توسل در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توسل از موضوعاتی است که در
آیات و
روایات اسلامی مورد توجه و سفارش قرار گرفته است و در میان
مسلمانان به ویژه
شیعیان جایگاه و اهمیت ویژهای دارد، در این نوشتار توسل از دیدگاه
قرآن مورد بررسی قرار میگیرد.
توسل
مصدر باب تفعل از
وسیله نیز از همین
ریشه اشتقاق یافته و به معنای چیزی است که شخص با آن به غیر نزدیک میشود
«
توسل» از ریشه و ماده «وسل» «و-س-ل» و در لغت به معنای
رغبت در نزدیک شدن به کسی یا چیزی است.
و همچنین به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی
علاقه و
رغبت میشود؛ میباشد.
و توسل شامل
شفاعت نیز میشود. «شفاعت» از ماده «شفع» به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند او است
و در مفهوم قرآنی، شخص گناهکار به خاطر پارهای از جنبههای مثبت (مانند:
ایمان،
عمل صالح و...) شباهتی با اولیاء الله پیدا میکند و آنها با کمکهای خود او را به سوی
کمال سوق میدهند و از پیشگاه خداوند تقاضای
عفو میکنند
به عبارت دیگر میتوان گفت: قرار گرفتن موجود قویتر و برتر در کنار موجود ضعیفتر و کمک نمودن به او در راه پیمودن مراتب کمال است.
توسل در اصطلاح به معنای رغبت داشتن و طلب نزدیکی به خداست که با واسطه قرار دادن اسماء و
صفات الهی،
قرآن، مقام و ذات اولیای الهی و
شفیع قرار دادن ایشان
انجام میشود. ایمان به خدا و
رسول وی،
جهاد و عباداتی مانند
نماز و
روزه البته هدف از توسل به معنای مزبور معمولاً رسیدن به حاجاتی چون
آمرزش گناهان، کسب کمالات معنوی، دستیابی به امور مادی مورد نیاز
و
نجات از شداید و گرفتاریهاست.
این آیات نشان میدهد که انسانهای صالح را میتوان وسیله برای استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. این توسل در
حقیقت توجه به خداست نه غیر خدا. متوسل شدن به افراد در حقیقت توسل به مقام روحانی آنهاست که
روح خود را
پرورش داده و به کمالاتی رسیدند. و روح برای بقاست نه برای
فنا. لذا میتوان به افرادی که در
قید حیات نیستند؛ متوسل شد.
عالم اهل تسنن در
کتاب «وفاء الوفا» مینویسد: مدد گرفتن و
شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از
پیامبر و از مقام و شخصیت او، هم پیش از
خلقت او مجاز است و هم بعد از
تولد و هم بعد از رحلتش و هم در
عالم برزخ و هم در
روز رستاخیز.
عمر بن خطاب میگوید:
حضرت آدم (علیهالسّلام) به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لی؛ خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا میکنم که مرا ببخش!
آیهای که به مسئله «توسل» اشاره دارد؛
آیه ۳۵
سوره مائده است که خداوند میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون»
ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزکاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به
خدا، انتخاب نمائید و در راه او
جهاد کنید، باشد که
رستگار شوید.
وسیله در آیه فوق، معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود؛ شامل میگردد. همانطورکه
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: بهترین چیزی که به وسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد؛ ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه او،
نماز،
زکات،
روزه،
حج،
صله رحم،
انفاق ... میباشد.
واژه وسیله دو بار در قرآن به کار رفته که در یک
آیه مؤمنان را به
تقوا و وسیلهجویی به سوی
خداوند فرمان داده
و در آیه دیگر به متوسل شدن بت پرستان به
ملائکه،
جنّ و اولیا از انس برای نزدیک شدن به خداوند اشاره شده است.
البته آنان برای نزدیک شدن به خود اینها، به
بتها و مجسمهها متوسل گشته، با انواع
قربانیها نیز به بتها
تقرّب میجستند. آنان به جهت مستقل دانستن وسیلههای مذکور در
ربوبیت و
پرستش آنها و نیز امید به رحمت و ترس از خشمشان دچار
شرک شده بودند.
برخی نیز این آیه
را با قطع نظر از آیات پیشین، ناظر به توسل
پیامبران به طاعات برای تقرب جستن به خداوند دانستهاند.
افزون بر آیات یاد شده، از مضمون آیات دیگری نیز میتوان به نحوی معنای
توسل را به دست آورد؛ نظیر فرمان به خواندن خداوند به وسیله
اسمای حسنای وی،
دستور خداوند به چنگ زدن به ریسمان الهی،
استغفار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای گناهکارانی که به حضور وی رفته، به وسیله او از خداوند
آمرزش بطلبند،
وسیله قرار دادن برادران
حضرت یوسف،
حضرت یعقوب (علیهماالسلام) را برای آمرزش و تقاضای استغفار از وی
و پذیرش
توبه حضرت آدم (علیهالسلام) از سوی پروردگار بر اثر توسل به کلماتی که از ناحیه وی تلقی کرد.
از دیدگاه
قرآن تقرّب به خدای متعالی با وسایل گوناگون، امکان پذیر است؛ از جمله با اسمای حسنای الهی که در
آیه ۱۸۰
سوره اعراف به خواندن خداوند به وسیله آنها فرمان داده شده: «والله الاَسماءُ الحُسنی فادعوهُ بِها» و در دعاهای پرشماری که از
اولیای الهی نقل گشته به آن عمل شده است
؛ همچنین از آیه ۱۰۳
سوره آل عمران برمیآید که توسل به
حبل الله نیز جایز است که به قرآن،
اهل بیت (علیهمالسلام) و طاعت تفسیر شده است.
چنان که در آیه ۱۶ آل عمران
ایمان وسیله درخواست بخشش گناهان از زبان
مؤمنان معرفی شده: «اَلَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اِنَّنا ءامَنّا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا»
و در آیه ۱۰
سوره حشر درخواست ایشان مبنی بر بخشش برادران ایمانی خود نیز گزارش شده است: «یَقولونَ رَبَّنَا اغفِر لَنا ولِاِخونِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمنِ».
با این حال در میان اقسام گوناگون توسل جواز یک قسم، مورد اختلاف و گفت و گو است و آن وسیله قرار دادن انسانهای صالح در پیشگاه خداوند برای دستیابی به
حاجات است که برخی به سبب
توهّم تنافی با
توحید، آن را جایز ندانسته اند؛ ولی این قسم نیز هرگز با توحید منافی نبوده،
عقل و نقل بر جواز آن حکم میکنند
، زیرا توسل به آنها با توجه به این حقیقت است که آنها
آیات الهی هستند و آنچه دارند از ناحیه خداست و هیچکس جز خدا ذاتا
خالق،
رازق و
مالک سود و زیان چیزی نیست
: «والَّذی هُوَ یُطعِمُنی و یَسقین».
در این صورت طلب حاجت فقط از خداست؛ لیکن از راه وسایطی که
مراتب معنوی والایی را بر اثر
بندگی خدا پیموده، ما را به اذن خدا به رحمت و
مغفرت الهی نزدیک میکنند
و در حقیقت متوسل شدن به آنان،
توسل به جایگاهی است که نزد خداوند دارند
، چنان که
قرآن کریم حضرت موسی و
حضرت عیسی علیهماالسلام را صاحب
جاه و منزلت
نزد خدا معرفی کرده
و ناگفته پیداست که مقام
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از همه پیامبران برتر است: «ومِنَ الَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحمودا»،
«ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی»
و همان گونه که در امور مادی و طبیعی مانند برطرف شدن
گرسنگی به غذا توسل میجوییم، در امور معنوی چون
تقرب به خداوند به علل برتر یعنی
انبیا و
اولیا توسل پیدا میکنیم، زیرا خداوند دنیا را دار وسایط و اسباب قرار داده
و آنان مجرای
فیض الهیاند
،
بر این اساس توسل و
خضوع و
تواضع در
عتبات مقدسهای که خاک آنها جسد مطهر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا
معصوم (علیهالسلام) یا ولیّی از صالحان را در آغوش خود گرفته، در حقیقت توسل و خضوع و تواضع برای خالق ایشان است و آنان همچون
نماز و
روزه و دیگر عبادات و طاعاتی که به فرمان خدا
به آنها توسل جسته میشود وسیلهای بیش نیستند و با توجه به
حیاتی که نزد پروردگار خود دارند: «بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون»
به
مشاهد خویش توجه میکنند و
زائران خود را میبینند و صدایشان را شنیده، برای آنان
استغفار میکنند
،
از این رو در
جوامع روایی احادیث پرشماری از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شده که مسلمانان را به
زیارت قبر خویش ترغیب کرده و فرموده است که هرکس قبر مرا زیارت کند مانند کسی است که مرا در حال حیات زیارت کرده است.
در آداب زیارت آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در کتب
اهل سنت آمده که زائر باید با این باور که در حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و او در قبر خود زنده و به
اذن خدا بر ظاهر و باطن خلق آگاه است رو به قبر بر وی
سلام کند.
جواز اینگونه توسل از نظر
قرآن مسلم است، از این رو در
آیه ۳۵
سوره مائده مؤمنان را به وسیلهجویی به سوی خداوند ترغیب کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا الله وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ...».
بعضی در آیه یاد شده
وسیله را به هر کار و هر چیزی که عامل نزدیکی به خدا گردد معنا کردهاند که مهمترین آنها
ایمان به خدا و رسول و جهاد و
عباداتی مانند نماز و روزه است.
در آیه ۴۵
سوره بقره به کمک گرفتن از
صبر و
نماز فرمان داده شده است، برخی از روایات نیز در تفسیر آیه ۳۵
سوره مائده
امام را از روشن ترین مصادیق وسیله دانسته اند.
بر اساس آیه ۶۴
سوره نساء نیز کسانی که به خویشتن
ظلم (نافرمانی خدا) کردهاند چنانچه به حضور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بروند و با
توسل به وی از گناهان خویش
آمرزش بخواهند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز برای آنها آمرزش بطلبد، خداوند را توبهپذیر و مهربان خواهند یافت
: «ولَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا الله واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا الله تَوّابًا رَحیما».
گفتنی است که یکی از راههای
توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
درود فرستادن بر ایشان است، چنان که خداوند پس از درود فرستادن خود و
ملائکه به مؤمنان فرمان میدهد تا بر وی درود بفرستند: «اِنَّ الله و مَلئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبیِّ یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلَیهِ وسَلِّموا تَسلیما»،
از این رو باید گفت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با وجود درود خدا و ملائکه بر وی نیازی به درود مردم ندارد، بلکه این مردم هستند که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) محتاج اند، چرا که خداوند او را
بابی قرار داده که تنها از آن طریق بندگان را میپذیرد و درود فرستادن بر وی را وسیله
قرب و نزدیکی به خویش قرار داده است.
ممکن است منکران توسّل بگویند:
آیه ۶۴
سوره نساء توسل را با قیودی خاص تجویز میکند؛ مانند توسّل به شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نه دیگران، در زمان
حیات آن حضرت نه پس از
رحلت وی، در حضور آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و از نزدیک نه از راه دور و تنها در مورد طلب استغفار نه امور دیگر؛
ولی هیچیک از این استثناها صحیح نیست، زیرا با پذیرفتن جواز
اصل توسل بنای این ادّعا که توسل ذاتا
شرک و با توحید منافی است فرو میریزد، چون اگر توسل از جهت عقلی شرک باشد نباید تخصیص بردار باشد و چنانچه توسل به معنای طلب استغفار
جایز است باید در سایر موارد نیز جایز باشد و اگر توسل به شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اشکالی ندارد نباید توسل به دیگر
اولیای الهی اشکال داشته باشد و چنانچه در زمان حیات
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و حضور وی توسل به او جایز است باید پس از رحلت وی و از راه دور نیز جایز باشد.
برخی توسل به دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
شفاعت او را تنها در زمان حیات وی جایز و پس از رحلت آن حضرت و نیز توسل به مقام و ذات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را چه در زمان حیات و چه هنگام
وفات ممنوع دانسته اند
و برای اثبات آن به سخن
عمر بن خطاب در زمان
خشکسالی استناد کردهاند.
که گفت: پروردگارا هرگاه با
قحطی و سختی مواجه میشدیم به پیامبر تو (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
توسل میجستیم (و در نقلی دیگر در
زمان خلیفه دوم سالی قحطی شد،
بلال به همراه عدهای از
صحابه بر سر
قبر پیامبر آمد و چنین گفت یا رسول الله! استسق لامتک... فاعفم قد هلکوا...» ای پیامبر! از خدایت برای امتت
باران بفرست که ممکن است همه هلاک شوند.
) اکنون به
عموی وی متوسل میشویم تا آن را از ما دور کنی.
با وجود
روایات زیاد در کتابهای اهل تسنن باز هم گروهی از آنان به مسئله توسل و شفاعت خرده میگیرند و آن را
انکار میکنند و آن را نوعی
استقلال در مقابل خداوند تلقی میکنند. در حالی که از این جمله غافل هستند که متوسل شدن به
انبیاء و
ائمه (علیهمالسّلام) در حقیقت متوسل شدن به خداست. و آنها عملی را جز با
رضایت و
اذن خداوند انجام نمیدهند.
«قل لا املک لنفسی ضرا ولا نفعا الا ما شاء الله؛
بگو! من برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، مگر آن چه خدا بخواهد».
علاوه بر این، توسل، روح
امید را افزایش روح
یاس را کاهش و ایجاد
رابطه معنوی با خدا و
اولیاء الله و تحصیل
رضایت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود میآورد.
این استناد بر این فرض مبتنی است که مراد عمر، توسّل به دعا و
شفاعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده است نه مقام و
ذات ایشان، در حالی که ظاهر عبارت «توسّلنا إلیک بنبیّنا» توسّل به جاه،
مقام و ذات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است نه
دعا و شفاعت او.
افزون بر این با توجه به موضوع
روایت که خواندن
نماز استسقا می باشد، واگذاری آن به شخصی که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
قرابت دارد، توسل به جاه و مقام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به شمار میرود و گرنه خود
خلیفه باید متولّی آن میشد.
گواه بر این مطلب آن است که خود جناب
عباس در دعای نماز،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را وسیله قرار داده، گفت: خدایا مردم مرا برای نسبتی که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دارم مقدم داشتند، با حفظ
آبروی من، آبروی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را حفظ کن
همچنین
صحابه و
تابعین ایشان هرگز منکر
توسّل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چه در حال حیات و چه بعد از وفات وی نبوده اند، چنان که توسل مردم
مدینه هنگام خشکسالی به
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با هدایت
عایشه صورت گرفت
یا در زمان
خلافت عمر که مردم دچار قحطی شدند،
بلال بن حرث کنار قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رفت و خطاب به ایشان گفت: برای امّت خود از خدا
باران بخواه، زیرا همه در معرض نابودیاند و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
رؤیا به او فرمود: باران خواهد بارید
یا در زمان خلافت
عثمان بن عفّان شخصی حاجت خود را با
عثمان بن حنیف در میان گذاشت. عثمان به او گفت:
وضو بگیر و در
مسجد نماز بگزار. سپس به
وسیله پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از پروردگار
حاجت خود را بخواه.
برخی توسل به مرده را خطاب به معدوم و از اینرو آن را
قبیح و
لغو دانسته اند،
در حالی که این سخن با صریح
قرآن مخالف است که کشته شدگان را زندههایی دانسته که نزد خدا روزی میخورند
و نیز مخالف با سخن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است که بنابر
روایات صحیح کنار
چاه بدر ایستاد و کشتهشدگان را مخاطب قرار داد و با آنان سخن گفت و در پاسخ اشکال برخی فرمود: شما شنواتر از آنان نیستید
؛
همچنین با این اعتقادِ شخص
ابن عبدالوهاب نیز مخالف است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از رحلت، به
رفیق اعلی پیوسته است.
توسل
اعرابی به قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بنابر نقل عتبی و روا شدن حاجت وی نمونهای از موارد پرشماری است که در عصر
صحابه و
تابعان اتفاق افتاده و جواز آن نیز با
انکار از سوی احدی روبه رو نشده است
؛
همچنین
سیره مستمر
مسلمانان بر این بوده که از دور و نزدیک
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را مخاطب قرار داده، بر وی
سلام میکنند
، چنان که
تحیّت بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
نماز واجب است
و این با گمان معدوم شدن ایشان بعد از رحلت ناسازگار است،
از این رو پیشوایان
اهل سنت مانند
شافعی افزون بر
توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، توسل به خاندان ایشان (علیهمالسلام) را نیز جایز شمرده، خود به آنان در موارد متعددی متوسل میشده
و ابراز
محبت شدید وی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و خاندان او زبانزد بوده است.
برخی محققان اهل سنت پیشینه
توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را، زمان
حضرت آدم (علیهالسلام) دانسته، به گونه ای که جواز آن هرگز مورد تردید و انکار نبوده است، چنان که در
روایات اهل سنت آمده که حضرت آدم با توسل به
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به درگاه خداوند
توبه کرد
با اینکه ایشان هنوز به دنیا نیامده بودند،
بنابراین توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و همچنین
اهل بیت (علیهمالسلام) مخصوص
شیعه نیست، بلکه در میان سایر مذاهب نیز امری مسلم بوده است، چنان که عباراتی مانند: «اللهم إنی أتوجّه إلیک بنبیّک محمد، یا محمد! إنی توجهت بک» که بیانگر توسل به جاه و مقام پیامبراند (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
آداب زیارت آن حضرت در منابع
اهل سنت آمدهاند
،
جز آنکه عدهای از
یهودیان که
کینه شدیدی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در دل داشتند با رحلت ایشان،
حرمت و جاه آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را از بین رفته پنداشتند و نسلهای بعدی آنان بر این پندار
اصرار ورزیدند
، با اینکه یهودیان خود به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قبل از
بعثت وی توسل میجستهاند،
در هر حال با وجود اینکه از علمای
سلف کسی به حرمت توسل قائل نبوده و نیز آن را از
مسائل اعتقادی به شمار نیاورده است
ابن تیمیه در قرن هشتم و همچنین پیروان وی با
بدعت و
شرک دانستن
توسل و استدلال بر آن به
آیه «ما نَعبُدُهُم اِلاّ لِیُقَرِّبونا اِلَی الله زُلفی»
و آیاتی که از خواندن جز خدا نهی یا سرزنش کرده اند، به تثبیت پایههای این
اعتقاد نادرست پرداختند؛ مانند تمسک به آیات «فَلا تَدعوا مَعَ الله اَحَدا»،
«اِنَّ الَّذینَ تَدعونَ مِن دونِ الله عِبادٌ اَمثالُکُم»،
«والَّذینَ تَدعونَ مِن دونِهِ ما یَملِکونَ مِن قِطمیر اِن تَدعوهُم لا یَسمَعوا دُعاءَکُم ولَو سَمِعوا مَااستَجابوا لَکُم ویَومَ القِیمَةِ یَکفُرونَ بِشِرکِکُم»
و «ویَعبُدونَ مِن دونِ الله ما لا یَضُرُّهُم ولا یَنفَعُهُم ویَقولونَ هؤُلاءِ شُفَعؤُنا عِندَ الله».
اینان به این نکته توجه نکردند که هرگز در توسلِ به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، وی مورد
پرستش و نیز
دعا و درخواست قرار نمیگیرد، بلکه آن حضرت تنها وسیله درخواست از خداوند است
و همه
شیعیان بر این باورند که اگر کسی به
الوهیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا
ائمه (علیهمالسلام) اعتقاد داشته باشد یا آنها را شریک خدا در صفات و افعال بداند، مشرک و
نجس است و باید از او اجتناب شود.
اعتقاد ابن تیمیه از همان ابتدا و در زمان خود وی به شدت مورد
نقد و اعتراض واقع شد، تا آنجا که برخی آن را
بدعتی بزرگ
و فریب عوام دانستند.
در سدههای اخیر نیز اعتقاد مزبور تحت تأثیر جریان مرموز و رو به رشد
وهابیت، بیش از پیش مورد توجه و انتقاد قرار گرفته (سقاف، سید حسن بن علی، آراء اهل السنة فی ابن تیمیه؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، (م. ۱۳۷۱
ق.))
و بر جواز
توسل به مقام و جاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از سوی محققان
اهل سنت تأکید شده
و
آلوسی بازگشت آن را توسل به صفتِ محبت تام و رحمت الهی نسبت به ایشان دانسته است.
بنا به نقل
ابن کثیر، ابن تیمیه اواخر، در مجلسی با حضور علما به جواز
توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اقرار کرده؛ ولی بر انکار جواز
استغاثه به ایشان اصرار ورزیده و این در حالی است که توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، استغاثه به وی و
شفاعت جستن از ایشان به ویژه هنگام سختیها
مستحب مؤکد بوده، سیره علما، بزرگان و
اهل ایمان نیز بر آن بوده است،
چنان که عالمان بزرگ
حنبلی در نوشتههای فقهی خود به
استحباب توسل به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تصریح کرده و
فتوا به استحباب آن را از امام
احمد حنبل نقل کرده اند.
بر اساس نقل ابن کثیر،
ابن تیمیه خود نیز در رسالهای که درباره استغاثه نگاشته به جواز
استغاثه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در محدوده مقدورات خلق قائل بوده است.
گفتنی است که برخی از مخالفان توسل به پیامبر و
اهل بیت (علیهمالسلام)، آن را نوعی
امتحان الهی برای سنجش
توحید بندگان دانسته و در عین حال برای جواز توسل به اعمال به
حدیث غار تمسک جستهاند که بر اساس آن، سه نفر با توسل به اعمال صالح خویش از درون
غاری که در آن حبس شده بودند نجات یافتند.
اینان توضیح ندادهاند که چگونه توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
شرک و وسیله
امتحان، ولی توسل به اعمال عین توحید است و آیا ارزش اعمال نزد
خدا بیشتر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و بندگان صالح اوست؟
در
قرآن کریم نمونههایی از توسل بیان شده است؛
مانند اینکه
حضرت آدم (علیهالسلام) برای پذیرش
توبه خویش، کلماتی را از پروردگارش دریافت کرد و به وسیله آنها توبه اش پذیرفته شد: «فَتَلَقّی ءادَمُ مِن رَبِّهِ کَلِمتٍ فَتابَ عَلَیهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم».
برخی مفسران در تفسیر
آیه یاد شده گفته اند: منظور از کلمات، آیه «رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا واِن لَم تَغفِر لَنا وتَرحَمنا لَنَکونَنَّ مِنَ الخسِرین»
است که توبه حضرت آدم (علیهالسلام) با این
نیایش و
اعتراف پذیرفته شد
؛
ولی این
تفسیر صحیح نیست، زیرا چنانکه از آیات
سوره بقره برمیآید، توبه حضرت آدم (علیهالسلام) پس از
هبوط به زمین بوده است، زیرا در این آیات ابتدا از لغزش آنها و خروجشان از جایگاهی که در آن بودهاند و هبوط ایشان به
زمین سخن به میان آمده: «... فَاَزَلَّهُمَا الشَّیطنُ عَنها فَاَخرَجَهُما مِمّا کانا فیهِ وقُلنَا اهبِطوا بَعضُکُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ...»
و سپس به تلقی کلمات از سوی
پروردگار و قبولی توبه وی پرداخته شده است: «فَتَلَقّی ءادَمُ مِن رَبِّهِ کَلِمتٍ...»،
در حالی که کلماتی را که بر اساس آیه ۲۳
سوره اعراف آدم و حوا به آن تکلم کردهاند پیش از هبوط و در
بهشت آموخته بودند، زیرا در آیات
سوره اعراف ابتدا به
توبیخ آدم و حوا از جانب خدا، سپس به
پشیمانی آنها و آن گاه به خروج آنها از بهشت اشاره شده است: «ونادهُما رَبُّهُما اَلَم اَنهَکُما عَن تِلکُمَا الشَّجَرَةِ... قالا رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا... قالَ اهبِطوا بَعضُکُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ...».
مقصود از کلمات در آیه ۳۷
سوره بقره به گفته بسیاری از مفسران
پنج تن آل عبا (
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
علی،
فاطمه و
حسن و
حسین (علیهمالسلام) هستند که حضرت آدم (علیهالسلام) خدا را به حق آنها خوانده است.
این مطلب در روایات
شیعه و
سنّی نیز آمده است.
برخی مفسران در تأیید این تفسیر گفته اند:
تلقی به معنای قبول با استقبال و روی آوردن است و جمله «فَتَلَقّی ءادَم» بدین معناست که
حضرت آدم (علیهالسلام) این کلمات را از ناحیه خدا گرفته و پیش از توبه به آنها آگاه شده است.
از سوی دیگر حضرت آدم (علیهالسلام) همه اسما را از پروردگارش آموخته بود: «و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها...»
و شأن علم مذکور از بین بردن هر
ظلم و
معصیت و اصلاح هر مفسدهای است، زیرا خداوند در برابر سخن
فرشتگان که به
خلیفه بودن حضرت آدم (علیهالسلام) در زمین اعتراض داشتند: «قالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها ویَسفِکُ الدِّماءَ...»
تنها به
علم وی به اسما اشاره کرده است.
از طرفی حقیقت این اسما موجودات عالیهای هستند که در پس پرده آسمانها و زمین غایب و واسطههایی برای فیضهای الهی به مادون خود هستند و هیچ جوینده کمالی جز به برکت ایشان به آن کمال نمیرسد، چنان که در برخی
روایات آمده که حضرت آدم (علیهالسلام) شبحهایی از
اهل بیت علیهمالسلام و انوار ایشان را هنگام تعلیم اسما دید،
بنابراین خداوند از همین حقایق اسما در آیه ۳۷
سوره بقره به صورت مبهم در قالب
صیغه نکره با واژه «کلمات» یاد کرده است، چنان که در
قرآن «کلمه» صریحا بر موجود عینی مانند
حضرت عیسی (علیهالسلام) اطلاق شده است: «بِکَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَی ابنُ مَریَمَ».
بر اساس آیه ۹۷
سوره یوسف زمانی که گناهان
برادران یوسف آشکار شد، آنها نیز برای توبه از گناهان خویش
حضرت یعقوب (علیهالسلام) را
وسیله قرار داده، و به پدرشان گفتند: ای
پدر! از خدا
آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. «یاَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا کُنّا خطِٔن».
و از آیات دیگر نیز استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خداوند و درخواست
حاجت از خداوند به خاطر آن وسیله، به هیچ وجه ممنوع نیست همانطور که
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) از خداوند برای عمویش، طلب
استغفار کرد، قرآن آیه ۱۱۴
سوره توبه میفرماید: «و ما کانَ استِغفارُ اِبرهیمَ لِاَبیهِ...»
که تأثیر دعای
پیامبران را درباره دیگران تأیید میکند.
و استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط به خاطر وعدههایی بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند) اما هنگامی که برای او روشن شد که وی
دشمن خداست از او بیزاری جست، چرا که ابراهیم
مهربان و
بردبار است».
البته در صورتی که شخص با عمل به تکالیف و پیروی از دستورات الهی شایستگی آمرزش پیدا نکند
استغفار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز برایش سودی نخواهد داشت. «سَواءٌ عَلَیهِم اَستَغفَرتَ لَهُم اَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ الله لَهُم».
توسل؛
توسل (قرآن)؛
ربوبیت در توسل (قرآن)؛
پیشینه توسل؛
اهمیت توسل (قرآن)؛
تظاهر به توسل (قرآن).
آراء اهل السنة فی ابن تیمیه، السید حسن بن علی السقاف؛ ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم، الحافظ بن الصدیق المغربی، به کوشش حسن السقاف، عمان، دارالامام النووی، ۱۴۱۲
ق؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، (م. ۴۶۳
ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲
ق؛ اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰
ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸
ق؛ الاغاثه، حسن بن علی السقاف، عمان، مکتبة النووی، ۱۴۱۰
ق؛ الانتصار اهم مناظرات الشیعة فی شبکات الانترنت، العاملی، بیروت، دارالسیرة، ۱۴۲۱
ق؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵
ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۱۸
ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰
ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳
ق؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴
ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸
ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷
ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵
ق؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱
ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵
ق؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶
ق.)، قم، آل البیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۴
ق؛ تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰
ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م. ۳۰۷
ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷
ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۱۹
ق؛ تفسیر القرآن الکریم، خمینی، سید مصطفی (م. ۱۳۵۶ش.)، نشر آثار الامام قدس سره، ۱۴۱۸
ق؛ تفسیر کنزالدقایق، المشهدی (م. ۱۱۲۵
ق.)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱
ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴
ق.)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳
ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۱
ق؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲
ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ التوسل بالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم وجهلة الوهابیین، ابوحامد بن مرزوق، استانبول، مکتبة اشیق، ۱۳۹۶
ق؛ التوسل المشروع و التوسل الممنوع، عبدالعزیز بن باز، محمد العیثمین، الرئاسة العامة لهیئة الامر بالمعروف والنهی عن المنکر؛ التوسل والوسیله، ابن تیمیه (م. ۷۲۸
ق.)، به کوشش الشاویش، بیروت، المکتبة الاسلامی، ۱۳۹۰
ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰
ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵
ق؛ حاشیة رد المحتار، ابن عابدین (م. ۱۲۵۲
ق.)، به کوشش مکتبة البحوث، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵
ق؛ حواشی الشروانی، الشروانی و العبادی (م. ۱۱۱۸
ق.)، بیروت، داراحیاءالتراث العربی؛ الدرر السنیه، احمد زینی دحلان (م. ۱۳۰۴
ق.)، استانبول، مکتبة ایشیق، ۱۳۹۶
ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱
ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۳۶۵
ق؛ دفع الشبه عن الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، الحصنی الدمشقی (م. ۸۲۹
ق.)، به کوشش گروهی از علماء، القاهرة، دار احیاء الکتاب العربی، ۱۴۱۸
ق؛ دلائل النبوه، البیهقی (م. ۴۵۸
ق.)، به کوشش عبد المعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵
ق؛ دیوان الامام الشافعی، (م. ۲۰۴
ق.)؛ رفع المناره، محمود سعید ممدوح، عمان، دارالامام النووی، ۱۴۱۶
ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰
ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷
ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴
ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ الزیارة والتوسل، صائب عبدالحمید، قم، الرسالة، ۱۴۲۱
ق؛ سنن الدارمی، الدارمی (م. ۲۵۵
ق.)، احیاء السنة النبویه؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸
ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شفاء السقام، تقی الدین السبکی (م. ۷۵۶
ق.)، به کوشش الحسینی الجلالی، ۱۴۱۹ق؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی (م. ۵۰۶
ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱
ق؛ شواهد الحق، یوسف النبهانی (م. ۱۳۵۰
ق.)؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶
ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱
ق؛ صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱
ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیثمی (م. ۹۷۴
ق.)، به کوشش عبدالرحمن بن عبدالله و کامل محمد، لبنان، الرسالة، ۱۴۱۷
ق؛ العقیدة الاسلامیه، السبحانی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۹
ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲
ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳
ق.)، دار الفکر؛ فتح الوهاب، زکریا بن محمد الانصاری (م. ۹۳۶
ق.)، به کوشش دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸
ق؛ فیض القدیر، المناوی (م. ۱۰۳۱
ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵
ق؛ فی ظلال التوحید، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۲
ق؛ قاموس قرآن، علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ ش؛ کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱
ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸
ق؛ کشف الارتیاب، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱
ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲
ق؛ کشف الشبهات، محمد بن عبدالوهاب (م. ۱۲۰۶
ق.)، مکتب الرس؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱
ق.)، قم، الادب الحوزه، ۱۴۰۵
ق؛ متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸
ق.)، قم، بیدار، ۱۴۱۰
ق؛ مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵
ق.)، به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸
ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸
ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶
ق؛ مجمع الزوائد، الهیثمی (م. ۸۰۷
ق.)، به کوشش العراقی و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲
ق؛ مجموع الفتاوی، ابن تیمیه (م. ۷۲۸
ق.)، به کوشش عبدالرحمن بن محمد، مکتبة ابن تیمیه؛ المجموع فی شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶
ق.)، دار الفکر؛ المزار، الشهید الاول (م. ۷۸۶
ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی (عج)، ۱۴۱۰
ق؛ مسند ابی داود الطیالسی، سلیمان بن داود (م. ۲۰۳
ق.)، بیروت، دارالحدیث؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱
ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰
ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵
ق؛ المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰
ق.)، ابراهیم الحسینی، قاهرة، دارالحرمین، ۱۴۱۵
ق؛ المعجم الصغیر، الطبرانی (م. ۳۶۰
ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷
ق.)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۳۷۷
ق؛ المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م. ۶۲۰
ق.)، و عبدالرحمن بن قدامة (م. ۶۸۲
ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ المقنعه، المفید (م. ۴۱۳
ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق؛ مناظرات فی العقائد والاحکام، عبدالله الحسن، دلیل، ۱۴۲۱
ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲
ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳
ق؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵
ق.)، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ ینابیع الموده، القندوزی (م.
۱۲۹۴ ق.)، به کوشش علی جمال اشرف، تهران، اسوه، ۱۴۱۶
ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله «توسل». سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «توسل در قرآن»۹۴/۱۲/۱۲.