• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فضائل حضرت زینب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام)، به دلیل برخورداری از فضائل و مناقب والای انسانی مانند شرافت در نسب، علم، عبادت، عفت، شجاعت، صداقت، صبر و ... یکی از شخصیت‌های برجسته در طول تاریخ اسلام و الگویی منحصر به‌فرد برای همه مردان و زنان جهان در مبارزه با طاغوت می‌باشند.



حضرت زینب (علیهاالسّلام) به اعتراف همه تاریخ‌نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلت‌های والای اخلاقی و الهی بودند. زینب کبری (علیهاالسّلام) در وقار و شخصیت مانند جده‌اش خدیجه (علیهاالسّلام) در حیا و عفّت همچون مادرش فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش علی (علیه‌السّلام)، در حلم و بردباری چون امام حسن (علیه‌السّلام) و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش امام حسین (علیه‌السّلام) بود.
زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) تحت تربیت پدر و مادری همچون حضرت علی (علیه‌السّلام) و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و با شایستگی و استعداد ذاتی که از آن بهره‌مند بود به مراتب عالی از فضائل و کمالات انسانی دست یافت. او همانند پدر و مادرش جامع همه کمالات و صفات پسندیده بود. سخنرانی‌های او در کوفه و شام خاطره خطبه‌های پدرش امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) را در یادها زنده کرد. زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) یکی از محدثان و راویان حدیث به شمار می‌آید و درسنین‌کودکی، در حالی که بیش از ۵ یا ۶ سال از عمرش نمی‌گذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را با آن مضامین بسیار بلند و عالی شنید و پس از آن برای دیگران نقل می‌کند. عبدالله‌ بن‌ عباس، شاگرد برجسته حضرت علی (علیه‌السّلام) و مفسر قرآن کریم، خطبه فدک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را از زینب نقل می‌کند و از آن بانوی بزرگ با عنوان «عقیلتنا؛ عاقل و دانای ما» یاد می‌کند. زینب (سلام‌الله‌علیها) از جنبه عبادت در حدّی بود که در دوران اسارت و سخت‌ترین شرایط جسمی و روحی که ممکن است برای یک انسان پیش آید، شب‌زنده‌داری و نماز شبش‌ ترک نگردید، در حالی که در شرایطی به مراتب آسان‌تر و سهل‌تر از آن انسان‌های معمولی قادر به حفظ برنامه‌های عادی و معمولی زندگی خود نیستند. عبادت و اطاعت خدا، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) را از مصادیق روشن و بارز این حدیث قدسی قرار داده بود که خداوند متعال می‌فرماید: «یابن آدم، انا اقول للشی‌ء کن فیکون، اطعنی فیما امرتک اجعلک تقول للشی‌ء کن فیکون؛ ‌ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم باش، موجود می‌شود، در آنچه به تو دستور داده‌ام از من اطاعت کن تا تو را آن گونه قرار دهم که هر چیز بگویی باش، موجود شود! » حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامی رسیده بود که از ولایت تکوینی برخوردار بود. روایت شده که آن حضرت پیش از سخنرانی خود در کوفه به مردم اشاره کرد، با آن اشاره نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و زنگها از صدا باز ایستاد و در یک کلام حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به حق، زینت پدر، آن شخصیت یگانه تاریخ بود، همچنان که خداوند این نام را برای وی برگزید.
در کتاب مستدرک سفینة البحار چنین آمده است:«أما زينب الكبرى (سلام‌الله‌علیها) من رواة الحديث، أدركت النبي و ولدت في حياته؛ زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) از راویان حدیث هستند که در زمان حیات پیامبر اسلام به دنیا آمدند و ایشان را درک نمودند.» همچنین در ادامه آمده است: «هِیَ عَقیلَةُ بَنی‌هاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ‌ مِنَ‌ الصِّفاتِ‌ الْحَمیدَةِ مـا لَمـْ یُحزْها بَعْدَ‌ اُمِّها‌ احَدٌ‌ حَتی حَقَّ اَنْ یُقالَ هِیَ الصِدّیقَةُ الصُغْری، هِیَ فِی الْحِجابِ والْلِفّافِ مَزیدَةٌ لَمْ یَر شَخْصَها احَدٌ مِنَ الرِّجالِ فی زَمانِ اَبیها‌ وَ‌ اَخَویها‌ الاّ یَومَ طَّفِّ وَ هِیَ فـِی الصـَّبْرِ وَ‌ الثَّباتِ‌ وَ قـُوَّةِ الایمانِ وَالتَّقوی وَحیدَةٌ وَ هِیَ فِی الْفَصاحَةِ وَ الْبَلاغَةِ کَاَنَّها تَفْرَغُ عَنْ لِسانِ امیرِالمؤمنین (علیه‌السّلام)...؛ زینب بانوی بنی‌هاشم است‌ که در صفات سـتوده، بـرترین اسـت و کسی جز مادرش بر او افتخار و برتری ندارد، تا جایی‌ که‌ اگر‌ بگوییم او «صدیقه صغری» است، حق گـفته‌ایم. ‌در پوشـیدگی و حجاب، چنان‌ بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرانش او را ندید، جز در واقعه‌ کربلا. او‌ در صـبر و قـوّت‌ ایمان و تقوا منحصر به فرد بود و در‌ فصاحت‌ و بلاغت، گویا از زبان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) سخن می‌گوید.» مجلسی نیز از آن حـضرت، حدیث‌ نقل‌ کرده است. سخنان و اشعار حضرت زینب (علیهاالسّلام) درباره گفتار و حالات امام حـسین‌ (علیه‌السّلام) نیز به عـنوان حـدیث، از معصوم (علیه‌السّلام) محسوب می‌گردند.
[۱۰] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۲، ص۱۱۲.
القابی هم که برای آن حضرت نقل شده است به گوشه‌هایی از عظمت شخصیت این بزرگ بانوی اسلام دلالت دارند. در ذیل گوشه‌هایی از فضیلت‌های زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، بیان می‌گردد:


حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) بـن‌ عبدالمطلب‌، قریشیة و هاشمیة است. چنانکه منابع در معرفی وی چنین نوشته‌اند: «زینب بنت علی بن ابی طالب بن عبد المطلب الهاشمیة سبطة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امها فاطمة الزهراء قال ابن الاثیر انها ولدت فی حیاة النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)...» مادرش فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)
[۲۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۹۲‌.
جدش رسـول خـدا حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جـده‌اش خدیجه کبری (سلام‌الله‌علیها) است.
بر اساس روایتی از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) همانند دیگر خواهر و برادران مادری از خمیره ذات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آفریده شده است. در روایات آمده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «وُلْدُ فاطِمَةَ فَانَا وَ لِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، و هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی..؛ فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و ام‌کلثوم و محسن) که من ولی و سرپرست نَسَبی آن‌ها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده‌اند...»
مادر این بانو فاطمه زهرا بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که قرآن کریم در آیه تطهیر به طهارت وی شهادت داده است. (اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا) وی سیده نساء العالمین، محبوب رسول الله و اولین کسی است که به اذن الهی داخل در بهشت می‌شود.
اما پدرش علی بن ابی‌طالب، اولین ایمان‌آورنده به رسول الله حضرت امیر مؤمنان، سید اوصیا مولای متقیان (علیه‌السّلام) و رهبر روسپیدان عالم «قائد الغرّ المُحجّلین» می‌باشد. از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که درباره آن امام همام فرموده‌اند: «لو کانَ البَحرُ مِداداً و الاشجارُ اقلاماً و اوراقُها قِرْطاساً، و الجنُّ و الانسُ کُتّاباً، لما احْصوا مَناقِبَهُ؛ اگر دریاها مرکب، درختان قلم، برگ‌های درختان ورق، و جن و انس نویسنده شوند، نمی‌توانند فضیلت‌های او را به شماره درآورند.» (لو ان الغیاض اقلام، والبحر مداد، والجن حساب، والانس کتاب ما احصوا فضائل علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام))
[۵۴] گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ص۲۵۱.
و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) دو سرور جوانان اهل بهشت، برادرانش می‌باشند.


زینب معروف‌ترین نام دختر ارشد امیرالمومنین امام علی (علیه‌السّلام) است. بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)، توسط پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صورت گرفت. به این صورت که پس از تولّد وی، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دخترش را نزد امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) بردند و از ایشان خواستند که نامی برای وی انتخاب نماید، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) فرمود: از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این امر پیشی نمی‌گیرم در آن هنگام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسافرت بودند. هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سفر مراجعت نمود و همان‌گونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام) وارد گشتند. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب بکند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: من هم از پروردگارم پیشی نمی‌گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته‌ایم. سپس پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امّتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند خدیجه کبری (سلام‌الله‌علیها) است.»
[۷۶] دیباجی، ابوالقاسم، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص۱۵.
[۷۷] جزائری، سید نورالدین، خصائص الزینبیة، ص۴۴.
سپس جبرائیل مصایب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد. «إن من بكى عليها، وعلى مصائبها يكون ثوابه كثواب من بكى على أخويها.»
بنابر آنچه که بیان شد انتخاب نام حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) از جانب خدا و از طریق وحی بوده که این خود فضیلتی برای ایشان می‌باشد. در معنای لغوی زینب دو نظریه عنوان شده است:
۱. زینب یک کلمه ترکیبی از «زین» و «اب» به معنای «زینت پدر» می‌باشد.
۲. زینب کلمه‌ای بسیط بوده و نام «درخت» و یا «گل» می‌باشد. در لسان العرب آمده: «زینب درختی زیبا و خوش بو است از این رو این نام برای دختران انتخاب می‌گردد.
در کنایات و استعارات عرب هر شخص بزرگ و نفیس به «درخت» تشبیه می‌شود مانند: «مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُهَا ثَابِتٌ» و یا حدیث «اَنا و علیٍّ من شجرهٍ واحدهٍ»
[۸۵] المناوي ، محمد بن عبدالرؤوف، کنوز الحقایق، ص۱۵۵.
در هر صورت قدر متیقن از این دو نظریه این است که زینب نامی زیبا و پر معناست.
برخی گفته‌اند زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) به نام و یاد زینب، دختر پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که وفات کرده بود، «زینب» نام‌گذاری شده است. چنانکه در احادیث آمده است مردی از اهل قم از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کرد: آیا زنان می‌توانند بر جنازه نماز بخوانند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آری! زینب دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وفات یافت و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) با تعدادی از زنان رفتند و بر جنازه او نماز گزاردند.» «کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) فَسَاَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقُمِّیِّینَ فَقَالَ یَا اَبَا عَبْدِ اللَّهِ! تُصَلِّی النِّسَاءُ عَلَی الْجَنَائِزِ؟ قَالَ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام): اِنَّ زَیْنَبَ بِنْتَ النَّبِیِّ تُوُفِّیَتْ وَ اِنَّ فَاطِمَةَ (سلام‌الله‌علیها) خَرَجَتْ فِی نِسَائِهَا فَصَلَّتْ عَلَی اُخْتِهَا»

هر لقب و فضیلتی که برای حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) ذکر شده است همه فروعات همین مقام ولایت زینب کبری می‌باشد. ولایت از ماده ولی است و ولی به معنی شدت قرب می‌باشد به نحوی که بین دو شی فاصله و حجابی وجود نداشته باشد از ریشه ولی هم وِلایت به کسر واو ساخته می‌شود و هم وَلایت به فتح واو ساخته می‌شود.
وزن فِعالة به کسر فاء در زبان عربی دلالت بر شانی از شئونی جمعی و اجتماعی می‌کند، مثل سقایة و تجارة. لذا وِلایة به معنی تدبیر امور است و اگر نسبت به جامعه انسان‌ها درنظر بگیریم، یعنی تدبیر امور انسان‌ها و اگر به معنی مطلق بگیریم یعنی تدبیر ما سوی الله و کل عالم هستی. اما وَلایت به فتح واو به معنی محبت و دوستی است و در هر دوی این‌ها شدت قرب ملحوظ است؛ محب باید فانی در محبوبش باشد و نباید بین او و محبوب فاصله‌ای باشد. ولی الله به معنی اول، کسی است که از جانب حق متعال تعیین شده و شان ولایت و شئون جمعی را به عهده دارد و ولایت به معنی دوم یعنی عاشق و فانی خدا.
لقب ولیة الله در باره حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کبری آمده است و هر دو معنی درباره شخصیت عظیم زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) صدق می‌کند و این یعنی زینب (سلام‌الله‌علیها) کسی است که می‌تواند سرپرستی کند و در حوادث و مشکلات و مصائب خویشتن‌دار باشد و تسلط بر نفس داشته باشد و اداره امور را بدست گیرد و همچنین ولی به معنی فانی در حق نیز بر این بانوی مجلله صادق است، اگر این لقب امینة الله بودن را اساس قرار بدهیم قضیه عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ بودن حضرت نیز روشن می‌شد. زینب چون ولی الله است عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة است.


مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات حتی ملائکه دانش و بینش اوست. «وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ اَنبِئُونِی بِاَسْمَاء هَؤُلاء اِن کُنتُمْ صَادِقِینَ• قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا اِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا اِنَّکَ اَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ» و برترین علم‌ها، علمی است که مستقیماً از ذات الهی به شخصی افاضه شود، یعنی دارای علم لدنی باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا؛ علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.»
زینب (سلام‌الله‌علیها) به شهادت امام سجاد (علیه‌السّلام) داری علم لدنی است، آن جا که بعد از خواندن خطبه در شهر کوفه توسط حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به عمه‌اش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمة غیر معلَّمة وفهمة غیر مفهَّمة؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.» از همین روی است که می‌بینیم، هر که به نام زینب رسیده است اعم از شیعه و سنی از او با احترام یاد کرده است. ابن حجر در الاصابه می‌نویسد: «وکانت عاقلة لبیبة جزلة زوجها ابوها ابن اخیه عبدالله بن جعفر فولدت له اولاداً وکانت مع اخیها لما قتل فحملت الی دمشق وحضرت عند یزید بن معاویة وکلامها لیزید بن معاویة حین طلب الشامی اختها فاطمة مشهور یدل علی عقل وقوة جنان؛ وی بانویی عاقله، خردمند و نیکو رای بود. پدرش (امام علی (علیه‌السّلام) ) او را به عقد پسر برادر خود یعنی عبدالله بن جعفر درآورد و زینب از او صاحب فرزندانی شد. در سفری که امام حسین (علیه‌السّلام) کشته شد، زینب همراه او بود و به دمشق نزد یزید به اسارت برده شد. سخنان او خطاب به یزید بن معاویه هنگامی که مرد شامی، دخترش فاطمه را از یزید، هدیه خواست مشهور است و دلیلی است بر عقل و خردمندی آن بانو.»
مقام علمی آن بانو چنان بود که به شهادت تاریخ، در روزگار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) برای زنان کوفه مجلس درس معارف و تفسیر قرآن داشته است. سخنان و خطابه‌های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کربلا، بازار کوفه، مجلس عبیداللّه زیاد، در بین راه کوفه و شام، و همچنین در دربار «یزید»، از سوی زینب (سلام‌الله‌علیها) هر کدام شاهدی بر عظمت دانش این بانوی بزرگوار است. حتی زمانی که در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان کردند، یزید درباره‌اش گفت: اینان خاندانی هستند که فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث برده‌اند و آن را با شیر مادر نوشیده‌اند. از شیخ صدوق روایت شده است که زینب به جهت علم و دانش زیادی که داشتند، از سوی امام حسین (علیه‌السّلام) نیابت خاص داشت و مردم در مسائل شرعی ( حلال و حرام) به ایشان رجوع می‌کردند و از جمله القاب آن مخدره نائبة الحسین است. وی دارای نیابت خاص از جانب امام حسین (علیه‌السّلام) بود و مردم درباره حلال و حرام به ایشان مراجعه می‌کردند. ابن حجر در الاصابة می‌نویسد: بانوی خردمند زینب همان کسی است که در مدرسه باب مدینه العلم درس خواند و امام علی بن الحسین (علیه‌السّلام) ایشان را عالمه غیر معلمه خواند. در یک مورد نقل شده است روزی امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) درباره بعضی از سخنان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با هم گفتگو می‌کردند، حضرت زینب (علیهاالسّلام) وارد شدند و در بحث ایشان شرکت کردند و مساله را با تمام صوری که داشت با تفصیل تمام تبیین فرمودند. حضرت امام حسن (علیه‌السّلام) وقتی این توانایی فوق العاده خواهر را دیدند، خطاب به او فرمودند: «انک حقا من شجرة النبوة و من معدن الرسالة...؛ به راستی که تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستی.»
[۱۲۱] شرقادی، محمود، السیدة زینب (علیهاالسّلام)، ص۹۸.

حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) مقام بیان روایت و حدیث را دارا بوده است و راویان بزرگی چون عبدالله بن عباس از او روایت‌های زیادی را نقل می‌کند که از جمله این روایات خطبه تاریخی حضرت زهرا (علیهاالسّلام) است؛ این در حالی است که زینب (سلام‌الله‌علیها) در زمان خوانده شدن این خطبه ۵ یا ۶ سال بیش تر نداشتند. ابن عباس هر زمان از حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نقل حدیث می‌کرد می‌گفت: «حدثنی عقیلتنا زینب؛ بانوی فهیم و‌اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت کردند.» لذا یکی دیگر از القاب ایشان عقیله بنی‌هاشم است. عقیله بنی‌هاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود، همان گونه که بعضی از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران علی (علیه‌السّلام) مانند میثم تمار، رشید هجری، به این گونه اسرار آگاه بودند. زینب دانای اسرار بوده و خطبه او در مجلس یزید و پیشگویی‌هایش شاهد این مدّعاست. «فَواللَّهِ لاتَمْحُو ذِکْرنَا، وَ لاتُمیتُ وَحْینَا، وَ لاتُدْرِکُ امَدنا، وَ لاتَرْحِضُ عَنْکَ عارَها، وَ هل رَایُکَ الّا فَنَدٌ، وَ ایَّامُکَ الّاعَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ الّابَدَدٌ؛ اما به خدا سوگند هر چه کنی نمی‌توانی نام و نشان ما را محو کنی، و سروش ما را بمیرانی و به حد ما نتوانی رسید و ننگ این اعمال ننگین و ستم‌ها را نتوانی شست و بدان‌که رای و تدبیرت سست و روزگارت‌اندک و انگشت‌شمار و جمعیتت روبه پراکندگی است...» زینب دانش سرشار داشت، طبیعی است کسی که از محضر پیامبر (شهر علم) و علی (علیه‌السّلام) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، بایستی دریای علم باشد.


یکی از القاب حضرت زینب (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عابده است، وی در سایه عبادت و مجاهده نفسانی به مقامی رسید که حضرت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در وداع آخر در روز عاشورا به او فرمودند: «یا اختاه لا تنسینی فی نافله الیل». بی‌شک بزرگترین وسیله برای تقرّب به‌ درگاه پروردگار متعال و وصول به‌ مقام قرب و کمال، عبادت و بندگی در پیشگاه مقدس اوست و هرکس به‌ هر مرتبه و مقامی که رسید از راه عبادت رسیده است. قرآن کریم نیز در سوره زمر هدف خلقت را عبادت ذکر کرده و می‌فرماید: «وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الانْسَ الَّا لِیَعْبُدُون» البته عبادت خدا صرفاً به خواندن چند رکعت نماز و یا انجام برخی عبادت‌های بدنی و مالی محدود نمی‌شود، بلکه معنای عبادت چنانکه علمای لغت ذکر کرده‌اند غایت خضوع و تسلیم و اظهار ذلّت در پیشگاه خدای تعالی است که نماز و روزه و سایر اعمال مصادیقی از آن مفهوم کلی و راهی برای رسیدن به‌آن مقام عالی است که به‌ دستور شرع مقدس و رهبران اسلام باید انجام داد. راغب در کتاب مفردات گوید: «العُبُودِیّة اظْهارُ التَّذَلُّل، وَ العِبادَةُ ابلَغُ مِنْها لِانَّهاغایَةُ التَذلُّل؛ عبودیت به معنای اظهار ذلت و خضوع است و عبادت معنای کامل‌تری دارد که همان غایت خضوع و اظهار ذلت است.»
عابده آل علی از دیگر القاب حضرت است. عبادت در این خاندن امری بدیهی است، امام زین العابدین (علیه‌السّلام) در روز و شب، هزار رکعت نماز می‌گزارد و در اکثر اوقات عمر شریف‌شان روزه داشتند اما همچون جد بزرگوارشان امیر المومنین (علیه‌السّلام) چون خداوند تعالی را سزاوار عبادت می‌دانستند، به عبادتش می‌پرداختند. چنانکه امام (علیه‌السّلام) فرموند: «إلهي ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا في جنتك ولكني وجدتك أهلا للعبادة فعبدتك». همین مسئله را نسبت به علی (علیه‌السّلام) عرض کردند و حضرت فرمودند: شما عبادت رسول الله را ندیده‌اید و تازه خود پیامبر اکرم هم می‌فرمایند: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ» لذا این امور دراین خاندان امری بدیهی است و کسی که در چنین خانواده‌ای بزرگ شده است، طبیعتا به سمت و سوی این امر سوق پیدا می‌کند، لذا ایشان عابده آل علی است به گونه‌ای که در حادثه کربلا و لو نشسته، نماز شبش را ترک نکرد. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در عبادت ثانی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود، تمام شب‌ها را به عبادت، تهجّد و تلاوت قرآن سپری می‌کرد.
زینب نمازهای مادرش زهرا و پدرش علی را شاهد بود، او نیایش‌های امام مجتبی (علیه‌السّلام) را در دل شب‌ها و روزها دیده بود، عبادت و مناجات‌های حسین (علیه‌السّلام) را به ویژه در شب و صبح عاشورا به تماشا نشسته بود و هر یک برای او درس و الگوی عبادت و مناجات بود. حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) در دوران زندگی هیچ گاه تهجّد را ترک نکرد و آن چنان اشتغال به عبادت ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. از امام سجّاد (علیه‌السّلام) نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛ عمه‌ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی‌اش را در طول مسیر کوفه به شام می‌خواند و در بعضی از توقفگاه‌ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم می‌کرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز می‌دادند.»
[۱۴۴] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۱.
[۱۴۵] جزايري، سيد نورالدين، خصائص زینبیه، ص۱۲۰.

در کتاب مثیر الاحزان از فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) نقل شده است: «وَ امّا عَمَّتی زَیْنَب فَانَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَةً فی تِلْکَ اللَّیلَةِ‌ ای عاشِرَة مِنَ المُحَرّم فی مِحْرابِها تَسْتَغیثُ الی رَبِّها، وَ ما هَدَاَت لَنا عَیْنٌ وَ لاسَکَنَتْ لَنا زَفْرَة؛ و اما عمه‌ام زینب، پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به‌ درگاه خدای تعالی استغاثه می‌کرد و در آن شب چشم هیچ‌یک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد.» امام حسین (علیه‌السّلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابده‌اش می‌فرماید: «یا اختاه لا تنسینی عند نافلة اللیل؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن.» همه این وقایع به خوبی از اهتمام کامل حضرت زینب به عبادات خبر می‌دهد و درست به دلیل برخورداری از این ویژگی بوده است که یکی از القاب آن حضرت «عابده آل علی (علیه‌السّلام)» انتخاب شده است.


از دیگر فضائل حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) دارا بودن مقام عصمت است به گونه‌ای که ملقب به لقب معصومه صغری می‌باشند. باید به این نکته توجه نمود که عصمت درجاتی دارد. مرتبه عالی آن مخصوص اهل بیت (علیهم‌السّلام) است که دارنده مقام امامت بودند. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا» اما حضرت زینب (علیهاالسّلام) نیز به دلیل برخورداری از طینت محمدی و مجاهده نفس، توانست به مرتبه‌ای از عصمت دست یابد. عصمت یعنی اینکه انسان به مرتبه‌ای از معرفت نائل شود که حقیقت و باطن گناه را مشاهده کند و چون انسان در این حالت با ملکوت هستی و جنبه‌های باطنی عالم در ارتباط هست، هرگز دچار اشتباه و خطا نمی‌شود. پس مصونیت از گناه و اشتباه، لازمه عصمت می‌باشد.
عصمت درباره اشخاصی که از اولیاء الله هستند اما مقام امامت یا نبوت را ندارند؛ مانند حضرت عباس (علیه‌السّلام) و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)، به معنای عصمت از انجام هرگونه گناه و حتی مکروهات است، اما عصمت از اشتباه در مورد آنان صادق نیست. اگر چه این گونه افراد با توجه به مقام معنوی و روحانی‌شان؛ دچار اشتباه نشدند، اما نمی‌توان امکان اشتباه را در مورد آنان محال عقلی دانست. دلیل عصمت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) آن است که امام سجّاد (علیه‌السّلام) در حقّ ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة» از این سخن معصوم بر می‌آید که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) متّصل به عالم غیب بوده و علم خویش را نه از راه تعلیم بلکه از راه ملائکه دریافت می‌کرده است؛ و عصمت نتیجه چنین علمی است. پس هیچ تردیدی نمی‌ماند که آن بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از کمالات انسانی بوده و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت ایشان و هیچ کس دیگری، در حد چهارده معصوم (علیه‌السّلام) نبوده و نمی‌باشد.


صدّیق مبالغه در صدق است و بر کسی اطلاق می‌گردد که در تمام حرکات و سکنات افعا او مبنی بر راستی و درستی باشد. مقام «صدیق» منصبی الهی است چنانچه در قرآن مجید جمعی از پیامبران بزرگ و مانند آنان به عنوان «صدق» توصیف شده‌اند «انّهُ کانَ صدّیقاً نبیّاً» از جمله ابراهیم در سوره مریم آیه ۴۱ ادریس پیامبر، در سوره مریم آیه ۵۶ و حضرت مریم در سوره مائده آیه ۷۵. در بعضی از آیات قرآن «صدیقین» هم‌ردیف پیامبران ذکر شده‌اند.
در روایات شیعه و اهل سنت، از حضرت علی (علیه‌السّلام) به عنوان صدیق اکبر یاد شده است و این لقب را رسول خدا به او داده است. «قال علی بن ابی طالب: انا عبدالله و اخو رسوله و انا الصدّیق الاکبر. لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر، صلیت مع رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبل الناس بسبع سنین؛ من بنده ی خدا و برادر رسول اویم، و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد من به جز دروغ‌گو و افترازننده نمی‌کند، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم.» در روایتی دیگر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، مومن آل فرعون و حبیب نجار به عنوان صدیقان نام برده است؛ و حضرت علی (علیه‌السّلام) را برترین آنها معرفی می‌کند. «الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، وحزبیل مؤمن آل فرعون، و علی بن ابی طالب الثالث، وهو افضلهم» در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) و در امت پیامبر به فاطمه زهرا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختصاص دارد. حضرت‌ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود‌: «حضرت‌ فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را نُه‌ نام‌ ‌نزد حق‌ تعالی است‌: فاطمه‌، صدّیقه‌، مبارکه‌، طاهره‌، زکیّه‌، راضیه‌، مرضیه‌، محدّثه و زهرا.» در زیارت‌نامه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چنین آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ» بعد از زهرای مرضیه (سلام‌الله‌علیها)، حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) را صدیقه صغری لقب دادند. قید صغری بعد از صدیقه از باب «تعظیماً لاُمّه» می‌باشد. لذا چون مادرش فاطمه زهرا به صدیقه کبری مشهور بود، به وی صدیقه صغری می‌گفتند.


عفت و پاکدامنی، برازنده‌ترین زینت زنان، و گران قیمت‌ترین گوهر برای‌ آنان‌ است. در قرآن مجید و احادیث به ضرورت حجاب برای زنان تصریح شده است. زینب (علیهاالسّلام) درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود: «مـَا الْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّه‌ِ بِاَعْظَمَ اَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ یَکادُ الْعَفیفُ‌ اَنْ یَکوُنَ مَلَکا مِنَ‌ الْمَلائِکَةِ؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد امّا عفت می‌ورزد، نزدیک اسـت کـه انسان عفیف فرشته‌ای از فرشتگان باشد.» عقیله بنی‌هاشم، در حجاب و عفت، مانند مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بود و به این مهم بسیار اهمیت می‌داد. تا پیش از عاشورا و جریان اسارت، مردی نامحرم چهره زینب را ندیده بود، چنان که در تاریخ آمده است: «هنگامی که زینب می‌خواست به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برود علی (علیه‌السّلام) دستور می‌داد حسن و حسین (علیهماالسلام) همراه خواهرشان باشند. حسن (علیه‌السّلام) جلوتر و حسین (علیه‌السّلام) پشت سر، زینب در وسط حرکت می‌کرد.
[۱۹۵] دستغيب، سيد عبدالحسين ، زندگاني حضرت زينب (علیهاالسّلام)، ص۱۹.
یحیی مازنی می‌گوید: «من در مدینه، مدت زیادی همسایه علی (علیه‌السّلام) بودم، سوگند به خداوند، در این مدت، هرگز زینب را ندیدم و صدایش را نشنیدم.»
[۱۹۶] محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت زينب فروغ تابان كوثر، ص۱۷.

حجاب و عفاف زینب به گونه‌ای بوده است که علامه مامقانی در این باره می‌گوید: «و هی فی الحجاب فَرِیدَةٌ لم یرَ شخصُها اَحَدٌ من الرجال فی زمانِ ابیها و اخویْها الی یوم الطَّفِ؛ زینب در حجاب و عفاف یگانه روزگار بوده است؛ کسی از مردان، در زمان پدر او و برادرانش تا روز عاشورا، او را ندیده بود.» زینب کبری با حفظ عفت خویش در تمام عمر، حتی‌ در سخت‌ترین لحاظ و شرایط کربلا، حماسه‌ای از حجاب و حیا را در عین انقلاب بر علیه طواغیت به نمایش گذاشت. وی در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای می‌فشرد. مورخین نوشته‌اند: «وَهِیَ تَسْتُرُ وَجـْهَها بـِکَفِّها، لاَِنَّ قِناعَها‌ قَدْ‌ اُخِذَ مِنها؛ او صورت خود را با دستش می‌پوشاند چون روبنده‌ را از او گرفته شده بود.»
[۲۰۱] جزائری، سید نورالدین، خصائص الزینبیة، ص۳۴۵.
آن بانوی بزرگوار بود که برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد‌ می‌آورد‌ که‌ «اَمِنَ العَدْلِ یَا بْنَ الطُّلَقاءِ تَحْذیرُکَ حَرائِرَکَ وَاِمائِکَ وَسَوْقُکَ بَناتِ‌ رُسُولِ اللّه‌ِ سَبایا؟ قَدْ هـَتَکْتَ سـُتُورَهُنَّ وَاَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ؛ ‌ای پسـر آزاد شده‌! آیا این از‌ عدالت‌ است‌ که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران‌ رسول‌ خـدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنـان را‌ دریـدی‌ و صـورت‌های آنان را آشکار ساختی.»


از دیگر القاب حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) فصیحة بلیغة می‌باشد. بانوی قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامی‌اش به ارث برده است، که کلامش «دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق» است. هنگامی که سخن می‌گفت، گویی از زبان پدر ایراد سخن می‌کرد. سخنانش در بازار کوفه و مجلس یزید و نیز گفتوگوهای وی با عبداللّه بن زیاد، بی شباهت به خطبه‌های امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و خطبه فدکیّه مادرش زهرا (علیهاالسّلام) نیست. این خطبه‌ها در حالی ایراد می‌شد که زینب داغ‌های فراوانی در سینه داشت؛ گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بی‌خواب بود، سختی سرپرستی کودکان و راه را نیز به دوش می‌کشید.
بشیر بن خزیم اسدی می‌گوید: «وَ نَظَرْتُ الَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ ارَ خَفِرَةً وَ اللهِ انْطَقَ مِنْها کَانَّها تَفَرَّعُ مِنْ لِسانِ امیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ ابِی طالِبٍ (علیه‌السّلام)؛ در روز ورود این قافله، من نگاه کردم و زینب (سلام‌الله‌علیها) را دیدم. من در آن روز هیچ زنی را که سراپای وجودش شَرم و حَیا باشد، در سخنرانی ناطق‌تر و تواناتر و چیره‌ دست‌ تر از زینب ندیدم. گویا در سخنرانی، شاگرد مکتب پدر بزرگوارش علی بود.»؛ «وَ قَدْ اوْمَاتْ الَی النّاسِ انِ اسْکُتوا، فَارْتَدَّتِ اْلانْفاسُ وَ سَکَنَتِ اْلاجْراسُ؛ زینب یک اشاره به جمعیت کرد؛ همین جمعیتی که داشتند ضجه می‌زدند و گریه می‌کردند، و یک عدّه هم سر و صدا می‌ کردند؛ یک اشاره کرد که ساکت! نفس‌ها در سینه ‌ها حبس شد. و جَرَس‌ها هم از صدا افتاد. حتّی دیگر صدای زنگونه حیوانات هم شنیده نشد.»
زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) بدون آن که آموزش دیده‌ و یا‌ تمرین خطابه کرده باشد و در حـال تـشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، داغدار و آواره با کسانی سخن می‌گوید که نـه تـنها‌ بـا‌ او‌ هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته‌اند، با‌ این‌ حال‌ سخنان‌ زینب‌ (سلام‌الله‌علیها) چنان بـود کـه وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از‌ زن‌ و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد. خزیم اسدی مـی‌گوید: پیر‌مردی را در کنار خود دیدم که بر اثـر گـریه محاسنش غرق اشک شده بود‌ و می‌گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شـما بـهترین پیرمردها، جوانان‌ شما‌ برترین‌ جوان‌ها و زنان شـما نـیکوترین زنـان هستند. نسل شما بهترین نسلی است کـه نـه خوار‌ می‌گردد‌ و نه شکست می‌پذیرد.


از دیگر فضائل و القاب حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) صابرةٌ محتسبة (صبر کننده برای خداوند) است. از منظر دین، صبر جایگاه بس والایی داشته و خداوند متعال در قرآن کریم به صبر کنندگان بشارت داده است. «و بشر الصابرین» در جای دیگر اعلام می‌دارد که اجر و پاداش صابران از حد و شمارش خارج است و آنها بدون حساب، پاداش دریافت می‌دارند؛ «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب» همچنین خداوند به صابران وعده همراهی داده است؛ «و اصبروا ان الله مع الصابرین» و در جای دیگر خداوند صابران را در زمره دوستان و محبوبان خود یاد می‌کند. «والله یحب الصابرین» امام صادق (علیه‌السّلام) نیز می‌فرماید: «صبر برای ایمان به منزله سر برای بدن است؛ همچنان که اگر سر برود بدن هم از بین می‌رود، اگر صبر از کف رود، ایمان نیز از کف می‌رود.»
زینب (علیهاالسّلام) نمونه و تجسم عالیِ صبر و پایداری است. مقاومت و شکیبایی در برابر مصایب و مشکلات، به ویژه در نهضت عاشورا، در راه پاسداری از حریم دین و کرامت انسانیت از خصیصه‌های بارز این بانوی بزرگ می‌باشد. صبر و ثبات شگفت‌انگیز زینب، همگان را به اعجاب واداشته است؛ زیرا از ۵ سالگی برای وی مصایب جانکاه یکی پس از دیگری شروع شد؛ ولی زینب در برابر همه این مصیبت‌ها، قامت برافراشت و صبر کرد. روزی شاهد رحلت جدّ بزرگوارش رسول اللّه و تاثیر آن بر مسلمانان به ویژه بر خاندان او بود؛ زمانی دیگر شاهد مظلومیت و شهادتِ بانوی نمونه اسلام، مادرش زهرا (علیهاالسّلام) بود؛ وی پس از آن مصیبت شهادت پدر بزرگوارش امیر مؤمنان را تحمّل نمود؛ دختر علی (علیه‌السّلام) همچنان شاهد لخته لخته شدن جگر برادرش امام حسن (علیه‌السّلام) در اثر زهر جفا بود، ولی آنچه را که آن مخدّره در کربلا مشاهده کرد، مصایب جانکاه و وصف‌ناپذیری است که کوه‌ها تاب تحمّل آن را نداشت. ‌در زیـارت‌نامه آن حـضرت مـی‌خوانیم: «لَقـَدْ‌ عـَجِبَتْ‌ مِنْ صَبْرِکِ مَلائِکَةُ السَّماءِ؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.»
زینب در وادی صبر و استقامت، یکه‌تاز میدان است، به گفته علاّمه مامقانی: «و هی فی الصبر و الثبات وحیدة؛ زینب در صبر و ثبات بی نظیر و یگانه است.» در بُلندای مقام صبر و بردباری آن گوهر عظیم الهی، همین بس که وقتی در برابر پیکر نورانی و خونین برادرش حسین ایستاد، رو به آسمان کرد و گفت: «بار خدایا! این‌ اندک قربانی و کشته شده در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»


یکی از فضائل و القاب برجسته بانوی کربلا، شجاعت است. خدا در نظر پروا پیشگان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مـی‌باشد. ‌امـام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعْیُنِهِمْ؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک می‌باشد.» سرّ شجاعت اولیای الهی در همین است.
‌حضرت زینب‌ (سلام‌الله‌علیها) در مهد شجاعت رشد یافته است و از شجاعت حیدری بهره‌مند است. لذا وی را «لَبْوَةُ الْهاشِمیَّة؛ شیرزن‌ هاشمی» لقب داده‌اند. آن بانوی ارجمند (سلام‌الله‌علیها) چون مردان‌ بر‌ سر‌ دشمن فریاد می‌زند، توبیخ‌شان می‌کند، تحقیرشان می‌کند، و از کسی هـراسی بـه دل ندارد. وی از برق ‌شمشیر‌ خون‌چکان آدم‌کشان واهمه ندارد و در‌ مجلس ابن زیاد، بـدون تـوجه بـه قدرت ظاهری او گوشه‌ای می‌نشیند و بـا‌ بـی اعـتنایی به سؤالات‌ او‌ تحقیرش می‌کند، او را « فاسق» و « فاجر» معرفی می‌کند و می‌گوید: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی اَکْرَمَنا بِنَبِیّهِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وَطَهَّرَنا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهیرا وَاِنَّما یَفْتَضِحُ الْفـاسِقُ وَیـَکْذِبُ الْفـاجِرُ وَهُوَ غَیْرُنا؛ سپاس خدای را‌ که ما را با نبوت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) گرامی داشت، و از پلیدی‌ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا می‌شود، و بدکار دروغ می‌گوید، و او غیر ما می‌باشد.» وی همچنین‌ در‌ مقابل یزید ملعون، و دهـن‌کـجی‌ها و بدزبانی‌های او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین می‌گوید: «لَئِن جَرَتْ عَلَیَّ الدَّواهی مُخاطِبَتَکَ اِنّی لاََسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَاَسْتَعْظِمُ تَقْریعَکَ وَاَسْتَکْبِرُ‌ تَوْبیخَکَ؛ اگر فشارهای روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشـته بـدان کـه من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تـو را بـزرگ می‌دانم.» ایشان جان امام سجاد (علیه‌السّلام) را از مرگ نجات داد، و هرگز به ابن زیاد و یزید پسر معاویه اعتنایی نکرد، در حالی که آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبان‌ها با شمشیرهای از نیام بیرون کشیده اطراف ایشان را گرفته بودند.


ایثار به مفهوم عطا کردن و دیگری را بر خود ترجیح دادن؛ بهترین کرامت اخلاقی برای انسان‌ها و بالاترین نیکی‌ها است. ایثار در آیات و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. امام علی‌ (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «اَلاْیثارُ اَعْلَی الاْیمانِ؛ ایثار، بالاترین درجه‌ ایمان اسـت.» «اَلاْیـثارُ اَعْلَی الاِْحْسانِ؛ ایثار‌ برترین احسان است.»
زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در‌ این‌ فضیلت نیز‌ گوی‌ سبقت را از‌ دیگران‌ ربوده است. ایثار حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) حتی در دوران کودکی بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است. زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در عاشورای حسینی هر آن چه داشت، در طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه الهی تقدیم نمود؛ رها کردن همه زندگی و شوهر خود در مدینه؛ تقدیم کردن دو فرزند برای شهادت در رکاب برادر؛ تحمل قتل و غارت و به اسیری رفتن و هتک حرمت در جریان اسارت و بسیاری دشواری‌های دیگر، همه نشانه ی ایثار و از خود گذشتگی حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. اوج ایثار و فداکاری و گذشت دختر علی (علیه‌السّلام) در روز عاشورا به نمایش گذاشته می‌شود. نقل است که: صبح روز عاشورا در حالی که دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین (علیه‌السّلام) رسید. عرض کرد: جدم ابراهیم خلیل قربانی خدا را به جای قربانی شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانی مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمی‌شد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا می‌کردم و هر ساعت خواستار هزار بار شهادت می‌شدم.
[۲۲۸] سپهر، عباس‌قلی‌خان‌، طراز المذهب مظفری، ص۷۴.
وقتی که این دو نوگل زینب، پس از پیکار با دشمن به درجه رفیع شهادت در رکاب امام حسین (علیه‌السّلام) نایل آمدند و پیکرهای غرق به خون آنان را به کنارخیمه‌ها آوردند، همه زنان از خیمه‌ها بیرون آمدند اما زینب کبری (علیهاالسّلام) برای این که مبادا اباعبدالله (علیه‌السّلام) خجالت‌زده شوند، از خیمه خود بیرون نیامدند. ایشان در مـاجرای‌ کربلا‌ حتی‌ از‌ سهمیه‌ آب‌ خویش استفاده نمی‌کرد و آن را نیز به کودکان می‌داد. در بین راه کوفه و شام، با این کـه ‌خـود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به‌ بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) مـی‌فرماید: «اِنـَّها کانَتْ تُقَسِّمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاَْطْفالِ لاَِنَّ الْقَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ واحِدٍ مـِنّا رَغیفا مِنَ‌ الْخُبْزِ‌ فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَةِ؛ عمه‌ام زینب در مدت اسارت، غذایی را که به عـنوان سهمیه و جیره می‌دادند، بـین بـچه‌ها تقسیم می‌کرد، چون آن‌ها در هر شبانه روز به هر‌ یک‌ از ما یک قرص نان می‌دادند.»
[۲۲۹] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲.



۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیه، ج۱، ص۳۶۳.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۷، ص۱۳.    
۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۷۶.    
۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۰، ص۳۷۶.    
۵. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۶.    
۶. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۹.    
۷. نمازی، علی، مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۳۱۳.    
۸. نمازی، علی، مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۳۱۳.    
۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۵۱.    
۱۰. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۲، ص۱۱۲.
۱۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.    
۱۲. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.    
۱۳. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۳۷.    
۱۴. ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۸.    
۱۵. تقی‌الدین مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۵، ص۳۷۱.    
۱۶. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.    
۱۷. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱۰، ص۲۱۰.    
۱۸. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳، ص۲۴۴.    
۱۹. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۴، ص۲۰۸.    
۲۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۹۲‌.
۲۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۲۲. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۲۰۴.    
۲۳. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷.    
۲۴. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰.    
۲۵. ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۲.    
۲۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۳.    
۲۷. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷.    
۲۸. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۷، ص۱۲۹.    
۲۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۹۳.    
۳۰. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۸.    
۳۱. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۰.    
۳۲. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۴۸.    
۳۳. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۷۲۱.    
۳۴. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۶.    
۳۵. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین (علیه‌السّلام)، ص۴۴.    
۳۶. ابن مردویه اصفهانی، احمد بن‌ موسی، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ص۵۸.    
۳۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۸.    
۳۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین، ص۹۳.    
۳۹. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۶.    
۴۰. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۲۶۱.    
۴۱. محب‌الدین طبری، احمد ابن عبدالله، الریاض النضره، ج۳، ص۱۳۸.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۴، ص۳۴۰.    
۴۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۲۶.    
۴۴. محب‌الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۷۱.    
۴۵. فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة، ج۲، ص۱۱۳.    
۴۶. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین، ص۴۷۶.    
۴۷. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳، ص۲۴۳.    
۴۸. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۴۵.    
۴۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۴۶.    
۵۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۲، ص۲۳۶.    
۵۱. کَراجَکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۱۲۹.    
۵۲. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۲۸.    
۵۳. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۲.    
۵۴. گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ص۲۵۱.
۵۵. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶.    
۵۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۵، ص۶۲.    
۵۷. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۶.    
۵۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰.    
۵۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ج۱، ص۱۳۹.    
۶۰. بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، ج۲، ص۱۳۰.    
۶۱. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۱، ص۳۶۴.    
۶۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۲۵۴.    
۶۳. بیهقی سبزواری، حسن بن حسین، غایه المرام، ص۶۸.    
۶۴. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۰.    
۶۵. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۴.    
۶۶. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۶۰.    
۶۷. ابن شهر آشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۱۶۳.    
۶۸. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۵۶.    
۶۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۶۳.    
۷۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۹۱.    
۷۱. ابوالقاسم ابن‌عساکر، علی‌ بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۳، ص۲۱۲.    
۷۲. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴.    
۷۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۱.    
۷۴. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۸۳.    
۷۵. قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۳۵.    
۷۶. دیباجی، ابوالقاسم، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص۱۵.
۷۷. جزائری، سید نورالدین، خصائص الزینبیة، ص۴۴.
۷۸. قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ج۱، ص۵۱۰.    
۷۹. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، ص۶۳۶.    
۸۰. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۸۰.    
۸۱. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۸۰.    
۸۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۴۵۳.    
۸۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.    
۸۴. حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، مستدرک الصحیحین، ج۲ ص۳۸۳.    
۸۵. المناوي ، محمد بن عبدالرؤوف، کنوز الحقایق، ص۱۵۵.
۸۶. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.    
۸۷. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۲۰۸.    
۸۸. محمدی ری‌شهری، محمد، موسوعه الامام علیّ بن ابی‌طالب فی الکتاب و السُّنَّه و التّاریخ، ج۴، ۴۱۰.    
۸۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۴۲، ص۶۵.    
۹۰. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، ج۱، ص۴۵.    
۹۱. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۸.    
۹۲. فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة، ج۱، ص۲۰۸.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۱۶.    
۹۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵.    
۹۵. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۰۹.    
۹۶. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۰.    
۹۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۳۳.    
۹۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۶۴.    
۹۹. بقره/سوره۲، آیه۳۱.    
۱۰۰. بقره/سوره۲، آیه۳۲.    
۱۰۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۱۰۲. من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ج۱، ص۴۳۸.    
۱۰۳. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۶.    
۱۰۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱.    
۱۰۵. بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۳۷۰.    
۱۰۶. حسینی‌صدر، سید علی، العقائد الحقّة، ص۳۶۷.    
۱۰۷. حائری، جعفر عباس، بلاغة الامام علی بن الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۳۴.    
۱۰۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۷.    
۱۰۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۶.    
۱۱۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۲۳۰.    
۱۱۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۶۴.    
۱۱۲. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۲۰۸.    
۱۱۳. موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت (علیهم‌السّلام)، ج۵، ص۱۶۶.    
۱۱۴. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۵، ص۱۲۵.    
۱۱۵. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۷.    
۱۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قران، حدیث و تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.    
۱۱۷. اللجنة العلمیة فی مؤسسة الإمام الصادق (علیه‌السّلام)، موسوعة طبقات الفقهاء، ص۳۶۲.    
۱۱۸. حسینی صدر، سید علی، العقائد الحقّة، ص۳۶۷.    
۱۱۹. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۵۰۱.    
۱۲۰. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.    
۱۲۱. شرقادی، محمود، السیدة زینب (علیهاالسّلام)، ص۹۸.
۱۲۲. قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۹.    
۱۲۳. ابو‌الفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۹۵.    
۱۲۴. اللجنة العلمیة فی مؤسسة الإمام الصادق (علیه‌السّلام)، موسوعة طبقات الفقهاء، ص۳۶۲.    
۱۲۵. حسینی شهرستانی، سید هبةالدین، نهضة الحسین (علیه‌السّلام)، ص۷۶.    
۱۲۶. قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۴۶۹.    
۱۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۱۶.    
۱۲۸. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۱۱۲۸.    
۱۲۹. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۷.    
۱۳۰. ابن‌نما حلی، جعفر بن ابی‌ابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۱۰۲.    
۱۳۱. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۱۸.    
۱۳۲. موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۵۹.    
۱۳۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۵.    
۱۳۴. حسینی شهرستانی، سید هبةالدین، نهضة الحسین (علیه‌السّلام)، ص۱۹۳.    
۱۳۵. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۴۰.    
۱۳۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.    
۱۳۷. حسن، حسین الحاج، الإمام السجّاد جهاد و أمجاد، ص۶۰.    
۱۳۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۲۳۵.    
۱۳۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الفوائد الطوسیّة، ص۳۰۸.    
۱۴۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه میزان الحکمه، ج۵، ص۹۴.    
۱۴۱. حسینی عاملی، سید احمد بن زین‌العابدین، الحاشیة علی اصول الکافی، ص۳۲۱.    
۱۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۵۵۲.    
۱۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب‌الله المنزل، ج۱۵، ص۱۴۷.    
۱۴۴. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۱.
۱۴۵. جزايري، سيد نورالدين، خصائص زینبیه، ص۱۲۰.
۱۴۶. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۶۲.    
۱۴۷. من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ص۴۴۰.    
۱۴۸. هاشمی خطیب، علی بن حسین، عقیلة بنی هاشم، ص۱۴.    
۱۴۹. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، ص۶۴۱.    
۱۵۰. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۶۲.    
۱۵۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۱۵۲. من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ج۱، ص۴۳۸.    
۱۵۳. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۶.    
۱۵۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱.    
۱۵۵. بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۳۷۰.    
۱۵۶. حسینی‌صدر، سید علی، العقائد الحقّة، ص۳۶۷.    
۱۵۷. حائری، جعفر عباس، بلاغة الامام علی بن الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۳۴.    
۱۵۸. مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.    
۱۵۹. مریم/سوره۱۹، آیه۵۶.    
۱۶۰. مائده/سوره۵، آیه۷۵.    
۱۶۱. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۱۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۴۹.    
۱۶۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۸، ص۶۰.    
۱۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۹، ص۳۹۵.    
۱۶۵. حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۲۴۳.    
۱۶۶. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۱۶۷. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، ج۲، ص۱۴۴.    
۱۶۸. فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة، ج۲، ص۹۷.    
۱۶۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۴۲، ص۳۳.    
۱۷۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۱۶.    
۱۷۱. ابن ‌ابی‌الحدید، ابوحامد عبد‌الحمید، شرح نهج‌ البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۸.    
۱۷۲. علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۳۱۴.    
۱۷۳. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السلام)، ج۲، ص۲۸۶.    
۱۷۴. شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۴، ص۳۷۰.    
۱۷۵. حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۰.    
۱۷۶. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۷، ص۴۳۲.    
۱۷۷. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین (علیه‌السّلام) ص۲۵.    
۱۷۸. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴.    
۱۷۹. ابن ابی شیبه کوفی، عبدالله، المصنف فی الحدیث، ج۶، ص۳۶۸.    
۱۸۰. عمرو بن أبی عاصم، ضحاک بن مخلد شیبانی، السنّة، ج۲، ص۵۹۸.    
۱۸۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۳۱۰.    
۱۸۲. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷.    
۱۸۳. محب‌الدین‌ الطبری‌، احمد بن‌ عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۳، ص۱۰۶.    
۱۸۴. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۲۴۸.    
۱۸۵. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۴۴۲.    
۱۸۶. شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۴.    
۱۸۷. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۲۲.    
۱۸۸. ابن ‌ابی‌الحدید، ابوحامد عبد‌الحمید، شرح نهج‌ البلاغه، ج۱۳، ص۲۰۰.    
۱۸۹. ابن مردویه اصفهانی، احمد بن‌ موسی، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۳۱.    
۱۹۰. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۱.    
۱۹۱. مناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ص۴۹.    
۱۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۲۹۰.    
۱۹۳. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۹۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۸۵۲.    
۱۹۵. دستغيب، سيد عبدالحسين ، زندگاني حضرت زينب (علیهاالسّلام)، ص۱۹.
۱۹۶. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت زينب فروغ تابان كوثر، ص۱۷.
۱۹۷. موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، نشریه معرفت، ج۱۱۴، ص۸.    
۱۹۸. مظفری سعید، محمد، اسیران و جانبازان کربلا، ص۹۱.    
۱۹۹. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، ص۶۳۸.    
۲۰۰. انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۶۰.    
۲۰۱. جزائری، سید نورالدین، خصائص الزینبیة، ص۳۴۵.
۲۰۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۴.    
۲۰۳. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۲۹.    
۲۰۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۰۸.    
۲۰۵. بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.    
۲۰۶. زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.    
۲۰۷. انفال/سوره۸، آیه۴۶.    
۲۰۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.    
۲۰۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸۹.    
۲۱۰. انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۶۰.    
۲۱۱. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، ص۶۳۸.    
۲۱۲. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۷۵.    
۲۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۵۴.    
۲۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قران، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۲۷.    
۲۱۵. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، ص۶۴۵.    
۲۱۶. موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۰۷.    
۲۱۷. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۴۷۲.    
۲۱۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۵.    
۲۱۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۵۴.    
۲۲۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۴.    
۲۲۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۱.    
۲۲۲. طه/سوره۲۰، آیه۷۲.    
۲۲۳. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۲۲۴. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۸.    
۲۲۵. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۶.    
۲۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱، ص۱۶.    
۲۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد،میزان الحکمه، ج۱، ص۱۶.    
۲۲۸. سپهر، عباس‌قلی‌خان‌، طراز المذهب مظفری، ص۷۴.
۲۲۹. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲.



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فضائل و مناقب حضرت زینب»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    






جعبه ابزار