رفع تکلیف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزار دیدن،
از موجبات
رفع تکلیف حلق و جایگزینی
حکم ثانوی است:
و اتموا الحج و العمرة لله فان احصرتم فما استیسر من الهدی و لا تحلقوا رءوسکم حتی یبلغ الهدی محله فمن کان منکم مریضـا او به اذی من راسه ففدیة من صیام او صدقة او نسک... «و برای
خدا حج و
عمره را به پایان رسانید و اگر (به علت موانعی) بازداشته شدید آنچه
از قربانی میسر است (قربانی کنید) و تا قربانی به
قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس
از شما
بیمار باشد یا در سر ناراحتیی داشته باشد (و ناچار شود در
احرام سر بتراشد) به
کفاره (آن باید)
روزهای بدارد یا صدقهای دهد یا قربانیی بکند و چون ایمنی یافتید پس هر کس
از (اعمال) عمره به حج پرداخت (باید) آنچه
از قربانی میسر است (قربانی کند) و آن کس که (قربانی) نیافت (باید) در هنگام حج سه
روز روزه (بدارد) و چون برگشتید هفت (
روز دیگر
روزه بدارید) این ده (
روز) تمام است این (
حج تمتع) برای کسی است که اهل
مسجد الحرام (
مکه) نباشد و
از خدا ترسید و بدانید که خدا سخت
کیفر است.»
دقیقا روشن نیست که آیات مربوط به
حج در
قرآن مجید در چه تاریخی نازل شده است ولی به اعتقاد بعضی
از مفسران بزرگ در
حجة الوداع نازل گشته
در حالی که بعضی گفتهاند که جمله" فان احصرتم فما استیسر من الهدی" ناظر به جریان
حدیبیه است که در
سال ششم
هجرت واقع شد و مسلمانان
از زیارت
خانه خدا ممنوع شدند
در این آیه، احکام زیادی بیان شده است:
۱- در ابتدا، یک دستور کلی برای انجام
فریضه حج و
عمره به طور کامل و برای اطاعت فرمان
خدا داده، میفرماید: " حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید" (و اتموا الحج و العمرة لله).
در واقع قبل
از هر چیز به سراغ انگیزههای این دو
عبادت رفته و توصیه میکند که جز انگیزه الهی و
قصد تقرب به ذات پاک او، چیز دیگری در کار نباید باشد، و عمل نیز به مقتضای" و اتموا"
از هر نظر کامل و جامع باشد.
۲- سپس به سراغ کسانی میرود که بعد
از بستن
احرام به خاطر وجود مانعی، مانند بیماری شدید و
ترس از دشمن، موفق به انجام اعمال حج عمره نباشند، میفرماید: " اگر محصور شدید (و موانعی به شما
اجازه نداد که پس
از احرام بستن وارد مکه شوید) آنچه
از قربانی فراهم شود
ذبح کنید و
از احرام خارج شوید (فان احصرتم فما استیسر من الهدی)
به هر حال افرادی که گرفتار میشوند، و توانایی انجام مراسم حج و عمره را پیدا نمیکنند، میتوانند با استفاده
از این مساله،
از احرام خارج شده و به حال عادی باز گردند.
میدانیم
قربانی ممکن است
شتر یا
گاو یا
گوسفند باشد، که آسانترین آنها گوسفند است، و لذا جمله" فما استیسر من الهدی" را غالبا اشاره به گوسفند دانستهاند.
۳- سپس به دستور دیگری اشاره کرده، میفرماید: " سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلش برسد و در
قربانگاه ذبح شود" (و لا تحلقوا رؤسکم حتی یبلغ الهدی محله).
آیا این دستور مربوط به افرادی است که محصور و ممنوع
از انجام مراسم حج میشوند، و در واقع دستوری است برای تکمیل دستور سابق، و یا همه حاجیان را میگوید، بعضی
از مفسران، معنی اول را بر گزیدهاند و گفتهاند، منظور
از محل هدی (محل قربانی)
حرم است و گاه گفتهاند، منظور همان جا است که مانع و مزاحم، حاصل میشود و به فعل پیغمبر اکرم -صلی الله علیه وآله- در داستان
حدیبیه که محلی است بیرون حرم
مکه، استدلال کردهاند که حضرت بعد
از ممانعت مشرکان، قربانی خود را در همان جا ذبح کرد و به اصحاب و یارانش نیز دستور داد چنین کنند.
مفسر عالیقدر"
مرحوم طبرسی " میگوید: " به اعتقاد علمای ما، محصور اگر به خاطر بیماری بوده باشد، قربانی او را در حرم باید ذبح کنند و اگر به خاطر جلوگیری
از دشمن باشد در همان جا که جلوگیری شده است ذبح میکنند".
ولی بعضی دیگر
از مفسران، این جمله را ناظر به تمام حجاج میدانند و میگویند هیچ کس حق ندارد، تقصیر کند (سر بتراشد و
از احرام خارج گردد) مگر اینکه
قربانی را در محلش
ذبح کند (قربانی حج در
منی و
قربانی عمره در
مکه).
به هر حال منظور
از رسیدن قربانی به محلش، آن است که به آن محل برسد و
ذبح شود، و این تعبیر کنایهای
از ذبح است.
با توجه به عمومیت تعبیری که در آیه وارد شده است تفسیر دوم مناسبتر به نظر میرسد که هم شامل محصور است و هم غیر محصور.
۴- سپس میفرماید: " اگر کسی
از شما
بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل
از آن موقع بتراشد) باید فدیه (کفارهای)
از قبیل
روزه یا
صدقه یا
گوسفندی بدهد" (فمن کان منکم مریضا او به اذی من راسه ففدیة من صیام او صدقة او نسک).
" نسک" در اصل جمع" نسیکه" به معنی حیوان ذبح شده است، این واژه به معنی عبادت نیز آمده است.
لذا"
راغب " در"
مفردات "، بعد
از آنکه"
نسک " را به
عبادت تفسیر میکند، میگوید: این واژه در مورد اعمال حج به کار میرود، و" نسیکه" به معنی"
ذبیحه " است.
بعضی
از مفسران نیز آن را در اصل به معنی شمشهای
نقره میدانند و اینکه به عبادت" نسک" گفته شده به خاطر آن است که
انسان را خالص و پاک و پاکیزه میکند.
به هر حال ظاهر آیه این است که چنین شخصی مخیر در میان این سه (
روزه، و
صدقه و
ذبح گوسفند) میباشد.
در روایات اهل بیت -علیه السلام - آمده است که،
روزه در این مورد باید سه
روز بوده باشد، و
صدقه به شش
مسکین، و در روایتی به ده مسکین، و" نسک" یک
گوسفند است.
۵- سپس میافزاید: " و هنگامی که (
از بیماری و دشمن) در
امان بودید، کسانی که عمره را تمام کرده و حج را آغاز میکنند، آنچه میسر است
از قربانی " (
ذبح کنند) (فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی).
اشاره به اینکه در حج تمتع که عمره قبلا انجام میگیرد، و بعد
حج بجا آورده میشود، قربانی کردن لازم است، و فرق نمیکند که این قربانی شتر باشد یا
گاو و یا گوسفند، و بدون آن
از احرام خارج نمیشود.
درباره اصل"
هدی " به گفته
مرحوم طبرسی دو قول وجود دارد، اول اینکه
از"
هدیه " گرفته شده است، و چون قربانی در واقع هدیهای به سوی بیت الله است، این واژه بر آن اطلاق شده است. دیگر اینکه
از ماده هدایت گرفته شده است زیرا حیوان قربانی را همراه میبردند، و به سوی خانه خدا و قربانگاه
هدایت میکردند.
ولی ظاهر کلام"
راغب " در"
مفردات " این است که فقط
از" هدیه" گرفته شده و میگوید: " هدی" جمع است و مفرد آن" هدیه" است.
در
معجم مقاییس اللغه نیز دو ریشه برای این لغت ذکر شده، هدایت و هدیه، اما بعید نیست هر دو به هدایت باز گردد. (دقت کنید).
۶- سپس به بیان حکم کسانی میپردازد که در حال
حج تمتع قادر به قربانی نیستند، میفرماید: " کسی که (قربانی) ندارد، باید سه
روز در ایام
حج، و هفت
روز به هنگام بازگشت،
روزه بدارد، این ده
روز کامل است" (فمن لم یجد فصیام ثلاثة ایام فی الحج و سبعة اذا رجعتم تلک عشرة کاملة).
بنا بر این اگر قربانی پیدا نشود، یا وضع مالی
انسان اجازه ندهد، جبران آن ده
روز روزه است، که سه
روز آن (
روز هفتم و هشتم و نهم
ذی الحجه) در ایام حج واقع میشود، و این
از روزههایی است که انجام آن در سفر مانعی ندارد، و هفت
روز دیگر را بعد
از بازگشت به
وطن انجام میدهد.
با اینکه معلوم است سه
روز به اضافه هفت
روز مجموعا ده
روز میشود در عین حال،
قرآن میگوید: " این ده
روز کامل است".
بعضی
از مفسران در تفسیر این جمله گفتهاند این به خاطر آن است که" واو" گر چه معمولا برای جمع است نه برای
تخییر، چون گاه در معنی تخییر نیز استعمال میشود، در اینجا خداوند برای رفع هر گونه ابهام، جمله" تلک عشرة کاملة" را فرموده است.
این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به" کاملة" اشاره به این است که
روزه ده
روز میتواند به طور کامل جانشین قربانی شود، و زوار خانه
خدا نباید
از این بابت نگران باشند، زیرا تمام ثوابهایی که برای صاحبان قربانی
از سوی خدا داده میشود، به آنها داده خواهد شد.
بعضی نیز گفتهاند: این تعبیر اشاره به نکته لطیفی در مورد عدد ده میباشد زیرا
از یک نظر عدد ده کاملترین اعداد است، چون هنگامی که اعداد را
از یک شروع میکنیم تا ده سیر صعودی خود را تکمیل میکند، و اعداد بعد
از آن، تکرار و ترکیبی است
از ده و عددهای دیگر مانند یازده و دوازده، عرب به عدد بیست، میگوید (یعنی دو عدد ده) و به سی ثلاثین (سه عدد ده) و همچنین... عشرین
۷- بعد به بیان حکم دیگری پرداخته، میگوید: " این برنامه حج تمتع برای کسی است که خانواده او نزد
مسجد الحرام نباشد" (ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام).
آزار دیدن
مجاهدان در میدان
جهاد، سبب برداشته شدن
وجوب حمل
سلاح از آناندر
سوره نساء امده است :
و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة... و لیاخذوا حذرهم و اسلحتهم... و لا جناح علیکم ان کان بکم اذی من مطر او کنتم مرضی ان تضعوا اسلحتکم وخذوا حذرکم... «و هر گاه در میان ایشان بودی و برایشان
نماز برپا داشتی پس باید گروهی
از آنان با تو (به نماز) ایستند و باید جنگ افزارهای خود را برگیرند و چون به
سجده رفتند (و نماز را تمام کردند) باید پشت سر شما قرار گیرند و گروه دیگری که نماز نکردهاند باید بیایند و با تو نماز گزارند و البته جانب
احتیاط را فرو نگذارند و جنگ افزارهای خود را برگیرند (زیرا) کافران آرزو میکنند که شما
از جنگ افزارها و ساز و برگ خود غافل شوید تا ناگهان بر شما یورش برند و اگر
از باران در زحمتید یا بیمارید گناهی بر شما نیست که جنگ افزارهای خود را بر
زمین نهید ولی مواظب خود باشید بی گمان خدا برای کافران عذاب خفت آوری آماده کرده است.»
در تعقیب آیات مربوط به
جهاد، این
آیه کیفیت
نماز خوف را که به هنگام جنگ باید خوانده شود به مسلمانان تعلیم میدهد، آیه خطاب به پیامبر -صلی الله علیه و آله - کرده، میفرماید: " هنگامی که در میان آنها هستی و برای آنها
نماز جماعت بر پا میداری باید مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند، نخست عدهای با حمل
اسلحه با تو به
نماز بایستند. (و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلاة فلتقم طائفة منهم معک و لیاخذوا اسلحتهم).
سپس هنگامی که این گروه
سجده کردند (و رکعت اول
نماز آنها تمام شد، تو در جای خود توقف میکنی) و آنها با سرعت رکعت دوم را تمام نموده و به میدان نبرد باز میگردند و در برابر دشمن میایستند) و گروه دوم که نماز نخواندهاند، جای گروه اول را میگیرند و با تو نماز میگزارند. (فاذا سجدوا فلیکونوا من ورائکم و لتات طائفة اخری لم یصلوا فلیصلوا معک).
گروه دوم نیز باید وسائل دفاعی و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمین نگذارند. (و لیاخذوا حذرهم و اسلحتهم).
این طرز نماز گزاردن برای این است که دشمن شما را غافلگیر نکند، زیرا دشمن همواره در کمین است که
از فرصت استفاده کند" و دوست میدارد که شما
از سلاح و متاع خود غافل شوید" و یکباره به شما حمله ور شود. (ود الذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة).
ولی
از آنجا که ممکن است ضرورتهایی پیش بیاید که حمل سلاح و وسائل دفاعی هر دو با هم به هنگام
نماز مشکل باشد، و یا به خاطر ضعف و بیماری و جراحاتی که در میدان
جنگ بر افراد وارد میشود، حمل سلاح و وسائل دفاعی تولید زحمت کند، در پایان
آیه چنین دستور میدهد:
" و گناهی بر شما نیست اگر
از باران ناراحت باشید و یا بیمار شوید که در این حال سلاح خود را بر زمین بگذارید". (و لا جناح علیکم ان کان بکم اذی من مطر او کنتم مرضی ان تضعوا اسلحتکم).
ولی در هر صورت
از همراه داشتن وسائل محافظتی و ایمنی (مانند
زره و خود و امثال آن)
غفلت نکنید و حتی در حال
عذر حتما آنها را با خود داشته باشید که اگر احیانا دشمن حمله کند بتوانید تا رسیدن کمک خود را حفظ کنید (و خذوا حذرکم).
شما این دستورات را به کار بندید و مطمئن باشید پیروزی با شما است" زیرا خداوند برای کافران مجازات خوار کنندهای آماده کرده است". (ان الله اعد للکافرین عذابا مهینا).
بنا به حکم آیات
قرآن کریم
اضطرار، موجب برداشته شدن حرمت
محرمات و
اباحه استفاده
از آنها به اندازه ضرورت میگردد:
انما حرم علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر وما اهل به لغیر الله فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فلا اثم علیه... « (خداوند) تنها
مردار و
خون و
گوشت خوک و آنچه را که (هنگام سر بریدن) نام غیر
خدا بر آن برده شده بر شما
حرام گردانیده است (ولی) کسی که (برای حفظ جان خود به خوردن آنها) ناچار شود در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهی نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.» (مبتنی بر این که موارد مذکور (
اضطرار،
اکراه، بیماری و...) موجب رفع
تکلیف شود.)
حرمت علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر وما اهل لغیر الله به والمنخنقة والموقوذة والمتردیة والنطیحة وما اکل السبع الا ما ذکیتم وما ذبح علی النصب وان تستقسموا بالازلـم ذلکم فسق... فمن اضطر فی مخمصة غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم. «بر شما
حرام شده است
مردار و
خون و
گوشت خوک و آنچه به نام غیر
خدا کشته شده باشد و (
حیوان حلال گوشت) خفه شده و به چوب مرده و
از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده
از آن خورده باشد مگر آنچه را (که زنده دریافته و خود) سر ببرید و (همچنین) آنچه برای بتان سربریده شده و (نیز) قسمت کردن شما (چیزی را) به وسیله تیرهای قرعه این (کارها همه) نافرمانی (خدا) ست
امروز کسانی که
کافر شدهاند
از (کارشکنی در) دین شما نومید گردیدهاند پس
از ایشان مترسید و
از من بترسید
امروز دین شما را برایتان کامل و
نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و
اسلام را برای شما (به عنوان) آیینی برگزیدم و هر کس دچار گرسنگی شود بی آنکه به
گناه متمایل باشد (اگر
از آنچه منع شده است بخورد) بی تردید
خدا آمرزنده مهربان است»
وما لکم الا تاکلوا مما ذکر اسم الله علیه وقد فصل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه.... «و شما را چه شده است که
از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمیخورید با اینکه (
خدا) آنچه را بر شما
حرام کرده جز آنچه بدان ناچار شدهاید برای شما به تفصیل بیان نموده است و به راستی بسیاری (
از مردم دیگران را)
از روی نادانی با هوسهای خود گمراه میکنند آری پروردگار تو به (حال) تجاوزکاران داناتر است»
قل لا اجد فی ما اوحی الی محرمـا علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دمـا مسفوحـا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقـا اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فان ربک غفور رحیم. «بگو در آنچه به من
وحی شده است بر خورندهای که آن را میخورد هیچ حرامی نمییابم مگر آنکه
مردار یا
خون ریخته یا
گوشت خوک باشد که اینها همه پلیدند یا (قربانیی که)
از روی نافرمانی (به هنگام
ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده باشد پس کسی که بدون
سرکشی و زیاده خواهی (به خوردن آنها) ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده
مهربان است.»
انما حرم علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر وما اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فان الله غفور رحیم. «جز این نیست که (خدا) مردار و
خون و گوشت خوک و آنچه را که نام غیر خدا بر آن برده شده
حرام گردانیده است (با این همه) هر کس که (به خوردن آنها) ناگزیر شود و سرکش و زیاده خواه نباشد قطعا خدا آمرزنده مهربان است.»
قرآن کریم برای روشن ساختن غذاهای
حرام و ممنوع و قطع کردن هر گونه بهانه چنین میگوید: " خداوند تنها
گوشت مردار،
خون، گوشت خوک، و گوشت هر حیوانی را که به هنگام
ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود
تحریم کرده است (انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله).
و به این ترتیب سه قسمت
از گوشتهای
حرام به اضافه
خون که، بیش
از همه مورد ابتلای مردم آن محیط بوده است در اینجا ذکر میکند که بعضی پلیدی ظاهری دارند و بر کسی مخفی نیست، مانند مردار، خون و گوشت خوک، و بعضی پلیدی معنوی دارند مانند قربانیهایی که برای بتها میکردند.
انحصاری که
از آیه با کلمه" انما" استفاده میشود به اصطلاح" حصر اضافی" است، یعنی منظور بیان تمام
محرمات نیست، بلکه هدف نفی
بدعتهایی است که آنها در مورد قسمتی
از گوشتهای حلال داشتند، و به تعبیر دیگر آنها قسمتی
از گوشتهای پاکیزه و حلال را طبق خرافات و موهوماتی بر خود تحریم میکردند، اما در عوض به هنگام کمبود غذا
از گوشت آلوده مردار یا خوک و یا خون استفاده میکردند!
قرآن به آنها اعلام میکند که اینها برای شما
حرام است نه آنها (و این است معنی" حصر اضافی").
و
از آنجا که گاه ضرورتهایی پیش میآید که انسان برای حفظ جان خویش مجبور به استفاده
از بعضی
از غذاهای حرام میشود
قرآن در ذیل آیه آن را استثنا کرده و میگوید: ولی کسی که مجبور شود (برای نجات جان خویش
از مرگ)
از آنها بخورد گناهی بر او نیست، به شرط اینکه ستمگر و متجاوز نباشد"! (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه).
به این ترتیب برای اینکه اضطرار بهانه و دستاویزی برای زیاده روی در خوردن غذاهای
حرام نشود با دو کلمه" غیر باغ" و" لا عاد" گوشزد میکند که این اجازه تنها برای کسانی است که خواهان
لذت از خوردن این محرمات نباشند، و
از مقدار لازم که برای نجات
از مرگ ضروری است
تجاوز نکنند، (باغ و عاد در اصل باغی و عادی بوده، باغی
از ماده" بغی" به معنی طلب کردن است، و در اینجا منظور طلب کردن لذت است و" عادی" به معنی متجاوز میباشد، یعنی متجاوز
از حد ضرورت).
تفسیر دیگری برای جمله" غیر باغ و لا عاد" ذکر شده است که با معنی اول تضادی ندارد، و ممکن است هر دو با هم در مفهوم آیه جمع باشند و آن این است که: با توجه به اینکه یکی
از معانی" بغی"
ظلم و ستم است، منظور این است که اجازه خوردن
گوشتهای حرام مخصوص کسانی است که
سفر آنها سفر ستم و
گناه نباشد (باید توجه داشت که
اضطرار و اجبار معمولا در سفرهایی نظیر سفرهای آن زمان حاصل میشد که قافلهها در بیابان میماندند و یا راه را گم میکردند).
بنا بر این اگر سفر، سفر
گناه باشد گرچه آنها ناچارند برای حفظ جان خود
از غذای حرام بخورند ولی گناهش در نامه عملشان نوشته خواهد شد، و به تعبیر دیگر این ستمگران برای حفظ جان خود واجب است به حکم
عقل از این گوشتها بخورند اما این وجوب
از مسئولیت آنها چیزی نمیکاهد، چرا که در مسیر غلط چنین اجباری را پیدا کردهاند.
روایاتی که میگوید این
آیه در باره کسانی است که در راه قیام بر ضد امام مسلمین گام ننهند نیز اشاره به همین حقیقت است، چنان که در احکام
نماز مسافر نیز وارد شده که حکم
نماز شکسته تنها برای مسافرانی است که
سفر آنها سفر حرام نباشد و لذا در ضمن روایات به جمله" غیر باغ و لا عاد" برای هر دو حکم، استدلال فرمودهاند (حکم
نماز مسافر و حکم ضرورت خوردن گوشتهای حرام) (در حدیثی
از امام صادق - علیهالسّلام - میخوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود: منظور
از" باغی" کسی است که به دنبال صید (
از روی
تفریح نه
از روی نیاز) میرود و منظور
از" عادی" سارق است آنها حق ندارند
گوشت میته بخورند و برای آنها
حرام است و
نماز را نیز نمیتوانند شکسته بخوانند
)
و در پایان آیه میفرماید: " خداوند
غفور و
رحیم است" (ان الله غفور رحیم).
همان خداوندی که این گوشتها را تحریم کرده با
رحمت خاصش در موارد ضرورت شدید اجازه استفاده
از آن را داده است.
در سوره نحل به برداشته شدن
حرمت اظهار
کفر بر
مسلمان، در صورت
اکراه و
اجبار اشاره شده است:
من کفر بالله من بعدایمـنه الا من اکره و قلبه مطمـئن بالایمـن... «هر کس پس
از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد (عذابی سخت خواهد داشت) مگر آن کس که مجبور شده و (لی) قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که سینه اش به
کفر گشاده گردد
خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود.»
در تکمیل بحث آیات گذشته که سخن
از برنامههای مختلف مشرکان و
کفار در میان بود، آیات مورد بحث به گروهی دیگر
از کفار یعنی
مرتدین و بازگشت کنندگان
از اسلام اشاره میکند.
نخستین
آیه میگوید: " کسانی که بعد
از ایمان کافر شوند- بجز آنها که تحت فشار و اجبار اظهار کفر کردهاند در حالی که قلبشان مملو
از ایمان است- آری چنین اشخاصی که
سینه خود را برای پذیرش مجدد
کفر گشاده دارند،
غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیم در انتظارشان است" (من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم).
در واقع در اینجا اشاره به دو گروه
از کسانی است که بعد
از پذیرش
اسلام راه کفر را پیش میگیرند.
نخست آنها که در چنگال دشمنان بی منطق گرفتار میشوند و تحت فشار و شکنجه آنها اعلام بیزاری
از اسلام و وفاداری به کفر میکنند، در حالی که آنچه میگویند تنها با زبان است و قلبشان مالامال
از ایمان میباشد، این گروه مسلما مورد عفوند، بلکه اصلا گناهی
از آنها سر نزده است، این همان
تقیه مجاز است که برای حفظ جان و ذخیره کردن نیروها برای خدمت بیشتر در راه خدا در
اسلام مجاز شناخته شده است.
گروه دوم کسانی هستند که به راستی دریچههای قلب خود را به روی کفر و بی ایمانی میگشایند، و مسیر عقیدتی خود را به کلی عوض میکنند، اینها هم گرفتار غضب خدا و عذاب عظیم او میشوند.
ممکن است غضب اشاره به محرومیت آنها
از رحمت الهی و هدایت او در این
جهان باشد، و عذاب عظیم اشاره به کیفر آنها در جهان دیگر، و به هر حال تعبیری که در این
آیه درباره
مرتدین شده است بسیار سخت و سنگین و تکان دهنده است.
در آیات ۱۸۴و ۱۸۵
سوره بقره بیماری، موجب برداشته شدن
تکلیف روزه در
ماه رمضان معرفی شده است:
ایامـا معدودت فمن کان منکم مریضـا او علی سفر فعدة من ایام اخر... • شهر رمضان... فمن شهد منکم الشهر فلیصمه ومن کان مریضـا او علی سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر... « (
روزه در)
روزهای معدودی (بر شما مقرر شده است) (ولی) هر کس
از شما
بیمار یا در
سفر باشد (به همان شماره) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد) و بر کسانی که (
روزه) طاقت فرساست کفارهای است که خوراک دادن به بینوایی است و هر کس به میل خود بیشتر نیکی کند پس آن برای او بهتر است و اگر بدانید
روزه گرفتن برای شما بهتر است؛
ماه رمضان (همان
ماه) است که در آن
قرآن فرو فرستاده شده است (کتابی) که مردم را راهبر و (متضمن) دلایل آشکار
هدایت و (میزان) تشخیص
حق از باطل است پس هر کس
از شما این
ماه را درک کند باید آن را
روزه بدارد و کسی که بیمار یا در سفر است (باید به شماره آن) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد)
خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد تا شماره (مقرر) را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگی بستایید و باشد که شکرگزاری کنید.»
در آیه ۱۹۶ سوره
بقره بیماری به عنوان عامل رفع تکلیف حلق و جایگزینی
کفاره آمده است:
واتموا الحج والعمرة لله فان احصرتم فما استیسر من الهدی ولا تحلقوا رءوسکم حتی یبلغ الهدی محله فمن کان منکم مریضـا او به اذی من راسه ففدیة من صیام او صدقة او نسک فاذا امنتم... «و برای
خدا حج و
عمره را به پایان رسانید و اگر (به علت موانعی) بازداشته شدید آنچه
از قربانی میسر است (قربانی کنید) و تا قربانی به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس
از شما
بیمار باشد یا در سر ناراحتیی داشته باشد (و ناچار شود در
احرام سر بتراشد) به کفاره (آن باید)
روزهای بدارد یا صدقهای دهد یا قربانیی بکند و چون ایمنی یافتید پس هر کس
از (اعمال) عمره به حج پرداخت (باید) آنچه
از قربانی میسر است (قربانی کند) و آن کس که (قربانی) نیافت (باید) در هنگام حج سه
روز روزه (بدارد) و چون برگشتید هفت (
روز دیگر
روزه بدارید) این ده (
روز) تمام است این (حج تمتع) برای کسی است که اهل
مسجد الحرام (
مکه) نباشد و
از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت
کیفر است.»
بیماری، عامل رفع تکلیف
وضو و
غسل و
تبدیل آن به
تیمم است:
یـایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکـری حتی تعلموا ما تقولون و لا جنبـا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا وان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم ان الله کان عفوا غفورا. «ای کسانی که
ایمان آوردهاید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه میگویید و (نیز) در حال
جنابت (وارد
نماز نشوید) مگر اینکه راهگذر باشید تا
غسل کنید و اگر بیمارید یا در سفرید یا یکی
از شما
از قضای حاجت آمد یا با زنان
آمیزش کردهاید و آب نیافتهاید پس بر خاکی پاک
تیمم کنید و صورت و دستهایتان را
مسح نمایید که خدا
بخشنده و آمرزنده است.»
یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم و ارجلکم الی الکعبین و ان کنتم جنبـا فاطهروا و ان کنتم مرضی او علی سفر اوجاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولـکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون. «ای کسانی که
ایمان آوردهاید چون به (عزم) نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا
آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین (هر دو پا) مسح کنید و اگر
جنب اید خود را پاک کنید (
غسل نمایید) و اگر
بیمار یا در
سفر بودید یا یکی
از شما
از قضای حاجت آمد یا با زنان نزدیکی کردهاید و آبی نیافتید پس با خاک پاک
تیمم کنید و
از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمیخواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن میخواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس (او) بدارید.»
در
سوره توبه اشاره شده است که بیماری، مایه جواز کناره گیری
از جهاد است:
لـکن الرسول والذین ءامنوا معه جـهدوا بامولهم وانفسهم واولـئک لهم الخیرت واولـئک هم المفلحون• لیس علی الضعفاء ولا علی المرضی ولا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا لله ورسوله ما علی المحسنین من سبیل والله غفور رحیم. «ولی
پیامبر و کسانی که با او
ایمان آوردهاند با
مال و جانشان به
جهاد برخاستهاند و اینانند که همه خوبیها برای آنان است اینان همان رستگارانند؛... ؛ بر ناتوانان و بر بیماران و بر کسانی که چیزی نمییابند (تا در راه
جهاد ) خرج کنند در صورتی که برای خدا و پیامبرش خیرخواهی نمایند هیچ گناهی نیست (و نیز) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خدا آzwnj;مرزنده مهربان است.»
قل للمخلفین من الاعراب ستدعون الی قوم اولی باس شدید تقـتلونهم او یسلمون فان تطیعوا یؤتکم الله اجرا حسنـا وان تتولوا کما تولیتم من قبل یعذبکم عذابـا الیمـا• لیس علی الاعمی حرج ولا علی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج ومن یطع الله ورسوله یدخله جنـت تجری من تحتها الانهـر ومن یتول یعذبه عذابـا الیمـا. «به برجای ماندگان بادیه نشین بگو به زودی به سوی قومی سخت زورمند دعوت خواهید شد که با آنان بجنگید یا
اسلام آورند پس اگر فرمان برید
خدا شما را
پاداش نیک میبخشد و اگر همچنان که پیشتر پشت کردید (باز هم) روی بگردانید شما را به عذابی پردرد معذب میدارد؛ بر نابینا گناهی نیست و بر لنگ گناهی نیست و بر بیمار گناهی نیست (که در
جهاد شرکت نکنند) و هر کس خدا و
پیامبر او را فرمان برد وی را در باغهایی که
از زیر (درختان) آن نهرهایی روان است درمی آورد و هر کس روی برتابد به عذابی دردناک معذبش میدارد.»
بیماری مجاهدان در میدان نبرد، سبب برداشته شدن
وجوب حمل
سلاح از آنان میگردد:
واذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة... ولیاخذوا حذرهم واسلحتهم... ولا جناح علیکم ان کان بکم اذی من مطر او کنتم مرضی ان تضعوا اسلحتکم... «و در
تعقیب گروه (دشمنان) سستی نورزید اگر شما درد میکشید آنان (نیز) همان گونه که شما درد میکشید
درد میکشند و حال آنکه شما چیزهایی
از خدا امید دارید که آنها امید ندارند و خدا همواره دانای سنجیده کار است.»
در سوره مائده اشاره شده است که
حرج، عامل جایگزینی تکلیف
تیمم به جای
وضو و
غسل است :
یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم وارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبـا فاطهروا وان کنتم مرضی او علی سفر اوجاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج... «ای کسانی که
ایمان آوردهاید چون به (عزم)
نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین (هر دو پا)
مسح کنید و اگر جنباید خود را پاک کنید (
غسل نمایید) و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکی
از شما
از قضای حاجت آمد یا با زنان نزدیکی کردهاید و آبی نیافتید پس با خاک پاک
تیمم کنید و
از آن به صورت و دستهایتان بکشید
خدا نمیخواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن میخواهد شما را
پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس (او) بداری. .»
بنا بر آیه۱۰۱
سوره نساء ترس از خطر،
از موجبات
رفع وجوب تمام در
نماز و جایگزینی آن به
نماز شکسته میشود :
و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم... «و چون در
زمین سفر کردید اگر
بیم داشتید که آنان که
کفر ورزیدهاند به شما آزار برسانند گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید چرا که کافران پیوسته برای شما دشمنی آشکارند.»
در این آیه
از سفر تعبیر به
ضرب فی الارض شده است، زیرا مسافر زمین را به هنگام سفر با پای خود میکوبد
در اینجا سؤالی پیش میآید و آن اینکه در
آیه فوق مسئله
نماز قصر، مشروط به
ترس از خطر دشمن شده است، در حالی که در مباحث فقهی میخوانیم نماز قصر یک حکم عمومی است و تفاوتی در آن میان سفرهای خوفناک یا امن و
امان نمیباشد، روایات متعددی که
از طرق
شیعه و
اهل تسنن در زمینه
نماز قصر وارد شده است نیز این عمومیت را تایید میکند.
در پاسخ باید گفت: ممکن است مقید ساختن حکم
قصر به مسئله"
خوف" به خاطر یکی
از چند جهت باشد:
الف- این قید ناظر به وضع مسلمانان آغاز
اسلام است و به اصطلاح قید غالبی است، یعنی غالبا سفرهای آنها توام با خوف بوده و همانطور که در
علم اصول گفته شده" قیود غالبی" مفهوم ندارند، چنان که در
آیه و ربائبکم اللاتی فی حجورکم (دختران همسرانتان که در دامانتان بزرگ میشوند بر شما حرامند)
نیز با همین مسئله روبرو میشویم زیرا" دختران همسر" مطلقا جزء محارمند، خواه در دامان انسان بزرگ شده باشند یا نه، ولی چون غالبا زنان مطلقهای که
شوهر میکنند جوانند و فرزندان خرد سالی دارند که در
دامان شوهر دوم بزرگ میشوند قید فی حجورکم (در دامانتان) در
آیه مزبور ذکر شده است.
ب- بعضی
از مفسران معتقدند که مسئله نماز قصر نخست به هنگام خوف (طبق آیه فوق)
تشریع شده است، سپس این حکم توسعه پیدا کرده و به همه موارد عمومیت یافته است.
ج- ممکن است این
قید، جنبه تاکید داشته باشد یعنی
نماز قصر برای مسافر همه جا لازم است اما به هنگام
خوف از دشمن تاکید بیشتری دارد.
و در هر حال شک نیست که با توجه به
تفسیر آیه در روایات فراوان اسلامی
نماز مسافر اختصاصی به حالت
ترس ندارد و به همین دلیل پیامبر -صلی الله علیه وآله - نیز در مسافرتهای خود و حتی در مراسم
حج (در سرزمین منی) نماز شکسته میخواند.
سؤال دیگری که پیش میآید این است که
آیه فوق میگوید: لا جناح علیکم (گناهی بر شما نیست) و نمیگوید حتما نماز را شکسته بخوانید، پس چگونه میتوان گفت نماز قصر
واجب عینی است نه
واجب تخییری.
عسر و سختی عامل برداشته شدن تکلیف
روزه از مسافر است :
شهر رمضان الذی انزل فیه القرءان هدی للناس و بینـت من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضـا او علی سفر فعدة منraquo; ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدکم ولعلکم تشکرون. «
ماه رمضان (همان ماه) است که در آن
قرآن فرو فرستاده شده است (کتابی) که مردم را راهبر و (متضمن) دلایل آشکار هدایت و (میزان) تشخیص حق
از باطل است پس هر کس
از شما این
ماه را درک کند باید آن را
روزه بدارد و کسی که
بیمار یا در سفر است (باید به شماره آن) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد)
خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد تا شماره (مقرر) را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگی بستایید و باشد که شکرگزاری کنید.»
تکرار حکم مسافر و
بیمار در آیه۱۸۵ سوره
بقره و آیه قبلش ممکن است
از این نظر باشد که بعضی به گمان اینکه خوردن
روزه مطلقا کار خوبی نیست به هنگام بیماری و سفر اصرار داشته باشند
روزه بگیرند، لذا
قرآن با تکرار این حکم میخواهد به مسلمانان بفهماند همانگونه که
روزه گرفتن برای افراد سالم یک
فریضه الهی است
افطار کردن هم برای بیماران و مسافران یک فرمان الهی میباشد که مخالفت با آن گناه است.
با استناد یه آیه ۱۸۴ و ۱۸۵
سوره بقره سفر کردن، موجب برداشته شدن تکلیف
روزه است:
ایامـا معدودت فمن کان منکم مریضـا او علی سفر فعدة من ایام اخر... • شهر رمضان... فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضـا او علی سفر فعدة من ایام اخر... « (
روزه در)
روزهای معدودی (بر شما مقرر شده است) (ولی) هر کس
از شما
بیمار یا در سفر باشد (به همان شماره) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد) و بر کسانی که (
روزه) طاقت فرساست کفارهای است که خوراک دادن به بینوایی است و هر کس به میل خود بیشتر نیکی کند پس آن برای او بهتر است و اگر بدانید
روزه گرفتن برای شما بهتر است؛
ماه رمضان (همان ماه) است که در آن
قرآن فرو فرستاده شده است (کتابی) که مردم را راهبر و (متضمن) دلایل آشکار هدایت و (
میزان) تشخیص حق
از باطل است پس هر کس
از شما این ماه را درک کند باید آن را
روزه بدارد و کسی که بیمار یا در سفر است (باید به شماره آن) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد)
خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد تا شماره (مقرر) را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگی بستایید و باشد که شکرگزاری کنید.»
ضعف، موجب برداشته شدن
تکلیف روزه است :
ایامـا معدودت... و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین... « (
روزه در)
روزهای معدودی (بر شما مقرر شده است) (ولی) هر کس
از شما
بیمار یا در سفر باشد (به همان شماره) تعدادی
از روزهای دیگر (را
روزه بدارد) و بر کسانی که (
روزه) طاقت فرساست کفارهای است که خوراک دادن به بینوایی است و هر کس به میل خود بیشتر نیکی کند پس آن برای او بهتر است و اگر بدانید
روزه گرفتن برای شما بهتر است.»
کسانی که با نهایت زحمت باید
روزه بگیرند (مانند پیر مردان و پیر زنان و بیماران مزمن که بهبودی برای آنها نیست) لازم نیست مطلقا
روزه بگیرند، بلکه باید بجای آن
کفاره بدهند، مسکینی را
اطعام کند" (و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین) (" یطیقونه"
از ماده" طوق" در اصل به معنی حلقهای است که به گردن میاندازند و یا بطور طبیعی در گردن وجود دارد (مانند حلقه رنگین گردن بعضی
از پرندگان) سپس به معنی نهایت توانایی به کار رفته است، جمله" یطیقونه" در اینجا با توجه به اینکه ضمیر آخر آن به
روزه بر میگردد مفهومش این است که برای انجام
روزه نهایت توانایی خود را باید به کار برند یعنی شدیدا به زحمت بیفتند، و این در مورد پیران و بیماران غیر قابل علاج میباشد، بنا بر این آنها
از حکم
روزه معافند، و تنها بجای آن فدیه میپردازند (ولی بیمارانی که بهبودی مییابند موظفند
قضای روزه را بگیرند).
بعضی نیز گفتهاند مفهوم جمله" یطیقونه" این است که در گذشته توانایی داشتهاند (کانوا یطیقونه) و الان توانایی ندارند (در بعضی
از روایات نیز همین معنی آمده است).
به هر حال حکم بالا
نسخ نشده و
امروز هم به قوت خود باقی است و اینکه بعضی گفتهاند
روزه در آغاز به صورت
واجب تخییری بوده و مردم میتوانستند
روزه بگیرند و یا
فدیه بدهند با قرائن موجود در
آیه نمیسازد و دلیلی بر آن نداریم.)
" و آن کس که مایل باشد بیش
از این در راه
خدا اطعام کنند برای او بهتر است" (فمن تطوع خیرا فهو خیر له)
و بالاخره در پایان آیه این واقعیت را بازگو میکند که"
روزه گرفتن برای شما بهتر است اگر بدانید" (و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون).
گرچه بعضی خواستهاند این جمله را دلیل بر این بگیرند که
روزه در آغاز
تشریع، واجب تخییری بوده و مسلمانان میتوانستند
روزه بگیرند یا بجای آن" فدیه" بدهند تا تدریجا به
روزه گرفتن عادت کنند و بعد این حکم نسخ شده و صورت
وجوب عینی پیدا کرده است.
ولی ظاهر این است که این جمله تاکید دیگری بر
فلسفه روزه است، و اینکه این
عبادت - همانند سائر عبادات- چیزی بر جاه و جلال خدا نمیافزاید بلکه تمام سود و فائده آن عائد عبادت کنندگان میشود.
شاهد این سخن تعبیرهای مشابه آن است که در آیات دیگر
قرآن به چشم میخورد، مانند ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون که بعد
از حکم
وجوب نماز جمعه ذکر شده است.
لـکن الرسول و الذین ءامنوا معه جـهدوا بامولهم و انفسهم... • لیس علی الضعفاء... حرج اذا نصحوا لله و رسوله ما علی المحسنین من سبیل و الله غفور رحیم. «ولی پیامبر و کسانی که با او
ایمان آوردهاند با مال و جانشان به
جهاد برخاستهاند و اینانند که همه خوبیها برای آنان است اینان همان رستگارانند؛ بر ناتوانان و بر بیماران و بر کسانی که چیزی نمییابند (تا در راه
جهاد) خرج کنند در صورتی که برای خدا و پیامبرش خیرخواهی نمایند هیچ گناهی نیست (و نیز) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خدا آمرزنده مهربان است.»
در این آیات برای روشن ساختن وضع همه گروهها
از نظر
معذور بودن یا نبودن در زمینه شرکت در
جهاد تقسیم بندی مشخصی شده است، و اشاره به پنج گروه گردیده که چهار گروهشان واقعا معذورند، و یک گروه منافقند و غیر
معذور! در
آیه نخست میگوید: " کسانی که ضعیف و ناتوان هستند (بر اثر پیری و یا نقص اعضاء همچون فقدان بینایی) همچنین" بیماران" و" آنها که وسیله لازم برای شرکت در میدان
جهاد در اختیار ندارند" بر آنها ایرادی نیست که در این برنامه واجب اسلامی شرکت نکنند" (لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج).
این سه گروه در هر قانونی معافند، و
عقل و
منطق نیز معاف بودن آنها را
امضاء میکند، و مسلم است که قوانین اسلامی در هیچ مورد
از منطق و عقل جدا نیست.
کلمه" حرج" در اصل به معنی مرکز اجتماع چیزی است، و
از آنجا که اجتماع و انبوه جمعیت توام با تنگی و ضیق مکان و کمبود جا است، این کلمه به معنی" ضیق و تنگی" و" ناراحتی" و" مسئولیت و تکلیف" آمده است، و در آیه مورد بحث به معنی اخیر یعنی مسئولیت و تکلیف میباشد.
سپس یک شرط مهم برای حکم معافی آنها بیان کرده، میگوید" این در صورتی است که آنها
از هر گونه خیر خواهی مخلصانه درباره خدا و پیامبرش دریغ ندارند" (اذا نصحوا لله و رسوله).
یعنی گر چه آنها توانایی گرفتن
سلاح بدست و شرکت در میدان نبرد ندارند ولی این توانایی را دارند که با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را
تشویق کنند و مبارزان را دلگرم سازند، و روحیه آنها را با شمردن ثمرات
جهاد تقویت کنند و به عکس تا آنجا که توانایی دارند در تضعیف روحیه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شکست آنها کوتاهی نورزند، زیرا کلمه" نصح" که در اصل به معنی
اخلاص است کلمه جامعی است که هر گونه خیر خواهی و اقدام مخلصانه را شامل میشود، و چون مساله جهاد مطرح است ناظر به کوششها و تلاشهایی است که در این زمینه صورت میگیرد.
بعدا برای بیان دلیل این موضوع میفرماید: " اینگونه افراد مردان نیکو کاری هستند و برای نیکوکاران هیچ راه ملامت و سرزنش و
مجازات و مؤاخذه وجود ندارد (ما علی المحسنین من سبیل).
و در پایان
آیه خدا را با دو صفت
از اوصاف بزرگش به عنوان دلیل دیگری بر معاف بودن این گروههای سه گانه توصیف میکند و میگوید: " خداوند غفور و رحیم است" (و الله غفور رحیم).
بنا به آیه ۶۱ سوره
نور لنگی، سبب برداشته شدن تکلیف جهاد است:
لیس علی الاعمی حرج ولا علی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج ولا علی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت ءابائکم او بیوت امهـتکم او بیوت اخونکم او بیوت اخوتکم او بیوت اعمـمکم او بیوت عمـتکم او بیوت اخولکم او بیوت خــلـتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعـا او اشتاتـا فاذا دخلتم بیوتـا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبـرکة طیبة کذلک یبین الله لکم الایـت لعلکم تعقلون. «بر نابینا و لنگ و
بیمار و بر شما ایرادی نیست که
از خانههای خودتان بخورید یا
از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمه هایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خاله هایتان یا آن (خانههایی) که کلیدهایش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان (هم چنین) بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده پس چون به خانههایی (که گفته شد) درآمدید به یکدیگر
سلام کنید درودی که نزد خدا مبارک و خوش است
خداوند آیات (خود) را این گونه برای شما بیان میکند امید که بیندیشید.»
لیس علی الاعمی حرج ولا علی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج ومن یطع الله ورسوله یدخله جنـت تجری من تحتها الانهـر ومن یتول یعذبه عذابـا الیمـا. «بر نابینا گناهی نیست و بر لنگ گناهی نیست و بر بیمار گناهی نیست (که در
جهاد شرکت نکنند) و هر کس
خدا و
پیامبر او را فرمان برد وی را در باغهایی که
از زیر (درختان) آن نهرهایی روان است درمی آورد و هر کس روی برتابد به عذابی دردناک معذبش میدارد.»
از آنجا که در آیات سابق سخن
از اذن ورود در اوقات معین یا به طور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصی
پدر و مادر بود، آیه مورد بحث در واقع استثنایی بر این حکم است که گروهی میتوانند در شرائط معینی بدون اجازه وارد منزل خویشاوندان و مانند آن شوند و حتی بدون استیذان
غذا بخورند.
نخست میفرماید: " بر نابینا و افراد شل و بیمار گناهی نیست که با شما هم غذا شود" (لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج).
چرا که طبق صریح بعضی
از روایات، اهل
مدینه پیش
از آنکه
اسلام را پذیرا شوند افراد نابینا و
شل و
بیمار را
از حضور بر سر
سفره غذا منع میکردند و با آنها هم غذا نمیشدند و
از این کار
نفرت داشتند.
و به عکس بعد
از ظهور
اسلام گروهی غذای این گونه افراد را جدا میدادند نه به این علت که
از هم غذا شدن با آنها تنفر داشتند، بلکه به این دلیل که شاید اعمی، غذای خوب را نبیند و آنها ببینند و بخورند و این بر خلاف اخلاق است، و همچنین در مورد افراد
لنگ و
بیمار که ممکن است در غذا خوردن عقب بمانند و افراد سالم پیشی بگیرند.
به هر دلیل که بود با آنها هم غذا نمیشدند، و روی همین جهت افراد اعمی و لنگ و
بیمار نیز خود را کنار میکشیدند، چرا که ممکن بود مایه ناراحتی دیگران شوند و این عمل را برای خود
گناه میدانستند.
این موضوع را
از پیامبر
خدا که سؤال کردند
آیه فوق نازل شد و گفت: هیچ مانعی ندارد که آنها با شما هم غذا شوند
البته در تفسیر این جمله مفسران تفسیرهای دیگری نیز ذکر کردهاند
از جمله اینکه آیه ناظر به استثنای این سه گروه
از حکم جهاد است.
و یا اینکه منظور این است که شما مجازید این گونه افراد ناتوان را با خود به خانههای یازده گانهای که در ذیل آیه به آن اشاره شده ببرید و آنها نیز
از غذای آنها بخورند.
ولی این دو تفسیر بسیار بعید به نظر میرسد و با ظاهر آیه سازگار نیست.
نابینایی، عامل برداشته شدن تکلیف
جهاد است:
لیس علی الاعمی حرج ولا علی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج ولا علی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت ءابائکم او بیوت امهـتکم او بیوت اخونکم او بیوت اخوتکم او بیوت اعمـمکم او بیوت عمـتکم او بیوت اخولکم او بیوت خــلـتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعـا او اشتاتـا فاذا دخلتم بیوتـا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبـرکة طیبة کذلک یبین الله لکم الایـت لعلکم تعقلون. «بر نابینا و لنگ و بیمار و بر شما ایرادی نیست که
از خانههای خودتان بخورید یا
از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمه هایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خاله هایتان یا آن (خانههایی) که کلیدهایش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان (هم چنین) بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده پس چون به خانههایی (که گفته شد) درآمدید به یکدیگر
سلام کنید درودی که نزد
خدا مبارک و خوش است خداوند آیات (خود) را این گونه برای شما بیان میکند امید که بیندیشید.»
لیس علی الاعمی حرج ولا علی الاعرج حرج ولا علی المریض حرج ومن یطع الله و رسوله یدخله جنـت تجری من تحتها الانهـر ومن یتول یعذبه عذابـا الیمـا. «بر نابینا گناهی نیست و بر لنگ گناهی نیست و بر بیمار گناهی نیست (که در جهاد شرکت نکنند) و هر کس خدا و پیامبر او را فرمان برد وی را در باغهایی که
از زیر (درختان) آن نهرهایی روان است درمی آورد و هر کس روی برتابد به عذابی دردناک معذبش میدارد.»
نبود قدرت مالی، عامل برداشته شدن تکلیف فعلی است:
لیس... و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا لله و رسوله ما علی المحسنین من سبیل و الله غفور رحیم• و لا علی الذین اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا اجد ما احملکم علیه تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنـا الا یجدوا ما ینفقون. «بر ناتوانان و بر بیماران و بر کسانی که چیزی نمییابند (تا در راه
جهاد) خرج کنند در صورتی که برای
خدا و پیامبرش خیرخواهی نمایند هیچ گناهی نیست (و نیز) بر نیکوکاران ایرادی نیست و
خدا آمرزنده مهربان است؛ و (نیز) گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی (و) گفتی چیزی پیدا نمیکنم تا بر آن سوارتان کنم برگشتند و در اثر اندوه
از چشمانشان اشک فرو میریخت که (چرا) چیزی نمییابند تا (در راه
جهاد) خرج کنند.»
عدم امکان دسترسی به
آب، باعث جایگزینی تیمم به جای
وضو و
غسل میشود که در
سوره نساء آیه ۴۳ به آن اشاره شده است:
یـایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلوة وانتم سکـری حتی تعلموا ما تقولون و لا جنبـا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم ان الله کان عفوا غفورا. «ای کسانی که
ایمان آوردهاید در حال مستی به
نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه میگویید و (نیز) در حال
جنابت (وارد
نماز نشوید) مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید و اگر بیمارید یا در سفرید یا یکی
از شما
از قضای حاجت آمد یا با زنان
آمیزش کردهاید و آب نیافتهاید پس بر خاکی پاک
تیمم کنید و صورت و دستهایتان را
مسح نمایید که
خدا بخشنده و آمرزنده است.»
یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا برءوسکم و ارجلکم الی الکعبین و ان کنتم جنبـا فاطهروا و ان کنتم مرضی او علی سفر اوجاء احد منکم من الغائط او لـمستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبـا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولـکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون. «ای کسانی که
ایمان آوردهاید چون به (
عزم) نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین (هر دو پا) مسح کنید و اگر جنباید خود را پاک کنید (
غسل نمایید) و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکی
از شما
از قضای حاجت آمد یا با زنان نزدیکی کردهاید و آبی نیافتید پس با خاک پاک
تیمم کنید و
از آن به صورت و دستهایتان بکشید
خدا نمیخواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن میخواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که
سپاس (او) بدارید.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «رفع تکلیف» tag light_tag