حجاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حجاب، بهعنوان یکی از احکام وجوبی
اسلام، به اینمعنا است که
زن، هنگام
معاشرت با
مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و
خودنمایی نپردازد. بنابراین، حجاب، بهمعنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن،
وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن،
حرام بودن خودنمایی به
نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در اینصورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیرمحرم، مورد توافق فقهای همه مذاهب اسلامی است اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگوی فقهاست. حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و ... دارای آثار و فواید زیادی است.
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام،
قرب به خداوند است و از
قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به
تزکیه نفس،
طهارت،
عفت و پاکدامنی است.
حجاب در لغت بهمعنای مانع، چیزی که بین دو چیز جدایی افکنَد، پوشاندن و
پوشش (سِتر) است.
به پرده حائل میان قفسه سینه و شکم، «حجاب حاجز» میگویند.
امروزه واژه حجاب در زبان عامه مردم و متون فقهی بهمعنای پوشش شرعیِ زنان بهکار میرود.
حجاب، بیش از آنکه جنبه فردی داشته باشد، رفتاری اجتماعی است، یعنی انسان عاقل
مکلف، در جمع و هنگام مواجهه با دیگران، از حیث پوشش، الزامات و محدودیتهایی را میپذیرد که میزان آن در فرهنگها و ادیان و جوامع، متفاوت است. در باور دینداران، علی الاصول، الزامات و محدودیتها و هنجارهای حضور در اجتماع را
دین تعیین میکند.
استعمال این کلمه، بیشتر بهمعنی پرده است. در
قرآن این كلمه در هفت مورد بهكار رفته كه بیشتر بهمعنای حاجز، مانع، حایل و پرده است. این کلمه از آنجهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیله پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
در این نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن، بهعنوان یکی از احکام وجوبی
اسلام، این است که
زن، هنگام
معاشرت با
مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.
بنابراین، حجاب، بهمعنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن،
حرام بودن
خودنمایی به
نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
گاهی مشاهده میکنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است؛
و این دور از روح حجاب است.
اگر بهمعنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به
گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به
معارف اسلامی، مانند
توحید و
نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل
کفر و
شرک جلوگیری نماید.
پوشیده بودن زنان در ادیان و اقوام پیش از
اسلام نیز وجود داشته است.
مسیحیان و
یهودیان به پوشیده بودن موی زنان اهمیت میدادند و آن را از نشانههای
عفت زنان برمیشمردند.
متأله مسیحی، تِرتولیانوس (از آباء کلیسا، متوفی ۲۲۵ میلادی)، در اثرش (درباره پوشش زنان)، زنان مسیحی را ملزم میکرد در لباس پوشیدن، آرایش مو، راه رفتن و استفاده از زیورآلات همانند زنان
مشرک نباشند.
در دوره معاصر گروهی از یهودیان راستکیش (
ارتدکس) همچنان بر لزوم پوشیده بودن موی زنان پافشاری میکنند.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در
نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ؛
ای رسول ما به مردان
مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.»
«قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ؛
ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.»
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛
پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آنکه دلش بیمار (
هوا و هوس) است به طمع افتد.»
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. بهزنان دستور داده شده است بهگونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:
«وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ؛
و آنطور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود».
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
واژه حجاب هفت بار در
قرآن کریم (غالباً به معنای مانع و حائل) بهکار رفته
اما فقط آیه ۵۳
سوره احزاب (که مردان مسلمان را از رو در رو شدن با
همسران پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) منع کرده) تا حدودی ناظر به معنای اصطلاحیِ مطرح در این مقاله است. بهنظر میرسد نزول این آیه نخستین مرحله تبیین لزوم پوشیده بودن زنان در مواجهه با مردانِ غیرمحرم بوده که مفهوم و حدود آن بهتدریج در سیر نزول آیات بسط یافته است.
در این آیه به مردان دستور داده شد که با همسران پیامبر از پشت پرده (مِنْ وَراءِ حجابٍ) سخن گویند و همسران پیامبر در برابر دیدگان نامحرمان پیدا نباشند و این کار برای پاکی قلبی هر دو طرف بهتر دانسته شد. حکم آیه (که به سبب ذکر واژه حجاب در آن، به «آیه حجاب» معروف است) به همسران پیامبر اختصاص داشت و دیگر زنان مسلمان را دربرنمیگرفت.
حدیث
ابن امّ مکتوم (که مطابق آن
پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به همسران خود دستور دادند در برابر مرد نابینا خود را پشت حائلی پوشیده دارند.
) نیز همین معنا را افاده میکند.
پایبندی همسران پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به اجرای این دستور و تلقی مسلمانان صدر اسلام از آن،
مؤید این نکته است که در ابتدا حکمتِ تشریع حجاب، حفظ شأن و
حرمت پیامبر و نوعی احترام ویژه به همسران ایشان بوده است.
تا سال پنجم هجری که این آیه در آن سال، در جریان ازدواج پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) با
زینب بنت جَحْش نازل شد،
حجاب بهمعنای مورد اشاره در آیه بر هیچیک از زنان مسلمان
واجب نشده بود، هرچند در آیات دیگری از همین سوره که قبل از آیه حجاب نازل شدهاند، همسران پیامبر و دیگر زنان مسلمان از
تبرّج به شیوه
عصر جاهلیت نهی شده بودند، اما نه نفی تبرّج، وجوب و حدود حجاب را افاده میکرد و نه احتراز از تبرّج موجب بینیازی از حجاب بود. در هر صورت، آیه حجاب مستقیماً درباره احکام پوشش زنان نیست و
حکم شرعی پوشش و حدود آن در آیههای دیگری از قرآن کریم آمده است.
با نزول آیه ۵۹ سوره احزاب، به همسران و دختران پیامبر و زنان با ایمان دستور داده شد برای شناخته شدن و مورد آزار قرار نگرفتن، خود را با
جلباب بپوشانند «یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابیبِهِنَّ؛
».
لغتشناسان و مفسران، برای جلباب معانی مختلفی ذکر کردهاند، از جمله: لباس فراگیر از سر تا پا مانند
چادر، لباسی فراخ که زن روی لباسهایش میپوشد و تا قدمهایش را فرامیگیرد، ملحفه،
مقنعه و سرپوشی که سر و روی زن را بپوشاند.
از بعضی
روایات برمیآید که بهگونهای از لباس مردان نیز جلباب گفته میشده است.
حکم مذکور در آیه، این احتمال را که مراد از جلباب، لباس فراگیر (مانند چادر یا ملحفه) بوده است، تقویت میکند.
مفسران درباره عبارت «ذلک اَدْنی اَن یعْرَفْنَ؛
» و اینکه زنان مؤمن با پوشیدن جلباب از چه کسانی بازشناخته میشوند، نظر یکسانی ندارند.
برخی با استناد به
شأن نزول آیه مبنی بر مواجه شدن زنان مدینه با رفتارهای ناشایست و به دور از ادب افراد لاابالی و عذر آوردن آنان در پاسخ به اعتراضها که به تصورشان با کنیزی روبهرو بودهاند، پوششِ جلباب را وسیلهای برای بازشناسی زنان آزاد از کنیزان و مصون ماندن آنان از تعرض افراد بیبندوبار دانستهاند.
هرچند این امر بهمعنای راضی بودن
شارع به تعرض به کنیزان نیست. در مقابل، برخی مفسران پوشیدن جلباب را نشانهای برای تمایز زنان
عفیف و پاکدامن از دیگران دانستهاند.
در حالی که بسیاری از مفسران و فقهای
اهلسنّت و شماری از
امامیان برای حکم الزامیِ حجاب به
آیه جلباب استناد کردهاند،
بهنظر شماری دیگر حکم مذکور در این آیه نه الزامآور است نه عام، بلکه پوشیدن جلباب نمایانگر پاکدامنی و «حُر» بودن زن و وسیلهای برای حفظ شخصیت او شمرده شده است
و شاید از همینرو برخی زنان مدینه از آن استقبال کردند.
با نزول آیه ۳۱
سوره نور، پس از
سوره احزاب،
حجاب بر زنان
واجب شد.
در این آیه به همه زنان باایمان دستور داده شد دیدگانشان را فرو بندند، دامنهایشان را حفظ کنند، زینتهای خود را جز آنچه، بهطور طبیعی و عادی، نمایان است آشکار نسازند، روسریها را بر گریبانهای خویش فرو اندازند، زینتشان را فقط برای اشخاص معینی (مذکور در همان آیه) ظاهر کنند و پاهای خود را بهگونهای بر زمین نکوبند که زینتهای پنهان آنها نمایان شود. این آیه مهمترین مستند فقها برای اثبات وجوب پوشش و مشتملبر حدود آن است.
مباحث حجاب در احادیث، بیشتر در حکم تفسیر و تبیین این آیه و بهویژه عبارت «اِلّا ما ظَهَرَ» (زینتهای آشکار) و حکم نگاه کردن به آنهاست،
البته گاه به آیات دیگر هم استناد شده است، از جمله آیه ۳۳ سوره احزاب درباره نهی از تبرّج، آیه جلباب و آیات ۳۰ و ۳۱
سوره نور.
احادیثی نیز به جنبههای دیگری از احکام حجاب پرداختهاند، از جمله پوشش زنان سالخورده، آغاز وجوب حجاب پس از
بلوغ، یا چگونگی حجاب در برابر اقسام خاصی از مردان یا کودکان نابالغ.
اصطلاح رایج در متون فقهی پیشین برای پوشش زنان، واژه «ستر» است و حجاب بهمعنای پوشش و پوشاندن، اصطلاح نسبتاً جدیدی است که از رواج آن در فرهنگ عامه و منابع جدید فقهی، بیش از یک
قرن نمیگذرد؛ البته کاربرد واژه حجاب به اینمعنا (علاوه بر حجاب به مفهوم قرآنیِ آن) در متون حدیثی و فقهی پیشین بیسابقه نیست.
همچنین واژه حجاب در برخی احادیث بهمعنای کناییِ تَرک
ازدواج بهکار رفته است.
به گفته
ابوهلال عسکری حجاب بهمعنای پنهان شدن و پوشاندن بهقصد اختفا و منع از ورود دیگران است و با ستر تفاوت دارد. از اینرو، برخی نویسندگان معاصر، نسبت بهکاربرد واژه حجاب به جای ستر تأمل کردهاند؛
محمدمهدی شمسالدین این کاربرد را نوعی تسامح در تعبیر دانسته است، زیرا حجاب، بهمعنایی که در
قرآن آمده، از احکام خاص همسران پیامبر بوده و بر دیگر زنان مسلمان تنها پوشاندن بدن بهصورت مقرر در
شرع، واجب شده است.
مرتضی مطهری منشأ احتمالی این جابهجایی را اشتباه شدن پوشش اسلامی با پوششهای سختگیرانه دیگر ملل که در آنها زنان در پشت پرده و خانهنشین بودهاند، دانسته است.
این احتمال نیز مطرح است که گرایش برخی مسلمانان بهنوعی سختگیری در پوشش بانوان، تحت تأثیر پارهای رسوم اجتماعی، منشأ کاربرد مذکور بوده و به تدریج، ستر جای خود را بهپردهنشینی داده است. موضوع حجاب در منابع فقهی در باب مستقلی مطرح نشده است بلکه معمولا در دو مبحث نماز و نکاح مطرح میشود.
در مبحث
نماز، به مناسبت بحث از پوشش و
لباس نمازگزار میباشد. تفاوت میان پوشش در حالت نماز (سَتْرِ صَلاتی) و پوشش در غیر حالت نماز، آن است که قِسم نخست در هر حال واجب است، چه نمازگزار در معرض نگاه بینندهای باشد چه نباشد. اما مقصود از قسم دوم، پوشیده بودن از نگاه دیگران است، هرچند مثلاً با استقرار در مکانی تاریک تحقق یابد.
بهنظر مشهور در
فقه امامی، بین حد ستر صلاتی و ستر واجب در برابر نامحرم، تلازمی وجود ندارد.
در مبحث
نکاح، که به مناسبت بحث از حکم نگاه کردن طرفین عقد به یکدیگر هنگام
خواستگاری، از احکام نگاه کردن بهطور عام و احکام ستر سخن میرود. ضمن آنکه ستر و نگاه دو مسئله جداگانهاند و حکم آنها در پارهای صور با هم ملازمه دارد.
شاخصترین مصداق حجاب یا، بهنظر برخی، تنها مصداق آن، پوشش زن مسلمانِ به
سن تکلیف رسیده، در مقابل مرد غیرمحرم بالغ و نیز
کودک ممیز نابالغ است. بر پایه
فقه، حد لازم حجاب برای زن غیرآزاد (
کنیز) بسیار کمتر از زنان دیگر است. همچنین به استناد آیه ۶۰
سوره نور «القَواعِدُ مِنَ النِّساء؛
»، درباره حکم پوشش زنان سالخوردهای که زمینه ازدواج در آنها منتفی است، سهلگیری شده است.
بر پایه احادیث مرتبط با تفسیر این آیه،
فقها برداشتن
جلباب، و حتی شماری از آنان برداشتن روسری و آشکار کردن مواضعی را که عادتاً بیرون است، برای این افراد
جایز شمردهاند.
در هر صورت، تأکید
اسلام بر رعایت ستر از سوی زن، عمدتاً ناشی از اختلاف جنسیتی
زن و
مرد است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیرمحرم، مورد توافق فقهای همه مذاهب اسلامی است،
اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگوی فقهاست. خاستگاه این اقوال، عمدتاً اختلافنظر آنان درباره مواضع استثنا شده از حکم وجوب پوشش است.
بسیاری از فقهای
امامی و
اهلسنّت پوشانیدن همه بدن، جز صورت و دستها (اصطلاحاً کفّین)، را
واجب میدانند.
مهمترین مستند آنان جمله «لایبْدینَ زینَتَهُنَّ الّا ماظَهَرَ مِنها؛
» در آیه ۳۱ سوره نور است.
در احادیث مصادیق گوناگونی برای زینت ظاهری، که در این آیه استثنا شده، ذکر شده است، از جمله لباس، حنای کف دست، سرمه، انگشتر، دستبند، صورت و دو دست.
بهنظر بسیاری از فقها و مفسران، لازمه جواز آشکار نمودن زینتهایی مانند سرمه و انگشتر، جواز نمایان بودن مواضع آنها، یعنی چهره و دستها، است.
روایاتی که بر استثنا شدن صورت و دستها از پوشانیدن و نیز جواز نگاه کردن به آنها (و گاهی قَدَمین) دلالت میکنند.
نیز مؤید این دیدگاه است.
دلایل دیگر این گروه از فقها عبارتاند از : عبارت دیگر همین آیه «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیوبِهِنَّ؛
» که مُفاد آن، وجوب پوشانیدن گریبان و روی سینه است. خُمُر، جمعِ خِمار، به معنای
مقنعه یا روسری زنان است.
طبق گزارشهای مفسران و اشارات حدیثی، زنان پیش از نزول این آیه روسری را از پشت گوشها رد میکردند و آن را به پشت خود میانداختند، بهطوری که گوشها و گردن و گریبان آنها نمایان بود. در این آیه به آنها دستور داده شده است که روسریهایشان را بهگونهای بپوشند که گریبان و مقابل سینه آنها را بپوشاند؛ یعنی، دو طرف آن را از راست و چپ به جلو آورند تا همه این قسمتها پوشیده شود.
در واقع، زنان موی سر خود را میپوشاندهاند اما اینک آیه در مقام بیان حد پوشش، از لزوم پوشاندن گردن و سینه سخن گفته ولی از پوشاندن چهره سخنی به میان نیاورده است.
در بسیاری از احادیثِ امامان یا پرسشهایی که از آنان شده، حکم نگاه کردن بهموی برخی زنان مطرح شده،
اما از حکم چهره که مورد ابتلا بوده و پرسش از آن تناسب بیشتری داشته است (جز در مورد قصد ازدواج، که خصوصیت دارد
) پرسش نشده و سخنی به میان نیامده است.
این امر بیانگر آن است که استثنای چهره از لزوم ستر یا حرمت نظر به آن، قطعی تلقی میشده است.
پوشاندن صورت و دستها که به حسب طبیعت بشر در همه حالات ظاهر هستند، موجب
عسر و حرج و لطمه شدید به فعالیت عادی زندگی است.
در منابع حدیثی و فقهی توضیح داده شده است که واجب نبودن پوشش صورت و دستها بهمعنای جایز نبودن پوشاندن آنها نیست و اساساً پوشیدهتر بودن زنان کاری نیکو و رعایت حریم میان زن و مرد غیرمحرم، تا حد امکان، مطلوب است،
ضمن آنکه این توصیههای اخلاقی، که غایت آنها مراقبت از سلامت زندگی اجتماعی و پیشگیری از زمینههای بروز بیبند و باری است، نباید با احکام فقهیِ الزامی خلط شوند.
برخی فقهای امامی و اهلسنّت پوشانیدن همه بدن، حتی چهره و دستها، را برای زنان واجب دانستهاند.
در مقام استدلال، از جمله به ادله عام وجوب ستر، یا حرمت نظر که با وجوب ستر ملازمه دارد، استناد شده است، با این توضیح که اطلاق آیه ۳۰
سوره نور که نگاه نکردن به زنان غیرمحرم را بر مردان لازم شمرده است، صورت و دستها را نیز دربرمیگیرد.
همچنین به روایاتی که دلالت بر منع از نگاه کردن به زن غیرمحرم، بهصورت مطلق، دارد و چند روایت دیگر که دلالت التزامی آنها وجوب مستور بودن تمام بدن زن است، نیز استدلال شده است.
در پاسخ به این استدلال گفتهاند که روایات ذکر شده، بهویژه باتوجه بهسیاق آنها و واژه عورت که در آنها بهکار رفته است، در مقام بیان
حکمِ شرعیِ وجوبِ ستر نیست، بلکه توصیههایی اخلاقی و ناظر بر ترجیح و مطلوبیت پوشیده بودن زنان است.
دلایل دیگر مورد استناد برای شمول حجاب بانوان بر صورت و دستها عبارتاند از: احادیثی
که مراد از «الّا ما ظهر» در آیه ۳۱ سوره نور را لباس دانستهاند.
سیره متشرعه (که با احراز شرایطی، بهعنوان دلیل فقهی پذیرفته میشود
) پوشیده بودن صورت زنان بوده است.
بهنظر برخی فقها، بین استثنا دانستن صورت و دستها از حکم وجوب ستر با جواز نگاه کردن به آنها ملازمهای وجود ندارد.
توجه به احکام گوناگون مربوط به پوشش و حجاب زنان در منابع فقهی نشان میدهد که این دستورِ الزامی دارای مراتب گوناگون است و از جمله به تبع محیطی که زن در آن قرار میگیرد، نوعی انعطاف دربردارد. مثلا فقها به استناد آیه ۶۰
سوره نور، پوشش لازم برای زنان سالخورده را که زمینه ازدواج ندارند سهلتر از حجاب متعارف دانستهاند.
همچنین، به استناد آیه ۳۱ نور، پوشش زن در برابر مردانی که به نقص جنسی و عقلی دچارند «التّابِعینَ غَیرِ اُولیالاِرْبَةِ مِنَ الرِّجال»
بسیار کمتر از حجاب ضروری در برابر مردان عادی است.
از سوی دیگر، برخی فقها به استناد عبارت «او نِسائِهِنَّ» در همین آیه (که مراد از آن را زنانِ مسلمانِ غیربرده میدانند)، آشکار ساختن زینت بانوان مسلمان را در برابر زنان غیر همکیش
جایز ندانستهاند تا از توصیف احتمالی ویژگیهای زنان مسلمان برای مردان پیشگیری شود.
همچنین مقدار واجب پوشش زنان در برابر مردان
محرم (غیر از همسر) و نیز زنان، بسیار کم است و بهنظر مشهور فقهی، شامل سر و گردن و سینه نمیشود.
با تأمل در حکمت تشریعِ حکم حجاب (که به تصریح
آیات قرآن و
احادیث،
ایجاد امنیت روانی و حفظ سلامت اخلاقیِ جامعه و ارزشگذاری
عفاف و حیاست) گوناگونیِ مراتب احکام حجاب بهخوبی قابل تحلیل است.
هدف اصلی تشریع احکام در
اسلام،
قرب به خداوند است که بهوسیله
تزکیه نفس و
تقوا بهدست میآید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛
بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.»
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان
وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث
جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و
حکمت الهی بیاموزد؛ با آنکه پیش از این، همه در ورطه جهالت و
گمراهی بودند.»
از
قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیه نفس،
طهارت،
عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ؛
ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.»
«وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ؛
و هرگاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده بطلبید، که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است.»
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛
و زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشستهاند و امید
ازدواج و نکاح ندارند، بر آنان باکی نیست که اگر اظهار تجملات و زینت خود نکنند، نزد نامحرمان جامههای خود را از تن برگیرند و اگر بازهم عفت و تقوای بیشتر گزینند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.»
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛
ای پیغمبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادرهای خود فروپوشند که این کار برای اینکه آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.»
چون نگاه به
نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به
فساد میشود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نیز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان
حرام کرده است؛ چنانکه از
امام رضا (علیهالسّلام) نقل شده است:
«حُرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج و غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لا یحلّ و لا یجمل؛
نگاه به موهای زنان باحجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آنجهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمیانگیزد و آنان را به فساد فرا میخواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته».
از مجموع آیات و حدیث فوق بهخوبی استفاده میشود که هدف و فلسفه وجوب حجاب اسلامی، ایجاد تزکیه نفس، طهارت و عفت و پاکدامنی در بین افراد جامعه، و ایجاد صلاح و پیشگیری از فساد است.
تأکید قرآن و احادیث و متون فقهی بر اکتساب و تقویت ملکه عفت و
تقوا، ضرورت رعایت
حیا و عفاف در مناسبات زن و مرد غیرمحرم، و حرمت برخی امور (چون قرار گرفتن زن و مرد غیرمحرم در یک محیط بدون امکان ورود شخص دیگر، نهی شدید از چشمچرانی مردان، وجوب ستر برای زن در برابر غیرمحرم و پرهیز او از هرگونه رفتار تحریکآمیز در محیط جامعه از قبیل تبرّج یا سخن گفتن مهیج) بیانگر ارتباط وثیق عفاف و حیا با حجاب است.
بنابراین، دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین
ظاهر و
باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط بهظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به اینکه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛
بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدینترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هرچه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد. قرآن مجید بهشکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و
خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل
چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
بعضی نیز رابطه عفاف و حجاب را از نوع رابطه ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه عفاف، و عفاف، ریشه حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشه خود این نکته اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد.
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداًً؛
زمین پاک نیکو گیاهش به اذن خدا نیکو برآید و زمین خشن ناپاک بیرون نیاورد، جز گیاه اندک و کم ثمر».
بین حجاب و عفاف رابطهای نیست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نیست. گاه همینمطلب با تمسک به حجاب و پوشش زنان روستایی و زنان شالیزار شمال کشور توجیه میشود که آنها حجاب کامل ندارند، ولی عفیف هستند.
آیا ادعای مذکور صحیح است؟
پاسخ: قبلاً ذکر شد که حجاب در کتابهای لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب میگویند؛ چون مانع ورود اغیار و بیگانگان در یک حریم و محیط خاص میگردد.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه لغوی عفت نیز وجود دارد.
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛
» اینكه ثیاب در آیه شریفه را بهچادر معنا كردیم، بهعلت روایات متعددی است كه آن را به
جلباب تفسیر كرده است. و در مباحث آینده آشكار خواهد شد كه جلباب بهمعنای چادر است.
علاوه بر رابطه قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته اینمطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
باتوجه بههمین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با
گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، بهمنزله سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده رفتارهای اوست.
البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً بهمعنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد.
بر این اساس، برای حفظ و استقرار حجاب بهعنوان هنجاری ایمانی - اجتماعی در همه مناسبات اجتماعی، علاوه بر زنان، مردان نیز بهموجب
فقه اسلامی مکلفاند که در ارتباطات خود با افراد جامعه (خواه زنان غیرمحرم، خواه محارم و خواه همجنسان) مراتبی از ستر و عفاف را رعایت کنند.
هرچند ستر واجب برای مردان بسیار کمتر از زنان است،
برخی فقهای شیعه و فقهای
اهلسنّت پوشاندن مواضعی از بدن را که بهطور معمول پوشانده میشود، در برابر غیرمحرم بر مردان لازم شمردهاند.
همچنین بهنظر برخی فقهای شیعه، هرگاه بدن مرد در معرض نگاه آمیخته با تلذد باشد، مانند مردانی که به
ورزش یا
عزاداری میپردازند، پوشاندن بدن بر او
واجب است، زیرا از مصادیق «معاونت بر اثم» (همیاری در امر گناه ) شمرده میشود.
به اقتضای حکمت مذکور برای
حکم حجاب، پوشش زن فقط در برابر مردان لازم نیست، بلکه، به استناد آیه ۳۱
سوره نور، بهنظر برخی فقها وی در برابر پسر نابالغ
ممیز هم باید این
تکلیف را مراعات کند.
از نکات مورد تأکید فقها تأسیسی بودن حکم حجاب در
اسلام است
و دیگر اینکه اصل حجاب از
احکام ضروریِ اسلام است.
ازاینرو، فقها حتی در وضعی که زندگی زناشویی زن بهسبب رعایت حجاب بهمخاطره افتد، برداشتن حجاب را بهانگیزه رفع مخاطره، جایز ندانستهاند.
در عینحال، در موارد
اضطرار (مانند
بیماری) رفع حجاب بهمقدار
ضرورت تجویز شده است.
فتاوای فقها حاکی از آن است که فعالیتها و مراودات اجتماعی زنان را بههیچ روی منافی با حجاب نمیدانند و از جمله بر جواز اشتغال و تحصیل بانوان، مشروط بر رعایت حجاب،
فتوا میدهند.
در
فقه اسلامی شکل خاصی از پوشش برای زن تعیین نشده و فقط بر پوشیده بودن بدن، جز موارد استثنا، تصریح شده است،
حتی برخی فقها پوشش حجم بدن را بنفسه لازم ندانستهاند.
البته آنان پوشیدن لباسهای نازک و بدننما و تحریکآمیز را نپذیرفتهاند و درباره استفاده از لباسهای رنگارنگ و تزیین شده ملاحظاتی دارند.
شکل حجاب و چگونگی انطباق آن با معیارهای پوشش اسلامی باتوجه به عواملی چون فرهنگ و آداب و باورها و
عرف و شرایط اقلیمی و گاه محدودیتهای اجتماعی هر سرزمین، تفاوت میکرده است.
مثلاً رایجترین نوع پوشش اسلامی در
ایران،
چادر بوده که در مقاطع گوناگون تاریخی و اوضاع جغرافیایی، متنوع بوده است، اما زنان مسلمانِ پایبند به حجاب در بسیاری از کشورهای اسلامی، دستکم در دهههای اخیر، بهندرت از چادر استفاده کردهاند. در کشورهای عربی خاورمیانه، عَبایه و در مغرب، جلّاب رایج بوده و همچنان رایج است.
زنان مسلمان مقیم در کشورهای غیراسلامی (که گاه محدودیتهایی برای رعایت حجابشان اعمال میشود) نیز کوشیدهاند پوشش مناسب از نظر محیطی و مقبول از نظر شرعی را طراحی و درباره مطابقت آن با موازین فقهی، استفتا کنند.
اگرچه حجاب، دستوری قرآنی و تکلیفی دینی است که مخاطبان آن اصالتاً مکلّفان هستند، اما ماهیت این حکم، اجتماعی است و از اینرو رعایت یا عدم رعایت آن بروز و ظهور اجتماعی مییابد. از سوی دیگر، اقتضای اطلاقات ادله احکام فردی و اجتماعی دین آن است که تمام مقررات دینی در
جامعه اجرا شود و
شارع بهرعایت نشدن
احکام دین راضی نیست.
از لوازم این موضوع آن است که حکومتها در یک
جامعه اسلامی در برابر جهتگیری اخلاقی مردم و اجرای احکام شریعت در زندگی اجتماعی مسئولیت دارند و باید به حفظ شئون اجتماع ملتزم باشند و به آموزههای دینی
احترام گذارند.
دولت اسلامی همانگونه که نمیتواند اجازه
شرب خمر علنی را، حتی بهپیروان ادیان دیگر بدهد، نمیتواند با رعایت نشدن حجاب در جامعه نیز موافقت کند، زیرا حجاب، فراتر از ادای تکلیف توسط مؤمنان، هنجاری لازمالاجرا در جامعه دینی است. برخی مخالفان دخالت حکومت در این زمینه بر آناند که پیشگیری از بیحجابی سابقه فقهی و تاریخی ندارد و
سیره معصومان، بهویژه
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و
امام علی (علیهالسلام) که حکومت تشکیل داده بودند، الزام حکومتیِ حجاب نبوده است و آنان به تذکار و ارشاد بسنده میکرده و هیچگاه برای بیحجابی حکم کیفری صادر نکردهاند.
در پاسخ این ادعا گفتهاند که اصولاً تا قبل از دوره جدید، حجاب زنان امری متداول و شایع در دنیای متمدن بوده است. حکومتهای مسلمان در گذشته با این مسئله بهشکل کلان روبهرو نبودند و تنها در سده اخیر، و بهتبع تغییر وضع در دنیای غرب، حرکتهای گوناگونی برای رفع حجاب در کشورهای اسلامی سازماندهی شد.
پرسش از مسئله حجاب، از منظرهای مختلف، در چند دهه اخیر پرسشی جدی و پرطنین بوده است؛ مثلاً جریانهای مختلف اجتماعی، از جمله جنبشهای حقوق زنان، با تشکیک در چند و چون حکم حجاب و طرح دیدگاههایی در مخالفت با آن، نقش مهمی در مقابله با حجاب در جوامع اسلامی داشتهاند. بنابر گزارشهای مستند، در اواخر سده گذشته، هم در
ایران و هم در قلمرو عثمانی، تغییر و تحولات بسیاری در وضع حجاب ایجاد شد که بیسابقه بود.
حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهمترین فواید آن عبارتاند از:
یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد
آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم
تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرتهای بیبندوبار میان
زن و
مرد، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را بهصورت عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمیآورد.
غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیشتر اطاعت شود بیشتر سرکش میگردد؛ همچون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعلهورتر میگردد. بهترین شاهد بر اینمطلب این است که در جهان غرب که با رواج بیحیایی و برهنگی، اطاعت از غریزه جنسی بیشتر شده است، هجوم مردم به مسئله سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسی بالاتر رفته است. اینمطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایلاند همهی گرفتاریهایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزه جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیتهاست؛ و اگر بهکلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین میرود.
البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و
دختر و
پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟!
پاسخ هر انسان واقعبین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکلهای جدیدتری از تمتّعات و بهرهبرداریهای جنسی در آنها رواج و رسمیت مییابد. یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعه غرب را در مواجهه با غریزه جنسی اینگونه توصیف کرده است:
کسانی میگویند مسئلهی غریزهی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن رویگرداندن و به بچه و سگ و یا همجنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!!
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن التذاذهای جنسی، به محیط خانواده و در کادر
ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قویتر زن و شوهر، و در نتیجه استحکام بیشتر کانون
خانواده میگردد؛ و برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. یکی از نویسندگان، تأثیر برهنگی را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، اینگونه بیان کرده است:
در جامعهای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است؛ مقایسه آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشه خانوده را میسوزاند این است که این مقایسه آتش
هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن میزند. زنی که بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و در غم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهرهاش شکفتگی خود را از دست میدهد و روی در خزان میگذارد. در چنینحالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوانتری از راه میرسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، بههمسر او فرصت مقایسهای میدهد؛ و این مقدمهای میشود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زَنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است؛ و همه خواهران جوان لابد میدانند که هیچ جوانی نیست که به میانسالی و پیری نرسد و لابد میدانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوتاند در فردای بیطراوتی آنان، باز هم جوانانی هستند که بتوانند برای خانواده فردای آنها، همان خطری را ایجاد کنند که خود آنان امروز برای خانوادهها ایجاد میکنند.
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعی، حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه است. در مقابل، بیحجابی و بدحجابی باعث کشاندن لذتهای جنسی از محیط و کادر خانواده به اجتماع، و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه میگردد. بدون تردید، مردی که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و ... همواره با قیافههای محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایشکرده مواجه باشد، تمرکز نیروی کار او کاهش مییابد. برخلاف نظامها و کشورهای غربی، که میدان کار و فعالیتهای اجتماعی را با لذتجوییهای جنسی درهم میآمیزند،
اسلام میخواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از اینگونه لذتها پاک شده، و لذتهای جنسی، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.
استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکی، بهدلیل سادگی و ایجاد یکدستی در پوشش بانوان در بیرون منزل، میتواند از بُعد اقتصادی نیز تأثیر مثبت در کاهش تقاضاهای مدپرستی بانوان داشته باشد؛ البته بهشرط اینکه خود چادر مشکی دستخوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستی در چادرهای مشکی نیز مشاهده میگردد، بهگونهای که برخی از بانوان بهجای استفاده از چادرهای مشکی متین و باوقار، به چادرهای مشکی، توری، نازک و دارای طرحهای جِلف و سبک که با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبی ندارند روی میآورند. یکی از دانشجویان محجبه درباره رواج فرهنگ مدگرایی در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
یادم میآید آن وقتها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانه کسی بروم، لباسی را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمیشدم فردا بپوشم! احساس میکردم مسخره است و سعی داشتم حتی اگر شده، لباس دیگران را به
عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدی رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتی را از خانمها سلب کرده بود.
علاوه بر فواید یاد شده، بهطور فهرستوار فواید و آثار دیگری نیز برای حجاب و پوشش میتوان نام برد، که مهمترین آنها عبارتند از:
- حفظ ارزشهای انسانی؛ مانند
عفت،
حیا و متانت در جامعه و کاهش مفاسد اجتماعی.
- هدایت، کنترل و بهرهمندی صحیح و مطلوب از امیال و غرایز انسانی.
- تأمین و تضمین سلامت و پاکی نسل افراد جامعه.(براي آگاهي بيشتر دربارهي آثار و فوايد حجاب و پوشش به منبع ذیل رجوع کنید.
همچنين دربارهي ضررهاي بدحجابي به منبع ذیل رجوع کنید.
)
مطرح شدن موضوع
کشفِ حجاب در ایران (که زمزمه آن همزمان بانفوذ و رواج افکار تجددگرایانه از سالهای نخست پیروزی مشروطه آغاز شد و حدود ۲۵ سال بعد، در ۱۳۱۴ش، بهدستور
رضاشاه پهلوی اجبار و اجرا گردید) سبب نگارش آثار مستقل متعددی در واکنش به این اقدام و اثبات قطعی بودن حکم حجاب در
اسلام شد.
نگارش رسالههایی بهنام حجابیه، ظاهرآ از ۱۳۲۹ با رسالة فی وجوب الحجاب و حرمة الشراب، اثر
محمدصادق ارومی فخرالاسلام (عالم مسیحیِ نومسلمان و نویسنده
اَنیسُ الاَعْلام)، آغاز گردید، ولی بیشتر رسالههای حجابیه در سالهای ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش نوشته شدند.
پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و لغو قانون کشف حجاب اجباری در ۱۳۲۲ش، نیز کتابها و مقالههای زیادی در اینباره انتشار یافت.
تعدادی از این رسالهها به کوشش
رسول جعفریان باعنوان رسائل حجابیه در ۱۳۸۰ش به چاپ رسیده است.
ساختار موضوعی و محتوای رسالههای حجابیه عموماً چنین است: تاریخ حجاب در ادیان دیگر و سابقهدار بودن آن نزد اقوام و ادیان گوناگون؛ بررسی آیات و احادیث راجع به حجاب و آرای فقها درباره حد آن؛ فلسفه حجاب؛ اهمیت تعلیم و تربیت بانوان و تعارض نداشتن حجاب با آن؛ بیان اهداف طرفداران کشف حجاب، گزارش انتقادهای آنان و پاسخ به آنها؛ و بررسی آثار منفی رفع حجاب، مانند رواج بیعفتی، کاهش ازدواج و افزایش طلاق.
رویکرد مباحث در مقالات و کتابهای نگاشته شده بر ضد حجاب نیز بدینگونه است:
تحریف مسائل مطروحه در ذیل آیات مربوط به حکم پوشش، منافات داشتن حجاب با شیوه زندگی جدید، ضرورت آزادی زن، ناسازگاریِ حجاب با مشارکت زن در فرایند
تعلیم و
تربیت و فعالیتهای اجتماعی، فاقد اصالت دینی بودن حجاب بهسبب وارد شدن آن از دیگر فرهنگها به فرهنگ مسلمانان، انکار ارتباط حجاب با
عفت و تأکید بر تأثیر منفی حجاب در برانگیختن احساسات غیراخلاقی جنسی. نکته در خور دقت در آثار مخالفان حجاب این است که چون سنّت جاری حجاب در مناطق گوناگون دنیای اسلام، پوشاندن تمام بدن (از جمله صورت و دستها) بود، برخی قائلان به کشف حجاب، با استناد به دلایل قرآنی و حدیثی، به اثبات واجب نبودن پوشش صورت و دستها پرداختند و سپس با خلط بحث، مدعی شدند که حکم حجاب در قرآن ذکر نشده و مبنای شرعی ندارد. مقصود آنان از حجاب، نقابی بود که زنان بهصورت میزدند.
در حقیقت، سخن گفتن بر ضد حجاب، بهسبب نهادینه بودن آن نزد مسلمانان و آمیخته شدن با غیرت دینی و اخلاقی، یکباره میسر نبود؛ از اینرو آنان ابتدا مسئله کاهش حدود حجاب را پیش کشیدند و با تأکید بر جواز شرعی نپوشاندن صورت و دستها یا نگاه به آنها، که فتوای مشهور فقها نیز هست، نخستین گام برای مطرح کردن نفی کلی حجاب را برداشتند،
که از آن به «حیله کَشْفیین» (حیله قائلان به کشف حجاب) تعبیر شده است.
در هر صورت، پس از سقوط رضاشاه در ایران، با مقاومت علما و متدینان، امکان حضور زنان در جامعه با رعایت حجاب شرعی، فراهم گشت.
گفتنی است که در سالهای آخر دهه ۱۳۴۰ش، کتابِ مسئله حجاب
مرتضی مطهری از آثار مهم و تأثیر گذار در دفاع از حکم حجاب بود و بهسبب ویژگیهای انحصاریِ آن با اقبال بسیار روبهرو شد.
پس از
پیروزی انقلاب (۱۳۵۷ش) نیز، باتوجه به برجستهتر شدن جایگاه و اهمیت حجاب در جامعهای که بر پایه آموزههای دینی انقلاب کرده بود، مقالات و آثار بسیاری در اینباره به چاپ رسید.
بر پایه گزارشها، در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، استفاده از پوشش اسلامی در ایران رشد محسوسی یافت.
در آغاز روند انقلاب اسلامی ایران و در راهپیماییها، حجاب نمادی اساسی برای مخالفان حکومت بود و نوعی ابراز نارضایتی و مخالفت با الگوهای تحمیل شده بر زنان در
دوران پهلوی بهشمار میرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
امام خمینی بارها درباره حجاب و اهمیت آن سخن گفت که برخی از آنها پاسخ به پرسش درباره شیوه اجرای حکم حجاب در ایران بود.
در اسفند ۱۳۵۸، نیز بحث الزامی شدن رعایت حجاب از سوی بانوان در جمهوری اسلامی ایران مطرح شد و بر پایه این دیدگاه فقهی که مخالفت عملی با حکم حجاب میتواند مشمول کیفر
تعزیر باشد،
در تبصره مادّه ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی برای آن ضمانت اجرایی کیفری مقرر شد.
علاوه بر ایران، در یکی دو دهه اخیر، رعایت حجاب شرعی، در میان زنان کشورهای مسلمان و مسلمانان ساکن کشورهای غیراسلامی نیز مورد استقبال قرار گرفته است و بهعنوان پدیده اجتماعی مهمی که نقش برجستهای در هویتنمایی مسلمانان دارد، گاه جنبه سیاسی نیز یافته و حتی در بعضی کشورهای اروپایی عکسالعملهایی را برانگیخته است. از سوی دیگر، حجاب زنان در دو سه
قرن اخیر، نزد اروپاییان، و به تبع آن در
جهان اسلام، طنینی گسترده داشته است.
این موضوع ابتدا در آثار سفرنامهنویسان غیرمسلمان و بعدها در آثار مکتوبِ راجع به حقوق زنان مسلمان و سپس در رسانههای جمعی کشورهای غیراسلامی بسیار مورد توجه واقع شده و گاه بارزترین نماد جهان اسلام معرفی گردیده است. در عینحال، بیشتر غیرمسلمانان، بهویژه هواداران جنبشهای دفاع از حقوق زنان، حجاب را پوششی دست و پاگیر، محدود کننده و نشانه بارز
ظلم به
زنان و سیطره
مردان بر آنان معرف کردهاند. این نحوه مواجهه، ناشی از تحولی کلی است که در غرب جدید پس از دوره نوزایی (
رنسانس) و انقلاب صنعتی، روی داده است.
پذیرش این اصل که انسان، خود اخلاقیات خود را میسازد و هنجارها را نه قانون الهی، که عرف تعیین میکند، مهمترین عامل نفی پایبندی به الزامات اجتماعی دینی بوده
و یکی از مظاهر آن، کنار گذاشتن تدریجی حجاب و پوشش شرعی، به مثابه نماد حضور
دین در اجتماع، است.
حضور فعالِ همراه با مداخلات غربیان در کشورهای اسلامی در قرن سیزدهم/ نوزدهم و نفوذ فرهنگ مدرن و در پی آن گسترش مباحث مرتبط با زندگی اجتماعی و حقوقی زنان در جهان اسلام، به تبع آنچه در جهان غربیِ جدید روی داد، موجب شد که در اواخر این قرن بحث از زن، جنسیت و نسبتِ آموزههای اسلامی با حقوق زنان، از جمله نوع پوشش آنان، مورد توجه قرار گیرد. بارزترین نمود این مسئله در زمان سیطره
انگلستان بر
مصر روی داد که استفاده آنان از ادبیات فمینیستی و شناساندن حجاب بهعنوان نماد مظلومیت و فرودستی زنان مصری سبب شد پوشش زن مسلمان، موضوع محوریِ گفتمان ناسیونالیستی - فمینیستی در این کشور شود. ظاهراً اصطلاح حجاب در بین مسلمانان نیز از همین دوران رایج شده است.
مخالفان حجاب در جوامع مسلمان این ادعا را نیز پیش کشیدهاند که این نوع پوشش زنان در جوامع اسلامی نه از
احکام اسلام بلکه از تمدنهای دیگر، مانند روم شرقی و ایران، به میان مسلمانان آمده است.
دیگر آنکه از دیدگاه جنبشهای فمینیستی، حجاب بیش از آنکه پوشاننده بدن زن باشد، مطرح کننده او به مثابه جنس مؤنث است. به نظر آنان اسلام جنسیت زن را بالقوه برای
امنیت اخلاقی جامعه خطرساز دانسته و برای پیشگیری از وقوع
فتنه در اجتماع که قلمرو مردان است، زنان را ملزم به رعایت حجاب نموده است. بر پایه نظر آنان، حجاب نماد جداسازی جنسیتی و تفاوت نهادن میان جنسیتهاست و تشریع آن مظهر تداوم ذهنیت
دوران جاهلیت نسبت به زن و عقبنشینی
اسلام از اصول برابری اجتماعی بهشمار میرود.
در واکنش به انتقادهای استعمارگران و شرقشناسان و فمینیستها و مخالفان حجاب از قوانین اسلامیِ مرتبط با زنان و از جمله مقوله حجاب، شماری از نویسندگان و متفکران جهان عرب، بهویژه در مصر و
لبنان، علاوه بر تحلیلهای ریشهیابانه این اظهارات، درصدد برآمدند با ارائه تفسیری جدید از آموزههای اسلام، آنها را بهگونهای تأویل کنند که با مباحث جدیدِ مرتبط با حقوق زنان سازگاری یابد.
از این رویکرد در ایران، برخلاف کشورهای عربی، استقبال جدی نشد، بلکه رواج ملیگراییِ معطوف به پیشینه قبل از اسلام، پس از تأسیس
حکومت پهلوی که با کنار گذاشتن هویت اسلامی و جهتگیری کلیِ احیای آنچه سابقه تاریخی ایران پیش از اسلام نامیده میشد، کشور را به سمتی پیش برد که در آن نفی حجاب به منزله دفاع از منزلت زنان و حجاب با
جهل، عقبماندگی و نامتمدن بودن مساوی دانسته میشد.
اما به رغم همه مخالفتها، برای بسیاری از زنان مسلمان، حجاب نماد مقاومت زنان در برابر فرهنگ تحمیل شده به جهان اسلام بهشمار میرود و اکنون در بین زنان مسلمان، بهخصوص مسلمانان ساکن در کشورهای غربی، حجاب نماد دینداری، اسلامگرایی، سازگاری آموزههای اسلامی با دنیای مدرن و نفی فرهنگ غرب است.
اینک باتوجه به اقامت حدود ۴۵۰ میلیون مسلمان در ۱۵۰ کشور غیرعضو سازمان کنفرانس اسلامی، موضوعِ ممنوعیت حجاب اسلامی از دیدگاه حقوق بینالملل، باتوجه به اصول حاکم بر حقوق اقلیتها، مورد بحث و گفتگوست.
همچنین رویکرد کلی جهان اسلام در فرایند جهانیشدن، یافتن ساز و کاری مناسب برای حفظ هویت فرهنگی مسلمانان است و در این میان بحث از حجاب و پوشش زنان جایگاه ویژهای دارد.
(۱) قرآن و کتاب مقدّس.
(۲) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه.
(۳) شیخ صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵-۱۳۸۶، چاپ افست قم (بیتا).
(۴) ابن حزم، علی بن احمد، المُحلّی، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت: دارالآفاق الجدیدة، (بیتا).
(۵) ابن حنبل، احمد بن حنبل، مسند، بیروت: دارصادر، (بیتا).
(۶) ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى (لیدن).
(۷) ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی، (بیتا).
(۸) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۹) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
(۱۰) ابوالبرکات، احمد دردیر، الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاء الکتب العربیة، (بیتا).
(۱۱) اشعری قمی، احمد بن محمد، کتاب النوادر، قم ۱۴۰۸.
(۱۲) امام خمینی، سیدروحالله، صحیفه نور، تهران، ج ۲، ۱۳۶۱ش، ج ۹، ۱۳۷۴ش، ج ۱۹، ۱۳۶۸ش.
(۱۳) انصاری، مرتضی بن محمدامین، کتاب النّکاح، قم ۱۴۱۵.
(۱۴) انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران: سروش، کتاب ۱، ۱۳۷۶ش، کتاب ۲، ۱۳۷۷ش.
(۱۵) بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ش.
(۱۶) بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۱۷) برقی، احمد بن محمد، المحاسن، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۳.
(۱۸) بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، (بیتا).
(۱۹) تهانوی، محمدعلی بن علی، موسوعة کشّاف الفنون و العلوم، چاپ رفیقالعجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۲۰) جزیری، عبدالرحمان، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۱) جصاص، احمد بن علی، کتاب احکام القرآن، (استانبول) ۱۳۳۵- ۱۳۳۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۲) جعفریان، رسول، «بدعت کشف حجاب در ایران»، در رسائل حجابیه: شصت سال تلاش علمی در برابر بدعت کشف حجاب، چاپ جعفریان، رسول، دفتر۱، قم: دلیل ما، ۱۳۸۰ش الف.
(۲۳) جعفریان، رسول، «کتابشناسی حجاب»، در همان، دفتر۲، قم: دلیل ما، ۱۳۸۰ش ب.
(۲۴) جوادیآملی، عبداللّه، کتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه محقق داماد، قم ۱۴۰۵.
(۲۵) جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۲۶) حافظیان، محمدحسین، زنان و انقلاب: داستان ناگفته، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۷) حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
(۲۸) شیخ حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه.
(۲۹) حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۳۰) خامنهای، سیدعلی، اجوبة الاستفتاءات، ج ۱، کویت ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج ۲، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۳۱) ملک ساسانی، احمدخان، یادبودهای سفارت استانبول، تهران ۱۳۴۵ش.
(۳۲) خوئی، سیدابوالقاسم المسائل الشرعیة: استفتاءات، ج :۲ المعاملات، قم ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۳) خوئی، سیدابوالقاسم و میرزاجواد تبریزی، صراط النجاة: استفتاءات لآیةاللّه العظمی الخوئی مع تعلیقة و ملحق لآیةاللّه العظمی التبریزی، قم ۱۴۱۶-۱۴۱۸.
(۳۴) خوئی، سیدابوالقاسم، المبانی فی شرح العروة الوثقی: النکاح، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام خوئی، ج ۳۲، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۳۵) جیمز دورانت، ویلیام، تاریخ تمدن، ج ۵: رنسانس، ترجمه صفدر تقیزاده و ابوطالب صارمی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۳۶) زبیدی، محمد بن محمد، تاجالعروس من جواهرالقاموس، ج ۲، چاپ علی هلالی، کویت ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۳۷) زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۸) زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۹) زینالدین، نظیرة، السُفُور و الحجاب، بیروت ۱۳۴۶/۱۹۲۸.
(۴۰) ساناساریان، الیز، جنبش قوق نان در ایران: طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۵۷، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران ۱۳۸۴ش.
(۴۱) سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۶.
(۴۲) سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم ۱۳۷۸ش.
(۴۳) سیستانی، سیدعلی، استفتاءات المرجع الدینی الأعلی السید السیستانی مدظله، قم ۲۰۰۰.
(۴۴) سیفی مازندرانی، علیاکبر، دلیل تحریرالوسیلة، (تهران) : مؤسسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، (بیتا).
(۴۵) سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، تفسیر سیوطی.
(۴۶) سرخسی، محمد بن احمد، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۴۷) شمسالدین، محمدمهدی، مسائل حرجة فی فقه المرأة، کتاب :۱ الستر و النظر، بیروت ۲۰۰۱.
(۴۸) شوکانی، محمد، فتح القدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بیتا).
(۴۹) شهید ثانی، زینالدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۹.
(۵۰) صادقی، فاطمه، جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران (دوره پهلوی اول)، تهران ۱۳۸۴ش.
(۵۱) طالقانی تهرانی، ابوالحسن، «محاکمه در موضوع حجاب»، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر۱.
(۵۲) طباطبائی، علی بن محمدعلی، ریاضالمسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، قم ۱۴۱۲-۱۴۲۰.
(۵۳) طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان.
(۵۴) طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروةالوثقی، قم ۱۴۱۷-۱۴۲۰.
(۵۵) طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان.
(۵۶) طبری، محمد بن جریر، جامع.
(۵۷) طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، ج ۴، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۸۸.
(۵۸) عسکری، حسن بن عبداللّه، معجمالفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءآ من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
(۵۹) علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء، چاپ سنگی (بیجا، بیتا).
(۶۰) علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء،چاپ افست تهران ۱۳۸۸.
(۶۱) فاضل، محمدهادی، «بررسی لزوم و حدود حجاب در فقه اهل تسنن»، کتاب زنان، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۶).
(۶۲) فخرالمحققین، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷-۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
(۶۳) فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، أو، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۶۴) فقیه شیرازی، محسن، «نقد مقاله حبلالمتین»، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر۱.
(۶۵) فیض کاشانی، محمدمحسن، کتاب الوافی، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۶۵-۱۳۷۴ش.
(۶۶) امین، قاسم، تحریرالمرأة، قاهره ۱۳۱۶/۱۸۹۹.
(۶۷) قرضاوی، یوسف، النقاب للمرأة: بین القول ببدعیته و القول بوجوبه، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۶۸) قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶۹) قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۷۰) کاظمی خراسانی، محمدعلی، کتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه نائینی، قم ۱۴۱۱.
(۷۱) کسروی، احمد، خواهران و دختران ما، تهران ۱۳۲۴ش.
(۷۲) کلانتری، علیاکبر، فقه و پوشش بانوان، قم ۱۳۸۳ش.
(۷۳) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی.
(۷۴) کیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۸۰ش.
(۷۵) گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمعالمسائل، قم، ج ۲، ۱۳۶۴ش، ج ۳، (بیتا).
(۷۶) مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی،، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷۷) مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی،، ج ۳۰، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا، (بیتا).
(۷۸) مجلسی، محمدتقی، روضةالمتقین فی شرح مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶-۱۴۱۳.
(۷۹) مرنیسی، فاطمه، زنان پردهنشین و نخبگان جوشن پوش: برداشتی نوین از حقوق زن در اسلام، ترجمه ملیحه مغازهای، تهران ۱۳۸۰ش.
(۸۰) قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت (بیتا).
(۸۱) مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران ۱۳۷۰ش.
(۸۲) مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم ۱۳۷۰ش.
(۸۳) مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بیتا).
(۸۴) مقدم، محمد بن احمد، ادلة الحجاب، اسکندریه ۱۴۲۵/۲۰۰۵.
(۸۵) مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، گردآوری ابوالقاسم علیاننژادی، قم ۱۳۸۵ش.
(۸۶) منتظری، حسینعلی، رساله توضیح المسائل، تهران ۱۳۷۷ش.
(۸۷) الموسوعة الفقهیة، ج ۴۱، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۸۸) مؤمن قمی، محمد، کتاب الصلاة، تقریرات درس آیةاللّه محقق داماد، قم ۱۴۰۵.
(۸۹) مصطفی میرمحمدی، «عدم ممنوعیت حجاب اسلامی از منظر حقوق بینالملل اقلیتها»، کتاب زنان، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۶).
(۹۰) مینوی، مجتبی، پوشیدن روی یا نپوشیدن روی: در دفاع از کشف حجاب، در رسائل حجابیه، همان منبع، دفتر۲.
(۹۱) نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرایعالاسلام، ج ۲۹، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
(۹۲) نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱۶، قم ۱۴۱۹.
(۹۳) نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷-۱۴۰۸.
(۹۴) هاشمی، حسین، نقدی بر ماده ۶۳۸ قما در جرمانگاری بدحجابی، کتاب زنان، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۶).
(۹۵) هیثمی، علی بن ابوبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجاب»، شماره۵۸۱۶. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مفهوم و ابعاد حجاب»، تاریخ بازیابی ۹۹/۰۸/۱۹.