تکذیب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تکذیب، انکار حقایق،
دروغ دانستن آیات
خدا و متهم کردن
پیامبران به دروغگویی میباشد.
تکذیب مصدر باب تفعیل از ماده «ک ـ ذ ـ ب» به معنای انکار کردن، دروغ پنداشتن چیزی و نسبت دروغ دادن به کسی است.
تکذیب در اصطلاح
قرآن و روایات، در برابر تصدیق (
ایمان ))
صدق ،
کذب (و به معنای انکار حقایقی مانند
خداوند ،
پیامبر ،
امام و روز
قیامت است)
(و بهطور کلی مکذِّب کسی است که
حق را تکذیب کند.
قرآن کریم در بیش از ۲۰۰
آیه (به طور صریح یا غیر صریح) به موضوع تکذیب پرداخته است. در این آیات از تکذیب این امور سخن به میان آمده است:
آیات الهی ،
حق،
انبیا و
مرسلین ،
بیم دهندگان،
قرآن سخن راست خداوند،
نعمت های الهی ،
لقای الهی،
لقای آخرت،
روز جزا قیامت و پاداش نیکوتر.
گرچه تکذیب خودش
کفر نیست؛ لیکن بر کفر دلالت میکند،
زیرا در تعریف کفر گفته شده که آن
جهل به معارف است و گاه همراه با
استکبار و تکذیب پیامبران و
کتاب های آسمانی است و گاه مانند کفر
مستضعفان بدون انکار است.
کفر در صورت همراه بودن با تکذیب مستلزم خلود در
آتش دوزخ است: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون»
و گرنه در آن احتمال نجات هست، گرچه پس از توقف طولانی یا کوتاه در
جهنم باشد.
برخی از واژه «
اصحاب »
سوره حدید «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَحیم»
خلود را نسبت به صورت نخست استفاده کرده اند.
قرآن کریم، کسی را که بر خداوند
افترا بسته یا آیات دلالت کننده بر وی را تکذیب کند، ظالم ترین انسانها دانسته است: «و مَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِبـًا اَو کَذَّبَ بِـایـتِهِ».
در توضیح آن باید گفت که
ظلم عبارت از انحراف و خروج از حد وسط است و تحلیل دقیق عقلی مفید آن است که زشتی هر
گناهی به مقدار ظلمی است که در آن وجود دارد و همان گونه که ظلم با اختلاف ویژگی های
ظالم ، کوچک یا بزرگ میشود، با توجه به کسی که ظلم بر وی واقع شده یا اراده شده واقع شود نیز کوچک و بزرگ میگردد و هرچه شأن آن شخص عظیمتر باشد، ظلم نیز بزرگتر خواهد بود و از آنجا که چیزی بزرگتر و والاتر از خداوند و آیات وی نیست، کسی که به خدا افترا بسته یا آیات وی را تکذیب کند، ظالم ترین شخص خواهد بود، هرچند در حقیقت به خود ستم کرده است.
تکذیب و متهم ساختن پیامبران به دروغگویی از شیوه های معمول مخالفان انبیا بوده است. قرآن تکذیب
نوح (علیهالسلام)،
هود (علیهالسلام)،
صالح (علیهالسلام)،
موسی (علیهالسلام)،
شعیب (علیهالسلام)،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و همه انبیا
از سوی اقوام ایشان را نقل کرده و
صبر و
بردباری آنان در برابر این تکذیب ها
را یادآور شده است و به
رسول گرامی خود که از تکذیب اندوهگین گردیده
دلداری داده و او را به صبر و بردباری فراخوانده است.
برخی، اصل
نبوت و همه انبیا را انکار کرده و برخی نیز بعضی از انبیا را منکر بوده اند
و از آنجا که همه انبیا هدف و شخصیت حقوقی واحدی دارند
انکار بعضی از آنها به منزله انکار تمامی آنان است
و از این نظر این دو گروه تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو گروه مستحق
عذاب اند.
در برخی روایات تکذیب
اهل بیت (علیهمالسلام) همانند تکذیب پیامبران دانسته شده و به تکذیب کنندگان وعده ناخوشایند
مجازات و
عذاب اخروی داده شده است.
قرآن کریم ضمن گزارش تکذیب پیامبران و حقایق از سوی اقوام ایشان به عوامل آن نیز اشاره کرده است:
گاهی بی خبری افراد از حکمت ها، حقایق، معارف، احکام و اهداف بلند انبیا موجب تکذیب و انکار حقایق از سوی آن هاست: «بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِه...».
در برخی روایات نیز نادانی و ضعف
بصیرت ، از عوامل تکذیب به شمار آمده است.
برخی کوته فکران، تمایلات و خواسته های خویش را معیار خوب و بد دانسته، هر چیزی را که موافق خواستهها و هوس های خود نیابند از سرِ استکبار، تکذیب و انکار میکنند: «اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم و فَریقـًا تَقتُلون».
بر اساس آیه ۹۴
اسراء از جمله چیزهایی که سبب انکار
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانسته شده بعید شمردن رسالت شخصی از جنس بشر است: «و ما مَنَعَ النّاسَ اَن یُؤمِنوا اِذ جاءَهُمُ الهُدَی اِلاّ اَن قالوا اَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولا».
عاقبت اعمال سوء و ارتکاب گناهان پیاپی، تکذیب آیات الهی است: «ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســوا السّوای اَن کَذَّبوا بِـایـتِ اللّه»،
چون کسی که در
شهوتها فرو رفته و به گناه دلبسته باشد، هیچ چیزی از جمله
معاد و
قیامت نمیتواند مانع ازگناه او باشد: «و ما یُکَذِّبُ بِهِ اِلاّ کُلُّ مُعتَد اَثیم».
«مُعتَد» به معنای متجاوز است و مراد از آن در اینجا متجاوز از حدود
عبودیت است و «اَثیم» کسی است که گناهان فراوانی داشته باشد.
دنیاطلبی و فرو رفتن در ورطه مادیات باعث
غفلت و
غرور و ضعف
عقل میشود و
انسان میپندارد اگر در
دنیا به
ثروتی رسید، شایستگی آن را داشته و همواره آن را خواهد داشت.
ثروت اندوزی، گاه باعث تردید در فرارسیدن قیامت: «و ما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً»
یا حتی تکذیب آن میگردد: «و کَذَّبَ بِالحُسنی... و ما یُغنی عَنهُ مالُهُ اِذا تَرَدّی».
طبق بسیاری از آیات، مکذبان فرجام خوشایندی نداشته و سرانجام، آثار سوء تکذیب دامنگیرشان خواهد شد
«فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ لِزامّا».
پیامدهای تکذیب در دو بخش قابل پیگیری است:
خداوند تکذیب کنندگان آیات الهی را مجازات کرده، آنان را گمراه میکند یعنی از شنیدن و استجابت کلام حق، ناشنوا و از گفتن کلام حق و شهادت به
توحید و
رسالت ،
لال میکند و آنان را در تاریکیهایی قرار میدهد که حقایق را نمیبینند: «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا صُمٌّ وبُکمٌ فِی الظُّـلُمـتِ مَن یَشَاِ اللّهُ یُضلِلهُ...».
«تِلکَ القُری نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنبائِها و لَقَد جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَما کانوا لِیُؤمِنوا بِما کَذَّبوا مِن قَبلُ کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ الکـفِرین».
طبع
قلب به معنای مهر زدن و نهادن علامت کفر بر قلب
کافر است که
ملائکه هنگام مشاهده آن علامت در مییابند که وی دیگر
ایمان نمیآورد.
چنین شخصی از بهره های معنوی محروم گشته، تنها بهره وی همانا تکذیب است.
خداوند درباره مکذبان وعده داده است که به زودی و ناخودآگاه آنان را دچار
استدراج میکند تا شقاوت آنان تمام شده، در ورطه هلاکت افتند
«فَذَرنی و مَن یُکَذِّبُ بِهـذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون»
و به آنها مهلت خواهد داد تا بر گناهان خود بیفزایند
زیرا
تدبیر وی سخت استوار است: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی مَتین».
(
استدراج )
افزون بر موارد یاد شده که بیشتر مربوط به
عقوبت های فردی اند، چنان چه جامعه نیز دچار تکذیب شود به عنوان مجازات از انواع
برکات و خیرات زیاد محروم میشود: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ و لـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون»
همچنین در صورتی که همه یا اکثر افراد جامعه از مکذبان باشند
سنّت الهی آن است که تکذیب کنندگان با انواع
بلاها به هلاکت برسند
«قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسیروا فِی الاَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُکَذِّبین»
از این رو آیات فراوانی با ذکر سرنوشت اقوامی که پیامبران خود را تکذیب کردهاند مردم را به عبرت گیری از سرنوشت شوم آنها دعوت میکند، چنان که در آیه ۱۳۶
اعراف سرنوشت
قوم فرعون ، یعنی گرفتن
انتقام الهی از آنها و غرق ساختن آنان در دریا به سبب تکذیب آیات الهی و
غفلت از آنها گزارش شده است: «فانتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنـهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبوا بِـایـتِنا و کانوا عَنها غـفِلین».
در روایت نیز وارد شده که مکذبان از قوم نوح بر اثر تکذیب و سایر قوم وی نیز به سبب رضایت به تکذیب آنان غرق شدند.
براساس آیه ۳۷
عنکبوت اصحاب مدین نیز به سبب تکذیب
شعیب (علیهالسلام)
زلزله آنان را فرا گرفت و بامدادان در خانه هایشان از پا درآمدند: «فَکَذَّبوهُ فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحوا فی دارِهِم جـثِمین».
افزون بر اینکه در ۱۲ آیه به هلاکت و نابودی مکذبان و
نفرین بر آنها با تعبیر «ویلٌ یَومَئِذ لِلمُکَذِّبین»
در قیامت تصریح شده
در آیات دیگری نیز پیامدهای گوناگون تکذیب آنان بیان شده است:
اعمال مکذبان
حبط شده و بهرهای از
ثواب اعمال خود نخواهند داشت
«والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا و لِقاءِ الأخِرَةِ حَبِطَت اَعمــلُهُم»،
زیرا اعمال خود را مطابق دستور انجام نداده اند.
از جمله عذاب های بزرگ تکذیب کنندگان در قیامت حسرت آنها بر
زیانکاری است، زیرا هم سرمایه خود را از دست داده و هم سودی به دست نیاورده اند: «قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّی اِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قالوا یـحَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فیها و هُم یَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم اَلا ساءَ ما یَزِرون».
به مکذبان چنین خطاب میشود که همان
آتشی را که منکرش بودید بچشید: «و قیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون».
آنان در آتش جهنم دائماً خواهند ماند. «والَّذینَ کَفَروا وکَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون»
شایان ذکر است که بر اساس نظری در آیه «و یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّة فَوجـًا مِمَّن یُکَذِّبُ بِـایـتِنا...»
می توان یکی از پیامدهای اخروی تکذیب را حشر مکذبان همراه با ذلت و خواری دانست. برداشت مذکور در صورتی است که آیه مربوط به قیامت بوده، کلمه «مِن» در آن برای تبیین باشد نه تبعیض و نیز واژه «حشر» تنها در جمع و بر وجه اذلال و خوار کردن به کار رود
ولی بر اساس روایات اهل بیت (علیهمالسلام) آیه مربوط به رجعت بوده
«مِن» در آن برای تبعیض و بدین معناست که در رجعت، برخی از مکذبان که ستمشان به نهایت رسیده، به دنیا باز میگردند تا از آنان انتقام گرفته شده، بخشی از عذابی را که مستحق آن هستند، بچشند، در حالی که در قیامت همه انسانها بدون استثنا محشور میشوند: «... و حَشَرنـهُم فَلَم نُغادِر مِنهُم اَحَدا».
۱) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛
۲) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق؛
۳) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛
۴) تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق؛
۵) تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛
۶) تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش؛
۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛
۸) التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق؛
۹) تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش؛
۱۰) تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م۱۱۱۲ ق)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛
۱۱) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛
۱۲) کشف الاسرار، میبدی (م ۵۲۰ ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛
۱۳) لسان العرب،ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛
۱۴) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛
۱۵) المصباح المنیر، الفیومی (م ۷۷۰ ق)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛
۱۶) معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، قم، ۱۳۷۶ ش؛
۱۷) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م۳۹۵ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛
۱۸) المعجم المفهرس، محمد فؤاد، قاهرة، دارالکتب المصریة، ۱۳۶۴ ق؛
۱۹) مفردات، الراغب (م ۴۲۵ ق)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المیزان،
۲۰) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛
۲۱) النکت والعیون، الماوردی (م ۴۵۰ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق؛
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تکذیب»، شماره ۱۸.