تصحیف و تحریف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تصحیف و تحریف، از
اصطلاحات علم درایه و
حدیث شناسی میباشد.
تصحیف در
لغت به معنای
خطا در
صحیفه، و تحریف به معنای منحرف ساختن است.
در کتب
درایه برای این دو
واژه معناهای مختلفی ذکر شده است.
برخی آن دو را به یک
معنا گرفتهاند.
.
ابن حجر عَسقَلانی کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت
خط در
سیاق لفظ حفظ شده باشد، با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه،
اشتباه در نقطه گذاری باشد، تصحیف و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل) باشد، تحریف خوانده است.
برخی نیز در تحریف، بر خلاف تصحیف،
فاسد بودن
انگیزه را
شرط دانستهاند.
به نظر میرسد که با توجه به
معنای لغوی و
استعمالات این دو واژه نزد
قدما، تحریف
اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل میگردد
اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا
شباهت لفظی یا
کتبی دو
کلمه ناشی می شود
به طورکلی، تصحیف را به
تصحیف لفظی و
تصحیف معنوی تقسیم کرده اند،
اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن
لفظ «
غلط » را
پیشنهاد کرده اند.
شاید به همین
سبب،
ابن صلاح استعمال کلمه مصحّف را در برخی اقسام آن
مجاز دانسته است، به نظر میرسد که میتوان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف، و نه تصحیف، به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمه غیر
مشابه جای داد.
تحریفِ
متن، و به تبع آن تصحیفِ متن، را گاه همان متن یا گوینده سخن پدید میآورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی
ناقلان و
مصادر کلام وی، و گاه افراد پس از وی یعنی
ناسخان آن متن، و در هر سه صورت تحریف کننده را
محرِّف و تصحیف کننده را
مصحّف یا
صَحَفی گویند.
به طور کلی تحریف گاه در
نقل و
حکایت و گاه در کلام یا گوینده به صورت مستقل صورت میگیرد.
تحریف و تصحیف یا
عمدی است یا
سهوی .
تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون
تعصب مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقه آنان ناشی میشود.
به نظر میرسد که تحریف و تصحیف عمدی را، بر خلاف سهوی، نمی توان به مولفان نسبت داد.
عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است:
گروه نخست عبارت است از
کسالت و خستگی راوی هنگام
نگارش،
تساهل و بی دقتی وی،
تندنویسی و
ناهمخوانی سرعت
کتابت با
سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (
املای درونی).
گروه دوم عبارت است از ساختار
خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی،
آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و
گرد و
غبارگرفتگی و
آبدیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخه قبلی و در هم آمیختگیِ
نسخه اصلی بر اثر کم فاصله بودن
سطرها .
ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون:
اتصال
حروف به یکدیگر
و
شباهت زیاد حروف با یکدیگر، بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز میگردند،
و وجود دندانه در کتابت برخی حروف،
زمینه ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطهها و دندانهها صورت میگیرد.
حذف الف میانیِ
اسمهایی چون
ابراهیم،
خالد و
عثمان
و
نگارش برخی از حروف به شکلی
مشابه حرف دیگر همچون «
ر » شبیه به «
و »،
«ل» شبیه به «
ک » یا «
د »، «ک» شبیه به «
ع »
و «
ن » شبیه به «ر» و نیز
عکس این حالات، تصحیفات شگفتی را پدید میآورد؛ ازینرو، برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمیآیند، در نسخهها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شدهاند، همچون
عمر و عثمان.
کوتاه یا کشیده نویسی، فشرده یا
گشاده نگاری، نازک یا ضخیم نویسی میتواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود.
گاه شباهت واژهها به یکدیگر موجب روایتهای مختلف از یک متن شده است.
گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی
کاتب یا راوی با
رسم الخط متن، فاصله زیاد یا بسیار کم
ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به
حافظه خویش و عدم مراجعه مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل بویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه،
نقل به معنا،
اشتباه در
فهم متن، ذهنیات راوی و تداعی معانیای که هنگام
مطالعه برای وی پیش میآید.
نامأنوس بودن متن، خود میتواند از عوامل گوناگونی ناشی شود، از جمله غریب بودن کلمه، ناآگاهی از اصطلاحات
علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به
زبان اقوام گوناگون و
گویشهای محلی
و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن، مانند واژهها و عبارتهای معرّب در زبان عربی.
انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژه ای دیگر در متن میشود، مانند تصحیف واژه القَرْشی به
القُرَشی .
تنوع خطهای عربی، مانند
رسم الخط کوفی قدیم و
خط مغربی و
خط اندلسی، و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز میتواند عاملی برای تصحیف باشد .
برای نمونه در رسم الخط اندلسی «ق» با یک نقطه در بالا و «ف» با یک نقطه در زیر نگاشته میشود؛ بنابراین، کاتب ناآشنا به این رسم الخط، «
سفر » را که باید سقر خوانده شود، سفر میخواند.
در رسم الخط فارسی هم شیوههای گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است؛ مثلاً، نگارش «پ»، «چ» و «ژ» با یک نقطه، نگارش «گ» با یک سرکش، و دیگر ویژگیهای
رسم الخط کهن فارسی، در وقوع تصحیف موثر است.
چون بیشترین تصحیفات در
اعلام رخ میدهد، میزان اینگونه تصحیفات،
معیار ارزیابی اعتبار
نسخهها و تألیفات است.
کثرت تصحیف در اعلام از
غرابت نسبی آنها و نداشتن
قرینه معنوی ناشی میشود
در منابع متقدم، در بحث متون حدیثی، تصحیف را به تصحیف در متن، تصحیف در
سند، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن) تقسیم کرده اند
این تقسیمات جامع نیستند و لااقل
مبهماند .
ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام
راویان سند میباشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند، همچون تصحیف عن به واو و بالعکس، است.
تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است.
منشأ تصحیف فقط شنیدن یا دیدن نیست، بلکه فراموشی، سرپیچی
قلم، اشتباه در فهم،
ذهنیات راوی و مانند اینها نیز گاه موجب تغییر ناخودآگاه نوشته یا گفته میشود.
در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده،
قلب، تبدیل به
کلمه مشابه (تصحیف)، و تبدیل به کلمه غیرمشابه.
از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک
صفحه است که میتواند موجب پرش
چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ بویژه در مواردی که دو کلمه مشابه با فاصله یک یا چند سطر زیرهم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است.
افتادن سطر در مواردی که حدفاصل کلمات مشابه نیست هم رخ میدهد.
افتادن یک
برگه از یک
نسخه، در نسخه بعدی نیز نمونهای از سقط است
که بویژه در مواردی رخ میدهد که آن برگه، خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.
وجود الفاظ متلازم نیز میتواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً، با توجه به تکرار «
علی بن ابراهیم عن ابیه» در اسناد، گاه عبارت «عن ابیه» پس از «علی بن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است
سقط یا زیاده در اینگونه موارد، با
قاعده تداعی معانی
توجیه میشود.
همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به
سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی میدهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ
متلازم زیاد میشود
افزودن عمدی یا سهوی عبارات
دعایی چون «علیهالسلام» پس از نام یا
کنیهای که با نام یا کنیه
معصوم مشترک است نیز نمونهای از زیاده است
وارد کردن
حاشیه در متن به گمان حذف آن از
نسخه اصلی، از دیگر عوامل زیاده در نسخههای متأخر است.
خلط عبارت
مولف با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در
حدیث به شمار میآید.
در کتب
درایه نام این نوع
حدیث «مدرّج» است
تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش، گاه موجب میشود تا در متن، زیاده رخ دهد که به دلیل بی تناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل
شناسایی است.
اشتباه در
فهم اسناد ویژه نیز میتواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد
کتاب کافی،
تعلیق (= حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است؛ بنابراین، اگر مولف متأخر متوجه تعلیق
سند نگردد و قسمت حذف شده سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ میدهد
برعکس، اگر در سندِ غیر
معلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطهای به سند اضافه میگردد.
البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب
مصحّف بودنِ
مصدر قبلی بوده است.
از گونههای ترکیبی تحریف، جمع بین
نسخه صحیح و نسخه مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف میگردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیه نسخه دیگر به عنوان
نسخه بدل نگاشته میشود و در نهایت ناسخ بعدی، عبارت مصحّف را به
گمان افتادگی از متن، در آن درج میکند.
قلب (= جابجایی) را میتوان چهار نوع دانست: قلب
حرف، قلب
کلمه، قلب عبارت و قلب
صفحه .
قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی
قلم هنگام نگارش ناشی میشود.
قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی میشود.
قلب صفحه نیز از جابجایی
اوراق نسخه خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی میگردد،
که گاه موجب در هم آمیختن دو
باب میشود، مثل باب
اصحاب الکاظم و
باب اصحاب الرضا در
رجال برقی .
جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ میدهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد، تبدیل به کلمه غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر
تداعی معانی (انعکاس شرطی) رخ میدهد.
یکی از مصادیق کلمات
متقابل،
متضادها است؛ مثلاً یک
راوی،
مبعث پیامبر اکرم یعنی ۲۷
رجب (سه روز مانده به پایان رجب) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل کرده است.
از ترکیب اقسام گوناگون تحریف، اقسام جدیدی پدید میآید که میتوان نمونههایی از آنها را، در ضمن اقسام
حدیث، در
کتب درایه جستجو کرد.
نمونه ای از تحریف ترکیبی، که از تصحیف و
نقل به معنا ناشی شده، از
جاحظ نقل شده است، او البَتیّ را که به النَبیّ تصحیف شده، با نقل به معنا به
رسول اللّه تبدیل کرده است.
تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحله
نسخه برداری پی درپی رخ دهد
تحریف در متون و اسناد تاریخی، بویژه در متون دینی که
منبع استخراج احکام و
معارف دینی است، دشواریهای بسیاری ایجاد میکند، این امر گاه باعث میشود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع
مذهب خود بهره برداری کنند
حتی
فرزند خدا دانستن
حضرت عیسی به تصحیفی در
انجیل مستند شده است .
سرزدن تصحیف از
دانشمندان و افراد بانفوذ
جامعه، در مواردی موجب
رسوایی آنها و
هجو شدن ایشان گردیده است.
تصحیف و تحریف در
احکام حکومتی و
نسخههای درمانی، گاه برای محکومان و
بیماران عواقب وخیمی به بار میآورد.
پدیده تصحیف، پیدایش صنعتی را در علم بدیع به نام
جناس تصحیف به دنبال داشت.
این
صنعت که در
آیات قرآنی نیز سابقه داشت، همچون «و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»
وسیله طبع آزمایی و ابراز توانایی
ادیبان و
شاعران گردید
عالمان و ادیبان
مسلمان از آغاز پیدایش
اسلام، به جدّ درصدد
پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز
کشف و اصلاح آن بوده اند.
نخستین گام در پیشگیری از تصحیف،
اعجام (نقطه گذاری) و شَکْل (حرکت گذاری) بوده است که
ابوالاسود دُئلی (متوفی ۶۹) و دو تن از
شاگردانش آن را
اختراع و تکمیل کردند و
خلیل نحوی (متوفی ۱۷۵) آن را اصلاح کرد
به منظور اطمینان بیشتر، برای حروف بی نقطه نیز علایمی وضع شد.
گام بعدی ضبط تفکیکی حروف بود که در این
روش نام
حروفی از کلمه، که
احتمال اشتباه آن داده میشد، به صورت جداجدا میآمد و بعلاوه،
ضبط کلمه در
حاشیه متن نیز تکرار میشد.
شرایطی نیز برای
راویان و
قاریان حدیث و
ناسخان لازم شمرده شد، از جمله :
ضابط بودن وآگاهی از
علم نحو و
لغت .
پرهیز از ریزنویسی، کوشش در خوش خط و
خوانانویسی، دقت در نگارش همه دندانههای حروف.
برای
کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام
کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه
مقابله کرد.
قرائت کتاب بر
مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است.
شیوه اصلاح تحریفات نسخه، در مصادر مربوط بحث مفصّلی به خود اختصاص داده است.
این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام
استاد،
غلط اعرابی باشد، آیا
راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه.در این زمینه چند نظر از
قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح
سلیقهای و اجتهادی بویژه در کتابت نسخه تأکید شده است
به طور کلی
شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که
احتمال وقوع آن بیشتر است، همچون
الفاظ غریب و بویژه
اعلام، در
پیشگیری از تحریف و
کشف آن بسیار موثر است، مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور
تألیف شدهاند.
عواملی چون نگارش نسخهها به دست
اصحاب فضل و
دانش و دقت در
استنساخ و رعایت روش
صحیح نسخه برداری و
سنّت عرض و
مقابله، در سدههای نخستین بویژه تا اوایل
سده هفتم، موجب اعتبار نسخههای برجای مانده از این دوره گردیده است،
اما اعتبار
نسخههای خطی فارسی که پس از
حمله مغول به
نگارش در آمده، نسبت به نسخههای پیشین کاستی یافت،
شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در
فرهنگ و
تمدن ایران اسلامی به وجود آورد و نظام زبان را
متحول ساخت.
به گفته
ابن خلدون (متوفی ح۸۰۸) در
زمان وی بر خلاف سدههای اولیه، در سرزمینهای غرب اسلامی شیوه
صحیح روایت و
استنساخ رعایت نمیشده؛ ازینرو، نسخههای نگاشته شده در این دوره از
غلط و تصحیف انباشته بوده، ولی در شرق اسلامی، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است
به گفته
حسن بن زین الدین،
ابن شهیدثانی (متوفی ۱۰۱۱)، در زمان وی از روشهای
تحمل حدیث، تنها روش
اجازه معمول بوده است
، ولی به اهتمام
محدّثان شیعی و ظاهراً تحت تأثیر
جریان اخباری،
نشر حدیث و یافتن نسخه های معتبر و
نسخه برداری و
تصحیح و
مقابله آنها دوباره
رونق گرفت، بویژه
علامه مجلسی و
دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند.
مراحل
کشف تحریف عبارتاند از احتمال دادنِ تحریف، اثبات
اجمالی تحریف، اثبات
محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح.
احتمال تحریف، از اموری چون
غرابت کلمه بهطور کلی یا در
سیاق خاص عبارت ناشی میشود.
نیافتن
نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در
سند، احتمال تحریف در سند را به
ذهن خطور میدهد.
برخی، در متونی که درستی عبارات آن نیازمند
توجیهات تکلف آمیز است، اصل را بر مصحّف و
محرّف بودن عبارت قرار داده و بر آن
استدلال کرده اند.
اثبات اجمالی تحریف، معمولاً از مراجعه به
نسخههای گوناگون و اختلاف آنها باهم به دست میآید،
زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخهها
حکایت میکند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است، می تواند
دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد
البته این روش
ظنی است نه قطعی، ازینرو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان
حدیث در
منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد،
الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست.
برای اثبات محرّف بودن عبارت، به دلایلی مثل مخالفت متن با
ضرورت دین یا
مذهب، مخالفت با
تاریخ و ناسازگاری عبارت با
سیاق استناد میشود.
البته در استناد به اینگونه دلایل باید
احتیاط کرد، زیرا مثلاً آنچه به
عنوان شهادت تاریخ مطرح است، چه بسا خود
منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد.
گاه تحقق یک
حادثه پس از دویست سال،
دلیل محرّف بودن عبارت «
حدیث ملاحم » دانسته شده است.
درستی چنین استدلالی روشن نیست.
کشف تحریفات معمولاً با دو
هدف دنبال میشود،
تحقیق و
چاپ کتاب و، دستیابی به واقعیت امر که با وجود
شباهتهایی در
روش، اختلافاتی اساسی باهم دارند،
مصحح کتاب، به دنبال به دست آوردن متن مولف یا نزدیکترین
متن به آن است، هرچند این متن از جهت
قواعد املا و
انشا یا مطابقت با واقع، نادرست باشد
ازینرو، فقط تحریفی را که از
ناسخان متن موردنظر سرزده، تصحیح میکند نه تحریفی که مولف کتاب یا ناسخان و
مولفان منابع وی نمودهاند.
برای
کشف تحریفات ناسخان کتاب، در
درجه نخست باید به نسخههای معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر
نسخه اصلِ مربوط به مولف به دست آید، عملیات کشف تحریف به پایان رسیده است.
هر چه نسخه با واسطه کمتری به نسخه اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن
شجره ارتباط نسخهها، معمولاً نسخه قدیمتر، معتبرتر تلقی میگردد
منابعی که از یک
کتاب نقل میکنند، مانند
وسائل الشیعه نسبت به کتب حدیثی متقدم
شیعی، به عنوان نسخهای از متن به شمار میروند
که البته باید میزان تصرفات مولفان اینگونه کتابها را در نظر داشت.
اگر نسخه کاملاً معتبری از متن به دست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده میشود نه به مولف، که این از
اتقان بیشتر کار تألیف نسبت به کار کتابت ناشی میشود، البته باید به اوصاف
ناسخ و نسخه و مقایسه اعتبار آن با اوصاف
مولف و میزان
دانش و دقت وی نیز توجه داشت.
برای به دست آوردن عبارت
صحیح، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله
فرهنگهای لغت،
تاریخ،
جغرافیا و
انساب لازم است.
در زمینه احادیث، مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است، مثلاً
حدیث مفصّلی از
معاویة بن عمار نقل شده که آداب و
مناسک حج تمتع را به ترتیب از
امام صادق علیهالسلام روایت میکند.
در یکی از اسناد
روایت، نام ابراهیم یا
ابراهیم بن ابی سمال، مکرر ذکر شده، ولی در جایی، این نام
ابراهیم النخعی ضبط شده
که اشتباه مینماید و
النخعی به
دلیل اشتهار ابراهیم نخعی،
فقیه معروف سهواً افزوده شده است.
یافتن
مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده، در ارزیابی درستی و نادرستی
نقل و
علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست.
شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد
مشابه و نیز دقت در عصر و
طبقه راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و
کتب رجال به دست میآید، البته
احتمال تصحیف و تحریف در متون
قرینه، همچون کتب رجال، را نیز باید در مدنظر قرار داد، در
کشف عبارتِ صحیح، دو
قاعده مهم به کار گرفته میشود.
قاعده ارجاع موارد
نادر به موارد
شایع و
قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر .
قاعده نخست بر اساس قوانین
آمار و احتمالات و با توجه به این
مسئله مطرح میگردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است، در این مرحله باید به استقلال و عدم
استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود.
بنابراین، کتابهایی که از منابع قبلی نقل میکنند، خود مستقلاً شمارش نمیشوند و بدینسان بحث
منبع شناسی اهمیت مییابد، همچنین توجه به تقطیعات احادیث و شیوههای گوناگون آن لازم است.
مجموعه قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ میدهد، بسیار مفید است، ولی برای سایر اسناد، به عنوان یک
سند، و نه اسناد متعدد، به شمار میروند، همچنین توجه به این نکته که چه بسا سند از سه جزء مختلف (طریق به
صاحب کتاب اصلی،
مولف کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی) تشکیل شده باشد و نحوه برخورد با این اجزا یکسان نیست
اشتباه در نام مولف کتاب میتواند سبب اشتباهات بسیاری گردد
که نباید آنها را به گونه مستقل شمارش نمود.
قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است.
روند طبیعی تحریف، تبدیل نامأنوس به مأنوس است.
البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبیاند، لذا قاعده فوق قاعده ای ظنی است، به طور کلی حرکت کشف تحریف، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس، از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی میانجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف، در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است.
آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه.
به عنوان نمونه، عامل
شباهت حروف، سبب روند دو طرفه تصحیف میگردد، ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از
متن، معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را
توجیه کند.
اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن، احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر
ترجیح داده اند. (=
قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة )
در این
قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخهها و در نقل مطالب توجه کافی نشده، لذا قاعده صحیحی نیست
منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم میشوند:
منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از
واژه تصحیف و
مشتقات آن بهره گرفته اند.
نخستین
کتاب با این
ویژگی التنبیه علی حدوث التصحیف تألیف حمزه اصفهانی (متوفی ۳۶۰) است، که
اسحاق بن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است.
حسن بن عبداللّه عسکری (متوفی ۳۸۲)، دو کتاب
شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف و تصحیفات المحدثین و
رساله کوچکی با نام
اخبار المصحّفین نگاشت.
میرداماد (متوفی ۱۰۴۱) نیز رسالهای با نام
التصحیفات نگاشته است.
از
صفدی کتابی با
نام تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمع آوری شده
، این کتاب و اکثر
مآخذ آن بیشتر منابع
اغلاط مشهور (=
لحن العامه ) می باشند که غالباً از تطور
زبان حکایت میکنند و نمیتوان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند.
دسته دیگر از منابع تصحیف، کتب ضبط اسمای
متشابهاند .
این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر میکنند، همچون
الموتلف و المختلف از
دارقُطْنی (متوفی ۳۸۵)،
الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی و الانساب از
ابن ماکولا (متوفی ۴۷۵)،
ایضاح الاشتباه از
علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) و
المولف و المختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم و القابهم و انسابهم از
آمِدی (متوفی ۳۷۰)؛ برخی به ضبط نامهای قبیلهها توجه دارند، همچون
مختلف القبائل و مولفها از
محمدبن حبیب (متوفی ۲۴۵)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کردهاند، همچون
معجم مااستعجم اثر
بکری (متوفی ۴۸۷) و
المتّفق وضعاً و المفترق صقعاً نوشته
یاقوت حموی (متوفی ۶۲۶).
خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) آثار بسیاری در گونههای مختلف تحریف نگاشته است، همچون
تلخیص المتشابه،
تالی التلخیص،
کتاب المتفق و المفترق و تکمله آن،
رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء و الانساب .
دسته دیگر از منابع تحریف، کتب
درایة الحدیث می باشند که در لابلای آنها بویژه در ذیل اقسام
حدیث، بحثهای نظری و گاه تطبیقیِ گونه های مختلف تحریف دیده میشود، از قدیمترین این کتب
المحدّث الفاصل نگاشته
قاضی رامهرمزی (متوفی ۳۶۰) است.
از کتابهای
شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد،
الرواشح السماویة تألیف میرداماد (متوفی ۱۰۴۱) میباشد.
کتبی که به بحث درباره
روش تصحیح و
تحقیق کتب میپردازند، غالباً این بحث را دنبال کرده اند، بویژه کتاب
اصول تحقیق التراث از
عبدالهادی فضلی،
تحقیق النصوص و نشرها و
تجربتی مع التراث العربی هر دو از
عبدالسلام محمد هارون،
محاضرة عن التصحیف و التحریف از
محمود محمد الطنّاحی، و کتاب فارسی
نقد و تصحیح متون از
نجیب مایل هروی .
دسته دیگر از منابع تحریف، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص دادهاند، مانند
الاخبار الدخیلة از
رجالی نامور معاصر
شیخ محمدتقی تستری،
معجم رجال الحدیث از
آیت اللّه خویی،
بخش «
اختلاف الکتب » و «
اختلاف النسخ ».
دسته دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف، اسناد و راویان را
فهرست کردهاند، همچون
جامع الرواة اردبیلی و معجم رجال الحدیث، آثار رجالی
آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی و
آثار خطی آیت اللّه شبیری زنجانی با دو
سبک ترتیب اسانید و
طبقه راویان با عنایت به
راوی و
مروی عنه .
برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشتهاند، همچون
منتقی الجُمان نگاشته
حسن بن زین الدین (متوفی ۱۰۱۱)،
قاموس الرجال و
النُجعة فی شرح اللمعة هر دو از شیخ محمدتقی تستری.
قزوینی نیز در یادداشتهایش با
عنوان «
تصحیف »
مواردی از تصحیفات
فقها و
محدّثان و ارباب
لغت را ثبت کرده است.
از جمله منابع متفرقه راجع به این
موضوع، کتابهای
تاریخی،
جغرافیایی،
حدیثی، و
لغویاند، در مباحث
نقدِ ادبی نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است.
(۱) قرآن.
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۳) ابن انباری، شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیات، قاهره ۱۹۶۹.
(۴) ابن بابویه، ثواب الاعمال، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۱.
(۵) ابن بابویه، فضائل الاشهر الثلاثة، چاپ غلامرضا عرفانیان، نجف ۱۳۹۶.
(۶) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۲.
(۷) ابن حجر عسقلانی، شرح النخبة (نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر)، چاپ نورالدین عتر، بیروت ۱۴۱۴ الف.
(۸) ابن حجر عسقلانی، النکت علی کتاب ابن الصلاح، چاپ مسعود عبدالحمید سعدنی و محمد فارس، بیروت ۱۴۱۴ ب.
(۹) ابن خلدون، تاریخ.
(۱۰) ابن خلّکان، وفیات الاعیان.
(۱۱) ابن دقیق عید، الاقتراح فی بیان الاصلاح و ما اضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصحاح، چاپ قحطان عبدالرحمان دوری، بغداد ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۱۲) ابن سعد، طبقات.
(۱۳) ابن شهیدثانی، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۴ ش.
(۱۴) ابن صلاح، علوم الحدیث، چاپ نورالدین عتر، مدینه ۱۹۷۲.
(۱۵) ابن قتیبه، ادب الکاتب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
(۱۶) ابن کثیر، الباعث الحثیث: شرح اختصار علوم الحدیث، چاپ علی بن حسن اثری، ریاض ۱۴۱۷.
(۱۷) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۸) علی ابوالحسنی، بوسه بر خاک پی حیدر علیهالسلام: بحثی در ایمان و آرمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از قرآن و احادیث معصومین علیهمالسلام، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۹) عبدالغنی بن سعید ازدی، کتاب المرجوع کنید بهتلف و المختلف، چاپ محمد زینهم محمد
عزب، قاهره ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۲۰) گوتهلف برگشترسر، اصول نقد النصوص و نشر الکتب، گردآوری محمد حمدی بکری، (بیروت) ۱۹۶۹.
(۲۱) حسین بروجردی، تجرید اسانیدالکافی، چاپ مهدی صادقی، مشهد ۱۴۰۹.
(۲۲) محمدتقی تستری، الاخبارالدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
(۲۳) محمدتقی تستری، قاموس الرجال، قم ۱۴۱۰ـ.
(۲۴) محمدتقی تستری، مستدرک الاخبار الدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران (۱۳۹۶).
(۲۵) محمدتقی تستری، ملحق مستدرک الاخبار الدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۲۶) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ
عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۴۱۰.
(۲۷) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ
عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/.
(۲۸) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۹) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفة علوم الحدیث، چاپ سیدمعظم حسین، حیدرآباد دکن ۱۹۳۷، چاپ افست مدینه ۱۳۹۷/ ۱۹۷۷.
(۳۰) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۳۱) حمزة بن حسن حمزة اصفهانی، کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف، چاپ محمداسعد طلس، دمشق ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۳۲) احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۷ الف.
(۳۳) احمدبن علی خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۱۷ ب.
(۳۴) احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۳۵) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، (تهران) ۱۴۱۴.
(۳۶) خوئی، معجم الرجال الحدیث.
(۳۷) حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/ ۲۰۰۰.
(۳۸) عبدالکریم بن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستملاء، چاپ احمد محمد عبدالرحمان محمد محمود، جده ۱۴۱۴.
(۳۹) ایمن فاد سید، الکتاب العربی المخطوط و علم المخطوطات، قاهره ۱۴۱۸.
(۴۰) علی سیستانی، قاعدة لاضرر و لاضرار، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۴۱) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ نظر محمد فاریابی، ریاض ۱۴۱۷.
(۴۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، علی محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره .
(۴۳) محمدجواد شبیری، «احسن الفوائد فی احوال المساعد»، تراثنا، سال ۱۴، ش ۱ـ۲ (محرم و جمادی الا´خره ۱۴۱۹ الف).
(۴۴) محمدجواد شبیری، «ارتباط رجال شیخ و رجال برقی»، در مجموعه آثار سومین کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام، ج۲، مشهد ۱۳۷۰ ش.
(۴۵) محمدجواد شبیری، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم»، تحقیقات اسلامی، سال ۴، ش ۱ـ۲ (۱۳۶۸ ش).
(۴۶) محمدجواد شبیری، «تصحیح و راهکارهای آن»، آینه پژوهش، سال ۱۱، ش ۱ (فروردین ـ اردیبهشت ۱۳۷۹).
(۴۷) محمدجواد شبیری، «درنگی در واژه و تنقبّت، در زیارت عاشورا»، علوم حدیث، سال ۶، ش ۳ (پاییز ۱۳۸۰).
(۴۸) محمدجواد شبیری، «الغدیر فی حدیث العترة الطاهرة»، تراثنا، سال ۵، ش ۴ (شوال ـ ذیحجّه ۱۴۱۰).
(۴۹) محمدجواد شبیری، «الکاتب النعمانی و کتابه الغیبة»، علوم الحدیث، سال ۲، ش ۳ (محرّم ـ جمادی الا´خره ۱۴۱۹ ب).
(۵۰) محمدجواد شبیری، «نوادر احمدبن محمدبن عیسی یا کتاب حسین بن سعید؟»، آینه پژوهش، سال ۸، ش ۴ (مهر ـ آبان ۱۳۷۶).
(۵۱) موسی شبیری زنجانی، «ابوالعباس نجاشی و عصر وی ۲»، نور علم، ش ۱۲ (آبان ۱۳۶۴).
(۵۲) محمدجواد شبیری، کتاب نکاح، ج۴، تقریرات دروس ۱۳۷۸ـ۱۳۷۹ ش (منتشر نشده).
(۵۳) زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
(۵۴) محمدبن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات، چاپ محمود ریسمانچی صادقی، تبریز ۱۳۸۱.
(۵۵) خلیل بن ایبک صفدی، تصحیح التصحیف و تحریر التحریف، چاپ دسوقی ابراهیم شرقاوی، قاهره ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۵۶) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۲۰.
(۵۷) محمود محمد طنّاحی، مدخل الی تاریخ نشر التراث العربی، مع محاضرة عن التصحیف و التحریف، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
(۵۸) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۵۹) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۶۰) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
(۶۱) حسن بن عبداللّه عسکری، اخبار المصحفین، چاپ صبحی بدری سامرائی، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۶۲) حسن بن عبداللّه عسکری، تصحیفات المحدّثین، چاپ احمد عبدالشافی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۶۳) حسن بن عبداللّه عسکری، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، چاپ عبدالعزیز احمد، مصر ۱۳۸۳.
(۶۴) عبداللّه بن عبدالرحیم عسیلان، تحقیق المخطوطات بین الواقع و النهج الامثل، ریاض ۱۴۱۵.
(۶۵) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۶۶) عبدالهادی فضلی، اصول تحقیق التراث، بیروت ۱۴۱۶.
(۶۷) علی بن سلطان محمد قاری، شرح شرح النخبة فی مصطلحات اهل الاثر، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت (۱۴۱۵).
(۶۸) عیاض بن موسی قاضی عیاض، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۹۷۷.
(۶۹) محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷۰) قلقشندی، صبح الاعشي في صناعة الانشاء.
(۷۱) عنایة اللّه قهپائی، مجمع الرجال، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۸۴ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم .
(۷۲) محمدبن عبداللّه قیسی دمشقی، توضیح المشتبه، ج۱، چاپ محمد نعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
(۷۳) کلینی، الکافی.
(۷۴) عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
(۷۵) محمدرضا مامقانی، مستدرکات مقباس الهدایة فی علم الدرایة، در عبداللّه مامقانی، همان منبع، ج۵ ـ۶، قم ۱۴۱۳.
(۷۶) نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون: مراحل نسخه شناسی و شیوه های تصحیح نسخه های خطی فارسی، مشهد ۱۳۶۹ ش.
(۷۷) احمدبن حسین مُتنبّی، دیوان، بیروت ۱۴۱۴.
(۷۸) مجلسی، بحارالانوار.
(۷۹) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۸۰) محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۱، چاپ افست قم ۱۴۰۵.
(۸۱) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۸۲) احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۸۳)
عبدالسلام محمد هارون، تحقیق النصوص و نشرها، قاهره ۱۴۱۴.
(۸۴)
عبدالسلام محمد هارون، قطوف ادبیة: دراسات نقدیة فی التراث العربی حول تحقیق التراث، باب ۱: «حول تجربتی فی احیاء التراث»، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸.
(۸۵) یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصحیف و تحریف»، شماره۳۵۷۵.