سفر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سفر عبارت است از خارج شدن از محل زندگى به
قصد پیمودن مسافتى خاص که موجب
قصر نماز و
افطار روزه گردد. مقابل آن،
حَضَر قرار دارد. از
احکام آن در بابهاى
صلات،
صوم،
حج،
نکاح و
مضاربه سخن گفتهاند.
سفر موضوع
احکام تکلیفی پنج گانه واجب،
حرام،
مستحب،
مکروه و
مباح قرار گرفته است.
سفر با
نذر،
قسم یا
عهد واجب مىشود. همچنین است اگر به جا آوردن واجبى همچون حج، منوط به سفر باشد.
سفر حرام دو گونه است:
حرمت سفر یا به لحاظ خود سفر است، مانند سفرى که
موجب اذیت و آزار پدر و مادر شود و
سفر زن بدون اجازه شوهر در صورت منافات داشتن با حق او و نیز سفرى که
مصداق فرار از جنگ به شمار رود. در موارد یاد شده، حرمت سفر بدان جهت است که مصداق
عنوان حرام-همچون آزار پدر و مادر-واقع شده است؛
و یا حرمت به جهت دستیابى به
هدف و
غرض حرامى است؛ هرچند اصل سفر قطع نظر از آن
جایز باشد، مانند سفر به انگیزه
راهزنی، یا
کشتن مسلمانی و یا
فروختن شراب.
هرگاه سفر
مستلزم ترک واجبی باشد، مانند آنکه
بدهکار در پى
مطالبه طلبکار و عدم امکان
پرداخت طلب او در حال سفر،
مسافرت کند، آیا حرام خواهد بود یا نه؟
اختلاف است. برخى تفصیل داده و گفتهاند: اگر انگیزه فرد از سفر، ادا نکردن
بدهی و در دسترس
طلبکار نبودن باشد، سفرش
حرام است؛ اما اگر چنین قصدى از سفر نداشته باشد؛ بلکه انگیزهاش امرى
مباح یا
مستحب باشد، سفر حرام نخواهد بود.
مسافرت کردن پس از
زوال روز جمعه در صورت
وجوب تعیینی نماز جمعه حرام است.
همچنین است حکم سفر
پس از طلوع خورشید و قبل از گزاردن
نماز عید در روز
عید فطر و
قربان در صورت
وجوب آن.
در حرمت سفر براى
شکار به قصد
سرگرمی و
خوش گذرانی اختلاف است.
مسافرت کردن در
ماه رمضان جایز است؛ لیکن به قول برخى، در
روزه واجب معین غیر از روزه ماه رمضان،
حرام است.
سفرى که به جا آوردن
عمل استحبابی منوط به آن است، سفر مستحب به شمار مىرود، مانند سفر جهت گزاردن
حج مستحب یا
زیارت مشاهد مشرفه.
سفر کردن در
اوقات و موارد زیر
مکروه است:
سفر بعد از
طلوع فجر روز جمعه تا زوال؛
قبل از گزاردن نماز عید در فرض
استحباب آن؛
از آغاز ماه رمضان تا بیست و سوم ماه؛
در روز دو شنبه؛
در زمانى که
ماه در برج عقرب باشد؛
به تنهایى
و
سفر دریایی بویژه براى
تجارت.
سفرى که مصداق هیچ یک از سفرهاى چهارگانه یاد شده نباشد مباح است، مانند سفر به قصد
گردش و
تفریح،
سفر زمینی به قصد تجارت
و
سفر به قصد شکار، براى
تهیه آذوقه خانواده یا
تجارت.
سفر با شرایطى موجب
قصر نماز و
افطار روزه مىشود. بین دو اثر یاد شده
تلازم وجود دارد؛ بدین معنا که هرجا نماز قصر شود روزه نیز افطار مىشود. عکس آن نیز چنین است؛ مگر مواردى خاص که از این قانون کلّى استثنا شده است.
سفر با
شرایط زیر موجب قصر نماز مىشود؛ یعنى
نمازهای چهار رکعتی (ظهر و عصر و عشا) دو
رکعت خوانده مىشوند.
یعنى
رسیدن سفر به هشت فرسخ یا ۲۴ میل.
معاصران در مقدار
فرسخ شرعی به
کیلومتر اختلاف نظر دارند؛ تقریبا پنج کیلومتر و نیم؛ مقدارى کمتر از پنج کیلومتر و نیم و تقریبا پنج کیلومتر. در نتیجه هشت فرسخ را به کیلومتر ۴۴، ۴۳، ۴۵ و بنابر قول آخر چهل کیلومتر ذکر کردهاند.
در تحقق هشت فرسخ-که موجب قصر نماز مىشود-تفاوتى میان اینکه رفت یا برگشت به تنهایى هشت فرسخ باشد و یا مجموع آن؛ بدین گونه که رفت، چهار و برگشت نیز چهار فرسخ باشد، نیست، به شرط آنکه در فرض دوم، در همان روز برگردد.
اگر در همان روز بر نگردد، در صورت عدم پیدایى یکى از
قواطع سفر، مانند
اقامت ده روز در محلى که سفر کرده، آیا
قصر متعین است یا شخص بین قصر و
اتمام مخیر مىباشد و یا تکلیف، اتمام نماز است؟ مسئله اختلافى است. قول دوم مشهور میان
فقها است. البته برخى قائلان به این قول،
روزه گرفتن در
ماه رمضان را
واجب دانسته و
افطار را
جایز ندانستهاند.
در فرض دوم-که مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد-آیا لازم است مسافت هر یک از رفت و برگشت کمتر از چهار فرسخ نباشد، یا مسافت رفت نباید کمتر از چهار فرسخ باشد و یا هیچ کدام
شرط نیست؟ مسئله اختلافى است.
آغاز مسافت یاد شده در
شهرهای کوچک و متوسط از دیوار شهر در صورت داشتن دیوار و آخرین خانه شهر در صورت نداشتن دیوار،
محاسبه مىشود. و اگر شخص
بادیه نشین باشد، مبدأ
مسافت منزل او خواهد بود.
برخى گفتهاند: بعید نیست مبدأ مسافت مطلقا نقطه آغازین حرکت به قصد سفر باشد.
در مبدأ مسافت در
شهرهای بسیار بزرگ، مانند
تهران اختلاف است که آیا همانند شهرهاى کوچک و متوسط است یا آخر
محله و یا
منزل.
بدین معنا که شخص از آغاز، قصد پیمودن
مسافت شرعی را داشته باشد. بنابر این، اگر بدون قصد آن، مقدار مسافت و حتى بیشتر از آن را بپیماید، نمازش قصر نمىشود، مانند کسى که در پى
گمشده خود اقدام به سفر کرده، لیکن نمىداند آن را کجا مىیابد. البته در برگشت، چنانچه مسافت به مقدار هشت فرسخ یا بیشتر باشد، نمازش قصر خواهد بود؛ چنان که اگر کسى بعد از پیمودن مسافت شرعى بدون قصد، از آن جا به بعد قصد مسافت کند، نمازش قصر مىشود.
در
قصد مسافت،
قصد تبعی نیز کافى است، مانند
قصد زوجه به تبع زوج، در صورتى که بداند
زوج قصد پیمودن مسافت را دارد.
بنابر این، چنانچه قبل از رسیدن به انتهاى مسافت از قصد خود بر گردد یا در ادامه دادن سفر خود تردید کند، نمازش تمام است.
بدین معنا که شخص در آغاز یا اثناى حرکت، قصد
قطع سفر پیش از رسیدن به هشت فرسخ را نداشته باشد. بنابر این، اگر کسى قصد دارد قبل از رسیدن به مسافت، ده روز در مکانى اقامت کند، نمازش
تمام است. همچنین است اگر در اثناى مسافت قصد عبور از
وطن را داشته باشد.
اگر مسافر قبل از رسیدن به
محل اقامت یا وطن از تصمیم خود بر گردد، در صورتى که باقى مانده راهى که مىخواهد برود، در حدّ مسافت باشد، نمازش قصر مىگردد.
بنابر این، اگر سفر حرام باشد نماز تمام است.
حرام بودن اصل سفر یا هدف آن است نه مطلق
ارتکاب فعل حرام در سفر. بنابر این، ارتکاب عملى حرام، مانند
نوشیدن شراب در سفرى که اصل آن
مباح است، موجب اتمام نماز نمىشود.
در
حرام بودن سفر، تفاوتى بین ابتدا و ادامه آن نیست. بنابر این، چنانچه سفر در آغاز مباح باشد، لیکن در ادامه به جهت قصد
گناه از سفر، حرام گردد، از آن لحظه به بعد نماز تمام است و چنانچه در آغاز به جهت قصد
معصیت، حرام باشد، لیکن در اثنا تبدّل قصد از معصیت به
طاعت-مثلا
زیارت-حاصل شود، در صورتى که مقدار باقى مانده در حدّ مسافت باشد، نمازش قصر خواهد شد.
برخى گفتهاند: اگر مجموع راه پیموده شده به مقدار مسافت باشد، نمازش قصر است؛ هرچند باقى مانده کمتر از حدّ مسافت باشد.
مسافرت کردن برای شکار یا به انگیزه
خوش گذرانی و
سرگرمی است یا به جهت تهیه
آذوقه خانواده و یا براى
تجارت. بدون شک، شکار رفتن با دو هدف آخر
جایز است؛ چنان که در سفر شکارى با انگیزه نخست، نماز تمام است و چنین سفرى موجب قصر نماز نمىشود؛ لیکن در حرمت این نوع
سفر شکاری اختلاف است. بنابر قول به
حرمت، تمام بودن نماز به جهت حرمت سفر است؛ اما بنابر قول به
جواز، تمام بودن نماز به
دلیل خاص مىباشد.
سفر شکاری به انگیزه تهیه آذوقه موجب قصر نماز و افطار روزه مىشود؛ لیکن به انگیزه تجارت اختلاف است که آیا موجب قصر نماز و افطار روزه مىشود یا تنها موجب افطار روزه مىگردد و نماز در آن تمام است.
بنابر این،
نماز بادیه نشینان که دریک جا
استقرار ندارند، بلکه در جاهاى
سرسبز و
پر آب و علف فرود مىآیند و منزل مىکنند تمام است.
در وجوب اتمام نمازِ
خانه به دوش بحثى نیست. بحث در این است که آیا این
شرط به شرط هشتم (
کثیرالسفر یا
شغل نبودن سفر) برمىگردد یا خود شرطى مستقل است؟ بنابر فرض نخست، شرط هفتم در شرط هشتم مندرج مىشود و هردو یک شرط به شمار مىآیند و در نتیجه علّت اتمام نماز، کثرت یا
شغل بودن سفر خواهد بود نه خانه به دوش بودن؛ چنان که ظاهر عبارت
قدما و
متأخران همین است؛ زیرا آنان تنها شرط هشتم را ذکر کرده و بادیه نشینانِ
غیر مستقر در یک جا را از جمله مصادیق آن شمردهاند؛
لیکن در دو سده اخیر بسیارى از فقها بویژه معاصران، شرط هفتم را مستقل و جداى از شرط هشتم دانسته و علت تمام خواندن خانه به دوشان را عدم صدق عنوان
مسافر بر آنان بیان کردهاند؛ زیرا سفر عبارت است از دور شدن از
خانه و
محل زندگی خود و خانه به دوشان، خانه و محل زندگى شان همراه خودشان است.
درکلمات برخى متأخران نیز به استقلال این شرط اشاره شده است.
بنابر این، شرط هفتم در شمار شرایطى که براى قصر نماز در سفر ذکر مىشود نخواهد بود؛ زیرا این شرط (خانه به دوش نبودن) تحقق بخش عنوان سفر است و با عدم آن (خانه به دوش بودن) سفر تحقق نمىیابد و در نتیجه این شرط نمىتواند شرط قصر باشد
و برشمردن آن در ردیف
شرایط قصر براى توجه دادن به این امر است که بدون آن سفر محقق نمىشود.
چنانچه فرد خانه به دوش به مقصدى دیگر-
غیر از مکان سرسبز و آب و علف دار-مانند
حج یا
زیارت سفر کند، در صورتى که خانهاش با او نباشد، نمازش قصر و اگر خانهاش با او باشد نمازش تمام است.
برخى در این صورت، احتیاط را در جمع بین اتمام و قصر دانستهاند.
ظاهر کلام برخى وجوب قصر نماز مطلقا است؛ خانهاش با او باشد یا نباشد.
اگر خانه به دوش براى پیدا کردن جاى فرود مناسب سفر کند در اینکه مطلقا نمازش قصر مىشود یا مطلقا تمام است و یا در صورتى که خانهاش با او باشد تمام و در
غیر این صورت قصر مىباشد، اختلاف است. برخى درفرض همراه نبودن خانه
احتیاط را در
جمع میان قصر و اتمام دانستهاند.
بنابر این، کسى که سفر
شغل و
کار او است، مانند،
راننده،
چوبدار،
نامه رسان و
بازرگانی که براى عرضه و فروش کالاهاى خود دوره گردى مىکند و از شهرى به شهرى دیگر مىرود، نمازش تمام و روزهاش
صحیح است.
این شرط به لحاظ حدود و نیز مفهوم و مراد از آن از مباحث بسیار
مشکل و
پیچیده فقهى و محل اختلافات شدید است.
اولین اختلاف در
تعبیر از این شرط است. بسیارى از فقها، بلکه
مشهور آنان تا زمان
محقق اردبیلی (م ۹۹۳ ه. ق) افزون نبودن سفر از
حضر (بودن در
وطن) را عنوان شرط قرار دادهاند.
برخى از آنان نیز عنوان شرط را
کثیر السفر نبودن ذکر کردهاند؛
این عنوان به حسب ظاهر به همان عنوان نخست برمىگردد و دو عنوان متفاوت به شمار نمىرود.
برخى قدما به جاى ذکر عنوان کلى، عناوین اشخاص ذکر شده در
روایات، همچون
مُکاری (کسى که
مرکب خود را
کرایه مىدهد و خود نیز همراه مسافر مىرود، نظیر راننده وسیله نقلیه در عصر ما)،
برید (نامه رسان)،
راعی (
چوپان) و
ملّاح (
دریا نورد) را آوردهاند.
برخى دیگر عناوین یاد شده را توأم با عنوان کثیر السفر ذکر کردهاند.
در مقابل، بسیارى از فقهاى پس از محقق اردبیلى عنوان شرط را
شغل و کار نبودن سفر قرار دادهاند.
منشأ اختلاف فقها در تعبیر از این شرط، اختلاف در ملاک اتمام و قصر است که آیا
ملاک،
کثرت سفر و اغلب بودن آن نسبت به حضر است یا اینکه ملاک اتخاذ سفر به عنوان
شغل و کار است و کثرت و اغلب بودن دخالتى در آن ندارد؛ هرچند در مواردى کثرت و غلبه سفر را نیز همراه داشته باشد؟
ریشه اختلاف در ملاک نیز این است که مقصود از ذکر عناوین اشخاصى که در روایات آمده و
حکم به اتمام نماز آنان شده و نیز علتى که در برخى روایات براى اتمام نماز ایشان وارد شده (سفر
عمل آنان است) چیست؟ آیا مقصود بیان کثرت و غلبه سفر است و علّت یاد شده اشاره به بناى عملى و استمرار آنان بر سفر مىباشد یا مقصود اتخاذ سفر به عنوان کار و
شغل است؟ بنابر بر احتمال نخست، ملاک کثرت و غلبه سفر خواهد بود؛ خواه سفر به جهت
شغل و کار باشد یا
غیر آن، همچون
سیاحت یا
زیارت؛ لیکن بنابر احتمال دوم، ملاک اتخاذ سفر به عنوان
کار و
حرفه مىباشد نه کثرت و غلبه آن بر حضر. بنابر این، سفر
غیر کارى، همچون زیارت یا
تفریح هرچند بسیار و بر حضر (بودن در وطن) غلبه داشته باشد موجب
اتمام نماز نمىشود؛ لیکن در اینکه مراد از اتخاذ سفر به عنوان
شغل،
مقوّم و
رکن بودن سفر براى
شغل است؛ بدین معنا که سفر بخشى از
شغل باشد، مانند راننده یا بازرگانى که از شهرى به شهرى دیگر دوره گردى مىکند، یا اینکه مراد از آن توقف
شغل بر سفر است؛ اعم از آنکه سفر
جزء آن باشد، مانند مثال یاد شده یا مقدمه آن، مانند کسى که محل کارش در شهرى دیگر-
غیر از وطنش-مىباشد و در نتیجه براى رفتن به محل کار ناگزیر از سفر است، اختلاف مىباشد. بنابر احتمال نخست، کسى که سفر مقدمه
شغل او است، نه مقوّم و جزء آن، نمازش قصر است، چنان که گروهى قائل به آناند؛
لیکن بنابر احتمال دوم، نمازش تمام است، چنان که گروهى به آن فتوا دادهاند.
بنابر اینکه ملاک کثرت سفر باشد، کثرت به چه چیزى محقق مىشود؛ به دوبار سفر کردن یا سه بار و یا معیار
صدق عرفی آن مىباشد؟ مسئله اختلافى است. برخى گفتهاند: کثرت سفر با سه بار سفر کردن محقق مىشود، به شرط آنکه سفر در هر بار با رسیدن به وطن یا
غیر وطن به قصد اقامت ده روز پایان یابد و نماز تمام خوانده شود و بین سفرها نیز ده روز
اقامت در وطن یا
غیر وطن فاصله نیفتد. در این صورت در سفر سوم نماز تمام خواهد بود.
برخى دیگر با دو بار
مسافرت به گونه یاد شده، کثرت را محقق دانسته و در سفر دوم قائل به اتمام نماز شدهاند.
برخى نیز صدق عرفى را ملاک دانسته و گفتهاند: تکرار سفر به اندازهاى که از نظر
عرف کثیر السفر اطلاق شود، لازم است.
برخى بین کسى که سفر
شغل و حرفه او است و کسى که چنین نیست تفصیل داده و گفتهاند: در صورت نخست، در سفر اول نماز تمام است و نیازى به تکرار سفر نیست؛ زیرا
شغل و حرفه قرار دادن سفر جایگزین تکرار سفر مىشود؛ لیکن در صورت دوم، تکرار سفر به اندازهاى که نزد عرف کثیر السفر به شمار آید-که به کمتر از سه بار سفر کردن پى درپى محقق نمىشود-لازم است.
بنابر اینکه ملاک
شغل بودن سفر باشد، تحقق بخش
شغل بودن سفر چیست؟
شکى نیست که صدق عنوان
شغل و کار بر جیزى منوط به انتخاب آن به عنوان
شغل و
اشتغال به آن با
تصمیم بر
استمرار آن است. بنابر این، با انجام دادن کارى، یک یا دو و یا سه بار به طور اتفاقى عنوان
شغل محقق نمىشود؛ چنان که با انتخاب
شغل بدون
اشتغال به آن نیز عنوان
شغل تحقق نمىیابد؛ لیکن با انتخاب چیزى به عنوان
شغل و شروع به آن، عنوان
شغل بودن تحقق مىیابد و متوقف بر تکرار آن نیست؛ از این رو، گروهى قائل به وجوب اتمام نماز در سفر اول شدهاند؛
لیکن برخى تعدد سفر-دو یا سه بار-را لازم دانستهاند؛ هرچند با سفر نخست عنوان یاد شده تحقق یابد.
گروهى ملاک را صدق عرفى عنوان فوق دانسته و گفتهاند: صدق عرفى کار و
شغل بودن سفر نسبت به بعضى
مشاغل با یک بار سفر تحقق مىیابد، لیکن نسبت به بعضى
مشاغل دیگر متوقف بر تکرار سفر است.
پس از
ثبوت حکم (اتمام نماز) بر کثیر السفر یا کسى که
شغل او سفر است-بنابر اختلاف دیدگاهها-چنانچه وى ده روز در وطن یا در
غیر وطن به قصد اقامت ده روز، اقامت گزیند، بنابر قول مشهور، حکم اتمام نماز برداشته و در سفر بعدى نماز قصر بر او واجب مىشود؛ لیکن در اینکه ده روز اقامت در
غیر وطن بدون قصد اقامت نیز موجب برداشته شدن حکم اتمام نماز و وجوب قصر در سفر بعدى مىشود یا نه، اختلاف است. همچنین در اینکه سى روز ماندن در
غیر وطن با تردید در ماندن و رفتن و در نتیجه عدم قصد اقامت ده روز موجب برداشته شدن حکم اتمام نماز مىشود یا نه و یا در صورتى که پس از سى روز، ده روز اقامت کند که در مجموع چهل روز شود، حکم اتمام برداشته مىشود، اختلاف است.
بنابر
قول مشهور در برطرف شدن حکم اتمام نماز به سبب اقامت ده روز، تفاوتى میان
چاروادار،
دریانورد و مانند آنان که سفر جزء شغلشان به شمار مىرود و
غیر آنان نیست و در همه افراد و انواع سفرها، اقامت ده روز حکم اتمام نماز را برمى دارد؛
لیکن برخى حکم یاد شده را به چاروا دار اختصاص دادهاند و در نتیجه اقامه ده روز موجب برداشته شدن حکم اتمام نماز نسبت به
غیر چاروادار نمىشود.
برخى حکم یاد شده را حتى در چاروادار ثابت ندانستهاند.
در اینکه ده روز اقامت موجب خروج فرد از موضوع کثیر السفر یا کسى که شغلش سفر است مىشود یا موجب خروج وى از حکم آن، مسئله اختلافى است. بنابر قول نخست مسافر پس از ده روز اقامت مصداق کثیر السفر یا کسى که شغلش سفر است نخواهد بود و در نتیجه باید نمازش را تا صدق یکى از آن دو عنوان بر او
قصر بخواند. بنابر این، ثبوت مجدد حکم (اتمام نماز) منوط به دو یا سه بار سفر کردن و یا تا حصول
صدق عرفی عنوان بر او-بنابر اختلاف دیدگاهها-است؛ لیکن بنابر قول دوم، مسافر پس از ده روز اقامت از مصداق کثیر السفر یا کسى که شغلش سفر است خارج نشده و در نتیجه تنها در نخستین سفر نمازش قصر است و در سفرهاى بعدى باید تمام بخواند تا وقتى که در جایى اقامت ده روز نگزیند.
بنابر قول مشهور، اقامت پنج، بلکه کمتر از ده روز حکم اقامت ده روز را ندارد، لیکن از بعضى همسانى
حکم اقامت پنج روز با ده روز نقل شده است.
برخى دیگر از
قدما بین
شب و
روز و نیز نماز و روزه تفصیل داده و گفتهاند: با اقامت پنج روز
نمازهای روزانه (
ظهر و
عصر) قصر و
نماز شبانه (
عشا) تمام گزارده و روزه ماه رمضان نیز گرفته مىشود.
کسى که شغلش سفر است چنانچه بخواهد به سفرى
غیر مرتبط با
شغل خود-مانند
سفر حج یا
زیارت-برود آیا باید نمازش را تمام بخواند یا قصر؟ مسئله اختلافى است. گروهى قائل به قصرند.
در مقابل، برخى نماز را تمام دانستهاند.
البته بنابر اینکه ملاک در اتمام نماز کثرت سفر باشد نه
شغل بودن آن و یا مراد از
شغل بودن سفر بناى عملى بر استمرار آن در طول سال خواه براى کسب و کار و یا
غیر آن همچون زیارت و سیاحت باشد، حکم اتمام نماز در همه انواع سفرها با حفظ ملاک ثابت خواهد بود؛ از این رو، در کلمات قدما تا شهید اوّل (م ۷۸۶ ه. ق) چنین تفصیلى دیده نشده است؛ زیرا آنان-بر حسب ظاهر کلماتشان-ملاک را کثرت سفر مىدانستند.
نقطه آغاز
قصر نماز و
افطار روزه براى
مسافر، رسیدن به
حد ترخص است؛ بدین معنا که به قدرى از
شهر دور شود که
دیوارِ خانههای شهر را نبیند و
صدای اذان آن را نشنود.
در اینکه شرط حد ترخص به
وطن اختصاص دارد یا شامل محل اقامت ده روز یا سى روز با تردید در
غیر وطن نیز مىشود، اختلاف است. بنابر قول اول، به محض خروج مسافر از محل اقامت، نمازش قصر مىشود و شرط آن رسیدن به حد ترخص نیست.
سفر گاه با برطرف شدن
موضوع (اصل سفر)
قطع مىشود و گاه با برطرف شدن حکم آن. آنچه که در دو بُعد یاد شده موجب قطع سفر مىگردد عبارت است از:
با رسیدن مسافر به وطن، سفر او قطع مىشود و در نتیجه اثر سفر، یعنى
شکسته شدن نماز منتفی مىگردد؛ زیرا با رسیدن مسافر به وطن، شخص از عنوان «مسافر» خارج مىشود و با برطرف شدن موضوع (سفر)
حکم آن نیز منتفى مىگردد.
اگر مسافر قصد کند ده روز پیاپى در محلى اقامت کند نمازش تمام و روزهاش
صحیح است.
مسافرى که در یک محل، سى روز با
تردید در
ماندن و
رفتن بماند، پس از سى روز نمازش تمام و روزهاش صحیح است.
خوردن روزه-چنان که گذشت-از آثار سفر است. بنابر این، مسافر نبودن از
شرایط صحت روزه است و روزه مسافر صحیح نیست، مگر در مواردى که استثنا شده است.
شرایط افطار همان
شرایط قصر نماز است که گذشت. بنابر این، با تحقق هر یک از آنها
روزه نیز افطار مىشود؛ چنان که قطع کننده سفر نیز همین حکم را دارد؛ یعنى همان گونه که اثر سفر را نسبت به نماز برمىدارد، اثر سفر نسبت به روزه را نیز برمىدارد و در نتیجه با پیدایى یکى از آنها روزه گرفتن،
جایز یا
واجب خواهد بود.
تنها در موارد ذیل، اثر سفر نسبت به نماز و روزه متفاوت است.
مکانهای چهارگانه مکه،
مدینه،
کوفه و
کربلا که مسافر نسبت به نماز، بین قصر و اتمام
مخیر است؛
لیکن نسبت به روزه، افطار بر او متعین مىباشد.
مسافرى که بعد از
زوال از وطن یا محل اقامت خود خارج مىشود، به قول مشهور روزهاش صحیح است و در صورت وجوب روزه، مانند روزه ماه رمضان، افطار آن حرام خواهد بود؛ لیکن نمازش قصر مىشود.
مسافر اگر بعد از زوال به وطن خود بازگردد، روزه آن روزش صحیح نیست؛ لیکن نمازش تمام است.
کسى که به انگیزه
تجارت و
سود جویی به
شکار مىرود بنابر قول برخى نمازش تمام است؛ لیکن روزهاش افطار مىشود؛ چنان که گذشت.
بنابر قول برخى قدما در صورت اقامت پنج روز، در روز، نماز روزانهاش قصر است؛ لیکن روزهاش صحیح خواهد بود؛ چنان که گذشت.
به قول مشهور در
عقد دائم،
زوجه از هر چهار
شب یک شب
حق همخوابی با
زوج را دارد. در اینکه این حق از ابتدا براى زوجه ثابت است یا نه، اختلاف است؛
لیکن با مسافرت کردن زوج،
حق قَسْم ساقط مىشود؛ از این رو، زوج مىتواند بدون
همسر یا با همسرانش به سفر رود.
البته در فرض داشتن چند همسر، در صورتى که یکى از آنان را با خود ببرد، آیا بر او قضاى شبهاى فوت شده نسبت به همسران دیگر واجب است یا نه؟ برخى گفتهاند: اگر تعیین یکى از همسران براى بردن با خود با
قرعه بوده،
قضا واجب نیست. در
غیر این صورت قضا واجب است.
آیا حکم یاد شده در فرض همراه بردن یکى از همسران، شامل همه سفرها است یا نه؟ مسئله اختلافى است. برخى، میان سفر تجارتى و مانند آن که به طور معمول در جایى اقامت نمىکنند و بین سفر تفریحى یا زیارتى که توأم با اقامت در مقصد است، تفصیل داده و در نوع نخست از سفر، قضا را واجب ندانستهاند برخلاف نوع دوم.
بر
مرد جایز نیست نزدیکى با همسر خود را بیش از چهار ماه به تأخیر اندازد؛ لیکن به تصریح برخى، حکم یادشده به مردى اختصاص دارد که نزد همسر خود
حاضر است، نه مردى که به سفر رفته و از همسر خود دور است.
آمیزش در حال سفر درصورت دسترس نداشتن به
آب براى
غسل،
مکروه است.
در
مضاربه،
هزینه سفر برای تجارت، بنابر قول مشهور، بر عهده
عامل نیست؛ بلکه از
اصل سرمایه برداشته مىشود؛ مگر آنکه
شرط شود.
آداب سفر به سه مرحله تقسیم مىشود: قبل از سفر، در حال حرکت و بازگشت.
اختیار روزهاى
شنبه،
سه شنبه و
پنج شنبه براى سفر،
مستحب و روزهاى
دو شنبه و
چهار شنبه و قبل از
ظهر روز جمعه مکروه است.
غسل کردن، همراه خواندن دعاى وارد شده؛ به
امانت سپردن
خانواده نزد
خدا با خواندن دو یا چهار رکعت نماز و دعاى وارد شده؛
صدقه دادن؛
عمامه بر سر نهادن و
تحت الحنک انداختن
و نیز اعلام سفر به برادران دینى
از دیگر آداب سفر قبل از حرکت است.
خواندن دعاى وارد شده پس از خروج از
منزل؛ ایستادن بر در منزل و خواندن
سوره حمد،
معوذتین،
آیة الکرسی و
توحید از طرف راست و چپ خود و نیز خواندن
سوره قدر و دعاى وارد شده؛ همراه داشتن مقدارى
تربت امام حسین علیه السّلام؛ در دست داشتن ا
نگشتر عقیق زرد و
فیروزه و
عصایی از
چوب بادام تلخ؛ همراه داشتن
سلاح،
دارو و وسایل مورد نیاز؛ خواندن دعاى وارد شده پس از سوار شدن بر
مرکب؛
تسبیح گفتن در
سراشیبی و
تکبیر و
تهلیل در
سربالایی و
بسمله در آستانه
پل و قبل از گذر از روى آن؛
خوش رفتاری با هم سفران و
بذل توشه سفر به آنان و برگزیدن
رفیق.
سوغاتی آوردن براى
خانواده مستحب و وارد شدن بر آنان در
شب، جز در صورت آگاه ساختن ایشان از قبل،
مکروه است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۴۶۹-۴۸۰.