آیین حج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیین حَجّ، يك
آیین عبادی است که در
فقه اهل بیتی شرایط معين و مشخصي دارد و در
وقت و
زمان خاصي هم بايد انجام شود.
درباره
تاریخ شکلگیری و چگونگی آیین حج، اطلاع روشنی در دست نیست؛ اما
روایات اسلامی بر
پیشینه بسیار کهن آن تأکید کردهاند.
براساس این روایات،
قدمت این
آیین به پیش از
خلقت آدم بازمیگردد و نخستین
حجگزاران فرشتگان بودند که در
آسمان چهارم بر گرد
بیتالمعمور به
طواف و
عبادت میپرداختند.
این
مناسک پس از خلقت آدم به
زمین نیز
انتقال یافت و وی به
فرمان خدا، مأمور
بنای کعبه و برگزاری
مراسم حج گردید.
در این خصوص،
عبارت قرآنیِ «اَوَّلَ بَیتٍ» (نخستین
خانه ) که در توصیف
کعبه بهکار رفته است
چهبسا ناظر به بنای کعبه توسط
حضرت آدم باشد.
سنّت حجگزاری در میان
اخلاف حضرت آدم (
ملقب به
ابوالحجاج ) تداوم یافت و
پیامبران به برگزاری آن اهتمام ویژهای داشته و بسیاری از آنان در
جوار کعبه به
خاک سپرده شدهاند.
گفته شده است که کعبه در
طوفان نوح ناپدید
و بهتدریج آیینهای حج به فراموشی سپرده شد.
این وضع تا زمانی که
حضرت ابراهیم مأمور بازسازی
کعبه و احیای آیین حج گردید
ادامه یافت.
گفتهاند که پس از اتمام
بنای کعبه،
جبرئیل مناسک حج را یک به یک به او آموخت، آنگاه ابراهیم بر
مکان مرتفعی (به روایتی
کوه ثَبیر و به
روایتی جایی که بعدها به
مقام ابراهیم معروف شد) ایستاد و با صدای بلند،
مردمان را به
حجگزاری فراخواند، سپس خود،
پسرش اسماعیل و گروهی از
جُرهُم، به عنوان پیشگامان،
حج بهجای آوردند.
از آن پس، حج به عنوان
سنّتی مقدّس و با آدابی چون
مُحرِم شدن،
طواف،
سعی،
وقوف در عرفه،
مَشعَر،
مِنا و
مزدلفه،
قربانی،
تهلیل،
تلبیه و
رَمْیِ جمره، تداوم یافت و
مناصبی چون
کلیدداری،
پردهداری و خدمتگزاری
کعبه نیز پدید آمد.
حجگزاری مختص اهالی
حجاز نبود، زیرا برخی
روایات تاریخی از تقدس کعبه نزد
اهل کتاب و برخی
اقوام غیر
عرب، خبر دادهاند.
به
روایت ابنهشام دو
دانشمند یهودی درباره عواقب هرگونه اقدام علیه کعبه به یکی از
پادشاهان تُبَّع،
هشدار دادند.
به نقل
مسعودی،
ایرانیان قدیم با
هدایای گرانقیمت بسیار، به
زیارت کعبه میرفتند
زمزمه آنان بر سر
چاه آن،
سبب شد که «
زمزم » نام گیرد.
آخرین ایرانی
حجگزار،
ساسان (
جد ساسانیان ) معرفی شده است.
از به
زیارت کعبه رفتن پادشاهان
حِمْیر،
کِنده،
غسّان و
لخم نیز یاد شده است.
با اینحال، تقسیمبندی حجاج به گروههای سه گانه
حُمس،
حِلَّه و
طُلْس، گویای آن است که در ادوار نزدیک به
ظهور اسلام،
گستره جغرافیایی و قومی حجگزاران، به
حجاز و نواحی اطراف آن محدود شده بود.
آیینهای حج، با گذشت
زمان و گسترش
بتپرستی میان
اعراب، تغییرات
ماهوی کرد.
نخستین بار، چندین
قرن پیش از ظهور اسلام،
عمروبن لُحَیّ خزاعی (
سرپرست امور
مکه ) بتهایی بر گرد کعبه نهاد که
تکریم آنها بخشی از آیین حج شد..
بعدها رسوم
انحرافی دیگری به
مناسک حج راه یافت، از جمله
سعی میان
اِساف و
نائله در دو محل نصب گردیدند، ولی بعداً به عنوان دو بت مورد
پرستش قرار گرفتند،
سوت کشیدن و
کفزدن ؛ و بالاخره مسئله
نَسیء (تغییر
زمان ماههای حرام به منظور قرار گرفتن
موسم حج در ماههای معتدل
سال و جلب
منابع تجاری )
.
در
قرآن نیز به برخی از آنها تصریح شده است .
با تفوق
قریش بر
مکه،
بدعتهای حج بیشتر شد که تقسیم حجاج به سه
گروه حُمْس،
حِلَّه و
طُلْس از آن جمله بود.
هرچند که آداب پسندیدهای نیز رواج داشت، از جمله
اطعام حجاج و گاه
بذل و
بخشش به آنان.
این
رسوم، به ویژه پس از تسلط
قُصَیّ بن کلاب و اخلاف وی بر امور مکه، مورد توجه بسیار قرار گرفت، چنانکه از آن پس
رفادت و
قیادت در کنار
حجابت (
پردهداری و
کلیدداری ) و
سقایت (
آبرسانی )، از وظایف لازمالاجرای قریشیان، بهویژه
خاندان قصیّ (که این
مناصب میانشان
موروثی شد)، گشت.
سقایت، بهویژه به علت گرمای
هوای مکه، اهمیت فراوان داشت.
به گزارش ازرقی،
عبدمناف و
فرزندانش که عهدهدار این مناصب بودند، با
تدابیر رفاهی خاصی چون افزودن
کشمش به
آب زمزم برای کاستن از شوری آن و نیز تهیه مخلوط
شیر و
عسل، حجاج تشنه را سیراب میکردند.
با
ظهور اسلام، آیین حج یکی از
فرایض دینی مسلمانان و از مناسک شرکآلود پیراسته شد؛ ازاینرو،
پیامبر اکرم پس از
فتح مکه در سال هشتم
هجرت،
کعبه را از
بتها پاک ساخت.
یک
سال بعد، با نزول
سوره برائت،
حجگزاری مشرکان، برای همیشه، ممنوع شد و در سال دهم نیز
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهو سلم با شرکت در
مراسم حج،
احکام و
آداب حج را به مسلمانان
آموزش داد و
مسئله نسیء را مُلغا اعلام کرد.
از مناصب
دوران جاهلی نیز فقط
حجابت و
سقایت ابقا شد و
متولیانشان در سمت خود باقی ماندند، ضمن آنکه
اطعام حجاج نیز بهطور خاص مورد توجه پیامبر قرار گرفت.
احتمالا نخستین بار در همین زمان
منصب امارت حج /
امیرالحاج ــ که چهبسا شکل تغییریافته
قیادت بود ــ پدیدار شد.
از همان آغاز، فریضه حج در اسلام، اهمیت فراوان داشت.
حجگزاری با
پای پیاده ــ اگرچه بنابه برخی روایات، سابقهای کهن داشت
ــ پس از
ظهور اسلام، بهواسطه تأکیدات خاص پیامبر
به عنوان سنّتی حسنه، مورد توجه بسیار قرار گرفت، این
سنّت بهویژه در میان
خاندان پیامبر موردتوجه خاص بود؛ چنانکه درباره
امام حسن و
امام زینالعابدین علیهماالسلام آوردهاند که بارها
پیاده به
حج رفتند.
حج، علاوه بر جنبه عبادی، از همان روزگار پیامبر برای
حکومت نوپای
اسلامی، اهمیت سیاسی روزافزونی داشت، زیرا تسلط بر
مکه،
مشروعیت حکومت تلقی میشد.
همین
حساسیت، در کنار نقش مهم
شهرهای مکه و
مدینه در رساندن اخبار و حوادث مهم
جهان اسلام، حج را به آوردگاهی سیاسی
بدل کرده بود، چنانکه
طلحه و
زبیر پس از جدا شدن از
امام علی علیهالسلام به
بهانه بهجا آوردن
عمره، به مکه رفتند و
علم مخالفت برافراشتند.
از همین نمونه است اقدام
معاویه در اعزام
جاسوسانی به مکه در
موسم حج، با
هدف ایجاد
هرجومرج در
قلمرو خلافت ؛ برافراشته شدن چهار
پرچم مختلف به
نمایندگی از چهار گرایش سیاسی (
خوارج،
امویان،
زبیریان و طرفداران
محمدبن حنفیه ) در مراسم حج سال ۶۸؛
و
امارت حج حجاجبن یوسف در
سالهای ۷۲ و ۷۳، با هدف
سرکوب ابنزبیر .
اهمیت
عبادی و
سیاسی حج، اقدامات
عمرانی و
رفاهی مخصوص
حج گزاران را نیز در پی داشت.
در روزگار
عثمان، به منظور
آبرسانی به حجاج، در
عرفات استخرهایی ساختند و
آب همه
قناتها را به سوی آن
هدایت کردند.
[[ولیدبن عبدالملک به
والیانش دستور داد تا
راهها و
چاههای شهرها را
ترمیم کنند، بهویژه آنهایی را که در مسیر
حجاز بودند.
هشامبن عبدالملک نیز مقرر کرد تا در موسم حج، به
حجاج آشامیدنیهای متنوع داده شود.
بخش مهمی از این اقدامات را
وابستگان به
دستگاه خلافت انجام میدادند.
عمربن عبدالعزیز هنگامی که
والی مکه بود،
مکیان را
ملزم کرد که برای در
امان ماندن
اموال حجاج از دستبرد
دزدان، اقدام به افروختن
آتش و روشن کردن
چراغ نمایند.
همچنین وی و
رَمْله (
نوه عبدالملکبن مروان )، هریک،
خانهای را در مکه
وقف سکونت حاجیان کردند، رمله در عین حال
موقوفاتی را در
شام، برای تأمین
هزینه آشامیدنیهای ساکنان این خانه، اختصاص داده بود.
سفر حج
مهدی عباسی در سال ۱۶۰ ــ به سبب
بذل و
بخشش فراوانش به حجاج و مردم مکه و
مدینه، و اقداماتش درخصوص احداث
آبگیرهای متعدد در مسیرهای منتهی به مکه، بازسازی
راهها و حفر
چاهها ــ بسیار
مشهور است.
سیاسی بودن این اقدامات نیز دور از
ذهن نیست، زیرا در
زمان او
شهید فخ،
از حجاج
خانه خدا بیعت گرفت تا بر ضد مهدی
شورش کنند.
درباره
هارون آوردهاند که سالی به
جهاد و سالی به
حج میرفت و در مجموع، نُه بار حج گزارد.
وی تعداد زیادی از
فقها را با خود به حج میبرد و به حجاج و اهالی حرمین، بسیار بذل و بخشش میکرد.
لایروبی و بازسازی قناتهای مکه نیز از اقدامات مهم زمان وی بود.
با این حال مهمترین حادثه
موسم حج در روزگار وی، برگزاری مراسم انتصاب
امین و
مأمون در سال ۱۸۶ به
ولایتعهدی و تعیین
قلمرو حکومتی هریک از آنها بود که
عهدنامه آن را در
کعبه آویختند، از جمله در این عهدنامه، هر دو
ولیعهد تعهد کردند در صورت
نقض پیمان، سی بار
پیاده و با
پای برهنه به حج بروند.
در میان
خلفای عباسی،
منصور بیش از همه
حج گزارد
که چهبسا تا حدی به
سبب تجمع مخالفان وی در
مکه و اطراف آن بود، چنانکه پیروزی منصور بر
ابراهیمبن عبداللّه (
برادر نفسزکیه ) نیز در
موسم حج اعلام شد.
گفتهاند که پس از
هارون، هیچیک از
خلفای عباسی حج نگزاردند.
با این حال خلفای عباسی (نظیر
اسلاف امویشان ) معمولا مسئولیت مهم
امارت حج را به افرادی خارج از
تیره و
قبیله یا اعوان و انصار خود واگذار نمیکردند.
از همینگونه بود
منصب عملالحرمین (
اداره امور حرمین ) که
نمایندگان و
امیران تابع
خلیفه عهدهدار آن بودند یا
سقایت حجاج که تا نیمه
قرن سوم همچنان در
اختیار اخلاف
عباسبن عبدالمطلب قرار داشت
البته
موروثی بودن این منصب، معلول عوامل دیگری چون
سنن قبیلهای نیز بود.
عملالحرمین، منصبی تشریفاتی ـ سیاسی بود که متصدی آن از میان امرای بانفوذ انتخاب میشد و هنگام
خطبه خواندن در
مکه، نامش همراه با نام خلیفه ذکر میشد و در
موسم حج، عَلَمی نیز برای وی نصب میگشت، در مقابل، او نیز موظف بود
مالیاتی معین به
دستگاه خلافت بپردازد و
امنیت مکه و
کاروانهای حجاج را تأمین کند.
در این خصوص،
طاهریان که از ۲۳۷ تا ۲۵۳ و
صفاریان که از ۲۶۵ تا ۲۷۱ عهدهدار این منصب بودند، بهویژه شایان ذکرند.
با این همه، اداره امور حرمین، در بسیاری موارد، با
اختلال بسیار همراه بود که این معضِل، طیف متنوعی از
فرصتطلبیهای غارتگرانه،
شورشهای مقطعی (
ابنطباطبا ؛
نفسزکیه )،
جنگ و گریز رقبای سیاسی
و
سیطره رقبای
عباسیان بر حرمین را شامل میشد.
مورد اخیر، بهویژه از اوایل
قرن چهارم به بعد، با
استیلای بنوسلیمان (از
سادات حسنی ) بر مکه،
تحرکات وسیع
قرمطیان در
حجاز و
عراق، اقدامات
اخشیدیان برای استیلا بر حرمین
و بالاخره تسلط
فاطمیان بر
مکه و
مدینه، ابعاد گستردهای یافت.
برای
فاطمیان، حج از موارد
استراتژیک در
سیاست خارجی، بهویژه برای
تقابل با
خلافت عباسی، بود.
مهمترین جلوه این تقابل، رقابت تنگاتنگ آنان با
آلبویه و بعدها
سلاجقه (نمایندگان عباسیان در اداره حرمین) در امر
خطبهخوانی موسم حج بود که بهتناوب میان آنان دست به
دست میگشت.
با این حال، فاطمیان ــبهسبب
سیاستهایی چون ارسال
آذوقه برای حرمین، فرستادن
مقرری و
هدایا برای
خدام و مجاورین و
پردهداران و
کلیدداران کعبه و نیز
امیر مکه، ارسال
جامه کعبه به صورت سالیانه و بالاخره ایجاد
امنیتِ بیشتر برای
کاروانهای حجاج در مسیر
مصر و
شام موفقتر بودند و تا پایان
خلافت فاطمی، غالباً
خطبه به نام آنان خوانده میشد.
در
دستگاه فاطمیان،
امارت حج از وظایف ارباب سیوف بود.
آلبویه و
سلاجقه، اگرچه عنوان عملالحرمین نداشتند، برای
نظارت بر امور حرمین تلاش فراوان کردند و گاه در خطبههای موسم حج، نامشان با نام
خلیفه ذکر میشد.
عضدالدوله با برخی اقدامات رفاهی و
عمرانی ــچون لغو اخذ
مالیات راهداری از حجاج مسیر
عراق، بازسازی مسیر مکه، اهدای
پول بسیار به خاندانهای بانفوذ مکه و مجاوران
خانه خدا، حفر چاههای آب در مسیر مکه و بالاخره فرستادن
جامه کعبه به صورت سالیانه
ــ موقعیت خود را در حرمین تحکیم کرد.
آلبارسلان و
ملکشاه سلجوقی نیز، بهرغم توان نظامی، از چنین سیاستهایی بهره گرفتند.
در اوایل قرن چهارم تحرکات
قرامطه و ناتوانی عباسیان از دفع آنها، طی سالیان متوالی، برای
حاجیانی که از مسیر عراق
سفر میکردند، به
کابوسی هولناک
بدل شده بود.
قتل و
غارت کاروانهای حج و ناامنی حاصل از آن، به اندازهای بود که بارها و بارها یا حرکت
کاروانهای حج متوقف شدند یا کاروانها به مکه نرسیدند یا
مراسم حج نیمه تمام ماند و یا به
خاک و
خون کشیده شد.
در یکی از مهمترین این ترکتازیها،
ابوطاهر جَنّابی و
سپاهش، پس از کشتار وسیع حاجیان و اهالی مکه،
اجساد را در
چاه زمزم ریختند و
حجرالاسود را با خود به
بحرین بردند که سالها در آنجا باقی ماند
غیر از
قرامطه،
راهزنانی نیز با کمین در مسیر حجاج، آنها را غارت میکردند
و تنها
راههای مقابله با آنها، همراهی گروهی نظامی با
کاروانها و نیز استفاده از
راهشناسهای خبرهای بود که قادر به
هدایت کاروان از مسیرهای امنتر بودند، صرفنظر از معضلات این چنینی و فارغ از
دنیای حکومت و
سیاست،
سنّت حجگزاری در میان
مسلمانان، مقتضیات خاص خود را داشت.
نخستین آثار درباره راههای
حج در همین قرون
تألیف شد
که در یکی از مهمترین آنها (متعلق به قرن سوم)
راه بغداد و
کوفه، راه
بصره، راه
یمامه، راه
یمن، راه
حضرموت، راه
مصر، راه
شام، راه
طائف و راه
جدّه، مسیرهای شناخته شده حج در
جهان اسلام معرفی شدهاند.
حجاج بسیاری یا از ابتدا به
قصد اقامت طولانی یا دائم وارد
مکه میشدند و یا پس از ورود به مکه، به دلایل متعدد، برای همیشه رحل اقامت میافکندند.
تنوخی از اهتمام حجاج متمول به کمک به
فقرای مدینه، بهویژه
علویان، یاد کرده و
کشّی نیز ضمن اشاره به مشکلات مالی حجاج
شیعه، از
توقیع امام زمان علیهالسلام برای رفع این مشکلات سخن گفته است.
به خاک سپرده شدن در
مکه، بهویژه در مراسم حج، نیز از جمله رسومی بود که بزرگان و صاحبمنصبان بدان
وصیت میکردند.
از دیگر سنن پررونق،
وقف کردن برای حرمین بود که بهویژه
شیعیان دوازده امامی عصر سلجوقی، بدان توجه خاص داشتند.
عبدالجلیل قزوینی از
خیرات و مبرّات فراوان
مجدالملک براوستانی (
وزیر برکیارق ) در حرمین و نیز از اقدامات خاندان
رضیالدین ابوسعد ورامینی که به سبب
انفاق فراوان به حجاج، رسیدگی به امور حرمین و بقای
عمارات متعدد در مکه و
مدینه،
شهرت بسیار داشتهاند، یاد کرده است.
یکی از رسوم حجگزاری این ادوار،
حجگزاری عرفا و
زهاد با آدابی خاص بود، از جمله بیزاد و
توشه سفر کردن با
هدف توکل کامل به
خدا (که گاه به
افراط کشیده میشد)،
صبر بر دشواریهای راه،
توسل به
امدادهای غیبی، پرهیز از
غرور، بیاعتنایی به ستمگران و استفاده نکردن از
خدمات رفاهی حکومتی، انجام دادن برخی اعمال طاقتفرسا با
انگیزه حفظ
حرمت خانه خدا، و اهتمام به
ختم قرآن در
طواف .
>
بسیاری از آنان بارها به
حج میرفتند و گاه
سفرشان چند
سال به طول میانجامید.
بخش دیگری از آیینهای حج، آداب استقبال از حجاج بود که ظاهراً به شیوه
جشنی عمومی برگزار میشد، مثلا نقل است که در سال ۳۱۷ برای
استقبال از حجاج،
بغداد را آراسته بودند.
با هجوم
مغولان به سرزمینهای شرقی اسلامی در
قرن هفتم، حجگزاری مسلمانان این
خطه بسیار دشوار شد.
چنگیز با این
استدلال که «سراسر
جهان خانه خداست » از حجگزاری
مسلمانان قلمرو خود جلوگیری کرد.
از نظر
جانشینان او نیز تا پیش از
مسلمان شدنشان، بیشک مسئله همینگونه بوده است، چون تا مدتهای مدید
راه حج (در
قلمرو مغولان) بسته بود.
فاسی، نخستین حجگزاریِ حجاجِ عراقی (
عراق عرب و
عراق عجم ) پس از
حمله مغول را در سال ۶۶۶ دانسته،
که این
گزارش با
تاریخ صدور
یر لیغ اباقاخان مبنی بر بازگشایی راه
حجاز سازگار است.
این یرلیغ، که حاصل تلاش ع
طاملک جوینی بود، بهدلیل اشاره به اعزام
نیروی نظامی برای حفاظت از
کاروانها،
حاکی از برقراری
نظارت حکومتی بر امر حج و سامان بخشیدن به آن پس از سالهاست، آنچنانکه فاسی
نیز از کاروان بزرگ حجاج عراقی در ۶۶۹ و ۶۸۸ خبر داده است.
بیشترین اخبار
متعلق به
روزگار سلطان محمد خدابنده است که هم
مسلمان بودنش و هم رقابت میان اشراف حسنی
مکه با
ممالیک (
رقبای سیاسی
ایلخانان )، بر سر تسلط یافتن بر مکه که به یاری جستن گروهی از اشراف حسنی، از
سلطان مغول انجامید، توجه مغولان را بیش از پیش به مسئله حج جلب کرد.
این توجه در روزگار
سلطان ابوسعید نیز تداوم یافت، چنانکه در سالهای ۷۱۸ تا ۷۲۰ در مکه به نام وی
خطبه میخواندند و
کاروان حج ایران (
وفد عراقی/
قافله شرقی) با
هدایای فراوان دربار ایران، راهی مکه میشد.
امیرالحاج این کاروان، منصوب د
ستگاه حکومتی بود و فرمانهای ویژهای، برای اعطای مسئولیت به وی، صادر میشد.
آشنایی با
مناسک حج و
منازل بین
راه و احوال
قبایل عرب ساکن در مسیر، از
ضروریات این
منصب بود و حمل
پول زیاد (برای توزیع میان قبایل
همپیمان ) و به همراه داشتن چند صد نظامی (به منظور دفع حملات
عشایر عرب و
راهزنان ) از لوازم اصلی کار امیرالحاج به شمار میرفت.
از برجستهترین شخصیتهای فعال در امور
عامالمنفعه حج در
دستگاه مغولان، امیر چوپان بود که برای
آبرسانی به مکه، پنجاه هزار
دینار هزینه کرد و پس از وفات نیز بنابه
وصیتش، همزمان با
موسم حج، در
مدینه به
خاک سپرده شد.
بسیار بیشتر از مغولان،
همسایگان آنها در نواحی غربی
جهان اسلام، با حج و مسائل مرتبط به آن درگیر بودند.
ایوبیان ــ که سرسلسله آنها،
صلاحالدین، با لغو یکی از
مالیاتهای حجاج، توجه خاصی به امر حج نشان داده بودــ در تثبیت جایگاه سیاسی خود در حرمین، مجدّانه تلاش میکردند،
حجگزاری برخی از این
سلاطین، لغو مالیات مکیان، اعطای کمکهای مالی فراوان به
حکام و اهالی حرمین و اعطای
امتیازات اقتصادی به امرای عربِ حاکم بر نواحی واقع در مسیر حج، از مهمترین این تلاشها بود.
با این حال، گاه روشهای
خشونتباری نیز بهکار گرفته میشد.
اهتمام
ممالیک به حج بیش از
ایوبیان بود.
بیبرس اول در ۶۶۷
مناسک حج معروفش را با اقدامات سیاسی ـ مذهبی و عامالمنفعه توأم کرد، ضمن آنکه همه ساله به حجاج
مصر و
شام مساعدت مالی بسیار میکرد.
برخی از
سلاطین مملوک، بیش از یک بار و با
تشریفات بسیار حج گزاردند،
هرچند که این تشریفات با
حجگزاری مسرفانه و شگفتآور
منسی موسی،
پادشاه تکرور (
کشور مالی )، قابل مقایسه نبود.
ابنبطوطه و
قلقشندی از مراسم
محملگردانی سخن گفتهاند، نیز نقل است که
کاروان مصر، همه ساله
پرده جدید
کعبه را به همراه میآورد و این پرده، پس از
عید قربان، طی مراسمی، بر کعبه پوشانده میشد.
کسب امتیاز مذکور، منوط به تأمین تمامی
هزینهها و
مایحتاج حرمین و اهالیاش بود
که غالباً سلاطین مصری، پیشتاز آن بودند.
ابنبطوطه
از مراسم باشکوه
عمره رجب و نواختن مکرر
طبل و
دهل از ابتدای
ذیحجه در
مکه یاد کرده است.
رسم اعطای
صدقات و
خیرات به
مجاورین و
فقرا، چنان رواجی داشت که گاه به تنزل ارزش
نقدینگی میانجامید.
تجارت ایام حج نیز رونقی به سزا داشت و حتی بین
صفا و
مروه،
بازار برپا بود.
برای
دولتمردان، رفتن به حج کاربرد دیگری نیز داشت که همانا
جان به
سلامت بردن از
توطئههای رقبای سیاسی بود و در ادوار بعد نیز رواج داشت.
همواره در
موسم حج، مخاطرات بزرگی وجود داشته است.
فاسی از
درگیریهای گاه خونین (میان رقبای سیاسی، میان حجاج با اهالی مکه یا میان خود حجاج) و نیز از کشته شدن
حجاج براثر ازدحام، سخن گفته است.
راههای حج، به علت بیثباتیهای سیاسی داخلی و یا
تهاجمات خارجی، ناامن بود.
از
قرن دهم تا سیزدهم، به سبب تسلط
حکومت عثمانی بر
حجاز،
حجگزاری مسلمانان، تابع چگونگی مناسبات
دولتهای متبوعشان با عثمانیان بود.
سلطه رسمی عثمانی بر حرمین، اگرچه در دوران
سلطان سلیم (قرن دهم) و در پی سقوط
ممالیک اتفاق افتاد، اما سابقه نفوذ آنان در حجاز به روزگار
مراد اول که به
تألیف قلوب شرفای حجاز، توجه بسیار نشان داد و نیز بایزید اول که نخستین
صُرّه همایون به ارزش هشتاد هزار
سکه طلا را برای حرمین فرستاد، بازمیگشت.
صُرّه،
هدایای نقدی و غیرنقدی
سلاطین و
درباریان و ثروتمندان عثمانی برای اهالی حرمین بود که ارسال آن مهمترین
تدبیر عثمانیان تا پایان
حکومتشان برای تسلط بر حرمین بود.
گستردگی
تشریفات توأم با
فهرست نسبتآ طویل
کارگزاران آن و تبدیل شدن واژگان خاص آن نظیر
کاروان صرّه،
دفاتر صرّه،
اوقاف صرّه و
امینصرّه به بخش مهمی از
فرهنگ لغوی حج در
قلمرو عثمانی،
میزان اهمیت آن را نشان میدهد، علاوه بر ارسال صرّه، اقدامات دیگری نیز از عوامل تسلط عثمانیان بر
حجگزاری این ادوار بود، از جمله اختصاص
موقوفات و
خیرات، حمایت مالی از امرای
حجاز و بَدَویان عرب و انجام دادن کارهای عمرانی.
ازاینرو بهرغم آنکه هیچیک از سلاطین عثمانی به
حج نرفتند (البته
زنان درباری به این
سفر اشتیاق زیادی نشان میدادهاند)، عنوان
خادمالحرمین به آنان اختصاص داشت.
کاروان (
محمل ) های
حج عثمانی، بهطور عمده، در سه گروه سازماندهی میشدند.
بزرگترین آنها، کاروان
شام بود که ظاهراً از ۱۰۱۰ شکل گرفت و بزرگترین
محموله صرّه همایون را حمل میکرد، این کاروان در مراسمی باشکوه و با حمایت لشکری چند هزار نفری، از
استانبول راهی
مکه میشد.
در
مکه و
مدینه، استقبال رسمی مفصّلی از این کاروان بهعمل میآمد که چند روز به طول میانجامید و طی آن هدایای ارسالی، میان اهالی توزیع میشد.
کاروان شام به دو دسته مقاطره (سواره) و شعاره (پیاده) تقسیم میشد و دهها
بیرق، دهها
نوازنده و چند صد راهنما، آن را همراهی میکردند.
دومین گروه، کاروان
مصر بود که وظیفه حمل
پرده کعبه را برعهده داشت و سومین گروه، کاروان
عراق بود، کاروانهای کوچکتر دیگری نیز بودند که از
افریقای شمالی،
یمن و
ایران، از دو مسیر زمینی و دریایی، راهی مکه میشدند، حجاج
آسیای میانه نیز اگر از
قلمرو روسیه و ایران به
سلامت گذر میکردند، خود را به کاروان شام میرساندند.
از
مغرب و یمن نیز کاروانهای بزرگی عازم
حج میشدند، اعزام
قافله مغرب تابع نظم خاصی نبود و گاه چندین سال متوقف میشد، این کاروان
هیئت رئیسهای شامل
امیرالحاج، یک
عالم دینی، یک
قاضی و یک
راهنما داشت، گروه نظامی کوچکی نیز مأمور حفاظت از کاروان بود، هرچند حجاج، معمولا خود
مسلح بودند.
حرکت کاروان از
شهر فاس و در میان
هلهله و شادی
مردم آغاز میشد و سپس در طی مسیر (
الجزایر،
تونس،
طرابلس و
مصر ) حجاج دیگری به آن میپیوستند
کاروانهای یمنی، علاوه بر حجاج یمن،
زائران ایرانی و
هندی را نیز شامل میشدند و مهمترین مشخصه آنها
مالالتجاره فراوانی بود که برای فروش به مکه میبردند.
گفته شده است که
مکیان برای این کاروانهای ثروتمند احترام بسیار قائل بودند و آنان را در
محلات ویژه اسکان میدادند
کاروانهای
مصری نیز کوچکتر از کاروانهای شامی بود، جز آنکه
التزام به تقیدات شرعی گاه در میان این کاروانیان محلی از
اعراب نداشت
مدیر
مدیر کاروان،
امیرالحاج بود که اگر تا هفت
سال، وظیفهاش را به درستی انجام میداد، به
وزارت منصوب میشد؛ ازاینرو گاه بر سر کسب این
منصب منازعاتی درمیگرفت، استخدام
نیروهای نظامی محافظ کاروان و عرضه خدماتی چون
اجاره شتر برای حجاج بیبضاعت،
آبرسانی به کاروانها، اختصاص اماکنی جهت
سکونت زائران در
مدینه و نیز توزیع
آشامیدنیهای رایگان میان حجاج، برعهده
دولت عثمانی بود، با اینحال، انجام دادن برخی خدمات (مانند پرداخت
پول و
اهدای گوسفند ) برعهده ثروتمندان بود،
اموال زائران بیوارثِ متوفای کاروانها هم به دولت میرسید.
از مهمترین رسوم
شامیان و
مصریان در ایام حج، برگزاری
جشنهای گسترده پس از
عید قربان بود که شریف
مکه و اعوان و انصارش نیز در آن شرکت میجستند و
چراغانی،
آتشبازی و
نوازندگی جزء لاینفک آن بهشمار میرفت.
حجگزاری حجاج ایرانی در این ادوار، که درگیر مناسباتِ غالباً خصمانه
صفویان و
عثمانیان بودند، با مخاطراتی چون مسدود شدن متوالی مسیر ایرانیان (مسیر
بصره ـ مکه)، وادار ساختن ایرانیان به استفاده از مسیرهای پرخطر
و
سوءقصدهای مکرر به ایرانیان
شیعه مذهب در مکه و حتی
مسجدالحرام همراه بود.
مورد اخیر به کشته شدن ایرانیان متعددی حتی در سطح
شخصیتهای عالیرتبه، نظیر
معصومبیگ صفوی و
زینالعابدین کاشانی،
انجامید.
مشکلات دیگری نیز وجود داشت، از جمله سوءاستفادههای مالی حکام
بصره،
غارتگری دزدان عرب، و
اهمال مباشران امر حج که گاه سبب دیر رسیدن
زائران و محروم ماندنشان از انجامدادن
مناسک حج میشد
ازاینرو، بسیاری از
ایرانیان، همراه شدن با
کاروان شام را، به سبب
امنیت بیشتر آن،
ترجیح میدادند.
در عین حال، درباریان و
صاحبمنصبان و
علما، هنگام عزیمت به حج،
توصیهنامههایی از جانب
شاه خطاب به
امرای طول مسیر و نیز شریف
مکه، همراه میبردند تا
امنیت سفرشان تضمین باشد.
در این خصوص، مناسبات خوب
شرفا با
صفویان، بسیار مؤثر بود.
چنین مناسبات حسنهای را میان
سلاطین گجرات و
شاهان بابری هند با شرفا نیز سراغ داریم، چنانکه
کاروان حج
هندیان، همه ساله، حامل هدایای نقدی و غیرنقدی فراوانی برای شریف مکه،
سادات و
فقرای حرمین بود.
در قرون سیزدهم و چهاردهم،
کاروانهای دولت عثمانی، بهویژه کاروان شام، از نظر
نظم و تعداد کاروانها مهمترین کاروانهای حج بود
و
رسومی چون استقبال از آنان هنگام ورود به
مدینه و
مکه و برگزاری جشنهای گسترده
عید قربان در
مِنا در میان آنها رواج داشت
با عمومیت یافتن استفاده از
کشتیهای بخار، استفاده از مسیرهای زمینی
حج از رونق افتاد.
بیشترین
مسافران دریا را زائران
شمال و
شرق افریقا،
جنوبشرقی آسیا،
هند و حتی
ایران تشکیل میدادند
مسافرت با این
کشتیها، به لحاظ مصون بودن از خطر
راهزنان، و سرعت و
نظم و کاهش هزینهها،
در آغاز،
نگرانی حجاج را برطرف کرد، اما بهتدریج معضلات آن نیز نمایان شد، که عمدهترین آنها عبارت بود از:
باری بودن کشتیها؛
اروپایی و غیر
مسلمان بودن
خدمه آنها و بیحرمتی کردن آنها به
مسلمانان ؛
کثرت بیش از اندازه مسافران؛ آلودگی محیط و شیوع
بیماریها ؛
طوفانهای شدید به نام
باد سیاه یا
باد سام ؛
و
قرنطینه حجاج (با هدف جلوگیری از شیوع بیماریها) در مسیرهای رفت و برگشت که، به دلیل شرایط بسیار طاقتفرسا، با تعابیری چون
عوالم برزخیه،
حبس نحس،
بدعت و
ننگ از آن یاد شده است.
با این همه، برای بسیاری از ایرانیان، استفاده از مسیر
دریا، گریزناپذیر بود، زیرا مهمترین مسیر زمینی آنان (
راه جبل یا
نجد ) ــ که برای جمع میان
زیارت عتبات و
خانه خدا، از آن استفاده میکردندــ چنان ناامن بود که
دولت ایران آمد و شد از آنجا را اکیداً منع کرده بود و
علما نیز آن را
حرام دانسته بودند
گفتنی است که
قرنطینه زائران در
کشتی، بهرغم ناگوار بودنش، در جلوگیری از شیوع
بیماریهای واگیردار، مؤثر بود.
فقرات متعددی از
خاطرات مکتوب حجاج این ادوار، به توصیف شیوع بیماریهایی چون
وبا و
طاعون و برخی بیماریهای بومی
حجاز، در
موسم حج اختصاص یافته است.
این بیماریها که حاصل ازدحام
جمعیت، رعایت نکردن
اصول بهداشتی، کمبود
آب سالم و تجمع و تعفن لاشههای حیوانات
قربانی شده در
عید قربان بود، به
مرگ بسیاری از حجاج انجامید.
مهمترین
تحول در مسئله
حج این ادوار، ظهور و گسترش
فرقه وهابیت و حاکمیت آنان بر سرزمین
عربستان بود،
حاکمیت وهابیان بر حجاز، اگرچه به نوعی برای تمام
مسلمانان گران تمام شد، برای
شیعیان سختیهای بیشتری در پی داشت، با اینکه تا پیش از
سلطه وهابیان نیز شیعیان، و بهویژه
ایرانیان، همواره در معرض تعدی قرار داشتند
و بسیاری از آنان
تقیه میکردند
اما حمایت شرفای
مکه از ایرانیان
در کاستن از
خشونتها، بسیار مؤثر بود.
با سقوط شرفا و حاکمیت وهابیان، سختگیریهای پیشین ابعاد گستردهتر و خشنتری یافت.
رفتار توهینآمیز
مأموران دولت سعودی با ایرانیان،
سخنرانیهای رسمی ضدشیعی، تخریب
مزارات امامان شیعه و چند مزار دیگر در
قبرستان بقیع (ب
قیعالغرقد )، ممنوعیت یا ایجاد تضییقاتی برای
زیارت امامان مدفون در
بقیع،
ضرب و شتم نمازگزاران ایرانی و دستگیری زائران ایرانی به دلایل ناموجه، از مشکلات حاد ایرانیان در این
زمان بود.
اعدام یک
زائر ایرانی
بیمار در ۱۳۲۲ش، به تیرگی مناسبات دو دولت
ایران و سعودی و تحریم حج توسط ایران انجامید، هرچند این
تحریم در ۱۳۲۷ش و در پی برقراری مناسبات سیاسی میان دو
دولت لغو شد، اما تضییقات حجاج
شیعه، و به ویژه ایرانیان، به نحوی تداوم یافت.
(۱) قرآن.
(۲) منیر آتالر، صرّه همایون و کاروان صرّه در دولت عثمانی، ترجمه بلال خاکی، (چاپ) رسول جعفریان، در میقات حج، ش ۴۷ (بهار ۱۳۸۳).
(۳) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۴) ابنبابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم.
(۵) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۶) ابنحبیب، کتاب المُنمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۷) ابنخرداذبه، المسالک و الممالک.
(۸) ابنخلدون، تاریخ.
(۹) ابنفقیه، اخبار البلدان.
(۱۰) ابنفهد، اتحاف الوری باخبار امالقری، چاپ فهیم محمد شلتوت، مکه (۱۹۸۳ـ ۱۹۸۴).
(۱۱) ابنکلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۲) ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (بیروت) : دارابنکثیر،.
(۱۳) ابوالغازی بهادرخان، شجره ترک، چاپ پیتر د مزون، سنپطرزبورگ ۱۲۸۷/۱۸۷۱، چاپ افست آمستردام ۱۹۷۰.
(۱۴) محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
(۱۵) اصطخری، صور الاقالیم.
(۱۶) عبداللّهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
(۱۷) محسن امین، «پا به پای امین جبل»، ترجمه جواد محدثی، میقات حج، ش ۷ (بهار ۱۳۷۳).
(۱۸) اولیا چلبی، تاریخ سیاح.
(۱۹) احمد هاشم بدرشینی، اوقاف الحرمین الشریفین فی العصر المملوکی، مدینه ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۲۰) محمدامین بزاز، «حجگزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم)»، (ترجمه) حمیدرضا آژیر، میقات حج، ش ۴۴ (تابستان ۱۳۸۲).
(۲۱) تاریخ سیستان، نوشته به نیمهی قرن پنجم هجری، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۳ش.
(۲۲) محسنبن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالچی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۲۳) رسول جعفریان، «خاندان ابوسعد ورامینی و تلاش برای آبادانی حرمین شریفین»، میقات حج، ش ۱ (پاییز ۱۳۷۱).
(۲۴) رسول جعفریان، «مناسبات اصفهان و حجاز»، میقات حج، ش ۳۹ (بهار ۱۳۸۱).
(۲۵) عطاملکبن محمد جوینی، «حکم فتح راه حجاز»، چاپ رسول جعفریان، میقات حج، ش ۱۵ (بهار ۱۳۷۵).
(۲۶) یوسف ناگوا چانگ، «(بررسی) یادداشتهای سفر به خانه خدا (اثر روحالدین مافاچو)»، (ترجمه) رضا مرادزاده، میقات حج، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۰).
(۲۷) «چند نامه از کارپرداز جدّه و سرپرست حجاج ایرانی»، چاپ سجاد اصفهانی، میقات حج، ش ۴۸ (تابستان ۱۳۸۳).
(۲۸) ابراهیمبن اسحاق حربی، کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۹) حسن بصری، فضائل مکه معظمه (از مترجمی ناشناخته)، چاپ علی صدرایی خویی، در میقات حج، ش ۱۲ (تابستان ۱۳۷۴).
(۳۰)
زینالعابدینبن نورالدین علی حسینی کاشانی، رساله مفرِّحة الانام فی تأسیس بیتاللّهالحرام، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی ایران، دفتر ۱، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۳ش.
(۳۱) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ش.
(۳۲) احمدبن
زینی دحلان، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مصر ۱۳۰۵.
(۳۳) اسرا دوغان، «(بررسی کتاب) حجّاج و سلاطین (اثر ثریا فاروقی)»، (بهکوشش) رسول جعفریان، میقات حج، ش ۴۸ (تابستان ۱۳۸۳).
(۳۴) محمدبن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۳۵) سفرنامه عتبات و مکه به سال ۱۳۱۷، (از مؤلفی ناشناخته)، چاپ رسول جعفریان و صادق برزگر، در میراث اسلامی ایران، دفتر۵، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ش.
(۳۶) سفرنامه منظوم حج، سراینده: بانویی اصفهانی از دوره صفوی، چاپ رسول جعفریان، (تهران) ۱۳۷۴ش.
(۳۷) مارکو سلتی، «تاریخ تشیع در مکه و مدینه و»، (ترجمه) رسول جعفریان، میقات حج، ش ۲۲ (زمستان ۱۳۷۶).
(۳۸) محمدعلی سلطانی، «نقش حج در تحولات دینی غرب آفریقا»، میقات حج، ش۱۰ (زمستان ۱۳۷۳).
(۳۹) سمعانی، الانساب.
(۴۰) ولیقلیبن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ش.
(۴۱) ناصر شکریان، «سیر تاریخی حج در قرآن»، میقات حج، ش ۵۱ (بهار ۱۳۸۴).
(۴۲) شمسالدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، کلکته ۱۸۹۱.
(۴۳) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۴۴) ایوب صبریپاشا، مرآةالحرمین (سفرنامه مکه)، ترجمه عبدالرسول منشی، چاپ جمشید کیانفر، تهران ۱۳۸۲ش.
(۴۵) محسن صدر، «خاطرات سرپرست حجّاج در سفر حج سال ۱۳۲۷ خورشیدی»، (چاپ) جواد حسینی، میقات حج، ش ۵۱ (بهار ۱۳۸۴).
(۴۶) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۷) محمدرضا ظهیرالملک کرمانشاهی، سفرنامه مکه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی، دفتر ۵، میقات حج.
(۴۸) عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش.
(۴۹) عبدالرشید ابراهیم، «مکه در سال ۱۳۲۷»، ترجمه محمدعلی سلطانی، میقات حج، ش ۱۳ (پاییز ۱۳۷۴).
(۵۰) محمدبن ابراهیم عطار، کتاب تذکرةالاولیاء، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۳۶ش.
(۵۱) علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۵۲) علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدی، چاپ عبدالکریمبن نورمحمد و رحمةاللّهبن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷.
(۵۳) محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(۵۴) محمدبن احمد فاسی، الزُهوُر المُقتَطَفَة من تاریخ مکة المشرفة، چاپ ادیب محمد غزاوی، بیروت ۲۰۰۰.
(۵۵) فضلاللّه نوری، مجموعهای از رسائل، اعلامیهها، مکتوبات، و روزنامه شیخشهید فضلاللّه نوری، گردآورنده: محمد ترکمان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ش.
(۵۶) احمدبن علی قلقشندی، صبحالاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۳۳۱ـ۱۳۳۸/ ۱۹۱۳ـ۱۹۳۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۵۷) احمدبن علی قلقشندی، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۵۸) محمدابراهیم کازرونی، سفرنامه مکه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامی ایران، دفتر ۵، میقات حج.
(۵۹) عبداللّهبن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
(۶۰) عبداللّهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ش.
(۶۱) کتاب العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، ج۴، قسم۱، چاپ عمر سعیدی، دمشق ۱۹۷۲.
(۶۲) عبدالکریمبن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ کب نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
(۶۳) محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
(۶۴) «گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام»، (ترجمه) محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش ۲۰ (تابستان ۱۳۷۶).
(۶۵) مُجْمَلالتواریخ و القصص، چاپ سیفالدین نجمآبادی و زیگفرید وبر، نکارهاوزن ۱۳۷۸ش.
(۶۶) حُمیدبن احمد محلِّی، کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب ائمّة الزیدیة، چاپ سنگی (بیجا) ۱۳۵۶ـ۱۳۵۷، چاپ افست دمشق ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶۷) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
(۶۸) مسکویه، تجارب الامم.
(۶۹) میرمحمدسعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۷۰) محمدمعصومبن
زینالعابدین معصوم علیشاه، تحفةالحرمین: سفرنامه نایبالصدر شیرازی در زیارت مکه و سیاحت ایران و هند، تهران ۱۳۶۲ش.
(۷۱) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم: مکتبة بصیرتی،.
(۷۲) احمدبن علی مقریزی، الذهب المسبوک فی ذکر من حج من الخلفاء و الملوک، چاپ جمالالدین شیال، پرت سعید ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۷۳) «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (۲)»، ترجمه محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش ۱۴ (زمستان ۱۳۷۴).
(۷۴) «مکه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (۳)»، (ترجمه) محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش ۱۷ (پاییز ۱۳۷۵).
(۷۵) احمدبن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ش.
(۷۶) میرحامد حسین، «از هندوستان تا حریم یار: سیری در سفرنامه حج صاحب عبقات الانوار مرحوم علامه میرحامد حسین هندی»، ترجمه و تحقیق محمدعلی مقدادی، میقات حج، ش ۱۴ (زمستان ۱۳۷۴).
(۷۷) ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷۸)
زینالعابدین علیبن عبدالمؤمن نویدی، تکملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۷۹) «وادی احرام»، (از نویسندهای ناشناخته)، (چاپ) علیقاضی عسکر، میقات حج، ش ۲۸ (تابستان ۱۳۷۸).
(۸۰) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره.
(۸۱) یاقوت حموی، معجم الادباء.
(۸۲) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آیین حج»، شماره۵۸۱۴. ردههای این صفحه :
حج |
فقه