جزیرة العرب (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جزیرة العرب (شبه جزیره عربستان) نام منطقه بزرگ در جنوب غربی
آسیا است که به خاطر ظهور
تمدن اسلامی و واقع شدن
کعبه و حرم
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
اهل بیت ایشان (علیهم السلام) از اهمیت خاصی برخوردار است. اکثر ساکنان آن
مسلمان و زبانشان،
عربی است. از صفات خوب آنان؛ میهماندوستی، پاکدامنی و پایداری به عهد است. پس از
جنگ جهانی اول، شبه جزیره تقسیمات اداری جدید یافت و به تدریج کشورهای
عربستان سعودی،
یمن،
عمان،
قطر،
بحرین،
کویت و
امارات متحده عربی در این قلمرو شکل گرفتند. از میانه سده دوازدهم مذهب وهابیت درست شده و حکومت عربستان این مذهب را رسما ترویج میکند.
جزیرة العرب نامی است که برای سکونتگاه پهناور
قوم عرب در جنوب غربی آسیا در منطقه میان ۱۲ تا ۳۲ درجه عرض شمالی و ۴۰ تا ۵۸ درجه طول شرقی به کار رفته است.
این سرزمین از آن جهت که خاستگاه
دین اسلام بوده و نیز کعبه، حرم امن
خداوند، شهر
مدینه و مزار
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن قرار دارد و بخشهای گوناگون آن شاهد رویدادهای دوره آغاز اسلام بودهاند، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونهای که شناخت آن مورد اهتمام بسیاری از اسلامشناسان شرقی و غربی و نیز
مسلمانان مشتاق مطالعه در حوزه
دین اسلام و به ویژه فریضه
حج بوده است.
این منطقه با آبهای
خلیج فارس و
دریای عمان از سمت شرق،
اقیانوس هند از جنوب، و
دریای سرخ ازجهت غرب احاطه شده است و بر این اساس، باید شبه جزیره نام گیرد؛ ولی به دلیل قرار داشتن رودهایی چون فرات در شمال آن، جزیره خوانده شده است.
جزیرة العرب با مساحت تقریبی ۱۲۰۰۰۰۰ مایل مربع (۳۱۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع)
بزرگترین شبه جزیره
جهان است.
در مرزبندی
جزیره که سازگار با ویژگیهای طبیعی منطقه انجام گرفته، اختلاف فراوان به چشم نمیخورد.
در باره مرز شمالی آن، سه دیدگاه در میان است: بر پایه دیدگاه نخست، مرز شمالی جزیرة العرب، خطی فرضی است که از خلیج عقبه در غرب تا منطقه اُبُلَّه در کرانه شمال غرب خلیج فارس در شرق امتداد یافته است. صحرای نَفود شمالی، میان نجد شمالی و بیابان
شام، مرزی طبیعی را برای شمال جزیرة العرب تشکیل داده است.
گروه دیگر بخشی گسترده از بادیه شام را جزء جزیرة العرب دانستهاند. با این دیدگاه، مرزهای شمالی تا کرانههای جنوبی
فرات امتداد دارد.
بعضی به بیابان شام و
فلسطین و
صحرای سینا را در قلمرو جزیرة العرب شمردهاند.
برخی از محققان شبه جزیره را از بخشهای جدا شده از
قاره افریقا در دوره سوم زمینشناسی دانستهاند و شواهدی در تایید فرضیه خود به دست دادهاند.
بطلمیوس، جغرافیدان یونانی، جزیره را به سه بخش سنگی، صحرایی و خوشبخت تقسیم کرده بود.
جغرافیدانان
مسلمان به تقلید از
ابن عباس، شبه جزیره را به پنج بخش تقسیم کردهاند. از آنجا که این بخشها در منابع کهن نمودی ویژه دارند، به اختصار به معرفی آنها میپردازیم:
تهامه سرزمینی پست و کمارتفاع در امتداد ساحل شرقی دریای سرخ و در غرب
رشته کوه سرات که به غَور یا سافله نیز مشهور است. مناطق گوناگون تهامه به نام مناطق مجاور شهرت یافتهاند. تهامه یمن
و عسیر و
حجاز از آن جمله هستند.
نجد سرزمین مرتفع مرکزی عربستان که در میان مناطق عروض و حجاز قرار گرفته است.
صحرای ربع الخالی در جنوب شرق در نجد جنوبی و نیز
صحرای بزرگ نَفود در شمال غرب در نجد شمالی، دو مرز طبیعی نجد را شکل دادهاند.
حجاز در شرق رشته کوههای سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالیترین بخش آن،
خلیج عقبه و جنوبیترین بخش آن، مناطق جنوبی شهر
طائف است.
عروض بر سرزمین مجاور نجد در شرق عربستان اطلاق میشود و بخش عمدهای از آن را کرانههای جنوبی و غربی خلیج فارس تشکیل میدهد.
یمن در جنوب غربی شبه جزیره قرار دارد و در گذشته بر مناطق جنوب مکه اطلاق میشد. منطقه غربی آن، کوهستانی و دارای بارندگی فراوان بوده است و از همین رو به آن یمن الخضراء نیز گفتهاند.
عربستان «خوشبخت» نامی است که یونانیان به یمن دادهاند.
جغرافیدانان متاخر مبناهای گوناگون چون نزدیکی و دوری به
دریا، حکومتها، و تفاوتهای طبیعی را برای تقسیمبندی شبه جزیره برگزیده و بر همین اساس، نتایج گوناگون به دست دادهاند.
بیشتر مناطق شبه جزیره را بیابانهای بسیار بزرگ مانند
صحرای سوریه یا بادیة الشام در شمال، صحرای بزرگ نُفُود در شمال عربستان کنونی،
صحرای دَهنا در شمال شهر
ریاض پایتخت عربستان،
صحرای جافوره در ساحل خلیج فارس و جنوب غرب
کشور قطر، و صحرای بزرگ ربع الخالی در جنوب عربستان فراگرفته است.
ارتفاعات شبه جزیره در غرب، جنوب، شرق و بخشهای میانی پراکندهاند. رشته کوههای به هم پیوسته سَرات در غرب همچون ستون فقرات از مناطق جنوبی شام و فلسطین آغاز میشوند و به موازات ساحل دریای سرخ امتداد مییابند و نزدیک شهر مکه به کمترین ارتفاع میرسند. سپس به ارتفاع آنها افزوده میشود؛ به گونهای که در یمن به بیشترین ارتفاع میرسند.
بخشهای کوهستانی
عمان در شرقیترین بخش شبه جزیره، از جهت شمال غربی به سوی جنوب شرقی امتداد یافتهاند.
کوههای اخضر در شرقیترین بخش شبه جزیره (عمان) قرار دارند که بلندترین قله آن
جبل الشمس به ارتفاع حدود۲۹۸۰متر از سطح دریا است. در بخش شمالی نجد،
رشته کوه اَجَا به طول تقریبی۱۰۰ کیلومتر از جنوب غربی به شمال شرقی کشیده شده و در جنوب شرقی آن رشته کوه سلمی قرار دارد. این دو رشته کوه اکنون با نام کوههای شمر شناخته میشوند.
رشته کوه بسیار طولانی
طویق در بخش شرقی نجد نیز از جمله این ارتفاعات است.
قعیقعان،
ابوقبیس،
نور،
ثور،
عرفات، و
اُحد از دیگر ارتفاعات مشهور شبه جزیره هستند.
در میان تپهها و ارتفاعات، درههای بسیار وجود دارند که آب حاصل از بارشها در آنها جریان دارد و کشاورزی جزیره بدانها وابسته است. مهمترین درههای شبه جزیره عبارتند از:
وادی الرُمَه که از
وادی الرقوب در مدینه آغاز میشود و تا نزدیکی
بصره در
عراق ادامه دارد،
وادی الحمض که از
خیبر تا
مدینه و سرانجام
دریای سرخ امتداد دارد،
وادی بیشه،
وادی دواسر،
وادی نجران،
وادی حنیفه و
الیمامه،
وادی التیم،
وادی اذنه،
وادی الکبیر.
واحهها یا مکانهایی که در آنها امکان ایجاد
نخلستان،
باغ و کشاورزی وجود دارد، نیز در سراسر شبه جزیره پراکندهاند. مهمترین واحهها عبارتند از: جوف، سَکاکه، تَیماء، عَلا، خیبر، مدینه، ینبُع النخل، تَرَبه، خرمه، نجد، احساء.
حرهها یا سرزمینهای سنگلاخی شکل گرفته از گدازههای آتشفشانی بیشتر در بخشهای غربی و میانی شبه جزیره پراکندهاند. این حرهها ویژگیهای جغرایی متفاوت دارند. برخی از آنها خشک و کویری و بعضی دارای چشمههای
آب فراوان و پوشش گیاهی مناسب هستند.
جزیرة العرب حلقه میانی از رشته صحرایی پیوسته به دو
قاره آسیا و
افریقا است و در معرض وزش بادهای خشک قرار دارد. به جهت قرار گرفتن نزدیک
خط استوا، تابش
آفتاب در آن تقریبا به صورت عمود است. خشکی هوا، کمی ابر، پایین بودن رطوبت، و کمبود پوشش گیاهی سبب اختلاف دمای بسیار میان روز و شب و پیدایش آب و هوای قارهای در این منطقه شده است. میزان بارش سالانه در بخشهای عمده آن از ۲۰۰ میلیمتر کمتر است و تنها در ارتفاعات جنوب غربی به ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیمتر میرسد. روزهای بارانی در بسیاری از مناطق غیر کوهستانی ۱۵ تا ۲۵
روز در
سال در فصل
زمستان و آغاز
بهار است.
در بیشتر نقاط شبه جزیره، رود دائم وجود ندارد و به دلیل سرعت تبخیر چاهها، چشمهها و برکهها منابع تامین آب در این مناطق هستند.
نامساعد بودن وضعیت
زیست
محیطی باعث شده است که بیشتر مناطق شبه جزیره غیر مسکونی یا دارای جمعیت بسیار کمی باشند. نخستین اجتماعات کنار منابع آب و مناطق قابل کشت، شکل گرفتند. با گذر زمان و ایجاد راههای تجاری، جمعیت مناطق مجاور با این مسیرها افزایش یافت. تاثیر عوامل
محیطی در فراوانی جمعیت، در جنوب شبه جزیره آشکارا دیده میشود و کهنترین نشانههای تمدنی در این مناطق یافت شده است. کم بودن منابع مورد نیاز زندگی و رقابت برای تصاحب آن، پیوند خانوادهها در نظام اجتماعی بزرگتر به نام
قبیله را در پی داشت.
خون،
نسب، و عصبیت عوامل پیوند افراد قبیله با یکدیگر بودند و منافع مشترک و دستیابی به منابع آب و چراگاهها، نسبتی مستقیم با قدرت قبیله داشت. قبیله قوانین ویژه خود را داشت و همگان ملزم به رعایت این اصول بودند. تخلف از این اصول، مجازات طرد از قبیله را در پی داشت. در این صورت، وی یا باید به قبایل دیگر پناهنده میشد و یا به جرگه راهزنان میپیوست. کسانی که از لحاظ خونی و نسبی پیوندی با قبیله نداشتند، برای ادامه زندگانی ناچار بودند که زیر چتر حمایت قبیلهای ویژه قرار گیرند و به این ترتیب، از امتیازی همسان با دیگر افراد قبیله برخوردار شوند. درگیری با دیگر قبایل و گرفتن
اسیر، باعث پیدایش طبقه اجتماعی دیگری به نام بردگان شده بود که از جمعیت نسبی خوبی برخوردار بودند.
از مهمترین قبایل ساکن
حجاز در آغاز
اسلام، میتوان به
قریش،
خزاعه،
ثقیف،
هوازن،
غطفان،
اوس،
خزرج،
عضل،
قاره،
خزیمه و
کنانه اشاره کرد. قبایل بلی بن عمرو،
جهینه، و
غفار ساکنان تهامه بودند. در نجد، قبیلههای
حنیفه،
تمیم،
طی،
اسد، و
کلب بن وبره سکونت داشتند.
آل مُرَّه،
بنو خالد،
عِجمان،
قحطان،
سُبَیع،
حرب، و
عَنَزَه نیز از دیگر قبایل ساکن شرق جزیرة العرب بودند.
عروض نیز سکونتگاه قبایلی چون
ربیعه،
بکر بن وائل، و
عبدالقیس بود. از مشهورترین قبایل یمنی، میتوان
حمیر،
خولان،
مذحج، و
همدان را نام برد.
زبان عربی از دیگر مشترکات جامعه انسانی در شبه جزیره بوده است. با وجود اختلاف در خاستگاه و چگونگی پراکندگی در نقاط گوناگون شبه جزیره، محققان در اینکه
سامیها کهنترین ساکنان شناخته شده شبه جزیره هستند، توافق دارند.
در منابع اسلامی، ساکنان شبه جزیره به چند گروه تقسیم شدهاند: اعراب عاربه یا اصیل که خود به دو گروه بائده و باقیه تقسیم گشتهاند. بائده به اقوام از میان رفته مانند
عاد،
جدیس،
طسم،
ثمود، و
عمالیق گفته میشد. باقیه یا قحطانیها که به
یعرب بن قحطان منسوبند، در سرزمینهای جنوبی شبه جزیره ساکن بودند.
عرب مستعربه منسوب به
معد بن عدنان، جد نوزدهم
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ساکن مناطق شمالی شبه جزیره بودند. زبان اصلی ایشان عربی نبود و بر اثر اختلاط با عربهای اصیل، به این زبان سخن گفتند.
از دیگر آثار وضعیت
زیست
محیطی، میتوان به تقسیم ساکنان شبه جزیره به اهل وبر (عشایر و چادرنشینان) و اهل حضر (یکجانشینان) اشاره کرد.
دامداران برای یافتن مراتع مناسب باید به کوچ میپرداختند. در جاهایی که امکانات زیربنایی زندگی یافت میشد، روستاها و شهرها شکل گرفتند.
کوچنشینی و سفرهای پیاپی، برخی از صفات ممتاز ساکنان شبه جزیره را تقویت میکرد. کرم و سخاوت از مهمترین ویژگیهای عربها بوده و هست. آثار ادبی و تاریخی بر جای مانده از دورههای گوناگون، سرشار از داستانهای مرتبط با این ویژگی و افراد دارنده آن است. دلیری نیز از دیگر صفاتی است که به سبب بادیهنشینی و وضعیت سخت
زیست محیطی، نمودی ویژه در زندگی عربها یافته است. با وجود تغزلات عاشقانه و وصفهای ناشایست در باره مسائل جنسی در اشعار جاهلی و آثار پسین،
عفت و پاکدامنی از صفات مورد احترام جامعه بوده و افراد پاکدامن از بزرگان به شمار میرفتند.
وفا به عهد نیز مورد اهتمام عربها بود و به افراد دارای این صفات با دیده احترام مینگریستند.
گسترش اسلام در دورههای متمادی و افزایش جمعیت باورمند به این دین در نقاط گوناگون
جهان، افزایش جمعیت حاجیان را در پی داشت و همین سبب میشد که مهاجرت به
حرمین شریفین بیشتر گردد. مجاوران ارائه دهنده خدمات به حاجیان و نیز تاجران مهاجر در این زمره بودند. با وجود این، جهش جمعیتی در این دورهها چشمگیر نیست.
کشف نفت به سال ۱۹۲۵م. مهمترین عامل رشد نسبی جمعیت در سدههای اخیر بوده است. وجود حدود۴۰% ذخایر نفتی
جهان در شبه جزیره، تحولات بسیار در منطقه خاورمیانه ایجاد کرد. نفت به عنوان اصلیترین منبع درآمد شبه جزیره شناخته شد و درآمدهای هنگفت را روانه این کشورها کرد و تغییرات بسیار در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بافت جمعیتی کشورهای شبه جزیره ایجاد کرد و مهاجرتهای فراوان را در پی داشت. جمعیت شهرهای دارای نفت و صنایع وابسته به آن و بنادر حمل و نقل، رو به افزایش نهاد و درآمد آن نیز به بهبود امکانات رفاهی در نقاط گوناگون شبه جزیره انجامید.
بر پایه سرشماری سال ۲۰۰۰م. شبه جزیره جمعیتی افزون بر ۷۷۹۸۳۹۳۶ تن را در خود جای داده است.
با وجود ملیت عربی بیشتر ساکنان عربستان، مهاجرانی از ملیتهای گوناگون و غیر عرب نیز به آن جا مهاجرت کردهاند.
۱۰% جمعیت عربستان سعودی، ۸۳%
امارات متحده عربی، ۸۰%
قطر، ۱۵%
عمان، ۵۵%
بحرین، و ۶۶%
کویت را غیر بومیها تشکیل دادهاند.
با توجه به تفاوتهای فراوان در جغرافیای طبیعی شبه جزیره، دین یکی از مهمترین عوامل وحدتبخش بوده است.
جزیرة العرب زیستگاه
حضرت آدم (علیهالسّلام) و فرزندان ایشان بوده و بر پایه پارهای از روایات، بنای
کعبه به دست وی انجام گرفته است.
بازسازی کعبه به دست
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) و سکونت خاندان ایشان در مکه و نقاط دیگر حجاز، در
قرآن و دیگر منابع اسلامی بازتاب یافته است.
نیز این سرزمین محل زندگی دو قوم کهن ثمود و عاد در بخش شمالی بوده که پیامبرانی چون
صالح و
هود به سوی آنها فرستاده شدند. نیز سرزمین
اردن در مرز شمالی شبه جزیره، میعادگاه بسیاری از انبیای
خداوند بوده است.
بدین سان، ادیان توحیدی را باید نخستین جلوههای دینی این سرزمین دانست. حضور پیامبران در دورههای گوناگون، از انحراف اقوام ساکن در مناطق گوناگون شبه جزیره حکایت دارد.
بتپرستی عمومیترین باوری بوده که در شبه جزیره نمودی ویژه داشته است. قبایل بتهای ویژه خود داشتند و به نام برخی از بتهای مشهور آنها در قرآن اشاره شده است.
پیش از اسلام، بتپرستی در شبه جزیره بسیار گسترش یافت و هر خانهای بتی ویژه خود داشت. کسانی که توان تهیه
بت نداشتند، به نصب سنگی در مکان دلخواه و طواف پیرامون آن بسنده میکردند.
کعبه در همه ادیان آسمانی در کانون توجه قرار داشته و مظهر
یکتاپرستی بوده و
حج به عنوان فریضهای دینی در دورههای گوناگون شمرده میشده است. در دوره نزدیک به ظهور اسلام، چند عامل در رونق کعبه و مراسم حج نقش داشتند که از جمله آنها میتوان به این عوامل اشاره کرد: تبدیل کعبه به بتخانهای بزرگ و حاوی بتهای قبایل گوناگون به دست
عمرو بن لحی خزاعی، ایجاد نظم نو در مکه و تقسیم وظایف مرتبط با حج (کلیدداری، غذارسانی و آبرسانی به حاجیان) به دست
قصی بن کلاب جد چهارم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اعلام ممنوعیت نبرد و غارت در ماههای
ذیقعده و
ذیحجه و
محرم و
رجب. حج نیز به آمیزهای از
سنت ابراهیمی و سنتهای جاهلی تبدیل شد. گزارشهایی از بیتوجهی و تحریف در ماههای حرام در دورههای بعد در دست است.
حجگزاری قبایل با هم تفاوت داشت و هر قبیله
تلبیه ویژه خود را داشت.
حجگزاران به دو گروه اهل حمس و اهل حل تقسیم میشدند که اختلافاتی در شیوه حجگزاری داشتند.
تقدیس موجودات نامرئی یا خیالی مانند غول،
جن و
شیطان و نیز
پرستش نیاکان در برخی نقاط شبه جزیره وجود داشته است.
برخی از مستشرقان به پشتوانه قرائنی مانند نامهای قبایل و افراد، به تقدیس برخی از حیوانات و گیاهان در شبه جزیره اشاره کردهاند.
گروهی دیگر این نظریه را نپذیرفته و با ارائه ادلهای به رد آن پرداختهاند.
نگهداری سگی سیاه در معبد رئام در
صنعا و تقدیس درختی بزرگ از جانب اعراب به نام ذات الانواط
و پیدا شدن نقش گوزن در بسیاری از آثار بر جای مانده از دوره سبئیان،
نمیتواند نشان پایداری این سنت در دورهها و مناطق گوناگون شبه جزیره باشد.
توجه به اجرام آسمانی و پرستش
ماه و
خورشید و
زهره، پیشینهای کهن در جنوب شبه جزیره داشته و در این میان، ماه از تقدس بیشتر برخوردار بوده است
؛ به گونهای که در سده پنجم ق. م. ماه دارای معبدی ویژه نزدیک
شهر مارب بوده که بقایای آن اکنون نیز موجود است.
دینهای
مسیحیت و
یهودیت در شبه جزیره اصالتی نداشتند و به احتمال، ورود آنها در دوره دوم حکومت
حمیریان (حک: ۳۷۸-۵۲۵م.) انجام گرفته است. مسیحیت از طریق مبشران نسطوری
سوریه و
حیره و نیز یعقوبیهای حبشی وارد شبه جزیره شد و کلیساهایی در
عدن،
ظفار، و
نجران ساختند. امپراتور قسطنطین رومی نیز با هدف نفوذ سیاسی دینی و دستیابی به منافع تجاری و برای رویارویی با نفوذ پارسیان با دو روش حمله نظامی و فرستادن مبشران، در ترویج مسیحیت در این مناطق مؤثر بود.
سکونت یهودیان مهاجر در مناطقی چون
یثرب،
طائف،
مکه،
خیبر،
فدک و
تیماء گزارش شده است. حمله
ابرهه به
کعبه نیز با انگیزه تجاری و دینی صورت گرفت.
حنفاء نیز از دیگر گروههای دینی در شبه جزیره، به ویژه حجاز، بودند. پیشینه این آیین به زمانه حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بازمیگردد. برخی از مردم در آن دوره، خود را پرستنده خدای ابراهیم میدانستند. از تفصیل باورهای این گروه گزارشی در دست نیست. به علل تفاوتهای بنیادین میان افراد منتسب به این گروه، وجه مشترک این افراد را میتوان در مواردی از این قبیل یافت: ترک بتپرستی و باور به
خدای یگانه، در پیش گرفتن رفتارهای ممتازی چون تفکر در آفرینش و خودداری از رفتارهای ناپسند اجتماعی همچون
شرب خمر،
زنا، خوردن گوشت میته و
خون.
در حدود سال ۶۱۰م. رسالت جهانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نفی بتپرستی و دعوت به آموزههای آسمانی اسلام، از شهر مکه در شمال شبه جزیره آغاز شد. با وجود روند کند گرایش به اسلام در شهر مکه در دوره تبلیغ ۱۳ ساله پیامبر، مردم
یثرب اقبالی مناسب به آیین تازه نشان دادند. با
هجرت پیامبر و مسلمانان مکی به این شهر در سال ۶۲۳م. مدینه به مرکز مهم حکومت اسلامی تبدیل گشت. در طول اقامت ۱۰ ساله پیامبر در مدینه، به تدریج قلمرو اسلام به مناطق مهم شبه جزیره مانند مکه، طائف،
یمن،
عمان،
بحرین،
یمامه، ومناطق گوناگون
نجد گسترش یافت و با پیروان آیینهای دیگر پیماننامههایی نوشته شد.
عمر بن خطاب به پشتوانه حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
یهودیان و
مسیحیان حجاز را وادار به کوچ کرد.
به این ترتیب، اسلام بر بیشتر نقاط شبه جزیره حکمفرما شد. در دورههای بعد، همچنان اسلام دین رسمی نقاط گوناگون شبه جزیره بوده است.
امروزه تقریباً همه ساکنان شبه جزیره مسلمان هستند. وجود شماریاندک از مسیحیان و
هندوان در برخی از سواحل شبه جزیره، رهاورد مهاجرت به این مناطق است. در عربستان سعودی و قطر،
وهابیت حاکم است. بیشتر ساکنان
کویت و
امارات متحده عربی، سنی مذهب هستند. با وجود رواج
فقه مالکی در این کشورها و نیز میان
اهل سنت بحرین،
فقه حنبلی در این مناطق رسمیت دارد.
جمعیتی چشمگیر از
شیعیان ۱۲ امامی در مناطق ساحلی عربستان،
بحرین و کویت حضور دارند. نیز شماری محدود از شیعیان در دوبی ساکن هستند. نیمی از مردم یمن
سنی مذهب و نیم دیگر شیعیان
زیدی هستند.اندکی از اسماعیلیان طیبی (بُهرهها) نیز در این کشور زندگی میکنند. باورهای
خوارج اباضیه که از اواخر سده سوم ق. در عمان نفوذ یافته بود، اکنون نیز در این کشور رایج است.
اقتصاد جوامع ابتدایی در مناطق گوناگون شبه جزیره بر شغلهای سادهای چون کشاورزی در واحهها و پرورش دام استوار بود. با توجه به وضعیت جغرافیایی شبه جزیره و نامناسب بودن بخش فراوان این سرزمین پهناور برای کشت و کار،
تجارت و
صنعت مهمترین نقش را در اقتصاد شبه جزیره داشتهاند:
کشاورزان در مناطق مناسب برای زراعت ساکن میشدند و دامداران در جستوجوی مرتع کوچ میکردند. گروهی نیز به هر دو کار میپرداختند و حالتی نیمهساکن داشتند. کشاورزی در مناطق سرسبز، به ویژه جنوب شبه جزیره، با وجود بارشهای کافی و زمین مناسب، از دیرباز رواج داشته است. یمنیان از سالهای دور با ساختن سد به مهار
آب و استفاده از آن در کشاورزی پرداخته بودند
و حکومتها نیز در ساختن سدها و حفظ و نگهداری آنها میکوشیدند.
سد مارب از بزرگترین و مشهورترین سدها بود که در شکوفایی اقتصاد جنوب شبه جزیره نقشی بسزا داشت. انواع غلات، حبوبات و دانههای معطر در یمن کشت میشد.
یمنیها با ساخت مخزنهایی زیر زمین که به مدفن شهرت داشت، به انبار کردن محصولات میپرداختند.
باغداری نیز از دیگر شغلهای رایج در جنوب شبه جزیره بود. میوههای این منطقه از لحاظ تنوع و کیفیت، کممانند بودند.
به جهت تنوع اقلیمی، مردم جنوب شبه جزیره میتوانستند محصولات گوناگون را همزمان به بار بنشانند.
کندر از محصولات مهم دو شهر
ظفار و
حضرموت در جنوب بود.
خرما،
گندم و
ذرت از دیگر محصولات مورد توجه در حضرموت به شمار میرفت.
یمامه به سرسبزی و فراوانی محصولاتی چون خرما، انواع میوه، و حبوبات شهرت داشت.
کشاورزی و ایجاد نخلستان در مدینه به جهت بارش مناسب و بهرهگیری از آبانبارها و برکهها و چاهها رونق فراوان داشت. ثروتمندان و صاحبان املاک با اجاره و انواع دیگر قراردادها، به بهرهکشی از کشاورزان فقیر میپرداختند. با وجود محصولاتی چون گندم و
جو و میوههای متنوع،
مهمترین منبع درآمد بیشتر ساکنان مدینه خرما بود.
طائف در جنوب شرقی مکه نیز از دیگر واحههای شبه جزیره بود که به سبب داشتن
خاک و آب و هوای مناسب، محصولات کشاورزی فراوان داشت. تا محدوده چهار کیلومتری شهر را باغها و مزراع فراگرفته بودند.
گندم، حبوبات،
روغن،
عسل و نیز میوههای طائف به شهر مکه حمل میشد.
کشاورزی در واحههای دیگر نقاط شبه جزیره چون
وادی جوف،
وادی الرمه، کوه شمر، و میانه نجد نیز کم و بیش وجود داشت.
امروزه بهرهگیری از فناوری نو در مناطق گوناگون شبه جزیره با استفاده از درآمدهای نفتی برای رشد بخش کشاورزی، مورد توجه حکومتها قرار گرفته است.
با وجود این، آب و هوای نامناسب و بیابانهای پهناور مانع رشد کشاورزی در شبه جزیره است و نمیتوان آن را عاملی بنیادین در اقتصاد شبه جزیره به شمار آورد.
به جهت ویژگیها و توان سازگاری شتر با
محیط خشک و بیآب و علف شبه جزیره، این حیوان نقشی مهم در زندگی و اقتصاد ساکنان شبه جزیره دارد و پرورش آن از دیرباز مورد اهتمام قبایل بدوی عرب بوده است. کوچنشینی و دامداری با رامکردن شتران در نیمه دوم سده ۱۲ ق. م. آغاز شد.
بیشتر لوازم اصلی زندگی چادرنشینان از شتر تامین میشد. آنان از
شیر،
گوشت،
پشم،
پوست و سرگین شتر استفاده میکردهاند.
پرورش
اسب در شبه جزیره به جهت اهمیت آن در نبردها و کوچها مورد توجه بوده است.
گوسفند و
بز نیز از دیگر حیواناتی بودند که در مناطقی از شبه جزیره پرورش مییافتند.
پرورش
زنبور عسل نیز از راههای کسب درآمد بوده است. یمن و حضرموت به تولید عسل مرغوب شهرت داشتند.
با افزایش جمعیت و نیز دستیابی به معادن
طلا،
نقره،
عقیق،
سرب،
آهن و
نمک به تدریج شغلهای مرتبط با پوست، ریسندگی و بافندگی، تولید مواد غذایی، رنگرزی، ساخت مواد خوشبو کننده، نجاری، سفالگری، شیشهگری، و زرگری رونق یافتند.
تنوع شغل در بخشهایی که از کشت و زراعت بیبهره بودند، بیشتر نمایان گشت. شغلهایی همچون اسلحهسازی و ساخت ابزار کشاورزی و ظروف سفالی در این بخشها رواج داشت.
صنایع وابسته به کشتیسازی و ماهیگیری در بیشتر بخشهای ساحلی شبه جزیره رونق دارند. ریسندگی، پارچهبافی، خیمهدوزی، بادبانسازی، عبادوزی، حصیربافی، زرگری، ساخت ظروف آهنی و مسی، اسلحهسازی، و صید
مروارید از صنایع نقاط گوناگون شبه جزیره به شمار میروند.
با توجه به مشکلات کشاورزی و دامداری، تجارت مهمترین عامل اقتصادی شبه جزیره بوده است. از وجود دو راه اصلی تجارت در شبه جزیره گزارش دادهاند: راه شمالی از
خلیج عمان و
فارس آغاز میگشته و پس از پیمودن
بادیه الشام و
فلسطین به
بندر صور، پایتخت
فینیقیه، میرسیده و یا به قصد
مصر از سوریه و فلسطین به
خلیج عقبه و بندر غزه میرفته است.
بابل،
حیره،
دومة الجندل، و
تدمر بر سر این راه قرار داشتند. راه جنوبی از بندر عمان یا یکی دیگر از بندرهای جنوب آغاز میشده و از مسیر خشکی به موازات دریای سرخ به بندر ایله در خلیج عقبه یا بندر غزه منتهی میگشته است. شهرهای مسیر عمان تا یمن و نیز شهرهایی همچون مکه و مدینه به جهت همجواری با این مسیر تجاری، رونق یافته بودند.
مردمان جنوب با آشنایی به فنون دریانوردی و دستیابی به مسیر تجاری
هند و ساحل افریقا
نقشی برجسته در صادرات کالاهای شبه جزیره مانند
بخور،
کندر،
عطر، سنگهای گرانبها، و مواد دیگر و واردات کالاهایی چون طلا، بُرده،
چوب،
عاج، و
حریر داشتند.
آنها نیز کالاهای مورد نیاز بازارهای حجاز، فلسطین، و سوریه در شمال و نیز خلیج فارس و عراق در شرق و مصر در غرب را تامین میکردند.
بنادر گَرها، عدن، و شَبوه لنگرگاه کشتیهای تجاری بودند.
برخی از کالاهای صادراتی، محصولات خود شبه جزیره نبودند و در صدور آنها شبه جزیره نقش واسطه را داشت؛ ولی یونانیها و مصریان آنها را محصول شبه جزیره میپنداشتند.
افزون بر تاجران، صاحبان مناصب مذهبی و سیاسی نیز در تجارت و تامین امنیت مسیرهای تجاری فعال بودند
و همین به رونق تجارت جنوب میافزود. مکه، یثرب و طائف کنار مسیر تجاری یمن به شام قرار داشتند. مکه بندری ویژه به نام شعیبه داشت
و
ینبع نیز مورد استفاده ساکنان یثرب بود و مبادله کالا میان هند و شبه جزیره در این دو بندر صورت میگرفت.
تاجران و در راس آنها
قریش، کاروانهای بزرگ تجاری را رهبری میکردند و گاه به بستن معاهدات تجاری با قدرتهای مجاور شبه جزیره همچون شاهان
ایران و
روم و
حبشه توفیق مییافتند.
وجود بازارهای گوناگون در مکه و مدینه در دوره پیش از اسلام، نمایانگر اهمیت تجاری این دو شهر است. از بازارهای مهم مدینه میتوان به
بازار بنیقَینُقاع (حباشه)،
بازار زَباله،
بازار صَفاصِف، و
بازار مُزاحِم اشاره کرد.
بازارهای
عکاظ،
مجنه، و
ذیالمجاز نیز مکانهای تجاری مهم مکه و پیرامون آن بودند.
تامین نیازهای حاجیان باعث رونق تجارت در شبه جزیره بوده است. محصولاتیاندک چون خرما، پوست،
حنا و دانههای معطر در حجاز تولید میشد و از این رو، واردات بخشی عمده از تجارت در این منطقه بوده است.
بندر جده که در روزگار
عثمان جایگزین
بندر شعیبه شد، در دورههای گوناگون، نقشی عمده در واردات کالاهای گوناگون داشته و افزون بر اینکه بزرگترین ورودی حاجیان به مکه است، در غیر ایام حج نیز پذیرای کشتیهای تجاری از سراسر
جهان است.
بندر ینبع نیز نقشی مهم در واردات کالا به مدینه و بخشهای مرکزی شبه جزیره دارد.
قرن ۲۰م. آغاز تحولی بزرگ در شبه جزیره بود. به سال ۱۹۳۲م. در
بحرین نفت کشف شد. جستوجوی ذخایر نفتی در عربستان نیز در سال ۱۹۳۸م. به نتیجه رسید. دو سال بعد کویت نیز به جرگه کشورهای استخراجکننده نفت پیوست. در سالهای بعد، نفت در بخشهای گوناگون از یمن، امارات، و قطر نیز کشف شد. با سرازیر شدن کمپانیهای بزرگ نفتی
جهان به این منطقه، منابع بزرگ نفت بهرهبرداری شد و درآمد این کشورها با جهشی بزرگ روبهرو گشت. کشف نفت تاثیری شگرف در همه معادلات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی شبه جزیره و آسیا و
جهان داشت و کشورهای شبه جزیره در عرصه اقتصاد، پیشرفت چشمگیر یافتند.
تکقطبی بودن اقتصاد شبه جزیره، بزرگترین خطری است که این کشورها را تهدید میکند و آنها در پی حل این
بحران هستند.
افزون بر نفت، اقتصاد
بحرین بر گسترش صنایعی چون آلومینیومسازی، نوسازی کشتی، خدمات، و توریسم استوار است. کویت نیز به تجارت بسیار اهمیت میدهد و با بهرهگیری از وامهای جهانی، در این زمینه سرمایهگذاری فراوان کرده است. پسانداز در بانکهای معتبر
جهان نیز از تمهیدات اقتصادی آنها است. بخش صنعت نیز در قطر سخت مورد توجه قرار گرفته است.
تاریخ سیاسی شبه جزیره را میتوان به دو بخش پیش از اسلام و دوران اسلامی تقسیم کرد.
ویژگیهای جغرافیایی شبه جزیره، شرایط ویژه سیاسی را برای این منطقه رقم زده است. بیشتر مردم منطقه به جهت کوچنشینی به پیروی از حکومت خاص دلبستگی نداشتند و آزادی در همه عرصهها را خواستار بودند. به سبب فقر این مناطق، حاکمان نیز خواهان سیطره و دستاندازی بر این سرزمین نبودند. دولتهای توانای روم و ایران به این سرزمین پهناور دستانداختند؛ ولی فاصله بسیار آبادیها و سختی مسیر و کمبود منابع
آب و
غذا، از دلیلهای عدم توجه جدی این حکومتها به شبه جزیره بود. وضع جنوب شبه جزیره،اندکی تفاوت داشت. نظامهای سیاسی در مناطق جنوبی شبه جزیره و حجاز و مناطق هم مرز با شام و عراق با تکیه بر نظام قبیلهای شکل گرفته بودند. با توجه به آثار بر جای مانده و تحقیقات تاریخنگاران، حکومتهای
سبا (حک: ۶۵۰-۱۱۵ق. م.) ،
قَتبان (حک: ۱۰۰۰-۵۰ق. م.) ،
معین (حک: ۱۳۰۰-۶۳۰ق. م.) ،
حضرموت (۴۵۰ق. م. -۳۰۰م.) ، و
حمیر (۱۱۵ق. م. -۵۲۵م.) از نیرومندترین دولتهای شبه جزیره بودند.
عواملی چون ضعف حکومتها، اختلاف بر اثر نفوذ
یهودیت و
مسیحیت در این سرزمینها، تغییر راه تجاری و از رونق افتادن تجارت در جنوب شبه جزیره، ویرانی سد مارب،
و مهاجرتهای گسترده موجب ضعف حکومتهای جنوب شبه جزیره شدند.
در منابع بر جای مانده به
خط میخی از دوره حکومت
آشوریان، نامهای پنج قبیله گوناگون در شمال شبه جزیره در میان سده هشتم تا سده هفتم ق. م. به مناسبتهای گوناگون و بدون اشاره به ویژگیها و محدوده حکومتی ایشان یاد شده است. رابطه متقابل برخی از ملوک حکومتهای یاد شده با آشوریها و
بابلیان، در شماری از کتیبهها بازتاب یافته است.
دولت لحیان نیز از دیگر دولتهای کهن بود که در
منطقه علاء در ۳۲۵ کیلومتری شمال غربی مدینه برقرار بوده و روابطی نیز با معینیان در جنوب داشته است.
دولتهای
کندیان و
آل منذر (حک: ۲۸۸-۶۳۲م.) در حیره در شمال غرب شبه جزیره
و نیز دولت
غسانیان در جنوب شام
نیز از دیگر دولتهای کهن بودند که در منطقه میان شبه جزیره و دولتهای نیرومند ایران و روم تشکیل شده بودند.
با بعثت
پیامبر به سال ۶۱۰م. تحولی شگرف در شبه جزیره آغاز شد. با هجرت به مدینه و تشکیل
حکومت اسلامی در این شهر، در کمتر از ۱۰ سال دامنه نفوذ این دین سراسر شبه جزیره را فراگرفت و مرکز ثقل شبه جزیره از جنوب به حجاز انتقال یافت.
پس از فتح مکه به سال هشتم ق. کعبه از وجود بتها پاکسازی شد و سال بعد با نزول
سوره برائت،
امیرالمؤمنین مامور خرافهزدایی از مناسک حج و اعلان ممنوعیت حجگزاری غیر مسلمانان شد.
فتح مکه پیامی مهم برای ساکنان شبه جزیره داشت. در سال بعد، قبایل از نقاط گوناگون برای پذیرش اسلام نمایندگانی به مدینه فرستادند و این سال به نام
سنة الوفود شهرت یافت.
کسانی که آیین تازه را نپذیرفتند، پیمانهای
صلح و پرداخت
جزیه امضا کردند و به این ترتیب، تقریبا همه شبه جزیره زیر لوای اسلام درآمد.
حجة الوداع با حضور افرادی از مناطق گوناگون شبه جزیره انجام پذیرفت و اندکی بعد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رحلت فرمود.
همزمان با تکیه زدن
ابوبکر بر مسند
خلافت، قبایلی بزرگ از نقاط گوناگون شبه جزیره همچون
بنیاسد به سرکردگی
طلیحه در بخش مرکزی نجد،
بنیعامر و
غطفان در قسمتهای اعلای نجد و نزدیک به
حجاز،
بنیتمیم در شمال شرقی شبه جزیره،
کندیان در حضرموت، و
بنو حنیفه در یمامه با بهانههای گوناگون سر از اطاعت حکومت مرکزی برتافتند و ابوبکر در نبردهای موسوم به ردّه، آنها را شکست داد.
در این دوره، مرکز سیاسی حکومت در مدینه مستقر بود و برای مناطق گوناگون شبه جزیره همچون مکه، طائف، یمامه، عمان، و
بحرین امیرانی برگزیده شده بودند.
در دوره خلافت
عمر، حکومت مرکزی بر همه نقاط شبه جزیره تسلط کامل یافت. نام والیان وی در مناطقی چون یمن، عمان، مکه، صنعاء، و
بحرین در منابع یاد شده است.
درآمد حکومت از سرزمینهای شبه جزیره افزایشی چشمگیر یافت و ثروتی فراوان به مکه و مدینه سرازیر شد.
این امر پیامدهایی چون رفاهطلبی و دوری از مجاهدت را در پی داشت.
در دوره
عثمان، تجملگرایی اوج گرفت و عافیتطلبی در مکه و مدینه فزونی یافت.
این عوامل و نیز عصبیت حاکم بر حجاز،
حضرت علی (علیهالسلام) را به تغییر مرکز حکومت به
کوفه واداشت. این امر کاهش اهمیت سیاسی شبه جزیره را در پی داشت.
با روی کار آمدن
معاویه و انتقال مرکز حکومت به شام، حجاز در حاشیه قرار گرفت و همین موجب عصبانیت سخت مردم این مناطق شد. معاویه با سیاستهای متنوع توانست اوضاع را به صورت موقت آرام سازد. قیام
ابن زبیر نمادی از عصبیت حاکم بر حجاز و اعتراض به در حاشیه قرار گرفتن مرکز سیاسی اسلام در دورههای پیشین بود که در سال
۷۴ق به دست
حجاج بن یوسف ثقفی در روزگار
عبدالملک اموی سرکوب شد. استقرار حکومت
عباسیان در
عراق نیز مهر تاییدی بر کار امام علی (علیهالسّلام) و امویان در انتقال مرکز خلافت بود؛ زیرا شبه جزیره از جهت جغرافیایی و انسانی و شبکه راه، امکانات لازم برای پشتیبانی از یک حکومت توانمند را نداشت.
وضعیت طبیعی شبه جزیره و دوری آن از مرکز خلافت در این دورهها مشکلاتی دیگر نیز برای حاکمان رقم میزد. قیامهای گوناگون در دوره
امویان و
عباسیان مانند شورش
خوارج به سرکردگی
ابوحمزه خارجی در حضرموت و جنوب شبه جزیره و تسلط وی بر
مکه و مدینه،
قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی ملقب به
نفس زکیه در حجاز به سال
۱۴۵ق،
شورشهای دامنهدار
قرمطیان به رهبری
ابوسعید جنابی و بازماندگان وی،
و تسلط فرقهای از خوارج بر
بحرین و بخشهایی از حجاز
در این سمت و سو شکل گرفتند.
با وجود این، توجه به شبه جزیره از دو جهت برای حاکمان اسلامی اهمیت داشت: نقش
حرمین شریفین و خراجهای مناطق گوناگون شبه جزیره. نقش حرمین شریفین، به ویژه مکه، در مشروعیتبخشی به حاکمان بسیار مهم بود. از اینرو، توجه حاکمان در دورههای گوناگون به حج و حرمین در زمینههای مختلف همچون حجگزاری، تعیین امیر الحاج، کوششهای عمرانی در حرمین و مسیر حجاج، و تامین امنیت راههای حج را شاهد هستیم.
فاطمیان پس از تصرف بخشهای غربی شبه جزیره بر سر تسلط بر شبه جزیره با عباسیان به رقابت پرداختند و پس از روی کار آوردن
اشراف حسینی در مدینه، در مکه نیز حکمرانی اشراف حسنی (حک:
۳۵۸-
۱۳۴۳ق) را تایید کردند.
این کوششها در حکومتهای دارای خاستگاه حجازی منحصر نبود. دیگر حکومتهای
جهان اسلام نیز برای دستیابی به مشروعیت، توجهی خاص به حرمین شریفین داشتند.
مملوکیان مصر (حک:
۶۴۸-
۹۲۳ق) که در قرنهای هفتم تا نهم ق. در حجاز نفوذ داشتند،
به حج و حرمین شریفین توجهی ویژه داشتند و برخی از حاکمان آنها مانند
سلطان ناصر محمد بن قلاوون چندین بار به حج رفتند و خدماتی برای تامین رفاه زائران انجام دادند. کوششهای فراوان این حاکمان در تعمیر و گسترش
مسجدالحرام و
مسجدالنبی و شهرهای مکه و مدینه و نیز ارائه خدمات رفاهی به زائران و برداشتن مالیاتهای سنگین وضع شده بر حاجیان، صفحاتی بسیار از کتابهای تاریخ مکه و مدینه را به خود اختصاص داده است.
سلطان سلیم عثمانی به سال
۹۲۳ق با برانداختن حکومت مملوکیها، بر حجاز و یمن و
احساء چیره شد و جانشینان او در دورههای بعد بیشتر مناطق شبه جزیره را تصرف کردند. در این دوره که از سال
۹۲۳ تا
۱۳۳۷ق ادامه داشت، تعیین والیان حجاز از سوی حکومت انجام میگرفت. برای مکه نیز امیری از اشراف انتخاب میشد تا بر امور عربها نظارت کند. این حکمران نخست در جده ساکن بود تا آن گاه که مقر آن در سال
۱۲۷۸ق به مکه انتقال یافت. نیز مجلسی مرکب از قاضی مکه، دفتردار، نایب حرم، کلیددار کعبه، مفتی حنفی، قائم مقام شریف مکه، و
نقیب سادات حسینی در امور مهم تصمیمگیری میکردند. ترکیب ولایات نیز گاهی از سوی والیان تغییر مییافت.
عثمانیها نیز کوششهای عمرانی بسیار در حج و حرمین شریفین انجام دادند که از جمله آنها تعمیر و گسترش مسجدالحرام، کعبه، مسجدالنبی، ساخت
مدارس علمیه، کاروانسراها، و تامین امنیت راههای حج بود.
در میانه سده دوازدهم ق.
محمد بن عبدالوهاب با احیای تفکر
ابن تیمیه و با پیوند با
محمد بن سعود، حاکم
دُرعیه از شهرهای شرق جزیرة العرب، افرادی از منطقه
نجد را جذب کرد. آنان با فراهم کردن نیروی نظامی و با یورشهای گسترده، بخشهایی عمده از جزیرة العرب را به تصرف درآوردند. کشمکش میان عثمانیها و وهابیان سرانجام به نفع وهابیان تمام شد و پس از فراز و نشیبهای فراوان، به سال
۱۳۴۳ق کشور مستقل
عربستان سعودی شکل گرفت. با روی کار آمدن وهابیان تغییرات بسیار در بخشهای گوناگون حج پدید آمد. باورهای متفاوت این گروه و سختگیری در شیوه حجگزاری، مشکلات فراوان برای حاجیان شامی ومصری و یمنی در برخی از سالها فراهم آورد.
ویرانی قبرها و آثار تاریخی بر جای مانده از آغاز
اسلام با وجود مخالفتهای سخت در سراسر
جهان اسلام، با شدت پیگیری شد و پیامدهای منفی در حجگزاری
مسلمانان بر جای نهاد.
از سوی دیگر، با اکتشاف
نفت و گسیل سرمایههای فراوان به این کشور، کوششهای عمرانی بسیار برای گسترش
حرمین شریفین و افزایش امکانات رفاهی حاجیان صورت گرفت. گسترش و تعمیر مسجدالحرام و ساختمان کعبه در دو مرحله،
گسترش مسجد نبوی،
پاکسازی
زمزم،
ساخت کارگاه پردهبافی در مکه،
تغییر ساختار برگزاری
نماز جماعت،
تاسیس دو اداره ویژه برای سرپرستی امور حاجیان،
و گسترش
بندر جده مهمترین کارهای دوره سعودی در مکه هستند.
پس از
جنگ جهانی اول، شبه جزیره تقسیمات اداری جدید یافت و به تدریج کشورهای عربستان سعودی، یمن، عمان، قطر،
بحرین، کویت و امارات متحده عربی در این قلمرو شکل گرفتند.
[۹۷]
۱. الاخبار الطوال: ابن داود دینوری (م۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
۲. اخبار مکه: ازرقی (م۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
۳. الازمنة و تلبیة الجاهلیه: محمد قطرب (م۲۰۶ق)، به کوشش ضامن، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۵ق.
۴. اسواق العرب فی الجاهلیة و الاسلام: سعید بن محمد افغانی.
۵. الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م۲۰۴ق)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
۶. اطلس المملکة العربیة السعودیه: وزارة التعلیم العالی، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۹ق.
۷. اطلس تاریخ اسلام: گروه نویسندگان زیر نظر عزیز خوشوقت، تهران، تکا، ۱۳۸۹ش.
۸. انساب الاشراف: بلاذری (م۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
۹. باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن: بیآزار شیرازی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
۱۰. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف.
۱۱. البلدان: یعقوبی (م۲۹۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
۱۲. تاریخ آل سعود: ناصر سعید، دار مکة المکرمه، ۱۴۰۴ق.
۱۳. تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
۱۴. تاریخ العرب القدیم: توفیق ابرو، دار الفکر، ۱۴۲۲ق.
۱۵. تاریخ التمدن الاسلامی: جرجی زیدان، مصر، مطبعة الهلال، ۱۹۲۲م.
۱۶. تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م۲۴۰ق)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۷. تاریخ شبه الجزیرة العربیة فی عصورها القدیمه: عبدالعزیز صالح، مصر، مکتبة الانجلو المصریه.
۱۸. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۹. تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه: سید عبدالعزیز سالم، بیروت، دار النهضة العربیه.
۲۰. تاریخ العرب: فیلیپ خوری حتی، ترجمه: پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
۲۱. تاریخ عمارة المسجدالحرام: فوزیه حسین مطر، به کوشش عبدالرحمن، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۶ق.
۲۲. تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۲۳. تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
۲۴. التعریف بطبقات الامم: قاضی صاعداندلسی (م۴۶۲ق)، به کوشش جمشیدنژاد، تهران، هجرت، ۱۳۷۶ق.
۲۵. تفسیر القمی: القمی (م۳۰۷ق)، به کوشش جزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۲۶. تقویم البلدان: اسماعیل ابوالفداء (م۷۳۲ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۲۰۰۷م.
۲۷. جزیرة العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۴۰ق.
۲۸. جزیرة العرب قبل الاسلام: برهان الدین دلو، بیروت، دار الفارابی، ۲۰۰۴م.
۲۹. جغرافیة المملکة العربیة السعودیه: عبدالرحمن صادق شریف، ریاض، دار المریخ، ۱۴۲۵ق.
۳۰. جغرافیة شبه جزیرة العرب: عمر رضا کحاله، به کوشش احمد علی، قاهره، مکتبة النهضة الحدیثه، ۱۳۸۴ق.
۳۱. خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (م۱۳۰۴ق)، مصر، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق.
۳۲. دراسات فی تاریخ العرب القدیم: محمد بیومی مهران، دار المعرفه.
۳۴. الرحلة السعودیة الحجازیة النجدیه: محمد سعود غوری، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۸ق.
۳۵. الرده: الواقدی (م۲۰۷ق)، به کوشش جبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
۳۶. رعایة الحرمین الشرفین منذ صدر الاسلام: محمد بن عبدالله سبیل، مکه، مطابع الوحید، ۱۴۲۲ق.
۳۷. سلطان نجد و الحجاز و ملک المملکة العربیة السعودیه: عبدالحسین بن صالح یوسف، ریاض، ۱۴۱۳ق.
۳۸. السیرة النبویه: ابن هشام (م۲۱۳ق./۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
۳۹. شبه جزیره عربستان در عصر حاضر: اولیویه کاره، پل بون آنفان، ترجمه: اسدالله علوی، مشهد، پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۰ش.
۴۰. صفة جزیرة العرب: حسین ابن حائک (م۳۳۴ق)، به کوشش اکوع حوالی، صنعاء، مکتبة الارشاد، ۱۴۱۰ق.
۴۱. صورة الارض: محمد بن حوقل نصیبی (م۳۶۷ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۳۸م.
۴۲. عمارة المسجد النبوی: محمد هزاع شهری، قاهره، مکتبة القاهره، ۲۰۰۱م.
۴۳. فتوح البلدان: بلاذری (م۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
۴۴. الکافی: الکلینی (م۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۴۵. الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۴۶. کشتار مکه و آینده حرمین: ظفر بنگاش.
۴۷. لسان العرب: ابن منظور (م۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۴۸. محاضرات فی تاریخ العرب: صالح احمد علی، دار الکتب، ۱۹۸۱م.
۴۹. المخصص: علی بن اسماعیل ابن سیده (م۴۵۸ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۵۰. مرافق الحج و خدماتها المدنیه: ولید بن محمد جمیل، عربستان، توحید و بناء، ۱۴۱۹ق.
۵۱. المسالک و الممالک: ابراهیم فارسی اصطخری (م۳۴۶ق)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، ۱۳۸۱ق.
۵۲. المعارف: ابن قتیبه (م۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
۵۳. معالم المدینة المنوره: عبدالعزیز بن عبدالرحمن کعکی، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۴۱۹ق.
۵۴. معجم البلدان: یاقوت حموی (م۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
۵۵. معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م۴۸۷ق)، به کوشش سقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
۵۶. المفصل: جواد علی، دار ساقی، ۱۴۲۴ق.
۵۷. مکة و المدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول: احمد ابراهیم شریف، دار الفکر.
۵۸. موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م۱۲۹۰ق)، قاهره، دار الآفاق العربیه، ۱۴۲۴ق.
۵۹. وفاء الوفاء: سمهودی (م۹۱۱ق)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
ابوالفضل ربانی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «جزیرة العرب»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۶/۷.