• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شمس پهلوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شمس پهلوی دومین فرزند رضاخان و اولین فرزند تاج‌الملوک (همسر دوم ازدواج) بود. شمس بسیار مورد علاقه پدر و خانواده بود و این علاقه پدر به او بعدها در سرنوشت ایران نیز بی‌تاثیر نبود. وی برخلاف مادر و خواهرش اشرف به امور سیاسی کاری نداشت، ولی در امور اقتصادی فعالیت فراوان داشت و زنی جاه‌طلب بود. شمس پهلوی دومین فرزند رضاخان و اولین فرزند تاج‌الملوک (همسر دوم ازدواج) بود. از دوره نوجوانی و جوانی او اطلاع زیادی در دست نیست، وی طبق رویه معمول در محیط داخلی دربار همراه با تعدادی از فرزندان نخبگان سیاسی و درباری توسط معلمان خصوصی تربیت و پرورش یافت و به دلیل اجتماعی ایران آن روز کمتر با محیط جامعه و بیرونی آشنا و ممزوج گردید.
[۱] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۹.
شمس بسیار مورد علاقه پدر و خانواده بود و این علاقه پدر به او بعدها در سرنوشت ایران نیز بی‌تاثیر نبود. وی برخلاف مادر و خواهرش اشرف به امور سیاسی کاری نداشت، ولی در امور اقتصادی فعالیت فراوان داشت و زنی جاه‌طلب بود. شمس دوبار ازدواج کرد، ازدواج اولش به انتخاب و اجبار پدر و به نوعی مصلحتی، و ازدواج دومش با فرد مورد علاقه‌اش بود. از مسائل مهم زندگی شمس تغییر مذهب اوست که اشاره خواهد شد.



در ۶ آبان ۱۲۹۶ در خانواده‌ای متوسط در محله روغنی‌های تهران دختری متولد شد. پدرش افسری ساده از سپاهیان قزاق و مادرش (تاج الملوک آیرملو دختر بزرگ میرپنج تیمورخان آیرملو از خانواده‌های بزرگ مهاجر بود) دختر یکی از خانواده‌های بزرگ نظامی بود.

وی از همان ابتدا مورد توجه فراوان پدر و مادر بود. او که خدیجه نام داشت، چون بعد از تولدش پدرش به موفقیت‌های سیاسی و نظامی دست یافت به محض رسیدن به سلطنت او را شمس‌الملوک لقب داد.
[۲] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۷۵.
هر چند که سه سال پس از تولد او، دو فرزند دیگر (اشرف و محمدرضا) متولد شدند، اما شمس همچنان مورد توجه پدر و مادر بود. این رفتار سبب می‌شد که شمس نسبت به بقیه فرزندان خانواده عاطفی‌تر و ملایم‌تر و در عین حال زورگوتر بود و رای و خواسته‌اش اجابت می‌شد. مثلاً نظم شدید رضاخان که نامش از تربیت قزاقی‌اش بود، سبب سختگیری نسبت به فرزندانش نیز می‌شد. وی ساعت ۸ شام می‌خورد و سر میز غذا همه فرزندانش، دختر و پسر، باید همیشه حضور داشته باشند و اگر لحظه‌ای دیر می‌رسیدند حق حضور نداشتند. تنها نسبت به محمدرضا و شمس رعایت بیشتری می‌کرد و از آنها توضیح می‌خواست و هر توضیحی می‌دادند، می‌پذیرفت.
[۳] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۷۱.
علاقه رضاخان به این فرزند سبب بروز مشکلاتی می‌شد و پدر با دفاع از او، مشکلات را حل می‌کرد. برای مثال در فروردین ۱۳۰۶ ملکه تاج‌الملوک به همراه دخترانش و چند تن از خدمه دربار به آستانه حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) رفتند. هنگام تحویل سال قصد تعویض چادرهای مشکی را با چادرهای سفید داشتند. در این کار قدری تعلل کردند، بخصوص شمس که باعث اعتراض واعظ سید قرار گرفت و شیخ محمد بافقی هم از واعظ دفاع کرد و به وضع حجاب ملکه و دخترانش اعتراض کرد و دستور اخراج آنها را داد. این کار سبب شد در روز بعد به دستور شاه عده‌ای از نظامیان چکمه پوش وارد صحن حرم شدند و شیخ محمد بافقی و واعظ را به حضور شاه آورده و مورد ضرب و شتم قرار داده و آنان را به عبدالعظیم تبعید کرده و تا آخر عمر تحت نظر یک نفر بازرس آگاهی قرار دادند.
[۴] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۸.



رضاخان که پس از رسیدن به حکومت در پی تقلید از مظاهر غرب بود، پس از سفر به ترکیه تصمیم گرفت سیاست فرهنگی و سیاسی‌اش را مبارزه با مذهب و معتقدات دینی قرار دهد. از جمله این اقدامات مهم پیگیری سیاست کشف حجاب بود. مهم‌ترین فعالیت اجتماعی شمس در این مرحله را باید حضور وی در مراسم کشف حجاب و پیش از آن در کانون بانوان ایران دانست. اصرار رضاخان به آغاز کشف حجاب از بین خانواده وزراء و اعیان و پیشقدمی خانواده وی در این راستا بیانگر سرسختی وی در این امر و پیشگامی خانواده پهلوی در اقدامات ضد فرهنگی طراحی شده توسط بیگانگان بود.
[۵] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۰.
بدرالملوک بامداد که خود از سردمداران تشکیل کانون بانوان ایران بود، آغاز این حرکت را چنین بازگو می‌کند: «در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۱۴ با اشاره رضاخان و با دعوت وزیر معارف وقت، علی اصغر حکمت، عده‌ای از زنان فرهنگی انتخاب و دعوت شدند و به آنها گفته شد که ماموریت دارند تا جمعیتی را تشکیل بدهند و با حمایت دولت پیشقدم نهضت آزادی زنان ایران باشند. کانون بانوان ایران به ریاست عالیه والاحضرت شاهدخت شمس پهلوی و معاضدت و مراقبت وزارت معارف تاسیس شد. ضمن سایر اقدامات منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه، متدرجاً پیشرفت می‌کرد، به این طریق که زنان عضو با راضی کردن خانواده‌های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌کردند.
[۶] رنجبرعمرانی، حمیرا، سازمان زنان ایران، ص۶۵.



در سال ۱۳۱۷ رضاخان تصمیم گرفت دو دختر بزرگش (شمس و اشرف) را شوهر دهد. دو نفر کاندید شدند از دو خانواده معروف که سرسپرده انگلیسیها بودند، فریدون جم پسر محمود جم (مدیرالملک) که بعدا" به درجه ارتشبدی رسید و علی قوام پسر ابراهیم قوام (قوام‌الملک شیرازی). فردوست در این باره می‌گوید: «همان روز خود اشرف با ناراحتی برای من تعریف کرد که پدرم ما را صدا کرد و گفت: موقع ازدواجتان است و دو نفر برای شما در نظر گرفته شده است. شمس چون خواهر بزرگتر است، انتخاب اول با اوست و دومی هم نصیب تو خواهد شد! چنین شد و چون فریدون جم خوش تیپ‌تر و جذابتر بود، شمس او را انتخاب کرد و علی قوام که چه از نظر قیافه و چه از نظر شخصیت با جم تفاوت زیادی داشت، سهم اشرف شد! »
[۷] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۶۳.
مخبرالسلطنه هدایت که خود از شاهدان این مراسم بود چنین می‌نویسد: «تجدد بر هم زدن همه آداب و رسوم است. عروسی فرمایشی هم یکی از آن جمله است. در کابینه جم معروف شد عکس عده‌ای از جوانان را به شاهدختها عرضه دارند تا که قبول افتد و که در نظر آید. پسر جم و پسر قوام شیرازی پسند افتادند، چه حاجت به عکس بود من نمی‌دانم. جم و قوام هر دو در قلهک می‌نشینند و عصرها محل گردش آنها و شاهدختها در صحرای درٌوس بود. همدیگر را خوب می‌شناختند. قوام پس از قضیه اسعد (منظور قتل سردار اسعد بختیاری) مورد لطف مخصوص واقع شده و در مسافرتها ملازم خدمت است. به هر حال مجلس عقد بی‌مزه‌ای منعقد شد. با اینکه متارکه داشتم به موجب دعوت در مجلس حاضر شدم. یک طرف تالار شاه ایستاده بودند و قدری فاصله وزرای سابق و لاحق طرف دیگر. ملکه و شاهدختها روی کرسی نشسته بودند، ساکت و صامت. دامادها عبوس زیر دست عروسها ایستاده، در حال خود فکر می‌نمودند. نه شیرینی نه میوه‌ای در بساط بود. . . روی هم رفته مجلس خنکی بود و بعد خنکی‌های بیشتر بروز داد، بلکه به برودت کشید. . . تا پهلوی (رضاخان) زنده بود مماشاتی از طرفین می‌شد، پس از پهلوی کار به تفریق کشید.
[۸] هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ص۴۱۶.
شمس پس از طلاق با مهرداد پهلبد (عزت‌الله مین باشیان) ازدواج کرد.
[۹] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۶۶.
شمس همچنین در ازدواج بین محمدرضاشاه و ثریا نقش داشته و به گفته اشرف اولین قدم برای برگزاری این ازدواج شاهانه توسط شمس برداشته شد که ثریا را در لندن در هتل دیده بود.
[۱۰] پهلوی، اشرف، چهره‌هایی در آیینه، ص۱۶۴.



شدت علاقه رضاشاه به دختر بزرگش باعث شد که پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ و تبعید از ایران به جزیره موریس او را به عنوان یار و مونس خود انتخاب کند. شمس در این باره می‌گوید: «اندیشه دوری پدر و تنها گذاشتن او در غربت آتش به جانم می‌زد. چند شب تا صبح خواب از چشم من فراری بود و هر وقت فکر می‌کردم که به زودی از دیدار پدر محروم می‌گردم، بغض گلویم را فشار می‌داد. پیش خود می‌گفتم شاید من بتوانم در این سفر عجیب و در غربت مونسی برای پدر خود بوده و از غم و رنج او تا حدی بکاهم. بالاخره تصمیم گرفتم در این سفر شرکت کنم. مترصد فرصتی بودم که این اجازه را حاصل نمایم. بالاخره این فرصت به دست آمد و خواهش دل خود را با ایشان در میان نهادم و استدعا کردم اجازه دهند من هم در این سفر همراه باشم. فرمودند: «به تو خوش نمی‌گذرد، همین جا بمان»، ولی پس از اصرار و پافشاری من موافقت نمودند که من هم جزو مسافرین باشم».
[۱۱] میرزاصالح، غلامحسین، رضاشاه، ص۴۰۸ -۴۰۹.
اعضای خانواده رضاشاه در این سفر عبارت بودند از: ملکه عصمت، (همسر رضاشاه) شمس، علیرضا، عبدالرضا، غلامرضا، محمودرضا، حمیدرضا، فاطمه پهلوی و فریدون جم. شمس خاطرات این سفر و سختیهای آن «را که گاه در دریا و با کشتی صورت می‌گرفته و نیز‌اندوه پدرش را بیان می‌کند.
[۱۲] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۵۹ - ۴۶۰.
‌اندکی بعد به دلیل بدی آب و هوا و به خواست رضاشاه و موافقت دولت انگلیس، شمس به همراه خواهرش فاطمه و برادرش علیرضا و عده‌ای دیگر به تهران بازگشتند.
[۱۳] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۳۷.
بلافاصله پس از عزیمت شمس شاه در نامه‌ای به او شدت علاقه خود را ابراز کرده و خطاب به شمس اظهار داشت که من شما را از عزیزترین فرزندان خود محسوب می‌دارم و یگانه آرزویم این است که به زودی دوره تاریک فراق سپری شده و بار دیگر دور هم جمع شویم.
[۱۴] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۷.
شمس در پی بدحالی رضاشاه دوباره به نزد او برمی‌گردد. سرانجام رضاشاه در ۴ مرداد ۱۳۲۳ از دنیا رفت و شمس پس از انجام مراسم تدفین پدرش به تهران بازمی‌گردد.
[۱۵] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۸.



چنانچه ذکر شد ازدواج تحمیلی اشرف و شمس پس از مرگ رضاشاه به جدایی کشید. فریدون جم (همسر شمس) نیز از این ازدواج راضی نبود و از اخلاق مغرورانه شمس به تنگ آمده بود. اسناد و نامه‌های باقیمانده از فریدون جم و خاطرات دستنویس ملکه توران (همسر سوم رضاشاه) موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، خود گواه این مطلب است. ملکه توران امیرسلیمانی در خاطرات خود می‌گوید: «... فریدون جم هر چند از این ازدواج راضی نبود، امٌا به خاطر شمس با خانواده‌اش قطع رابطه می‌کند. روزی خانم جم به من گفت: فلانی دیدید فریدون با من چگونه رفتار کرد؟ به این زودی ما بده شدیم و ما را فراموش نمودند. گفتم من جهت را می‌دانم. اولا" شمس اخلاقش آن است که علاقه به هر کس دارد میل دارد دیگر او با هیچ کس حتی پدر و مادرش هم صحبت نکند».
[۱۶] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۹.
به دلیل مخالفت تاج‌الملوک و محمدرضا (شاه جدید) با ازدواج دوم شمس با پسرخاله‌اش (عزت‌الله مین باشیان که مجبور به تغییر نام به مهرداد پهلبد شده بود)، او با شوهرش به قاهره رفتند و مدتی را دور از وطن و در تبعید بودند.
[۱۷] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۲.



شمس تنها عضو خاندان پهلوی بود که در امور سیاسی شرکت و دخالت نداشت و سرگرمی‌های دیگری داشت. به همین دلیل در وقایع ملی شدن صنعت نفت مورد اعتراض قرار نگرفت و حتی دکتر مصدق در جلسه ۴ خرداد ۱۳۲۹ از او به خاطر عدم دخالت تشکر کرد.
[۱۸] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۴ - ۹۵.
مسئولیتهای او عبارت بودند از:
۱- ریاست جمعیت شیر و خورشید (از سال ۱۳۰۳ تشکیل شده بود) که تا پایان این سلسله این سمت را هر چند به صورت ظاهر حفظ کرد.
[۱۹] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۴.

۲- ریاست کانون بانوان ایران.
[۲۰] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۱.

۳- بنیاد نیکوکاری شمس که به اصطلاح به امور درمان کم بضاعت مشغول بود.
[۲۱] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۲.

۴- جمعیت حمایت از حیوانات و جمعیت کودکان کر و لال که بر اساس دستور خودش شکل گرفته بود.
[۲۲] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۵۶، سند ش ۷۹۶/م.

۵- تشکیل جمعیت ادبی.
[۲۳] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۳.



امٌا شمس نیز مانند سایر اعضای خاندان سلطنتی همواره در پی کسب ثروت و زراندوزی بود و از راه‌های مختلف این هدف را دنبال می‌کرد. از جمله:
۱- تجارت الماس، که در سفری که به همراه پدرش به موریس رفته بود، در آنجا با کمک پدرش به تجارت الماس پرداخت
[۲۴] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۷ - ۸۸.
که با مرگ رضاخان این تجارت به دلیل سختی سفر به جنوب آفریقا پایان یافت.
۲- تجارت ماشین که اسناد آن موجود است.
[۲۵] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱ - ۸.

۳- تصرف زمین.
[۲۶] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۰۹ - ۱۴۲.

۴- کارخانجات شمس.
[۲۷] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۲۷- ۲۲۸.
علاوه بر فعالیتهای اقتصادی از دربار نیز حقوق ماهیانه می‌گرفت.
[۲۸] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۱۶/۸/۵۳.
هزینه‌های دیگر او شامل کاخها و هزینه‌های مربوط به آن،
[۲۹] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، اسناد مورخ ۱۲/۲/۴۴ و ۱۸/۱۲/۴۴.
مواد غذایی، هزینه‌های مربوط به سگبازی او که علاوه بر انتقاد ایرانیان از او موجب تاسف و حیرت اطرافیانش نیز می‌شد،
[۳۰] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۴- ۲۵.
سفرهای شمس،
[۳۱] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۷/۶/۴۹.
خریدها
[۳۲] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۱۹/۱۳/۱۳۱۹.
و جواهرآلات او.
[۳۳] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، اسناد مورخ ۲۶/۱/۱۳۴۹.



تغییر مذهب امری معمول و مرسوم در دربار پهلوی بود. شمس نیز که از زمان حیات پدرش علاقه به مسیحیت داشت، پس از ازدواج با عزت‌الله مین باشیان به مسیحیت گروید. علم در ذیل خاطرات سال ۱۳۵۱ خود می‌نویسد: «برنامه سفر شمس به رم و واتیکان را تقدیم کردم، شاه آن را تایید کرد به شرط اینکه والاحضرت درباره ملاقاتش با پاپ زیاد سر و صدا راه نیندازد».
[۳۴] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۱.
وی فراتر از تغییر دین به عنوان مسیونر مذهبی فعالیت می‌کرد که تاسیس یک مدرسه مذهبی مسیحی و کلیسای کوچکی در مهرشهر کرج از آن جمله بود. به پیروی از او همسر و فرزندانش شهباز، شهریار و شهرآزاد نیز مسیحی شدند.
[۳۵] جمعی از مؤلفان، پهلوی‌ها، ص۶۵.



با آغاز طوفان انقلاب اسلامی بسیاری از پروژه‌های اقتصادی شمس متوقف شد و خود او و همرامانش در ۱۹ شهریور ۱۳۵۷ (دو روز بعد از جمعه خونین تهران) کشور را ترک و به آمریکا رفتند. سرانجام شمس در ۱۳۷۴ در ۷۸ سالگی درگذشت و طبق آیین مسیحیت به خاک سپرده شد.
[۳۶] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۷.
شمس پهلوی بی‌تردید یکی از متمولین بزرگ جهان بود. گرچه وی به هنگام فرار از ایران نمی‌توانست اموال غیرمنقول خود را به فروش برساند، ولی بدهی‌های وی به بانکهای ایران بخصوص توسعه کشاورزی ارقام بزرگی را در بر می‌گرفت.
[۳۷] کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۱۱.



۱. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۹.
۲. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۷۵.
۳. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۷۱.
۴. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۸.
۵. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۰.
۶. رنجبرعمرانی، حمیرا، سازمان زنان ایران، ص۶۵.
۷. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۶۳.
۸. هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ص۴۱۶.
۹. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۶۶.
۱۰. پهلوی، اشرف، چهره‌هایی در آیینه، ص۱۶۴.
۱۱. میرزاصالح، غلامحسین، رضاشاه، ص۴۰۸ -۴۰۹.
۱۲. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۵۹ - ۴۶۰.
۱۳. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۳۷.
۱۴. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۷.
۱۵. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۸.
۱۶. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۹.
۱۷. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۲.
۱۸. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۴ - ۹۵.
۱۹. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۹۴.
۲۰. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۱.
۲۱. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۲.
۲۲. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۵۶، سند ش ۷۹۶/م.
۲۳. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۳.
۲۴. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۸۷ - ۸۸.
۲۵. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱ - ۸.
۲۶. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۰۹ - ۱۴۲.
۲۷. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۲۷- ۲۲۸.
۲۸. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۱۶/۸/۵۳.
۲۹. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، اسناد مورخ ۱۲/۲/۴۴ و ۱۸/۱۲/۴۴.
۳۰. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۴- ۲۵.
۳۱. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۷/۶/۴۹.
۳۲. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سند مورخ ۱۹/۱۳/۱۳۱۹.
۳۳. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، اسناد مورخ ۲۶/۱/۱۳۴۹.
۳۴. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۱۱.
۳۵. جمعی از مؤلفان، پهلوی‌ها، ص۶۵.
۳۶. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص۲۷.
۳۷. کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، ص۱۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شمس پهلوی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۵/۲۱.    






جعبه ابزار