دهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دهر
زمان طویل و امد ممدود است.
راغب گفته است: «دهر» اسم مدت عالم است از آغاز وجود تا پایان آن.
دهریه که به دهر منسوب هستند، گروهی از کافرانند که منکر الوهیتند؛ به قدم دهر قائلند و حوادث را به دهر نسبت میدهند و بر این باورند که صانع موالید،
نجوم و افلاک است.
دهر که در لغت فرانسوی به Eon نامیده میشود، در لغت اطلاقات بسیاری دارد؛ مدت طولانی و مدت دراز عمر، غایت عادت، غلبه همیشگی،
اسماء حسنی ، هزار سال.
ناصر خسرو معتقد است که دهر بقای مطلق است برای ارواح مجرد و در اجسام نیست و فساد و فنا در آن راه ندارد.
در اصطلاح فلسفی تعابیر زیادی از دهر شده است؛ در فلسفه رواقیان، دهر، عبارت از
سال کبرا است. در نظر
عرفا و پیروان افلوطین عبارت است از نیروهای ازلی که از مبدا موجودات صادر شده است.
افلاطون معتقد است مدت چیزی از حرکات و متحرکات و ظرف دوام و استمرار مطلق را دهر و سرمد نامند.
برخی دیگر، آنرا ظرف وجودی سلسه طولی را میدانند. رشته طولی وجود مرتبه علل واقعی است. انسان اگرچه به حسب ظاهر معلول پدرش است ولی در واقع، وجودش مسبوق به
عقل فعال است. عقل فعال نیز معلول عقل نهم است و این رشته ادامه دارد تا برسد به ذات
خداوند . این سلسله به نام سلسله طولی معروف است. در این سلسله، در مرتبه وجودی عقل فعال، عدم
انسان قرار دارد و نوعی سبقت واقعی از عدم شخص بر وجود او در این سلسله طولی میباشد. ظرف وجودی این سلسه را دهر میگویند و حدوث مذکور که برای معلول ثابت است را نیز حدوث دهری میگویند.
برخی میگویند: دهر عبارتست از همراهی موجودات ثابت با موجودات متغیر،
البته از جهت ثبات آنها یه جهت متغیر بودنشان. (زیرا هر موجودی بالاخره یک نحوه ثبات دارد ولو ثبات آن شی در متغیر بودنش باشد.)
موجودات مجرد، همانگونه که
تقدم و تاخر زمانی بر پدیدههای متحول مادی ندارند، معیت و همراهی زمانی نیز با انها ندارند یعنی چنین نیست که وجود مجردات و وجود پدیدههای مادی در یک
زمان باشد؛ چرا که موجودات مجرد اساسا زمان ندارند. از این رو، تقارن و معیت موجودات ثابت با پدیدههای متغیر نوع خاصی از همراهی است که دهر نامیده میشود.
ملاصدرا از بزرگان
فلاسفه نقل میکند که آنها میگویند نسبت موجودات ثابت با امور ثابت
سرمد است و نسب ثابتات با موجودات متغیر دهر و نسبت امور متغیر با متغیرهای دیگر، زمان نامیده میشود.
مراد از این کلام این است که سرمد عبارتست از نسبت باری تعالی با صفات و اسماء و علومش که ثابتاند. دهر عبارتست از نسبت علوم ثابت واجب متعال به معلوماتش که متغیرند و عبارتند از وجودات این عالم جسمانی و مراد از زمان، نسبت معلومات متجدد با یکدیگر است که به صورت معیت زمانی با یکدیگر رابطه دارند و تقدم و تاخر زمانی با یکدیگر دارند.
میرداماد که نظریه حدوث دهری را بر اساس این نظریه بنا نهاده است به علت ابهامات و تعارضی که در کلمات
ابوعلی سینا در تعریف دهر وجود دارد، او را ناچار ساخته است که در برخی موارد با وی به مخالفت نموده و راه دیگری را بپیماید. نظرات ابن سینا در باب دهر، متعارض و مختلف است. اغلب به گونهای سخن میگوید که گویی مقوله دهر، مقولهای ممتاز و جدا از دو زمان و سرمد است و میگوید: دهر با زمان است ولی خود زمان نیست.
سهروردی نیز شبیه همین نظریه میگوید: «دهر در افق زمان» است؛ وی در مواضع مختلف نوشته است که دهر احاطه کننده زمان است و در عین حال خود احاطه شده سرمد است؛ دهر علت زمان است و معلول سرمد. ولی از سوی دیگر این نکته را هم به دفعات گفته است که نسبت به آنچه «با» زمان است ولی «در» زمان نیست، با آنچه در زمان است، دهر خوانده میشود؛ و بهتر است نسبت آنچه در زمان نیست از جهت آنکه در زمان نیست، سرمد نامیده شود؛ چرا که دهر فی ذاته بخشی از سرمد است و تنها در
قیاس با زمان است که آن را دهر میخوانند. ظاهرا در نظر ابن سینا دهر نوعی زمان ساکن و «فشرده» است که سیلان ندارد و جز این تفاوت، مطابق و مترادف زمان است.
بابا افضل میگوید، دهر مقدار هست است، وحدت و امتداد پایندگی ذوات است بدون ملاحظه امور متغیر و حادث.
برخی دیگر معتقدند دهر روح زمان است، همانطور که
حرکت جوهری روح
حرکت عرضی است. دهر به نظر این افراد، عالمی است که در آن اموری که در سلسله زمان متفرق هستند، مجتمع میشوند.
با توجه به این نظرات متشتت و مختلف نظر جامع این است که ما دو عالم داریم؛ یک عالم
طبیعت و ملک و یک عالم ماوراء و ملکوت. زمان نیز مقدار
حرکت است و از مختصات عالم طبیعت است.
فلاسفه عالم دیگری به نام عالم دهر یا عالم ملکوت را نام میبرند که نسبت موجودات ملکوتی در آن عالم با عالم ملک و طبیعت، نسبت دو موجود
متباین نیست بلکه طبیعت، صورت تنزل یافته عالم ملکوت است. حکما معتقدند که نوع مادی یک ذات، در طبیعت موجود است و نوع عقلانی آن در عالم ملکوت و همانطور که هر چیزی ملکی و ملکوتی دارد، زمان نیز دو نوع دارد، وجود ملکی آن در عالم ماده است و وجود ملکوتی و عقلانی اش در علام ملکوت که به آن دهر میگویند.
۱. دهر اسفل: ظرف طبایع کلی از حیث انتساب آنها به مبادی عالی است.
۲. دهر ایسر: ظرف مثالهای معلق است.
۳. دهر ایمن: ظرف عقول مترتب بر یکدیگر و
عقول عرضی متکافی و هم رتبه است.
۴. دهر ایمن اسفل: ظرف نفسهای کلی است.
زمان قسمتی از دهر است که به واسطه حرکتهای
افلاک پیموده شده است و نام آن حرکتها،
روز و
شب و
ماه و
سال است و دهر زمان ناپیموده است که آغاز و پایانی ندارد بلکه زمان درنگ و بقاء مطلق است.
به اعتقاد
امام خمینی وجود در هر مرتبهای از مراتب عرضی و طولی، عدمی مقابل خود دارد و عدم مقابل وجود در سلسله عرضی که عدم سیال است، عدم زمانی نامیده میشود که همان فقدان وجود شیء در برههای از زمان است. امام خمینی برای تبیین این مطلب مقدماتی برمیشمارد:
الف) برای هر چیزی ظرفی است و زمان و عاء و ظرف عالم طبیعت است.
ب) موجودات دارای دو سلسله طولی و عرضی هستند و میان موجودات در سلسله عرضی رابطه علیت و معلولیت برقرار نیست.
ج) عدم در احکام خود ازجمله وحدت و کثرت و سیلان تابع وجود است. راسم و حد اعدام در ظرف ذهن فقدان هر مرتبهای از وجود است، نسبت به مرتبه دیگری که در موجودات عرضیه است. مثلاً سیاهی فقدان وجود سفیدی است نه اینکه سیاهی مصداق عدم سفیدی باشد تا لازم آید سیاهی مرکب از اعدام باشد، بلکه وجود سیاهی خود سیاهی است نه عدم سفیدی؛ زیرا عدم با قطعنظر از وجود، ظلمت محض است، بنابراین مصداق سیاهی عدم سفیدی نیست.
اما راسم و حدّ اعدام در سلسله طولی فقدان دانی نسبت به کمال سلسله وجودات عالی است. بنا بر نظر ایشان همانطور که وجود هر قطعهای از سلسله عرضی مسبوق به عدم قطعه دیگر است، هر مرتبه از سلسله طولی موجودات مسبوق به عدم مرتبه دیگری است، برایناساس
عالم ناسوت و ملکوت مسبوق به عدم دهری است.
پس وجود در مراتب طولی خود عدمهای مناسب با آن مرتبه دارد که از آن به
عدم دهری و سرمدی تعبیر میشود. وجود اشیاء در عوالم دیگر وجودی ثابت و غیر سیال است که از آن به دهر یاد میشود و فقدان مقابل آن عدم دهری است، مانند عدم وجود اشیای مادی که در
عالم عقل و دهر که این عدم خود مسبوق به عالم اله است که با آن سرمد اطلاق میشود و عدم مقابل آن عدم سرمدی است.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دهر». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.