حب و بغض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حُبّ و بُغض، دو مفهوم در
قرآن و
حدیث و
اخلاق،
به معنای
دوستی و
دشمنی.
حُب در
لغت،
مصدر فعل «
حَبَّ یحِبُّ» است که از جمله
به معنای لزوم و ثبات و نیز دوستی و کشش
نفس به سوی چیزی خواستنی است و این معنا از همان لزوم و ثبات اخذ شده است.
در مقابل،
بغض به معنای دشمنی و
تنفر از چیزی است که مورد پسند
انسان نباشد.
حب در
اصطلاح، گرایش
به سوی چیزی
لذت بخش و سازگار با
طبع و وابستگی خاص میان انسان و
کمال اوست که اگر شدت یابد
عشق نامیده میشود.
این انفعال نفسانی تابع ادراک و
معرفت است و از شناخت زیباییهای ذاتی
محبوب یا از
احسان وی نشئت میگیرد
و دارای
مراتب شدت و ضعف و دربرگیرنده امور مادّی و غیرمادّی است.
تعلق میان مُحِب و محبوب، باعث کشش انسان
به سوی محبوب میشود که با رسیدن
به آن، نقص وی
به کمال تبدیل میشود و نیازهای مادّی و معنویاش برطرف میگردد.
برخی واژههای هم معنا با
حب عبارتاند از:
وُدّ،
خُلَّت،
الفت،
وَلایه،
علاقه،
و
هوی.
بُغض در اصطلاح
نفرت از چیزی آزار دهنده و
مخالف با طبع است که اگر فزونی یابد،
مَقْت (
بیزاری،
عداوت) و بَغْضاء (
کینه، دشمنی) خوانده میشود.
بغض هنگام
تضاد چیزی با محبوب ایجاد میشود، لذا اگر محبوبی وجود نداشته باشد مبغوضی نیز نخواهد بود.
برخی واژههای هممعنا با بغض عبارتاند از:
قَلی،
شَنَآن،
فِرْک و کراهت.
در
قرآن کریم حب و مشتقات آن ۸۲ بار و البَغضاء، که تنها شکل
به کار رفته از مادّه بغض است، پنج بار
به کار رفته است.
در برخی آیات قرآن
به رابطه
حب میان
خدا و
بندگان اشاره شده است.
طباطبائی حب خدا به بنده را احسان خاص او دانسته است که از صفات فعل الهی اوست. وی
حب خدا به انسان را گسترش
رحمت او بر شخص و کشیده شدنش
به سوی
خدا و بغض
خدا را دوری
رحمتالهی از انسان میداند.
خدا حب خود
به بنده را در اموری همچون اعطای توفیق
طاعت و
عبادت،
هدایت به دین، برداشتن
حجاب از
قلب،
بخشایش
و پاداش
جلوه گر میسازد.
براساس آیات قرآن، برخی بهره مندان از
حب الهی عبارتاند از:
توبهکنندگان،
پرهیزکاران،
مجاهدان در راه
خدا،
توکلکنندگان
به خدا،
شکیبایان
و پیروی کنندگان از
پیامبر.
همچنین براساس روایات،
علم آموزی،
بیرغبتی
به دنیا،
نیکی
به والدین،
شاد کردن دل مسلمان،
یاری رساندن
به داد خواهان
و
تلاوت قرآن از اعمالی است که
خدا آنها را دوست دارد.
از نشانههای
دوستی خدا با
بنده، داشتن
فهم عمیق در دین،
قناعت،
قلب سلیم و
ابتلا است.
ابن قیم جوزیه به جاآوردن
نوافل، شکسته شدن
قلب در پیشگاه
خدا و
مناجات با او را از عوامل جلب محبتالهی دانسته است.
بنابر
حدیث نبوی مشهور
به «
حدیث قرب نوافل»، هرگاه بنده از طریق نوافل
به خدا تقرب جوید
خدا او را دوست خواهد داشت و آنگاه که دوستش بدارد
گوش و
چشم و
دست و
پای او میشود و هر آنچه بخواهد
به او عطا میکند.
براساس آیات قرآن، از جمله محرومان از دوستی
خدا عبارتاند از:
کافران،
تجاوزکاران،
مفسدان،
اسراف کنندگان،
ستمکاران،
مستکبران و
خیانت پیشگان.
بنابر روایات،
دشنام دهندگان، لعنت کنندگان و
طعنه زنندگان بر
مؤمنان،
پیشوایان
ستمکار،
سخن چینان و
تفرقهافکنان
از جمله کسانی هستند که
خدا آنها را
دشمن میدارد.
حب الهی موضوع مباحثات کلامی نیز بوده است.
غزالی حب الهی را بالاترین مقام انسانی دانسته که مقامهای پیشین، نظیر
توبه و
صبر و
زهد، مقدمه آن است و مقامها و درجات بعدی، مانند
شوق و
انس و
رضا، ثمرات و نتایج آن محسوب میشود.
بهعقیده وی،
سعادتمند ترین مردم در
آخرت کسی است که در
دنیا بیشترین میزان
حبالهی را داشته باشد، زیرا درجه لذات انسانها در آخرت متناسب با میزان
حب آنان
به خداست.
در همین سیاق، او
حب انسان
به غیر
خدا را، اگر با
حب الهی نسبتی نداشته باشد، ناشی از
جهل و قصور در معرفت
خدا میداند، بنابراین
حب پیامبر و دانشمندان و
پرهیزگاران را، که خاستگاه آن،
حب به خداست، پسندیده میشمرد.
وی، سپس اسباب و عوامل پنج گانه
حب را در انسان برمی شمرد و شرح می دهد که چگونه هر یک از این عوامل
به حب الهی منجر میشود: ۱)
حب ذات از آن رو
به حب الهی منتهی میشود که
خداوند،
خالق و وجود دهنده انسان است و کمال و دوام و بقای او از خداست؛ ۲)
حب به کسی که
به انسان احسان میکند، بنابراین انسان
به خدا که احسانکننده
به اوست و با آفریدنش و عطای نعمتهای بسیار، بیشترین احسان را در حق وی کرده، محبت می ورزد؛ ۳)
حب به افراد از آن رو که محسناند، سبب
حب الهی خواهد بود زیرا خداوند با خلق موجودات و انعام
به آنها نیکوکار و
محسن به همه آنهاست؛ ۴)
حبّ جمال به حب الهی منجر میشود، زیرا خداوند جمال مطلق است؛ ۵)
حب ناشی از هم سنخی، با این توضیح که از انسان خواسته شده در اکتساب صفات الهی مانند
علم و برّ و احسان و
مهرورزی به بندگان و سایر مکارم
شریعت بکوشد، و این سبب
قرب به خدا و
به تبَع آن محبت الهی میشود.از آن بالاتر،
خدا در آدمی از
روحی دمیده است که درک حقیقت آن بیرون از حدّ
عقل است و آدم
به اعتبار همین مناسبت،
مسجود فرشتگان و شایسته
خلافت الهی شده است. این مناسبت و هم سنخی، بالاترین پیوند محبت را ایجاد میکند.
جهمیه و
معتزله معتقدند که
خدا نه
دوست می دارد و نه دوست داشته میشود.
به نظر آنان متعلَّق هر حبی، امری مادّی است و از این رو، نمی توان
حب انسان را
به خدا در معنای حقیقی آن تصور کرد. آنان
نصوص موجود درباره
حب میان بنده و
خدا را
تأویل می کنند و عقیده دارند مقصود از
حب بندگان
به خدا، دوست داشتن طاعت و عبادت او و فزونی اعمال نیک برای رسیدن
به ثواب است و منظور از
حب خدا به بندگان، احسان او
به ایشان،
مدح و اعطای ثواب
به آنان و اراده این امور از سوی خداست.
به اعتقاد
امام خمینی متعلق اولی و حقیقی
حب الهی، همان ذات الهی است، لذا
حب و محبوب و محب در ذات الهی یکی است و تعدی در آن راه ندارد.
به اعتقاد امام خمینی ذات حق اشد الوجود و حقیقت وجود و واجبالوجود و صرف الوجود است و کل کمالات و بلکه فوق کمالات را داراست و لذا
حب شدید و عشق وجوبی دارد و در مرتبه ذات، کمالات ذات خود را
به علم و درک حضوری ادراک مینماید. زیرا استشعار شیء
به ذات خود، کمال درک است، چون ذات برای ذات
به نحو حضوری جمعی و بدون شائبه غیبت، مدرک و منکشف است. پس حضرت حق که
به درک تام التام، مدرک اتمّ کمالات ذات خویش است، عاشق و محب تجلیات و جمال جمیل مطلق خود بوده و چون
عاشق ذات است و بذاته و
به علم حضوری که عین ذات است، مدرک کمالات ذات است، پس عاشق و محب ذات است. درک و ادراک عین ذات است و مدرک و محبوب و معشوق هم عین ذات است. پس هم او عاشق و هم عشق و هم معشوق است.
امام خمینی در نهایت
حبّ الهی را مستفاد حدیث معروف «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» میداند.
امام خمینی معتقد است آنچه دارای محبوبیت ذاتی است،
حب ذات الهی است و
خدا بهجهت
حب ذاتی
به ذات خود،
به سایر اشیا محبت داشته و این
حب تبعی منشا تعلق اراده
به اشیاء ممکنات و زمینهساز تحقق آنها را فراهم کرده است.
به اعتقاد ایشان محب الهی که
بهواسطه آن وجود ظهور یافته است، حکم و ظهور آن محبت
بهحسب نشئات و قوابل، مختلف میشود پس در برخی
مراتب و اطوار ظهور حکم آن محبت الهی اتم و اظهر و در برخی
مراتب کمتر و ضعیف است.
طباطبائی،
با استناد
به آیه ۱۶۵ سوره بقره،
حب بنده
به خدا را حقیقی و متعلَّق
حب را فراتر از
امور مادّی دانسته است. منشأ چنین حبی کمال مطلق بودن
خدا و مشاهده احسان و
جمال اوست.
حب به خدا با میزان معرفت
به او ارتباط مستقیم دارد؛ یعنی، هر چه شناخت انسان از
خدا بیش تر باشد دوستی او نیز عمیق تر خواهد بود.
در
حدیثی، راوی از
امام صادق علیه السلام میپرسد که آیا
حب و بغض جزء ایمان است؟
امام پاسخ میدهد: «هلالدّینُ (الایمان) إلّا الحب و البغض» آیا دین (ایمان) چیزی جز
حب و بغض است؟.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز در حدیثی
حب و بغض در راه
خدا و دوستی با دوستان
خدا و دشمنی با دشمنان او را محکم ترین دستگیره
ایمان میداند.
غزالی،
با استناد
به این حدیث، نتیجه گرفته که لازم است انسان دشمنانی داشته باشد که در راه
خدا به آنان بغض ورزد و دوستانی که در راه
خدا آنان را دوست بدارد.
حب، با توجه
به متعلَّق آن،
به ممدوح و
مذموم تقسیم میشود.
حب به خدا و دوستان
خدا و آنچه انسان را
به خدا نزدیک میکند ممدوح است و دوست داشتن آنچه
مبغوض خداست و چیزی که باعث از بین رفتن محبت
خدا یا کاهش آن میشود، مذموم است.
طباطبائی،
در ذیل آیه («زُینَ لِلنّاسِ
حُبُّ الشَّهَوات»)
در تبیین محبت مذموم، معتقد است مقصود از
حب شهوات، علاقه عادی نیست زیرا اصل علاقه مندی، امری
فطری است، بلکه مراد دلدادگی و دوستی شدید دنیاست.
زمخشری
ذیل آیه ( قُل لا اَسْئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً إلّا الْمَوَدَّه فِیالْقُربی»)
نقل کرده که از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره مقصود از «القربی»، که در این آیه دوستی با آنان خواسته شده است، پرسیدند و ایشان پاسخ دادند که مقصود
علی و
فاطمه و دو
پسر آنها هستند.
ثعلبی
در تبیین جایگاه آل محمد، حدیثی از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکند که هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود
شهید و بخشوده و دارای ایمان کامل است.
در احادیث،
به حب اهل بیت و بغض دشمنان آنان بسیار سفارش شده و برای این
حب و بغض ثمرات بسیاری ذکر گردیده که از جمله آنهاست: گشایش درهای
رحمت الهی،
آمرزش
گناهان،
نیل
به شفاعت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
و جای گرفتن در بالاترین درجات
بهشت.
در حدیثی از
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده که «
خدا را
به خاطر نعمتهایش، مرا
به خاطر دوستیتان
به خدا، و اهل بیتم را
به خاطر
حب من دوست بدارید».
منابع :
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی،.
(۳) عبدالواحد بن محمدآمدی، غررالحکم و درر الکلم آمدی، با شرح و ترجمه فارسی هاشم رسولی محلاتی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۴) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۵) ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم ۱۳۶۸ش.
(۶) ابن تیمیه، قاعده فیالمحبه، چاپ محمدرشاد سالم، قاهره.
(۷) ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۸) ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسولصلیالله علیه، چاپ عیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
(۹) ابن عاشور (محمد طاهربن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر، تونس ۱۹۸۴.
(۱۰) ابن فارس، مقاییس اللغة.
(۱۱) ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، ج ۳، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۲) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۳) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۱۴) احمد بن محمد برقی، المحاسن، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۳.
(۱۵) احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۱۶) مها یوسف جاراللّه، الحب و البغض فی القرآن الکریم، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۱۷) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغه و صحاحالعربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۸) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفه.
(۱۹) حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
(۲۰) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۱) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ش.
(۲۲) محمد بن محمد زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۲۳) زمخشری، الکشاف.
(۲۴) جمیل صلیبا، المعجم الفلسفی بالالفاظ العربیه و الفرنسیه و الانکلیزیه و اللاتینیه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۲۵) طباطبائی، المیزان.
(۲۶) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۷) محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
(۲۸) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۲۹) غسان احمد عبدالرحمان، محبه اللّه و رسوله فیالکتاب و السنه، بیروت ۱۴۲۵.
(۳۰) محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۱) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
(۳۲) احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، (بیروت) : دارالفکر.
(۳۳) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۴) کلینی، اصول الکافی.
(۳۵) مجلسی، بحار الانوار.
(۳۶) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۳۷) محمد بن محمدمفید، الامالی، چاپ حسین استادولی و علیاکبر غفاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حب و بغض»، شماره۵۷۸۴. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.