در قرآن ـ اگر به نصوص و ظواهرآیات بسنده کنیم و تفسیرها و تأویلهای گوناگون را نادیده بگیریم ـ به چگونگی آغاز آفرینش و اینکه خلقت با کدام مخلوق شروع شده، اشاره یا تصریح نشده است. البته در باب خلقت پارهای از موجودات از جمله انسان، اشارات و توضیحاتی در قرآن هست ؛ همچنانکه آب را منشأ پیدایش همه موجودات زنده می داند
این تعبیر، گرچه حاکی از تقدم خلقت آب بر هر موجود ذیحیات است، ولی پاسخگوی پرسش مخلوق نخستین نیست. بعلاوه درباره معنا و مراد حقیقی از کلمه «ماء» (آب ) چندان اختلاف نظر هست که استناد به آن منوط بر گزینش روش و دیدگاه تفسیری است.
و محدثان و دانشمندان علوم دینی در این باب به نظریه واحدی نرسیده اند، هر چند غالبا کوشیده اند که روایات مختلف را از راه اوّلیّت نسبی یا اوّلیّت در برخی از عوالم و مراتب یا ادعای ترادف، با یکدیگر سازگار کنند. در زیر، اهم مواردی را که در حدیث با عنوان مخلوق نخستین نام برده شده می آوریم و تفسیرهای متفاوت و مختلفی را که نسبت به آنها از همین نظر ارائه شده نقل می کنیم.
مراد از «نور» و سایر واژهها را همان عقل اول دانسته اند که بنابر نظریه فلسفی پیدایش عالم، نخستین مخلوق است، و در تأیید این تفسیر به روایتی استناد کرده اند که مخلوق اول را عقل خوانده است.
با صرفنظر از این تفسیر، از مجموع این روایات می توان دریافت که مراد از کلمه «نور» در آنها حقیقتغیر مادیحضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت علی علیه السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و سایر امامان شیعه بوده است که در خلقت بر همه مخلوقات پیشی داشته اند. یکسان نبودن تعبیرات روایات ـ گذشته از هم عرض نبودن همه آنها و نقل برخی از آنها در کتابهای غیر معتبر، چنانکه مجلسی به این نکته توجه دادهاست ـ فهمدقیق و کامل آنها را مشکل کرده است. گاهی گفته می شود که خدانور را آفرید و سپس از آن نور، که نورالانوار است، نور پیامبر را خلق کرد؛ گاهی نام حضرت علی علیه السلام نیز در کنار نام پیامبر می آید؛ گاهی تعبیر «نور عظمت » یا «نور جلال » منشأآفرینش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام که نخستین آفریدهخدا هستند ذکر می شود؛ گاهی از آفرینش چهارده جوهر نورانیسخن به میان می آید؛ گاهی بر جسمانی نبودن این حقایق نورانی تأکید می شود؛ و گاهی واژه روح برای افاده همین مقصود به کار می رود.
حکمت کاربرد واژه های نور، اشباح نور و ظل نور و نیز نسبت دادن این نور به خدا (من نوره) بدرستی معلوم نیست و تنها می توان گفت که این تعبیر بر تجرد یا دست کم به دور بودن از ویژگیهای ماده (لتجردها او لعدم کثافتها) دلالت میکند و به حقایق معنوی چون علم و هدایت نظر دارد
بعلاوه، این روایات گذشته از دلالتصریح براینکه نخستین آفریده چه بوده است، متضمن این نکته نیز هست که آفرینش عالم طبیعت در مراحلی بعد از آفرینش حقایق غیر مادی روی داده است. گفتنی است که در برخی روایات، واژه «حجاب» در اشاره به همین حقایق نورانی، که نخستین آفریدههای خدایند، به کار رفته است.
به نظریه فلسفی «عقل اول » روی آورده و آن را بر «جوهر ملکوتی و نورانی » تطبیق کردهاند که مایه وجود یافتن یا ایجاد آسمانها و زمین و همه آفریدهها شدهاست. آنها همچنین تأکید کردهاند که این عقل در روایاتی دیگر به عنوان نور یا روح پیامبرذکر شده است. مجلسی با توجه به تردیدی که نسبت به سند و صدور این روایات داشته، می گوید که اگر آن روایات درست باشد، جمع بین همه آنها همان است که مراد از عقل را نور پیامبر بدانیم
از سوی دیگر، مجلسی به روایتی که سند آن را معتبر می داند بیشتر تمایل داشته و بر پایه آن گفته است که این روایت بر تقدم آفرینش عقل بر همه موجودات دلالت ندارد، بلکه فقط از تقدم آفرینش آن بر حقایق روحانی خبر میدهد
اما خود او به لحاظ این دیدگاه روایی که آفرینش نفوس بر آفرینش اجسام تقدم داشته (و به تعبیر کلی تر، عوالم غیر مادی پیش از عالم مادهآفریده شده اند)، نظریه نخستین مخلوق بودن عقل را، به صورت مطلق، پذیرفتنی می داند
با این همه باید تأکید کنیم که مراد او از این عقل را نباید با تعریف فلسفی عقل یکی دانست. گفتنی است که طبق احتمال دیگری که مجلسی پیش کشیده، مراد از «خلق » در این روایت، مرحله «تقدیر» عقل و نه فعلیت یافتن آن بوده است
این روایت را مجلسی از اخبار پیچیده (من غوامض الاخبار) برشمرده و در تبیین آن، پنج وجه ـ که برخی را از حکما و از جمله میرداماد نقل کرده ـ برشمرده است. نقطه مشترک همه این وجوه این است که روایت در مقام بیان آغاز آفرینش نیست، بلکه به مطالبی چون ذاتی بودن مشیت در خدا و مرحله تقدیرآفریده ها پیش از موجود شدن اشاره دارد.
در مآخذ حدیثی و تفسیری اهل سنت نیز مطلبی به همین مضمون از ابن عباس نقل شده و او در یک مورد این سخن را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده است .
[۶۱]طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۳، ص۵۲۱.
[۶۸]صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج ۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷.
نیز با تصریح بر این یکی بودن، وجه نامیدن عقل را به قلم بیان کرده است. این در حالی است که از مجموعه توضیحات آن روایات بسهولت نمی توان به چنین نظری رسید. مثلا، براساس روایت دیگری که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده، قلم پس از آفرینش بهشتخلق شده است
و اساسا اوصاف قلم در این روایات با آنچه در وصفعقل، چه در احادیث و چه در بیانهای فلسفی، آمده یکسان نیست و ازینرو یکی دانستن مراد از این دو واژه مستلزم تکلف و تأویل جدی است. گذشته از این نظریه، باید به نظر مجلسی
مبنی بر تقدم نسبی و اضافی آفرینش قلم بر شماری از مخلوقات اشاره کنیم، با تأکید بر این نکته که این توضیحات با فرض مستند بودن روایات بیان شده و هنوز پژوهشهای سندی و متنی درباره آن صورت نپذیرفته است.
ماء، در چندین روایت، نخستین مخلوق دانسته شده است و سیاق عبارات چند روایت نیز همین مفهوم را افاده می کند. روایات مورد اشاره، آسمانها و زمین و همه آفریده ها را پدیدآمده از ماء می داند. همچنانکه سه عنصر دیگر (آتش و باد و خاک) را نیز صورتهایی مختلف از همین ماء می شمارد. اما آفرینش برخی از مخلوقات مانند ملائک و عرش را به این ماء نسبت نمی دهد و چه بسا آفرینش آنها را مقدم بر آفرینش ماء می داند.
درباره مراد از ماء در این روایات و نیز مقصود از نخستین بودن آن در آفرینش، چند نظر بیان شده است. برخی آن را با نظریه معروف تالس ملطی درباره پیدایش عالم طبیعتتطبیق داده اند
و حتی برخی از ایشان تأکید کرده اند که کلمه ماء در این بیانات جنبه تشبیهی دارد، از آنرو که هیولیقابلیت پذیرش صور و اعراض گوناگون را دارد و آب نیز با همین ویژگی شناخته میشود
[۷۷]فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیرالصافی، ج۱، ص۶۲ـ۶۳.
برخی نیز تعبیرات مشعر بر تقدم آفرینش ماء را به تقدم رتبیتأویل کرده اند، با این بیان که بیشترین قسمت زمین در آب قرار دارد و گویی آب مکان زمین است و مکان بر آنچه در آن قرار می گیرد تقدم رتبی دارد
نظر مقبولتر آن است که طبق مجموع این روایات، ماء در عالم طبیعت پیش از همه چیز آفریده شده و آن ماء دست کم بنابر برخی از روایات، همین عنصر شناخته شده عالم طبیعت نیست، بلکه این عنصر، صورتی از آن است.
در روایتی غیر مسند که به حضرت علی علیه السلام نسبت داده شده، این نکته صریحا آمده که ماء مایه پیدایش آسمانها و زمین است، اما خود آن پدید آمده از نوری است که نخستین مخلوق است و طبعا تقدم پیدایش عالم غیر مادی بر عالم طبیعت را افاده می کند. بعلاوه در این روایت کلمه «یاقوت » به کار رفته که آن یاقوت از نور ایجاد شده و مایه صورت بندی ماء بوده است
مجلسی این قول را از آنرو که در تفسیر قمی آمده، با فرض درستی انتساب تفسیر به او، برگرفته از یک روایت دانسته و ضمن تأکید بر این نکته که چنین روایتی در برابر روایات متعدد آفرینش ماء تاب مقاومت ندارد، در توجیه آن گفته است که شاید مراد از هوا چیزی باشد که حقایق نامحسوس (و به تعبیری : عوالم مجرد از ماده) از آن پدید آمده اند، در برابر ماء که منشأ پیدایش محسوسات بوده است
روایتی غیر مسند به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده که براساس آن نخستین آفریدهخدالوح محفوظ بوده است. درباره این روایت و درستی آن توضیحی داده نشده است، ولی به فرض قبول باید آن را مشعر به اولیت نسبی دانست. گذشته از این موارد، در برخی اقوال تفسیری و آرای عرفانی چیزهایی دیگر با عنوان نخستین آفریده نام برده شده اند که گاه برای آنها مستند روایی نیز ذکر می شود؛ از جمله به ابن عباس نسبت داده شده که عرش را مخلوق نخستین دانسته است
[۱۱۵]صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج ۱، ص۲۱۶.
از طرفی، او بارها واژه «هباء» را در مقام اشاره به نخستین موجود عالم ذکر کرده و آغاز کاربرد آن را به حضرت علی علیه السلام و سهل بن عبدالله تستری نسبت داده است
[۱۱۶]صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
اما با توجه به اینکه هباء را به ازای هیولای فلسفی قرار داده (و یسمیه اصحابالافکار الهیولیالکل،
[۱۱۷]صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
یقینا مراد وی از نخستین بودن هباء، اولیت نسبت به عالم اجسام است. در واقع، با صرف نظر از تبیین عرفانی خلقت نظر ابن عربی درباره آغاز آفرینش با دیدگاه متداول فلسفی یکسان است، با این تفاوت که او به کثرت عقول اشاره صریح ندارد. گفتنی است که برخی مؤلفان
[۱۲۲]حسن زاده آملی، حسن، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص۸۶-۸۸.
به استناد آرا و بیانات عرفانی و فلسفی، از حقیقتی به عنوان «صادر نخستین » یاد کرده اند که نخستین مخلوق از آن نشأت گرفته است.