گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
سياسی
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
لَمّا مَرَّ بِطَلْحَةَ وَ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ عَتّابِ بْنِ اُسَيْد وَ هُما قَتيلانِ يَوْمَ الْجَمَلِ
وقتی که در جمـل از کنار کشته طلحه و عبدالرّحمن بن عتّـاب بن اُسَید عبـور کرد
التأسّف على قتلى الجمل
«لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّد بِهذَا الْمَکَانِ غَرِیباً!»۱ابومحمّد در اینجا غریب افتاده.
«أَمَا وَاللهِ لَقَدْ کُنْتُ أَکْرَهُ أَنْ تَکُونَ قُرَیْشٌ قَتْلَی تَحْتَ بُطُونِ الْکَوَاکِبِ!»۲به خدا قسم میل نداشتم ببینم افراد قریش کشته شده در زیر ستارگان افتاده باشند.
«أَدْرَکْتُ وَتْرِی مِنْ بَنِی عَبْدِ مَنَاف،»۳انتقامم را از فرزندان عبدمناف گرفتم،
«وَ أَفْلَتَتْنِی أَعْیَانُ بَنِی جُمَحَ،»۴و سران قبیله جُمَح از چنگ من گریختند،
«لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْر لَمْ یَکُونُوا أَهْلَهُ»۵آنان برای چیزی که لیاقت نداشتند گردن کشیدند،
«فَوُقِصُوا دُونَهُ.»۶و به آن نرسیده گردنهایشان شکست.