اوصاف قرآن در روایات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در روایات
معصومین (علیهمالسّلام) اوصاف فراوانی برای
قرآن کریم ذکر شده است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میشود.
اوصاف قرآن در نگاه معصومین (علیهمالسّلام) متعدد می باشند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «أنا أوّلُ وافدٍ علی العزیز الجبّار یوم القیامة و کتابُه و أهلُ بیتی».
در
قیامت که همه مخلوقها به
خالق باز میگردند: «أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»
، اولین مهمانی که بر خدای سبحان وارد میشود، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و قرآن کریم و
اهل بیت پیامبر (علیهمالسّلام) است و چون چنین کثرت نوری با وحدت حقیقی هماهنگ است، میتوان از مجموع انوار سه گانه به
نور واحد و
مهمان یگانه یاد کرد و گفت: اولین مهمان.
همچنین آن حضرت میفرماید: «القرآن أفضل کل شیء دون الله فمن وَقَّر القرآن فقد وَقَّرَ اللهُ و مَن لم یُوَقِّرِ القرآن فقد استخفّ بحرمة الله».
قرآن کریم پس از
خدای سبحان از هر چیزی برتر است. پس هر کس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر کس آن را بزرگ نشمارد،
حریم خدای سبحان را سبک شمرده است.
قرآن کریم مراحل مختلفی دارد: در مرحله نازله، «
عربی مبین» است و در مرحله برتر، «علیّ حکیم:» «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»؛ قرآن را
عربی گردانیدیم تا تعقل و تفکر و
اندیشه کنید و به راستی که قرآن در اصل کتاب نزد ما بلند مرتبه و با حکم است.
و بین این دو مرحله نیز مراتب متوسط است. قرآن
ریسمان پیوسته و مستحکمی است که یک سوی آن به دست خدای سبحان و سوی دیگر آن در دست انسانهاست و
تمسک و اتصال به
ریسمان خدا مایه
سعادت و آقایی
دنیا و
آخرت است.
خدای سبحان به
حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن میدهد و ثمره آن را محبوبیت خدا و
خلق ذکر میکند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «یقول الله عز و جل: یا حملة القرآن تحبّبوا إلی الله تعالی بتوقیر کتابه یَزدکم حباً و یُحببکم إلی خلقه»
؛ خدا میفرماید: ای حاملان قرآن به واسطه بزرگ شمردن
کتاب خدا محبوب خدا شوید تا
دوستی شما را زیاد کند و شما را محبوب خلق خود نماید.
شایان ذکر است که، قرآن مرتبههایی دارد؛ چنانکه
ولایت رسول گرامی و اهل بیت (علیهمالسّلام) نیز دارای مراتب است.
مرتبه والای قرآن و ولایت
نور واحد است و از این رو در آن جا سخن از برتری دارنده و برتری داشته شده نیست. اگر کثرت مرتبهها ملاحظه شود، مرتبه ی والای قرآن از مرتبه نازل ولایت افضل است و تفصیل آن را در نوشتار دیگر نویسنده به نام «علی بن موسی الرضا و القرآن الحکیم»
میتوان یافت.
معاذ بن جبل میگوید: کنّا مع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی سفر فقلت یا رسول الله:حدّثنا بما لنا فیه نفع. فقال: «إن أردتم عیشَ السّعداء و موتَ الشهداء و النّجاةُ یومَ الحشر و الظّلَ یومُ الحرور و الهُدی یوم الضلالة فادرسوا القرآن فإنّه کلامُ الرّحمن و حرزٌ من الشیطان و رجحانٌ فی المیزان»
؛ در سفری همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم. به آن حضرت عرض کردم برای ما
سخن سودمندی بگویید. آن حضرت فرمودند: اگر
زندگی سعادتمندانه،
مرگ شهیدانه، نجات
روز حشر، سایه روز سوزندگی (قیامت) و
هدایت روز گمراهی میطلبید، به درس قرآن بپردازید که آن، سخن خدای
رحمان و سپری در برابر
شیطان و مایه سنگینی کفه عمل در میزان
عدل است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «تَعلّموا القرآن و اقرؤوه و اعلموا أنّه کائنٌ لکم ذکراً و ذُخراً و کائن علیکم وزراً فاتّبعوا القرآن و لا یَتبِعکم فإنّه مَن تَبِعَ القرآن تَهجُمَ به علی ریاض الجنة و من تبعه القرآن
زَجّ فی قفاهُ حتی یَقْذِفَهُ فی جهنّم»
؛ قرآن را فرا گیرید و آن را
قرائت کنید و بدانید که قرآن نام شما را بلند میکند و وسیلهای برای
یاد خدا است. قرآن هم ذُخْر (ذخیره) است و هم وزر؛ اگر
امام و پیشوای انسان بود برای او
ذخیره نیکویی است و اگر کسی خود را امام و پیشوای قرآن قرار داد، قرآن بار سنگینی بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به
دوزخ میافکند.
حضرت
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز درباره قرآن میفرماید: هر کس قرآن را در پیش روی خود قرار داد، «جلودار» او به سوی
بهشت خواهد بود و هر کس آن را به پشت سر افکند، «کشاننده» او به سوی دوزخ خواهد بود: «من جعله أمامه، قاده إلی الجنّة و من جعله خلفه، ساقه إلی النار».
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «ما مِن مؤمنٍ، ذَکر أو أنثی، حُرٍّ أو مملوک إلّا و لله علیه حقٌ واجب:أن یَتَعَلّم من القرآن و یتفقّه فیه. ثمّ قرء هذه الآیة: «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ»
؛
حق خدای سبحان بر همگان این است که قرآن را فقیهانه فراگیرند؛ زیرا
قرآن کریم انسانها را به ربانی شدن فرا میخواند و راه آن را نیز فراگیری قرآن میداند.
عالم ربانی کسی است که هم پیوندی محکم با رب العالمین داشته باشد و هم انسانها را به خوبی بپروراند و گفتار
امامان معصوم (علیهمالسّلام: «فنحن العلماء و شیعتنا المتعلمون»؛ علما ما هستیم و شیعیان ما شاگردانند.
نیز برای بیان
مصداق کامل عالم ربانی است، نه حصر آن در اهل بیت (علیهمالسّلام). البته کاملترین مصادیق عالم ربانی امامان (علیهمالسّلام) هستند؛ اما راه ربانی شدن برای شاگردان آنان نیز باز است.
مردی از
حضرت سجاد (علیهالسّلام) سؤالاتی کرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فکر طرح
پرسش جدید افتاد، امام سجاد (علیهالسّلام) فرمودند: «مکتوب فی الانجیل: لا تطلبوا علمَ ما لا تعلمون و لمّا عَمِلْتم بما عَلِمْتُم فإنَّ العالمَ إذا لم یَعمل به لم یزدهُ من الله إلّا بُعداً» ثم قال: «علیک بالقرآن فإنّ الله خَلَقَ الجنة بیده لِبَنَةً مِن ذهبٍ و لِبنةً من فضّة و جعل مَلاطَهَا الِمسک و ترابَهَا الزعفران و حَصاهَا اللؤلؤ و جعل درجاتَها علی قدر آیات القرآن فمَن قرء القرآن قال له اِقرء و ارقَ و من دخل منهم الجنّة لم یکن أحدٌ فی الجنّة أعلی درجةً منه ما خلَا النبیین و الصدیقین»
؛ در
انجیل آمده است: تا به آموختههای پیشین خود عمل نکردهاید،
دانش جدید مطلبید (زیرا معلوم میشود
علم را برای
عمل نمیخواهید و) علمی که برای عمل نباشد عامل دوری از خداست. آنگاه فرمود: خداوند
بهشت را با دست خود، خشتی از
طلا و خشتی از
نقره آفرید و
ملات آن را
مشک و
خاک آن را
زعفران و
ریگ آن را
لؤلؤ قرار داد و
درجات بهشت را به اندازه
آیات قرآن قرار داد. پس کسی که (در
دنیا) قرآن بخواند، خداوند به او میفرماید: بخوان و بالا برو و کسی که از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هیچ کس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر
پیامبران و
صدیقان.
حفص میگوید: حضرت
موسی بن جعفر (علیهالسّلام) به مردی فرمودند: «أتحبّ البقاء فی الدّنیا»؛ آیا بقای در دنیا را دوست داری؟ آن شخص که از تربیت شدگان
مکتب امامت بود، عرض کرد: آری. آن حضرت پرسیدند: چرا؟ عرض کرد: برای آن که به قرائت
سوره محبوب خود، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بپردازم. امام کاظم (علیهالسّلام) پس از لحظهای
سکوت فرمودند: «یا حفص! مَن مات مِن أولیائِنا و شیعتنا و لم یُحسنِ القرآنَ عُلّمَ فی قبره لیرفع اللهَ به مِن درجته فإنّ درجاتَ الجنة علی قدر آیات القرآن یقالُ له: اقرأ وارقَ. فیقرأُ ثم یرقی»؛ اگر از
شیعیان ما، کسی قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشد (چون به
حقیقت آن
ایمان دارد) در جهان
برزخ، قرآن به او تعلیم داده میشود تا خدای سبحان با
معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا
درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به
قاری گفته میشود: بخوان و بالا برو. او نیز میخواند و بالا میرود.
در باره فضل قرائت
سوره توحید می خوانیم: در یکی از
جنگهای صدر اسلام که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از سوی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
فرماندهی لشکر را برعهده داشت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از بازگشت
لشکر، از برخی سپاهیان گزارش
سفر خواست و پرسید فرمانده لشکر خود را چگونه یافتید؟ آنان از مداومت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بر قرائت سوره توحید در نمازها، نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
گلایه کردند. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پرسیدند: درباره این
گزارش چه میگویید؟ حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در پاسخ عرض کرد: من
تلاوت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را دوست دارم.
در جهان برزخ زمینهای برای تکامل عملی نیست، تا
انسان با انجام کاری
واجب یا
مستحب به کمال برتر عملی برسد، ولی راه تکامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در
خواب برای
روح معلوم میشود و برای آگاهی به آن حرکت فراگیری از قبیل کوششهای بدنی در زمان
بیداری راه ندارد و بسیاری از علوم و
معارف دین در آن جا برای انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد
درجات بهشت به عدد آیات نورانی قرآن کریم است، برای امضاء و نشانه گذاری
درجات شیعیان، ابتدا از
تعلیم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرا وارق» میخوانند و در درجات بهشت صعود میکنند.
صعود در درجات بهشت
پاداش قرائت در عالم
آخرت نیست؛ زیرا در عالم برزخ،
تکلیف و عمل مکلفانه که
جزا را به همراه داشته باشد نیست؛ بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور
انس با قرآن در دنیاست.
حفص میگوید: «فما رأیت أحداً أشدً خوفا علی نفسه من موسی بن جعفر علیهما السلام و لا ارجأ النّاس منه و کانت قرائته حزناً فإذا قرء فکانه یخاطب انساناً»
؛ در
خوف و رجا کسی را مانند موسی بن جعفر (علیهالسّلام) نیافتم و قرائت او با
حزن آمیخته بود هنگامی که قرآن را قرائت میکرد گویا با کسی سخن میگفت و این ویژگی تلاوت با تدبر و تفکر است که
قاری متدبر خود را گاهی «مخاطب» و گاهی «مخاطب» خداوند مییابد.
نحوه فراگیری قرآن در میان
اصحاب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدین گونه بیان شده است: «کانوا یأخذون من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عشر آیات. فلا یأخذون فی العشر الأخری حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل»
؛ آنان ده آیه از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرا میگرفتند و تا بر علم و عمل به آن آگاه نمیگشتند، آیات بعدی را فرا نمیگرفتند.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «من قرء القرآن فکأنما أدرجت النبوة بین جنبیه إلّا أنه لا یُوحی إلیه»
؛ آن کس که قرآن را قرائت کند، گویا
نبوت در
جان او داخل شده است، گر چه او وحیی دریافت نمیکند.
قرائت قرآن شرایط خاصی دارد که با رعایت آنها چنین آثاری را همراه دارد، چنانکه قرائت در آیاتی مانند «قْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقْ» و « اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
نیز خواندن صرف نیست.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز میفرماید: «من قرء ثلث القرآن فکأنّما أوتی ثلث النبوة و من قرء ثلثی القرآن فکأنّما أوتی ثلثی النبوة و من قرء القرآن کلّه فکأنّما أوتی تمام النبوة ثم یقال له:إقرء وارق بکل آیة درجة. فَیرقی فی الجنة بکل آیة درجة حتی یبلغ ما معه من القرآن ثم یقال له:اقبض فیقبض... فاذاً فی یده الیمنی الخلد و فی الأخری النعیم»؛ کسی که یک سوم قرآن را بخواند مثل اینکه یک سوم نبوت به او داده شده و کسی که دو سوم قرآن را بخواند مثل اینکه دو سوم نبوت به او داده شده و کسی که تمام قرآن را بخواند مثل این که تمام نبوت به او داده شد، و سپس به او گفته میشود بخوان و با هر
آیه یک درجه بالا برو، پس به واسطه ی هر آیه در بهشت بالا میرود تا آیات تمام شوند و به او گفته میشود بگیر و میگیرد... و در دست راستش خلد است و در دست چپش برین..
پس از صعود مؤمن در درجات بهشت حکم
جاودانگی در بهشت را در
دست راست خود و
نعم الهی را در
دست چپ خود مییابد و از این رو در
دعای وضو میگوییم: «اللّهم أعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری...» ؛
خدایا نامه عملم را به دست راست من بده و
جاودانی در بهشت را (نصیبم کن).
ابوذر (رضوان الله علیه) از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست
نصیحت کرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقوای الهی که سرآمد همه امور است
سفارش میکنم. ابوذر گفت: بیش از این مرا نصیحت کنید. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و کثرت
یاد خدا؛ زیرا تلاوت قرآن، عامل یاد تو در
ملکوت و مایه نورانی شدن تو در
زمین است: «أوصیک بتقوی الله فإنّه رأس الأمر کلّه». قلت: زدنی. قال: «علیک بتلاوة القرآن و ذکر الله کثیراً فإنّه ذکر لک فی السماء و نور لک فی الأرض».
قرآن که خود
ذکر خداست و یکی از لقبهای آن نیز «ذکر» است پیروان خود را در ملکوت
بلند آوازه و در زمین نورانی میکند.
مطلوبیت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آیه در
روز نیست و آنچه در برخی روایات آمده که در هر روز پنجاه آیه تلاوت کنید بیان
حد نهایی نیست؛ زیرا دست کم قرائت پنجاه آیه پس از
نماز صبح مطلوب است؛ چنانکه حضرت
امام رضا (علیهالسّلام) میفرماید: «ینبغی للرجل اذا اصبح ان یقرا بعد التعقیب خمسین آیة»؛
سزاوار است برای انسان بعد از
تعقیب نماز صبح پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «قال الله تبارک و تعالی: من شغله قرائة القرآن عن دعائی و مسئلتی، أعطیته أفضل ثواب الشاکرین»
؛ اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤمن را از بازگویی خواسته هایش در
پیشگاه الهی باز دارد، خدای سبحان، بدون در خواست، بهترین
ثواب شاکران را به چنین بندهای عطا میکند؛ همان گونه که خلیل حق،
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در هنگام شنیدن «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ»؛
بسوزانید او را و
خدایان خود را یاری کنید، یا «فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ»؛
پس او را در
آتش بیاندازید، از خدا چیزی
طلب نکرد؛ چون میدانست که برآمدن
حاجت او در نخواستن است: «حسبی من سؤالی علمه بحالی»؛
همین که از احوالم
خبر دارد نیاز به درخواست نیست.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «إن أکرم العباد إلی الله بعد الأنبیاء العلماء ثم حملة القرآن یخرجون من الدّنیا کما یخرج الأنبیاء و یحشرون من قبورهم مع الأنبیاء و یمرّون علی الصراط مع الأنبیاء و یأخذون ثواب الأنبیاء. فطوبی لطالب العلم و حامل القرآن ممّا لهم عند الله من الکرامة و الشرف»
؛ گرامیترین بندگان خدا پس از
پیامبران، دانشمندان هستند و سپس
حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قرآن به گونه پیامبران از دنیا رخت برمی بندند و
حشر آنان و عبورشان از
صراط همراه پیامبران خواهد بود و از
ثواب انبیا بهره مند میشوند. پس خوشا به حال جویندگان علم و حاملان قرآن که از
کرامت و شرف الهی برخوردارند.
کسی که قرآن را فرا گیرد تا فقط در
خطابهها یا نگارش کتابها از آن بهره گیرد، معلوم میشود قرآن را برای
تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و این دانش تجاری، حرفهای بیش نیست و چنین علمی در اواخر
عمر آدمی نیز به
فراموشی سپرده میشود. گر چه این فراگیری نیز ثواب آشنایی با
ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن که قرآن را برای تدبر و
عمل فرا گیرد جایگاه دیگری دارد.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «وَ تَعَلَّمُوا الْقرْآن فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ، وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ] فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ، وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ. وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لاَ یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ، بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ، وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عَنْدَ اللهِ أَلْوَمُ»
؛ قرآن را فرا گیرید که آن نیکوترین
سخن است و به فهم عمیق آن دست یابید که آن مایه خرمی و خوشی دلهاست و از نور آن
شفا بجویید که آن شفای بیماریهای روحی است و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین قصه ها است و کسی که به علم خویش عمل نکند، همانند
نادان سرگردانی است که به
هوش نمیگراید و چون عالم است،
حجت بر او گرانتر و
حسرت او بیش تر و
ملامت و سرزنش او در پیشگاه
خدای سبحان بیشتر است.
مراد از
تفقّه (تفقّهوا) در قرآن کریم و روایات
اهل بیت طهارت (علیهمالسّلام)، آشنایی با
فقه معروف که در مقابل
کلام و
فلسفه قرار دارد، نیست؛ همان گونه که واژه «
حکمت» در قرآن و
روایات، حکمت معروف، یعنی فلسفه نیست، بلکه بر فراگیری معارف
اصول دین و معارف عقلی نیز «فقه» اطلاق میگردد و فهمیدن احکام
حرام و
حلال الهی نیز «حکمت» نامیده میشود. پس فقه که عبارت از فراگیری عمیق است به معنای مطلق آگاهی به
معارف دین است و به معنای اصطلاحی آن نیست و گرنه لازم میآید که تنها یک سیزدهم قرآن که
آیات الاحکام و مربوط به
فروع فقه مصطلح و معروف است، دارای فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن
معرفت خصوص همان مقدار اندک باشد؛ در حالی که تمامی قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقی، سیاسی، اجتماعی و مدنی را جزء فقه بدانیم، آیات فقهی رقم بیشتری پیدا میکند.
از قرار گرفتن شفا در
نور قرآن (و استشفوا بنوره) بر میآید که
جهل به قرآن نیز مانند به کار نبستن آن،
بیماری است؛ جهل مانند
رذایل اخلاقی دیگر، از بیماریهای قلبی است و قرآن کریم شفای این دردها است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ»؛ از قرآن آنچه که شفا هست میفرستیم.
، «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»؛ شفای دردهای سینهها.
.
مراد از
قلب در قرآن، همان لطیفه الهی، یعنی
روح است، نه عضو گرداننده
خون در بدن. سلامت و بیماری قلب جسمانی انسان، در محدوده دانش پزشکی است و ارتباطی با سلامت و بیماری
قلب روحانی ندارد؛ ممکن است انسانی از سلامت کامل قلب جسمانی برخوردار باشد، اما نتواند
نگاه خود را در برابر
نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانی او بیمار باشد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»؛ خطاب به
زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
صدا را نازک نکنند و با ناز و
کرشمه صحبت نکنند تا کسی که در قلبش مرضی هست
طمع کند.
. همچنین کسی که گرایشهای ناروای سیاسی دارد بیمار دل است، گر چه از نظر
طب مادی، قلبی سالم داشته باشد: «فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ...»؛ کسانی را که در قلبشان مرضی هست میبینی که میشتابند.
.
قرآن کریم در کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به عنوان «
احسن الحدیث» و «انفع القصص» معرفی و به نیکو تلاوت کردن آن، سفارش شده است. مراد از
تلاوت نیکو، تنها
آهنگ خوب نیست.
فهم درست قرآن و عمل به آن نیز از درجات تلاوت نیکوست؛ زیرا امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در ادامه سخن خود میفرماید: عالم بی عمل همانند جاهل سرگردانی است که از جهل خود به هوش نمیگراید و علم حجتی علیه
عالم بی عمل و مایه حسرت و ملامت او نزد خدای سبحان خواهد بود. البته
ترتیل و شمرده و با
تأنی تلاوت کردن و حدود
تجوید را رعایت کردن،
فیض خاص تلاوت نیک را به همراه دارد.
همچنین امیرالمومنین (علیهالسّلام) میفرماید: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لاَ تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ، وَ سِرَاجاً لاَ یَخْبُو تَوَقُّدُهُ، وَ بَحْراً لاَ یُدْرَکُ قَعْرُهُ، وَ مِنْهَاجاً لاَ یُضِلُّ نَهْجُهُ، وَ شُعَاعاً لاَ یُظْلِمُ ضَوْؤُهُ، ... جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ، وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ، وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ، وَ دَوَاءً لَیْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ، وَ نُوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ، وَ حَبْلاً وَثِیقاً عُرْوَتُهُ، وَ مَعْقِلاً مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ...»
؛ خدای سبحان کتابی آسمانی بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرو فرستاد و آن، نوری است که خاموشی ندارد و چراغی است که روشنایی آن زوال ناپذیر است و دریایی ژرف است که قعر آن به چنگ ادراک آدمی (بشر عادی) نمیافتد و راهی است که در آن
گمراهی نیست و شعاعی است که روشنی آن تیرگی نگیرد...
خداوند آن را فرو نشاننده تشنگی علمی دانشمندان و خرمی دلهای
فقیهان و راه روشن سالکان صالح قرار داد. قرآن کریم دارویی است که پس از آن، بیماری نمیماند و نوری است که هیچ گونه تیرگی در آن نیست و ریسمانی است که دستگیره آن مطمئن و پناهگاهی است که قله بلند آن مانع
دشمن است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «القرآن غنی لا غنی دونه و لا فقر بعده»
؛ قرآن مایه
توانگری است که جز در آن توانگری یافت نشود و هیچ فقری نیز پس از آن نیست.
همچنین آن حضرت میفرماید: «من قرأ القرآن فرأی أنّ أحداً أعطی أفضل مما أعطی فقد حقّر ما عظّمه الله و عظّم ما حقّره الله»
؛ کسی که قرآن
تلاوت کند و آنگاه بپندارد بهره دیگران از او بیشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن)
حقیر پنداشته و آنچه را خدا حقیر دانسته (
دنیا) او بزرگ پنداشته است.
نیز میفرماید: «لا ینبغی لحامل القرآن أن یظن أحداً أعطی أفضل مما أعطی لانه لو ملک الدنیا بأسرها لکان القرآن أفضل مما ملکه»
؛ برای
حاملان قرآن سزاوار نیست که بهره دیگران را برتر از بهره قرآنی بدانند؛ زیرا اگر آدمی مالک سراسر
گیتی نیز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اوصاف قرآن در روایات»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۴