• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احکام ازدواج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ازدواج همان پیمان زناشویی بین زن و مرد هست که در اسلام احکامی دارد.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی ازدواج
۲ - معنای اصطلاحی ازدواج
۳ - نکاح واژه دیگر ازدواج
۴ - واژگان مربوط به ازدواج
۵ - ازدواج از سنن آفرینش
۶ - طرق ارضاء غریزه جنسی
       ۶.۱ - بررسی راه اول
       ۶.۲ - بررسی راه دوم
       ۶.۳ - بررسی راه سوم
۷ - اهمیت ازدواج
       ۷.۱ - اهمیت ازدواج در روایات
۸ - اقسام ازدواج
       ۸.۱ - صور ملک یمین
۹ - حکم ازدواج در اسلام
       ۹.۱ - واجب
       ۹.۲ - مستحب
       ۹.۳ - تغییر حکم نسبت به افراد
              ۹.۳.۱ - ضعیف بودن قول اخیر
۱۰ - ترغیب به ازدواج
۱۱ - نکوهش مجرد زیستن
۱۲ - مقدمات ازدواج
       ۱۲.۱ - نگاه به همسر آینده
       ۱۲.۲ - خواستگاری
              ۱۲.۲.۱ - علت خواستگاری از طرف مرد
۱۳ - آسان گرفتن مساله ازدواج
       ۱۳.۱ - موارد آسان گیری ازدواج
۱۴ - عوامل از هم گسستگی ازدواج
       ۱۴.۱ - ارتداد
       ۱۴.۲ - اسلام
       ۱۴.۳ - طلاق
       ۱۴.۴ - وفات
       ۱۴.۵ - لعان
              ۱۴.۵.۱ - نتایج لعان
       ۱۴.۶ - ظهار و ایلاء
۱۵ - ازدواج مجدّد
       ۱۵.۱ - ازدواج مجدّد مرد
       ۱۵.۲ - ازدواج مجدد زن
۱۶ - ازدواج در آخرت
       ۱۶.۱ - اوصاف زنان بهشتی
۱۷ - تذکر
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع


ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلی آن، «ز ـ و ـ ج» است.
از نظر لغت «زوج» به‌معنای جفت، (در مقابل فرد)عبارت از دو چیز همراه و قرین است؛ چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،
[۳] النهایه، ج‌۲، ص‌۳۱۷.
[۴] التحقیق، ج‌۴، ص‌۳۱۴ «زوج».
مانند شب و روز.
در مواردی، واژه زوج در معنای فرد، به شرط داشتن قرین، به‌کار رفته است.
بر این اساس، به هریک از زن و شوهر، زوج و به هر دوی آن‌ها زوجین اطلاق می‌کنند؛ چنان‌که در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجینِ الذَّکرَ والأُنثی».
به‌کار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذکر و مؤنّث)، برای زن صحیح است؛ ولی قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جای «زوجه و زوجات» به‌کار برده است.
راغب می‌گوید: از آیه‌۴۹ سوره ذاریات، به‌دست می‌آید که همه چیز در جهان دارای زوج و قرین (ضد یا مثل یا جزء ترکیبی) هستند.
در کتاب‌های لغت، کم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است؛
ولی با توجّه به‌معنای زوج، کلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چیز را در برخواهد‌داشت.


ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویی است و بر اساس آن، برای مرد و زن نسبت به یک‌دیگر، تعهّداتی اخلاقی و حقوقی پدید می‌آید که سرپیچی (از بسیاری) از آن‌ها، عقوبت و کیفر را در پی خواهد داشت.
[۱۹] تشکیل خانواده در اسلام، ص‌۱۹.
[۲۰] التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۳۴ «نکح».

ازدواج در هر آیینی، با قوانین و مقرّرات ویژه‌ای صورت می‌گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است: لکلِّ قوم‌نکاحٌ.
امام خمینی در تحریرالوسیله می‌نویسد: عقدی که بین کفار واقع می‌شود اگر به طور صحیح نزد آن‌ها واقع شود و مطابق مذهبشان باشد، نزد ما آثار عقد صحیح بر آن مترتب می‌شود، چه زوجین هر دو کتابی باشند یا وثنی (بت‌پرست) باشند یا مختلف. حتی اگر آن‌ها با هم دفعتاً اسلام بیاورند ازدواج اولشان برقرار می‌ماند و احتیاج به عقد جدید نیست. بلکه و همچنین است اگر یکی از آن‌ها هم در بعضی از صورت‌های بعدی اسلام بیاورد. البته اگر ازدواج آن‌ها مشتمل باشد بر آنچه که ابتداءً و استدامتاً اقتضای فساد دارد؛ مانند ازدواج با یکی از محرمات - چه عیناً یا جمعاً - بعد از اسلام، حکم اسلام بر آن جاری می‌شود.


از پیمان زناشویی در قرآن به «نکاح» نیز تعبیر شده، و به دو معنا به‌کار رفته است:
۱.‌آمیزش جنسی.
۲.‌عقد ازدواج.
لغویان و مفسران در تعیین معنای حقیقی و مجازی آن، بر یک نظر نیستند.
[۲۷] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷‌ـ‌۲۱.

گروهی معنای حقیقی نکاح را آمیزش و کاربرد آن در عقد را مجاز می‌دانند.
متقابلا برخی معنای حقیقی آن را عقد ازدواج قرار داده‌اند.
گروهی معتقد به اشتراک لفظی شده‌اند.
[۳۱] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷‌ـ‌۲۱.

و هر گروهی برای خود استدلال‌هایی دارند؛ ولی فیومی می‌گوید: عقد و آمیزش، هر دو معنای مجازی هستند و معنای حقیقی نکاح در لغت، چسبیدن و به هم پیوستن یا مخلوط شدن است.
[۳۲] المصباح، ص‌۲۴ «نکح».



در قرآن، بیش از ۸۰ بار مادّه «زوج» و مشتقّات آن و حدود ۲۳ بار، کلمه «نکاح» و مشتقّاتش به‌کار رفته است.
از‌کلمه «استمتاع» نیز درباره ازدواج، در قرآن بهره گرفته شده است و واژه‌هایی از قبیل طلاق، ظهار، ایلاء، عدّه، مرئه، بعل،نساء، ذکر و انثی، احصان، صداق، مهریه، اجر، مَس، تحریم و احلال نیز در دامنه گسترده بحث ازدواج قرار‌می‌گیرند.


ازدواج، سنّت آفرینش:
زوجیت، قانونی فراگیر در میان همه جانداران و از‌جمله گیاهان است: «و‌اَنزَل مِن‌السَّماءِ ماءً فاَخرَجنا بِه اَزوجًا مِن نَبات‌شَتّی».
زوجیت در حیوان و انسان، پاسخی به غریزه جنسی است که به‌طور طبیعی، برای بقای نسل در آن‌ها نهاده شده است: «جَعَلَ لَکم مِن اَنفُسِکم اَزوجـًا ومِنَ الاَنعـمِ اَزوجـًا‌...».


انسان در مقابل غریزه جنسی، یکی از سه راه را می‌تواند برگزیند:
۱. یا از هر طریقی آن را ارضا کند (افراط).
۲. یا آن را سرکوب کند (تفریط).
۳. یا به‌صورت متعادل و مشروع در ارضای آن گام بردارد.

۶.۱ - بررسی راه اول

راه نخست به نوعی مخالف نظام تکوین و طبیعت است؛ زیرا در غالب جانوران و پرندگان و حتی حشرات دیده می‌شود که در آمیزش به فرد گزینش شده‌ای از جنس مخالف بسنده می‌کنند و به نوعی تشکیل خانواده می‌دهند و جنس نر، از ورود بیگانه به حریم خویش غیرت نشان می‌دهد و جنس ماده، سراغ غیر جفت خود نمی‌رود.

۶.۲ - بررسی راه دوم

راه دوم که مسیحیت و بودائیان و برخی اقوام در گوشه و کنار جهان پیرو آن هستند و با عنوان رهبانیت و ریاضت از آن یاد می‌شود، نیز اوّلا با طبیعت انسان و دیگر جانداران مخالف است؛ زیرا قوّه شهوت در وجود انسان آفریده شده و بهره‌برداری از لذّات مادّی را هم طبیعت انسانی و هم ادیان الهی تجویز می‌کنند. ثانیاً موجب بروز اختلالات روانی در انسان می‌شود.
قرآن می‌فرماید: «قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتی اَخرَجَ لِعبادِه والطَّیبتِ مِنَ‌الرِّزق = چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان آفریده شده، حرام کرده است؟».
و در آیه‌۲۷ سوره حدیدرهبانیت را بدعت نصارا شمرده است که حقّ آن را رعایت نکرده‌اند: «...‌و‌رَهبانِیةً ابتَدَعوها ما کتَبنها عَلیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رضونِ اللّهِ فَما رَعَوها حقَّ رِعایتِها».
و پیامبر با صراحت فرموده است: «لا رهبانیة فی‌الاسلام».
[۳۷] النهایه، ج۲، ص۲۰۸.

یکی از نتایج این رهبانیت، تحریم ازدواج برای زنان و مردان تارک دنیا در مسیحیت بوده است.

۶.۳ - بررسی راه سوم

راه سوم با ازدواج و تشکیل کانون گرم خانواده حاصل می‌شود:«واللّه جَعَل لکم مِن اَنفسِکم اَزوجا‌...».
خداوند در قلب مرد و زن، محب ّت فوق العاده‌ای افکنده است که بقای پیوند ازدواج را تضمین می‌کند و وابستگی هر کدام از آن دو به پدر، مادر و دیگر خویشان را، تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد: «...‌و‌جَعل بَینَکم مَوَدَّةً و رَحمَة‌...».
این نشان وجود ادراکی فطری در نهاد انسان است که قرآن از آن به «میثاق غلیظ»تعبیر کرده است.
[۴۶] تفسیر مراغی، مج‌۲، ج‌۴، ص‌۲۱۶.



اهمّیت ازدواج در ادیان الهی:
انبیا، اطفای شهوت از راه‌های نامشروع، مانند خود ارضایی (استمناءزنا و هم‌جنس‌گرایی، را منع کرده‌اند.
قرآن کریم قوم لوط را که راه طبیعی ارضای شهوت (ازدواج) را کنار گذاشته و به هم‌جنس‌گرایی روی آورده بودند، قومی تجاوزگر: «و‌تَذَرونَ ما خَلَقَ لَکم رَبُّکم مِن اَزوجِکم بَل اَنتُم قَومٌ‌عَادون»
[۴۸] روح‌المعانی، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۱۷۰.
و گروهی مسرف: «اِنَّکم لَتَأتونَ الرِّجالَ شَهوَةً مِن دونِ النِّساءِ بل اَنتم قَومٌ مُسرِفون»، خوانده است.
در آیات دیگری، نیز از راه‌های نامشروع اطفای شهوت، با عناوین فاحشه و راه زشت یاد‌شده است.
تشکیل خانواده (ازدواج) در اسلام مورد تشویق قرار گرفته و همگان موظف شده‌اند مقدّمات آن را برای افراد بی‌همسر فراهم کنند؛ «واَنکحوا‌...».
این خطاب عام است و هر نوع کمک مادی و معنوی از‌جمله وساطت را دربرمی‌گیرد.
نکاح و اعفاف نفس به‌واسطه آن در اصل از مستحبات مؤکد است و آنچه در تشویق بر آن و در مذمت بر ترک آن وارد شده از نظر کثرت، قابل‌شمارش نیست؛ پس از مولای ما امام باقر (علیه‌السلام) است که فرمود: «حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بنایی در اسلام بنا نشده که در نزد خدای عزّ و جلّ محبوب‌تر از ازدواج نمودن باشد». و از مولای ما امام صادق (علیه‌السلام) است: «دو رکعت نمازی که شخص متزوّج می‌خواند از هفتاد رکعتی که شخص عزب می‌خواند بهتر است». و نیز از امام صادق (علیه‌السلام) است که فرمود: «پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است فرومایه‌ترین مرده‌های شما عزب‌ها هستند». و در خبر دیگر از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است: «اکثر اهل آتش عزب‌ها هستند». و سزاوار نیست که فقر و احتیاج مانع از ازدواج باشد، بعد از آنکه خدای عزّ و جلّ وعده داده است که غنی می‌سازد و گشایش (در زندگی) می‌بخشد به فرموده‌اش - عز من قائل -: «اگر فقیر باشند خداوند ایشان را از فضلش غنی می‌سازد». که از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است: «کسی که ازدواج را به‌خاطر ترس از احتیاج ترک نماید تحقیقاً به خدای عزّ و جلّ گمان بد برده است.»

۷.۱ - اهمیت ازدواج در روایات

در روایت آمده است: «أفضل الشفاعات أن تشفع بین اثنین فی‌النکاح حتی یجمع اللّه بینهما».
قرآن می‌فرماید:«و‌اَنکحُوا الاَیـمی مِنکم والصّـلِحینَ مِن عِبادِکم و اِمائِکم‌...». ایامی در این آیه، افراد مجرّد و بی‌همسر، اعم از زن و مرد هستند.
در ادامه می‌فرماید: فقر و ناداری، نباید مانع ازدواج آنان شود؛ زیرا خداوند با فضل خویش، بی‌نیازکننده انسان است: «اِن یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ‌...».


اقسام ازدواج:
در کتاب‌های فقیهان پیشین، نکاح به ۳ قسم تقسیم شده است:
۱. ‌نکاح دائم؛
۲. نکاح منقطع یا موقّت (متعه
۳.‌ملک یمین.
مؤید نظر فقیهان، روایتی است که در آن نکاح بر ۳‌گونه دانسته شده است: نکاح به میراث (ازدواج دائمنکاح بدون میراث (متعه)، و نکاح به ملک یمین.
[۶۰] تهذیب الاحکام، ج‌۷، ص‌۲۸۸‌ـ‌۲۸۷.

که قرآن به دو قسم آن در این آیه اشاره دارد: «والَّذینَ هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ اِلاّ علی اَزوجِهِم اَو ما مَلَکت اَیمـنُهُم‌...».
نکاح دائم و موقّت، هر دو ازدواج و در بسیاری از احکام مشترکند؛ بدین سبب به زن و مرد در متعه نیز زوج و زوجه می‌گویند.
به‌عبارت‌دیگر «ازدواج موقت ازاین‌جهت که محتاج عقدی است که ایجاب و قبول لفظی دارد و در آن مجرد رضایت قلبی از دو طرف و معاطات و نوشتن و اشاره، کفایت نمی‌کند و در غیر این‌ها، مانند ازدواج دائم است.» درعین‌حال احکام اختصاصی خود را نیز دارد، مثلاً «ذکر مهر در ازدواج موقت شرط است، پس اگر اخلال به آن نماید باطل است.» و «معتبر است که با کیل یا وزن در مکیل و موزون؛ و با شمردن در معدود؛ یا با مشاهده یا وصفی که رافع جهالت باشد، معلوم باشد.» و یا این‌که با این عقد، توارث بین زوجین، ثابت نمی‌شود؛ پس اگر شرط کنند که از همدیگر ارث ببرند یا یکی از آن‌ها ارث ببرد، در ارث بردن، اشکال است. بنابراین، احتیاط با ترک این شرط، ترک نشود، و با چنین شرطی، مصالحه ترک نشود.

۸.۱ - صور ملک یمین

ملک یمین به دو گونه ترسیم می‌شود: گاه انسان مالک عین کنیز است. در این صورت، آمیزش مالک با کنیز جایز است، مگر آن که به ازدواج شخص دیگری درآمده باشد.
و گاه، انسان مالک منفعت کنیز است، در‌صورتی که مالک، آن را به شخص دیگری مباح کند که در اصطلاح به آن تحلیل گویند و هر دو فرض مذکور، در ملک یمین قرار دارد.
اغلب، تحلیل را تملیک منفعت دانسته‌اند؛ ولی برخی، آن را نیز نوعی از عقد به‌شمار آورده‌اند.


حکم ازدواج در اسلام:

۹.۱ - واجب

اهل ظاهر (آنان که به ظاهر قرآن عمل می‌کنند
[۶۹] لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۱۵۳.
و تأویل در آن را نمی‌پذیرند)، ازدواج را واجب می‌دانند.
[۷۰] المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.

و برای اثبات مدّعای خویش، به آیات ذیل استدلال می‌کنند: «... فَانکحوا ما طابَ لَکم مِنَ‌النِّساءِ»، «...‌فَانکحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ‌...»، «واَنکحوا الاَیـمی مِنکم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکم واِمائِکم‌...».
می‌گویند: این آیات، فرمان به ازدواج می‌دهند و امر، ظاهر در وجوب است.

۹.۲ - مستحب

ولی بیش‌تر عالمان شیعه و سنّی، ازدواج را مستحب دانسته
[۷۴] کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳۶.
[۷۵] المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.
و ظهور آیات را در وجوب نپذیرفته‌اند؛ زیرا اوّلاً در آیه‌۲۵ سوره نساء، برای کسانی‌که توانایی ازدواج با زنان آزاد را ندارند، سفارش کرده که با زنان پاکدامن از بردگان ازدواج کنند؛
[۷۷] مسالک الافهام، ج‌۳، ص‌۱۷۴.
ولی در عین حال فرموده: خودداری از ازدواج با کنیزان، بهتر است: «...‌و‌اَن تَصبِروا خَیرٌ لَکم‌...».
ثانیاً در بین صحابه، کسانی بودند که تا آخر عمر ازدواج نکردند و رسول‌اللّه آن‌ها را از این کار برحذر نداشت.
[۷۸] المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.

ثالثاً اگر ازدواج واجب می‌بود، خداوند در قرآن، مسلمانان را میان ازدواج یا استفاده از ملک یمین مخیر نمی‌کرد: «فَانکحوا ما طابَ لَکم... فَاِن خِفتُم اَلاّ تَعدِلوا فَوحِدةً اَو ما مَلَکت اَیمنُکم‌...».
در‌صورتی که استفاده از کنیز، حتّی به نظر اهل ظاهر، مباح است و تخییر میان واجب و مباح معنا ندارد.
[۸۰] کنز العرفان،ج ۲، ص‌۱۳۶.


۹.۳ - تغییر حکم نسبت به افراد

قول سوم، از شیخ طوسی و شافعی است. آنان گفته‌اند: برای کسانی‌که بتوانند بی‌هیچ دغدغه‌ای، در راه عبادت خداوند گام بردارند و نفس آن‌ها قوی و صبور است، عزلت (ترک ازدواج) بهتر است؛ ولی برای دیگران، ازدواج مستحب است.
[۸۱] کنزالعرفان، ج‌۲،ص ۱۳۶.
[۸۲] المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.

آنان به آیه‌۳۹‌ سوره آل عمراناستدلال می‌کنند که خداوند، حضرت یحیی(علیه السلام)را می‌ستاید:«...‌و‌سَیدًا و حَصورًا و نَبیا مِن‌الصّـلحین».
«حصور» به کسی می‌گویند که ازدواج را ترک کرده است.
در پاسخ گفته‌اند: برای لفظ «حصور» معانی دیگری نیز ذکر شده، از قبیل کسی که کار بیهوده نمی‌کند یا آن که نفس خویش را از شهوت باز‌می‌دارد.

۹.۳.۱ - ضعیف بودن قول اخیر

گذشته از این، فضیلت تجرّد و عزلت برای حضرت یحیی(علیه السلام)، براساس شرایع پیشین، برای پیروان شریعت اسلام حجت نیست؛ به‌ویژه که پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) با آن که نفسی قوی داشت و در عبادت پروردگار از همه ممتازتر بود، همسران متعدّدی اختیار کرد.
حضرت، گروهی از اصحاب از‌جمله عثمان بن مظعون را که آمیزش با همسر خویش را ترک کرده بود، نکوهش کرد که: چه شده گروهی بر خود سخت می‌گیرند و از زنان که خدا حلال کرده، می‌پرهیزند.
سپس آیه نازل‌شد که: «یـاَیها الَّذین ءَامَنوا لاتُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم و لاتَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا‌یحِبُّ المُعتَدین».
آنان گفتند: ما بر عزلت، سوگند یاد‌کرده‌ایم و خدا فرمود: «لا‌یؤاخِذُکمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فی اَیمـنِکم و لـکن یؤاخِذُکم بِما عَقَّدتُمُ الاَیمـنَ‌...»، و بدین ترتیب، این نوع سوگند، بیهوده تلقّی شد.
[۸۹] جامع احادیث الشیعه، ج‌۲۵، ص۵۳.



در روایات، با تعبیرهای گوناگونی به ازدواج ترغیب شده است؛ از‌جمله، ازدواج بزرگ‌ترین نعمت و فایده پس از نعمت اسلام، سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)،حافظ نصف یا دو سوم از دین،خیر دنیا و آخرتو زیاد کننده رزق،شمرده شده است.


از سوی دیگر، مجرّد زیستن (عزوبت) نکوهش شده، و پست‌ترین مردگان مسلمانان را کسانی شمرده‌اند که در حال تجرّد‌بمیرند.
ازدواج گاهی بر اثر عوارض جانبی، حرام، واجب، مکروه یا مباح می‌شود و این، با استحباب ذاتی ازدواج منافات ندارد؛ مثلا در‌صورت خوف وقوع در حرام یا ضرر، ازدواج، واجب می‌شود و با‌داشتن چهار زن دائم، ازدواج دائم دیگر حرام‌است، با انتفای شهوت مکروه، و با وجود دو‌مصلحت مساوی در فعل و ترک، مباح است.


مقدّمات ازدواج:
چون تداوم نسل انسان بر ازدواج مبتنی است، اسلام به مقدّمات و زمینه‌های گوناگونی از آن، توجّه کرده است.

۱۲.۱ - نگاه به همسر آینده

الف. نگاه به همسر آینده:
نگاه به زنی که انسان قصد ازدواج با او را دارد، به اجماع فریقین جایز است.
تا با بصیرت کامل، همسر خود را برگزیند؛ البتّه در محدوده مجاز نگاه، و لزوم رضایت دختر، اختلاف است.
برخی «...‌و‌لَو اَعجَبَک حُسنُهُنَّ‌...»را دلیل بر این حکم دانسته‌اند؛
[۱۰۲] تفسیرقرطبی، ج۱۴، ص۱۴۲.
[۱۰۳] تفسیرمراغی، مج‌۸، ج‌۲۲، ص‌۲۶.
زیرا در این آیه، خداوند به پیامبر اعلام می‌دارد: پس از این، ازدواج یا تبدیل همسرانت به همسران دیگر، بر تو حلال نیست؛ هرچند جمال آن‌ها مورد توجّه تو واقع شود و اعجاب بدون نگاه حاصل نمی‌شود.
می‌توان از کلمه «هتین» در کلام شعیب(علیه السلام)«اُریدُ اَن اُنکحَک اِحدَی ابنَتَی هـتَین»استفاده کرد که وی دختران خویش را به موسی با اشاره نشان داد و دختران نیز آن‌جا حاضر بودند؛ ولی گویا استفاده جواز نگاه از این آیات مشکل‌است. زیرا اعجاب با نگاه غیر عمدی نیز حاصل می‌شود.

۱۲.۲ - خواستگاری

ب. خواستگاری:
خواستگاری، پیشنهاد برای تشکیل خانواده
[۱۰۵] حقوق زن در دوران ازدواج چیست؟، ص‌۱۱.
از مستحبّات است.
و به‌طور معمول از سوی مرد یا خانواده او صورت می‌گیرد.
از برخی آیات استفاده می‌شود که خواستگاری از هر زنی، تحت هر شرایطی، روا نیست: «و‌لا جُناحَ علَیکم فیما عَرَّضتُم بِه مِن خِطبَةِ النِّسآء».
قدر مسلّم از این آیه، جواز خواستگاری با کنایه، از زنی است که در عدّه وفات باشد؛ زیرا آیه پیشین، درباره زنان شوهر مرده است؛ ولی گروهی آن را شامل هر زنی که در عدّه طلاق بائن باشد نیز دانسته‌اند.
اسلام، دستور حساب شده‌ای، درباره خواستگاری این‌گونه زنان داده که همه جوانب در آن مراعات شده است.
از طرفی، به‌طور طبیعی، زن با فوت شوهر یا جدا شدن از او، درباره آینده خویش دغدغه دارد و از طرفی باید حریم زوجیت پیشین نیز حفظ شود؛ بدین سبب از خواستگاری صریح یا ملاقات و وعده پنهانی با آنان، نهی شده است: «...‌و‌لـکن لا تُواعِدوهُنَّ سِرًّا اِلاّ اَن تَقولوا قَولاً مَعروفًا‌...» قول معروف، به خواستگاری با رمز و کنایه تفسیر شده است.
البتّه اگر انسان در دل، به ازدواج با این‌گونه زنان تصمیم داشته باشد، این تصمیم، همانند اظهار با کنایه، جایز است: «...‌اَو اَکنَنتُم فی اَنفُسِکم عَلِمَ اللّهُ اَنَّکم سَتَذکرونَهنَّ‌...».
موارد دیگر خواستگاری که با توجّه به آیات قرآن، مورد نظر فقیهان قرار گرفته است، عبارت‌اند از: خواستگاری صریح یا غیر صریح از زن شوهردار یا زنی که در عدّه طلاق رجعی به سر می‌برد، و خواستگاری صریحِ مرد از زنی که او را سه بار طلاق داده یا در عدّه وفات به سر می‌برد جایز نیست.
خواستگاری مرد از زنی که او را ۹ بار طلاق داده، حتّی با رمز و کنایه، ممنوع است؛ زیرا آن زن بر او حرام همیشگی است؛ ولی برای غیر شوهر، در زمان عدّه، فقط به‌صورت کنایه، جایز است.
نمونه‌هایی از خواستگاری کنایی که آیه بدان اشاره دارد، در روایات و کتاب‌های فقهی ذکر شده است.

۱۲.۲.۱ - علت خواستگاری از طرف مرد

خواستگاری، معمولا از سوی مرد یا خانواده او انجام می‌پذیرد و زن به این کار اقدام نمی‌کند؛ چنان‌که در آیه‌۲۳۵ سوره بقره، خواستگاری به مردان نسبت داده شده است.
این بدان جهت است که پاسخ رد شنیدن زن از مرد، به نوعی شکست عاطفی در زندگی زن است که اثر آن هنگام تشکیل خانواده و اداره آن و نیز در تربیت فرزندان ظاهر می‌شود؛ در‌حالی‌که خواستگاری از سوی مرد، و شنیدن پاسخ ردّ شکست در زندگی به‌شمار نمی‌رود؛ بنابراین اگر در موردی، زن و خانواده او با قاطعیت بدانند که از مرد پاسخ رد نخواهند شنید، خواستگاری آن‌ها امری معقول و روا خواهد بود.
[۱۱۶] تشکیل خانواده در اسلام، ص‌۱۳۱.

از داستان حضرت شعیب و موسی(علیهما السلام)در قرآن استفاده می‌شود که خواستگاری از‌طرف خانواده دختر نیز صورت می‌پذیرد.
طبق آیه‌۲۷ سوره قصص، حضرت شعیب به موسی(علیه السلام)پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش را در مقابل ۸ یا ۱۰ سال کار می‌دهد: «اِنّی أُریدُ اَن اُنکحَک اِحدَی ابنَتَی هـتَین‌...».
برخی، از آیه «اِنّ اَکرَمَکم عِنداللّهِ اَتقـکم»استفاده کرده‌اند که اگر شخص شایسته‌ای توان تأمین نفقه را دارد و از دختری خواستگاری کرد، اجابت خواسته او واجب است.
کنزالعرفان می‌نویسد: استفاده این مطلب، از آیه، مشکل است، مگر با کمک روایت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) که فرمود: دخترانتان همانند میوه هستند که اگر هنگام رسیدن چیده نشود، فاسد می‌گرد.
جای دیگر فرمود: دخترانتان را به ازدواج کسانی درآورید که از نظر ایمانی به آنان اطمینان دارید: «إذا جائکم مَن ترضون دینه فزوّجوه اِلاّ تَفعَلوهُ تَکن فِتنَةٌ فِی‌الاَرضِ و فَسادٌ کبیرٌ».
شاید بتوان از آیه‌۳۲ سوره نور«و‌اَنکحُوا الاَیـمی مِنکم‌...» نیز بر این مطلب استدلال کرد؛ زیرا با اجابت خواستگار، زمینه ازدواج، فراهم‌می‌شود.


آسان‌گیری در ازدواج:
خداوند در تشریع قوانین ازدواج، بر مردم آسان گرفته است. نمونه‌ای از این تخفیف و توسعه، تشریع ازدواج با کنیزان است؛ زیرا در جامعه، کسانی هستند که توان ازدواج با زنان آزاد را ندارند و خداوند پس از بیان امکان ازدواج با کنیزان فرموده: «یرِیدُ اللهُ اَن یخَفِّفَ عَنکم و خُلِقَ الاِنسـنُ ضَعیفا».
هم‌چنین مردم موظّفند در امر ازدواج سخت‌گیری نکنند.
در روایت وارد شده است که با برکت‌ترین زنان، کسانی هستند که مهرشان سبک باشد.
[۱۲۲] جامع احادیث الشیعه، ج‌۲۵، ص‌۱۴۸.

قرآن از قول شعیب هنگام گفت و گو درباره ازدواج موسی با دخترش چنین نقل می‌کند: «و‌ما‌اُریدُ اَن اَشُقَّ عَلَیک».
من در این چند سالی که با تو قرارداد می‌بندم، بر تو سخت نمی‌گیرم یا این‌که مخیری بین ۸ و ۱۰ سال را خودت انتخاب کنی؛ من بر تو سخت نمی‌گیرم.

۱۳.۱ - موارد آسان گیری ازدواج

با توجّه به آیه، مواردی از آسان‌گیری را می‌توان برشمرد:
۱. پدر و مادر نباید در ازدواج دخترانشان سخت‌گیری کنند و در‌صورت فراهم‌بودن شرایط، برای ازدواج دختر کوچک‌تر آن را بر ازدواج دختر بزرگ‌تر متوقف کنند.
۲.‌خانواده دختر می‌توانند پیش‌نهاد دهنده ازدواج باشند؛
۳.‌بر داماد نمی‌توان سخت گرفت و کار طاقت‌فرسا از او مطالبه کرد.


عوامل ازهم‌گسستگی ازدواج

۱۴.۱ - ارتداد

۱. ارتداد:
در آیه‌۲۱۷ سوره بقرهاز «مرتد» با عنوان «کافر» یاد‌شده است.
وقتی آغاز زندگی با مشرک و کافر ممنوع باشد، ادامه زندگی نیز با افرادی که مرتد، و از جامعه اسلامی جدا شده‌اند، ممنوع خواهد بود؛ به‌ویژه با تعلیلی که درباره کافران در «اُولـئِک یدعونَ اِلَی النّارِ واللّهُ یدعوا اِلَی الجَنَّة» آمده است.
فقیهان شیعه
[۱۳۱] تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۵۵.
و سنّی
[۱۳۲] المغنی، ج‌۷، ص‌۵۶۴.
می‌گویند: اگر شوهر پیش از آمیزش مرتد شود، نکاح بی‌درنگ باطل می‌شود و زن عدّه ندارد و اگر پس از آمیزش، مرتدّ فطری شود، به نظر امامیه، بلافاصله باطل می‌شود و زن باید عدّه وفات نگه دارد؛
ولی اگر پس از آمیزش، مرد مرتدّ ملّی شود، زن عدّه طلاق نگه می‌دارد و مشهور گفته‌اند: باطل شدن نکاح، پس از گذشت زمان عدّه است؛ چون امکان دارد مرتد، توبه کند و نکاح به صحّت خود باقی‌بماند.
[۱۳۵] تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۵۶.

فقیهان اهل سنّت، در ارتداد پس از آمیزش، اختلاف کرده‌اند که آیا نکاح، بلافاصله فسخ می‌شود یا پس از انقضای عدّه؛ ولی بین اقسام ارتداد، فرق نگذاشته‌اند.
[۱۳۶] المغنی، ج‌۷، ص‌۵۶۴.


۱۴.۲ - اسلام

۲. اسلام:
اگر مردی به اسلام گرایش یابد و همسر او از اهلکتاب باشد، عقد ازدواج آنان فسخ نمی‌شود؛ چه آمیزشی صورت گرفته باشد یا نه؛ولی اگر همسر او مشرک باشد نکاح فسخ می‌شود.
قرآن می‌فرماید: «و‌لا تُمسِکوا بِعِصَمِ الکوافِر».
به پیمان‌های ازدواج با زنان کافر پای‌بند نباشید؛ یعنی عقدهای ازدواج که پیش‌تر بسته بودید، قابل تمسّک نیست و اگر زنی به اسلام بگرود و شوهرش مشرک یا اهلکتاب باشد، اگر آمیزش انجام نشده نکاح بلافاصله فسخ می‌شود و اگر انجام شده پس از عدّه فسخ می‌شود.
خداوند درباره زنانی که مسلمان شده و هجرت کرده‌اند می‌فرماید: آن‌ها را به‌سوی کافران باز‌نگردانید؛ چون رابطه زوجیت بین آنان قطع شده است.
بعد می‌فرماید: «...‌لاهُنَّ حِلٌّ لَهم و لا هم یحِلّونَ لَهُنّ‌...». زنان مؤمن بر مردان کافر، و مردان کافر هم بر زنان مسلمان حلال نیستند.

۱۴.۳ - طلاق

۳. طلاق:
طلاق یکی از [[|ایقاعات]] است که به‌وسیله آن، پیمان زناشویی گسسته می‌شود و عهده‌دار آن مرد است و اقسام و شرایطی دارد.

۱۴.۴ - وفات

۴. وفات:
از چیزهایی که پیمان زناشویی را به هم می‌زند، مرگ زن یا شوهر است.
عدّه زن پس از وفات شوهر، ۴ ماه و ۱۰ روز است؛ چه آمیزشی صورت گرفته باشد یا نه: «والَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنکم و یذَرونَ اَزوجًا یتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعةَ اَشهُر و عَشراً»، مگر آن‌که آبستن باشد که در این صورت، با وضع حمل، عدّه او تمام می‌شود: «و‌اُولـتُ الاَحمالِ اَجَلُهُنَّ اَن یضَعنَ حَملَهُنَّ‌...».

۱۴.۵ - لعان

۵. لعان:
اگر مردی، همسر خویش را به عمل منافی با عفت متّهم کند، باید ۴ بار شهادت دهد که راست گو است و در پنجمین بار بگوید: لعنت خدا بر او اگر از دروغ‌گویان باشد؛ سپس زن نیز می‌تواند ۴ بار خدا را به شهادت طلبد که شوهرش دروغ می‌گوید و در مرحله پنجم بگوید: غضب خدا بر او، اگر مرد در این نسبت، راست‌گو باشد.
مجموعه این عمل را لعان گویند که ۴ نتیجه را در پی دارد:

۱۴.۵.۱ - نتایج لعان

الف.‌زوجین بلافاصله پس از لعان، از هم کناره می‌گیرند؛
ب. آنان برای همیشه بر هم حرام می‌شوند؛
[۱۴۷] فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۲۰۳.
[۱۴۸] تحریر الوسیله، ج‌۲، ص‌۳۲۵.

ج. حدّ قذف از مرد و حدّ زنا از زن برداشته می‌شود؛
د. فرزندی که در این ماجرا پدید‌آمده، از مرد منتفی می‌شود.
[۱۴۹] تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۳۲۵.


۱۴.۶ - ظهار و ایلاء

۶ـ‌۷. ظهار و ایلاء:
این دو از کارهای زشت جاهلیت بود.
ظهار، یعنی مرد به همسرش می‌گفت: «أنت علی کظهر امّی»؛ تو برای من همچون پشت مادرم هستیو در پی آن، زن برای همیشه بر همسرش حرام می‌شد و حتّی نمی‌توانست همسر دیگری را برگزیند.
آیات ۴‌ـ‌۲ سوره مجادله، به بحث ظهار پرداخته‌اند.
ایلاء، سوگند یاد‌کردن بر ترک آمیزش جنسی با همسر است
آیات ۲۲۶‌ـ‌۲۲۷ سوره بقرهبه آن پرداخته‌اند.
بسیاری ظهار و ایلاء را در فهرست روافع نکاح آورده‌اند؛
[۱۵۵] مسالک‌الافهام، ج‌۴، ص‌۹۳.
[۱۵۶] مسالک‌الافهام، ج‌۴، ص‌۱۰۷.

در‌حالی‌که این دو از نظر اسلام، نکاح را فسخ نمی‌کنند؛ بلکه فقط حرمت آمیزش را تا زمانی که کفّاره پرداخت نشود، در پی دارند.
[۱۵۷] فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۱۹۶.



در همه ملل و ادیان، تعیین در دو طرف ازدواج مطرح است به این معنا که زن و مرد باید مشخّص باشند و به یک‌دیگر اختصاص داشته باشند.
بر این اساس، کمونیزم جنسی مردود است. بله، مسأله ازدواج مجدّد، بحث دیگری است که نباید خلط شود.
ازدواج بیش از یک بار، چه برای مرد و چه برای زن، در‌قرآن مطرح شده و با شرایطی مورد پذیرش همه ملل و جوامع است این بحث در دو قسمت طرح می‌شود:

۱۵.۱ - ازدواج مجدّد مرد

الف. ازدواج مجدّد مرد:
اسلام، تعدّد زوجات را با شرایطی، مجاز دانسته: «فَانکحوا ما طابَ لَکم مِن‌النِّساءِ مَثنی و ثَلـثَ و رُبـعَ فاِن خِفتُم اَلاّ تَعدِلوا‌فَوحِدَةً‌...»

۱۵.۲ - ازدواج مجدد زن

ب. ازدواج مجدّد زن:
چند شوهری در یک زمان از دیدگاه اسلام ممنوع و حرام است: «والمُحَصنـتُ مِن‌النِّساءِ‌...».
در آیه‌۱۰ سوره ممتحنهپیوند زناشویی با زنان پناه‌جو و تازه مسلمان، پس از فسخ نکاح آنان با شوهران کافر تجویز شده در نتیجه آیه به ممنوعیت تعدّد شوهر نیز اشاره دارد: «یـاَیهَا الَّذینَ ءَامَنوا اِذا جاءَکمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت فَامتَحِنوهُنَّ‌اللّهُ اَعلَمُ بِاِیمـنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنت فَلا‌تَرجِعوهُنَّ اِلی الکفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم و لا هُم یحِلّونَ لَهُنَّ وءاتوهُم ما اَنفَقوا ولا جُناحَ عَلَیکم اَن تَنکحوهُنَّ اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ‌...».
ممنوعیت ازدواج پس از طلاق یا وفات شوهر، تا‌پایان دوران عدّه نیز ادامه دارد؛ امّا پس از آن، تجدید ازدواج برای زن بلامانع است؛ البتّه برخی از زن‌ها عدّه ندارند و عدّه وفات و طلاق نیز با‌یک‌دیگر تفاوت‌هایی دارد.
ازدواج مجدّد برای زن، چه با شوهر سابق و چه با فرد دیگر، آزاد است؛ ولی از آیات استفاده می‌شود که شوهر پیشین برای زندگی سزاوارتر است: «و‌بُعولَتُهُنَّ اَحَقُّ بِرَدِّهِنّ‌...».
در جای دیگری می‌فرماید: هرگاه زن و شوهر پیشین، تراضی کنند، از ازدواج مجدّد آنان با یکدیگر جلوگیری نکنید: «و‌اِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن ینکحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهم بِالمَعروفِ».
تکیه قرآن، پس از طلاق بر کلمه «ردّ» و «رجوع»، نشان اهمّیت بازسازی نظام خانواده پیشین است.
از آیات مربوط به وفات شوهر به‌دست می‌آید که زن را نباید پس از بیوه شدن در تنگنا قرار دهند و از ازدواج او جلوگیری کنند؛ بلکه خود باید برای آینده خویش تصمیم بگیرد: «والَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنکم و یذَرونَ اَزوجًا یتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا فاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاجُناحَ عَلیکم فیما فَعَلنَ فِی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌...»، و در آیه بعد، سخن از مذاکره با زن در زمان عدّه است که این، خود از فراهم آوردن زمینه برای آن‌ها پس از عدّه حکایت دارد.


ازدواج در آخرت (بهشت):
در قرآن از همسران اهل ‌بهشت، یاد‌شده است.
احتمال دارد آنان، زنان صالح و با ایمان در دنیا باشند که پس از رفع نارسایی و پیری، برای ورود به بهشت، شاداب و جوان می‌شوند و شاید از روایات متعدّد، از‌جمله روایاتی که برتری زنان شایسته و با ایمان را بر حور العین اثبات می‌کند، بتوان استفاده کرد که حورالعین، موجودی غیر از انسان است؛
[۱۶۵] روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۲۰۷.
البتّه بعید نیست که هر دو گونه «همسران» در بهشت وجود داشته باشند.
در سوره یس، آن‌گاه که نشاط و شادی اهل بهشت را بیان می‌کند، می‌فرماید: آنان با زنانشان در سایه درختان بهشت بر تخت‌ها تکیه زده‌اند: «هُم واَزوجُهُم فی ظِـلـل عَلَی الاَرائِک مُتَّکـون».
بعضی گفته‌اند: ازدواج، به مفهوم رایج آن، در بهشت مطرح نیست؛ زیرا در آخرت، تکلیفی وجود ندارد و جای عقد و تزویج نیست؛ هرچند قرآن گفته: «و‌زَوَّجنهُم بِحور عین»؛ زیرا مقصود از این آیه، ازدواج اصطلاحی نیست؛ چون لفظ تزویج در این آیه، همراه «باء» آمده؛ در‌حالی‌که ازدواج اصطلاحی، خودش، متعدّی است و به بای تعدیه نیازی‌ندارد.
[۱۶۹] روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۲۰۷.


۱۶.۱ - اوصاف زنان بهشتی

برای زنان بهشتی، اوصافی ذکر شده است:
۱.‌زیبایی: «فیهِنَّ خَیرتٌ حِسان»بدن آنان در شفّاف بودن، همانند تخم‌مرغ است که تازه از شکم مرغ درآمده، دست انسان آن را لمس نکرده و آفتاب بر آن نتابیده و غباری بر آن ننشسته باشد:«کاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنون»
و از نظر سفیدی توأم با سرخی، همانند یاقوت و مرجان است: «کاَنَّهُنَّ الیاقوتُ والمَرجان».چشمان آنان سیاه و درشت است: «حورٌ عین».آنان دارای چشم‌های فروهشته‌اند.
این معنا از آیه «فیهِنَّ قصِرتُ الطَّرفِ»استفاده شده است.
[۱۷۶] روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۱۸۴.

۲. عشق ورزی: آنان فقط به همسران خویش عشق میورزند؛ چنان‌که برخی آیه «فِیهِنَّ قصِرتُ الطَّرفِ» را چنین معنا کرده‌اند که تمام توجّه و نظر زنان بهشت به شوهرانشان است.
[۱۷۷] روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۱۸۴.

۳. دوشیزگی: «...‌لم یطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهم و لا جانّ».
۴. نیک خُلقی: این معنا، از کلمه «خَیرتٌ حِسانٌ»، در آیه‌۷۰ سوره الرحمناستفاده شده است.
۵. توافق سِنّی: از کلمه «اَتراب» در آیه‌۵۲ سوره ص، استفاده شده است که آنان با شوهران خود هم‌سال‌اند یا خود زنان بهشتی بایک‌دیگر هم‌سال‌اند.
[۱۸۲] التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۲۱۹.



برای کسب اطلاع بیشتر به مقالاتی با عناوین عقد ازدواج، سنن جاهلیت، ازدواج با مشرکان، ازدواج با اهل کتاب و خصایص پیامبر در ازدواج مراجعه شود.


۱. لسان‌العرب، ج۲، ص۲۹۱.    
۲. الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۲۰ «زوج».    
۳. النهایه، ج‌۲، ص‌۳۱۷.
۴. التحقیق، ج‌۴، ص‌۳۱۴ «زوج».
۵. مفردات، ص‌۲۱۵.    
۶. لسان‌العرب، ج۶۲، ص۲۹۱.    
۷. الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۲۰ «زوج».    
۸. نجم/سوره۵۳، آیه۴۵.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۳۵.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.    
۱۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۹.    
۱۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۹.    
۱۷. مفردات، ص‌۳۸۵ «زوج».    
۱۸. الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۲۰ «زوج».    
۱۹. تشکیل خانواده در اسلام، ص‌۱۹.
۲۰. التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۳۴ «نکح».
۲۱. تهذیب‌الاحکام، ج۷، ص‌۴۷۲.    
۲۲. الحدائق، ج‌۲۴، ص۳۳۰.    
۲۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۰۶، کتاب النکاح، القول فی الکفر، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۲۵. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۲۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۲۷. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷‌ـ‌۲۱.
۲۸. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۵.    
۲۹. المیزان، ج۲، ص‌۲۰۲.    
۳۰. مفردات، ص‌۸۲۳ «نکح».    
۳۱. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷‌ـ‌۲۱.
۳۲. المصباح، ص‌۲۴ «نکح».
۳۳. طه/سوره۲۰، آیه۵۳.    
۳۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۳۵. اعراف/سوره۷، آیه۳۲.    
۳۶. حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.    
۳۷. النهایه، ج۲، ص۲۰۸.
۳۸. مجمع‌البحرین، ج۲، ص۲۳۱.    
۳۹. بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۱۷.    
۴۰. بحارالانوار، ج‌۱، ص‌۲۰۶.    
۴۱. بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۱۹.    
۴۲. نحل/سوره۱۶، آیه۷۲.    
۴۳. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۴۴. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۲۱.    
۴۶. تفسیر مراغی، مج‌۲، ج‌۴، ص‌۲۱۶.
۴۷. شعرا/سوره۲۶، آیه۱۶۶.    
۴۸. روح‌المعانی، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۱۷۰.
۴۹. اعراف/سوره۷، آیه۸۱.    
۵۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۲.    
۵۱. نمل/سوره۲۷، آیه۵۴.    
۵۲. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۵۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۲۵۴، کتاب النکاح، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۴. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۳۱.    
۵۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۵۶. سلسلة الینابیع‌الفقهیه، ج۱۸، ص۳۲، «المقنعه».    
۵۷. سلسلة الینابیع‌الفقهیه، ج۱۹، ص‌۳۷۹، «السرائر».    
۵۸. سلسلة الینابیع‌الفقهیه، ج۱۹، ص۴۶۷، «شرائع».    
۵۹. سلسلة الینابیع‌الفقهیه، ج۱۹، ص۵۲۷، «المختصر».    
۶۰. تهذیب الاحکام، ج‌۷، ص‌۲۸۸‌ـ‌۲۸۷.
۶۱. مؤمنون‌/سوره۲۳، آیه۶-۵.    
۶۲. معارج/سوره۷۰، آیه۳۰-۲۹.    
۶۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۰، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۶۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۰، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۶۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۱، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۶۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۳، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۶۷. سلسله الینابیع الفقهیه، ج‌۱۹، ص‌۵۴۰ «المختصر».    
۶۸. سلسلة الینابیع‌الفقهیه، ج۱۸، ص۳۳۲ «اصباح‌الشیعه».    
۶۹. لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۱۵۳.
۷۰. المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.
۷۱. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۲۵.    
۷۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۷۴. کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳۶.
۷۵. المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.
۷۶. نساء/سوره۴، آیه۲۵.    
۷۷. مسالک الافهام، ج‌۳، ص‌۱۷۴.
۷۸. المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.
۷۹. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۸۰. کنز العرفان،ج ۲، ص‌۱۳۶.
۸۱. کنزالعرفان، ج‌۲،ص ۱۳۶.
۸۲. المبسوط، ج‌۴، ص‌۱۹۳.
۸۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۳۹.    
۸۴. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.    
۸۵. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۲۸۷.    
۸۶. مائده/سوره۵، آیه۸۷.    
۸۷. مائده/سوره۵، آیه۸۹.    
۸۸. وسائل الشیعه، ج‌۲۰، ص‌۲۱.    
۸۹. جامع احادیث الشیعه، ج‌۲۵، ص۵۳.
۹۰. الکافی، ج‌۵‌، ص‌۳۲۷.    
۹۱. تهذیب‌الاحکام، ج‌۷، ص‌۲۴۰.    
۹۲. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۲۹.    
۹۳. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۲۹.    
۹۴. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۲۷.    
۹۵. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۳۰.    
۹۶. الکافی، ج‌۵‌، ص‌۳۲۹.    
۹۷. تهذیب‌الاحکام، ج‌۷، ص‌۲۸۶.    
۹۸. جواهر الکلام، ج‌۲۹، ص‌۳۳.    
۹۹. جواهر الکلام، ج‌۲۹، ص‌۶۳.    
۱۰۰. مستمسک العروه، ج‌۱۴، ص‌۱۶‌‌۱۲.    
۱۰۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۲.    
۱۰۲. تفسیرقرطبی، ج۱۴، ص۱۴۲.
۱۰۳. تفسیرمراغی، مج‌۸، ج‌۲۲، ص‌۲۶.
۱۰۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۰۵. حقوق زن در دوران ازدواج چیست؟، ص‌۱۱.
۱۰۶. جامع‌المقاصد، ج‌۱۲، ص‌۴۶.    
۱۰۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۱۰۸. الحدائق، ج‌۲۴، ص‌۹۱.    
۱۰۹. التبیان، ج‌۲، ص‌۲۶۷.    
۱۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۱۱۱. جواهرالکلام، ج‌۳۰، ص‌۱۲۰‌‌۱۱۹.    
۱۱۲. الحدائق، ج‌۲۴، ص‌۹۱‌‌۹۰.    
۱۱۳. الحدائق، ج‌۲۴، ص‌۹۲.    
۱۱۴. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۲۳۲.    
۱۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۱۱۶. تشکیل خانواده در اسلام، ص‌۱۳۱.
۱۱۷. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۱۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۱۹. الکافی، ج‌۵، ص‌۳۳۷.    
۱۲۰. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۲۱. نساء/سوره۴، آیه۲۸.    
۱۲۲. جامع احادیث الشیعه، ج‌۲۵، ص‌۱۴۸.
۱۲۳. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۲۴. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۴۳۱.    
۱۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۱۲۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۱۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۳.    
۱۲۹. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.    
۱۳۰. منهاج، خوئی، ج‌۲، ص‌۲۷۰.    
۱۳۱. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۵۵.
۱۳۲. المغنی، ج‌۷، ص‌۵۶۴.
۱۳۳. منهاج، خوئی، ج‌۲، ص‌۲۷۰.    
۱۳۴. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص۳۶۷.    
۱۳۵. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۵۶.
۱۳۶. المغنی، ج‌۷، ص‌۵۶۴.
۱۳۷. جواهرالکلام، ج‌۳۰، ص‌۵۰.    
۱۳۸. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.    
۱۳۹. جواهرالکلام، ج‌۳۰، ص‌۵۴.    
۱۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۱.    
۱۴۲. طلاق/سوره۶۵، آیه۲-۱.    
۱۴۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۴۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۱۴۵. نور/سوره۲۴، آیه۷-۶.    
۱۴۶. نور/سوره۲۴، آیه۹-۸.    
۱۴۷. فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۲۰۳.
۱۴۸. تحریر الوسیله، ج‌۲، ص‌۳۲۵.
۱۴۹. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۳۲۵.
۱۵۰. جواهرالکلام، ج‌۳۳، ص‌۹۹.    
۱۵۱. مجادله/سوره۵۸، آیه۴-۲.    
۱۵۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴.    
۱۵۳. جواهرالکلام، ج‌۳۳، ص‌۲۹۷.    
۱۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸-۲۲۷.    
۱۵۵. مسالک‌الافهام، ج‌۴، ص‌۹۳.
۱۵۶. مسالک‌الافهام، ج‌۴، ص‌۱۰۷.
۱۵۷. فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۱۹۶.
۱۵۸. جواهرالکلام، ج‌۳۳، ص‌۱۴۷.    
۱۵۹. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۱۶۰. نساء/سوره۴، آیه۲۴.    
۱۶۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.    
۱۶۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۶۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۱۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۶۵. روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۲۰۷.
۱۶۶. یس/سوره۳۶، آیه۵۶.    
۱۶۷. دخان/سوره۴۴، آیه۵۴.    
۱۶۸. طور/سوره۵۲، آیه۲۰.    
۱۶۹. روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۲۰۷.
۱۷۰. الرحمن/سوره۵۵، آیه۷۰.    
۱۷۱. نمونه، ج‌۱۹، ص‌۵۷.    
۱۷۲. صافات/سوره۳۷، آیه۴۹.    
۱۷۳. الرحمن/سوره۵۵، آیه۵۸.    
۱۷۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۲.    
۱۷۵. الرحمن/سوره۵۵، آیه۵۶.    
۱۷۶. روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۱۸۴.
۱۷۷. روح‌المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۷، ص‌۱۸۴.
۱۷۸. الرحمن/سوره۵۵، آیه۷۴.    
۱۷۹. الرحمن/سوره۵۵، آیه۷۰.    
۱۸۰. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۱۸۲.    
۱۸۱. ص/سوره۳۸، آیه۵۲.    
۱۸۲. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۲۱۹.



دانشنامه موضوعی قرآن    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار