• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الهام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





القای یک معنا، معرفت یا انجام دادن کاری در دل انسان از سوی خدا یا فرشته را الهام گویند.
این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است.



الهام، مصدر باب «افعال» از ریشه «ل ـ هـ ـ م» است. فرهنگ‌نویسان عربی، «لَهْم» را «بلعیدن به یک‌باره»
[۱] ترتیب‌ العین، ص۷۴۹.
[۲] لسان ‌العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۵.
و «بلعیدن»
[۴] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
معنا کرده‌اند.
برخی پژوهشگران واژههای قرآن، در تلاشی نه چندان موفق و با هدف ارائه یک مؤلّفه معنایی مشترک از همه موارد به‌کار رفته، «لَهْم» را در اصل به معنای «ورود چیزی در درون چیز دیگر» دانسته‌اند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل به‌کار می‌رود.
[۶] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۴.

معنای لغوی «لَهْم» و نیز اثرپذیری از قرآن و مفسران نخستین، سبب شده که واژهنامههای عربی، «الهام» را به معنای «تلقین»،
[۸] ترتیب‌العین، ص۷۴۹.
[۹] لسان‌ العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
«القای چیزی در دل»
[۱۰] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
[۱۲] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
و «القای چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلا»
[۱۴] لسان‌ العرب، ج۱۲، ص۳۴۶.
[۱۵] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
بدانند.
الهام به عنوان یکی از گونه‌ها و مراتب وحی الهی به مفهوم لغوی و عام آن
[۱۶] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
[۱۷] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
و نیز تفاوتهای آن دو، از مباحث دیگری است که در فرهنگ‌نامههای عربی بازتاب یافته است.
[۲۰] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.

این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است.
[۲۱] لغت نامه، ج۲، ص۲۸۱۰.
[۲۲] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.

الهام به‌رغم کاربرد نسبتاً چشمگیر آن در منابع تفسیری،
[۲۳] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
[۲۴] مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۳.
روایی،
[۲۹] الامالی، ص۴۰۸.
کلامی
[۳۰] قواعد المرام، ص۳۰.
[۳۲] المصطلحات الکلامیه، ص ۳۵.
و اخلاقی
[۳۳] جامع‌ السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
[۳۴] اغاثة ‌اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
[۳۵] احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳۲.
مسلمانان، بیش از همه اصطلاحی عرفانی است
[۳۶] التعریفات، ص۵۱.
[۳۷] فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۲۸۲.
[۳۸] مصطلحات التصوف، «الهام»، ص۸۵ـ۸۷.
و می‌توان فارغ از برخی اختلافها در تعریف، آن را القای بیواسطه یک معنا، معرفت یا انجام دادن کاری در دل انسان برگزیده خواند که از سوی خدا و فرشته صورت می‌پذیرد.
[۳۹] التعریفات، ص۵۱.
[۴۰] مصطلحات‌التصوف، ص۸۵ـ۸۷.
[۴۱] المصطلحات الکلامیه، «الهام»، ص۳۵.

این اصطلاح به‌رغم اقتباس از الهامِ به‌کار رفته در قرآن
[۴۲] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۴۳] فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
[۴۴] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۱ـ۵۰۳.
و اشتراک با آن در برخی مؤلفه‌های معنایی، تفاوتهای چندی نیز با آن دارد.


اعتقاد به ارتباط آدمی با موجودات فرابشری اعم از خدا، فرشتگان، جنّ و شیاطین و دریافت پاره‌ای از معارف و دانستنیهای غیرمتعارف از آنان، پیشینه بسیار دیرینی در تاریخ ادیان و فرهنگهای بشری دارد.

۲.۱ - الهام در توارات

کاربرد وحی در کتاب مقدس به معنای الهام در اغلب موارد،
[۴۶] قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۶.
وعده برخورداری از الهام به نویسندگان عهد جدید در کتاب مقدس،
[۴۷] کتاب مقدس متی، ۱۰: ۱۹ـ۲۱.
[۴۸] یوحنا، ۱۴: ۲۶.
[۴۹] یوحنا، ۱۶: ۱۳.


۲.۲ - الهام در مسیحیت

اعتقاد متکلمان مسیحی به برخورداری کاتبان کتاب مقدس از الهام و ارشاد الهی در نگارش آن
[۵۰] قاموس کتاب‌ مقدس، ص۹۰۵ـ۹۰۶.
[۵۱] موسوعة‌الادیان، ص۱۰۰.
[۵۲] مقارنة الادیان الیهودیه، ص۲۵۵.
از جمله مؤیدهای این مدعاست. البته این مدعا با چالشهای جدی و مهمی روبه‌رو است.
[۵۳] الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۶۹.
[۵۴] الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۹۳.
[۵۵] اضواء علی المسیحیه، ص۸۷ـ۸۹.
[۵۶] مقارنة الادیان المسیحیه، ص۱۹۵.


۲.۳ - الهام در فرهنگ جاهلیت

باور دیرین در فرهنگ جاهلی به ارتباط پدیده‌های شعر• و کهانت با القائات جن و شیاطین مؤید دیگری در این زمینه است. پاره‌ای از اشعار جاهلی،
[۵۷] ترتیب‌العین، ج۲، ص۷۹۷ـ۷۹۸.
[۵۸] تاج ‌العروس، «سحل»، ج۱۴، ص۳۳۹.
[۵۹] مفهوم النص، ص۳۱ـ۳۴.
گزارشهای تاریخی
[۶۰] المفصل، ج‌۶‌، ص‌۷۵۵‌ـ‌۷۵۸.
و نیز آیاتی از قرآن نشان می‌دهد که عرب عصر نزول، به ویژه ساکنان قدیمی‌تر شبه جزیره عرب، ارتباط یاد شده را به خوبی می‌شناخته‌اند.
آنان شاعران را انسانهایی الهام شده، شعر را معرفتی فراطبیعی و هر شاعری را دارای جنّی ویژه و به نام می‌پنداشته‌اند، بر این اساس، گاهی شاعران، برای مدت محدودی به تسخیر جنّ خاص خود در آمده و در حالتی خلسه مانند و متأثر از القائات آن، اشعاری را می‌سرودند که در حالت عادی از سرودن آن ناتوان بوده‌اند.
[۶۶] خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ـ۲۱۷.
[۶۷] مفهوم النص، ص۷۹ـ۸۱.
[۶۸] پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی، ص۳۴.

در باور عرب جاهلی، کاهنان نیز غیبگوییها و پیشگوییهای خود را از القائات شیاطین می‌گرفته‌اند. بنابر اعتقاد آنان شیاطین به سبب ویژگیهای خاص وجودی، از مرزهای زمین و آسمانها عبور کرده و با دسترسی به اخبار غیب و نهان، آن را به کاهنان، القا می‌کردند.
[۶۹] جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱.
[۷۱] المفصل، ج۶، ص۷۵۵ـ۷۵۸.

در این میان، سخنان مسجّع و موزون، برجسته‌ترین و رایج‌ترین سبک بیانی و گفتاری ادراکات الهامی و القائات موجودات فراطبیعی به شمار می‌رفت.
[۷۲] خدا و انسان در قرآن، ص۲۲۱ـ۲۲۲.


۲.۳.۱ - تفاوت آیات مسجع قرآن با سخنان مسجع جاهلی

مقایسه نابجای آیات مسجّع قرآن با اوراد سحرانگیز، سروده‌های شاعران ملهم از جنیان،القائات شیطانی و سخنان مسجّع کاهنان نیز در چنین زمینه و ذهنیت فکری و فرهنگی صورت می‌پذیرفت.
در واقع، مشرکان قریش اصل ارتباط انسان با موجودی فرابشری و دریافت پاره‌ای معارف فراطبیعی از آن را کاملاً شناخته و باور داشتند؛ اما در این پندار و ادعا که منبع الهام و القای پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز جنّ و شیاطین است، نه خدا و فرشته، به خطا می‌رفتند.
بررسی اشعار جاهلی، آیات قرآن و منابع لغوی، تفسیری، تاریخی و عدم دستیابی نگارنده به شواهدی مستند، نشان می‌دهد که پیش از اسلام، واژه الهام درباره ارتباط یاد شده به‌کار نمی‌رفت و کاربرد مصطلح آن‌ مربوط به پس از نزول قرآن و متأثر از آن است. عرب جاهلی، در این‌باره بیشتر از واژه «وحی» و مشتقات آن و نیز واژگان تعلیم، القاء و نزول بهره می‌گرفت.


به سیر پیدایش و تحول نظریه الهام پرداخته می‌شود.

۳.۱ - واژه الهام در قرآن و تفسیر از آن

واژه الهام که فقط یک بار و شکل ماضی آن در قرآن آمده، فقط در مورد انسان، آن هم به معنای القای بیواسطه و تکوینی (فطری) تقوا و فجور از سوی خدا در جان (نفس) وی همزمان با آفرینش ساحت روحانی او به‌کار رفته است؛
[۹۱] التحقیق، «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
[۹۲] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶.

اما برخی مفسران نخستین
[۹۳] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴.
و به تبع آنان قریب به اتفاق مفسران شیعه و سنی،
[۹۹] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
[۱۰۰] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
[۱۰۱] فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
واژه یاد شده را در مفهومی کاملا نزدیک به معنای اصطلاحی آن و به عنوان یکی از مراتب و گونه‌های وحی الهی ـ به مفهوم لغوی و نه فقط مصطلح آن ـ در تفسیر برخی کاربردهای قرآنی «ایحاء» مورد توجه و تأکید قرار داده‌اند.
آیات یاد شده، اغلب بیانگر القای پاره‌ای معارف و معانی به افرادی غیر از انبیا یا هدایت تکوینی برخی حیوانات و نیز بعضی پدیده‌های طبیعی از سوی خداوند است.
در توضیح چرایی تفسیر موارد یاد شده از وحی الهی به الهام به‌رغم تفاوت کاربرد قرآنی آن دو باید به منشأ کلامی آن توجه داشت، زیرا از یک سو پدیده وحی در قرآن بیش از همه درباره ارتباط ویژه خدا با انبیا به‌کار رفته است، ازاین‌رو در کلام و ادبیات معارف اسلامی نیز وحی به معنای اصطلاحی آن، فقط برای وحی نازل شده بر پیامبران علم (نام خاص) شده است.
از سوی دیگر، الهامِ به‌کار رفته در قرآن با برخی گونه‌ها و مراتب وحی در القای نهانی، درونی و قلبی بودن و داشتن منشأ الهی، اشتراک دارد؛
[۱۱۱] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.

بر همین اساس به نظر می‌رسد تفسیر برخی از مصادیق وحی الهی به الهام به ویژه در ارتباط با افرادی چون مادر موسی(علیه السلام) و حواریان به عنوان اقدامی گریزآمیز و بیشتر با هدف تفکیک آن از وحی به انبیا و نیز از بین بردن شائبه پیامبری آنان صورت گرفته است؛
[۱۱۴] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۴.
[۱۱۵] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۱.

همچنین تفکیک مواردی از وحی که مصدر آن خداوند است از موارد دیگر نیز می‌تواند در این باره دخیل باشد، به ویژه آنکه برخی آیات نشان می‌دهد که قرآن درباره الهام اصطلاحی نیز همان واژه وحی را به‌کار برده است؛ از جمله بیشتر مفسران شیعه
[۱۱۸] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۶۲ـ۶۳.
و سنی
[۱۱۹] الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
درباره کاربرد نخست وحی در آیه ۵۱ شوری/۴۲، این دیدگاه را دارند: «و ما کانَ لِبَشَر اَن یُکَلِّمَهُ اللّهُ اِلاّ وَحیـًا اَو مِن ورایِ حِجاب اَویُرسِلَ رَسولاً فَیوحِیَ بِاِذنِهِ ما یَشاءُ» حصر در آیه نشان می‌دهد که وحی نخست بی‌هیچ واسطه دیداری و شنیداری حسی، بین خدا و انسان برقرار می‌شود؛
توضیح بیشتر اینکه سخن گفتن خدا از ورای حجاب، مانند تکلم با موسی(علیه السلام)به واسطه صوت ـ البته نه لزوماً قابل درک و شنیدن با گوش سر ـ و تکلم نوع سوم با واسطه فرشته صورت می‌گیرد؛ اما در نوع نخست تکلم، هیچ یک از دو واسطه یاد شده دخیل نیست، ازاین‌رو نمی‌توان آن را جز به معنای القای مستقیم معارف و معانی از سوی خدا در دل انسان دانست
[۱۲۴] الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
و این همان معنای مصطلح الهام است. وحی فرشته نیز می‌تواند افزون بر اینکه در قالب شنیدن صدای تنها یا شنیدن آن همراه با دیدن فرشته باشد، با القای مستقیم در دل و بدون هیچ واسطه و ارتباط دیداری و شنیداری ـ دست کم قابل درک با چشم و گوش سر ـ باشد و این باز همان الهام اصطلاحی است.
نکته مهم و شایان توجه اینکه مطلق بودن واژه بشر، در آیه می‌رساند که ارتباط خدا با بشر از سه راه یاد شده فقط در انحصار انبیای الهی نیست.

۳.۲ - تفاوت الهام و ایحاء

دقت در تفاوت کاربرد قرآنیِ الهام و «ایحاء» می‌تواند در ارتباط با تفسیر موارد یاد شده از وحی به الهام تأمل برانگیز و چالش آفرین باشد.
بررسی کاربردهای قرآنی وحی نشان می‌دهد که این واژه هماهنگ با کاربردهای لغوی آن، در اصل به معنای تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و معرفت است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است.
[۱۲۷] مفردات، ص۸۵۸.
[۱۲۹] خدا و انسان در قرآن، ص۱۹۵.
[۱۳۰] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.

دقیقاً بر همین اساس است که در شعر جاهلی، صدای ویژه شترمرغ در ارتباط با همنوع خود
[۱۳۱] غریب الحدیث، ج۱، ص۳۰۰.
[۱۳۲] لسان العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.
[۱۳۳] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
و نیز حروف نگاشته شده که به سبب بی‌سوادی اغلب عربها برای آنان در عین معناداری، نامفهوم بوده، وحی خوانده شده است.
[۱۳۴] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
[۱۳۵] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۴.


۳.۳ - اشکال گوناگون الهام

این‌گونه ارتباط معرفتی می‌تواند در اشکال گوناگون و میان مراتب مختلف وجودی برقرار باشد، ازاین‌رو گاهی با واسطه و در قالب زبانی (اصوات
[۱۳۷] الکشاف، ج۳، ص۷.
[۱۳۸] التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.
رؤیا، وسوسه، نوشتار و اشاره
[۱۴۱] جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۳۵۵.
و گاه در شکل بیواسطه اعم از القای تکوینی (غریزی و طبیعی)
[۱۴۵] جامع‌البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۳.
و قلبی (الهام مصطلح) صورت می‌پذیرد.
[۱۵۱] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲ـ۳۶۳.
[۱۵۳] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.


۳.۴ - همگون یا همگون نبودن دو طرف الهام

همچنین دو طرفی که واژه وحی به مفهوم عام، ارتباط شناختی میان آن دو را بیان می‌کند، می‌توانند مرتبه و سنخ وجودی همگون یا ناهمگون داشته باشند. بر این اساس است که افزون بر کاربرد آن درباره اعلام و القای خداوند به فرشتگان، پیامبران، برخی انسانهای غیر نبی و نیز بعضی حیوانات و پدیده‌های طبیعی درباره القائات شیاطین به یکدیگر و به انسانها و نیز انسان به انسان هم به‌کار رفته است.
[۱۶۶] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.

البته مصادیق متعدد یاد شده برای وحی در کنار پاره‌ای مشترکات، از نظر ماهیت کاملا با یکدیگر متفاوت است.
[۱۶۸] معارف قرآن، ص۴۰۳ـ۴۰۴.



۱. ترتیب‌ العین، ص۷۴۹.
۲. لسان ‌العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۵.
۳. الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۶۲۰۳۷.    
۴. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۵. مفردات راغب، «لهم»، ص۷۴۸.    
۶. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۴.
۷. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۸. ترتیب‌العین، ص۷۴۹.
۹. لسان‌ العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۰. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۱۱. الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷.    
۱۲. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۳. مفردات، ص۷۴۸.    
۱۴. لسان‌ العرب، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۵. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۱۶. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۱۷. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۸. الفروق اللغویه، ص۶۹.    
۱۹. مفردات، ص۸۵۸۸۶۰.    
۲۰. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۲۱. لغت نامه، ج۲، ص۲۸۱۰.
۲۲. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۲۳. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
۲۴. مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۳.
۲۵. المیزان، ج۱۴، ص۱۴۹.    
۲۶. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۲۷. التوحید، شمسص۲۸۷.    
۲۸. الاختصاص، ص۲۸۶.    
۲۹. الامالی، ص۴۰۸.
۳۰. قواعد المرام، ص۳۰.
۳۱. عقاید الامامیه، ص۹۶.    
۳۲. المصطلحات الکلامیه، ص ۳۵.
۳۳. جامع‌ السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
۳۴. اغاثة ‌اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۳۵. احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳۲.
۳۶. التعریفات، ص۵۱.
۳۷. فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۲۸۲.
۳۸. مصطلحات التصوف، «الهام»، ص۸۵ـ۸۷.
۳۹. التعریفات، ص۵۱.
۴۰. مصطلحات‌التصوف، ص۸۵ـ۸۷.
۴۱. المصطلحات الکلامیه، «الهام»، ص۳۵.
۴۲. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۴۳. فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۴۴. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۱ـ۵۰۳.
۴۵. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۴۶. قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۶.
۴۷. کتاب مقدس متی، ۱۰: ۱۹ـ۲۱.
۴۸. یوحنا، ۱۴: ۲۶.
۴۹. یوحنا، ۱۶: ۱۳.
۵۰. قاموس کتاب‌ مقدس، ص۹۰۵ـ۹۰۶.
۵۱. موسوعة‌الادیان، ص۱۰۰.
۵۲. مقارنة الادیان الیهودیه، ص۲۵۵.
۵۳. الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۶۹.
۵۴. الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۹۳.
۵۵. اضواء علی المسیحیه، ص۸۷ـ۸۹.
۵۶. مقارنة الادیان المسیحیه، ص۱۹۵.
۵۷. ترتیب‌العین، ج۲، ص۷۹۷ـ۷۹۸.
۵۸. تاج ‌العروس، «سحل»، ج۱۴، ص۳۳۹.
۵۹. مفهوم النص، ص۳۱ـ۳۴.
۶۰. المفصل، ج‌۶‌، ص‌۷۵۵‌ـ‌۷۵۸.
۶۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۰.    
۶۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۱۲۲۳.    
۶۳. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۶۴. طور/سوره۵۲، آیه۲۹۳۰.    
۶۵. حاقّه/سوره۶۹، آیه۴۱۴۳.    
۶۶. خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ـ۲۱۷.
۶۷. مفهوم النص، ص۷۹ـ۸۱.
۶۸. پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی، ص۳۴.
۶۹. جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱.
۷۰. مجمع‌ البیان، ج۶، ص۵۱۰.    
۷۱. المفصل، ج۶، ص۷۵۵ـ۷۵۸.
۷۲. خدا و انسان در قرآن، ص۲۲۱ـ۲۲۲.
۷۳. صافّات/سوره۳۷، آیه۴.    
۷۴. مدثّر/سوره۷۴، آیه۲۴۲۵.    
۷۵. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۷۶. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۷۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۰.    
۷۸. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۵.    
۷۹. حاقّه/سوره۶۹، آیه۴۲.    
۸۰. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۸۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۱۴.    
۸۲. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۸۳. حجّ/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۸۴. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۸۵. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۸۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳۱۹۴.    
۸۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۱۲۲۲.    
۸۸. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۸۹. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.    
۹۰. ج۳، ص۱۷۵.    
۹۱. التحقیق، «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۹۲. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶.
۹۳. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴.
۹۴. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۹۵. التبیان، ج۱۰، ص۳۵۸.    
۹۶. التبیان، ج۲، ص۴۵۸.    
۹۷. مجمع ‌البیان، ج۲، ص۷۴۶.    
۹۸. المیزان، ج۶، ص۲۲۳.    
۹۹. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
۱۰۰. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
۱۰۱. فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۱۰۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۰۳. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۱۰۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۱۰۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۰۶. زلزله/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۰۷. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۱۰۸. مجمع‌ البیان، ج۶، ص۵۷۳.    
۱۰۹. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۱۱۰. التبیان، ج۱۰، ص۱۴۶.    
۱۱۱. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
۱۱۲. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۱۱۳. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۱۴. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۴.
۱۱۵. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۱.
۱۱۶. مجمع‌ البیان، ج۹، ص۵۷    
۱۱۷. المیزان، ج۱۸، ص۷۲۷۴.    
۱۱۸. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۶۲ـ۶۳.
۱۱۹. الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
۱۲۰. و التنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.    
۱۲۱. معانی القرآن، ج۶، ص۳۲۶.    
۱۲۲. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۲۳. المیزان، ج۱۸، ص۷۳.    
۱۲۴. الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
۱۲۵. المیزان، ج۱۸، ص۷۴۷۳.    
۱۲۶. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۱۲۷. مفردات، ص۸۵۸.
۱۲۸. لسان‌ العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.    
۱۲۹. خدا و انسان در قرآن، ص۱۹۵.
۱۳۰. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
۱۳۱. غریب الحدیث، ج۱، ص۳۰۰.
۱۳۲. لسان العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.
۱۳۳. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
۱۳۴. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
۱۳۵. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۴.
۱۳۶. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۳۷. الکشاف، ج۳، ص۷.
۱۳۸. التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.
۱۳۹. المیزان، ج۱۸، ص۷۳.    
۱۴۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۱۴۱. جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۳۵۵.
۱۴۲. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۱۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۴۴. زلزال/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۴۵. جامع‌البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۳.
۱۴۶. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۹.    
۱۴۷. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۱۴۸. التبیان، ج۹، ص۴۲۲.    
۱۴۹. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۵۱. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲ـ۳۶۳.
۱۵۲. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۱۵۳. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.
۱۵۴. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۱۵۵. نساء/سوره۴، آیه۱۶۳.    
۱۵۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۵.    
۱۵۷. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۵۸. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۱۵۹. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۶۰. زلزله/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۶۱. انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.    
۱۶۲. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۱۶۳. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۱۶۴. الفروق ‌اللغویه، ص۶۹۷۰.    
۱۶۵. مفردات، ص۸۵۸۸۶۰.    
۱۶۶. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.
۱۶۷. و راهنماشناسی، ص۱۵۴.    
۱۶۸. معارف قرآن، ص۴۰۳ـ۴۰۴.



دانشنامه موضوعی قرآن.    


رده‌های این صفحه : قرآن شناسی | وحی




جعبه ابزار