جامع احادیثالشیعه فی احکامالشریعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامع احادیث الشیعة فی احکامِ الشریعة، کتابی جامع شامل
احادیث فقهی، به عربی، اثر اسماعیل معزّی ملایری که با پیشنهاد و نظارت
آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی (متوفی ۱۳۴۰ ش) تألیف شد.
آیت اللّه بروجردی که بر اهمیت
علم رجال و شناخت اِسناد و جایگاه آن در استنباط فقهی تأکید میکرد،
کتاب
وسائل الشیعه (اثر محمدبن حسن حرّعاملی، متوفی ۱۱۰۴) را ــ که
احادیث فقهی را به ترتیب
ابواب فقهی در بر دارد ــ بسیار ارج می نهاد، ولی اصرار داشت که این کتاب به سبب برخی اشکالات و کاستیها نیازمند تنقیح و تکمیل است.
جامع احادیث شیعه مجموعه حدیثی ارزشمندی است که با ابتکار و نظارت
آیت اللّه بروجردی (قده) و به کوشش بیست تن از شاگردان ایشان به ویژه
آیت اللّه معزی ملایری (قده) تألیف شد و گردآوری آن بر اساس اندیشهها و دقتهای اصولی شکل گرفت و از مسامحههای خاص ّ
اخباریگری به دور ماند. با این حال، پس از رحلت آیت اللّه بروجردی مورد بی مهری قرار گرفت. همین
مسئله انگیزه نگارش این نوشتار را پدید آورد تا با تبیین ویژگیهای شگرف و امتیازات فراوان و روش کار و بهرهگیری از آن، قدمی در معرفی این اثر بزرگ برداریم و با شمارش موارد ضعف و کاستی، زمینه بالندگی هر چه بیشتر را فراهم سازیم و البته در این نوشتار از بیان تاریخچه نگارش و زحماتی که آیت اللّه بروجردی و شاگردان ایشان در
تألیف و
تحقیق آن داشتند، غافل نبودهایم.
۱) تقطیع و پاره پاره شدن احادیث که موجب شده یک حدیث به شکل چند پاره حدیث در چندین باب گوناگون بیاید، از این رو مجتهد در مقام استنباط فقهی به درستی نمیتواند متوجه فضای صدور حدیث و قرائن موجود در متن آن شود. از سوی دیگر، تقطیع سبب تکرار اسناد
احادیث و زیاد شدن ابواب کتاب و در نتیجه پر حجم شدن کتاب شده، تا آنجا که گفتهاند نزدیک به یک سوم احادیث آن تکراری است
۲) ذکر نشدن آیات مربوط به
احکام در ابتدای ابواب؛
۳) درآمیختن احادیث آداب و سنن با احادیث
احکام فقهی؛
۴) نقل نکردن دقیق برخی احادیث از
کتب اربعه (
کافی، کتاب
من لایحضره الفقیه،
تهذیب الاحکام،
الاستبصار)، به طوری که گاه معنای
احادیث منقول با احادیث اصلی تفاوت دارد؛
۵) صاحب
وسائل در ارجاع خواننده به دیگر احادیثِ هم مضمون، تعابیری مبهم مانند «تَقَدَّم» یا «یَأتی» به کار برده و نشانی حدیثِ مورد اشاره را دقیقاً معلوم نکرده است؛
۶) گاه همه احادیثِ یک موضوع ذکر نشده و برعکس، احادیث غیرمرتبط نقل شده است.
این واقعیتها آیت اللّه بروجردی را بر آن داشت تا طرح اثری حدیثی را پیشنهاد کند که در بر دارنده تمامی احادیث فقهی و دارای باب بندی مناسب و بدون تکرار و تقطیع باشد. با استقبال شاگردان ایشان از این طرح، اجرای آن به اهتمامِ شماری از آنان و با اِشراف و نظارت مستمر خود او آغاز شد.
در جریان تألیف کتاب، بسیاری از افراد گروه از ادامه همکاری باز ایستادند و در نهایت، کار تألیف و باب بندی و چاپ کتاب را اسماعیل معزّی ملایری به انجام رساند. در مقدمه فرزند آیت اللّه بروجردی بر نخستین جلد کتاب (ص ۱۰)، اسماعیل معزّی و شیخ علی پناه اشتهاردی، دو تن از افراد فعال در این باره معرفی شده اند. به گفته برخی مؤلفان،
در ابتدا قرار بود که این کتاب، تنها ناظر به احادیث کتاب
وسائل الشیعه باشد و با نام تهذیب
الوسائل منتشر شود اما در ادامه کار تصمیم گرفته شد که کتاب، شامل تمام
احادیث فقهی شیعه باشد؛ از این رو، احادیث
مستدرک الوسائل محدّث نوری نیز بدان افزوده شد. نام کتاب را آیت اللّه بروجردی خود برگزید.
۱) تقطیع نشدن روایات، مگر در برخی احادیث طولانی مانند
وصیت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم به
امام علی علیهالسلام و حدیث اربعمأه. هر
حدیث با
سند و متن کامل فقط در یک جا و در مناسب ترین باب ذکر شده و در صورت مرتبط بودن حدیث با چندین باب، در آن ابواب به این حدیث اشاره شده است.
۲) گردآوری همه روایات یک فرع فقهی در کنار هم. در صورتی که بخشی از احادیث ابواب دیگر بر موضوع یک باب دلالت میکرده، آن بخش از حدیث یا مُفاد آن، با تعیین شماره باب و حدیث در ذیل باب آمده است.
۳) تلفیق اِسناد و متون، یعنی در صورت اشتراک سند حدیث با حدیث پیشین، بخشهای مشترک سند، تکرار نشده و با عبارت «بهذا الاسناد» مشخص شده است. از این رو، با وجود تکرار نشدن اسناد، قسمتهای مشترک و غیرمشترک آنها کاملاً معلوم است. در صورت اختلاف داشتن کامل دو حدیث در سند و یکسان بودن متن آنها از نظر
لفظ و
معنا، حدیث اول به صورت کامل نقل شده و پس از آوردن سند حدیث دوم، عبارت «ذَکَر مِثْلَه» و در صورت اختلاف متن در لفظ، و نه معنا، «ذَکَرَ نَحْوَه» آمده است. در صورت اختلاف احادیث در لفظ و معنا، همگی جداگانه و به صورت کامل آورده شده اند. این ویژگی کتاب، امکان مقایسه احادیث را از نظر موارد اشتراک و اختلاف سند و متن، فراهم ساخته و به علاوه، از حجیم شدن کتاب جلوگیری کرده است.
۴) ذکر شدن آیات مربوط به موضوع هر باب در ابتدای باب به ترتیب قرآنی.
۵) علاوه بر رعایت شدن نظم و ترتیب مناسب در باب بندی کتاب، روایات هر باب نیز با نظم خاصی رتبه بندی و نقل شده اند؛ ابتدا احادیثی که برطبق مضمون آنها
فتوا داده شده و سپس احادیث معارض آورده شده و
روایات عام پیش از
روایات خاص و
روایات مطلق پیش از
روایات مقیّد آمده است. همچنین احادیث هر باب، تا حد امکان از نظر مضمون و اشتراکِ
راوی و اتحاد سند و متن دسته بن دی شده است.
۶) نقل شدن توضیحات مهمی که در کتابهای جامعِ حدیثیِ شیعه در ذیل برخی احادیث آمده و به فهم آنها کمک میکند. بیشترین نقلها از
شیخ طوسی و عمدتاً در باره حل تعارض ظاهری احادیث است.
۷) جدا شدن روایات سنن،
آداب و
ادعیه از احادیث مربوط به احکام فقهی و آوردن آنها در مجلدی جداگانه.
۸) شماره گذاری ابواب و احادیث. هر حدیث دو شماره دارد: شماره مسلسل و شماره مخصوص به آن در ضمن باب. در ابتدای هر حدیث نیز نام کتاب و نشانی دقیق حدیث ذکر شده است.
نام کتب اربعه،
وسائل الشیعه و مستدرک
الوسائل (به سبب کثرت نقل از آنها) با رمز، و اسامیِ دیگر منابع حدیثی، با نام مشهور آنها آمده است. ویژگیهای چاپ مآخذ هم در مقدمه کتاب بیان شده است.
۹) تمامی احادیث منقول از کتب اربعه، از مصادر اصلی خود نقل و مکرراً با نسخ خطی معتبر مقابله شده اند.
و قال
امیرالمؤمنین (ع) من مات و میراثه الدفاتر و المحابر وجبت له الجنة،
کسی که دفترها و مرکبها
میراث بعد از او باشند،
بهشت بر او
واجب میشود.
این
حدیث و دهها و بلکه صدها حدیث مانند آن، که مداد علما را تا اوجی بالاتر از خون
شهدا میبرد، کافی بود تا شاگردان
ائمه (ع) را به نگارش و ضبط احادیث وا دارد و البته
اصول چهارصدگانه و مصنفات فراوان گواه روشنی بر این واقعیت است. این اصول و کتب به اندازهای از کثرت و فراوانی برخوردار بودند که افرادی مانند
نجاشی و
شیخ (قده) را به نگارش کتابهای رجالی و فهرست وادارند.
نگارش اصول و کتب حدیثی در دورههای آغازین، اغلب خالی از هر نوع
تبویب منظم و فقهی بود. از سوی دیگر، نگارش و
تدوین احادیث، به مرور زمان توسعه یافت و همراه و همدوش توسعه
علوم اسلامی و افزایش مشتاقان معارف ناب محمدی (ص) که از غیر خانه
اهل بیت او (ع) ساطع نبود، نیاز به تدوین مجموعههای کاملتری داشت که تحقیق و بررسی
احادیث را سهلتر گرداند و آنها را در دسترس قرار دهد؛ زیرا پر واضح است که مراجعه به چهار صد اصل
برای یافتن تمام احادیث مربوط به یک فرع فقهی، کاری بس دشوار و چه بسا نشدنی است.
نتیجه این خیزش علمی، ظهور
کلینی (قده) (وفات ۳۲۹ ق) بود که کتاب
کافی را پدید آورد. شکوه کافی در تبویب منظم، بدیع و خیره کننده آن بر اساس
مسائل فقهی از یک سو و اعتبار روایاتش از سوی دیگر است. بعد از ایشان
شیخ صدوق (قده) (م ۳۸۱ ق) اقدام به جمعآوری
احادیث فقهی مورد قبول خود کرد و آن را مانند
رسالهای عملیه قرار داد تا مردم در هرجا و مکان، بدون مراجعه به
فقیه، نظر
امام (ع) را از آن جویا شوند. در دوره بعد از
صدوق (قده)، شیخ طوسی (قده) (م ۴۶۰ ق) با دو کتاب حدیثی
تهذیب الاحکام و
استبصار درخشید. تفاوت کار شیخ با دو کتاب قبلی، در تعمّد نویسنده در جمعآوری
روایات متعارض، نهفته است. شیخ کوشید تا با یافتن توجیهاتی
برای حل این تعارضها،
شیعه را از اتهام آشفتگی
روایات نجات بدهد.
پس از آن در
قرن یازدهم، در دوره حکومت صفویه و نفوذ علمای اسلام در دربار، مهمترین
جوامع حدیثی به رشته تحریر در آمد. بزرگترین دایرة المعارف حدیثی شیعه به نام
بحارالانوار علامه مجلسی (م ۱۱۱۰ ق) نوشته شد. این دایرة المعارف حدیثی، به قصد و حفظ
احادیث شیعه، به رشته تحریر در آمد و در
مسائل فقهی تنها ابواب
صلات و
طهارت به طور مبسوط و گسترده و بقیه ابواب به طور اجمالی و گذرا ذکر شد، گذشته از اینکه بنای مؤلف بر استفاده کردن از
کتب اربعه نبود.
مجموعه روایی (
وافی) نوشته
فیض کاشانی (قده) (م ۱۰۹۱ ق)، یکی دیگر از سه اثر نوشته شده در این دوره است. فیض نگارش این اثر را با دو انگیزه شاخص شروع کرد: اول، برطرف ساختن ضعف تبویب کتب اربعه که گاه
فقیه را دچار اشتباه میکند. دوم، آسان کردن دسترسی به کتب اربعه با جمعآوری تمام احادیث آنها به همراه توضیح و شرح مختصر روایات.
سومین مجموعه روایی، به همت محدث کبیر شیخ محمد بن حسن معروف به
حرّ عاملی (قده) (م ۱۱۰۴ ق) به نام (
تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة) جمعآوری شد. این اثر بهترین کتاب حدیثی فقهی است که قبل از دهههای اخیر نوشته شده است. مهمترین ویژگیهای آن، تبویب روایات بر اساس فروع فقهی و جامعیت آن نسبت به احادیث کتب اربعه و سایر کتبِ موردِ وثوقِ علماست.
عالم جلیل القدر
میرزا حسین بن محمد تقی نوری (م ۱۳۲۰ ق) نیز حدود صد سال پیش، کتاب (
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل) را نوشت و آن دسته از
روایات فقهی را که صاحب
وسائل به جهت ضعف یا غفلت نیاورده بود، جمعآوری کرد.
در دوره اخیر، (جامع احادیث شیعه) نوشته
آیت اللّه العظمی بروجردی (قده) مرجع عالیقدر
تشیع و گروه زیر نظر ایشان، کاملترین، دقیقترین، بدیعترین و زیباترین مجموعه روایات فقهی است که تاکنون به رشته تحریر در آمده و در دسترس اهل تحقیق قرار گرفته است. در این نوشته کوشیدهایم تا خوانندگان را با انگیزه و روند تألیف آن آشنا سازیم و ویژگیها و امتیازات کتاب و روش کار با آن را توضیح دهیم.
جامع احادیث الشیعه کتابی نیست که به آسانی بتوان از عهده توصیف آن برآمد. کسی که با این کتاب انس و خلوتی داشته باشد، با لطایف و زیباییها و امتیازات شگرف آن آشنا خواهد شد. یکی از توفیقات نگارنده، آشنایی با این کتاب و انس با آن بوده است. بعد از این آشنایی پرثمر، بی اعتنایی
حوزه به آن، به
مسئله آزار دهندهای تبدیل شد و از فراموش شدن اثری که آیت اللّه بروجردی آن را حاصل عمر خود میدانست، شگفتزده شدم. از همین رو، تصمیم گرفتم در این مقاله ضمن معرفی و بیان ویژگیها و امتیازات آن نسبت به سایر کتب حدیثی خصوصاً
وسائل الشیعه، روش کار با آن را توضیح دهم؛ زیرا این کتاب با دقت خاص
اصولیان و به سبک تخصصی و اجتهادی نوشته شده است و همین حسن و کمال، کار با آن را قدری دشوار کرده است؛ زیرا لطایف و رموزی در آن است که اگر
برای خواننده بیان نشود، با سؤالات بی پاسخ بسیاری مواجه خواهد شد. البته در مقدمه این اثر ۳۱ جلدی، این نکتهها به اجمال بیان شده است و این اجمال به گونهای نیست که بتواند عموم خوانندگان را راضی کند و با روش نگارش چنین مجموعه عظیمی آشنا سازد.
آیت الله بروجردی (قده) توجه به کاستیهای
وسائل الشیعه داشتند و در این کتاب تلاش نمودند، کاستیهای
وسائل برطرف شود.
آیت اللّه بروجردی (قده) بعد از وفات مرحوم
آخوند خراسانی، صاحب کفایه (قده)،
نجف را ترک کرد و به بروجرد رفت و خوان
علم و
دانش را در آن منطقه گسترد. در این دوره بود که او به کاستیهای
وسائل الشیعه پی برد و فکر تهذیب و پیرایش آن در ذهنش جوانه زد:
من از ابتدای شروع به درس در بروجرد، به دو نکته توجه کردم و آن اینکه در کتاب
وسائل، که یکی از ابزار اولیه
برای هر
فقیه است، روایات چه از نظر موضوعبندی و تبویب و چه از نظر تقطیعات و چه از نظر اشاراتی که در پایان هر باب به روایات مذکور در ابواب دیگر شده است و چه از نظر سند، تنقیح نشده و مورد دقت لازم قرار نگرفته است….
بنابر این توجه به نواقص
وسائل سابقه درازی در تفکرات ایشان داشته و به مرور زمان رشد یافت؛ تا اینکه پس از ورود به
قم و استقرار بر کرسی
مرجعیت، زمینههای لازم
برای تحقق و عینیت بخشیدن به این آرزوی دیرین فراهم آمد.
در سال ۱۳۷۰ ق/۱۳۲۹ ش روزی در اثنای درس ضمن قرائت احادیث از روی کتاب شریف
وسائل الشیعه، به حدیثی در باب (جواز صلاة الرجل و إن کانت المرأة قدامه أو خلفه أو إلی جانبه و هی لاتصلی و لو کانت جُنباً أو حائضاً و کذا المرأةُ)
رسیدند که به سبب تقطیع در چند باب ذکر شده بود. ایشان به این مناسبت فرمودند:
مرحوم شیخ حر عاملی بسیار زحمت کشید تا چنین کتابی را به جای گذاشت و کار را بر
مجتهد مستنبط بسی آسان کرد، لکن ما هم به سهم خود باید روش عالمان سلف را پیگیری و زحمات آنان را تکمیل کنیم.
ایشان در توضیح تفصیلی نواقص و معایب
وسائل الشیعه افزودند: نقایصی چند از جهت تقطیع احادیث و غیر آن در کتاب
وسائل الشیعه وجود دارد که اگر آنها را رفع کنیم، در امر
استنباط و
اجتهاد بهتر و سریعتر پیش میرویم. آن نقایص از این قرارند:
۱. صاحب
وسائل به سبب
تقطیع احادیث، ناچار
سند آنها را نیز تکرار کرده و همین
مسئله باعث افزایش کاذب حجم کتاب شده است.
۲. در موارد زیادی، احادیث سندهای متعددی دارند. از این رو، او باید با هر تقطیع، همه اسناد را تکرار میکرد، ولی ایشان با هر قطعه از روایت، تنها یکی از سندها را آورده است. در نتیجه، خواننده متوجه فراوانی اسناد حدیث نمیشود؛ در حالی که اگر از اسناد آن آگاه میشد، شاید به جهت
مستفیض شدن روایت، نیازی به بررسی سندی یا کارهای مشابه پیدا نمیکرد.
۳. در اثر تقطیع، روایات تکه تکه شدهاند و ارتباطی که میان اول و آخر حدیث بود، از هم گسسته است؛ در حالی که گاه بخشهای مختلف
روایت، میتوانست
قرینهای برای چگونگی برداشت و تفسیر از آنها باشد.
۴. یکی از انگیزههای ایشان در تقطیع روایات، تبویب دقیقتر احادیث بر اساس
مسائل فقهی بود. زیادهروی در این
مسئله باعث شد تا احادیث در ابواب گوناگون، پراکنده و روایات مرتبط با یک موضوع در ابواب مختلف ذکر شوند. در نتیجه فقیه گمان میکرد که تمام روایات مربوط به
مسئله، فقط در همان باب آمده است و همین امر باعث اشتباه در
فتوا میشد.
۵. یکی از انگیزههای صاحب
وسائل در
تقطیع حدیث، کاستن از اشارههاست. مقصود از اشاره، ارجاع دادن فقیه به حدیث یا احادیثی در باب دیگر است تا او احادیث مرتبط دیگر را نیز ببیند؛ در حالی که اشاره را با ذکر نشانی دقیق ابواب میتوان حل کرد، ولی آسیبهای تقطیع قابل جبران نیست.
۶. ایشان در موارد بسیار زیادی، اشارههایی به جاهای دیگر دارد، اما محل اشاره مشخص نیست، حتی گاه یقین حاصل میشود که پیش از این حدیث، حدیث مرتبطی وجود ندارد و مؤلف، به اشتباه اشاره به گذشته کرده است.
۷. همه اموری که میتواند از حجم کتاب بکاهد، باید رعایت شود؛ مثلاً به جای نام مؤلف، رمز خود کتاب کافی است؛ همان طور که فیض کاشانی (قده) در کتاب وافی
برای هر کتاب رمزی قرار داده است؛ مانند رمز (کا)
برای کافی، (یب)
برای تهذیب، (صا)
برای استبصار، و (فقیه)
برای من لایحضره الفقیه. این کلمات به تعداد احادیث تکرار شده که با رعایت اختصار، مقدار زیادی از حجم کتاب کم میشود.
۸. مقدمهای مشتمل بر
حدیث ثقلین بر اساس احادیث شیعه و
سنی در آغاز کتاب نوشته و آنگاه ثابت شود که تمام روایات اهل بیت (ع) از
رسول خدا (ص) گرفته شده و در نتیجه تمام
روایات شیعه برای اهل سنت نیز
حجت است.
مرحوم آیت اللّه بروجردی، پس از بیان نقاط ضعف
وسائل الشیعه، یکی از ابواب را مشخص کرد و از علاقهمندان خواست که در گردآوری احادیث آن مشارکت کنند. در روز موعود، حدود هفتاد تن از شاگردان، نوشتههای خود را خدمت ایشان آوردند. آیت اللّه بروجردی پس از مطالعه نتیجه کارها عدهای را از میان آنان برگزید و بدین ترتیب، گروه تدوین تشکیل شد. آن جناب افراد جوان و برگزیده را در دو لجنه قرار داد و تهیه ابواب خاصی را به هر کدام از آنان سپرد.
آٍقایان: ۱. شیخ اسماعیل معزی ملایری، ۲. شیخ حسینعلی منتظری نجف آبادی، ۳. شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، ۴. شیخ محسن حرم پناهی قمی، ۵. سید حسین کرمانی، ۶. سید مصطفی کاشفی خوانساری، ۷. شیخ عبدالرحیم بروجردی، ۸. شیخ علی پناه اشتهاردی، ۹. شیخ جلال طاهر شمس گلپایگانی، ۱۰. شیخ حسین نوری همدانی، ۱۱. شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی، ۱۲. شیخ علی ثابتی همدانی، ۱۳. شیخ محمد واعظزاده خراسانی، ۱۴. شیخ محمدباقر ابطحی اصفهانی، ۱۵. سید محمدعلی ابطحی اصفهانی، ۱۶. شیخ محمدتقی ستوده اراکی، ۱۷. سید… بهشتی بروجردی، ۱۸. شیخ حسن نائینی، ۱۹. سید محمدحسین درچهای، ۲۰. شیخ جواد خندق آبادی تهرانی.
از مقدمه فرزند آیت اللّه بروجردی (قده)، سید حسن بروجردی، بر جامع احادیث شیعه، فهمیده میشود که فعالترین اعضای گروه، آقایان شیخ علی پناه اشتهاردی و شیخ اسماعیل معزّی ملایری (قده) بودند.
اصل طرح و سبک کار به ابتکار خود آیت اللّه بروجردی بود، اما کار تدریس و رسیدگی امور مربوط به مرجعیت و
طلاب، مانع از پرداختن به جزئیات کار
تدوین حدیث بود. از این رو، ایشان بخشهای مختلف کار را در میان افراد گروه تقسیم کرد. هر یک از اعضا بعد از پایان کار، خدمت او میرسید و حضرت آیت اللّه، از نتیجه کار آنان آگاهی مییافت. گاهی هم در جلسات علمی آنان شرکت میجست و به منظور پیشبرد کارها از دیدگاه شاگردان خود استفاده میکرد.
بعد از مدتی تصمیم بر آن شد که علاوه بر افزودن روایات کتاب مستدرک در کنار روایات
وسائل، روایات فقهی دیگری را که در این دو نیامده و گروه در هنگام مراجعههای مکرر خود به کتب و مصادر اولیه یافته، افزوده شود. در واقع، مقصود آیت اللّه بروجردی تدوین مجموعهای کامل بود تا در مقام استنباط، نیاز به کتاب دیگری نباشد؛ یعنی جامع احادیث شیعه در موضوع
فقه باشد.
در سال دوم فعالیت گروه تدوین، آیت اللّه بروجردی تصمیم گرفت که
روایات اهل سنت نیز در ذیل
ابواب فقهی افزوده شود. ایشان در بیان دلایل این تصمیم چنین توضیح داد:
روایات اهل سنت در موضوعات فقهی اندک است. من میخواهم با این کار آنها مجبور شوند که به روایات ما هم مراجعه و از آن استفاده کنند. اهل سنت میگویند:
فقه شیعه از آنجا که به
قیاس و
استحسان عمل نمیکنند، توسعه ندارد. من میخواهم آنها به کتابهای ما مراجعه کنند و بدانند احکام فروعی را که آنها با قیاس و استحسان به دست آوردهاند، ما از روایات به دست میآوریم. در ضمن آنها خواهند دید که ما چقدر روایت داریم و آنها چقدر روایت دارند.
ایشان
برای این کار کتاب (التاج) را انتخاب کرد. این کتاب پنج کتاب از صحاح شش گانه را در بر دارد و مکررات را ادغام و سندها را کوتاه کرده است. این توسعه بر اساس مبنا و روش اجتهادی ایشان، قابل توجیه بود؛ زیرا معروف است که ایشان فقه شیعه را ناظر بر
فقه اهل سنت میدانست، به این معنا که
ائمه (ع) فتاوای رایج زمان خودشان را
نقد میکردند و اصحاب ایشان نیز در فضای علمی حاکم بر جامعه سنی میزیستند و سؤالاتی را که از این رهگذر در ذهنشان ایجاد میشد، میپرسیدند. بنابر این آگاهی از روایات و فتاوای علمای سنی معاصر ائمه تأثیر به سزایی در فهم معانی روایات دارد.
آقای ثابتی همدانی، با کمک دیگران این کار را شروع کرد و تا پایان کتاب طهارت اهل سنت پیش رفت. متأسفانه این تلاش مبارک ادامه نیافت و متوقف شد. آیت اللّه بروجردی درباره علت این اقدام به شاگردانش گفت: (میترسم برخی از مقدسین بگویند:
علمای شیعه زحمت کشیدهاند تا
احادیث ائمه (ع) را از احادیث اهل سنت جدا کنند و به طور مستقل بیاورند و شما دوباره آنها را مخلوط کردید). ظاهراً ایشان تحت تأثیر نظر فرزندش از تصمیم اولیه منصرف شد؛ زیرا سید محمدحسن از آغاز با این تصمیم مخالف بود و روزی که ایشان از تصمیم اولیه برگشت، فرمود (سید محمدحسن این چنین گفته است؛ راست میگوید).
بعد از حدود هفت سال، کار تدوین اولیه روایات به پایان رسید و تلاش و کوشش پیگیر او و شاگردانش به ثمر نشست، اما هنوز زمان چیدن میوه آن نرسیده بود؛ زیرا با آنکه فیشبرداری از احادیث به پایان رسیده بود، اما هنوز به بازبینیهایی نیاز داشت. ایشان
برای اینکه جلو بگومگوهای علمی را بگیرد، از میان جمع شاگردان، تنها سه نفر را
برای این کار برگزید که عبارت بودند از: آیات حاج شیخ اسماعیل معزی ملایری، شیخ علی پناه اشتهاردی و واعظزاده خراسانی، او سید حسن فرزند خود را هم
برای ارتباط و گزارش پیشرفت کارها، انتخاب کرد و به این ترتیب، کار بازبینی و آمادهسازی نهایی احادیث شروع شد.
آیت اللّه بروجردی (قده) با دقت خاص اصولی و عنایت و اهتمامی که به حدیثنگاری داشت، معتقد بود که جامع احادیث شیعه باز هم نیازمند بازبینی و بررسی دقیق است. به همین دلیل، زیر بار چاپ کتاب نمیرفت، اما به اصرار اطرافیان و برخی از شاگردان، چاپ آن را پذیرفت و با عرضه جلد اول آن، ثمره تلاش خود را قبل از
وفات مشاهده کرد.
بعد از ایشان، کار بازبینی به تعطیلی کشید و آقای واعظزاده از قم رفت و تنها کسی که پرچم این رسالت بزرگ را زمین نگذاشت و تنها و یک تنه آن را به دوش کشید و تا انتشار آخرین جلد مقاومت کرد، فقیه عالیقدر آیت اللّه
اسماعیل معزی ملایری (قده) بود. ایشان نه تنها کار بازبینی را ادامه داد و با مساعدت
آیت اللّه خویی دوره اول کتاب را به طور کامل به چاپ رساند، بلکه قبل از چاپ دوم، با تلاشی خستگیناپذیر اقدام به تصحیح دوباره مهمترین یادگار استاد خویش کرد و تغییرات قابل توجهی در آن پدید آورد که از آن جمله میتوان به تصحیح آدرسها بر اساس کتب رایج و افزودن حدود هزار روایت که در
وسائل و مستدرک نیست، اشاره کرد. (مطالبی که به محضر خوانندگان محترم عرضه شد، چکیده مطالبی است که چند تن از افراد گروه تدوین جامع احادیث در نوشتار و مصاحبههای خود بیان کرده بودند که سخنانشان در منابع ذیل آمده است:
مجله حوزه، ویژهنامه
آیت اللّه العظمی بروجردی (قده)، ش ۴۳ ۴۴، مصاحبه با حضرات آیات:
جعفر سبحانی و
واعظزاده خراسانی؛ آیینهداران حقیقت، ج ۱، مصاحبه با آیت اللّه ستوده، ص ۲۵، بوستان کتاب. این اثر کاری از مجله حوزه است که به سال ۱۳۸۲ انتشار یافته است؛ مقدمه کتاب جامع احادیث الشیعه؛ زندگی نامه آیت اللّه بروجردی (قده)، به قلم آیت اللّه واعظزاده خراسانی. این جزوه در پایگاه اینترنتی اطلاع رسانی آیت اللّه بروجردی (قده) به آدرس: WWW. broujerdi. ir موجود است).
در بخش قبلی با انگیزه گردآوری و مراحل آن و برخی از ویژگیهای کتاب شریف (جامع احادیث الشیعه) آشنا شدیم. در این قسمت، با تفصیل افزونتری به توضیح این ویژگیها و امتیازات میپردازیم.
قرآن، کتاب
تربیت و
هدایت،
حُکم و
حِکمت و
تعلیم و
تزکیه، و وحیانیترین عنصر موجود در میان ما و
ثَقَل اکبر و دریای موّاج
معرفت و حکمت است. قرآن ریشه علم
رسول خدا و ائمه (ع) است. آنان هر آنچه میگفتند، از قرآن میگفتند. اگر چه
برای ما قابل درک نیست که برداشتهای آنان از قرآن چگونه بوده، با این حال در موارد بسیاری بهرهگیری از
آیات قرآن را به شاگردان خود سفارش میکردند و حتی روش آن را نیز میآموختند.
اگر فقیهی در جریان استنباط خود، روشی را برگزیند که او را به ظاهر کاملاً از قرآن بی نیاز کند و او در فهم فقهی خود اندک نیازی به مراجعه به آن احساس نکند، این امر نشانه کاستن از ارج و حرمت کلام
وحی به شمار میرود.
ییکی از امتیازات فقیه عالی قدر حضرت آیت اللّه بروجردی (قده)، اهتمام به قرآن در
استنباط فقهی بود. به همین جهت، ایشان غفلت از
آیات الاحکام در ابواب کتاب شریف (
وسائل الشیعه) را از معایب و ضعفهای آن میدانست. روش ایشان در کتاب جامع احادیث شیعه چنین است که اگر آیهای مرتبط با موضوع باشد، آن را یادآوری میکند و برحسب ترتیب
سور و
آیات، آنها را پشت سر هم میآورد.
جامعیت روایی، مهمترین شاخص و ویژگی (جامع احادیث الشیعه) است. تلاش فقیه عالیقدر و لجنههای علمی تحت نظر ایشان، بر این بود تا فقیه را از مراجعه به هر کتاب حدیثی دیگری بی نیاز سازند تا چنانچه فقیهی این کتاب را به دست میگیرد، دغدغه خاطری
برای مراجعه به کتاب دیگری نداشته باشد. البته مؤلف، مدعی
استقصا و جمعآوری کامل روایات فقهی نیست، لکن میتوان مطمئن بود که هیچ فقیهی به تنهایی نمیتواند به بیش از آنچه این گروه با سالها تلاش پیگیر و دقت نظر بدان دست یافته، دست یابد.
تمام روایات دو کتاب (
وسائل الشیعه) و (مستدرک) در آن انعکاس یافته است. البته بعضی از روایات این کتابها، فقهی نبودند که آنها حذف شدهاند؛ چنانکه تمام احادیث منقول از کتاب (
مصباح الشریعه) نیز حذف شده است؛ زیرا این کتاب، مجموعه
روایات اخلاقی منسوب به
امام صادق (ع) است و
حدیث فقهی در آن یافت نمیشود.
گروه تألیف علاوه بر روایات این دو کتاب، هر روایت فقهی دیگری را که در مراجعه به منابع دیگر، بدان دست یافتهاند، در اثر خود افزودهاند، این منابع عبارتاند از:
کافی، مجموعه آثار
شیخ طوسی (قده) (
تهذیب،
استبصار،
عدة الاصول،
مصباح المتهجد،
الغیبة،
الخلاف،
امالی شیخ طوسی، امالی پسر شیخ طوسی)، مجموعه آثار
شیخ صدوق (قده) (
من لایحضره الفقیه،
الخصال،
علل الشرایع،
امالی صدوق،
معانی الاخبار،
عیون الاخبار،
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،
المقنع،
التوحید،
کمال الدین،
فضائل الاشهر الثلاثة،
فضائل الشیعة،
صفات الشیعة)، مجموعه آثار
شیخ مفید (قده) (
امالی،
الاختصاص،
الارشاد،
المقنعه)،
وسائل الشیعه،
مستدرک الوسائل،
المحاسن برقی،
قرب الاسناد حمیری،
مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب،
عده الداعی ابن فهد حلی،
بشارة المصطفی طبری،
السرائر ابن ادریس،
مجمع البیان طبرسی،
اعلام الوری طبرسی،
مکارم الاخلاق حسن بن فضل طبری،
الاحتجاج احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی،
نهج البلاغه،
صحیفه سجادیه،
فقه الرضا (ع)،
دعائم الاسلام قاضی،
تحف العقول حرانی،
تنبیه الخواطر ورام،
کنز الفوائد کراجکی،
الغیبة نعمانی،
ارشاد القلوب دیلمی،
بصائر الدرجات صفار،
کشف الغمة فی معرفة الائمه اربلی،
بحار الانوار،
الخرائج و الجرائح راوندی، استغاثه
ابوالقاسم کوفی، الطرف و اقبال و ملهوف
ابن طاووس،
التوحید مفضل، جامع الاخبار لمولفه، مدینة المعاجز بحرانی،
منیة المرید فی آداب المفید و المستفید شهید ثانی،
عبقات الانوار نیشابوری، مسکن الفواد شهید ثانی، کامل الزیارة
ابن قولویه،
تفسیر قرآن امام عسکری (ع)، تفسیر قرآن
فرات کوفی،
تفسیر عیاشی،
تفسیر قرآن قمی،
رجال نجاشی،
عوالی اللئالی ابن ابی جمهور،
تذکرة الفقهاء و المختلف و المنتهی حلی، و کتابهای فراوان دیگری که نامشان در متن آمده است.
کتابهایی که از آنها
حدیث نقل شده است، برخی اصل و برخی فرعاند و چون از کتابهای اصلی بیش از منابع دیگر یاد شده، آنها را با علائم خاصی نشان دادهاند که عبارتاند از: (کا) (کافی)، (فقیه) (من لایحضره الفقیه)، (یب) (تهذیب الاحکام)، (صا) (استبصار)، (ئل) (
وسائل الشیعه)، (ک) (مستدرک).
نام سایر کتب به طور کامل آمده است، مگر اینکه نام کتاب، مرکب باشد که در این صورت مضاف الیه آن حذف شده است؛ مانند: (دعائم) (دعائم الاسلام)، (بصائر) (بصائر الدرجات)، (معانی) (معانی الاخبار) و… البته این روش در چاپ اول مراعات شد، اما در چاپ دوم، نام کتابها در اغلب موارد به طور کامل ذکر شده است.
یکی از مشترکات تمام علوم، افزایش دقتها و ظرافتها در آنهاست؛ زیرا به مرور زمان و با پیدایش مردان بزرگ، دقتهای تازه و بدیعی بر دقتهای گذشتگان افزوده میشود. این اتفاق یکی از
سنتهای خدا در پیشبرد علوم است. از این رو، افزایش دقتهای علمی در نقل و تفسیر و
نسخهشناسی و غیر آن در حدیث قابل درک است. چه بسا ادلهای که در زمان خود، بسیار محکم و دقیق شمرده میشدند، با گذر زمان ضعیف انگاشته شوند یا منابعی که مورد مراجعه و
وثوق بودند، به جهت پیدایش نیازهای جدید و گسترش دقتهای علمی از نظر نقل و استناد و نسخهشناسی، از رده علمی خارج شوند و قابلیت اعتماد به آنها از بین برود. به همین جهت، از
شیخ حرّ عاملی (قده) انتظار نمیرود که با وجود اخباری بودن و گذشت قریب به سیصد سال از دوره او، کتابش واجد همه شاخصهای علمی
حوزههای فقهی امروزی باشد. اما اگر کسی در فضای امروز کتابی فقهی یا حدیثی بنگارد، باید
برای فقها و حدیثشناسان نکتهسنجی که به راحتی ذهن جوّالشان آرام نمیگیرد، قانع کننده باشد. از این نظر، کار (جامع احادیث شیعه) با سختیها و دشواریهای خاص خودش مواجه بود و به حوصلهای بی پایان و کوششی خستگیناپذیر نیاز داشت تا بتواند پاسخگوی خواستهای علمی عصر خود باشد.
ذهن خلاق
آیت اللّه بروجردی (قده) و لجنههای تحت امر ایشان، به خوبی متوجه چنین تفاوتی بوده و به همین جهت، دقتهایی در تدوین (جامع احادیث) داشتند که بحق در تاریخ
جامعنویسی شیعه بی سابقه است. این دقتها عبارتاند از:
اگرچه مبنای اولیه، نقل روایات دو کتاب
وسائل و مستدرک بود، اما درا ین کار به خود کتب مذکور اکتفا نشد و چنانچه اصل کتاب موجود بود، حدیث از منبع اصلی خود نقل و در غیر این صورت به نقل
وسائل و مستدرک اکتفا شد. اگر کتاب و منبع در دسترس قرار داشت، اما حدیث منقول از این دو کتاب در آن یافت نمیشد، آن حدیث نیز به نقل از آن دو نقل میشد.
برای مشخص شدن این نکته، تدوینگران ابتدا نام
وسائل الشیعه یا مستدرک را با شماره جلد و صفحه میآوردند و بعد از آن، نام منبعی را که فاقد حدیث بود، و سپس خود حدیث را ذکر میکردند. به عنوان مثال:
۲۹۰ (۱۷۹) مستدرک، ۲۷۲، ج ۱، دعائم الاسلام: روینا عن علی (ع) انه
سئل عن (اهل الذکر) من هم. فقال: (نحن و اللّه اهل الذکر).
این حدیث در دعائم الاسلام نیست و این بدان معناست که در نسخه صاحب مستدرک وجود داشته، اما در نسخه امروزی وجود ندارد.
پیش از چاپ، احادیث کتاب بارها با نسخههای اصلی مقابله و تصحیح شد و بعد از چاپ کتاب و قبل از انتشار نیز دوباره مقابله و تصحیح انجام گرفت و در پایان کتاب، موارد خطا آورده شد. احادیث
کتب اربعه را نیز پس از مقابله با کتب خطی نفیس و قدیمی که اثر تصحیح در بسیاری از صفحاتشان با تعبیراتی نظیر (بلغ مقابله) یا (قراته) یا (سماعاً) یا (درسا تحقیقاً و تدقیقاً) وجود داشت و مزین به اجازات و مهرهای اساتید و بزرگان بود، نقل کردند.
در مورد غیر کتب اربعه هم که علماء به آنها اهتمام کمتری نشان دادهاند، اغلب به نسخ خطی و قدیمی و همراه با آثار تصحیح و اجازات و غیره دست نیافتند و به همین دلیل، علاوه بر نسخ موجود با کتابهای
وسائل و مستدرک نیز مقابله شد؛ زیرا این دو کتاب از برخی از نسخ موجود، قابل اعتمادترند.
یکی از فوق العادگیهای کتاب حاضر، نقل عین الفاظ سند و متن بدون کوچکترین تصرف در آنها اعم از تلخیص و تبدیل در سند و متن است؛ در حالی که جوامع پیشین اغلب اقدام به تلخیص و تبدیل کردهاند که به تفصیل به بیان آنها میپردازیم. مهمترین ایراد تلخیص و تبدل، افزودن بر دشواری کار و سلب اطمینان از
متن و
سند روایت است:
و معلوم أن الجامع ما لم تضبط فیه الأحادیث کما هی بعین الألفاظ مع کثرة ما فیها من الاختلاف لایغنی المستنبط عن المراجعه إلی مأخذها و عن النظر إلی تفاصیلها فلذا قد أثبتنا الأحادیث کما هی فی الأصول مع ضبط الخصوصیات من دون الإطالة و التکرار؛
و معلوم است مادامی که عین الفاظ احادیث در (جامع) حفظ نشود، با وجود کثرت اختلافاتی که در روایات است، مستنبط را از مراجعه به مأخذ و اعمال نظر در تفصیل آنها بی نیاز نخواهد ساخت. به همین جهت، ما احادیث را همانگونه که در اصول اولیه بودند، حفظ کردیم، بدون اینکه مبتلا به
اطاله و
تکرار شویم.
در این اثر به تفاوت نسخ موجود در منابع حدیث نیز اشاره شده است. تفاوت نسخه به دو صورت است. گاه کلمه دیگری به کار رفته که در این صورت، نسخه بدل در پاورقی آمده است. به عنوان مثال، در باب ۲۹ که پیشتر ذکر شد، در برخی از نسخ فقیه (من شرّ عبدی)، (من شتم عبدی) نیز نقل شده است. گاهی هم در نسخه دیگر، کلمه اضافهای وارد شده است که این موارد اغلب در داخل هلالین و با علامت اختصاری (خ) و در ادامه متن میآید. به عنوان نمونه، آمده است: (فان الفضل فی السحور (فلیفعل یب ۳۱۴ خ).
این بدان معناست که در نسخه بدل کتاب تهذیب ص۳۱۴
کلمه (فلیفعل) نیز وجود دارد.
یکی از مزایای اثر حاضر که بر وزانت و دقت علمی آن افزوده، اصلاح ایرادهای موجود در اسناد و متون است. به عنوان مثال، اگر نام راوی در کتب منقول عنه به درستی ثبت نشده، مؤلف نظر خود را درباره آن داده و آن را اصلاح کرده است. یا اگر تعبیری در متن روایت به کار رفته که از نظر لفظی یا معنایی، ایراد داشته و با بقیه حدیث همخوانی نداشته، اصلاح شده است. البته این اصلاح در متن اصلی اعمال نشده است؛ زیرا در این صورت متن اصلی از دست میرفت و معلوم نبود که اصلاح صورت گرفته، درست است یا نه. از این رو، موارد اصلاحی در پاورقی و با علایمِ (خ ل) به معنای (نسخه اصلاحی) مشخص شده است.
اقدام دیگر، جدا کردن توضیحات راوی یا مؤلف از متن اصلی
حدیث، در صورت مشتبه شدن آن با متن اصلی بود؛ مانند بسیاری از توضیحات
صدوق (قده) که گاه چنان با متن اصلی آمیخته میشود که تشخیص آن را بسی دشوار میکند. همچنین
برای فهم آسانتر، مرجع ضمیرهای دشوار و معانی لغات غریب بیان و برخی از
احادیث مجمل توضیح داده شد.
در کتابهای (بحار) و (وافی) اسامی روات در سند روایت، تلخیص شده است؛ مثلاً اگر راوی به
اسم،
لقب و یا
کنیه شناخته شده باشد، همان در سند قرار گرفته است، خصوصاً (وافی) در این زمینه زیادهروی کرده و سندهای خود را با رمز نوشته است؛ به گونهای که جز افراد خبره کسی نمیتواند از آنها بهره بگیرد و برخی همین شیوه را دلیل عدم استقبال از آن دانستهاند؛ (زندگینامه آیت اللّه بروجردی (قده) به قلم آیت اللّه واعظزاده خراسانی، این جزوه در پایگاه اینترنتی اطلاعرسانی آیت اللّه بروجردی (قده) به آدرس: WWW. broujerdi. ir موجود است.) مثلاً (السراد) اشاره به
حسن بن محبوب، (التیملی) اشاره به علی بن حسن بن علی بن فضال است. این القاب و اوصاف در کتب رجالی
برای این اشخاص وارد شده است، ولی این روش شناسایی افراد را سختتر میکند. گاهی صاحب (وافی) برخی از افراد تکرار شده در چندین سند را حذف و به جای آنها از (الخمسة)، (الاربعة)، (الثلاثة) و (الاثنین) استفاده کرده است. به عنوان نمونه، او از (علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد عن الحلبی) به (الخمسه) یاد کرده است تا مجبور به تکرار نام این افراد نشود. بعید نیست که این شیوه تحت تأثیر تفکر اخباری و استغنای از
علم رجال مؤلفان (بحار) و (وافی) بوده باشد که هر دو
اخباری بودند و این امر، کم توجهیها و تلخیصها را قابل توجیه میکند.
در این میان صاحب
وسائل (قده)، راه میانه را رفته و در مقایسه با کتب مذکور، پایبندی بیشتری در ذکر سند نشان داده و اغلب نام و کنیه و لقب را مطابق با منابع اولیه آورده است. البته او در برخی موارد، مانند کتب قبلی به ذکر عنوان معروفتر بسنده کرده است. به عنوان مثال، ایشان در بسیاری از موارد به جای (
عبداللّه بن جعفر حمیری)، تنها (حمیری) میآورد؛ زیرا راوی به همین نام در میان
محدثان و
فقها معروف است.
این کار اگر چه نوعی تلخیص در اسامی افراد است و باعث سرعت گرفتن کار و کم حجم شدن کتاب میشود، اما از دقت کار و اطمینان به کتاب میکاهد؛ زیرا مؤلف در سندها دست برده و تغییراتی در آنها داده است و روشن است که همین مقدار از تصرف نیز گاه به اطمینان افراد آسیب میزند. از این رو، در کتاب شریف جامع احادیث الشیعه عین اسامی روات به همان صورتی که در کتاب اصلی و مصدر آمده، ذکر شده است.
شیخ طوسی (قده) در دو مورد توضیحاتی را به روایات تهذیب و استبصار افزوده است: اول در حل تعارض اخبار و دوم در حل مبهمات برخی از اخبار نادر. این توضیحات در اثر حاضر به نقل از ایشان افزوده شده است.
در بسیاری از موارد، یک روایت متضمن بیان بیش از یک حکم، یا در ابواب مختلفی از جهات مختلفی قابل استناد و استفاده است. در چنین مواردی که کم هم نیست، صاحب
وسائل اقدام به
تقطیع کرده و هر بخش از آن را در باب مربوط آورده است. این کار با وجود محاسنی چون در دسترس قرار دادن بخشهای مورد نیاز و حذف بخشهای غیر ضروری در ابواب غیر مناسب، معایبی نیز دارد. آنچه صاحب
وسائل را بر آن داشت تا روایات را تقطیع کند، اصرار ایشان بر ایجاد بابی مستقل
برای تمام
مسائل موجود در روایات است. به همین جهت، او ناچار بود که روایات متضمن چندین
مسئله فقهی را در چند باب بیاورد. لازمه این کار، یا تکرار کامل روایت در همه چند باب یا
تقطیع روایت بود که وی گزینه دوم را
برای اختصار و جلوگیری از تکرار انتخاب کرد.
این روش البته معایب مهمی نیز داشت؛ زیرا با گسسته شدن ترکیب چنین روایاتی، ممکن است که بسیاری از قرائن لفظی یا محتوایی از بین برود. شاید ذکر حکمی در کنار حکم دیگری که به ظاهر نامربوط است، دارای پیامی یا جهتی باشد که توجه به آن، باعث
فهم بهتر روایت گردد. اگر تقطیع
جایز باشد، پس چرا
امام (ع) این
مسائل را در کنار هم بیان فرمود؟ آیا قصد خاصی از این کار داشت؟ چرا موارد دیگری را نگفت و تنها به ذکر این موارد بسنده کرد؟ شاید میخواست با نوع چینش آنها، پیام خاصی را به مخاطبان منتقل کند؟ و سؤالاتی از این قبیل. البته شاید هم هیچ حکمتی در کار نباشد، اما چون احتمال عاقلانهای است، نباید از نظر دور داشت. از این رو، حتی المقدور نباید روایت تقطیع بشود و
برای پرهیز از پیامدهای منفی تقطیع بود که در اثر حاضر جز در موارد خاص، این کار صورت نگرفت.
عیب دیگر تقطیع غیر واقعی شدن اعداد و ارقام روایات
وسائل الشیعه است. طبق بررسی آیت اللّه بروجردی (قده) و برخی از اعضای گروه تألیف، از ۳۵۸۶۸ روایت
وسائل، حدود ده هزار مورد آن تکراری است. (زندگینامه آیت اللّه بروجردی (قده) به قلم آیت اللّه واعظزاده خراسانی، این جزوه در پایگاه اینترنتی اطلاعرسانی آیت اللّه بروجردی (قده) به آدرس: WWW. broujerdi. ir موجود است).
در کتاب (جامع احادیث شیعه) به جای تقطیع روایتی که در بر دارنده چند حکم است، آن را در بابی که مناسبت بیشتری دارد، آوردهاند و در سایر ابواب، فقط به آن ارجاع داده شده است، مگر در موارد خاصی که به ذکر آنها میپردازیم.
الف) ظهور روایت به وسیله تقطیع تغییر نیابد؛ مانند: حدیث اربعمائه، حدیث علل احکام، وصایای رسول خدا (ص) و مناهی ایشان و روایاتی از این قبیل که فقرات از هم گسستهای دارند.
ب) روایاتی که در اول یا آخرشان، مطالب غیرفقهی آمده باشد که قسمت غیر فقهی آن حذف شده است، البته به شرط آسیب نرسیدن به ظهور حدیث و عدم اخفای قرائن.
ج) در ابواب مقدمات که اغلب در برگیرنده احادیث اصولی هستند نیز تقطیع صورت گرفته است؛ مثلاً برخی از روایات فقهی دلالتهای مطابقی، ضمنی و یا التزامی یا هر نوع ملازمه دیگری با حجیت خبر واحد دارد که از مجموع آنها تواتر معنوی حاصل میشود. در این موارد، به صرف ارجاع قناعت نشده و بخشی از روایت که دلالت بر حجت خبر واحد میکرد، در باب حجت خبر واحد آمده و مطالعه کامل حدیث به باب ویژه آن ارجاع شده است.
در مواردی که روایتی تقطیع شده است، مانند
حدیث اربعمائه سند آن در تمام ابواب و به همراه تمام بخشهای آن تکرار نشده است، بلکه تنها در یکی از ابواب به طور کامل آمده و در سایر ابواب به آن اشاره شده است، به جز روایات کتاب
جعفریات از (
علی بن جعفر)؛ زیرا تمام روایات آن فقط یک سند دارد. از این رو، سند همه روایات علی بن جعفر، در اولین بابی که حدیثی از او نقل شده، آمده و در بقیه حتی از اشاره به اولین بابی که سند حدیث مذکور است، پرهیز شده تا شرط اختصار رعایت شود. البته این قاعده در ابواب مربوط به
اصول فقه مراعات نشده و سند روایات حتی در فقرات تقطیع شده نیز آمده است.
در کتاب
کافی، سند حدیث به طور کامل آمده و چنانچه شروع سند حدیث بعدی مانند حدیث قبلی باشد، از ذکر آن خودداری شده که در اصطلاح به آن تعلیق میگویند؛ زیرا فهم سند حدیث دوم، به سند حدیث اول معلق شده است.
از باب مثال، در کتاب کافی،
دستهای از
احادیث با این سند شروع میشوند:
۳۹۵. محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد و عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا عن ابن محبوبٍ عن مالک بن عطیة قال قلت لأبی عبداللّه (ع) ….
در چهار حدیث بعد، از آنجا که شروع سند تا
ابن محبوب با سند روایت قبلی مشترک است، از تکرار آن خودداری شده و سند آنها از ابن محبوب شروع شده است:
۳۹۶. حدثنا ابن محبوبٍ عن أبی یحیی کوکب الدم عن أبی عبداللّه (ع) قال….
۳۹۷. ابن محبوبٍ عن جمیل بن صالح عن أبی عبیدة قال سالت ابا جعفرٍ (ع) ….
۳۹۸. ابن محبوبٍ عن عمرو بن ابی المقدام عن أبیه قال قلت لأبی جعفرٍ (ع) ….
۳۹۹. عنه عن هشام بن سالمٍ عن عبدالحمید بن أبی العلاء قال….
این کار فی حد نفسه در کتاب کافی ایراد شمرده نمیشود، بلکه نوعی اختصار معقول است، اما در مثل اگر چهار روایت یاد شده به همین صورت در مجموعه روایی دیگری نقل شود، یا باعث اشتباه میشود یا مستنبط را به زحمت میافکند؛ زیرا باید به کتاب کافی مراجعه کند و ببیند که روایت اصلی از چه سندی برخوردار بوده است تا بتواند بخش حذف شده سند حدیث را بشناسد. این نکته در مجموعه روایی مانند
وافی مراعات نشده و مرحوم
فیض (قده) روایات کافی را به صورت معلق آورده است و طبعاً فقیه را از مراجعه بی نیاز نساخته است. اما کتاب
وسائل به این نکته توجه داشته و در چنین مواردی، سند را به طور کامل ذکر کرده است. این شیوه در جامع احادیث شیعه نیز به کار رفته و
برای اینکه مشخص شود این قسمت از سند در خود کافی به طور معلق آمده است. تدوینگران آن را داخل دو هلال آورده و در پایان تصریح به معلق بودن کردهاند. به عنوان مثال، ۲۰۳ (۹۲) (محمد بن یحیی عن احمد بن محمدٍ وعدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا معلق) ابن محبوبٍ عن جمیل بن صالح عن أبی عبیده قال سألت ابا جعفرٍ (ع) عن قول اللّه عزوجل: (الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی ادنَی الاَرضِ) قال: فقال: یا ابا عبیدة ان لهذا تاویلاً لا یعلمه الا اللّه و الراسخون فی العلم من آل محمد صلوات اللّه علیهم (الحدیث).
سند این حدیث در کتاب کافی به نحو تعلیق آمده است، ولی چون در اینجا روایات قبلی آن نیامده، بخش محذوف سند آن نیز اضافه شده تا خواننده نیازمند مراجعه به کتاب کافی نباشد.
روایتی که حداقل، متن آن در بیش از یک مورد تکرار شده باشد، در یک کتاب تکرار شود یا در بیش از آن، گونههای مختلف آن از حیث سندی و متنی بدین شرح است:
وحدت سند و متن:
اگر هر دو روایت از جهت سند و متن به طور کامل مثل هم باشند، نام هر دو کتاب با شماره صفحه و جلد میآید و سپس سند و متن بدان اضافه میشود، به این صورت: (۱۵۲۰ (۳) یب ۳۱ ج۳ صا ۱۰۲ ج۲ أخبرنی الشیخ عن أحمد بن محمد عن أبیه…). این بدان معناست که روایت مذکور در جلد سوم
تهذیب صفحه ۳۱
و در جلد دوم
استبصار صفحه ۱۰۲
تکرار شده است.
اختلاف در سند:
اگر متن روایات یکی باشد و تنها سندشان با هم اختلاف داشته باشد، یعنی اختلاف سندها باعث تعدد روایت شده است، این اختلاف سندی سه حالت دارد:
۱. سندها از آغاز تا انتها مختلفاند.
۲. سند از جهت آغاز آن مشترک و از طرف انتهای آن مختلف است.
در این دو صورت، سند و متن یکی از احادیث به طور کامل آورده و سپس سند دوم حدیث به طور کامل ذکر و به جای تکرار متن از کلمه (مثله) استفاده شده، و اگر در الفاظ اختلافات جزئی داشته اما معنا یکی بوده، تعبیر (نحوه) به کار رفته است.
۳. آغاز سند از طرف مؤلف کتاب مرجع، مختلف است، اما از انتها یعنی از طرف
راویان متصل به
امام (ع) مشترک است. این صورت از دو حال خارج نیست: یا یکی از سندها، نسبت به سند دیگر عام مطلق است؛ مانند خط بلند که شامل خط کوتاهتر نیز میشود، یعنی یکی از سندها طولانیتر است و بعد از یک یا چند راوی به آغاز سند بعدی میرسد و در کل سند دوم، مشترک هستند. یا اینکه اینگونه نیست.
در حالت اول، ابتدا نام و مشخصات کتابی که سند طولانی از آن نقل شده، آن گاه بخشی از سند که مختص به آن است، و سپس نام کتاب دوم با مشخصات بعد از کلمه (عن) میآید و سند دوم بدان اضافه میشود؛ مانند: ۲۲۳۳ (۴) یب ۶۱ ج۱ أخبرنی الشیخ (أیده اللّه) عن أبی القاسم جعفر بن محمد عن صا ۶۲ ج ۱ محمد بن یعقوب عن کا ۳۰ ج ۳ علی بن إبراهیم عن أبیه و محمد بن إسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعاً عن حماد بن عیسی عن حریز عن زرارة قال قلت لأبی جعفر (ع): الا تخبرنی من أین علمت وقلت إن المسح ببعض الرأس وبعض الرجلین فضحک….
در این متن، سه حدیث با هم تلفیق شده است. سند حدیث تهذیب طولانیتر از بقیه است. به همین جهت، تهذیب قبل از بقیه شروع شده است. سند تهذیب در امتداد خود، شامل سند حدیث استبصار هم میشود و از این رو، سند استبصار از همان نقطه اشتراک اضافه شده است. سپس سند این دو، سند کافی را در بر میگیرد؛ به همین سبب سند کافی بعد از آن دو شروع میشود. بنابر این سند کافی، در هر سه و سند استبصار فقط در دو کتاب مشترک است و سند تهذیب اختصاص به خودش دارد.
در حالت دوم، یعنی حالتی که آغاز سندها باهم اختلاف دارد، نامِ کتابِ اول با مشخصات ذکر شده، سپس سند تا شخص مشترک ادامه مییابد. آنگاه نامِ کتابِ دوم با مشخصات ذکر میشود و سند تا آخر میآید و سپس متن مشترک اضافه میشود. مثال: ۱۶۴۹ (۲۹) یب ۲۵۹ ج۱ أخبرنی الشیخ عن أحمد بن محمد عن أبیه عن الحسین بن الحسن بن أبان عن الحسین بن سعید عن ابن سنان کا ۵۹ ج۳ محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن ابن سنان عن ابن مسکان عن الحلبی قال سألت أباعبداللّه (ع) عن دم البراغیث یکون فی الثوب هل یمنعه (یمنع خ ل یب) ذلک من الصلاة (فیه کا) قال: لا و ان کثر فلا بأس أیضا بشبهه من الرعاف ینضحه و لا یغسله.
متن مذکور مثال
برای روایتی است که دو سند دارد و هر دو تنها تا قبل از ابن سنان با یکدیگر اختلاف دارند و از ابن سنان تا امام (ع) با همدیگر مشترکاند. در این موارد، ابتدا نام تهذیب با مشخصات ذکر شده و تا ابن سنان که اولین راوی مشترک است، ادامه یافته است و بعد از آن سند قطع و کافی با مشخصاتش اضافه شده و سند تا امام (ع) ادامه پیدا کرده است.
اگر در دو روایت متن متفاوت دارند، تمام سند یا بخشی از آغاز سند روایت دوم تکرار سند روایت اول باشد، به جای تکرار بخش مشترک، تعبیر (بهذا الاسناد) به کار میرود؛ مثلاً اگر سند روایتی که از تهذیب نقل شده، چنین باشد:
ییب ۶ ج۱ أخبرنی الشیخ (ایده اللّه) عن احمد بن محمد بن الحسن بن الولید عن أبیه عن محمد بن یحیی العطار وأحمد بن ادریس عن محمد بن احمد بن یحیی عن عمران بن موسی عن الحسن بن علی بن النعمان عن أبیه عن عبدالحمید بن عواضٍ عن ابی عبداللّه (ع) قال سمعته یقول: من نام وهو راکع او ساجد او ماشٍ علی ای الحالات فعلیه الوضوء.
چنانچه تمام سند روایت بعدی موافق با سند این روایت باشد، به جای تکرار سند، اینگونه میگوید: (بهذا الاسناد عن ابی عبداللّه (ع) …). یا اگر سند روایت تا
عمران بن موسی مشترک باشد، اینگونه میآید: (بهذا الاسناد عن عمران بن موسی عن الحسن بن علی بن النعمان عن أبیه عن عبدالحمید بن عواضٍ عن أبی عبداللّه (ع) قال…).
اگر چند روایت مشابه از حیث لفظ و محتوا، در یک حکم وجود داشته و این مشابهت به اندازهای زیاد باشد که با
تسامح همه آنها را بتوان یکی دانست، صاحب
وسائل ابتدا یکی از روایات را با سند و متن کامل آورده و آنگاه از کتابهای دیگری را که مشابه یا عین این حدیث در آنها تکرار شده، نام برده و در صورتی که سندشان با سند مذکور اختلاف کلی یا جزئی داشته، به ذکر آن پرداخته و از ذکر متن و بخش مشترک سند احتراز جسته و گاه از تعبیر (نحوه) و گاه از تعبیر (مثله) بهره برده و گاه تنها به (رواه) اکتفا کرده است. در مواردی که ایشان از تعبیر (مثله) استفاده کرده، یا عین الفاظ روایت تکرار شده یا این اختلاف به اندازهای کم بوده که قابل
اغماض است. اما زمانی که از تعبیر (رواه) یا (نحوه) استفاده شده، چنین تقیدی وجود ندارد و تنها مشابهت محتوایی مقصود بوده است، به عنوان مثال: ۵۴۲۵ محمد بن الحسن بإسناده عن سعدٍ عن محمد بن عیسی عن سماعة بن مهران قال سألت اباعبداللّه (ع) عن لباس الحریر و الدیباج فقال. اما فی الحرب فلا باس به و إن کان فیه تماثیل.
و رواه الکلینی عن عدةٍ من اصحابنا عن احمد بن ابی عبداللّه عن عثمان بن عیسی عن سماعة مثله ورواه الصدوق بإسناده عن سماعة بن مهران نحوه.
روایت
کلینی، عین روایت قبلی است.
عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبی عبداللّه عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران قال: سألت أبا عبداللّه (ع) عن لباس الحریر و الدیباج فقال: أما فی الحرب فلا باس به و إن کان فیه تماثیل.
در حالی که روایت
فقیه، نه تنها عین آن نیست، بلکه سخن خود
صدوق است که در ذیل روایتی بدان افزوده شده است.
… و لم یطلق للرجال لبس الحریر و الدیباج الا فی الحرب ولا باس به و إن کان فیه تماثیل روی ذلک سماعة بن مهران عن أبی عبداللّه (ع).
صاحب کتاب وافی نیز روش مشابهی را در پیش گرفته است. ایراد این روش این است که هنگام مراجعه به آن، با موارد بسیاری مواجه میشویم که عدم تکرار روایت و بسنده کردن به (نحوه) و (مثله) باعث اشتباه شده است؛ زیرا هر چند از نظر مؤلف، روایت کتابهای دیگر نیازمند به تکرار نبوده و از نظر محتوا تفاوتی با روایت مذکور نداشته، اما معلوم نیست که دیدگاه دیگران نیز چنین باشد و شاید آنها نکاتی را استفاده کنند که
برای مؤلف قابل استفاده نبوده است، به ویژه آنکه
صاحب وسائل اخباری بوده و دیدگاه او تفاوتهای ساختاری با تفکر اصولی داشته است؛ زیرا اخباریها در تفسیر متون دینی، دقت علمای اصول را ندارند و از این رو،
اصولیان نکاتی را از روایات برداشت میکنند که مورد توجه
اخباریان نبوده است. بنابراین عالم اصولی از مراجعه به اصل روایاتی که متونشان نقل نشده، بی نیاز نیست. اما کتاب شریف (جامع احادیث الشیعه) که نوشته یکی از مراجع و بزرگان علمای اصولی است و شاگردان او نیز اهل دقت و نظر بودند،
برای ایجاد اطمینان به خواننده فقیه اصولی با دقت بیشتری درباره روایات
قضاوت کردهاند و
برای کسی که با این اثر ارزشمند انسی داشته باشد، پرواضح است. به همین خاطر است گاه دقتهایی به چشم میخورد که انسان را به تعجب وا میدارد و در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
(مثله) در این اثر بدان معناست که عین این روایت با تمام الفاظ و تعبیراتش تکرار شده است و هیچ اختلافی میان متون آنها نیست، ولی (نحوه) یعنی تفاوت لفظ با وجود اختلافات بسیار جزئی، تأثیری در محتوا نداشته است.
تفاوت (نحوه) در این اثر با (نحوه) در
وسائل این است که صاحب
وسائل روایاتی را که اختلافات فاحش لفظی دارند، صرفاً به جهت اینکه از نظر ایشان دارای یک محتوا هستند، تکرار نکرده و به تعبیر (نحوه) اکتفا کرده است؛ در حالی که در کتاب جامع احادیث، تنها در مواردی (نحوه) استعمال شده است که روایات بسیار نزدیک به هم بودهاند؛ به گونهای که حتی اهل دقت نیز اغلب میان آنها تفاوتی نمیفهمند. به همین جهت، هر گاه
روایات تفاوت محسوس و لو لفظی، با همدیگر پیدا کنند، جدا از هم و به طور مستقل ذکر شدهاند. میتوان گفت تعبیر (نحوه) در جامع احادیث شیعه، نزدیک به (مثله) در
وسائل الشیعه است. به عنوان مثال: (۲۹) باب ان الصائم إذا شتم أو جهل علیه یستحب له أن یتحمل ویقول سلاما.
۱۵۱۷۵ (۱) کا ۱۸۷ علی بن إبراهیم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن أبی عبداللّه عن آبائه (ع) قال فقیه ۱۳۴ قال رسول اللّه (ص): ما من عبد صائم (۱) یشتم فیقول انی صائم سلام علیک لا أشتمک کما تشتمنی الاّ قال الرب تبارک وتعالی استجار عبدی بالصوم من شر (۲) عبدی قد اجرته من النار.
۱۵۱۷۶ (۲) الجعفریات ۶۰ بإسناده عن علی (ع) قال: قال رسول اللّه (ص): ما من عبد یصبح صائما فیشتم فیقول سلام علیکم انی صائم الا قال اللّه تعالی استجار عبدی من عبدی بالصیام فادخلوه جنتی ک ۵۶۶ و رواه السید الراوندی فی نوادره بإسناده عن موسی بن جعفر عن آبائه عنه (ع) مثله. ثواب الاعمال ۳۰ أبی (ره) قال حدثنی عبداللّه بن جعفر عن بنان بن محمد عن أبیه أمالی الصدوق ۳۴۹ حدثنا أحمد بن هارون الفامی قال حدثنا محمد بن عبداللّه بن جعفر بن جامع الحمیری عن أبیه عن بنان بن محمد بن عیسی عن أبیه عن عبداللّه بن المغیرة عن إسماعیل بن مسلم السکونی عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه (ع) قال: قال رسول اللّه (ص) وذکر نحوه و زاد فیه أجیروه من ناری المحاسن ۷۲ أحمد بن أبی عبداللّه البرقی عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبداللّه (ع) قال: ما من عبد و ذکر نحو ما فی الثواب والأمالی.
........................
۱. صالح کا
۲. شتم خ فقیه
در این باب، دو
روایت به طور کامل نقل شده و بعد از روایت دوم، روایت دیگری به طور خلاصه با تعبیر (مثله) و (نحوه) آمده است و با تأمل در مییابیم که روایت دوم از نظر محتوا هیچ تفاوتی با روایت اول ندارد. اما از نظر جملهبندی تفاوت محسوسی با روایت دوم دارد. به همین جهت، روایت دوم نیز آمده است، اما چون میان روایت دوم و روایات بعدی، شباهت بسیار زیادی از نظر جمله بندی وجود داشته، به تعبیر نحوه اکتفا شده است.
برای پی بردن به این شباهت روایات را از کتب مرجع آنها، عیناً ذکر میکنیم.
أبی (ره) قال حدثنی عبداللّه بن جعفر عن بیان بن محمد عن أبیه عن أبی المغیرة عن السکونی عن جعفر بن محمد عن أبیه (ع) قال قال رسول اللّه (ص): ما من عبد یصبح صائما فیشتم فیقول إنی صائم سلام علیک إلاّ قال الرب تبارک و تعالی: استجار عبدی بالصوم من عبدی أجیروه من ناری وأدخلوه جنتی.
حدثنا أحمد بن هارون الفامی قال حدثنا محمدبن عبداللّه بن جعفر بن جامع الحمیری عن أبیه عن بنان بن محمد بن عیسی عن أبیه عن عبداللّه بن المغیرة عن إسماعیل بن مسلم السکونی عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه (ع) قال قال رسول اللّه (ص): ما من عبد یصبح صائماً فیشتم فیقول إنی صائم سلام علیک إلاّ قال الرب تبارک و تعالی استجار عبدی بالصوم من عبدی أجیروه من ناری و أدخلوه جنتی.
تفاوت این روایت ثواب الاعمال و امالی با روایت اصلی، در نحوه ادای جمله زیر است: (سلام علیکم انی صائم الاّ قال اللّه تعالی)، (إنی صائم سلام علیک إلاّ قال الرب تبارک و تعالی). در این دو عبارت این تفاوتها دیده میشود: (علیک) به جای (علیکم) تقدیم و تأخیر آن از (صائم) و (الرب) به جای (اللّه)، (بالصیام) و (بالصوم).
این تفاوت به اندازهای ناچیز و قابل اغماض است که در اغلب اوقات خواننده متوجه آن نمیشود.
۱. در صورتی که در
سند یا
متن حدیث منقول از یکی از کتب، کلمه اضافهای داشته باشد، آن کلمه به همراه نام آن کتاب در میان دو هلال نوشته شده است.
۲. اگر تعبیر یکی از کتب با تعبیر کتاب دیگر متفاوت باشد آن را در پاورقی ذکر کردهاند و در این صورت در پاورقی کلمه جایگزین به همراه نام کتاب، ذکر شده است.
۳. در صورتی که پایان حدیث مختص به یکی از کتب باشد، مقدار اضافه، بعد از ذکر نام کتاب در ادامه حدیث میآید: مثلاً: کا ۱۳۵ ج۳ (عدة من أصحابنا معلق) عن سهل بن زیاد عن غیر واحد من أصحابنا قال فقیه ۱۳۵ ج۱ (الصادق (ع) فقیه) إذا رأیت المیت (المومن فقیه) قد شخص ببصره وسألت عینه الیسری ورشخ جبینه وتقلصت شفتاه وانتشر (ت کا) منخراه فأی ّ شیء رأیت من ذلک فحسبک بها (به فقیه) کا و فی روایة أخری وإذا ضحک أیضا فهو من الدلائل.
در این روایت ابتدا تعلیق کافی مشخص و روایت
فقیه با کافی تلفیق گردیده و کلمات اختصاصی هر یک از کتابها در میان دو هلال آورده شده و اختلاف نسخ در کلمات، در پاورقی کتاب آمده است. در نهایت، بخش پایانی روایت که مخصوص کافی بوده، بعد از نام اختصاری آن اضافه شده است.
در نگاه اول، به نظر میرسد که مؤلفان محترم به جهت اختصار اقدام به تلفیق کردهاند؛ در حالی که کمترین فایده آن، کاستن از تعداد جلدها و قیمت تمام شده آن است، بلکه مهمترین ثمره آن، مقایسه همزمان چندین روایت نزدیک به هم است. فایده این شیوه آن است که اگر روایتی به جهت نقل به معنا یا اشتباه نسخهبرداران یا عوامل طبیعی همچون پاک شدن مرکب و امور دیگر، دچار تعدّد لفظ شده باشد و همه این اختلافات در کنار هم قرار گیرد و
نسخه بدلهایشان مشخص شود، این کار در فهم درست حدیث به
مستنبط کمک شایانی میکند؛ زیرا هر یک از این اختلافها در حکم
قرینهای برای فهم روایت دیگر است. به همین جهت، این ابتکار بسیار ارزشمند در
فقه الحدیث، ستودنی است. آیت اللّه بروجردی (قده) معتقد بود که در بسیاری از موارد، روایاتی که متون مشابهی دارند، یک روایت بیشتر نیستند، اما به حسب تعداد راویانی که شنونده حدیث بودهاند، به اشکال مختلفی نقل شدهاند. اگر چنین روایاتی به طور پراکنده ذکر شوند، مقایسهشان دشوار خواهد شد. اما اگر با هم تلفیق گردند و تفاوتهایشان به خوبی نشان داده شود، فهم مجموعه این احادیث بسی آسان خواهد گردید. البته این روش در کتاب شریف وافی نیز اعمال شده است.
یکی دیگر از آثار و برکات این روش، توثیق یافتن بسیاری از
روایات ضعیف است؛ زیرا اگر در میان سندهای مختلفی که
برای یک حدیث ذکر شده است، تنها یکی معتبر باشد، ضعف سندی بقیه هم جبران میشود. گذشته از این، تعدد یک روایت و نقل آن به اشکال مختلف نیز موجب
تظافر و جبران ضعف سندی میگردد. اما صاحب
وسائل (قده)، چنین التزامی نداشته و گاه یک روایت را که سندهای مختلف دارد، به مناسبت در ابواب مختلف و کتابهای گوناگون ذکر کرده و علاوه بر تطویل کتاب بر پیچیدگی آن افزوده و امکان کاربردهای فقه الحدیثی را از آن سلب کرده است.
بهترین روش در تنظیم بخشهای مختلف یک نوشته، در نظر داشتن ملاکی متناسب با موضوع آن است؛ مثلاً اگر نوشته، فلسفی باشد، باید سیر منطقی خاص خود را طی کند؛ مثلاً نباید قبل از توضیح مقدمات لازم،
حرکت جوهری مطرح شود؛ زیرا درک این
مسئله نیازمند مقدماتی است که بدون آنها فهم
مسئله دشوار و گاه ناممکن میگردد. شاید بهترین معیار در چینش ابواب کتاب حدیثی فقهی، در نظر گرفتن
حکم یا عمل
شرعی است؛ یعنی اگر حکمی متوقف بر حکم دیگر یا عملی بعد از عمل دیگر باشد، ابواب مربوط به آن نیز به تبع احکام و اعمال و با همان تقدیم و تأخیر ذکر میشوند. از باب مثال، ابواب مربوط به وضو مقدم بر ابواب صلات هستند و در ابواب وضو باب غسل الوجه مقدم بر غسل الیدین است، یا حکم
خبر واحد مقدم بر احکام
تعارض است؛ زیرا اولاً باید
حجیت خبر واحد فرض شود تا تصور تعارض میان آنها نیز درست باشد. نتیجه به کارگیری این شیوه، آن است که محل هر موضوع قابل پیش بینی و دسترسی به آن سهل و آسان است.
شیخ حرّ عاملی (قده) در تبویب کتاب خود به این شیوه توجه کامل داشت، اما در عمل، کتاب وی از برخی بی نظمیها رنج میبرد؛ مثلاً ایشان باب (ثبوت الکفر و الإرتداد بجحود بعض الضروریات و غیرها مما تقوم الحجة فیه بنقل الثقات)
را در ابواب مقدمه
عبادات آورده است؛ در حالی که علی القاعده باید در ابواب
کفر و
ایمان گنجانیده میشد. همچنین وی باب (کراهة الطهارة بالمأِ الذی یسخن بالنار فی غسل الاموات وجوازه فی غسل الاحیأ)
را در میان ابواب
آب مضاف و
مستعمل آورده است که تناسب معقولی در آن دیده نمیشود و بهتر بود که این باب را در خلال ابواب
غسل یا ابواب
غسل میت بیاورد.
آیت اللّه واعظزاده خراسانی یکی از اعضای فعال گروه نویسندگان جامع احادیث شیعه، در این باره مینویسد:
(
وسائل) هر کتاب را به چند (جماعة الابواب) و هر (جماعة الابواب) را به چندین باب، تقسیم نموده است. این رویه نیز از قدیم معمول بوده و در کتاب
کافی کلینی (قده) تا حدودی سابقه دارد و در کافی نیز رعایت گردیده، ما نیز آن را با دقت، مرعی داشته ایم. (جماعة الابواب) یعنی طایفهای از ابواب که مربوط به یک موضوع است؛ مثلاً صلاة الجمعة در کتاب صلاة، ابواب الوضوء در کتاب
طهارت، ابواب عقد النکاح در کتاب
نکاح و….
مزیتی که کتاب مورد بحث (جامع احادیث شیعه) از این لحاظ دارد، این است که در ترتیب چند جماعة الابواب در یک کتاب و در ابواب هر یک، مناسبت و نظم طبیعی، درست مانند فصول منظم یک کتاب، رعایت شده است. این معنی در (وافی) نیز مورد توجه بوده است؛ گو اینکه در این کتاب، به طور کلی ترتیب کتاب آن احیاناً با ترتیب کتب و ابواب فقهی وفق نمیدهد و خود یک ترتیب ابتکاری است.
از باب نمونه، یادآور میشویم احکام اموات را. همه
محدثان و
فقها به مناسبت غسل میت، در خاتمه کتاب طهارت آوردهاند، اما در (وافی) از فرط اهتمام به ترتیب طبیعی میان ابواب، این احکام را در اواخر کتاب، در ردیف کتاب
ارث و
وصیت آورده است؛ زیرا ترتیب وقوع و ابتلا بدین
مسائل در خارج، پی در پی است: شخص نزدیک
مرگ مریض میشود، آن گاه وصیت میکند، سپس میمیرد، آن گاه وظایف و احکام راجع به
جسد وی مورد عمل قرار میگیرد، آن گاه نوبت به ارث میرسد….
و میتوان گفت: عملی که ما در کتاب مورد بحث راجع به ترتیب کتب و ابواب انجام دادهایم، مانند موضوع پیش از این، جامع میان روش (
وسائل) و (وافی) است، به این معنا که در اصل ترتیب کتب و تشکیل (ابواب الجماعة) بیشتر اسلوب (
وسائل) و به طور کلی روش معمول فقها و محدثان را در نظر گرفتهایم، اما در ترتیب میان ابواب و فصول، سعی وافر مبذول داشتهایم که ترتیب شایسته و طبیعی را مانند (وافی) به کار بندیم. (زندگینامه آیت اللّه بروجردی (قده) به قلم آیت اللّه واعظزاده خراسانی. این جزوه در پایگاه اینترنتی اطلاعرسانی آیت اللّه بروجردی (قده) به آدرس: WWW. broujerdi. ir موجود است).
یکی از خدمات بزرگ این کتاب به اهل تحقیق، تنظیم روایات مربوط به
مسائل اصولی و چینش آنها بر اساس مباحث اصولی در جلد اول است که در نوع خود بی نظیر است؛ زیرا استقصای کاملی از تمام احادیث مرتبط با مباحث اصولی را در اختیار مستنبط قرار میدهد و او را از جستجوی در میان ابواب و کتب بی نیاز میکند؛ مثلاً در باب حجیت خبر واحد، اولاً، تمام
آیات مرتبط با آن را میآورد. ثانیاً، ۱۲۶ روایت شمارهگذاری شده را بدان میافزاید؛ در حالی که اگر روایات
تلفیق شده را در نظر بگیریم، شماره
روایات به بیش از دویست
روایت خواهد رسید. ثالثاً، به همین مقدار اکتفا نشده و علاوه بر انبوه روایات ذکر شده، نشانی ابواب و احادیثی که در ابواب دیگر آمده و به نحوی میتواند دلالت بر حجیت خبر واحد کند، بدان افزوده شده است.
این خدمت بزرگ، در هیچ یک از
جوامع حدیثی به طور خاص مدّ نظر نبوده و به دلیل پراکنده بودن احادیث آنها در ابواب دیگر، خود فقیه باید به دنبال تک تک روایات بگردد و آنها را جمعآوری کند. این امر، نشانه نظم و دقت فکری اصولی حاکم بر جریان کار حدیثی و منعکس کننده تفاوت تفکر
اخباری و
اصولی در
تبویب روایات و نوع نگاه به آن است. به ترتیب این ابواب نگاه کنید: باب فرض طلب علم و حجت، باب حجیت
ظواهر کتاب، باب حجیت
سنت رسول خدا (ص)، باب حجیت
کلام ائمه (ع)، باب حجیت اخبار ثقات، باب ما یعالج به تعارض الروایات، باب عدم حجیت
قیاس و
رأی و
اجتهاد، باب
برائت و
احتیاط، باب
استصحاب، باب
احادیث من بلغ، باب اشتراط
عقل در
بلوغ.
احادیث آداب و سنن دو گونهاند: یا مربوط به عمل واجباند؛ مانند
نماز که در کنار اعمال
واجب، طیف وسیعی از
مستحبات را نیز در بر میگیرد. این نوع از آداب و سنن در کنار ابواب اصلی و واجبات ذکر شدهاند؛ مانند آداب مربوط به نماز از قبیل بلند کردن دستها در حالات مختلف نماز، طول دادن
سجده، تکرار اذکار و غیر آن. یا اینکه آداب، مستقل هستند و عنوان مستقلی دارند؛ مانند آداب مربوط به
نوره،
حجامت، آراستگی و رنگ مناسب
کفش و
لباس …. این نوع از
آداب و
سنن، بر خلاف سایر کتب حدیثی، جداگانه و در کتاب مخصوصی گنجانده شده است تا دسترسی به مجموعه آنها
برای فقیه آسانتر گردد.
اما کتاب
وسائل الشیعه مملوّ از آداب و سننی است که به خاطر کمترین مناسبتی در میان ابواب، پراکنده شده است؛ مثلاً در کتاب طهارت به مناسبت تطهیر ظروف، ابوابی چند درباره اقسام ظروف و
استحباب یا
کراهت اکل و شرب در آن اضافه شده و در کتاب صلات به مناسبت لباس نمازگزار، ابواب بسیار در زمینه لباس و جنس و رنگ آن و به طور کلی احکام
آرایش و
تجمل آمده و یا در مقدمه کتاب
حج،
آداب معاشرت و
سفر و بسیاری از آداب اجتماعی را طرح شده است؛ همانطور که در کتاب
امر به معروف و نهی از منکر تحت عنوان (ابواب فعل المعروف) قسمت عمده
مسائل اخلاقی و
واجبات و
محرمات نیز مذکور است.
آیت اللّه العظمی بروجردی (قده) میفرمود:
این نوع مطالب در عین اهمیت، پارهای از آنها، به کار
فقه نمیآیند و مورد احتیاج
فقیه نیست، و ایراد آنها در خلال موضوعات اصلی فقهی در کتاب حدیث، باعث تشویش خاطر طلاب و مراجعین به کتاب خواهد بود. (زندگینامه آیت اللّه بروجردی (قده) به قلم آیت اللّه واعظزاده خراسانی. این جزوه در پایگاه اینترنتی اطلاعرسانی آیت اللّه بروجردی (قده) به آدرس: WWW. broujerdi. ir موجود است).
ایشان در این زمینه سبک کتاب کافی را میپسندید. کتاب کافی نیز آداب و مستحبات را به طور مستقل تحت عناوینی نظیر (کتاب الزی و التجمل و المروءة)
یا (کتاب العشرة)
و امثال آن آورده و از پراکندگی و اختلاط ناموجه آنها پرهیز کرده است.
بهترین نوع تبویب در مجموعه
روایات فقهی، ترتیب ابواب و عناوین نیز فقهی خواهد بود؛ زیرا این هماهنگی باعث سهولت در دسترسی به روایات هر
مسئله میشود و از همین رو، تمام کسانی که مجموعههای حدیثی فقهی نوشتهاند، از این اصل تبعیت کردهاند.
صاحب
وسائل (قده) به این اصل پایبند بود و چنانکه در مقدمه تصریح میکند،
به دنبال آن بود که بر اساس ترتیب
مسائل و احکام فقهی، احادیث مربوط به این
مسائل را تبویب کند تا فقیه در یافتن احادیث مرتبط با آن
مسئله، با مشکل مواجه نشود. ایراد آیت اللّه بروجردی (قده) به زیادهروی صاحب
وسائل در این روش پسندیده بود؛ زیرا روایات مرزهایی به روشنی و شفافیت
مسائل فقهی ندارند. چه بسا یک روایت با یک مضمون غیر قابل
تقطیع، به چند باب مرتبط باشد. اگر اینگونه روایات تحت یک عنوان بیاید و در ابواب دیگر تکرار نشود، گمان میکند که تمام احادیث مربوط به
مسئله در ذیل عنوان آن ذکر شده، غافل از اینکه روایات فراوانی به جهت تنوع ابواب، در میان ابواب پراکنده شده است.
برای چنین روایاتی باید یکی از دو محظور را بپذیریم: یا از تکثیر بابها بپرهیزیم و گاه چند مسأله را تحت یک عنوان بیاوریم و تقسیم روایات را به حسب
مسائل به عهده فقیه بگذاریم. حسن این کار، در
صیانت بر جامعیت باب نسبت به تمام
احادیث مرتبط به عنوان باب است. راه دوم این است که به حسب هر
مسئله فقهی، بابی را تنظیم کنیم که پیامد آن، تقسیم شدن روایات مشترک در برخی از ابواب و غفلت فقیه از تمام احادیث مرتبط به تک تک
مسائل فقهی است. این همان اتفاقی است که در
وسائل رخ داده است.
نویسنده محترم جامع احادیث شیعه، گزینه اول را انتخاب کرده و جامعیت و صیانت را بر
مسئله مسئله کردن ابواب آن ترجیح داده است؛ کاری که بحق با غایات و اهداف فقیه سازگارتر است؛ چرا که هر فقیهی، اطمینان از دیدن همه احادیث مرتبط را بر تنظیمات دقیق روایات ترجیح میدهد.
یکی از زیباییهای کتاب جامع احادیث الشیعه، نوع
تبویب احادیث در ذیل هر باب است که این نکات در آنها مورد توجه قرار گرفته است:
الف) تقدیم روایات موافق با نظر مشهور بر
روایات معارض؛ ب) تقدیم احادیث
عام بر
خاص؛ ج) تقدیم روایات
مطلق بر
مقید؛ د) ترتیب احادیث بر اساس اتحاد مضمون یا مشابهت لفظی یا اشتراک از نظر
راوی آخری که از
امام (ع) نقل حدیث کرده است؛ مثلاً تمام روایات مندرج در آن باب که از یک راوی نقل شده باشد، در کنار هم قرار گرفته است. این کار نوعی همراهی با فقیه در برگرداندن چندین
حدیث به یک حدیث است.
آیت اللّه بروجردی (قده) خود بر این مبنا بود که در اغلب موارد، چند روایت به ظاهر مختلف که از یک راوی نقل شده، در واقع یک روایت بیشتر نیست و گذشت زمان و تکرار روایت در کتب حدیثی مختلف و اشتباه در نقل و
استنساخ و غیر آن، باعث تکثر ظاهری آنها شده است.
و) چون روایات
کتب اربعه بیشتر از کتب حدیثی دیگر اعتبار دارد، در این مجموعه توجه خاصی به آنها شده است و به همین جهت، احادیث آنها بر سایر روایات تقدم یافته است، مگر اینکه با چهار مورد قبلی منافات داشته باشد. در مثل اگر حدیث کافی خاص و حدیث دعائم عام باشد، حدیث دعائم مقدم میشود، اما اگر حدیث هر دو عام باشد، حدیث کافی بر حدیث دعائم مقدم داشته میشود.
گذشته از جامعیت کتاب جامع احادیث شیعه که در استقصای روایات فقهی داشته، هر یک از ابواب آن نیز جامعیت شگفتآوری در
مسئله فقهی مورد نظر دارد؛ زیرا علاوه بر جمعآوری تمام احادیث مرتبط با موضوع، آدرس سایر احادیثی که در ابواب پیشین یا پسین آمده و به نحوی مرتبط با عنوان باب و مؤثر در فهم باشد، در پایان باب، ذکر شده است. حوصله نویسندگان در جستجو و بررسی تمام
احادیث مجموعه و آدرس دادن به هر باب و حدیثی با اندک ارتباط، هر خوانندهای را شگفتزده میکند.
نحوه آدرس دادن به ابواب و احادیث، به این ترتیب است: نام راوی، نام باب، نام مجموعه ابواب، شماره حدیث، و چون ممکن است در چاپهای مختلف و با اندک تغییراتی، شماره جلدها و صفحات تغییر یابد، شماره آنها در آدرس نیامده است.
البته اگر نیاز به ذکر نام مجموعه ابواب یا باب نبوده، نام آن آورده نشده است؛ مانند اینکه پیش از آن نامش آمده باشد و خواننده بداند که مقصود کدام باب است.
همچنین اگر همه یا اغلب روایات باب خاصی مرتبط با موضوع بوده، نام راوی و شماره حدیث حذف و فقط به نام آن باب با تعبیرهایی چون (و فی کثیر من أحادیثه أو أکثرها أو جمیعها ما یدل علی ذلک) اشاره رفته است.
نام باب ارجاعی اگر کوتاه بوده، همان تکرار گردیده و اگر طولانی بوده، تنها مضمون آن نوشته شده است.
در ارجاعات، ابواب گذشته بر حسب تقدم الاقدم فالاقدم و ابواب پیش رو بر حسب قرب الاقرب فالاقرب، تنظیم یافته است.
این در حالی است که
شیخ حرّ عاملی (قده) در کتاب
وسائل، گاه یک موضوع را به مناسبت اینکه با مباحث گوناگون ارتباط پیدا میکند، مجدداً مطرح ساخته و در هر بار تکرار، تنها بخشی از روایات مربوط به آن را ذکر کرده است؛ در نتیجه، فقیه در گردآوری روایات آن باب به
تحیّر میرسد و گاه به دلیل عدم آگاهی از روایات یک موضوع، بر اساس همان روایات ناقص و محدود، فتوا میدهد؛ مثلاً
مسئله (
حد بلوغ) بارها تکرار شده، و نویسنده در هر بار تنها تعداد از روایات آن را ذکر کرده است. مواردی که احادیث حد بلوغ تکرار شده، عبارتاند از: مقدمه العبادات، کتاب
صلاة،
حجر، مقدمات
نکاح و….
از سوی دیگر، چنانچه حدیث یا احادیثی به احادیث موضوعی مرتبط باشد، ایشان فقط با بیان (تقدم ما یدل علی ذلک) یا (یأتی ما یدل ّ علی ذلک) اکتفا کرده و آدرس ما تقدم و ما یاتی را مشخص نکرده است که لازمه آن جستجوی تمام کتاب
وسائل برای یافتن محل ارجاع است، حتی گاه بعد از بررسی فراوان خواننده گمان میکند که از اساس چنین چیزی وجود خارجی ندارد و اشتباهی از مؤلف محترم رخ داده است.
هر حدیث، دو شماره در آغاز خود دارد. شماره اول، شماره پیاپی احادیث کتاب و شماره دوم که در میان دو هلال قرار میگیرد، شماره احادیث همان باب است.
در شروع هر حدیث بعد از ذکر نام کتاب، شماره صفحه و در صورتی که بیش از یک جلد باشد، شماره جلد آورده شده است؛ مانندِ:
کافی ۷۰ ج۱،
فقه الرضا ۳۷۸،
تهذیب ۱۸۶ ج۴.
ترتیب رایج این است که شماره جلد قبل از شماره صفحه آورده شود، ولی این ترتیب در این اثر رعایت نشده و شماره صفحات پیش از شماره جلدها قرار گرفته است؛ زیرا تمام کتابها شماره صفحه دارند، اما همه آنها شماره جلد ندارند و برخی تک جلد هستند. به همین جهت، وجه اشتراک همه کتابها که صفحه است، قبل از شماره جلد که اختصاص به برخی دارد، آورده شده است. البته بهتر بود که روش رایج متابعت میشد.
یکی از ویژگیهای حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی (قده)، پرهیز از هر نوع حرکت اختلاف برانگیز میان
شیعه و
سنی بود. ایشان معتقد بود که امروز مشکل
مسلمانان، اثبات
ظلم خلفا و ناحق بودن آنها نیست؛ زیرا این کار هیچ ثمری جز شعلهور ساختن آتش
فتنه ندارد. روش ایشان در
تقریب علمی مذاهب و پیشبرد
تشیع، اثبات این نکته بود که
ائمه (ع) به عنوان
اصحاب و
تابعین رسول خدا (ص) مورد قبول
اهل تسنن نیز هستند. بنابر این اگر ما ثابت کنیم که معارف و احکام مکتوبی که املای رسول خدا (ص) و نوشته
حضرت امیر (ع) است، در اختیار ائمه بود و طبق آن
فتوا میدادند،
اهل سنت نیز ملزم به استفاده از احادیث آنان خواهند شد. به همین جهت، او مقدمه مفصلی را در اثبات این مطلب نگاشت. البته عمر شریفش کفاف پایان دادن به این مقدمه را نداد و پسر ایشان، کار او را تکمیل کرد. این مقدمه در جلد اول کتاب جامع احادیث شیعه به چاپ رسیده است.
استحکام کتاب جامع احادیث الشیعه، به اندازهای است که در میان دیگر
مجامع حدیثی همچون کوهی استوار به چشم میآید و مانند خورشیدی پرفروغ است که با طلوع آن ستارگان دیگر ناپدید میشوند. با این حال، به دور از خیرخواهی است که انسان نقاط ضعف و ایرادهایی را در آن مشاهده کند و متذکر آن نشود که این نوعی ظلم و بدخواهی به کتاب، مؤلفان و خوانندگان است. از این رو، ضعفهایی چند را که پس از تأمل ثابت شده، در این بخش ارائه میدهم تا شاید مقدمهای
برای تکمیل، رشد و بالندگی آن گردد.
برخلاف عنایت تام ّ و دقیقی که در جستجو، گزینش و جمعآوری روایات به کار رفته، این شیوه درباره
آیات، با بی مهری مواجه شده است. گذشت که یکی از ویژگیهای این اثر، جامعیت آن در مورد روایات
مسائل فقهی است؛ یعنی هر روایتی و لو با کمترین دلالتی بر عنوان باب، در آن گنجانیده شده است، حتی چنانچه آن روایت، در باب دیگری باشد به آن ارجاع داده شده است؛ در حالی که این رویه در آیات به کار نرفته و تنها بخشی از آیات مرتبط با عنوان باب، در ابتدای آن آورده شده است. این کاستی و
غفلت با اهداف نگارش کتاب ناسازگار است؛ زیرا هدف این بود که فقیه با وجود این کتاب از جستجوی
آیات الاحکام در
قرآن بی نیاز گردد و
برای متتبع روشن است که این خواسته در کتاب (جامع احادیث شیعه) محقق نشده است. به عنوان مثال، در جلد ۲۲، ذیل (باب تحریم صحبة السلاطین و اعانة الظالمین و مدحهم و محبة بقائهم طمعاً لما فی أیدیهم) تنها به ذکر
آیات زیر اکتفا شده است: وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَالعُدْوانِ.
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظّالِمِینَ.
فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِینَ.
وَ فِیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ.
وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ.
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمُ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الحَقِّ.
در حالی که علاوه بر برخی از آیات مذکور، در
بحارالأنوار (الرکون إلی الظالمین و حبهم و طاعتهم) این آیات نیز اضافه شدهاند: وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ عَنِیدٍ.
فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ.
وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُداً.
فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ وَ لاتُطِیعُوا أَمْرَ المُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ.
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ.
اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلی صِراطِ الجَحِیمِ.
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ.
وَ إِنَّ الظّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ.
قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْیَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَساراً.
فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّک َ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً.
البته
علامه مجلسی (قده) نیز برخی از آیات مذکور در جامع احادیث شیعه را نیاورده است. آنچه مقصود ماست، توجه دادن به آیات متعددی است که
دلالت مطابقی و یا
التزامی و
تضمنی بر عنوان باب دارند، ولی ذکر نشدهاند. این آیات به آنچه در بحار ذکر شده است نیز محدود نمیشود و برخی از آیات دیگری را که میتواند با
مسئله مورد بحث مرتبط باشد، میآوریم. در این آیات واژگانی به کار رفته که از مشتقات
طاغوت،
کفر،
ولایت و
اطاعت است:
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقی لا انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً.
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَن اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الأَرضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ.
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ.
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ.
در این مجموعه بر خلاف روایات، در
آیات قرآن تقطیع اعمال شده است و به همین جهت، مستنبط را از مراجعه به قرآن و مشاهده اصل
آیه بی نیاز نمیکند. با تقطیع آیه، پس و پیش آیه حذف و تنها جملهای که ارتباط مستقیمی دارد، ذکر میشود و در نتیجه فضای آیه، مبهم باقی میماند، حتی گاه مشخص نمیشود که این خطاب متوجه چه کسانی بوده است؛ مثلاً در این
آیات،
تنها بخشهای مشخص شده از آیات آورده شده و از بقیّه آنها صرف نظر شده است. در آیه اول، مجلس و افرادی که جلوس با آنان
نهی شده است، مشخص نیست و در آیه دوم، کسانی که از
محبت آنان نهی شده است، نامعلوم است: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ (فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِینَ.
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظّالِمِینَ.
یکی از اهداف مهم کتاب جامع احادیث الشیعه، بی نیاز کردن فقیه از مراجعه به سایر کتب حدیثی است: مراعیا لتسهیل طرق الاطلاع و العثور بحیث لایحتاج معه الفقیه إلی غیره و یستغنی به عما سواه.
از همین رو، دقت و کوشش فراوانی صورت گرفته است تا خاطر خواننده محترم را در مطالب منقول آسوده گرداند و نگرانی او را از مراجعه و نیاز به منبع دیگر، برطرف سازد. مؤلف محترم در توضیح نکته پنجم از روش کتاب گفته است که تعلیقات کافی را در کتاب خود آشکار کرده و توضیح داده که
کلینی (قده) مقید به ذکر تمام سند خود بوده و فقط در صورتی که
سند روایت بعدی در تمام یا بخشی از آغاز سند، با سند روایت قبلی تطابق داشته، بخش مشترک را تکرار نکرده است و چون کتاب حاضر روایت قبلی را همراه با روایتی که سندش تعلیق شده است، نیاورده، بنابراین لازم است تا آن را آشکار سازد و این کار را نیز انجام داده است. ایشان در ادامه از کتاب
تهذیب و
من لایحضر اسم میبرد و اینکه مؤلفان این دو در اغلب موارد احادیث را
مرسل آورده و در پایان کتاب،
سلسله سند خود را تا
راوی، ذکر کردهاند.
اما این سؤال مطرح است که اولاً محذوفات اسناد کافی منحصر در تعلیقات نیست، بلکه مرحوم کلینی (قده) در بسیاری از موارد به جای اینکه بخشی از سند را ذکر کند، فقط به ذکر (عدة من اصحابنا) اکتفا کرده و در پایان کتاب، مقصود خود را از آنها بیان داشته است. این
مسئله زمانی مشکلساز خواهد شد که بدانیم (عدة من اصحابنا) به حسب افرادی که به آنها ختم میشوند، متفاوت هستند و مشکل سازتر اینکه در اثر حاضر، این افراد نه تنها آشکار نشدهاند، بلکه در پایان کتاب هم اسمی از آنها به میان نیامده است؛ در حالی که طبق غرض کتاب، همانند تعلیقات، باید (عدة من أصحابنا) نیز آشکار میشدند؛ زیرا در غیر این صورت، مستنبط به کتاب کافی رجوع کند.
اشکال یاد شده، در روایات مرسل تهذیب و فقیه نیز مطرح میشود؛ زیرا
شیخ طوسی (قده) در تهذیب، تنها نام صاحب اصل یا کتابی را که حدیث از آن نقل شده، آورده و طرق خود را به صاحب اصل یا کتاب در پایان کتاب یا فهرستش بیان داشته است.
شیخ صدوق (ره) نیز در کتاب من لایحضر اغلب به ذکر نام آخرین راوی که حدیث را از
امام (ع) شنیده، اکتفا کرده و در پایان کتاب خود، سلسله اسناد را به طور کامل آورده است. اما غفلت مؤلفان (جامع احادیث شیعه) باعث شده تا این روایات با سند ناقص ذکر شوند؛ در نتیجه اغلب روایات تهذیب و فقیه در این اثر، مرسل هستند و دست کم این اسناد حتی در پایان کتاب نیز نیامدهاند. انتظار میرفت که در این موارد، افتادگی سند را اضافه کنند و
برای امانتداری، آن را داخل دو هلال قرار دهند و حتی به آخر کتاب نیز حواله ندهند تا بدین وسیله خواننده از مراجعه به کتب تهذیب و فقیه بی نیاز گردد.
استفاده از علایم
برای کتب حجیم و دقیقی مانند جامع احادیث امری کاملاً طبیعی است، به شرط اینکه این علایم در مقدمه به خوبی توضیح داده شوند. به عنوان مثال، در این کتاب به جای کلمه (نسخه بدل) علامه رمزی (خ) به کار رفته و به جای کلمه (نسخه اصلاحی)، در مواردی که مؤلف نظر اصلاحی خود را درباره سند یا متن میدهد، از علامت (خ ل) استفاده شده و در مقدمه هیچ توضیحی در مورد این علایم ندادهاند.
در مباحث گذشته توضیح دادیم که اگر حدیثی در (
وسائل) یا (
مستدرک) به نام کتابی ذکر شود که در نسخههای موجود از مصادر اصلی، یافته نشود، حدیث به خود آن دو کتاب استناد داده و از آنها نقل میشود؛ مانند نوشتهاند:
۲۹۸ (۱۸۷) مستدرک ۲۴۸ ج۱۷ عوالی اللئالی عن النبی (ص) قال: العلم مخزون عند أهله و قد امرتم بطلبه منهم.
این نوع اسناد بدان معناست که این حدیث در نسخهای از
عوالی اللئالی که امروزه در دسترس ماست، وجود ندارد، ولی
حاجی نوری آن را در مستدرک از همین کتاب نقل کرده است؛ زیرا این حدیث در نسخهای که در اختیار حاجی نوری بوده، وجود داشته است.
این در حالی است که اگر به نسخه موجود عوالی مراجعه کنید، این حدیث را بدون کوچکترین تفاوتی در عوالی اللئالی خواهید یافت که آمده: ۸ و قال النبی (ص) العلم مخزون عند أهله و قد أمرتم بطلبه منهم.
مشابه این اتفاق در ج۱۱، ص ۴۵۶، باب ۲۹، ح ۱۵۱۷۶
از مستدرک به نقل از
سید راوندی نقل شده؛ در حالی که این روایت با قدری تفاوت، در خود نوادر ذکر شده است. تا جایی که اینجانب بررسی کردم، این گونه غفلت اندک نبوده و نیازمند تصحیح است.
در نهایت پیشنهاد ما این است میشود که
برای برطرف ساختن ضعفهای مذکور، گروهی از فضلا و علما اقدام به تصحیح مجدد این اثر کنند و این کتاب بسیار ارزشمند را که یادگار
آیت اللّه بروجردی و ثمره عمر او و آیت اللّه ملایری (قده) است، از هر نوع ضعفی بپیرایند. در ضمن گاه زمزمههایی از سوی برخی از فضلا در مورد نگارش جوامع روایی جدید! به گوش میرسد. توصیه ما این است که این عزیزان به جای این کار، ضعفهای این کتاب را برطرف سازند و همین مجموعه را ترویج و تثبیت کنند؛ زیرا اگر اثری که با تدبیر و اشراف فقیه عالیقدری همچون آیت اللّه بروجردی (قده) نوشته شده، اینگونه به آن بی توجهی شود، قطعاً کار دیگران نیز بی مهری قرار خواهد گرفت.
با وجود همه امتیازاتی که این اثر دارد، حوزه از آن استقبال گرمینکرد و با سردی تمام با آن مواجه شد! آنچه تعجب انسان را برمیانگیزد، این است که مؤلف این اثر، آیت اللّه العظمی بروجردی (قده)، کسی نیست که حوزویان در فضل او شکی به دل راه دهند و در مهارتهای حدیثی و دقتهای اصولی و ذکاوت سرشار و توانمندیهای فراوان او تردید کنند، به ویژه اگر توجه کنیم که ایشان این کتاب را به کمک بیست نفر از شاگردان زبده خود در مدتی بیش از ده سال نوشت و بعد از وفات ایشان چندین بار تصحیح و بازبینی شد. این کتاب باوجود ضعفهایش، قابل مقایسه با هیچ مجموعه حدیثی نیست. از این رو، این سؤال در ذهن هر آگاهی جوانه میزند و کنجکاوی وی را برانگیزد که علت این کم توجهی چیست؟ آنچه بعد از تأمل فراوان و پرسوجو
برای ما روشن شد، دلایل چندی است که به آنها اشاره میکنیم.
اگر
پیامبران خدا در خانه خود میماندند و به
تبلیغ رسالت نمیپرداختند، کمتر کسی به ایشان
ایمان میآورد. به همین خاطر، آنان تبلیغ درّ گران بهای
توحید و
معارف و
احکام الهی را در سرلوحه برنامههای خود قرار دادند. بهترین کتاب حدیثی نیز اگر به گونه شایستهای معرفی نشود، مهجور خواهد ماند.
از سویی، عمر آیت اللّه بروجردی (قده) همزمان با اتمام نگارش اولیه کتاب، به پایان رسید و از سوی دیگر، متأسفانه پس از ایشان گروه بازبینی و تصحیح پراکنده و ادامه کار در عمل بدون هیچ نوع پی گیری از سوی مراجع وقت رها شد. در این میان علاقه سرشار و ذوق سلیم و احساس تکلیف یکی از شاگردان، یعنی
آیت اللّه معزی ملایری (قده)، از هدر رفتن تلاشهای استاد جلوگیری کرد و امیدهای نوی
برای ادامه کار پدید آورد. او یکه و تنها کار را ادامه داد که طبعاً روند آمادهسازی مطالب به کندی پیش میرفت و همین امر نیز باعث شد تا چاپ و عرضه اثر با کندی همراه باشد. از همپاشیدگی گروه تألیف نیز باعث شد که تبلیغ مناسبی از این اثر انجام نگیرد و در نهایت شد، آنچه نباید میشد.
ارج نهادن بر آثار گذشتگان علم، امری معقول و ضروری است؛ زیرا هر علمی در پیشرفتهای کنونی خود وامدار آثار گذشتگان خود است. اما اگر این ارجگذاری به شیفتگی و اعتقاد مفرط مبدل شود، از آثار نو با سردی استقبال خواهد شد، حتی اگر این آثار بسیار شایستهتر از آثار گذشتگان باشد. ما شاهد این فاجعه علمی در
حوزه علمیه هستیم. اعتقاد به
لمعه و رسائل و
مکاسب که گاه تا حد تقدیس آنها بیش میرود، از این سنخ است. به اعتقاد ما، پایداری این کتابها پیش از اینکه نشان دهنده عظمت نویسندگان آن باشد، نشان دهنده
ضعف و
فتور در علمای بعد از ایشان است که با وجود تکاملی که در تمام علوم از جمله
فقه و
اصول حاصل شده، نتوانستهاند اثر شایستهتری را به
حوزه ارائه دهند.
این رفتار باعث دلسردی استعدادها و نوابغ حوزه میگردد و به همین جهت است که پیشرفت و تکامل در
علوم حوزوی با کندی تمام انجام میگیرد. برخی علمای اصولی به این
مسئله توجه ندارند که اگر کتابی و لو حدیثی با تفکر اخباری نوشته شود، نمیتواند متن مناسبی
برای تفکر اصولی باشد؛ زیرا دقت و حدّتی که در تفکر اصولی وجود دارد، در تفکر اخباری کمتر یافته میشود. از این روست که تسامحات
وسائل الشیعه را در جامع احادیث شیعه نخواهید یافت.
برای ما ثابت شده است که مهمترین مانع از جا افتادن این اثر گرانسنگ، فرهنگ عتیقهگرایی در حوزه و استقبال سرد از کارهای تازه است.
با گذشت زمان و توسعه حوزههای علمیه و تقویت ارتباط آنها با یکدیگر، انجام برخی از تغییرات با دشواری بیشتری همراه میشود؛ مثلاً سیصد سال پیش، ارتباط تنگاتنگی میان دروس و حوزهها نبود. به همین خاطر، اگر در حوزهای به جای لمعه کتاب دیگری خوانده میشد یا برخی از کتب ادبی خوانده نمیشد، حساسیتی بر نمیانگیخت. اما یکپارچگی نسبیای که به مرور زمان ایجاد شد و فی حد نفسه طبیعی و میمون است، موجب گشت تا تغییرات نیز با کندی و همراه با هماهنگی با کل مجموعه یک پارچه انجام گیرد. در مثل در فضایی که متن حدیثی تمام دروس خارج فقه، (
وسائل الشیعه) است، به دست گرفتن (جامع احادیث شیعه) و متن حدیثی قرار دادن آن، دشوار خواهد بود؛ زیرا اولاً، ممکن است که عدهای این کار را ضعف درس آن استاد تلقی کنند. ثانیاً، آدرس دادن مطالب مشکل میشود؛ زیرا ارجاع به کتابی که هنوز شایع نشده است، ضعف شمرده میشود. ثالثاً، تهیه چنین کتابی
برای طلاب دشوارتر از تهیه کتابی است که در هر کوی و برزنی پیدا میشود.
البته چنین اقدامی، قبل از هر چیز، نیازمند
شجاعت و
شهامت و از خودگذشتگی علمی است. به هرحال، اگر مراجع و بزرگان بعد از آیت اللّه بروجردی (قده) به جای
وسائل الشیعه، متن درس خارج خود را جامع احادیث شیعه قرار میدادند، شاگردان ناچار میشدند به جای خرید
وسائل، جامع احادیث بخرند و همین امر باعث میشد تا این اثر بارها انتشار یابد و در نتیجه اهتمام بیشتری به تصحیح و بازبینی و رفع نواقص آن صورت پذیرد.
در اواخر دوران حیات آیت اللّه بروجردی (قده)، جلد اول از این مجموعه عظیم به چاپ رسید و بازبینی و چاپ بقیه آن به دوره بعد از حیات ایشان احاله شد. ایشان تدوین این مجموعه را بالاتر از تمام خدمات خود میدانست و میفرمود: (این کتاب حاصل عمر من است!)
او چند روز قبل از وفاتش، از نزدیک شدن زمان ملاقات با رب ّ الارباب خبر داد و مدام از کاستی و ناچیزی ره توشه اظهار تأسف میکرد. وقتی که نزدیکان و همراهان، خدمات بسیار زیاد ایشان را در رونق دادن به حوزههای علمیه، ایجاد وحدت میان
شیعه و
سنی و اعتلای کلمه حق متذکر میشدند، میفرمود: (همه کارهایی که کردهام، در برابر عظمت
پروردگار بزرگ و نعمتهای فراوان او بر من، بسیار کم و ناچیز است).
حضرت
آیت اللّه العظمی گلپایگانی (قده) میگوید: شما به برکت توفیق بزرگ
خداوند متعال، موفق به تدوین این اثر عظیم یعنی جامع احادیث شیعه شدید؛ کتابی که ثمره اخروی آن در
روز قیامت بسیار زیاد و سنگین است. چرا چنین نباشد، با اینکه مداد علما از خون
شهدا بالاتر است و شما با این کار خود، کمک بزرگی به علمای اسلام نمودید.
ایشان در پاسخ فرمود: بله، من تنها به این کتاب امید بستهام تا شاید به برکت آن، مشمول
مغفرت و رضای او شوم و از خدا میخواهم تا آن را تا روز قیامت، مرجع علمای عامل و فقهای
عادل و متبحر و طلاب علوم
ائمه (ع) قرار دهد.
بعد از
وفات آیت اللّه بروجردی (قده) و با تلاش پیگیر حضرت آیت اللّه ملایری، جلدهای بعدی این اثر به تدریج آماده چاپ شد. حضرت
آیت اللّه خویی (قده) با روی گشاده از این حرکت مبارک استقبال و هزینه چاپ آن را پرداخت کرد. ایشان در این خصوص تعلیقهای دارد که زینتبخش مجلدات این اثر ماندگار است. ترجمه متن دست نوشته ایشان از این قرار است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیرته من خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین.
اما بعد؛ از آنجا که کتاب (جامع احادیث شیعه)، که به امر حضرت آیت اللّه العظمی، بزرگ طائفه شیعه حاج سید حسین طباطبایی بروجردی (قده) تألیف شد. یگانه در نوع خود و زیبای در روش تدوین است. او مشقت این کار ماندگار دینی را با
سعه صدر و
همت بلند، به جان خرید. خداوند او را غریق رحمت خویش گرداند و بر درجاتش بیفزاید و بهترین جزای نیکوکاران را به او عنایت کند؛ همانطور که از خداوند طلب
توفیق و
اجر فراوان و
ستایش ستوده
برای علمای عاملی میکنم که در تألیف این کتاب دینی ارزشمند، تحت اشراف او، سهیم شدند و تلاش خود را در آن بذل کردند تا اینکه آن را به وجود آوردند. از جمله کسانی که تمام تلاش خود را در به ثمر رساندن این کتاب به کار بست، علامه محقق حجت الاسلام حاج شیخ اسماعیل معزی ملایری (دامت برکاته) است. بدون تردید او خودش را در تدوین این کتاب و ترتیب آن خسته کرد تا توانست آن را با بهترین و کاملترین سبک و نظام آماده کند. پس باید از او به خاطر تلاش پی گیرش در این خدمت دینی بزرگ تشکر کرد و از خدای متعال میخواهم تا بهترین پاداش را عنایت کند و او را در آماده کردن بقیه مجلدات آن توفیق دهد. کتاب طهارت و بخشی از کتاب صلات آن چاپ شده است و از آنجا که این کتاب مورد تقدیر و اهتمام من بود، مخارج چاپ و نشر بقیه اجزای آن را پذیرفتم تا خدمتی
برای دین و برپایی مذهب باشد. الحمدللّه به خاطر تحقق بخشیدن به آرزوها در چاپ برخی از اجزای باقی مانده خداوند را حمد میکنم و از
خدا توفیق چاپ بقیه جلدها و اتمام و تحقق این کار دینی را میخواهم که او صاحب توفیق و رستگاری است. الحمداللّه
برای شروع و
برای اتمام.
خوئی
تاریخ ۱۲
جمادی الثانی سال ۱۳۹۷ ه. ق (این بیانات در صفحات اول مجلدات جامع احادیث شیعه با دست خط معظم له آورده شده است).
حضرت
امام خمینی (قده) که تدریس درس خارج فقه را بر اساس این کتاب انجام میداد، در نجف به آقای ملایری توصیه میکند که تمام وقت خود را صرف تدوین و تکمیل این کتاب کنند. (به نقل از سایت حوزه نیوز به آدرس اینترنتی WWW. hawzahnews. ir تحت عنوان (جامع احادیث الشیعه)؛ یادگار ارزشمند آیت اللّه العظمی بروجردی (قده)).
ایشان میگوید: با این کوششها، درس
فقه ایشان بسیار عالی میشد و باعث تحول در رشته
فقاهت گردید. شاگرد درس ایشان احساس میکرد که در
دانش فقه، نیاز دارد به تسلط بر
لغت،
رجال،
اسانید،
روایات و کتابهای مربوط. کتاب (جامع احادیث الشیعه) هم، در پی این کوششها و دقتها به وجود آمد.
مرحوم
آیت اللّه میلانی (قده) معتقد بود که جامعیت این کتاب باعث شده تا هر روز پنج ساعت از وقت تحقیق و مطالعه درسی اش صرفه جویی شود. (به نقل از سایت حوزه نیوز به آدرس اینترنتی WWW. hawzahnews. ir تحت عنوان (جامع احادیث الشیعه)؛ یادگار ارزشمند آیت اللّه العظمی بروجردی (قده)).
۴۶. شهید مطهری (قده)
ایشان گفته است: معظم له مکرر در ضمن اعتراف به پارهای از محاسن کتاب معروف
وسائل الشیعه، تألیف
شیخ عاملی، نواقص کتاب را تذکر میداد و آرزو میکرد که کتابی در
حدیث نوشته شود که محاسن
وسائل الشیعه را داشته باشد، اما نواقص آن کتاب را نداشته باشد. بالأخره این آرزو جامعه عمل پوشید و تحت نظر و مراقبت خود معظم له، عدهای از فضلا طلاب به این کار مشغول شدند و در حدود ده سال طول کشید تا بالأخره در دو سه سال قبل به اتمام رسید و از سال گذشته، طبع آن کتاب آغاز شد.
این کتاب موسوم است به تهذیب
الوسائل. خیلی موجب تأسف خواهد بود اگر خدای نخواسته طبع این کتاب متوقف شود!
من شخصاً هنوز موفق به زیارت آن کتاب نشدهام، ولی از قراری که از اهل اطلاع شنیدهام، همانطوری است که معظم له آرزو میکرد.
ایشان مینویسد: (جامع احادیث شیعه) تألیف گروهی متشکل از فضلای حوزه علمیه، تحت نظارت مرجع بزرگ دینی و محقق آگاه
سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۹۲ ۱۳۸۰ ه. ق) است. این جامع از کارهای خوب روزگار شمرده میشود. و ضخیمترین جامع فقهی
شیعه در دوره اخیر است که به خاطر تبویب و ترتیب و تنظیم و هماهنگی نیکو، بر سایر جوامع برتری یافته و تمام احادیث موجود در
کتب اربعه و
وسائل الشیعه و
مستدرک الوسائل و غیر آنها از سایر کتب حدیثی را در بر گرفته است؛ به گونهای که
فقیه را از مراجعه به سایر
جوامع فقهی بی نیاز میگرداند.
خداوند از کوشش استاد بزرگمان سید حسین بروجردی و سایر شاگردانش، به خاطر این کار پسندیده ارزشمند قدردانی کند و همین طور از عالم محقق پیگیر حاج شیخ اسماعیل ملایری، به خاطر تلاشهای فراوان در چاپ این جامع به شکلی زیبا در ۲۶ جلد که تعداد احادیث آن به پنجاه هزار
روایت میرسد.
ایشان در بحث از اینکه ائمه (ع) تمام علوم خود را از
رسول خدا (ص) گرفتهاند، به روایات جامع احادیث شیعه استناد میکند و از آن به (الکتاب القیم؛ کتاب وزین) تعبیر میکند: (رویت فی الکتاب القیّم جامع أحادیث الشیعة باسنادها).
آیت اللّه بروجردی در دوران جوانی، به ضعفهای
وسائل الشیعه توجه داشت و بعد از آمدن از
قم و استقرار مرجعیت و فراهم شدن زمینههای لازم
برای محقق کردن آرزوی دیرین خود در نگارش اثری نو که ضعفهای این کتاب در آن برطرف شده باشد، اقدام کرد.
نگارش کتاب چندین مرحله را پشت سر گذاشت که از این قرار است: مرحله
تهذیب وسائل الشیعه، مرحله
تدوین جامع احادیث شیعه، مرحله تدوین جامع احادیث شیعه و سنی که ناتمام رها شد، مرحله تصحیح و بازبینی، مرحله تکمیل که بعد از وفات آیت اللّه بروجردی انجام گرفت.
این کتاب در تحقق آرمآنهای خود و برطرف کردن ضعفهای
وسائل الشیعه بسیار موفق بوده است و تا حدود زیادی فقیه را از مراجعه به هر کتاب حدیثی بی نیاز میکند.
مهمترین ویژگیها و امتیازات جامع احادیث شیعه عبارت است از: جامعیت و شمول بیشتر روایات فقهی پراکنده در کتب حدیثی، عدم
تقطیع، دقت فراوان در نقلها،
تلفیق روایات مشابه از حیث
سند و
متن، ابتکار در افزودن ابوابی تحت عنوان
مسائل اصولی و جمعآوری تمام
روایات مربوط به آنها، جدا کردن روایات
آداب و
اخلاق در جلدی مجزا و نجات آن از آشفتگی، جامعیت احادیث باب نسبت به عنوان آن و ممانعت از تقطیع افراطی احادیث در ابواب متشتت، تبویب بر اساس ترتیب عقلایی و شرعی موضوعات، چینش احادیث در داخل ابواب براساس اصول عقلایی، ارجاع به احادیث ابواب دیگر که به نحوی با موضوع مرتبط باشد.
مهمترین دلایل استقبال سرد حوزه از این کتاب، معرفی نشدن آن به جامعه علمی، شیفتگی مفرط به آثار گذشتگان و فقدان روحیه
ایثار و
شهامت علمی است.
کتاب حاضر با وجود اینکه هر خواننده منصفی را به شگفتی وامیدارد، خالی از ضعفها و انحراف از غرض اولیه نیست که ضعفهای آن عبارت است از: مشخص نشدن (عدة من اصحابنا) در اسناد
کافی، مشخص نکردن افتادگیهای
احادیث (
من لایحضره الفقیه) و
تهذیب الاحکام، غفلت در اسناد برخی از احادیث به مصادر اولیه و اسناد آنها به
وسائل و
مستدرک، با اینکه اسناد کامل آن در مصادر اولیه وجود دارند.
در پایان، بهترین سلامها و تحیّات خود را به
روح پرفتوح عالم ربانی و مرجع پرتلاش و خدوم حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی (قده) و نیز عالیترین سلامها و درودها را
برای حضرت آیت اللّه ملایری (قده) تقدیم میکنم؛ کسی که با وقف خود در به ثمر رساندن این اثر، بیشترین نقش را ایفا کرد.
گفته شده است که آیت اللّه بروجردی، که آگاهی از احادیث
اهل سنّت را در فهم معانی روایات و
احادیث شیعی مؤثر می دانست، در ابتدا بر این نظر بود که در ذیل هر بابِ کتاب، روایات اهل سنّت هم آورده شود اما بعدها از این کار منصرف شد.
آیت اللّه بروجردی از تألیف کتاب، بسیار خرسند بود و آن را ثمره عمر خویش میدانست.
چاپ کتاب در زمان حیات ایشان آغاز شد و نخستین جلد (شامل ابواب مقدمات و مبحث طهارت) در ۱۳۸۰، چند روز پس از وفات ایشان، در قطع رحلی منتشر گردید.
در ابتدای کتاب، بابی مقدماتی گشوده شده که در بر دارنده برخی مباحث مهم اصولی است، مانند حجیت
عقل، حجیت ظاهر
قرآن و
سنّت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و مشروط بودن تکلیف به عقل و
بلوغ از دیدگاه احادیث. تألیف مقدمه کتاب را آیت اللّه بروجردی خود آغاز کرد و پس از وفات او، فرزندش سید محمدحسن، آن را تکمیل نمود. جلد دوم کتاب در همان قطع و شامل ابوابی از مباحث
نماز در ۱۳۸۵ چاپ شد. چاپ کامل کتاب در قطع وزیری، در ۱۳۹۹ با توصیه و حمایت مالی آیت اللّه خوئی در قم آغاز شد و در ۱۴۱۵ در ۲۶ جلد به پایان رسید. در ابتدای مجلدات کتاب تا جلد بیستم، دستخط تشویق آمیز
آیت اللّه خوئی دیده میشود. چاپ مجلدات پایانی کتاب نیز از حمایت آیات، سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدعلی سیستانی، برخوردار شد.
آخرین چاپ جامع احادیث الشیعه، با اضافات و اصلاحاتی بر چاپ پیشین، در ۱۳۷۱ ش آغاز شد و در ۱۳۸۳ ش در ۳۱ جلد به پایان رسید.
مهم ترین ویژگیهای این چاپ، بنا بر آنچه در مقدمه آن آمده، عبارت است از: افزودن حدود هزار حدیث که در
وسائل الشیعه و مستدرک
الوسائل نیامده است، ذکر معانی لغات، آوردن تعلیق و توضیح در باره برخی احادیث، تبدیل شماره صفحات منابع حدیثی به چاپهای جدیدتر آنها و تصحیح اشتباهات چاپ اول.
(۱) رضا استادی، «آثار و تألیفات آیه اللّه بروجردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲) حسین بروجردی، ترتیب اسانید کتاب الکافی للشیخ الکلینی رحمه اللّه، مشهد ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۳) جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیه اللّه جعفر سبحانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۴) جواد علوی، «آیة اللّه بروجردی در بروجرد»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۵) محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیة اللّه محمدفاضل لنکرانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۶) خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی عربی، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۷) اسماعیل معزّی ملایری، جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۳۷۱ـ۱۳۸۳ ش.
(۸) محمد واعظ زاده خراسانی، زندگی آیت اللّه العظمی بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۹) محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۰) ارشاد القلوب، واعظ دیلمی.
(۱۱) بحارالانوار، محمدباقر مجلسی.
(۱۲)
وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی.
(۱۳) اصول کافی، ثقةالاسلام کلینی.
(۱۴) جامع احادیث الشیعه، سیدحسین بروجردی.
(۱۵) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق.
(۱۶) عوالی اللآلی، ابن ابی الجمهور.
(۱۷) مستدرک
الوسائل، حسین نوری طبرسی.
(۱۸) الاستبصار، شیخ طوسی.
(۱۹) تکامل اجتماعی انسان به ضمیمه هدف زندگی، مرتضی مطهری.
(۲۰) مصادر الفقه الاسلامی و منابعه، جعفر سبحانی؛ بحوث فقهیة هامة، ناصر مکارم شیرازی.
دفتر تبلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله جامع احادیث شیعه، ج۱، ص۴، ش۵۶. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جامع احادیثالشیعه فی احکامالشریعه»، شماره۴۳۵۶.