پلیدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلودگیهای مادی و معنوی را پلیدی میگویند.
این واژه در
فارسی در بُعد جسمانی به معنای ناپاکی،
چرک ،
زباله ،
سرگین و در بُعد روحی به معنای
بدکاری ،
تبهکاری ،
گناه و هرگونه
انحطاط اخلاقی آمده و با کلمه آلودگی مرادف است، جز آنکه واژه پلیدی از کاربرد و
تنوع بیشتری برخورداراست.
در
عربی واژگان
نجس ،
رجس ،
رجز ،
خبیث ،
فحشاء و
سوء بر این مفهوم دلالت دارند.
واژگان مترادف با پلیدی جمعاً نزدیک به ۱۰۰ بار در
قرآن به کار رفتهاند و نیز
آیاتی که با تعبیرهایی چون «اجتبنوا» از اموری پرهیز میدهد و نیز مجموعه مشتقات واژه
تحریم به موضوع این مقاله ارتباط دارند. مفهوم پلیدی در قرآن در دو شکل جسمی و روحی ناشی از آلودگیهای طبیعی و
گناهان نمود یافته است.
واژه
نَجِس به معنای هر چیز یا شخص
آلوده و ناپاک در برابر
طاهر به کار میرود.
عرب به
درد بیدرمان نیز
نجس گفته و آویختن چیزی آلوده مانند
استخوان مرده به افراد برای مصونیت از
چشمزخم نیز
تنجیس نامیده میشود.
ماده
نجس (ن ـ ج ـ س) یک بار در قرآن به شکل مصدری با فتح جیم (
نَجَس) و به
معنای وصفی به کار رفته است،
زیرا این
مصدر گاه به معنای وصفی نیز به کار میرود که در این صورت از
مبالغه و تأکید بیشتر نسبت به واژه «
نَجِس» با کسر جیم برخوردار است.
واژه اخیر در اصطلاح فقهی به نوعی خاص از آلودگیها که
حکمی ویژه برای آنها در
شرع بیان شده، اطلاق میشود.
نجاست به دو دسته مادی که با حواس جسمانی درک میشود و معنوی که با
فهم قلبی و
بصیرت قابل ادراک است تقسیم میشود.
واژه رِجْس به معنای آمیخته، آلوده،
کثیف ، گندیده
و هر چیز یا کاری که
انسان آن را زننده و
پلید میشمارد، به کار رفته
و برخی نیز آن را مرادف
نجس شمردهاند.
کار زشت و گناه نیز رِجْس نامیده میشود.
عنصر مشترک در کاربردهای گوناگون این واژه، هر امر ناپسند و ناشایستی است که
عقل ،
عرف یا
شریعت آن را تعیین میکند و ممکن است در
اندیشه ،
رفتار ،
عقیده ،
اخلاق ،
عادت یا مواد
طبیعت بروز کند.
واژه رِجْز در اصل به معنای دگرگونی و نابسامانی است
و در کاربردهای قرآنی آن در دو مفهوم آلودگی و
عذاب یا رفتارهای منتهی به آن
آمده است.
برخی واژهپژوهان عنصر مشترک در معانی مذکور را سختی و تنگنایی دانستهاند
که شامل مصادیقی چون
شک ،
اندوه ،
فقر ،
بدحالی ،
بیماری ، سرگردانی و
گمراهی میشود.
برخی از
نحویان ، رجز و رجس را یک واژه به معنای عذاب شمردهاند.
واژه
خبیث در برابر
طیّب ،
به معنای
پست و ناچیز، هر چیز
نجس،
مزه و
بوی بد، گناه و بدکاری و هر امر
حرامی به کار میرود.
ناپاکی که عنصر مشترک این مفهوم است گاه در مواد و اجسام پدیدار میشود و گاه در امور انسانی، اعمّ از
پندار ،
گفتار و
کردار.
واژه خبیث در
روایات نیز در مورد
شیطان ، گناه،
کفر و
شرک و
فضولات انسان ، بسیار به کار رفته است.
فحشاء از ریشه «ف ـ ح ـ ش» به پدیدههای زشت و ناموزون و نامتعادل
و غیر مطابق با حق گفته شده و در ارتباط با گفتار، کردار و رفتار
و نیز حالات درونی انسان
به کار میرود.
نکته قابل توجه در این
کلمه ، مبالغه به کار رفته در آن است، چرا که فحشاء به زشتیِ واضح و روشن و نه هرگونه زشتی گفته میشود.
سوء در برابر
حسن ، در ارتباط با هرگونه ناپسندی به کار میرود
و در قرآن درباره شرک،
زنا ،
قتل و ناسزاگویی به کار رفته است.
امور پلید در قرآن، شامل
بدن ،
اموال ، خوردنیها، انسانها، کارها و
معبودها میشود:
در آیاتی چند به آلودگیهای مربوط به بدن انسان توجه و برخی دستورهای بهداشتی برای رفع آنها بیان شده است.
در
آیه ۲۲۲
بقره: ۲
از
دوره ماهانه زنان با واژه «
أذی » یاد شده است.
برخی
مفسران (بنابر اینکه «أذی» را به معنای «
ضرر » در مقابل «
نفع » بدانیم) به کارگیری این تعبیر را از جهت آلودگی پدید آمده برای زنان در این دوره دانسته و لزوم کنارهگیری از آنان را در خصوص
همبستری و برای پرهیز از زیانهای بهداشتی این عمل شمردهاند.
این ممنوعیت تا زمان پاک شدن
زنان ادامه دارد: «و یَسـَلونَکَ عَنِ المَحیضِ قُل هُوَ اَذیً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیضِ و لا تَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرنَ...».
در ادامه آیه،
خداوند از دوستی خود نسبت به
توبه کنندگان و پاکیزگان یاد میکند: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرین». در روایاتی ذیل این آیه به سنت عرب در استفاده از
سنگ و
گیاهان و... در پاک کردن
نجاسات و دستور
اسلام مبنی بر استفاده از
آب در
تطهیر اشاره شده و منظور از «متطهرین» کسانی دانسته شده که به حکم
اسلام در
طهارت با آب عمل میکنند.
جنابت نیز در آیات دیگر نوعی پلیدی شمرده و دستور به تطهیر از آن داده شده است: «و اِن کُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا».
در ضمن
آیات حج نیز
پاکی بدن از آلودگیهای بدنی مانند
ناخن و
موی زاید دستور داده شده است: «ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم».
به
بهداشت پوشاک نیز در آیه ۴
مدثّر: ۷۴
توجه شده است: «و ثیابَکَ فَطَهِّر».
مفسران منظور از این سفارش را پاکیزه کردن لباسها از
نجاسات دانستهاند که در
دوران جاهلیت مرسوم نبوده است.
نزول این
فرمان در کنار دستورهای مهم دیگری در ارتباط با
توحید و مبانی اساسی اسلام در آغاز
بعثت نشان میزان توجه قرآن به بهداشت و پاکی از آلودگیهای مادی است،
افزون بر این برخی
تأویلات نیز در ارتباط با این آیه مطرح شده که آلودگی مورد نظر را به موارد معنوی نیز تعمیم میدهد.
در قرآن از اموال حرام مانند
رشوه و
سود به دست آمده از کارهای نامشروع، با تعبیر «
سُحْت » یاد شده است: «یُسـرِعونَ فِی الاِثمِ و العُدونِ و اَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون».
واژهشناسان این کلمه را به معنای
زشت و مایه
عار و
ننگ و موجب
فساد و نابودی دانستهاند.
در آیات دیگری نیز اموال حرام،
خبیث نامیده شده است: «و لا تَتَبَدَّلوا الخَبیثَ بِالطَّیِّبِ».
مفسران با توجه به
سیاق آیه آن را در ارتباط با تصرف بیضابطه و غیر مجاز در اموال
یتیمان و آن را مصداق تصرف در اموال حرام شمردهاند
همچنین خداوند به
انفاق اموال پاک سفارش کرده، بهرهبرداری از اموال ناپاک را در راه
خیر نیز نادرست میشمرد: «و لا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ».
مفسران منظور از خبیث را در این آیه، هرگونه مال حرام مانند
ربا دانستهاند.
قرآن به مصرف
غذاهای پاک سفارش کرده است: «یَسـَلونَکَ ما ذا اُحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبـت...»
و در آیات دیگر از
پیامبر به عنوان کسی یاد شده که «
طیبات » را
حلال و «
خبائث » را
حرام کرده است: «و یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ و یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِث...».
مفسران منظور از
خبائث را هرگونه پلیدی از جمله غذاهای ناپاک شمرده
و با توجه به ذکر تنها چند
خوراک حرام در قرآن مانند
شراب ،
گوشت خوک و
مردار ، به کارگیری این واژه را جهت رفع
توهم حلال بودن هر غذایی جز موارد مذکور شمردهاند.
فقها برای شناسایی دیگر موارد غذاهای حرام به روایات مراجعه میکنند.
انسانها از دیدگاه قرآن یکسان نیستند و به دو دسته پاک و ناپاک تقسیم میشوند: «قُل لا یَستَوِی الخَبیثُ و الطَّیِّب».
مفسران در بیان معیار پاکی و ناپاکی از
ایمان و
کفر یا نیکوکاری و گنهکاری یاد کردهاند.
برخی نیز طیب و خبیث را تعبیری عام برای بیان هر گونه پندار، کردار و رفتار شایسته و ناشایست شمرده
و گروهی نیز در جست و جوی منشأ اصلی ناپاکی انسان، از
جهل و
معصیت و در نقطه مقابل از
شناخت خدا و
اطاعت از او یاد کردهاند.
خداوند این دو دسته از انسانها را به
زمین حاصلخیز و بایر
تشبیه میکند که به هنگام نزول
باران ، زمین نخست از گیاهان مفید باردار میشود و زمین دوم از خار و خاشاک یا به کلی بیبار میماند: «و البَلَدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ و الَّذی خَبُثَ لا یَخرُجُ اِلاّ نَکِدًا...».
این تشبیه از آن روست که
قرآن برای دلهای
مؤمنان مفید واقع شده، کارهای نیک از ایشان سر میزند؛ اما
کافران از قرآن بهرهای نبرده، بهرهای نیز از ایشان سر نمیزند.
در
روایات شیعه این تشبیه بر
امامان که دانشهای الهی خود را عرضه میکنند و دشمنانشان که جز
دروغ و
فساد از ایشان پدید نمیآید تطبیق شده است.
در قرآن از
مشرکان نیز با واژه
نجس یاد شده: «اِنَّمَا المُشرِکونَ
نَجَس» و از ورود آنها به
مسجدالحرام پرهیز داده شده است: «فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هـذا».
مفسران و
فقیهان در بیان نوع این
نجاست به دو نظر گراییدهاند: برخی آن را
نجاست ظاهری پنداشته، از لزوم اجتناب از آنها و تطهیر در صورت تماس با ایشان یاد کردهاند
اما گروه دیگر آن را
نجاست معنوی شمردهاند.
دسته دوم گاه در بیان وجه این
نجاست، آنان را همچون افراد
جنب دانستهاند که حق ورود به مسجدالحرام ندارند،
یا از آلودگی فکر و اندیشه شرک که
نجاست روحانی است
و لزوم کنارهگیری و مصونیت فرهنگی
مسلمانان از مشرکان
یاد کردهاند.
این گروه در دفاع از دیدگاه خود به آیات دیگری از قرآن استناد میکنند که
منافقان یا عموم
کافران را پلید میشمرد: «فَاَعرِضوا عَنهُم اِنَّهُم رِجسٌ و مَأوهُم جَهَنَّم»
«واَمَّا الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجسـًا اِلی رِجسِهِم و ماتوا و هُم کـفِرون»
و روشن است که کسی از
نجاست منافقان سخن نگفته است
بنابراین
وحدت سیاق از آیاتی که از پلیدی منافقان و کافران یاد کرده، اقتضا میکند که این پلیدی بر نوع معنوی حمل شود.
گاه نیز به روایاتی از
پیامبر مبنی بر طهارت بدنی مشرکان و دادههای متعدد تاریخی مبنی بر ورود آزادانه کافران به
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عدم اجتناب ظاهری مسلمانان از ایشان استناد شده
و ادعای
اجماع بر این مسئله نیز شده است،
با این حال مخالفان با تمسک به ظاهر آیه و نیز برخی روایات، از
نجاست ظاهری کافران دفاع کردهاند.
انسانهای پاک و ناپاک از راه
آزمایشهای الهی از هم تمییز داده میشوند: «ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ المُؤمِنِینَ عَلی ما اَنتُم عَلَیهِ حَتّی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب...».
نمونههایی مانند
هجرت و
جهاد به روشنی میتواند مؤمنان واقعی را بازشناساند؛
جنگ احد از نمونههای تاریخی این معیار شمرده شده است.
آنان که در این آزمایشها بر گمراهی و
سرکشی خود اصرار ورزند، در پلیدی غوطهور گشته، از نعمت پاکی ایمان و طهارت الهی اسلام محروم خواهند ماند: «الَّذینَ لَم یُرِدِ اللّهُ اَن یُطَهِّرَ قُلوبَهُم لَهُم فِی الدُّنیا خِزیٌ و لَهُم فِی الأخِرَةِ عَذابٌ عَظیم»
و آلودگی باطنشان روزافزون شده، پندارهای باطل و کردارهای زشتشان فزونی خواهد یافت
و در
آخرت نیز از پلیدی گناهان پاک نخواهند شد: «اُولئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ و لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ و لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ القِیـمَةِ و لا یُزَکّیهِم و لَهُم عَذابٌ اَلِیم».
در نقطه مقابل، گروهی نیز در فرآیند ایمان از آلودگیهای گوناگون عقیدتی، رفتاری و اخلاقی پاک گشته، طهارت الهی نصیبشان میشود.
حضرت مریم و
خاندان پیامبر از نمونههای برخوردار از پاکی الهی در قرآن هستند.
در قرآن افزون بر شناسایی انسانهای پاک و ناپاک به معرفی کارهای شایسته و ناشایست نیز پرداخته شده و از آنها با واژگانی مانند طیب و خبیث و جمع آنها به صورت طیبات و خبائث یاد شده است.
واژه
فاحشه و جمع آن
فواحش نیز برای کارهای ناشایست به کار رفته است: «اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَوحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ و الاِثمَ و البَغیَ بِغَیرِ الحَقِّ و اَن تُشرِکوا بِاللّه...».
طواف برهنه از رسمهای مشرکان و
زنا و تجاوز به
حقوق مردم و شرک و
بهتان بر
خدا با جعل احکامی مانند
سائبه ،
حامیه و
وصیله از مصادیق کارهای ناشایست شمرده شده است.
در
آیه دیگری نیز در ضمن شمارش
محرمات در عبارتی عام از هرگونه نزدیکی به فواحش پرهیز داده شده است: «و لا تَقرَبُوا الفَوحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَن»
و نیز از شیطان به عنوان کسی که فرمان به انجام چنین کارهایی میدهد یاد شده است: «و لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـن... اِنَّما یَأ مُرُکُم بِالسُّوءِ والفَحشاء...».
مفسران منظور از فواحش را هر کار بسیار ناشایستی دانستهاند که در زمره
گناهان کبیره به شمار میآید و در بیان مصادیق آن از شرک، زنا و
شرابخواری به عنوان نمونههای شاخص یاد کردهاند.
در آیه ۹۰
مائده : ۵
به برخی از این نمونهها تصریح شده است: «اِنَّمَا الخَمرُ و المَیسِرُ و الاَنصابُ و الاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطـنِ فَاجتَنِبوه...». روشن است که پدیدههای مذکور به خودی خود پلید نیستند، بلکه این حکم بر کاربرد آنها در گناهان قرار داده شده است.
تعبیر
مطلق و بدون
قید و
شرط «فَاجتَنِبوهُ» نیز گویای ممنوعیت هر گونه استفاده، اعم از تولید، مصرف و توزیع است.
در ماجرای
قوم لوط نیز از
بزهکاری ایشان با واژه خبائث یاد شده است: «و لوطـًا... نَجَّینـهُ مِنَ القَریَةِ الَّتی کانَت تَعمَلُ الخَبـئِثَ اِنَّهُم کانوا قَومَ سَوء فـسِقین».
در مواردی نیز از تشبیهاتی برای نشان دادن ماهیت زشت و پلید گناهان استفاده شده است که تشبیه غیبت به خوردن گوشت مردار نمونهای از آن است.
تعبیر عام «و الرُّجزَ فَاهجُر»
نیز با شمول بر انواع گوناگون گناهان به
ماهیت آلاینده آنها اشاره دارد.
در
قرآن از
بتها و معبودهای دروغین به عنوان نوعی پلیدی و
آلودگی یاد شده که باید
خانه خدا و بهطور کلی ساحت
پرستش از آنها پاک گردد: «فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الاَوثـن»
و نیز
خداوند به
حضرت ابراهیم فرمان میدهد که خانه او را از آلودگیها پاک سازد: «و عَهِدنا اِلی اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّائِفینَ و العـکِفینَ و الرُّکَّعِ السُّجود».
تعبیر
تطهیر گرچه شامل برطرف کردن هر گونه آلودگی میشود
اما یکی از مصادیق بارز آن با توجه به پلید شمردن بتها در دیگر آیات میتواند ناظر به معبودهای دروغین مشرکان باشد که آنها را در خانه خدا قرار میدادند.
قرآن در کنار ذکر پلیدیها و دستور به پرهیز از آنها از راههای پاکی از این آلودگیها نیز یاد کرده است که نمونههایی چون
نماز : «اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَر»؛
صدقه : «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم»؛
وضو: «اِذا قُمتُم اِلَی الصَّلوةِ فَاغسِلوا وُجوهَکُم... و اِن کُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا... ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج و لـکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم...»
و سخن گفتن از پس پرده و عدم رو در رویی با
همسران پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) : «و اِذا سَاَلتُموهُنَّ مَتـعـًا فَسـَلوهُنَّ مِن وراءِ حِجاب ذلِکُم اَطهَرُ لِقُلوبِکُم و قُلوبِهِنَّ»
از این قبیل است.
در دستهای از آیات خداوند از
رستگاری انسانهای پاک یاد کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی».
مفسران منظور از
تزکّی را پرهیز از
شرک و
کفر و دیگر گناهان و فرمانبرداری از دستورهای خداوند دانستهاند.
قرآن در نگاهی پایانی به موضوع پلیدی از
جهنم به عنوان محل گرد آمدن همه کافران و منافقان و در بیانی عام همه آلودگیهای معنوی یاد کرده: «اِنَّ اللّهَ جامِعُ المُنـفِقینَ و الکـفِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا»
و حتی خوراک
جهنمیان نیز ناپاک و پلید شمرده شده است: «لا یَذوقونَ فیها بَردًا و لاشَرابـا اِلاّ حَمیمـًا و غَسّاقـا».
احکام القرآن، ابن العربی؛ احکام القرآن، جصاص؛ احکامالقرآن، شافعی؛ الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والختلف فی الاسماء والکنی والانساب؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تهذیب اللغه؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ الصحاح تاجاللغة و صحاحالعربیه؛ الغریبین فیالقرآن والحدیث؛ فرهنگ فارسی؛ الکشاف؛ لسانالعرب؛ لغت نامه؛ مجمعالبحرین؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ معجم مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ النکت والعیون، ماوردی؛ الوجوه والنظائر لالفاظ کتاب الله العزیز.
دانشنامه موضوعی قرآن.