تلبیه (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تلبیه به معنای جواب مثبت دادن و لبیک گفتن، یکی از اصطلاحات فقهی و یکی از اعمال واجب
حج است.
فرشتگان آسمان در اطراف
عرش الهی و پیامبران بزرگ از
حضرت آدم ،
ابراهیم و
موسی (علیهمالسلام) تا
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در اجابت دعوت
خداوند تلبیه گفتهاند. برای تحقق
احرام در
حج و
عمره یکبار تلبیه
واجب و شرط صحت احرام است که باید به هنگام نیت احرام، به
زبان عربی صحیح ادا شود.
«تلبیه» از ریشه «ل ـ ب ـ ی» یا «ل ـ ب ـ ب» به معنای ثابت بودن، مقیم شدن و ماندن در یک مکان است. این
مصدر به معنای اجابت، پاسخ مثبت دادن، و لبّیک گفتن است.
افزون بر این، ماده «ل ـ ب ـ ب» به معنای خالص و چکیده یک چیز است. به
عقل «لُبّ» و به فرد
عاقل «لبیب» گفتهاند.
بر این اساس، معنای واژه «لبّیک» در پاسخ هر ندا دهنده، این است: «
اخلاص من برای تو است یا من مقیم بر
طاعتِ تو هستم.»
در باور شماری از محققان، مصدر تلبیه مشتق از «
لبّیک» است.
برخی واژهشناسان «لبّیک» را اضافه «لَبَّین» به کاف خطاب دانستهاند. در باور آنها، از جمله
سیبویه، لبّین تثنیه «لَبّ» و متضمن معنای تکثیر، یعنی اقامتی پس از اقامت است. ولی بعضی آن را از ریشه «ل ـ ب ـ ی» و اضافه «لَبّی» به کاف خطاب میدانند.
برخی نیز آن را کلمهای مستقل و جامد دانستهاند که در پاسخ ندا دهنده به کار میرود.
در اصطلاح فقیهان، «تلبیه» یعنی بر زبان راندن جملاتی ویژه شامل لبیک به خداوند که هنگام احرام حج و عمره یاد میشود. از جمله واژگان مرتبط با تلبیه، «اهلال» به معنای تلبیه با صدای بلند است.
بر پایه منابع تاریخی
و حدیثی،
فرشتگان خداوند نخستین لبیک گویان در پیرامون عرش خداوند بودهاند. در منابع به تلبیه حضرت آدم (علیهالسلام)،
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و افراد و موجودهای دیگر همراه با ایشان،
حضرت نوح،
حضرت هود،
حضرت صالح،
حضرت موسی،
حضرت عیسی،
حضرت یونس و شماری از
پیامبران بنیاسرائیل تصریح شده است. در تلبیه همه آنها، تعبیر «لبیک» دیده میشود؛ هر چند عباراتشان در جزئیات تفاوتهایی دارند.
بر پایه منابع تاریخی
و حدیثی
و تفسیری،
در
روزگار جاهلیت در میان اعراب، تلبیه
پیامبران خداوند به صورت تحریف شده و شرکآلود درآمده بود و هر یک از قبایل گوناگون
جزیرة العرب از جمله
تمیم،
ربیعه،
اسد،
غطفان و
قریش تلبیهای خاص داشت. برای نمونه، تلبیه قریش چنین بود: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ؛ لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ الّا شَریکٌ هُوَ لَکَ تَملِکُهُ وَ ما مَلَکَ». نیز آنان برای هر یک از بتهای مشهور تلبیهای ویژه داشتند.
پس از
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
نزول قرآن،
آیات متعدد در نفی
شرک و ممنوعیت تلبیههای روزگار جاهلیت نازل شد؛ از جمله: «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یکُنْ لَهُ شَرِیکٌ
فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یکُنْ لَهُ وَلِیّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً
»؛ «هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ اَیمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ
فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ
»؛ «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیرَ مُشْرِکِینَ بِهِ
» به باور مفسران، این آیات در نفی تلبیه مشرکان که در تلبیه برای خدا شریک برمیشمردند، نازل شده است.
برخی از مفسران نیز آیه ۱۷
سوره توبه را که از گواهی
مشرکان بر
کفر خود سخن گفته، اشاره به تلبیه مشرکان دانستهاند:
«مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ اَنْ یعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِینَ عَلَی اَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ».
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تلبیه صحیح و توحیدی را به
مسلمانان آموخت
که عبارت است از: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.» ایشان در تلبیه خود همین جملات را ادا میکرد.
بر پایه منابع تاریخی
و حدیثی،
هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
حجة الوداع از
منطقه شجره به
بیداء رسید، تلبیه گفت. ایشان عبارت «لَبَّیکَ ذَا المَعارِجِ لَبَّیکَ» را نیز بسیار تکرار میکرد.
آوردهاند که ایشان پس از سوار شدن بر مرکب، بر بالای بلندی رفتن، پایین رفتن از سرازیری، در پایان
شب، و نیز پس از اقامه هر
نماز، تلبیه میگفت.
بر پایه حدیثی از
امام صادق (علیهالسلام)، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پی آغاز سفر
حج از
مدینه به سوی
مکه، در
منطقه ذی الحلیفه آنگاه که به بیداء رسید، تلبیه گفت. نیز هنگام
غروب روز ترویه (هشتم
ذیحجه) در مکه به مسلمانان امر فرمود که تلبیه گویند. سپس ایشان همراه اصحابش تلبیهگویان از مکه بیرون آمد و به سوی
منا حرکت کرد و هنگام رفتن به
مسجد در منا، تلبیه را قطع کرد.
در احادیث
اهل سنت آوردهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گفتن تلبیه را هنگام رمی
جمره عقبه در منا ادامه داد.
از جمله موارد و حکمتهای تلبیه که در منابع آمده، از این قرار است: پاسخ بندگان به ندای خداوند در آزادی احرامگزاران از
آتش،
پاسخ بندگان به ندای حضرت ابراهیم (علیهالسلام) که به فرمان خداوند مردم را به حج فراخواند،
پاسخ حضرت موسی (علیهالسلام) به ندای خداوند،
آمرزش گناهان با تلبیه،
تصمیم به سخن گفتن برای خدا و در راه اطاعت او و خودداری از هرگونه
گناه،
گزینش تلبیه از سوی خداوند به عنوان یکی از شاخصهای مناسک حج،
انتخاب تلبیه به عنوان شعار حج
و
احرام.
آوردهاند که امام صادق (علیهالسلام) هنگام تلبیه حالش دگرگون میشد و صدایش به لرزه میافتاد و در پاسخ این پرسش که چرا لبیک نمیگوید، فرمود: «میترسم خداوند به من جواب رد دهد و بفرماید: لا لبیک و لا سعدیک».
مهمترین احکام فقهی تلبیه از دیدگاه فقیهان امامی و اهل سنت، در عناوین ذیل درخور بررسی است:
در باور مشهور فقیهان امامی، برای تحقق احرام در
حج و
عمره تمتع و
حج افراد و
عمره مفرده، یک بار تلبیه
واجب و شرط صحت احرام است؛ ولی در
حج قران، حجگزار برای انعقاد احرام میان تلبیه و
اشعار و تقلید مخیر است.
شماری از فقیهان پیشین امامی انعقاد حج قران را نیز تنها با تلبیه دانستهاند.
پشتوانه وجوب تلبیه برای احرام،
آیه ۱۹۷
سوره حجّ همراه با احادیثی است که وجوب حج را در آیه به وجوب تلبیه تفسیر کردهاند.
روایات دیگری هم تلبیه را موجب انعقاد احرام و شرط صحت آن قلمداد نمودهاند.
فقیهان شافعی
و فقیهان حنبلی
بدین استناد که تلبیه
ذکر است و ذکر در مناسک حج واجب نیست، تلبیه را
مستحب شمردهاند؛ ولی فقیهان مالکی
به پشتوانه روایات حکایتگر تلبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
آن را واجب دانستهاند. فقیهان حنفی با قیاس تلبیه در حج به
تکبیرة الاحرام در نماز، بر آنند که تلبیه با نیت تلبیه یا گفتن یکی از ذکرهای لا اله الا الله، الحمد لله و سبحان الله یا تقلید منعقد میگردد
؛ ولی گفتن عبارات تلبیه را مستحب میدانند.
در باور مشهور فقیهان امامی
و اهل سنت،
بدین استناد که حج بدون تلبیه صحیح است،
تلبیه از
ارکان حج و
عمره به شمار نمیرود؛ ولی شماری از فقیهان امامی
به پشتوانه احادیث
و نیز تشبیه تلبیه در حج به تکبیرة الاحرام در
نماز، بر این باورند که تلبیه در حج و عمره،
رکن به شمار میرود.
در باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث
صیغه تلبیه واجب چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.»
البته در منابع فقهی امامیان، عباراتی دیگر نیز به عنوان صیغه تلبیه واجب یاد شده است؛ از جمله: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَهَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ.»
؛ «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.»
برخی این سخن را دیدگاه بیشتر متاخران شمردهاند.
«لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»
؛ «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ وَالمُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ اَو حَجَّةٍ مُفرَدَهٍ تَمامُها عَلَیکَ لَبَّیکَ».
دیدگاههای دیگری نیز در زمینه وجوب پنج یا شش بار لبیک، یاد گشته که در منابع متاخر ضعیف شمرده شده است.
نیز به پشتوانه احادیث،
گفتن برخی تعابیر مشتمل بر لبیک پس از تلبیه واجب، مستحب است، از جمله: «لَبَّیکَ ذَا لمَعَارِجِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ دَاعِیاً اِلَی دارِ السَّلامِ لَبَّیکَ.»
و «لَبّیکَ اتَقَرَّبُ الَیکَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ بِحَجَّةٍ وَ عُمرَهٍ لَبَّیکَ.»
به باور فقیهان اهل سنت، به پشتوانه احادیث،
صیغه اصلی تلبیه چنین است: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، انَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ لَکَ وَالمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ»
برخی این عبارت را اجماعی شمردهاند.
در باور فقیهان حنفی،
افزودن عباراتی دیگر نیز مستحب است؛ همچون: «لَبَّیکَ ذِی المَعَارِجِ لَبَّیکَ» یا «لَبَّیکَ مَرهوبٌ مِنهُ وَ مَرغوبٌ الَیکَ وَ النُّعمَی وَالفَضلُ وَ الحُسنُ لَکَ لَبَّیکَ لَبَّیکَ.» در باور فقیهان مالکی
افزودن این عبارات بر تلبیه،
مکروه و نیفزودن آن مستحب است؛ ولی در باور فقیهان شافعی
افزودن آن
مباح و نیفزودن آن مستحب است. فقیهان حنبلی
هر دو کار را مباح دانستهاند. پشتوانه آنان، گزارشهایی از تلبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
صحابه است.
شماری از فقیهان امامی به پشتوانه احادیث
و نیز
اصل برائت (واجب نبودن تقارن تلبیه با نیت احرام)
بر آنند که تاخیر تلبیه از هنگام پوشیدن
لباس احرام و نیت آن، جایز است.
آنان در باره هنگام آغاز تلبیه، دیدگاههای متفاوت دارند؛ از جمله:
استحباب تاخیر تلبیه تا هنگام رسیدن به
منطقه بیداء برای شخص سواره و پیاده یا تنها برای شخص سواره در صورت احرام از
مسجد شجره؛ تلبیه پس از برداشتن چند گام در صورت محرم شدن از جایی جز مسجد شجره؛ تلبیه از مکه برای شخص پیاده و از منطقه رقطاء یا
شِعب الدُّب برای شخص سواره، در صورت احرام از مکه.
در برابر، شماری دیگر از فقیهان امامی، از جمله بسیاری از معاصران، بر این باورند که تلبیه باید همزمان با نیت احرام باشد و با تقدّم بر آن یا تاخّر از آن، احرام منعقد نمیشود.
تشابه تلبیه در حج با تکبیرة الاحرام در نماز، از شواهد این دیدگاه است.
بعضی بر آنند که تلبیه باید همزمان با پوشیدن لباس احرام باشد.
فقیهان شافعی
و شماری از فقیهان حنبلی
به پشتوانه برخی روایات،
تلبیه را هنگام سوار شدن بر مرکب مستحب شمردهاند و فقیهان حنفی
به پشتوانه روایاتی دیگر،
آن را پس از گزاردن دو رکعت نماز، مستحب دانستهاند. فقیهان مالکی
و شماری از فقیهان حنبلی
به استحباب تلبیه بیدرنگ پس از احرام باور دارند.
فقیهان امامی،
شافعی،
حنفی
و حنبلی
به پشتوانه احادیث
تکرار تلبیه را برای احرامگزار، به ویژه در پارهای موارد مستحب شمردهاند؛ از جمله: آخر
شب یا آغاز
روز، هنگام
سحر، در حال بالا رفتن یا پایین آمدن از بلندی یا
درّه، پس از گزاردن
نمازهای واجب یا
مستحب، و هنگام روبهرو شدن با همسفران. افزون بر این، فقیهان شافعی و حنبلی به استحباب تلبیه در مسجدالحرام،
مسجد خیف در منا، و
مسجد ابراهیم در
عرفات باور دارند.
در باور فقیهان مالکی، تکرار تلبیه مستحب است؛ ولی باید
اعتدال در تکرار آن رعایت گردد.
نیز فقیهان امامی و حنبلی، تلبیه را پس از ارتکاب برخی
محرمات احرام، از جمله نگاه کردن به
آینه مستحب دانستهاند.
فقیهان حنبلی نیز آن را پس از شنیدن تلبیه فرد دیگر
مستحب شمردهاند.
فقیهان امامی
به پشتوانه احادیث
و نیز مشهور فقیهان مالکی
بر آنند که حجگزار باید تکرار تلبیه حج را هنگام ظهر
روز عرفه قطع کند؛ ولی فقیهان شافعی
و حنفی
و حنبلی
به پشتوانه روایتی از
ابن عباس هنگام قطع تلبیه را آغاز
رمی جمره عقبه در
روز عید قربان دانستهاند. شماری از فقیهان مالکی زمان پایان تلبیه را هنگام آغاز
طواف در حج میدانند.
به باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث،
زمان قطع تلبیه در عمره تمتع، هنگام مشاهده خانههای مکه است.
شماری از فقیهان به پشتوانه احادیث
بر آنند که هرگاه مسیر حجگزار از
عراق به مکه باشد، محل قطع تلبیه،
عقبه مدنیین است و اگر مسیر او از مدینه به مکه باشد، تلبیه در
عقبه ذیطوی قطع میگردد.
در روایات شیعیان، برای قطع تلبیه در عمره مفرده، چند زمان یاد شده است؛ از جمله: هنگام رسیدن به عقبه مدنیین، ورود به
حرم، مشاهده
کعبه، مشاهده
مسجدالحرام، و هنگام عبور از
منطقه ذیطوی.
از اینرو، به باور مشهور فقیهان امامی،
در صورتی که احرامگزار عمره مفرده از بیرون حرم محرم شده باشد، هنگام ورود به
حرم، تلبیه وی قطع میگردد؛ اما اگر در مکه و از
ادنی الحل محرم شده باشد، زمان قطع تلبیه او، هنگام مشاهده کعبه است.
شماری از فقیهان امامی به
تخییر احرامگزار میان این گزینهها باور دارند.
بعضی میان روایات چنین جمع کردهاند که مُحرمانی که از راه مدینه به مکه میروند، در عقبه مدنیین؛ آنها که از راه عراق به مکه میروند، در منطقه ذیطوی؛ و کسانی که در مکه و از ادنی الحل محرم میشوند، پس از مشاهده کعبه، تلبیه خود را قطع میکنند.
در
فقه شافعی و حنفی
و حنبلی،
به پشتوانه روایات
هنگام پایان تلبیه در عمره، زمان رسیدن به
خانه خدا یا آغاز طواف یا
استلام رکن است. به باور فقیهان مالکی،
عمرهگزار آفاقی و نیز عمرهگزاری که حج خود را به سبب فوت حج به عمره تبدیل کرده، باید هنگام رسیدن به حرم، تلبیه خود را قطع کند؛ ولی عمرهگزاری که از
جعرانه یا
تنعیم محرم شده، باید هنگام رسیدن به خانههای مکه، تلبیه را قطع نماید.
به باور فقیهان امامی، تلبیه باید به زبان عربی صحیح ادا شود؛ زیرا تلبیهای که در روایات بدان امر شده، به زبان
عربی است؛ همچنان که در دیگر ذکرهای واجب مانند تکبیرة الاحرام در نماز چنین است.
در صورت ناتوانی احرامگزار از تلفظ به عربی صحیح، در
فقه امامی چند نظر به پشتوانه احادیث
یاد شده است؛ از جمله:
۱. وجوب گرفتن
نایب.
۲. وجوب ترجمه عبارت تلبیه.
۳. تلفظ عبارت تلبیه به هر صورت مقدور.
۴. تلفظ عبارت به شکل ممکن و نیز ترجمه آن و نایب گرفتن برای ادای آن.
به باور شماری از فقیهان، در صورت ناتوانی کامل احرامگزار از تلفظ تلبیه به هر صورت ممکن، او از گزاردن مناسک در آن
سال معذور خواهد بود و باید برای گزاردن مناسک در سال بعد، تلفظ صحیح عربی را فراگیرد.
فقیهان مالکی و حنبلی بر آنند که تلبیه باید به زبان عربی گفته شود؛ زیرا ذکرهای آن به زبان عربی تشریع شده است و تنها در صورت ممکن نبودن فراگیری عربی، تلبیه به زبان غیر عربی جایز است
؛ ولی فقیهان شافعی
و حنفی
بدین استناد که اصل تلبیه مستحب است، تلبیه به زبان غیر عربی را حتی در صورت امکان فراگیری زبان عربی، جایز دانستهاند.
بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه احادیث
بر آنند که شخص گنگ باید افزون بر نیت قلبی،
با حرکت دادن
زبان و اشاره کردن با
انگشت، تلبیه گوید.
برخی باور دارند که انجام دادن یکی از این دو کار کافی است.
شماری دیگر گرفتن نایب را برای او لازم شمردهاند.
شماری از فقیهان، نایب گرفتن را برای شخصی که هم کر باشد و هم لال، واجب دانستهاند.
برخی بر پایه
اصل احتیاط، به جمع میان اشاره کردن با انگشت و حرکت دادن زبان و نایب گرفتن باور دارند.
در فقه مالکی، تکلیف تلبیه از شخص گنگ برداشته میشود؛ زیرا به باور مالکیان، تلبیه از اعمال بدنی محض به شمار میرود و نیابتپذیر نیست
؛ ولی به باور فقیهان حنفی، تلبیه گنگ با
نیت و حرکت دادن زبان صورت میگیرد.
بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه احادیث
بر آنند که تلبیه کودکان و افراد
بیهوش را که ناتوان از گفتن تلبیه صحیح هستند، ولی یا نایب آنها انجام میدهد.
البته شماری از آنان به کافی نبودن نیابت برای شخص بیهوش و صحیح نبودن احرام او باور دارند.
در
فقه مالکی، با استناد به جایز نبودن نیابت در تلبیه، کودکانی که توانایی
تکلّم ندارند، لازم نیست تلبیه گویند؛ اما ولی کودکانی که توانایی تکلّم دارند، باید تلبیه را به آنها تلقین کند تا آن را تکرار کنند.
در منابع
فقه حنبلی، نایب گرفتن برای افراد گنگ،
بیمار،
کودک،
مجنون و بیهوش مستحب به شمار رفته است.
به باور فقیهان
امامی،
شافعی،
حنفی،
مالکی و
حنبلی،
به پشتوانه احادیث،
تلبیه با صدای بلند برای احرامگزار
مستحب است.اندکی از امامیان به
وجوب تلبیه با صدای بلند باور دارند.
فقیهان مالکی استحباب یاد شده را وابسته به میانهروی و دوری از
افراط و
تفریط دانستهاند.
به باور فقیهان امامی
و
اهل سنت،
به پشتوانه احادیث،
تلبیه با صدای بلند برای
زنان مستحب نیست. به سخن شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه روایات، استحباب تلبیه با صدای بلند، ویژه احرامگزاران از
مسجد شجره و نیز احرامگزارانی است که از مکه محرم میشوند. تلبیه هنگام عبور از
منطقه ابطح بر این افراد مستحب است.
به باور فقیهان امامی
و حنفی
و حنبلی،
به پشتوانه احادیث،
مستحب است که محرم نوع رفتار خود، یعنی حج یا عمره بودن، را در تلبیه ذکر کند؛ ولی فقیهان مالکی
و شماری از فقیهان شافعی
بدین
استدلال که
عبادت پنهان بهتر است، به این استحباب باور ندارند. شماری از فقیهان شافعی بر آنند که از اینرو، یاد کردن از نوع حج یا عمره، تنها در تلبیه نخست مستحب است.
به باور فقیهان امامی
و اهل سنت،
به پشتوانه احادیث،
طهارت از
حدث اکبر و
حدث اصغر، یعنی پاک بودن و نداشتن موانع
نماز مانند
جنابت و
حیض یا
وضو نداشتن
هنگام تلبیه شرط نیست؛ ولی مستحب است.
شماری از فقیهان متاخر امامی به پشتوانه احادیث
بر آنند که اگر محرم پس از
نیت، تلبیه را فراموش کند و از
میقات بگذرد، باید به میقات بازگردد و آن را جبران کند.
اگر امکان بازگشت فراهم نباشد، وی بهاندازه امکان باید بازگردد.
اگر این نیز ممکن نباشد، باید در همان محلی که آن را به یاد آورده، تلبیه گوید.
شماری دیگر حالت
جهل را به
فراموشی افزودهاند و بر آنند که اگر در عمره تمتع، بازگشت حجگزار به میقات یا ادنی الحل ممکن نباشد، عمره او باطل و بر چنین حجگزاری حج افراد واجب میشود.
به باور شماری از فقیهان معاصر امامی، وجوب بازگشت به میقات در صورت جهل یا فراموشی، وابسته به آن است که تحقق احرام با تلبیه باشد یا تلبیه، احرام را کامل کند. در غیر این صورت، به استناد عدم شمول
روایات یاد شده بر این موارد، میتوان گفت که بازگشت اینگونه افراد به میقات لازم نیست
؛ همچنان که شماری از فقیهان پیشین تصریح کردهاند.
به باور فقیهان امامی
و اهل سنت،
به پشتوانه
اجماع بر قطع تلبیه هنگام ورود به حرم یا مشاهده خانههای مکه و نیز احادیث،
تلبیه در حال طواف واجب عمره، جایز نیست.
حجگزار در
حج قران و
افراد میتواند پس از ورود به
مکه و پیش از اعمال
عرفات و
منا،
طواف مستحب انجام دهد و یا طواف زیارت حج قران یا افراد را پیش از
وقوف در عرفات ادا کند. در این صورت، به باور شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه
احادیث،
وی باید پس از گزاردن طواف و نماز آن، تلبیه را تکرار کند تا در
احرام باقی بماند؛ و گرنه،
حج او به
عمره مفرده تبدیل میگردد.
شماری دیگر از فقیهان امامی تنها در حج افراد به تبدیل شدن حج به عمره با نگفتن تلبیه پس از طواف باور دارند و بعضی اصولاً تبدیل حج به عمره مفرده را نپذیرفتهاند؛ زیرا بر پایه حدیث نبوی، عمل تابع
نیت است و در اینحال، حجگزار هیچگاه
نیت تبدیل حج به عمره را ندارد.
نیز شماری از فقیهان امامی گزاردن طواف مستحب را پس از احرام
حج تمتع و پیش از وقوف به عرفات، در حالت عادی
حرام و برخی
مکروه شمردهاند.
در این میان، برخی بر آنند که احرامگزار در صورت انجام ندادن طواف، باید تلبیه را دیگر بار انجام دهد تا از احرام حج بیرون نرود.
شماری دیگر از آنان، به ویژه معاصران، بازگفتن تلبیه را به
احتیاط واجب یا
مستحب لازم دانستهاند. بعضی بر آنند که بازگفتن تلبیه لازم نیست؛ زیرا بیرون آمدن از احرام نیاز به نیت دارد و حجگزار با انجام دادن طواف، چنین قصدی ندارد.
افزون بر احکام مذکور، در منابع فقهی امامی و اهل سنت، احکام جزئی دیگری نیز برای تلبیه یاد شده است؛ از جمله:
استحباب فاصله نینداختن میان کلمات تلبیه با سخنی دیگر.
شماری از فقیهان فاصلهانداختن را مکروه شمردهاند.
البته در جواب دادن به سلام دیگران، به باور فقیهان
شیعه و بیشتر فقیهان
اهل سنت،
این کار
کراهت ندارد و حتی واجب است. شماری از فقیهان اهل سنت بر آنند که تا تمام شدن ذکر تلبیه، جواب سلام دیگران را نباید داد.
به باور فقیهان امامی، پاسخ دادن به دیگران با تلبیه، برای احرامگزار مکروه است.
نیز فقیهان شیعه
و اهل سنت
به استحباب
صلوات و
دعا پس از تلبیه باور دارند. بیشتر فقیهان اهل سنت تلبیه شخص غیر محرم را جایز و اندکی از آنان مکروه شمردهاند.
به گفته
علامه حلی، اصل آن است که این کار برای غیر محرم استحباب ندارد.
۱. اخبار مکه: الازرقی (م ۲۴۸ق)، به کوشش
رشدی صالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
۲.
ارشاد الاذهان: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش حسون، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
۳. الاستبصار: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
۴. اعانة الطالبین: سید بکری دمیاطی (م ۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۵. الاقتصاد الهادی: طوسی (م ۴۶۰ق)، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ق.
۶. الام: شافعی (م ۲۰۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
۷. الامالی: صدوق (م ۳۸۱ق)، قم، البعثه، ۱۴۱۷ق.
۸. الانتصار: سید مرتضی (م ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
۹. بحار الانوار: مجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۰. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف.
۱۱. بدائع الصنائع: علاء الدین کاسانی (م ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
۱۲. التاج و الاکلیل لمختصر خلیل: محمد بن یوسف عبدری (م ۸۹۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
۱۳. تبصرة المتعلمین: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش حسینی و یوسفی، تهران، فقیه، ۱۳۶۸ش.
۱۴. تحریر الاحکام الشرعیه: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۲۰ق.
۱۵. تحریر الوسیله: امام خمینی (م ۱۳۶۸ش)، نجف، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۰ق.
۱۶. تحفة الفقهاء: علاء الدین سمرقندی (م ۵۳۵ق./۵۳۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
۱۷. تذکرة الفقهاء: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
۱۸. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
۱۹. تفسیر مقاتل بن سلیمان: (م ۱۵۰ق)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، تاریخ عربی، ۱۴۲۳ق.
۲۰. تفصیل الشریعه: محمدفاضل لنکرانی، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق.
۲۱. تهذیب الاحکام: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۲۲. الثمر الدانی: آبی ازهری (م ۱۳۳۰ق)، بیروت، المکتبة الثقافیه.
۲۳. جامع البیان: طبری (م ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۴. جامع المقاصد: کرکی (م ۹۴۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق.
۲۵. الجامع للشرائع: یحیی بن سعید حلی (م ۶۹۰ق)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ق.
۲۶. جواهر الکلام: نجفی (م ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۷. حاشیة الدسوقی: دسوقی (م ۱۲۳۰ق)، دار احیاء الکتب العربیه.
۲۸. حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م ۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۹. الحدائق الناضره: یوسف بحرانی (م ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
۳۰. حواشی الشروانی و العبادی: شروانی (م ۱۳۰۱ق) و عبادی (م. ۹۹۴ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۱. الخصال: صدوق (م ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۳۲. الخلاف: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
۳۳. الدر المختار: حصکفی (م ۱۰۸۸ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۳۴. الدر المنثور: سیوطی (م ۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۳۵. الدروس الشرعیه: شهید اول (م ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۳۶. دلیل الناسک: سید محسن حکیم (م ۱۳۹۰ق)، به کوشش طباطبائی، دار الحکمه، ۱۳۷۴ش.
۳۷. ذخیرة المعاد: محمد باقر سبزواری (م ۱۰۹۰ق)، آل البیت.
۳۸. رسالة ابن ابیزید: قیروانی (م ۳۸۹ق)، به کوشش صالح آبی، بیروت، المکتبة الثقافیه.
۳۹. رسائل الکرکی: کرکی (م ۹۴۰ق)، به کوشش حسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ق.
۴۰. رسائل المرتضی: سید مرتضی (م ۴۳۶ق)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق.
۴۱. روح المعانی: آلوسی (م ۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴۲. الروضة البهیة
فی شرح اللمعه: شهید ثانی (م ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۰ق.
۴۳. روضة الطالبین: نووی (م ۶۷۶ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۴۴. ریاض المسائل: سید علی طباطبائی (م ۱۲۳۱ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۲ق.
۴۵. السرائر: ابن ادریس (م ۵۹۸ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۴۶. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۴۷. سنن ابیداود: سجستانی (م ۲۷۵ق)، به کوشش سعید لحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۴۸. سنن الترمذی: ترمذی (م ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
۴۹. السنن الکبری (سنن النسائی): نسائی (م ۳۰۳ق)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۵۰. السیرة الحلبیه: حلبی (م ۱۰۴۴ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
۵۱. شرائع الاسلام: محقق حلی (م ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق.
۵۲.
شرح ابن عقیل: ابن العقیل (م ۷۶۹ق)، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، ۱۳۸۴ق.
۵۳.
شرح الرضی علی الکافیه: رضی الدین استرآبادی (م ۶۸۶ق)، به کوشش یوسف حسن، تهران، مؤسسة الصادق (علیهالسلام)، ۱۳۹۵ق.
۵۴.
الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م ۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
۵۵.
الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م ۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۵۶. الصحاح: جوهری (م ۳۹۳ق)، به کوشش عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۵۷. صحیح البخاری: بخاری (م ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۵۸. صحیح مسلم
بشرح نووی: نووی (م ۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۵۹. صحیح مسلم: مسلم (م ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
۶۰. العدة
شرح العمده: عبدالرحمن بن ابراهیم مقدسی (م ۶۲۴ق)، به کوشش صلاح بن محمد، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۶ق.
۶۱. العروة الوثقی: سید محمد کاظم یزدی (م ۱۳۳۷ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
۶۲. علل الشرائع: صدوق (م ۳۸۱ق)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
۶۳. العین: خلیل (م ۱۷۵ق)، به کوشش مخزومی و سامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
۶۴. غایة المرام
فی شرح نکت
الارشاد: شهید اول (م ۷۸۶ق)، قم، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۴ق.
۶۵. فتاوی ابن الجنید: علیپناه اشتهاردی، قم، ۱۴۱۶ق.
۶۶. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۶۷. فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد رافعی (م ۶۲۳ق)، دار الفکر.
۶۸. فتح القدیر: شوکانی (م ۱۲۵۰ق)، بیروت، دار المعرفه.
۶۹. فتح الوهاب: زکریا بن محمد انصاری (م ۹۳۶ق)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۷۰. الفروع: محمد بن مفلح مقدسی (م ۷۶۳ق)، مؤسسة الرساله، ۱۴۲۴ق.
۷۱. الفواکه الدوانی علی رسالة ابن ابیزید: احمد بن غنیم نفراوی (م ۱۱۲۶ق)، به کوشش رضا فرحات، مکتبة الثقافة الدینیه.
۷۲. القاموس المحیط: فیروزآبادی (م ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
۷۳. قرب الاسناد: حمیری (م. قرن۳ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۳ق.
۷۴. الکافی
فی الفقه: ابوالصلاح حلبی (م ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ۱۴۰۳ق.
۷۵. الکافی: کلینی (م ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۷۶. کشاف القناع: منصور بهوتی (م ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۷۷. الکشاف: زمخشری (م ۵۳۸ق)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
۷۸. کشف اللثام: فاضل هندی (م ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۷۹. کلمة التقوی (فتاوی): محمدامین زین الدین، قم، مهر، ۱۴۱۳ق.
۸۰. کنز العمال: متقی هندی (م ۹۷۵ق)، به کوشش سقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۸۱. لسان العرب: ابن منظور (م ۷۱۱ق)، قم، ادب حوزه، ۱۴۰۵ق.
۸۲. المبسوط
فی فقه الامامیه: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
۸۳. المبسوط: سرخسی (م ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۸۴. مجمع البیان: طبرسی (م ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۸۵. مجمع الفائدة و البرهان: محقق اردبیلی (م ۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۸۶. المجموع
شرح المهذب: نووی (م ۶۷۶ق)، دار الفکر.
۸۷. المحبّر: ابن حبیب (م ۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
۸۸. مختصر المزنی: مزنی (م ۲۶۳ق)، بیروت، دار المعرفه.
۸۹. المختصر النافع: محقق حلی (م ۶۷۶ق)، تهران، البعثه، ۱۴۱۰ق.
۹۰. مختصر خلیل: محمد بن یوسف (م ۸۹۷ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۹۱. مختلف الشیعه: علامه الحلی (م ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۹۲. مدارک الاحکام: سید محمد بن علی موسوی عاملی (م ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۰ق.
۹۳. المدونة الکبری: مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
۹۴. مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: شهید ثانی (م ۹۶۵ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۹۵. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۹۶. مستطرفات السرائر: ابن ادریس (م ۵۹۸ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۹۷. مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (م ۱۳۹۰ق)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
۹۸. مستند الشیعه: احمد نراقی (م ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
۹۹. مسند احمد: احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۱۰۰. مصباح الهدی: محمدتقی آملی (م ۱۳۹۱ق)، تهران، ۱۳۸۰ق.
۱۰۱. معتمد العروة الوثقی: محاضرات خوئی (م ۱۴۱۳ق)، خلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۰۴ق.
۱۰۲. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۱۰۳. مغنی المحتاج: محمد شربینی (م ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۱۰۴. المغنی: عبدالله بن قدامه (م ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۱۰۵. المقنع: صدوق (م ۳۸۱ق)، قم، مؤسسه امام هادی (علیهالسلام)، ۱۴۱۵ق.
۱۰۶. المقنعه: مفید (م ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
۱۰۷. من لا یحضره الفقیه: صدوق (م ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
۱۰۸. مناسک الحج: سید علی سیستانی، قم، شهید، ۱۴۱۳ق.
۱۰۹. مناسک الحج: سید محمدرضا گلپایگانی، قم، دار القرآن، ۱۴۱۳ق.
۱۱۰. مناسک الحج: جواد تبریزی، قم، مهر، ۱۴۱۴ق.
۱۱۱. مناسک الحج: حسین وحید خراسانی.
۱۱۲. مناسک حج: امام خمینی، نشر آثار امام، ۱۳۷۰ش.
۱۱۳. مناسک حج: محمد فاضل لنکرانی، قم، امیر قلم، ۱۴۲۳ق.
۱۱۴. منتهی المطلب: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ق.
۱۱۵. مواهب الجلیل: حطاب رعینی (م ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۱۱۶. المؤتلف من المختلف: طبرسی، به کوشش شانهچی و دیگران، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۰ق.
۱۱۷. الموطّا: مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
۱۱۸. المهذب البارع: ابن فهد حلّی (م ۸۴۱ق)، به کوشش عراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷-۱۴۱۳ق.
۱۱۹. النهایه: طوسی (م ۴۶۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.
۱۲۰. وسائل الشیعه: حر عاملی (م ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
۱۲۱. الهدایه: صدوق (م ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (علیهالسلام)، ۱۴۱۸ق.
سید جعفر صادقی فدکی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «تلبیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۲/۳