هجرت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هجرت_ که از آن به مهاجرت نیز تعبیر شده_ به معنای جدایی است.
"هجرت" از مادّۀ "هجر" به معنای ترک و جدایی است، مهاجرت
در اصل به معنای بریدن از دیگری و ترک وی است.
مهاجرت گاهی با
بدن: «...وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ...»
«
در بستر از آنها دوری نمائید».
یا با
زبان و
قلب: «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »
«قوم من قرآن را رها کردند».
و گاهی بریدن از غیر با هر سه (بدن، زبان، قلب) است:
«وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا »
«و
در برابر آنچه (
دشمنان) میگویند
شکیبا باش و به طرزی شایسته از آنان دوری گزین!»؛ «...وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ...»
«...و کسانی که هجرت کردند...».
یعنی کسانی که از بلاد
کفر به بلاد
ایمان هجرت کردند.
که به همه اینها هجرت میگویند.
مسأله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که
در آغاز
اسلام، اساسیترین نقش را
در پیروزی
حکومت اسلامی ایفا کرد و
در همه زمانها از اهمیّت فوق العادهای برخوردار است که از یک سو
مؤمنان را از
تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز میدارد و از سوی دیگر عامل صدور
اسلام به نقاط مختلف جهان میشود.
«هجرت»
در زندگی
بشر و پیشرفت
علوم و بوجود آمدن تمدنها نقش تعیین کنندهای داشته و دارد؛
اسلام به عنوان آخرین
دین الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است.
قرآن در بیش از ۱۴
آیهبه زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است.
گاهی با زبان ملامت، میگوید «مگر سرزمین
خدا گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟».
گاهی
پاداش عظیم آن را گوشزد مینماید و میفرماید: «اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»
؛ «آنان که
ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود
در راه خدا
جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها
رستگارند.»
کسی که
در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گستردهای
در زمین مییابد. «وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدُ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً...»
؛ «آن که
در راه خدا هجرت کند، موضعهای بسیار وسیعی
در زمین مییابد.»
هجرت مبدأ
تاریخ مسلمانان و زیر بنای حوادث
سیاسی،
تبلیغی و
اجتماعی آنان است.
هر
قوم و ملّتی برای خود مبدأ تاریخی دارند؛ مثلاً،
مسیحیان مبدأ تاریخ خود را میلاد
حضرت مسیح علیه
السلام قرار دادهاند و
در اسلام با این که حوادث مهمّی مانند
ولادت پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله،
بعثت،
فتح مکه و
رحلت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بوده، هیچ کدام انتخاب نشد و تنها زمان
هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان
مبدا تاریخ انتخاب شد و
مسلمانان تمام حوادث را با
سال هجری تعیین میکردند.
طبری و
یعقوبی نظرشان این است که
در زمان
خلیفه دوم که
اسلام توسعه یافته بود، به فکر تعیین مبدأ تاریخی که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد، افتادند و پس از گفتگوی فراوان نظر
علی علیه
السلام را دائر بر انتخاب هجرت به عنوان تاریخ پذیرفتند.
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»
«آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند، و با
اموال و جانهایشان
در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد
خدا برتر است و آنها پیروز و
رستگارند ».
سخن
حضرت ابراهیم (ع) که فرمودند: «...إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی...»
«...من بسوی پروردگارم هجرت میکنم...».
ناظر به همین گونه از هجرت است، دوری از
وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانع
یکتا پرستی حضرت ابراهیم (ع) نشود.
هجرت از «
ظلمت» به «
نور» و از «کفر» به «ایمان» و از «
گناه و
نافرمانی» به «
اطاعت و
فرمانبری» از مصادیق چنین هجرتی است که پیام اصیل و فراگیر
پیامبران و کتابهای آسمانی همین است.
در احادیث میخوانیم مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده امّا
در درون
روح خود، هجرتی نداشتهاند
در صف مهاجران نیستند.
امام علی (ع) میفرمایند: «یَقُولُ الرَجُلُ هاجَرْتُ و لم یُهاجِرْ إنّما المُهاجِرونَ الّذین یَهْجُرونَ السَیّئاتِ و لَمْ یَاْتُوابها »
«بعضیها میگویند مهاجرت کردهایم
در حالی که مهاجرت واقعی نکردهاند، مهاجران واقعی آنهایی هستند که از
گناهان هجرت میکنند و مرتکب آن نمیشوند.»
همچنین
آیه: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ »
«از
پلیدی دوری کن»، ناظر به همین هجرت است.
نخستین و مهمترین مؤلفه سلوک عرفان عملی امام خمینی، حرکت و سیر است.
این حرکت و سیر
در درون انسان رخ داده میشود و حرکت قلبی و باطنی است، این حرکت خروج از انانیت نفس میباشد؛
زیرا سلوک عملی
در واقع حرکتی است که از مبدا مادیت آغاز میگردد و تا مقصد نهایی یعنی حقتعالی ادامه مییابد.
امام خمینی در آثار عرفانی خویش برای سلوک شرایطی برمیشمارد از جمله اینکه تا انسان از خانه ظلمانی نفس هجرت سلوکی نکند مسافر و سالک نخواهد بود. به اعتقاد ایشان مادامی که انسان
در بیت نفس است، مهاجر الیالله نیست و مسافر و
سالک نیست: مانند سیر
در بلد میماند که هر چه از گوشه بلد به گوشه دیگر سیر شود، سفر محقق نشود پس تا خروج از بیت نفس و بیرون رفتن از انانیت نباشد، سفر الیالله و هجرت بهسوی او محقق نشده است.
پس اگر سالک طالب کمالات صوری و معنوی است و طریق آخرت و مهاجر الیالله است باید قلب خود را عادت بدهد به تذکر و ذکر محبوب.
به باور امام خمینی محصل معنای آیه شریفه
(مَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا اِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلی اللّهِ) آن است که اگر کسی مهاجرت معنوی و سفر قلبی عرفانی کرد و از بیت نفس و منزل انانیت خارج شد و بدون دیدن خود و نفسانیت خود و بهسوی خداوند هجرت کرد جزای او با حقتعالی است.
همچنین این آیه
در نگاه امام خمینی ممکن است متکفل جمیع مراتب
اخلاص باشد؛ یعنی اگر این هجرت خالص برای خدا و رسول نباشد؛ بلکه برای حظوظ نفسانی باشد هجرت الیالله و رسول نیست.
قرآن میفرماید: «وَما کانَ الْمُؤمِنُون لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَر مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فی الدّین...»
؛ «شایسته نیست
مؤمنان همگی (به سوی میدان
جهاد)
کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان طایفهای کوچ (و هجرت) نمیکند تا
در دین (و
معارف و
احکام اسلام ) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را
بیم دهند؟»
در روایات به
مسلمانان دستور دادهاند که برای فراگیری
علم اگر لازم باشد تا نقطههای دور دست همچون چین
مسافرت و
مهاجرت کنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ
؛ علم کسب کنید اگر چه
در چین باشد.»
در این هجرت خداپسندانه هزاران
ملک طالب علم را مشایعت میکنند، چنان که
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْما شَیّعَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ
؛ کسی که از خانهاش برای
کسب علم خارج میشود، هفتاد هزار ملک او را بدرقه میکنند و برای او
استغفار مینمایند.»
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلیَ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْرا مِنَ الاَْرْضِ اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ
؛ کسی که برای حفظ
دین و
آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق
بهشت مییابد.»
قرآن میفرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّءَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»
؛ آنها که مورد
ستم واقع شدند، و به دنبال آن
در راه خدا مهاجرت اختیار کردند،
جایگاه پاکیزهای
در دنیا به آنها خواهیم داد.»
اصولاً روح هجرت مقدس همان فرار از «
ظلمت» به «
نور» و از
کفر به
ایمان، از
گناه و
نافرمانی به
اطاعت خدا است، و لذا
در احادیث میخوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما
در درون و
روح خود هجرتی نداشتهاند،
در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشتهاند، اما دست به هجرت درونی زدهاند،
در زمره مهاجرانند.
امیرمؤمنان علی علیه
السلام میفرمایند: «وَیَقُولُ الرَّجُلُ هاجَرْتُ وَلَمْ یُهاجِرْ اِنَّمَا الْمُهاجِرُونَ الَّذینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ وَلَمْ یَأْتُوا بِها
؛ کسی میگوید مهاجرت کردم
در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران (واقعی) آنها هستند که از
گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند.»
در قرآن کریم از زبان
حضرت ابراهیم علیه
السلام (و
بنا بر قولی از زبان
لوط علیه
السلام )
میخوانیم: «وَقالَ اِنّی مُهاجرٌ اِلی رَبّی اِنّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
؛ و (ابراهیم )گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و
حکیم است.»
از انواع هجرت، اهداف هجرت هم به دست میآید.
گاهی هجرت برای
کسب دانش و
علوم است (یَطْلُبُ عِلْما)، گاهی به هدف
حفظ دین (مَنْ فَرَّ بِدینِه مِن اَرضٍ...) و گاهی برای فرار از
ظلم و
ظالم (هاجَرُوا... من بعد ما ظُلموا) و گاهی برای رسیدن به
خداوند (مُهاجِرٌ اِلی رَبّی) و زمانی برای فرار از
گناه است (یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ)و همه اهداف گذشته یا به
نیّت خدا و (فی سَبیلِ اللّه) است یا برای غیر خدا.
«وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً...»
«کسی که
در راه خدا هجرت کند جاهای امنِ فراوان و گستردهای
در زمین مییابد...».
طبق این آیه
اسلام با صراحت دستور میدهد که اگر
در محیطی بخاطر عواملی نتوانستید آنچه وظیفه دارید انجام دهید به محیط و منطقه امن دیگری مهاجرت کنید.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ »
«کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که هجرت کرده و
در راه خدا
جهاد نمودهاند، آنها امید به
رحمت پروردگار دارند و
خداوند آمرزنده و مهربان است ».
بر پایه این آیه
مؤمنان و مجاهدان همگی به رحمت الهی امید دارند البته مؤمنان اهل هجرت و جهاد
در راه خدا،
در مرتبه والا از رجای واثق و رحمت خاص برخوردارند.
رهائی از محیط
شرک آلود و
کفر آمیز:
«إذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا »
«زمانی را به خاطر بیاور که آن
جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی
عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»
در تاریخ بشریت، کسانی بیشترین نقش سازنده را داشتهاند که حرکت و هجرت کردهاند.
هجرت
آدم علیه
السلام تاریخ بشر را، هجرت
موسی علیه
السلام تاریخ
یهودیت را و هجرت
مسیح علیه
السلام سرنوشت
مسیحیت را رقم زد و هجرت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرآغاز فصل نوینی برای بشریت شد و هجرت
علی علیه
السلام از
مدینه به
کوفه و هجرت
حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه به
مکه و از آنجا به
کربلا، موجی شد که تمام حرکتها و موجها و هجرت گذشتگان
در او جمع آمد و همین طور
ائمه دیگر.
اوصاف مهاجران شایسته و راستین عبارت هست.
«
نیت» اساس خوبیها و بدیها است.
انگیزه انسان برای انجام افعال اختیاری، گوناگون است؛ بعضی از انگیزهها برای تأمین نیازمندیهای مادی و
غرایز حیوانی است، و بعضی از آنها برای ارضای عواطف اجتماعی و گاه انگیزه کارها و اقدامات انسان،
رضایت خداوند و خشنودی او است.
اولین ویژگی مهاجران راستین،
اخلاص و انگیزه الهی است که از
ایمان آنها سرچشمه میگیرد.
بعضی آیات و روایات را
در این زمینه عبارتند از:
در چند
آیه از
قرآن قید «فی سبیل اللّه؛
در راه خدا» برای هجرت مهاجران ذکر شده است؛ مانند «هاجَروا وَجاهَدوُا فی سَبیلِ اللّه»؛
«
در راه خدا هجرت و
جهاد کردند.»
و «مَن یُهاجِر فی سَبیلِ اللّه یَجِدْ فی الارضِ مُراغَما»
؛ «کسی که
در راه خدا هجرت کند،
در زمین جاهای امن... مییابد.»
و مانند «وَالذینَ امَنوُا وَهاجَروُا... فی سَبیلِ اللّه»
؛ «کسانی که
ایمان آوردند و هجرت کردند...
در راه خدا.»
پیامبر اکرم فرمود: «أیُّها النّاسُ اِنَّما الاَعْمالُ بِالنّیّاتِ و اِنَّما لِکُلِّ امْریءٍ ما نَوی، فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ الی اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلی دُنْیا یَصیبُها اَوْ اِمرَأةٍ یَتَزَوَّجُها فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلیهِ؛
ای مردم! (ارزش و عدم ارزش )اعمال فقط با انگیزهها است و فقط برای هر کس همان میماند که
نیت کرده است. پس کسی که هجرتش به سوی خدا و رسولش باشد، پس هجرتش به سوی خدا و
رسول او است و کسی که هجرتش به سوی دنیایی باشد که به آن برسد، و یا زنی که با او
ازدواج کند، هجرتش به سوی همان چیزی است که به سوی آن هجرت کرده است.»
به همین جهت است که
ابراهیم علیه
السلام اعلان میدارد «اِنّی مُهاجِرٌ الی رَبِّی»
؛ «به راستی به سوی خدایم هجرت میکنم.»
و «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی»
؛ «من به سوی خدای خود میروم.»
آری مهمترین صفت و ویژگی مهاجر آن است که هجرتش، تلاشش، تبلیغش و... همه برای خدا باشد و ایمانش از سر
تسلیم و
رضایت خداوند: «مَنْ دَخَلَ فی
الاِسلامِ طَوْعا فَهُو مُهاجِرٌ؛
هر کس داوطلبانه (و از سر
تسلیم در مقابل رضایت خداوندی )به
اسلام در آید، مهاجر است.»
«لِلفُقراء المُهاجِرینَ الذّینَ أُخرِجوُا مِنْ دیارِهِمْ و َ اَموالِهِم یَبتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَ رِضْوانا و یَنْصُروُنَ اللّه وَ رَسُولَهُ»
؛ «(این اموال) برای
فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند،
در حالی که
فضل الهی و رضای او را میطلبند و خدا و رسولش را یاری میکنند.»
در این
آیه سه صفت برای مهاجران خدایی ذکر شده است: دنبال فضل الهی بودن، خشنودی او را
در خواست نمودن، و
خدا و رسول او را
یاری کردن؛ ولی
در واقع همه این
صفات به یک هدف؛ یعنی،
اخلاص برمیگردد.
قرآن کریم درباره
اصحاب کهف؛
جوانمردان مهاجر خداجو میفرماید: «وَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالحَقِّ اِنّهُم فِتْیَةٌ امَنوُا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُمْ هُدیً وَ رَبَطْنا علی قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ»
؛ «ما
داستان آنها را به
حق برای تو بازگو میکنیم، آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان
ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم و دلهای آنها را محکم ساختیم،
در آن هنگام که
قیام کردند و گفتند:
پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است.»
آیات فوق سراسر ایمان و
توحید و انگیزه الهی
جوانان مهاجر
کهف را بیان میکند.
مبلغ مهاجر آن گاه سخنانش به دلها راه خواهد یافت که از دل
پاک برآید.
به همین جهت است که
پیامبران، از جمله خاتم پیغمبران، آن گاه
وحی را تلقی و دریافت میکنند که به اوج پاکی رسیده باشند.
و بعد از دریافت وحی و راه یابی به عمق
کتاب تدوین، دستور راه یابی به
قلب کتاب
تکوین، یعنی
انسان را مییابند و به
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در روزهای اول
بعثت دستور چنین هجرتی داده میشود. «وَالرُّجْزَ فاهْجُرْ»
؛ «و از
پلیدی دوری کن.»
هر چند این فرمان جنبه دفعی دارد نه رفعی؛ ولی به این مقدار این پیام را همراه دارد که مبلغان مهاجر باید هجرتی از
گناهان داشته باشند و برخوردار از
طهارت و
پاکی روحی باشند.
بدان جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَشْرَفُ الْهِجْرَةِ أنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ؛
برترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.»
آری یکی از بارزترین صفات مهاجران ـ که حتی نام هجرت به خود گرفته ـ دوری از
گناه و
تمایلات نفسانی است.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ألهِجْرَةُ هِجْرَتانِ: اِحْداهُما أَنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ وَ الاُخْری أَنْ تُهاجِرَ الی اللّهِ تَعالی وَ رَسُولِهِ وَ لاتَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوْبَةُ؛ هجرت دو گونه است: یکی از آنها اینکه از بدیها دوری کنی و دیگری آن است که به سوی خداوند متعال و رسولش هجرت کنی و تا زمانی که
توبه پذیرفته میشود، هجرت قطع نمیشود.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَفْضَلُ الهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ اللّه؛
برترین هجرت آن است که فاصله بگیری از چیزی که خدا بد میداند.»
و فرمود: «أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ السُّوء؛ برترین هجرت آن است که از
بدی هجرت کنی.»
و فرمود: «أَلْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الخَطایا وَ الذُّنُوبَ؛ مهاجر کسی است که (از)خطاها و گناهان هجرت کند.»
در اینجا به صورت حصر میفرماید تنها مهاجر کسی است که از خطاها و گناهان هجرت کند.
این نکته را هم اضافه کنیم که
در هجرت و دوری از گناه، هجرت دیگری نهان است و آن هجرت از
شهوات و
تمایلات میباشد.
علی علیه
السلام فرمود: «أُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُکُمْ الی رُکُوب ِ الذُّنُوبِ و التَهَجُّمِ علی السَّیِّئاتِ؛ از شهوات هجرت و دوری کنید، زیرا شهوات شما را به سوی ارتکاب گناهان و هجوم بردن بر زشتیها
هدایت میکند.»
مسئله
امامت و
ولایت از مهمترین مسائل
اسلامی، بلکه اساس و ریشه آن است.
بدین جهت امامت و
شناخت امام در همه جا مطرح است، و همه مسائل به نوعی با مسئله امامت و ولایت مرتبط میباشد.
رسالت پیامبر،
اکمال دین، تمام شدن نعمتها و حتی تأمین
هدف خلقت، بستگی به شناخت
امام و امامت دارد.
امام حسین علیه
السلام میفرماید: «مردم بیدار باشید، خداوند
بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند،
پرستش کنند، وقتی که پرستش کردند از
عبادت دیگران بی نیاز میشوند.»
یکی از یاران پرسید: «فَما مَعْرِفَةُ اللّهِ؟ قالَ: مِعْرِفَةُ أَهلِ کُلِّ زمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ؛
پس
شناخت خداوند چیست؟ فرمود: «(
شناخت خداوند به این است که )اهل تمام زمانها، امامشان را بشناسند. (امامی که) بر آنها
اطاعت و
پیروی از او
واجب است.»
و
در مسئله هجرت، یکی از ویژگیهای مهم مهاجر، مخصوصا مبلغان مهاجر، امامت و ولایتشناسی است.
علی علیه
السلام در این باره میفرماید: «لایَقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلی أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فی الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ؛ نام مهاجر را بر کسی نمیتوان گذاشت جز آنکه
حجت (
خدا) بر روی زمین را بشناسد، هر کس او را شناخت و به او
اقرار کرد، مهاجر است.»
امام علی علیه
السلام فرمود: «لَیْسَ بَلَدٌ بِاَحَقٍّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ؛
هیچ شهری برای تو شایسته تر از
شهر دیگری نیست، بهترین شهرها آن (شهری) است که تو را پذیرا گردد. (و وسائل پیشرفت تو را فراهم سازد).»
ولی با این همه سفارشها و یا دقت
در انتخاب مکانها، هجرت مشکلاتی را
در پی دارد که باید با
صبر و
بردباری آنها را تحمل کرد.
قرآن کریم میفرماید: «فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مَنْ دِیارِهِمْ وَأوُذوا فی سَبِیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم»
؛ «آنها که هجرت کردند و از سرزمین خود بیرون رانده شدند و
در راه من
آزار دیدند و
جنگ کردند و کشته شدند (ولی همه را تحمل کردند )به یقین گناهانشان را میبخشم.»
و
در آیه دیگری
در توصیف مهاجران فرمود: «اَلَّذینَ صَبَروُا»؛
«آنها کسانی هستند که صبر و
استقامت پیشه کردند.»
خداوند به پیامبرش ـ که کوه صبر بود ـ به عنوان
مبلغ دستور میدهد: «وَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِیلاً»؛
«و
در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) میگویند
شکیبا باش و با طرز زیبایی از آنها هجرت و دوری نما.»
مرحوم
طبرسی میگوید: «این آیه
دلالت میکند بر اینکه مبلغین (مهاجر )
اسلام و
دعوت کنندگان به سوی قرآن، باید
در مقابل ناملایمات شکیبایی پیشه کنند و با
حُسن خلق و
مدارا، با مردم
معاشرت نمایند تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود.»
از دیگر ویژگیهای مهاجران
توکل و
اعتماد بر
خداوند متعال میباشد.
قرآن کریم میفرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبِیلِ اللّهِ اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛
«و کسانی که هجرت کردند و
در راه خدا
جهاد نمودند، آنها امید به
رحمت پروردگار دارند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
چنان که
حضرت موسی علیه
السلام هنگام هجرت به مَدْیَن، سخنش
توکل بر خدا بود.
قرآن میگوید: «هنگامی که متوجه جانب
مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به
راه راست هدایت کند.»
یکی دیگر از صفات مهاجران که
در موفقیت و نفوذ اجتماعی آنها نقش بسزای دارد،
راست گویی و صداقت پیشگی است.
پیامبران مخصوصا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله یکی از راههای موفقیتشان راست گویی بود؛ تا آنجا که
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معروف به «
امین» شده بود؛ یعنی،
در همه چیز و همه جا مورد اطمینان بود، و گفتار او سراسر
صداقت بود.
قرآن درباره این ویژگی میفرماید: «لِلْفُقَراء الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ....اُؤلئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛«این اموال برای مهاجران فقیری است که از سرزمین خود بیرون رانده شدند...آنها راستگویانند.»
نقش و کاربرد این صفت درباره مبلغان مهاجر بیشتر ظاهر میشود؛ چرا که نقل مطالب به دور از
تحریف و خلاف واقع باشد.
در یک کلام، یک مبلّغ مهاجر،
در گفتار و رفتار خود باید
صادق و
راستگو باشد، و
عالم و مبلّغ راستین کسی است که رفتار او گفتارش را
تصدیق کند و راستی آن را آشکار سازد.
علی علیه
السلام در توضیح سخن
خداوند که میفرماید: «اِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ «از میان
بندگان خدا فقط
علماء و
دانشمندان از
خدا میترسند.»
فرمود: «یَعْنی بِالعُلَماء مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَّدِقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعالِمٍ؛ مقصود از علما کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و کسی که رفتارش سخنش را تصدیق نکند، پس عالم نیست.»
قرآن و
روایات گاهی برای اهمیّت هجرت به نمونههای عینی و عملی هجرت اشاره میکند.
حضرت ابراهیم علیه
السلام بعد از جریان آتش سوزی نمرود و انجام
رسالت خویش
در سرزمین
بابل تصمیم گرفت به سوی
شام هجرت کند.
در قرآن
آیات مختلفی به این مطلب اشاره دارد:
۱. «وَقالَ اِنّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
؛ گفت من به سوی خدای خود مهاجرت میکنم. او
عزیز و
حکیم است.»
۲. «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی سَیَهْدین
؛ من به سوی خدای خویش میروم. بزودی مرا
هدایت خواهد کرد.»
۳. «وَ نَجَّیْناهُ وَلُوطا اِلَی الاَْرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ
؛ او (ابراهیم) و
لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پر
برکتش ساخته بودیم، نجات (و رهائی) بخشیدیم.»
خداوند به عنوان
پاداش هجرت ابراهیم علیه
السلام، بعد از آن به او نعمتهای بزرگی
عطا فرمود:
۱.
فرزندان لایق و شایسته که بتوانند چراغ
ایمان و
نبوت را
در دودمان او روشن نگهدارند.
۲.
در دودمان
حضرت ابراهیم علیه
السلام [۶۸] و
کتاب آسمانی قرار داد.
۳.
پاداش دنیوی همچون نام
نیک و لسان صدق فی الاخرین به او عنایت فرمود.
۴.
در آخرت او را از
صالحان قرار داد.
قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که میفرماید: «وَقالَ إِنّی مُهاجِرٌ الی رَبّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم وَوَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وجَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ وَءآتَیْناهُ اَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَاِنَّهُ فِی الاْءخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ
؛ و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و حکیم است و ما به او
اسحاق و
یعقوب را بخشیدیم، و
در دودمانش نبوّت و
کتاب (آسمانی) قرار دادیم و پاداش او را
در دنیا دادیم و
در آخرت از صالحان است.»
خداوند بر اثر هجرت و
تلاش ابراهیم علیه
السلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود؛
بت پرستان بابل میخواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد.
آنها میخواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان جمعیّت و کثرتی برای او قرار داد که
دنیا از دودماناش پر شد.
بعضی از نزدیکترین افراد به او ـ از جمله
آذر ـ
گمراه و
بت پرست بودند، خداوند
در عوض به او فرزندانی داد که هم خود
هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند.
ابراهیم علیه
السلام در آغاز
مال و
جاهی نداشت، امّا خداوند
در پایان مال و جاه عظیمی به او
عطا کرد.
ابراهیم علیه
السلام در ابتدا به قدری گمنام بود که حتّی بتپرستان بابل هنگامی که میخواستند از او یاد کنند میگفتند: «سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهیمُ»؛ «شنیدیم جوانکی گفتگوی بتها را میکرد که به او ابراهیم گفته میشود.» اما
خدا آنچنان اسم و آوازهای به او داد که به عنوان
شیخ الانبیا یا
شیخ المرسلین معروف شد.
این همه بر اثر هجرت و تلاش او
در راه خدا بود.
حضرت موسی علیه
السلام یکی از
فرعونیان را کشت. این
قتل یک قتل ساده نبود؛ بلکه جرقهای برای یک
انقلاب و هجرت بود.
دستگاه فرعونی نمیتوانست به سادگی از کنار آن بگذرد که
بردگان بنی اسرائیل، قصد جان اربابان خود کنند! زیرا تکرار آن تهدیدی علیه
حکومت وقت بود.
لذا جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل موسی علیه
السلام را صادر کردند.
در این هنگام یک حادثه غیر منتظره موسی علیه
السلام را از مرگ حتمی رهائی بخشید. «مردی از نقطه دور دست
شهر (از مرکز فرعونیان) با سرعت آمد و به موسی علیه
السلام گفت: این جمعیّت برای کشتنت به مشورت نشستهاند، فورا از شهر خارج شو که من از خیرخواهان توام
موسی از شهر خارج شد،
در حالی که ترسان بود و هر لحظه
در انتظار حادثهای. عرض کرد پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهائی بخش. هنگامی که متوجّه جانب
مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست
هدایت کند.
آری موسی علیه
السلام بعد از این که محیط را آلوده و نا امن تشخیص داد، تصمیم گرفت به سوی سرزمین «مدین» که شهری
در جنوب
شام و شمال
حجاز و از قلمرو
مصر و حکومت فرعونیان خارج بود هجرت کند.
موسی علیه
السلام، جوانی که
در ناز و
نعمت بزرگ شده، باید دوران هجرت و سختی را پشت سر بگذارد و از تارهائی که قصر
فرعون بر گرد شخصیّت او تنیده بود، بیرون آید؛
در کنار
مستضعفان قرار گیرد؛ درد آنها را با تمام وجودش احساس کند و آماده یک
قیام الهی بر ضد
مستکبران گردد.
۱.
رسالت و
نبوت.
۲.
کلیم اللّه شدن. «
خداوند فرمود: ای
موسی تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم بر مردم برگزیدم.
۳. آسان کردن کارها.
۴. گره گشائی از زبان.
۵.
فصاحت و
بلاغت.
۶. وزارت
برادر و....
این پاداشها
در آیات ۲۴ تا ۳۶
سوره طهبیان شده است.
بعد از آن که سران
قریش طبق پیشنهاد «
ابوجهل» تصمیم گرفتند تا از تمام قبائل افرادی انتخاب شوند، و شبانه به طور گروهی به خانه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله حمله برند و او را قطعه قطعه کنند، پیک
وحی نازل شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از نقشههای
مشرکان آگاه ساخت، «واِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثَبِّتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الُماکِرینَ».
«هنگامی که
کافران ضد تو
حیله کنند (و نقشه بکشند) تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا
تبعید نمایند، آنان با
خدا از
در حیله وارد میشوند و
خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.»
بررسی
تاریخ نشان میدهد که هجرت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و
مسلمانان و
جهاد، دو عامل اصلی
در پیروزی
اسلام در برابر دشمنان نیرومند بود.
اگر هجرت نبود
اسلام در محیط خفقانآور
مکه از میان میرفت.
هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
اسلام را از شکل منطقهای بیرون آورد و
در شکل جهانی قرار داد.
و آثار دیگری هم هستند که عبارتند از:
۱. توسعه
اسلام و ازدیاد مسلمانان.
۲. تشکل
مسلمین.
۳. ایجاد
ارتش اسلام.
۴. ایجاد مرکز قدرت برای مسلمانان.
۵. تشکیل
حکومت اسلامی در مدینه، و تبدیل شدن
یثرب (مدینه) به «
مَدینَةُ الرَّسُول».
۶. مهار
دشمنان و سرکوب آنها (اعم از
مشرکین و
یهودیان).
۷. بیرون آمدن
اسلام از شکل منطقهای و جهانی شدن و
عزت آن.
۸. پیروزیهای پی
در پی و
فتح مکّه.
۹. فراهم آمدن زمینه
تربیت انسانهایی چون
سلمان و
اباذر و
عمّار و... .
مسلمانان دو بار هجرت کردند:
گروه کوچکی از
مسلمانان بعد از دیدن وضع رقتبار مسلمانان و شکنجه بیامان
مشرکان و... مسئله را با
پیامبر صلیاللهعلیهوآله مطرح کردند و از حضرت کسب
تکلیف نمودند.
حضرت
در پاسخ فرمود: «اگر به سرزمین
حبشه سفر کنید، (برای شما بسیار سودمند خواهد بود) زیرا بر اثر وجود یک زمامدار نیرومند و
دادگر در آنجا به کسی
ستم نمیشود و آنجا سرزمین
دوستی و
پاکی است و شماها میتوانید
در آن سرزمین بسر ببرید تا
خدا فرجی برای شما پیش آورد».
«لَوْ خَرَجْتُمْ اِلی اَرْضِ الْحَبَشَةِ فَاِنَّ بِها مَلِکا لا یُظْلَمُ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَهِیَ اَرْضُ صِدْقٍ حَتّی یَجْعَلَ اللّهُ لَکُمْ فَرَجا مِمّا اَنْتُمْ فیهِ».
کلام پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآله، چنان اثر کرد که
در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند.
شبانه و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه
جدّه را پیش گرفتند و مجموع آنها
در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره شاخص آنها
جعفر بن ابیطالب بود و میان آنها چهار
زن مسلمان نیز دیده میشد.
سخنان جعفر بن ابیطالب نزد
نجاشی زمامدار حبشه چنان تاثیر گذاشت که شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملاً خوشحال شد و گفت: «به خدا
سوگند،
عیسی را بیش از این مقامی نبود.»
ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها
عقاید مسلمانان را تحسین نمود و به آنها
آزادی کامل داد.
در نتیجه هجرت این گروه از
مسلمانان بذر
اسلام در بیرون از
جزیرة العرب (از جمله قلب نجاشی) پاشیده شد، لذا
در سفر بعدی جعفر به حبشه، به فرمان
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، علنا نجاشی به
اسلام دعوت شد و او نیز اجابت نمود و
ایمان آورد.
به هنگام بازگشت جعفر و همراهان، چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند، به جعفر گفتند: به ما اجازه ده تا خدمت این پیامبر صلیاللهعلیهوآله برسیم و
اسلام خود را بر او عرضه بداریم.
همراه جعفر به
مدینه آمدند، هنگامی که
فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کردند: ما اموال فراوانی
در دیار خود داریم، اگر اجازه فرمایید به
کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم، پیامبر صلیاللهعلیهوآله اجازه فرمودند، رفتند و اموال خود را آوردند و میان خود و
مسلمین تقسیم کردند،
در این هنگام آیههای ۵۲ تا ۵۴
سوره قصصنازل گردید و خداوند از آنها
تمجید کرد.
قرآن از مهاجران یاد شده با عنوان «پیشگامان نخستین» یاد کرده است.
چنان که میفرماید: «وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاَْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
؛ «پیشگامان نخستین از
مهاجرین و
انصار، و کسانی که به
نیکی از آنها
پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.»
و آیه ۴۱
سوره نحل: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»
؛ «آنانی که
در راه خدا هجرت کردند، بعد از آن که ستم شدند.» درباره این گروه نازل شده است.
گاه به این هجرت، هجرت اولیه و به هجرت گروهی از
مسلمانان که بعد از
صلح حدیبیه و به دست آمدن یک محیط نسبتا امن به
مدینه هجرت نمودند، «هجرت ثانیه» گفته میشود، و گاهی بر هجرت تمام کسانی که بعد از
جنگ بدر تا زمان
فتح مکّه به مدینه مهاجرت کردند، این عنوان اطلاق میشود
از جمله نکاتی که دلالت بر رفعت
جایگاه هجرت
در اسلام دارد، پاداشهای عظیمی است که خداوند
در دنیا و
آخرت به مهاجران عنایت نموده است، که به برخی موارد اشاره میشود:
«وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخْرة اکبر لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ »
«آنها که پس از
ستم دیدن
در راه خدا، هجرت کردند،
در این
دنیا جایگاه (ومقام) خوبی به آنها میدهیم و
پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر میدانستند!».
تشکیل
جامعه صالح
اسلامی که واژۀ «حسنة» بر آن منطبق است همان
پاداش دنیوی است.
قرآن
در اینباره میفرماید: «ومَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا اِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَکانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما»
؛ «و کسی که
در راه خدا هجرت کند، نقاط
امن فراوان و گستردهای
در زمین مییابد. کسی که از خانهاش به عنوان مهاجرت به سوی
خدا و
پیامبر او بیرون رود، سپس
مرگش فرا رسد،
پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و
مهربان است.
در آیه ۱۱۰
سوره نحل میخوانیم: «اِنَّ رَبَّکَ لِلذینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَصَبَرُوا اِنَّ رَبّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ».
«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَاُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَاُوذُوا فی سَبیلی وَقاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ثَوابا مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»
؛ ««آنها که
در راه خدا هجرت کردند و از خانههای خویش بیرون رانده شدند، و
در راه من
آزار دیدند و
جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را میبخشم و آنها را
در باغهای
بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد
پروردگار است.»
«وَالَّذینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَالَّذینَ آوَوْا وَنَصَرُوا اُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَریمٌ»
؛ «و آنها که
ایمان آوردند و هجرت نمودند و
در راه خدا
جهاد کردند و آنها که (مهاجران را) پناه دادند و یاری نمودند، آنان
مؤمنانی حقیقیاند. برای آنها
آمرزش و روزی شایستهای است.»
«وَالَّذینَ َهاجَرُوا فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا اَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقا حَسَنا وَاِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقینَ، لَیُدْخِلَنَّهُمْ مُدْ خَلاً یرضَوْنَهُ واِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ»
؛ «و کسانی که
در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از
دنیا رفتند، خداوند به آنها
روزی نیکویی میدهد، و خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند، آنان را
در محلّی وارد میکند که از آن خشنود خواهند بود و خداوند
دانا و
بردبار است.»
«اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنه وَرِضْوانٍ وَجَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فیها اَبَدا اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ»
؛ «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و
در راه خدا با اموال و جانهایشان
جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها رستگارند، پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود، و رضایت (خویش) و باغهایی (از
بهشت )
بشارت میدهد که
در آن نعمتهای جاودانه دارند و همواره تا ابد
در این باغها خواهند بود، زیرا
پاداش عظیم نزد خداوند است.»
به راستی عظیمترین و برترین پاداشها را خداوند برای مهاجران
مؤمن و
مجاهد در نظر گرفته است.
«...وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً وَ مَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلی اللّهِ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا »
«...و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و
پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس
مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست و
خداوند، آمرزنده و مهربان است».
مهاجرت به سوی خدا و رسول کنایه از مهاجرت به سرزمین
اسلام است سرزمینی که انسانها میتوانند با
کتاب خدا،
سنّت رسول خدا آشنا شده و سپس به آن دو
عمل کنند.
و چنین شخصی اگر
در این
سفر بمیرد پاداش او با خداوند آمرزنده و مهربان است.
خدای متعال
در آیه دیگری به مهاجرینی که
در راه خدا به مقام
شهادت میرسند و یا حتّی به مرگ طبیعی از
دنیا میروند وعدۀ «
رزق حَسَن» داده است: «...لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا...»
«...خداوند به آنها روزی نیکوئی میدهد ».
«رِزْق حَسَن» همان نعمتهای
بهشتی است چون بعد از مرگ، جز آخرت جایی نیست که آدمی
در آن از «رزق حسن» بهرهمند بشود.
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا »
«کسانی که
فرشتگان (
قبض ارواح)
روح آنها را گرفتند
در حالی که به خویشتن
ستم کرده بودند به آنها گفتند: شما
در چه حالی بودید؟ (و چرا با اینکه
مسلمان بودید،
در صفِ
کفّار جای داشتید؟!) گفتند: ما
در سرزمین خود، تحت فشار و
مستضعف بودیم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان
دوزخ است و سرانجام بدی است.»
با توجه به سیاق
آیات مراد از "
ظلم "
در این آیه، ظلم به خویشتن است و ظلم به خویشتن
در اثر روی گردانی از
دین خدا و ترک برپاداریِ
شعائر الهی، حاصل میشود و آن نیز
در اثر زندگی
در سرزمین
کفر و
شرک پدید میآید، انسان با زندگی
در چنین محیطی عملاً راهی برای
آموزش و عمل به
معارف دین پیدا نمیکند.
پس
استضعاف آنان بطور مطلق نبوده بلکه استضعافی بوده که خودشان خود را با سهل انگاری به آن دچار کردند و میتوانستند با مهاجرت از سرزمین شرک به سرزمین
ایمان، خود را از آن برهانند.
•
دانشنامه موضوعی قرآن •
دانشنامه موضوعی قرآن •
دانشنامه موضوعی قرآن •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «هجرت». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.