حواریون
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حواریون،
تعبیری قرآنی برای معرفی یاران نزدیک
حضرت عیسی علیهالسلام است.
حواریون،
تعبیری قرآنی برای معرفی یاران نزدیک
حضرت عیسی علیهالسلام. در این
مقاله، نخست به
ریشهشناسی اصطلاح و کاربرد آن در میان
مسیحیان و سپس به کاربرد آن در متون و
فرهنگ اسلامی پرداخته میشود.
لغویان مشهور عرب مطالب کمابیش یکسانی درباره ریشه و معنای
حواریون و
وجه تسمیه اصحاب عیسی علیهالسلام به این نام مطرح کردهاند.
به نوشته
جوهری (ذیل «حور»)،
تحویر لباس بهمعنای
سفید کردن آن است و به اصحاب عیسی علیهالسلام از آنرو
حواریون گفتهاند که
لباسشوی و
سفیدکننده لباس بودند.
خلیل بن احمد (ذیل «حور») نوشته است پس از آنکه
اطلاق نام
حواریون به یاران عیسی علیهالسلام در میان
عرب رواج یافت،
تعبیر حواری برای هر یاور و
ناصری به کار رفت.
زجاج و
ابومنصور ازهری گفتهاند
حواریون افراد برگزیده
پیامبران و کسانیاند که خود را برای ایشان
خالص کردهاند.
ابن منظور، حدود سه
قرن بعد و
با استناد به اقوال پیشینیان، نوشته که
تأویل حواریون در
لغت عبارت از کسانی است که
اخلاص ورزیدند و از هر عیبی
پاک شدند .
واژه
حواریون پیش از
ظهور اسلام و
نزول قرآن، در میان عرب بهکار نمیرفته، چنان که در برخی
منابع اسلامی این
واژه در فهرست واژگان غیرعربی
قرآن درج شده است
بنابراین،
ریشه آن را باید در
زبانی دیگر جست.
بیشتر
محققان غربی معتقدند واژه حواری از
زبان حبشی وام گرفته شده و
مأخوذ از واژه حواریا، بهمعنای
رسول، است. برخی محققان
معاصر عرب نیز ظاهراً این نظر را پذیرفتهاند، چنانکه در
ترجمه عربیِ
ویرایش نخست
دایرةالمعارف اسلام، صرفآ به ترجمه این
مدخل اکتفا شده و مطلبی در تکمیل یا
نقد این
رأی نیامده است.
ماده عبری «ح ق ر» به معنای
همراه و
یار و
دانا و
دوست است.
حرف دوم آن، در اصل در کتابت،
باء مکسور است، ولی اگر این
باء بعد از حرفی
متحرک، یعنی حاء
مفتوح، قرار گیرد در
تلفظ به صدای «و»
فارسی بدل میشود، اما
باء مکسور بعد از
ساکن، در کتابت و تلفظ، همان
باء باقی میماند؛ بنابراین، اگر این واژه
با همان معنا در
صیغه جمع وارد
زبان عربی شود، معنای آن یاران و
اصحاب خواهد بود، که در
لغتنامهها نیز آمده است، اما چنانچه صورت گفتاری آن، همانطور که
یهود تلفظ میکنند، وارد عربی شده باشد، جمع آن «اَ
حبار» (
با باء متحرک بعد از حاء ساکن) و «
حواریون» (
با واو
مقلوب از ف بعد از حاء متحرک) خواهد بود.
واژه
حواریون تاریخی کهن دارد و پیش از
رواج در
عبری، در دیگر
زبانهای قدیم شرقی (
اوگاریتی و بهویژه
مصری) بهکار میرفته و سرانجام در متون عربی (
قرآن، نوشتههای عالمان و
مؤلفان مسلمان و
مسیحی) به معنای
اصحاب و یاران
تثبیت شده است. این واژه در قدیم معنای «
پیمان» یا «بههم پیوستن» یا «
شرکت کردن» داشته است که بر ایجاد
جماعتی واحد
دلالت دارد.
این معنا به نحوی در
تبدیل نام
قریه أربع به
حَبرون نمایان است که بهسبب
اتحاد ساکنان آن و ایجاد جماعت واحد و
متفق در این محل بوده است.
در دورههای بعدی واژه
حواریون برای
دلالت بر
همنشین بد بهکار رفت . در
آیه یازدهم به
سحر و
جادویی اشاره میشود که فرد بر اثر همراهی
با شیادان و
فریبکاران به آن روی میآورد.
مدلول این
واژه در آیه مشتمل است بر
معرفت و
ادراک مسائل غیرقابل
درک و
شناخت برای
بشر با استفاده از نیروهای سرگردان در
فضا. این واژه، در این معنا، بر ارتباط
با عالم خارج و هماهنگی
با آن به منظور
تفوق بر مردمان دیگر
دلالت دارد.
معنای شناختهشده واژه
حواریون، در دورهای متأخرتر بهکار رفته و کاربرد آن در معناهایی چون
اخلاص در
دوستی،
صداقت در
همنشینی و
وفای بهعهد محدود شدهاست. این معانی در متونی یافت میشود که تاریخشان به زمان بازگشت
اسیران به
بابل در
قرن ششم پیش از
میلاد میرسد.
پس از مدت کوتاهی، این معنای اخیر واژه نیز محدودتر شد و
حواریون منحصرآ در معنای یاری و همراهی
معلم و
پیروی مطلق از
دعوت و تعالیم او بهکار رفت.
حواریون اسمی جامع است که در متون عربی، چه
مسیحی چه
اسلامی، برای اشاره به گروههای مختلفی از یاران و پیروان
عیسی علیهالسلام بهکار رفته است.
بر اساس نامهای که
عبدالله بن اسماعیل هاشمی به
عبدالمسیح بن اسحاق کندی نوشته و در ضمن آن از
اناجیل سخن گفته است،
میتوان فهمید که در
قرن سوم عنوان
حواریون بر سه گروه اطلاق میشده است: دوازده یار نزدیک حضرت عیسی علیهالسلام؛ هفتاد تن از یاران و پیروان عیسی علیهالسلام؛
جماعت برگزیدهای که خود را
وقف دعوت به
مسیحیت کردند و اخبارشان در
کتاب اعمالِ رسولانِ عهد جدید آمده است.
نامهای افراد گروه نخست (دوازده نفر) بر اساس
انجیل متی به این قرار است:
شمعون معروف به
پطرس، برادرش
اندریاس،
یعقوب بن زبدی، برادرش
یوحنا،
فیلپس،
برتولما،
توما،
متی (
تحصیلدارمالیاتی)،
یعقوب بن حلفی،
لَبّی معروف به
تُدّی،
شمعون قانوی و
یهودای اِسخَریوطی. بهگروه دوم نیز در
انجیل لوقا اشاره شده است.
عالمان مسیحی که آثاری به
زبان عربی نوشتند، به پیروی از
عربزبانان
مسلمان، این سه گروه را
مدلول واژه
حواریون در نظر گرفتند و علاوه بر این، واژههای دیگری را نیز برای بیان این معنا بهکار بردند.
ابوقره در
مَیمرٌ فی إکرام الاَیقونات، واژه آرامیِ
سلیحیین و همچنین واژههای رسل
و تلامیذ را برای اشاره به دوازده تن به کار برده است.
ابن بطریق نیز، مانند او، در
کتاب البرهان از دو
واژه اخیر استفاده کرده است.
عمار البصری در کتاب المسائل و الاجوبة
، واژه
اولیاء را برای
دلالت بر دوازده تن آورده و
ابن زرعة در
ردّ أبی القاسم عبداللّه بن أحمد البلخی علی النصاری، از واژه
اصفیاء برای این منظور استفاده کرده است.
همانطور که عالمان مسیحی برای اشاره به دوازده یار
عیسی علیهالسلام،
با اثرپذیری از آثار معاصران مسلمانشان، از واژه
حواریون در کنار واژگان دیگر استفاده میکردند، عالمان
مسلمان نیز، علاوه بر
حواریون، واژگان دیگری چون
اصحاب،
اصفیا و
انصار را، به همراه صفاتی نظیر
خالص و
پاک و
باوفا، بهکار میبردند.
در
عهد جدید، بهویژه
انجیلهای چهارگانه و
کتابِ اعمال رسولان، به
قدرت خارقالعاده حواریون اشاره شده است. در
انجیل متّی، در ضمن
سخن گفتن از
اعزام حواریون، آمده است که عیسی علیهالسلام به
حواریون گفت: «
بیماران را
شفا دهید، مردگان را
زنده کنید،
ابرصها را
پاک کنید،
دیوها را بیرون کنید،
رایگان یافتهاید، رایگان بدهید». برخورداری از چنین موهبتی،
گواه بر
صدق دعوت آنان بود. همچنین
لوقا در کتاب اعمال رسولان ــکه در متون عربی
با لفظ یونانیاش،
افرکسیس، شناخته میشودــ این جنبه از
قدرت حواریون را بهخوبی نشان داده و برای
اثبات آن مجموعهای از
معجزات آنان، نظیر
شفای بیماران و
احیای مردگان، را
نقل کرده است.
یوحنا نیز در انجیلش به وعده عیسی علیهالسلام به
حواریون، مبنی بر اعطای قدرتی برتر، اشاره کرده است: « هرکس به من
ایمان آورد، او نیز کارهایی را خواهد کرد که من میکنم.».
مرقس نیز در انجیلش به مقامی که عیسی به
حواریون بخشیده اشاره کرده است.
عیسی علیهالسلام، از میان دوازده حواری، به
پطرس موهبتی ویژه
عطا کرد. بنابر
انجیل متّی، عیسی
نام او را از
شمعون به
کیفا (بهمعنای
صخره) به
زبان آرامی تغییر داد که این امر نشاندهنده
مقام جدید او ــبه عنوان
سنگ بنای
ایمان ــ بود. عیسی علیهالسلام به پطرس
مأموریت داد که
حواریون دیگر را
پایداری بخشد تا در رسالتشان ضعیف نشوند.
از
کتاب اعمال رسولان معلوم میشود که پطرس این مسئولیت را
با تمامی سختیهای آن به انجام رساند، آن هم نه فقط در بین
حواریون بلکه در میان
جماعت نخستینِ
مسیحی که شمار آنها رو به فزونی داشت.
بنابر
اخبار و
روایات کتاب اعمال رسولان، مسیحیان معتقدند که
حواریون با معجزات گوناگون در مقابل دیدگان مردم و به سبب
تقرب بسیار به
خدا و آشنایی نزدیک
با حالات عیسی علیهالسلام، از جایگاه و منزلتی والا نزد اقوام نخستین برخوردار شدند تا جایی که ویژگی
عصمت و دریافت
وحی نیز به خصوصیات آنان افزوده شد.
در باب سوم این کتاب، پطرس [[]] به مردمی که پس از شفای
لنگ مادرزاد دور او و
یوحنا گرد آمده بودند مطالبی میگوید به این مضمون که ما
با قدرت یا
تقوای خودمان این فرد را
شفا ندادیم، بلکه
خدا به عیسی علیهالسلام
جلال بخشید و
ایمان به او بود که پیش روی همه شما به این فرد
صحت کامل
عطا کرد.
حواریون، افزون بر معانیای که در
زبانهای سامی بهطور
عام و آثار نویسندگان
عرب بهطور
خاص دارد، نزد [[|مسیحیان]] دارای معانی دیگری است که عربزبانان ازآن
غفلت کردهاند، زیرا این واژه
ریشههای یونانی دارد. حواری (دریونانی:
اپوستولوس) بهمعنای
رسول یا، بهتعبیری دقیقتر،
مرسل (کسی که دیگری او را فرستاده) است. این
واژه در
عهد جدید هشتاد بار بهکار رفته است و در تمامی موارد بر اشخاصی
دلالت میکند که
تبلیغ رسالت عیسی علیهالسلام بهآنها سپرده شدهاست.
درپارهای ازاین موارد،
حواریون عدهای از
جماعت نخستیناند که خود عیسی آنها را برگزید و در زمان رسالتش همواره همراه او بودند، و گاهی نیز افرادی از نسلهای بعدیاند که همانند عیسی علیهالسلام حیاتشان را
وقف دعوت به
مسیحیت کردند. درنتیجه، حواری و، به همان اندازه،
رسول فردی است که دیگری او را به جانشینی خود فرستاده است.
اما
واژه رسول در
عهد جدید کاربردی ویژه دارد در دوجا بهخود
مسیح اطلاق شده است: او رسولی است که از جانب
خدا آمده و همانگونه که خدا او را برای همه
مردم فرستاده، او نیز عدهای رسول (حواری) را برای دیگر مردم فرستاده است تا بهجای او عهدهدار رسالت باشند. بر این اساس،
اوریگنس گفته است که رسول میتواند
بشر یا
اله باشد که
قدرتی بشری یا الهی او را فرستاده است.
ویژگیهای رسول، بنابر رسالههای
پولس در عهد جدید، از این قراراست: مسیح را در زمان
حیاتش بر روی
زمین دیده است،
شاهد برانگیختن مسیح بوده است، و جماعتی
مسیحی را در سرزمینی ایجاد کرده است؛ بنابراین
حواریون، به نظر پولس، رسولانی فرستاده شده و
شاهدانی عینیاند که درجای خود
اقرار کردهاند که مسیح رسولاعظم است. آنان نخستین
حلقه اتصال
جماعت مؤمنان به مسیحاند.
رسول ــ که کاربرد آن
منحصر در حالتی
موقت بود ــ درعهد جدید معنای
منصب یا
مأموریتی همیشگی بهخودگرفت و این نگاه درکاربرد
دینی حاکم
وپایدار شد.
در
قرآن کریم، این
واژه به صورت
حواریون سه بار
و بهصورت حواریین دوبار
ذکرشده که در همه موارد برای اشاره به یاران
خاص حضرت عیسی علیهالسلام است.
در
قرآن، در عباراتی
مدحآمیز و کوتاه و
با تعابیری تقریبآ مشابه، درباره
ایمان و یاری رساندن
حواریون به
خدا و
رسولش سخن گفته شده است و ایشان افرادی
مؤمن و نمونه از حیث
اجابت دعوت خدا و پیامبرش تصویر شدهاند.
بنابر
قرآن کریم،
خدا به
حواریون وحی کرد که به او و رسولش ایمان بیاورند.
آنان پذیرفتند و از عیسی خواستند
مائدهای آسمانی برایشان فرو فرستد تا از آن بخورند و دلهایشان
آرام یابد و به
صدق گفتار او پی ببرند.
خدا در پی درخواست
عیسی فرمود که آن را فرو خواهد فرستاد. در سوره
آل عمران آمده است که وقتی عیسی در میان
بنیاسرائیل افرادی را طلبید که یاران او در
راه خدا باشند،
حواریون دعوت او را اجابت کردند و به
پیروی از
رسول خدا و
ایمان به آنچه نازل کرده است،
گواهی دادند. در
آیه چهاردهم
سوره صف ــکه ناظر بر آیه ۵۲ سوره آل عمران است ــ از مسلمانان خواسته شده است همانطور که
حواریون در پاسخ به دعوت عیسی، خدا را یاری دادند، آنان نیز در
جهاد با کافران یاران خدا باشند. از
سوره صف، بهسبب اشتمال بر این آیه،
با نام «
حواریون» نیز یاد شده است.
مفسران در
تفسیر این آیات، بهویژه آیات سوره آل عمران، مطالب متنوعی راجع به
حواریون مطرح کردهاند و درباره آنچه میان آنان و
حضرت عیسی گذشته است اطلاعاتی تفصیلی به دست دادهاند. درباره نحوه ایمان آوردن و پیوستن
حواریون به عیسی در تفاسیر نقلهایی متفاوت،
با مضمونی مشترک، آمده است: عیسی که پس از آشکار کردن دعوتش از
شهر و
دیار خود رانده و
تهدید به
قتل شده بود، در سرزمینهای مختلف
سیر میکرد تا اینکه به گروهی رسید و از آنان
کمک خواست؛ آنان نیز به وی
ایمان آوردند و یار و همراه او شدند. این گروه همان
حواریوناند.
بنابر
نقل رایجتر، عیسی در مسیرش به جماعتی برخورد که مشغول
صید ماهی بودند و از آنان خواست که همراه او شوند تا مردم را برای
زندگی ابدی صید کنند. آنها نیز پس از آشنایی
با عیسی و ایمان آوردن به او همراهش به راه افتادند.
اما در نقلهایی دیگر به
حواریون حرفههایی غیر از
ماهیگیری، نظیر
جامهشویی و
رنگرزی، نسبت داده شده و بهعلاوه آمده است که آنان پس از دیدن کارهایی
خارقالعاده و
اعجازگونه از عیسی، چه
با درخواست چه بدون درخواست، به او ایمان آوردند.
اختلاف دراین نقلها، بهبروز اقوال متعدد
مفسران درباره معنای
حواریون و
وجه تسمیه آنان به این
نام انجامیده است.
درباره سبب نامگذاری
حواریون به این نام،
طوسی سه قول را ذکر کرده و
طبرسی یک
قول به آنها افزوده است.
این چهار قول بهطور خلاصه از این قرار است:
حواریون بهسبب سپیدی و تمیزی لباسهایشان به این نام خوانده شدند؛ آنان
لباسشوی (
قصار/
گازر) بودند و
حواریون به کسانی گفته میشد که حرفهشان
شستن و سفیدکردن
لباس بود؛
حرفه آنان
ماهیگیری بود و ازاینرو به آنان
حواریون گفته میشد
طبرسی
این قول را بهترین وجه دانسته است. ابنجوزی،
با استناد به اقوال مفسران و آرای
لغویان و نیز
استشهاد به
شعر، دو احتمال دیگر را درباره معنای
حواریون مطرح کرده است: آنان گروهی از
مجاهدان یا
جماعتی از
پادشاهان بودند.
شاید بتوان آنچه را
فخررازی به
نقل از
ابوبکر قفّال (متوفی ۳۶۵) آورده است، وجه جمعی برای اقوال ذکر شده در نظر گرفت: احتمالا برخی از
حواریون پادشاه، برخی
ماهیگیر و برخی دیگر
لباسشوی بودهاند، اما همه آنها از آن حیث که
یار حضرت عیسی بودند و در
محبت و
اطاعت و
خدمت او
مخلصانه کوشیدند،
حواریون نامیده میشوند.
در این باره اقوال دیگری نیز، به
نقل از لغویان و بر مبنای
ریشه واژه حواری در زبانهای دیگر، مطرح شده، از جمله اینکه در
زبان نبطی به فردی که حرفهاش لباسشویی است «هواری» گفته میشود و این واژه در
زبان عربی به صورت «حواری» درآمده است.
از مباحث پردامنه درباره
حواریون در
تفاسیر، ماجرای درخواست طعامی آسمانی از حضرت عیسی است.
بنابر نقل
قرآن حواریون خطاب به عیسی گفتند: «هَلْ یستطیعُ رَبُّک.» (آیا پروردگارت میتواند
خوانی از
آسمان برای ما فرو فرستد؟). به کار رفتن چنین تعبیری موجب پدید آمدن دستکم دو برداشت متفاوت از
آیه در میان مفسران شده است.
گروهی
سؤال حواریون را
پرسش از توانایی یا ناتوانی
خدا بر انجامدادن این کار در نظر گرفتهاند. به نظر ایشان این سؤال در ابتدای کار
حواریون و پیش از
استحکام ایمان و
معرفت آنان مطرح شده است و
اشاره به ایمان و
تسلیم حواریون در
آیه ۱۱۱
سوره مائده صرفآ
نقل مدعای آنان است نه
تأیید و
توصیف خدا از ایمان و
اخلاص ایشان.
گفتنی است
توصیه عیسی به آنان مبنی بر
رعایتتقوای الهی در
رد این درخواست و نیز گفته خود
حواریون در ادامه آیات که
خوان آسمانی را برای
اطمینان یافتن قلبهاشان و آگاهی از
راستگویی عیسی درخواست کردهاند، از جمله شواهد عرضه شده در تأیید این دیدگاه است.
در مقابل، به نظر گروهی دیگر برداشت نخست مستلزم پذیرش آن است که
حواریون در
قدرت خدا تردید داشتهاند که این پذیرفتنی نیست.
بر این اساس، ایشان
با استناد به معنای لغوی
فعل «یستطیع» و تعبیرات رایج در
زبان عرب معانی دیگری برای
عبارت پیشگفته
ذکر کردهاند و نیز به همین سبب
قرائت علی بن حمزه کسائی (متوفی ۱۸۹؛ از قرّاء سبعه) را بر دیگر قرائات
ترجیح دادهاند.
کسائی «یستطیع» را به
صیغه مخاطب و «
رب» را به
نصب خوانده که به نظر آنان قرائت او صرفاً مستلزم تردید
حواریون در توانایی عیسی است، درحالیکه قرائت رایج بر تردید آنها به توانایی خدا دلالت دارد؛
طوسی و
طبرسی در
توضیح معنای
آیه تنها به
نقل اقوال
مختلف پرداختهاند و ترجیحی میان آنها قائل نشدهاند.
زمخشری و
فخررازی ظاهراً به دیدگاه نخست معتقدند و
ابن جوزی متمایل به دیدگاه دوم است.
بنابر آیه ۱۱۵
سوره مائده،
عذابی سخت (نظیر
مسخ به
میمون و
خوک به گفته برخی مفسران) در انتظار کسانی خواهد بود که پس از
نزول مائده همچنان
کافر بمانند.
برخی مفسران آوردهاند که
ترس از چنین عذابی موجب شد که
حواریون از خواست خود
منصرف شوند.
اما، چنانکه
طبری نوشته است، این دیدگاه
صحیح نیست و مسلّمآ
طعام آسمانی بر آنان
نازل شد.
وی
همچنین درباره
زمان و
نحوه نزول مائده، نوع خوراکیهای نازل شده و نیز جزئیاتی از گفتگوهای
حواریون با عیسی در این باره، مطالبی
نقل کرده است.
به نظر میرسد میان
مفسران بر سر تعداد
حواریون اختلافی نیست و جملگی، ایشان را دوازده تن برشمردهاند
بهعلاوه، در برخی تفاسیر نامهای آنان نیز ذکر شده است
برخی گزارشها در
منابع حدیثی اهل سنّت نشان میدهد که
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله هنگام
سخن گفتن
با صحابه درباره مسائلی چون
اعزام آنان برای
تعلیم مردم و
نهی از
اختلاف با یکدیگر به
شباهت حواریون عیسی
با اصحاب خود توجه داده است
ایشان همچنین برخی آموزهها و
توصیههای اخلاقی و حِکمی عیسی به
حواریون را برای
اصحاب خود بازگفته است
در
متون حدیثی شیعه، به مناسبتهای گوناگون، از
حواریون عیسی سخن رفته است.
امام رضا علیهالسلام در
پاسخ به
پرسش راوی درباره وجه نامگذاری
حواریون فرمود: «نزد
مردم حواریون از آن جهت که
لباسشوی بودند و آلودگی لباسها را
پاک میکردند به این
نام خوانده شدند، اما نزد ما به سبب آن است که خود را
با عمل به
اندرزها و
یاد خدا از
ناپاکیها و
آلودگی گناهان پاک نگاه داشتند».
ایشان همچنین در
مناظره با عالم مسیحی (
جاثلیق) عده
حواریون را دوازده تن برشمرده و داناترین آنها را
لوقا دانسته است.
بهعلاوه، براساس
حدیثی مشهور از
امام علی علیهالسلام ــکه در آن ایشان از وقوع
حادثه کربلا خبر داده است ــ
حضرت عیسی و
حواریون او هنگام گذشتن از
سرزمین کربلا بر
مصائب امام حسین علیهالسلام
گریستند .
از برخی
احادیث اخلاقی و حِکمی در
منابع شیعی برمیآید که
ائمه، بهویژه
امام صادق علیهالسلام، توصیهها و آموزشهای عیسی علیهالسلام به
حواریون را در
تعلیم و
تربیت شیعیان به کار میگرفتند، از جمله در مسائلی چون
ویژگیهای اهل علم،
انتخاب همنشین، پرداخت
صدقه و
نهی از
زنا و
غضب و
کبر.
مورخان اسلامی گزارشهای نسبتاً مفصّلی درباره
حواریون بهطور کلی و گاه درباره برخی از آنها بهطور خاص ذکر کردهاند که بخشی از آنها
تکرار مطالب کتابهای
تفسیر و
حدیث است.
یعقوبی پس از برشمردن نامهای
حواریون، گزارش
حواریونِ صاحب انجیل را درباره
عیسی نقل کرده است.
طبری در
ذکر اخبار عروج حضرت عیسی آورده است که وی
حواریون را گردآورد و به آنان
مأموریت داد که به
شهرها بروند و
مردم را به
دین خدا دعوت کنند و به این ترتیب آنان در مناطق مختلف پراکنده شدند
مسعودی ـ که از
واژه تلامیذ، بهجای
حواریون، استفاده کرده است ــ در اثنای ذکر
اخبار روم و
ملوک آن، از
عاقبت حواریونی که به شهرهای مختلف فرستاده شدند
سخن گفته است.
نویری در
نهایةالارب، به
نقل از
کسائی (صاحب قصص الانبیاء) که او نیز از
وهب بن منبه روایت کرده، اخباری تفصیلی درباره ماجراهایی که میان
حواریونِ اعزامی به شهرها
با مردمان آنها رخ داده، گزارش کرده است
که بیشتر به
داستانهای عامه
پسند شباهت دارد.
گفتنی است، دربرخی
منابع تاریخی،
اعزام حواریون به شهرها
با داستان قومی در
قرآن که از فرستادن سه
رسول برای آنان
سخن بهمیان آمده
مرتبط شده و دو رسول نخست
یوحنا و
پولس و رسول سوم
پطرس معرفی شدهاند.
با وجود این،
مورخان در
تعیین نامهای این سه فرستاده
اختلاف دارند
و همچنین
مفسران براینکه اصولا این
آیات با عیسی و
حواریون او ارتباط دارد متفق نیستند.
از میان مؤلفان کتابهای
ملل و نحل اسلامی،
ابن حزم (متوفی ۴۵۶) در
الفصل بیش از همه به موضوع
حواریون عیسی توجه کرده است.
وی در بخشی از این
کتاب ـ به بررسی
انتقادی عقاید مسیحیان و نشان دادن
تناقضات موجود در
کتاب مقدّس آنان
اختصاص داردــ گزارشهای
عهد جدید درباره
حواریون را
ارزیابی کرده و بر این اساس دوازده نفری را که در عهد جدید
حواریون خوانده شدهاند، افرادی خطاکار دانسته و به برخی از آنها به شدت تاخته است.
ابن حزم این
گروه را از حیث اعتقادی به
غالیان و
حلولیان در
اسلام شبیه دانسته و معتقد است که آنان نه تنها
حواری عیسی بلکه
مؤمن به او هم نبودند و
کافر و
منکر بهحساب میآیند.
به نوشته وی نامهای
حواریون مذکور در
قرآن که
خدا آنها را
ستوده است، بهسبب اینکه در
قرآن نیامده، بر ما پوشیده است، اما این نکته مسلّم است که کسانی چون
پطرس،
مَتّی،
یوحنا،
لوقا،
مرقس و
یهودا هرگز حواری عیسی نبودهاند.
گفتنی است در برخی نوشتههای
معاصر نیز گزارشهای
عهد جدید درباره
حواریون عیسی و
اخبار نقلشده از آنان
با رویکردی انتقادی بررسی شده است.
در منابع اسلامی
واژه حواری، علاوه بر کاربرد خاص برای یاران نزدیک عیسی، در معنایی عامتر
استعمال شده و معنای
یار و
پیرو خاص
پیامبر اسلام و
امامان شیعه را به خود گرفته است. در
کلام پیامبر اکرم حواری برای اشاره به یاران و پیروان
با وفای هر پیامبر بهکار رفته
و ایشان در مواردی، از
اصحاب خود
با تعبیر حواری یاد کرده است.
در
جوامع حدیثی اهل سنّت آنچه بیش از همه درباره کاربرد
واژه حواری/
حواریون برای
صحابه جلب توجه میکند،
حدیثی نبوی است که در بابهای مربوط به
فضائلزُبیربن عوام (
صحابی مشهور) و دیگر بابها بارها و
با طرق
مختلف نقل شده است.
براساس این
حدیث،
پیامبر صلیالله علیهوآلهوسلم در
جنگ احزاب سه بار از اصحابش پرسید که چه کسی برای
پیشقراولی سپاهاسلام و
خبر آوردن از
لشکریان دشمن آماده است و در هر سه بار
زبیر اعلام آمادگی کرد و سرانجام پیامبر فرمود: «هر پیامبری حواریی دارد و حواری من زبیر است».
این
حدیث، گاهی بهطور کامل و گاهی بخشی از آن، از طریق
جابربن عبدالله انصاری،
علی علیهالسلام و
ابنعباس روایت شده است
به
شهادت منابع، ظاهراً
شهرت این ماجرا، دستکم در دوران
صحابه و
تابعین، به حدی بوده است که «حواری پیامبر» از
القاب ویژه
زبیر به حساب میآمده است.
در روایات اندکی، در کنار زبیر که حواری
رسولخدا از میانمردان است،
عایشه حواری ایشان از میان زنان خوانده شده و نیز از
طلحه و
زبیر، در کنار هم، به عنوان دو حواری پیامبر اکرم یاد شده است.
بهعلاوه، در
منابع اهل سنّت اخبار دیگری وجود دارد که براساس آنها
حواریون پیامبر به عدد
حواریون عیسی با ذکر نام معرفی شدهاند.
بنابر خبری از
قَتاده،
حواریون پیامبر اسلام دوازده تن و همگی از
قریشاند که نامهای
علی علیهالسلام، سه
خلیفه نخست و
طلحه و
زبیر در فهرست وی دیده میشود
اما بنابر نقلی دیگر در منابع تاریخی، در ماجرای
پیمان عقبه، پیامبر اکرم دوازده
نقیب را
منصوب کرد تا همانطور که
حواریون عیسی
کفالت قومشان را به جای او پذیرفتند، آنها نیز
سرپرستی قومشان را برعهده گیرند.
از این دوازده نفر سه تن از
قبیله اوس و نه تن از
خزرجیان بودند که نامهای آنها در منابع ذکر شده است.
در متون
شیعیان،
امامان دوازده گانه بعد از
پیامبر حواریون ایشان
معرفی شدهاند که در
حدیثی نبوی به این نکته
تصریح شده است.
گذشته از این،
واژه حواریون گاهی برای
اشاره به
شیعیان، بهویژه یاران و نزدیکان امامان علیهمالسلام، بهکار رفته، چنانکه در حدیثی
امام صادق علیهالسلام شیعیان را
حواریون امامان خوانده و آنها را
با حواریون عیسی مقایسه کرده است.
همچنین بنا بر حدیثی نسبتآ طولانی از
امام کاظم علیهالسلام، در
روز قیامت منادی حواریون شش
امام نخست
شیعه را بهترتیب فرا میخواند و یاران خاص هر امام ـ که نامهایشان در
حدیث آمده است ــ
با ندای او برمیخیزند
(۱۸) علاوه بر
قرآن.
(۱۹) ابن اثیر.
(۲۰) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۲۱) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش).
(۲۲) ابن بابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم.
(۲۳) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش الف.
(۲۴) ابن بابویه، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۲۵) ابن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش ب.
(۲۶) ابن جوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۷) ابن حجر عسقلانی، فتحالباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست بیروت.
(۲۸) ابن حزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۹) ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر،.
(۳۰) ابن سعد، طبقات (بیروت).
(۳۱) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف ۱۹۵۶.
(۳۲) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۳) محمد بن محمدمفید، الاختصاص،چاپ علیاکبر غفاری، بیروت: مؤسسةالاعلمیللمطبوعات، ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۳۴) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۳۵) بسام مرتضی، المسیح بینالقرآن و الانجیل، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۳۶) بقی بن مَخْلَد، ماروی فیالحوض و الکوثر، در مرویات الصحابة رضیاللّه عنهم فی الحوض و الکوثر، چاپ عبدالقادربن محمد عطا صوفی، مدینه: مکتبةالعلوم و الحکم، ۱۴۱۳.
(۳۷) محمد جواد بلاغی، الرحلةالمدرسیةو المدرسة السیارة فی نهجالهدی، بیروت ۱۹۹۸.
(۳۸) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۳۹) احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۴۰) محمدبن عبدالله حاکمنیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظالذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
(۴۱) علی بن محمد خزاز رازی، کفایةالاثر فیالنص علیالائمة الاثنی عشر، چاپ عبداللطیف حسینی کوهکمری خوئی، قم ۱۴۰۱.
(۴۲) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فیغریب
القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۴۳) زمخشری، الکشاف.
(۴۴) طبرسی، مجمع البیان.
(۴۵) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۶) طبری، جوامع الجامع.
(۴۷) طوسی، التبیان.
(۴۸) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره.
(۴۹) یعقوبی، تاریخ.
(۵۰) محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، المعروف برجال الکشی، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق محمد باقربن محمد میرداماد، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۴.
(۵۱) کلینی، الکافی.
(۵۲) فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فراتالکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۵۳) علی بن حسامالدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵۴) مسعودی، مروج (بیروت).
(۵۵) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر.
(۵۶) مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتلبن سلیمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، (قاهره) ۱۹۷۹ـ۱۹۸۹.
(۵۷) احمد بن علی نسائی، کتاب السننالکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۵۸) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۵۹) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمعالزوائد و منبعالفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۶۰) کتاب مقدّس.
(۶۱) ابن فارس.
(۶۲) ابن منظور.
(۶۳) ابوقُرّه، مَیمَر فی اکرام الایقونات، چاپ اینیاس دیک، جونیه، لبنان ۱۹۸۶.
(۶۴) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۵، چاپ عبداللّه درویش، قاهره.
(۶۵) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۶۶) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۶۷) محمدبن محمد زَبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۶۸) ابراهیم بن سری زجّاج، معانی
القرآن و اعرابه، چاپ عبدالجلیل عبده شلبی، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۴.
(۶۹) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم
القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۷۰) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المُهَذّب فیما وقع فی
القرآن من المَعرب، چاپ تهامی راجی هاشمی، (محمدیه، مراکش).
(۷۱) عمارالبصری، کتاب البرهان، و کتاب المسائل و الاجوبة، چاپ میشل آیک، بیروت ۱۹۷۷.
(۷۲) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۷۳) عبداللّه بن اسماعیل هاشمی، رسالة عبداللّه هاشمی، در رسالتان فیالحوار و الجدل بینالمسیحیة والاسلام فی عهدالخلیفة المأمون، چاپ جورج ترتار، استراسبورگ ۱۹۷۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حواریون »، شماره ۶۶۱۸.