• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فَطْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: فطر (ابهام‌زدایی).


فَطْر (به فتح فاء و سکون طاء) از واژگان قرآن کریم به معنای شكافتن و شكاف است.
مشتقات فَطْر که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
يَتَفَطَّرْنَ (به فتح یاء، تاء و فاء) به معنای بشکافد؛
انْفَطَرَتْ (به کسر الف، سکون نون و فتح فاء) به معنای بشکافد؛
فَطَرَ (به فتح فاء و طاء) به معنای آفریده؛
فاطِر (به کسر طاء) به معنای آفریننده؛
فَطَرَنا (به فتح فاء و طاء) به معنای ما را آفریده؛
فَطَرَنِي (به فتح فاء و طاء) به معنای من را آفریده؛
فُطُورٍ (به ضم فاء و طاء) به معنای شکاف‌ها؛
مُنْفَطِرٌ (به ضم میم، سکون نون و فتح فاء) به معنای شکافته شده؛
فِطْرَتَ (به کسر فاء و سکون طاء) به معنای پیروی کن، است.


فَطْر به معنای شكافتن و شكاف است.
تَفَطُّر و اِنْفِطار به معنی شكافته شدن است.
طبرسی فرموده: «اصل‌ الْفَطْرِ: الشق.»
راغب شكافتن طولى گفته است.


به مواردی از فَطْر که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - يَتَفَطَّرْنَ (آیه ۹۰ سوره مریم)

(تَكادُ السَّماواتُ‌ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ.)
«نزديک است آسمان‌ها از آن نسبت بشكافد.»


۲.۲ - انْفَطَرَتْ (آیه ۱ سوره انفطار)

(إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ)
«آن‌گاه كه آسمان بشكافد.»
(إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ‌)
(آن هنگام كه کرات آسمان شكافته شود.)


۲.۳ - فَطَرَ (آیه ۷۹ سوره انعام)

در بسيارى از آيات فَطْر به معنى آفريدن و فاطِر به معنى آفريننده آمده، مثل‌:
(وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي‌ فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌)
(من روى خود رابه سوى كسى متوجه كردم كه آسمان‌ها و زمین را آفريده.)


۲.۴ - فاطر

فاطِر به معنای شکافنده و آفریننده است.
ممكن است فطر به معنى ابداع و اختراع و ايجاد ابتكارى باشد، كه در «بدع» گذشت.
در اقرب الموارد آمده: «فَطَرَ الامْرَ: اخْتَرَعَهُ وَ ابْتَدَأَهُ وَ انْشَأَهُ.»

۲.۴.۱ - فاطِر (آیه ۱۴ سوره انعام)

در بسيارى از آيات فاطِر به معنى آفريننده آمده، مثل‌:
(قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)
(بگو: «آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! خدايى كه آفريننده آسمان‌ها و زمين است.»)
با در نظر گرفتن معناى اولى فَطر، آفريدن است. از آن فطر ناميده شده، كه خداوند موجودات را با شكافتن می‌آفريند.
تخم مرغ و تخم جنبندگان ديگر شكافته شده، بچه‌هاى آن‌ها به دنيا می‌آيند، حبوبات در زير خاک شكافته شده و رویيده، مبدّل به ساقه‌ها، برگ‌ها و حبوبات ديگر می‌شوند.
(إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌)
(خداوند، شكافنده دانه و هسته است.)
تخم‌هاى ريز علف‌ها شكافته شده و علف‌ها از آنها بوجود می‌آيند.
در اقرب الموارد و نهایه از ابن عباس نقل شده كه معنى، (فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌) را نمی‌دانستم تا دو نفر عرب بيابانى درباره چاهى براى قضاوت پيش من آمدند، يكى از آن‌ دو گفت: «انا فَطَرْتُهَا» يعنى حفر آن‌ را من شروع كرده‌ام.
در اين صورت‌ (فاطِرِ السَّماواتِ) به معنى‌ (بَدِيعُ السَّماواتِ‌) (پديد آورنده آسمان‌ها) است، ولى معناى شكافتن صحيح‌تر است، كه آن به تصريح طبرسی و راغب معناى اولى كلمه است.
بهتر است مراد از (بَدِيعُ السَّماواتِ) خلقت ابتكارى، و از (فاطِرِ السَّماواتِ) خلقت به واسطه شکافتن باشد.


۲.۴.۲ - شکفتن در موجودات

يک هسته زردآلو را در نظر بگيريم، هسته در زير خاک شكافته شده جوانه از آن خارج می‌شود، جوانه شكافته شده، شاخه‌ها و برگ‌ها از آن خارج می‌شوند، شاخه‌ها شكافته شده گل‌ها بوجود می‌آيند، از گل‌ها میوه و از ميوه‌ها، هسته‌ها و همچنين تا می‌رسيم به آسمان‌ها و زمين، (فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)كه شش بار در قرآن آمده‌ است.
در آيه ديگر فرموده: (أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما.)
(آسمان‌ها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آن‌ها را از يكديگر جدا ساختيم.) كه ما انسان‌ها نيز در ابتدا يک سلول و ياخته ساده بوده، در اثر شكافته شدن به انسان تبديل شده‌ايم.


۲.۴.۳ - فَطَرَنا (آیه ۷۲ سوره طه)

درباره انسان آمده‌:
(وَ الَّذِي‌ فَطَرَنا)
(و سوگند به آن كسى كه ما را آفريده.)


۲.۴.۴ - فَطَرَنِي (آیه ۲۲ سوره یس)

(وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي‌ فَطَرَنِي)
(چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده)


۲.۵ - فطور

فُطور به معنای شکاف‌ها، اختلال و سستی است.
فُطُور چنان‌كه در مجمع و اقرب گفته جمع فَطر است، به معنى شكاف‌ها است.
راغب آن‌را مصدر و به معنى اختلال و سستى گرفته است.


۲.۵.۱ - فُطُورٍ (آیه ۳ سوره ملک)

(فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‌ مِنْ‌ فُطُورٍ)
يعنى: «دفعه ديگر نگاه كن آيا اختلالى يا شكاف‌هایى (عدم اتصال) در خلق خدا مى‌بينی.»
صدر آیه چنين است: (الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ)
(همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد؛ در آفرینش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمى‌بينى. بار ديگر نگاه كن، آيا هيچ شكاف و خللى مشاهده مى‌كنى؟!) مراد آن است كه مخلوقات خدا به يكديگر متصل و مرتبط‌ هستند و همديگر را فَوت نمی‌كنند و ميان اتصال، تدبير آن‌ها اختلال و يا شكاف‌ها نيست.


۲.۶ - انفطار

اِنْفِطار شكافته شدن است.


۲.۶.۱ - مُنْفَطِرٌ (آیه ۱۸ سوره مزمل)

(يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً . السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا)
يعنى: «روزی كه فرزندان را پیر می‌گرداند، آسمان در آن روز يا به سبب آن روز شكافته شده، و وعده خدا عملى است.»
ضمیر «بِهِ» راجع است به‌ (يَوْماً) و باء به معنى «فی» يا سبب است.
اين عبارت اخراى آيه‌: (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ) و (وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ) آسمان از هم مى‌شكافد و آن‌گاه سست مى‌گردد و فرو مى‌ريزد.) است.


۲.۶.۲ - يَتَفَطَّرْنَ (آیه ۵ سوره شوری)

(تَكادُ السَّماواتُ‌ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ.)
«نزديک است آسمان‌ها از بالايشان بشكافند و فرشتگان به پروردگارشان تسبیح و حمد می‌گويند.»
به نظر می‌آيد: مراد از نزديكى تفطّر آسمان‌ها، شكافتن آن‌ها در قیامت است، چنان‌كه در آيه‌: (السَّماءُ مُنْفَطِرٌ) گذشت، شكافتن قهرا از بالاى آسمان‌ها شروع خواهد شد، شايد مراد از آن‌ها طبقات هفتگانه جوّ باشد.
يكى از بزرگان احتمال داده مراد شكافتن آسمان‌ها براى نزول وحی باشد، اين احتمال گر چه با سياق آيات و خاصّه آیه ۵۱ همين سوره مناسب است، ولى در اين صورت براى لفظ (تَكادُ) محلى نمى‌ماند، وانگهى نزول وحی كه به وسيله ملك است، شكافتن لازم ندارد.
مع الوصف: شايد مراد خداوند چيز ديگرى باشد.


۲.۷ - فطرت

فِطْرَت به معنای نهاد و سرشت است.


۲.۷.۱ - فِطْرَتَ (آیه ۳۰ سوره روم)

(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ‌)
يعنى: «توجّهت را به دین پيوسته كن، در حالی‌كه بدان مايلى، پيروى كن از فطرت خدایى كه بشر را بر آن آفريده، تبديلى بر دين خدا نيست، ليكن بيشتر مردم نمی‌دانند.»
طبرسی فرموده‌: (فِطْرَتَ اللَّهِ) مفعول فعل محذوف است، يعنى: «اتّبع فطرت اللّه» و آن بدل است از (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ) و شايد تقدير آن «اعنى فطرت اللّه» باشد.
آيه صريح است در اينكه دين جزو نهاد بشر و خميره ذات او است، مثل خوردن، خوابيدن و غيره، به عبارت ديگر: دين فطرت خدا و مخلوق خداست، كه بشر را توأم با آن آفريده و از بشر قابل انفكاک نيست.
ناگفته نماند: دين به‌ ماهو دين فطرى بشر است، ولى بشر فقط كليات آن را از قبيل توحید و پى‌بردن از علت به معلول و شکر منعم، درک می‌كند، درک جزئيات آن احتياج به آمدن پیامبران دارد و با توضيح آن‌ها انسان به فطرى بودن دين بيش از پيش متوجه می‌شود.
خداوند در آیه فوق فرموده: «پيوسته به دين توجّه كن (و بدان كه تو به دينى می‌خوانى كه بر فطرت بشر استوار است و فطرت بشر جواب‌گوى آن می‌باشد).»



۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۳.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۶. مریم/سوره۱۹، آیه۹۰.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۳.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۸.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۱.    
۱۱. انفطار/سوره۸۲، آیه۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۶۵.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۶۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۴۶.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۸۱.    
۱۶. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۹.    
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۷.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۶۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۹۰.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۵۷.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۱.    
۲۴. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۳.    
۲۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۲۶. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۲۷. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۴، ص۱۷۹.    
۲۸. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۹.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۱.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۱.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۷.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۳.    
۳۴. انعام/سوره۶، آیه۹۵.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۰.    
۳۶. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۴، ص۱۷۹.    
۳۷. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۳، ص۴۵۷.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۲.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۹۵.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۸۷.    
۴۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۴.    
۴۷. طه/سوره۲۰، آیه۷۲.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۶.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۵۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۸۰.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۴۸.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۴.    
۵۳. یس/سوره۳۶، آیه۲۲.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۱.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۱۲.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۷۶.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۹۰.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۸.    
۵۹. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۴.    
۶۰. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۶۱. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۶۲. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۶۳. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۴، ص۱۷۹.    
۶۴. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵۵.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۸۳.    
۶۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۶۷. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۸۸.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۵۰.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۶۹.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۸۴.    
۷۲. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۲.    
۷۴. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۴.    
۷۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۷۶. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۷۷. مزمّل/سوره۷۳، آیه۱۷-۱۸.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۰۷.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۹.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۳.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۴.    
۸۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۶.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۷.    
۸۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۱.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۹۵.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۴.    
۹۰. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، ج۲۰، ص۱۳.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، ج۱۸، ص۱۰.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۰.    
۹۳. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۵.    
۹۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۰.    
۹۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۳۸.    
۹۶. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۸۶.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۸۹.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۲۶.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۷۴.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۷۲.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، ج۱، ص۵۸۶.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۸۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فطر»، ج۵، ص۱۹۲-۱۹۵.    






جعبه ابزار