• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فضائل معنوی پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال در آیاتی از قرآن مجید، از فضائل معنوی پیامبر اسلام که به رابطه انسان با خدا مربوط مى‌شود، خبر داده است؛ مانند عبودیّت، اطاعت، اخلاص، استغفار، سجده، رکوع، شکر، تسبیح، تقرّب و ... .

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - عبودیّت
       ۲.۱ - بالاترین مـقام پیامبر
       ۲.۲ - برترین مقام در عـبودیّت
       ۲.۳ - عـبودیّت و معراج
       ۲.۴ - عبودیّت و رسالت
       ۲.۵ - عبودیّت و انذار مردم
       ۲.۶ - عبودیّت و هدایت خاص
       ۲.۷ - الگوهای پیامبر در عبودیّت
       ۲.۸ - تقویت روحیّه‌ عبادی پیامبر
۳ - اطاعت
       ۳.۱ - اطاعت از تعالیم وحی
       ۳.۲ - اعلام اطاعت از خداوند
       ۳.۳ - پیروی از‌ آیین ابراهیم
       ۳.۴ - پیـروی از اسلام
       ۳.۵ - پیـروی از انابه‌کنندگان
       ۳.۶ - پیـروی از جبرئیل
       ۳.۷ - اطاعت از‌ یهود و نصارا
       ۳.۸ - عدم اطاعت از کافران و منافقان
       ۳.۹ - عدم اطاعت از گناه‌کاران
       ۳.۱۰ - عدم اطاعت از غـافلان
       ۳.۱۱ - عدم اطاعت از اکثریّت مردم
       ۳.۱۲ - عدم اطاعت از مکذّبان
۴ - اخلاص
       ۴.۱ - تبلیغ خالصانه
       ۴.۲ - عبادت خالصانه
       ۴.۳ - اخلاص در همه امور
       ۴.۴ - اعلام خلوص در عبادت
       ۴.۵ - درخواست اخـلاص از خداوند
۵ - استغفار
       ۵.۱ - استغفار پیامبر برای خود
       ۵.۲ - استغفار پیامبر برای مؤمنان
       ۵.۳ - استغفار پیـامبر ‌در قیامت
       ۵.۴ - استغفار پیامبر برای منافقان
       ۵.۵ - موثر بودن استغفار پیامبر
       ۵.۶ - استغفار پیامبر برای منافقان
       ۵.۷ - ممنوعیّت استغفار پیامبر
۶ - حقانیّت
       ۶.۱ - سوگند بر حقّانیّت پیـامبر
       ۶.۲ - حقّانیّت‌ اسلام و رسالت پیامبر
       ۶.۳ - نشانه‌های حقّانیّت‌ پیامبر
       ۶.۴ - انـکار حقّانیّت پیامبر
       ۶.۵ - حـقّانیّت پیامبر از دیدگاه دیگران
۷ - سجده
       ۷.۱ - امر به سجده‌ برای خداوند
       ۷.۲ - مداومت پیامبر بر سجده
       ۷.۳ - وصف پیامبر به سجود برای خدا
       ۷.۴ - سجده برای خداوند در شـب
       ۷.۵ - سجده‌ و عنایت خاصّ‌ الهی
       ۷.۶ - سجده سبب تقرب
       ۷.۷ - علائم سجده‌ در‌ چهره‌ پیامبر
       ۷.۸ - سجده سبب مقاومت
۸ - رکوع
       ۸.۱ - وصف پیامبر به رکوع بسیار
       ۸.۲ - رکوع برای جلب رضـایت‌ الهی
       ۸.۳ - رکوع برترین جلوه‌ عبودیّت
       ۸.۴ - اخـلاص پیـامبر در رکوع
       ۸.۵ - دعـای پیـامبر در‌ حال رکـوع
       ۸.۶ - رکوع پیامبر جلوه عمل صالح
       ۸.۷ - رکوع موجب پاداش و مـغفرت‌
۹ - شکر
       ۹.۱ - شکرگزاری با تضرّع
       ۹.۲ - نعمت کوثر و سپاس‌گزاری
       ۹.۳ - شکرگزاری با اقامه‌ نماز
       ۹.۴ - شکرگزاری به واسطه قربانی
       ۹.۵ - سپاس‌گزاری و الطاف الهی
۱۰ - تسبیح
       ۱۰.۱ - تسبیح‌ خداوند در آغاز‌ کار‌
       ۱۰.۲ - امر به سبیح پس از سجده‌
       ۱۰.۳ - پیامبر موظّف بـه تـسبیح‌
۱۱ - تسلیم
       ۱۱.۱ - برترین تسلیم‌شوندگان‌
       ۱۱.۲ - تسلیم در‌ بـرابر پروردگار
       ۱۱.۳ - اعلان تسلیم در بـرابر خداوند
       ۱۱.۴ - سـبقت از امّت در تـسلیم
۱۲ - تقرّب
       ۱۲.۱ - مقرّب‌ترین انسان به خداوند
       ۱۲.۲ - منشاء تقرّب پیامبر
       ۱۲.۳ - تشبیه تقرّب پیامبر
       ۱۲.۴ - دیدگاه امام خمینی
۱۳ - توکّل
       ۱۳.۱ - توکّل پیامبر بر خداوند
       ۱۳.۲ - ارتباط توکل و ربوبیت
۱۴ - توحید
       ۱۴.۱ - اعلام موضع توحیدی‌
       ۱۴.۲ - پیامبر گواه بر توحید
۱۵ - توبه
۱۶ - تضرّع
۱۷ - انابه
۱۸ - تهجّد
۱۹ - خوف از خدا
۲۰ - پانویس
۲۱ - منبع


مسئله رابطه‌ انسان و خداوند به صورت بسیار عالی در قرآن توصیف شده و پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان نمونه و الگویی برای تمام انسان‌ها در همه اعصار و قرون معرفی شده است. فضائل معنوی پیامبر در حقیقت بیانگر ارزش‌های حاکم بر رابطه انسان با آفریدگار خویش‌ است. از دیدگاه قرآن، انسان آفریده خداوند است و نشان بندگی او را از همان آغاز وجودش دارد. خدا هنگام آفرینش انسان بر ربوبیّت خود از فرزندان آدم گواهی گرفته است: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا» شاید بتوان گفت که مهمّ‌ترین جنبه در رابطه پیامبر با خداوند، همین رابطه بندگی و عبودیت است.
اخلاص در همه امور و خصوصا در عبادات «قل ان صـلاتی و نـسکی‌ و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین» و تبلیغ دین «...قل‌ لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الاّ ذکـری للعالمین» نیز جزو فضیلت‌هایی است که در رابطه انسان با خدای خود مجال ظهور می‌یابد و پیامبر اسلام در اوج خلوص، این فضیلت را از خداوند درخواست می‌نماید. «و قـل رب ادخلنی مدخل صدق‌ و اخرجنی مخرج صدق و اجـعل لی مـن لدنـک سـلطنا نصیرا»
توکّل که نشان اعتماد فوق‌العاده به مشیّت الهی است، یکی دیگر از فضیلت‌های پیامبر اسلام شمرده می‌شود که در رابطه انسان با خدای خود ظهور و بروز می‌یابد: «قل لن یصیبنا الاّ‌ ما‌ کتب اللّه لنا هو مولانا و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون» خشیت و خداترسی نیز، از عناصر ارزش‌مند روحی است که در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهی ظهور می‌یابد: «من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب» و نبی مکرم اسلام همواره و در همه حال در صبحگاهان و شامگاهان خداوند متعال را از روی تضرع و خوف یاد می‌کردند. «و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا‌ و خیفة...» اطاعت، تسبیح، تقرّب، استغفار، حقانیّت، سجده، رکوع، شکر، تسلیم، تهجّد و انابه از دیگر فضائل معنوی نبی مکرم اسلام می‌باشند که در قرآن به آنها اشاره شده است.


از دقت‌ در‌ آیات قرآن کریم چنین برمی‌آید که‌ مقام‌ پیامبر‌ اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در‌ بین‌ سایر‌ انبیاء‌ از لحاظ عبودیت، مـقام خـاصی است کـه خداوند متعال در قرآن، تعبیر عبد مطلق را درباره ایشان به کار می‌برد؛ در حالی که درباره سایر انبیاء چنین تعبیری در قرآن نیامده‌ است و‌ ایـن خود یکی از فضیلت‌های پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به سایر انبیاء است.

۲.۱ - بالاترین مـقام پیامبر

۱. عـبودیّت، عالی‌ترین مـقام محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در اوج تقرّب بـه خداوند:
• «ثمّ دنـا فـتدلّی• فکان قـاب قـوسین او ادنـی• فاوحی الی عـبده‌ ما‌ اوحی؛ سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد... • تا آن که فاصله او (با پیامبر) به‌اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ • در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود.»
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در عـین رفـعت مـقام و عروج به معراج، عبد و بنده خدا:
• «سبحان الّذی اسری‌ بعبده‌ لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله لنریه مـن ءایـتنا انّه هو السّمیع البصیر؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم؛ برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست‌.»

۲.۲ - برترین مقام در عـبودیّت

مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، عبد خدا و دارای مقامی والا در بندگی او:
• «... ممّا‌ نزّلنا علی عبدنا... ؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید،...»
• «... ان کنتم‌ ءامنتم‌ باللّه و ما انزلنا علی عبدنا... ؛... اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بی‌ایمان) نازل کردیم، ایمان آورده‌اید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!»
• «... انـزل عـلی عبده الکتاب... ؛ حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده برگزیده‌اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...»
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین‌ نذیرا؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد.»
• «الیس اللّه بکاف‌ عبده‌ و یخوّفونک بـالّذین مـن دونـه و من یضلل اللّه فما له من‌هاد؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌ای ندارد!»
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و انّ اللّه بکم لرءوف رحیم؛ او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش (محمد) نازل می‌کند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.»
• «و انّه لمّا قام عبد اللّه یـدعوه کـادوا یکونون علیه لبدا؛ و اینکه هنگامی که بنده خدا؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عبادت برمی‌خاست و او را می‌خواند، گروهی پیرامون او به شدّت ازدحام می‌کردند!»»
• «عبدا اذا صلّی؛ بنده‌ای را به هنگامی که نماز می‌خواند (آیا مستحق عذاب الهی نیست)؟!»

۲.۳ - عـبودیّت و معراج

عبودیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، رمز شایستگی آن حضرت برای معراج و مـشاهده آیـات‌ مهم‌ الهی:
• «سبحان الّذی اسری‌ بعبده‌ لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله لنریه مـن ءایـتنا انّه هو السّمیع البصیر؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست‌.»

۲.۴ - عبودیّت و رسالت

۱. محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، عبد و بنده مورد تکریم خـدا، با ارسـال آیات آسمانی بـر او:
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات... ؛ او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش (محمد) نازل می‌کند...»
۲. نقش عبودیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نایل شـدن آن حـضرت به مقام رسالت و نزول قرآن بر‌ ایشان:
• «و ان‌ کنتم فی ریب ممّا نـزّلنا عـلی عـبادنا فاتوا بسورة من مثله... ؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!»
• «و اعلموا انّما غنمتم من شی‌ء‌ فانّ للّه خمسه... ان کنتم ءامنتم باللّه و ما انـزلنا عـلی عـبدنا‌ یوم‌ الفرقان‌ یوم التّقی الجمعان... ؛ بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بی‌ایمان) نازل کردیم، ایمان آورده‌اید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!»
• «... انـزل عـلی عبده الکتاب... ؛ حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده برگزیده‌اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...»
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین‌ نذیرا؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد.»
• «فاوحی الی عـبده‌ ما‌ اوحی؛ در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود.»
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و انّ اللّه بکم لرءوف رحیم؛ او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش (محمد) نازل می‌کند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.»

۲.۵ - عبودیّت و انذار مردم

۱. عبودیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زمینه شایستگی وی برای‌ انذار‌ مردم:
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین‌ نذیرا؛ زوال‌ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد.»
۲. عـبودیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد خداوند، صفتی بس مهم و ارزشمند‌ برای‌ وی:
• «سبحان الّذی اسری بعبده‌ لیلا‌ مـن المـسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله... ؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست‌.»

۲.۶ - عبودیّت و هدایت خاص

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بنده بـرگزیده خدا، برای بهره‌مندی از هدایت ویژه قرآن:
• «... ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا... ؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم...»

۲.۷ - الگوهای پیامبر در عبودیّت

۱. عـبودیّت ابراهیم (علیه‌السّلام)، الگویی برای عبودیّت نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛ و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشمها (ی بینا)!»
۲. عبودیّت اسحاق (علیه‌السّلام)، الگویی برای عـبودیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛ و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای نیرومند و چشمهای بینا!»
۳. عبودیّت‌ یعقوب (علیه‌السّلام)، توصیه سازنده‌ای برای عبودیّت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛ و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای نیرومند و چشمهای بینا)!»

۲.۸ - تقویت روحیّه‌ عبادی پیامبر

۱. نزول آیات تـاریخ پیـامبران به امر خدا، وسیله‌ای برای تقویت روحیّه عبادی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «... فاعبده‌ و اصطبر لعبادته... ؛ همان پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد! او را پرستش کن؛ و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او می‌یابی؟!» تاریخ پیامبرانی چون عیسی، ابراهیم، موسی، اسماعیل‌ و ادریس (علیه‌السّلام) قـبل از آیه مزبور ذکر شده است.
۲. بـهره‌مندی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از فضل و بخشش‌ خاصّ خداوند به دلیل مقام بندگی و تقویت روحیّه‌ پیامبر:
• «... ان ینزّل اللّه من فـضله عـلی مـن یـشاء‌ مـن عباده... ؛ … و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است.»


واژه اطاعت از ریشه «ط‌ـ‌وع» (ضد کَرْه) به‌ معنای فرمان بردن همراه با خضوع و رغبت است. اطاعت به معنای پیروی شخص از اوامر و نواهی مولای خود بوده و بالاترین مرحله در اطاعت، بندگی مطلق و تبعیت بی‌چون و چرا از فرمان‌های مولا می‌باشد. عبد به کسی گفته می‌شود که تعلق به مولی و صاحب خود دارد و اراده‌اش تابع اراده او است. عبودیت اوج تکامل یک انسان و نهایت قرب او به خداست به همین دلیل است که خداوند غرض از خلقت انسان را «عبودیت» معرفی می‌نماید. لذا پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به دلیل اطاعت محض از فرامین الهی به بالاترین مرحله اطاعت و بندگی که همان مقام عبودیت الهی است، نائل شدند.

۳.۱ - اطاعت از تعالیم وحی

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور پیروی‌ از تعالیم وحی:
• «یا ایّها النّبیّ اتّق اللّه و لا تطع الکافرین و المنافقین‌ انّ اللّه کان علیما‌ حکیما• و اتّبع ما یوحی الیک من ربـّک انّ اللّه کان بما تعملون خبیرا؛ ‌ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. • و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می‌شود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.»

۳.۲ - اعلام اطاعت از خداوند

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور‌ به اعلام اطاعت خود و پیروانش از پروردگار جهانیان:
• «قل انّ هـدی اللّه هو‌ الهدی‌ و امرنا لنسلم لربّ العالمین؛ بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.»

۳.۳ - پیروی از‌ آیین ابراهیم

اطاعت و پیروی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از‌ ابراهیم (علیه‌السّلام) و آیین وی:
• «انّ اولی النّاس بـابراهیم للّذیـن‌اتـّبعوه و هذا‌ النّبیّ... ؛ سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده‌اند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولی و سرپرست مؤمنان است.»

۳.۴ - پیـروی از اسلام

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به‌ اطاعت‌ و پیـروی از اسلام:
• «ثـمّ جـعلناک علی شریعة من الامر فاتّبعها و لا‌ تتّبع‌ اهواء الّذین لا یعلمون؛ سپس تو را بر شریعت و آیین حقّی قرار دادیم؛ از آن پیروی کن و از هوس‌های کسانی که آگاهی ندارند پیروی مکن!»

۳.۵ - پیـروی از انابه‌کنندگان

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به پیـروی از راه انابه‌کنندگان:
• «و‌ ان‌ جـاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما‌ و صاحبهما فی الدّنیا معروفا و‌اتـّبع سـبیل‌ من‌ اناب‌ الیّ ثمّ الیّ مرجعکم فانبّئکم بما کنتم‌ تعملون؛ و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن؛ و از راه کسانی پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من آمده‌اند؛ سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می‌کردید آگاه می‌کنم.»

۳.۶ - پیـروی از جبرئیل

ماموریّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بـه پیـروی از جبرئیل در قرائت‌ قرآن:
• «فاذا قراناه فاتّبع قرءانه؛ پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!»

۳.۷ - اطاعت از‌ یهود و نصارا

هشدار خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نسبت به اطاعت از‌ هوا‌ و هوس یهود و نصارا:
• «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم‌ قل‌ انّ هدی اللّه هو الهدی ولئن اتّبعت اهواءهم بـعد الّذی جـاءک مـن‌ العلم‌ ما‌ لک من اللّه من ولیّ و لا نصیر؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوس‌های آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.»

۳.۸ - عدم اطاعت از کافران و منافقان

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به تبعیت نکردن از کافران و منافقان:
• «فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا؛ بنابراین از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن (قرآن) با آنان جهاد بزرگی بنما!»
• «یا ایّها النّبیّ اتّق اللّه و لا‌ تطع‌ الکافرین و المنافقین انّ اللّه کان علیما حکیما؛ ‌ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.»
• «و لا تطع الکافرین و المنافقین ودع اذاهم و تـوکّل عـلی اللّه و کفی باللّه وکیلا؛ و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!»

۳.۹ - عدم اطاعت از گناه‌کاران

۱. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به پیروی نکردن از افراد گناه‌کار و ناسپاس:
• «فـاصبر لحـکم ربـّک و لا‌ تطع‌ منهم‌ ءاثما او کفورا؛ پس در (تبلیغ و اجرای) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش، و از هیچ گنهکار یا کافری از آنان اطاعت مکن!»
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به تبعیّت نکردن از افراد پست، عیب‌جو، متجاوز، گناه‌کار، و بدنام:
• «و لا تطع کلّ حلاّف مهین• همّاز مشّاء بنمیم• منّاع للخیر معتد اثیم• عتلّ بعد ذلک زنیم؛ و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن، • کسی که بسیار عیب‌جوست و به سخن‌چینی آمد و شد می‌کند، • و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناه‌کار است؛ • علاوه بر اینها کینه‌توز و پرخور و خشن و بدنام است!»

۳.۱۰ - عدم اطاعت از غـافلان

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به‌ پرهیز‌ از‌ پیروی افـراد غـافل و هواپرست:
• «و‌ اصبر‌ نفسک مع الّذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشیّ یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدّنیا و لا‌ تطع‌ من‌ اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هوئه و کان‌ امره فرطا؛ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند، و تنها رضای او را می‌طلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلب‌شان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان‌ها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.»

۳.۱۱ - عدم اطاعت از اکثریّت مردم

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف بـه پیروی نکردن از اکثریّت مردم:
• «و ان تطع اکثر‌ من‌ فی الارض یـضلّوک عـن سبیل اللّه ان یتّبعون الاّ الظّنّ و ان هم الاّ یخرصون؛ اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می‌نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می‌زنند.»

۳.۱۲ - عدم اطاعت از مکذّبان

اطاعت‌ کردن‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکذّبان، مورد نهی خداوند:
• «فلا تطع المکذّبین؛ حال که چنین است از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن!»
• «ارءیت‌ ان‌ کذّب و تولّی• کلاّ لا تـطعه و اسـجد و اقترب؛ به من خبر ده اگر (این طغیان‌گر) حق را انکار کند و به آن پشت نماید (آیا مستحق مجازات الهی نیست)؟! • چنان نیست (که آن طغیان‌گر می‌پندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی!»


یکی از امتیازات انبیای الهی اخلاص است. آن بزرگواران هرگز انتظاری از احدی نداشتند، و شعار همه این بود که: ما از شما مزدی نمی‌خواهیم، پاداش ما تنها بر پروردگار جهانیان است. «ما اسئلکم علیه مِن اجر ان اجری الاّ علی ربّ العالمین» پیامبر اسلام نیز انتظاری از مردم نداشت، جز آنکه با اختیار خود راه خدا را انتخاب کنند: «قل ما اسئلکم علیه مِن اجر الاّ مَن شاء ان یتّخذ الی ربه سبیلاً» و در آیه‌ای دیگر، پاداش رسالت پیامبر، مودّت اهل‌بیت او شمرده شده است. خداوند خطاب به پیامبرش می‌فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی»
روشن است که دوستی اهل‌بیت معصوم رمز تداوم راه خدا و انبیاست و پیروی از آنان به سود خود مردم است و اگر در یک جا مزد رسالت، پیوند با اهل‌بیت و در جای دیگر انتخاب راه خدا شمرده شده، به خاطر آن است که هرگز میان راه خدا و راه پیشوایان معصوم جدایی وجود ندارد، همان گونه که میان کتاب خدا و عترت، تا ابد پیوندی ناگسستنی است. «اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ اَهْلَ بَیْتِی وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»

۴.۱ - تبلیغ خالصانه

اخلاص‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در تبلیغ و ابلاغ پیام‌های الهی:
• «قل اتحاجّوننا فی اللّه و هو ربـّنا و ربـّکم و لنـا اعملنا و لکم‌ اعمالکم و نحن له مخلصون؛ بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه می‌کنید؟! در حالی که او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش می‌کنیم، (و موحد خالصیم).»»
• «... قل‌ لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الاّ ذکـری للعالمین؛ آنها کسانی هستند که خداوند هدایت‌شان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمی‌طلبم! این (رسالت)، چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست! (این وظیفه من است).»»
• «و ما اکثر النّاس و لو حرصت بمؤمنین• و ما تسئلهم علیه من اجر ان هو‌ الاّ‌ ذکر للعالمین؛ و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمی‌آورند! • و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمی‌طلبی؛ آن نیست مگر تذکّری برای جهانیان!»
• «قل‌ ما اسئلکم علیه من اجـر الاّ مـن شـاء ان یتّخذ الی ربّه سبیلا؛ بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)»»
• «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجری الاّ عـلی اللّه... ؛ بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته‌ام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»»
• «قـل ما اسئلکم علیه من‌ اجر‌ و ما انا من المتکلّفین؛ (ای پیامبر! ) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمی‌طلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است! )»»
• «ذلک‌ الّذی‌ یـبشّر‌ اللّه عـباده الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی و ‌من‌ یقترف حـسنة نـزد له فیها حسنا انّ اللّه غفور شکور؛ این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند به آن نوید می‌دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌ داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است‌.»

۴.۲ - عبادت خالصانه

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به اخلاص در عبادات و پرسـتش خداوند:
• «قـل انـّی نهیت ان اعبد الّذین تدعون‌ من دون اللّه قل لا اتّبع اهواءکم... ؛ بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا می‌خوانید، نهی شده‌ام!» بگو: «من از هوی و هوس‌های شما، پیروی نمی‌کنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شده‌ام؛ و از هدایت‌یافتگان نخواهم بود!» »
• «قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه‌ ربّ‌ العالمین؛ بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.»
• «قل یا ایّها النّاس ان کنتم فی شکّ من دینی فلا اعبد الّذین تعبدون مـن دون اللّه ولکـن اعـبد اللّه... ؛ بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم! تنها خداوندی را پرستش می‌کنم که شما را می‌میراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم!»
• «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیرة انا و من‌ اتّبعنی و سبحان اللّه و ما انا من المشرکین؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»»
• «انّما‌ امـرت ان اعـبد ربّ هذه البلدة الّذی حرّمها و له کلّ شی‌ء... ؛ (بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛»
• «انّا انزلنا الیک الکتاب بالحقّ فاعبد اللّه مـخلصا له الدّیـن؛ ما این کتاب را به حقّ بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان!»
• «قل‌ انـّی‌ امرت ان اعبد اللّه مخلصا له الدّین؛ بگو: «من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم،»
• «قل اللّه اعبد مخلصا له دینی؛ بگو: «من تنها خدا را می‌پرستم در حالی که دینم را برای او خالص می‌کنم.»
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد ایّها الجاهلون•... لئن اشرکت لیحبطنّ عـملک... • بـل اللّه فاعبد... ؛ بگو: «آیا به من دستور می‌دهید که غیر خدا را بپرستم‌ ای جاهلان؟!» • به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می‌شود... • بلکه تنها خداوند را عبادت کن...»
• «قـل‌ انّی‌ نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه... و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛ بگو: «من نهی شده‌ام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا می‌خوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قل انـّما ادعـوا ربّی و لا اشرک به احدا؛ بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!» »
• «انّ‌ ناشئة الّیل هی اشدّ وطا و اقوم قیلا؛ مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت‌تر است!» بر اساس روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام)، «اقوم قیلا» تهجّد همراه با اخلاص است.
• «و اذکر اسم ربّک و تبتّل الیه‌ تبتیلا؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند!» «تبتّل» از ریشه «بتل» به معنای‌ انقطاع‌ کـامل از غـیر خدا و اخلاص در عبادت است.
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انتم عابدون مـا اعبد• و لا انا عابد ما عبدتم• و لا انتم عابدون ما اعبد• لکم دینکم ولی دین؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه شما آنچه را من می‌پرستم می‌پرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، • و نه شما آنچه را که من می‌پرستم پرستش می‌کنید؛ • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!.»

۴.۳ - اخلاص در همه امور

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف‌ به‌ اخلاص در تمام امور:
• «فان‌ حاجّوک‌ فـقل‌ اسـلمت وجـهی للّه و من اتّبعن و قل للّذین اوتوا الکتاب و الامـّیّین ءاسـلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا‌ فانّما‌ علیک‌ البلاغ و اللّه بصیر بالعباد؛ اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شده‌ایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و بی‌سوادان (مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت می‌یابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست.»
• «قل ان صـلاتی و نـسکی‌ و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین؛ بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است‌.»
• «و ان اقم وجهک‌ للدّیـن حـنیفا و لا تکوننّ من المشرکین• و لا تدع من دون اللّه ما لا ینفعک و لا یضرّک‌ فان‌ فعلت‌ فانّک اذا مـن الظّالمین؛ و (به من دستور داده شده که: ) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش! • و جز خدا، چیزی را که نه سودی به تو می‌رساند و نه زیانی، مخوان! که اگر چنین کنی، از ستمکاران خواهی بود!»

۴.۴ - اعلام خلوص در عبادت

پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف‌ به اعلام عـبادت خالصانه خود برای خدا:
• «قـل یـا ایّها النّاس ان کنتم فی شکّ مـن دیـنی‌ فلا‌ اعبد‌ الّذین تعبدون من دون اللّه ولکن اعبد اللّه الّذی یتوفّاکم و امرت‌ ان‌ اکون‌ من المؤمنین؛ بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم! تنها خداوندی را پرستش می‌کنم که شما را می‌میراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم!»
• «قـل هـذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیرة انـا و مـن‌اتـّبعنی‌ و سبحان‌ اللّه و ما انـا مـن المشرکین؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» »
• «و الّذین ءاتینهم الکتاب یـفرحون بـما انزل الیک‌ و من الاحزاب من ینکر بعضه قل انّما امرت ان اعبد اللّه و لا‌ اشرک‌ به‌ الیـه ادعـوا و الیه مئاب؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند؛ بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!» »
• «انّما امرت ان اعبد ربّ هـذه البـلدة الّذی حرّمها‌ و له کـلّ شـی‌ء و‌امـرت ان اکون من المسلمین؛ (بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛ »
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد‌ ایـّها‌ الجـاهلون• بل اللّه فاعبد و کن من‌ الشّاکرینبگو: «آیا به من دستور می‌دهید که غیر خدا را بپرستم‌ ای جاهلان؟!» • بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش!»
• «قـل‌ انّی‌ نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه... و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛ بگو: «من نهی شده‌ام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا می‌خوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قـل انـّما ادعـوا ربـّی و لا اشرک به احدا؛ بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!»»
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انا عابد ما عبدتم• لکم دینکم ولی دین؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!.»
• «قل ان صـلاتی و نـسکی‌ و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین؛ بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است‌.»

۴.۵ - درخواست اخـلاص از خداوند

پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به درخواست اخلاص از خداوند:
• «و قـل رب ادخلنی مدخل صدق‌ و اخرجنی مخرج صدق و اجـعل لی مـن لدنـک سـلطنا نصیرا؛ و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار، ) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!»»


خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم، انبیاء و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را توصیه به استغفار می‌کند. در اینجا شبهه‌ای به ذهن می‌آید که آیا این امر به استغفار با اعتقاد به معصومیت انبیاء منافات دارد؟
آیاتی که پیامبر را مامور به استغفار نموده و یا خود پیامبر در مقام طلب آمرزش از گناه بر آمده، هیچ منافاتی با عصمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ندارد زیرا مامور شدن پیامبر به استغفار دلیل بر این نیست که او گناهی را مرتکب شده است بلکه پیامبر همانند سائر مکلفین تکلیف دارد و تکلیف دلیل بر عصمت و عدم عصمت کسی نیست و لذا مامور شدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به استغفار هیچ محذوری ندارد چون استغفار هر کس به سبب حال خود آن کس می‌باشد و استغفار پیامبر برای درخواست ادامه مغفرت و تکمیل شکرگزاری است چون هر موجود امکانی و همه کمالاتش در حدوث و بقا نیازمند فیض الهی است و لذا اگر امداد الهی نمی‌بود حضرت یوسف گرفتار گناه می‌شد زیرا صدور گناه از معصوم محال عادی است نه محال عقلی، و با کمک خدا به گناه آلوده نشد.
استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. توبه گنه‌کاران از گناه است و توبه اهل سلوک از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق می‌باشد. توبه و استغفار اولیای الهی و معصومان نیز مرتبه‌ای بالاتر دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهی‌اند و توجه به مقام ربوبی که کمال مطلق است؛ دارند، وقتی به خود و اعمال خویش می‌نگرند؛ با تمام عظمت و بزرگی آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بی‌نهایت الهی بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی می‌بینند.
از طرفی استغفار خود عبادتی مستقل است که الزاما نباید پس از انجام گناه صورت گیرد. امام صادق (علیه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند که رسول خدا فرمودند: «خیر الدعاء الاستغفار؛ بهترین دعا استغفار است.» همچنین امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «کان رسول الله یتوب الی الله و یستغفر فی کل یوم و لیله مائه مره من غیر ذنب»؛ رسول خدا در هر شبانه روز صد مرتبه استغفار می‌کرد بدون آن که گناهی انجام داده باشد. بنابراین یکی از بهترین شاخه‌های عبادت و بندگی خداوند، استغفار است که تواضع انسان را در برابر خدا می‌رساند و مایه طلب رحمت و غفران از درگاه خداوند منان است.

۵.۱ - استغفار پیامبر برای خود

فرمان خـدا بـه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، جهت‌ استغفار برای خویشتن:
• «و استغفر‌ اللّه‌ انّ‌ اللّه کان غفورا‌ رحیما؛ و از خداوند، طلب آمرزش نما! که خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
• «و قل ربّ اغفر‌ و ارحم... ؛ و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن؛ و تو بهترین رحم‌کنندگانی!»
• «... و استغفر لذنبک و سبّح بحمد ربّک بالعشیّ و الابکار؛ پس (ای پیامبر! ) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور!»
• «... و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات... ؛ پس بدان که معبودی جز «اللَّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را می‌داند!»

۵.۲ - استغفار پیامبر برای مؤمنان

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به طلب آمرزش از‌ خدا‌ برای مؤمنان:
• «... فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «... اولئک الّذین یؤمنون باللّه و رسوله فاذا استذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و استغفر‌ لهم اللّه... ؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که می‌خواهی (و صلاح می‌بینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
• «... و استغفر لذنبک و للمؤمنین‌ و المؤمنات... ؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را می‌داند!»
• «یا ایّها‌ النّبیّ اذا جاءک‌ المؤمنات... و‌ اسـتغفر لهـنّ اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛ ‌ ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!»

۵.۳ - استغفار پیـامبر ‌در قیامت

استغفار پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در روز قیامت:
• «... یـوم لا یـخزی اللّه النّبیّ و الّذین‌ ءامنوا‌ معه... یقولون‌ ربّنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا... ؛. در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی‌کند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و می‌گویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایی!»»

۵.۴ - استغفار پیامبر برای منافقان

استغفار محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای منافقان، در‌ صورت‌ توبه‌ آنان:
• «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر‌ لکم‌ رسول‌ اللّه‌ لوّوا‌ رءوسهم‌ و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون؛ هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می‌دهند؛ و آنها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‌ورزند!»

۵.۵ - موثر بودن استغفار پیامبر

اثر بـخشیدن استغفار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، برای آمرزش گناهکاران و خطاکاران پس از استغفار و توبه آنان:
• «الم تر الی الّذین یزعمون‌ انّهم‌ ءامنوا بما انزل الیک... •... و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول‌ لوجـدوا اللّه تـوّابا رحیما؛ … آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتاب‌های آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند،... ... • و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‌گذاردند)، به نزد تو می‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می‌کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.»
• «قل انّما انا بشر مثلکم یوحی الیّ انّما‌ الهکم‌ اله وحد فاستقیموا الیه‌ و استغفروه و ویل للمشرکین؛ بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم؛ این حقیقت بر من وحی می‌شود که معبود شما معبودی یگانه است؛ پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید؛ وای بر مشرکان!»
• «... اولئک الّذین یؤمنون باللّه و رسوله فاذا استذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و اسـتغفر ‌لهـم اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛ مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند و هنگامی که در کار مهمّی با او باشند، بی‌اجازه او جایی نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که می‌خواهی (و صلاح می‌بینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
• «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر‌ لکم‌ رسول‌ اللّه‌ لوّوا‌ رءوسهم‌ و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون؛ هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می‌دهند؛ و آنها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‌ورزند!»
• «یا ایّها‌ النّبیّ اذا جاءک‌ المؤمنات... و‌ اسـتغفر لهـنّ اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛ ‌ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!»

۵.۴ - استغفار پیامبر برای منافقان

بی‌اثر بودن استغفار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای منافقان:
• «استغفر لهم او لا‌ تستغفر‌ لهم‌ ان تستغفر لهـم سـبعین مرّة فلن یغفر اللّه لهم ذلک بانّهم کفروا باللّه و رسوله‌ و اللّه لا یهدی القوم الفاسقین؛ چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمی‌آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمی‌کند!»
• «سواء علیهم استغفرت لهـم‌ ام لم تـستغفر لهم لن یغفر اللّه لهم انّ اللّه لا‌ یهدی‌ القوم الفاسقین؛ برای آنها تفاوت نمی‌کند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمی‌بخشد؛ زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمی‌کند!» آیه، مربوط به «عبد اللّه بن ابیّ» منافق و اصحاب وی است.

۵.۷ - ممنوعیّت استغفار پیامبر

ممنوعیّت استغفار محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مشرکان، در صورت علم به دوزخی بودن‌ آنان:
• «ما‌ کـان للنّبیّ و الّذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین... من بعد ما تبیّن لهم انّهم اصحاب الجحیم؛ برای پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند!»


برای اثبات حقانیت پیامبر، بطور خلاصه سه راه وجود دارد؛ راه اول و مهم‌ترین آن‌ها «معجزه» است؛ راه دوم خبر دادن پیامبر قبلی است که نبوت او به وسیله معجزه ثابت شده است؛ راه سوم نیز قرائن و شواهد موجود است، یعنی از نحوه دعوت او، طریقه زندگی او، محتوای دعوت او، دستوراتی را که آورده و… می‌توان فهمید او از جانب خدا سخن می‌گوید یا از جانب خویش.
در مورد نبی مکرم حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز هر سه نشانه وجود دارد، به علاوه خداوند در جای جای قرآن بر حقانیت ایشان سوگند خورده و آن را تایید نموده است و انکار حقانیّت پیامبر اسلام را موجب‌ گرفتار‌ شدن به عذاب جهنم دانسته است.

۶.۱ - سوگند بر حقّانیّت پیـامبر

۱. قـسم‌های الهی‌ به‌ ستاره‌ها، شب و صبح، برای حقّانیّت قرآن و پیـامبر اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «فلا اقسم بالخنّس• الجوار الکنّس• و الّیل اذا‌ عسعس• و‌ الصّبح‌ اذا تنفّس• انّه لقول رسول کـریم• ذی قـوّة عند ذی العرش مکین؛ سوگند به ستارگانی که بازمی‌گردند، • حرکت می‌کنند و از دیده‌ها پنهان می‌شوند، • و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد، • و به صبح، هنگامی که تنفّس کند، • که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است (جبرئیل امین‌) • که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والایی دارد!»
۲. سوگند خـداوند‌ بـه‌ قرآن حکیم، برای اثبات حقّانیّت رسالت پیـامبر اسـلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و‌ القـرءان‌ الحـکیم• انّک‌ لمن المرسلین؛ سوگند به قرآن حکیم. • که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی،»
۳. سوگند خداوند بـه دیدنی‌ها و نادیدنی‌ها، برای اثبات حقّانیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «فلا اقسم بما تبصرون• و ما لا تبصرون• انّه لقـول رسـول کریم؛ » بنابر یک احـتمال، «رسول کـریم» پیامبر اسـلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۶.۲ - حقّانیّت‌ اسلام و رسالت پیامبر

۱. حقّانیّت‌ اسلام و رسالت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «قل یـا ایّها النـّاس قـد جاءکم الحقّ‌ من ربّکم فمن اهتدی فانّما یهتدی لنفسه و من ضلّ فانّما یضلّ عـلیها‌ و مـا انا علیکم‌ بوکیل؛ بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، برای خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه می‌گردد؛ و من مامور (به اجبار) شما نیستم!»»
۲. تایید حقّانیّت و روشـنی راه پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سـوی خداوند:
• «فـتوکّل علی‌ اللّه‌ انـّک‌ عـلی الحقّ المبین؛ پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!»
• «بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فهم فی امر مریج؛ آنها حقّ را هنگامی که به سراغ‌شان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!»
۳. اتمام حجّت خداوند بر حقّانیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «انّا ارسلناک بالحقّ بشیرا و نذیرا‌ و لا‌ تسئل عن اصحاب الجحیم؛ ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهی) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستی!»
۴. تاکید خداوند بـر حـقّانیّت رسـالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «ق و القرءان المجید• بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال‌ الکافرون هذا شـی‌ء عـجیب• بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فهم فی امر مریج؛ ق، سوگند به قرآن مجید (که قیامت و رستاخیز حقّ است)! • آنها تعجّب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده؛ و کافران گفتند: «این چیز عجیبی است! • آنها حقّ را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!»
۵. تغییر قبله از بیت المقدّس بـه کعبه، اتمام حـجّتی از‌ سـوی‌ خدا جهت اثبات حقّانیّت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «سیقول السّفهاء من النّاس ما‌ ولّاهم‌ عن قبلتهم الّتی کانوا علیها... • و کذلک جعلناکم امّة وسطا لتکونوا شهداء عـلی النّاس‌ و یکون الرّسول علیکم شهیدا و ما‌ جعلنا القبلة‌ الّتی‌ کنت‌ علیها الاّ لنعلم من یتّبع الرّسول‌ ممّن‌ ینقلب علی عقبیه و ان کانت لکبیرة الاّ علی الّذین هدی اللّه‌ و ما کان اللّه لیضیع ایمنکم ان‌ اللّه بـالنّاس لرءوف رحیم؛ به زودی سبک مغزان از مردم می‌گویند: «چه چیز آنها (مسلمانان) را، از قبله‌ای که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند.» • همان‌گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه‌ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبله‌ای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می‌کنند، از آنها که به جاهلیت بازمی‌گردند، مشخص شوند. و مسلماً این حکم، جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان (نماز) شما را ضایع نمی‌گرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.» این آیه شریفه درباره تغییر قبله از بیت المـقدّس بـه سوی کـعبه است.
• «و من حیث خرجت‌ فولّ‌ وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره لئلاّ یکون‌ للنّاس‌ علیکم حجّة... ؛ و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمی‌دارند، ) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‌های پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو قبله، نماز می‌خواند. ) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید!»

۶.۳ - نشانه‌های حقّانیّت‌ پیامبر

۱. شهادت علمای اهل‌ کتاب‌ در‌ عصر بعثت بر‌ حقّانیّت‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و یـقول الّذیـن کفروا لست مرسلا قل کفی باللّه شهیدا بینی و بینکم‌ و من عنده علم الکتب؛ آنها که کافر شدند می‌گویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» » مراد از «من‌ عنده‌ علم الکتاب» علما اهل کتاب‌اند.
۲. نقش مؤثّر‌ اندیشه و خردمندی، نشانه‌ای در راه‌یابی به‌ حقّانیّت‌ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «... و اسـرّوا النـّجوی الّذیـن ظلموا هل هذا الاّ بشر مثلکم افتاتون السّحر... • بل قالوا اضغاث احلام بل افتراه بل هو شاعر... • و ما ارسـلنا ‌قـبلک‌ الاّ‌ رجالا نوحی الیهم فسئلوا‌ اهل‌ الذّکر ان کنتم لا تعلمون• لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکـرکم افـلا تعقلون؛ ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می‌روید، با اینکه (چشم دارید و) می‌بینید؟! • آنها گفتند: « (آنچه محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورده وحی نیست؛) بلکه خواب‌هایی آشفته است! اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است!... • ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر! ) اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید. • ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی‌فهمید؟!» آیه شریفه مـی‌تواند‌ پاسـخی‌ باشد به درخواست بهانه‌جویانه مشرکان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مبنی بر آوردن معجزه‌ای برای اثبات حقّانیّت خویش؛ یعنی اگر آنان تعقّل کنند خواهند فهمید که قرآن معجزه پیامبر اسلام‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. گفتنی اسـت تـاکید بر این حقیقت با «لام» قسم و حرف تحقیق «لقد» مؤیّد همین برداشت است.
۳. اطـمینان یـهودیان عصر بعثت به حقانیت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و انطباق علایم پیـامبر مـوجود در کـتاب آسمانی آنان بر آن حضرت:
• «و اذا‌ لقوا‌ الّذین ءامنوا قالوا ءامنّا و اذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدّثونهم بـما‌ فـتح‌ اللّه‌ علیکم لیحاجّوکم به عند ربّکم افلا تعقلون؛ و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‌کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده، ) می‌گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‌کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمی‌فهمید؟!»»
• «انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات‌ و الهـدی مـن بعد ما بیّنّه للنّاس فی الکتاب اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم‌ اللّاعنون؛ کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند؛»
۴. بیان حقایق‌ کـتمان‌ شـده از تورات و انجیل از سوی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نشانی بر حقّانیّت آن حضرت:
• «یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا ممّا‌ کنتم‌ تخفون مـن الکـتاب و یـعفوا عن کثیر قد جاءکم من اللّه نـور و کـتاب مبین؛ ‌ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می‌کردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر می‌نماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.»
۵. کـفرورزی، کافران عصر بعثت موجب‌ انـکار‌ هرگونه‌ معجزه و نشانه‌ای بر حقّانیّت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و لو نزّلنا علیک کـتابا فـی قرطاس فلمسوه بایدیهم‌ لقال‌ الّذین‌ کفروا ان هـذا الاّ سـحر مبین؛ (حتّی) اگر ما نامه‌ای روی صفحه‌ای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن، ) آن را با دست‌های خود لمس کنند، باز کافران می‌گویند: «این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست»!»

۶.۴ - انـکار حقّانیّت پیامبر

۱. انـکار حقّانیّت رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در حکم کفر به خداوند:
• «و‌ اذا‌ سمعوا ما انـزل الی الرّسـول تری اعینهم تفیض من الدّمـع مـمّا عـرفوا من الحقّ‌ یـقولون‌ ربـّنا ءامنّا فاکتبنا مع الشـاهدین• و مـا لنا لا نؤمن باللّه و ما جاءنا‌ من‌ الحقّ... • و‌ الّذین کفروا و کذّبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم؛ و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشم‌های آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! • چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» • و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، همان‌ها اهل دوزخند.»
۲. تلاش پیشوایان بنی‌قریظه برای کـتمان حـقّانیّت رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و اذا‌ لقوا‌ الّذین ءامنوا قالوا ءامنّا و اذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدّثونهم بـما‌ فـتح‌ اللّه‌ علیکم لیحاجّوکم به عند ربّکم افلا تعقلون؛ و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‌کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) می‌گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‌کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمی‌فهمید؟!»» بنابر قولی، آیه شریفه درباره یهود بنی‌قریظه است.
۳. انکار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پس از آگـاهی به حقانیت آن حضرت، موجب‌ گرفتار‌ شدن به عذاب جهنم:
• «و من یشاقق الرّسول من بعد ما تبیّن له الهـدی و یـتّبع غیر سبیل المؤمنین نولّه ما تولّی و نصله جهنّم و ساءت مصیرا؛ کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که می‌رود می‌بریم؛ و به دوزخ داخل می‌کنیم؛ و جایگاه بدی دارد.»
۴. نازل نشدن عذاب الهی به علت اهانت‌های منافقان و یهودیان‌ به‌ آنـان، دلیل عـدم حـقانیت آن حضرت در نظر آنان:
• «الم تر الی‌ الّذین‌ نهوا عن النّجوی ثمّ یعودون لمـا نـهوا عنه و یتنجون بالاثم و العدوان و معصیة الرّسول‌ و اذا‌ جاءوک حیّوک بما لم یحیّک به اللّه و یقولون فی انفسهم لو‌ لا‌ یعذّبنا‌ اللّه بـما نقول... ؛ آیا ندیدی کسانی را که از نجوا (سخنان درگوشی) نهی شدند، سپس به کاری که از آن نهی شده بودند بازمی‌گردند و برای انجام گناه و تعدّی و نافرمانی رسول خدا به نجوا می‌پردازند و هنگامی که نزد تو می‌آیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) می‌گویند که خدا به تو نگفته است، و در دل می‌گویند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفته‌هایمان عذاب نمی‌کند؟!» جهنم برای آنان کافی است، وارد آن می‌شوند، و چه بد فرجامی است!»

۶.۵ - حـقّانیّت پیامبر از دیدگاه دیگران

۱. حـقّانیّت پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ارتباط او با وحی، امری ثابت شده برای منافقان:
• «یـحذر‌ المنافقون ان تنزّل علیهم سورة تنبّئهم بما فی قلوبهم... ؛ منافقان از آن بیم دارند که سوره‌ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می‌سازد!»»
۲. استفاده نکردن‌ از‌ غذا، راه نرفتن‌ در‌ بازارها، داشتن‌ گنج و باغ، نشانه‌های صدق‌ و حقّانیّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دیدگاه مشرکان:
• «و قال الّذین کفروا‌ ان‌ هـذا الاّ افک افترئه و اعانه‌ علیه‌ قوم‌ ءاخرون‌ فقد‌ جاء و ظلما‌ وزورا• و‌ قالوا اساطیر الاوّلین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا• قل انزله الّذی یعلم السّرّ فی‌ السـّماوات‌ و الارض انـّه کان غفورا رحیما• و قـالوا مـال‌ هذا‌ الرّسول‌ یاکل‌ الطّعام‌ و یمشی فی الاسواق لو لا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا• او یلقی الیه‌ کنز‌ او تکون له جنّة یاکل منها و قال الظّالمون ان تتّبعون الاّ رجـلا مسحورا؛ و کافران گفتند: «این فقط دروغی است که او ساخته، و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده‌اند.» آنها (با این سخن،) ظلم و دروغ بزرگی را مرتکب شدند. • و گفتند: «این همان افسانه‌های پیشینیان است که وی آن را رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا می‌شود.» • بگو: «کسی آن را نازل کرده که اسرار آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» • و گفتند: «چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! (نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را! ) چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوی او باشد)؟! • یا گنجی (از آسمان) برای او فرستاده شود، یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردی مجنون پیروی می‌کنید!»»
۳. ارایه معجزه‌ای محسوس و قابل رؤیت، توقّع مشرکان از پیـامبر اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جهت اثبات‌ درستی‌ ادّعای‌ نبوّت و حقّانیّت آن حضرت:
• «او یلقی الیه‌ کنز‌ او تکون له جنّة یاکل منها و قال الظّلمون ان تتّبعون الاّ رجـلا مسحورا؛ یا گنجی (از آسمان) برای او فرستاده شود، یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردی مجنون پیروی می‌کنید!»»
۴. یـهود و نصارا، خواهان سخن گفتن خداوند با آنان، درباره حقانیت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و قال الّذین لا یـعلمون لو لا یکلّمنا اللّه او تاتینا ءایة کذلک قال الّذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قـد بیّنّا الایات لقوم یوقنون؛ افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟! و یا چرا آیه و نشانه‌ای برای خود ما نمی‌آید؟!» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن می‌گفتند؛ دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است؛ ولی ما (به‌اندازه کافی) آیات و نشانه‌ها را برای اهل یقین (و حقیقت‌جویان) روشن ساخته‌ایم.»
۶. کفرپیشگان عصر بعثت، خواستار معجزه‌ای جز قرآن، بر حقّانیّت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و قالوا لو لا نزّل علیه ءایة من ربّه... ؛ و گفتند: «چرا نشانه (و معجزه‌ای) از طرف پروردگارش بر او نازل نمی‌شود؟!»»
• «و یقولون لو لا انـزل علیه ءایة ‌من‌ ربّه... ؛ می‌گویند: «چرا معجزه‌ای از پروردگارش بر او نازل نمی‌شود؟!»…»
• «و یقول الّذین کفروا لو‌ لا‌ انزل‌ علیه ءایـة مـن ربـّه انّما انت منذر و لکلّ قوم‌هاد؛ کسانی که کافر شدند می‌گویند: «چرا آیه (و معجزه‌ای) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» تو فقط بیم دهنده‌ای! و برای هر گروهی هدایت کننده‌ای است (؛ و اینها همه بهانه است، نه برای جستجوی حقیقت)!»
• «و‌ قالوا‌ لو‌ لا یاتینا بایة من ربّه... ؛ گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟! (بگو: ) آیا خبرهای روشنی که در کتابهای (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟!»


سجده در لغت به معنای تذلل و خوار شدن آمده است. و سجده موجودات، اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، کرات آسمانی، انسان و جن و فرشتگان، به معنای خضوع و تذلیل در برابر عظمت خداوند متعال می‌باشند. در شرع مقدس، سجده به معنای نهادن هفت موضع از بدن بر زمین و ذکر خداوند است؛ به نحوی که پیشانی بر زمین باشد و چیزی بین پیشانی و آنچه بر آن سجده می‌شود، حایل و فاصله نباشد. سجده در برابر پروردگار جهان، امری است فطری و طبیعی. فطرت اقتضا می‌کند که هر منعم از ولی نعمت خود سپاسگزار باشد و چون خدای سبحان خالق و ولی نعمت همه موجودات است باید همه موجودات در برابر او عبادت و اطاعت نمایند، به همین جهت خداوند متعال این تذلل و خضوع را برای ما بیان می‌فرماید: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید... . «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا... » یکی از فضائل نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جا آوردن سجده‌های طولانی و مداومت بر سجده خصوصا در پاسی از شب است که موجبات تقرب آن وجود مقدس به ساحت قدس الهی را فراهم نمود.

۷.۱ - امر به سجده‌ برای خداوند

توصیه خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ سجده‌ و کرنش نمودن آن حضرت برای خداوند:
• «فسبّح بحمد ربّک و کن‌ من‌ السّاجدین؛ (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش!»
• «و من الّیل فسبّحه و ادبر السّجود؛ و در بخشی از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده‌ها!» طبق روایتی از‌ امام صادق (علیه‌السّلام)، مقصود از «ادبار السّجود» نماز وتر‌ در‌ آخر شب است، که‌ بیان‌ می‌کند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخشی‌ از‌ شب را به سجده سپری می‌کرد.
• «کلاّ لا تـطعه و اسـجد و اقترب؛ چنان نیست (که آن طغیان‌گر می‌پندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی!»

۷.۲ - مداومت پیامبر بر سجده

مداومت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر سجده کردن و عبادت خداوند:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه اشدّاء‌ علی‌ الکفّار‌ رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی...» بنابر قـولی «محمّد» مبتدا «رسول اللّه» تابع آن «و الّذین معه» عطف بر «محمّد» و «اشدّاء علی‌ الکفّار» تا آخر خبر آن است.

۷.۳ - وصف پیامبر به سجود برای خدا

۱. وصف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تورات، به سجده کردن برای خداوند:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه اشدّاء‌ علی‌ الکفّار‌ رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدا... سیماهم فی وجوهم من اثر السّجود ذلک مثلهم فی التّوراة... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی... نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است،...»
۲. وصـف‌ پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در انجیل، به سجده کردن برای خداوند:
• «محمّد‌ رسول اللّه و الّذین‌ معه‌ اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدا... سیماهم فی وجوهم من اثر السـّجود ذلک مـثلهم فی التّوراة و مثلهم فی الانجیل... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی... نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است،...» بنابر احتمالی، اوصاف ذکر شده برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده‌ است.

۷.۴ - سجده برای خداوند در شـب

۱. سجده برای خداوند در پاسی از شـب، دارای اهـمّیّت بسزا برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و من الّیل فاسجد له و سبّحه لیلا طویلا؛ و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی!» از تقدیم «و من اللّیل...» استفاده می‌شود که سجده در شب، اهمّیّت‌ بیشتری‌ دارد.
۲. اختصاص پاسی از شب برای سجده در برابر خداوند از سوی‌ پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نمودی از دنیاگریزی و آخرت‌اندیشی‌ حضرت:
• «و من الّیل فاسجد له... • انّ هؤلاء یحبّون العاجلة و یـذرون وراءهـم یـوما ثقیلا؛ و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی! • آنها زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند، در حالی که روز سختی را پشت سر خود رها می‌کنند!»
۳. نزول قرآن‌ بر‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مستلزم اختصاص دادن پاسی از شب برای سجده در برابر خداوند به وسیله حضرت:
• «انّا نحن نزّلنا عـلیک القـرءان تنزیلا• فاصبر لحکم ربّک... • و من الّیل‌ فاسجد‌ له... ؛ مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل کردیم! • پس در (تبلیغ و اجرای) حکم پروردگارت شکیبا باش... و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی!»

۷.۵ - سجده‌ و عنایت خاصّ‌ الهی

۱. پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مورد لطف و عنایت خاصّ‌ خداوند، همگام‌ سجده‌هایش:
• «الّذی یراک حین تقوم• و تقلّبک فی السّاجدین؛ همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی‌خیزی می‌بیند؛ • و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان!»
۲. لطـف و عـنایت‌ خداوند‌ به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به هنگام‌ سجده‌هایش، برخاسته‌ از‌ شنوایی و علم او:
• «الّذی یراک‌ حین‌ تقوم• و تقلّبک فی السّاجدین• انّه هو السّمیع العلیم؛ همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی‌خیزی می‌بیند؛ • و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان! • اوست خدای شنوا و دانا.»
۳. سجده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای خداوند، زمینه‌ساز جلب حمایت الهی از آن حضرت در برابر استهزاگران:
• «انّا کفیناک المستهزءین• الّذین‌ یجعلون‌ مع اللّه الها ءاخر فسوف یعلمون• و لقد نعلم انّک یـضیق صـدرک‌ بما‌ یقولون• فسبّح‌ بحمد ربّک و کن من السّاجدین؛ ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛ • همان‌ها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ امّا بزودی می‌فهمند! • ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را سخت ناراحت می‌کنند). • (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش!»

۷.۶ - سجده سبب تقرب

سجده‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر خداوند، سبب تقرّب ایشان بـه درگاه الهی:
• «کلاّ لا تـطعه و اسـجد و اقترب؛ چنان نیست (که آن طغیان‌گر می‌پندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی!»

۷.۷ - علائم سجده‌ در‌ چهره‌ پیامبر

آشکار بودن علایم سجده‌ در‌ چهره‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بـینهم ‌تـراهم رکّعا سجّدا یبتغون فضلا من اللّه و رضوانا سیماهم فی‌ وجوههم‌ من‌ اثر السّجود... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورت‌شان از اثر سجده نمایان است؛...»

۷.۸ - سجده سبب مقاومت

۱. سجده پیـامبر اکـرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای‌ خداوند، راهی‌ برای مقاومت در برابر دشمنان کینه‌توز:
• «انّا کفیناک المستهزءین• الّذین‌ یجعلون‌ مع اللّه الها ءاخر فسوف یعلمون• و لقد نعلم انّک یـضیق صـدرک‌ بما‌ یقولون• فسبّح‌ بحمد ربّک و کن من السّاجدین؛ ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛ • همان‌ها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ امّا بزودی می‌فهمند! • ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را سخت ناراحت می‌کنند). • (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش!»
• «... لنسفعا بالنّاصیة• ناصیة کاذبة خاطئة• فلیدع نادیة• سندع الزّبانیة• کلاّ لا تطعه و اسجد و اقترب؛ چنان نیست که او خیال می‌کند، اگر دست از کار خود برندارد، ناصیه‌اش (موی پیش سرش) را گرفته (و به سوی عذاب می‌کشانیم)، • همان ناصیه دروغگوی خطاکار را! • سپس هر که را می‌خواهد صدا بزند (تا یاریش کند)! • ما هم بزودی ماموران دوزخ را صدا می‌زنیم (تا او را به دوزخ افکنند)! • چنان نیست (که آن طغیان‌گر می‌پندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی.»
۲. توصیه خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مبنی بر سجده نمودن آن حضرت در پی دلتنگی از رفتار استهزاگران:
• «انّا کفینک المستهزءین• الّذین‌ یجعلون‌ مع اللّه الها ءاخر فسوف یعلمون• و لقد نعلم انّک یـضیق صـدرک‌ بما‌ یقولون• فسبّح‌ بحمد ربّک و کن من السّاجدین؛ ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛ • همانها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ امّا بزودی می‌فهمند! • ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را سخت ناراحت می‌کنند). • (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش!»


رکوع نشانه خضوع و خشوع است و از صفات مؤمنان شمرده شده است‌، چنان که قرآن کریم در توصیف مؤمنان می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا... ؛ ‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید رکوع کنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.» حضرت امام صادق‌ (علیه‌السّلام) در رابطه با فلسفه رکوع می‌فرماید:... در رکوع ادب (عبودیت‌) و در سجود قرب و نزدیک شدن (به معبود) است‌. و کسی که به نیکی ادب نگذارد؛ نمی‌تواند به خدا نزدیک شود. پس همانند کسی که قلبش برای خدا خاضع است‌، رکوع کن و تحت قدرت او ذلیل و بیمناک باش‌. بر اساس آیات قرآن رکوع برترین جلوه‌ عبودیّت خداوند است و یکی از فضائل پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این بوده که ایشان بسیار رکوع‌گزار بوده‌اند.

۸.۱ - وصف پیامبر به رکوع بسیار

۱. رکـوع بـسیار، از اوصـاف حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌ اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی...» بنابر احـتمالی، «محمّد» مبتدا، «رسول اللّه» تابع، بدل یا عطف بیان آن و «و الّذین معه» عطف بر «محمّد» و «اشدّاء...» خبر آن است. بنابراین، اوصاف ذکر شده مربوط بـه پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اصحاب او است.
۲. رکـوع حـضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از‌ اوصاف‌ آن حضرت در تورات و انجیل:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا سیماهم‌ فی‌ وجوهم من اثر السّجود‌ ذلک‌ مثلهم فی التّوراة و مثلهم فی الانـجیل... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورت‌شان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است،...»

۸.۲ - رکوع برای جلب رضـایت‌ الهی

رکوع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای جلب رضایت‌ پروردگار:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛...»

۸.۳ - رکوع برترین جلوه‌ عبودیّت

رکوع و سـجود پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، عالی‌ترین جلوه‌ نیایش‌ و عبودیّت در برابر خداوند:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورت‌شان از اثر سجده نمایان است؛...» ذکر رکـوع و سـجود از میان‌ هـمه‌ عـبادات، گویای بـرتری این دو حالت نسبت بـه سایر حالت‌ها است.

۸.۴ - اخـلاص پیـامبر در رکوع

اخلاص پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رکوع:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛...»

۸.۵ - دعـای پیـامبر در‌ حال رکـوع

دعـای پیـامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در‌ حال رکـوع، برای جلب تفضّلات و نعمت‌های الهی:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند...»

۸.۶ - رکوع پیامبر جلوه عمل صالح

رکوع محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیـروانش در بـرابر خداوند، نمودی‌ آشکار از عمل صالح:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... ؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند...»
• «... یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا... وعـد اللّه الّذیـن ءامنوا و عملوا الصّالحات... ؛ می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛... (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.»

۸.۷ - رکوع موجب پاداش و مـغفرت‌

۱. رکوع پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در پی‌دارنده‌ مغفرت‌ الهی برای حضرت:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه‌اشـدّاء عـلی الکـفّار رحـماء بـینهم تراهم رکّعا سـجّدا یـبتغون فضلا من اللّه و رضوانا سیماهم‌ فی‌ وجوهم من اثر السّجود‌ ذلک‌ مثلهم فی التّوراة و مثلهم فی الانـجیل کـزرع اخـرج شطئه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یـعجب الزّرّاع لیـغیظ بـهم الکـفّار وعـد اللّه الّذیـن ءامنوا و عملوا الصّالحات منهم مغفرة و اجرا‌ عظیما؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه‌های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی‌دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.»
۲. رکوع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، زمینه‌ساز بهره‌مندی آن حضرت از پاداش بزرگ خداوند:
• «محمّد رسول اللّه و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدا یـبتغون‌ فضلا‌ من اللّه‌ و رضوانا... وعد اللّه الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛... (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است‌.»


یکی از فضائل پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ارتباط با خداوند متعال، مقام بندگی و شکرگزاری ایشان در برابر پروردگار بود، به حدی که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این اصل را محور همه امور و سنگ‌زیرین رشد و تعالی و کمال می‌دانستند، عبادت‌شان به خاطر کسب بهشت و خوف از دوزخ نبود، بلکه ذات پاک خدا را سزاوار آن می‌دانستند و به عنوان شکر در برابر نعمت‌هایش، او را عبادت می‌نمودند، عبادتی پاک، خالص، و تنها برای خدا. امیرالمومنین (علیه‌السلام) در حدیثی فرمود: «گروهی خدا را به خاطر میل به بهشت پرستش می‌کنند و این عبادت تاجران است، و گروهی خدا را از روی ترس از آتش دوزخ، عبادت می‌کنند، و این عیادت بردگان است، وگروهی خدا را به خاطر شکر نعمت‌هایش می‌پرستند و این عبادت آزادگان است.»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌ قدر برای نماز و عبادت می‌ایستاد که پاهایش ورم می‌کرد و آن‌ قدر هنگام عبادت می‌گریست که بی‌حال می‌شد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: «مگر نه این است که خداوند گناه گذشته و آیندۀ تو را بخشیده است، چرا خود را این‌گونه زحمت می‌دهی؟» آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «افَلَا اَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛ آیا بندۀ سپاس‌گزار خدا نباشم؟»

۹.۱ - شکرگزاری با تضرّع

شکر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به درگاه الهی، با ابتهال و تضرّع و راز و نیاز، مورد توصیه خداوند به آن حضرت:
• «الم نشرح لک صـدرک• و وضـعنا‌ عـنک‌ وزرک• الّذی انقض ظهرک• و رفعنا لک ذکرک• فانّ مع العسر یسرا• انّ مع العسر یسرا• فاذا فـرغت فـانصب• و الی ربـّک فارغب؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، • و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟! • همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد! • و آوازه تو را بلند ساختیم! • به یقین با (هر) سختی آسانی است! • (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است، • پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز، • و به سوی پروردگارت توجّه کن!»

۹.۲ - نعمت کوثر و سپاس‌گزاری

بهره‌مندی پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نعمت کوثر، موجب و ودارسازنده آن حضرت، به شکر و سپاس به درگاه پروردگار:
• «انّا اعطیناک الکـوثر• فـصلّ لربّک و انحر؛ ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! • پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن!»

۹.۳ - شکرگزاری با اقامه‌ نماز

شکر و سپاس‌گزاری پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به درگاه‌ الهی، با اقامه نماز، در بـرابر‌ نـعمت‌ کوثر:
• «انـّا اعطیناک الکوثر• فصلّ لربّک‌ و انحر؛ ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! • پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن!» خـداوند مـتعال، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را‌ به شکر در برابر نعمت بزرگ (کوثر) امر‌ فـرمود.

۹.۴ - شکرگزاری به واسطه قربانی

شکر پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر نعمت‌های خداوند، با قربانی به درگاه پروردگار:
• «انـّا اعطیناک الکوثر• فصلّ لربّک‌ و انحر؛ ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! • پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن!»

۹.۵ - سپاس‌گزاری و الطاف الهی

شکر و سپاس‌گزاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به درگاه پروردگار، در‌ پی‌ بهره‌مندی از امدادها و الطاف الهی:
• «الم نشرح لک صدرک• و وضعنا‌ عنک‌ وزرک• الّذی‌ انقض ظهرک• و رفعنا لک ذکرک• فانّ مع العسر‌ یسرا• انّ‌ مع‌ العسر‌ یسرا• فاذا‌ فرغت‌ فانصب؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، • و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟! • همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد! • و آوازه تو را بلند ساختیم! • به یقین با (هر) سختی آسانی است! • (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است، • پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز، » «فاذا فرغت فانصب»، یعنی هرگاه از عبادتی مانند تبلیغ وحی فارغ شدی بـه عـبادت‌ دیـگر‌ بپرداز؛ جهت شکر نعمت‌هایی که بر تو شمرده‌ایم.


تسبیح از سبّح گرفته شده است و سبّح حرکت سریع در آب و هواست، گفته می‌شود: (سَبَحَ سَبْحاً و سباحةً) یعنی شنا کرد شنا کردنی. و برای حرکت ستارگان در فلک و حرکت اسب و با سرعت به دنبال کاری رفتن، استعاره شده است. و در اصطلاح، تسبیح، تنزیه خداوند متعال است و اصلش حرکت سریع در عبادت خداوند است. تسبیح، تنزیه خداوند از هر سوء است و تنزیه به معنای تبعید است. حمد و تسبیح مخصوص انسان نیست و سایر موجودات و پدیده‌ها در حال ستایش و تسبیح خداوند هستند. آسمان‌ها و زمین، رعد، کوه‌ها و پرندگان خداوند را می‌ستایند هر چند که آدمی متوجه تسبیح و تقدیس آنان نشود. یکی از امتیازات پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رابطه با خداوند متعال تسبیح و تنزیه خداوند در آغاز‌ هر‌ کار‌ و تلاش و پس از انجام سجده‌ یا به عبارتی پس از انجام نمازهای واجب است.

۱۰.۱ - تسبیح‌ خداوند در آغاز‌ کار‌

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور تسبیح‌ و تنزیه پروردگـار خـویش، هم‌زمان با آغاز‌ هر‌ کار‌ و تلاش:
• «و‌ اصبر‌ لحکم ربّک فانّک باعیننا‌ و سبّح بحمد ربـّک حـین تقوم؛ در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری! و هنگامی که برمی‌خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی!» مقصود از «حـین تقوم»، بنابر یک احتمال، هنگام برخاستن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای تلاش است.

۱۰.۲ - امر به سبیح پس از سجده‌

توصیه‌ خداوند‌ به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، برای تسبیح پروردگار، پس از سجده‌های خود:
• «و‌ من الّیل فسبّحه و ادبار السّجود؛ و در بخشی از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده‌ها!»

۱۰.۳ - پیامبر موظّف بـه تـسبیح‌

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف بـه تـسبیح‌ و تنزیه خداوند:
• «قل... و سبحان اللّه و ما انا من المشرکین؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» »
• «فسبّح‌ بحمد ربّک و کن من السّاجدین؛ (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش!»
• «... قل‌ سبحان‌ ربّی... ؛ … «بگو: » منزه است پروردگارم (از این سخنان بی‌معنی)! …»
• «... و سبّح بـحمد ربـّک قبل‌ طلوع‌ الشّمس‌ و قبل‌ غروبها و من‌ ءانای‌ الّیل فسبّح و اطراف النّهار... ؛ پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!»
• «و توکّل علی الحیّ الّذی لا یموت و سبّح بحمده... ؛ و توکّل کن بر آن زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!»
• «... و سبّح بحمد ربّک بالعشیّ و الابکار؛ پس (ای پیامبر! ) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حق است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور!»
• «... و‌ سـبّح‌ بـحمد‌ ربّک قبل طلوع الشّمس و قبل الغروب• و‌ من‌ الّیل‌ فسبّحه‌ و ادبار‌ السّجود؛ در برابر آنچه آنها می‌گویند شکیبا باش، و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور، • و در بخشی از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده‌ها!»
• «... و سبّح بـحمد ربـّک حین تقوم• و من الّیل فسبّحه و ادبر النّجوم؛ در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری! و هنگامی که برمی‌خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی! • (همچنین) به هنگام شب او را تسبیح کن و به هنگام پشت کردن ستارگان (و طلوع صبح)!»
• «فـسبّح بـاسم ربـّک العظیم؛ حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن (و او را پاک و منزّه بشمار)!»
• «فسبّح باسم‌ ربّک العظیم؛ حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی!»
• «و من الّیل فاسجد له و سبّحه لیلا طویلا؛ و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی!»
• «سبّح اسم ربّک الاعلی؛ منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را!»
• «فسبّح بحمد ربّک... ؛ پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است!»


پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در بین همه تسلیم‌شوندگان‌ در برابر خداوند متعال، از جایگاه برتر و ویژه‌ای برخورداراند به گونه‌ای که تعبیر «اول المسلمین» در قرآن درباره ایشان آمده است. نبی مکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تسلیم محض در‌ بـرابر پروردگار عالم بودند و مامور بودند تا تسلیم خود را در بـرابر خداوند به مردم اعلام نمایند.

۱۱.۱ - برترین تسلیم‌شوندگان‌

جایگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مـقام تسلیم، برتر از‌ همه‌ تسلیم‌شوندگان‌در برابر خدا:
• «... قل انّی‌امـرت ان اکـون اوّل من اسلم و لا تکوننّ من المشرکین؛ … بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!»»
• «لا شریک له و بذلک امرت و انا اوّل المسلمین؛ همتایی برای او نیست؛ و به همین مامور شده‌ام؛ و من نخستین مسلمانم!»»
• «و‌امـرت لان اکـون اوّل المسلمین؛ و مامورم که نخستین مسلمان باشم!»

۱۱.۲ - تسلیم در‌ بـرابر پروردگار

تسلیم هـمه‌جانبه‌ در‌ بـرابر پروردگار، ماموریّت الهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «قل ءامنّا باللّه... و نحن له مسلمون؛ بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛... و در برابرِ (فرمان) او تسلیم هستیم.»»
• «قل‌اندعوا‌ من دون اللّه ما لا ینفعنا و لا یضرّنا... و‌امـرنا لنسلم لربّ‌ العالمین؛ بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودی به حال مال دارد، نه زیانی؛... و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.»
• «و ان اقم وجهک‌ للدّیـن حـنیفا و لا تکوننّ من المشرکین؛ و (به من دستور داده شده که: ) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش!» «حنیف» مسلمانی اسـت‌ که از دیگر ادیان به سوی حق گـرایش پیـدا مـی‌کند.

۱۱.۳ - اعلان تسلیم در بـرابر خداوند

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور اعلان تسلیم خود در بـرابر خدا:
• «فـان حاجّوک فقل اسلمت وجهی للّه... ؛ اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شده‌ایم.»...»
• «... قل انّی‌امـرت ان اکـون اوّل من اسلم و لا تکوننّ من المشرکین؛ … بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!»»
• «انّما امرت ان اعبد ربّ هـذه البـلدة الّذی حرّمها‌ و له کـلّ شـی‌ء و‌امـرت ان اکون من المسلمین؛ (بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛»

۱۱.۴ - سـبقت از امّت در تـسلیم

سـبقت پیـامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از امّت خـویش، در تـسلیم و اطاعت حق:
• «قل‌ اغیر اللّه‌اتـّخذ ولیـّا... قل انّی‌امـرت ان اکـون اوّل من اسلم... ؛ بگو: «آیا غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کنم؟! … بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» »
• «لا شریک له و بذلک امرت و انا اوّل المسلمین؛ همتایی برای او نیست؛ و به همین مامور شده‌ام؛ و من نخستین مسلمانم!» »
• «و‌امـرت لان اکـون اوّل المسلمین؛ و مامورم که نخستین مسلمان باشم!»


تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ر ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد و به معنای نزدیکی است، خواه مادی یا معنوی
قرآن کریم در آیات بسیاری با واژه‌ها و تعبیرهایی گوناگون، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مقرّب‌ترین انسان‌ به درگاه الهی دانسته و سـجود و خـضوع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پیشگاه الهی، را مایه تقرّب‌ او‌ به‌ خداوند معرفی نموده است.

۱۲.۱ - مقرّب‌ترین انسان به خداوند

مـحمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از مـقربان در پیشگاه خداوند:
• «و هو بالافق الاعلی• ثمّ دنـا فـتدلّی• فکان قـاب قـوسین او ادنـی• فاوحی الی عـبده‌ ما‌ اوحی؛ در حالی که در افق اعلی قرار داشت! • سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد... • تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به‌اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ • در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود.»
• «و ان‌ کنتم فی ریب ممّا نـزّلنا عـلی عـبدنا فاتوا بسورة من مثله... ؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!» اضافه «عبد» به ضمیر اسم جلاله، از نوع اضافه تشریفی است و دلالت بر تقرّب و عظمت رسول خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌کند.
• «... و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول‌ لوجـدوا اللّه تـوّابا رحیما؛ … و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‌گذاردند)، به نزد تو می‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می‌کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.» التفات از‌ خطاب‌ به غیبت، با گفتن «و استغفر لهم الرّسول» بیانگر شان و عظمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
• «و ما کان اللّه لیعذّبهم و انت فیهم... ؛ ولی (ای پیامبر! ) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد؛ و (نیز) تا استغفار می‌کنند، خدا عذاب‌شان نمی‌کند.»
• «... ان کنتم‌ ءامنتم‌ باللّه و ما انزلنا علی عبدنا... ؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بی‌ایمان) نازل کردیم، ایمان آورده‌اید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!»
• «سبحان الّذی اسری‌ بعبده‌... ؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم؛ برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست‌.»
• «... ان فـضله کان علیک کبیرا؛ مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد، ) که فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است!»
• «الحمد للّه الّذی انزل علی عبده الکتاب... ؛ حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...»
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده... ؛ زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد.»
• «الیس اللّه بکاف‌ عبده‌ و یخوّفونک بـالّذین مـن دونـه و من یضلل اللّه فما له من‌هاد؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت‌کننده‌ای ندارد!»
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایت بیّنات... ؛ او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش (محمد) نازل می‌کند...»

۱۲.۲ - منشاء تقرّب پیامبر

سـجده و خضوع محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پیشگاه الهی، مایه تقرّب‌ او‌ به‌ خداوند:
• «کلاّ لا تـطعه و اسـجد و اقترب؛ چنان نیست (که آن طغیان‌گر می‌پندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، وسجده نما و (به خدا) تقرّب جوی!»

۱۲.۳ - تشبیه تقرّب پیامبر

مقام قرب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ـ‌ نزد خدا، در تشبیه به‌ اندازه دو کمان:
• «ثمّ دنـا فـتدلّی• فکان قـاب قـوسین او ادنـی• فاوحی الی عـبده‌ ما‌ اوحی؛ سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد... • تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به‌اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ • در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود.»

۱۲.۴ - دیدگاه امام خمینی

یکی از ویژگی‌های انسان کامل مقام «تدلی» است که برگرفته از آیه (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی). امام‌ خمینی مقام تدلی را به ‌معنای آویخته می‌داند که دارای امتداد سریانی از عالی به سافل در نشات و عوالم خلقی می‌باشد که همان حقیقت فقری است.
به اعتقاد ایشان مقام تدلی همان مقام ولایت کلیه و وجود منبسط اطلاقی و وجه دائم باقی است که همه وجودها و تعینات در آنها مستهلک شده و تمامی رسوم و نشانه‌ها در آن مضمحل و نابود است. از این‌ رو عروج به مقام مشیت مطلق که همه تغییرات فعلی در آن مستهلک است، امکان ندارد مگر پس از گذر از مراتب تعینات و رسیدن به مقام «تدلی» است. امام‌ خمینی با استناد به آیه مذکور معتقد است برای متدلی حیثیتی به غیر تدلی نیست و اصلاً برای متدلی ذاتی نیست تا تدلی بر او عارض شود.
بنابراین انسان کامل دارای هویتی فقری و اضافه اشراقی و عین ربط به‌ حق‌تعالی است که روایت الفقر فخری بر آن دلالت دارد. به اعتقاد ایشان بعد از مقام تدلی مقام قاب قوسین که ناظر به تعین ثانی است قرار دارد و پس ‌از آن مقام «او ادنی» که ریشه در متون دینی دارد قرار دارد و مراد از آن مقام احدیت و تعین اول است که بنابر مفاد آیه مذکور، نقطه‌ نهایی سلوک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد.

توکل، به معنای اعتماد قلب در تمام امور، بر خداوند است بطوری که فرد جمیع امور خویش‌ را بر خداوند حواله دهد، تنها به‌ قدرت او وابسته باشد و تنها او را اساس عمل و تاثیر بداند. یکی دیگر از فضائل پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در ارتباط با خداوند متعال توکّل بر او در همه کارها و امور است. بر اساس آیات قرآنی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور به توکل بر خداوند متعال بوده‌اند.

۱۳.۱ - توکّل پیامبر بر خداوند

توصیه اکید خدا به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، برای توکّل بر خدا در کارها و امور:
• «... و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل‌ علی‌ اللّه‌ انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «... فاعرض عنهم و توکّل علی اللّه... ؛ اعتنایی به آنها نکن! (و از نقشه‌های آنان وحشت نداشته باش! ) و بر خدا توکّل کن!...»
• «و ان جنحوا للسّلم فـاجنح لهـا و تـوکّل علی اللّه... • یا ایّها النّبیّ حسبک اللّه و مـن‌اتـّبعک مـن المؤمنین؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست! • ‌ای پیامبر! خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند، برای حمایت تو کافی است (؛ فقط بر آنها تکیه کن)!»
• «قل لن یصیبنا الاّ‌ ما‌ کتب اللّه لنا هو مولانا و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون؛ بگو: «هیچ حادثه‌ای برای ما رخ نمی‌دهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!» »
• «فان تولّوا فقل حسبی اللّه لا اله الاّ هو علیه توکّلت... ؛ اگر آنها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش! ) بگو: «خداوند مرا کفایت می‌کند؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ بر او توکّل کردم؛ و او صاحب عرش بزرگ است!»»
• «... و الیه یرجع الامر کلّه فاعبده و تـوکّل‌ علیه... ؛ و (آگاهی از) غیب (و اسرار نهان) آسمان‌ها و زمین، تنها از آن خداست؛ و همه کارها به سوی او بازمی‌گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکّل نما! و پروردگارت از کارهایی که می‌کنید، هرگز غافل نیست!»
• «... قل هو ربّی لا اله الاّ هو عـلیه تـوکّلت و الیـه متاب؛ … بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم بسوی اوست!»»
• «و توکّل علی الحیّ الّذی لا یموت... ؛ و توکّل کن بر آن زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!»
• «و انذر عـشیرتک الاقـربین• فان عصوک فقل انّی‌ بری‌ء‌ ممّا تعملون• و توکّل علی العزیز‌ الرّحیم؛ و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! • اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!» • و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن!»
• «فـتوکّل علی‌ اللّه‌ انـّک‌ عـلی الحقّ المبین؛ پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!»
• «و توکّل علی اللّه و کفی باللّه وکیلا؛ و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع (انسان) باشد!»
• «... و توکّل علی اللّه... ؛ . و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!»
• «... قل حـسبی اللّه عـلیه یـتوکّل‌ المتوکّلون؛ بگو: «خدا مرا کافی است؛ و همه متوکّلان تنها بر او توکّل می‌کنند!»» «حسبی اللّه» بر معنای توکّل دلالت دارد.
• «قل هو الرّحمان ءامنّا‌ به‌ و علیه توکّلنا... ؛ بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکّل کرده‌ایم؛ و بزودی می‌دانید چه کسی در گمراهی آشکار است!»»
• «ربّ المشرق و المغرب لا اله الاّ‌ هو‌ فاتّخذه وکیلا؛ همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست، او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن،»

۱۳.۲ - ارتباط توکل و ربوبیت

توکّل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر‌ خداوند، به‌ دلیل ربوبیّت او:
• «... قل هو ربّی لا اله الاّ هو عـلیه تـوکّلت و الیـه متاب؛ … بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم بسوی اوست!»»
• «... ذلکم اللّه ربّی علیه توکّلت و الیه انیب؛ در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم!»
• «ربّ المشرق و المغرب لا اله الاّ‌ هو‌ فاتّخذه وکیلا؛ همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست، او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن،»


محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از خداپرستان موحّد:
• «قل انّی نـهیت ان اعـبد الّذین تدعون من دون اللّه قـل‌ لا‌ اتّبع اهواءکم قد ضللت اذا و ما انا من المهتدین؛ بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا می‌خوانید، نهی شده‌ام!» بگو: «من از هوی و هوس‌های شما، پیروی نمی‌کنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شده‌ام؛ و از هدایت‌یافتگان نخواهم بود!»»
• «قل‌اندعوا‌ من دون اللّه ما لا ینفعنا و لا یضرّنا... ؛ بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودی به حال مال دارد، نه زیانی؛...»
• «انّی وجّهت وجهی للّذی فطر السّماوات و الارض‌ حنیفا‌ و ما انا من المشرکین؛ از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان!»
• «قل انّنی هدانی‌ ربّی‌ الی‌ صـراط مـستقیم دینا قیما ملّة ابرهیم حنیفا و ما کان من المشرکین• قل انّ صلاتی‌ و نسکی‌ و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین• لا شریک له و بذلک امرت و انا‌ اوّل المسلمین• قل اغیر اللّه ابغی ربّا و هو ربّ کلّ شی‌ء... ؛ بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیاآیین ابراهیم؛ که از آیین‌های خرافی روی برگرداند؛ و از مشرکان نبود.» • بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است. • همتایی برای او نیست؛ و به همین مامور شده‌ام؛ و من نخستین مسلمانم!» • بگو: «آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟!...»
• «فان تولّوا فقل حسبی اللّه لا اله الاّ هو علیه توکّلت و هو ربّ العرش العظیم؛ اگر آنها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش! ) بگو: «خداوند مرا کفایت می‌کند؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ بر او توکّل کردم؛ و او صاحب عرش بزرگ است!»»
• «قـل یـا ایّها النّاس ان کنتم فی شکّ مـن دیـنی‌ فلا‌ اعبد‌ الّذین تعبدون من دون اللّه ولکن اعبد اللّه الّذی یتوفّاکم و امرت‌ ان‌ اکون‌ من المؤمنین• و ان اقم وجهک للدّین حنیفا و لا تکوننّ من المشرکین؛ بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم! تنها خداوندی را پرستش می‌کنم که شما را می‌میراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم! • و (به من دستور داده شده که: ) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش!»
• «و الّذین ءاتینهم الکتاب یـفرحون بـما انزل الیک‌ و من الاحزاب من ینکر بعضه قل انّما امرت ان اعبد اللّه و لا‌ اشرک‌ به‌ الیـه ادعـوا و الیه مئاب؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند؛ بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!»»
• «فلا تدع مع اللّه الها ءاخر فتکون من المعذّبین؛ (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود!»
• «انّما امرت ان اعبد ربّ هـذه البـلدة الّذی حرّمها‌ و له کـلّ شـی‌ء و‌امـرت ان اکون من المسلمین؛ (بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛»
• «... وادع‌ الی ربّک و لا تکوننّ من المشرکین• و لا تـدع مع اللّه الها‌ ءاخر... ؛ و هرگز (آنها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوی پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! • معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می‌شوید!»
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد‌ ایـّها‌ الجـاهلون• و‌ لقد‌ اوحی الیک و الی الّذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطنّ عملک و لتکوننّ‌ من الخاسرین• بل اللّه فاعبد و کن من‌ الشّاکرین؛بگو: «آیا به من دستور می‌دهید که غیر خدا را بپرستم‌ای جاهلان؟!» • به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می‌شود و از زیانکاران خواهی بود! • بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش!»
• «قـل‌ انّی‌ نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه... و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛ بگو: «من نهی شده‌ام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا می‌خوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قـل انـّما ادعـوا ربـّی و لا اشرک به احدا• قل‌ انّی لن یـجیرنی من اللّه احد‌ و لن اجد من‌ دونه‌ ملتحدا؛ بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!» • بگو: « (اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار کنم) هیچ کس مرا در برابر او حمایت نمی‌کند و پناهگاهی جز او نمی‌یابم؛ »
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انتم عابدون مـا اعبد• و لا انا عابد ما عبدتم• و لا انتم عابدون ما اعبد؛ بگو: ‌ای کافران! • آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! • و نه شما آنچه را من می‌پرستم می‌پرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، • و نه شما آنچه را که من می‌پرستم پرستش می‌کنید.»

۱۴.۱ - اعلام موضع توحیدی‌

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مامور اعلام موضع سازش‌ناپذیر عقیدتی و توحیدی‌ خود‌ به مردم:
• «قل‌ انـّی‌ امرت ان اعبد اللّه مخلصا له الدّین؛ بگو: «من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم،»

۱۴.۲ - پیامبر گواه بر توحید

محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از گواهان بر توحید:
• «قل ایّ شی‌ء اکبر شهادة قـل اللّه شـهید بینی و بینکم‌ و اوحی الیّ هذا القرءان لانذرکم‌ به‌ و من‌ بلغ‌ اانّکم لتشهدون انّ‌ مع‌ اللّه آلهة اخری قل لا اشهد... ؛ بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می‌رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی می‌دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار می‌دهید، بیزارم!»»


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، موظّف به استغفار و توبه در درگاه ربوبی:
• «فسبّح بحمد ربّک و استغفره‌ انّه‌ کان‌ توّابا؛ پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است!»


۱. ماموریّت دادن‌ خداوند‌ بـه پیـامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، برای یاد او همراه بـا تضرّع:
• «و‌ اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا وخـیفة... و لا تـکن مـن الغافلین؛ پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!»
۲. تـضرّع‌ به درگاه الهی و حـاجت خواستن از خداوند، مورد توصیه خداوند:
• «و‌ الی‌ ربّک‌ فارغب؛ و به سوی پروردگارت توجّه کن‌.» گـفته شده آیه مزبور، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به تضرّع به درگاه الهی دعوت کرده‌ است.
۳. هشدار خداوند به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره غفلت از تضرّع بـه پیـشگاه الهی:
• «و‌ اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا وخـیفة... و لا تـکن مـن الغافلین؛ پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!»


۱. انابه‌ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به درگاه خداوند:
• «... ذلکم اللّه ربّی علیه توکّلت و الیه انیب؛ در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم!»
۲. توجّه به ربوبیّت خداوند، زمینه‌ساز انابه محمّد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به درگاه الهی:
• «... ذلکم اللّه ربّی علیه توکّلت و الیه انیب؛ در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم!»


۱. تهجد و شب‌زنده‌داری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مورد توجه و آگاهی خداوند:
• «انّ ربّک یعلم‌ انّک تقوم ادنی من ثلثی الّیل و نـصفه و ثلثه... ؛ پروردگارت می‌داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می‌خیزند؛ …»
۲. بـیدار‌ شـدن‌ از‌ خواب در دل شب، برای تهجّد و قرائت قرآن، توصیه خدا به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «یا ایّها ‌المـزّمّل• قم‌ الّیـل الاّ قـلیلا• نصفه او انقص منه قلیلا• او زد علیه و رتّل القرءان ترتیلا؛ ‌ای جامه به خود پیچیده! • شب را، جز کمی، بپاخیز! • نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، • یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقّت و تامّل بخوان؛»


۱. یاد‌ خدا با تـضرّع و خوف، از فرمان‌های خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
• «و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا‌ و خیفة... ؛ پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!»
۲. شایسته بودن خوف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خـدا، نه از مردم، در‌ ماجرای‌ ازدواج با همسر پسرخوانده خود (زید):
• «و اذ تقول للّذی انعم اللّه علیه‌ و انعمت‌ علیه امسک علیک زوجک و‌اتـّق اللّه و تـخفی فی نفسک ما اللّه مبدیه و تخشی‌ النّاس‌ و اللّه احقّ ان تخشئه فلمّا قضی زید منها وطـرا زوّجـنکها لکـی‌ لا‌ یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا و کان امر اللّه مفعولا؛ (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده‌ات «زید») می‌گفتی: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می‌کردی)؛ و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان هنگامی که طلاق گیرند نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).»


۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.    
۵. توبه/سوره۹، آیه۵۱.    
۶. ق/سوره۵۰، آیه۳۳.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.    
۸. نجم/سوره۵۳، آیه۸.    
۹. نجم/سوره۵۳، آیه۹.    
۱۰. نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.    
۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳.    
۱۳. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۱۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱.    
۱۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۱۷. حدید/سوره۵۷، آیه۹.    
۱۸. جن/سوره۷۲، آیه۱۹.    
۱۹. علق/سوره۹۶، آیه۱۰.    
۲۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۲۱. حدید/سوره۵۷، آیه۹.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳.    
۲۳. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۲۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱.    
۲۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۲۶. نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.    
۲۷. حدید/سوره۵۷، آیه۹.    
۲۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۳۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۳۱. ص/سوره۳۸، آیه۴۵.    
۳۲. ص/سوره۳۸، آیه۴۵.    
۳۳. ص/سوره۳۸، آیه۴۵.    
۳۴. مریم/سوره۱۹، آیه۶۵.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۹۰.    
۳۶. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۳۱.    
۳۷. فیومی المقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۱۹۷، «طوع».    
۳۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۵۲۹.    
۳۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج‌۷، ص‌۱۳۷، «طوع».    
۴۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۴۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲.    
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۶۸.    
۴۴. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۴۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۵.    
۴۶. قیامت/سوره۷۵، آیه۱۸.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۴۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۲.    
۴۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۵۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۸.    
۵۱. انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.    
۵۲. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۵۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۵۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۵۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۵۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۵۷. انعام/سوره۶، آیه۱۱۶.    
۵۸. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۵۹. علق/سوره۹۶، آیه۱۳.    
۶۰. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۶۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۹.    
۶۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۷.    
۶۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۵.    
۶۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۴.    
۶۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۰.    
۶۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۷.    
۶۷. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۶۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۵۴۸.    
۶۹. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ج۱، ص۹۰.    
۷۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.    
۷۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۸۵.    
۷۲. بقره/سوره۲، آیه۱۳۹.    
۷۳. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۷۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۳.    
۷۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۴.    
۷۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۷.    
۷۷. سبا/سوره۳۴، آیه۴۷.    
۷۸. ص/سوره۳۸، آیه۸۶.    
۷۹. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۸۰. انعام/سوره۶، آیه۵۶.    
۸۱. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۸۲. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.    
۸۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۸۴. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۸۵. زمر/سوره۳۹، آیه۲.    
۸۶. زمر/سوره۳۹، آیه۱۱.    
۸۷. زمر/سوره۳۹، آیه۱۴.    
۸۸. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۸۹. زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.    
۹۰. زمر/سوره۳۹، آیه۶۶.    
۹۱. غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.    
۹۲. جن/سوره۷۲، آیه۲۰.    
۹۳. مزمل/سوره۷۳، آیه۶.    
۹۴. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۱۰، ص۱۶۳.    
۹۵. مزمل/سوره۷۳، آیه۸.    
۹۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۰۷، «بتل».    
۹۷. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۶۴.    
۹۸. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۹۹. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۱۰۰. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.    
۱۰۱. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۱۰۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۵.    
۱۰۳. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۱۰۴. آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.    
۱۰۵. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۱۰۶. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.    
۱۰۷. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۶.    
۱۰۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.    
۱۰۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۱۱۰. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۱۱۱. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۱۱۲. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۱۱۳. زمر/سوره۳۹، آیه۶۶.    
۱۱۴. غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.    
۱۱۵. جن/سوره۷۲، آیه۲۰.    
۱۱۶. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۱۱۷. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۱۱۸. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۱۱۹. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۱۲۰. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۱۲۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.    
۱۲۲. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴۰.    
۱۲۳. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۵۲.    
۱۲۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۸۴.    
۱۲۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۱۶.    
۱۲۶. نساء/سوره۴، آیه۱۰۶.    
۱۲۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۸.    
۱۲۸. غافر/سوره۴۰، آیه۵۵.    
۱۲۹. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۱۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۳۱. نور/سوره۲۴، آیه۶۲.    
۱۳۲. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۱۳۳. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۱۳۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    
۱۳۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۱۳۶. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۱۳۷. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۱۳۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۶.    
۱۳۹. نور/سوره۲۴، آیه۶۲.    
۱۴۰. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۱۴۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۱۴۲. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۱۴۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.    
۱۴۴. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴.    
۱۴۵. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۱۴۶. مکی عاملی، حسن محمّد، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج‌۳، ص۶۷.    
۱۴۷. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۵.    
۱۴۸. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۶.    
۱۴۹. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۷.    
۱۵۰. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۸.    
۱۵۱. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۹.    
۱۵۲. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۰.    
۱۵۳. یس/سوره۳۶، آیه۲.    
۱۵۴. یس/سوره۳۶، آیه۳.    
۱۵۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۸.    
۱۵۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۹.    
۱۵۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.    
۱۵۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۱۳.    
۱۵۹. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۱۶۰. نمل/سوره۲۷، آیه۷۹.    
۱۶۱. ق/سوره۵۰، آیه۵.    
۱۶۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۹.    
۱۶۳. ق/سوره۵۰، آیه۱.    
۱۶۴. ق/سوره۵۰، آیه۲.    
۱۶۵. ق/سوره۵۰، آیه۵.    
۱۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.    
۱۶۷. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۱۶۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۳.    
۱۶۹. بقره/سوره۲، آیه۱۵۰.    
۱۷۰. رعد/سوره۱۳، آیه۴۳.    
۱۷۱. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۷۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.    
۱۷۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۱۷۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.    
۱۷۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰.    
۱۷۶. بقره/سوره۲، آیه۷۶.    
۱۷۷. بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۱۷۸. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۱۷۹. انعام/سوره۶، آیه۷.    
۱۸۰. مائده/سوره۵، آیه۸۳.    
۱۸۱. مائده/سوره۵، آیه۸۴.    
۱۸۲. مائده/سوره۵، آیه۸۶.    
۱۸۳. بقره/سوره۲، آیه۷۶.    
۱۸۴. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۸۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱۵.    
۱۸۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۸.    
۱۸۷. توبه/سوره۹، آیه۶۴.    
۱۸۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۴.    
۱۸۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۱۹۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۶.    
۱۹۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۷.    
۱۹۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۸.    
۱۹۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۸.    
۱۹۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۱۹۵. انعام/سوره۶، آیه۳۷.    
۱۹۶. یونس/سوره۱۰، آیه۲۰.    
۱۹۷. رعد/سوره۱۳، آیه۷.    
۱۹۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۳.    
۱۹۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۹۶.    
۲۰۰. حج/سوره۲۲، آیه۷۷.    
۲۰۱. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۲۰۲. ق/سوره۵۰، آیه۴۰.    
۲۰۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۱۱۸.    
۲۰۴. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۲۰۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۰۶. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۲۷۶.    
۲۰۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۰۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۰۹. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۳.    
۲۱۰. انسان/سوره۷۶، آیه۲۶.    
۲۱۱. انسان/سوره۷۶، آیه۲۶.    
۲۱۲. انسان/سوره۷۶، آیه۲۷.    
۲۱۳. انسان/سوره۷۶، آیه۲۳.    
۲۱۴. انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.    
۲۱۵. انسان/سوره۷۶، آیه۲۶.    
۲۱۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۸.    
۲۱۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۹.    
۲۱۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۸.    
۲۱۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۹.    
۲۲۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۰.    
۲۲۱. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    
۲۲۲. حجر/سوره۱۵، آیه۹۶.    
۲۲۳. حجر/سوره۱۵، آیه۹۷.    
۲۲۴. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۲۲۵. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۲۲۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۲۷. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    
۲۲۸. حجر/سوره۱۵، آیه۹۶.    
۲۲۹. حجر/سوره۱۵، آیه۹۷.    
۲۳۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۲۳۱. علق/سوره۹۶، آیه۱۵.    
۲۳۲. علق/سوره۹۶، آیه۱۶.    
۲۳۳. علق/سوره۹۶، آیه۱۷.    
۲۳۴. علق/سوره۹۶، آیه۱۸.    
۲۳۵. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۲۳۶. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    
۲۳۷. حجر/سوره۱۵، آیه۹۶.    
۲۳۸. حجر/سوره۱۵، آیه۹۷.    
۲۳۹. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۲۴۰. حج/سوره۲۲، آیه۷۷.    
۲۴۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۵، ص۱۰۸.    
۲۴۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴۳. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۲۷۶.    
۲۴۴. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۴۴۶.    
۲۴۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۴۹. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۵۰. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۵۱. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۵۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۵۳. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۵۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ح۲۳۷، ج۱، ص۳۵۰.    
۲۵۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۵۷.    
۲۵۶. انشراح/سوره۹۴، آیه۱.    
۲۵۷. انشراح/سوره۹۴، آیه۲.    
۲۵۸. انشراح/سوره۹۴، آیه۳.    
۲۵۹. انشراح/سوره۹۴، آیه۴.    
۲۶۰. انشراح/سوره۹۴، آیه۵.    
۲۶۱. انشراح/سوره۹۴، آیه۶.    
۲۶۲. انشراح/سوره۹۴، آیه۷.    
۲۶۳. انشراح/سوره۹۴، آیه۸.    
۲۶۴. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱.    
۲۶۵. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۲.    
۲۶۶. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱.    
۲۶۷. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۲.    
۲۶۸. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۰.    
۲۶۹. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱.    
۲۷۰. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۲.    
۲۷۱. انشراح/سوره۹۴، آیه۱.    
۲۷۲. انشراح/سوره۹۴، آیه۲.    
۲۷۳. انشراح/سوره۹۴، آیه۳.    
۲۷۴. انشراح/سوره۹۴، آیه۴.    
۲۷۵. انشراح/سوره۹۴، آیه۵.    
۲۷۶. انشراح/سوره۹۴، آیه۶.    
۲۷۷. انشراح/سوره۹۴، آیه۷.    
۲۷۸. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۵، ص۳۹۱.    
۲۷۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۹۲.    
۲۸۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۹۲.    
۲۸۱. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۵.    
۲۸۲. طور/سوره۵۲، آیه۴۸.    
۲۸۳. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص‌۳۷.    
۲۸۴. ق/سوره۵۰، آیه۴۰.    
۲۸۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۲۸۶. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۲۸۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۳.    
۲۸۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۰.    
۲۸۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۸.    
۲۹۰. غافر/سوره۴۰، آیه۵۵.    
۲۹۱. ق/سوره۵۰، آیه۳۹.    
۲۹۲. ق/سوره۵۰، آیه۴۰.    
۲۹۳. طور/سوره۵۲، آیه۴۸.    
۲۹۴. طور/سوره۵۲، آیه۴۹.    
۲۹۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۴.    
۲۹۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۶.    
۲۹۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۵۲.    
۲۹۸. انسان/سوره۷۶، آیه۲۶.    
۲۹۹. اعلی/سوره۸۷، آیه۱.    
۳۰۰. نصر/سوره۱۱۰، آیه۳.    
۳۰۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۳۰۲. انعام/سوره۶، آیه۱۶۳.    
۳۰۳. زمر/سوره۳۹، آیه۱۲.    
۳۰۴. آل عمران/سوره۳، آیه۸۴.    
۳۰۵. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۳۰۶. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.    
۳۰۷. ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۵۷.    
۳۰۸. آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.    
۳۰۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۳۱۰. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۳۱۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۳۱۲. انعام/سوره۶، آیه۱۶۳.    
۳۱۳. زمر/سوره۳۹، آیه۱۲.    
۳۱۴. ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۶۶۲.    
۳۱۵. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۸۰.    
۳۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۶۳، «قرب».    
۳۱۷. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۱۵۳.    
۳۱۸. ابو‌نصر جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۱، ص۱۹۸.    
۳۱۹. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۱۲۳، «قرب».    
۳۲۰. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۹، ص۲۲۶، «قرب».    
۳۲۱. نجم/سوره۵۳، آیه۷.    
۳۲۲. نجم/سوره۵۳، آیه۸.    
۳۲۳. نجم/سوره۵۳، آیه۹.    
۳۲۴. نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.    
۳۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳.    
۳۲۶. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۹۴.    
۳۲۷. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۳۲۸. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۵۲۸.    
۳۲۹. انفال/سوره۸، آیه۳۳.    
۳۳۰. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۳۳۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۳۳۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۷.    
۳۳۳. کهف/سوره۱۸، آیه۱.    
۳۳۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۳۳۵. زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۳۳۶. حدید/سوره۵۷، آیه۹.    
۳۳۷. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۳۳۸. نجم/سوره۵۳، آیه۸.    
۳۳۹. نجم/سوره۵۳، آیه۹.    
۳۴۰. نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.    
۳۴۱. نجم/سوره۵۳، آیه۸-۹.    
۳۴۲. خمینی، روح‌الله، تعلیقه بر فوائد الرضویه، ص۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۴۳. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۷۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۳۴۴. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۳۴۵. خمینی، روح‌الله، تعلیقه بر فوائد الرضویه، ص۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۴۶. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۹۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۳۴۷. خمینی، روح‌الله، تعلیقه بر فوائد الرضویه، ص۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۳۴۹. نساء/سوره۴، آیه۸۱.    
۳۵۰. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۳۵۱. انفال/سوره۸، آیه۶۴.    
۳۵۲. توبه/سوره۹، آیه۵۱.    
۳۵۳. توبه/سوره۹، آیه۱۲۹.    
۳۵۴. هود/سوره۱۱، آیه۱۲۳.    
۳۵۵. رعد/سوره۱۳، آیه۳۰.    
۳۵۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۸.    
۳۵۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۳۵۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۶.    
۳۵۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۷.    
۳۶۰. نمل/سوره۲۷، آیه۷۹.    
۳۶۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۳.    
۳۶۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۸.    
۳۶۳. زمر/سوره۳۹، آیه۳۸.    
۳۶۴. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۰۵.    
۳۶۵. ملک/سوره۶۷، آیه۲۹.    
۳۶۶. مزمل/سوره۷۳، آیه۹.    
۳۶۷. رعد/سوره۱۳، آیه۳۰.    
۳۶۸. شوری/سوره۴۲، آیه۱۰.    
۳۶۹. مزمل/سوره۷۳، آیه۹.    
۳۷۰. انعام/سوره۶، آیه۵۶.    
۳۷۱. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۳۷۲. انعام/سوره۶، آیه۱۰۶.    
۳۷۳. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۳۷۴. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۳۷۵. انعام/سوره۶، آیه۱۶۳.    
۳۷۶. انعام/سوره۶، آیه۱۶۴.    
۳۷۷. توبه/سوره۹، آیه۱۲۹.    
۳۷۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.    
۳۷۹. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.    
۳۸۰. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۳۸۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۳.    
۳۸۲. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۳۸۳. قصص/سوره۲۸، آیه۸۷.    
۳۸۴. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۳۸۵. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۳۸۶. زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.    
۳۸۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶۶.    
۳۸۸. غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.    
۳۸۹. جن/سوره۷۲، آیه۲۰.    
۳۹۰. جن/سوره۷۲، آیه۲۲.    
۳۹۱. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۳۹۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۳۹۳. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.    
۳۹۴. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۳۹۵. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۵.    
۳۹۶. زمر/سوره۳۹، آیه۱۱.    
۳۹۷. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۳۹۸. نصر/سوره۱۱۰، آیه۳.    
۳۹۹. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.    
۴۰۰. انشراح/سوره۹۴، آیه۸.    
۴۰۱. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۹۱.    
۴۰۲. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.    
۴۰۳. شوری/سوره۴۲، آیه۱۰.    
۴۰۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۰.    
۴۰۵. مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.    
۴۰۶. مزمل/سوره۷۳، آیه۱.    
۴۰۷. مزمل/سوره۷۳، آیه۲.    
۴۰۸. مزمل/سوره۷۳، آیه۳.    
۴۰۹. مزمل/سوره۷۳، آیه۴.    
۴۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.    
۴۱۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.    



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فضایل رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار