• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فضائل اجتماعی پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال در قرآن کریم از فضائل اجتماعی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، که در ارتباط و تعامل ایشان با اعضای جامعه ظهور و بروز می‌یافت، مانند حسن خلق، صبوری، عفو و گذشت، مدارا و مهربانی، مشورت، مسولیت‌پذیری، امانت‌داری، صداقت و بسیاری از فضائل دیگر خبر داده است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - عدالت
       ۲.۱ - عـدالت با اهـل‌ کتاب
       ۲.۲ - عدل پیامبر در تـبلیغ
       ۲.۳ - عدالت در احکام اسلامی
       ۲.۴ - تردید در عدالت نبی
       ۲.۵ - نفی ظلم در قضاوت
۳ - خوش‌اخلاقی
       ۳.۱ - پیامبر دارای حسن‌ خلق
       ۳.۲ - توصیه‌ به حسن خلق
       ۳.۳ - حسن خلق و جذب مردم‌
       ۳.۴ - پیامبر به دور از خشونت
       ۳.۵ - روش تـربیتی پیامبر
       ۳.۶ - منشا حسن خلق پیامبر
       ۳.۷ - واکنش پیامبر به تهمت‌ها‌
۴ - صبر و شکیبایی
       ۴.۱ - صـبر در ابلاغ رسالت
       ۴.۲ - صبر بر سختی و رنج
       ۴.۳ - صبر در برابر حرف مردم
       ۴.۴ - صبر جلوه نـیکوکاری
       ۴.۵ - توصیه پیامبر بـه‌ صبر‌
       ۴.۶ - صبر نشانه تقوا
       ۴.۷ - پرهیز‌ از شتاب در مجازات
۵ - تبرّی و بیزاری
       ۵.۱ - برائت پیامبر از شرک
       ۵.۲ - بیزاری پیامبر از مشرکان
       ۵.۳ - تبرّی از معبودان مشرکان
       ۵.۴ - تبری پیامبر از‌ شرک
۶ - اسوه و الگو
       ۶.۱ - اسوه‌ای نیکو برای همگان
       ۶.۲ - الگویی در صبر و شکیبایی
       ۶.۳ - اسوه‌ای برای امّت اسلام
       ۶.۴ - اسوه‌ای برای جهاد‌
۷ - ادب
       ۷.۱ - ادب در مناظره
       ۷.۲ - قدردانی از مومنان
       ۷.۳ - ادب دریافت وحی
۸ - شرح صدر
       ۸.۱ - شرح صدر از‌ سوی خداوند
       ۸.۲ - شنیدن سخنان مردم
       ۸.۳ - سوء استفاده از شرح صدر
       ۸.۴ - خیر و رحمت برای مؤمنان
۹ - عفو و گذشت
       ۹.۱ - توصیه به پیامبر درباره‌ عفو
       ۹.۲ - مصداق خوش‌خلقی
       ۹.۳ - عفو فـراریان از احد
       ۹.۴ - مامور به عفو و استغفار
       ۹.۵ - عفو مراجعه‌ به طاغوت
       ۹.۶ - عفو از خطاهای اهل کتاب
       ۹.۷ - عفو از دشمنان و کافران
۱۰ - مسئولیّت‌پذیری
       ۱۰.۱ - احساس مسئولیّت‌ پیامبر
       ۱۰.۲ - رو نیاوردن به قبله‌ اهل کتاب
       ۱۰.۳ - مصادیق عدم مسؤلیّت
۱۱ - امانت‌داری
       ۱۱.۱ - امانت‌داری در تـقسیم‌ غنایم
       ۱۱.۲ - امانت‌داری در ابلاغ وحی
۱۲ - مردم‌داری و مهربانی
       ۱۲.۱ - منشاء گرایش به پیامبر
       ۱۲.۲ - مهربانی با مردم
       ۱۲.۳ - عطوفت پیامبر با منافقان
       ۱۲.۴ - مهربانی با خویشاوندان
       ۱۲.۵ - مدارای پیامبر با مخالفان
۱۳ - قاطعیّت
       ۱۳.۱ - برخورد قاطع با کفار و منافقان
       ۱۳.۲ - قاطعیّت پیامبر در رسالت
       ۱۳.۳ - قاطعیّت در برابر مخالفان
       ۱۳.۴ - قاطعیّت در برابر عیب‌جویان
       ۱۳.۵ - اعلام قاطع مواضع عقیدتی
۱۴ - راست‌گویی
       ۱۴.۱ - گواهی‌ خداوند به صداقت پیـامبر‌
       ۱۴.۲ - سوگند‌ خـداوند بـر صداقت پیامبر‌
       ۱۴.۳ - تاکید خداوند بر صداقت پیامبر
۱۵ - رحمت
       ۱۵.۱ - رحمت برای جهانیان
       ۱۵.۲ - رحمت برای مؤمنان
       ۱۵.۳ - زمینه‌ساز‌ اجابت‌ دعوت
       ۱۵.۴ - نشانه‌ جهل و نادانی
       ۱۵.۵ - نعمت‌ الهی به‌ مؤمنان
۱۶ - استقامت
       ۱۶.۱ - استقامت در ابـلاغ دیـن
       ۱۶.۲ - استقامت‌ برابر‌ دشمنان
       ۱۶.۳ - استقامت در اجرای رسالت
۱۷ - هدایت‌گری
       ۱۷.۱ - بهترین قول در هدایت‌گری
       ۱۷.۲ - اشتیاق پیامبر بـه هـدایت
       ۱۷.۳ - تلاش بـرای هـدایت هـمگانی
       ۱۷.۴ - پیامبر ستاره‌ای هدایت‌گر‌
       ۱۷.۵ - هدایت بـه صراط مستقیم
       ۱۷.۶ - هدایت‌ به خواست خداوند
       ۱۷.۷ - پیامبر هدایت از سوی خدا
       ۱۷.۸ - بهره‌مندان از هدایت پیامبر
       ۱۷.۹ - هدایت با تعالیم قرآن
       ۱۷.۱۰ - تـشبیه هـدایت‌گری پیامبر
       ۱۷.۱۱ - هدایت‌ناپذیری کافران
۱۸ - مشورت
       ۱۸.۱ - لزوم مشورت
       ۱۸.۲ - استحباب شورا
       ۱۸.۳ - دستور به مشورت‌
       ۱۸.۴ - موارد مشورت
۱۹ - وفای به عهد
       ۱۹.۱ - مسئول انعقاد پیمان
       ۱۹.۲ - پیمان‌شکنی کافران
       ۱۹.۳ - پیمان‌شکنی یهودیان
       ۱۹.۴ - آثار پیمان‌شکنی
۲۰ - تحیّت و سلام
       ۲۰.۱ - تحیّت بر مؤمنان
       ۲۰.۲ - تـحیّت‌ بـر‌ رسولان الهی
۲۱ - اطعام و میهمان‌نوازی‌
۲۲ - انفاق و بخشش
۲۳ - تواضع و فروتنی
۲۴ - کتمان اسرار
۲۵ - امر به معروف
۲۶ - خیرخواهی
۲۷ - دل‌جـویی
۲۸ - دل‌سوزی
۲۹ - مدیریّت
۳۰ - پانویس
۳۱ - منبع


گسترده‌ترین ارتباط انسان، ارتباط و تعامل با اعضای جامعه خویش است. مهمّ‌ترین اصل حاکم بر روابط اجتماعی، رعایت عدل و پرهیز از ستم است که مفاد آیات بسیاری در این زمینه است. خداوند از انسان می‌خواهد در رفتارش عدالت پیشه کند؛ زیرا به تقوا نزدیک‌تر است: «اعدلوا هو اقرب للتقوی» و نیز هرگاه سخن می‌گوید، به عدالت بگوید: «و اذ قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی» و خود خداوند هم به عدل امر می‌کند: «ان الله یامر بالعدل» و در مقابل از ستم نکوهش می‌کند و بر آن وعده عذاب دردناک می‌دهد: «ان الظالمین لهم عذاب الیم» حتّی از رعایت عدالت درباره دشمنان نیز نهی نمی‌کند. برخی از اصول اخلاقی که به نحوی از اصل پیش‌گفته ریشه می‌گیرند، عبارتند از: حُسن و لزوم وفای به وعده و ادای امانت: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود»؛ «ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها» اصلاح روابط برادران دینی: «انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم» و عفو و گذشت: «و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» در چگونگی ارتباط انسان با جامعه پیرامون، محورهای متعددی در گفتار و رفتار پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد که در ادامه به برخی آنها اشاره می‌کنیم.


بقای جامعه به عدالت است در جایی که عدالت نیست، انتظار پاکی و سلامت اجتماعی، انتظاری بیهوده است. روش و منش اسلام به عدالت است و با خاموش شدن عدالت، اسلام چون جراغی خواهد بود خاموش که با آن راه نمی‌توان یافت و مردمان را به سامان نمی‌توان رساند، زیرا این عدالت است که نگهدارنده ملت است، امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «العدل قوام الرعیّه» و «بالعدل قامت السموات و الارض» همه ارزش‌های اجتماعی در گرو عدالت است. اگر در جامعه عدالت رنگ بازد، همه ارزش‌ها رنگ می‌بازد. از دیدگاه قرآن، عدالت‌پیشگان و دادگران محبوب خدا هستند و خداوند آن‌ها را دوست دارد و کسی که دوست حق باشد، انوار عنایات حق بر روح و جانش جاری شده و صفات خدایی در وجودش تجلّی پیدا می‌کند. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «و اقسطوا انّ اللّه یحبٌّ المقسطین؛ عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می‌دارد.»
پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان خاتم الانبیاء و برترین پیامبران الهی از سوی خداوند متعال مامور شد که عدالت را در جامعه بر پا دارد. خداوند متعال در مورد این ماموریت می‌فرماید: «و قل ءامنت بما انزل اللّه من کتاب و امرت لا عدل بینکم؛ ‌ای پیامبر بگو: به هر کتابی که خداوند نازل کرده است ایمان آورده‌ام، و مامور هستم که در میان شما به عدالت رفتار کنم.» پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با هدف تکمیل و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحه رسالت خویش قرار داد و مساوات و برابری و اخوّت را محقق ساخت، اما فقط به جنبه اخلاقی و نصیحت و دعوت ایمانی بسنده نکرد، بلکه موجبات کینه‌ها وحسدها و انتقام‌جوئی‌ها، یعنی تبعیضات حقوقی را از بین برد و وحدت و یگانگی اجتماعی را در جامعه‌ای متوازن بوجود آورد. خداوند متعال به همه دین‌داران و مؤمنان دستور می‌دهد که باید عدالت را، هرچند به زیان خود و بستگانشان باشد، بر پای دارند، چنان که می‌فرماید: «یا ایهّا الذّین ءامنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداء للّه و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر پای دارنده عدالت باشید، و برای خدا شهادت دهید، اگرچه به زیان شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما باشد.»
این آیه به همه ایمان آورندگان می‌فرماید که علاقه‌ها و وابستگی‌ها شما را از مرز عدالت خارج نکند. خداوند متعال عدالت را از همه چیز به تقوا، (که قانون تکامل انسان است)، نزدیک تر دانسته و مردم را از این نهی می‌کند که بخاطر خشم‌ها و خشنودی‌های شخصی از آن دست بردارند، و چنین می‌فرماید: «... و لا یجرمنّکم شنآن قوم علی الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی... ؛ و هرگز دشمنی با قومی، شما را به بی‌عدالتی وادار نکند، به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیک‌تر است.»

۲.۱ - عـدالت با اهـل‌ کتاب

رعـایت عـدالت میان گـروه‌های مـختلف اهـل‌ کتاب، برنامه الهی محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لاتتّبع اهواءهم و قل ءامنت بـما انـزل اللّه من کتاب و امرت لاعدل بینکم اللّه ربـّنا و ربـّکم لنا اعـمالنا و لکـم اعـمالکم‌ لا‌ حجّة بیننا و بینکم اللّه یجمع بیننا و الیـه المصیر؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مامور شده‌ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مامورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»»

۲.۲ - عدل پیامبر در تـبلیغ

عدل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تـبلیغ و در بـرخورد بـا مردم و روابط دینی آنان:
• «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لاتتّبع اهواءهم و قل ءامنت بـما انـزل اللّه من کتاب و امرت لاعدل بینکم اللّه ربـّنا و ربـّکم لنا اعـمالنا و لکـم اعـمالکم‌ لا‌ حجّة بیننا و بینکم اللّه یجمع بیننا و الیـه المصیر؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مامور شده‌ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مامورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»»

۲.۳ - عدالت در احکام اسلامی

تمکین نکردن منافقان صدر‌ اسلام‌ از احکام و فرمان‌های خدا‌ و محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به رغم علم آنها به دور بودن آن احکام از ظلم و اجحاف:
• «و اذا دعوا الی اللّه و رسوله‌ لیحکم بـینهم... • و ان یـکن‌ لهم‌ الحقّ یاتوا الیه مـذعنین• افی قـلوبهم مرض... ‌ام یخافون ان یحیف اللّه علیهم و رسوله... ؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند،... • ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوی او می‌آیند! • آیا در دل‌های آنان بیماری است، یا شکّ و تردید دارند، یا می‌ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند!»

۲.۴ - تردید در عدالت نبی

۱. گمان به‌ ناعادلانه‌ بودن‌ حکم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از‌ نشانههای‌ نفاق:
• «... ام‌ یخافون‌ ان‌ یحیف اللّه علیهم و رسوله... ؛. . . ، یا می‌ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟!...» آیه درباره منافقان اسـت.
۲. گـمان به ناعادلانه بودن حکم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از نشانههای ستمگری:
• «... ام‌ یخافون‌ ان‌ یحیف اللّه علیهم و رسوله بل‌ اولئک هم الظّالمون؛. . . یا می‌ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟!...»

۲.۵ - نفی ظلم در قضاوت

روا نداشتن هیچ نوع ظلم و ستمی از سوی خدا و محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در مقام حکم و داوری:
• «و اذا دعوا الی اللّه و رسـوله‌ لیـحکم بینهم... •... ‌ام یخافون ان یحیف اللّه علیهم و رسوله بل اولئک هم الظّالمون؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند،... •... یا می‌ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند!»


خوش‌اخلاقی، عنصری کلیدی در دین‌داری و عاملی مهم در موفقیت انسان است. شاید مهم‌ترین ویژگی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اخلاق برتر اوست که در قرآن نیز بدان اشاره شده است: «و انّک لعلی خلق عظیم؛ به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی.» قرآن کریم با تمجید از نرم‌خویی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تاکید می‌کند که اگر ایشان تندخو می‌بود، مردم از اطرافش پراکنده می‌شدند. «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین»
خوش‌اخلاقی، در سیره اجتماعی پیامبر اکرم، از جایگاه والایی برخوردار است؛ به گونه‌ای که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، هدف رسالت خود را کامل کردن ویژگی‌های والای اخلاقی (انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) دانسته است تا آنجا که فرموده است: «الاسلام حسن الخلق؛ اسلام همان اخلاق نیک است.» آن حضرت در برخی روایات نیز اخلاق نیک را نصف دین دانسته‌اند. اخلاق نیکو را می‌توان کلید کسب دیگر فضایل و کمالات دانست. هر کس از این موهبت الهی برخوردار باشد، به راحتی می‌تواند، پله‌های ترقی و پیشرفت مادی و معنوی را طی کند. شاید به همین دلیل پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: « بنده خدا با اخلاق نیک خود به بزرگ‌ترین درجات آخرت و منزل‌گاه‌ها و مراتب شریف می‌رسد...» اخلاق نیک با رسالت و شریعت ایشان درآمیخته چون که مؤمن‌ترین افراد را خوش‌اخلاق‌ترین آنها می‌داند: «اکمل المؤمنین ایماناً آحسنهم خلقاً» و سنگین‌ترین عمل را در روز داوری، داشتن اخلاق نیک معرفی می‌کند. انسان کسانی را به خود نزدیک‌تر می‌داند که اخلاق‌شان بهتر باشد: «دوست داشتنی‌ترین شما برای من و نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت، خوش‌اخلاق‌ترین و متواضع‌ترین شماست.»
در برابر خوش‌اخلاقی، بداخلاقی است که روایات، به پیامدهای منفی آن اشاره کرده‌اند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند: «الخلق السی‌ء یفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل؛ بداخلاقی عمل آدمی را فاسد می‌کند، همان سان که سرکه عسل را.» بداخلاقی از نگاه ایشان گناهی نابخشودنی است. (سوء الخلق ذنب لایفغر) که ممکن است آدمی را به پست‌ترین درجات جهنم بکشاند. (ان العبد لیبلغ من سوء خلقه اسفل درک جهنم)

۳.۱ - پیامبر دارای حسن‌ خلق

۱. برخورداری پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از‌ حسن‌ خلق و خوی والا:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به ( برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «و انّک لعلی خلق عظیم؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!»
۲. حسن خـلق پیـامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، آمیخته با سرشت آن حضرت:
• «و انّک لعلی خلق عظیم؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!» « خلق» ملکه‌ای نفسانی است که افعال به آسانی بر اساس آن صادر می‌شود. یا به تعبیر ‌بعضی، «خلق» جایی‌ گفته می‌شود که انجام دادن کاری به صورت عادت درآمـده بـاشد.

۳.۲ - توصیه‌ به حسن خلق

توصیه خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره رعایت حسن خلق با مؤمنان:
• «لا تمدّنّ‌ عینیک‌ الی مـا مـتّعنا به ازوجا منهم و لا تحزن علیهم واخفض جناحک للمؤمنین؛ (بنابراین) هرگز چشم خود را به نعمت‌های (مادّی)، که به گروه‌هایی از آنها ( کفار) دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر!»

۳.۳ - حسن خلق و جذب مردم‌

برخورداری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از منش و خلق و خوی والا، عاملی مهم در جذب مردم‌ به‌ دین:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۳.۴ - پیامبر به دور از خشونت

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دارای اخلاقی خوش‌ و به دور از هـرگونه سـنگ‌دلی و خشونت:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۳.۵ - روش تـربیتی پیامبر

خوش‌خلقی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از روش‌های تـربیتی آن حضرت:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «... وجادلهم بالّتی هی احسن... •... و لا تـک فـی ضـیق ممّا یمکرون؛. . و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!... • و بخاطر (کارهای) آنها، ‌اندوهگین و دل‌سرد مشو! و از توطئه‌های آنها، در تنگنا قرار مگیر!»

۳.۶ - منشا حسن خلق پیامبر

رحمت الهی، تنها سرچشمه و منشا نرم‌خویی‌ و حسن خلق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مردم:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۳.۷ - واکنش پیامبر به تهمت‌ها‌

حسن خلق والای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، واکنش آن حضرت در برابر‌ تهمت‌ها‌ و افتراهای‌ مخالفان:
• «ما انت بنعمة ربّک بمجنون• و انّک لعلی خلق عظیم؛ که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی، • و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!»


در قرآن کریم پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شیوه‌های مختلفی امر به صبر شده است؛ گاهی با تعبیراتی ساده و معمولی و گاهی نیز با تعبیر «وَ اصْطَبِر» که بمعنای صبری سنگین و پرزحمت است. در آیات ابتدای سوره مدثر که اولین آیاتی است که بر پیغمبر نازل شده، بعد از بیان مسایلی، می‌فرماید: «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِر؛ به خاطر خدا صبر پیشه کن.» هم‌چنین در مقابل همه بلاها، زخم‌زبان‌ها، اهانت‌ها، و سایر رنج‌ها و مشقت‌هایی که نسبت به پیامبر روا داشته می‌شد، و آن بزرگوار همه آنها را تحمل می‌کرد، باز به مناسبت‌های مختلف به آن حضرت سفارش می‌شد که باید صبر کنی و مقاومت داشته باشی! در یکی از آیات به پیامبر سفارش شده که «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ‌ الْحُوت‌» در آیه دیگری هم می‌فرماید: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» نکته‌ تربیتی قابل توجه در این دو آیه این است که پیامبری که اشرف همه پیامبران وکامل‌ترین انسان است، به او دستور داده می‌شود که سایر پیامبران را الگوی خود قرار بده. این امر حاکی از این است که بهترین راه برای تربیت یک انسان ارائه الگوست و الفاظ و مفاهیم؛ تاثیر الگوی صحیح و مقبول را ندارند. در زمینه صبر هم به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امر شده که به دیگر پیامبران تاسی کن؛ «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ‌ مِنَ الرُّسُل؛ صبر کن، هم‌چنان‌که پیامبران صاحب عزم مقاومت کردند». « اولوا العزم» اصطلاحاً به پیامبران صاحب شریعت که پنج نفر بودند، گفته می‌شود؛ ولی ظاهراً در این آیه منظور پیامبرانی است که در عزم‌شان خیلی راسخ بودند و هیچ غفلت و رکودی در کارشان پیدا نشد.

۴.۱ - صـبر در ابلاغ رسالت

صـبر در ابلاغ رسالت، فرمان خدا به پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «یا ایّها المدّثر• قم فانذر• و لربّک‌ فاصبر؛ ‌ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)! • برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)، • و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن!»

۴.۲ - صبر بر سختی و رنج

پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور صبر و شکیبایی، در برابر هر نوع سختی و رنج:
• «و‌ لقد کذّبت رسل مـن قـبلک فصبروا علی ما کذّبوا و اوذوا حتّی اتاهم نصرنا‌ و لا‌ مبدّل لکلمات اللّه و لقد جاءک مـن نـبای المرسلین؛ پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند؛ و در برابر تکذیب‌ها، صبر و استقامت کردند؛ و (در این راه، ) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنت‌های الهی است) و هیچ چیز نمی‌تواند سنن خدا را تغییر دهد؛ و اخبار پیامبران به تو رسیده است.»
• «و اتّبع ما یوحی الیک‌ و اصبر حتّی یـحکم اللّه... ؛ و از آنچه بر تو وحی می‌شود پیروی کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزی) را صادر کند؛ و او بهترین حاکمان است!»

۴.۳ - صبر در برابر حرف مردم

• «فَاصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُون؛ پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن!...» صبری که در این آیه مورد تاکید واقع شده، صبر در برابر بدگویی‌ها، فحاشی‌ها، تهمت‌ها، افترائات و اهانت‌ها است. یعنی همه بدگویی‌ها، تهمت‌ها و اهانت‌ها را نشنیده فرض کن، تحت تاثیر آنها قرار نگیر و کار خودت را انجام بده!

۴.۴ - صبر جلوه نـیکوکاری

صبر پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نمودی از نـیکوکاری آن حضرت:
• «و اصبر فانّ اللّه لا یضیع اجر‌ المحسنین؛ و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!»
• «و اصبر و ما صبرک‌ الاّ باللّه و لا‌ تحزن‌ علیهم و لا تـک فـی ضـیق ممّا یمکرون؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، ‌اندوهگین و دل‌سرد مشو! و از توطئه‌های آنها، در تنگنا قرار مگیر!»
• «و اصبر و ما صبرک‌ الاّ باللّه... • انّ اللّه مع الّذین اتّقوا و الّذین‌ هـم‌ محسنون؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد!... • خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کرده‌اند، و کسانی که نیکوکارند.»

۴.۵ - توصیه پیامبر بـه‌ صبر‌

۱. پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور به صـبر، همانند صـبر انبیای اولوا العزم:
• «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرّسل... ؛ پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، …» بنابر احتمالی «من» در «من الرّسل» برای تبعیض‌ است، بنابراین «اولوا‌ العزم» برخی از پیـامبران خـواهند بود.
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مـامور‌ بـه‌ صبر‌ و داشتن عزم استوار:
• «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرّسل... ؛ پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، …» برخی مـفسّران گفته‌اند: «من» در «مـن‌ الرّسل» برای بـیان اسـت، بنابراین هـمه پیامبران صاحب عـزم و اراده قوی بوده‌اند.
• «و اصبر و ما صبرک‌ الاّ باللّه و لا‌ تحزن‌ علیهم و لا تـک فـی ضـیق ممّا یمکرون؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، ‌اندوهگین و دل‌سرد مشو! و از توطئه‌های آنها، در تنگنا قرار مگیر!»

۴.۶ - صبر نشانه تقوا

۱. صـبر‌ پیـامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نشانگر تقوای آن حضرت:
• «تلک مـن انباء الغیب نوحیها‌ الیـک‌ مـا کنت تعلمها انت و لا قومک مـن قـبل هذا فاصبر انّ العاقبة للمتّقین؛ اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی می‌کنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمی‌دانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!»
• «و اصبر و ما صبرک‌ الاّ باللّه... • انّ اللّه مع الّذین اتّقوا... صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد!... • خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کرده‌اند،...»
۲. صبر پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر سختی‌های‌ اقامه‌ نماز، جلوه‌ای‌ از تـقواپیشگی آن حضرت:
• «و‌امـر اهـلک‌ بالصّلوة‌ و اصطبر عـلیها... و العـقبة للتّقوی؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمی‌خواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی می‌دهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست!»

۴.۷ - پرهیز‌ از شتاب در مجازات

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور صـبر و پرهیز‌ از شتاب در مجازات کافران، از‌ سوی‌ خداوند:
• «و‌ یوم‌ یعرض‌ الّذین کفروا علی النّار الیس هذا‌ بـالحقّ... • فاصبر‌ کـما صبر اولوا قوالعزم من الرّسل و لا تستعجل لهم... ؛ روزی را به یاد آور که کافران را بر آتش عرضه می‌دارند (و به آنها گفته می‌شود: ) آیا این حقّ نیست؟!... • پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند،...» «و لا تستعجل لهم»، یعنی در درخواست‌ عذاب‌ برای آنان (کافران) شتاب‌ نکن.


نظام آفرینش بر جذب و دفع بنا نهاده شده است و یکی از اصول حاکم بر عالم ماده و طبیعت، قانون جاذبه و دافعه است. آدمیان نیز به گونه‌ای خلق شده‌اند که حقایق و امور و اشیاء سازگار با خود را جذب و امور ناسازگار با خود را دفع می‌کنند. دین اسلام نیز که برای هدایت انسان در همه اعصار نازل شده و هماهنگ با فطرت و نظام تکوین است به این اصل اساسی عامل بقاء و حیات انسان توجه کرده است از این رو ایمان و دین را جز حبّ و بغض و دوستی و دشمنی ندانسته است که با دوستی حق و حق پرستان و دشمنی باطل و باطل پرستان آدمی می‌تواند حیات حقیقی و انسانی خود را حفظ کند. در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال شد که آیا حبّ و بغض از ایمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود: هل الایمان الّا الحبّ و البغض؛ ایمان جز حبّ و بغض چیز دیگری نیست.»
در منابع دینی شیعی تبری به معنای بیزاری جستن و فاصله گرفتن از طاغوت، باطل، بت‌ها، پیشوایان باطل و گمراه، شرک و بت‌پرستی، بیزاری از دشمنان اولیاء الهی به کار می‌رود. در قرآن کریم در سوره‌های مختلف مشخّص کرده است که برائت از شرک و بت‌پرستی و رهبران شرک و گمراهی و معبودهای آنان از مصادیق تبرّی است.

۵.۱ - برائت پیامبر از شرک

برائت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از شرک؛
• «قل ایّ شی‌ء اکبر شهادة قـل اللّه شـهید بینی و بینکم‌ و اوحی الیّ هذا القرءان لانذرکم‌ به‌ و من‌ بلغ‌ اانّکم لتشهدون انّ‌ مع‌ اللّه آلهة اخری قل لا اشهد قـل‌ انّما‌ هـو اله وحـد و انـّنی‌ بری‌ء‌ ممّا تشرکون؛ بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می‌رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی می‌دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار می‌دهید، بیزارم!»»

۵.۲ - بیزاری پیامبر از مشرکان

۱. بیزاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مشرکان:
• «براءة من اللّه و رسوله‌ الی‌ الّذیـن عـاهدتم من المشرکین• و اذن من‌ اللّه‌ و رسوله‌ الی‌ النّاس یوم الحجّ‌ الاکبر‌ انّ اللّه بری‌ء مـن المـشرکین و رسـوله... ؛ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته‌اید! • و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند!...»
۲. بـیزاری مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از رفتار مشرکان:
• «و ان کذّبوک فقل ‌لی‌ عـملی و لکـم عـملکم انتم بریئون مـمّا اعـمل و انا بری‌ء ممّا تعملون؛ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!»»
• «فـان عـصوک فـقل انّی بری‌ء ممّا تعملون؛ اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!»»

۵.۳ - تبرّی از معبودان مشرکان

تبرّی و بیزاری پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از معبودان مشرکان:
• «قل ایّ شی‌ء اکبر شهادة قـل اللّه شـهید بینی و بینکم‌ و اوحی الیّ هذا القرءان لانذرکم‌ به‌ و من‌ بلغ‌ اانّکم لتشهدون انّ‌ مع‌ اللّه آلهة اخری قل لا اشهد قـل‌ انّما‌ هـو اله وحـد و انـّنی‌ بری‌ء‌ ممّا تشرکون؛ بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می‌رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی می‌دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار می‌دهید، بیزارم!»»
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انتم عابدون مـا اعبد• و لا انا عابد ما عبدتم• و لا انتم عابدون ما اعبد• لکم دینکم ولی دین؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه شما آنچه را من می‌پرستم می‌پرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، • و نه شما آنچه را که من می‌پرستم پرستش می‌کنید؛ • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!.»

۵.۴ - تبری پیامبر از‌ شرک

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، انسانی موحّد و به‌ دور‌ از‌ شرک:
• «... قل لا اشهد قـل‌ انّما‌ هـو اله وحـد و انـّنی‌ بری‌ء‌ ممّا تشرکون؛... بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار می‌دهید، بیزارم!»»
• «قـل‌ انـّی‌ نهیت‌ ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه قل لا اتّبع اهواءکم قد ظلت اذا‌ و ما‌ انا من المهتدین؛ بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا می‌خوانید، نهی شده‌ام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمی‌کنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شده‌ام؛ و از هدایت‌یافتگان نخواهم بود!»»
• «قل یـا ایّها النـّاس ان کنتم فی شکّ من دینی فلا اعبد‌ الّذین‌ تعبدون من دون اللّه ولکن اعـبد اللّه الّذی یـتوفّاکم و‌امـرت ان اکون‌ من‌ المؤمنین؛ بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم! تنها خداوندی را پرستش می‌کنم که شما را می‌میراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم!»
• «قل... و سبحان اللّه و ما انا من المشرکین؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»»
• «و الّذین ءاتینهم الکتاب یـفرحون بـما انزل الیک‌ و من الاحزاب من ینکر بعضه قل انّما امرت ان اعبد اللّه و لا‌ اشرک‌ به‌ الیـه ادعـوا و الیه مئاب؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند؛ بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!»»
• «و قل الحمد للّه الّذی‌ لم‌ یتّخذ‌ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیّ مـن الذّلّ‌ و کـبّره تکبیرا؛ و بگو: «ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست!» و او را بسیار بزرگ بشمار!»
• «و لا تدع مع اللّه الها ءاخر لا اله الاّ‌ هو‌ کلّ‌ شی‌ء‌هالک الاّ وجهه له الحکم و الیه ترجعون؛ معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می‌شوید!»
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد‌ایـّها‌ الجـاهلون• و‌ لقد‌ اوحی الیک و الی الّذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطنّ عملک و لتکوننّ‌ من الخاسرین؛ بگو: «آیا به من دستور می‌دهید که غیر خدا را بپرستم‌ای جاهلان؟!» • به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می‌شود و از زیانکاران خواهی بود!»
• «قـل‌ انّی‌ نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه... و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛ بگو: «من نهی شده‌ام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا می‌خوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قـل انـّما ادعـوا ربـّی و لا اشرک به احدا؛ بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!»»
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انتم عابدون مـا اعبد• و لا انا عابد ما عبدتم؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه شما آنچه را من می‌پرستم می‌پرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم.»


از میان ده‌ها شخصیت روحانی و برگزیدگان شایسته الگوگیری، قرآن کریم، دو تن را به گونه شفاف و صریح، به عنوان اسوه و الگوهای برتر معرفی کرده است یکی حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم...» و دیگری محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؛ «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا»
تامل در معنا و شیوه بیانی این دو آیه مبارکه می‌رساند که از جمله تفاوت‌های آن دو این است که اولا؛ در اسوه معرفی کردن حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) بر صبغه توحید گرای و اعلام بیزاری وی از نزدیک‌ترین بستگان مشرک خود، تاکید بیشتر صورت گرفته است و دیگر آن که از آن حضرت با نام یاد شده، اما هنگام اسوه معرفی کردن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان رسالت و برانگیختگی آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جانب خداوند تصریح شده است و اسوه بودن آن گرامی را مقید و محدود به جنبه معین از رفتارها و خصلت‌های وی نکرده و این بدان معنا است که یکی از جنبه‌های رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اسوه و الگو بودن آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردمان بوده است. چون رسالت ایشان، رسالت خاتم و جهان شمول است، خداوند او را برای همگان و در تمامی ساحت‌ها و عرصه‌ها، الگوی برتر و سزامند اقتدا و پیروی می‌شناسد. بی آنکه ساحتی از ساحت‌های زندگی وی در این زمینه درخشندگی کمتر و یا بیشتری از سایر ساحت‌ها داشته باشد.

۶.۱ - اسوه‌ای نیکو برای همگان

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اسوه نیکو برای مسلمانان و آخرت‌طلبان:
• «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الاخر... ؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.»

۶.۲ - الگویی در صبر و شکیبایی

پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، الگویی شایسته در صبر و شکیبایی:
• «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرّسل... ؛ پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، …»

۶.۳ - اسوه‌ای برای امّت اسلام

پیامبر اسلام‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اسوه‌ای برای امّت اسلام:
• «و کذلک جعلناکم امّة وسطا لتکونوا شهداء علی النّاس و یـکون الرّسول علیکم شهیدا... ؛ همان‌گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛ ) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است...» «شاهد»، چه به معنای شاهد اعمال و چه به‌ معنای‌ حجّت، ملاک و معیار و الگو‌ بـودن پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌رساند.

۶.۴ - اسوه‌ای برای جهاد‌

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اسوه‌ای برای جهاد‌ در‌ راه خدا:
• «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الاخر... ؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.» با توجّه به سیاق آیات، که مربوط به غزوه احزاب است، معلوم می‌شود اسوه بودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جهاد است.


رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پروردگار دانسته و می‌فرماید: «اَدَّبَنی رَبّی فَاَحْسَنَ تادیبی؛ پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد!» ادب در معاشرت، میزان رشد و شعور انسان است و هر کس به‌اندازه‌ای می‌ارزد که ادب دارد. عیار سنجش قیمت انسانی افراد، «ادب» آنان است. «سیره پیامبر»، یک کتاب ادب‌ آموزی است. رفتار پیامبر، عالی‌ترین نمونه اخلاقی و معاشرت است. رسول خدا با هر کس روبه‌رو می‌شد، سلام می‌داد، هم به کوچک، هم بزرگ. وقتی با مردم دست می‌داد و مصافحه می‌کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی‌کشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد. هیچ خوراکی را مذمّت نمی‌کرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی‌گفت و سخن ناراحت‌کننده‌ای بر زبان نمی‌آورد و بدی را با بدی پاسخ نمی‌گفت. زیرانداز خود را به عنوان اکرام، زیر پای کسی که خدمتش می‌رسید پهن می‌کرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد. هدیه افراد را (هر چند‌اندک و ناچیز) قبول می‌کرد. بیشتر اوقات، رو به قبله می‌نشست. زانوهایش را پیش اشخاص، باز نمی‌کرد و بیرون نمی‌آورد. بر تندخویی غریبه‌ها در سؤال و درخواست و سخن صبر می‌کرد. هیچ کس را ملامت و سرزنش نمی‌کرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود.

۷.۱ - ادب در مناظره

پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به رعایت ادب، به هنگام مناظره و استدلال با‌ مخالفان:
• «ادع‌ الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالّتی هی احسن... ؛ با حکمت و‌ اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.»

۷.۲ - قدردانی از مومنان

سفارش خداوند به‌ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مبنی بر رعایت ادب و قدردانی از پرداخت‌کنندگان زکات:
• «خذ من اموالهم‌ صدقة‌ تطهّرهم و تزکّیهم بها و صلّ علیهم... ؛ از اموال آنها صدقه‌ای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!»

۷.۳ - ادب دریافت وحی

تعلیم ادب دریافت وحی به‌ محمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از جانب خدا:
• «... و لا تعجل بالقرءان من قبل ان یقضی الیک‌ وحیه... ؛ پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»»
• «لا‌ تحرّک به لسانک لتجعل به• انّ علینا جمعه و قرءانه• فاذا قرانه فاتّبع قرءانه؛ زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [۱۳۰]     حرکت مده، • چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست! • پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن.»


یکی از مفاهیم اخلاقی که در قرآن و تعالیم اهل‌بیت بر آن تاکید شده است، شرح صدر می‌باشد. از آیات قرآن برمی‌آید که شرح صدر ابزاری است که پیامبران الهی در مسیر رسالت خویش از آن بهره می‌گرفتند و در سایة این موهبت الهی، به تبلیغ دین و ارشاد مردم می‌پرداختند. بررسی آیات قرآن نشان می‌دهد که ۴ عامل در شرح صدر مؤثر است و آن را در انسان تقویت می‌نماید:
۱. تدبر در قرآن؛ «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَی مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَی لِّلْمُؤْمِنِینَ»
۲. ذکر؛ «اَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «الذکر یشرح الصدر؛ ذکر جان را گشاده می‌گرداند.»
۳. تسبیح و عبادت؛ «وَلَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ• فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ»
۴. دعا و درخواست از خداوند؛ «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
پیامبر گرامی ‌اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیینه تمام‌نمای شرح صدر است. پیامبر در پی سعه صدری که داشتند، کلام همه را با خوش‌رویی می‌شنید، تا جایی که برخی می‌گفتند پیامبر خوش‌باور است. «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم» به علّت این گشاده‌رویی، مردم جرات پیدا می‌کردند حتی مسائل خصوصی خود را با پیامبر در میان بگذارند و گاهی این مسئله موجب به هدر رفتن وقت ارزش‌مند پیامبر می‌شد. از این رو، خداوند حکم کرد مردم پیش از نجوا و دیدار خصوصی با پیامبر صدقه بدهند. پس از پی بردن مسلمانان به اهمیت نجوا با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکم صدقه نسخ می‌شود. همچنین شرح صدر پیامبر موجب می‌شود که برخی از مسلمانان حتی بی‌دعوت به خانه پیامبر و غذا بخورند، سپس به صحبت بنشینند که پیامبر نیز حیا می‌کرد و چیزی نمی‌گفت. اما خداوند با صراحت این مساله را مطرح می‌کند: هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید، این عمل پیامبر را ناراحت می‌کرد ولی او از شما شرم می‌کند، اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد...

۸.۱ - شرح صدر از‌ سوی خداوند

۱. اعطای شرح صدر به پیـامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از‌ جانب‌ خداوند:
• «الم نشرح لک صدرک؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، »
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شایسته بهره‌مندی از شرح صدر، از سوی خداوند و نعمت بزرگ خداوند به آن حضرت:
• «الم نشرح لک صدرک؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، » لام در «لک» یا برای تعلیل است‌ یا‌ برای انتفاع. در صورت اوّل، مفاد آیه این است که آیا برای خودت بـه تـو شـرح صدر ندادیم، و این تعبیر دلالت دارد که شخصیّت حضرت، علّتی کافی برای عطای شـرح صـدر بود. در صورت دوم، نشانه‌ ارجمندی آن حضرت است که خداوند در جهت منافع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نعمت شرح صـدر را در اخـتیارش نـهاد.
۳. اعطای شرح صدر بـه پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ناحیه خداوند، مقتضی تلاش حـضرت در عـبادت و بـندگی او:
• «الم‌ نشرح لک‌ صدرک• فاذا فرغت فانصب• و الی ربّک فارغب؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، • پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز، • و به سوی پروردگارت توجّه کن!»

۸.۲ - شنیدن سخنان مردم

۱. گوش فرادادن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سخنان گوناگون مردم، با شکیبایی و سعه صدر کامل:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»
۲. سوءاستفاده منافقان، از شرح صدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»

۸.۳ - سوء استفاده از شرح صدر

۱. سوء استفاده از شرح صدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مصداق اذیـّت و آزارسانی به آن حضرت:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»
۲. سوءاستفاده از شرح صدر و شکیبایی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در گوش فرادادن به سـخنان مـردم، مـوجب عذابی دردناک:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»

۸.۴ - خیر و رحمت برای مؤمنان

۱. شرح صدر‌ و شکیبایی‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در‌ گوش فرادادن به سخنان مردم، رحمتی برای مؤمنان:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم... ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»
۲. شرح‌ صدر‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گوش فـرادادن بـه سخنان مردم، در جهت منافع و خیر و صلاح آنان:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین... ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»


عفو و گذشت از ویژگی‌های نیکوکاران است و در قرآن و روایات بر آن بسیار تاکید شده است؛ برای مثال در قرآن می‌فرماید: «و جزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله... ؛ و جزای بدی مانند آن بدی است، پس هر که درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر عهده‌ خداست...» گذشت از خطا و بدی دیگران، از مهم‌ترین و شاخص‌ترین ویژگی‌های انسان‌های بزرگوار است رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، هیچ‌گاه بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، بلکه همواره می‌بخشید و از بدی افراد می‌گذشت. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره مردم را به پیامدها و پاداش‌های دنیوی و اخروی عفو و گذشت بشارت می‌داد؛ برای مثال می‌فرمود: «العفو لایزید العبد الا عزاً فاعفوا یعزکم اللَّه؛ گذشت جز عزت برای انسان نیفزاید، پس گذشت کنید تا خدا شما را عزیز کند.» و «در روز محشر منادی ندا می‌دهد، کسی که پاداشش بر عهده خداست، برخیزد و وارد بهشت شود.» می‌پرسند: «چه کسی پاداشش بر عهده خداست؟» می‌گوید: «کسانی که نسبت به مردم گذشت داشتند.» و «هر کس به گاه قدرت، گذشت کند، خداوند در روز لغزش و لرزش گام‌ها (روز قیامت) از خطاهای او می‌گذرد.»

۹.۱ - توصیه به پیامبر درباره‌ عفو

دستور خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره پیشه ساختن عفو در مورد خطاکاران:
• «خذ‌ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین؛ (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)!»

۹.۲ - مصداق خوش‌خلقی

عـفو مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خطای مردم، نمودی از خلق‌ خوش‌ آن‌ حضرت:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۹.۳ - عفو فـراریان از احد

عفو خطاکاران فـراری احد، تکلیف‌ الهی‌ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۹.۴ - مامور به عفو و استغفار

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور به مشورت، عفو و استغفار برای مردم و توکّل‌ بر‌ خدا:
• «فبما رحمة مـن اللّه لنـت لهم و لو کنت فظّا‌ غلیظ‌ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»

۹.۵ - عفو مراجعه‌ به طاغوت

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موظّف به چشم‌پوشی از خطای مراجعه‌کنندگان به طاغوت برای حکمیّت:
• «الم تر الی الّدین یـزعمون انّهم ءامنوا‌ بما‌ انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطّاغوت و قـد امروا ان یکفروا به و یـرید الشـّیطان ان یضلّهم ضلالا بعیدا• و اذا قیل لهم تعالوا‌ الی‌ ما انزل اللّه و الی الرّسول رایت المنافقین یصدّون عنک صدودا• اولئک الّذین یعلم اللّه ما فی قلوبهم فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فی انفسهم قولا بلیغا؛ آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتاب‌های آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌های دور دستی بیفکند. • و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید»، منافقان را می‌بینی که (از قبول دعوت) تو، اعراض می‌کنند! • آنها کسانی هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، می‌داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را‌ اندرز ده! و با بیانی رسا، نتایج اعمال‌شان را به آنها گوشزد نما!»

۹.۶ - عفو از خطاهای اهل کتاب

۱. چشم‌پوشی و گذشت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت‌ بـه بـسیاری از خطاهای اهل کتاب:
• «یاهل الکتاب قد جاءکم رسولنا... و یعفوا عن کثیر... ؛ ‌ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست، ) صرف نظر می‌نماید. (آری، ) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.»
۲. محمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور عفو و گذشت از خطاهای بنی اسرائیل و ترک هرگونه تعرّض بـه‌ آنان:
• «و لقـد اخـذ اللّه میثاق بنی اسراءیل... •... و لا تزال تطّلع علی خائنة‌ مـنهم‌ الاّ‌ قـلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح... ؛ خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت... . •... و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!»
۳. چشم‌پوشی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از افشا و بیان حقایق مخفی شده بـه ‌وسـیله اهل کتاب:
• «یاهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا ممّا‌ کنتم‌ تخفون مـن الکـتاب و یـعفوا عن کثیر... ؛ ‌ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست، ) صرف نظر می‌نماید. (آری، ) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.»
۴. وجود گروهی متعهد در مـیان‌ بـنی اسرائیل، دلیل‌ امر الهی به عفو و مدارای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با همه آنان:
• «فبما‌ نقضهم میثاقهم لعنّهم و جعلنا قلوبهم قسیة یـحرّفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّا ممّا ذکّروا به و لا تزال تطّلع عـلی خـائنة مـنهم الاّ قلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح‌ انّ اللّه یحبّ المحسنین؛ ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دل‌های آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!»
۵. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور عفو و گذشت از غیر خائنان بنی اسرائیل:
• «... و لا تزال تطّلع عـلی خـائنة مـنهم الاّ قلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح‌ انّ اللّه یحبّ المحسنین؛... و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!»

۹.۷ - عفو از دشمنان و کافران

۱. گذشت‌ و اغماض محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دشمنان و کافران، به خیر و صلاح‌ آن‌ حضرت و در راستای تربیت و کمال وی:
• «... فاصفح الصّفح الجمیل• انّ ربّک هو‌ الخـلّق‌ العلیم؛ …پس، از آنها به طرز شایسته‌ای صرف نظر کن (و آنها را بر نادانی‌های‌شان ملامت ننما)! • به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است!» جمله «انّ ربّک...» به منزله‌ تعلیل‌ برای «فاصفح» است، یعنی‌ای پیامبر، گذشت کن، زیرا پروردگار تو‌ مـی‌داند کـه چـه کاری‌ به‌ مصلحت و در جهت تربیت‌ و رشد تو است.
۲. مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به عفو کـریمانه و گـذشت شـایسته، از‌ کافران‌ و مشرکان و نادیده گرفتن اذیّت و آزار آنان:
• «... فاصفح الصّفح الجمیل؛ ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز بحق نیافریدیم؛ و ساعت موعود ( قیامت‌) قطعاً فرا خواهد رسید (و جزای هر کس به او می‌رسد)! پس، از آنها به طرز شایسته‌ای صرف نظر کن (و آنها را بر نادانی‌های‌شان ملامت ننما)!»


در شریعت اسلام، هیچ‌کس در جامعه بی‌مسئولیت در نظر گرفته نشده است. هر کس بر اساس جایگاهی که در جامعه دارد، مسؤلیت خاصی برعهده دارد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حجة الوداع، در مقدمه سفارشات و بیانات مهم خود فرمود: «انی مسؤول و انکم مسؤولون... ؛ من مسئولم و شما نیز مسئولید...» خطاب به قاریان قرآن فرمود: «ای گروه قاریان از خدا در مورد کتاب خدا پروا کنید؛ چرا که هم من مسئولم و هم شما. از من در مورد رساندن رسالت الهی به مردم خواهند پرسید و از شما در مورد کتاب خدا و سنت من که بر دوش دارید.» در فراز معروف دیگر، مسئولیت را اعم از مسئولیت‌های فردی یا اجتماعی دانسته، فرمود: «الا کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته... ؛ ‌هان! که همه شما در جامعه شبان و نگاهبان یکدیگرید و همه نسبت به هم مسئولید؛ امیری که برمردم حاکم است، شبان و مسئول مردم است. هر کس شبان خانواده خود است و درباره آنها باید پاسخ‌گو باشد. زن مسئول و نگاهبان خانه همسر و فرزندان اوست و باید درباره آنها پاسخ‌گو باشد.»
ما باید با در نظر گرفتن سفارش‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان، همواره آماده پذیرفتن مسئولیت‌هایی باشیم که در جامعه برعهده ما گذاشته می‌شود. این کار هم رضایت الهی را در پی خواهد داشت و موجب کمال معنوی و روحی آنها خواهد گردید و هم در موفقیت اجتماعی آنها نقش به سزایی خواهد داشت. شانه خالی کردن از مسئولیت، از منظر اسلامی بسیار نکوهیده و منفور است.

۱۰.۱ - احساس مسئولیّت‌ پیامبر

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هدایت‌ مردم، حتّی‌ دشمنان‌ سرکش احساس مسئولیّت می‌کرند؛
• «... بل هم قوم طاغون• فتولّ عنهم فما انـت بملوم؛ آیا یکدیگر را به آن سفارش می‌کردند (که همه چنین تهمتی بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومی طغیان‌گرند. • حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود.»

۱۰.۲ - رو نیاوردن به قبله‌ اهل کتاب

وظـیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روی نـیاوردن به قبله‌ اهل کتاب پس از تغییر‌ قبله:
• «... و‌ ما انت بتابع قبلتهم... ؛ … و تو نیز، هیچ گاه از قبله آنان، پیروی نخواهی نمود. …»

۱۰.۳ - مصادیق عدم مسؤلیّت

۱. مسؤل نبودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد‌ اجبار‌ مسلمانان به هدایت:
• «لیس علیک هداهم ولکنّ اللّه یهدی من یشاء... ؛ هدایت آنها (به‌طور اجبار، ) بر تو نیست؛ (بنا بر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛ ) ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت می‌کند...»
۲. مسؤلیّت نداشتن محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در‌ مورد سرنوشت کفّار:
• «لیقطع طرفا مـن الّذیـن کفروا او یکبتهم فینقلبوا خائبین• لیس لک من الامر شی‌ء او یتوب علیهم او یعذّبهم فانّهم ظالمون؛ (این وعده را که خدا به شما داده) برای این است که قسمتی از پیکر لشکر کافران را قطع کند؛ یا آنها را با ذلّت برگرداند؛ تا مایوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند. • هیچ گونه اختیاری (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ) برای تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند.»
۳. سـلب مـسئولیّت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد هـدایت کـافران طغیان‌گر:
• «کـذلک ما اتی الّذین‌ من‌ قبلهم‌ من رسول الاّ قالوا ساحر او مجنون• اتواصوا به بل هم قوم‌ طاغون• فتولّ عنهم فما انـت بملوم؛ این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها بسوی قومی فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: «او ساحر است یا دیوانه!» • آیا یکدیگر را به آن سفارش می‌کردند (که همه چنین تهمتی بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومی طغیان‌گرند. • حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود.»
• «کتاب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمؤمنین؛ این کتابی است که بر تو نازل شده؛ و نباید از ناحیه آن، ناراحتی در سینه داشته باشی! تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرستشان) بیم دهی؛ و تذکّری است برای مؤمنان.»
• «انّما‌امـرت ان اعـبد ربّ هذه البلدة الّذی حرّمها و له کلّ شی‌ء... • و ان‌ اتلوا‌ القرءان فمن اهـتدی فـانّما یـهتدی لنفسه و من ضلّ‌ فقل‌ انّما انا من المنذرین (بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم• و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد (زیانش متوجّه خود اوست؛ ) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!»»
• «و من کفر فلا یحزنک کفره الینا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا ان اللّه علیم بذات الصّدور؛ و کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد؛ بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آنها را از اعمالی که انجام داده‌اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت؛ خداوند به آنچه درون سینه‌هاست آگاه است.»


امانت‌داری پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زبان‌زد عام و خاص بوده و هست؛ حتی پیش از بعثت نیز آن حضرت در میان مردم مکه، با لقب «امین» مشهور بود؛ بدترین دشمنان ایشان نیز وی را فردی امین می‌شمردند و در امانت‌داری او تردیدی نداشتند. هر کس حتی اگر نخ و سوزنی نزد آن حضرت به امانت می‌گذاشت، ایشان آن را به وی باز می‌گرداند. ایشان بر امانت‌داری تاکید می‌کرد و کسانی را که از این ویژگی بی‌بهره بودند، اساساً بی‌ایمان می‌دانستند. (لا ایمان لمن لا امانة له) از نظر ایشان یکی از مهم‌ترین ملاک‌های سنجش و ارزیابی انسان‌ها امانت‌داری آنهاست؛ «لا تنظروا الی کثرة صلاتهم وصومهم، و کثرة الحج والمعروف،... ، ولکن انظروا الی صدق الحدیث واداء الامانة؛ به کثرت نماز، روزه، حج و... آنها منگرید، بلکه به راست‌گویی و امانت‌داری آنها بنگرید». همچنین می‌فرمودند: «امانت‌داری موجب غنی و خیانت موجب فقر است.»

۱۱.۱ - امانت‌داری در تـقسیم‌ غنایم

امانت‌داری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در جمع‌آوری و تـقسیم‌ غنایم:
• «و‌ مـا کان لنبیّ ان یغلّ یات بما غلّ یوم القیامة... ؛ (گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) می‌آورد؛...» در شان نزول آیه آورده‌اند: در غزوه‌ بدر، قطیفه سرخی از غنایم گم شد. برخی گـفتند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برداشته است، آیه مزبور نازل شد.

۱۱.۲ - امانت‌داری در ابلاغ وحی

امانتداری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تبیین و ابلاغ وحی به مردم:
• «و ما صاحبکم بمجنون• و ما هو‌ علی‌ الغیب‌ بضنین؛ و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست! • و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد!» مقصود از «و ما هو عـلی الغـیب بضنین» نفی اتهام از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به هرگونه خیانتی است.


از روش‌های بسیار مؤثر در جذب مردم و نفوذ در قلوب آنان، در کنار آنها زیستن و دوری نکردن از آنها و محبت به آنهاست. مردم‌دار کسی است که همواره در کنار مردم باشد؛ با آنها خو بگیرد؛ با آداب و سنن آنها آشنا باشد و تا جایی که با دین خدا در تضاد نیست، آنها را رعایت کند و خود را در غم و شادی آنها شریک بداند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با حلم، بردباری و نیک‌خواهی منحصر به فرد خود، همواره در کنار مردم و از حال آنها با خبر بود و در غم و شادی با آنها شریک بود؛ در تشییع جنازه شرکت می‌کرد و برای عیادت مریض، حتی در دورترین نقطه مدینه، عازم خانه او می‌شد. با مردم بسیار مانوس و مهربان بود و با کمال تواضع و بزرگواری با آنها برخورد می‌کرد؛ هیچ‌گاه خود را تافته جدا بافته نمی‌دانست و هرگز خودرا از مردم متمایز نمی‌دانست؛ نیازهایش را خود از بازار تهیه می‌کرد و به دست خود به خانه می‌برد. به همگان، کوچک تا بزرگ، سلام می‌کرد و با ثروتمند یا فقیر هر دو مصافحه می‌کرد و تا فرد مقابل دستش را نمی‌کشید، دست مبارک خود را از دستش جدا نمی‌ساخت.
با اینکه آن حضرت از هر گونه تکلفی بیزار بودند و بین خود و دیگران هیچ امتیازی قائل نمی‌شدند، گاه برخی نیازمندان، مقهور شکوه شخصیت وی می‌شدند؛ از این‌رو، پیامبر گاهی کسانی را که به هنگام برخورد با ایشان دچار لکنت زبان می‌شدند، یا آثار تاثیرپذیری در چهره‌های‌شان مشاهده می‌شد، در آغوش می‌گرفت و به آنها محبت می‌کرد و کاری می‌کرد که از شکوه و ابهت ایشان، دچار شتاب‌زدگی و عجله نشوند... همچنین هرگاه نیازمندی نزد ایشان می‌آمد، فوراً می‌فرمود: اشکالی ندارد، اشکالی ندارد و بدین ترتیب کاری می‌کرد که وی هرگز احساس شرمندگی نکند.
مردم مدینه همیشه کودکان خود را نزد پیامبر می‌آوردند، تا برایشان از خدا خیر و برکت بخواهد یا ایشان را نام‌گذاری کند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز کودک را در آغوش می‌گرفت و در دامان خود می‌نشاند. در این میان چه بسا کودک دامان آن حضرت را کثیف می‌کرد. این حرکات، از بزرگ‌ترین پیامبر خدا، نشان دهنده رحمت ایشان و شفقت و دل‌سوزی او نسبت به مردم است.
از جلوه‌های مردم‌داری، مدارا با مردم در مواردی است که با دین الهی مخالفتی نداشته باشد؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدارا با مردم بسیار اهمیت می‌داد و می‌فرمود: «پروردگارم، مرا به مدارا با مردم امر کرده؛ به همان سان که به ادای واجبات ایشان مدارا با مردم را نصف ایمان و رفق و آسان‌گیری با آنها را نصف عیش می‌دانست. و می‌فرمود: «خدا رفق و مدارا را در همه کارها دوست دارد و بر آن پاداشی می‌دهد که به سخت‌گیری و عدم مدارا نمی‌دهد.» (ان اللَّه یحب الرفق و یعطی علیه ما لا یطی علی العنف) یکی از دلایل برتری پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر سایر پیامبران و مردم، شدت مدارای ایشان با دشمنان دین خدا بود. و می‌فرمودند: «سه چیز است که اگر در کسی نباشند، هیچ کاری از او به سرانجام نخواهد رسید: تقوا و ورعی که وی را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد؛ اخلاق نیکی‌ که با آن با مردم مدارا کند و بردباری‌ای که جهالت نادانان را دفع کند.»

۱۲.۱ - منشاء گرایش به پیامبر

مهربانی‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مردم، از عوامل گرایش به آن حضرت:
• «... و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا مـن حولک فاعف عنهم و استغفر‌ لهم... ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «و انـّک لعـلی خلق عظیم؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!»

۱۲.۲ - مهربانی با مردم

۱. وجـود رافت و عـاطفه شدید در پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موجب تاثّر شدید آن‌ حضرت نسبت به مؤمنان:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
۲. گـذشت‌ و عفو از خطای مردم و طلب آمرزش برای آنان، نمودی از مهربانی محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «... و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا مـن حولک فاعف عنهم و استغفر‌ لهم... ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
۳. رفتار محبّت‌آمیز و با شفقت، در عین برخورد قاطع و دلیرانه، شیوه‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «قـل یـا قوم اعـملوا عـلی مکانتکم انّی عـامل فـسوف تعلمون؛ بگو: «ای قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل می‌کنم؛ امّا بزودی خواهید دانست...»

۱۲.۳ - عطوفت پیامبر با منافقان

۱. سوء استفاده منافقان از عـطوفت و سعه‌ صدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»
۲. برخورد عاطفی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مجرمان:
• «فان کـذّبوک‌ فـقل‌ ربّکم‌ ذو رحمة و سعة‌ و لا یردّ باسه عن‌ القوم‌ المجرمین؛ اگر تو را تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گسترده‌ای دارد؛ اما مجازات او هم از مجرمان دفع شدنی نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر شما حتمی است)»

۱۲.۴ - مهربانی با خویشاوندان

توصیه الهی‌ به‌ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گسترانیدن بال‌های مهر و عطوفت برای کسان و خویشاوندان مؤمن خویش:
• «و انذر عشیرتک‌ الاقربین• و‌ اخفض‌ جناحک لمن‌اتـّبعک مـن المؤمنین؛ و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! • و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر!»

۱۲.۵ - مدارای پیامبر با مخالفان

مدارا و ملایمت مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هنگام روبه‌رو شدن با‌ گفتار‌ ناشایست‌ مخالفان:
• «قل ان ظللت فانّما اضلّ علی نفسی و ان اهتدیت‌ فبما‌ یوحی الیّ ربّی... ؛ بگو: «اگر من گمراه شوم، از ناحیه خود گمراه می‌شوم؛ و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی می‌کند هدایت می‌یابم؛ او شنوای نزدیک است!»»


اصل در سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، رافت و نرمش است. اما گاه نیز صلابت و قاطعیت بدون هیچ تسامح و گذشت، ضروری است. اگر قاطعیت و سخت‌گیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک می‌گردد و بزه‌کاری در جامعه زیاد می‌شود، زیرا بزه‌کاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلا خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم می‌شوند، عدالت تامین نشده و فساد و بی‌عدالتی فراگیر می‌شود. پس از باب رحمت به مردم، سخت‌گیری و خشونت لازم می‌شود. از این ره‌گذر است که شریعت اسلامی، دعوت به صلابت و قاطعیت و عدم مداهنه فرمودند و برخی احکام شاق و قاطع، وضع کردند پس این قوانین نیز از باب رحمت به کل امت تشریع گشته همانند جراحی عضوی فاسد که برای صحت بدن، ضروری است. باید دقت کرد که این قاطعیت و سخت‌گیری و خشونت در قانون اسلام که در سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اولیای بزرگ و معصومین (علیه‌السّلام) متجلی گردیده، نسبت به، مشرکین، منافقین و بزه‌کاران متخلف است.

۱۳.۱ - برخورد قاطع با کفار و منافقان

۱. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ماور‌ به‌ سخت‌گیری‌ و برخورد بدون مسامحه و گذشت با کافران و منافقان:
• «یا ایّها النّبیّ‌ جاهد‌ الکـفّار و المـنافقین و اغـلظ علیهم و ماوئهم جهنّم و بئس المصیر؛ ‌ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاه‌شان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!»
• «... جاهد الکفّار و المنافقین‌ و اغلظ علیهم... ؛ ‌ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاه‌شان جهنم است، و بد فرجامی است!»
۲. لزوم قاطعیّت و انعطاف‌ناپذیری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مـؤمنان در مـقابل کافران:
• «محمّد‌ رسول‌ اللّه‌ و الّذین معه‌ اشدّاء‌ علی الکفّار... مثلهم فی التّوراة‌ و مثلهم فی الانجیل کـزرع اخـرج شطده فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزّرّاع لیغیظ‌ بهم‌ الکفّار... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛... این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه‌های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی‌دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است‌.»
• «فلا تطع المکذّبین• و دّوا لو‌ تـدهن‌ فیدهنون؛ حال که چنین است از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن! • آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توام با انحراف از مسیر حق)!»
۳. موضع‌گیری‌ صریح‌ و قاطع محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بـرابر مشرکان تکذیب‌کننده رسالت:
• «و ان کذّبوک فقل ‌لی‌ عـملی و لکـم عـملکم انتم بریئون مـمّا اعـمل و انا بری‌ء ممّا تعملون؛ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!»»

۱۳.۲ - قاطعیّت پیامبر در رسالت

قاطعیّت مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رسالت:
• «افمن‌ کان‌ علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد‌ منه‌ و من قبله کتاب موسی اماما و رحمة‌ اولئک‌ یـؤمنون بـه و من یکفر به من الاحزاب فالنّار موعده فلا تک فی‌ مـریة‌ مـنه انّه الحقّ من ربّک... ؛ آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او می‌باشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود ( گواهی بر آن می‌دهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها (حق‌طلبان و حقیقت‌جویان) به او (که دارای این ویژگی‌هاست، ) ایمان می‌آورند! و هر کس از گروه‌های مختلف به او کافر شود، آتش وعده‌گاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند!»
• «فلا‌ تک فی‌ مریة‌ ممّا‌ یعبد هؤلاء ما یعبدون الاّ کما‌ یعبد‌ ءاباؤهم مـن قـبل و انـّا لموفّوهم نصیبهم غیر منقوص؛ پس شکّ و تردیدی (در باطل بودن) معبودهایی که آنها می‌پرستند، به خود راه مده! آنها همان‌گونه این معبودها را پرستش می‌کنند که پدرانشان قبلًا می‌پرستیدند، و ما نصیب آنان را بی‌کم و کاست خواهیم داد!»

۱۳.۳ - قاطعیّت در برابر مخالفان

بر اساس آیات قرآن کریم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مـوضع‌گیری‌ قاطع در برابر مخالفان بر عقاید توحیدی دین اسلام تاکید می‌کرند؛
• «براءة من اللّه و رسوله‌ الی‌ الّذیـن عـاهدتم من المشرکین• و اذن من‌ اللّه‌ و رسوله‌ الی‌ النّاس یوم الحجّ‌ الاکبر‌ انّ اللّه بری‌ء مـن المـشرکین و رسـوله فان تبتم فهو خیر لکم و ان تولّیتم فاعلموا‌ انّکم‌ غیر‌ معجزی اللّه و بشّر الّذین کفروا بعذاب‌ الیـم• الاّ‌ الّذیـن‌ عاهدتم‌ من‌ المشرکین... ؛ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته‌اید! • و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، برای شما بهتر است! و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمی‌توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! • مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید،...»

۱۳.۴ - قاطعیّت در برابر عیب‌جویان

لزوم قاطعیّت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر افراد عیب‌جو و سخن‌چین:
• «و لا تطع کلّ حلاّف مهین• همّاز مشّاء بنمیم• منّاع للخیر معتد اثیم• عتلّ بعد ذلک زنیم؛ و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن، • کسی که بسیار عیب‌جوست و به سخن چینی آمد و شد می‌کند، »

۱۳.۵ - اعلام قاطع مواضع عقیدتی

۱. قاطعیّت در اعلام جدایی از مشرکان و نفی ارتباط‌ با‌ برنامه‌های عبادی آنان، وظیفه‌ای الهی بر عهده محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انا عابد ما عبدتم؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم.»
۲. وظیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در اعلام قاطع مواضع عقیدتی برنامه رسالت خویش در برابر‌ دشمنان‌ و عقاید شرک‌آلودشان:
• «قل هذه سبیلی ادعـوا الی اللّه... و سبحان اللّه و ما انا من المشرکین؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»»
• «فاصدع بما تؤمر... ؛ آنچه را ماموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)!»
• «قل انّی‌ امرت‌ ان اعبد اللّه مخلصا له الدّین؛ بگو: «من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم.»
• «قل اللّه اعبد مـخلصا له دینی؛ بگو: «من تنها خدا را می‌پرستم در حالی که دینم را برای او خالص می‌کنم.»
• «... قل انّی‌امـرت ان اکـون اوّل من اسلم... ؛ … بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!»»
• «قـل‌ انّی‌ نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه... و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛ بگو: «من نهی شده‌ام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا می‌خوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لاتتّبع اهواءهم و قل ءامنت بـما انـزل اللّه من کتاب و امرت لاعدل بینکم اللّه ربـّنا و ربـّکم لنا اعـمالنا و لکـم اعـمالکم‌ لا‌ حجّة بیننا و بینکم اللّه یجمع بیننا و الیـه المصیر؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مامور شده‌ای استقامت نما، و از هوی و هوس‌های آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مامورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»»
• «قـل ان کان للرّحمان ولد فانا اوّل العابدین؛ بگو: «اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم!»»
• «قل هو الرّحمان ءامنّا‌ به‌ و علیه توکّلنا... ؛ بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکّل کرده‌ایم؛ و بزودی می‌دانید چه کسی در گمراهی آشکار است!»»
۳. اعلام موضع قـاطع مـحمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر دشمنان، حتّی در صورت تـنها ماندن:
• «قـل یـا قوم اعـملوا عـلی مکانتکم انّی عـامل فـسوف تعلمون؛ بگو: «ای قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل می‌کنم؛ امّا بزودی خواهید دانست...»


راست‌گویی از فضایل بسیار مهم اخلاقی است که در صورت همگانی شدن، اعتماد افراد به یگدیگر مستحکم شده، جامعه انسانی به امنیت خواهد رسید. خدای سبحان در قرآن کریم، مؤمنان را پس از سفارش به تقوای الهی، به وارد شدن در زمره راست‌گویان فرا می‌خواند. «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راست‌گویی را زینت گفتار می‌داند (زینة الحدیث الصدق) و نزدیک‌ترین افراد را به خود در روز قیامت، راست‌گوترین آنها معرفی می‌کند. چنان‌که گذشت، راست‌گویی را از مهم‌ترین معیارهای سنجش و ارزیابی انسان‌ها برمی‌شمرد. «لا تنظروا الی کثرة صلاتهم وصومهم، و کثرة الحج والمعروف،... ، ولکن انظروا الی صدق الحدیث واداء الامانة»

۱۴.۱ - گواهی‌ خداوند به صداقت پیـامبر‌

گواهی‌ مؤکد خداوند به صدق رسالت پیـامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد‌ انّک‌ لرسول اللّه و اللّه یعلم انّک لرسوله و اللّه یشهد انّ المنافقین لکاذبون؛ هنگامی که منافقان نزد تو آیند می‌گویند: «ما شهادت می‌دهیم که یقیناً تو رسول خدایی!» خداوند می‌داند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت می‌دهد که منافقان دروغ‌گو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند). »

۱۴.۲ - سوگند‌ خـداوند بـر صداقت پیامبر‌

سوگند‌ خـداوند بـر صداقت و درست‌گویی‌ پیامبر‌ اسلام‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «فلا اقسم بما‌ تبصرون• و‌ ما لا تبصرون• انّه لقـول رسـول کریم؛ سوگند به آنچه می‌بینید، • و آنچه نمی‌بینید، • که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است.» مقصود از «رسول کریم»، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۱۴.۳ - تاکید خداوند بر صداقت پیامبر

تـایید و تاکید خداوند بر صداقت پیامبر اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در نزول وحی‌ بر‌ او:
• «و‌ النّجم‌ اذا‌ هـوی• ما ضـلّ صاحبکم و ما غوی• و ما ینطق عن الهوی• ان هو الاّ وحی یوحی؛ سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند، • که هرگز دوست شما محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، • و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! • آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!»


رحمت و رافت پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تجلی رحمت و رافت بیکران الهی است هر آنچه که از رحمت نبوی در دنیا و آخرت نصیب افراد می‌شود پرتوی از رحمت الهی است همه احکام حتی جهاد و حدود و قصاص و سایر کیفر و قوانین جزائی اسلام نیز برای جامعه بشری رحمت است و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خداوند دارد که هم دوست و دشمن، مومن و کافر را شامل می‌شود، پیامبر اعظم هم که در قرآن بعنوان رحمت برای عالمین معرفی شده هم برای مومن وهم غیر مومن رحمت است. از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده می‌شود که نبوت، رحمت و لطف خدا بر جهان بشریت است و براستی چنین است. اگر انبیا نبودند انسان‌ها راه آخرت و دنیا را گم می‌کردند، لذا پیامبر اعظم هم مایه رحمت برای انسان هست. «وَ ما ارسلناکَ الا رحمه للعالمین» و هم موجب رافت. لذا در اوصاف پیامبر اعظم فرمود: «و بالمؤمنین رئوف رحیم؛ رسولی آمده که به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
قابل توجه اینکه در قرآن کریم هم رحمت بر پیامبر اطلاق شد و هم رحیم بودن یعنی پیامبر اعظم هم برای همه مردم اعم از کافر و مومن رحمت عامه است و هم برای مومنین رحمت خاصه و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خدا دارد که حتی کافر و دشمنان دین را شامل می‌شود یعنی شما چگونه به خدایی که همه افراد حتی دشمنان و کفار را مشمول لطف و رحمت قرار می‌دهد ایمان نمی‌آورید. این نهایت نادانی شماست. پیامبر اعظم هم که رحمت عامه برای جهانیان معرفی شده است معنایش این است. چگونه رسولی که برای همه جهانیان حتی دشمنان و کفار رحمت است به او ایمان نمی‌آورید. این نهایت بی خردی شماست.

۱۵.۱ - رحمت برای جهانیان

پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، رحمت برای جهانیان:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسوی‌تان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!» در معنای «لقد جاءکم» آمده است: «لقد جاءکم ایّها النّاس...»
• «و ما ارسلناک الاّ رحمة‌ للعالمین؛ ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.»

۱۵.۲ - رحمت برای مؤمنان

پیامبر‌ اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، رحمتی برای مؤمنان:
• «و اذا جاءهم امر من الامـن‌ او‌ الخـوف اذاعوا به و لو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر مـنهم‌ لهـلمه‌ الّذین‌ یستنبطونه منهم و لو لا فضل اللّه علیکم و رحمته لاتّبعتم الشّیطان الاّ قلیلا؛ و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع می‌سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان که قدرت تشخیص کافی دارند بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی می‌کردید (و گمراه می‌شدید). » مراد‌ از «رحمته» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌و علی (علیه‌السّلام) اسـت.
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»

۱۵.۳ - زمینه‌ساز‌ اجابت‌ دعوت

توجّه‌ به خصلت والای رحمت و مهربانی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، زمینه‌ساز‌ اجابت‌ در برابر دعوت آن حضرت:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسوی‌تان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!» از‌ اوصاف ذکر شده در آیه برای‌ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تاکید برای گـرایش مـردم و اجـابت آنان در برابر‌ دعوت‌ آن حضرت فهمیده می‌شود.

۱۵.۴ - نشانه‌ جهل و نادانی

روی‌گردانی‌ از پیامبر رحمت، دل‌سوز و مهربان، نشانه جهل و نادانی:
• «و اذا ما انزلت سورة نظر بعضهم‌ الی‌ بعض‌ هل یرئکم من احد ثـمّ انـصرفوا صرف اللّه قلوبهم بانّهم قوم لا‌ یفقهون• لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ و هنگامی که سوره‌ای نازل می‌شود، بعضی از آنها (منافقان) به یکدیگر نگاه می‌کنند و می‌گویند: «آیا کسی شما را می‌بیند؟ (اگر از حضور پیامبر بیرون رویم، کسی متوجّه ما نمی‌شود!)» سپس منصرف می‌شوند (و بیرون می‌روند)؛ خداوند دل‌های‌شان را (از حق) منصرف ساخته؛ چرا که آنها، گروهی هستند که نمی‌فهمند (و بی‌دانشند)! • به یقین، رسولی از خود شما بسوی‌تان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»

۱۵.۵ - نعمت‌ الهی به‌ مؤمنان

لطف و رحمت خاصّ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ مؤمنان، نعمت‌ مهمّ الهی به آنان:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسوی‌تان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!» آیه در مقام امتنان است.


استقامت انسان، یعنی متعهّد بودن در راه مستقیم و ملازم بودن در راه حق خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَاستَقِم کَمَا اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا اِنَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصیرُ» مراد از استقامت، همان ادای ماموریّت و رساندن آن و جلوگیری از منهیّات الهی است چنان که در قرآن، مامور بدان شده بود. مراد از استقامت آدمی در یک کار، این است که از نفس خود بخواهد که درباره آن امر قیام کند و آن را اصلاح کند به طوری که دیگر فساد و نقص به آن راه نیابد و به حدّ کمال و تمامیّت خود برسد. استقامت در سیره پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عرصه‌ها و حوزه‌های مختلف، ظهور و بروز و نمود می‌یابد. از یک سو در تبلیغ دین اسلام به قدری نمود دارد که خداوند در آیات شریفه قرآن کریم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است از سوی دیگر، آن حضرت در مقابل فشارهای شدید اقتصادی در شعب ابی‌طالب، دشمنان را وادار به عقب‌نشینی کرده و صفحات زیبایی را در تاریخ استقامت رقم زده است. در حوزه نظامی علی رغم تمام کمبود امکانات، تاریخ شاهد غزوات بسیاری از پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده که در سایه صبر و استقامت و توکل به خداوند انجام شده است و در حوزه سیاسی، استقامت آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قبال تهدیدهای منافقان و مخالفان، بسیار درخور توجه است.

۱۶.۱ - استقامت در ابـلاغ دیـن

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور استقامت در ابـلاغ دیـن و گسترش توحید:
• «فاستقم کما امرت... ؛ پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند!»
• «قـل یـا قوم اعـملوا عـلی مکانتکم انّی عـامل فـسوف تعلمون؛ بگو: «ای قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل می‌کنم؛ امّا بزودی خواهید دانست...»
• «... و استقم کما امرت... ؛... و آن چنان که مامور شده‌ای استقامت نما،...»

۱۶.۲ - استقامت‌ برابر‌ دشمنان

۱. استقامت‌ محمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر‌ دشمنان، بر‌ اثر‌ امداد الهی:
• «و لو لا ان ثبّتنک لقد کدتّ ترکن الیهم شیا‌ قلیلا؛ و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.»
۲. محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به ثبات‌ قدم‌ و اسـتقامت در بـرابر دشمنان:
• «قل‌ یقوم اعملوا‌ علی‌ مکانتکم‌ انّی عامل فسوف تعلمون من تکون‌ له‌ عقبة الدّار... ؛ بگو: «ای قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل می‌کنم؛ امّا بزودی خواهید دانست چه کسی سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزی با چه کسی است! امّا) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!»»
• «و لو لا ان ثبّتنک لقد کدتّ ترکن الیهم شیا‌ قلیلا• اذا‌ لاذقنک ضعف الحیوة و ضعف الممات‌ ثمّ لا تجد لک‌ علینا‌ نصیرا؛ و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. • اگر چنین می‌کردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو می‌چشاندیم؛ سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمی‌یافتی!»
• «و قـال‌ الّذیـن‌ کفروا لو لا نزّل علیه القرءان جملة وحدة کذلک لنثبّت به فؤادک و رتّلنه‌ ترتیلا؛ و کافران گفتند: «چرا قرآن یک جا بر او نازل نمی‌شود؟!» این بخاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم.»
• «فلا تطع المکذّبین• و دّوا‌ لو‌ تدهن‌ فیدهنون• و لا تطع‌ کلّ‌ حلاّف مهین؛ حال که چنین است از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن! • آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توام با انحراف از مسیر حق)! • و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن، »

۱۶.۳ - استقامت در اجرای رسالت

ترغیب و تشویق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از‌ ناحیه خـداوند، به استقامت در اجرای رسالت، به‌ رغم‌ مخالفت با‌ وی:
• «فان‌ کذّبوک فقد کذّب رسل‌ من قبلک... ؛ پس (اگر این بهانه‌جویان، ) تو را تکذیب کنند، (چیز تازه‌ای نیست؛ ) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند؛ پیامبرانی که دلایل آشکار، و نوشته‌های متین و محکم، و کتاب روشنی‌بخش آورده بودند.»
• «تلک من انباء الغیب نـوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا‌ قومک‌ من قبل هذا فاصبر انـّ العـقبة‌ للمتّقین؛ اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی می‌کنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمی‌دانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!»
• «و‌ کـذلک‌ جعلنا‌ لکلّ نبیّ عدوّا‌ من‌ المجرمین و کفی بربّک‌هادیا و نصیرا؛ (آری) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت‌هادی و یاور (تو) باشد!»
• «و ان یکذّبوک فقد کذّبت رسل من قبلک و الی‌ اللّه‌ ‌تـرجع الامور؛ اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، موضوع تازه‌ای نیست) پیامبران پیش از تو نیز تکذیب شدند؛ و همه کارها بسوی خدا بازمی‌گردد.»
• «و ان یکذّبوک فقد کذّب‌ الّذین‌ من‌ قبلهم‌ جاءتهم‌ رسلهم‌ بالبیّنات و بالزّبر و بالکتاب المنیر؛ اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست)؛ کسانی که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند؛ آنها با دلایل روشن و کتاب‌های پند و موعظه و کتب آسمانی روشن‌گر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند). »


قرآن در آیاتی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر راه مستقیم هدایت می‌داند. این‌گونه آیات از سویی به آن حضرت آرامش و اطمینان می‌بخشد و از سوی دیگر به مؤمنان و غیر آنان این پیام را می‌دهد که در حقانیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و راهی که بر آن است و به سوی آن دعوت می‌کند تردید نداشته باشند. این مساله برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مقام مهمی است زیرا کاملاً مورد تایید خداوند قرار گرفته است.
• «یس• و القرآن الحکیم• انک لمن المرسلین• علی صراط مستقیم؛ (ای سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان خدا هستی و بر راه راست قرار داری.» خداوند با تاکید و قسم اعلام می‌کند که تو پیامبری و بر راه مستقیم هدایت قرار داری. کاربرد تاکید درمحاورات، گاه برای از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه برای از بین بردن شک از دیگران است و گاهی هم برای ازاله غم و‌اندوه از مخاطب است که نوعی تسلیت و دل‌داری به حساب می‌آید.»
• «فاستمسک بالذی اوحی الیک انک علی صراط مستقیم؛ پس آنچه را بر تو وحی شده (قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی.» این آیات و آیات دیگری که در این مورد وارد شده، بر یکی از ابعاد شخصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دلالت دارند و آن مقام هدایت یافتگی و هدایت‌گری آن حضرت است.

۱۷.۱ - بهترین قول در هدایت‌گری

بهترین گفتار از آن محمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به جهت‌ فراخواندن‌ به سوی خدا:
• «و من احسن قولا ممّن دعا الی اللّه... انّنی من المسلمین؛ چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می‌کند و عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید: «من از مسلمانانم»؟!»

۱۷.۲ - اشتیاق پیامبر بـه هـدایت

۱. اشتیاق شدید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بـه هـدایت مردم، نشات یافته از رافت آن‌ حضرت:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
۲. اشـتیاق شـدید و سخت‌کوشی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هدایت گمراهان:
• «لیس علیک هداهم ولکنّ اللّه یهدی من یشاء... ؛ هدایت آنها (به‌طور اجبار، ) بر تو نیست؛ (بنا بر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛ ) ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت می‌کند...»
• «... و قل للّذین اوتوا الکتاب... و‌ ان‌ تولّوا فانّما علیک البلاغ... ؛ … و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصاری) و بی‌سوادان (مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت می‌یابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ …»
• «و ما اکثر النّاس و لو‌ حرصت بمؤمنین؛ و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمی‌آورند!»
• «ان‌ تحرص‌ علی هداهم فانّ اللّه لا یهدی من یضلّ و ما لهم من ناصرین؛ هر قدر بر هدایت آنها حریص باشی، (سودی ندارد؛ چرا) که خداوند کسی را که گمراه ساخت، هدایت نمی‌کند؛ و آنها یاورانی نخواهند داشت!»
• «فلعلّک باخع نفسک عـلی ءاثـرهم ان لم‌ یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا؛ گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و‌اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!»
• «و ما منع النّاس ان یؤمنوا اذ جاءهم الهدی... •... و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا؛ و چیزی مردم را بازنداشت از اینکه وقتی هدایت به سراغ‌شان آمد ایمان... •... و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند!»
• «لعـلّک بـاخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین؛ گویی می‌خواهی جان خود را از شدّت‌اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمی‌آورند!»
• «و لا‌ تحزن‌ علیهم و لا تکن فی ضیق ممّا یمکرون؛ از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینه‌ات از توطئه آنان تنگ نشود!»
• «فتوکّل علی اللّه انّک علی الحـقّ المـبین• و‌ ما انـت بهدی العمی عن ضلالتهم ان تسمع الاّ من یؤمن بایاتنا فهم‌ مسلمون؛ پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی! • و نیز نمی‌توانی کوران را از گمراهی‌شان برهانی؛ تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم‌اند.»
• «انّک لا تهدی‌ من‌ احببت‌ ولکن اللّه یهدی من یشاء و هو‌ اعلم‌ بالمهتدین؛ تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاه‌تر است!»
• «فان اعرضوا فما‌ ارسـلناک‌ عـلیهم‌ حـفیظا ان علیک الاّ البلاغ... ؛ و اگر روی‌گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مامور اجبارشان) قرار نداده‌ایم؛ وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است! …»
• «فتولّ عنهم فما انـت بملوم؛ حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود؛ »
• «فذکّر انـّما انـت مـذکّر• لست علیهم بمصیطر؛ پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده‌ای! • تو سلطه‌گر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی، »

۱۷.۳ - تلاش بـرای هـدایت هـمگانی

۱. کوشش‌ پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بـرای هـدایت هـمگان، حتّی منافقان:
• «استغفر لهم او لا‌ تستغفر‌ لهم‌ ان تستغفر لهـم سـبعین مرّة فلن یغفر اللّه لهم ذلک بانّهم کفروا باللّه و رسوله‌ و اللّه لا یهدی القوم الفاسقین؛ چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمی‌آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمی‌کند!»
۲. تمایل طبیعی پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هدایت تمامی انسان‌ها، حتّی‌ دنیاپرستان‌ رویگردان‌ از یاد خدا:
• «فاعرض عن من تولّی عن ذکرنا‌ و لم‌ یرد الاّ الحیوة الدّنیا• ذلک مبلغهم من العلم انّ ربـّک هـو‌ اعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو اعلم بمن اهتدی؛ حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی می‌گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‌طلبد، اعراض کن! • این آخرین حدّ آگاهی آنهاست؛ پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شده‌اند بهتر می‌شناسد، و (همچنین) هدایت‌یافتگان را از همه بهتر می‌شناسد!»
۳. بهره‌جویی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از تمام روش‌های موجود و وسایل‌ ممکن برای هدایت مردم:
• «و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فـی الارض او سـلّما فی السّماء نتاتیهم بایة و لو شاء اللّه لجمعهم علی‌ الهدی‌ فلا‌ تکوننّ من الجاهلین؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!»
۴. تمایل شدید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ آوردن معجزات‌ بـیشتر بـرای هـدایت مردم:
• «و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فـی الارض او سـلّما فی السّماء نتاتیهم بایة و لو شاء اللّه لجمعهم علی‌ الهدی‌ فلا‌ تکوننّ من الجاهلین؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمان‌ها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!»

۱۷.۴ - پیامبر ستاره‌ای هدایت‌گر‌

۱. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ستاره‌ای هدایت‌گر‌ و بدون‌ کمترین انحراف و گمراهی:
• «و النـّجم اذا هوی• ما ضلّ صاحبکم و مـا غوی؛ سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند، • که هرگز دوست شما (محمّد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، » در روایتی که عامه از‌ امام‌ صادق (علیه‌السّلام) نقل کـرده‌اند: «النّجم» به رسـول اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تفسیر شـده است که‌ در‌ شب معراج از آسمان هفتم فرود آمد.
۲. وظـیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، هموار سـاختن راه هـدایت و واگذاری حق‌ انتخاب‌ به‌ خود مردم:
• «فلعلّک باخع نفسک علی ءاثرهم ان لم یؤمنوا بهذا الحـدیث اسـفا• انّا جعلنا ما‌ علی‌ الارض زینة لهـا لنـبلوهم‌ایـّهم احسن عملا؛ گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و‌اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند! • ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامین‌شان بهتر عمل می‌کنند.» بیان‌ فریبندگی‌ زمین و بستر امتحان بـودن آن پس از‌ بیان‌ رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در‌ مـحدوده انـذار و تـبشیر، مـی‌تواند گویای این مـطلب بـاشد که وظیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و رهبران‌ دینی‌ هدایت است‌ و انتخاب‌ با خود مردم می‌باشد.

۱۷.۵ - هدایت بـه صراط مستقیم

خداوند، هدایت‌گر انسان‌ها به راه‌های سلامت، امنیّت، صلح و صراط مستقیم الهی به واسطه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قرآن:
• «یاهل الکتاب قد جاءکم رسولنا... • یـهدی بـه اللّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و یخرجهم من الظّلمات الی النّور‌ باذنه‌ و یهدیهم الی صـراط مستقیم؛ ‌ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ • … خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راه‌های سلامت، هدایت می‌کند؛ و به فرمان خود، از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد؛ و آنها را به سوی راه راست، رهبری می‌نماید.» بنابر قـولی، مرجع‌ ضـمیر «به» پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
• «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور باذن ربّهم الی صـراط العـزیز الحمید؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌های شرک و ظلم و جهل به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی، ) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.»
• «... و ادع الی ربّک‌ انّک‌ لعلی هدی مستقیم؛... بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو می‌پویی). »
• «و انّک لتدعوهم الی صراط مستقیم؛ بطور قطع و یقین، تو آنان را به راه راست دعوت می‌کنی.»
• «... ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انّک لتهدی الی‌ صراط‌ مستقیم؛... ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت می‌کنی.»

۱۷.۶ - هدایت‌ به خواست خداوند

عدم هدایت‌ گمراهان‌ توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدون خواست خداوند:
• «یا ایّها‌ الرّسول... و‌ من‌ یرد‌ اللّه فـتنته فـلن تملک له من اللّه شیا اولئک الّذین لم یرد اللّه ان یطهّر‌ قلوبهم... ؛ ‌ای فرستاده (خدا)... (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهای‌شان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیب‌شان خواهد شد.»
• «و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فـی الارض او سـلّما فی السّماء نتاتیهم بایة و لو شاء اللّه لجمعهم علی‌ الهدی‌ فلا‌ تکوننّ من الجاهلین• انّما یستجیب الّذین یسمعون‌ و الموتی‌ یبعثهم‌ اللّه... ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمان‌ها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! • تنها کسانی (دعوت تو را) می‌پذیرند که گوش شنوا دارند؛ امّا مردگان (و آنها که روح انسانی را از دست داده‌اند، ایمان نمی‌آورند؛ و) خدا آنها را (در قیامت) برمی‌انگیزد؛ سپس به سوی او، بازمی‌گردند.»
• «ان‌ تحرص‌ علی هداهم فانّ اللّه لا یهدی من یضلّ و ما لهم من ناصرین؛ هر قدر بر هدایت آنها حریص باشی، (سودی ندارد؛ چرا) که خداوند کسی را که گمراه ساخت، هدایت نمی‌کند؛ و آنها یاورانی نخواهند داشت!»
• «انّک لا تهدی‌ من‌ احببت‌ ولکن اللّه یهدی من یشاء و هو‌ اعلم‌ بالمهتدین؛ تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاه‌تر است!»
• «و ما یستوی الاحیاء و لا الاموت انّ اللّه یسمع من یشاء و ما‌ انت بمسمع من فی القبور؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی!»
• «الیس اللّه بکاف عبده و یخوّفونک بالّذین من دونه و من یضلل اللّه فما له من‌هاد• و من یهد اللّه فما له مـن مـضلّ‌ الیس‌ اللّه بعزیز ذی انتقام؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌ای ندارد! • و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟»
• «قـل انّی لا املک لکم ضرّا و لا رشدا؛ بگو: «من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم!»»

۱۷.۷ - پیامبر هدایت از سوی خدا

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پیام‌آور هدایت از جانب خدا:
• «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کـره‌ المشرکون؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!»
• «ان‌ الّذی فرض علیک القرءان لرادّک الی معاد قل‌ ربّی‌ اعلم من جاء بالهدی و من هو فی ضلال مبین؛ آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت‌) بازمی‌گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر می‌داند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گمراهی آشکار است!»»
• «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره‌ علی‌ الدّین‌ کلّه و کفی باللّه شهیدا؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!»
• «هو الّذی ارسل رسـوله بالهدی... ؛ او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!»

۱۷.۸ - بهره‌مندان از هدایت پیامبر

۱. تنها افراد دارای روحیّه تسلیم، بهره‌مند از هدایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و‌ ما انـت بهدی العمی عن ضلالتهم ان تسمع الاّ من یؤمن بایاتنا فهم‌ مسلمون؛ و نیز نمی‌توانی کوران را از گمراهی‌شان برهانی؛ تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم‌اند!»
• «و مـا انـت بـهاد‌ العمی‌ عن ضلالتهم ان تسمع الاّ من یؤمن بایاتنا فهم مسلمون؛ و (نیز) نمی‌توانی نابینایان را از گمراهی‌شان هدایت کنی؛ تو تنها سخنت را به گوش کسانی می‌رسانی که ایمان به آیات ما می‌آورند و در برابر حق تسلیم‌اند!»
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فقط هدایت‌کننده پاکدلان، با توفیق و یاری خداوند:
• «... و‌ من‌ یرد‌ اللّه فـتنته فـلن تملک له من اللّه شیا اولئک الّذین لم یرد اللّه ان یطهّر‌ قلوبهم... ؛. . . (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.»

۱۷.۹ - هدایت با تعالیم قرآن

۱. پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وظیفه‌دار هدایت مردم به راه خدای عزّتمند، با تعالیم قرآن:
• «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور باذن ربّهم الی صـراط العـزیز الحمید؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌های شرک و ظلم و جهل، به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی، ) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید
۲. پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ـ، وظیفه‌دار هـدایت مردم به سوی نور و خارج کردن آنان از ظلمت‌ها (گمراهی‌ها)، با تعالیم قرآن کریم:
• «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور باذن ربّهم الی صـراط العـزیز الحمید؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌های شرک و ظلم و جهل، به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی، ) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.»
• «رسولا یتلوا علیکم ءایت اللّه مبیّنات لتخرج الّذیـن ءامـنوا و عملوا الصّالحات من الظّلمات الی النّور... ؛ رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‌کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، از تاریکی‌ها بسوی نور خارج سازد! و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغ‌هایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن می‌مانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است!»

۱۷.۱۰ - تـشبیه هـدایت‌گری پیامبر

تـشبیه هـدایت‌گری محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ نور:
• «یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا ممّا‌ کنتم‌ تخفون مـن الکـتاب و یـعفوا عن کثیر قد جاءکم من اللّه نـور و کـتاب مبین• یـهدی بـه اللّه؛ ‌ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست، ) صرف نظر می‌نماید. (آری، ) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد• خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راه‌های سلامت، هدایت می‌کند؛...» مرجع ضمیر «به» پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۱۷.۱۱ - هدایت‌ناپذیری کافران

بی‌اثر بودن تلاش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هدایت کـردن فـاقدان ‌زمـینه‌ هدایت‌پذیری:
• «و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فـی الارض او سـلّما فی السّماء نتاتیهم بایة و لو شاء اللّه لجمعهم علی‌ الهدی‌ فلا‌ تکوننّ من الجاهلین• انّما یستجیب الّذین یسمعون‌ و الموتی‌ یبعثهم‌ اللّه... ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمان‌ها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیهنشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! • تنها کسانی (دعوت تو را) می‌پذیرند که گوش شنوا دارند؛ امّا مردگان (و آنها که روح انسانی را از دست داده‌اند، ایمان نمی‌آورند؛ و) خدا آنها را (در قیامت) برمی‌انگیزد؛ سپس به سوی او، بازمی‌گردند.»
• «و منهم من‌ یـنظر الیـک افانت تهدی‌ العمی‌ و لو کانوا لا یبصرون؛ و گروهی از آنان، به سوی تو می‌نگرند (امّا گویی هیچ نمی‌بینند)! آیا تو می‌توانی نابینایان را هدایت کنی، هر چند نبینند؟!»
• «و‌ ما انـت بهدی العمی عن ضلالتهم ان تسمع الاّ من یؤمن بایاتنا فهم‌ مسلمون؛ و نیز نمی‌توانی کوران را از گمراهی‌شان برهانی؛ تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم‌اند!»
• «فانّک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصّمّ الدّعاء اذا ولّوا مدبرین• و مـا انـت بـهاد‌ العمی‌ عن ضلالتهم ان تسمع الاّ من یؤمن بایاتنا فهم مسلمون؛ تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند! • و (نیز) نمی‌توانی نابینایان را از گمراهی‌شان هدایت کنی؛ تو تنها سخنت را به گوش کسانی می‌رسانی که ایمان به آیات ما می‌آورند و در برابر حق تسلیم‌اند!»
• «و ما یستوی الاحیاء و لا الاموت انّ اللّه یسمع من یشاء و ما‌ انت بمسمع من فی القبور؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی!»
• «الیس اللّه بکاف عبده و یخوّفونک بالّذین من دونه و من یضلل اللّه فما له من‌هاد• و من یهد اللّه فما له مـن مـضلّ‌ الیس‌ اللّه بعزیز ذی انتقام؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌ای ندارد! • و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟»
• «افانت تسمع الصّمّ‌ او‌ تهدی العمی و من کان فی ضلال مبین؛ (ای پیامبر!) آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی، یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند هدایت کنی؟!»


یکی از مهمترین اصول اجتماعی اسلام اصل شورا و مشاوره است که در منابع اسلامی با دقت و اهمیت خاصی مطرح و در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیشوایان بزرگ اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد. پیامبر اسلام مشورت را یکی از اسباب حیات جامعه و ترک آن را یکی از اسباب مرگ جامعه معرفی کرده است «اذا کان امرائکم خیارکم و اغنیاءکم سمحا ئکم و امرکم شوری بینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذا کان امرائکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و لم یکن امرکم شوری بینکم فبطن الارض خیرلکم من ظهرها». روایات و احادیث اسلامی به عنوان دومین منبع دین، شورا و مشاوره را مورد تاکید قرار داده و از مسلمین خواسته است در امور از استبداد رای و تک روی پرهیز نموده و با دیگران مشورت نمایند در غیر این صورت رای او بی ارزش بوده و موجب هلاکت و نابودی می‌گردد. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «لاتستبد برایک فمن استبد برایه هلک» همچنین می‌فرمایند: «شاور ذوی العقول تامن الزّلل و الندم؛ با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزش‌ها و پشیمانی‌ها ایمن گردی.»

۱۸.۱ - لزوم مشورت

قرآن کریم در آیاتی موضوع شورا را مطرح کرده است؛ از جمله در آیه ۳۸ سوره شوری، هنگام بیان اوصاف برجسته مؤمنان می‌فرماید: «و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوة و امرهم شوری بینهم؛ آنها کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پای دارند و کارهای‌شان بین آنان با مشورت انجام می‌شود.»
خداوند متعال در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌دهد در امور اجتماعی، با مسلمانان مشورت کند و آن را از رموز پیروزی و موفقیت آن حضرت می‌داند؛
• «... وشاورهم فی الامر... ؛ پس به برکت رحمتی از جانب خداوند با آنها ( امت خود) نرمخو شدی، و اگر بد خلق و سخت‌دل بودی حتما از دورت پراکنده می‌شدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش طلب و در کارها با آنان مشورت نما، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، که بی‌تردید خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.»

۱۸.۲ - استحباب شورا

استحباب شورا در مورد امور، از سوی مؤمنان:
• «والذین استجابوا لربهم واقاموا الصلوة وامرهم شوری بینهم. . و کسانی که پروردگارشان را (در دعوت به ایمان و عمل) اجابت کرده‌اند، و نماز را برپا داشته‌اند و کارشان در میان خودشان به مشاوره برگزار می‌گردد، و از آنچه به آنها روزی کرده‌ایم انفاق می‌کنند.»

۱۸.۳ - دستور به مشورت‌

تعبیر (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ) برای زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکری و روحی آنان است. این دستور بخاطر آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبل از آغاز جنگ احد در چگونگی مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشی نداشت. در اینجا این فکر به نظر بسیاری می‌رسید که در آینده پیامبر نباید با کسی مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ می‌گوید و دستور می‌دهد که باز هم با آنها مشورت کن هر چند نتیجه مشورت در پاره‌ای از موارد، سودمند نباشد زیرا از نظر کلی که بررسی کنیم منافع آن روی‌ هم‌ رفته به مراتب بیش از زیان‌های آن است و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.

۱۸.۴ - موارد مشورت

پیامبر در چه موضوعاتی با مردم مشورت می‌کرد؟ گرچه کلمه الامر در شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ مفهوم وسیعی دارد و همه کارها را شامل می‌شود ولی مسلم است که پیامبر هرگز در احکام الهی با مردم مشورت نمی‌کرد بلکه در آنها صرفا تابع وحی بود. بنا بر این مورد مشورت، تنها طرز اجرای دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهی بود و به عبارت دیگر پیامبر در قانون‌گذاری، هیچوقت مشورت نمی‌کرد و تنها در طرز اجرای قانون نظر مسلمانان را می‌خواست و لذا گاهی که پیامبر پیشنهادی را طرح می‌کرد مسلمانان نخست سؤال می‌کردند که آیا این یک حکم الهی است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگی تطبیق قوانین می‌باشد اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر می‌کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم می‌شدند.


خداوند بزرگ در قرآن کریم، خود را باوفاترین می‌شمارد و می‌فرماید: «و من اوفی بعهده من الله؛ چه کسی به پیمانش پای بندتر از خداست.» خداوند منان، کمترین احتمال پیمان‌شکنی را نسبت به خود قاطعانه مردود می‌شمارد؛ «فلن یخلف الله عهده؛ خداوند هرگز پیمان‌شکنی نمی‌کند.» آن گاه بندگان مؤمن خود را نیز به وفاداری و پای‌بندی به تعهدات‌شان فرا می‌خواند و از نقض عهد و بی‌وفایی بازمی‌دارد.
برجسته‌ترین و زیباترین نمودهای وفاداری را می‌توان در میان پیامبران و رهبران الهی یافت. «و ارکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد» رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز که دارای عالی‌ترین ملکات و فضائل اخلاقی بودند، وفای به عهد را از شرایط اساسی ایمان دانسته (لادین لمن لا عهد له) و می‌فرمایند: آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعده‌ای که میدهد وفا کند. (من کان یومن بالله من لم یرع عهوده... )
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمان‌های زیادی با افراد و قبایل و طوایف گوناگون می‌بست که بعضی از آنها بسیار مهم و دارای تاثیرات بزرگی بودند؛ از جمله دو پیمان «عقبه» که شالوده حکومت اسلامی را تشکیل دادند و بعدها ‌تاثیری بزرگ بر جای نهادند. مورخان و مفسران می‌گویند: از جمله اموری که در صدر اسلام سبب شد، گروه‌های زیادی، اسلام را پذیرا گردند، پای‌بند بودن مسلمین و خصوصا پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عهد و پیمان‌شان و مراعات سوگندهای‌شان بود.
وفای به عهد، از مهم‌ترین اصول زندگی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. آن حضرت بر عمل به پیمان و عدم نقض آن، حتی در صورتی که طرف پیمان، کافر یا دشمن انسان باشد، تاکید می‌کرد و هرگز هیچ پیمانی را زیر پا نمی‌گذاشت.

۱۹.۱ - مسئول انعقاد پیمان

بستن پیمان نظامی با دشمنان جنگ افروز، در قلمرو اختیارات رهبر اسلام است؛
• «الذین عـهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة وهم لا یتقون؛ همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند و (از پیمان‌شکنی و خیانت، ) پرهیز ندارند.» در آیه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جایگاه رهبر مسلمانان مورد نظر است.

۱۹.۲ - پیمان‌شکنی کافران

کافران پیمان‌های نظامی خود با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مکرر شکستند؛
• «... الذین کفروا... • الذین عـهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة... ؛ به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی‌آورند. • همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند و (از پیمان‌شکنی و خیانت، ) پرهیز ندارند.»

۱۹.۳ - پیمان‌شکنی یهودیان

یهودیان نیز مکررا پیمان نظامی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌شکستند؛
• «الذین عـهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة... ؛ همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند و (از پیمان‌شکنی و خیانت) پرهیز ندارند.» بنا بر قولی، مقصود از نقض کنندگان عهد، یهود بنی قریظه‌اند.
منظور از اینکه فرمود: " کل مرة" آن چند دفعه‌ای است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ایشان معاهده بست، یعنی: یهودیان عهد خود را می‌شکنند در هر دفعه که تو با ایشان عهد ببندی، و از خدا در شکستن عهد پروا ندارند، و یا از شما پروا نداشته و از شکستن عهد شما نمی‌ترسند، و این خود دلیل بر این است که شکستن عهد از جانب یهودیان چند دفعه تکرار شده است.

۱۹.۴ - آثار پیمان‌شکنی

آیاتی از قرآن در باره پی آمدهای منفی پیمان‌شکنی است. یکی از آثار شکستن پیمان، قرار گرفتن انسان، در زمره بدترین جنبندگان است.
• «ان شر الدواب عند الله... • الذین عـهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة... • فاما تثقفنهم فی الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم یذکرون؛ به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی‌آورند. • همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند و (از پیمان‌شکنی و خیانت) پرهیز ندارند. • اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابی، آن چنان به آنها حمله کن که جمعیت‌هایی که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند شاید متذکر گردند (و عبرت گیرند)!»
در این آیات به گروهی از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجرای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضربات سختی بر مسلمین وارد کردند و سرانجام نتیجه دردناک آن را چشیدند اشاره می‌کند. این گروه همان یهود مدینه بودند که مکرر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمان می‌بستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه می‌شکستند. این آیات روش محکمی را که پیامبر با این گروه پیمان‌شکن باید در پیش گیرد بیان می‌کند، روشی که مایه عبرت دیگران و رفع خطر این گروه گردد.


انسان موجودی اجتماعی است که به ارتباط، دوستی و محبت هم‌نوعان خود احتیاج دارد. سلام کردن اولین مرحله برای ارتباط سالم بین دو انسان است که حاوی پیام‌های متعددی از قبیل دوستی، صمیمیت، محبت، تواضع، دعای خیر، اطمینان دادن به طرف مقابل و... است. لفظ سلام یک واژه بسیار زیبا و پر معنا است که با آن برای مخاطب خود دعای خیر و آرزوی سلامتی داریم و در عین حال به او به اطمینان می‌دهیم که از ناحیه ما هیچ ضرری متوجه او نخواهد شد. در روایات وارده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سلام عامل افزایش دوستی و محبت دانسته شده است. (طَلَاقَةُ الْوَجْهِ بِالْبِشْرِ وَ الْعَطِیَّةِ وَ فِعْلُ الْبِرِّ وَ بَذْلُ التَّحِیَّةِ دَاعٍ اِلَی مَحَبَّةِ الْبَرِیَّةِ) بر همین اساس در اسلام به سلام کردن بسیار سفارش شده‌ است و آن را امر مستحبی دانسته‌اند که از طرف خداوند متعال دارای پاداش بسیار است. بنابر، آنچه در روایات آمده‌، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره در سلام کردن از دیگران پیشی می‌گرفتند و هیچ‌گاه کسی نتوانست در سلام کردن بر آن حضرت سبقت بگیرد.

۲۰.۱ - تحیّت بر مؤمنان

پیـامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به پیشی جستن در‌ سلام‌ و تحیت بر مؤمنان:
• «و اذا جـاءک الّذیـن‌ یؤمنون‌ بایاتنا فقل‌ سـلام‌ علیکم... ؛ هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‌شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»»
• «قل‌ الحمد للّه و سلام‌ علی‌ عـباده الّذیـن اصطفی... ؛ بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیده‌اش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرار می‌دهند؟!»

۲۰.۲ - تـحیّت‌ بـر‌ رسولان الهی

فرستادن سلام و تـحیّت‌ بـر‌ رسولان الهی، رهنمود خداوند به پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «قل‌ الحمد للّه و سلام‌ علی‌ عـباده الّذیـن اصطفی... ؛ بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیده‌اش!» آیا خداوند بهتر است یا بت‌هایی که همتای او قرار می‌دهند؟!»


میهان‌نوازی و آداب میهان‌داری از مهم‌ترین مسائلی است که در سیره و سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن توجه بسیار شده است. ایشان می‌فرمود: «میهمان راهنمای بهشت است.» ایشان میهمان را مایه آمرزش گناهان دانسته است: «میهمان به همراه روزی خود وارد خانه می‌شود و هنگامی که از خانه میزبان خارج می‌شود، همه گناهان آن خانه را با خود می‌برد.» ایشان خانه بی‌میهمان را خانه بی‌فرشته معرفی می‌کند: «خانه‌ای که میهمان در آن پای نمی‌نهد، فرشته‌ها در آن گام نمی‌نهند.» ایشان افزون بر تاکید بر میهمان‌نوازی، بر اجابت دعوت برادر مسلمان نیز بسیار تاکید کرده است: «من به حاضران و غایبان امتم سفارش می‌کنم که دعوت برادر مسلمان خود را بپذیرند؛ هرچند که با او پنج میل فاصله داشته باشند، چرا که پذیرش دعوت مسلمان بخشی از دین است.» ایشان رد دعوت مسلمان و نیز پذیرش دعوت و عدم تناول غذای میزبان را نوعی جفا می‌دانست.
اطعام محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مـؤمنان، به صـورت ولیمه ازدواج با زینب:
• «یا ایّها الّذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النّبیّ الاّ‌ ان‌ یؤذن لکم‌ الی طعام غیر نظرین انئه و لکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستانسین لحدیث... ؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت می‌نماید، ولی از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد!...» با توجّه به شان نـزولی است که درباره آیه آمده‌ است.


پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرآمد بخشندگان بود. آن حضرت خود به مردم می‌فرمود: «هر کس از ما چیزی بخوهد، از آنچه در اختیار داریم، دریغ نخواهیم کرد». ابوسعید خدری می‌گوید: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بسیار باحیا بود؛ هیچ‌گاه از او چیزی نخواستند، مگر آنکه پاسخ مثبت داد.» (کان رسول اللَّه عینا، لا یسئل شیئا الا اعطاء) اگر زمانی چیزی نزد ایشان نبود، قول می‌داد که به زودی آن حاجت را برآورده سازد. روزی فردی خدمت ایشان رسید و تقاضای کمک کرد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «اکنون چیزی ندارم، اما به حساب من خرید کن و وقتی چیزی به دستم رسید، بهای آن را می‌پردازم.» عمر که شاهد ماجرا بود، به ایشان گفت: «ای پیامبر خدا! به او بخشش کردی، در حالی که خدا آنچه در توان تو نیست، بر تو تکلیف نکرده است.» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سخن او ناخشنود شد. یکی از انصار که آنجا حاضر بود، گفت: «ای پیامبر خدا (هرچه می‌خواهی) انفاق کن و از خدا درباره فقر و نداری خود نترس.» تبسّم در چهره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشهود شد و فرمود: «از سوی خدا به همین شیوه مامور شده‌ام.»
امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخشنده‌ترین مردم، و در رفت و آمد و همراهی کریم‌ترین مردم بود؛ به گونه‌ای که هر کس با او رفت و آمد می‌کرد و او را می‌شناخت، محبتش در قلبش می‌افتاد». (کان رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجود الناس کفا و اکرمهم عشرة من خالطه فعرفه احب. ) آن حضرت در بخشش، هرگز به خود نمی‌اندیشید، از این رو، به دوست و دشمن، و به باادب و بی‌ادب یکسان می‌بخشید. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: « سخاوت، درختی از درختان بهشت است؛ هر کس که شاخه‌ای از آن را بگیرد، نجات می‌یابد.»
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به انفاق مال به ذوی القربی و نیازمندان‌ و در راه‌ ماندگان:
• «و ءات ذا القـربی حـقّه و المـساکین و ابن السّبیل... ؛ و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن، »
• «فات ذا القربی حقّه و المسکین و ابن السّبیل... ؛ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه‌ماندگان را ادا کن! این برای آنها که رضای خدا را می‌طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند.»


تواضع یکی از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌های انسان متخلّق به اخلاق نیک است. تواضع در کتب لغت مصدر باب تفاعل از ماده «وضع یضع» و به معنای «تذلل و فروتنی» بیان شده است.
رسول ‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار می‌آمد، آن حضرت با آنکه والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد. می‌فرمود: «لا حسب الا بتواضع؛ شرافت خانوادگی جز به تواضع و فروتنی نیست.»
محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف بـه تـواضع و بـرخورد‌ فروتنانه‌ با مؤمنان:
• «و اذا جـاءک الّذیـن‌ یؤمنون‌ بایاتنا فقل‌ سـلام‌ علیکم... ؛ هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‌شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»»
• «... واخفض جناحک للمؤمنین؛. . . و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر!»
• «واخفض‌ جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین؛ و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر!»


کتمان اسرار و رازداری از بارزترین خصلت‌های خداوند متعال بوده و از صفات مؤمنین و نشانه‌ای برای عقل و شعور و معرفت و کمال هر انسانی است. رازداری نشانه ی امین بودن و وفاداری یک شخص است و کسی که این اخلاق پسندیده را دارا باشد، جایگاه ویژه‌ای در بین مردم خواهد داشت و با حفظ موقعیت خود، آبرو و نوامیس دیگران را هم محترم به حساب خواهد آورد. نهی از تجسس هم که در قرآن کریم برآن تاکید شده است بر همین مطلب دلالت دارد. «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از گمان فراوان بپرهیزید زیرا پاره‌ای از گمان‌ها در حد گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید.» این دستور حضرت حق است که در کاری که برادر دینی به دلیل خصوصی انجام دادن و مخفی نگه داشتنش دوست ندارد کسی از آن باخبر گردد، تجسس و پیگیری کنند.
در روایات اسلامی نگه داشتن اسرار دیگران و رازداری نوعی حفظ امانت شمرده شده و فاش کردن مطلب دیگران خیانت در این امانت خواهد بود. امام صادق (علیه‌السّلام) در روایتی قابل تامل می‌فرمایند: تقوای الهی پیشه کنید و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّی اگر قاتل امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) ( ابن ملجم مرادی) امانتی را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر می‌گردانم. (اِتَّقُوا اللّه، وَ عَلَیکُم بِاَداءِ الامانَةِ اِلی مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو اَنَّ قاتِلَ اَمیرِالمُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) ائتَمَنَنی عَلی اَمانَةٍ لاَدَّیتُها اِلَیهِ)
چشم‌پوشی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از بازگو کردن بـخشی از خـیانت افشاگری راز او‌ به‌ وسیله‌ همسرش:
• «و اذ اسرّ النّبیّ الی بعض ازواجه حدیثا فلمّا نبّات‌ به‌ و اظهره اللّه علیه عرّف بعضه و اعرض عن بعض... ؛ (به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!»»


۱. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از آمـران بـه‌ معروف:
• «الّذین یبتّبعون الرّسول النّبیّ الامـّیّ الّذی... یامرهم بالمعروف... ؛ همان‌ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر « امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که... آنها را به معروف دستور می‌دهد،...»
۲. امـر به معروف، از نشانههای ذکر‌ شده برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تورات و انجیل:
• «الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ الامّیّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التـّوراة و الانـجیل یـامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر... ؛ همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند؛...»
۳. امر به معروف، از وظایف پیـامبر‌ اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «خذ‌ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین؛ (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)!»


در علم اخلاق، خیرخواهی در مقابل حسادت است. فرد خیرخواه خواهان بقای نعمت‌های خدا برای مردم است و هیچ دوست ندارد که به آنها بدی برسد. رسول خدا همواره مردم را به خیرخواهی توصیه می‌کرد و می‌فرمودند: «ان اعظم الناس منزله عندالله یوم القیامه امشاهم فی ارضه بالنصیحه لخلقه؛ در روز قیامت بزرگترین منزلت و مقام از آن سانی است که بیشترین گام‌ها را در راه خیر برای مردم برداشته باشند.» نیز می‌فرمودند: «انسان باید خیرخواه برادر مومنش باشد؛ همان سان که خیرخواه خودش است.» ایشان در سخنی فرموده‌اند: «من سعی فی حاجه لاخیه فلم ینصحه، فقد خان الله و رسوله؛ هرکس در پی انجام کاری برای برادر مومنش باشد؛ ولی در حق او خیرخواه نباشد به خدا و رسول خدا خیانت کرده است.» پیامبر اکرم هیچ‌گاه از خیرخواهی مردم غافل نمی‌شد. از روی خیرخواهی برای مردم و هدایت آنها، خود را به زحمت‌های طاقت فرسا می‌انداخت؛ به گونه‌ای که خدای سبحان خطاب به ایشان فرمود: «فلعلک باخع نفسک علی ءاثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا» (بیم آن می‌رود که اگرآنها به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را ازغم و‌اندوه درپیگیری [۴۱۴]     شان تباه کنی!)
خـیرخواهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گوش فرادادن به سخنان مردم، در‌ جهت‌ منافع آنان:
• «و مـنهم الّذیـن یؤذون النّبیّ و یقولون هو‌ اذن‌ قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین ءامنوا منکم و الّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذاب الیم؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند!» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند!»


خداوند در مورد روی‌گردانی اهل کتاب و منافقین از دعوت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که موجب غصه خوردن ایشان می‌گردید، می‌فرمایند: «یایها الرسول لا یحزنک الذین یسرعون فی الکفر؛ ‌ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می‌کنند تو را غمگین نسازند.» این آیه شریفه خاطر خطیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از آنچه از نام‌بردگان در آیه مشاهده کرده است، تسلیت و دل‌خوشی می‌دهد و نام‌بردگان (منافقین) کسانی بودند که به سوی کفر سرعت می‌گرفتند یعنی به سرعت راه می‌پیمودند و از افعال و اقوال‌شان موجبات کفر یکی پس از دیگری مشاهده می‌شود پس این منافقین کافر و شتاب‌گر در کفرشان هستند. خدای (عزّوجلّ) در تمام موارد آن حضرت را از اندوه نهی کرده و از اینکه مردم از پذیرفتن دعوت حقه آن جناب اعراض می‌کردند و از قبول چیزی که مایه رشدشان بود و به سوی سبیل رشاد و رستگاری رهنمون‌شان می‌کرد استنکاف می‌نمودند دل‌گیر می‌شد، دل‌داریش داده و آن نکته را تعلیمش می‌داد که: مردم نمی‌توانند خدای تعالی را در ملکش به ستوه آورده و عاجز سازند، بلکه خدا بر کار خود مسلط و غالب است و همو است آن کسی که این اعراض‌کنندگان از پذیرفتن حق را به جرم فسق‌شان گمراه کرده و اگر دلهای‌شان از راه مستقیم متمایل به بیراهه است او چنین کرده (زیرا زمام دل‌ها به دست او است) و با سلب توفیق و استدراج رجس و پلیدی را هدف آنان قرار داده و درباره همین‌ها است که فرموده: «و لا یحسبن الذین کفروا سبقوا انهم لا یعجزون؛ و کسانی که کفر ورزیدند، نپندارند که از خدا پیشی گرفته و از چنگ او گریختند و او را شکست دادند نه، آنها نمی‌توانند خدا را به تنگ بیاورند.»
دل‌جـویی خـداوند از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، با یادآوری نظارت همیشگی خداوند از قیام و راز و نیازهای شبانه وی:
• «فان عصوک فـقل انـّی بـری‌ء ممّا تعملون• و توکّل علی العزیز الرّحیم• الّذی یـراک حـین تـقوم• و‌ تـقلّبک‌ فـی‌ السّاجدین؛ اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!» • و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن! • همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی‌خیزی می‌بیند؛ • و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان!»


۱. مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دل‌سوز و نگران آینده ناگوار برای مشرکان:
• «... و ان تولّوا فانّی اخاف علیکم عذاب یوم کبیر؛ …و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!»
۲. دل‌سوزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از رنج و گرفتاری امت و مایه تاثر‌ آن‌ حضرت:
• «لقـد ‌جـاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم‌ حریص‌ علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
• «... واخفض جناحک للمؤمنین؛. . . و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر!»


مدیریت انسان و رهبری جامعه انسانی، مهمترین و در عین حال پیچیده‌ترین فرآیند فعالیت اجتماعی انسان است؛ زیرا گردش درست سامانه اجتماع بشری به این امر تاثیر گذار، گره خورده است. کسی می‌تواند مدیری کارآمد و خلّاق و شکوفا کننده استعدادها باشد که دارای سه ویژگی تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مدیری فاقد هر یک از این ویژگی‌ها باشد مدیر موفقی نخواهد بود. در تعالیم اسلامی نیز به شرائط مدیر توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهایی را معرفی کرده تا کسانی که می‌خواهند مدیریت جامعه را بر عهده بگیرند ضمن برخورداری از آن شرائط از الگوهای الهی پیروی نمایند. الگوهایی که اسلام به ما معرفی می‌کند تربیت شده الهی هستند تا به بهترین شکل ممکن به هدایت جامعه بپردازند.
آگاهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از فـنون نـظامی و قدرت‌ مدیریّت‌ ایشان‌ در عملیّات مـسلحانه عـلیه دشمنان دین:
• «و اذ غدوت من اهلک تبوّی‌ المؤمنین‌ مقعد‌ للقتال... ؛ و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهای مختلفی را که درباره طرح جنگ گفته می‌شد، می‌شنید؛ و‌اندیشه‌هایی را که بعضی در سر می‌پروراندند، می‌دانست). »


۱. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۳. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.    
۵. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۸.    
۶. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.    
۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۸۳۸.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۲۶۶.    
۱۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۹.    
۱۳. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۱۴. نسا/سوره۴، آیه۱۳۵.    
۱۵. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۱۶. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۱۷. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۱۸. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۱۹. نور/سوره۲۴، آیه۴۹.    
۲۰. نور/سوره۲۴، آیه۵۰.    
۲۱. نور/سوره۲۴، آیه۵۰.    
۲۲. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۸، ص۲۷۱.    
۲۳. نور/سوره۲۴، آیه۵۰.    
۲۴. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۵۰.    
۲۶. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۸. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۱۶.    
۲۹. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.    
۳۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص‌۳۹۳.    
۳۱. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۳.    
۳۲. فیض‌کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء، ج۵، ص۹۳.    
۳۳. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج‌۱، ص۷۹۹.    
۳۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۱، ص‌۳۷۳.    
۳۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۳۹۳.    
۳۶. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۱، ص۳۹۵.    
۳۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۳، ص‌۲۹۷.    
۳۸. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۸۰۶.    
۳۹. فیض‌کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء، ج۵، ص۹۳.    
۴۰. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج‌۱، ص۸۰۷.    
۴۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۴۲. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۴۳. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۴۴. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۶۹.    
۴۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵.    
۴۶. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۴۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۵۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۵۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.    
۵۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۵۳. قلم/سوره۶۸، آیه۲.    
۵۴. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۵۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۷.    
۵۶. قلم/سوره۶۸، آیه۴۸.    
۵۷. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۵۸. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۵۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱.    
۶۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲.    
۶۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۷.    
۶۲. انعام/سوره۶، آیه۳۴.    
۶۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۹.    
۶۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۰.    
۶۵. ق/سوره۵۰، آیه۳۹.    
۶۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۵.    
۶۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.    
۶۸. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.    
۶۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۸.    
۷۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۷۱. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱۳، ص۱۹۱.    
۷۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۷۳. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۱۹۱.    
۷۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.    
۷۵. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.    
۷۶. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.    
۷۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۸.    
۷۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۲.    
۷۹. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۴.    
۸۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۸۱. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۱۸.    
۸۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۷، ص۵۲.    
۸۳. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۸۴. توبه/سوره۹، آیه۱.    
۸۵. توبه/سوره۹، آیه۳.    
۸۶. یونس/سوره۱۰، آیه۴۱.    
۸۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۶.    
۸۸. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۸۹. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۹۰. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۹۱. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.    
۹۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۹۳. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۵.    
۹۴. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۹۵. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۹۶. انعام/سوره۶، آیه۵۶.    
۹۷. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.    
۹۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۹۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۱۰۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    
۱۰۱. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۱۰۲. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۱۰۳. زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.    
۱۰۴. غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.    
۱۰۵. جن/سوره۷۲، آیه۲۰.    
۱۰۶. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۱۰۷. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۱۰۸. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.    
۱۰۹. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۱۱۰. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۱۱۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۱۱۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۱۱۳. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۱۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۱۱۵. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۸.    
۱۱۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۱۱۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۴۴.    
۱۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱، ص۵۸.    
۱۱۹. علامه طباطبائی، سید محمدحسین، سنن النبی، ج۱، ص۱۱۷.    
۱۲۰. علامه طباطبائی، سید محمدحسین، سنن النبی، ج۱، ص۱۱۷.    
۱۲۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۳۷.    
۱۲۲. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷.    
۱۲۳. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۵.    
۱۲۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۱۲۵. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۱۲۶. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۴.    
۱۲۷. قیامت/سوره۷۵، آیه۱۶.    
۱۲۸. قیامت/سوره۷۵، آیه۱۷.    
۱۲۹. قیامت/سوره۷۵، آیه۱۸.    
۱۳۰. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    
۱۳۱. رعد/سوره۱۳، آیه۲۸.    
۱۳۲. حجر/سوره۱۵، آیه۹۷.    
۱۳۳. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۱۳۴. طه/سوره۲۰، آیه۲۵.    
۱۳۵. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۳۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۲.    
۱۳۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۳.    
۱۳۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۳۹. انشراح/سوره۹۴، آیه۱.    
۱۴۰. انشراح/سوره۹۴، آیه۱.    
۱۴۱. انشراح/سوره۹۴، آیه۱.    
۱۴۲. انشراح/سوره۹۴، آیه۷.    
۱۴۳. انشراح/سوره۹۴، آیه۸.    
۱۴۴. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۴۵. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۴۶. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۴۷. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۴۸. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۴۹. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۱۵۱. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۳۷۵.    
۱۵۲. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۳۷۴.    
۱۵۳. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۳۷۷.    
۱۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۹.    
۱۵۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۵۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۵۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۵۸. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۱۵۹. نساء/سوره۴، آیه۶۱.    
۱۶۰. نساء/سوره۴، آیه۶۳.    
۱۶۱. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۱۶۲. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۱۶۳. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۱۶۴. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۱۶۵. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۱۶۶. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۱۶۷. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۶۸. حجر/سوره۱۵، آیه۸۶.    
۱۶۹. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۷۰. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۵، ص۲۸۹.    
۱۷۱. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج‌۴، ص‌۴۰۲.    
۱۷۲. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۹.    
۱۷۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۳.    
۱۷۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۴.    
۱۷۵. بقره/سوره۲، آیه۱۴۵.    
۱۷۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۱۷۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۷.    
۱۷۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۱۷۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۲.    
۱۸۰. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۳.    
۱۸۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۴.    
۱۸۲. اعراف/سوره۷، آیه۲.    
۱۸۳. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۱۸۴. نمل/سوره۲۷، آیه۹۲.    
۱۸۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۳.    
۱۸۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۶.    
۱۸۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص‌۱۱۶.    
۱۸۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۵، ص‌۱۱۵.    
۱۸۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۷، ص‌۱۲۱.    
۱۹۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۱۹۱. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص‌۴۳۲.    
۱۹۲. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۲.    
۱۹۳. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۴.    
۱۹۴. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۰۱، ص۲۸۱.    
۱۹۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۱۶، ص۲۲۸.    
۱۹۶. علامه طباطبائی، سید محمدحسین، سنن النبی، ج۱، ص‌۱۳۴.    
۱۹۷. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ج۱، ص‌۲۵.    
۱۹۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۲، ص‌۶۹.    
۱۹۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص۴۴۰.    
۲۰۰. دارمی تمیمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمی، ج‌۱، ص‌۶۶۸.    
۲۰۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۳، ص‌۴۰۹.    
۲۰۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۱، ص‌۳۹۲.    
۲۰۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۰۴. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۲۰۵. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۰۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۰۷. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۲۰۸. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۲۰۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴۷.    
۲۱۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۲۱۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۵.    
۲۱۲. سبا/سوره۳۴، آیه۵۰.    
۲۱۳. توبه/سوره۹، آیه۷۳.    
۲۱۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۹.    
۲۱۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۱۶. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۲۱۷. قلم/سوره۶۸، آیه۹.    
۲۱۸. یونس/سوره۱۰، آیه۴۱.    
۲۱۹. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۲۲۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۹.    
۲۲۱. توبه/سوره۹، آیه۱.    
۲۲۲. توبه/سوره۹، آیه۳.    
۲۲۳. توبه/سوره۹، آیه۴.    
۲۲۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۲۲۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۲۲۶. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۲۲۷. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۲۲۸. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۲۲۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۲۳۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۴.    
۲۳۱. زمر/سوره۳۹، آیه۱۱.    
۲۳۲. زمر/سوره۳۹، آیه۱۴.    
۲۳۳. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۲۳۴. غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.    
۲۳۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۲۳۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۱.    
۲۳۷. ملک/سوره۶۷، آیه۲۹.    
۲۳۸. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۲۳۹. توبه/سوره۹، آیه۱۱۹.    
۲۴۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۱، ص‌۱۷.    
۲۴۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص‌۱۱۵.    
۲۴۲. منافقون/سوره۶۳، آیه۱.    
۲۴۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۸.    
۲۴۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۹.    
۲۴۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.    
۲۴۶. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۱۵۷.    
۲۴۷. نجم/سوره۵۳، آیه۱.    
۲۴۸. نجم/سوره۵۳، آیه۲.    
۲۴۹. نجم/سوره۵۳، آیه۳.    
۲۵۰. نجم/سوره۵۳، آیه۴.    
۲۵۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۲۵۲. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۵۳. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۵۴. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۱۱.    
۲۵۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۲۵۶. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۲۵۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص‌۱۴۳.    
۲۵۸. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۲۵۹. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۶۰. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۶۱. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۱۲.    
۲۶۲. توبه/سوره۹، آیه۱۲۷.    
۲۶۳. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۶۴. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۶۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۱۸.    
۲۶۶. طریحی نجفی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۷۱.    
۲۶۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.    
۲۶۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۴۱.    
۲۶۹. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۶۱.    
۲۷۰. کهف/سوره۱۸، آیه۶.    
۲۷۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.    
۲۷۲. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۲۷۳. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۲۷۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴.    
۲۷۵. انعام/سوره۶، آیه۱۳۵.    
۲۷۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴.    
۲۷۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۵.    
۲۷۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۲.    
۲۷۹. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۲۸۰. قلم/سوره۶۸، آیه۹.    
۲۸۱. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۲۸۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۴.    
۲۸۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.    
۲۸۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۱.    
۲۸۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۴.    
۲۸۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۵.    
۲۸۷. یس/سوره۳۶، آیه۱.    
۲۸۸. یس/سوره۳۶، آیه۲.    
۲۸۹. یس/سوره۳۶، آیه۳.    
۲۹۰. یس/سوره۳۶، آیه۴.    
۲۹۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۳.    
۲۹۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۳.    
۲۹۳. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲۹۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۲۹۵. آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.    
۲۹۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۳.    
۲۹۷. نحل/سوره۱۶، آیه۳۷.    
۲۹۸. کهف/سوره۱۸، آیه۶.    
۲۹۹. کهف/سوره۱۸، آیه۵۵.    
۳۰۰. کهف/سوره۱۸، آیه۵۷.    
۳۰۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۳.    
۳۰۲. نمل/سوره۲۷، آیه۷۰.    
۳۰۳. نمل/سوره۲۷، آیه۷۹.    
۳۰۴. نمل/سوره۲۷، آیه۸۱.    
۳۰۵. قصص/سوره۲۸، آیه۵۶.    
۳۰۶. شوری/سوره۴۲، آیه۴۸.    
۳۰۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۴.    
۳۰۸. غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۱.    
۳۰۹. غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۲.    
۳۱۰. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۳۱۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۹.    
۳۱۲. نجم/سوره۵۳، آیه۳۰.    
۳۱۳. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۳۱۴. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۳۱۵. نجم/سوره۵۳، آیه۱.    
۳۱۶. نجم/سوره۵۳، آیه۲.    
۳۱۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۷.    
۳۱۸. کهف/سوره۱۸، آیه۶.    
۳۱۹. کهف/سوره۱۸، آیه۷.    
۳۲۰. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۳۲۱. مائده/سوره۵، آیه۱۶.    
۳۲۲. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۱.    
۳۲۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱.    
۳۲۴. حج/سوره۲۲، آیه۶۷.    
۳۲۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۳.    
۳۲۶. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۳۲۷. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۳۲۸. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۳۲۹. انعام/سوره۶، آیه۳۶.    
۳۳۰. نحل/سوره۱۶، آیه۳۷.    
۳۳۱. قصص/سوره۲۸، آیه۵۶.    
۳۳۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۲.    
۳۳۳. زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۳۳۴. زمر/سوره۳۹، آیه۳۷.    
۳۳۵. جن/سوره۷۲، آیه۲۱.    
۳۳۶. توبه/سوره۹، آیه۳۳.    
۳۳۷. قصص/سوره۲۸، آیه۸۵.    
۳۳۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۸.    
۳۳۹. صف/سوره۶۱، آیه۹.    
۳۴۰. نمل/سوره۲۷، آیه۸۱.    
۳۴۱. روم/سوره۳۰، آیه۵۳.    
۳۴۲. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۳۴۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱.    
۳۴۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱.    
۳۴۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۱.    
۳۴۶. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۳۴۷. مائده/سوره۵، آیه۱۶.    
۳۴۸. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۶، ص۱۵۱.    
۳۴۹. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۳۵۰. انعام/سوره۶، آیه۳۶.    
۳۵۱. یونس/سوره۱۰، آیه۴۳.    
۳۵۲. نمل/سوره۲۷، آیه۸۱.    
۳۵۳. روم/سوره۳۰، آیه۵۲.    
۳۵۴. روم/سوره۳۰، آیه۵۳.    
۳۵۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۲.    
۳۵۶. زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۳۵۷. زمر/سوره۳۹، آیه۳۷.    
۳۵۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۰.    
۳۵۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۱۴۱.    
۳۶۰. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ج۱، ص۷۷۶.    
۳۶۱. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۴۱۳.    
۳۶۲. شوری/سوره۴۲، آیه۳۸.    
۳۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۳۶۴. شوری/سوره۴۲، آیه۳۸.    
۳۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۶۶.    
۳۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۶۷.    
۳۶۷. توبه/سوره۹، آیه۱۱۱.    
۳۶۸. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۳۶۹. مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.    
۳۷۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۹۸.    
۳۷۱. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ص۱۹۹.    
۳۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۸۲.    
۳۷۳. انفال/سوره۸، آیه۵۶.    
۳۷۴. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۳۷۵. انفال/سوره۸، آیه۵۶.    
۳۷۶. انفال/سوره۸، آیه۵۶.    
۳۷۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۸۳.    
۳۷۸. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۴۸.    
۳۷۹. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۳۸۰. انفال/سوره۸، آیه۵۶.    
۳۸۱. انفال/سوره۸، آیه۵۷.    
۳۸۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۶.    
۳۸۳. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۵۴.    
۳۸۴. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۳۸۵. نمل/سوره۲۷، آیه۵۹.    
۳۸۶. نمل/سوره۲۷، آیه۵۹.    
۳۸۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۵، ص۴۶۰.    
۳۸۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص‌۴۶۱.    
۳۸۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۵، ص۴۶۱.    
۳۹۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۵، ص۴۴۷.    
۳۹۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۸۵.    
۳۹۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۳۹۳. اخلاق، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج۸، ص۴.    
۳۹۴. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷.    
۳۹۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳.    
۳۹۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.    
۳۹۷. روم/سوره۳۰، آیه۳۸.    
۳۹۸. ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۳۹۷.    
۳۹۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۳۴.    
۴۰۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۱۸.    
۴۰۱. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۴۰۲. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۴۰۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۵.    
۴۰۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۴۰۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۷۹.    
۴۰۶. تحریم/سوره۶۶، آیه۳.    
۴۰۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۴۰۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۴۰۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۹.    
۴۱۰. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۲۲۰.    
۴۱۱. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۲۲۰.    
۴۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۶.    
۴۱۳. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۴۱۴. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۴۱۵. انفال/سوره۸، آیه۵۹.    
۴۱۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۶.    
۴۱۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۷.    
۴۱۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۸.    
۴۱۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۹.    
۴۲۰. هود/سوره۱۱، آیه۳.    
۴۲۱. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۴۲۲. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۴۲۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۱.    



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فضایل رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    






جعبه ابزار