جوار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جِوار،
رسم
عرب در
عصر جاهلی که براساس آن
فرد یا
قبیله ضعیف در پناه فرد یا قبیله
قوی قرار میگرفت و در
اسلام نیز با تغییراتی تأیید شد.
جوار در
لغت به معنای پناهندگی و حمایت، مُجار یا
مستجیر پناهنده و
مُجیر پناهدهندهاست.
واژه جار از
اضداد و به دو معناست: پناهدهنده و پناهجوینده.
با توجه به کاربرد این
واژه در
زبانعربی
کهن و در سنگ نبشته رأس شَمرَه و پیوند آن با واژگان
مشابه در زبانهای
سامی ،
معلوم میشود که جوار از
سنّتهای اقوام
سامی بودهاست.
جوار در
دوره جاهلیت .
در نظام قبیلهای و زندگی بیابانی جزیرهالعرب، که امنیت و قدرت مرکزی وجود نداشت، جوار رسمی
مهم و ارزشی اجتماعی برای برقراری امنیت به شمار میرفت
و همچون جنگاوری و غارتگری، خصلتی ستوده
و از
افتخارات محسوب میشد،
زیرا پناهدادن به افراد
ضعیف ، نشانه نیرومندی و جوانمردی و بزرگواری بود و برخی
اشرافعرب بدین
فضیلت
شهره بودند
ازاین رو، همواره در
ادبیات عرب به نیکی کردن به پناهنده و رعایت
حقوق وی و حمایت از او سفارش، و واگذاشتن وی نکوهش شدهاست.
نُعمانبنمُنذر ، آخرین
شاه لَخمی
حیره ، در
خطبهای ضمن یاد کردن از
فضائل عرب، گفته که اگر کسیاز آنان آگاه شود که پناهندهشان کشته شدهاست، آرام نمیگیرد مگر که قبیلهجنایتکار را از بینببرد یا قبیلهخود را فدا کند.
در واقع،
جانبازی در راهجوار بالاتریندرجه
وفا به
پیمان و مرگِ افتخارآمیز بود.
گاه فرد عرب به کسانی از قبیله
دشمن پناهمیداد، به گونهای که این کار، از فرط بزرگواری،
مَثَل میشد.
گاه اعراب به
حیوانات نیز پناه میدادند، چنانکه مُدلجبنسوید طائی ملخهایی را که به
خیمه او پناه برده بودند از دست شکارچیان رهانید و از همینجا
مَثَل «
احمی «منمجیرالجَراد» (حمایتکنندهتر از پناهدهنده ملخها) پدید آمد.
از زشتترینعیبها نزد
عرب ، شکستن
پیمان جوار (غدر) بود که مرتکب آن ننگ
ابدی را برای خود میخرید و برای رسوایی او
پرچمی در
انجمن قبیله یا بازار
عکاظ میافراشتند.
ولاء جوار
نوعی پیمانیاری میان طرف
ضعیف (مستجیر) و طرف قوی (مجیر) بود
که گاهچنان
مستحکم میشد که جار نَسبِ مجیر را به خود میگرفت و از اینراه،
نسب بسیاری از قبایلکوچک با قبایلبزرگ یکیمیشد.
جوار
اغلب صورتفردی داشت، ولی در مواردی
نادر گروه یا قبیلهای از قبیله قویتر جوار میخواست،
گرچه پناهندگی
جمعی را باید جزو رسم حِلف و همپیمانی به شمار آورد.
رسمیتجوار به این بود که مجیر در ملاعام جوار را قبول کند.
در پی آن، مجار در پناه مجیر قرار میگرفت و مجیر در برابر هرچه بر مجار میرسید و از او سر میزد،
مسئول بود و میبایست
حق جوار را پاس میداشت.
مجار بدینوسیله در قبیلهجدید از حق
توطن و حقوق و [وظیفه [وظایف]] افراد
اصلی قبیله برخوردار میشد.
از
موارد رایج جوار آن بود که
خَلیع (کسی که قبیلهاش وی را، به
سبب
ارتکاب جنایتی،
خلع و
طرد کردهبود) برای
نجات جانخود از قبیله دیگر درخواست جوار میکرد،
البته بسیاری از مردم، به کسانی که قومشان آنان را طرد کرده بودند و جرائم بسیار داشتند، پناه نمیدادند و بدینترتیب این افراد به یاغیان و راهزنان، کهگاه
صعلوک نام میگرفتند، میپیوستند.
پناهنده میتوانست با جوار، خود را از
خشم و آزار مخالفان دور نگاهدارد،
اموال غارتشده خویش را پسبگیرد، در
ایامی که زمینهایش بیآب و
علف بود از زمینهای مجیر برای چرای دام استفاده کند و از چاهی که در زمینهای مجیر بود آب بر دارد، یا
کاروان تجاری خود را در گذر از
سرزمین پرخطر
جزیرهالعرب ، در جوار فرد و قبیلهای قدرتمند درآورد.
جوار دادن از وظایف
شیخ و بزرگ قبیله بود،
زیرا تنها از او
انتظار میرفت که به نحو
مطلوب از خواهان جوار حمایتکند.
افراد قبیله نیز او را در وفای بدان یاری میکردند.
طبعاً به سبب مسئولیت سنگین جوار، کسانی همچونهمپیمانان (حَلیف)، طرد شدگان (خَلیع)، پناهندگان (مجار یا مستجیر)،
زنان و بندگان نمیتوانستند جوار دهند.
با وجود این، گزارشهایی از پناهدادن زنان، به اتکای نیروی
عشیره و قبیله خود، به پناهجویان وجود دارد.
خواهان جوار میتوانست
عرب یا
غیر عرب ، از همان قبیله یا بیگانه،
آزاد یا
برده ، مرد یا زن،
بالغ یا
غیربالغ باشد.
جوار به شکلهای گوناگون صورتمیپذیرفت.
روشمتداول آنبود که فردی به
خیمه و خرگاه بزرگ قبیله وارد میشد و تقاضای جوار میکرد.
اگر رئیس قبیله میپذیرفت، جوار را اعلان میکرد.
جوار در جاهایی مانند بازار و انجمن اعلان میشد.
برخی از
مکیان برای اعلان حمایت از پناهجو، در
کعبه
سوگند میخوردند و در اینصورت، خروج از جوار فقط در کعبه اعلانمیشد.
اگر شخصی به
قبری پناه میجست
صاحبان آن قبر میبایست از او
دفاع میکردند (بستو بستنشینی).
این گونه جوار مختص دورهجاهلی نبود و در
دورهاسلامی نیز وجود داشت، چنانکه
مردم وقتی به محوطه
گور عامربنطفیل (از بزرگان و
شاعران جاهلی که به رغم
مذاکره با پیامبر اکرم
ایمان نیاورد و
مشرک از
دنیا رفت)، وارد میشدند بر جان و
مال خود
ایمن میگشتند.
قبرِ غالببنصَعصعه، پدر
فَرَزْدَقِ شاعر ، نیز چنینبود.
امروزه نیز پناهبردن به قبر برخی اشخاصبزرگ، نزد قبایل
شرق
اردن معمول است.
اگر فرد به
معبد یا
مکان
مقدّس پناه میبرد،
متولیان آنجا میبایست حق جوار را رعایت میکردند، چنانکه هر که وارد
حرم (
بیت ) مکه میگردید، از هر
تجاوز و
تعرضی ایمن میشد و قریش میبایست از او دفاع میکردند.
آل مُلحمبنذُهل در
وادی عَوف قبّهای به نام
قبهالمعاذه داشتند که هرکس بدان پناه میجست، به وی پناه میدادند.
بعدها نیز
حریم طاهری در
بغداد منسوببه طاهربنحسین، (متوفی۲۰۷) بَست و پناهگاه به شمار رفت.
از
آداب جوار آن بود که فرد پناهجو گوشه
جامه خود را به
طناب خیمه میبست یا دور خیمه میگشت
یا نیزه را وارونه میکرد و اگر مجیر
نیزه او را برمیداشت، در پناه وی قرارمیگرفت.
همچنین اگر مجیر
جامه خود را بر کسیکه جوار میخواست، میافکند وی در پناه بود.
این
شیوه و
شبیه آن در میان قبایل بربر
الجزایر باقی ماندهاست.
شروط جوار، بسته به درخواست و اوضاع، متفاوت بود.
گاه مجیر
متعهد میشد که از جار خود در برابر شخص یا قبیلهای دفاعکند یا شخص
معینی را
استثنا میکرد. گاه نیز
تعهد او
عام بود.
مدت
زمان جوار گاهی
مطلق و
دائم ، و بیشتر
موقت بود و با
تحقق هدفی که
پیمان جوار به سبب آن بسته شدهبود، پایانمییافت
سید عبدالعزیز سالم، ص۴۳۶؛.
در جوار موقت، معمولاً سه روز
حرمت جوار را نگاه میداشتند
مگر آنکه مجیر، جوار وی را تجدید میکرد.
کسانی همچون
غریبان و مسافران و
نیازمندان ، با استفاده از حق جوار، آسایش و روزی خود را در اوضاع دشوار تأمین و جان خود را
حفظ میکردند.
احساس تعهد به پناهنده گاه چنان قوّت میگرفت که پیوند خونی و خویشاوندی در برابر آن کمارزش میشد و گاه پناهدهنده، به
انتقام خونپناهنده برادر خود را میکشت.
در مواردی پناهدهنده، از
شرّ جن و
انس و حتی مرگ به پناهنده پناه میداد، یعنیخود را متعهد میدانست که پس از مرگ پناهنده،
دیه او را به خانوادهاشبپردازد و اگر پناهنده کشته شود، انتقام وی را بگیرد یا دیهاش را از قاتل بگیرد به صاحبان خون بدهد.
در مقابل، پناهنده وظیفه داشت
حد جوار را محترم شمارد، مال پناه دهنده را ضایع نکند و آبروی او را نریزد و گرنه جواردهنده حق داشت که او را خلع کند.
پناهنده همچنین موظف بود که از جواردهنده دفاع کند.
ضمناً نباید از نظر دور داشت که جوار
عقدی بود و هریک از طرفین میتوانست پایان یا
فسخ آن را اعلام کند.
فسخ جوار اغلب به سبب پایبند نبودن یکی از طرفین به تعهدِ خود صورت میگرفت.
وابستگی از نوع جوار و زندگی در پناه دیگران، همیشه سرانجام خوشی نداشت.
گاه مجیر بدرفتاری و
خیانت و پیمانشکنی میکرد یا نمیتوانست جان مستجیر را حفظ کند، در اینصورت باید
نصف دیه او را میپرداخت.
اگر جوار فسخ میگردید، مانند هنگامِ پناهدادن، در ملاعام اعلام میشد.
جوار در
صدر اسلام .
اسلام حسن جوار را به منزله ارزشی اخلاقی و ایمانی مطرح کرد و آن را محترم شمرد و پیامبر اکرم نیز، ضمننخستینتعالیم خود، مردم را به این
امر سفارش کرد.
طبعاً
توصیه اسلام به
حسن جوار و
احسان به جار، بالاتر و فراتر از رسمعرببود.
اسلام
ایمان و حقمداری را در مضمون اجتماعی جار دخالت داد و حفظ جوار را از
ارکان برپایی جامعهآرمانی و رفتاری خیرخواهانه و برخاسته از
روح ایمان دانست.
در
قرآنکریم
مشتقات جوار حدود ده بار آمدهاست
که مراد از آن در چند مورد
پناه دهندگی مطلق پروردگار و در یک مورد
زنهار دادن و حفظ و حمایت است.
در آیه۳۶
سوره
نساء ، جار به معنای همسایه است و نیکی کردن به وی امر شدهاست.
در
سنّت نیز بر رعایت حقوق جار تأکید و بر حسن جوار، به هر دو معنی، سفارش شده و در
احادیث بسیاری،
حرمت و
رعایت حقهمسایگی و اهمیت آن در ایجاد جامعهای سالم یادآوری گردیدهاست (علیبنحسین (ع)، ص۲۸۶ـ۲۸۷؛.
با اعلان
دعوت اسلام در
مکه ، مشرکان به آزار نو
مسلمانان پرداختند؛ ازاینرو،
پیامبر به مسلمانان
اجازه داد تا به
حبشه
هجرت کنند و در جوار
نجاشی ، پادشاه آنجا، قرار گیرند.
مفهوم جوار در اینهجرت از مفهوم قبیلهای آن فراتر رفت و باید آن را نوعی پناهندگی
سیاسی تلقی کرد.
پناهندگان مدتی بعد، بر اساس
شایعه اسلام آوردن
قریش ، روانه مکه شدند، اما نزدیک
شهر خبر یافتند که اسلامآوردن مکّیان دروغ بودهاست و ناچار هریک پنهانی یا در پناه کسی وارد مکه شد.
از اینمیان،
عثمانبن مَظعون که در پناه
ولیدبنمُغِیرَه در آمده بود، بعداً پناهندگی به وی را رد کرد و، مطابق مفهوم قرآنی جوار، گفت که به جوار
خدا خشنودم و فقط از او پناه میخواهم.
گفتهاند
رسولخدا نیز، پس از بازگشت از سفر
طائف ، ناچار شد از برخی مکّیان پناه و امان بخواهد، اما آنان نپذیرفتند و آن حضرت سرانجام، در جوار
مُطعِمبنعَدی وارد مکه شد.
طبق برخی
روایات ،
پیامبر بعداً فرمود دوست ندارم بیش از یک روز در جوار مشرکی بمانم، لذا از پناه
مطعم درآمد (طبرسی، ج۱، ص۱۳۶؛.
در
عهدنامه ای که رسول خدا میان مهاجران و انصار از یک سو و
یهودیان و قبایل عرب از سوی دیگر نوشت، مضامینی مندرج است که برخی از آنها به
صراحت
ناظر به موضوع جوار در مفهوم جدید اسلامی و سیاسی آن است، از جمله آنکه هیچ
مشرکی از
مدینه
حق ندارد
مال و جان مشرکان
قریش را جوار دهد؛ جان جار (احتمالاً به دو معنای همسایه و پناهدادهشده) همچون جان خویشاست؛ به هیچ زنی جز با
اذن کسانشپناهدادهنمیشود؛ از
ظالم و
مجرم حمایتنمیشود و آنانهر جا باشند، چه در مدینه و چه بیرون آن، در اماننیستند.
در رسم جوار تحولی دیگر نیز صورتگرفت.
با وجود
وحدت و
اخوت بر
مبنای ایمان و
تساوی حقوقافراد،
هر فردی، حتی کمترین آنها از حیث پایگاه اجتماعی، میتوانست جوار دهد و قرار او بر همه مسلمانان محترم و تعهدآور بود.
کلام
پیامبر اکرم » یجیرُعلیهم أدناهم «(کمترینِ آنان (مسلمانان) میتواند از طرف مسلمانان به کسی پناه دهد)، «یسْعی» بذِمَّتهماَدْناهُم «(کمترینِ آنان (مسلمانان) میتواند از طرف ایشان تعهداتی در برابر
کفار به
ذمه بگیرد)، «اِنَّه یجیر علیالمسلمینَ أدناهم» (کمترینِ مسلمانان میتواند از طرف آنان به کسی پناهدهد)،
دالّ بر اینمعنیاست
از این رو، چون
زینب ، دختر پیامبر، به
همسر سابقش
ابوالعاصبنربیع ، که همچنان
مشرک (مسالمتجو نه
جنگ طلب) بود، پناهداد، پیامبر
عهد وی را
تنفیذ و به
اکرام پناهندهاشسفارشکرد.
اگر کسانیکه پیامبر عزم جهاد با آنان را داشت، به گروهی میپیوستند که با مسلمانان پیمانی، ولو به شکل جوار، داشتند جان و مالشان ایمن میگشت.
پیش از
فتح
مکه ،
ابوسفیان از
فاطمه سلاماللّهعلیها خواست فرزندش،
حسن علیهالسلام، را وا دارد تا به وی و
قریش جوار دهد، اما حضرتفاطمه پاسخ داد که حسن خردسال است، وانگهی هیچ کس حق ندارد به کسی بر
ضد پیامبر جوار دهد.
پس از فتح مکه و سپس
نزول
سوره برائت ، جوار تنها
قانونی بود که مشرکان میتوانستند با
تمسک به آن در
امان بمانند.
بر اساس آیه ۶
سوره توبه ، اگر کسی از
مشرکان حربی از پیامبر امان و جوار میخواست تا
کلام خدا ، یعنی
قرآن ، را بشنود پیامبر میبایست به او پناه میداد و اگر مسلمان نمیشد او را به جای امن خود باز میگرداند
طبرسی، ذیلآیه).
فقها به استناد این
آیه و
احادیث متعدد، بحث
عقد امان را مطرحکردهاند.
پساز
رحلت پیامبر اکرم،
تعصبات قبیلهای بر ارزشهایاسلامی چیرهگشت، ازاینرو
حضرت علی علیهالسلام در
خطبه قاصعه ، ضمنهشدارهای فراوان، مردم را به تعصب ورزیدن در کارهایپسندیده و
خصلتهای ستوده، همچون
حفظ جوار و وفاداری به عهد و امان، سفارشکرد (نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲).
در ایندوره، جوار به
مفهوم جاهلی و اسلامی آن وجود داشت، چنان که پس از
جنگ جمل (۳۶ هجری) گروهی از شکست خوردگان و فراریان
اموی نزد
عصمهبن ابیرتیمی رفتند و وی به آنان یک سال پناهداد، سپس آنانرا به همراه چهارصد سوار به سلامت راهی
شام و
دربار معاویه کرد.
از سویدیگر، در زمان
یزیدبن معاویه (تاریخ ۶۰ ـ ۶۴)،
عَمروبنسعید اموی ،
والی مکه، به
امامحسین علیهالسلام پیشنهاد کرد که وی را در امان و پناه خویشگیرد، ولی آن حضرت امانخدا را بهترین پناه و اماندانست.
آیین جوار به تدریج اهمیت پیشین خود را از دستداد و با برپایی دولت اسلامی و اقتدار حکومت مرکزی، خود دولت عهدهدار تأمین جان و مال مردم و برقراری امنیت عمومی شد.
از طرفی، سیاست قاطع والیان در برابر
اشرافعراق ، نفوذ قبیلهای اشراف را کاهش داد و آنان را از
امتیازات فراوانی که اسلافشان در
جاهلیت برخوردار بودند، محروم ساخت؛ البته
نظام جوار در دوره اسلامی به کلی از میان نرفت، زیرا دولت توانایی کافی برای ایجاد امنیت نداشت و در
مناطق
بادیهنشین و جاهایی که
حکومتمرکزی کمتر
تسلط داشت، جوار همچنان اهمیت خود را حفظ کرد.
(۱) قرآن.
(۲) ابنابیالدنیا، کتاب مکارمالاخلاق، چاپجیمز أ بلمی، ویسبادن۱۳۹۳ /۱۹۷۳.
(۳) ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبنمحمدبنعویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۴) ابنحبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزهلیشتناشتتر، حیدرآباد، دکن۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۵) ابندرید، الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
(۶) ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن).
(۷) ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره (۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۶ـ۱۹۶۷).
(۸) ابنهشام، السیره النبویه، چاپ مصطفیسقا، ابراهیمابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۹) ابوالفرجاصفهانی، مقاتل الطالبیین و اخبارهم.
(۱۰) معمر بن مثنیابوعبیده، دیوانالنّقائض: نقائض جریر و الفرزدق، بیروت ۱۹۹۸.
(۱۱) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغه، ج۱۱، چاپ محمد ابوالفضلابراهیم، قاهره.
(۱۲) عبدالملک بن قریباصمعی، تاریخ العرب قبلالاسلام، چاپمحمدحسنآلیاسین، بغداد ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۱۳) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم مناسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفیسقا، بیروت۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۱۴) عمرو بن بحر جاحظ ، المحاسن و الاضداد، چاپ فوزی خلیلعطوی، بیروت۱۹۶۹.
(۱۵) یحیی وهیب جبوری، الجاهلیه: مقدمه فی الحیاه العربیه لدراسه الادبالجاهلی، بغداد ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۱۶) جوادعلی، المُفصَّل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، بیروت۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
(۱۷) خلیل بن احمد، کتابالعین، چاپ مهدیمخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۱۸) عباس زریابخویی، سیره رسولاللّه، تهران۱۳۷۰ ش.
(۱۹) محمودسلام زناتی، نظم العرب قبلالاسلام، مصر (۱۹۹۲).
(۲۰) اسماعیل بن محمد سیدحمیری، دیوان، چاپ شاکر هادیشکر، بیروت (۱۹۶۶).
(۲۱) سیدعبدالعزیز سالم، تاریخالعرب فی عصر الجاهلیه، اسکندریه (۱۹۸۸).
(۲۲) شوقی ضیف، تاریخالادبالعربی، ج۱: العصر الجاهلی، قاهره۱۹۷۱.
(۲۳) احمدزکی صفوت، جمهره خطب العرب فی عصور العربیه الزاهره، قاهره (۱۳۵۲/۱۹۳۳).
(۲۴) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم۱۴۱۷.
(۲۵) فضل بن حسنطبرسی، مجمعالبیان.
(۲۶) طبری، تاریخ (بیروت).
(۲۷) طبری، جامع.
(۲۸) جعفرمرتضی عاملی، الصحیحمنسیرهالنبیالاعظم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، قم۱۴۰۳.
(۲۹) علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحیصالح، قاهره۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳۰) علی بنحسین (علیهالسلام)، امام چهارم، رسالهالحقوق، در محمدرضا حسینیجلالی، جهاد الامامالسجاد زینالعابدین علیبن الحسینبن علیبن ابی طالب علیهمالسلام، قم (۱۴۱۸).
(۳۱) کلینی، اصول الکافی.
(۳۲) علی بنحسامالدینمتقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوهسقا، بیروت۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۳۳) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرسلالفاظ القرآنالکریم، قاهره۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۳۴) محمد بن عمران مرزبانی، معجمالشعراء، چاپ ف کرنکو، بیروت۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۳۵) مرزوق بن صنیتان، «الجوار فی الشعر العربی حتی العصر الاموی»، حولیات کلیه الا´داب (جامعه الکویت)، ش۷۰ (۱۴۱۰ ـ ۱۴۱۱).
(۳۶) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقیعربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۷) مُفَضَّل بن سلمه، الفاخر، چاپعبدالعلیم طحاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
(۳۸) مُفَضَّل بن محمد مُفَضَّل ضَبّی، دیوانالمُفضّلیات، معشرحقاسمبنمحمدبنبشار انباری، چاپ چارلز جیمز لایل، آکسفورد ۱۹۲۱، چاپافستبغداد.
(۳۹) محمود مقداد، الموالی و نظامالولاء منالجاهلیهالیاواخر العصر الاموی، دمشق۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۴۰) احمد بن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپمحمدابوالفضلابراهیم، بیروت۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۱) نصر بن مزاحم، وقعه صفّین، چاپ عبدالسلاممحمد هارون، قاهره۱۳۸۲، چاپافستقم۱۴۰۴.
(۴۲) یاقوتحموی، معجم البلدان.
(۴۳) یعقوبی، تاریخ.
(۴۴) یوسف خلیف، الشعراء الصعالیک فیالعصر الجاهلی، قاهره۱۹۸۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جِوار»، شماره۵۱۳۷.