جنگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنگ، واژه ای پارسی و کهن و پر کاربرد
به معنای هر گونه درگیری(
ذهنی و
لفظی و
بدنی) افراد با خود یا با دیگران، خصوصاً
به معنای زد و خورد خشن میان گروهها و اقوام و ملتها و
کشورها به انگیزه های مختلف؛ همین معنای تقریباً اصطلاحی است که در مقاله مفصّل حاضر مورد نظر است.
این مقاله میکوشد علاوه بر توضیح کلی مفهوم جنگ از دیدگاه های مختلف، جنبه های مهم این موضوع را در مناطق و دوره های اصلی
اسلامی بررسی کند؛ جنگ های مهم دارای مدخل مستقلاند و بعضی از مفاهیم مهم مربوط
به موضوع نیز در مدخل های مرتبط طرح میشوند.
مقاله حاضر متشکل از این بخش هاست :
۱) کلیات
الف) از دیدگاه
فلسفی و حقوقی ـ
تاریخیب) از دیدگاه اسلامی
۲) نزد
عرب دوره جاهلی۳) از
صدر اسلام تا پایان
خلافت عباسی۴)
ایران پس از اسلام
الف) از
سده سوم هجری تا حمله مغول
ب) دوره
مغول و پس از آن
۵) دوره ممالیک
۶) هند دوره اسلامی
۷) دوره عثمانی
جنگ
به عنوان اقعیتی آمیخته با شر، از جمله لوازم اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی
به شمار رفته است.
رفتارهای خصمانه در طول تاریخ،
به ویژه در میان گروهها و
دولت های رقیب و هم جوار،
به اشکال گوناگون بروز کرده و از منظر اهداف و انگیزه ها، گاه فتنه جویانه و گاه عدالت طلبانه بوده اند.
امروزه هم برخی از کشورها برای تحصیل منافع خویش یا توسعه آن و از میان برداشتن رقیب،
سیاست جنگ را بر میگزینند؛ ازاین رو، موضوع جنگ علاوه بر جنبه حقوقی و
فقهی، از ابعاد گوناگون تاریخی،
جامعه شناختی،
اخلاقی، فلسفی،
اقتصادی و جز اینها اهمیت دارد.
افلاطون علت اصلی جنگ را سرشت ذاتی
انسان، مبنی بر ابراز محبت
به آشنایان و ابراز
خشم به بیگانگان، دانسته است.
به نظر
ابن خلدون نیز جنگ امری
طبیعی و برآمده از سرشت انسان است و ازاین رو در طول
تاریخ همواره انسانها با جنگ دست
به گریبان بوده اند؛
به نظر او،
اساسی ترین انگیزه و علت جنگ، ابراز خشم و انتقام گرفتن است.
همچنین گاهی انسان، که فطرتاً
زندگی جمعی و طبیعتی
حیوانی دارد، برای تحصیل وسایل مورد نیاز خود
به جنگ روی میآورد.
برخی فیلسوفان جنگ را یکی از ضروریات زندگی انسان دانسته، اما برخی دیگر جنگ را رفتاری جنون آمیز شمردهاند که
ارزش انسان را پست تر از
چهار پایان میکند.
در میان فیلسوفانی که
به فلسفه جنگ و
صلح پرداخته اند،
آرای «
امانوئل کانت» و «
کارل فون کلازویتس» شایان توجه است.
کانت، با
نگارش رساله «صلح پایدار»، در راه
تحقق صلح در جامعه بین الملل کوشید. در تقابل با کانت، کلازویتس با کتاب مشهور «درباره جنگ»
به «نظریه پرداز جنگ»
شهرت یافت.
دیدگاه کانت در روابط بین الملل، همسو با رویکرداروپای قرن هجدهم و این عقیده کهن بود که زندگی انسان تناوبِ بی پایانِ جنگ و صلح است.
دیدگاه کانت در باره صلح بین الملل در مقابل دیدگاه «
هابز» قرار داشت؛ پیامدمنطقی دیدگاه هابزی آن است که تحقق
صلح تنها با ایجاد
تعادل میان قدرتها و تهدیدها ممکن است،
ولی
به نظر
کانت جنگِ تنبیهی پذیرفتنی نیست.
جنگ ذاتاً موجب آشفتگی و ضد
قانون و
وسیله ای نا معقول برای تأمین حقوق انسان هاست، حتی هنگامی که اجتناب ناپذیر باشد.
کانت
ایجاد
اتحادیه مللی را که با یکدیگر
پیمان عدم
تجاوز دائمی امضا کرده باشند، راه دستیابی
به نظم
قانونی بین المللی و پایان دادن
به هرگونه جنگ میدانست.
به نظر او
،
نظم بین المللی تنها زمانی ممکن است که پاره ای از حکومتها آزادانه از حق
به راه انداختن جنگ چشم بپوشند و زیربنای
صلح پایدار برپایی حکومت جمهوری در همه کشورهاست
.
بر پایه دیدگاه
کلازویتس،
جنگ رقابتی همراه با
خونریزی است که در آن طرف غالب
حریف خود را
به برآوردن خواست های خود وا می دارد.
پس، جنگ از
ابزارهای واقعی سیاسی است که البته در شرایط خاصی
تحمیل میشود.
کاربرد
سیاست جنگ تنها هنگامی معقول است که دلیل|ادله و منافع عقلانی کافی وجود داشته باشد؛ ازاین رو،
به نظر کلازویتس
دولت نباید زمام امور سیاسی جنگ را
به نظامیان بسپارد.
جنگ
فعالیتی پیچیده و
بی قاعده است که برای دو طرف فرصت های مشترکی پدید میآورد؛ ازاین رو، هیچ کس نمیتواند
پیروزی در جنگ را
ضمانت کند و بهترین راهبرد در جنگ، داشتن
قدرت و برتری نظامی است.
از جمله انتقاداتی که بر
کلازویتس وارد شده
آن است که وی در مورد نوع مقبول] جنگ نظر قاطعی نداده است.
حقوق دانان در مورد
ماهیت جنگ آرای مختلفی ابراز کرده اند.
برخی آن را
پدیده ای فراتر از
حقوق و شماری دیگر
بیگانه از حقوق دانسته اند، اما
به نظر بیشتر آنان میتوان جنگ را،
به عنوان یک
واقعیت، دارای
مفهوم حقوقی دانست.
در
حقوق بین الملل، جنگ
درگیری مسلحانه میان
کشورهاست که با
اعلان صریح آن از سوی حداقل یکی از طرفین
درگیر و با هدف
دستیابی به منافع و
مصالح ملی صورت میگیرد.
براساس این تعریف،
درگیری های داخلی در یک کشور، جنگ
به مفهوم
حقوقی آن
به شمار نمیرود مگر آنکه یک کشور ثالث این
مخاصمه را
به عنوان جنگ
به رسمیت بشناسد.
امروزه در بسیاری از
اسناد بین المللی، از جمله در اسناد
کمیته بین المللی صلیب سرخ و
منشور ملل متحد،
به جای
اصطلاح جنگ از تعبیر «
برخورد مسلحانه» استفاده میشود تا درگیری های داخلی را هم دربر گیرد.
ترکیب اصطلاحی «
جنگ سرد»، که بیانگر نوعی
موازنه وحشت فرهنگی و
اعتقادی میان
بلوک شرق و
غرب پس از
جنگ جهانی دوم بود، فاقد مفهوم حقوقی جنگ است.
جنگ با «
اقدامات مقابله به مثل» نیز تفاوت دارد.
اقدمات مقابله
به مثل، در واقع
پیامد رفتار
زور مدارانه یک
کشور در برابر کشوری دیگر است که هدف از آن وارد ساختن
خسارت به طرف مقابل برای
ملزم کردن وی
به رعایت
مقررات حقوقی است.
«اقدامات
تلافی جویانه» با
اعلان جنگ از سوی یکی از دو
طرف، می تواند
به جنگ
تبدیل گردد.
در
دوران باستان، که
توسل به زور در همه
جوامع عمومیت داشت، نظریه «جنگ
عادلانه» یا «جنگ
مقدّس» در
روم مطرح شد و بعدها در
قرون وسطا، که
کلیسا در
اروپا به قدرت رسید، مورد توجه
عالمان مسیحی، از جمله
توماس آکوئینی، قرار گرفت و بیشتر شکل
مذهبی یافت.
از نمونه های این جنگ از دیدگاه
مسیحیان، «
جنگ های صلیبی» است که برای
استرداد بیت المقدّس از
مسلمانان آغاز شد و از
قرن پنجم تا هفتم/ یازدهم تا سیزدهم در هشت
مرحله ادامه یافت.
در اواخر قرن شانزدهم
میلادی،
نظریه جنگ عادلانه
نظم جدیدی یافت و برای آن چهار
شرط مقرر شد:
۱)
عنوان عادلانه،
۲)
انگیزه عادلانه،
۳)
ضرورت داشتنِ جنگ ،
۴)
راهبری عادلانه
.
در
قرن دوازدهم و سیزدهم/ هجدهم و نوزدهم این
اندیشه خطرناک شکل گرفت که همه نوع جنگ با هدف
دفاع از
منافع خاص، جنگی
مشروع است.
ظاهراً این
تلقی از جنگِ مشروع امروزه
احیا شده است.
در
اسلام، جنگ
عادلانه مفهومی ندارد.
برخی
مستشرقان کوشیدهاند که مفهوم
جهاد اسلامی را با جنگ عادلانه
یکسان جلوه دهند
ولی
جهاد اسلامی از نظر
اهداف و
شرایط از آن متمایز است.
در آغاز
عصر جدید در
اروپا (قرن دهم/ شانزدهم)، جنگ
حق هر کشور شناخته میشد و
تصمیم گیری در باره آن در
صلاحیت حاکم کشور یا
پادشاه بود.
در قرن نوزدهم،
قدرت های بزرگ اروپایی با تشکیل چند
اجلاس و
اتحادیه به حل و فصل سیاسی
منازعات پرداختند که تا حدودی
موفقیت آمیز بود.
در اواخر این
قرن و اوایل
قرن بیستم،
اجلاس های صلح لاهه نقش مؤثری در منع
توسل به زور و
پیشگیری از جنگ ایفا کردند.
از جمله
توافقات این اجلاس ها،
تأسیس دیوان دائمی
داوری، با هدف پیشگیری از جنگ با اقدامات
میانجی گرانه، در ۱۸۹۹/ ۱۳۱۷، محدود شدن
توسل به زور برای دستیابی
به مطالبات، و
انعقاد قراردادی در ۱۹۰۷/ ۱۳۲۵ بود.
تشکیل
جامعه ملل و پذیرش
میثاق جامعه ملل هرچند در پیشگیری از
بروز جنگ چندان موفق نبود، توانست نوعی
ممنوعیت نسبی و حقوقی در برابر جنگ پدید آورد و
ضمانت های اجرایی هم برای جلوگیری از
توسل به زور در
روابط بین الملل در نظر گرفته شد، مانند
قطع روابط تجاری و
اقتصادی با کشور
متجاوز و بیرون راندن آن از جامعه ملل.
پیمان های دیگری نیز منعقد شد مانند «
معاهده لوکارنو» در ۱۹۲۵/۱۳۰۴ ش و «
پیمان کلوگ-بریان» یا «
پیمان پاریس» در ۱۹۲۸/ ۱۳۰۷ ش.
به موجب
منشور ملل متحد نیز
توسل به زور ممنوع و روشهایی برای حل
اختلاف مقرر شد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد توسل به زور را تنها در مورد
دفاع مشروع،
کسب استقلال و تعیین
سرنوشت ملتها جایز شمرده است، اما
عواملی مانند ناهماهنگی
قدرت های بزرگ در
مخاصمات بین المللی، زیر پا گذاشته شدن
منشور از سوی خود این قدرتها و
توجیه کردن جنگ با عنوان
دفاع از خود در برابر
تروریسم، موجب شده است که سازمان ملل از دستیابی
به هدف اصلی خود، یعنی
تحقق صلح و
امنیت جهانی، بازبماند.
هر چند برخی از
قواعد و اصول
بشر دوستانه مربوط
به جنگ، مانند
تمایز قائل شدن میان
نظامیان و
غیر نظامیان و
پرهیز از
کشتن اسیران، کم و بیش در برخی
جوامع باستانی رعایت میشد،
اما در
قرن نوزدهم حقوق جنگ،
به عنوان بخشی از
حقوق بین الملل، پذیرفته شد و با صدور «
اعلامیه سن پترزبورگ» در ۱۸۶۸/ ۱۲۸۵ و «
اعلامیه بروکسل» در ۱۸۷۴/۱۲۹۱ و پس از اجلاس های
لاهه در ۱۸۹۹/ ۱۳۱۷ و ۱۹۰۷/ ۱۳۲۵، قواعد حقوق
نوین جنگ پی ریزی گردید که شامل قواعد حاکم بر
روابط کشورهای
متخاصم با یکدیگر یا با کشورهای
بی طرف است.
توسعه تسلیحات و افزایش تعداد
قربانیان جنگ ها، اندیشه
تدوین حقوق جنگ را
تقویت کرد.
از جمله مهم ترین
منابع حقوق جنگ،
مقررات بشر دوستانه ژنو (مصوب ۱۹۲۵/ ۱۳۰۴ش و ۱۹۲۹/ ۱۳۰۸ش) و
معاهداتی که از گروه های معینی از قربانیان جنگ
حمایت میکند و
مقررات لاهه در باره
ابزارها و
شیوه های جنگی است.
تمایز میان
منطقه جنگی و
جبهه جنگ در
حقوق جنگ حائز اهمیت است.
بخش مهمی از حقوق جنگ، ناظر
به قوانینی است که شامل گروه های آسیب پذیر در جنگ،
به ویژه غیر نظامیان، می شود، از جمله مقررات مربوط
به مجروحان و
کودکان و
زنان و
اسیران و روزنامه نگاران، ممنوعیت های مربوط
به بمباران مکان های غیر نظامی و شکنجه و بازجویی غیر انسانی، قوانین مربوط
به صلیب سرخ و تردد
آمبولانس ها، تأسیسات
بهداشتی و خدماتی، تأسیسات خطرناک یا
عام المنفعه (مانند
سدها،
نیروگاه های هسته ای و خدمات
آبرسانی عمومی)،
اموال فرهنگی، قوانین حمایت از محیط زیست و مقررات مربوط
به ممنوعیت استفاده از
سلاح های غیرانسانی و
خشونت بار، مانند
گلوله های انفجاری، سلاح های شیمیایی، هسته ای، میکروبی و آتش زا.
در حقوق جنگ، مفهوم جدید «
جنایت کار جنگی» تعریف شد و
تعقیب مجرمان جنگی میسر گردید.
با این همه،
تجربه دو جنگ جهانی اول و دوم نشان میدهد که این قبیل مقررات چندان موفقیت آمیز نبوده و حتی
به گونه ای
ضرورت فعالیت
نظامی را
موجه نشان داده است.
با
تحول و
پیشرفت سلاح های جنگی، مهم ترین اصول و حقوق جنگ، مانند تفکیک نظامیان از غیر نظامیان، نا دیده انگاشته شده و
حمله به غیر نظامیان
ضرورت نظامی خوانده شده است.
بر این اساس، مفهوم «جنگ
مطلق» پدید آمده است که در آن بدون هیچ گونه
محدودیتی،
به دشمن جنگی
صدمه وارد میشود تا
به پیروی از
اراده طرفِ
پیروز تن دهد.
برای
درک عمیق
دیدگاه اسلام در باره جنگ، بررسی مقوله جنگ
پیش از اسلام در میان
عرب جاهلی و نیز
ادوار مختلف پس از آن ضروری است.
مردم
عرب در
دوران جاهلیت به اقتضای زندگی
قبیله ای و شرایط
جغرافیایی محیط زیستشان، گونه ای
عصیان گری داشتند و همواره از
اطاعت از
حکومت یا
سیاستی خاص سر باز میزدند. آنان برای
ریاست به رقابت و حتی با
خویشاوندان خود
به معارضه میپرداختند.
فراوانی
واژگان مربوط
به جنگ و
وسایل جنگی در
ادبیات عرب، خصوصاً
اشعار و نوشته های بر جای مانده در پاره ای
منابع بابلی و
آشوری، نیز این موضوع را تأیید میکند.
انتقام جویی از جمله فضائل کهن اعراب و موجب
فخر آنها و
خون خواهی،
قانون برتر
صحرا به شمار میرفت.
دست یابی
به امکانات مالی، مانند
آذوقه و نیروی کار ارزان با
به بردگی کشیدن نیروهای
دشمن، دیگر
انگیزه مهم جنگ در میان اقوام عرب بود.
برای
جنگ از بردگان نیز استفاده میشد و حتی جنگاوران معمولاً از طبقات پایین
جامعه استخدام میشدند و چون تنها انگیزه آنان درآمد بود، در موارد بسیاری از کارزار میگریختند.
بر پایه این واقعیت ها، مفهوم پاره ای از مَثَل های متداول در میان
عرب، مانند اینکه «
استقبال از
مرگ از پشت کردن
به دشمن برتر است»، بهتر
درک میشود.
جنگ نمادی از ساختار اجتماعی اعراب بود، مگر در مواردی که میان دو یا چند
قبیله توافق نامه صلحی منعقد شده بود.
اسلام توسل به زور را نپذیرفت و تنها جنگ در راه خدا یا
جهاد را مجاز اعلام کرد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بسیاری از مفاهیم و ارزش های اخلاقی رایج در
عصر جاهلی را تغییر داد و کوشید از جنبه های مثبت
فرهنگ عربی
به سود اهداف و آرمان های اسلام بهره گیرد.
آن حضرت هدف از
بعثت خویش را کامل کردن بنیادهای
اخلاق نیک اعلام نمود
و کوشید با تشویق یاران خویش
به کسب و کار و
به دست آوردن روزی حلال، انگیزه درآمد یافتن از راه جنگ را از میان ببرد.
در
قرآن و
حدیث،
مسلمانان به مدارا،
دوستی و صلح کردن با برادران ایمانی و نیز مخاصمه نکردن با غیر مسلمانان
تشویق شده اند.
پیامبر برای زدودن روح
انتقام جویی و
جنگ طلبی از خلق و خوی اعراب،
به عنوان نخستین مسلمانان، بسیار کوشید، از جمله در سراسر دوران
مکه به جنگ و درگیری رضایت نداد و
به دستور الهی در برابر
آزار و اذیت مشرکان، یاران خود را
به خویشتن داری و خودداری از جنگ سفارش کرد.
پس از
هجرت، که مشرکان آزار مسلمانان را از حد گذراندند، خدا
به مسلمانان
اجازه جهاد داد تا از حقوق مشروع خویش
دفاع کنند و از انواع جنگ، تنها جنگ در راه خدا مشروع اعلام شد؛ یعنی، جنگ با انگیزه های خداپسندانه مانند دفاع از مظلومان،
سرکوب کردن
فتنه ظالمان و دفاع از
سرزمین اسلامی نه برای رسیدن
به اهدافی چون کشورگشایی،
انتقام،
ستم و
برتری جویی.
در اسلام اصل بر
مصالحه و
سازش است و
توسل به زور و جنگ حالتی اضطراری
به شمار میرود.
طبق
آیه ۶۱
سوره انفال،
که
به جنگ بدر اشاره دارد،
مسلمانان در صورت
تمایل دشمن به پذیرش
صلح مکلف شده اند.
همچنین خداوند
به مسلمانان دستور داده است که با فراهم آوردن نیرو و
اسلحه، که موجب
ترس دشمنان میشود، از جنگ پیش گیری کنند
و از سوی دیگر پیامبر اکرم
را
رحمت برای جهانیان خوانده
و از او خواسته که
مردم و
اهل کتاب را
به بهترین شیوه، یعنی با بحث و گفتگو و
حکمت و
موعظه نیکو،
به راه خدا (سبیلِ ربِّک) دعوت نماید.
برخی مستشرقان، با تفکیک وقایع دوران مکه از
مدینه، بر آناند که جنگْ گریزی پیامبر در دوران مکه ناشی از ضعف بنیه نظامی او بوده است و بدون توجه
به ماهیت
رسالت آن حضرت، خواستهاند از وی چهره ای جنگ طلب بسازند و چنین بنمایند که اسلام
به زورِ شمشیر گسترش یافته است.
همچنین شماری از آنان، با توجه
به حملات مسلمانان
مهاجر به کاروان های تجاری مشرکان مکه که
به انگیزه جبران بخشی از اموال مصادره شده خود در ابتدای هجرت صورت میگرفت، نسبت های ناروایی
به آن حضرت داده اند
شواهد نشان میدهد که آن حضرت، در پی گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام با جنگ، آن گونه که در زمان خلفای نخستین عصر فتوحات روی داد، نبود و بر پا داشتن چنین جنگهایی از جمله اهداف اصلی آن حضرت نبود،
زیرا
پیامبر سیزده سال در مکه با
مسالمت مردم را
به اسلام دعوت کرد و همین شیوه را در مدینه نیز ادامه داد و اگر سرکشیها و منازعات مشرکان و طاغیان نبود، این روند ادامه مییافت.
آنچه،
به دلالت
وحی، برای آن حضرت اهمیت داشت، تحول در نظام اخلاقی و اعتقادی مردم بود و همیشه نگران بود که آنان
به خلق و خوی جاهلی بازگردند.
در آیاتی که در آنها جنگ در شرایط ویژه ای برای مؤمنان روا شمرده شده،
مراد
جنگ دفاعی است و تصمیم پیامبر
به جنگ، در شرایط اضطراری صورت گرفته است.
شأن نزول این آیات نیز
به همین نکته
دلالت دارد.
این قبیل آیات
به مشرکانی مربوط میشود که
پیمان خود را با پیامبر اکرم شکستند.
در تمام جنگ های زمان پیامبر همواره آغازگر جنگ و
فتنه مشرکان و کفار بودند.
استناد
به برخی آیات
و احادیث،
که ظاهراً بر تجویز
جنگ ابتدایی با مشرکان و آغازگر جنگ بودن دلالت دارند، بدون توجه
به مفاد ادله دیگر ــ از جمله آیاتی که جنگ را مشروط
به حمله نظامی دشمن،
ظلم و
تعدی به مسلمانان
یا فرونشاندن فتنه
کردهاند ــ نادرست است.
به علاوه، همچنان که شماری از محققان اسلام شناسی گفته اند، یکی از مهم ترین دلایل گسترش اسلام، نظام اخلاقی و اعتقادی و حقوقی این
دین و ابتنای آن بر
صداقت و پاکی فردی و
برابری و
عدالت اجتماعی بود که در آن روزگار برای اقوام سرزمین های فتح شده، مانند ایرانیان که دارای نظام طبقاتی بودند، جاذبه بسیار داشت.
علاوه بر این، بسیاری از لشکر کشی های صدر اسلام
به جنگ منتهی نشد و با مصالحه پایان پذیرفت.
این محققان
اسلام را دین
صلح و دوستی شناختهاند و از جمله روش مسالمت آمیز مسلمانان فاتح اسپانیا را در برابر
آیین مسیحیت ، یکی از مهم ترین عوامل تسهیل استیلای آنان بر آن سرزمین و گسترش اسلام دانسته اند
اگر مردم در سرزمین های اسلامی
به زور و تهدید شمشیر اسلام آورده بودند، پس از ضعف دولت اسلامی در
قرن هفتم و از میان رفتن خلافت عباسی و تسلط مغولان بر ممالک اسلامی باید بسیاری از آنان، با تغییر
حکومت،
دین اسلام را رها میکردند، در حالی که نه تنها بر دین خود باقی ماندند، بلکه حاکمان جدید نیز
به اسلام متمایل شدند.
در زمان حکومت
حضرت علی علیهالسلام، جنگ های داخلی مسلمانان ناشی از بازگشت شماری از مسلمانان
به برخی ارزش های ناپسند دوران جاهلی بود که در زمان خلفای پیشین،
به ویژه
عثمان، زمینه آن فراهم شده بود.
انگیزه اصلی جنگ افروزان از معارضه با آن حضرت، فزون خواهی های بی جا و
عصیان در برابر
سیره عدالت خواهانه ایشان بود، همچنان که حضرت علی خود تعبیر قرآنی «اهل بغی» را در مورد آنان
به کار برده است.
با این همه، آن حضرت از ابتدا با معارضان خود وارد جنگ نشد، بلکه نخست کوشید
به روش گفتگو با آنها،
به ویژه با
خوارج، از جنگ پیش گیری کند، ولی چون از این روش نتیجه نگرفت، مجبور شد
به این جنگها تن دهد.
جنگ های دوران
بنی امیه و
بنی عباس آمیخته با انگیزه های غیر دینی، مانند کشور گشایی و تحصیل غنایم بود.
در این دوران، کاربرد روش های جاهلی در مورد استخدام افراد در جنگ و احیای
سنّت جاهلی جنگ
به سبک «غارات» و سوء استفاده از مفهوم
جهاد در راه خدا، آموزه های اصیل اسلامی را تحت الشعاع قرار داد.
مقررات و قواعد الزامی و اخلاقی جنگ،
به ویژه تأکید بر رعایت حقوق انسانی در آن، در
قرآن و
حدیث و
به تبع آن در
منابع فقهی مطرح شده که از مهم ترین آنهاست:
۱) آغازگر حمله نبودن در صحنه نبرد،
۲) پرهیز از بی احترامی
به اجساد دشمنان و منع مثله کردن آنها،
۳) پرهیز از کشتن سالخوردگان و زنان و کودکان و دیوانگان،
۴) حفظ حرمت اسیران،
۵) خودداری از مسموم کردن
آب و
طبیعت مورد استفاده
دشمن و محروم نساختن وی از آب،
۶)
اجتناب از قطع درختان،
۷) نکشتن حیوانات،
۸) آلوده نکردن آب یا غذای دشمن ،
۹) پرهیز از
خیانت کردن
به دشمن.
رعایت این نکات در سیره عملی
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
حضرت علی علیهالسلام بارها گزارش شده است.
همچنین نقل شده است که تعیین فردی در منازعات لشکریان
مسلمان که بر رفتار سربازان نظارت و در صورت لزوم، آنان را
توبیخ میکند، امری متداول بوده است.
شیوه برخورد با اسیران و مجروحان جنگی و چگونگی تقسیم غنایم نیز
به تفصیل در منابع اسلامی مطرح شده است.
بنابر برخی منابع فقهی، جنگ با غیر مسلمانان بر دو قسم است: جنگ با کفار و جنگ با
اهل کتاب.
تفاوت این دو قسم آن است که انعقاد قرارداد ذمه با کافران، برخلاف اهل کتاب، ممکن نیست.
جنگ های داخلی مسلمانان نیز
به جنگ با مرتدان، محاربان و بغات تقسیم شده است.
وقوع جنگ با هریک از این گروهها تابع شرایط و احکام خاصی است.
به تصریح آیه ۹
سوره حجرات،
هنگام وقوع جنگ میان دو گروه مسلمان، وظیفه دیگر مسلمانان آن است که میان متخاصمان، بر پایه
عدالت،
صلح برقرار نمایند و اگر یک طرف از جنگیدن دست برندارد، باید تا زمانی که دست از
ظلم و سرکشی برنداشته، با او بجنگند و چون پایان دادن
به جنگ را پذیرفت، صلح را برقرار کنند.
•
غزوه خندق•
جنگ جسر•
جنگ جلولاء•
جنگ جمل•
جنگ داحس•
جنگ در اسلام•
جنگ در جاهلیت•
جنگ دوره ممالیک•
جنگ احزاب•
جنگ دوره عثمانی•
جنگ جسر•
جنگ هند دوره اسلامی
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۳) ابن فراء، الاحکام السلطانیه، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴) افلاطون، جمهوری، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۵) علی باقری، کلیات و مبانی استراتژی و جنگ، (تهران) ۱۳۷۰ ش.
(۶) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری،( چاپ محمد ذهنی افندی )، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۷) کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
(۸) احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۹) جوادعلی، المُفَصَّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۰) حسین حاج حسن، حضاره العرب فی صدر الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۱) حسین حاج حسن، حضاره العرب فی عصر الجاهلیه، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۱۲) حرّعاملی، وسائل الشیعة.
(۱۳) محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، مع تعلیقات جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر.
(۱۴) محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، ج ۲، مصر۱۳۶۷.
(۱۵) شارل روسو، حقوق مخاصمات مسلحانه، ج ۱، ترجمه علی هنجنی و شیرین نیرنوری، (تهران) ۱۳۶۹ ش.
(۱۶) وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۱۷) عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۸) نعمت الله صفری فروشانی، «درآمدی بر صلح نامه های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).
(۱۹) عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۰) محمدرضا ضیائی بیگدلی، حقوق جنگ، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۱) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۲۲) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۲۳) طبری، تاریخ الطبری (لیدن).
(۲۴) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۲۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکره الفقهاء، قم ۱۴۱۴.
(۲۶) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
(۲۷) ظافر قاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، بیروت ۱۹۸۲.
(۲۸) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۹) کلینی، الکافی.
(۳۰) وب گالی، فیلسوفان جنگ و صلح: کانت، کلاؤزِویتس، مارکس، انگلس، تولستوی، ترجمه محسن حکیمی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳۱) ایگناس گولدتسیهر، العقیده و الشریعه فی الاسلام، نقله الی اللغه العربیه و علق علیه محمد یوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق، و علی حسن عبدالقادر، بیروت ۱۹۴۶.
(۳۲) گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۳) علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۴) محمود مسائلی و عالیه ارفعی، جنگ و صلح از دیدگاه حقوق و روابط بین الملل، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۳۵) شارل لوئی دو سکوندا مونتسکیو، روح القوانین، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۶) آندره میکل، الاسلام و حضارته، ترجمه زینب عبدالعزیز، صیدا (۱۹۸۱).
(۳۷) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۲۱، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
(۳۸) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
(۳۹) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴۰) کریس آو یوکنیک و روژه نورمان، مشروعیت خشونت: تاریخچه انتقادی حقوق جنگ، در مجموعه مقالات حقوق جنگ، گردآوری و ترجمه حسین شریفی طرازکوهی، تهران: دانشگاه امام حسین (ع)، ۱۳۷۵ ش.
(۴۱) توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، لندن ۱۹۸۶.
(۴۲) مارسل ابوازار، اومانیسم از اسلام، پاریس ۱۹۷۹.
(۴۳) کارل فون کلازویتس، در باره جنگ، جی.جی. گراهام، ۱۹۹۷.
(۴۴) خوان ریکاردو کول، فضای مقدس و جنگ مقدس: سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه، لندن ۲۰۰۲.
(۴۵) فرهنگ تاریخ اندیشه ها، فیلیپ پ. وینر، نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر سال ۱۹۷۳.
(۴۶) دائرةالمعارف جهان اسلام، "Ghazw" توسط ت م جانستون، "Harb, war I: Legal aspect" توسط مجید خدوری.
(۴۷) توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، مونترال ۱۹۶۶.
(۴۸) امانوئل کانت، صلح پایدار و مقالات دیگر در سیاست، تاریخ و اخلاق، تد همفری، ایندیاناپولیس ۱۹۸۳.
(۴۹) مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، نیویورک ۱۹۷۹.
(۵۰) آن کاترین لمبتون، مالک و دهقانی در ایران: مطالعه از تصرف اراضی و مدیریت درآمد حاصل از زمین، لندن ۱۹۵۳.
(۵۱) ویلفرد مادلونگ، جانشینی محمد (ص) : مطالعه ای از اوایل خلافت، کمبریج ۱۹۹۷.
(۵۲) صلح پایدار: جستارهایی در باب آرمان جهان وطنی کانت، مقدمه بومن و لوتس ـ باخمان، کمبریج، ماساچوست: انتشارات MIT، ۱۹۹۷؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ»، شماره۵۰۹۰. ]