• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعداد صحیح (قران)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعداد صحیح در قرآن کریم از کاربردهای گوناگونی برخوردار هستند.



واحد به معنای یک که ۶۱ بار در قرآن آمده و ۲۲ بار آن در ارتباط با توحید و یگانگی خداست: «والـهکم الـه واحد لا الـه الا هو الرحمـن الرحیم»این گونه آیات دلالت دارد که خدا یکی است و اله و معبودی جز او نیست. مقصود از وحدت و یگانگی خدا «وحدت عددی» نیست، مفهوم وحدت از مفاهيم بديهى است كه در تصور آن هيچ حاجت بان نيست كه كسى آن را برايمان معنا كند؛ وحدت بر چند قسم است:۱- وحدت عددى كه در مقابل عدد دو و سه الخ است.۲- وحدت نوعی كه مى‌گوييم: انسان ايرانى و هندى از نوع واحدند.۳- وحدت جنسی كه مى‌گوييم: انسان و حیوان از يك جنسند.در چنين زمينه‌اى اگر قرآن كريم بفرمايد (معبود شما واحد است)، ذهن شنونده به آن وحدتى متوجه ميشود كه كلمه (واحد) در نظرش به آن معنا است، به همين جهت اگر فرموده بود (اللَّه اله واحد، اللَّه اله واحد است) توحيد را نمى‌رسانيد، براى اينكه در نظر مشركين هم اللَّه اله واحد است، هم چنان كه يك يك آلهه آنان اله واحدند، چون هيچ الهى دو اله نيست، هر يك براى خود و در مقابل خدا اله واحدند. و همچنين اگر فرموده بود (و الهكم واحد، اله شما واحد است)، باز آن طور كه بايد، نص و صريح در توحيد نبود، براى اينكه ممكن بود گمان شنونده متوجه وحدت نوعيه شود، يعنى متوجه اين شود كه اله‌ها همه يكى هستند، لكن وقتى فرمود: (وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) و معناى اله واحد را- كه در مقابل دو اله و چند اله است- بر كلمه (الهكم) اثبات كرد، آن وقت عبارت صريح در توحيد می‌شود، يعنى الوهيت را منحصر در يكى از آله‌ه‌اى كه مشركين معتقد بودند كرده و آن اللَّه تعالى است. بلکه منظور «وحدت حقه» است؛ یعنی وجود خدا به گونه‌ای است که تصور هرگونه شریک دیگری برای او ممکن نیست و ذات او از هرگونه کثرت و ترکیب پیراسته است.


۱. واژه‌های اثنان، اثنین و اثنتین، معادل عربی عدد «دو» است که ۱۵ بار در قرآن در ۱۲ آیه و مرتبط با ۹ موضوع ذکر شده است:
سهم الارث فرزندان میت در صورتی که دو یا بیش از دو دختر باشند: «فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا...:اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست‌» «فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثان...‌: اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى‌برند؛»
• دوبار زنده شدن و مردن انسانها به صورت مردن پس از زندگی دنیا و زنده شدن برای حیات برزخی و سپس مردن پس از حیات برزخی و زنده شدن برای حساب روزقیامت: «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن‌...:آنها مى‌گويند: «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى؛»مراد از اينكه گفتند: أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ‌ دو بار ما را ميراندى و دو بار زنده كردى به طورى كه بعضى‌ گفته اند- ميراندن در آخرين روز زندگى دنيا و زنده كردن در برزخ است و سپس ميراندن از برزخ، و زنده كردن در قیامت براى حساب است. پس آيه شريفه كه سخن از دو ميراندن و دو زنده كردن دارد، اشاره به ميراندن بعد از زندگى دنيا و ميراندن بعد از زندگى در برزخ، و احياى در برزخ، و احياى در قيامت مى‌كند، چون اگر زندگى در برزخ نبود، ديگر ميراندن دومى تصور صحيحى نداشت، چون هم ميراندن بايد بعد از زندگى باشد و هم احيا بايد بعد از مردن و هر يك از اين دو بايد مسبوق به خلافش باشد و گرنه اماته و احياءنمى‌شود. در نتيجه زندگى داراى سه مرحله مى‌شود: يكى زندگى در دنيا، دوم در برزخ، سوم در قيامت، و كفار در اين كلام خود متعرض حيات دنيوى نشده‌ اند، و گرنه مى‌بايستى گفته باشند: و أحييتنا ثلاثا و ما را سه زندگى دادى با اينكه زندگى دنيا هم احيا بود، براى اينكه اين زندگى هم بعد از مرگ يعنى بعد از دورانى واقع شده، كه هنوز روح در بدن دميده نشده.
• شاهد و گواه گرفتن دو نفر بر وصیت: «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُم‌...:اى كسانى كه ایمان آورده ‌ايد! هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، در موقع وصیت بايد از ميان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد»
• زوجیت در آفرینش حیوانات (دوگونه نر و ماده): «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُوني‌ بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌:هشت جفت از چهارپايان (براى شما) آفريد؛ از ميش دو جفت، و از بز دو جفت؛ بگو: «آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده، يا ماده‌ ها را؟ يا آنچه شكم ماده ‌ها در برگرفته؟ اگر راست مى‌گوييد (و بر تحریم اينها دليلى داريد)، به من خبر دهيد!»»«وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْن‌...:و از شتر يك جفت، و از گاو هم يك جفت (براى شما آفريد)؛ بگو: «كداميك از اينها را خدا حرام كرده است؟ نرها يا ماده ‌ها را؟ يا آنچه را شكم ماده‌ ها دربرگرفته؟»
زوجیت در آفرینش میوه‌ها (دوگونه ترش و شیرین، تابستانی و زمستانی و...): «جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ...:در آن كوه‌ها و نهرهايى قرار داد؛ و در آن از تمام ميوه‌ها دو جفت آفريد؛...»
• نفی شرک و دوگانه پرستی: «ُلا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ...:دو معبود (براى خود) انتخاب نكنيد؛ معبود (شما) همان خداى يگانه است»
داستان حضرت نوح علیه‌السّلام در طوفان و دستور خدا به او که از هر نوعی از حیوانات یک جفت (نر و ماده) بر کشتی سوار کند تا نسل آنها قطع نشود: «احْمِلْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ...:از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! ...»«فَاسْلُكْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ...:از هر يك از انواع حیوانات يك جفت در كشتى سوار كن؛»
تکذیب فرستادگان خدا به سوی مردم انطاکیه که در ابتدا دو نفر بودند: «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ...:هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند؛ پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى فرستاديم،...»؛
۲. همچنین واژه «مثنی» که به معنای دوتا دوتاست سه بار در قرآن آمده است:
• جواز ازدواج با بیش از یک زن: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ...:با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر...»
قیام در راه خدا: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌...:بگو: «شما را تنها به يك چيز اندرز مى‌دهم، و آن اينكه: دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد»
• بالهای فرشتگان: «ً أُولي‌ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...: فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‌ گانه و چهارگانه،...»
۳. واژه «ثانی» نیز به معنای دوم یک مرتبه درباره هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که تنها یک همراه داشت، در قرآن ذکر شده است: «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْن‌...:آن هنگام كه كافران او را (از مکّه) بيرون كردند، در حالى كه دوّمين نفر بود...»


۱. واژه‌های ثلاث و ثلاثه که معادل عربی عدد سه است ۱۷ بار در ۱۶ آیه و مرتبط با ۱۳ موضوع در قرآن ذکر شده است:
عده طلاق که سه طهر است: «فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُر...:، عده آنان سه ماه است‌...»«وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء...:زنان مطلقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند!...»
کفاره قربانی: «ِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ...:و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى كه باز مى‌گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است...» به این ترتیب که اگر کسی در ایام حج نتوانست قربانی کند باید ۱۰ روز روزه بگیرد؛ سه روز در ایام حج و ۷ روز پس از بازگشت.
• نفی شرک و قائل شدن به اقانیم سه گانه اب و ابن و روح القدس: «وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ...:و نگوييد: « (خداوند) سه‌ گانه است!»...»«لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ...:آنها كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» (نيز) به یقین کافر شدند؛...»
• تعداد احتمالی اصحاب کهف: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ...:گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‌ گويند: «پنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- همه اينها سخنانى بى ‌دليل است- و گروهى مى ‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.»»
• فرزنددار شدن زکریا: «ً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا:فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلّم (با مردم) نخواهى داشت؛ در حالى كه زبانت سالم است!»»به این ترتیب که خداوند در دوران پیری به او مژده آن را داد و او که از این امر شگفت زده شده بود از خدا خواست تا نشانه‌ای برایش قرار دهد. خداوند هم این نشانه را قرار داد که تا سه روز نتواند با مردم سخن بگوید، در حالی که صحیح و سالم بود.«ً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ...:گفت: «نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت.»
کفاره شکستن سوگند: «َ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ...:كفاره اين گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند است...» که عبارت است از اطعام یا پوشاندن ۱۰ مسکین، آزاد کردن یک بنده یا سه روز، روزه.
• متخلفان از جنگ تبوک: «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ...:(همچنين) آن سه نفر كه (از شركت در جنگ تبوك) تخلّف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حدّ كه زمين با همه وسعتش بر آنها تنگ شد؛...»که سه نفر بودند کعب بن مالک، هلال بن امیه و مرارة بن ربیع.
• شمار نجوا کنندگان: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ...:هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى ‌كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى‌ كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست‌...»نجوا، که هرگاه سه نفر با هم آهسته و در گوشی سخن بگویند خداوند چهارمی آنهاست و سخن آهسته و در گوشی آنها را می‌شنود و هیچ چیز بر او پوشیده نیست.
• آفرینش انسان در تاریکیهای سه گانه: «يَخْلُقُكُمْ في‌ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في‌ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ...:شما را در شكم مادرانتان آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريكيهاى سه گانه، مى‌ بخشد!...» خداوند انسان را در تاریکی شکم و رحم و پرده نازک دور تا دور جنین می‌آفریند.
• اجازه گرفتن کودکان برای ورود به اتاق پدر و مادر در سه وقت: «ْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْر...:در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‌آوريد، و بعد از نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛..»پیش از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر و پس از نماز عشاء که پوشش آنها متناسب با وضعیت خواب است.
• سایه سه شعبه آتش جهنم: «انْطَلِقُوا إِلى‌ ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَب‌:برويد به سوى سايه سه شاخه (دودهاى خفقان‌بار و آتش‌زا)!»دود آتش جهنم سه شعبه دارد: شاخه‌ای از بالای سر، شاخه‌ای از سمت راست و شاخه‌ای از سمت چپ، گنهکاران را احاطه می‌کند و آنها را در کام خود فرو می‌برد. بعضى گفته اند این شعبه هاى سه گانه آتش بازتابى است از تکذیبهاى سه گانه آنها نسبت به اساس دین ، یعنى توحید و نبوت و معاد زیرا تکذیب معاد از تکذیب نبوت و توحید جدا نیست . بعضى گفته اند اشاره اى است به مبداءهاى سه گانه گناه قوه غضبیه و شهویه و وهمیه؛ ممکن است تعبیر به ظل سایه این تصور را ایجاد کند که در آنجا سایه اى وجود دارد که از سوزندگى شعله هاى آتش ، کمى مى کاهد، ولى این آیه بر این پندار غلط خط بطلان مى کشد، و مى گوید: این سایه هرگز سایه اى که شما تصور مى کنید نیست ، سایه اى است سوزان و خفقان آور، و بر خاسته از دودهاى غلیظ آتش که مى تواند گرماى شعله ها را کاملا منعکس کند.
• مدت مهلت به پی کنندگان ناقه صالح: «تَمَتَّعُوا في‌ دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّام‌...:سه روز در خانه‌هايتان بهره‌مند گرديد؛...» حضرت صالح علیه‌السّلام به کسانی که ناقه وی را پی کردند سه روز مهلت داد تا از لذایذ دنیوی استفاده کنند و پس از سه روز عذاب الهی فرود آمد و آنها را نابود کرد.
• گروه بندی انسانها در قیامت: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً:و شما سه گروه خواهيد بود!» مردم در روز قیامت سه صنف و گروه هستند: اصحاب یمین، اصحاب شمال و سابقون.
۲. واژه‌های «ثالث و ثالثه» به معنای سوم نیز سه بار در قرآن ذکر شده است:
• معتقدان به تثلیث در زمره کافران‌اند: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ...:آنها كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» (نيز) به یقین کافر شدند؛...»
• فرستاده شدن سومین رسول به سوی انطاکیه پس از تکذیب دو رسول: «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُون‌:هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند؛ پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!»»
منات سومین بت مشرکان پس از لات و عزی: «وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى:و «منات» كه سوّمين آنهاست (دختران خدا هستند)؟!»
۳. همچنین واژه ثلاث به معنای سه تا سه تا دو بار در قرآن ذکر شده است:
• جواز ازدواج با بیش از یک زن: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ...:با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر...»
• بالهای فرشتگان: «أُولي‌ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباع‌...:فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه‌»


۱. واژه‌های اربع و اربعه ۱۲ بار در ۱۲ آیه و مرتبط با ۱۰ موضوع در قرآن دیده می‌شود:
عده وفات که ۴ ماه و اندی است: «وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْرا...:و كسانى كه از شما مى‌ميرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند...»منظور از كلمه" عشره" ده روز است كه چون از ظاهر كلام پيدا بود كلمه روز را ذكر نفرمود." فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ‌ ..." مراد از" بلوغ أجل" تمام شدن مدت عده است‌.
• چهار پرنده: «َ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْر...: در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن‌...» ،که حضرت ابراهیم علیه‌السّلام به دستور خداوند و برای رؤیت چگونگی زنده کردن مردگان کشت.
ایلاء: «لِلَّذينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ...:كسانى كه زنان خود را «ايلاء» مى‌ نمايند سوگند ياد مى‌كنند كه با آنها، آمیزش جنسی ننمايند، حق دارند چهار ماه انتظار بكشند.» اگر مردی از روی خشم و برای اذیت کردن همسرش سوگند یاد کرد که با او نزدیکی نکند، حاکم شرع ۴ ماه به او مهلت می‌دهد که یا به مقتضای زوجیت بازگردد یا زن را طلاق دهد.منظور از سوگند اين است كه از مباشرت با زنان دورى كنند، و اين هم كه در آيه شريفه تربص را محدود به چهار ماه كرده است اشعارى به اين دورى دارد، چون حد چهار ماه همان حدى است كه شارع و قانونگذار اسلام براى ترك مباشرت با همسران معين كرده، و فرموده كه بيش از آن نمى‌توانند مباشرت را ترك كنند.
قذف: اگر کسی به زن محصنه و عفیفه‌ای نسبت زنا داد و ۴ گواه که ناظر زنا بوده‌اند نیاورد ۸۰ تازیانه می‌خورد.
لعان: « فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهادات‌...:هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد...»«وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبين‌:و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد»«وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ ...:آن زن نيز مى‌تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد»«وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقين‌:و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد»کسانی که به زنان خود نسبت زنا می‌دهند و ۴ شاهد ندارند، باید ۴ بار پیاپی بگویند: خدا را گواه می‌گیرم که در این نسبتی که می‌دهم صادقم و بار پنجم بگویند: لعنت خدا بر من اگر از دروغگویان باشم. در مقابل، زن نیز باید ۴ بار بگوید: خدا را شاهد می‌گیرم که این مرد از دروغگویان است و بار پنجم بگوید: لعنت خدا بر من اگر این مرد از راستگویان باشد.
شهادت بر زنا: «فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُم‌...:، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد!» خداوند فقط برای شهادت بر زنا ۴ شاهد قرار داده و این به جهت سختگیری بر مدعی و حفظ آبروی مردم است.
• تعداد ماههای حرام که ۴ تا است: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‌ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم‌...:تعداد ماه‌ها نزد خداوند در كتاب الهى، از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است؛ كه چهار ماه از آن، ماه حرام است؛...» ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب.
• اتمام حجت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با مشرکان و تعیین ۴ ماه فرصت به آنها: «فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر...:با اين حال، چهار ماه (مهلت داريد كه آزادانه) در زمین سير كنيد (و هر جا مى‌ خواهيد برويد، و بينديشيد)...»
چهارپایان که در کنار خزندگان و دو پایان از گونه‌های جانداران‌اند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‌ عَلى‌ أَرْبَعٍ ...:و گروهى بر چهار پا راه مى‌ روند؛...»
• آفرینش کوهها و دیگر پدیده‌ها و نعمتهای زمین در ۴ روز: «وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في‌ أَرْبَعَةِ أَيَّام‌...:و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود،- اينها همه در چهار روز بود...»
۲. واژه «رابع» نیز به معنای چهارم دو مرتبه در قرآن ذکر شده است:
• شمار احتمالی اصحاب کهف: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ...:گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‌ گويند: «پنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- همه اينها سخنانى بى‌ دليل است- و گروهى مى‌ گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.»»
علم و احاطه خدا بر نجوا و سخنان درگوشی: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُم‌...:هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى‌ كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى‌ كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست،»
۳. واژه «رباع» نیز که به معنای ۴ تا ۴ تاستدو بار در قرآن آمده است:
• جواز ازدواج با بیش از یک زن: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباع‌...:با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر...»»
• تعداد بالهای فرشتگان: «أُولي‌ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ...: فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‌ گانه و چهارگانه‌...»


۱. این عدد دو مرتبه در قرآن و مرتبط با دو موضوع دیده می‌شود:
• شمار احتمالی اصحاب کهف: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ
...:گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‌گويند: «پنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- همه اينها سخنانى بى‌دليل است- و گروهى مى‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.»»
• شمار نجوا کنندگان: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ...: هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى‌ كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست‌...» در این آیه نخست از نجوای سه نفری و سپس ۵ نفری سخن می‌گوید و از نجوای ۴ نفری برای رعایت فصاحت در کلام و عدم تکرار سخن نگفته و به مراتب عدد از سه تا ۶ بدون هیچ گونه تکرار اشاره کرده است. لطف سیاق اين آيه آن است كه با آوردن عدد سه، چهار، پنج، و شش، ترتيب اعداد را رعايت كرده، بدون اينكه يكى از آنها را تكرار كرده باشد، چون ممكن بود بفرمايد: هيچ نجواى سه نفرى نيست مگر آنكه خدا چهارمى آنان است، و هيچ نجواى چهار نفرى نيست، مگر آنكه او پنجمى آنان است، و هيچ نجواى پنج نفرى نيست، مگر آنكه او ششمى ايشان است.
۲. واژه «خامسه» نیز به معنای پنجم دو بار در ارتباط با موضوع لعان در قرآن آمده است:
• «وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبين‌:و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد»«وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ ...:آن زن نيز مى‌تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد»«وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقين‌:و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد»


۱. این عدد ۷ بار در قرآن آمده و در همه موارد با آفرینش آسمانها و زمین مرتبط است:
• در ۴ آیه، تعبیر «خلق السمـوت والارض فی ستة ایام» آمده و در سه آیه، افزون بر آسمانها و زمین «مابینهما» نیز آمده است که در حقیقت توضیحی است برای جمله قبل.
۲. واژه «سادس» نیز که به معنای ششم است، دو بار در قرآن آمده است:
• شمار احتمالی اصحاب کهف: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُم‌...: گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‌گويند: «پنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- همه اينها سخنانى بى‌دليل است- و گروهى مى‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.»»
علم و احاطه خداوند به نجوا و سخنان در گوشی: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ...:هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى‌كنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى‌كنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست،...»


این عدد، ۲۴ بار و مرتبط با ۹ موضوع در قرآن آمده است:
• آسمانهای هفت گانه که در ۹ آیه قرآن از آن یاد شده است.«فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماوات‌...:سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود...»«وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلين‌:ما بر بالاى سر شما هفت راه هفتگانه آسمان     قرار داديم؛ و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبوده ‌ايم‌»«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيم‌: بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است؟»»«فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‌ يَوْمَيْنِ...:در اين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد، »«اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماوات‌...:خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد»«الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقا...:همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد؛...»«أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقا:آيا نمى‌دانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است،»«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ...:آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبيح او مى‌گويند؛...»«وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدادا:و بر فراز شما هفت (آسمان) محكم بنا كرديم!» مفسران و قرآن پژوهان در اینکه مراد از آسمانهای هفت گانه چیست نظرات گوناگونی ابراز داشته‌اند. آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در ذیل آیه ۱۲ سوره نبا می نویسد: عدد" هفت" در اينجا ممكن است عدد" تكثير"، و اشاره به كرات متعدد آسمان، و مجموعه‌ هاى منظومه‌ ها و كهكشانها و عوالم متعدد جهان هستى باشد، كه داراى خلقتى محكم و ساختمانى عظيم و قوى هستند، و يا عدد" تعداد" به اين ترتيب كه آنچه ما از ستارگان مى‌بينيم همه به حكم" آيه ۶ سوره صافات " إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ‌:" ما آسمان پائين را با ستارگان زینت‌ بخشيديم" متعلق به آسمان اول است و ما وراى آن شش عالم و آسمان ديگر وجود دارد كه از دسترس علم بشر بيرون است. اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور طبقات متعدد هواى اطراف زمین باشد كه در عين رقيق بودن ظاهرى، از چنان استحكامى برخوردار است كه اين كره خاكى را از هجوم مستمر سنگهاى آسمانى حفظ مى‌كند، و به محض اينكه يكى از آنها جذب كره زمين شود بر اثر تصادم شديد با قشر هوا چنان داغ مى‌شود كه آتش مى‌گيرد، و مى‌سوزد، و خاكستر آن به طور ملايم بر زمين مى‌نشيند، و اگر اين قشر هوا نبود شهرها و آباديهاى ما شب و روز در معرض پرتاب اين سنگها قرار داشت.
• رؤیای پادشاه مصر: «وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى‌ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ...:پادشاه گفت: «من در خواب ديدم هفت گاو چاق را كه هفت گاو لاغر آنها را مى‌خورند؛ و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده؛ (كه خشكيده‌ها بر سبزها پيچيدند؛ و آنها را از بين بردند.)» یوسف علیه‌السّلام خوابش راچنین تعبیر کرد که پس از هفت سال فراوانی نعمت، هفت سال قحطی پیش می‌آید.«ُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا في‌ سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْر...:اى مرد بسيار راستگو! درباره اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى‌خورند؛ و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشكيده؛...»«قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ...:گفت: «هفت سال با جديّت زراعت مى‌كنيد؛...»«ثُمَّ يَأْتي‌ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِداد...:پس از آن، هفت سال سخت (و خشكى و قحطى) مى‌آيد»؛ نیز به آنان گفت: هفت سال پیاپی کشت و کار کنند و آنچه را می‌دروند، در خوشه نگهداری و انبار کنند و جز کمی از آن را نخورند تا در سالهای قحطی و سختی از آن استفاده کنند.
• تشبیه انفاق در راه خدا به این صورت که از هر دانه‌ای هفت خوشه بروید و در هر خوشه‌ای ۱۰۰ دانه باشد، یعنی انفاق در راه خدا ۷۰۰ برابر پاداش دارد: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‌ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء...:كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‌كند»
• نابودی قوم عاد به وسیله باد سرد و شدیدی که هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنها وزید: «سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ...:(خداوند) اين تندباد بنيان‌كن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت،»
سبع مثانی: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‌ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم‌:ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم‌» مقصود از «سبع مثانی» بنابر روایات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اهل بیت علیهم‌السّلام سوره حمد است.
• درهای هفت گانه جهنم: «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ:هفت در دارد؛ و براى هر درى، گروه معيّنى از آنها تقسيم شده‌ اند» مفسران در بیان منظور از این درها گفته‌اند: جهنم هفت نوع عذاب دارد و هر نوعی به مقتضای واردان چند قسم است. گناهانی که مستوجب آتش جهنم است هفت قسم است.
• بی نهایت بودن کلمات الهی: «وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر...:و دريا براى آن مركّب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود» اگر همه درختان به قلم تبدیل شوند و دریاها به اضافه ۷ برابر خود مرکب شوند و کلمات و نشانه‌های خدا را بنویسند، دریاها می‌خشکند پیش از آنکه کلمات الهی تمام شوند؛ چون کلمات خدا نامتناهی است.و ظاهرا مراد از عدد هفت افاده تكثير است، نه اينكه اين عدد خصوصيتى داشته باشد.
• شمار احتمالی اصحاب کهف: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُم...‌:گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‌گويند: «پنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- همه اينها سخنانى بى‌دليل است- و گروهى مى‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.» » که بنا به شواهدی در آیه، نظر مورد تایید قرآن همین قول است.خداى تعالى در اين آیه اختلاف مردم را در عدد اصحاب كهف و اقوال ايشان را ذكر فرموده، و بنا به آنچه كه خداوند در قرآن نقل كرده- و قوله الحق- مردم سه قول داشته‌ اند كه هر يك مترتب بر ديگرى است، يكى اينكه اصحاب كهف سه نفر بوده ‌اند كه چهارمى سگ ايشان بوده. دوم اينكه پنج نفر بوده‌اند و ششمى سگشان بوده كه قرآن كريم بعد از نقل اين قول فرموده:" رجم به غيب مى‌كردند" يعنى بدون علم و اطلاع سخن مى‌گفتند.قول سوم اينكه هفت نفر بوده ‌اند كه هشتمى سگ ايشان بوده، خداى تعالى بعد از نقل اين قول چيزى كه اشاره به ناپسندى آن كند نياورده، و اين خود خالى از اشعار بر صحت آن نيست.و از جمله لطائفى كه در ترتيب شمردن اقوال مذكور به كار رفته اين است كه از عدد سه تا هشت را پشت سر هم آورده با اينكه سه عدد را شمرده شش رقم را نام برده، فرموده" سه نفر، چهارمى سگشان، پنج نفر، ششمى سگشان، هفت نفر هشتمى سگشان".
• کفاره کسی که در حج قربانی نکرده، سه روز روزه در حج و ۷ روز پس از بازگشت است: «َفمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ...:و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى كه باز مى‌ گرديد، روزه بدارد...»


۱. عدد ۸ در قرآن ۵ مرتبه و مرتبط با ۴ موضوع آمده است:
• آفرینش ۸ تا از دامها (گاو، شتر، گوسفند و بز ): «و انزل لکم من الانعـم ثمـنیة ازوج» و نیز«ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْن...‌:هشت جفت از چهارپایان (براى شما) آفريد؛ از ميش دو جفت، و از بز دو جفت‌...» مقصود از «ثمانیة ازواج» این است که خداوند از هر یک از «ضان»، «معز»، «بقر» و «ابل» دو تا یعنی دو گونه نر و ماده آفریده است.كلمه" ازواج" جمع زوج است كه هم به معناى عدد دو است و هم به معناى يكى است كه همراه جفت خود باشد. و انواع چارپايانى كه در آيه شريفه نامبرده شده چهار است: ۱- ضان (ميش) ۲- معز (بز) ۳- بقر (گاو) ۴- ابل (شتر) و اين چهار نوع از نظر اينكه هر كدام نر و ماده دارند هشت زوج خواهند بود.و معناى آيه اين است كه: خداوند هشت زوج آفريده، از ضان دو زوج يكى نر و يكى ماده و از معز هم دو زوج، بگو آيا خداوند نر اين دو نوع چارپا را حرام كرده و يا ماده آن دو را و يا آن بچه‌ هايى را كه در شكم ماده ‌هاى آن دو است، اگر راست مى‌گوييد مرا به علم و مدرك صحيحى كه داريد خبر دهيد.
• شمار حاملان عرش الهی: «و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمـنیه» در اینکه منظور از این حاملان هشت گانه، ۸ نفر از ملائکه یا از پیامبران و امامان یا ۸ ردیف فرشته است، نظرات مختلفی از سوی مفسران ارائه شده است.
[۱۴۴] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۳۶۲.

هلاکت قوم هود در ۷ شب و ۸ روز: «سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّام‌...:(خداوند) اين تندباد بنيان‌كن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت،»
مهریه همسر موسی علیه‌السّلام : «علی ان تاجرنی ثمـنی حجج» که ۸ سال حضرت موسی در خدمت شعیب بود و بعد به اختیار موسی علیه‌السّلام دو سال بر آن افزوده شد.
[۱۴۷] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۴۴۳.

۲. واژه «ثامن» که به معنای هشتم است نیز یک بار در ارتباط با شمار اصحاب کهف در قرآن آمده است: «وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُم‌...:و گروهى مى‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.» »


عدد ۹ سه بار و مرتبط با دو موضوع در قرآن دیده می‌شود:
معجزات نه گانه موسی علیه‌السّلام : «و لقد ءاتینا موسی تسع ءایـت بینـت» منظور از این معجزات تنها معجزاتی است که در برابر فرعون آورده شده که عبارت است از عصا، ید بیضا، طوفان، ملخ، قورباغه، آفت نباتی، خون ، قحطی و کمبود میوه‌ها.در قرآن مجید براى موسى آیات و معجزات فراوانى آمده است از جمله :
۱ - تبدیل شدن عصا به مار عظیم و بلعیدن ابزار ساحران: (فاذا هى حیة تسعى )
۲ - ید بیضاء یا درخشیدن دست موسى (علیه السلام ) همچون یک منبع نور: (و اضمم یدک الى جناحک تخرج بیضاء من غیر سوء آیة اخرى )
۳ - طوفانهاى کوبنده: (فارسلنا علیهم الطوفان ) (اعراف - ۱۳۳).
۴ - ملخ که بر زراعتها و درختان آنها مسلط گشت و آفت کشاورزىآبادشان شد: (و الجراد)
۵ - قمل یکنوع آفت نباتى که غلات را نابود میکرد: (و القمل )
۶ - ضفادع قورباغه ها که از رود نیل سر برآوردند و آنقدر تولید مثل کردند که زندگى آنها را قرین بدبختى و مشکلات کرد: (و الضفادع )
۷ - دم یا ابتلاى عمومى به خون دماغ شدن و یا به رنگ خون درآمدن رود نیل بطورى که نه براى شرب قابل استفاده بود و نه کشاورزى: (و الدم آیات مفصلات )
۸ - شکافته شدن دریا به گونه اى که بنی اسرائیل توانستند از آن بگذرند: (و اذ فرقنا بکم البحر)
۹ - نزول من و سلوی: (و انزلنا علیکم المن و السلوى )
۱۰ - جوشیدن چشمه ها از سنگ: (فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا)
۱۱ - جدا شدن قسمتى از کوه و قرار گرفتن همچون سایبانى فوق آنان: (و اذ نتقنا الجبل فوقهم کانه ظلة )
۱۲ - قحطى و خشکسالى و کمبود میوه ها: (و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات )
۱۳ - بازگشت حیات و زندگى به مقتولى که قتل او مایه اختلاف شدید میان بنى اسرائیل شده بود: (فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیى الله الموتى )
۱۴ - استفاده از سایه ابرها که در حرارت شدید بیابان بطور معجزه آسائى بر سر آنها قرار مى گرفت: (و ظللنا علیکم الغمام )
ولى سخن در اینجاست که منظور از آیات نه گانه که در آیات مورد بحث به آن اشاره شده چیست ؟ تعبیراتى که در این آیات به کار رفته نشان مى دهد که منظور از آن معجزاتى است که در ارتباط با فرعون و فرعونیان صورت گرفته ، نه آنها که در ارتباط با خود بنى اسرائیل است ، مانند نزول من و سلوى ، و خارج شدن چشمه از سنگ و امثال آن .
[۱۶۵] مخلص، عبدالروؤف، انوار القرآن، ج۴، ص۳۷۵.

• پی کنندگان ناقه صالح در شهر حجر که ۹ نفر بوده‌اند: «و کان فی المدینة تسعة رهط یفسدون فی الارض»
[۱۷۲] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۳۹۷.



عدد ۱۰، ۹بار و مرتبط با ۹موضوع در قرآن آمده است:
پاداش نیکوکاری: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» که طبق این آیه ۱۰ برابر می‌گردد.
کفاره قربانی حج: کسی که نتواند در حج قربانی کند باید سه روز در ایام حج و ۷ روز هنگام بازگشت، روزه بگیرد که مجموعا ۱۰ روز می‌شود: «و سبعة اذا رجعتم تلک عشرة کاملة»
کفاره حنث قسم: اگر کسی بر انجام یا ترک کاری سوگند یاد کرد و مطابق آن عمل نکرد باید بنده‌ای را آزاد، یا ۱۰ مستمند را اطعام کند یا سه روز، روزه بگیرد: «فکفـرته اطعام عشرة مسـکین»
عده زن شوهر مرده که ۴ ماه و ۱۰ روز است: «یتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا»
میقات موسی علیه‌السّلام که مجموعا ۴۰ شب، از ماه ذی قعده تا شب دهم ذی حجه بود: «و وعدنا موسی ثلـثین لیلة و اتممنـها بعشر»
• مهریه همسر موسی علیه‌السّلام که ۸ سال کارگری برای حضرت شعیب علیه‌السّلام بود و در پایان، از روی اختیار ۱۰ سال شد: «فان اتممت عشرا فمن عندک»
[۱۸۲] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۴۴۳.

• شبهای ده گانه: «والفجر ولیال عشر»این شبها مورد سوگند الهی قرار گرفته و منظور از آنها شبهای ده گانه اول ذی حجه است
[۱۸۶] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۶۲۱.
یا امامان معصوم از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری علیهم‌السّلام در کنار شفع که امیرمؤمنان و فاطمه (علیهما السلام) را شامل می‌شود و وتر که خدای واحد است
تحدی به آوردن ۱۰ سوره به سان قرآن: «قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریـت»
• گفت و گوی مجرمان در روز قیامت: که بر اثر طولانی بودن عذاب، مدت درنگ در دنیا را تنها ۱۰ روز می‌پندارند؛ «يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْرا...:آنها آهسته با هم گفتگو مى‌كنند؛ (بعضى مى‌ گويند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف كرديد!...»
[۱۹۲] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۳، ص۶۳۴.



عدد ۱۱ یک بار در قرآن، در ارتباط با رؤیای حضرت یوسف علیه‌السّلام ذکر شده است: «یـا ابت انی رایت احد عشر کوکبـا والشمس والقمر رایتهم لی سـاجدین» امام باقر علیه‌السّلام فرمود: تاویل خواب این بود که یوسف علیه‌السّلام به پادشاهی مصر رسید و پدر و مادر و برادرانش نزد او آمدند. خورشید مادر، ماه پدر و ۱۱ ستاره برادرانش بودند که همگی وقتی نزد وی آمدند و نگاهشان به یوسف علیه‌السّلام افتاد، سجده شکر کردند و سجودشان برای خدا بود.


از جمله اعجازهای قرآن تکرار معنا دار بعضی از حروف و اعداد و کلمات است؛ از جمله این اعداد عدد ۱۲ می باشد. این عدد ۵ بار، در ۴ آیه و مرتبط با ۴ موضوع در قرآن کریم آمده است:
• ماههای دوازده گانه سال: «ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا»در قرآن کریم کلمه شهر به معنی ماه به تعداد ماههای سال یعنی ۱۲ بار آمده است .
تقسیم بنی اسرائیل به ۱۲ گروه: «و قطعنـهم اثنتی عشرة اسباطـا اممـا»کلمه اسباط و حواریون به طور مساوی ۵ بار در قرآن تکرار شده است و هر دو کلمه به عدد ۱۲ اشاره می‌کنند.
• شمار نقبای بنی اسرائیل که ۱۲ نفر و بنا به نظر برخی مفسران از وزیران موسی علیه‌السّلام بوده‌اند: «و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبـا»
• شمار چشمه‌هایی که خداوند برای بنی اسرائیل از سنگ جوشاند: «فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا»
•عدد ۱۲ برای ما شیعیان اهمیت خاصی دارد چون آخرین امام ما امام دوازدهم امام عصر و زمان ماست و ما در انتظار قیام آن حضرت و جهانی شدن دین مبین اسلام هستیم. عربها به عقربه ساعت قائم می گویند، برای کامل شدن یک ساعت باید عقربه ساعت بر روی عدد ۱۲ بصورت قائم قرار بگیرد و یکی از القاب معرف امام دوازدهم و امام عصر قائم است. در منابع روایی شیعه و اهل سنت نیز تعبیر «اثنى عشر» متواترا در احادیث وارد شده که بر وجود انحصاری ۱۲ وصی یا امام بعد از وجود مبارک پیامبر اکرم ص تا روز قیام قیامت، دلالت مى‌کند.


عدد ۱۹ یک بار در قرآن آمده است:
•«علیها تسعة عشر» ؛ ۱۹ فرشته بر جهنم موکل و عهده دار عذاب مجرمان هستند.هر چند مطلب را مبهم گذاشته و نفرموده كه از فرشتگانند و يا غير فرشته‌ اند، ليكن از آيات قیامت و مخصوصا تصریح آيات بعدى استفاده مى‌شود كه از ملائكه‌ اند.بعضى از مفسرين گفته‌اند: ظاهر اين عبارت آن است كه مميز (در اصطلاح نحو معدود هر عددى را مميز مى‌نامند) عدد" تسعة عشر" كلمه" ملكا" باشد، آن گاه گفته: دليل اين معنا همين است كه عرب‌هاى فصيح از اين عبارت چنين فهميده‌اند، چون از ابن عباس روايت شده كه گفت: وقتى جمله" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" نازل شد ابو جهل به قريش گفت مادرانتان به عزايتان بنشينند، مى‌شنوم پسر ابى كبشه (رسول اللَّه ص) به شما خبر داده كه خازنان آتش نوزده نفرند و شما كه جمعيت انبوهى هستيد آيا عاجزيد از اينكه هر ده نفرتان بر سر يكى از آن مردان موكل بر آتش بتازيد، در آن جمع، ابو اسد بن اسيد بن كلده جمحى كه مردى سخت دلاور بود گفت: من يك تنه حريف هفده نفر آنان هستم، شما همگى كار دو نفر ديگر را بسازيد. برخی گفته‌اند: مقصود ۱۹ صنف از اصناف فرشتگان است.
[۲۰۶] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۴۴۷.
برخی نیز آنان را رؤسا و سرگروههای فرشتگان مامور عذاب می‌دانند که شمار همه آنها را با هیچ لفظ و عبارتی نمی‌توان بیان کرد. در این باره که چرا عدد ۱۹ درباره فرشتگان دوزخ به کار رفته، بین مفسران اختلاف است؛ عده‌ای راز آن را هماهنگی با اخبار پیامبران پیشین می‌دانند و برخی می‌گویند: چون عدد ۱۹ بزرگ‌ترین عدد آحاد، یعنی ۹ و کوچک‌ترین عدد عشرات یعنی ۱۰ را در خود جمع کرده است.برخی دیگر بر این باورند که مقصود از آن مبالغه در کثرت است.
[۲۰۹] نثر طوبی، ج۱، ص۱۰۷.



این عدد یک بار در قرآن، درباره تشویق و ترغیب مسلمانان به جهاد با کافران و مشرکان آمده است: «ان یکن منکم عشرون صـبرون یغلبوا مائتین» در صدر اسلام بر هر مسلمانی واجب بود که با ۱۰ نفر از کافران بجنگد و اگر می‌گریخت، فراری محسوب می‌شد. سپس خداوند به علت ضعف آنها این حکم را برداشت و بر آنها واجب کرد که یک نفر از مسلمانان با دو نفر از کافران بجنگد. مجاهد می‌گوید: این حکم مربوط به جنگ بدر است که هر مسلمانی مامور بود با ۱۰ نفر از مشرکان بجنگد و هر ۲۰ نفر باید با ۲۰۰ نفر می‌جنگید.


عدد ۳۰ دو بار و مرتبط با دو موضوع در قرآن آمده است:
• میقات موسی علیه‌السّلام : «و وعدنا موسی ثلـثین لیلة واتممنـها بعشر»
• اقل مدت بارداری و دوران شیردهی: «و حمله و فصــله ثلاثون شهرا» ۳۰ ماه مدتی است که برای اقل حمل و حد کامل شیردهی مقدر شده است، چون مدت کامل شیردهی ۲۴ ماه است، پس اقل مدت حمل ۶ ماه است، بنابراین، اگر فرزند ۹ ماهه به دنیا آمد، موجب نقصان دوران شیردهی نمی‌شود. برخی گفته‌اند: این مدت، مجموع ایام حمل و شیردهی است؛ یعنی اگر بچه‌ای ۶ ماهه به دنیا آمد دوران شیردهی ۲۴ ماه و اگر ۹ ماهه به دنیا آمد، دوران شیردهی ۲۱ ماه است. این قول از ابن عباس نقل شده است.


این عدد ۴ بار در قرآن آمده است.
• میقات موسی علیه‌السّلام : «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً...: و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم؛..»«فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً...:به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد»
حرمت دخول بنی اسرائیل در ارض مقدس به مدت ۴۰ سال: «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ ۛ أَرْبَعِينَ سَنَةً...: خداوند (به موسی) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛...»ضمیر در كلمه" فانها" به ارض مقدس بر مى‌گردد، و مراد از اين جمله كه فرمود: آن سرزمين محرم شده، حرمت شرعی نيست، بلكه منظور حرمت تکوینی است، يعنى خداى تعالى (به خاطر سر پيچى بى ادبانه و بى‌شرمانه كه كرديد) چنين مقدر فرموده كه تا چهل سال نتوانيد داخل آن سرزمين شويد و گرفتار سرگردانى گرديد، و الف و لامى كه در كلمه" الارض" است الف و لام عهد است، و معناى" همان سرزمين" را مى‌دهد، و جمله:" فلا تاس" نهى از أسى است كه به معناى اندوه است، و خداى تعالى در اين آيه نظريه و كلام موسى را كه آن مردم را فاسق خوانده بود امضا و تصديق نموده و خود او نيز آنان را فاسق خواند. و معناى آيه اين است كه سرزمين مقدس بر آنان حرام شد، يعنى داخل شدنشان به آن سرزمين حرام تكوينى شد، به اين معنا كه:" ما چنين مقدر نموديم كه تا چهل سال موفق به داخل شدن در آن نشوند و از صبح تا شام به طرف آن سرزمين راهپيمايى بكنند ولى مانند اسب عصارى در آخر روز ببينند كه در همان نقطه‌ اى هستند كه صبح از آنجا براه افتاده بودند، نه قدمى به سوى آن سرزمين نزديك شده باشند و نه لحظه‌ اى و روزى به شهر ديگرى از شهرهاى روى زمين برسند و خستگى در آورند، و نه زندگى صحرانشينى داشته باشند تا چون قبائل بدوى و صحرانشين زندگى كنند، پس اى موسى دل تو به حال اين مردمى كه به قول خودت فاسق اند نسوزد و غم شان را مخور كه مبتلا به اين عذاب يعنى عذاب سرگردانى شده ‌اند براى اينكه اينها فاسق اند، و نبايد در باره مردم فاسق وقتى كه و بال فسق خود را مى‌ چشند محزون شد.
• بلوغ عقلانی: «...وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً...: تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد...»رسيدن به اربعين سنة (چهل ‌سالگى) اشاره به" بلوغ فكرى و عقلانى" است، چرا كه معروف است، انسان غالبا در چهل سالگى به مرحله كمال عقل مى‌ رسد و گفته ‌اند كه غالب انبيا در چهل‌ سالگى مبعوث به نبوت شدند.

۱۶.۱ - دیدگاه امام خمینی

امام‌ خمینی با استناد به آیه (وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَاَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً) معتقد است برای عدد چهل در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت تاثیری ویژه‌ای قائل است و بر این باور است که سنت الهی بر این تعلق گرفته که هرگاه خداوند بنده‌ای را بخواهد تکریم و ارتقا بدهد، او را خالص از همه کدورت‌ها و حجاب می‌کند. از این رو ایشان به عدد چهل و اربعین در زمینه خودسازی و تهذیب نفس اهمیت داده و با استناد به حدیث «مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعینَ صَباحا» سرّ اربعین را حقیقت اخلاص می‌داند.
به اعتقاد ایشان خالص شدن هویت انسانیت به تمام شئون غیبی و ظاهری اوست، هرچند در ابتدای سلوک این مطلب حاصل نمی‌شود؛ ولی با ریاضت و چله نشینی، چشمه‌های حکمت از قلب سالک بر زبانش جاری می‌شود و زبانش نیز که بزرگ‌ترین ترجمان قلب اوست ناطق به حکمت می‌شود.
امام‌ خمینی با توجه به آیه مذکور معتقد است حضرت موسی با آن‌همه ریاضت و چله‌نشینی و رسیدن به میقات با این‌ وصف به مقام و میقات محمدی یعنی «لِی مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِی فِیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَل» نرسید و می‌بایست خلع نعلین، یعنی ترک زن و بچه و اهل و عیال می‌کرد و آنها را در آن وادی مقدس از فکر بیرون می‌کرد؛ زیرا در مکان مقدسی بود از این‌ رو با وقت محمدی تناسبی نداشت؛ زیرا مقام محمدی قاب قوسین او ادنی بود. پس در میعادگاه مقدس به موسی خلع نعلین خطاب رسید ولی به رسول ختمی امر به حبّ علی شد.


عدد ۵۰ در قرآن یک بار و در ارتباط با بیان مدت پیامبری حضرت نوح علیه‌السّلام آمده است:
• «ولقد ارسلنا نوحـا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عامـا»


این عدد یک بار و درباره کفاره ظهار در قرآن آمده که سه چیز است: آزاد کردن بنده، و در صورت عجز دو ماه روزه پی در پی و در صورت ناتوانی، اطعام ۶۰ مسکین:
• «فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکینـا» ظهار، نوعی طلاق در زمان جاهلیت بوده که مرد به همسر خود می‌گفت: ظهرک کظهر امی (پشت تو مانند پشت مادر من است) و بدین وسیله او را مانند مادر خویش بر خود حرام می‌کرد.


عدد ۷۰ سه بار، در سه آیه و مرتبط با سه موضوع در قرآن آمده است:
• شمار برگزیدگان موسی علیه‌السّلام برای میقات با خدا: «واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقـتنا» و گرفتار آمدن آنها به عذاب، پس از اصرار بر تقاضای رؤیت خداوند و زنده شدن مجدد آنان به درخواست موسی علیه‌السّلام .
• عدم آمرزش منافقان، هر چند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ۷۰ بار برای آنان طلب آمرزش کند: «ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم» ذکر عدد ۷۰ در اینجا کنایه از کثرت است و خصوصیتی ندارد، چنان که عدد ۱۰۰ و ۱۰۰۰ گاهی در کثرت به کار می‌رود.
[۲۳۷] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۲، ص۵۷۶.

• طول زنجیری که جهنمیان را با آن می‌بندند که ۷۰ ذراع است: «ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعـا فاسلکوه» برخی مفسران، اندازه ذراعهای اخروی را متفاوت از ذراعهای دنیا دانسته و برخی نیز گفته‌اند: ممکن است مقصود از ۷۰ همین عدد خاص باشد که در این صورت خدا می‌داند حکمت ۷۰ زراع بودن این زنجیر چیست و برخی نیز تکثیر و مبالغه را منظور نظر آیه دانسته‌اند.


این عدد یک بار و درباره حد «قذف» در قرآن آمده است. شخص قذف کننده وقتی بینه و شاهدی برای صحت گفتارش نیاورد، سه حکم بر او ثابت است؛ ۸۰ ضربه شلاق، عدم پذیرش شهادت وی، و فاسق بودن او نزد خدا و مردم:
• «فاجلدوهم ثمـنین جلدة ولا تقبلوا لهم شهـدة ابدا و اولـئک هم الفـسقون»


عدد ۹۹ یک بار و درباره کسانی که برای طرح دعوا و فصل خصومت نزد حضرت داود علیه‌السّلام آمدند، مطرح شده است:
• «ان هـذا اخی له تسع و تسعون نعجة ولی نعجة واحدة» بیشتر مفسران معتقدند این دو نفر از فرشتگان بودند که خداوند برای آزمودن داود علیه‌السّلام نزد او فرستاد.اکثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که به مخاصمه بر داوود وارد شدند، ملائکه خدا بودند، و خدا آنان را به سوى وى فرستاد تا امتحانش کند . لیکن خصوصیات این داستان دلالت مى کند بر اینکه این واقعه یک واقعه طبیعى ، (هر چند به صورت ملائکه ) نبوده ، چون اگر طبیعى بود باید آن اشخاص که یا انسان بوده اند و یا ملک ، از راه طبیعى بر داوود وارد مى شدند، نه از دیوار. و نیز با اطلاع وارد مى شدند، نه به طورى که او را دچار فزع کنند. و دیگر اینکه اگر امرى عادى بود، داوود از کجا فهمید که جریان صحنهاى بوده براى امتحان وىیکی از آن دو گفت: این برادر من ۹۹ گوسفند دارد و من یک گوسفند و آن یک گوسفند را هم می‌خواهد از من بگیرد.او در دعوا بر من غالب آمده، چون در طرح حجت از من تواناتر است.
[۲۴۷] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۵، ص۱۹۳.
داود علیه‌السّلام به نفع برادری که یک میش داشت حکم کرد و سپس متوجه شد که این امتحانی از جانب خدا بوده و او شتابزده داوری کرده است. طبق روایتی از امام رضا علیه‌السّلام عجله او از این جهت بود که از مدعی بینه نخواست و نظر مدعی علیه را هم نپرسید.


عدد ۱۰۰، ۶بار، در ۵آیه و مرتبط با ۴ موضوع در قرآن آمده است:
• داستان عزیر یا ارمیا که به دستور خداوند پس از ۱۰۰ سال دوباره زنده شد: «فاماته الله مائة عام ثم بعثه قال کم لبثت قال لبثت یومـا او بعض یوم قال بل لبثت مائة عام» و بدین ترتیب نشانه‌ای بر امکان برپا شدن رستاخیز اقامه شد.
• پاداش انفاق که به دانه گندمی تشبیه شده که به ۷ خوشه و هر خوشه با ۱۰۰ دانه گندم تبدیل می‌شود: «مثل الذین ینفقون امولهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنـبلة مائة حبة»
• تحریک و ترغیب مسلمانان به جهاد که ۱۰۰ نفر از آنان می‌توانند بر ۱۰۰۰ یا ۲۰۰ نفر از کافران چیره شوند: «وان یکن منکم مائة یغلبوا الفـا... فان یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مائتین»
• حد زنای غیر محصنه؛ زن یا مرد آزاد، بالغ و عاقلی که محصن (همسردار) نیستند اگر مرتکب زنا شدند کیفر هریک ۱۰۰ ضربه تازیانه است، به عقوبت گناهی که انجام داده‌اند: «الزانیة والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلدة»


این عدد دو بار در آیات ۶۵-۶۶ سوره انفال که درباره تشویق مسلمانان به جهاد است ذکر شده است.
• «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً...:هر گاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى‌كنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مى‌گردند...»
• «فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّه...:بنا بر اين، هر گاه يكصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر پيروز مى‌شوند؛ و اگر يكهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند كرد!»


این دو عدد هرکدام یک بار، در یک آیه و در ارتباط با مدت خواب اصحاب کهف در قرآن آمده است:
• «و لبثوا فی کهفهم ثلـث مائة سنین وازدادوا تسعـا» افزودن ۹ سال به ۳۰۰ سال مفید این معناست که مدت توقف و خواب اصحاب کهف در غار، ۳۰۰ سال شمسی و ۳۰۹ سال قمری بوده است، چون تفاوت حساب شمسی و قمری در ۳۰۰ سال حدود ۹ سال است و اضافه کردن نه سال به سیصد سال چنین اشاره مى کند که اصحاب کهف سیصد سال شمسى در غار بوده اند چون تفاوت سیصد سال شمسى با قمرى تقریبا همین مقدارها مى شود، ودیگر جا ندارد که کسى شک کند در اینکه مراد از سنین در آیه شریفه سالهاى قمرى است . براى اینکه سال در عرف قرآن به قمرى حساب مى شود که از ماههاى هلالى ترکیب مى یابد ودر شریعت اسلامى هم همین معتبر است .


عدد ۹۵۰ یک بار، در یک آیه و درباره مدت پیامبری حضرت نوح علیه‌السّلام ذکر شده است:
• «ولقد ارسلنا نوحـا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عامـا» خداوند به جای ۹۵۰ سال فرموده: ۱۰۰۰ سال به جز ۵۰ سال که برای تکثیر عدد است. ظاهر آیه این است که ۹۵۰ سال مدت پیامبری نوح علیه‌السّلام بوده؛ نه مدت عمرش، بنابراین، نظر قرآن با تورات کنونی که مدت عمر نوح علیه‌السّلام را ۹۵۰ سال می‌داند،
[۲۶۳] کتاب مقدس، تکوین، ۹: ۲۹.
مغایر است.


این عدد ۸ بار، در ۸ آیه قرآن کریم آمده است:
• حرص یهود: « لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة...:(تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود!»خداوند در آیه ۹۶ سوره بقره درباره حرص یهود به زندگی دنیا فرموده: هریک از آنها یهودیان یا علمای یهود دوست دارد ۱۰۰۰ سال، یعنی طولانی‌ترین و بیشترین عمر را داشته باشد. عدد ۱۰۰۰ در اینجا کنایه از کثرت است. منظور از هزار سال ، طولانى ترین عمر است ، و کلمه هزار، کنایه از بسیارى است ، چون در عرب آخرین مراتب عدد از نظر وضع فردى است ، و بیش از آن اسم جداگانه ندارد، بلکه با تکرار (هزار هزار) و یا ترکیب (ده هزار و صد هزار) تعبیر می شود.
• پیامبر و مسلمانان در جنگ بدر با توجه به کمی شمار لشکر خود و فزونی لشکر دشمن، از خداوند کمک خواستند و خداوند دعای آنها را مستجاب کرد و آنان را با ۱۰۰۰ نفر از فرشتگان یاری داد: «انی ممدکم بالف من الملئکة مردفین»
[۲۶۸] مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.

• تشویق مسلمانان به جهاد: طبق آیات ۶۵-۶۶ سوره انفال که درباره تشویق مسلمانان به جهاد است، ابتدا هر ۱۰۰ نفر از مسلمانان باید با ۱۰۰۰ نفر می‌جنگید و پس از تخفیف، هر ۱۰۰۰ نفر با ۲۰۰۰ نفر: «و ان یکن منکم مائة یغلبوا الفـا... ... و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین»
• یک روز معادل ۱۰۰۰ سال: در آیه ۴۷ سوره حج هر روز نزد خداوند معادل ۱۰۰۰ سال انسانها شمرده شده است: «و ان یومـا عند ربک کالف سنة مما تعدون» دیدگاههای مفسران درباره این آیه متفاوت است؛ گروهی از جمله ابن عباس، معتقدند که یک روز از روزهای قیامت با ۱۰۰۰ سال برابر است. گروهی دیگر بر این باورند که یک روز از روزهایی که خدا آسمانها و زمین را در آن آفرید برابر با ۱۰۰۰ سال است. بعضی معتقدند مفهوم آیه این است که در برابر قدرت خدا یک روز و ۱۰۰۰ سال یکی است و برخی دیگر هم بر این عقیده‌اند که یک روز عذاب آخرت از نظر شدت و عظمت، با ۱۰۰۰ سال عذاب دنیا برابر است، همان گونه که یک روز نعمتهای گوناگون بهشت با نعمتهای متنوع ۱۰۰۰ ساله این دنیا برابر است.
• در آیه ۵ سوره سجده نیز از روزی به درازی ۱۰۰۰ سال بشری یاد شده است: «ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون» از ابن عباس دو تفسیر راجع به این آیه ذکر شده: یکی اینکه مقصود فرشتگانی است که برای انجام فرمان خدا با آوردن وحی فرود می‌آیند و باز می‌گردند، آمد و شد آنها در یک روز به گونه‌ای است که اگر شما بخواهید آن اندازه راه بروید و باز گردید، ۱۰۰۰ سال طول می‌کشد و دیگر اینکه مقصود روز قیامت است که برابر ۱۰۰۰ سال دنیاست. وی تهافت ظاهری این آیه را با آیه چهارم سوره معارج که می‌گوید: مدت روز قیامت ۵۰/۰۰۰ سال است، این گونه حل می‌کند که آن آیه درباره کافران است، چون حال مردم در قیامت متفاوت است.
• شبی برتر از هزار سال: در آیه ۳ سوره قدر درباره بزرگداشت شب قدر آمده است که عمل نیک در آن بهتر از عمل نیک در ۱۰۰۰ ماهی است که شب قدر در آنها نباشد: «لیلة القدر خیر من الف شهر».
• مدت دعوت نوح: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُون‌:و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد؛ اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند.»


عدد ۲۰۰۰ یک بار در یک آیه قرآن و درباره تشویق مسلمانان به جهاد ذکر شده است:
• «و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین...:بنا بر اين، هر گاه يكصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر پيروز مى‌شوند؛ و اگر يك هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند كرد...»


این عدد یک بار، در قرآن و درباره شمار فرشتگانی است که مسلمانان را در جنگ بدر کمک کرده‌اند:
• «الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلاثة ءالـف من الملـئکة منزلین:در آن هنگام كه تو به مؤمنان مى‌گفتنى: «آيا كافى نيست كه پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، كه از آسمان فرود مى‌آيند، يارى كند؟!»»


این عدد یک بار، در قرآن و درباره شمار فرشتگانی است که خداوند وعده داد در جنگ احد به کمک مسلمانان بیایند:
• «یمددکم ربکم بخمسة ءالـف من الملـئکة: خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه نشانه‌ هايى با خود دارند، مدد خواهد داد! »


این عدد یک بار، در آیه ۴ سوره معارج درباره مدت عروج روح و فرشتگان، به ساحت قدس ربوبی آمده است:
• «تعرج الملـئکة والروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه: فرشتگان و روح؛ فرشته مقرّب خداوند بسوى او عروج مى‌ كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است‌»


این عدد یک بار، در آیه ۱۴۷ سوره صافات ذکر شده است:
• «و ارسلنـه الی مائة الف اویزیدون» و او یونس را به سوی جمعی۱۰۰/۰۰۰ نفری ـ یا بیشتر ـ فرستادیم. خداوند پس از نجات دادن یونس علیه‌السّلام از شکم ماهی او را به سوی مردم نینوا فرستاد. تعداد افرادی که یونس علیه‌السّلام به عنوان رسول الهی به سوی آنها رفت ۱۰۰/۰۰۰ یا بیشتر بود. در مقدار افزون بر ۱۰۰/۰۰۰ اختلاف است؛۲۰/۰۰۰، ۳۰/۰۰۰ و ۷۰/۰۰۰ نقل شده است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۱۶۳.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۵۹۳.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۵۹۵.    
۴. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲.    
۵. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱، ص۲۰۴.    
۶. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱، ص۲۰۷.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۹. غافر/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۴۷۵.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۱۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۱۳. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۱۴. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۵۱.    
۱۶. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۱۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۳۰.    
۱۹. یس/سوره۳۶، آیه۱۴.    
۲۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۲۲. سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۲۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۲۴. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۲۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۳۹.    
۲۹. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۳۱. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۳۲. مریم/سوره۱۹، آیه۱۰.    
۳۳. آل عمران/سوره۳، آیه۴۱.    
۳۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۶، ص۳۸۶.    
۳۵. مائده/سوره۵، آیه۸۹.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۸.    
۳۷. توبه/سوره۹، آیه۱۱۸.    
۳۸. محمد رشید رضا، تفسیرالمنار، ج۱۱، ص۲۹.    
۳۹. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۴۱. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۵.    
۴۳. نور/سوره۲۴، آیه۵۸.    
۴۴. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۰.    
۴۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱۰، ص۲۳۰.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۴۱۸.    
۴۷. هود/سوره۱۱، آیه۶۵.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۹.    
۴۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۷.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۳، ص۹۶.    
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۵۲. یس/سوره۳۶، آیه۱۴.    
۵۳. نجم/سوره۵۳، آیه۲۰.    
۵۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.    
۵۵. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۵۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۵۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲، ص۳۶۳.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶۰.    
۶۰. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۳۶.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۶.    
۶۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲، ص۳۳۹.    
۶۳. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۶۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۳.    
۶۵. نور/سوره۲۴، آیه۶.    
۶۶. نور/سوره۲۴، آیه۷.    
۶۷. نور/سوره۲۴، آیه۸.    
۶۸. نور/سوره۲۴، آیه۹.    
۶۹. نساء/سوره۴، آیه۱۵.    
۷۰. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۸۳.    
۷۱. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۲، ص۴۴۴.    
۷۲. توبه/سوره۹، آیه۳۶.    
۷۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۳۳.    
۷۴. توبه/سوره۹، آیه۲.    
۷۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۴، ص۱۰۰.    
۷۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۶۴.    
۷۷. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۱۸۳.    
۷۸. نور/سوره۲۴، آیه۴۵.    
۷۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۱۹۰.    
۸۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۰.    
۸۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۱، ص۴۳۳.    
۸۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۸۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۸۴. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۸۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۸۶. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.    
۸۷. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۸۸. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۲۴.    
۹۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۳۲۱.    
۹۱. نور/سوره۲۴، آیه۷.    
۹۲. نور/سوره۲۴، آیه۸.    
۹۳. نور/سوره۲۴، آیه۹.    
۹۴. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۹۵. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۹۶. هود/سوره۱۱، آیه۷.    
۹۷. حدید/سوره۵۷، آیه۴.    
۹۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۵، ۵۹.    
۹۹. سجده/سوره۳۲، آیه۳۲، ۴.    
۱۰۰. ق/سوره۵۰، آیه۵۰، ۳۸.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۰۰.    
۱۰۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۱۰۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۲۹.    
۱۰۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۷.    
۱۰۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۶.    
۱۰۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۱۰۸. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۲.    
۱۰۹. ملک/سوره۶۷، آیه۶۷، ۳.    
۱۱۰. نوح/سوره۷۱، آیه۷۱، ۱۵.    
۱۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۱۱۲. نبا/سوره۷۸، آیه۷۸، ۱۲.    
۱۱۳. تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج۲۶، ص۲۳.    
۱۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳.    
۱۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۶.    
۱۱۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۷.    
۱۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۸.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۹.    
۱۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۰.    
۱۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲۰، ص۱۸۰.    
۱۲۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۷.    
۱۲۳. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۵، ص۴۷.    
۱۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۶۵۵.    
۱۲۵. حجر/سوره۱۵، آیه۸۷.    
۱۲۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۲، ص۲۸۰.    
۱۲۷. حجر/سوره۱۵، آیه۴۴.    
۱۲۸. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۷، ص۲۹۶.    
۱۲۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانیی، ج۱۲، ص۲۵۱.    
۱۳۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۷.    
۱۳۱. ماوردی، تفسیر الماوردی، ج۴، ص۳۴۴.    
۱۳۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۳۴۷.    
۱۳۳. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۱۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۸.    
۱۳۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۷۲.    
۱۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۱۳۷. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹.    
۱۳۸. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۱۳۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۱۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۱۸۱.    
۱۴۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۵۰۲.    
۱۴۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۷.    
۱۴۳. تطباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۶۶۴.    
۱۴۴. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۳۶۲.
۱۴۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۷.    
۱۴۶. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۴۷. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۴۴۳.
۱۴۸. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۱۴۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۱.    
۱۵۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۰۲.    
۱۵۱. طه/سوره۲۰، آیه۲۰.    
۱۵۲. طه/سوره۲۰، آیه۲۲.    
۱۵۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۳.    
۱۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۳.    
۱۵۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۳.    
۱۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۳.    
۱۵۷. بقره/سوره۲، آیه۵۰.    
۱۵۸. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۱۵۹. بقره/سوره۲، آیه۶۰.    
۱۶۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۱.    
۱۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰.    
۱۶۲. بقره/سوره۲، آیه۷۳.    
۱۶۳. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۱۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۰۹.    
۱۶۵. مخلص، عبدالروؤف، انوار القرآن، ج۴، ص۳۷۵.
۱۶۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰.    
۱۶۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۳.    
۱۶۸. نمل/سوره۲۷، آیه۱۰.    
۱۶۹. نمل/سوره۲۷، آیه۱۲.    
۱۷۰. نمل/سوره۲۷، آیه۴۸.    
۱۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۹۱.    
۱۷۲. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۳۹۷.
۱۷۳. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰.    
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۱۷۵. مائده/سوره۵، آیه۸۹.    
۱۷۶. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۲۶.    
۱۷۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۷۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۱۷۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۵۳۱.    
۱۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۳۴۹.    
۱۸۱. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۸۲. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۴، ص۴۴۳.
۱۸۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۸، ص۱۴۵.    
۱۸۴. فجر/سوره۸۹، آیه۱.    
۱۸۵. فجر/سوره۸۹، آیه۲.    
۱۸۶. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۶۲۱.
۱۸۷. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۵۷۱.    
۱۸۸. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۶۵۰.    
۱۸۹. هود/سوره۱۱، آیه۱۳.    
۱۹۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۳.    
۱۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۵۵.    
۱۹۲. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۳، ص۶۳۴.
۱۹۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۴.    
۱۹۴. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۶.    
۱۹۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰.    
۱۹۶. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۱۹۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۱۹۸. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۱۹۹. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۳، ص۲۶۶.    
۲۰۰. بقره/سوره۲، آیه۶۰.    
۲۰۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۲۰۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۱۹۲.    
۲۰۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۸، ص۵۲.    
۲۰۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۳۰.    
۲۰۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۱۳۸.    
۲۰۶. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۶، ص۴۴۷.
۲۰۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۷۹.    
۲۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۸۱.    
۲۰۹. نثر طوبی، ج۱، ص۱۰۷.
۲۱۰. انفال/سوره۸، آیه۶۵.    
۲۱۱. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۰۹.    
۲۱۲. ماوردی، تفسیر الماوردی، ج۲، ص۳۳۱.    
۲۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۲۱۴. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۲۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۲۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۳.    
۲۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۲۷.    
۲۱۸. بقره/سوره۲، آیه۵۱.    
۲۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۲۲۰. مائده/سوره۵، آیه۲۶.    
۲۲۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۵، ص۴۷۹.    
۲۲۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۲۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۲۸.    
۲۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۲۲۵. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۲۶. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۲۷. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۲۸. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۱۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۲۹. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۴.    
۲۳۰. مجادله/سوره۵۸، آیه۴.    
۲۳۱. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۲۵.    
۲۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۵.    
۲۳۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۵۵۶.    
۲۳۴. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۹۱.    
۲۳۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۳۵۰.    
۲۳۶. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۲۳۷. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۲، ص۵۷۶.
۲۳۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۲.    
۲۳۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۳، ص۵۸۹.    
۲۴۰. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۵، ص۵۶.    
۲۴۱. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۲۴۲. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۷۵.    
۲۴۳. ص/سوره۳۸، آیه۲۳.    
۲۴۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۹۲.    
۲۴۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۹۴.    
۲۴۶. تفسیر مراغی، المراغی، ج۲۳، ص۱۰۹.    
۲۴۷. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۵، ص۱۹۳.
۲۴۸. عیون اخبارالرضا، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۱۷۲.    
۲۴۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۲۶۹.    
۲۵۰. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۳۲.    
۲۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۲۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱.    
۲۵۳. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۲۸۲.    
۲۵۴. انفال/سوره۸، آیه۶۵.    
۲۵۵. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۲۵۶. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۲۵۷. تفسیر مراغی، المراغی، ج۱۸، ص۶۸.    
۲۵۸. انفال/سوره۸، آیه۶۵.    
۲۵۹. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۲۶۰. کهف/سوره۱۸، آیه۲۵.    
۲۶۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۴۸.    
۲۶۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۴.    
۲۶۳. کتاب مقدس، تکوین، ۹: ۲۹.
۲۶۴. بقره/سوره۲، آیه۹۶.    
۲۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۳.    
۲۶۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۳۴۴.    
۲۶۷. انفال/سوره۸، آیه۹.    
۲۶۸. مخلص، عبدالرؤوف، انوار القرآن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.
۲۶۹. انفال/سوره۸، آیه۶۵.    
۲۷۰. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۲۷۱. حج/سوره۲۲، آیه۴۷.    
۲۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۶۱.    
۲۷۳. سجده/سوره۳۲، آیه۵.    
۲۷۴. معارج/سوره۷۰، آیه۴.    
۲۷۵. قدر/سوره۹۷، آیه۳.    
۲۷۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۴.    
۲۷۷. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۲۷۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۴.    
۲۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۱.    
۲۸۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۵.    
۲۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۲.    
۲۸۲. معارج/سوره۷۰، آیه۴.    
۲۸۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۷.    
۲۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۳۳۳.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۶۰، برگرفته از مقاله «اعداد صحیح».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار