شخصیت امام سجاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت علی بن
حسین بن
علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، ملقب به زینالعابدین و سجاد، چهارمین امام
شیعیان است. با توجه به اوضاع زمانه امام سجاد (علیهالسلام) بررسی ابعاد زندگی آن حضرت در بعد فردی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، برای پیروان و دوستداران آن بزرگوار راهگشا خواهد بود؛ اما هر یک از این ابعاد نیاز به رسالهای مجزا دارد و در این نوشتار فقط به بعد شخصیتی آن حضرت خواهیم پرداخت.
امام معصوم (علیهالسلام) از شخصیت جامع و ذات ابعادی برخوردار است که از نظر
کمال، در اوج قله رفعت و تعالی قرار گرفته و از اینرو در سطح جامعه بشری از هر حیث صلاحیت اسوه بودن و مقتدا قرارگرفتن را واجد است.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نیز به عنوان معصوم ششم و امام چهارم چنین بوده با بهرهمندی از یک شخصیت متعالی در همه ابعاد، سیمای منور
امامت را زینتبخش میباشند.
برای بررسی مقطع حضور حضرت سجاد (علیهالسلام) در
مدینه تا هنگام وفات که عصر امامت ایشان را تشکیل میدهد، با توجه به اوضاع زمانه ایشان به بررسی ابعاد وجودی و جوانب مختلف شخصیت متعالی حضرت میپردازیم.
در یک نگاه گذرا میتوان بعضی از ابعاد شخصیت آن حضرت را چنین شماره نمود:
۱- بعد فردی.
۲- بعد فرهنگی.
۳- بعد اجتماعی.
۴- بعد سیاسی.
۵- بعد اقتصادی.
گرچه در وجود کامل و فوق کمال حضرت، این ابعاد همه با هم معنی پیدا میکند و هرگز به شکل دقیق، آنها از هم قابل تفکیک نمیباشند، ولی با ملاحظاتی شاید بتوان بر اساس اسناد و روایات موجود در تاریخ و کتب روایی، بحثهایی را پیرامون هر یک بهصورت مجزا ارائه داد.
بدین امید که در پرتو این بررسی و آشنایی، توفیق استفاده و اقتدا به این امام همام که به حق زینالعابدین
لقب گرفتهاند، شامل حال همگان گردد.
در بررسی بعد فردی شخصیت کامل حضرت سجاد (علیهالسلام) باید توجه داشت که کمالات بیپایان امام معصوم (علیهالسلام) در این بعد را نمیتوان استقصاء نمود چرا که امام مظهر اتم کمالات غیرمتناهی الهی است و او بحق
خلیفة الله در روی
زمین و در همه عوالم وجود میباشد. اما با توجه به آنچه در روایات و اسناد موجود است، میتوان به بعضی از سر فصل
های مهم در این قسمت دست یافت. در ارتباط با حضرت سجاد (علیهالسلام) تا آنجا که در بعضی از نصوص روایی اشاره رفته است، در بعد فردی کمالات بلندی برای آن حضرت نقل شده است که جدا قابل وجه بوده و در بخش
های متعددی از آن قابل الگوبرداری و اقتباس میباشد.
این کمالات که تنها گوشهای از کمالات حضرت است عبارتند از:
۱- علم لایتناهی حضرت.
۲- توحید عینی حضرت و تسلیم در مقابل
تقدیر الهی.
۳- درگیری با
شیطان و درهم شکستن او.
۴- مراقبت دائمی از خود.
۵-
زهد در
دنیا و رغبت به
آخرت.
۶- اهتمام به عبادات بهویژه
نماز و
حج.
۷- برخی از حالات شخصی و ویژگی
های فردی حضرت.
لازم به ذکر است امام سجاد (علیهالسلام) بر اساس آنچه در گفتار و قضاوت
امام صادق (علیهالسلام) منعکس شده است، شبیهترین
اهل بیت به حضرت مولی
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میباشند که با توجه به سر آمد بودن حضرت علی (علیهالسلام) در کمالات، جایگاه امام سجاد (علیهالسلام) نیز در این ارتباط روشن میگردد.
امام سجاد (علیهالسلام) بمانند سایر
معصومین (علیهمالسّلام) دارای علوم لایتناهی میباشند و به جمیع ما کان و ما یکون و ما هو کائن یعنی گذشته و حال و آینده آگاه بوده و بر همه عوالم هستی نیز احاطه وجودی و علمی دارند.
در این ارتباط نقل شده است فردی بر حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) وارد شد، حضرت از او پرسیدند: تو کیستی؟ عرض کرد: من منجم هستم. حضرت فرمودند: پس تو پیشگو، طالعبین و فالگیر هم هستی!! آنگاه نگاهی معنیدار به او انداخته و فرمودند: آیا تو را به مردی راهنمایی کنم که از زمانی که تو وارد بر ما شدی در چهارده عالم (و در نقلی دیگر چهارده هزار عالم) سیر نمود که هر عالمی سه بار بزرگتر از دنیاست و این در حالی میباشد که ابدا از مکانش حرکتی نکرده است؟
آن شخص گفت: او کیست؟ حضرت فرمود: من. و اگر بخواهی تو را به آنچه خوردهای و به آنچه برای خود در خانه ذخیره نمودهای آگاه مینمایم.
(سپس به او فرمودند: امروز پنیر خوردهای و در منزلت بیست
دینار ذخیره نمودهای که سه دینار آن دارای وزن صحیح میباشد. آن مرد با شنیدن این مطالب، خدمت حضرت عرض کرد: من شهادت میدهم شما حجة عظمای حق و مثل اعلی و اساس و
ریشه تقوی میباشید...)
در زمینه سعه علم حضرت سجاد (علیهالسلام) میتوان به اطلاع آن حضرت از غیب، اطلاع بر سایر زبانها و لهجهها در بین انسانها و اطلاع از لغت
حیوانات و احوال آنها به عنوان نمونه اشاره نمود.
در زمینه اطلاع حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از
غیب یعنی آنچه از مجاری ظاهری ادراک انسانها مخفی است و یا افرادی آن را مخفی نموده و دسترسی به آن به حسب ظاهر جز از طریق خود آنها امکان ندارد، موارد عدیدهای در روایات و اسناد تاریخی ذکر گردیده است که در این قسمت به چند نمونه از آن اشاره میشود.
اخبار از ما فی الضمیر
ابوخالد کابلی و اطلاع از اسمی که مادرش برای او انتخاب نموده بود و هیچکس از آن اطلاع نداشت: ابوخالد کابلی میگوید: به نزد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) آمدم تا از او سؤال کنم آیا سلاح رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد اوست؟ پس همینکه چشمش به من افتاد فرمود: ای اباخالد آیا میخواهی سلاح رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به تو نشان دهم؟ من عرض کردم: آری قسم به خدا، یابن رسول الله نیامدم نزد شما مگر اینکه از همین موضوع سؤال کنم و شما از آنچه در نفس من بود خبر دادید. حضرت فرمود: آری و سپس صندوقی بزرگ و زنبیلی را طلبید و یکی یکی آثار رسول خدا را بیرون میآورد و آنها را معرفی میکرد، من جمله
انگشتر حضرت،
زره،
شمشیر ذوالفقار،
عمامه،
پرچم، چوبدستی، کفش
های حضرت و ردایی که
روز جمعه آن را میپوشیدند و در آن
خطبه نماز جمعه را برای اصحابشان میخواندند که و خلاصه اشیاء زیادی بیرون آورد و من گفتم: کافی است، خداوند من را فدای شما قرار دهد.
چه اینکه در برخوردی دیگر، حضرت ابوخالد کابلی را به نام مخصوصی که مادرش او را به آن نامیده بود، یعنی کنکر نامیدند.
ابوبصیر از
امام باقر (علیهالسلام) در روایت بلندی نقل میکند: ... ابوخالد کابلی نزد حضرت سجاد (علیهالسلام) آمد و چون برای دخول اذن خواست، حضرت اذن دادند و او داخل شد. بعد حضرت فرمودند: مرحبا به تو ای کنکر تو که زیارتکننده ما نبودی!! چه شده است و در مورد ما چه چیزی بر تو آشکار شده است؟ او به
سجده افتاد و بعد گفت: الحمد لله که خداوند امامم را به من شناساند... و بعد گفت: شما مرا به آن اسمی صدا زدید که مادرم هنگام تولد من، آن را بر من انتخاب کرد (و قسم به خدا تا به امروز هیچکس از مردم من را به آن صدا نزده بود.)
اطلاع حضرت از نامهای که
حجاج بن یوسف، به عبدالملک مروان نوشت و جوابی که او به آن دژخیم داد:
روایت شده که حجاج بن یوسف به
عبدالملک بن مروان نامهای نوشت که اگر میخواهی پادشاهیات ثابت بماند علی بن حسین (علیهالسلام) را بکش. در جواب، عبدالملک به او نوشت: مرا از خون
بنیهاشم برحذر بدار و تو خود نیز آن خون را محترم بشمار. چرا که من خودم دیدم پس از اینکه
آل ابوسفیان دست خود را به این خون آغشته نمودند چگونه
خداوند ملک آنها را زایل نمود. بعد این نامه را بهصورت سری به سوی حجاج فرستاد.
ولی در همان ساعتی که او نامه را برای حجاج مینوشت، حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) برای او نوشتند: بر آنچه درباره خون بنیهاشم نوشتی مطلع شدم. خداوند در این موضوع از تو سپاسگزاری نموده و پادشاهی تو را تثبیت و عمرت را افزود.
این نامه را حضرت با ثبت تاریخی که در آن تاریخ عبدالملک برای حجاج نامه نوشته بود، با غلامی به نزد عبدالملک فرستاد و چون غلام به حضور او رسیده و نامه را تسلیم کرد در تاریخ آن نگریست و متوجه شد که دقیقا برابر با تاریخ نامه خود اوست. و لذا در صدق حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) شک نکرد و در این رابطه بسیار خوشحال شد. بعد باری از دینار برای حضرت فرستاده و از او خواست تا آن را برای حوایج خود و
اهل بیت و دوستدارانش مصرف نماید. و در نامه حضرت این نکته ذکر شده بود که:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خواب نزد من آمد و از آنچه برای تو نوشتم مرا مطلع نمود.
اخبار به امارت و حکومت
عمر بن عبدالعزیز در زمان جوانی او:
عبدالله بن عطاء تمیمی میگوید: با حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در
مسجد بودم که عمر بن عبدالعزیز در حالی که جوان بود و کفشی با دو بند نقرهفام پوشیده بود، از جلوی ما عبور کرد. حضرت به او نگاه کرده فرمودند: یا عبدالله بن عطا آیا این خوشگذران را میبینی؟ نخواهد مرد تا اینکه والی همه مردم شود. گفتم: این فاسق؟ فرمود: بلی.
آری از این نمونهها در تاریخ زیاد وجود دارد اما به هر حال حضرت در حدیثی فرمودند: اگر این آیه شریفه قرآنی که میفرماید: «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عندهام الکتاب؛
» نبود هر آینه به آنچه تا
روز قیامت واقع میشود، شما را خبر میدادم.
فضیل از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمودند: برای حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) عسلی آوردند و حضرت از آن تناول فرمود. بعد چنین فرمود:
سوگند به خدا هر آینه من میدانم که این
عسل از کجاست؟ و زمینش کجاست؟ و اینکه آن را از فلان
قریه استحصال نموده و به دست آوردهاند.
هنگامی که زمان ارتحال حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرا رسید حضرت فرمود: ای محمد امشب چه شبی است؟ ایشان گفت: شب فلان و فلان. فرمود: از این ماه چقدر گذشته است؟ گفت: فلان مقدار. حضرت فرمود: این همان شبی است که به من وعده داده شده است. بعد آبی برای وضو طلب نمود وقتی آب را آوردند فرمود: در این آب موشی افتاده است!! بعضی از افراد که آنجا بودند گفتند: ایشان هذیان میگوید (نستجیر بالله) حضرت فرمود: چراغی بیاورید. که آوردند و معلوم شد در آن موشی افتاده است. پس دستور داد آن آب را ریختند و آب دیگری آوردند و سپس وضو گرفت و نماز خواند و چون شب به پایان رسید از این عالم ارتحال فرمود....
در همین رابطه یعنی اطلاع حضرت به غیب و اخبار از آن، روایت زیبای دیگری وجود دارد که در ضمن نفوذ کلمه حضرت به افراد از جن را نیز دربر دارد و آن را میتوان تحت عنوان پرتوی از علم غیب حضرت سجاد (علیهالسلام) بیان کرد و. از آن استفاده برد.
ابیصباح کنانی میگوید: از امام باقر (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: ابوخالد کابلی برههای از زمان را خدمتگزار حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بود. سپس روزی از شدت اشتیاق خود نسبت به زیارت مادرش به حضرت شکایتی برد و از ایشان اذن خواست که از خدمت حضرت مرخص شده و به دیدار مادر برود. حضرت به او فرمود: ای کنکر فردا مردی از شام بر ما وارد میشود که دارای منزلت و مال و آبروست. او دختری دارد که جنزده شده (مساله جنزدگی از امور واقعی و تجربی است که نظر به ساختار وجودی اجنه و شرور بودن بعضی از آنها و صدها نمونه عینی از ایذاء این موجودات، برای انسان منصف جای هیچ شکی باقی نمیگذارد. در شرع اقدس نیز دستورات عدیدهای برای در امان بودن از آنها وارد شده است.) و به دنبال معالج و طبیبی میگردد که او را معالجه کند و حاضر است مال خود را برای آن صرف کند. پس هرگاه آمد تو اولین فرد از مردم باش که به نزد او میروی، بعد به او بگو، من دخترت را به ده هزار درهم معالجه میکنم، او نیز به قول تو اطمینان نموده و همین مقدار پول را به تو بذل خواهد نمود.
چون فردا شد مرد شامی وارد شده و دخترش نیز همراه او بود و به دنبال معالج میگشت. ابوخالد به او گفت، من او را معالجه میکنم و هزینه آن ده هزار
درهم است. اگر شما به این وفا کنید من نیز تعهد میکنم که این مرض هرگز به او برگشت ننماید. پدر آن دختر تعهد نمود.
علی بن حسین (علیهالسلام) به ابوخالد فرمود که او به تو نیرنگ خواهد کرد. ابوخالد گفت من به او تعهد کردم. حضرت فرمود، برو و گوش چپ آن خانم را بگیر و بگو: ای خبیث علی بن حسین (علیهالسلام) به تو میگوید، از این خانم خارج شو و دیگر برنگرد.
ابوخالد نیز همچنانکه حضرت فرموده بود عمل کرد و آن
جن خارج شد و دختر از دیوانگی نجات یافت.
بعد ابوخالد از آن مرد شامی پول را طلب نمود ولی او از پرداخت آن سرباز زد. ابوخالد به خدمت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) برگشت و حضرت به او فرمود، مگر به تو نگفتم که او با تو حیله خواهد نمود؟ اما به زودی آن مرض به دختر برگشته پس مجدد به سراغ تو خواهد آمد. در این هنگام به او بگو، مرض به دختر برگشت چون تو به آنچه ضمانت نموده و تعهد کردی وفا نکردی. حال اگر ده هزار درهم به علی بن حسین (علیهالسلام) تحویل میدهی من به گونهای او را معالجه خواهم نمود که دیگر به او برنگردد. آن مرد این مبلغ را در دستان حضرت گذاشت و ابوخالد به نزد آن دختر رفته و گوش چپ او را گرفت و گفت، ای خبیث علی بن حسین (علیهالسلام) به تو میگوید از این دختر خارج شو و دیگر هرگز مگر از راه خیر به او متعرض نشو. و اگر برگردی تو را به آتش برافروخته خدائی، که به قلبها طلوع میکند، خواهم سوزانید. (فانک ان عدت احرقتک بنار الله الموقده التی تطلع علی الافئده) او خارج شد و دختر از
جنون افاقه یافت و دیگر هم به آن مبتلی نشد. در این حال ابوخالد مال را از حضرت تحویل گرفت و حضرت به او اذن فرمود که به سوی مادرش رهسپار شده تا او را زیارت کند. او نیز حرکت کرد و با آن مال هزینه سفر خود را تامین نمود تا به مادرش وارد شد و او را دیدار کرد.
یکی از ویژگی
های منحصر به فرد ائمه هدی (علیهمالسّلام) که دارای مقام امامت برای
هدایت همه انسانها و خلیفة الله در همه عوالم وجود میباشند، این است که هرکس با هر لغت و زبان و لهجهای سخن بگوید، کلام او را متوجه میشوند و خود نیز قادر به سخن گفتن به تمام لغتها و زبانها در صورت لزوم هستند.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) بر اساس آنچه در اسناد روایی و تاریخی آمده است بر خط و لغت رومی اطلاع داشتهاند و سخن کسانی را که با این زبان سخن میگفتند، بخوبی ادراک میکردند:
حلبی از امام صادق (علیهالسلام) شنید که حضرت میفرمودند: چون علی بن حسین (علیهالسلام) و سایر کسانی که با ایشان بودند را به نزد
یزید بن معاویه آوردند، آنها را در خانهای قرار دادند. در آن موقع بعضی از آل رسول به دیگری گفتند، تنها علتی که برای آن ما را در این منزل قرار دادند، این است که آن خانه بر سر ما خراب شده و ما را بکشد.
با شنیدن این سخن، پاسداران آنجا که رومی بودند با زبان رومی با هم چنین سخن گفتند: به اینها نگاه کنید، آنها میترسند که این خانه بر سرشان خراب شود ولی فردا از اینجا بیرون برده میشوند و همگی کشته خواهند شد. و علی بن حسین (علیهالسلام) فرمود: جز من هیچکس در بین ما نبود تا رومی (
رطانه) را به خوبی بداند.
(رطانه به معنای زبان رومی نزد اهل مدینه، مشهور است.)
داود بن فرقد، میگوید: نزد امام صادق (علیهالسلام) از کشتهشدن
حضرت امام حسین (علیهالسلام) و حمل شدن فرزندش به سوی
شام ذکری به میان آمد. حضرت فرمود: چون حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) وارد
زندان شدند، بعضی از افرادی که آنجا بودند به دیگری گفتند، چقدر بنیان این دیوار زیباست!! و بر روی آن دیوار به زبان رومی مطالبی نوشته شده بود و آن را علی بن حسین (علیهالسلام) خواند. در این حال رومی
های موجود در آنجا با هم به زبان رومی صحبت کردند و گفتند: در بین اینها کسی که به خون مقتول اولی باشد، جز این فرد وجود ندارد، و مقصودشان علی بن حسین (علیهالسلام) بود.
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) به عنوان وسایط فیض الهی برای جمیع موجودات نقش ولایت و راهبری عالم هستی را در بعد
تکوین و
تشریع به عهده دارند، در این ارتباط یکی از خصایص و کرامات آنان آشنایی بر همه لغات و لهجهها در عالم انسانی و بر همه اصوات و لغات در عالم حیوانات میباشد.
علی بن حسین (علیهالسلام) نیز به لغات و اصوات
حیوانات اطلاع داشته و در موارد متعددی با آنها صحبت نموده و مراد و کلام آنها را دانسته و شنیده و برای اصحابشان بازگو نمودهاند.
در این زمینه نقل کلام و سخن گنجشکها، گوسفند و بچه آن، روباه، آهو و گرگ از حضرت سجاد (علیهالسلام) روایت شده است.
ابوحمزه ثمالی میگوید: در منزل حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) با ایشان بودم و در آن منزل درختی بود. گنجشک
های زیادی روی آن درخت لانه داشته از اینرو به آنجا رفت و آمد نموده و جیک و جیک میکردند. حضرت به من فرمود: ای اباحمزه آیا میدانی یکی از اینها چه میگوید؟ عرض کردم: خیر.
فرمود: او پروردگارش را تقدیس نموده و از او روزی امروزش را طلب کرد.
بعد حضرت فرمود: ای اباحمزه به ما منطق پرندگان آموخته شده و از همه اشیاء به ما داده شده است. علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شیء.
همچنین در روایتی دیگر همین جناب ابوحمزه میگوید: نزد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بودم و بر دیوار مقابل حضرت، گنجشکهایی بودند که سر و صدا میکردند. حضرت فرمود: ای اباحمزه آیا میدانی چه میگویند؟ هر آینه برای آنها زمانی است که در آن زمان غذای خود طلب میکنند و سؤال میکنند، ای اباحمزه قبل از طلوع شمس نخواب. من این را برای تو نمیپسندم و این عمل کراهت دارد. (یعنی در
بین الطلوعین حتما بیدار باش) هر آینه خداوند ارزاق بندگان را در آن موقع تقسیم میفرماید و بر دستان ما آن را جاری میفرماید، (ان الله یقسم فی ذلک الوقت ارزاق العباد و علی ایدینا یجریها).
ابیبصیر از مردی به نام عبدالعزیز نقل میکند که گفت: با علی بن حسین (علیهالسلام) به سوی
مکه خارج شدم. از ابواء که یکی از قرای اطراف
مدینه است گذشتیم. حضرت بر مرکب خود سوار بودند و من پیاده میرفتم. حضرت گلهای را مشاهده کردند و گوسفندی که از آن عقب افتاده بود. این گوسفند با صدای بسیار شدید و بلندی بع بع میکرد و به این طرف و آن طرف مینگریست. در عقب سر او برهای بود که او نیز بع بع میکرد و در پی گله در طلب آن بود. هرگاه این بره میایستاد آن گوسفند صدا میکرد و به دنبال آن، بره نیز بع بع مینمود. در این حال حضرت امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: ای عبدالعزیز آیا میدانی این گوسفند چه گفت؟
عرض کردم: والله نمیدانم او چه گفت. فرمود: گفت به گله گوسفندان ملحق شو چرا که خواهرش در سال گذشته در همین موضع از گله عقب افتاده و گرگ او را خورده بود.
جابر از
امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود: روزی حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در میان اصحابش بود که ماده آهویی (ظبیه) از صحرا به رو به حضرت آورد تا در مقابل ایشان ایستاد و صداهایی از خود تولید نمود. بعضی از آن افراد گفتند: یابن رسول الله، این ماده آهو چه میگوید؟ حضرت فرمود: او گمان دارد که فلان فرد از
قریش نوزاد او را دیروز صید کرده و میگوید از دیروز تا به حال او را شیر نداده است.
بعد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فردی را به نزد آن شخص فرستاد که آن بچه آهو را به نزد من بفرست هنگامی که آن را آوردند چون مادرش او را دید، صدا کرد و با دستش به زمین زد. و سپس او را شیر داد!!
بعد حضرت بچهاش را به او بخشید و به کلامش شبیه کلام او با سخن گفت و آن
آهو با بچهاش رفتند. اصحاب پرسیدند: یابن رسول الله چه گفت؟ حضرت فرمود: از خدا برای شما طلب خیر کرد و از شما تشکر نمود.
در روایت دیگری که
حمران بن ایمن نقل میکند نیز شبیه این داستان آمده ولی در ذیل آن چنین آمده است که حضرت سؤال کردند: آیا میدانید آهو چه گفت؟ گفتند: خیر. فرمود: او میگوید: خداوند هر غائبی که دارید به شما برگرداند و علی بن حسین (علیهالسلام) را بیامرزد، همچنانکه بچه مرا به من برگرداند.
در روایت دیگری در رابطه با آمدن آهو به حضور علی بن حسین (علیهالسلام) چنین آمده است که حضرت در سفر بودند، ظهر که مشغول ناهار شدند، آهویی نر (غزال) جلو آمده و حضرت او را به غذا دعوت کردند و فرمودند: تو در امنیت کامل هستی!!، آن آهو جلو آمد و بر سر سفره از همان غذا تناول کرد. در این هنگام یکی از همراهان حضرت سنگریزهای کوچک به پشت آن آهو زد و این عمل باعث شد که او بلند شده و فرار کند. حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) با مشاهده این صحنه به آن فرد فرمودند آیا تعهد مرا پاس نداشتی و آن را شکستی؟ دیگر هرگز با تو کلمهای سخن نخواهم گفت!!
لازم به ذکر است قطعا واقعهای که در این حدیث نقل شده غیر از حادثه روایت سابقه است، چرا که در احادیث قبل ظبیه یعنی آهوی ماده مطرح است و در این حدیث غزال که آهوی نر میباشد.
چه اینکه در روایت دیگری چنین آمده است که امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: چون پدرم با جمعی از اهل بیت و اصحابش برای بازدید از بعضی از منازلشان از شهر خارج شدند، حضرت دستور داد سفره را برای غذا آماده سازند در این حال آهویی از صحرا جلو آمده و صدا کرد و سپس به پدرم نزدیک شد. حاضران گفتند: یابن رسول الله این آهو چه میگوید؟ حضرت فرمود: از اینکه سه روز است غذا نخورده شکایت دارد پس با او کار نداشته باشید تا او را برای غذا صدا کنم آنان قبول کردند و حضرت او را دعوت نمود و او شروع به غذا خوردن کرد.
در این حال یکی از اصحاب دستش را بر پشت او گذاشت و او فرار نمود. پدرم فرمود: مگر به من تعهد نکردید به او دست نزنید؟ آن مرد سوگند خورد که این کار را تکرار نکند. مجدد پدرم با او صحبت کرد و گفت: برگرد که دیگر مشکلی برای تو نیست که آن آهو برگشت و غذا خورد تا سیر شد سپس صدا کرد و رفت، اصحاب پرسیدند: یابن رسول الله چه گفت؟ فرمود: برای شما
دعا کرد و رفت.
در
تاریخ آمده است که حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) باغی در خارج شهر داشتند و گهگاهی برای استفاده از آن، به آنجا میرفتند در یکی از این دفعات در خارج شهر در سر راه آن باغ، ناگهان با گرگی خشمناک که موهای بدن آن نیز ریخته بود، برخورد نمودند که راه را بر هر روندهای از هر دو سوی جاده بسته بود. حضرت به او نزدیک شدند و او زوزه کشید و صدا کرد، بعد به او گفتند: تو منصرف بشو و من ان شاء الله انجام خواهم داد. در این لحظه گرگ از جاده منصرف شد و رفت. به حضرت گفته شد، این گرگ چه کار داشت و مشکل او چه بود؟
حضرت فرمودند: او نزد من آمده بود و گفت: همسرم حامله است و اکنون موقع زایمان او شده است بسیار بر او این امر مشکل آمده، شما مرا و او را دریابید و برای او دعا کنید تا مشکلش برطرف گردد. و من نزد شما متعهد میشوم نه خودم و نه احدی از فرزندان و نسل من، هرگز متعرض
شیعیان شما نشده و به آنها آسیبی وارد نسازیم. من هم به او گفتم که چنین خواهم کرد و لذا
برایش دعا کردم.
امامان معصوم (علیهمصلواتالله) از نظر ادراک توحید و شهود یگانگی حضرت حق در همه ابعاد، سر آمد همه خلایق بوده و از اینرو در همه شئون زندگی کاملا در مقابل حضرت حق
تسلیم و به همه آنچه او برای آنها تدبیر میکرده است راضی بودهاند.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نیز در این زمینه در اوج قله توحید عینی بوده و در مقابل تقدیر حضرت الله، تسلیم محض بودهاند.
امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: علی بن حسین (علیهالسلام) فرمودند یک مرتبه که بشدت مریض شده بودم، پدرم (علیهالسلام) به من فرمود: چه
آرزویی داری؟ عرض کردم: پدر جان
آرزو دارم از کسانی باشم که در مقابل آنچه
خداوند برای من تدبیر فرموده است، پیشنهادی نداشته باشم.!! پدر به من فرمود: احسنت، تو مشابه و نظیر
حضرت ابراهیم خلیل (علیهالسلام) گشتهای، زمانی که
جبرئیل به ایشان گفت: آیا حاجت و نیازی داری؟ ایشان پاسخ داد: برای خدای خود پیشنهادی ندارم بلکه او مرا کفایت میکند و او بهترین
وکیل است.
(این قضیه مربوط به مساله انداختن حضرت ابراهیم در
آتش است که در آن لحظات آخر جبرائیل چنین سخنی داشت و حضرت چنین پاسخ دادند و بعد هم آتش برای ایشان گلستان شد)
البته این حالت بلند معنوی حضرت، مانع از این نمیباشد که اگر خواستهای داشته باشند آن را از خداوند متعال درخواست کنند، چه اینکه دعاها و مناجات
های بیشمار حضرت سجاد (علیهالسلام) همه مشحون از درخواست
های گوناگون است که همه را به پیشگاه ذات مقدس ربوبی عرضه داشتهاند و از حضرت باری، حاجات خود را مسالت نمودهاند.
در این رابطه آنچه مهم است ادراک این مطلب است که
انسان در دعا نیز موحد باشد و صرفا از خداوند حاجت خود را بخواهد و دست نیاز به سوی غیر خدا دراز نکند و بر اساس این آیه
قرآن که میفرماید: «و قال ربکم ادعونی استجب لکم؛
پروردگار شما فرمود فقط مرا بخوانید و من دعای شما را مستجاب میکنم و به شما جواب میدهم.»
آری خداوند میفرماید: «فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون؛
پس حتما از من طلب استجابت کنند و به من
ایمان داشته باشند که چه بسا در پرتو آن به رشد نائل آیند.»
در همین زمینه، نگرش توحیدی حضرت سجاد (علیهالسلام) در مشکلی که برای ایشان در برخورد با
محمد بن حنفیه پیش آمده بود، قابل دقت است و به حق باید آن را تبلور
توحید حضرت در امور اجتماعی دانست.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) همانند سایر اولیاء الهی همه کمالات خود را مرهون
خودسازی و مبارزه با
شیطان درون و بیرون بودهاند، هم با
هوای نفس بشدت مبارزه کرده و نفس خود را صد در صد مهار نموده و آن را تبدیل به نفس قدسی الهی کردهاند و هم شیطان را که مسئولیتی جز
وسوسه و اغواء در قلوب بنیآدم ندارد سرکوب نموده و به شکل کامل سلطه و حضور او را در مجاری ادراکی خود از بین برده بودهاند.
ابابصیر میگوید: امام باقر (علیهالسلام) برای من حدیث کردند که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرمودند: در خواب شیطان را دیدم او به من هجوم آورده حمله کرد، من نیز با او گلاویز شدم، سپس دستم را بلند کرده و بینی او را شکستم، آنگاه هنگامی که صبح کردم به لباسم نگریسته کان قطعات ریز خون را در آن یافتم.
از آنجا که خواب معصوم (علیهالسلام) عین بیداری اوست که خودشان فرمودند: ان منامنا و یقظتنا واحدة (واحد).
خواب و بیداری ما یکی است. بنابراین این خواب نمایانگر مبارزه جدی و عملی حضرت سجاد (علیهالسلام) با شیطان و پیروزی بر او میباشد.
یکی از دستورات بسیار مهم اخلاق اسلامی که اساس و
ریشه همه پیشرفتها و وسیله بسیار مؤثر وصول به کمالات معنوی است، تحت عنوان
مراقبه شهرت یافته است. مراقبه به معنای مواظبت دائمی از خود در مقابل خداوند متعال است و اینکه انسان با شناخت کافی و صحیح از آنچه خداوند متعال از او طلب دارد، به صورت دائم به انجام آن با قصد
اخلاص کوشا باشد. مراقبه گرچه دارای مراتب مهمی میباشد ولی جوهره همه آن مراتب، مواظبت بر انجام وظایف بندگی و توجه به حضور در محضر الهی است.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) با شناخت صحیح و الهی خود از مسیر تکامل انسان و عوامل موافق و مخالف در این مسیر، نهایت درجه مراقبه را در زندگی خود اعمال مینمودهاند.
علاوه بر آنچه در مورد شخصیت جامع و کامل حضرت و برنامه فراگیر عبودیت و نمازها و روزهها و حج
های بسیار آن بزرگوار که در اسناد روایی گزارش شده، حدیث جالبی از آن حضرت روایت شده است که مضمون آن چنین است: به حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) گفته شد: یابن رسول الله چگونه ایام را میگذرانید؟ حضرت فرمود: من شب را به روز آوردم در حالی که از طرف هشت عامل مورد طلب میباشم: الله (تبارک و تعالی) از من
فرائض و واجبات را طلب مینماید.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از من سنت و دستورات اسلامی را میطلبد.
اهل و عیال روزی خود را از من درخواست دارد.
نفس شهوت را از من میخواهد.
و شیطان متوقع است از او تبعیت کنم.
و دو ملک و فرشتهای که نگهبان من هستند، از من صدق عمل را انتظار دارند.
و
ملک الموت روح مرا از من میطلبد.
و بالاخره این
قبر است که از من جسدم را طلب دارد.
پس من بین این خصال مطلوب هستم!!!.
پر واضح است شخصیتی که این چنین خود را مطلوب این عوامل میداند، چگونه در انجام وظیفه کوشا بوده و مراقبه واقعی را نسبت به همه وظایف خود اعمال میفرماید.
نکته بسیار مهم دیگر در ارتباط با شخصیت متعالی حضرت سجاد (علیهالسلام) مساله
محاسبه دقیق عملکرد روزانه و هفتگی و ماهیانه و سالیانه و بهطور عمومی حسابرسی دقیق از اعمال و رفتار و نیات و انگیزههاست که به بهترین صورت از طرف آن امام همام انجام میگرفته است.
در بینش اسلامی دنیا مقدمه و مزرعه عالم آخرت است و لذا از هیچ ارزش اصیل و استقلالی برخوردار نیست. اولیاء الهی نیز هرگز دنیا را مقصد و مراد خود ندانسته، تمام علایق قلبی خود به آن را بریده و تنها به عنوان وسیله و ابزار اکتساب رضوان خداوندی و نیل به قرب و لقاء او به آن مینگریستهاند.
این حقیقت متعالی در ادبیات قرآن و روایی به عنوان زهد مطرح شده است که همان عدم تعلق به دنیاست نه بهرهمند نبودن از آن.
در عوض تمام توجه بندگان صالح حضرت حق به آخرت بوده که جهان بیپایان و دار جزا و منزل نهایی انسان است و آن را اصل میدانستهاند.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) به مانند سایر معصومین (علیهمالسّلام) نمونه اعلای زاهد در دنیا و راغب در آخرت بودهاند.
زراره آن شیعه بزرگوار و راوی برجسته و بزرگ نقل نموده است که: پرسشگری در میانه شب، چنین میگفت: کجایند زاهدان در دنیا و کجایند راغبین در آخرت؟، پس در این هنگام هاتفی از گوشه بقیع صدا برآورد: (و این در حالی بود که صدایش را میشنیدیم ولی شخص او را نمیدیدیم) آن فرد علی بن حسین (علیهالسلام) است.
در همین ارتباط ابوحمزه ثمالی که یکی از برجستهترین شاگردان امام سجاد (علیهالسلام) بوده و
دعای ابوحمزه ثمالی که بهترین و بلندترین دعای سحر در
ماه رمضان است، توسط او از حضرت سجاد (علیهالسلام) روایت شده است میگوید: من نشنیدم احدی از مردم زاهدتر از حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بوده باشد. مگر آنچه به من رسیده از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و علی بن حسین (علیهالسلام) چنان بود که هرگاه تکلم میفرمود در زهد و
موعظه، به گریه در میآورد و هر کس را که در محضر شریفش حضور داشت.
به هر حال
ابنشهر آشوب، در کتاب شریف
المناقب میفرماید: بسیار کم کتابی در زمینه زهد و موعظه یافت میشود که در آن ذکر نشده باشد قال علی بن حسین (علیهالسلام) یا قال زینالعابدین (علیهالسلام) یعنی در تمام کتب در این زمینه از حضرت حدیث نقل شده است.
در این قسمت بسیار مناسب است به آنچه تحت عنوان صحیفة الزهد از حضرت سجاد (علیهالسلام) روایت شده است اشاره داشته باشیم، و با دقت در آن به افق وسیعی که حضرت در این زمینه فراروی طالبان حقیقت میگشاید، آشنا شده و از رهنمودهای بلند این امام قدسیان و زاهدان بهرهمند گردیم.
حضرت در این روایت شریف چنین میفرمایند: همانا نشانه زهد پیشگان در دنیا که به آخرت رغبت دارند این است که هر همدم و دوستی را رها کرده و هر همنشینی را که مراد و مقصودش غیر از آن چیزی است که اینها اراده کردهاند، ترک میکنند.
آگاه باشید، همانا کسی که برای پاداش آخرت عمل میکند کسی است که نسبت به زرق و برق موقت و زودگذر دنیا بیاعتنا است. خود را برای
مرگ آماده نموده، قبل از تمام شدن مهلت و فرا رسیدن آنچه هر انسانی ناچار از ملاقات آن است، سعی و تلاشش را مصروف عمل مینماید و پیش از آنکه هنگام ترس فرابرسد، ترسان است. به درستی که خدای عزوجل میفرماید: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت؛
تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد میگوید: پروردگارا مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم.»
پس امروز هر یک از شما باید حتما خودش را به منزله کسی که به دنیا بازگشته است فرض کند، کسی که به خاطر تقصیرها و کوتاهیهایش در کار صالح و شایسته برای روز فقر و نیازش، پشیمان است.
و بدانیدای بندگان خدا، تحقیقا هرکس که از هجوم شبانه
دشمن میترسد، بستر را رها کرده و از خواب خودداری میکند و از ترس سلطان و فرمانروای اهل دنیا، دست از بخشی از خوردن و نوشیدن خود برمیدارد، پس چگونه است حال تو ای فرزند آدم، وای بر تو، از ترس عذاب غافلگیرانه سلطان رب العزه و گریبان گرفتن و مؤاخذه دردناک و ناگهانیش نسبت به اهل معصیت و گناه، با وجودی که مرگها شب و روز درب خانه انسانها را میزنند؟
پس این همان حمله ناگهانی و غافلگیرانهای است که نجات دهندهای از آن و پناهگاهی در برابر آن و گریزگاهی از آن وجود ندارد.
پس ای مؤمنین، بترسید از خدا، از عذاب ناگهانی و حمله غافلگیرانهاش همانگونه که اهل تقوی میترسند. چرا که خدای متعال میفرماید: «ذلک لمن خاف مقامی و خاف وعید؛
این (پاداش) برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من بترسد و از تهدیدم
بیم داشته باشد.
پس از زرق و برق زندگی دنیا و فریبکاری و بدی
های آن برحذر باشید و دوری کنید و همواره زیان عاقبت تمایل به دنیا را، به یاد داشته باشید، چرا که زینت دنیا
فتنه و
آزمایش و محبت دنیا خطا و گناه است.
و بدان - وای بر توای فرزند آدم - همانا سختشدن دل و لبریز شدن از غذا تا سر حد مرگ و مستی ناشی از سیری و غرور پادشاهی و حاکمیت از جمله چیزهایی است که انسان را از
عمل غافل نموده و نسبت به آن کند میکند و موجب فراموشی یاد خدا و
غفلت از نزدیکی مرگ میگردد تا جائی که انسان گرفتار به محبت دنیا گویا از مستی شراب به کلی فاسد و تباه شده است.
بدان که انسان عاقل در مورد
خدا، که از او میترسد و برای او عمل میکند، به شدت نفسش را تمرین داده و آن را به گرسنگی عادت میدهد تا به سیری اشتیاق پیدا نکند و اینگونه اسب (نفس) را برای مسابقه در میدان (زندگی) ورزیده و آماده میسازد.
پسای بندگان خدا، از خدا بترسید آنگونه ترسیدنی که یک آرزومند پاداش الهی و یک فرد ترسناک از عقاب الهی دارند. پس تحقیقا خدای متعال هم راه عذر را بسته هم انذار نموده و هم تشویق کرده هم ترسانده است. اما شما نه به آنچه خداوند بدان تشویق نموده که همان
پاداش ارزشمند باشد، اشتیاق نشان میدهید تا (به سبب آن شوق)
عمل نیک انجام دهید و نه از آنچه خدا از آن ترسانده که همان
عقاب شدید و
عذاب دردناکش باشد، میترسید تا (بخاطر ترس از عذاب از انجام
گناهان) خودداری کنید.
و خداوند در کتابش شما را آگاه ساخته است که: «فمن یعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه و انا له کاتبون؛
پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و
مؤمن باشد برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به نفع او مینویسیم و ثبت میکنیم.»
سپس برای شما در کتابش مثالها زده و به تعبیرات گوناگون آیات را بیان کرده تا از زیور و زرق و برق فریبنده و زودگذر زندگی دنیا بر حذر باشید، پس فرمود: «انما اموالکم و اولادکم فتنة و الله عنده اجر عظیم؛
اموال شما و فرزندانتان فقط و فقط (وسیله) آزمایشی هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.»
از اینرو تا آنجا که میتوانید تقوای خدا را پیشه کنید و (نسبت به اوامرش) شنوا و فرمانبردار باشید پس تقوای الهی پیشه کنید و از موعظه
های پروردگار پند بگیرید و من جز این نمیدانم که بسیاری از شما هستند که پیامدهای گناهان، آنان را نابود ساخته اما از آن دوری نکردند و به دینشان خسارت وارد نموده، اما با آن گناهان به دشمنی برنخاستهاند.
آیا ندای الهی را نمیشنوید که دنیا را معیوب شمرده و آن را حقیر و کوچک معرفی میکند، آنجا که میفرماید: «اعملوا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی الآخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور. سابقوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الارض اعدت للذین آمنوا بالله و رسله ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم؛
بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و
فخرفروشی شما به یکدیگر و فزونطلبی در اموال و فرزندان است. همچون مثل بارانی که کشاورزان را به رستنی آن به شگفتی اندازد سپس خشک شود و آن را زرد میبینی، آنگاه خاشاک شود. و در آخرت عذابی سخت است و از جانب خدا آمرزش و خشنودی. و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست. به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است سبقت جوئید که اینها برای کسانی که به خدا و پیامبرانش
ایمان آوردهاند آماده شده است. این فضل خداست که به هرکس بخواهد آن را میدهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.»
و نیز میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون. و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید. و هر کسی باید بنگرد که برای فردا، از پیش چه فرستاده است. و از خدا بترسید. در حقیقت خدا به آنچه میکنید، آگاه است. و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او آنان را دچار خود فراموشی کرد. آنان همان نافرمانانند.»
پس ای بندگان خدا، تقوای خدا را پیشه کنید و بیندیشید و بدانید که برای چه آفریده شدهاید. چرا که خداوند شما را بیهوده نیافریده و باطل و بیهدف رهایتان نساخته است. تحقیقا او خود را به شما شناسانده و پیامبرش را به سوی شما برانگیخته و کتابش را بر شما فرو فرستاده است که در آن کتاب
حلال و
حرام او و دلیلها و مثل
های او وجود دارد.
پس تقوای الهی داشته باشید، که تحقیقا پروردگار شما بر شما احتجاج و
استدلال نموده پس چنین فرموده است: «الم نجعل له عینین و لسانا و شفتین و هدیناه النجدین؛
آیا برای او دو چشم قرار ندادیم و زبانی و دو لب. و هر دو راه (خیر و شر) را به او نمایاندیم.»
پس این حجت و دلیلی است بر شما. بنابراین تقوای الهی داشته باشید هر چقدر که میتوانید همانا نیروئی جز به یاری خدا، و
توکل و تکیهای جز بر او نیست. و درود خداوند بر محمد پیامبرش و آل او باد.
مواعظ و نصایح مستمر حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در
طول حیات طیبه ایشان در تاریخ ثبت شده است. تا آنجا که بنابر نقل
سعید بن مسیب حضرت هر هفته در
روز جمعه در مسجد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یک خطبه بلند و نورانی مردم را موعظه کرده و به
تقوی و زهد و خودسازی دعوت مینمودند.
در این بخش به عبادات به ویژه نماز و حج حضرت سجاد (علیهالسّلام) خواهیم پرداخت.
عبادت که همان اظهار بندگی و خاکساری مقابل حضرت حق متعال است، از نمودهای مختلفی بهرهمند است که یکی از آنها عبادت
های مصطلح مانند نماز و
روزه و حج و... میباشد. اما عبادت به این مصادیق منحصر نبوده هر عمل صالحی که به قصد تقرب الیالله اتیان شود را شامل میشود.
زندگانی معصومین (علیهمالسّلام) سرتاسر عبادت است و ایشان تمام کارهای خود را به رنگ بندگی خداوند رنگ آمیزی نمودهاند. بنابراین تمام افعال و حرکات معصومین عبادت است.
معصومین (علیهمالسّلام) به تناسب ظروف خاص اجتماعی و مقدار فراغت خویش به عبادتهایی خاص نظیر نماز و روزه و
ذکر و... اشتغال داشتهاند. ولی نباید از این نکته غفلت ورزید که آنان هرگز مانند انسان
های تک بعدی و ظاهراندیش، بندگی
الله را در نماز و حج صرف منحصر ندانسته و از سایر عبادتها که عمدتا در قالب رفتارهای اجتماعی ظاهر میگردد، غافل نبودهاند. و این جامعیت را باید در بررسی سایر ابعاد زندگی این اسوه
های کمال و
سعادت پیجویی نمود.
حال در بررسی زندگانی حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) به خاطر شرایط ویژه دوران آن امام بزرگوار، به این نکته واقف میشویم که آن حضرت آنچنان به عبادت
های اسلامی اهتمام داشتهاند که به حق به عنوان زینت عبادتکنندگان لقب یافتهاند.
آری اهتمام فوقالعاده حضرت سجاد (علیهالسلام) به عبادتهایی نظیر نماز و حج یکی از نکات برجسته شخصیت متعالی حضرت در بعد فردی میباشد.
در این زمینه باید اولا دورنمای این اهتمام را بررسی نمود و ثانیا به شکل تفصیلی جزئیات عبادت
های حضرت و کیفیت آن را مرور نمود.
نکتهای که در زمینه عبادت
های امام سجاد (علیهالسلام) نباید مورد بیتوجهی قرار گیرد، این است که: حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) به وسیله سلوک شخصی در زمینه اهتمام شدید به عبادات اسلامی، در جامعهای که از معنویات و عبادات واقعی بیبهره گشته است، کانونی فروزان از توجه واقعی به حضرت حق ایجاد نموده و مشعلی پرنور فراروی مردم قرار داده بودند تا همگان به ایشان تاسی نموده و از آن همه غفلت و انحراف نجات یابند. و آیندگان نیز با شناخت از این زینت بخش عبادت و بندگی، راه خود را برای قرب حضرت حق، بدرستی باز یابند و به او در بندگی و نحوه آن اقتدا نمایند.
برای تصویر دورنمایی از اهتمام شدید حضرت سجاد (علیهالسلام) به عبادات به سه روایت توجه نمائید.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودهاند:
فاطمه، دختر علی بن ابیطالب هنگامی که آن تلاش طاقتفرسا و عبادت بیوقفه و اهتمام شدید به آن را در فرزند برادر خود، حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) مشاهده نمود، به نزد جابر بن عبدالله بن عمرو حرام انصاری آمده و گفت: ای مصاحب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هر آینه ما بر شما حقوقی داریم و یکی از آنها این است که هرگاه مشاهده کردید که یکی از ما از شدت تلاش و مجاهده، خود را هلاک مینماید، خدا را به او یادآور شوید و او را به محافظت از جان خود و تداوم حیاتش دعوت کنید. حال این علی بن حسین (علیهالسلام) بازمانده پدرش حسین است که از کثرت عبادت، بینی ایشان آسیب دیده و شکافته شده و پیشانی و زانوها و دست
های او پینه بسته است.
جابر بن عبدالله به درب منزل حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) آمد، پس از گفتگویی که بین او و حضرت باقر (علیهالسلام) واقع شد و پس از استیذان برای دخول، بر حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) داخل شده و حضرت را در محراب عبادتشان یافت در حالی که بدن آن بزرگوار به خاطر عبادت به شدت ضعیف شده بود.
حضرت با دیدن او بلند شده و از حال او سؤال متعددی پرسیده و سپس او را در کنار خود به زمین نشاندند.
در این حال جابر رو به حضرت کرده و عرض کرد: یابن رسول الله آیا اطلاع ندارید که خداوند
بهشت را برای شما و محبین شما آفریده است و
آتش دوزخ را برای کسی که شما را دشمن بدارد، خلق فرموده است؟ پس این همه تلاش که خودتان را به آن مکلف میفرمائید برای چیست؟
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به او فرمودند: ای مصاحب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آیا تو اطلاع نداری خداوند تمامی گناهان گذشته و آینده جد من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بخشیده بود. (لیغفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تاخر؛
) (و البته پیامبر
معصوم بوده و گناه مصطلح نداشته و منظور از
ذنب در اینجا
گناه از منظر دیگران و یا ترک اولی است.) اما در عین حال آن حضرت که پدر و مادرم فدایش باد، تلاش و عبادت را رها نکرد تا اینکه ساق پای حضرت منفتح شده و پاهایش ورم نمود. و هنگامی که به او گفته شد، آیا این چنین رفتار میکنید در حالی که خداوند تمامی گناهان شما را بخشیده است، فرمود: افلا اکون عبدا شکورا؟ آیا بندهای سپاسگزار نباشم.
جابر چون به حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نگریست که اینگونه سخنان نمیتواند حضرت را به مراعات اعتدال بیشتر وادار سازد، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا لااقل برای بقاء جان خود فکری بنمائید، چرا که شما از خانوادهای هستید که بلاها از مردم به واسطه آنان دفع شده و دردها و ناراحتیها توسط آنان برطرف میشود و به وسیله آنها از آسمان طلب باران میگردد.
حضرت به او فرمودند: ای جابر پیوسته به منهاج پدرانم (صلواتاللهعلیهم) اقتدا و تاسی خواهم کرد تا آنان را ملاقات نمایم.
جابر به حاضران در آن مجلس رو نمود و گفت: قسم به خدا در اولاد انبیاء کسی به مانند علی بن حسین (علیهالسلام) یافت نمیشود مگر
یوسف پسر
یعقوب و قسم به خدا فرزندان علی بن حسین (علیهالسلام) از فرزندان یوسف افضلاند چرا که بعضی از آنان زمین را از
عدل و داد پر خواهند نمود همچنانکه از
ظلم و جور پر شده باشد.
سعید بن کلثوم میگوید: نزد
حضرت صادق (علیهالسلام) بودم که یادی از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به میان آمد. حضرت پس از بیان پارهای از از حالات و افعال عبادی امیرالمؤمنین فرمودند: هیچکس از فرزندان ایشان شبیهتر به ایشان از حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نبود.
بعد فرمودند: روزی فرزندشان ابوجعفر محمد بن علی باقر (علیهالسلام) بر ایشان وارد شدند و دیدند پدر در زمینه عبادت به مرتبهای رسیده که احدی به آن نرسیده است. ایشان را در حالی یافت که از کثرت
شب زندهداری رنگ سیمایشان به زردی گرائیده و از گریه
های طولانی، چشمانشان آتش گرفته. جبهه حضرت تغییر کرده و بینی مبارکشان از سجده
های زیاد آسیب دیده و پاره شده است و از ایستادن در حال نماز، پاها و ساق
های ایشان متورم شده است.
ابوجعفر فرمود: هنگامی که ایشان را به این حال دیدم، نتوانستم جلوی گریه خود را بگیرم و لذا از سر ترحم به حضرت نگریستم، حضرت در حال تفکر به سر میبرد. گریه من موجب شد که به من متوجه شود. بعد فرمود: ای پسرم بعضی از آن صحفی که در آنها عبادات علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نوشته شده است را برایم بیاور. من آنها را آوردم و بعد از اینکه کمی از آن را مطالعه فرمود، با ناراحتی آنها را از دست خود رها کرد و آه بکشید فرمود: چه کسی بر عبادت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) قدرت دارد؟!!
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در عبادت بسیار شدید الاجتهاد بودند و زیاد تلاش مینمودند. روزشان روزه و شبشان را در حالت قیام برای نماز به سر میبردند. البته این رویه به جسم حضرت آسیب رسانید. من به ایشان گفتم: پدر جان این همه تلاش و جدیت تا به کجا؟ به من فرمود: به سوی خدایم محبت میورزم باشد که به جوار او نزدیک شده مرا به مقام قرب خود پیش برد.
آری علاوه بر این حضرت بیست مرتبه با پای پیاده حج بجا آورد و فاصله
مدینه تا
مکه را بیست روز میپیمود.
در این زمینه آنچه بسیار جالب به نظر میرسد برخورد
عبدالملک بن مروان آن خلیفه مقتدر و زورگوی اموی، با حضرت سجاد (علیهالسلام) است که با مشاهده آثار عبادت در سیمای حضرت، لب به تعریف و تمجید حضرت گشود و سپس حضرت با برخوردی بینظیر، همه کمالات خود را از خدا دانسته دیدگاه خود را نسبت به عشق به عبادت الهی بیان میدارد.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در راستای انجام وظایف بندگی و هدایت امت که در شرایط خاص زمانی و مکانی آن مقطع از تاریخ به دوش مبارکشان آمده بود، به مساله عبادت و
راز و نیاز با حضرت حق اهتمام ویژهای مبذول میداشتند تا از یک سو با ارتباط با مبدا آفرینش، جان پر عشق خود را آرامش بخشیده از مصدر همه خوبیها و کمالات، فیوضات لایتناهی دریافت دارند و از سوی دیگر الگوی زیبا و کامل از عشق سوزان یک بنده مخلص و پاکباز در مقابل خداوند متعال ارائه داده، جامعه شیعه و مسلمین را از این جهت
تربیت نمایند و آنها را با معارف بلند اسلام علما و عملا آشنا سازند. از اینرو حضرت سجاد (علیهالسلام) عبادت
های زیادی در
طول شبانهروز و ماه و سال انجام میدادند. آنچه از این عبادتها در تاریخ و روایات گزارش شده است عبارت است از:
۱- نمازهای حضرت.
۲- حج
های حضرت.
۳- سجده
های حضرت.
۴- دعاها و مناجات
های حضرت.
لازم به ذکر است همه کارهای معصوم (علیهالسلام) در قالب عبادت انجام میشود و قطعا عبادات امام سجاد (علیهالسلام) منحصر به آنچه در بالا ذکر شد نیست، ولی در این قسمت عبادات مخصوصی که بیشتر جنبه فردی در آن برجسته است، بیان میگردد.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) علاقه شدیدی به نماز داشتهاند و با اهتمام خاصی این عبادت بزرگ اسلامی را به جا میآوردهاند. برای بررسی کیفیت انجام این عبادت و آشنا شدن با تفصیل این موضوع و جزئیات آن، باید موضوعات زیر را در خلال اسناد تاریخی و روایات اسلامی کاوش نمود:
۱- حضرت در آستانه نماز (انجام مقدمات نماز).
۲- حالات امام سجاد (علیهالسلام) به هنگام نماز.
۳- حضور قلب حضرت در نماز.
۴- لباس و مکان حضرت در موقع نماز.
۵- بعضی از مکان
های مورد علاقه حضرت برای نماز و دعا.
۶- کثرت نمازهای حضرت.
۷- خواندن مستمر نمازهای نافله بهویژه
نماز شب.
اولیاء الهی در پرتو معرفت عمیق و کاملی که از حضرت حق دارند و محضر اقدس او را با همه عظمتش بخوبی درک میکنند، به هنگام آماده شدن برای حضور رسمی در آن محضر قدسی، دچار تغییر حال شده آثار این تغییر در صورت و شمایل مبارکشان ظاهر میشود.
امام سجاد (علیهالسلام) نیز موقع اقدام برای گرفتن
وضو، رنگ رخسارشان زرد میشد و این علامت آمادگی برای قیام در محضر ربوبی به هنگام نماز بود.
محمد بن حسین از
عبدالله بن محمد قرشی نقل کرده است که ایشان گفت: هنگامی که علی بن حسین (علیهالسلام) وضو میگرفت، رنگش زرد میشد، اهل خانواده ایشان به حضرت عرض میکردند: چه چیزی شما را ترسانیده است؟ حضرت میفرمود: آیا میدانید برای چه کسی آماده میشوم تا در مقابلش به قیام بایستم؟.
آری این رویه مستمر حضرت سجاد (علیهالسلام) بوده است که از شدت
خضوع در برابر حق و احساس عظمت و بزرگی خالق یکتا، رنگ صورتشان تغییر میکرده است و آثار نگرانی در اندامشان ظاهر میشده است.
باید توجه داشت که در فاصله بعد از وضو و قبل از دخول در نماز، همین حالت خوف و تغییر رنگ صورت حضرت ادامه داشته است.
همچنین حضرت سجاد (علیهالسلام) در زمینه تهیه آب وضو و گرفتن وضو رویه خاصی داشتهاند که جدا قابل تامل میباشد.
و نکته دیگر اینکه حضرت سجاد (علیهالسلام) پس از انجام وضو و در موقع دخول در نماز به خود
عطر میزدند و خود را خوشبو مینمودند.
امام سجاد (علیهالسلام) دوست نمیداشتند که هیچکس ایشان را در زمینه تهیه آب وضو کمک کند. خودشان شخصا آبی را که میخواستند از آن به عنوان آب وضو استفاده کنند، از چاه کشیده و قبل از اینکه بخوابند، روی آن را میپوشانیدند. سپس وقتی که در دل شب برای نماز شب از
خواب بلند میشدند ابتدا
مسواک نموده و بعد وضو گرفته و شروع به نماز میکردند....
عبدالله بن حارث نقل نموده است که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) شیشهای از
مشک داشتند که آن را در محل نماز خود گذاشته بودند. پس هرگاه وارد نماز میشدند از آن برگرفته با آن
مسح مینمودند و خود را خوشبو میساختند.
باید توجه داشت استعمال بوی خوش یکی از دستورات اکید اسلامی است و پیامبر اکرم و ائمه هدی (علیهمالسّلام) به آن علاقه وافری داشتهاند و بخصوص در موقع اقامه نماز، معطر ساختن خود به عطر،
مستحب بوده و باعث افزونی ثواب نماز میشود.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) هرگاه از وضوی نماز فارغ میشدند، در فاصله مابین وضو و نمازشان، ایشان را لرزش فرا میگرفت و به مانند شخص تب داری که میلرزد، میلرزیدند. به ایشان گفته شد: این چه حالتی است که شما را عارض میشود؟ حضرت جواب فرمود: وای بر شما!! آیا میدانید برای چه کسی میایستم؟ و چه کسی را اراده دارم تا با او به مناجات برخیزم؟
اولیاء الهی در پرتو معرفت تام و کاملی که به ذات اقدس احدیت دارند و حقیقت نماز را که حضور در محضر ربوبی است، ادراک مینمایند، در حال اقامه نماز با استشعار واقعی ذل عبودیت خود در مقابل عز و جبروت حضرت الله دچار تغییر حال شده آثار این تغییر در بدن شریفشان ظاهر میشود. زرد شدن رنگ صورت و تغییر رنگ آن، اقشعرار پوست حالتی است مخصوص که هنگامی که خوف و ترس شدیدی بر انسان عارض شود، برای پوست بدن رخ میدهد، لرزیدن به مانند انسانی که تب کرده است و امثال آن نمونهای از این آثار است که در ظاهر قابل مشاهده میباشد.
به علاوه مراعات کامل ادب عبودیت و درک حضور الهی و عدم توجه به غیر خداوند و مکالمه با خداوند به صورت مشافهه، همه بهره
های معنوی اولیاء حضرت حق از اقامه نماز است. امام سجاد (علیهالسلام) نیز در این زمینه، نمونه کامل و مثالزدنی میباشند که تمام این حالات معنوی از وجود اقدسشان در حال نماز، گزارش شده است.
۱- امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) هرگاه برای نماز حاضر میشدند پوستشان مقشعر میشد (حالتی که برای پوست در موقع ترس شدید حادث میشود) و رنگشان زرد شده و بسان شاخه و برگ درخت خرما میلرزید.
۲- امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: علی بن حسین (علیهالسلام) هرگاه به نماز میایستادند رنگ رخسارشان تغییر میکرد و قیامشان در نماز به مانند قیام عبد ذلیلی بود در مقابل پادشاهی جلیل. اعضای ایشان از خشیت خداوند عزوجل میلرزید و حضرت هر نمازی که میخواند به مانند کسی که میخواهد با نماز وداع نموده و دیگر هرگز موفق به نماز نمیشود، نماز میخواند.
(چنین میدید و میپنداشت که بعد از این نماز دیگر هرگز نماز نخواهد خواند.)
۳- امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: پدرم امام باقر (علیهالسلام) میفرمودند: علی بن حسین (علیهالسلام) هرگاه به نماز میایستاد کان ساقه درختی بود که هیچ حرکتی نمیکرد مگر آنکه باد بخشی از آن را به حرکت در آورد.
۴-
ابان بن تغلب میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: من حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را دیدم که هرگاه به نماز میایستد رنگ مبارکش تغییر میکند. حضرت به من فرمود: قسم به خدا علی بن حسین میدانست که در مقابل چه کسی میایستد!!!.
۵-
جابر بن یزید جعفی نیز از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود: در هنگام نماز باد علی بن حسین (علیهالسلام) را تکان میداد به مانند اینکه باد سنبله را تکان دهد.
نماز برترین عبادت در مجموعه عبادات اسلامی است که به عنوان عمود و ستون خیمه دین معرفی شده است. نماز زیباترین مجموعهای است که حضرت حق برای ذکر خود در اختیار بندگان قرار داده که «اقم الصلوة لذکری؛
» نماز معجون با برکت و کامل و نمونهای از تمام مراحل سیر الی الله و یاد حضرت حق میباشد که اگر انجام آن در درگاه حضرت ربوبی، قبول واقع شود، ماسوای آن از سایر اشکال عبودیت نیز قبول شده و الا بقیه اعمال همه رد خواهد شد: ان قبلت قبل سائر عمله و ان ردت رد علیه سائر عمله.
و اول عبادتی است که در روز قیامت مورد سؤال قرار میگیرد.
آری نماز خیر العمل یعنی بهترین کار در مجموعه اعمال صالح است که حی علی خیر العمل. (البته روح نماز و قبولی آن به ولایت اهل بیت (علیهمالسّلام) وابسته است و از اینرو برترین عمل ولایت نیز بیان شده است.)
حال باید توجه داشت مغز و روح نماز همان حضور قلب در حال انجام این عمل شریف است.
حضور قلب یعنی توجه به حضور در محضر ربوبی و غفلت از ماسوای او به هنگام انجام این عمل و درک واقعیت آنچه میخوانیم و مکالمه و معاشقه با حضرت الله و همین میزان قبول و معیار برای مقدار پذیرش این عمل میباشد.
اولیاء الهی و حضرات معصومین (علیهمالسّلام) نمونه
های کامل و بینظیری از حضور قلب را در نمازهای خود به نمایش گذاشتهاند که گزارش آن بهصورت مفصل در اسناد تاریخی آمده است.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) نیز در حال نماز آنچنان مستغرق یاد حق و مشاهده جلال و جمال ربوبی میشدند که بهطور کلی از غیر خدا منصرف شده و ابدا به آنچه در اطراف و پیرامون ایشان میگذشت، متوجه نبودند.
حمران بن اعین از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: روزی علی بن حسین (علیهالسلام) نماز میخواند. پس رداء از یکی از دوش
های حضرت ساقط گردید ولی حضرت آن را درست نکرده تا اینکه از نماز خود فارغ شد. یکی از اصحاب حضرت راجع به این موضوع از حضرت پرسید. حضرت پاسخ داد: وای بر تو!! آیا میدانی در مقابل چه کسی بودم؟ هر آینه از نماز بنده، قبول درگاه الهی نمیشود مگر آنچه را که در آن حال با قلبش به خداوند اقبال داشته باشد. آن مرد گفت: ما همه هلاک شدیم. حضرت فرمود: هرگز؛ خداوند عزوجل این مساله را با نوافل تتمیم مینماید.
عین همین تعابیر و همین واقعه از زبان جناب ابوحمزه ثمالی نیز نقل شده است.
همچنین در حالات حضرت در موقع نماز نقل شده است که هرگاه ایشان به نماز میایستاد به هیچ چیز غیر از نماز، مشغول نمیشد و هیچ چیزی نمیشنید چرا که به نماز اشتغال داشت.
در این رابطه در کتاب
کشف الغمه آمده است که فرزندی از حضرت سجاد (علیهالسلام) در چاه افتاد و اهل مدینه مشغول نجات او شدند. تا بالاخره او را از چاه بیرون آوردند. در این حال حضرت به نماز ایستاده و پیوسته در محرابشان بودند. بعد از فراغت از نماز موضوع را به اطلاع حضرت رساندند و ایشان فرمودند: ابدا متوجه نشدم!! من مشغول مناجات با رب عظیم بودم.
آنچه در رابطه با حضور قلب بینظیر حضرت سجاد (علیهالسلام) در نماز قابل توجه است دو واقعه عجیب در این زمینه است که باید مورد دقت و تامل قرار گیرد.
۱- حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به نماز ایستاده بودند، در اثناء نماز فرزندشان حضرت محمد (امام باقر (علیهالسلام)) در حالی که طفل بودند به راه افتاده و به کنار چاهی بسیار ژرف آمدند. این چاه در منزل حضرت در مدینه بود، آنگاه به داخل چاه سقوط نمودند. مادر ایشان که به ایشان نظاره میکرد، با دیدن این منظره فریاد کشید و بر سرزنان، به سمت چاه جلو آمد و در کنار آن مشغول فریادکشیدن و کمکخواستن شد. آن خانم میگفت: یابن رسول الله فرزند شما محمد در چاه افتاد و غرق شد. اما حضرت به هیچ وجه از نماز خود منصرف نمیشدند و این در حالی بود که صدای اضطراب بچهشان از قعر چاه به گوش حضرت میرسید. پس چون این مساله برای آن خانم مدتی مدید گذشت در حالی که به شدت بر فرزندش محزون بود، گفت: چقدر قلوب شما اهل بیت رسول الله قسی و سخت است!!! اما حضرت بر نماز خود اقبال داشته و از آن خارج نشدند مگر بعد از اتمام و اکمال آن.
آنگاه به سوی آن خانم رو نموده و به سمت چاه آمدند و در کنار آن به روی زمین نشستند و دستشان را به قعر چاه دراز نمودند. و این در حالی بود که جز با طناب بلند نمیشد به قعر چاه دست یافت. پس فرزندشان حضرت محمد (علیهالسلام) را در حالی که زبان کودکانه گشوده و سخن میگفتند و میخندیدند، با دستشان از چاه بیرون آوردند و هرگز جسم و لباس ایشان به آب مرطوب نشده بود. حضرت سجاد (علیهالسلام) آنگاه رو به همسر خود نمودند و فرمودند: بگیر او را ای ضعیف الیقین به خداوند.
آن خانم به خاطر سلامت فرزندشان شروع به خنده کرد و از سوی دیگر به خاطر آن سخنی که حضرت به او گفته بودند (یا ضعیفة الیقین) گریست. حضرت به او فرمودند: امروز ملامت و نکوهشی بر تو نیست، البته اگر میدانستی که من در مقابل جباری ایستاده بودم که اگر من رویم را از او میگرداندم او نیز رویش را از من میگرداند. چه کسی بعد از او میتواند شخص راحم و مهربانی را سراغ بگیرد؟ (در نسخه دیگری هم آمده است: آیا مهربانتر از او برای بندهاش چه کسی را سراغ داری؟)
۲-
ابلیس به صورت یک افعی دارای ده سر و دندان
های بسیار تیز برای حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در حالی که مشغول نماز بودند، تجسم یافت و خودنمایی کرد و چشمان خود را برافروخته و سرخفام جلوهگر ساخت.
آن ملعون از موضع سجده حضرت از دل زمین بر حضرت نمایان شد، بعد مدتی مدیدی در محراب حضرت مکث نمود ولی حضرت ابدا از او ترسیدند و برای لحظهای هم گوشه چشمشان را به سوی او نینداختند. با مشاهده این وضعیت، شیطان ناگهان به سر انگشتان حضرت هجوم آورده و با دندان
های جلوی خود، شروع به گاز گرفتن آن نمود، و از آتش درون خود بر آن میدمید و در تمام
طول این مدت حضرت حتی گوشه چشمی هم به او نمیکردند و قدم خود را از جایش تکان نمیدادند، و هرگز شک و وهمی در نماز و قرائتشان به دل شریفشان عارض نمیگردید.
ابلیس در این حال به سر میبرد که به ناگاه شهاب آتشینی از آسمان بر او هجوم آورد پس چون به او نزدیک شده و آن را احساس نمود فریاد برکشید و در صورت سیمای اولیه خود در آمده و در کنار حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) ایستاد. سپس گفت: ای علی تو سیدالعابدین هستی همچنانکه به آن نامیده شدهای و من ابلیسم. قسم به خدا عبادت تمامی
انبیاء از پدر تو
حضرت آدم تا خود تو را مشاهده نمودهام ولی هرگز به مانند تو و عبادت تو ندیدم!!! بعد هم حضرت را ترک کرد و پشت نمود و این در حالی بود که حضرت هنوز در نماز بود هرگز چیزی او را از کلامش مشغول نکرده بود تا اینکه نمازش را با تمامیت آن به پایان رسانید.
در همین رابطه روایت دیگری نیز تحت عنوان لقب زینالعابدین نقل گردیده که قابل توجه است.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: عادت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) این بود که هنگامی که به نماز میایستاد پشم و غلیظترین لباس خود را میپوشید و هنگامی که نماز میخواند به موضع خشنی میرفت و در آن نماز میخواند و بر زمین سجده میکرد. روزی به سمت جبان که اسم کوهی است در اطراف
مدینه آمد و سپس بر روی سنگ خشن و آتشینی (سوزاننده) ایستاد و بعد شروع به نماز خواندن نمود. حضرت زیاد میگریست آنگاه سرش را از سجده برداشت و کان صورت مبارکش از زیادی اشک، در آب فرورفته بود.
آنچه ذکر شد مکان عمومی نماز حضرت سجاد (علیهالسلام) بود ولی حضرت به بعضی از مکانها برای نماز علاقه خاصی داشتند که در آن مکانها بخصوص به نماز میایستادند و با
خداوند راز و نیاز میکردند.
امام زینالعابدین (علیهالسلام) آنچنانکه از بعضی از روایات و اسناد تاریخی به دست میآید، برای نماز خواندن در بعضی از مکانها، ارزش خاصی قائل بودند. حتی
حاضر بودند مسافت بسیار
طولانی را طی نموده و خود را به آن مکان برسانند و در آنجا نماز خوانده و بلافاصله مراجعت بفرمایند.
یکی از این مکانها
مسجد کوفه است و دیگری
مسجدالحرام بخصوص
حجر اسماعیل در زیر ناودان
خانه خدا میباشد که بشدت مورد علاقه حضرت بوده است.
ابوحمزه ثمالی نقل میکند که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از مدینه صرفا به قصد مسجد کوفه حرکت کرده و یکسره به آنجا آمدند و چهار رکعت در آن مکان نماز خواندند و سپس برگشته و یکسره به سراغ مرکب خود رفتند و بر آن سوار شده و راه را گرفته و به سمت مدینه برگشتند.
در رابطه با نماز خواندن و
مناجات حضرت سجاد (علیهالسلام) در مسجد کوفه نیز خاطرهای وجود دارد که قابل توجه است.
طاووس میگوید: مردی را در مسجد الحرام در زیر
ناودان کعبه دیدم که نماز میخواند و
دعا میکرد و در دعا
گریه میکرد. پس وقتی که از نماز فارغ شد به سراغ او آمدم و معلوم شد که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) است. به ایشان عرض کردم: یابن رسول الله، شما را بر چنین حالی دیدم در حالی که شما سه ویژگی دارید که امیدوارم شما را از خوف ایمن سازد. اول: اینکه شما فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستید. دوم
شفاعت جدتان هست و سوم: رحمت الهی. حضرت فرمود: ای طاوس اما اینکه من فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستم پس این مرا ایمن نمیسازد چرا که از خدا شنیدم که میفرمود: «فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون؛
در
روز قیامت نسبتها از بین میرود و سؤال نمیشوند.»
اما شفاعت جدم، آن نیز من را ایمن نمیسازد چونکه خداوند میفرماید: «و لا یشفعون الا لمن ارتضی؛
شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که او را بپسندند واز او راضی باشند.»
و اما رحمت الهی، پس بدرستی که خداوند میفرماید: «انها لقریبة من المحسنین؛
» (البته آیه این چنین است: ان رحمة الله قریب من المحسنین و اگر نقل راوی صحیح باشد، حضرت نقل به معنی فرمودهاند) یعنی: هر آینه رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک میباشد. و من نمیدانم که محسن و نیکوکار هستم یا نه.
۳- باز جناب طاوس نقل میکند که شبی داخل حجر اسماعیل شدم، در این حال حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نیز وارد شده و مشغول نماز خواندن شدند، پس ماشاء الله نماز خواند و سپس
سجده کرد، من گفتم: ایشان مردی صالح از اهل بیتی شایسته است، باید به دعای او گوش کنم، پس شنیدم که در سجدهاش میگفت: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، سائلک بفنائک، فقیرک بفنائک....
۴-
محمد بن ابیحمزه از پدرش نقل میکند که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را در مقابل آستانه
کعبه شریف در دل شب دیدم در حالی که نماز میخواند پس قیام را بسیار
طول داد تا اینکه یک مرتبه بر پای راست خود تکیه میداد و یک بار بر پای چپ، و بعد هم شنیدم که میفرمود، در حالی که گریان بود: ای سید و مولای من! آیا مرا
عذاب میکنی در حالی که حب تو در دل من میباشد؟!!! آری قسم به عزت تو که اگر چنین کنی بین من و گروهی که برای مدت
طولانی آنها را برای تو دشمن میداشتم، جمع فرمودهای.
یوسف بن اسباط از پدرش نقل میکند که میگوید: من وارد مسجد کوفه شدم به ناگاه با جوانی برخورد کردم که مشغول مناجات با پروردگارش بود و در سجده میگفت: سجد وجهی متعفرا فی التراب لخالقی و حق له. یعنی: صورت من در حالی که در خاک مالیده شده است، برای خالقم سجده کرده و او حق دارد که برای او سجده کنم. من به سمت او رفتم و معلوم شد که او حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) میباشد. پس چون فجر طالع شد به کنار ایشان رفتم و به ایشان عرض کردم: یابن رسول الله، نفس خود را معذب نمودید و خداوند به آنچه شما را برتری داده، برتری داده است، حضرت گریه کرد و سپس روایت زیبایی از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برایم نقل کرد.
حماد بن حبیب کوفی میگوید: در راه
مکه در منزلی به نام
منزل زباله از قافله و کاروان عقب افتادم و علت این بود که گردبادی سهمگین و ظلمانی برخاست و قافله را از هم متفرق ساخت و من در آن بیابان و صحرا گم شدم. همچنان راه میرفتم تا به یک وادی و بیابانی منتهی شدم. چونکه شب فرا رسید به درختی خشک و عاری از برگ پناه بردم، همینکه سیاهی شب بالا آمد و با روشنایی روز مخلوط گردید جوانی را مشاهده کردم که جلو میآمد و بر قامت او لباسی ژولیده و سفید دیده میشد، اما از او رایحه مشک به مشام میآمد. پیش خود گفتم این ولیی از اولیاء خداست، هرگاه حرکت مرا احساس کند، میترسم روی برگردانده به جای دیگری رود و یا از بسیاری از کارهایی که میخواهد انجام دهد او را مانع شوم، پس تا آنجا که قدرت داشتم خود را مخفی نمودم. او به موضع من نزدیک شد و برای نماز آماده گردید، سپس به پا ایستاد و گفت: ای کسی که ملکوت و باطن همه اشیاء را به حیازت و تملیک خود درآوردهای و جبروت هر شیئی را مقهور خود قرار دادهای، در قلب من سرور اقبال به خود را وارد فرما و من را به جرگه مطیعین خویش بپیوند. سپس وارد نماز شد.
در این حال چونکه او را مشاهده کردم دیدم همه اعضاء و جوارحش به آرامش گرائید و حرکاتش به سکون آمد. به جایگاهی که در آنجا برای نماز آماده شده بود رفتم، دیدم چشمهای با آب سفید جاری است، من نیز برای نماز مهیا شدم و پشت سر او ایستادم. در این حال من خود را در محرابی یافتم که کان در همان وقت ساخته شده بود. پس او را دیدم که به هر آیهای که در آن وعده و وعید الهی آمده بود، میرسید و تلاوت میکرد آن را با صدای گریه آلود و با لحنی حزین تکرار مینمود، تا اینکه سیاهی شب شکافته شد در این حال بپا ایستاد و میگفت: ای کسی که طلبکنندگان او را قصد نموده و در حالی که صاحب رشد و بینش بودند به او رسیدند و بیمناکان او را مقصود گرفتند و او را صاحب فضل و کرامت یافتند و عبادتکنندگان به سوی او پناه آوردند و او را صاحب نعمت و بخشش کسی که بدن خود را برای غیر تو به مشقت اندازد (و به غیر تو مشغول شود)، چه موقع به راحت و آرامش خواهد رسید؟ و کسی که با
نیت خود، غیر تو را مقصد گیرد، چه موقع خوشحال و مسرور خواهد شد؟ خداوندا!! سیاهی شکسته شد و کام دل در خدمت تو بر نگرفتم و از حوض
های مناجات تو، آبی نیاشامیدم، بر محمد و آلش درود بفرست «و افعل بی اولی الامرین بک یا ارحم الراحمین» با من از دو کار آنچه را که به تو سزاوارتر است انجام بده، ای ارحم الراحمین.
من ترسیدم این شخص بزرگوار از دست من رفته و اثر او بر من مخفی گردد و لذا به دامن او چسبیدم و به او عرض کردم:
سوگند به کسی که سختی و آزردگی، تعب و خستگی را از تو زدوده است و به تو شدت اشتیاق به لذت ترس و
رعب را بخشیده است، مرا مورد رحمت و در کنف عطوفت خود قرار ده. چرا که من گم شدهام و
آرزوی من همان چیزی است که تو انجام میدهی و منیه من همان چیزی است که شما بدان نطق میفرمائی.
او فرمود: اگر توکل تو صادقانه بود گم شده نبودی!! حال، مرا تبعیت کن و پشت سر من راه بپیما.
پس چونکه به کنار درخت رسیدم دستم را گرفت و من این چنین تصور و تخیل کردم که زمین زیر قدم من میچرخد و کش پیدا میکند، در این حال همین که عمود صبح طالع شد به من فرمود: بر تو بشارت باد این مکه است!! من ضجه و ناله مردم را شنیدم و حاجیها را دیدم. گفتم: سوگند به کسی که در روز آزفه (روز نزدیک) و روز نیازمندی به او
امید داری، تو کیستی؟ او به من فرمود: حال که سوگند خوردی من علی بن حسین علی بن ابیطالب (صلواتاللهعلیهم) هستم.
سعید بن مسیب میگوید: هر ساله مردم پس از انجام
مراسم حج از مکه خارج نمیشدند مگر اینکه حضرت علی ابن حسین (علیهالسلام) از شهر خارج شود. پس در یک سال حضرت خارج شد و من نیز با ایشان خارج شدم. حضرت در بعضی از منازل بین راه فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد. در سجده آن نماز، امام تسبیح حضرت حق میگفت و تمامی درختان و سنگ
های موجود، با حضرت شروع به تسبیح نمودند. من از مشاهده این منظره وحشتناک شدم. حضرت سرش را بلند نمود و فرمود: ای سعید آیا ترسیدی؟ عرض کردم: بلی یابن رسول الله، فرمود: این تسبیح اعظم است.
و در تعبیر دیگری سعید بن مسیب میگوید: روزی حضرت را در حال سجده در کنار اثاثیه سفر یافتم، پس قسم به کسی که جان سعید در دست اوست، هر آینه دیدم درخت را و سنگها و جهاز شتر را که به مانند کلام او را تکرار میکردند و همان کلام او را به او بر میگردانیدند.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۷۹.
باید توجه داشت
قرآن برای
حضرت داود (علیهالسلام) نیز این حالت را ذکر فرموده است که چون تسبیح حضرت حق میگفت کوهها و پرندگان با او همنوا میشدند. «و سخرنا مع داود الجبال یسبحن و الطیر و کنا فاعلین؛
» و لقد آتینا داود منا فضلا یا جبال اوبی معه و الطیر؛
»
امام سجاد (علیهالسلام) به مانند حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به کثرت نماز شهرت دارند و این عبادت و نماز فراوان و زیاد ایشان، آثار خود را در جسم شریفشان به جای گذاشته بودند، از جمله ما بین دو چشم ایشان و پیشانی مبارکشان برآمده و پینه کرده بود و به علت زیادی آن مجبور بودند مرتب آن را کوتاه کنند و لذا حضرت به ذوالثفنات مشهور شده بودند و ثفنه همان پینه و برجستگی که زیر شکم شتر، به خاطر نشستن ایجاد میشود.
۱- حمران بن اعین از امام محمدباقر (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمودند: عادت و رویه حضرت علی بن حسین این بود که هزار رکعت نماز در شبانهروز اقامه میفرمودند و همچنانکه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انجام میدادند، برای حضرت پانصد نخله خرما بود و حضرت در نزد هر درخت دو رکعت نماز میخواندند.
عین این روایت را جناب جابر جعفی از امام باقر (علیهالسلام) نقل کرده است.
۲-
عبدالعزیز ابن ابیحازم میگوید از ابیحازم شنیدم که میگفت: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند تا اینکه در جبهه و پیشانی و سایر مواضع سجده حضرت چیزی به مانند پینه بر زیر شکم شتر، بیرون آمد.
۳- عبدالله پسر حضرت سجاد (علیهالسلام) نیز میگوید: پدرم در شب آنقدر نماز میخواند تا اینکه از شدت خستگی بسان کودکان کشان کشان خود را به بستر خود میکشانید!!!
حضرت سجاد (علیهالسلام) قبل از خوابیدن خود شخصا از چاه آب کشیده و مقداری از آن را برای وضوی خود کنار میگذاشتند و روی آن را میپوشانیدند تا نه آلوده شده و نه بعضی از حیوانات در آن بیفتند، سپس وقتی برای نماز شب در دل شب از خواب برمیخاستند، ابتدا
مسواک میزدند و سپس
وضو گرفته و مشغول
نماز میشدند.
عادت حضرت این بود که آنچه از نافله روز از حضرت فوت شده بود، آن را در شب قضا میکردند.
(نافله روز همان نمازهای مستحبی است که قبل یا بعد از
نمازهای واجب خوانده میشود، مثل
نافله صبح که دو رکعت است و قبل از نماز صبح خوانده میشود.
نافله ظهر که هشت رکعت است و در قالب چهار دو رکعتی قبل از نماز ظهر و نافله عصر نیز هشت رکعت است که به همین ترتیب قبل از نماز عصر خوانده میشود).
حضرت میفرمود: ای پسرم این عمل بر شما واجب نیست و لکن من دوست دارم هر کدام از شما که خودش را بر کار خیری عادت میدهد، بر آن مداومت داشته باشد.
و حضرت همیشه نماز شب را به جا میآوردند و هرگز آن را چه در سفر یا در حضر ترک نمیکردند.
یکی دیگر از عبادتهایی که به شدت مورد علاقه حضرت سجاد (علیهالسلام) بوده و در
طول حیات خود بارها بدان اقدام کردهاند، تشرف به خانه خدا و انجام
مناسک حج میباشد.
برای بررسی این موضوع میتوان در زمینه
های زیر بحث را ارائه نمود.
۱- تشرف به حج حضرت در حال کودکی.
۲- حضرت سجاد (علیهالسلام) و حج با پای پیاده.
۳- تبعیت مردم از حضرت در شروع و پایان حج.
۴- حالت معنوی خاص حضرت به هنگام گفتن لبیک.
۵-
انفاق حضرت در راه تشرف به حج.
۶- خدمت کردن حضرت به حجاج.
۷- تهیه پاکیزهترین ره توشه برای حج.
۸- تعداد حج
های حضرت.
۹- بعضی از حالات حضرت در حج.
۱۰- خاطراتی از سفر حج حضرت.
۱۱- اعتراض فردی به حضرت سجاد (علیهالسلام) در راه مکه در زمینه ترک
جهاد و گزاردن حج و جواب حضرت.
البته باید توجه داشت در زمینه تفصیل انجام مناسک حج از جانب حضرت سجاد (علیهالسلام)، روایات و اسناد فراوانی در دست نمیباشد.
در زمینه تشرف حضرت علی بن حسین به حج در حال کودکی دو روایت وجود دارد.
ابراهیم بن ادهم و
فتح موصلی هر دو این قضیه را نقل کردهاند که: من در بیابان با کاروانی طی طریق میکردم. حاجتی برایم پیش آمد و کمی از کاروان فاصله گرفتم. در این حال با کودکی برخورد کردم که با پای پیاده راه میپیمود. با خود گفتم: سبحان الله، بیابانی پهناور و کودکی درحال پیادهروی!! پس به او نزدیک شدم و به او سلام نمودم. جواب سلامم را داد. آنگاه به او گفتم: به کجا رهسپاری؟
گفت: خانه پروردگارم را اراده کردهام.
گفتم: حبیب من تو کوچکی و بر تو نه واجبی است نه مستحبی.
او گفت: ای پیرمرد بزرگوار؛ آیا تا به حال ندیدهای افرادی که از من کوچکتر بودهاند و مردهاند؟!
من گفتم: زاد و راحله تو کجاست؟
جواب داد: زاد و توشه من تقوای من است و مرکب سواری و راحلهام دو پای من و اراده و قصدم به سوی مولای خودم.
گفتم: من چیزی از غذا و طعام با تو نمیبینم.
گفت: ای شیخ آیا این عمل نیکوست که انسانی تو را به دعوتی بخواند آنگاه تو از خانهات طعامی را برداشته و با خود همراه ببری؟
گفتم: نه.
گفت: کسی که مرا به خانه خود دعوت نموده است، همو مرا اطعام میکند و آب میآشاماند.
گفتم: بر مرکب من سوار شو تا به مکه برسیم و حج را ادراک کنی.
گفت: کوشش و تلاش از جانب من است و رساندن به عهده او. آیا قول خدای متعال را شنیدی که میفرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛
کسانی که در راه ما
جهاد و تلاش کنند هر آینه آنها را به راه
های خود هدایت میکنیم و حتما خداوند با نیکوکاران است.»
در این گیر و دار بودیم که جوانی خوشمنظر در حالی که لباس
های سفید نیکویی پوشیده بود، رو به ما آورد و با آن کودک دست به گریبان هم فرو برده دیدهبوسی نمود و بر او سلام کرد.
من رو به آن جوان کرده و گفتم: تو را به کسی که تو را نیکو آفریده، سوگند میدهم این کودک کیست؟ گفت: آیا او را نمیشناسی؟ این علی بن حسین بن علی بن ابیطالب است من جوان را رها کرده و به آن کودک رو آوردم و پرسیدم: شما را به پدرانمان میخوانم، این جوان کیست؟
گفت: او را نمیشناسی؟ این برادرم
خضر است که هر روز به سراغ ما میآید و بر ما سلام میکند.
عرض کردم: شما را به حق پدرانتان سوگند میدهم که مرا آگاه سازی از این بیابان
های بیآب و علف و صحراهای سوزان چگونه بدون زاد و توشه عبور میکنی؟
حضرت فرمود: نه، من با زاد و توشه عبور میکنم!! زاد و توشه من چهار چیز است.
عرض کردم: کدام است؟ فرمود: همه دنیا را یکسره و بکلی میبینم که مملکت خداوند است، اما همه خلق را میبینم که بندگان، کنیزان و عیال اویند، اسباب و روزیها را نیز به دست خداوند میبینم و قضاء الهی را در تمام
زمین خداوند نافذ و جاری میبینم.
من گفتم: یا زینالعابدین زاد و توشه شما چه نیکو زاد و توشهای است و شما با آن صحراهای آخرت را در مینوردید چه رسد به صحراهای دنیا؟
در زمینه تشرف حضرت خضر به محضر علی بن حسین (علیهالسلام) داستان دیگری نیز وجود دارد.
عبدالله بن مبارک میگوید: در بعضی از سالها به سمت مکه قصد حج نمودم و در حالی که در کنار حجاج در حال حرکت بودم، کودکی هفت یا هشت ساله را مشاهده کردم. او در گوشهای بدون زاد و راحله، مشغول حرکت بود. من به نزدش رفته بر او سلام کردم و گفتم: با چه کسی بیابان را طی کردی؟
گفت: با شخص نیکوکار (قلت له مع من قطعت البر؟ قال: مع البار).
پس در چشمان من او بزرگ آمد و لذا عرض کردم: پسر جانم زاد و توشه و مرکب سواری شما کجاست؟
فرمود: زاد من، تقوای من است و راحله و مرکب سواریم دو پای من، مولایم را نیز قصد کردهام. با شنیدن این سخنان شخصیت او در نفس من بسیار بزرگ جلوه کرد و لذا گفتم: پسرم از کدام فامیل هستید؟
فرمود: از دودمان ابوطالب.
گفتم: بیشتر توضیح دهید.
فرمود: هاشمی هستم و باز که بیشتر توضیح خواستم.
فرمود: علوی و فاطمی میباشم.
گفتم: ای سید و آقای من آیا تاکنون شعری سرودهاید؟
فرمود: بلی
گفتم: چند سطری از شعرت را برایم بخوان. حضرت این چنین سرود:
لنحن علی الحوض رواده •••• نزود نسقی وراده
ما فاز من فاز الا بنا •••• و ما خاب من حبنا زاده
و من سرنا نال منا السرور •••• و من ساء ناساء میلاده
و من کان غاصبنا حقنا •••• فیوم القیامة میعاده
- هر آینه ما پیش تازان ورود بر
حوض کوثر هستیم و واردشوندگان بر آن را پشتیبانی نموده و آب میآشامانیم.
- هیچکس به فوز رستگاری نرسید جز از طریق ما و هر کسی که حب و
محبت ما، زاد و توشه او بود، ضرر نکرده و محروم نماند.
- هرکس ما را مسرور کند از طریق ما به او سرور و خوشحالی خواهد رسید و هر کسی به ما بدی کند میلاد و مولد او بد میباشد.
- و هرکس حق ما را
غصب کند، پس روز قیامت میعاد او خواهد بود.
سپس از چشمان من غائب شد تا اینکه به مکه رسیدیم و حج خود را به جا آورده و برگشتیم. به ابطح (که اسم وادی است) رسیدم. در آنجا حلقهای دایره شکل دیدم، نزدیک رفته و بر آنها مشرف شدم تا ببینم چه کسی آنجاست. در این حال همان کودک که مصاحب و رفیق من شده بود را دیدم، از اسم او که سؤال کردم، گفتند: او زینالعابدین (علیهالسلام) است.
ابوحمزه ثمالی و
منذر ثوری از حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نقل میکنند که فرمود: خارج شدم تا اینکه به این دیوار رسیدم و بر آن تکیه دادم. در این لحظه مردی را دیدم که لباس سفید پوشیده بود و مستقیما به صورت من نگاه میکرد. بعد گفت: ای علی بن حسین، چرا شما را عزادار و محزون میبینم؟ آیا حزن تو به خاطر دنیاست؟ پس رزق و روزی خدا برای نیکوکار و فاجر حاضر است.
گفتم: حزن من بر این که تو میگویی نیست و رزق خداوند نیز برای این دو گروه است.
گفت: پس بر آخرت است؟ پس آن وعدهای صادق است که پادشاهی مقتدر و قاهر در آن حکم خواهد کرد. براستی حزن شما برای چیست؟
گفتم: از فتنه
ابنزبیر میترسم.
حضرت فرمود: آن شخص خندید و بعد گفت: ای علی بن حسین آیا تا به حال هیچکس را دیدهای که بر خداوند توکل کند ولی او را کفایت نکند؟
گفتم: نه
گفت: ای علی بن حسین آیا هیچکس را دیدهای که از خداوند بترسد ولی او را نجات ندهد؟
گفتم: نه
پس گفت: ای علی بن حسین آیا تا به حال کسی را دیدهای که از خدا سؤال کند ولی به او ندهد؟
گفتم: نه.
بعد نگاه کردم در آن هنگام هیچکس در جلوی من نبود. و آن شخص خضر (علیهالسلام) بوده است.
حضرت سجاد (علیهالسلام) از اوان کودکی و نوجوانی خود تا آخر عمر بهصورت مکرر با پای پیاده به حج خانه خدا مشرف میشدند.
در زمینه حج گزاردن حضرت با پای پیاده بهصورت کلی در کتاب
الارشاد شیخ مفید آمده است: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به صورت پیاده حج بجا آوردند، پس فاصله
مدینه تا
مکه را در خلال بیست روز پیمودند.
و معتب از
امام صادق (علیهالسلام) نیز نقل میکند که فرمودند: حضرت سجاد (علیهالسلام) با پای پیاده به
حج رفت پس فاصله بین مدینه و مکه را در طی بیست روز سیر کرد.
سعید بن مسیب میگوید:
قراء (گروهی از قاریان مشهور قرآن در مدینه) برای رفتن به حج خانه خدا اقدام نمیکردند، مگر اینکه حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) برای حج اقدام کند. طبعا در انجام مناسک هم به تبع و در تابعیت حضرت حرکات خود را تنظیم مینمودند.
چه اینکه همین سعید بن مسیب میگوید: مردم از مکه خارج نمیشدند تا اینکه حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از مکه خارج شوند....
بنابراین نظر به
احترام فوقالعادهای که مردم برای حضرت سجاد (علیهالسلام) قائل بودند در انجام اعمال عبادی حج، خود را تابع حضرت میدانستند و در شروع و پایان حج به حضرت اقتدا کرده و به تبعیت ایشان، اعمال را انجام میدادند.
اما از نظر تعداد افرادی که به تبعیت از حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) از مدینه خارج میشدند و در
طول مناسک حج به دنبال آن حضرت بودند،
علی بن زید از نوادگان حضرت سجاد (علیهالسلام) در ضمن حدیثی نقل میکند که: قراء از مدینه به سوی مکه خارج نمیشدند مگر زمانی که علی بن حسین (علیهالسلام) خارج میشدند پس او خارج شد و ما نیز که هزار اسبسوار و مرکبسوار بودیم با او خارج شدیم....
یکی از واجبات حج که با آن حج و یا
عمره آغاز میگردد، پس از پوشیدن لباس مخصوص که دو تکه پارچه ندوخته و پاک و طاهر است، گفتن عبارت معنوی لبیک، اللهم لبیک، لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک است.
لبیک به معنای گوش به فرمان بودن و مطیع کامل بودن در مقابل فرمان است. لبیک به معنای پاسخ مثبت دادن در مقابل دعوت، با همه وجود است.
آغاز شدن حج با این عبارت معنوی از راز و رمز ویژهای برخوردار است که برای دلسوختگان و عاشقان کوی دوست، شناخته شه است. از اینرو اولیاء خداوند به هنگام به زبان آوردن این عبارت، دچار حالات معنوی عجیبی میشوند که در سیره آنها بازگو گردیده است.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نیز در موقع شروع حج دچار تغیر حال میشدند. در این زمینه آمده است: وقتی که حضرت
لباس احرام میپوشید، رنگش از یاد خدا و جلال او تغییر میکرد و چنان در جذبه معنویت حق قرار میگرفت که از گفتن
لبیک نیز ناتوان میآمد، همراهان حضرت با دیدن وضع معنوی وی، بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و میپرسیدند: چرا لبیک نمیگویید؟
امام در پاسخ میفرمود: بیم آن دارم که لبیک بگویم ولی خداوند در جوابم ندا دهد: لا لبیک.
و
سفیان بن عیینه میگوید: علی بن حسین (علیهالسلام)
محرم شد پس چونکه میخواست بگوید: لبیک اللهم لبیک آن را گفت ولی حالش دگرگون شد و غش کرد تا اینکه از مرکب خود به روی زمین افتاد.
سفیان میگوید: علی بن حسین (علیهالسلام) قصد حج نمودند، خواهرشان
حضرت سکینه دختر
امام حسین (علیهالسلام) هزار درهم برای حضرت فرستاد و آن را گروهی در خارج مدینه به نام
حره، به حضرت تسلیم نمودند. پس چون حضرت سجاد (علیهالسلام) از مرکب خود پائین آمدند، تمام آن مبلغ را بین مساکین تقسیم نمودند.
باید توجه داشت امام سجاد (علیهالسلام) در زمینه
انفاق در راه حق تعالی، گوی سبقت را از همگان ربوده و حقا در این زمینه پیشتاز بودند.
سعید بن مسیب میگوید: حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) برای حجاج،
سویق (آردی نرم و لطیف مخلوط از آرد گندم و جو) شیرین و ترشمزه تهیه مینمود و با خود میآورد تا با آن، از آنها پذیرایی کند. ولی خود را از آن منع مینمود.
همچنین در موقع سفر، خود را بهصورت ناشناس در مابین همسفران وارد مینمود و با آنان شرط میکرد که به آنان خدمت کند.
این رویه حضرت بهصورت قطعی در سفرهای حج بوده که حضرت بدان عمل میکردند.
دستور خدمت به میهمانان خداوند در سفر حج که بهصورت متعدد از طرف
ائمه هدی (علیهمالسّلام) سفارش شده است، از جانب خود آن بزرگواران و از آن جمله حضرت سجاد (علیهالسلام) بدان عمل میشده است و برای دیگران نیز مایه درس بوده و باید مورد عمل قرار گیرد.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: عادت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) این بود که هرگاه به سوی مکه برای حج و عمره مسافرت مینمود، پاکیزهترین رهتوشه و زاد از بادام و شکر و آرد نرمی که از گندم و جو درست شده بود (سویق) در دو نوع ترشمزه و شیرین برای خود فراهم مینمود.
باید توجه داشت آنچه در این روایت از اهتمام حضرت سجاد (علیهالسلام) به تهیه بهترین ره توشه برای انجام مناسک حج ذکر گردید، با همراه نداشتن آذوقه توسط حضرت در بعضی از سفرهای حج خود که در کودکی انجام دادهاند، منافاتی ندارد و ممکن است تهیه آذوقه مربوط به یک سری سفرهای خاص باشد که در بزرگسالی حضرت انجام گرفته است. چه اینکه ممکن است بگوئیم حضرت این آذوقه را برای همسفران خود تهیه میفرمود و خود از آن چیزی تناول نمیکرد چنانکه در روایتی به آن اشاره شد.
در زمینه تعداد حج
های حضرت سجاد (علیهالسلام) در
طول حیات شریف حضرت آمار یکسان و دقیقی در روایات و سندهای تاریخی موجود نیست. در این زمینه آنچه روایت شده مربوط به توصیهای است که حضرت در ارتباط با شتری که بیست بار، یا بیست و دو بار و یا چهل بار با او به حج خانه خدا رفته بودند، فرمودند و اضافه کردند که من در
طول این مدت و این سفرهای زیاد، حتی یک تازیانه هم به او نزدم. از اینجا بدست میآید که حداقل حضرت با این یک
شتر بیست بار به حج خانه خدا مشرف شدهاند، اما در مورد سایر حج
های حضرت که یا با شترهای دیگر بوده و یا با پای پیاده انجام شده است که آنها نیز کم نبوده است، خبر صریحی در اختیار نداریم.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به فرزندشان محمد (علیهالسلام) هنگامی که وفات ایشان فرا رسید، فرمودند: من بر این ناقهام (شتر ماده) بیست حج بجای آوردم و حتی یک تازیانه هم به او نزدم، پس هنگامی که این ناقه مرد، او را دفن کن تا درندگان از گوشت او نخورند.
زراره بن اعین نیز نقل کرده است که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بیست حج را با ناقهای بجا آورد و یک تازیانه هم به او نزد.
زراره میگوید که از امام باقر (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: برای حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) ناقهای بود که بیست و دو مرتبه با او به حج خانه خدا رفته بود و هرگز حتی یک تازیانه هم بر او نزده بود.
در کتاب
الاختصاص آمده است که حضرت با این ناقه چهل حج گزارده بودند.
برخی از حالات امام سجاد (علیهالسلام) در حج را ذکر خواهیم کرد.
حضرت سجاد (علیهالسلام) به نماز خواندن در حجر اسماعیل در موقع تشرف به حج و دخول در
مسجدالحرام بسیار علاقه داشتند.
طاوس میگوید: شبی داخل در حجر اسماعیل شدم در این حال علی بن حسین (علیهالسلام) نیز وارد شده و مشغول نماز شدند، پس الی ما شاء الله نماز خوانده و سپس به سجده رفتند. با خود گفتم: مردی صالح از اهل بیتی شایسته، پس حتما باید به دعای او گوش بسپارم. آنگاه شنیدم که در سجده میگفت: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک. و من در هیچ مشکل و ناراحتی آن را نخواندم، مگر اینکه مشکلم حل شده و برایم فرج حاصل شد.
امام سجاد (علیهالسلام) در هنگام حج با در آویختن به
پرده کعبه با خدای خود
مناجات مینمودند.
اصمعی میگوید: شبی مشغول
طواف در اطراف خانه کعبه بودم، در آن حال جوانی دارای شمائل ظریف دیدم که از دو طرف گیسوان او ریخته بود و به پرده کعبه چنگ زده و میگفت: چشمها خوابیده و ستارگان و نجوم بالا آمده و علو یافته است. و تو پادشاه حی و قیوم میباشی، پادشاهان درب
های خود را بسته و نگهبانان بر آن گماردهاند اما درب تو برای سائلین باز میباشد. به سراغ تو آمدم تا به
رحمت خود به من نگاه کنی ای ارحم الراحمین.
و بعد اشعاری را تلاوت نمود بدین ترتیب:
یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم •••• یا کاشف الضر و البلوی مع السقم
قد نام وفدک حول البیت قاطبة •••• و انت وحدک یا قیوم لم تنم
ادعوک رب دعاء قد امرت به •••• فارحم بکائی بحق البیت و الحرم
ان کان عفوک لا یرجوه ذو سرف •••• فمن یجود علی العاصین بالنعم
-ای کسی که دعای انسان مضطر را در ظلمت
های شبانه، مستجاب مینمایی و کسی که ضرر و
مصیبت و مرض را برطرف میفرمایی.
- همه میهمانان و واردین بر تو در اطراف خانه تو به خواب رفتهاند و تنها تو ای قیوم نمیخوابی.
- من ای پروردگارم تو را میخوانم، دعایی که تو بدان امر فرمودهای، پس بر
گریه من به حق بیت و حرم، ترحم بفرما.
- اگر
عفو و بخشش تو را انسانهایی که اسراف نمودند، امید ندارند، پس چه کسی با نعمت
های فراوان بر گنهکاران بذل و بخشش نماید.
اصمعی میگوید: پشت سر این جوان آمدم و متوجه شدم او زینالعابدین (علیهالسلام) است.
همچنین طاوس الفقیه میگوید: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را دیدم که از وقت عشاء تا سحر به دور خانه خدا طواف میکرد و عبادت مینمود. پس چونکه دیگر هیچکس را ندید با گوشه چشمش به سوی
آسمان خیره شد و عرض کرد: خداوندا!!! ستارگان آسمان
های تو فرو شدند و چشمان بندگانت، به خواب رفتند ولی درب
های تو برای نیازمندان و سائلین باز است. به سراغ تو آمدهام تا مرا بیامرزی و به من رحمت آوری و سیمای جدم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در عرصه
های قیامت به من بنمایانی.
سپس گریست و گفت: به عزت و جلالت سوگند، با معصیتم قصد مخالفت تو را نداشتم و در هنگام
معصیت، تو را معصیت ننمودم در حالی که دچار شک به تو باشم و یا به عذاب تو جاهل بوده و یا به عقوبتت متعرض باشم. و لکن نفسم مرا گول زده و بر این عمل، پرده آویزان تو بر من و عمل من، مرا کمک نمود. پس الآن از عذاب تو چه کسی مرا نجات مرحمت میفرماید؟! و اگر تو ریسمان خودت را از من قطع نمایی به ریسمان چه کسی چنگ زنم؟ پس وای از رسوایی بزرگ، در فردایی که در پیشگاه تو وقوف خواهم داشت، همان هنگامی که به سبکباران گفته خواهد شد: براحتی عبور کنید!! و به سنگینباران نیز گفته میشود: فرود آئید. آیا من با سبکباران عبور خواهم کرد و یا با سنگینباران به زیر کشیده خواهم شد؟ وای بر من هرچه عمرم
طولانی میشود، گناهان و خطایایم بیشتر شده و
توبه هم نمیکنم. آیا وقت آن نرسیده که از خدایم خجالت بکشم؟!! بعد هم باز گریست و این اشعار را سرود:
اتحرقنی بالنار یا غایة المنی •••• فاین رجائی ثم این محبتی
اتیت باعمال قباح زریة •••• و ما فی الوری خلق جنی کجنایتی
- نهایت
آرزوهای من؛ آیا مرا با آتش میسوزانی؟ پس امید من کجاست؟ و بعد
محبت من کجاست؟
- اعمال قبیح و زشت کوچک و بزرگی که مستحق مؤاخذه و ملامت است را انجام دادهام و در همه
جهان، کسی نیست که جنایتی مثل جنایت من انجام داده باشد.!!
باز هم گریست و گفت: منزهی تو، معصیت میشوی کان اصلا دیده نمیشوی. و تو آنچنان حلم و
صبر میورزی که کان اصلا معصیت نشدهای!! تو نسبت به مخلوقات خود با نعمت
های زیبا و انعام
های نیکو، آنچنان محبت میورزی که کان تو، به آنها نیاز داری! و تو ای سید و مولای من از آنها کاملا بینیاز میباشی. و بعد هم به حالت سجده خود را به روی زمین انداخت.
طاوس میگوید: من به ایشان نزدیک شدم و سر مبارکش را برداشته و آن را به زانوی خود گذاشتم و گریستم تا اینکه اشک
های چشم من بر گونه حضرت جاری شد در این حال بلند شده و به روی زمین نشست و فرمود: کیست کسی که مرا از یاد خدایم مشغول داشت؟ گفتم: من طاوس هستم ای فرزند رسول خدا. این جزع و فزع برای چیست؟ بر ماست که به مانند این خود را ملزم کنیم. چرا که ما گنهکار و جنایتکار هستیم!! ولی شما پدرتان حسین بن علی و مادرتان
فاطمه زهرا و جدتان
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
طاوس میگوید: حضرت به من توجه فرمود و گفت: هیهات، هیهات ای طاوس حدیث و یاد پدر و مادر و جدم را از من وا بگذار، خداوند
بهشت را برای کسی که او را
اطاعت کند و نیکو باشد آفریده است گرچه بندهای حبشی باشد و همو آتش را برای کسی که او را نافرمانی میکند، آفرید ولو او فرزندی از
قریش باشد. آیا گفتار خداوند تعالی را نشنیدی: «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون؛
پس هرگاه در
صور دمیده شود و قیامت فرا رسد پس نسبها در آن روز بین مردم از بین خواهد رفت و سؤال نخواهند شد.»
سوگند به خداوند در فردای قیامت هیچ چیز به تو نفع نخواهد رسانید مگر آنچه که از
عمل صالح به عنوان پیشکش پیش فرستاده باشی.
محمد بن ابیحمزه از پدرش نقل میکند که او گفت: علی بن حسین (علیهالسلام) را شبی در آستانه
کعبه دیدم که نماز میخواند، پس قیام
نماز را
طول داد به گونهای که گاهی بر پای راست خود تکیه میکرد و گاهی بر پای چپ خود، آنگاه شنیدم که با صدای گریهآلود میگفت: ای سید و آقای من، آیا مرا در حالی که حب و محبت تو در دلم لانه کرده است عذاب میکنی؟!! سوگند به عزت تو اگر چنین کنی مرا با کسانی در یکجا جمع نمودهای که برای تو همیشه آنها را دشمن میداشتهام!!
از حضرت سجاد (علیهالسلام) در زمینه سفر حج چه در بخش حرکت از مدینه تا مکه و چه در خود مکه مکرمه و خانه خدا، خاطرات زیادی در اسناد تاریخی و روایات اسلامی بازگو شده است.
شیخ طوسی (رضواناللهتعالیعلیه) در
الامالی خود آورده است که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به عنوان حاجی به سوی مکه حرکت نمودند تا در بین راه مدینه و مکه به یک وادی و صحرایی رسیدند. ناگهان مردی که راهزن بوده و دزدی میکرد، راه را بر حضرت بست و به ایشان گفت: بیا پائین!! حضرت فرمودند: چه چیزی میخواهی؟ گفت: میخواهم تو را بکشم و آنچه را با خود داری از تو بگیرم!!! حضرت فرمودند: من حاضرم آنچه با خود دارم به دو قسمت کرده و یک قسمت را به تو بدهم و تو را هم حلال کنم. آن دزد گفت: نه، حضرت فرمود: پس اجازه بده برای من آن مقداری که بتوانم با آن خود را به مکه برسانم باقی بماند. آن را برای من بگذار. باز آن دزد امتناع کرد. حضرت فرمود: رب تو کجاست؟ گفت: خوابیده است!!! در این هنگام دو شیر مشاهده شدند که به حضور حضرت آمدند. سپس یکی از آنها سر آن دزد را گرفت و یکی هم دو پای او را و حضرت فرمود: آیا گمان نمودهای خدای تو خوابیده است و تو را نمیبیند.
عباد بصری در راه مکه با حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) ملاقات کرد و گفت: ای علی بن حسین جهاد و سختی آن را ترک نمودهای و به حج و نرمی و راحتی آن اقبال کرده و رو آوردهای؟ و این در حالی است که خداوند متعال میفرماید: هر آینه خداوند از
مؤمنین جانهایشان را و اموالشان را خریداری نمود تا برای آنان بهشت باشد. آنان در راه خداوند میجنگند پس میکشند و کشته میشوند. تا آنجا که میفرماید: و به مؤمنین بشارت بده.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در جواب او فرمودند، هرگاه ما افرادی را ببینیم که این صفات را واجد باشند، پس
جهاد با آنها از حج افضل خواهد بود. .
بر اساس این روایت حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) نگرش عمیق سیاسی خود را در ارتباط با جایگاه احکام دین الهی از قبیل جهاد و حج بیان نموده و اولویتها را مشخص میفرمایند.
در واقع عملکرد عبادی حضرت در پرتو این بیان بلند آن بزرگوار تفسیر خاصی به خود میگیرد. از اینرو هرگز ارائه تصویری که در آن، حضرت سجاد (علیهالسلام) از جهاد و مبارزه به دور بوده و صرفا اعمال عبادی را بر هر کاری مقدم داشتهاند، صحیح نخواهد بود.
و نکته دیگر از این روایت قابل استفاده است، نبود یاران وفادار، پرصلابت، راسخ و مجاهد در محضر حضرت است که نمایشگر شدت غربت و سختی شرایط آن دوران میباشد و اینکه چگونه حضرت با شناخت عمیق از این شرایط، اولویت
های حرکت اجتماعی و سیاسی خود را تنظیم میکردهاند.
سجده برای خداوند یعنی گذاشتن پیشانی روی خاک از سر تواضع و اظهار
عبودیت و
ذلت در مقابل حق تعالی، یکی از مصادیق بسیار روشن و بارز عبادت الهی است و بعضی آن را مصداق ذاتی عبادت دانستهاند که این عملی است که بذاته یعنی به خودی خود، عبادت محسوب میشود، به خلاف سایر اعمال که اگر صلاحیت عبادت شدن را واجد باشد باید با تعلق قصد به عبادت فعلی تبدیل گردد.
به هر تقدیر سجده برای خداوند متعال یک مصداق بارز عبادت بوده بر اساس بعضی از
روایات بهترین و نزدیکترین حالت انسان به خداوند همین حالی است که به سجده رفته و در آن حال مشغول گریه باشد و خداوند را به بزرگی یاد نماید.
اولیاء خداوند عموما به این عبادت علاقه خاصی داشته و به آن اهتمام ویژهای مبذول میدارند. در این بیان امام سجاد (علیهالسلام) آنچنان گوی سبقت را ربودهاند که اساسا یکی از القاب مشخصه حضرت همین لقب سجاد و از این بالاتر سیدالساجدین تعیین گردیده است که دلالت بر کثرت سجده
های حضرت دارد.
به علاوه به علت کثرت سجده
های آن بزرگوار و ظهور آثاری در مواضع سجده در بدن مبارک حضرت به نام ثفنه که همان پینه است، حضرت را به ذوالثفنات نیز ملقب نمودهاند.
برای بررسی این عبادت حضرت سجاد (علیهالسلام) باید در محورهای زیر بحث نمود:
۱- محلی که حضرت برای سجده انتخاب مینمودند.
۲- بعضی از اذکار سجده حضرت.
۳- حالت حضرت به هنگام سجده.
۴- کثرت سجده
های حضرت و آثار آن.
میدانیم که بر اساس
فقه شیعه سجده بر هر چیز صحیح نبوده، باید محل سجود انسان به هنگام عبادت،
زمین و یا آنچه از آن میروید باشد. در واقع انسان بر اساس این حکم فقهی، مقدسترین عضو وجود خود را که همان پیشانی است، بر پستترین اشیاء که
خاک است، میگذارد و بدینوسیله نهایت شکستگی و
تواضع و ذلت خود را در مقابل خداوند اظهار میکند و لذا سجده بر روی خاک به معنای پرستش خاک نیست که بعضی از فرقه
های انحرافی در
اسلام، آن را مطرح کردهاند، بلکه سجده در مقابل ذات اقدس الهی است که بر اساس یک حکم فقهی و فلسفه زیبایی که اشاره شد، بر روی خاک انجام میشود.
در همین رابطه نظر به قداست
تربت حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) سجده بر تربت آن امام بزرگوار نیز،
مستحب بده و موجب افزایش بسیار زیاد ثواب نماز میگردد و این همه سنتها و احکامی است که از ائمه هدی (علیهمالسلام) به دست ما رسیده است.
طاوس بن کیسان یمانی نقل میکند که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) پارچهای مخصوص داشتند که در آن تربت حسین (علیهالسلام) را نگهداری میکردند و جز بر آن سجده نمیکردند.
حال رمز و راز این تقید به سجده بر خاک برگرفته از قبر حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) چیست؟ و این عمل چه پیامهایی دارد؟ و چگونه یادآور ارتباط نماز با جهاد و شهادت است؟ و یا چگونه نماز که برترین نوع عشق بازی با حضرت حق است را با یاد برترین عاشق الهی گره میزند؟!! اموری است که هرکس با اندک تدبر و تفکری میتواند آن را دریابد.
حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام) علاوه بر این، مقید بودند که بر زمین سخت و سنگین و خشن سجده کنند و پیشانی خود را بر امثال این اشیاء در مقابل عظمت الهی بسایند. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند که: حضرت علی بن حسین بر زمین سجده میکردند پس روزی به جبان که کوهی است در اطراف مدینه، آمده و بر سنگی خشن و بسیار سوزنده و آتشین به نماز ایستادند....
چه اینکه باز بنابر نقل امام صادق (علیهالسلام) از یکی از بندگان و بردگان حضرت سجاد (علیهالسلام) او میگوید: حضرت روزی به سمت صحرا رفتند و من ایشان را تبعیت میکردم تا اینکه دیدم حضرت بر سنگی بسیار خشن به سجده افتادهاند، من ایستادم و صدای گریه و زاری ایشان را میشنیدم....
طاوس بن کیسان یمانی که یکی از بزرگان از اصحاب حضرت سجاد (علیهالسلام) میباشد، و از مناجاتها و عبادات حضرت، مشاهدات زیادی داشته و از آنها گزارشهایی به عنوان روایات گرانقدری برای ما به ارمغان گذاشته است، میگوید شبی وارد حجر اسماعیل در خانه خدا شدم، در این هنگام حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) وارد شده و به نماز مشغول شدند و الی ما شاء الله نماز خواندند سپس به سجده رفتند و من گفتم: مردی صالح از اهل بیتی نیکوکار است حتما به دعای ایشان گوش فراخواهم داد، پس شنیدم که در سجده میفرمود: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک. بنده تو در آستانه توست، مسکین تو در آستانه توست. فقیر تو در آستانه توست، سائل تو در آستانه توست. طاوس میگوید: من در هیچ مشکل و ناراحتی این دعا را نخواندم مگر اینکه ناراحتی من برطرف گردیده برایم فرج حاصل شد.
البته در بعضی از روایات دیگر در ذیل و ادامه این دعا آمده است: یشکو الیک ما لا یخفی علیک. به سوی تو شکایت میکند آنچه بر تو مخفی نیست. و یا یسئلک ما لا یقدر علیه غیرک یعنی: از تو مسئلت میکند آنچه غیر تو بر آن قادر نیست. و یا لا تردنی عن بابک.
مرا از درگاه خود مران.
یوسف بن اسباط از پدرش نقل میکند که وارد
مسجد کوفه شدم و دیدم جوانی با خدای خود مناجات میکند و در سجده خود میگوید: سجد وجهی متعفرا فی التراب لخالقی و حق له. یعنی: صورتم برای خالقم سجده نمود در حالی که آن را به خاک سائیدهام و این حق اوست. پس به سراغش رفتم و دیدم حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) است.
و همچنین بنابر نقل حضرت صادق (علیهالسلام) از زبان یکی از موالیان و بندگان حضرت سجاد (علیهالسلام) حضرت روزی به صحرا رفته و بر روی سنگی خشن به سجده میروند و او میگوید: من ایستاده بودم و صدای گریه و زاری با صدای بلند حضرت را میشنیدم و شمردم که هزار مرتبه میگفت: لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.
سجده یکی از برترین نمودهای بندگی حضرت حق میباشد که میتوان در ضمن انجام آن به عالیترین کمالات نائل آمد. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: سوگند به خداوند، کسی که حقیقت سجده را در عبادت خود بیاورد و هرگز دچار خسارت نخواهد شد.
در ظاهر، شکل ظاهری سجده محقق نمیگردد مگر اینکه انسان از جمیع اطراف خود با در افتادن به روی زمین، خود را برکنار داشته و از همه چیز، خود را محجوب نماید و در باطن نیز حقیقت سجده حاصل نمیشود مگر با فاصله گرفتن به
قلب و سر و روح و همه
حواس و ادراک، از آنچه غیر خداست و اقبال تام و تمام به مقام عبودیت در مقابل حضرت
الله که در نهایت، این حالت متعالی به مقام فنا منجر خواهد شد که برترین مقام کمالی برای انسان است و به معنای رسیدن به ادراک و شهود واقعی
توحید و نیستی محض خود و ماسوا در مقابل خداوند متعال است. به هر حال در روایات آمده است که سجود افضل اعمال بدنی است و از سایر عبادات در نورانی نمودن انسان مؤثرتر است.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: نور را در گریه و سجده یافتم و روایت شده که نزدیکترین حالت عبد به خداوند حال سجده است بخصوص اگر گرسنه بوده و مشغول گریه باشد.
حال بر این اساس حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام) که سجده
های طولانی و زیادی داشتهاند، در حال نماز و غیر آن که به سجده میرفتهاند آنقدر در سجده مکث میکرده و مشغول مناجات و یاد حق بودهاند که عرق تمام صورت مبارکشان را میپوشانیده و آب از سر و روی ایشان میریخته است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هرگاه حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به نماز میایستادند، رنگشان تغییر میکرد و هرگاه به سجده میرفتند، سرشان را بلند نمیکردند تا اینکه عرق از سر و روی ایشان میبارید.
در نقل دیگر هم امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بسیار گریه میکردند و یکبار که در موضعی زبر و درشت در
کوه جبان در اطراف مدینه به نماز ایستاده بودند، به سجده رفته و پس از اینکه از سجود سر برداشتند کان در آب فرورفته بودند و این به خاطر کثرت گریه
های ایشان بود.
از امام صادق سؤال شد چرا خداوند
حضرت ابراهیم را به عنوان خلیل خود اتخاذ فرمود؟ حضرت پاسخ داد: به خاطر کثرت سجده
های آن بزرگوار بر روی زمین.
آری سجده بر روی زمین و تداوم این عمل مقدس باعث صعود
انسان به کمالات بلندی خواهد شد.
حضرت سید الساجدین (علیهالسلام) هم که به
لقب سجاد ملقب گردیدهاند، به خاطر کثرت سجده
های آن حضرت بوده و روایات متعددی در این ارتباط وجود دارد که در بحث لقب سجاد بعضی از آنها بیان گردیده است. چه اینکه حضرت شبانهروز هزار رکعت نماز میخواندند
که مستلزم تعداد بسیاری سجده است که این نیز بر کثرت سجده
های حضرت دلالت دارد.
به گوشهای از کثرت نمازهای حضرت در روایات اسلامی اشاره شده است. طبیعتا این سجده
های طولانی و زیاد در بدن مبارک حضرت بخصوص در مواضع پنجگانه سجده، آثار خود را بجای گذاشته بود و باعث زبری و برآمدگی این مواضع شده و حضرت مجبور بودند مرتب پینه
های برآمده در آن مواضع را قطع نمایند که به همین مناسبت به ذوالثفنات نیز مشهور شده بودند.
در روایت آمده است که چون حضرت باقر به پدر نگریستند و آثار عبادت را که در همه اعضاء و جوارحشان ظاهر شده بود دیدند، متوجه شدند از کثرت سجود، بینی حضرت آسیب دیده و سوراخ شده و لذا شروع به گریه نمودند و پدرشان با برخوردی عجیب ایشان را ساکت نمودند.
همچنین در برخورد
عبدالملک بن مروان با حضرت سجاد (علیهالسلام) که در کاخ سلطنتی او در
شام انجام گردید، با مشاهده آثار عبادت در سیمای حضرت، سخن به تمجید و تعریف از ایشان گشود.
چه اینکه در روایتی دیگر، از حج
هشام بن عبدالملک و عدم توفیق او برای استلام
حجرالاسود به خاطر ازدحام شدید مردم، سخن به میان آمده است، در حالی که او از این عمل مستحبی محروم شده بود، برای او منبری نصب کردند و بر آن نشست و اهل شام بر گرد او حلقه زدند. در این هنگام حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در حالی که دو حله
احرام پوشیده بودند، رو به سوی کعبه آوردند. صورتشان از همه مردم زیباتر و بوی دلنواز و طیب وجودشان از همه دلانگیزتر، و در محل سجده ایشان چیزی به مانند زانوی ماده بزی مشاهده میشد. بین عینیه سجادة کانها رکبة عنز.
شیخ صدوق از امام محمد باقر (علیهالسّلام) روایت کرده است که پدر بزرگوارش سجده بسیار میکرد. هر وقت بلایی از او دفع میشد یا از
شر بدخواهی نجات مییافت یا از
نماز فارغ میشد یا در اصلاح بین دو
خصم کامیاب میگشت سر به سجده مینهاد.
حضرت زینالعابدین امام سجاد (علیهالسلام) به حق به عنوان جمال نیایشگران شهرت یافتهاند و این بخاطر اهتمام خارقالعاده آن حضرت به تلاوت ادعیه و انس با مناجات
های بسیار و اشتغال
طولانی به راز و نیاز با خداوند سبحان بوده است.
در عصری که دشمنان توحید و معنویت، محرابها را به خون موحدان و آزادگان رنگین ساخته بودند و هر نغمهای که حاکی از رهائی از زنجیرهای قطور بردگی و اسارت در مقابل
هوا و هوس و
شهوات و رذائل بود، با خشنترین هجوم سرکوب میگردید، در عصر ظلمت و خمودگی و تباهی، امام زینالعابدین (علیهالسلام) بر اساس نور عصمت و تشخیص صحیح نوع وظیفه خطیری که بر دوش مبارک داشتند، با انشاء دعاهای عالیة المضامین، نهضتی عمیق و فراگیر در روشنگری فکری و معنوی جامعه خود آغاز نمودند که آثار پر برکت خود را برای احیاء جامعه شیعی و اسلامی و هدایت گسترده توده
های نیازمند به
ارشاد و دستگیری، برجای گذاشت.
بهر تقدیر حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از این طریق سرمایهای بس گرانقدر به
ارث گذاشتند که مجموعه آن تحت عنوان
صحیفه کامله سجادیه شهرت یافته و به حق اخت القرآن یعنی خواهر
قرآن لقب گرفته است.
بخشی از ادعیه و مناجات
های حضرت که تحت عنوان مناجات
های خمس عشر مشهور است، قابل توجه میباشد که دنیائی از عشق و
شور و نیاز در زمینه
های مختلف در آن تعبیه شده است.
امام معصوم (علیهالسلام) مدار و محور کمال و فضیلت و شخصیت جامع و کاملش، مجمع همه خوبیها و فضائل است و از اینرو الگوی کامل و فوق کمال برای اقتداء در همه ابعاد زندگی است.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) معصوم ششم و امام چهارم در تمام ابعاد وجودی برای جامعه بشری بهویژه
شیعیان آن حضرت، الگو میباشند.
این شخصیت بزرگ حالات شخصی و ویژگی
های فردی بیشماری داشتند که تمام آنها برای دلسوختگان سلوک الی الله قابل اقتباس و تبعیت است.
بخشهایی از این ویژگیها و حالات را اشاره نموده و اسناد آنها را ذکر مینمائیم:
۱- کیفیت لباس حضرت.
۲- نوع زیراندازی که حضرت استفاده میکردند.
۳- کیفیت راه رفتن حضرت (متانت فوقالعاده).
۴- نحوه نشستن حضرت.
۵- نقش انگشتری حضرت.
۶- امام سجاد (علیهالسلام) و حفظ کرامت نفس در تهیه مرکب سواری.
۷- افطاری، سحری و شام حضرت (کیفیت غذای حضرت).
۸- بعضی از میوهها و غذاهای مورد علاقه حضرت.
۹- صوت زیبای حضرت سجاد (علیهالسلام) در موقع
تلاوت قرآن.
۱۰- عدم تکلم حضرت در ما
بین الطلوعین.
۱۱- کیفیت سلوک حضرت در
ماه رمضان.
۱۲- سایر حالات و ویژگی
های فردی حضرت.
حلبی از معصوم (علیهالسلام) روایت کرده است که از ایشان در مورد پوشیدن لباس خز (پارچهای بافته شده از ابریشم مخلوط با پشم) سؤال نمودم فرمود: مانعی ندارد. حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در زمستان لباس و جامه خز میپوشید و چون تابستان میرسید آن را میفروخت و پولش را در راه خدا
صدقه میداد و میفرمود: من از خدایم خجالت میکشم که از پول لباسی که خدا را در آن پرستیدم مصرف کنم.
سلیمان بن راشد از پدرش نقل میکند که میگوید: من علی بن حسین (علیهالسلام) را دیدم که دراعهای سیاه (نوعی جامه پشمین) و طیلسان آبی (جامهای است که همه بدن را پوشانده و از تفصیل و خیاطی خالی است، دائرهای شکل بوده و پائین آن باز است که خواص و علما و مشایخ آن را میپوشیدند) پوشیده بود.
حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند: عادت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) این بود که روپوشی بلند از خز که قیمتش پنجاه دینار بود و مطرف خز (ردایی که مربع مربع بوده و علامت داشت) که قیمتش پنجاه دینار بود، میپوشیدند.
در همین ارتباط باز از حضرت رضا (علیهالسلام) نقل شده است که فرمود: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در زمستان جبه خز و مطرف خز و قلنسوه خز (شب کلاه) میپوشیدند و زمستان را با آنها میگذرانیدند و مطرف (پالتوی بلند مربع مربع) را در تابستان فروخته و پولش را در راه خدا صدقه میدادند و میفرمودند: «من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛
چه کسی زینت الهی را که برای بندگانش خارج فرموده و روزی
های پاک و پاکیزه را
حرام کرده است.»
همچنین در زمینه لباسی که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به هنگام زفاف و برای مراسم عروسی خود، پوشیده بودند روایتی نقل شده است که بسیار جالب به نظر میرسد.
از ابیخالد کنکر کابلی روایت شده است که گفت:
یحیی بن امالطویل که
خداوند درجه او را رفعت بخشد و او فرزند دایه حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) بود مرا ملاقات کرد. پس دستم را گرفت و با او به سوی حضرت رفتم. پس ایشان را دیدم که در منزلی که مفروش به فرش
های رنگ شده و دارای دیوارهای سفید (و یا آهکمالی شده) بود، نشسته در حالی که لباس
های رنگآمیزی شده پوشیده است. من خیلی نشستن نزد ایشان را
طول ندادم و همین که بلند شدم به من فرمود: فردا به نزد من بیا انشاء الله تعالی. من خارج شدم و به یحیی گفتم: مرا بر مردی وارد کردی که لباس
های رنگآمیزی شده میپوشد!! و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان برنگردم. بعد فکر کردم که برگشتن من نزد ایشان بیضرر است و لذا فردا به نزدشان رفتم. دیدم درب منزل باز است ولی هیچکس را ندیدم و لذا تصمیم گرفتم که برگردم، در این هنگام کسی از داخل خانه مرا صدا زد و من
گمان کردم غیر من را اراده نموده است، بعد من را ندا داد که ای کنکر داخل شو. و این اسمی بود که مادرم مرا به آن نامیده بود و احدی جز من آن را نمیدانست!! پس بر ایشان داخل شدم و دیدم در منزلی که از گل ساخته شده است بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است و یحیی هم نزد ایشان است. بعد به من فرمود: ای اباخالد من نزدیک به عروسی هستم و آنچه که تو دیروز دیدی خواسته و رای خانمها بود و قصد نداشتم که با آنها مخالفت کنم. بعد هم بلند شده و دست من و یحیی را گرفتند و ما را به کنار برکه آبی آورده و فرمود: بایستید، ما ایستادیم و به ایشان نگاه میکردیم.
آنگاه حضرت فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. بر روی آب راه رفت تا اینکه دیدیم
کعبه از بالای آب ظاهر گردید. من عرض کردم: الله اکبر، الله اکبر، تو کلمه بزرگ و حجت عظمی میباشی. صلوات خداوند بر تو باد. حضرت به ما توجه نمود و فرمود:
سه نفرند که خداوند در
روز قیامت به آنها نگاه نخواهد کرد و آنها را تزکیه نکرده و برای آنها
عذاب دردناکی است. اول کسی که در ما و درباره شخصیت ما چیزی را داخل نماید که از ما نیست، دوم کسی که از ما چیزی را خارج کند که آن از ماست، سوم کسی که معتقد باشد این دو گروه از
اسلام بهرهای دارند.
از این حدیث، به دست میآید در مراسمی نظیر عروسی تا آنجا که به
حدود شرعی و الهی تعدی صورت نگیرد، تبعیت از خواسته خانمها و مراعات آداب و رسوم مرسومه در مراسم عروسی، مانعی ندارد. گرچه عادت اولیه حضرت سجاد (علیهالسلام) پوشیدن لباس کرباس بوده است، ولی برای عروسی لباس رنگآمیزی شده هم میپوشیدند.
در زمینه نحوه لباس حضرت روایت دیگری نیز وجود دارد که بسیار عجیب و جالب به نظر میرسد.
اصمعی میگوید، من در صحرا بودم که ناگهان جوانی را دیدم که از جمعیت فاصله گرفته و در حالت انعزال از آنها بود و لباسی که پوشیده بود کهنه و نخنما شده بود، ولی دارای سیمایی باابهت بود، به او نزدیک شده و گفتم: اگر حال و وضعیت خود را نزد این افراد به شکایت ببری حتما آنها بعضی از آن را برای تو اصلاح خواهند کرد و به تو رسیدگی مینمایند. آن جوان با شنیدن این سخن اشعاری را انشاء فرمود که دلالت بر کمالات بلند روحی و
عزت نفس و
توکل آن بزرگوار بر خداوند متعال بود.
مضمون این اشعار چنین است: لباسم در دنیا صبر بر شداید و مشکلات را بر خود همواره کردن است و لباس آخرتم بشاشت و بشر است.
اگر امر سختی به من برسد به عزیز و عزت او پناه میبرم چرا که من از قومی هستم که صاحب افتخارات میباشند. و از اهل دنیا جز اسمی باقی نمانده است...
بعد از اسم آن جوان پرس و جو نمودم، معلوم شد او علی بن حسین (علیهالسلام) است. آنگاه گفتم: آری نباید این جوجه جز از آن لانه بیرون بیاید!!! (ابی ان یکون هذا الفرخ الا من ذلک العش)
با توجه به این روایت و آنچه قبلا بیان گردید به دست میآید که حضرت در پوشیدن لباس حالات مختلفی داشتهاند، هم لباس
های ساده و بعضا مندرس میپوشیدند و هم در شرایطی خاص لباس
های رنگی و مرتب و در همه این امور به وظیفه خود عمل کرده و هیچ توجه استقلالی به لباس نداشتند.
در زمینه نوع پوشش حضرت سجاد (علیهالسلام) قضیهای در زمینه نحوه پوشش ایشان برای تشرف به
مسجد پیامبر در دل شب نقل شده است که قابل توجه میباشد. چه اینکه نحوه پوشش و لباس حضرت در موقع نماز خود بحث دیگری است که تحت همین عنوان بررسی گردیده است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: یکی از بردگان حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در شبی سرد با حضرت برخورد نمود در حالی که ایشان جبهای از خز (پارچه پشمی و یا ابریشمی) و ردایی از خز که مربع شکل بوده و دارای نشانههایی بود و عمامهای از خز پوشیده بودند و خود را به غالیه (که عطری معروف است) خوشبو نموده بودند. او به حضرت عرض کرد: قربان شما بشوم در این ساعت و با این هیات به کجا تشریف میبرید؟ فرمود: به سوی مسجد جدم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میروم که
حورالعین را از خداوند عزوجل خطبه کرده و به عقد درآورم!!
(یعنی به عبادت مشغول شده و در ثواب، خداوند برای من حورهای بهشتی منظور فرماید.)
البته مطرح شدن این انگیزه برای عبادت، منافاتی با مرتبه متعالی وجود اقدس آن حضرت که در آن حد، چیزی جز عشق به حضرت حق و انجام عبادات به خاطر محبت دوست، مطرح نیست، ندارد. چرا که در آن موقعیت حضرت باید چیزی را برای سؤالکننده مطرح میکردند که قابل فهم او باشد. و از این گذشته انجام عبادات با توجه به این سری انگیزهها فی حد نفسه و بیان آن برای مردم اثر تربیتی داشته و میتواند آنها را به سوی اعمال صالح سوق دهد.
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود: برای حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بالشت و پشتی و همچنین نوعی زیرانداز که در آن تمثالها و عکسهایی بود، وجود داشت که بر آن مینشست.
در حدیث دیگری آمده که ابوخالد کابلی روزی به حضور حضرت مشرف شد و مشاهده کرد حضرت بر روی فرش
های رنگآمیزی شده نشستهاند و فردای آن روز که آمد دید روی حصیری از درخت خرما جلوس فرموده است (تفصیل این حدیث در کیفیت لباس حضرت سجاد (علیهالسلام) بیان گردید.)
البته باید توجه داشت حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) برای جای نماز خود از مواضع زبر و سنگ
های خشن استفاده میکردند و در بعضی از مواقع روی سنگ
های داغ و آتشین به نماز میایستادند که تحت عنوان مکان حضرت سجاد (علیهالسلام) در موقع نماز جزئیات آن ذکر گردیده است.
نوع زیرانداز حضرت زینالعابدین در موقع سوار شدن بر مرکب نیز قابل توجه است.
ابراهیم بن ابییحیی مدائنی از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که فرمودند: علی بن حسین (علیهالسلام) بر مرکبی سوار میشدند که بر روی آن قطیفهای سرخ (جامهای مخملین) افتاده بود.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) مظهر کمالات و دارای فضائل بیپایان در ابعاد وجودی و شخصیتی بودهاند که یکی از آنها متانت فوقالعاده از یک سو و ابهت و جلالت از سوی دیگر میباشد. اما به ابهت و جلالت حضرت،
فرزدق در اشعار معروف خود اشاره نموده است که:
یغضی حیاء و یغضی من مهابته •••• فما یکلم الا حین یبتسم
او چشم خود را از روی حیاء میبندد و دیده خلق از جلالت او فرو میافتد و هرگز سخن نمیگوید مگر اینکه در حال تبسم باشد (و یا در مقابلش هرگز کسی سخن نمیگوید مگر او تبسم نماید.)
اما متانت فوقالعاده حضرت ابعاد مختلفی دارد که گوشهای از آن در نحوه راه رفتن آن حضرت ظاهر شده است.
۱- امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: علی بن حسین (صلواتاللهعلیه) به گونهای راه میرفتند که کان بر روی سر حضرت پرندهای وجود دارد و دست راست ایشان از دست چپشان سبقت نگرفته و تجاوز نمیکرد.
(کان علی راسه الطیر) که در متن این روایت آمده است، برای توصیف حضرت به سکون و وقار میباشد و اینکه در ایشان هیچ نوع از سبکی و اضطراب وجود نداشت چون پرنده جز بر چیز ساکن نمینشیند.
سفیان بن عیینه میگوید: هرگز حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) دیده نشدند که در حال راه رفتن، دستشان از ران پایشان تجاوز کند.
در کتاب
کشف الغمه نیز آمده است: هرگاه حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) راه میرفتند، دستشان از ران پایشان تجاوز نمیکرد و دستشان را بالا و پایین نمیبردند و دارای سکینه و آرامش و خشوع بودند.
آری در واقع حضرت مصداق بارز این آیه کریمه قرآن بودند که: «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا؛
»
ابوحمزه ثمالی میگوید: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را دیدم که نشسته بودند در حالی که یکی از پاهای خود را بر روی ران پای دیگر گذاشته بودند. من عرض کردم: مردم این نحوه نشستن را نمیپسندند و میگویند آن نحوه نشستن خداوند است!!
حضرت فرمود: من به اینگونه نشستم چرا که خسته شده و ملالت به من روی آورده بود و خداوند را هرگز ملالت عارض نشده و او را خواب و چرت فرا نمیگیرد.
امام سجاد (علیهالسلام) بر اساس یکی از سنن اسلامی
انگشتر به دست مینمودند، و انگشتری ایشان دارای نقوش مختلفی بوده است که نوع آنها در روایات ذکر شده است.
از آن جمله از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که نقش خاتم علی بن حسین (علیهالسلام) چنین بود: الحمد لله العلی العظیم.
چه اینکه از حضرت ابیالحسن الرضا (علیهالسلام) نقل شده است که نقش انگشتری حضرت سجاد (علیهالسلام) چنین بود: خزی و شقی قاتل الحسین بن علی (صلواتاللهعلیه).
خوار و بدبخت گردید کشنده امام حسین (علیهالسلام).
همچنین حضرت صادق (علیهالسلام) از قول پدرشان نقل کردهاند که ایشان فرمودند: نقش خاتم پدرم چنین بود: العزة لله.
همچنین از حضرت رضا (علیهالسلام) نقل شده که نقش خاتم حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نقش خاتم پدرشان بود بدینصورت که ان الله بالغ امره.
و در کتاب
الفصول المهمه تالیف
ابنصباغ مالکی آمده است: نقش خاتم حضرت امام زینالعابدین (علیهالسلام) این چنین بود: و ما توفیقی الا بالله.
اما آنچه در این ارتباط بسیار جالب است حدیثی است که
محمد بن مسلم از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که از حضرت راجع به انگشتر امام حسین بن علی (علیهالسلام) پرسیدم که به دست چه کسی افتاد؟ و عرض کردم من شنیدهام در هنگامی که همه چیز حضرت غارت شد، این انگشتر هم از انگشت ایشان ربوده شد. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: آنچنانکه میگویند صحیح نیست، هر آینه حضرت حسین (علیهالسلام) به فرزندش علی بن حسین (علیهالسلام)
وصیت نمود و او را
وصی خود قرار داد و انگشترش را در دست او قرار داد و امرش را به او تفویض کرد. همچنانکه
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نسبت به
امام حسن (علیهالسلام) و امام حسن (علیهالسلام) نسبت به امام حسین (علیهالسلام) انجام داده بود و این انگشتر سپس به پدرم رسید بعد از پدرش، و از او به من رسید و آن هم اکنون نزد من است و من هر جمعه آن را به دست نموده و در آن نماز میخوانم.
محمد بن مسلم میگوید: روز جمعهای بر او وارد شدم در حالی که مشغول نماز بودم، پس چونکه از نماز فارغ شد دستش را به سوی من دراز نمود و من در انگشت مبارک او انگشتری دیدم که نقشش چنین بود: لا اله الا الله عدة للقاء الله یعنی: لا اله الا الله زاد و توشه لقاء الهی است پس فرمود: این انگشتر جدم حضرت ابیعبدالله حسین (علیهالسلام) است.
با توجه به نقش
های انگشتری حضرت سجاد (علیهالسلام) معارف ناب و گرانقدری به دست میآید که بر اهلش پوشیده نیست.
ابنسنان از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده است که حضرت فرمود: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) مرکبی را به یکصد دینار میخریدند تا بدینوسیله کرامت نفس خود را حفظ نمایند.
از این حدیث شریف به دست میآید تهیه وسیله سواری پسندیده اگر به منظور حفظ کرامت نفسانی باشد، امری نیکو است برخلاف اینکه با انگیزههایی از قبیل تکبر، به رخ کشیدن خود، تحقیر دیگران، راحتطلبی و... این کار صورت گیرد که در این صورت همه این انگیزهها، ناپسند و عمل مبتنی بر آن نیز در معیار ارزشی اسلام، فاقد ارزش بلکه ضد ارزش میباشد. اما از آنجا که خداوند،
مؤمن را از
عزت خود بهرهمند فرموده و هرگز به اموری که موجب
وهن شخصیت او باشد راضی نیست، اعمالی نظیر آنچه حضرت سجاد (علیهالسلام) در تهیه
مرکب شایسته انجام دادند، یک کار ارزشی و ممدوح خواهد بود.
خداوند متعال هم در
قرآن فرموده است: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر؛
هر آینه بنی آدم را
اکرام نمودیم و آنها را گرامی داشتیم و آنها را در دریا و خشکی بر مرکبها سوار کردیم.»
در خلال روایت مفصلی که یکی از کرامت
های بزرگ حضرت سجاد (علیهالسلام) در زمینه قضاء دین یکی از شیعیان را بیان میکند، چنین آمده است که: حضرت به
کنیز خود دستور دادند: یا فلانه (اسم کنیز را آوردند) سحری و افطاری مرا بیاور. او هم دو قرص نان آورد. حضرت آن را به یکی از شیعیان خود که مقروض بود دادند و او آنها را به بازار برده و با یک ماهی و کمی نمک تعویض کرد و بعد صاحبان ماهی و نمک آن دو قرص نان را نزد او آوردند و گفتند ای بنده خدا تلاش کردیم خودمان یا یکی از خانوادهمان این نان را بخوریم ولی دندانمان در آن کارگر نیفتاد!! و لذا اینها را برای تو بر گردانیدیم و بعد هم فرستاده حضرت آمد و همان دو قرص نان را برای حضرت باز پس گرفت ولی به برکت آن، وضع آن شیعه بکلی دگرگون شد و همه قرض خود را داد.
از این روایت به دست میآید، حضرت زینالعابدین برای سحری و افطاری خود از دو قرص نان این چنینی استفاده میکردهاند.
در روایتی دیگر که سیره حضرت در
انفاق در روزهایی که
روزه بودند را بیان میکند، آمده است: بعد از اینکه حضرت تمام غذای طبخ شده را بین مردم تقسیم میکرد و همه دیگها تمام میشد، آنگاه مقداری نان و
خرما برای ایشان میآوردند و شام حضرت همان بود.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) به
انگور علاقه داشتند و از آن خوششان میآمد. در عین حال بر اساس آیه «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛
» که وصول به بر و
نیکی را در گرو انفاق از چیزی که
انسان آن را دوست میدارد دانسته، حضرت همین میوه مورد علاقه خود را انفاق مینمودند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از انگور خوششان میآمد. روزی مقداری انگور مرغوب و زیبا به
مدینه آورده شد و امولد حضرت (کنیز ایشان) مقداری از آن را خریده و به هنگام افطارشان نزد ایشان آورد و حضرت از آن تعجب نموده خشنود شدند. و قبل از اینکه دستشان را به سمت آن دراز کنند سائلی به در خانه مراجعه نمود.
حضرت به آن کنیز فرمودند: این انگور را برای او ببر. کنیز گفت: ای مولای من بعضی از این انگور او را کفایت میکند. حضرت فرمود: نه، به خدا قسم!! همهاش را برای او بفرست!!
چون فردا شد باز آن کنیز مقداری از همان انگور خرید و آورد و باز سائلی آمد و مثل آنچه دیروز انجام شد، حضرت دستور داد و آن کنیز هم انگور را برای او فرستاد.
باز کنیز انگوری خرید و در شب سوم آن را برای حضرت آورد ولی دیگر سائلی نیامد. حضرت فرمود: چیزی از آن از ما فوت نگردید و الحمد لله.
نظیر این روایت، روایت دیگری است که
هشام بن سالم میگوید:، علی بن حسین (علیهالسلام) از انگور خوششان میآمد. روزی حضرت روزهدار بودند چون موقع
افطار شد، اول چیزی که برای حضرت آوردند، انگور بود. کنیز حضرت آن را در ظرفی نهاده و مقابل حضرت گذاشت. در این هنگام سائلی آمد و حضرت آن را به او دادند. آن کنیز با دسیسه و حیلهای آن انگور را از سائل خرید و آورد در مقابل حضرت گذاشت که در این حال سائل دیگری آمد. حضرت آن انگور را به او عطا فرمودند و آن کنیز همان کار را تکرار کرد تا اینکه سه بار چنین شد و در دفعه چهارم حضرت آن انگور را تناول فرمود.
همچنین از
عبدالله دامغانی روایت شده است که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) همیشه شکر و بادام صدقه میدادند. وقتی از علت آن سؤال شد، این آیه را تلاوت کردند که «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛
هرگز به بر و نیکی مطلق نمیرسید تا اینکه از آنچه دوست میدارید در راه خدا انفاق کنید.» آری حضرت این دو را دوست میداشتند.
از مجموع این روایات به دست میآید، حضرت سجاد (علیهالسلام) از انگور و
بادام و
شکر خوششان میآمد ولی همه آنها را در راه خدا انفاق میکردند.
در زمینه صوت زیبای حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) دو روایت نقل شده است که از آنها به دست میآید حضرت از صدای بسیار زیبایی برخوردار بودهاند.
۱- امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: علی بن حسین (علیهالسلام) از همه مردم برای تلاوت قرآن مجید صوت زیباتری داشتند و بهصورت مکرر سقاها که از کنار درب منزل حضرت میگذشتند، در آنجا (بیاختیار) میایستادند و به قرائت ایشان گوش میسپردند.
۲-
موسی بن جعفر (علیهالسلام) که خود دارای صوتی زیبا بودند، روزی از روزها فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) قرآن تلاوت میکردند و چه بسا گذرکنندهای از کنار ایشان عبور میکرد و به خاطر زیبایی صدای آن حضرت بیهوش شده از حال میرفت. بعد فرمود: اگر امام گوشهای از این را اظهار کند، مردم توانایی تحمل آن را نخواهند داشت. سؤال شد: آیا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم نماز نمیخواند و صوتش را در موقع تلاوت قرآن بلند نمینمود؟
حضرت جواب دادند که: رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهاندازهای که کسانی که در پشت سر ایشان به
نماز ایستاده بودند قدرت تحمل داشتند بر آنها تحمیل نموده و به همان مقدار از زیبایی صوت خود اظهار میفرمود.
با توجه به صوت زیبای حضرت که آن را به تلاوت قرآن اختصاص داده بودند جالب است دیدگاه حضرت در مورد قرآن را نیز مرور کنیم.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) در ارتباط با تبیین جایگاه قرآن در جامعه و بیان اهمیت آن تلاش وافری داشتهاند. هم خود به آن و قرائتش اهتمام میورزیدند و هم به تفسیر آن جامعه را هدایت میکردند. در این ارتباط چند روایت وجود دارد:
زهری میگوید: علی بن حسین (علیهالسلام) فرمود: اگر تمام کسانی که بین مشرق و مغرب عالم زندگی میکنند بمیرند، من بعد از اینکه قرآن با من باشد، هرگز دچار وحشت نخواهم شد. و ادامه میدهد که حضرت سجاد (علیهالسلام) هنگامی که آیه مبارکه «مالک یوم الدین» را تلاوت مینمود آنقدر آن را تکرار میکرد که نزدیک بود قالب تهی کند.
زهری میگوید: از علی بن حسین (علیهالسلام) شنیدم که میگفت: آیات قرآن خزائن علم است پس هرگاه خزینهای را باز نمودی برای تو شایسته است که به آنچه در آن است، نظر نمایی و بدقت بنگری.
حضرت فرمودند: بر تو باد به قرآن!! چرا که خداوند
بهشت را با دست قدرت خود آفرید، یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و ملاط آن را از مشک قرار داد و خاکش را از زعفران و سنگهایش را لؤلؤ. او درجات بهشت را به قدر آیات قرآن قرار داد پس هر کس از آن بخواند به او میگوید: بخوان و بالا برو و هرکس داخل بهشت بشود، در بهشت درجهای بالاتر از آن نیست مگر
پیامبران و
صدیقین.
حضرت فرمودند: هرکس قرآن را در
مکه ختم کند نمیمیرد مگر اینکه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ببیند و منزلش را در بهشت مشاهده کند...
حضرت در تفسیر این آیه از قرآن «و لکم فی القصاص حیاة؛
» فرمودند: لکم، ای امت محمد فی القصاص حیاة چون کسی که قصد کشتن داشته باشد و بداند که
قصاص خواهد شد و از اینرو از کشتن بازبایستد، این حیات و زندگی کسی است که به
قتل اهتمام کرده است و حیات و زندگی کسی است که میخواست کشته شود و زندگی و حیات غیر آن دو از مردم است هرگاه آنها دانستند که قصاص واجب است. و هرگز دیگر جسارت به قتل به خاطر
ترس از قصاص پیدا نمیکنند یا اولی الالباب صاحبان عقول لعلکم تتقون.
بعد فرمود: ای بندگان خدا!!! این قصاص کشتن شماست برای کسی که او را در دنیا میکشید و روحش را فانی میکنید. آیا شما را خبر ندهم به بزرگتر از این قتل؟ و آنچه که خداوند واجب فرموده برکشنده او، چیزی که بزرگتر از این قصاص است؟! !
مردم گفتند: بلی یابن رسول الله.
فرمود: بزرگتر از این قتل، این است که او را به گونهای بکشد که دیگر قابل جبران نباشد و هرگز بعد از آن زنده نخواهد شد.
گفتند: آن چیست؟
فرمود: آن این است که او را از
نبوت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از
ولایت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) گمراه کند و او را به غیر راه خدا براند و با اتباع شیوه دشمنان علی و اعتقاد به
امامت آنها، او را دچار تغییر و اعوجاج نماید و علی را از حقش دفع کند و فضیلت او را انکار نماید و در زمینه لزوم اداء تعظیم واجب او، بیمبالاتی کند. پس این همان قتلی است که موجب میشود مقتول برای همیشه در
آتش جهنم اهل خلود باشد و لذا جزاء این قتل نیز همانند این است، خلود در آتش جهنم!!
لازم به ذکر است حضرت سجاد (علیهالسلام) در اثر منور نفس قدسی خود یعنی
صحیفه سجادیه، در دعای ۴۲ تحت عنوان و کان من دعائه عند ختم القرآن معارف بسیار بلندی در ارتباط با کتاب خداوند متعال بیان فرمودهاند که جدا باید مورد توجه قرار گیرد.
یکی از قطعه
های بسیار مهم در شبانهروز، زمان مابین طلوع
فجر صادق تا طلوع خورشید میباشد که برای بیدار بودن آن و اشتغال به یاد خدا، سفارش
های زیادی از جانب
ائمه هدی (علیهمالسّلام) رسیده است. خوابیدن در این قطعه از زمان
مکروه و بشدت مورد نکوهش واقع شده است. آری ارزاق مادی و معنوی انسان در این بخش از زمان توزیع میگردد.
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) مقید به بیدار بودن در این وقت بوده و علاوه بر آن جز به
یاد خدا هیچ اشتغالی نداشتند و هرگز با دیگران در این فاصله زمانی مشغول به صحبت در امور عادی نمیشدند.
از قول بعضی از اصحاب حضرت چنین آمده است که: من نزد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بودم و عادت ایشان این بود که هرگاه
نماز صبح را به جا میآوردند تا طلوع خورشید، هیچ سخن نمیگفتند و با کسی تکلم نمیفرمودند و در روزی که زید متولد شد بعد از نماز صبح نزد حضرت آمده و ایشان را به تولد او بشارت دادند. در این هنگام حضرت به اصحابش فرمود به نظر شما اسم این مولود را چه بگذاریم؟...
ماه مبارک رمضان که از مبارکترین زمانها برای انجام امور عبادی به صورت عام است، از اهمیت خاصی نزد اولیاء خداوند برخوردار است. آنان از این میدان بزرگ تقرب الی الله حداکثر استفاده را مینمایند. و خود را در این ماه که شهر الله لقب گرفته است برای یاد و انس با حضر حق، فارغ مینمایند. روزه را به امساک سطحی از خوردن و آشامیدن منحصر نمیدانند و با این عمل، به حقیقت امساک از منهیات الهی و امساک از توجه به غیر خدا مشغول شده و خلاصه بالاترین بهره را در سلوک الی الله و قرب و لقاء او که نتیجه و پاداش
صوم است، میبرند. حضرت سجاد (علیهالسلام) نیز در قله و نقطه مقدم بندگان صالح
الله قرار داشته و در این ماه شریف خود را فقط برای یاد فراگیر حضرت حق فارغ مینمودند.
حصین از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که فرمودند: عادت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) این بود که هرگاه ماه رمضان فرا میرسید جز به
دعا و
تسبیح و
استغفار و
تکبیر به هیچ چیز
تکلم نمیکردند و هرگاه افطار میکردند میگفتند: اللهم ان شئت ان تفعل فعلت یعنی: خداوندا تو اگر بخواهی کاری را انجام دهی انجام خواهی داد.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) در خلال دعاها و مناجات
های خود در ارتباط با ماه مبارک رمضان، چه به هنگام رو آوردن این ماه مبارک، چه به هنگام وداع آن ماه و چه در شبها و سحرهای آن، معارف بلند و نابی در ارتباط با این ماه مقدس بیان فرمودهاند؛ از اینرو تلاوت و دقت در آن ادعیه بسیار شایسته است. تا دیدگاه حضرت سجاد (علیهالسلام) در ارتباط با ماه رمضان روشن گردد.
عصر امامت امام سجاد (علیهالسلام) یکی از سختترین عصرهای تاریخ صدر اسلام قلمداد میگردد چرا که سلسله حاکمان اموی و ایادی آنان با تمام قوا و با استخدام همه ظرفیت شیطنت و خشونت خود، به هدم ارزش
های اسلامی و توحیدی در ابعاد مختلف همت گماشته بودند و با اعمال استبداد فراگیر و سرکوب شدید نیروهای فکری، اجتماعی و تشکیلاتی مربوط به خاندان
رسالت و امامت، و با به شهادت رساندن هزاران انسان پاکباخته و فداکار و آشنای با مبانی وحیانی و آئین توحید و دستورات نبوی و تعالیم علوی، خط نابودی کامل رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد (صلواتاللهعلیهوآله) را با شدت تعقیب میکردند.
بنابراین دوره امامت حضرت سجاد (علیهالسلام) را باید یکی از سختترین دوره
های تاریخ اسلام لقب داد و حقیقتا قلم از ترسیم دشواری خارقالعاده این عصر، احساس عجز نموده، بخصوص در کاری فشرده مانند آنچه در پیش روی ماست، توان ترسیم واقعیت این دوره به غایت مشکل مینماید.
اما با توجه به برنامه بلند مدت حضرت سجاد (علیهالسلام) یکی از اولویت
های قطعی آن امام بزرگوار، آغاز یک نهضت فرهنگی عمیق و
ریشهدار در جهت حفظ و استمرار دستاوردهای رسالت حضرت خاتم الانبیاء (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جد بزرگوار و عمو و پدر ارجمندش بوده است.
نهضت سیاسی با قیام جاودانه عاشورا و حرکت الهی حضرت ابیعبدالله (علیهالسلام) انجام پذیرفت. این نهضت گرچه به ظاهر با موفقیت همراه نبود، و با شدیدترین وجه ممکن سرکوب گردید ولی طراح و مجری آن، آنچنان با نور عصمت و درایت الهی، آن را سامان داد که
دین را به معنای جامع از خطر اضمحلال نهایی حفظ کرده، زمینه رسوایی و انحطاط خط حاکم و نظام سیاسی موجود را به بهترین وجه در بلند مدت فراهم ساخت.
اینک آنچه لازم مینماید آغاز یک نهضت فرهنگی است که از یک سو زمینه بارور شدن اهداف اصیل نهضت حضرت ابیعبدالله (علیهالسلام) را فراهم نموده و از فراموش شدن آن جلوگیری نماید و از سوی دیگر با توجه به اصالت فرهنگ در بینش اسلامی، زمینهساز تاسیس مکتب فراگیر جعفری و نشر معارف اصیل اسلامی در جامعه باشد.
امام زینالعابدین (علیهالسلام) با ایفای نقش امامت در این دوران در بعد فرهنگی، با همه سختی که به همراه داشت، به بهترین وجه رسالت خطیر خود را به انجام رسانده و با حفظ کیان دین مبین اسلام از اضمحلال، زمینه شناخت و بارور شدن ارزشها و تعالیم فراگیر اسلامی در جامعه را فراهم نمودند و با مجاهدات عظیم خود در این نهضت، میراثی جاودانه از تعالیم آسمانی دین مبین اسلام، برای نسل
های بعد به ارمغان گذاشتند.
رسالت اصیل همه
انبیاء و اولیاء آشنا ساختن جامعه بشری با معارف ناب در زمینه مبدا و
معاد و شناخت کامل وظایف گسترده بندگی در مقابل ذات اقدس احدیت است و در مرحله بعد تربیت انسان
های شایسته که این معارف در وجود آنان به بار نشسته باشد و عملا به مقام منیع عبودیت حق متعال واصل شده و موحد و مخلص گردیده باشند و سایر اهداف آنان همه زمینه ساز و مقدمه انجام این رسالت است. بنابراین مبارزه با طاغوتها، تشکیل حکومت و استقرار نظام سیاسی صالح، اصلاح وضع معیشت مردم و... همه و همه مقدمه
خداشناسی و خداباوری است.
از اینرو نهضت فرهنگی از اصالت برخوردار است و چنانچه قرآن میفرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة؛
خداوند در جامعه فاقد دانش، پیامبری از خودشان مبعوث فرمود تا ابتدا آیات او را بر آنها تلاوت نماید و بعد آنها را تزکیه و تهذیب نموده و کتاب و حکمت به آنها تعلیم فرماید.»
انسانسازی که راهی جز تعلیم و تربیت برای آن متصور نیست، هدف اصیل ارسال همه انبیاء و آرمان نهایی همه اوصیاء است.
حال امام زینالعابدین (علیهالسلام) در اوج حاکمیت استبداد و در دورانی که حاکمان اموی تمام توان خود را برای زدودن نور
وحی از سرزمین وحی و نابودی سیره حیاتبخش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسیج کرده بودند، در حالی که هنوز آثار زنجیرهای استبداد بر بدن مطهرش موجود است، با اتخاذ روشی بدیع، زبان خود را در دفاع از حق و بیان معارف اصیل اسلامی به کار گرفته و با موفقت تمام، در خلال مدت مدیدی حدود ۳۵ سال، به بهترین وجه نهضت فرهنگی اسلام و تشیع را رهبری مینمایند.
آری حضرت که بخوبی از عهده رهبری نهضت پدر بعد از
شهادت ایشان بر آمده بودند، در این نهضت نیز به موفقیت دست یافته و دلیل قاطع آن تبلور عظیم فرهنگ اصیل اسلام و تشیع توسط حضرت امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) است که در پرتو فداکاری
های امام سجاد (علیهالسلام) در زمینه تربیت شاگردان شایسته و حفظ و استمرار معارف اسلامی در خلال زمان بسیار سخت مابین
قیام عاشورا و سقوط
بنیامیه، به انجام رسید.
به هر حال بررسی حیات علمی و فرهنگی امام سجاد (علیهالسلام) نیازمند فرصت
طولانی و تحقیقات گسترده تاریخی است و در این مختصر به بررسی بعضی از امور در این زمینه اکتفا میشود:
۱- جایگاه رفیع علمی حضرت سجاد (علیهالسلام).
۲- رهبری فکری جامعه توسط حضرت سجاد (علیهالسلام) با شگردی ویژه و پایهگذاری نهضت فرهنگی.
۳- بیان بدیع معارف الهی و ارائه درس
های سترگ علمی و حقوقی توسط حضرت سجاد (علیهالسلام).
۴- امام سجاد ((علیهالسلام)) و تربیت شاگردان برجسته.
۵- روشنگری و افشاگری توسط حضرت در زمینه مسائل سیاسی جامعه (هشدار به عالمان وابسته).
حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) یکی از مصادیق روشن این آیه کریمه قرآنی میباشند که «کل شئ احصیناه فی امام مبین؛
هر چیزی را در امام مبین - کارنامهای روشن - برشمردیم.» چرا که بر اساس روایات متعدد هنگامی که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این آیه سؤال شد حضرت، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به عنوان امام مبین معرفی کردند
و جانشینان آن امام، همه وارث علم و سایر کمالات خدادادی آن بزرگوار میباشند. آری حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) باب مدینه علم پیامبر میباشند که «انا مدینة العلم و علی بابها
من شهر علم هستم و علی درب آن میباشد.» و تمام علم حضرت به جانشینان ایشان یکی پس از دیگری انتقال یافته است.
علاوه بر
علم غیب امام سجاد (علیهالسلام) که در عنوان علم لایتناهی حضرت به گوشهای از آن اشاره شد، باید توجه داشت حضرت سجاد (علیهالسلام) دارای علوم همه انبیاء و صاحب مراتب عالی علم میباشند.
حضرت در زمینه الهی بودن علم ائمه و گستردگی دامنه آن میفرمایند: حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امین خداوند در روی زمین بود و چون به لقاء حق شرفیاب شد، اهل بیت او وارثان او و امینان خداوند در روی زمین میباشند. علم منایا و بلایا (که علم به سرنوشت و مقدرات انسانهاست)، نسب عرب، طهارت مولد آنان، نام شیعیان و اسامی پدران آنها، همه نزد ماست. ما برگزیدگان خداوند و اوصیای پیامبریم و از هر فرد دیگری به قرآن سزاوارتر میباشیم. ما در مراتب عالی علم قرار داریم و علوم همه انبیاء نزد ما به ودیعت گذارده شده است.
ائمه (علیهمالسّلام) قسم یاد میکردند که «علم الکتاب و الله کله عندنا
قسم به خداوند که همه علم کتاب نزد ماست.» همان علمی که جانشین
حضرت سلیمان با قطرهای از آن،
تخت بلقیس را از
یمن به
فلسطین آورد.
یکی دیگر از ابعاد علوم ائمه (علیهمالسّلام) بهرهمندی آنان از اسرار و علومی ویژه است که نمیتوان آن را در اختیار همه قرار داد و همچنین سر آمدی آنان در علم فقه و احکام که حضرت سجاد (علیهالسلام) در این دو بخش نیز پیشتاز و نمونه بودهاند.
به هر تقدیر بر اساس یکی از اعتقادات ضروری شیعه، ائمه دین (علیهمالسّلام) به جمیع الهی و بشری عالمند و هیچ چیز بر آنها مخفی نمیباشد و حضرت سجاد (علیهالسلام) نیز امام بر حق و وارث شجره طیبه علم و کمال پدران معصوم خود بودهاند.
در زمینه جایگاه رفیع علمی حضرت سجاد (علیهالسلام) دو استدلال دیگر نیز قابل توجه است:
۱- تمام میراث سترگ علمی که در عصر
امام باقر (علیهالسلام) که بحق شکافنده علوم لقب گرفتند و در زمان امام صادق (علیهالسلام) که به خاطر تلاش در نشر
فرهنگ اسلام و تبیین
احکام و معارف ناب، بحق رئیس مذهب لقب یافتند در اختیار جامعه اسلامی قرار گرفت از حضرت سجاد (علیهالسلام) بوده، بر اساس وراثت در صفات کمالیه که از اصول اساسی امامت میباشد، همه را از آن امام بزرگوار به
ارث برده بودند.
۲- بر اساس «ان آثارنا تدل علینا: آثار و نتایج وجود ما بر کمالات ما دلالت میکند.» مجموعه
های پرقیمت و بیبدیل بجا مانده از حضرت سجاد (علیهالسلام) از قبیل صحیفه کامله سجادیه و
رسالة الحقوق و صدها حدیث و روایت از یکسو و شاگردان تربیت شده و به مرتبه کمال رسیده نظیر
ابوحمزه ثمالی که او را ائمه هدی
سلمان و
لقمان زمان نامیدهاند، از سوی دیگر دلالت واضح به جایگاه رفیع علمی و فرهنگی حضرت دارد.
یکی از شعبه
های علوم جامع ائمه هدی (علیهمالسلام)، بهرهمندی آنان از اسرار و علوم ویژهای است که آن را نزد خود نگهداری نموده و جز به کسانی که ظرفیت تحمل آن را داشته و آنان بسیار اندک بودهاند، از دیگران مکتوم نگه میداشتهاند.
در خلال اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است به بهرهمندی خود از این علوم اخبار فرمودهاند:
انی لاکتم من علمی جواهره •••• کی لا یری الحق ذو جهل فیفتننا
و قد تقدم فی هذا ابوحسن •••• الی الحسین و وصی قبله حسنا
قرب جوهر علم لو ابوح به •••• لقیل لی انت ممن یعبد الوثنا
و لاستحل رجال مسلمون دمی •••• یرون اقبح ما یاتونه حسنا.
- من از دانش خود گوهرهای آن را پنهان و کتمان میکنم تا آدم جاهلی که حق را نمیتواند ببیند ما را به مشکل نیندازد و به آزار و ایذاء ما مشغول نشود.
- حضرت ابوالحسن علی بن ابیطالب در بهرهمندی از این علوم پیشتاز بوده و بعد، آن حضرت این دانش را به امام حسن و
امام حسین به عنوان وصیت به
ودیعه نهاده است.
- پس چه بسا گوهر علمی که اگر آن را فاش سازم، مرا متهم به
بتپرستی خواهند کرد.
- و مردان مسلمانی ریختن خونم را
مباح خواهند شمرده و این زشتترین کار خود را نیکو خواهند پنداشت.
باید توجه داشت ممکن است علم مورد نظر حضرت از سنخ علم توحید در مراتب اعلای آن باشد.
یکی دیگر از شعبه
های علم ائمه هدی (علیهمالسّلام) آگاهی اتم آن بزرگواران از جمیع احکام الهی و همه حلال و حرامها میباشد که اصطلاحا به علم فقه شهرت یافته است.
بکر بن کرب صیرفی میگوید از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: هر آینه نزد ما چیزی است که با وجود آن هرگز به مردم نیازی نخواهیم داشت ولی مردم حتما به ما محتاج و نیازمند میباشند، و نزد ما کتابی است به املاء حضرت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خط حضرت علی (علیهالسلام)، صحیفهای که در تمام حلالها و حرامها موجود است و شما برای کاری نزد ما میآئید و سپس ما هرگاه به آنچه از ما کسب تکلیف کردهاید عمل کنید و یا آن را ترک کنید، میشناسیم و میفهمیم.
اما امام سجاد (علیهالسلام) به اعتراف بسیاری از تذکرهنویسان، سر آمد فقیهان دوران خود بودهاند و هیچکس در علم فقه مقدم بر ایشان نبوده است.
اقرار به این مطلب و مرجعیت آن بزرگوار در این زمینه حتی شامل دستگاه اموی و شخص عبدالملک مروان و علماء درباری او مانند زهری نیز بوده است.
ابنجوزی حضرت را به لقب سیدالفقهاء ملقب نموده و از قول تعداد بسیاری نقل کرده است که ما در میان فقیهان، فقیهتر از علی بن حسین (علیهالسلام) ندیدیم. (ما راینا افقه من علی بن حسین (علیهالسلام))
این جمله هنگامی ارزش خود را نشان میدهد که توجه داشته باشیم در عصر حضرت فقهای بسیاری میزیستهاند.
حضرت سید الساجدین (علیهالسلام) برای ایفای نقش برجسته امامت خویش در دوران پس از واقعه خونبار عاشورا، نقشهای بسیار پیچیده و چند سویه طراحی نمودند تا با پایهگذاری نهضت فرهنگی عمیق و گسترده، اهداف بلند
اسلام و
رسالت را به تحقق نزدیک نموده، و با حفاظت از دستاوردهای نهضت پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین (علیهالسلام)، زمینه تعمیق و بارورشدن آن را فراهم سازند.
شناخت این نقشه نیازمند بررسی
های گسترده در تاریخ و اسناد موجود که مجالی بسیار واسع میطلبد، اما بهصورت خلاصه میتوان اظهار داشت با توجه به شرایط استثنایی و وحشتناک عصر این امام همام، عملکرد حضرت سجاد (علیهالسلام)، آیتی روشن از یک اعجاز واقعی است. سرکوب شدید دشمن، از هم گسیختگی نیروها، نفوذ گسترده آموزه
های غیر اسلامی در جامعه، خفقان و استبداد شدید، تحت مراقب دائمی بودن، حاکمیت یاس و ناامیدی بر بخش وسیعی از مسلمین، شیوع انحرافات عقیدتی از خط راستین امامت و...، با این همه چگونه باید سکان مدیریت جامعه را هدایت نمود که هم از اساس معارف اسلامی و دستاوردهای رسالت حفاظت به عمل آمده و هم زمینه بسط و گسترش معارف ناب فراهم گردد.
و این همه در خدمت تربیت انسان
های لایق قرار گرفته و عملا شروع به نیرو سازی و کادر سازی کرده تا خسارت
های انسانی گذشته و حال را نه تنها جبران کرد که بر آن فائق آمده و زمینه یک انقلاب فرهنگی بزرگ را که باید به دست دو امام عزیز بعدی به وقوع بپیوندد، فراهم ساخت. و در ضمن شور و نشاط و باور داشتن و اعتماد را نیز به جامعه پیروان واقعی بر گرداند و از عقب گرد و انحطاط روحیه، آنها را محافظت نمود.
در این راستا حضرت زینالعابدین (صلواتاللهعلیه) با رفتار و گفتار خویش بهترین عملکرد را در تاریخ از خود ارائه دادند.
توجه به سر فصل
های زیر در راستای ادعای فوق قابل توجه میباشد:
۱- تذکر دائمی مصائب وارد بر آل الله در حادثه خونبار کربلا که تحت عنوان تداوم
عزاداری حضرت سجاد (علیهالسلام) برای پدر مورد بررسی قرار گرفت.
۲- حضور فعال در عرصه
های اجتماعی و ارائه عملی یک الگوی کامل از همه فضائل و مناقب انسانی و الهی که با بررسی بعد فردی و اجتماعی وجود مبارک حضرت میتوان به گوشهای از این الگوی منور واقف گردید.
۳- تنظیم ماهرانه روابط سیاسی خود با زمامداران اموی و نظام سیاسی فاسد حاکم که نه به آنها بهانه سرکوب و اعمال خشونت داده و نه ایهام انعزال از جامعه و یا تایید عملکرد حاکمان، از آن قابل استفاده باشد. این مساله را در بررسی بعد سیاسی وجود اقدس حضرت باید پیگیری نمود.
۴- بیان معارف الهی اسلام و درس
های سترگ علمی و حقوقی و ارائه مکتبی جامع از
خودسازی و تهذیب در قالب شورانگیز دعا و
مناجات با حضرت حق که خود را در قالب صدها مناجات بجا مانده از حضرت بویژه صحیفه کامله سجادیه، رسالة الحقوق و روایات بیشمار که همان سخنان گهربار حضرت است، نشان داده است.
۵- دست یازیدن به تربیت دهها شاگرد و پیاده کردن عملی معارف صحیح اسلامی در جان و دل آنان که از برجستهترین بخش
های عملکرد حضرت سجاد (علیهالسلام) میباشد و تحت عنوان تربیت شاگردان برجسته باید بررسی گردد.
۶- روشنگری و افشاگری در زمینه مسائل سیاسی جامعه و هشدار به عالمان وابسته به دربار که بخشی از آن در نامه معروف حضرت به زهری خود را نشان داده و قسمتهایی از آن نیز در ادعیه صحیفه کامله سجادیه ارائه شده است.
و شگردهای بسیار دیگر که مگر میتوان همه آنها را در این مختصر استقصا نمود؟! !
آری باید این امور و سمائل را بدقت مطالعه و بررسی نمود تا به چگونگی رهبری فکری جامعه توسط حضرت سجاد (علیهالسلام) و پایهگذاری نهضت فرهنگی اسلام توسط ایشان واقف گردید. و نقش منحصر بفرد این امام بزرگوار را در تاریخ منور و حیاتبخش امامت و ولایت شناخت و از آن اقتباس کرد. به گوشهای دیگر از این مساله تحت عنوان گستره معارف اسلامی در صحیفه کامله سجادیه اشاره شده است.
پایهگذاری و مدیریت یک نهضت فرهنگی صحیح و
ریشهدار، بیش از هر چیز و قبل از هر چیز، نیازمند ارائه یک مجموعه مدون و فراگیر از علوم و معارف و ارزشهاست که تحقق آن در پرتو نهضت فرهنگی مورد انتظار است. حضرت سجاد (علیهالسلام) در این زمینه با توجه به شرایط خاص زمانه، شیوهای بدیع برای ارائه این مجموعه مدون به کار گرفتند که علاوه بر بیان بایسته
های لازم برای ایجاد تحول در جامعه از بعد فرهنگی، بخش قابل توجهی از این مجموعه را در قالب شورانگیز دعا و مناجات در اختیار جامعه گذاشتند تا از یک سو با سرکوب و اختناق شدید حاکم در جامعه که به شدت از روشنگری حقیقی برای مردم جلوگیری میکرد، مواجه نشده و با مانع برخورد نکند و از سوی دیگر با توجه به زبان خاص دعا و مناجات در ضمن انتقال معارف به مخاطب، با نفوذ در عمق جان او، شور و نشاط را در وجودش ایجاد و همه هستیاش را به ذات اقدس الهی مرتبط نماید. در این ارتباط بخصوص باید از دو اثر جاودانه وجود مبارک حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) یعنی صحیفه کامله سجادیه و رسالة الحقوق نام برد و به بررسی آنها نشست تا به گوشهای از عظمت روحی آن امام همام پی برده و به حسن تدبیر و مدیریت این رهبر بزرگ الهی واقف شد.
و این همه غیر از سخنان گهرباری است که از حضرت سجاد (علیهالسلام) به یادگار مانده است. البته باید توجه داشت برقرار نمودن ارتباط با ذات متعال مبدا هستی و ارائه عرض نیاز به محضر او و همه هستی خود را در کف فقر گرفته با خاکساری به پیشگاه قدسش راز و نیاز نمودن و در یک کلمه دعا و مناجات خواندن، خود از اصالت برخوردار بوده و امام سجاد (علیهالسلام) که بحق به زینالعابدین ملقب گردیدهاند، در این میدان نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده و در خلال مناجات
های بدیع و اصیل خود، آنچنان غرق تماشای جمال دوست میگشتند که نتیجه آن چیزی جز لقاء و فناء و کمال برای ذات منورشان نبوده است. آری پرستش حضرت حق در هر قالبی باشد زیباست بخصوص در قالب دعا، که: «الدعا مخ العباده.
دعا مغز و لباب
عبادت است.»
بنابراین حضرت سجاد (علیهالسلام) در تحکیم و تجدید بنای معارف الهی اسلام نقشی برجسته ایفاء نمودهاند که این نقش با توجه به تربیت دهها شاگرد که گروه وسیعی از آنان فقهای برجسته و عارفان والامقام بودند بهتر قابل تشخیص بوده و برجستهتر قابل بررسی و پیگیری میباشد.
در این مختصر به بیان گوشهای از بیانات ارائه شده از شخصیت والای امام زینالعابدین (علیهالسلام) میپردازیم.
حدیث لوح، از حضرت صادق (علیهالسلام) نقل شده که ایشان میفرمایند: پدرم به
جابر بن عبدالله انصاری فرمود: من با تو کاری دارم هرگاه برای تو آسانتر است با من خلوت کرده و کارم را با تو مطرح کنم!! جابر گفت: هر زمانی که تو دوست بداری. پدرم در بعضی از ایام با او خلوت کرد، و به او فرمود: ای جابر به من خبر بده از لوحی که در دست مادرم
فاطمه (سلاماللهعلیها) دختر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیدی و آنچه که مادرم به تو خبر داد که در آن لوح نوشته شده است.
جابر گفت: خداوند را شاهد میگیرم که من داخل بر مادرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در زمان حیات رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدم تا ولادت حسین (علیهالسلام) را به او تهنیت بگویم. در دست آن خانم لوح سبزی را دیدم و گمان کردم که آن از زمرد بود و در آن کتابی (نوشتهای) دیدم سفید، شبیه رنگ خورشید. من به او عرض کردم: پدرم و مادرم فدای شما ای دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این لوح چیست؟
فاطمه فرمود: این لوحی است که
خداوند آن را به رسولش هدیه داده است که در آن اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو فرزندم و اسم اوصیاء از فرزندان من در آن هست و پدرم این لوح را به من داده است تا مرا به وسیله آن بشارت بدهد. جابر گفت: مادر شما فاطمه (سلاماللهعلیها) آن را به من داد و من آن را خواندم و از روی آن استنساخ کردم. پدرم به جابر گفت: ای جابر آیا میشود آن را به من عرضه کنی؟!! گفت: بلی. پس پدرم با او به راه افتاد تا به منزل جابر رسیدند. او به داخل رفته و صحیفهای را که در پوششی پیچیده شده بود بیرون آورد. حضرت باقر (علیهالسلام) به او فرمود: ای جابر در نوشته خود نگاه کن تا من آن را بر تو بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه کرد و پدرم آن را خواند به گونهای که حتی یک حرف با آن مخالف نداشت. جابر گفت: خداوند را شاهد میگیرم که من این چنین در لوح دیدم که نوشته شده بود.
بعد حضرت صادق (علیهالسلام) متن آن مکتوب را مفصل بیان میکنند که این چنین آغاز میشود: بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمد نبیه و نوره و سفیره و حجابه و دلیله... تا میرسد به اینجا که جعلت کلمتی التامة معه و حجتی البالغة عنده، بعترته اثیب و اعاقب، اولهم علی سید العابدین و زین اولیایی الماضین....
کلمه تام خود را با حسین قرار دادم و حجت بالغه من نزد اوست. به عترت او ثواب میدهم و عقاب میکنم. اولین آنها علی است که سیدالعابدین و زینت اولیاء گذشته من است.
آری حضرت سیدالساجدین نزد خداوند سیدالعابدین و زینالاولیاء میباشند. فصلوات الله علیه بعدد ما احاط به علم الله.
حضرت امیرالمؤمنین: او بهترین اهل زمین است بعد از انتقال مادر مکرمه حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) به
مدینه و تعیین حضرت امام حسین (علیهالسلام) به عنوان
همسر برای ایشان، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) خطاب به فرزندشان میفرمایند: یا اباعبدالله هر آینه او برای تو غلامی به دنیا خواهد آورد که بعد از تو بهترین اهل زمین در زمانه خودش میباشد.
امام سجاد از دیدگاه پدر: پدرم فدای تو!! چقدر بوی تو دلانگیز است!!
عبیدالله بن
عبدالله بن عتبه میگوید: من نزد حسین بن علی (علیهالسلام) بودم که علی بن حسین الاصغر داخل شد. حضرت امام حسین (علیهالسلام) ایشان را صدا زده و او را محکم به سینه خود چسبانیدند و بعد بین دو چشم را بوسه زدند. آنگاه فرمودند پدرم فدای تو، چقدر بوی تو دلانگیز است؟!! و چقدر
اخلاق تو نیکوست....
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند: علی بن حسین (علیهالسلام) در عبادت الهی بسیار شدید تلاش میکردند به گونهای که همیشه روزشان را روزهدار و شبشان به قیام در درگاه خداوندی سپری میشد. تا جائی که این رویه به جسم حضرت آسیب رسانید و من به ایشان عرض کردم: پدر جان این عادت شما تا چه مقدار
طول خواهد کشید؟ پاسخ فرمود: به سوی پروردگارم
عشق میورزم شاید که من را به قرب خود واصل کند.
در همین رابطه حدیث دیگری نقل شده که در خلال آن امام صادق (علیهالسلام) جدشان حضرت سجاد (علیهالسلام) را شبیهترین فرد به حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) معرفی مینمایند:
سعید بن کلثوم میگوید: من نزد حضرت جعفر بن محمد صادق (علیهالسلام) بودم که یادی از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به میان آمد پس حضرت از آن بزرگوار زیاد تعریف و تمجید فرمود و ایشان را
مدح نمود به آنچه که شایسته او بودند. آنگاه فرمود: سوگند به خداوند هرگز علی بن ابیطالب از دنیا حرامی را تناول نفرمود تا اینکه بر راه خداوند از دنیا رخت بربست و هرگز دو کار به او عرضه نگردید که خداوند از هر دو راضی بود مگر اینکه به آنکه در دین او شدیدتر و سختتر بود آن را اخذ نمود و انتخاب کرد. و هرگز بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حادثهای ناگوار وارد نشد مگر این که او را چون مورد اعتمادش بود، فراخواند. و در این مدت هیچ کس جز او قدرت بر انجام اعمال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نداشت، حضرت آن چنان کار میکرد مانند مردی که صورتش بین آتش و
بهشت باشد، امید به
ثواب این داشته و از
عقاب آن میترسد. آری حضرت از مال خود هزار برده برای لقاء خدا و نجات از آتش آزاد کرد، و پول این همه را از حاصل دسترنج خود و عرق جبیناش فراهم آورده بود. و در همین حال غذای اهل و عیالش و روغن و سرکه و خرمای فشرده شده بود.
لباس آن حضرت چیزی نبود جز کرباس که اگر مقداری از آن برای آستین دست زیاد میآمد آن را با قیچی که مخصوص چیدن پشم بود، میچید. و نه در فرزندانش و نه اهل بیتش هیچکس نزدیکتر به او و شبیهتر به او در لباس و فقهش، از علی بن حسین (علیهالسلام) پیدا نمیشود. آری فرزندش ابوجعفر (امام باقر (علیهالسلام)) بر او وارد شد در حالی که آن حضرت در عبادت به جایی رسیده بود که هیچکس به آن نمیرسید و او را در حالی دید که رنگ بر رخسارش از شبزندهداری، زرد شده بود و چشمهایش از
گریه ورم نموده و آزرده شده بود و... تا آخر حدیث که حالاتی از عبادت حضرت سجاد (علیهالسلام) بیان میشود که موجب گریه حضرت باقر (علیهالسلام) را فراهم میآورد و وقتی حضرت سجاد (علیهالسلام) ملتفت گریه فرزند خود میشوند، دستور میدهند که بعضی از صحفی که در آن عبادات حضرت علی ابنابی طالب (علیهالسلام) نوشته شده بیاورند، و بعد از کمی مطالعه میفرمایند: چه کسی بر عبادت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) طاقت و قدرت دارد!!
از این روایت شریف به دست میآید در منظر حضرت صادق (علیهالسلام) امام سجاد (علیهالسلام) شبیهترین اهل بیت به حضرت مولی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در ابعاد مختلف بودهاند.
کمالات بیانتهای حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) آنچنان درخشان بوده است که دشمنان خود را به اقرار واداشته به بزرگواری ایشان اذعان کردهاند. در این قسمت دیدگاه
عبدالملک بن مروان و حجاج و
عمر بن عبدالعزیز نسبت به حضرت را بیان میکنیم.
زهری میگوید: با علی بن حسین (علیهماالصلوةوالسلام) به عبدالملک بن مروان وارد شدم. عبدالملک آنچه را از اثر سجود و در بین دو چشم علی بن حسین (علیهالسلام) مشاهده کرد، بسیار بزرگ شمرد و لذا گفت: ای ابامحمد هر آینه
اجتهاد و تلاش بر سیمای تو ظاهر گشته و از جانب خداوند حسن و نیکی برای تو سبقت گرفته است. تو پاره تن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشی و
نسب تو قریب، و سبب تو محکم است. هر آینه تو دارای فضیلت بزرگ بر اهل بیتت و همه معاصرین میباشی. تو از فضل و
علم و
دین و
ورع بدان مقدار داده شدهای که به هیچکس نه قبل از تو و نه بعد از تو به آن مقدار داده نشده است، مگر کسانی که از پیشینیان تو گذاشتهاند. و سپس شروع کرد به تمجید و تعریف و در این کار مبالغه نمود. امام حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرمودند: هر آنچه تو ذکر کردی و توصیف نمودی، همه از فضل الهی است و ناشی از توفیق و تایید او میباشد... تا آخر حدیث که حاوی مطالب بسیار جالب و حاکی از کمالات متعدد حضرت میباشد.
اما حجاج بن یوسف ثقفی آن جنایتکار نمونه در تاریخ که با لشکرکشی به
مکه و تهاجم به
خانه خدا، آن را ویران کرده بود هنگامی که در بازسازی آن دچار مشکل شد او را به حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) راهنمایی کردند، وقتی نام حضرت را شنید گفت: معدن ذلک
یعنی حضرت معدن و سرچشمه امور شگفت و دارای صلاحیت لازم برای مدیریت بازسازی خانه خدا میباشد.
عمر بن عبدالعزیز در حالی که حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از نزد او بلند شده بودند که بیرون بروند گفت: شریفترین مردم کیست؟ حاضرین گفتند: شما!!! و گفت: هرگز، شریفترین مردم این فردی است که هم اینک از نزد من بلند شد. کسی که تمام مردم دوست دارند از او و خاندان او باشند ولی او دوست نمیدارد که جزء خاندان دیگری باشد.
همین عمر بن عبدالعزیز که به هر حال از خلفای مروانی و وابسته به دودمان بنیامیه است ولی در
انصاف و
ادب از سایرین ممتاز میباشد، گهگاهی به خدمت حضرت سجاد (علیهالسلام) رسیده به ایشان اظهار ادب و
محبت میکرد و بعد از شهادت آن بزرگوار گفت: مشعل روشنگر دنیا و مایه جمال و زیبایی اسلام زینالعابدین، از میان رفت. (ذهب سراج الدنیا و جمال الاسلام، زین العابدین).
حضرت امام زینالعابدین (علیهالسلام) از دیدگاه بزرگان علماء
اهلسنت بر همه فقهاء و غیر فقهاء و در همه زمینهها تقدم داشته و آنان در بیوگرافی حضرت برای آن بزرگوار جز سیادت و شرف،
تقوی، و علم، عبادت و فضیلت،
حلم و
کرم، تدبیر و
حکمت چیزی ذکر نکردهاند و بسیاری از آنها حضرت را به
امامت توصیف نمودهاند.
ذهبی در ترجمه حضرت مینویسد: امام سجاد: السید الامام، زینالعابدین برای ایشان جلالت عجیبی بود و این حق ایشان بود و او به خاطر شرفش و سیادت و قدرت و برتریاش و به خاطر علم و اهلیت و کمال عقلش هر آینه برای امامت عظمی شایسته بود.
مناوی نیز چنین حضرت را تعریف میکند: زین العابدین، امام و سند است و بزرگواری و مکارم او مشهور میباشد، کبوترهای او در جو وجود به پرواز در آمده است. او دارای قدر و منزلتی عظیم بود. ساحت و صدری گشاده داشت و برای جسد ریاست، سری بود که همیشه برای رجوع و سیاست، مورد
آرزوی دیگران واقع میشد.
جاحظ هم برای ایشان گفته است: اما علی بن حسین (علیهالسلام) پس مردم با همه اختلاف مذاهبشان در مورد او مجتمع و دارای وحدت نظر بودند و هیچکس در تدبیر او تردید نداشت و احدی در تقدیم او بر دیگران در همه زمینهها شک نداشت.
شافعی که یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت است، میگوید: هر آینه علی بن حسین فقیهترین اهل البیت است.
مالک بن انس نیز که یکی دیگر از ائمه چهارگانه اهل سنت است، میگوید: در اهل بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچکس مثل علی بن حسین (علیهالسلام) نمیباشد.
ابنسعد در کتاب
الطبقات خود مینویسد: کان علی بن حسین ثقة مامونا کثیرا للحدیث علیا رفیعا و رعا.
(علی بن حسین (علیهماالسلام) مورد وثوق و امین و کثیر الحدیث بود و مقام بسیار عالی و ارجمند داشت و پارسا و پرهیزکار بود.)
ابنخلکان مینویسد: فضائل زینالعابدین اکثر من ان تحصی.
بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه، تاریخ: ۱۳۹۸/۰۲/۲۳.