امکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امکان ، در یکی از کاربردهایش از مواد ثلاث، قسیم
وجوب و
امتناع ذاتی و به معنای سلب ضرورت وجود و عدم از
ماهیت من حیث هی میباشد.
امکان، واژه ای عربی، مصدر باب افعال و از ماده «م، ک، ن» بوده و در لغت به دو معنای توانا ساختن کسی بر چیزی و توانا بودن بر امری است.
این کلمه در اصطلاح به هفت معنا،
امکان عام،
خاص،
اخص،
استقبالی،
وقوعی،
استعدادی و
فقری به کار میرود.
امکان عام سلب ضرورت از عدم چیزی در قضیه موجبه (یا از وجود آن) در قضیه سالبه است.
و به بیان کوتاه، سلب ضرورت از طرف مخالف حکم است
ولازمه آن، سلب امتناع از جانب موافق
و به عبارت دیگر، سلب امتناع از ذات موضوع در هلیه بسیطه موجبه یا سلب امتناع از نسبت حکمیه در هلیه مرکبه موجبه مثلاً است.
گاهی امکان عام، به لازم معنایش (سلب امتناع از جانب موافق) نیز تفسیر میشود.
بنابراین ممکن الوجود چیزی است که وجودش ممتنع نباشد، و ممکن العدم چیزی است که وجودش واجب نباشد.
امکان عام صرفاً جهت قضیه است، نه ماده آن
و قضیه موجّهه به آن را در منطق، ممکنه عامه مینامند.
اگر جهت قضیه موجبهای، امکان عام باشد، ماده آن وجوب همچون «الکاتب متحرک الأصابع بالامکان» یا امکان خاص، مانند «الإنسان متحرک الأصابع بالامکان» است، و اگر جهت قضیه سالبه ای، امکان عام باشد، ماده آن امتناع (ضرورت عدم) همچون «لیس الکاتب بساکن الاصابع بالامکان» یا امکان خاص، مانند «لیس الإنسان بساکن الأصابع بالامکان» است
این امکان را به لحاظ استعمال عرفی و عامیانه آن «امکان عامی»
و به دلیل شمول بر دو ماده
وجوب و امکان خاص در
قضایای موجبه و امتناع و امکان خاص در
قضایای سالبه، «امکان عام»مینامند
سپس حکما لفظ امکان را از معنای عرفی و عامیانه آن به امکان خاص نقل کرده اند
امکان خاص از مواد ثلاث و قسیم وجوب و امتناع ذاتی است
و به معنای سلب ضرورت وجود و عدم
یا عدم ضرورت وجود و عدم برای ماهیت من حیث هی (ک همین مقاله)
و به دیگر بیان سلب ضرورت طرف موافق و مخالف
یا سلب ضرورت ذاتیه از جانب ایجاب و سلب است
و لازمه آن، تساوی ماهیت من حیث هی با وجود و عدم است
این امکان چون اصطلاح گروهی خاص ـ فلاسفه مثلاًـ است، «امکان خاصی»
و به دلیل اینکه از جهت مورد از امکان عام، اخص است، «امکان خاص» نامیده میشود
به امکان خاص، امکان ذاتی
و
امکان ماهوی نیز گفته میشود
و قضیه موجهه به آن را در منطق «ممکنه عامه»مینامند.
امکان اخص سلب ضرورت ذاتیه و مشروطه
یعنی سلب ضرورت ذاتیه، وصفیه و وقتیه
از طرف موافق و مخالف است
مانند «الإنسان کاتب بالامکان» زیرا طبیعت و ماهیت انسان، اقتضای کتابت را نداشته و در جانب موضوع، وصف (الکاتب) و وقت (حین الکتابة) که کتابت را ضروری کند، نیز اعتبار نشده است
تحقق امکان به این معنا در قضیه، به جهت اعتبار عقلی بوده و با ثبوت ضرورت محمول برای موضوع (ضرورت بشرط محمول) در خارج به دلیل تحقق علت آن، منافات ندارد
و به عبارت دیگر ضرورت بشرط محمول از حیث وجود و امکان از جهت ماهیت موضوع است.
این امکان از امکان خاص (سلب ضرورت ذاتیه) اخص بوده و به همین دلیل، امکان اخص نامیده میشود
امکان استقبالی سلب
ضرورت ذاتیه،
وصفیه،
وقتیه و به شرط محمول
یعنی امکان وجود چیزی در آینده بدون اعتبار گذشته و حال است
مانند «زید کاتب غدا بالامکان»
و این امکان به اموری که به آینده ارتباط داشته و هنوز تحقق و ضرورت نیافته اند، اختصاص دارد.
از نظر فلسفی اگر علت پدیده ای در آینده تحقق یابد، وجود این پدیده ضروری میشود، و اگر علت، موجود نشود، عدم آن ضروری میگردد، لکن عموم مردم از این امر غفلت داشته و امکان استقبالی را اعتبار کرده و امور مزبور را ممکن میپندارند
امکان وقوعی به دو معنا به کار میرود: مترادف با امکان استعدادی، و وصف چیزی که از فرض وقوع آن محال ـ
اجتماع نقیضین مثلاً ـ لازم نشود،
یعنی آن چیز ممتنع بالذات وبالغیر نباشد.
امکان استعدادی، آمادگی ماده برای قبول صور و اعراض، هنگام تحقق اسباب و شرایط لازم است
اگر این آمادگی به مستعد ـ نطفه مثلاًـ نسبت داده شود، استعداد نامیده شده و گفته میشود: نطفه، استعداد انسان شدن را دارد و اگر به مستعد له ـ انسان مثلاًـ نسبت داده شود، امکان استعدادی نامیده شده و گفته میشود: امکان انسان در نطفه هست
بنابراین، امکان استعدادی ذاتاً همان استعداد است و اعتباراً با آن تفاوت دارد.
امکان ذاتی با امکان استعدادی تفاوتهایی دارد: امکان ذاتی از مفاهیم اعتباری عقلی و معقولات ثانی فلسفی و امکان استعدادی صفت و کیفیتی خارجی است؛ امکان ذاتی وصف ماهیت من حیث هی (ماهیت مجرده) و امکان استعدادی وصف ماهیت موجود در خارج (ماهیت مخلوطه) است
امکان ذاتی به شدت و ضعف متصف نمیشود، ولی امکان استعدادی به حسب قرب و بعد مستعد نسبت به مستعدله، شدت و ضعف میپذیرد، برای مثال امکان تحقق انسانیت در علقه، قوی تر از آن در نطفه است
امکان ذاتی هرگز از ماهیت جدا نمیشود، ولی امکان استعدادی با حصول مستعدله زایل میگردد
امکان استعدادی موجب تعین مستعدله میشود، ولی با امکان ذاتی، وجود یا عدم برای ماهیت تعین نمییابد
امکان استعدادی به ماهیت مادی اختصاص دارد، زیرا عرض بوده و عرض به موضوع یعنی ماده نیازمند است
ولی امکان ذاتی و نیز امکان وقوعی، ماهیت مجرد و مادی را در برمی گیرد.
اگر ماهیت معلول، موضوع امکان قرار داده شود، امکان آن، امکان ماهوی نامیده میشود، ولی اگر وجود خارجی معلول به دلیل اصالتش، موضوع امکان باشد، امکان آن، امکان فقری ووجودی نامیده میشود و به معنای فقر ذاتی وجود معلول و تعلق و قیام آن به وجود واجب متعال است
امکان ذاتی اعتبار عقلی است
زیرا امکان، وصف ماهیت من حیث هی (ماهیت مجرده) است، و ماهیت من حیث هی اعتبار عقل بوده و در نتیجه امکان آن نیز اعتبار عقل است. عقل، ماهیت خارجی را از وجود خارجی آن تجرید و تصور کرده و از وجود آن در ذهن نیز غفلت نموده و وجود ذهنی آن را اعتبار نمیکند.
بدین سان عقل ماهیت را صرفاً به لحاظ ذات و ذاتیاتش و با قطع نظر از وجود و عدم و علت وجود و عدم اعتبار میکند و چون برای چنین ماهیتی که اعتبار عقل بوده و ماهیت من حیث هی نامیده میشود
وجود و عدم ضرورت نداشته، عقل عدم ضرورت وجود و عدم یعنی امکان را اعتبار میکند.
امکان با
موجود یا معدوم بودن ماهیت در
نفس الأمر و در نتیجه با وجوب یا امتناع وجود بالغیر آن منافات ندارد، زیرا ماهیت، در خارج یا موجود است یا معدوم، در ذهن نیز یا تصور و وجود ذهنی آن اعتبار شده است یا نه، و در صورت وجود، دو ضرورت بالغیر سابق و لاحق و در صورت عدم، دو امتناع بالغیر سابق و لاحق دارد.
امکان ذاتی، عرضی لازم برای ماهیت من حیث هی است؛ یعنی اولاً، امکان، مفهومی خارج از ذات و ذاتیات مفاهیم ماهوی و عرضی آنهاست، زیرا اگر محمولی با موضوع خود از نظر مفهوم تغایر داشته و تنها در مصداق متحد بوده و حمل آن، شایع صناعی باشد، این محمول، عرضی موضوع است و مفهوم امکان با مفاهیم ماهوی تغایر دارد و در نتیجه، این مفهوم بر مفاهیم ماهوی به حمل شایع صناعی حمل شده و مفهومی خارج از ذات و ذاتیات آنها و عرضی است
ثانیاً، مفهوم امکان عرضی لازم و خارج محمول برای مفاهیم ماهوی است، نه عرضی مفارق و محمول بالضمیمه، زیرا برای اتصاف مفاهیم ماهوی به مفهوم امکان، فقط فرض خود مفهوم ماهوی کافی بوده و اعتبار امر دیگری، مانند وجود و عدم و علت وجود و عدم نیاز نیست
• بدایة الحکمة، الطباطبایی، محمد حسین (م۱۴۰۲)، تصحیح غلامرضا فیاضی، مؤسسه نشر اسلامی قم.
• الجوهر النضید، العلامة الحلی، حسن بن یوسف (م ۷۲۶)، تصحیح محسن بیدارفر، نشر بیدار قم، ۱۳۷۱.
• الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة (الأسفار، صدرالمتألهین، محمد (م۱۰۵۰ق)، ۱۳۶۸ش، نشر مکتبة مصطفوی، قم).
• رحیق مختوم، جوادی آملی، عبداللّه، ۱۳۷۵ش، نشر اسراء قم.
• شرح الاشارات، الطوسی، نصیرالدین محمد بن محمد (م۶۷۲ق)، ۱۳۷۵ش، نشر البلاغة، قم.
• شرح الشمسیه (تحریر القواعد المنطقیة)، رازی، قطب الدین محمود بن محمد (م۷۶۶ق)، تعلیق سید شریف علی بن محمّد جرجانی (م۸۱۶ق)، دار احیاء الکتب العربیة.
• شرح المقاصد، تفتازانی، مسعود بن عمر (م۷۹۳ق)، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ۱۴۰۹ق، نشر شریف رضی قم.
• شرح المنظومة، السبزواری، ملاهادی (م ۱۲۸۹ق)، تصحیح وتعلیق حسن حسن زاده آملی، ۱۴۱۶، نشر ناب.
• شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، لاهیجی، عبدالرزاق (م۱۰۷۲ق)، تحقیق اکبر اسد علیزاده، ۱۴۲۵ق، نشر مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، قم.
• الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربیة، جوهری، اسماعیل بن حماد (م۳۹۳ق)، تحقیق احمد عبد الغفور العطار، ۱۴۰۷ق، نشر دار العلم للملایین، بیروت، لبنان.
• کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، العلامة الحلی، حسن بن یوسف (م ۷۲۶ق)، نشر شکوری، قم، ۱۳۶۷ش.
• مجمع البحرین، طریحی، فخر الدین (م ۱۰۸۵ق)، تحقیق احمد حسینی، ۱۴۰۸ق، نشر مکتب النشر الثقافة الإسلامیة.
• مناهج الیقین فی أُصول الدین، علامة حلی، حسن بن یوسف (م ۷۲۶ق)، نشر مرکز الدراسات والتحقیقات الإسلامیة.
• المواقف فی علم الکلام، ایجی، عبد الرحمن بن احمد (م۷۵۶ق)، نشر عالم الکتاب، بیروت.
• نهایة الحکمة، طباطبایی، محمد حسین (م۱۴۰۲)، مؤسسه نشر اسلامی قم، ۱۳۶۲
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «امکان»، شماره ۸۵