جابر بن حیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جابر بن حیّان،
دانشمندی در
سده دوم که مجموعه بزرگی از
آثار در
کیمیا،
مذهب،
فلسفه،
طب،
ریاضیات،
نجوم و
موسیقی به او منسوب است.
وجود واقعی داشتن یا نداشتن
جابر بن حیان یکی از موضوعات جنجالی
تاریخ و
تاریخ علم در
سده اخیر به شمار میآید.
پژوهشگرانی چون
هنری ارنست استیپلتون،
یولیوس روسکا،
پل کراوس،
فؤاد سزگین و
سیدحسین نصر در
رد یا
تأیید آن استدلالهایی کردهاند.
پیشینه شبهه در مورد وجود او دست کم به
قرن چهارم باز میگردد.
نام او اولین بار در تعالیق (
تعلیقات)
ابوسلیمان منطقی سجستانی (متوفی ۳۷۰ یا ۳۹۰) آمده است.
ابوسلیمان که بزرگِ حلقهای علمی در
بغداد بود، در اینکه
جابر مؤلف مجموعه آثاری باشد که به وی نسبت دادهاند،
تردید کرده و گفته است که مؤلف واقعی آن مجموعه را، که شخصی به نام
حسن بن نَکَد موصلی بوده، شخصاً میشناخته است.
در همان دوره
ابن ندیم با
تألیف الفهرست در ۳۷۷، تلاش کرد
تشکیکاتی را که در آن زمان در مورد
جابر وجود داشت، برطرف کند
اما شبهه در مورد وجود
جابر همچنان ادامه یافت.
در آثار کیمیایی
ابن اُمَیل (متوفی ح ۳۵۰) و
ابن وحشیه (قرن چهارم)، از آثار
جابر نام برده شده است.
ابن ندیم
کنیه ابوعبدالله را برای
جابر ذکر کرده و
رازی در آثار
کیمیاییاش از او با عنوان «
استاد ما، ابوموسی» یاد کرده است.
در منابع شرح حال و غیر آن، که
جابر را معرفی کردهاند، گاه او را
کوفی و گاه اَزْدی خواندهاند زیرا بنا بر برخی گزارشها،
جابر از
قبیله ازد در کوفه بوده است.
گاهی نیز به سبب
گرایش او به
تصوف، او را
صوفی خواندهاند.
ابن خلّکان (متوفی ۶۸۱) نیز او را
طَرسوسی خوانده است.
بیشتر منابع،
سال تولد جابر را ۱۰۳ یا ۱۰۴ دانستهاند.
بر اساس برخی
منابع،
جابر در کوفه و
بغداد میزیسته، اما درباره
زمان اقامت وی در این شهرها اطلاعی در دست نیست.
ابن ندیم در گزارشی عجیب، از قول شخصی
ثقه به نشانی
خانه جابر در بغداد و کشف
آزمایشگاه او در کوفه در زمان
عزالدوله دیلمی (حک :۳۵۶ـ۳۶۷) اشاره کرده است که پس از بررسی این محل،
هاونی در آنجا پیدا شده است و گویا در آن قطعهای
طلا به وزن دویست
رطل وجود داشته است.
طبق نوشته ابن ندیم،
جابر به سبب مناسب بودن
آب و
هوای کوفه، در این
شهر به کار
اکسیر میپرداخته است.
وی با
برمکیان در
ارتباط بوده و احتمالاً برای
جعفر برمکی (متوفی ۱۸۷)، کتابی درباره
صناعت فاخر
کیمیا نگاشته بوده است.
او در این کتاب آزمایشهای عجیبی را درباره یک روش بسیار پیشرفته
کیمیاگری وصف کرده است.
در ۱۸۸، با افول برمکیان در زمان
هارونالرشید،
جابر زندگی مخفیانهاش را در کوفه ادامه داد.
طبق روایتی، او تا زمان
خلافت مأمون (حک :۱۹۸ـ ۲۱۸) زنده بوده است.
در روایتی دیگر، او در سال ۲۰۰ در شهر
طوس درگذشت در حالی که
کتاب الرحمه را زیر
بالین داشت.
درباره این مطلب که آیا
جابر شاگرد
امام جعفرصادق علیه
السلام بوده یا نه، بحثهای بسیاری شده است.
در مهمترین
منابع رجالی شیعی، از قبیل
رجالالنجاشی و
رجالالطوسی (هر دو
تألیف شده در قرن پنجم)، در میان
اصحاب امامجعفرصادق علیه
السلام هیچ ذکری از فردی به نام
جابر بن حیان به میان نیامده است اما شماری از مؤلفان، از جمله ابن خَلَّکان،
،
ابن ندیم،
،
ابن طاووس (متوفی ۶۴۴)
صَفَدی (متوفی ۷۶۴)،
امین (متوفی ۱۳۳۱ ش)،
صدیق حسن خان (متوفی ۱۳۰۷)
و
تستری (متوفی ۱۳۴۳ ش)،
جابر را از
شاگردان امامجعفرصادق علیه
السلام دانستهاند.
در
رسالههای منسوب به
جابر تصریح شده که کل آثار وی زیر نظر
امام ششم، نوشته شده که به
عقیده برخی پژوهشگران از نظر زمانی کاملاً غیرممکن است.
درباره
آثار منتسب به
جابر نظرات مختلفی توسط
دانشمندان ارائه گردیده است.
پل کراوس،
پژوهشگر چک، مسئله
نگارش این آثار را به طور همه جانبه بررسی کرده و به چندین
ارجاع ناهمخوان (از لحاظ زمانی) به آثار
ارسطو،
اسکندر افرودیسی،
جالینوس و دیگر متون یونانی ــ که بعدها در
سده سوم
ترجمه شدند ــ توجه نموده است.
کراوس چنین نتیجه گرفته که مجموعه آثار
جابر دستاورد مشترک یک
مکتب نه یک شخص بوده که به احتمال بسیار بین نیمه دوم سده سوم و نیمه نخست سده چهارم
تألیف شدهاند.
دیگر پژوهشگران برجسته، همچون
سیدحسین نصر،
فؤاد سزگین و
هانری کوربن از نتیجهگیری کراوس
انتقاد کردهاند.
آنان اظهار داشتهاند که دلایلی وجود دارد که نشان میدهد پیشتر نیز ترجمههای عربی از متون یونانیِ مورد
بحث وجود داشته است.
به علاوه،
تحلیل تطبیقی چندین
نسخه خطی از آثار منسوب به
جابر ظاهراً روش دیگری را برای بررسی این انتسابها آشکار ساخته
که بر اساس آنها
هسته اصلی یادداشتهای احتمالاً کوتاه بسیار
کهن درباره
کیمیاگری، لابهلای مجموعه تفاسیر مشروحی که مؤلفان دیگر بعدها نوشتند قرار گرفتند و
محو شدند.
سپس در
استنساخ و
بازنویسیِ سوم این دو
جزء، بُعد عقیدتی دیگری بدان افزوده شده که موجب یکدستی این رسالهها گردیده و مجموعهای منسجم را شکل داده است.
بنا بر نظر سزگین،
احتمال دارد که آموزههای
علم کیمیا در طول
تطور تاریخی خود از لحاظ نظری و عملی در
محافل شیعی عراق، حتی در زمان
حکومت بنیامیه (۱۴ـ۱۳۲)،
ارتقا یافته و طی دو سده بعدی از لحاظ عقیدتی متداولتر شده باشد.
صرف نظر از اینکه مؤلف آثار منسوب به
جابر چه کسی بوده، بدیهی است که این آثار مجموعهای منسجم از آموزههای
جابر را تشکیل میدهد.
بخش عمده این آثار از تعداد زیادی رسالههای کوتاه تشکیل شده است :
مائة و اثناعشر کتاباً (
صدودوازده کتاب)،
سبعون کتاباً (
هفتاد کتاب)،
الموازین،
خمسمائة کتاباً (پانصد کتاب) و چندین مجموعه کوچکتر دیگر.
کراوس در فهرست آثار منسوب به
جابر حدود سه هزار
عنوان را ذکر کرده
که از آن میان حدود ۲۱۵ اثر موجود است و سزگین
سی عنوان دیگر را نیز به فهرست موجود افزوده است.
با اینکه برخی از این رسالهها بسیار کوتاهاند (در حد چند
برگ)، کل
مجموعه یکی از مظاهر اصلی
تفکر سنّتی علمی در
دوره اسلامی است.
هدف غایی اغلب این رسالهها
کیمیاگری است؛ یعنی، ساخت
اکسیر اعظم، مادّهای کامل که میتواند
سرب و
فلزات کمبها را به
طلا و
نقره بدل کند.
در آثار منسوب به
جابر، درباره
علوم و
معارف دیگری همچون
فلسفه،
حساب و
هندسه،
پزشکی، احکامِ
نجوم،
علوم الخواص و
دین نیز تألیفاتی وجود دارد.
البته به
دین نه به طور مستقل بلکه بیشتر به صورت جنبی در قالب علم کیمیا پرداخته شده است.
کیمیا،
سلطان تمام علوم محسوب میشده است؛ دانش شاهانهای که علوم دیگر از آن نشئت میگیرند و بدان باز میگردند.
ظاهراً
هدف غایی کیمیاگری درک عمق حکمتی است که
خداوند با آن
جهان هستی را آفرید و تمام پدیدههای طبیعی را
سامان داد.
به
تعبیر جابر، کیمیا تمام فلسفه (اَلْفلسفةُ کُلُّها) است و سالکی که موفق به
کشف اسرار آن شود، به
علوم دینی یا
دنیوی دیگر نیازی ندارد.
آرایی که در آثار منسوب به
جابر مییابیم، چند وجهی است.
کیهانشناسی او که مبتنی بر نظریه صدور
فیض از منبع الاهی است، آنگونه که در کتاب
التصریف شرح داده،
ملهم از
مکتب نوافلاطونی است.
جابر در این
کتاب مبنای
حرکت و هماهنگی و ترکیبهای گوناگون
چهار عنصر را شرح داده است.
طبیعتشناسی جابر بر مبنای ترکیب چهار عنصر ارسطو (
آب،
آتش،
خاک و
باد) است، با این تمایز که وی
طبایع چهارگانه اصلی (
گرمی،
سردی،
خشکی و
تری) را
ریشه این
عناصر دانسته است که به طور مستقل وجود دارند.
بدین طریق وی میتوانسته است
امکان استحاله جوهری را
توجیه کند.
کیمیاگر در هر مادّهای میتواند بر میزان هر «
طبعی» بیفزاید، از آن بکاهد یا حتی آن را
حذف کند.
او میتواند به
فلز سرد و خشکی چون سرب، گرمی و تری بیفزاید و فلزی کاملاً جدید مانند طلا به دست آورد.
در آرای
جابر این امر قطعی است که وی وجود
جوهرهای ثابت (
ذوات) را
مسلّم نمیدانسته است.
در حیات طبیعی (از جمله
حیات مواد معدنی)، همه چیز طی جنبشی فراگیر در حال تغییر است؛ تحولی جهانی از
اجسامی سخت و متراکم به کالبدهایی سبکتر، ظریفتر و روحانیتر.
کیمیاگر به منظور ارتقا یا
تسریع این
سیر جهانی در آن سهیم میشود.
مؤلفانِ آثار منسوب به
جابر تلاش بسیاری کردهاند تا نسبتِ ترکیبِ خواصِ طبیعیِ مجموعه بزرگی از مواد و قواعدِ تبدلات یا استحاله شیمیایی (یا
داروشناختی) آنها را کشف کنند.
آنان هفت
درجه ممکن برای
ظاهر و هفت درجه ممکن برای
باطن قائل شدند.
درجه گرمی، سردی و غیره هر مادّهای طبق دستگاهی از نسبتهای عددی تنظیم، و در جدولهای مفصّلی عرضه میشده است.
این نسبتها «
میزان» نامیده شده و بنابراین، «
علم موازین» همان اصل دانش کیمیا بوده است.
گرچه آنان تصریح کردهاند که این دانش از منابع قدیم (آثار
جالینوس،
بلینوس /
آپولونیوس تیانایی) نشئت گرفته، روش آنان از بسیاری جهات
بدیع است.
برای مواد معدنی،
گیاهان و
جانوران میزانهایی وجود دارد اما برترین شکل علم موازین در میزان الحروف آمده است.
در مجموعه آثار منسوب به
جابر، فرض بر این است که میان کلمات و ساختار عینی چیزهایی که
نامگذاری میکنند،
همگونی کامل وجود دارد.
۲۸ حرف
الفبای عربی به چهار
گروه تقسیم میشود:
گرم،
سرد،
خشک و
تر، و هر گروه از یک تا هفت درجه
تغییر میکند.
نامهایی چون
اُسرُب (
سرب) یا
ذَهَب (
طلا)، طبق
علم میزان حروف در
ساختار عینیشان، میزان چهار
خاصیت موجود در فلز را بیان میکنند.
بنابراین،
کیمیاگر بیواسطه و مستقیماً به دانش نحوه کار با فلز دسترسی دارد، بدون اینکه
مجبور به آزمایشهای
دشوار و طولانی باشد.
کراوس در
اثر استادانهاش،
جابر بن حیان:مشارکت در اندیشه علمی در اسلام < (1986)، ضمن ارجاع دادن به منابع بسیار از جمله چندین [[نسخه خطی]]، جزئیات [[تعالیم]]
جابر را [[شرح]] داده است.
کراوس همچنین به موضوع منابع یونانی آرای
جابر پرداخته است اما به رغم تلاشهای او هنوز معلوم نیست که برخی از مهمترین منابع
جابر از
یونانی ترجمه شده بودند یا در واقع رسالههای مجعول متأخر بودند که بعدها در
دوره اسلامی به
عربی نوشته شدند.
جابر ادعا کرده است که میتواند
موجود زنده،
جانور و حتی
انسان بیافریند،
زیرا کیمیاگری که در
فن خود
استاد است، قادر به
تبدیل هر مادّهای به
مادّه دیگر است و کارهای او ادامه کار
خدا در روی
زمین است.
به نظر
هانری کوربن، برای درک بهتر چنین اظهاراتی احتمالاً باید آنها را در چارچوبی نمادین یا
استعاری تفسیر کرد.
آثار منسوب به
جابر را نویسندگانی نوشتهاند که در محیطی
گنوسی (مجموعهای از
ادیان و
مذاهب و
نحلههای دینی که در قرون اول و دوم پیش از
میلاد و نیز از
قرن اول تا سوم
میلادی در
فلسطین،
شامات،
بینالنهرین و
مصر وجود داشتند) و
رازآمیز میزیستند.
به طور کلی
جابر در چارچوب
تفکر شیعی میاندیشیده و به نظر او کیمیا علمی الاهی بوده که
خداوند به
پیامبران و
امامان خود عرضه کرده است.
جابر،
حضرت آدم و
موسی و
عیسی علیهم
السلام و
فلاسفه و
حکمای یونان همچون
فیثاغورس،
افلاطون و
آپولونیوس تیانایی را امامان عصر خود میدانست.
طی دوره
اسلامی، این
عطیه الاهی (
علم کیمیا) به طور عمده به
امامان سپرده شد و در واقع آثار
جابر در موارد متعدد، مشتمل است بر نقل قولهایی از متون مربوط به علم کیمیا و
خطبةالبیان منسوب به
امام علی علیه
السلام و نیز دارای ارجاعات بسیار به حکمت کیمیای
امامجعفرصادق.
برخی
ادعا کردهاند که مؤلفان آثار
جابر،
اسماعیلی مذهب بودهاند ولی بنا بر دلائلی این سخن پذیرفته شده نیست.
کراوس ادعا کرده است که مؤلفان آثار
جابر اسماعیلی مذهب بودهاند.
به رغم
فحوای شیعی نوشتههای منسوب به
جابر، این نظریه کراوس که مؤلفان، اسماعیلی مذهب بودهاند، پذیرفتنی به نظر نمیرسد.
اول به دلیل موضع آشکار اتخاذ شده در
کتاب الخمسین در مورد جانشینی
موسی پسر
امامجعفرصادق به جای او
و دوم به دلیل این اعتقاد افراطی
جابر یا گروهی از
شیعیان مبنی بر
تقدم و
برتری حروف (برگرفته از نام
بزرگان دین) بر یکدیگر، مثل عین در
علی، بر میم (در
محمد)، آنگونه که در
کتاب الماجد شرح داده شده است.
آنگونه که در آثار منسوب به
جابر آمده،
راه دستیابی به
دانش راه یگانهای است.
سالک ابتدا باید
ریاضیات،
منطق،
فلسفه و
پزشکی بخواند تا برای
مطالعه کیمیا به خوبی آماده شود.
سپس باید در آزمایشگاهش برای یافتن
اکسیر اعظم یا
حَجَرالفلاسفه تلاش کند.
همچنین میتواند از مشاهدات حاصل از عملیات کیمیاگری خود به عنوان
راهنما استفاده کند.
اگر این عملیات با
موفقیت پیش برود، معلوم میشود وی در
صراط مستقیم به سوی دستیابی به
علم الاهیِ نهفته در کتاب
طبیعت، به خصوص دنیای معدنیها، گام برمیدارد.
علاوه بر این، هنگامی که سالک در حال کار است، خود نیز در حال تبدیل شدن است.
به عقیده
جابر،
انسان همان است که میداند.
اگر وی اسرار
روح را که
زندگی میبخشد و
خلق میکند و موجب دگرگونی
موجودات میشود،
درک کند، خودِ وی نیز روحانی شده است.
کیمیاگر در پایان جستجویش در صراط مستقیم به سوی دستیابی به حجرالفلاسفه
سیر میکند و به تعبیر
جابر «
امام همین است».
بنابراین، سالکی که نمیتواند
امام زمان خویش را
ملاقات کند، با
کیمیاگری و از طریق دانش امام، به او دست مییابد.
در این مرحله، کیمیاگر به «شخص روحانی» تبدیل شده که مرتبهای از
سلسله مراتب روحانی نوع
بشر است.
جابر این
سلوک را در رسالهای کوتاه اما مهم با عنوان کتاب الماجد شرح داده که طریق بنیادی و انقلابی به سوی علم الاهی است.
سالک در حین کیمیاگری ــ که همواره با تحول خود فرد نیز همراه است ــ
مرید امام میشود و طی پیشرفتهایی که حاصل میکند به انسان جدیدی
بدل میگردد.
ظاهراً تلاش در جهت خلق یک «انسان بزرگ» والاترین
هدف کیمیاگر است.
اهمیت
تاریخ در نظر
جابر یا مؤلفان آثار منسوب به
جابر در چند نوشته جلوهگر شده است.
در این رسالهها، پس از
امامموسیکاظم علیه
السلام نام هیچ امام دیگری ذکر نشده است اما ظاهراً
ظهور حضرت قائم را به انتشار
علوم سرّی ربط میدهند.
مؤلف در کتاب البیان
اظهار داشته که زمان افشای اسرار
نزدیک است، حضرت قائم تمام علوم را
آشکار و
عیان خواهد کرد
و
انسانیت به طور کامل و جدید
نمود خواهد یافت.
جابر در
کتاب اخراج ما فی القوّه الی الفِعل گفته است که
تاریخ بشر قابل
قیاس با کیمیاگریِ عظیمی است که هدف آن رسیدن از
نقص («انسان
صغیر») به کمال («انسان
کبیر») است.
در اینجا
کیمیا صرفاً نمادین نیست بلکه وسیلهای مادّی است که موجب این
تحول نوع
بشر میشود؛ بنابراین، میتوان
نتیجه گرفت که مجموعه آثار
جابر نه فقط شامل مجموعهای از نظرپردازیهای علمی و عقیدتی است، بلکه همچنین حاوی طرحی «
خیالی» برای
تکامل بشریت است.
مهمترین نکته در بررسی آثاری که به
جابر بن حیّان منسوب است، پذیرش یا عدم پذیرش وجود
شخصیت تاریخی
جابر است.
از میان پژوهشگران
معاصر،
پل کراوس،
شرقشناس اتریشی (۱۹۰۴ـ۱۹۴۴)، بر اساس پژوهشهایش بیش از همه در وجود شخصیت تاریخی
جابر و
اصالت آثار منسوب به او
تشکیک کرد.
به نظر کراوس،
اصطلاحاتی که در آثار
جابر وجود دارند، همان اصطلاحاتی هستند که در مکتب
حنین بن اسحاق (متوفی ۱۹۴ـ ۲۶۰) به وجود آمدند، لذا مجموعه آثار منسوب به
جابر نباید پیش از پایان
سده سوم پدید آمده باشد.
همچنین به نظر کراوس،
غیر ممکن است که اثری از مجموعه آثار منسوب به
جابر را، بدون تردید در اصالت کل این آثار،
جعلی بدانیم.
در مقابل، به نظر
سزگین،
درباره اهمیت جایگاه حنین و شاگردانش در ترجمه متنهای علمی به عربی
مبالغه شده و چند تن از
دانشمندان و
نویسندگان مسلمان ترجمههایی کهنتر از ترجمههای حنین و معاصران او میشناختهاند و پارهای از آثار
جالینوس و
ارسطو قبل از اواسط قرن دوم به
عربی ترجمه شده بود، به طوری که
مقایسه نوشتهای از جالینوس و ارسطو در ترجمه موجود
حُبیش یا
یحیی بن البطریق با نقل قولهای
جابر از آنها حاکی است که
جابر هیچ یک از دو ترجمه مذکور را در اختیار نداشته است، لذا
استناد جابر به این آثار، سندی برای
تردید در
وجود تاریخی او نیست.
همچنین کراوس
این نوشته
ابوسلیمان سجستانی را که شخصی به نام
حسن بن النَکَد موصلی مجموعه آثار
جابر را نگاشته و آنها را به
جابر نسبت داده،
شاهد اصلی بر اصالت نداشتن مجموعه آثار
جابر دانسته است.
سزگین
این
دلیل را نیز ناکافی خوانده و نوشته است که از اظهارات سجستانی این نکته برمیآید که موصلی آثار چندی
تألیف کرده و آنها را به
جابر نسبت داده است، چرا که در زمان او
جابر شخصیتی مطرح بوده و آثارش طالبان بسیاری داشته است.
در هر حال، چه همانند کراوس مجموعه آثار
جابر را مجموعهای از نوشتههای دیگران بدانیم که بدو منسوب شدهاند و چه مانند سزگین
صاحب و
مؤلف واقعی این آثار را
جابر بدانیم، در سرزمینهای
اسلامی از حیث تعداد، مجموعهای وسیع و حتی
حیرتانگیز از آثاری که نویسنده آنها
جابر بن حیّان دانسته شده است وجود دارد، و بسیاری از کتاب شناسان و
فهرستنویسان و
دانشمندان اسلامی به
تفصیل یا
اجمال از مجموعه آثار
جابر یاد کردهاند.
در این
مقاله به منظور آشنایی با
وسعت این
مجموعه و ترجمههای آن، گزارشی از آثاری که
جابر نویسنده آنها دانسته شده است ارائه میشود.
ابن ندیم از
جابر نقل کرده که سیصد
کتاب در موضوع
فلسفه، ۳۰۰، ۱ کتاب در موضوع حِیَل و ۳۰۰، ۱ کتاب در صنایع مجموعه و آلات
حرب (ماشینهای مکانیکی و جنگافزارها) تألیف کرده است.
بر این اساس،
عبدالله نعمه، نویسنده معاصر،
تعداد تألیفات
جابر را بیش از ۹۰۰، ۳ عنوان دانسته است.
از نظر کسانی که به وجود تاریخی
جابر معتقدند، وی فهرستهایی از آثار خود تألیف کرده است.
ابن ندیم
از دو فهرست آثار
جابر یاد کرده است.
یکی
فهرست کبیر، حاوی آنچه او درباره علوم و صنایع مختلف
تألیف کرده و دیگری فهرست صغیر، حاوی آنچه فقط در موضوع
کیمیا تألیف کرده است.
بنا به نوشته کراوس،
طغرایی، دیگر
کیمیاگر مسلمان (متوفی ۵۱۵)، فهرست سومی نیز از آثار
جابر میشناخته که حاوی مجموعه آثار
جابر تا زمان تألیف میزان الصغیر (یکی از آخرین رساله های منسوب به او) بوده است.
ابن ندیم
فهرست موضوعی آثار
جابر را به خصوص در زمینه کیمیا و
کیمیاگری داده است.
این
فهرست موضوعی ــ که چند بخشی است ــ شامل مجموعه ۱۱۲ کتاب، (که ابن ندیم نام تمامی آنها را برشمرده
)هفتاد کتاب، دَه کتاب افزوده شده به مجموعه هفتاد کتاب، بیست
کتاب و هفده کتاب است.
در ادامه، ابن ندیم
از مجموعه چند کتاب در
پزشکی و کیمیا، سی کتاب که خود
جابر نامی بر آنها ننهاده، دو کتاب بزرگ در
طب و نیز مجموعه آثار طبی
جابر که تعداد آنها به پانصد
جلد میرسیده، یاد کرده است.
از میان این آثار، کراوس
و سزگین
توانستهاند مجموعه دیگری از آثار منسوب به
جابر، شامل آثاری درباره رابطه تعادلی مواد را با نام کتب الموازین،
شناسایی نمایند.
این مجموعه در اصل شامل ۱۴۴ رساله بوده که ابن ندیم
تنها چهار
رساله آن را بر شمرده و با عنوان اربعة کتب فی المطالب از آنها یاد کرده است.
علاوه بر همه این آثار، سزگین ۴۴ عنوان از دیگر آثار منسوب به
جابر را با نسخههای باقیمانده از آنها
و ۱۰۲ عنوان دیگر را ــ که تنها اسم آنها در دیگر آثار ذکر شده و از خود آنها نسخهای باقی نمانده
ــ معرفی کرده است.
فهرست تکمیلی سزگین
شامل نام و نشانی سی کتاب دیگر است که در کتابنامه ای که کراوس از آثار
جابر تهیه کرده بود، از آنها یاد نشده است.
(صورت تفصیلی آثار
جابر و معرفی نسخههای خطی باقیمانده از آنها در کتب دیگری آمده است
).
یکی از مهمترین جنبههای مورد بررسی در مجموعه آثار منسوب به
جابر،
زمان تدوین یا
نگارش آنهاست.
نقل قولهایی که در این مجموعه وجود دارد، بهترین
قرینه برای
محاسبه زمان تقریبی تألیف این آثار است.
در مجموع این
نقل قولها و به عبارت دیگر منابعی که برای تألیف این مجموعه از آنها بهره جستهاند به دورهای تعلق دارند که میتوان آن را نخستین
دوره آثار مجعول (دورهای که در آن آثاری جعلی به نام
دانشمندان یونانی به وجود آمد) در
عصر پیش از
اسلام دانست.
نوشتههای مورد استناد در مجموعه
جابری نام دانشمندانی چون
سقراط و
افلاطون و
فُرفوریوس و
آپولونیوس بر خود دارند اما مشخصه اصلی کیمیا در مجموعه
جابری، یعنی تهیه
اکسیر از
مواد آلی و به کارگیریِ روشهای کیمیاگری با استفاده از
نوشادر (
کلرور آمونیم) حاصل از مواد آلی و غیرآلی در نوشتههای یونانی نیامدهاند.
از دیگر منابع مهم مجموعه آثار منسوب به
جابر رسالههایی هستند منسوب به افلاطون.
در مجموعه آثار
جابر به استثنای
کتاب النفس یا
کتاب النفس الکبیر که احتمالاً همان گفتگوی
فایدون بوده، از دیگر منابع منسوب به افلاطون نامی ذکر نشده است.
از سقراط نیز در مجموعه
جابری نام برده شده که البته تأثیر به سزایی در
تکوین نظام کیمیایی این مجموعه داشته است.
منبع مهم این مجموعه درباره نظام
خلق جاندار و تولید مواد در آزمایشگاه نوشتهای منسوب به فرفوریوس با عنوان
کتاب التولید است.
از مهمترین و پرحجمترین منابع مجموعه
جابری، برخی از کتابهای
آپولونیوس تیانایی،
دانشمند یونانی، است که در منابع
اسلامی به نام
بلینوس معرفی شده است.
در مجموعه
جابری به ویژه از
کتاب سرالخلیقة و صنعة الطبیعة بلیناس نام برده شده است.
در مجموعه
جابری، آثاری وجود دارند که به منزله شرحی بر سایر آثار این مجموعه، یا شروحی بر آثار گذشتگان از جمله دانشمندان یونانی محسوب میشوند که از جمله میتوان اینها را نام برد:
شرح کتاب الرحمة المُعَنْوَن بکتاب الاُسّ؛
تفسیر کتاب الاسطقس و
کتاب شرح المجسطی.
شرحهای منسوب به
جابر بن حیّان بر کتابهای مجسطی
بطلمیوس و
اصول اقلیدس اگر چه به جای نماندهاند، از نخستین شروحی بودهاند که در قلمرو عالم
اسلام بر آثار این دو دانشمند پرآوازه یونانی نوشته شدند.
در عین حال، شروحی نیز بر مجموعه
جابری نوشته شده است، از جمله
ابن ابی العَزاقر شلمغانی (متوفی ۳۲۱) و
ابوقران نَصِیبِینی (سده سوم) هر یک شرحی بر
کتاب الرحمة نوشتهاند.
علاوه بر شرحی بدون نام
مؤلف،
شرحی نیز از طغرایی به نام
سِرّالحکمة فی شرح کتاب الرحمة یا در نسخهای دیگر با عنوان
مفاتیح الرحمة بر این کتاب وجود دارد.
نعمه از شرح
رازی بر
کتاب الاثنینِ جابر یاد کرده است.
سالم بن احمدبن شَیخان (۹۹۵ـ۱۰۴۶) تفسیری بر کتابهای
جنات الخُلد و
الرحمة الصغیر نوشته است.
بسیاری از آثار
جابر به زبان
لاتین و غیر لاتین ترجمه شده است.
از مجموعه
جابری ترجمههای مختلفی به
زبان لاتین شده است.
مهمترین و کهنترین این ترجمهها،
ترجمه مجموعه هفتاد کتاب است که
گراردوس ژرار کرمونایی آنها را به زبان لاتین در سدههای میانه ترجمه کرد.
عنوان ترجمه شده مهمترین این آثار عبارت است از:
الهیئة، با عنوان Liber Condonation is؛
البیان و التبیان، با عنوان Liber qui est LXX et est postremus؛
کتاب الاسرار، با عنوان Secreta secretorum؛
کتاب الموازین، با عنوان Libver de ponderibisartis؛
کتاب المجردات، باعنوان denudatorum Liber؛
کتاب التصریف، با عنوان mutotorium Liber؛
کتاب الثلاثین، با عنوان XXX verbis؛
مصحّحات سقراط، با عنوان Ad laudem socratis dixit Gebenis؛
الوصیة، با عنوان Geberi testamuntum؛
و
الخالص، با عنوان Sumina perfectionis.
برخی از آثار
جابر به دیگر زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است.
روسکا مجموعه آثار
کتاب المُلک،
کتاب الزیبق الشرقی،
کتاب الزیبق الغربی،
کتاب نارالحجر و
کتاب ارض الحجر را در مجموعه
کیمیاگران عرب، جلد ۲،
هایدلبرگ ۱۹۲۴ به
فرانسه ترجمه کرده و به
چاپ رسانده است.
مجموعه
کتاب التجمیع،
کتاب الرحمة الصغیر و
کتاب الموازین الصغیر و
اسرارالکیمیا را نیز
برتولت به فرانسه ترجمه کرده و در جلد سوم مجموعه کیمیای عربی، در ۱۸۹۳ در
پاریس به چاپ رسانده است (تجدید چاپ در
آمستردام ۱۹۶۷).
کتاب الماجد را نیز
هانری کوربن به فرانسه ترجمه و در ۱۹۵۰ در
زوریخ چاپ کرده است.
پیر لوری نیز ده کتاب از
مجموعه هفتاد کتاب را به فرانسه ترجمه و در ۱۹۸۳ در پاریس چاپ کرده است (چاپ دوم ۱۹۹۶).
مهمترین مجموعه ترجمههای آثار
جابر به
زبان آلمانی مجموعهای است که دارمستتر از روی ترجمه لاتینی آنها فراهم آورده و در ۱۹۲۲ در
برلین به چاپ رسانده است.
دیگر
ترجمه آلمانی، ترجمهای است که رکس از کتاب اخراج ما فی القوة الی الفعل تهیه کرده و در ۱۹۷۵ در
ویسبادن به چاپ رسانده است.
استیل کتاب هتک الاستار را به انگلیسی ترجمه و در ۱۸۹۲ در
لندن چاپ کرده است.
به نوشته نعمه،
خواص اکسیر الذهب نیز به انگلیسی ترجمه شده است.
مجموعهای از آثار
جابر نیز به
زبان فارسی وجود دارند که به نظر میرسد از
عربی به
فارسی ترجمه شده باشند، اگر چه در تعلق پارهای از این آثار به مجموعه
جابری تردید وجود دارد.
نهایةالطلب، یکی از آثاری که از
جابر بن حیّان دانسته شده، را شخص ناشناسی به فارسی ترجمه کرده و
عزالدین علی جِلْدَکی بر آن شرحی به زبان فارسی نوشته است.
.
این متن همراه با شرح جلدکی به چاپ نیز رسیده است.
آثار
جابر بن حیان دارای چاپهای مختلفی میباشد.
قدیمترین اثر چاپی در مجموعه
جابری، مجموعه یازده
رساله است که با عنوان
مجموعة احدعشر کتاباً فی علم الاکسیر الاعظم در ح ۱۳۰۹/ ۱۸۹۲ در
بمبئی چاپ شده است.
مجموعه آثار عربی چاپ شده از آثار منسوب به
جابر، مجموعهای است که پل کراوس آن را در سه جلد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۳ در
قاهره منتشر کرد (تجدید چاپ :
بغداد، به سرپرستی قاسم محمد رجب، ۱۹۷۱)، در این کتاب به طور کلی هفده اثر از مجموعه
جابری به صورت گزیده یا به صورت کامل به چاپ رسیدهاند.
مجموعه دیگر از آثار چاپ شده
جابری مجموعهای است شامل متن کامل چهارده رساله که
پیر لوری آنها را در ۱۳۶۷ ش / ۱۹۸۸ در
دمشق در یک جلد، با عنوان
اربع عشرة رسالة فی صنعة الکیمیا به چاپ رسانید.
هجده اثر دیگر از مجموعه
جابری به صورت منفرد و توسط افراد مختلف به چاپ رسیده است.
مشار نیز
از چاپ مجموعه پانصد رساله از مجموعه
جابری در موضوع
جفر در
استراسبورگ در ح ۹۳۶/ ۱۵۳۰، همچنین چاپ کتابِ کشف الاسرار و هتک الاستار در
لیدن در ح ۱۰۹۹/ ۱۶۸۸ یاد کرده است.
•
ابن خلّکان،
وفیات الاعیان.
•
ابن صاعد اندلسی،
التعریف بطبقات الامم :
تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول،
تهران ۱۳۷۶ ش.
•
ابن طاووس،
فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست
قم ۱۳۶۳ ش؛
•
ابن ندیم،
الفهرست.
•
امین.
•
تستری.
•
جابر بن حیان،
مختار رسائل جابر بن حیان، چاپ پ کراوس،
قاهره ۱۳۵۴/۱۹۳۵.
•
صدیق حسن خان،
ابجدالعلوم، ج ۲،
بیروت ۱۳۹۵.
•
خلیل بن ایبک صفدی،
الغیث المسجم فی شرح لامیّة العجم، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
• خلیل بن ایبک صفدی،
کتاب الوافی بالوفیات،
ویسبادن ۱۹۶۲.
•
علی بن یوسف قفطی،
تاریخ الحکماء، و هو مختصرالزوزنی المسمی
بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت،
لایپزیگ ۱۹۰۳.
•
محمدتقی دانش پژوه، فهرست کتابخانه اهدائی آقای سیدمحمد مشکوه به کتابخانه مرکزی دانشگاه
تهران، ج ۳، بخش ۲، تهران ۱۳۳۵ ش.
•
یوسف الیان سرکیس،
معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
•
محمدعیسی صالحیه،
المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع، ج ۲، قاهره ۱۹۹۳.
•
خانبابا مشار،
مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
•
اسماعیل مظهر، «جابربن حیان»،
المقتطف، ج ۶۸، ش ۵ (
شوال ۱۳۴۴)، ش ۶ (
ذیقعده ۱۳۴۴).
•
احمد منزوی،
فهرستواره کتابهای فارسی، تهران ۱۳۷۴ ش.
•
عبدالله نعمه،
فلاسفة الشیعة حیاتهم و آراؤهم، قم ۱۹۸۷.
• Henry Corbin, L , alchimie comme art hiإratique , Paris ۲۰۰۳.
• Dictionary of scientific biography , ed Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner , s Sons, ۱۹۸۱, sv "Ja ¦bir ibn H ¤ayya ¦n" (by M Plessner).
• EI ۲ , sv "Dja ¦bir B H ¤ayya ¦n" (by P Kraus and M Plessner)
Eric.
• John Holmyard, Alchemy , Middlesex, Engl ۱۹۵۷.
• idem, La chimie au moyen age , vol ۳: L , alchimie arabe , ed Marcelin Berthelot and Olivier Houdas, Paris ۱۸۹۳.
• idem, Dix traitإs d , alchimie, Les dix premiers traitإs du Livre des Soixante-dix , Prإsentإs, traduits de l , arabe et commentإs par Pierre Lory, (Paris) ۱۹۹۶.
• Paul Kraus, Le corpus des إcrits ja biriens , Cairo ۱۹۴۳.
• idem, Ja ¦bir ibn H ¤ayya ¦n: contribution ب l , histoire des idإes scientifiques dans l , islam, Ja bir et la science grecque , Paris ۱۹۸۶.
• Pierre Lory, Alchimie et mystique en terre d , islam , Paris ۱۹۸۹.
• idem, "Eschatologie alchimique chez Ja bir ibn H ¤ayya n", Revue des mondes musulmans et de la Mediterranإe , no ۹۱-۹۴ (۲۰۰۰).
• Hossien Nasr, Science and civilization in Islam , Cambridge ۱۹۶۸.
• Syed Nomanul Haq, Name, natures and things: the alchemist Ja bir ibn Hayya n and his book of stones , Dordrecht ۱۹۹۴.
• Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden ۱۹۶۷-۱۹۸۴.
• Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband , ۱۹۳۷-۱۹۴۲.
• EI ۱ , suppl, sv "Dja ¦bir B H ¤aiya ¦n" (by P Kraus).
• Eric John Holmyard, "Jabir ibn Hayyan", in Proceeding of the Royal Society of Medicine , vol۱۶, London ۱۹۲۳.
• Paul Kraus, Ja ¦bir ibn H ¤ayya ¦n: contribution ب l , histoire des idإes scientifiques dans l , Islam , Cairo ۱۹۴۲-۱۹۴۳.
• Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden ۱۹۶۷-۱۹۸۴.
• Moritz Steinschneider, Die europجischen غbersetzungen aus dem Arabischen bis Mitte des ۱۷ Jahrhunderts , Graz ۱۹۵۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جابر بن حیان»، شماره۴۲۹۲.