حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)،
دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و محبوبترین فرد نزد رسول خدا بود. ایشان
معصوم سوم و یکی از پنج بانوی قدسی
جهان به شمار میرود. مشهورترین
لقب آن حضرت «
زهرا» است.
کنیه ایشان
امابیها بوده همچنین آن حضرت، دختر معصوم،
همسر معصوم و
مادر معصوم نیز هست. و سرانجام
رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن
حق،
روح و
جسم فاطمه را سخت آزرد و به
شهادت رسید. بنابر
وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی
دفن گردید. به طوری که محل
قبر شریفش نیز نامعلوم است.
در مورد تاریخ
ولادت آن حضرت در بین سیره نویسان اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت آن حضرت در بیشتر
منابع اهل سنت ۵ سال پیش از
بعثت و در زمانی که
قریش مشغول مرمت خانه
کعبه بودند، ذکر شده است؛
ولی در بیشتر
منابع شیعی، سال ولادت ایشان ۵ سال پس از بعثت ذکر شده است.
شیخ طوسی در «
مصباح المتهجد» و اکثر عُلما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت در روز بیستم
ماه جمادی الاخر بوده و گفتهاند که در روز جمعه سال دوّم از بعثت بوده و بعضی سال پنجم از بعثت گفتهاند
و
علامه مجلسی (رحمهالله) در «
حیاة القلوب » فرموده که صاحب «عُدَدْ»
روایت کرده است که پنج سال بعد از بعثت حضرت
رسالت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از
حضرت خدیجه متولد شد.
نامگذاری نوزاد تنها رسمی دیرینه در میان
بشر نیست، از سنتهای خدایی است که با
آفرینش نخستین آفریده، همراه بوده است.
«
آدم» و «
حوا» اولین نامهای بشری است. بعد از آن نیز لازمترین و مهمترین چیزهایی که به آدمی آموخته شد اسمهایی چند بود. و علم آدم الاسماء (پروردگار به آدم اسمهایی آموخت.)
پس از آن،
بشر برای برقراری روابط خود هیچ راهی جز نامگذاری اشخاص و اشیا نداشت. چه اینکه گفتگوها و آموختنهایش جز از طریق شناخت نامها میسر نمیشد.
در این میان، نامگذاری افراد آدمی از اهمیت ویژهای برخوردار بود و چنین معلوم میشود که بعضی اسمها از سوی خدای متعال برای افراد نهاده شده است. از جمله نام فرزند
حضرت زکریا است که پیش از تولد، از سوی
خداوند،
یحیی خوانده شد. فهب لی من لدنک...سمیا
[
زکریا گفت
]
: پروردگارا، برایم یاور و جانشینی قرار ده که از من و
آل یعقوب ارث برد و او را مورد رضایت خویش گردان. (خدای متعال به وی فرمود: ) تو را به داشتن فرزندی به نام یحیی
بشارت میدهیم که قبل از او کسی را به این نام ننهاده بودیم.
ابن بابویه به سند معتبر از
یونس بن ظبیان روایت کرده است که
حضرت صادق (علیهالسلام) فرموده که فاطمه (علیهاالسلام) را نُه نام است نزد
حقتعالی: فاطمه (علیهاالسلام) و
صدیقه و
مبارکه و
طاهره و
زکیه و
راضیه و
مرضیه و
محدّثه و
زهراء. پس حضرت فرمود که آیا میدانی که چیست تفسیر فاطمه؟ یونس گفت، گفتم: خبر ده مرا از معنی آن ای سید من؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تزویج نمینمود اورا، کفوی و نظیری نبود او را بر روی
زمین تا روز قیامت نه
آدم و نه آنها که بعد از او بودند.
علامه مجلسی (رحمهالله) در ذیل ترجمه این
حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی
معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب
برکت در
علم و
فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه از
صفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده
خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی
ملک با او سخن میگفت و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت میکند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیهالسلام) از جمیع
پیغمبران و
اوصیای ایشان به غیر از
پیغمبر آخر الزّمان افضل میباشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا ((علیهاالسّلام)) بر ایشان نیز کرده اند.
و در
احادیث متواتره از طریق
خاصّه و
عامّه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او را و
شیعیان اورا از
آتش جهنم بریده است.
روایت شده که از حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول مینامی؟ فرمود: برای آنکه خونی که زنان دیگر میبینند اونمیبیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است.
پس آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و غیره میباشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)، زهرا میباشد.
زهرا در
لغت به معنی درخشنده و روشن میباشد.
این در حالی است که برای بانو
حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) نامها و القابی است که برخی آسمانیاند و از سوی آفریدگار تعیین شده و بعضی از سوی برگزیدگان الهی.
اما نامهای آسمانی نه
اسم است که در
حدیث ذیل آمده است.
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) فرمود: برای فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد خدای (عزّوجلّ) نه اسم است: «فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا»
آنچه این نامها را برای حضرت
فضیلت قرار داده اینکه نامهای حضرتش حاکی از صفتی والاست که در وی وجود داشته است و چون نامهای دیگر افراد نیست که صاحب نام از معنی نام خود هیچ بهرهای نبرده باشد.
ما در ذیل، نامها، لقبها و کنیههای آن حضرت را به ترتیب حروف الفبا یاد میکنیم.
ام الائمه
(مادر امامان):
به موجب
روایات نقل شده از سوی
اهل تسنن و
شیعه،
نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آنکه نسل مرا در صلب علی جای قرار داد.
آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ای فاطمه، تو را
بشارت میدهم که از نسل تو یازده فرزند
معصوم،
امام مردم خواهد شد و آخرین آنها
مهدی (علیهالسّلام) است.
ام ابیها
یعنی: مادر (و دلسوز) پدرش.
کنیهای است که پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وی را بدان خواند. چه اینکه پیامبر در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر
عمر عزیزش را بسختی گذراند و تا قبل از ازدواج با
بانو خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار
مشرکان بود، یا در جنگها به این سو و آن سو میرفت و دشواری تحمل میکرد. در این همه پس از تولد دختر عزیزش فاطمه، با اینکه وی کودکی بیش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از
پدر جدا نمیشد و در رفع
اندوه او آنچه میتوانست میکوشید و از پدر دلجویی میکرد. اگر آن بزرگوار در جنگی آسیب میدید فاطمه خردسالش بود که بر زخم و رنج پدر مرهم مینهاد و بر
آرامش و
سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلسوزی وی را میدید اشک میریخت و میفرمود: او مادر پدرش است.
«ام» به معنی مادر و اصل و ریشه است و در حقیقت آن بانو را باید مادر
نبوت دانست.
ام ابیها بود آن خوش خصال چونکه بود بانوی کاخ جلال (حیدر تهرانی)
این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده
و در معنای آن وجوهی بیان نمودهاند. در میان معانی آن شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در
لغت به معنی مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود و فرزندی شناخته میشد که پیامبر میخواست.
ام الحسن. ام الحسین
(مادر
حسن (علیهالسّلام). مادر
حسین (علیهالسّلام))
امام مجتبی (علیهالسّلام) نخستین فرزند حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است که در پانزدهم
رمضان سال سوم هجرت (در حالی که مادرش دوازده ساله بود) در
مدینه به دنیا آمد.
ای فاطمه، تو را
بشارت میدهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها
مهدی (علیهالسّلام) است.
پس از شش ماه واندی از این تاریخ، وجود مقدس حسین (علیهالسّلام) در سوم
شعبان سال چهارم هجری به
دنیا آمد.
ام المحسن
(مادر محسن (علیهالسّلام) )
آن حضرت را پنج فرزند بود: حسن (علیهالسّلام)، حسین (علیهالسّلام)،
زینب ۳،
ام کلثوم (علیهاالسّلام) و
محسن (علیهالسّلام). محسن آخرین فرزند آن بانو و اولین
شهید اهل بیت: پس از پیامبر بود که در ماه آخر حمل، در رحم کشته و سقط شد.
(بتول یعنی جدا و ممتاز از دیگران، یا آن که
حیض نبیند)
ابن اثیر در
النهایه مینویسد: فاطمه را بتول نامیدند زیرا از
زنان زمان خویش
[
و زمانهای قبل و بعد خود
]
از نظر
فضیلت و
دین و حسب جدا و ممتاز بود. یا آنکه از دنیا منقطع گشته و به خدای تعالی روی آورده بود.
از
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیده شد به چه کسی بتول گویند؟ فرمود: آن که سرخی (حیض و...) نبیند. بدرستی که حیض برای دختران
پیامبران ناپسند است.
حانیه
(آن که به شوهر و فرزندانش بسیار مهربان است. )
الحرة
(بانوی آزاد)
ون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل
عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند.
(پارسا و
عفیف)
حورا/حورای انسیه (انسانی زمینی که از
حوریان بهشتی است. )
[
حوریهای شبیه آدمی
]
در یکی از معراجهای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
آسمان، آن حضرت از میوهها و از خرمای تازه و سیب بهشتی تناول کرد و خداوند متعال آن غذاهای بهشتی را در صلب پیامبر قرار داد و هنگامی که ایشان از
معراج به
زمین بازگشت با
حضرت خدیجه همبستر شد و بدین ترتیب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در رحم حضرت خدیجه قرار گرفت. بدین سبب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) «حورای انسیه» نام گرفت.
راضیه
(کسی که به تقدیر و
قوانین الهی خشنود بود. )
این صفت از والاترین درجات
ایمان است و آن حضرت در تمام مراحل زندگی به آنچه که از سوی خدای عزیز (از
ترس و
آزار در راه
دین و
ظلم و
اندوه و غم) برایش مقدر شده بود رضایت داشت و هیچگاه از وضع خود گله نکرد تا آنکه این آیه شریف از آن صفت وی یاد کرد:
(يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ • ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً) «ای دارنده روان قدسی مطمئن، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و خدا نیز از تو خشنود است.»
زکیه از دیگر نامهای حضرت است که به معنی پاک و پاکدامن یا وجود پربرکت است.
قرآن هر یک از این معانی را در سه آیه مختلف بیان فرموده است. در جایی از پاکدامنی و مقام
عصمت حضرت عیسی (علیهالسّلام) چنین یاد میکند:
(قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا) یعنی «
جبرئیل به
مریم گفت من فرستاده پروردگار توام تا از جانب او پسری پاکیزه به تو بخشم.»
در آیه دیگر آمده است:
(فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ) یعنی »چون
خضر آن پسر را کشت موسی گفت آیا جوانی پاکیزه و بی گناه را بی آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟»
در جایی دیگر میفرماید:
(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا) یعنی «رستگار شد هر که روان خود را پاک ساخت.»
در حقیقت زکیه به بانویی گویند که از همه ناپاکیهای اخلاقی دور باشد و هرگز در وجودش هیچ صفت بد یافت نشود.
زهرا (درخشان، نورانی و درخشنده)
«زهر» به معنی روشنی و درخشندگی است.
امام عسکری (علیهالسّلام) فرموده است: اینکه
فاطمه (سلاماللهعلیها) را زهرا نامیدند بدان علت بود که هر روز سه بار آن بانوی بزرگوار برای
علی (علیهالسّلام) میدرخشید.
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده است: علت آنکه ایشان را زهرا نامیدند آن است که به او بارگاهی از یاقوت سرخ در
بهشت رحمت خواهد شد که اهل بهشت آن بارگاه را به بلندی و عظمتی که دارد مانند ستارهای درخشان که در آسمانست خواهند دید و به یکدیگر میگویند این بارگاه درخشنده از آن فاطمه (سلاماللهعلیها) است.
از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه چنان بود که چون در محراب میایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
سماویه
(گرانبها گوهری آسمانی)
سیدة/سیدة نساء العالمین (بزرگ بانوی جهانیان)
شیخ صدوق در کتاب
امالی حدیثی را از
حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل کرده که فرمود:
«ابنتی فاطمه سیدة نساء العالمین.» یعنی: دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دخترش فرمود: ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه
زنان جهان و بر همه زنان
اسلام که بهترین
دین است برگزید.
چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از نزدیک بودن وفات خود از طریق
وحی با اطلاع شد دخترش فاطمه را از این موضوع آگاه ساخت و آن بانو گریست. در این حال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وی فرمود: تو اولین کسی از خانوادهام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت باشی!
صدیقه/صدیقه کبری: «صدیقه» یعنی کسی که در
راستگویی کامل است. یا آن که هرگز
دروغ نگفته است. یا کسی که سخن خود را با عمل خویش تصدیق میکند.
فاطمه چنان بود که چون در
محراب میایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
مرتبه صدیقین در ردیف
پیامبران و
شهیدان است. این مطلب را
آیات بسیاری روشن میکنند که از آن جملهاند:
(وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا) مریم (سلاماللهعلیها) را از این نظر صدیقه میگفتند که
آیات الهی را با گفتار و عملش تصدیق میکرد و آنچه که پروردگار درباره فرزندش به وی خبر داد کاملا پذیرفت. در تایید این سخن حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینچنین رسیده است که به
علی (علیهالسّلام) فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:
۱. تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
۲. همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.
۳. به تو فرزندانی مانند
حسن و
حسین عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. ولی با این حال شما از من هستید و من از شما.»
مفضل بن عمر گوید از
امام صادق (علیهالسّلام) سؤال کرد: چه کسی فاطمه را
غسل داد؟ فرمود:
امیرالمؤمنین. این مطلب بر من سنگین آمد. فرمود: مثل اینکه این مطلب بر تو گران آمد! عرض کردم آری، فدایت شوم. فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نیاید زیرا که جدهام فاطمه زهرا صدیقه بود و کسی جز صدیق را نرسد که صدیقه را غسل دهد. آیا نمیدانستی که مریم را جز عیسی هیچ کسی غسل نداد!
اهل تسنن از
عایشه روایتی را چنین نقل کردهاند: ما رایت احدا اصدق من فاطمه (سلاماللهعلیها) غیر ابیها: پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.
طاهره (به معنی پاکیزه، بی عیب، پاک و
معصوم)
در حقیقت آیه شریفی که در پاکیزه دانستن
اهل بیت نازل شده است این نام را برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ثابت میکند. خدای تعالی در
سوره احزاب (آیه ۳۳) میفرماید:
(إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) یعنی «خداوند چنین میخواهد که پلیدی هر آلایش را از شما خاندان نبوت ببرد و از هر عیب پاکتان گرداند.»
در این مطلب مفسران و محدثان
شیعه و
سنی به گونهای انبوه روایاتی ذکر کردهاند که به مفاد آنها معنی اهل بیت هر چه باشد صدیقه طاهره را شامل میشود.
آنچه از کتب
لغت و تصریح
روایات و گفتار مفسران بر میآید این است که نتیجه دور بودن «رجس» از اهل بیت همان دارا بودن
مقام عصمت است. در حقیقت نام طاهره با توجه به آیه مورد نظر تایید عصمت آن بانوست و آنکه آن حضرت حتی پس از رحلت، طاهر خواهد بود و پیکر مطهرش نه در زمان حیات و نه پس از
مرگ همچون دیگر مردم نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکش غسل ندارد، چنانکه در روایتی بدین موضوع تصریح شده است. روایت چنین است: مردی به نام
حسن بن عمیر میگوید: به امام صادق (علیهالسّلام) گفتم: آیا امیرالمؤمنین پس از غسل دادن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غسل کرد؟ فرمود: با وجود آنکه نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مطهر بود، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) غسل انجام داد تا این امر
سنت گردد. (منظور آنکه سنت غسل کردن پس از مس میت ترک نشود.)
والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با دهها سند صحت آن را تایید کردهاند. (درباره اسناد حدیث شریف کساء، کتاب جداگانه موجود اس. ) بر پایه این حدیث، زمانی
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خانه دخترش
فاطمه (سلاماللهعلیها) آمد و خود را در چیزی شبیه
عبا پیچید. زمانی بعد امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و پس از وی
حضرت مجتبی (علیهالسّلام) و
حسین (علیهالسّلام) نزد حضرتش رفتند و آنگاه فاطمه (سلاماللهعلیها) به پیش ایشان رفت. در همین هنگام بود که
آیه تطهیر (
(إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا))
نازل شد.
ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان
اسلام که بهترین
دین است برگزید.
عذرا (یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود. )
از فرموده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که آن بانو را حوریهای به صورت
انسان معرفی کرده است بر میآید که آن حضرت همچون
حوریان بهشت پیوسته
دوشیزه باقی خواهد ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از
امام صادق (علیهالسّلام) در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی میرود او را دوشیزه مییابد؟ فرمود: چون او از مادهای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمییابد و بدنش دچار آفتی نمیگردد...
فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از
آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شدهاند.
یا به معنی آن که
شر و بدی در وجود او راهی ندارد. و به معنی آن که از طفولیت با
علم رشد یافته است.
شیخ صدوق در
علل الشرایع و
علامه مجلسی در
بحارالانوار از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت کردهاند که فرمود: چون فاطمه (سلاماللهعلیها) متولد شد خدای (عزّوجلّ) به یکی از
فرشتگان وحی فرمود که به
زمین برود و این نام را بر زبان
پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نام فاطمه (سلاماللهعلیها) را برای نوزاد انتخاب فرمود.
«فطم» یعنی طفل از شیر گرفته شد.
در حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) چنین رسیده است که خدای متعال پس از تولد فاطمه (سلاماللهعلیها) به وی خطاب فرموده که
«انی فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث» «من تو را به وسیله علم از شیر گرفتم و از پلیدیها و ناپاکیها دور داشتم.» گویی چنانکه طفل را پس از بازداشتن از شیر به غذایی دیگر عادت میدهند آن حضرت از زمان شیرخوارگی نخستین غذایش پس از شیر، علم بوده و به وسیله علم از شیر گرفته شده است.
حضرت رضا (علیهالسّلام) از پدرش و ایشان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که فرمود: ای فاطمه، آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدهای؟
علی (علیهالسّلام) پرسید چرا؟ فرمود: زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشتهاند.
و در جای دیگر فرمود: زیرا آتش بر وی و شیعیانش ممنوع گردیده است.
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: شنیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: فاطمه را فاطمه نامیدهاند زیرا خدای تبارک و تعالی او و فرزندانش را از آتش برکنار داشته است. البته آن فرزندانی که با
ایمان از
دنیا بروند و بر آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: او را فاطمه گفتند چون شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار، علی (علیهالسّلام) نبود تا
قیامت کسی همشأن ایشان یافت نمیشد. پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. این
حدیث را بسیاری از علمای عامه هم نقل کردهاند؛ از جمله ابن شیرویه دیلمی و
طبری در
دلائل الامامه.
گفتنی است که نام مقدس فاطمه نزد
اهل بیت: بسیار دوست داشتنی بوده است و آنان این نام و صاحبش را پیوسته گرامی میداشتهاند. «امام صادق (علیهالسّلام) از یکی از یارانش که خدا به وی دختری عنایت فرموده بود، پرسید او را چه نام نهادهای؟ گفت: فاطمه. حضرت فرمود: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد. پس بدان چون این نام را بر او نهادهای مواظب باش سیلی بر صورتش نزنی و به او بد نگویی و گرامی اش بداری.»
مردی گوید: بر
امام صادق (علیهالسّلام) وارد شدم در حالی که افسرده بودم. حضرت پرسید: چه غمی داری؟ گفتم: دختری برایم به
دنیا آمده است. فرمود: او را چه نامیدهای؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه، آه، آه! بدان اگر او را فاطمه نام نهادی
لعن و دشنامش مده و او را مزن.
مبارکه: از نامهای دیگر
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و به معنی وجود پربرکت است.
راغب در
مفردات گوید: جایی که خیر الهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و اندازه گیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند گویند در آن
برکت است و آن چیز مبارک است.
بر این اساس است که زهرا (سلاماللهعلیها) را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از
شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آنکه بعد از واقعه جانگداز
کربلا تمام پسران
امام حسین (علیهالسّلام) جز یک تن (
حضرت سجاد (علیهالسّلام)) باقی نماندند و از فرزندان
حضرت مجتبی (علیهالسّلام) هم بنا به قولی هفت تن
شهید شدند و از
زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند و
ام کلثوم هم بدون فرزند از
دنیا رفت.
پس از واقعه کربلا نیز جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فاطمه (سلاماللهعلیها) ادامه یافت. در زمان
حجاج و
بنی عباس کشتن
علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه (سلاماللهعلیها) برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشا خیر کثیر گردانید.
شماری از مفسران، کلمه
کوثر در سوره انا اعطیناک الکوثر
را همان وجود مقدس فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) دانستهاند.
سیوطی در کتاب
الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و
بخاری و
ابن جریر و
حاکم نیشابوری از
سعید بن جبیر از
ابن عباس نقل کردهاند که
کوثر همان
خیر کثیری است که خدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید به جبیر گفتم: برخی از مردم میپندارند که کوثر نهری است در
بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.
شیخ طبرسی در
مجمع البیان در تفسیر
سوره کوثر مینویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه (سلاماللهعلیها) و اولاد رسول خداست که آنچنان فزونی یافتند که عددشان را نمیتوان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت.
هم اکنون آمارها نشان میدهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند.
هم اینجا پیشنهاد میشود رایانههای ثبت احوال از طریق واژههای سید، سادات، بی بی، شریفه و... آماری از فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) که هم اکنون در
جمهوری اسلامی ایران زندگی میکنند، جهت اثبات این حقیقت قرآنی ارائه نمایند.
محدثه: یعنی آن که
فرشتگان با او سخن گویند.
در اینکه آیا فرشتگان با غیر
پیامبر هم سخن میگویند و از غیر پیامبر کس دیگری میتواند آنان را ببیند یا صدایشان را بشنود در اخبار و تفاسیر
شیعه و
سنی مطالبی نقل کردهاند. در آیاتی از قرآن بدین موضوع پرداخته شده است. خدای متعال در
قرآن کریم درباره وجود مقدس
حضرت مریم میفرماید: او با فرشته الهی دیدار کرد و سخن گفت. در
سوره آل عمران آیه ۴۲ آمده است که: فرشتگان با مریم سخن گفتند و به وی خبر دادند که خداوند او را پاک گردانیده و بر همه زنان برتری بخشیده است.
روایتی چنین نقل شده است: مردی به نام اسحاق بن جعفر گوید: از
امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: فاطمه را محدثه نامیدهاند زیرا فرشتگان پیوسته بر او از آسمان فرود میآمدند و چنانکه مریم دختر عمران را ندا میکردند او را همسخن خویش قرار میدادند و به وی میگفتند: ای فاطمه،
(إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ •
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ) یعنی «ای فاطمه، خدای تعالی تو را برگزیده و پاکت گرداند و بر همه زنان عالم برتری بخشید. ای فاطمه، پروردگارت را فرمانبردار باش و
سجده کن و با رکوع کنندگان
رکوع نما.»
اما اینکه فرشتگان جز این درباره چه با حضرتش سخن میگفتند احادیث چنین است: آنان از حوادث آینده و پادشاهانی که در
زمین حکومت خواهند کرد و بسیاری از
احکام الهی، برای آن بانو سخن میگفتند و به تقاضای حضرت،
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) آن مطالب را مینگاشت تا آن که کتابی بزرگ گردید و به
مصحف فاطمه (سلاماللهعلیها) خوانده شد.
والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با دهها سند صحت آن را تاییدکردهاند.
امام صادق (علیهالسّلام) به
ابوبصیر فرمود:
مصحف فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد ماست و مردم نمیدانند که این مصحف چیست آن مصحف از نظر حجم سه برابر این قرآن است حال آنکه یک کلمه از این قرآن شما در این مصحف نیست. بلکه مندرجات آن عبارت از اموری است که پروردگار بزرگ بر مادرمان زهرا (سلاماللهعلیها) املا و
وحی فرمود.
مرضیه
آن که خداوند پیوسته از او و کردارش راضی است.
از آنجا که آن حضرت
معصوم است و
آیه تطهیر شامل اوست، آنچه میکند همان خواسته الهی است. اگر او از چیزی خرسند باشد نشان خرسندی خداست و در صورتی که نسبت به کسی یا عملی ناخرسند باشد دلیل مبغوض بودن آن چیز یا کس نزد خداست.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره او فرمود: «آن که فاطمه را بیازارد مرا آزرده ساخته و کسی که مرا آزار رساند خداوند را ناخرسند و آزرده ساخته است. و این همان فرموده الهی است که:
(إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...) «کسانی که خدا و پیامبرش را بیازارند پروردگار در
دنیا و
آخرت آنها را
لعنت میکند و از رحمت خود دور میسازد...»
نیز فرمود: ای فاطمه، خداوند همانا به
غضب تو غضب میکند و به رضایتت خشنود میشود.
مریم کبری
(مریم بزرگ)
مقام وی در نزد
مسلمانان والاتر از مقامی است که
حضرت مریم (سلاماللهعلیها) در نزد
مسیحیان دارد. در این باره دهها روایت وجود دارد، از جمله آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: مریم ارجمندترین بانوی زمان خویش بود و فاطمه ارجمندترین بانوی همه زمانهاست.
منصوره (یاری شده از سوی پروردگار)
در
تفسیر فرات کوفی، روایتی از حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل شده است که روزی در جمع یاران خود فرمود: میدانید فاطمه چگونه آفریده شده است؟ آنان گفتند خدا و رسولش به این امر داناترند. فرمود: فاطمه از
بشر نیست. از حوریانی است شبیه بشر و از عرق و پر
جبرئیل آفریده شده است.
گفتند: ای رسول خدا، درک این سخنان برای ما دشوار است. نخست فرمودید: او حوریهای است بشر مانند و آنگاه فرمودید از عرق و پر جبرئیل!
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: حال توضیح خواهم داد. زمانی پروردگارم سیبی از
بهشت به وسیله جبرئیل (علیهالسّلام) برایم
هدیه فرستاد. هنگامی که جبرئیل آن را میآورد به سینهاش چسبانده بود و سیب همچون بدن جبرئیل عرق کرده بود. آن دو عرق به هم در آمیخت و ضمن حدیث طولانی آمده که جبرئیل برای پیامبر سیبی آورد و گفت: ای محمد، آن را بخور. گفت: ای دوست من جبرئیل، هدیه خدایم را بخورم؟ گفت: آری. چون به خوردن آن امر شد آن را خورد ولی با تعجب دید نوری از آن برخاست که وی را بسیار شگفت زده کرد. جبرئیل گفت: ای رسول خدا، آن را فاطمه وجودی از
نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی
بشریت را روشن میسازد.
بخور که آن نور وجود «منصوره» است که در زمین فاطمه نامیده میشود. گفتم ای جبرئیل، منصوره کیست؟ گفت بانویی از صلب تو بیرون آید و اسمش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه باشد!
نوریه
فاطمه وجودی از نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی بشریت را روشن میسازد.
سلام خدا و فرشتگان و همه پاکان بر او، روز ولادت و روز شهادتش و تا قیام
قیامت.
شیخ صدوق (رحمهالله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) از سفری مراجعت میفرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف میبردند و مدتی میماندند و بعد از آن به خانه زنان خود میرفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از
نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و
اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به
مسجد درآمد و به نزد
منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به
غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشوارهها را کند و پردهها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را میبرد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام میرساند و میگوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که میخواستم پدرش فدای اوباد!
دنیا از برای محمد و
آلمحمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی
آب نمیداد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد.
شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کردهاند که حضرت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیهاالسلام) عزیزترین مردم است نزد من.
شیخ طوسی از
عایشه روایت کرده است که میگفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیهتر باشد از فاطمه به رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون فاطمه به نزد آن حضرت میآمد او را مرحبا میگفت و دستهای او را میبوسید و در جای خود مینشاند، چون حضرت به خانه فاطمه میرفت برمیخاست و استقبال آن حضرت میکرد و مرحبا میگفت و دستهای آن حضرت را میبوسید.
در «
قُرْبالاسناد» به سند معتبر از
امام محمد باقر (علیهالسلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال اینها حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیاکردن و
نان و طعامپختن و جاروبکردن و امثال اینها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد.
ابن بابویه به سند معتبر از
امام حسن (علیهالسلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در
شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در
محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حقتعالی گردید و پیوسته در
رکوع و
سجود و
قیام و
دعا بود و تا
صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا میکرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام میبرد و دعا برای ایشان بسیار میکرد و از برای خود دعائی نمیکرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود:
«یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار» «ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را.»
ثعلَبی از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از
جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب میگردانید و در آن حالت
فرزند خود را
شیر میداد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخیهای دنیا را امروز بچش برای حلاوتهای
آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه
حمد میکنم خدا را بر نعمتهای او و
شکر میکنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد:
(وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) یعنی «حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی.»
و از
حسن بَصْری نقل شده که میگفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین
امت بود و در
عبادت حقتعالی آن قدر بر پا میایستاد که پاهای مبارکش ورم میکرد.
و از «
حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش
آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد.
امام خمینی، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را از معجزات تاریخ و مایه افتخار هستی و افتخار خاندان وحی میشمارد
که چون خورشیدی بر تارک
اسلام میدرخشد. از نگاه ایشان تاکنون هیچ کس از عهده شناخت و معرفی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) برنیامده، و احادیثی که درباره شان و مقام فاطمه (سلاماللهعلیها) آمده به مقدار فهم مستمعان بوده است و دیگران از عهده ستایش او برنیامده و هرچه درباره ایشان گفتهاند، به مقدار فهم خودشان بوده است نه بهاندازه جایگاه آن حضرت.
در نگاه امام خمینی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از مصادیق بارز
انسان کامل و تمام ابعادی که برای انسان و زن میتوان تصور کرد در آن بانو جلوه کرده بود و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) تمام حقایق بود و همه معنویات، جلوههای ملکوتی، الهی، جبروتی، مُلکی و ناسوتی در ایشان وجود داشت و همه ویژگیهای پیامبران را دارا بود.
امام خمینی در معرفی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) با استناد به روایتی معتقد است در مدت هفتاد و پنج روزی که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زنده بود و حزن شدیدی داشت،
جبرئیل امین خدمت ایشان میآید و تمام مسائلی را که در آینده قرار بود رخ دهد به ایشان خبر میداد و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) آن را به علی (علیهالسلام) میگفت.
امام خمینی یکی از افتخارات شیعه را «
صحیفه فاطمیه» میداند که در ردیف
مناجات شعبانیه،
دعای عرفه و
صحیفه سجادیه میباشد.
وقتی پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای
زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید و فرمود:
(ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ) سید فضل اللّه راوندی در «
نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمیبیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند من اورا میبینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه مینماید. پس حضرت فرمود: شهادت میدهم که تو پاره تن من میباشی.
روزی حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمود، اصحاب گفتند که زن
عورت است؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیکتر است؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه (علیهاالسّلام) این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیکترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است.
وقتی آن حضرت به سن
ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد "
ابوبکر" و "
عمر" بودند، لیکن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر
فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیهالسّلام) "
و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیهالسّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) را از پیامبر خواستگاری کند.
لذا علی (علیهالسّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و
حیا مانع از سخن گفتن ایشان گردید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: اباالحسن چه میخواهی؟ و علی (علیهالسّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلاماللهعلیهم) را میخواهی؟ علی (علیهالسّلام) جواب داد: آری.
و بنابر نقل دیگری علی (علیهالسّلام) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو میدانی که مرا در کودکی از پدرم "
ابوطالب" و مادرم "
فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه
تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و از سرگردانی و
شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، میخواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمدهام. آیا قبول میکنی؟
با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیهالسّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که
مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز
شمشیر و شتر آبکش و
زره چیزی ندارم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: شمشیر را برای
جهاد و شتر را برای آبدادن به نخلهای خرما و بارکشی در سفر میخواهی، همان زره را مهر قرار بده.
و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمدهاند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در
اسلام را میدانی و از
فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود:
«الله اکبر، سکوتها، اقرارها» «سکوت او نشانه رضایت اوست.»
به هر حال علی (علیهالسّلام) مهریه حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود
و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان
مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود.
و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن
عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بارها به "
سلمی" فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.»
و نیز در فضیلت علی (علیهالسّلام) فرمود:
«لو لم یخلق علی (علیهالسّلام) ما کان لفاطمه کفو» «اگر علی (علیهالسّلام) خلق نمیشد، برای فاطمه همسری پیدا نمیشد.»
و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین میشود.
و نیز "عایشه" از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) فرمودند: ای فاطمه
بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است.
این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم
هجرت در
مدینه اتفاق افتاد.
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)
و در کمال صفا و
محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیهالسّلام) میفرمود: «به خدا
قسم تا فاطمه (سلاماللهعلیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او مینگریستم غم و اندوهم زایل میشد.»
آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و
امام حسین و
زینب کبری و
زینب صغری که مکنات است به
ام کلثوم (سلاماللّهعلیها) اجمعین و فرزندی را
حامله بوده که او را پیغمبر (صلیاللّهعلیه وآلهوسلّم)
حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) آن طفل را
سقط فرمود.
شیخ صدوق گوید: در معنی
حدیث نبوی که به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:
«اِنَّ لَک کنْزا فِی الْجَنَّةِ وَ اَنْتَ ذُوقَرْنَیها» شنیدم که از بعض مشایخ خود که میفرمود: این گنجی که پیغمبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرموده به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در
بهشت دارد، این همان (مُحسن) است که به واسطه فشار دَرِ خانه سِقط شد.
بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) و علی (علیهالسّلام)
جنگ احد آغاز گردید. در این
جنگ به دلیل تمرد عدهای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) با خبر شد که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ زخمیشده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمیدارند و به میدان جنگ میروند. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) جراحات پدر گرامیاش را شستوشو داد؛ ولی
خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد.
همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «
احد» رسانده و بر مزار شهدا میگریست و بر آنان دعا میکرد.
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) در زندگی مشترک بسیار با
قناعت و
زهد زندگی میکرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت میکرد و بر خود سخت میگرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهدهی دیگری نمیگذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن
ذرت یا
گندم، نگاهداری کودک و غیره را خود بر عهده میگرفت.
علی (علیهالسّلام) خود میفرمایند: «روزی که با زهرا (سلاماللهعلیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن میخوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر روی آن علف میدادیم و جز این شتر، خدمتگذاری نداشتیم.»
او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در
تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک
انسان الهی است.
پس از آنکه
یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در
تسلیم در آمدند، مردم «دهکده
فدک» که یهودی بودند به نفع آنان،
اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به
مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به
ملکیت رسولخدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خونریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گردید.
و زمانی که
آیه:
(فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ) «حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فدک را به فاطمه (سلاماللهعلیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از
رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) گرفتند و به استدلالهای منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمیآمد. عایشه میگوید: فاطمه (سلاماللهعلیهم) پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده از ما
ارث برده نمیشود و آنچه از ایشان بازمانده،
صدقه است؛ لذا فاطمه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز از او خشمگین شد.
پس از آن که گروهی از مردم در امر
خلافت با ابوبکر
بیعت کردند و به احتجاجها و استدلالهای خاص توجهی نکردند، علی (علیهالسّلام) شبانه فاطمه (سلاماللهعلیهم) را بر چهارپایی سوار نموده و بر مجالس «انصار» میرفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری میطلبید؛ ولی آنان در جواب میگفتند: «ای دختر رسولخدا، بیعت ما با این مرد (ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر میآمد، ما با ابوبکر بیعت نمیکردیم.» علی (علیهالسّلام) در پاسخ آنان میفرمود: «آیا شما میخواستید من پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که رحلت کرده بود، رها میکردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز میپرداختم.»
وقتی ابوبکر متوجه شد که علی (علیهالسّلام) و افرادی که با او بیعت نکردهاند در خانه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) جمع شدهاند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا حفص" فاطمه در آن خانه است.» عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد.» فاطمه (سلاماللهعلیها) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرتانگیز نیست،
جنازه رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر روی دستهای ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید.»
بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی (علیهالسّلام) آمدند.حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر، ای رسولخدا چه چیزهایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای
گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی (علیهالسّلام) همچنان از بیعت خودداری میکرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمیکنم.»
سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آوردهایم.» آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه (سلاماللهعلیهم) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی (علیهالسّلام) آمدند و با او سخن گفتند: علی (علیهالسّلام) آنها را نزد فاطمه (سلاماللهعلیهم) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.
برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله
تسبیح معروف آن حضرت است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن،
شقی و بد عاقبت نمیشود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است. نزد حضرت صادق (علیهالسلام) از هزار رکعت نمازگزاردن در هر روزی،
و کیفیت آن عَلَی الاْشْهَر سی و چهار مرتبه اللّهُ اَکبَرُ و سی و سه مرتبه اَلْحمدُللّه و سی و سه مرتبه سُبْحانَ اللّه است که مجموع صد میشود.
در روز
وفات آن حضرت اختلاف بسیار است و اظهر آن است که وفات آن حضرت در سوم جمادیالاخر واقع شده چنانکه مختار جمعی از بزرگان علماء است و شواهدی است بر این مطلب. علامه مجلسی در
جلاءالعیون این قول را اصح واَشْهَر میان
علمای امامیه دانسته است.
رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، فشارهای جسمی و روحی و مهمتر از همه دگرگونیهایی که در جامعه مسلمان به فاصله کوتاهی از زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت گرفت،
روح و
جسم فاطمه را سخت آزرد. در حالی که تاریخ نشان میدهد، ایشان قبل از رحلت پدر بزرگوارش هیچگونه بیماری جسمینداشت.
او در اثر این مرارتها و بیماریها به
شهادت رسید.
پس بقای آن حضرت بعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شده است که مدت مکث مخدّره ،۷۵ روز، پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
لکن میتوان وجهی برای آن ذکر کرد به بیانی که مقام ذکرش در اینجا نیست ولکن خوب است عمل شود به هر دو طریق در اقامه
مصیبت و عزای آن حضرت چنانکه فعلاً معمول است. و برخی هم ۳ ماه و ۶ ماه
پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سن ایشان را ۲۹ سال
در روز سوم
ماه رمضان سال ۱۱ هجری و ۱۸ سال در روز ۱۳
ربیعالاخر سال ۱۱ هجری میدانند.
با این حساب علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) حدود ۹ سال با هم
زندگی کردند.
در «
کشفالغمه» وغیر آن روایت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد
اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من
وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی
غسل کرد نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید و پوشید و فرمود که ای اسماء
جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم
کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیهالسلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن
حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به
قبله کرد و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود که ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیهالسلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیدهام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را
ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن کسی که در
شب معراج به مرتبه «قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند: ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دوبزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیهالسلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است «فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت: ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیهالسلام) خود را روی مادر افکند.
چون پاسی از
شب گذشت و دیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و
عمار و
مقداد و
عقیل و
زبیر و
ابوذر و
سلمان و
بریده و گروهی از
بنیهاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیهالسلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفتهاند که در
بقیع است نزدیک قبور
ائمه بقیع (علیهمالسّلام) و بعضی گفتهاند ما بین قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت.
و بعضی گفتهاند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت میکند.
صاحب
منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را «
بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب «
مفاتیح الجنان» و «
هدیة الزایرین» ثواب
زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام.
شیخ طوسی و
کلینی به سندهای معتبر از
حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
بیمار شد
وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت میکرد و در این مدت احوال او را پنهان میداشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند
حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده های مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ.
شیخ شهید اول (رحمهالله) در کتاب المزار
الدروس الشرعیه گوید که
مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و زوجه امیرالمؤمنین و مادر حسن و حسین علیهماالسّلام.
و روایت شده که آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هرکه بر او و بر من سه روز
سلام کند حقتعالی بهشت را بر او
واجب گرداند. گفتند به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که آیا در
حیات شما؟ فرمود بلی، و همچنین است بعد از ممات ما. وهرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند: در خانه آن حضرت و در
روضه و در بقیع. ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد از
مبعث، وبه
رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قریب به صد روز.
علامه مجلسی گوید:
سید بن طاوس (علیهالرحمه) روایت کرده است که هرکه آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید:
«اَلسَّلامُ علَیک یا سیدَةَ نساءِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیک یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیک اَیتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمنوُعَةُ حَقُّه. پس بگوید: اَللّهمَّ صلِّ علی اَمتک وَابنةِ نبیک وَ زَوْجةِ وَصی نبیک صَلوةً تَزْلفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِک الْمُکرَمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَینَ.» پس طلب آمرزش کند از خدا، حقّتعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند. واین زیارت مختصر معتبری است و همه وقت میتوان انجام داد.
• منتهی الآمال شیخ عباس قمی.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۹. •
سایت اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فرهنگ القاب فاطمه (سلاماللهعلیها)»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۵/۱۱/۲۳. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.