• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نامه ۴۴ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



سياسي ، مديريتي


وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از نامه های‌ آن حضرت است

اِلى زيادِ بْنِ اَبيهِ، وَ قَدْ بَلَغَهُ اَنَّ مُعاوِيَةَ كَتَبَ اِلَيْهِ يُريدُ خَديعَتَهُ بِاسْتِلْحاقِهِ.
به زیاد بن ابیه، وقتی‌ به حضرت خبر رسید معاویه به زیاد نامه نوشته می‌ خواهد او را با ملحق کردن به نسب خود بفریبد.

تحذير زياد من خدعة معاوية

«وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ، وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ،»۱
آگاه شدم که معاویه برای‌ لغزاندن خردَت و سست کردن عزمت نامه ای‌ برایت فرستاده،



«فَاحْذَرْهُ،»۲
از او حذر کن،



«فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ،»۳
که بی‌ تردید او شیطان است،



«يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ،»۴
که از مقابل و پشت سر و از راست و چپ به جانب انسان می‌ آید،



«لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ،»۵
تا به وقت غفلتش بر او هجوم آرد،



«وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.»۶
و عقل ساده اش را بدزدد.



«وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ،»۷
از ابوسفیان در روزگار عمر بن خطّاب سخنی‌ بدون اندیشه از روی‌ وسوسه نفس،



«وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ،»۸
و تحریکی‌ از تحریکات و فسادکاریهای‌ شیطان سر زد،



«لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ،»۹
که نه نسبی‌ به آن ثابت می‌ شود



«وَ لاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ،»۱۰
و نه کسی‌ به آن مستحق میراث می‌ گردد.(۱)



«وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ،»۱۱
و آویخته به این سخنان همانند کسی‌ است که خود را در میان باده گساران اندازد ولی‌ پیوسته او را دور می‌ کنند،



«وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ.»۱۲
و به کاسه چوبینی‌ شبیه است که به بار مرکبی‌ آویخته و پیوسته می‌ جنبد.

فَلَمّا قَرَاَ زِيادٌ الْكِتابَ قالَ: شَهِدَ بِها وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ. وَ لَـمْ تَـزَلْ فى نَفْسِـهِ حَتَّـى ادَّعـاهُ مُعاوِيَـةُ.
زیاد چون نامه حضرت را خواند گفت: «به خدای‌ کعبه که بر این حیله گری‌ معاویه شهادت داد.» این مسأله دائم در خاطر زیاد بود تا معاویه او را الحاق به نسب خود کرد.

قَوْلُهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ): «الْواغِلُ» هُوَ الَّذى يَهْجُمُ عَلَى الشِّرْبِ لِيَشْرَبَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَ مِنْهُمْ، فَلايَزالُ مُدَفَّعاً مُحاجَزاً.
مؤلف: «واغِل» کسی‌ است که به جمع شرابخواران درآید تا شراب بخورد ولی‌ چون از آنان نیست پیوسته رانده شود و ممنوع گردد.

وَ النَّوْطُ الْمَذَبْذَبُ هُوَ ما يُناطُ بِرَحْلِ الرّاكِبِ مِنْ قَعْب اَوْ قَدَح اَوْ ما اَشْبَهَ ذلِكَ، فَهُوَ اَبَداً يَتَقَلْقَلُ اِذا حَثَّ ظَهْرَهُ وَ اسْتَعْجَلَ سَـيْرَهُ.
و «نَوط مُذَبْذَب» ظرف و مانند آن است که دنبال پالان بیاویزند که وقتی‌ راکب مرکب را حرکت می‌ دهد یا حرکتش را سریع می‌ نماید آن ظرف پیوسته می‌ جنبد.



(۱) ابوسفیان به عمروعاص گفت: این محصول زنای‌ من با مادر اوست.




جعبه ابزار