بنی تمیم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَمیم، یکی از بزرگترین قبایل
اعراب عدنانی (شمالی) میباشد. از ذریه «تمیم» و از نوادگان
معد بن عدنان هستند. اکثریت تمیمییها در
عراق و
خوزستان ساکن هستند. شاخه های زیادی از قبایل عرب را از قدیم تا عصر حاضر، شامل می شود که از مشهورترین آنها «
بنی هجیم،
بنی مازن،
بنی عنبر،
بنی اسد و
بنی حارث» میتوان اشاره کرد.
در میان قبایل متعدد
عرب،
بنیتمیم از جهات گوناگون اهمیت پیدا کرده است، از جمله: کثرت
جمعیت ، تعدد تیرهها، فزونی جنگها ، شگردهای جنگی، گستره جغرافیایی، ویژگیهای زبانی و گرایشهای مذهبی. به همین سبب تاریخنویسان و مصنفان عرب اهتمام ویژهای به
ضبط و نقل اخبار این قبیله نشان داده اند، چنانکه از آغاز
قرن دوم و با رواج کتابت در میان
مسلمانان، تک نگاریهای متعددی درباره این قبیله پدید آمد، مانند کتاب
اخبار تمیم ، و کتاب
حلف تمیم بعضها بعضاً، هر دو تألیف
ابوالیَقْظان سُحَیم (عامر) بن حفص (متوفی ۱۹۰)
(متوفی ۱۷۰)؛ کتاب ایام بنی مازن و اخبارهم تألیف
ابوعبیده معمر بن مثنّی تیمی (متوفی ۲۱۰ یا ۲۱۱)
و کتاب حلف کلب و تمیم، از هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفی ۲۰۶).
چند کتاب دیگر کلبی از جمله الایام، ایام فزاره و وقایع
بنیشیبان، و کتاب
النوافل را نیز میتوان از منابع مهم شناختِ جنگها و وقایع بنیتمیم به شمار آورد.
اگرچه هیچیک از این منابع باقی نماند، احتمالاً مورخان و مؤلفان بعدی، که به تفصیل به شرح سرگذشت این قبیله پرداختهاند، به چنین کتابهایی دسترسی داشته و برخی از آنها، شماری از صاحبان این آثار از دست رفته را در زمره راویان اخبار کتابهای خود ذکر کردهاند.
در میان متون تاریخی موجود، کتابهای
انساب الاشراف بلاذری،
الاغانی ابوالفرج اصفهانی،
تاریخ طبری و
الکامل ابن اثیر از قدیمترین و اصیلترین مآخذ تاریخ بنی تمیم به شمار میروند. در کتابهای نسب شناسی حجم مطالب متعلق به قبیله تمیم، به دلیل اهمیت و گستردگی این قبیله، بسیار بیشتر از مباحث مرتبط با سایر قبایل است. در کتاب
جَمْهَرة النسب ابن کلبی جمعاً ۵۳ تیره فرعیِ قبیله بنیتمیم معرفی و شمارش شده است.
گرچه حضور و نقش تمیم به عنوان یکی از بزرگترین قبایل عرب، در بسیاری از رویدادهای سدههای نخست هجری در سرتاسر سرزمینهای اسلامی چشمگیر است، اما در واقع، کمتر وجهی به جز اشتراک در نَسَب، آنها را به یکدیگر پیوند میداد. از گذشتههای دور، قبیلۀ تمیم در مقایسه با دیگر قبایل عربی، به کثرت جمعیت
شهرت داشته، و ایشان را از بزرگترین بنیانهای قوم عرب محسوب میکردهاند.
نیای بزرگ این قبیله، تمیم به معنای صلابت و سرسختی،
یکی از فرزندان
مُرّ بن اُدّ بود و نسبش به
مُضَر بن نزار میرسید که نیای شماری از اعراب عدنانی و قبیلۀ مهم
قریش نیز هست.
تمیم در مَرّان بر سر راه
مکه به
بصره مدفون شد و گور او در آنجا شناخته بوده است.
تمیم گذشته از یربوع که در کودکی از میان رفت، ۳ فرزند
پسر دیگر داشت:
زید مناة، عمرو و حارث.
بیشتر بطون و شاخههای پرشمار قبیلۀ تمیم، از نسل زید مناة و عمرو هستند و از حارث اعقاب کمتری بازماند. روایت افسانهمانندی نشان میدهد که در بدو تولد عمرو و زید مناة، کثرت اولاد آن دو را در مقایسه با حارث پیشبینی میکردهاند.
نسل حارث از طریق فرزندش معاویه (با شهرت شَقِره) ادامه یافت که به تیرۀ او شَقِرات میگفتند، اما شمار افراد این تیره از تمیم، بسیار اندک بوده است و حلیف تیرۀ دیگری از تمیم،
بنی نهشل، شمرده میشدهاند.
از عمرو بن تمیم که داستانی از دیدار او با شاپور ذوالاکتاف نقل شده، و به طول عمر و
بلاغت و هوشمندی شهره بود.
،۷ فرزند بازماند و از هریک از اینفرزندان، خاندانهای دیگری پدید آمدند.
گرچه از قُلیب نام نبرده است: هُجَیم برای این تیره،
مالک،
حارث که به آنها الحَبِطات گفته میشد،
قلیب که به تیرۀ بنوسعد بن زید مناة پیوستند،
کعب،
عنبر که گفتهاند شرف و
ریاست در فرزندان او بود.
و از میان آنان، هذلول بن کعب عنبری در جود و سخا با
حاتم طایی مقایسه میشد، برای فهرستی از مشاهیر بنوعنبر،
و اُسَیِّد
که از فرزندان او کسانی شهرت یافتند، همچون
اوس بن حجر (ه م) شاعر مشهور، و
اکثم بن صیفی (ه م) که از حکیمان عرب در دورۀ پیش از
اسلام شمرده شده است.
۱. An Arabic...
فرزند دیگر تمیم، زیدمناة ۸ فرزند داشت،
اما از دو فرزند او، سعد و مالک شاخههای بیشتری پدید آمد و گفتهاند کثرت و شرافت در ایشان بود.
سعد بن زید مناة نیز ۸ فرزند داشت.
که از ایشان شاخههای دیگری به وجود آمدند؛ مانند بنوکعب بن سعد که در میان آنها تیرۀ بنومُقاعِس مشهور بودند.
و چند تن از سران خوارج مانند عبدالله بن اباض و عبدالله بن صفار از آنان شمرده میشدند.
و از تیرههای مشهور ایشان، بنوعوف، بنوعبدالعُزّی، بنوربیعه و بنوحارث بودند.
از یکی از تیرههای مشهور سعد بن زیدمناة، عَبْشَمْس بن سعد شماری مشاهیر برخاستند.
علاوه بر سعد، نسل زیدِ مناة عمدتاً از طریق فرزند دیگرش، مالک ادامه یافت. از میان چهار فرزند مالک بن زید مناة، حنظله اعتباری بی بدیل یافت، زیرا
بنی حنظله شامل شمار زیادی از نظیم نسبنامه از: قنبر علی رودگر، مُضَر، الیاس، طابخه، اُدّ، مُرّ، تمیم، زیده مناة عمرو حارث، سعد عامر مالک امرؤالقیس کعب حارث مالک هُجیم اُسَیِّد عنبر عمرو، قیس ربیعه معاویه حنظله حرماز غیلان مازِن غَسّان، نَجدَه هُبَیره کعب جُشَم عُوافه حارث عمرو کعب عوف مالک عَبْشَمْس مالک یربوع، ربیعه جُشَیش ابی سود دارِم رِزام زید صُدَیّ یربوع عوف کعب کُلَیب غُدانه العنبر ریاح ثعلبه حارث صبیر عمرو، سَدوس عبدالله مُجاشع نَهشل خیبری ابان، عبدالعزّی عوف ربیعه حارث عمرو،قُریع عُطارد بهدله جُشَم بَرنیقا ودیعه حارث (مُقاعِس)، عُمیر صریم عُبَید، عامر مِنقر مُرّه عبدعمرو زید عوف نَجده اَسْعَد، تمیمیان میشد. یکی از دَه پسرِ مالک بن حنظله، دارِم نام داشت. بنی دارم از اصلیترین و پرشمارترین تیرههای بنی حنظله و حتی بنی تمیم محسوب میشدند و در میانِ بنی دارم، فرزندان عبداللّه بن دارم و مجاشع بن دارم شهرت بسیار داشتند.
یربوع، فرزندِ دیگر
حنظلة بن مالک و نیای
حر بن یزید ریاحی، هشت پسر داشت که از میان آنان، کُلَیب و غُدانَه و العنبر را چون علیه فرزندان ریاح بن یربوع هم پیمان شدند، عُقَّد یا عُقَد میخواندند.
در میان عقّد، بنوالعنبر/ بَلْعَنْبَر، به دلیل ایفای نقش بیشتر در جنگهای
دوران جاهلیت (ایام العرب) و نیز پیدایش پیامبری دروغین (سِجاح) در میانشان، شهرت بیشتری دارند.
این بنوالعنبر را نباید با بنی عنبر بن عمرو بن تمیم بن مرّ
اشتباه کرد.
بنی دارم و
بنی یربوع از تیرههای اصلی بنی حنظله و به اصطلاح از
جمرات العرب بودند که بدون هم پیمانی با قبایل دیگر نیز میتوانستند بخوبی از خود دفاع کنند. در میان شعب سه گانه تمیمیان، بنی حارث بن تمیم که مدتی در پناه نَهْشَل بن دارم میزیستند، از کم شمارترین و کم اهمیت ترین قبایل تمیم بودند.
بنی دارم و
بنی یربوع از تیرههای اصلی بنی حنظله و به اصطلاح از
جمرات العرب بودند که بدون هم پیمانی با قبایل دیگر نیز میتوانستند بخوبی از خود دفاع کنند. در میان شعب سه گانه تمیمیان، بنی حارث بن تمیم که مدتی در پناه نَهْشَل بن دارم میزیستند، از کم شمارترین و کم اهمیت ترین قبایل تمیم بودند.
از میان بنوحنظله تیرههای مشهور دیگری پدید آمد: البراجم،
یربوع بن حنظله،
بنوالعنبر بن یربوع از تیرههای مشهور تمیم،
که
سَجّاح مدعی
نبوت از آنان بود.
بنو دارم بن مالک بن حنظله
که از تیرههای پرشاخۀ تمیم بودهاند.
و
اقرع بن حابس (ه م) و
فرزدق، شاعر مشهور، از شاخۀ بنومجاشع بن دارم، از جملۀ ایشان محسوب میشده است.
همچنین یکی از تیرههای نامدار تمیم، بنونهشل بن دارم بوده است.
با آنکه نام برخی از قبایل عربی
شبهجزیرۀ عربستان در آثار باستانی آمده (مثلاً ه د، ازد)، اما آگاهیهای ما در باب تاریخ قبیلۀ تمیم، تاکنون تنها به اخبار و
روایات منحصر مانده است. همین روایات و نیز بررسی شاخههای تمیم، نشان میدهد که در سدۀ ۶م، و مقارن با ظهور اسلام، این قبیله در سرتاسر شبهجزیره منتشر، و با قبایل مشهور دیگر همچون
اسد و
غطفان و
تغلب همسایه بوده است.
سرزمین اصلی و خاستگاه قبیلۀ تمیم جزیرةالعرب بود و در دورۀ پیش از اسلام، دهها موضع از مناطق جزیرةالعرب به عنوان زیستگاه بنیتمیم، ذکر شده، و نشانی از آنها در شعر دورۀ جاهلی بر جای مانده است. برای فهرستی از این مناطق،
در بیرون از شبهجزیره، ناحیۀ کهن
بحرین (ه م) و
حیره در بخشی از
عراق کنونی که بهویژه در دورۀ نزدیک به ظهور اسـلام، در قلمرو
ایران روزگار
ساسانی محسـوب میشد. از زیستگاههای تیرههایی از تمیم بودهاند برای تفصیل،
و بخش مهمی از آگاهیهای ما در باب تاریخ قبیلۀ تمیم، در واقع به اقامت ایشان در این نواحی مربوط میشود. بنابرکهنترین روایت موجود در باب تمیم، این قبیله، از جمله قبایلی از عرب بود که شاپور ذوالاکتاف (سل ۳۱۰- ۳۷۹م)، پادشاه ساسانی، در حمله به هَجَر در بحرین، آنان را به
انقیاد درآورد.
روایتهای دیگـر حاکـی از روابط شمـاری از تیرههای تمیم ساکن در حیره در عراق فعلی با آل منذر، ملوک دستنشاندۀ ایران در این ناحیه است.
در این زمینه میتوان از ارتباط ایشان با
منذر بن منذر،
نعمان بن منذر یاد کرد.
گفتهاند که بنینهشل، در سپاه منذر بر ضد ملوک غسانی شرکت داشتهاند.
همچنیـن،
حاجب بن زراره، از بنیدارم، تیرهای از حنظلة بن مالک بن زید مناة که گفتهاند نزدیک دو دهه پیش از ولادت
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می زیست، از عامل کسری بر حیره (یا خود او؟) اجازه گرفت، به شرط آنکه در آن محدوده دست به
غارت نزنند، در حیره ساکن شوند.
فرزند این زراره، لقیط، بر اثر مراوده با ایرانیان، دخترش را «دخت نوش» نامیده بود.
همچنین، بعید نیست که با توجه به روابط قابل توجه برخی تیرههای تمیم با ملوک حیره، با رقیب آنها یعنی
کندیان سر ناسازگاری در پیش گرفته باشند.
از جملۀ اخبار تمیمیهای بحرین که در جزئیات آن اختلاف هست،
به زمانی مربوط میشود که عامل
خسرو انوشیروان (؟) بر
یمن، کاروانی شامل اموالی ارزشمند از این ناحیه برای پادشاه ایران گسیل داشت.
چون این کاروان به زیستگاه تیرهای از بنیتمیم، میان ناحیۀ بحرین و بصرۀ بعدی رسید، تمیمیها آن را غارت کردند. پادشاه چنان خشمگین شد که به عامل خویش در بحرین (در منابع عربی: المعکبر) فرمان داد تا بنیتمیم را فرو کوبد. عامل پادشاه، تمیمیها را که در آن وقت در هَجر حاضر شده بودند، فریب داد و سپس تیغ در میان ایشان نهاد و شماری از نوجوانان تمیمی را به ناحیۀ فارس گسیل داشت و بنابر روایتی، تا زمان فتح اصطخر، پس از اسلام، هنوز شماری از ایشان زنده و شناخته بودهاند.
صورتی از این روایت، با شاخ و برگ حماسی، با عنوان «یوم الکلاب الثانی و الصفقه» در روایات ایامالعرب (ه م) آمده است.
جنگهای خونین میان تمیمیها و دیگر قبایل عرب، بهویژه
بکر بن وائل (ه م) و
شیبان، در روایات ایامالعرب که خالی از افسانهپردازی برای تفاخرات قبیلگی نیست، و غالباً بر سر تملک زمین و چراگاه واقع میشد، انعکاسی وسیع یافته است. برای فهرستی از ایام تمیم،
روایتهایی حاکی از ارتباط اعضایی از قبیلۀ تمیم با شهر
مکه در دورۀ پیش از ظهور اسلام است، چندان که برخی از ایشان، هم عهدهدار موسم
حج و هم در شمار حکّام و داوران بودهاند و نام شماری از آنان در روایتهای مربوط به
بازار عکاظ آمده است.
در همین زمینه، روایت منقول از ابن زبیر قابل توجه است که بنابر آن، ۱۵۰ سال پیش از ظهور اسلام، عربهای ساکن مکه، تمیم را به سبب غارت و بیحرمتی به
کعبه، از ارض
تهامه راندند و
فرزدق در ابیاتی به این موضوع اشاره و
تعریض دارد. برای بررسی روابط تمیم با مکه،
با توجه به گسیختگی قبیلۀ تمیم، نشانی از وحدت دینی نیز در
دورۀ جاهلی در میان ایشان دیده نمیشد و
دین آنها، بیشتر تابعی از شرایط منطقۀ مسکونی آنان بود. تیرههایی از تمیم در معبدی خاص،
خورشید، و شماری دیگر یکی از ستارهها را میپرستیدند.
اسامی برخی از تمیمیها، مانند
عبدمناة و
عبدالعزی و زید مناة نشان میدهد که پرستش بتهای مشهور شبهجزیره در میان آنان رایج بوده است.
از سوی دیگر، برخی هم با توجه به روابط آنان با قبایل دیگر مانند تغلب (ه م) و اقامت در حیره،
مسیحی یا
زردشتی شده بودند.
پس از ظهور اسلام، اگرچه شماری از بزرگان تیرههایی از تمیم در اواخر عمر حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به خدمت آن حضرت رسیدند و مورد
تفقد قرار گرفتند، اما اندکی پیش از آن در برابر عامل
صدقات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ایستادگی کردند و رفتار اعضای هیئت مذکور نیز با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نامحترمانه و همراه با مفاخره بود؛ چندانکه گفتهاند،
آیه ۴
سورۀ حجرات در شأن آنان نازل شد.
بعید نیست با توجه به پراکندگی تمیمیها، سران برخی از تیرهها بهطور مستقل با حضور نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اسلام خویش عرضه کرده باشند.
چنانکه در
فتح مکه نیز شماری از اعراب تمیم حضور داشتهاند.
در ناحیۀ بحرین، مقارن ظهور اسلام،
منذر بن ساوی، از بنیدارم تمیم، از سوی دولت ایران بر اعراب آنجا گماشته شده بود.
و پس از اسلام، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نامهای او را به اسلام دعوت فرمود که پذیرفت برای تفصیل،
اگرچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ۳ یا حتی ۷ نفر را برای گردآوری صدقات تمیم تعیین فرمود،
اما پس از وفات آن حضرت، تیرههایی از تمیم از پرداخت صدقات سر باز زدند.
مالک بن نویره از بنییربوع بن حنظله که از جمله مأموران جمع صدقات بود. پس از وفات حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، آشکارا تیرۀ خود را
تحریک میکرد که به
قریش صدقه ندهند.
در جنگهای مشهور به «
رِدّه» که در دورۀ خلافت
ابوبکر درگرفت، تیرههایی از تمیم، از مهمترین قبایل سرکش بودند. برای تفصیل، (نک : ه د، ردّه، جنگها). خودداری تمیم از تمکین در برابر خلافت، به ادعای پیامبری سجّاح از بنی یربوع در یمامه منجر شد که حتی برخی از بزرگان تمیم مانند
احنف بن قیس و
حارثة بن بدر و
شبث بن ربعی نیز گرد او فراهم آمدند.
با اینهمه، چنانکه محققان به درستی گفتهاند، پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در میان تمیمیها وضعی دشوار پدید آمد و ظهور سجاح، تشتت را در میان ایشان گسترش داد.
به هرحال با لشکرکشی
خالد بن ولید به
یمامه و سرانجام
قتل مالک بن نویره، خیزش تمیمیها سرکوب شد. مثلاً،
اما غالب روایاتی که در باب نقش تمیم در ماجرای رده به تفصیل آمده، و بیش از همه منقول از
سیف بن عمر تمیمی است، جنبۀ حماسهسرایی دارد. برای تفصیل،
تمیم از جملۀ مهمترین قبایلی بود که در
فتوحات نخستین بهویژه در ناحیـۀ عراق که سالیان دراز و بلکه قرنها با آن آشنایی کامل داشتند. نقش عمده ایفا کردند.
و با گسترش فتوح در نواحی ایران، بهویژه در فتح
فارس و
خراسان شرکت جستند.
گو اینکه بیشتر روایات بازمانده در باب فتوح، از آن سیف بن عمر تمیمی است و از جنبههای تعصبات و تفاخرات قومی برکنار نیست.
از آغاز تأسیس
کوفه و
بصره، تمیمیها از نخستین ساکنان این دو شهر بودند، اما شهرنشینی تمیمیها به روحیۀ جنگجویی بدوی آنها پایان نداد و به نظر میرسد که در هر ماجرایی، آمادۀ صفآرایی بودند. در نخستین تقسیمبندی شهر کوفه بر اساس قبایل ساکن، تمیم از قبایلی بود که
سعد بن وقاص آنها را در ناحیۀ شرق
مسجد کوفه جای داد.
دربارۀ سکونت تمیم در کوفه، اندکی بعد، در تقسیمبندی هفتگانه، تمیم همراه رباب و هوازن از قبایل مضری، در شمار «السبع الرابع» قرار گرفتند.
پس از نبرد
جمل،
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) این تقسیمبندی را تغییر داد و تمیم در سبع هفتم، با قبایلی مانند قریش و
کنانه و اسد همراه شد.
این تقسیمبندی در زمان امارت
زیاد بن ابیه بر عراق در حدود سال ۵۰ ق، باز هم تغییر کرد و این بار در تقسیمات چهارگانه، تمیم همراه هَمْدان، در ربع دوم قرار گرفتند.
با اینهمه، به نظر میرسد، تمیمیها در ساختار قبیلگی کوفه، در مقایسه با بصره قدرت و نفوذ چندانی نداشتند. بصره شامل ۵ گروه از قبایل گوناگون بود که به آنها «
اخماس» گفته میشد و تمیم یکی از آنها بود،
اما با قبایل
ربیعه و بهویژه ازد که شمـارشان بر اثـر مهاجرتهای گستـرده به بصره پیوسته رو به افزایش بود (نک : ه د، ازد)، سر ناسازگاری داشتند و گاه چندان دامنۀ
نزاع بالا میگرفت که همچون ایامالعرب عهد جاهلی، سبب اصلی جنگ فراموش میشد.
باید این نکته را نیز در نظر داشت که پس از ساکن شدن قبایل بزرگی همچون
ازد در شهرهایی چون کوفه و بصره، تعصبات شهری تا حدی جای تعصبات قبیلگی را گرفت، چنانکه در میانۀ یکی از نزاعها میان ازد و تمیم در بصره،
احنف بن قیس، سرور تمیمیها، گفت که نزد او، ازد بصره بر تمیم کوفه برتری دارد، و در برخی رویدادها، افراد یک قبیله در دو شهر کوفه و بصره در برابر هم ایستادند. برای تفصیل، (ه د، ازد)، چنانکه در جریان پیکار جمل در دورۀ خلافت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دستهای از تمیم کوفه در سپاه آن حضرت بودند و شماری در سپاه مخالفان و بخش بزرگتری نیز با رأی احنف بن قیس که اینک بزرگ تمیم بصره شمرده میشد، قصد کردند که از نبرد کناره گیرند.
شماری از تمیمیها نیز با سروری
جاریة بن قدامه (ه م) که در شمار یاران امام علی (علیهالسلام) بود، در نبرد جمل و
صفین حضور داشتند.
نخستین نشانۀ آشکار از اوضاع دشمنی و رقابت میان قبایل بصره، بهویژه ازد و تمیم، به ماجرای
ابنحضرمی، فرستادۀ
معاویه در دورۀ خلافت امام علی (علیهالسلام) باز میگردد که قصد داشت نظر قبایل شهر را به نفع معاویه جلب کند و به نظر میرسد که معاویه به خصوص بر تمایل تمیمیها به شورش امید بسته بود.
برای تفصیل، ه د، ابنحضرمی، اما با هوشمندی جاریة بن قدامه، نمایندۀ امام علی (علیهالسلام)، اختلاف افکنی میان ازد و تمیم ناکام ماند برای تفصیل، (نک : ه د، جاریة بن قدامه). مهاجرت گستردۀ ازد
عمان به شهر بصره، در طول حکومت معاویه و
یزید، توازن قبایل را در این شهر بر هم زد.
برای تفصیل، (نک : ه د، ازد)، و پس از
مرگ یزید (۶۴ق)، آتش نزاع میان تمیم و ازد چنان زبانه کشید که والی شهر، عبیدالله بن زیاد ناچار از شهر گریخت و
مسعود بن عمرو عتکی، بزرگ ازدیان به دست تمیمیها کشته شد، اما با هوشمندی احنف بن قیس بزرگ تمیمیها، و پرداخت مالی سنگین تا حدی
فتنه فرو نشست.
آنجا که تمیمیها با فرماندهی احنف بن قیس در فتوحات خراسان نقش گسترده داشتند.
و این منطقه از نظر اداری تابع والی بصره بود، نزاعهای قبیلگی همچون بصره، نخست میان تمیم و ربیعه و اندکی بعد، میان تمیم و ازد، از اواخر دورۀ معاویه تا پایان
دورۀ اموی با شدت تمام در مناطق خراسان ادامه داشت. همچنین، زیاد بن ابیه، والی عراق در دورۀ معاویه، شاید برای دور کردن عناصر نزاع از بصره، بسیاری از جنگجویان اهل این شهر را به خراسان منتقل کرده بود.
بهویژه که در این زمان، بصره در خطر هجوم
خوارج قرار داشت و بیشتر رؤسای ایشان از تیرههای گوناگون تمیم بودند.
در واقع قبایل ازد، تمیم،
قیس و ربیعه، این دشمنی بیحاصل را همه جا با خود میبردند. در ۶۵ ق
عبدالله بن خازم، با یاری تمیمیها در جنگ با بکربن وائل، بر خراسان سلطه یافت،
اما اتحاد او با تمیمیها دیری نپایید، زیرا که آنان پسر ابن خازم را بدان سبب که وی تمیمیان را احتمالاً از بیم بروز فتنه، از ورود به
هرات منع کرده بود، با وضعی حقارتبار کشتند و بر
جنگ با او گرد آمدند و اگرچه ابنخازم در اثنای یکی از جنگها که دو سال ادامه یافت، زخمی شد، سرانجام
صلح کردند.
اما چون
عبدالملک بن مروان،
بکیر بن وشاح (ه م) از تیرۀ بنیعوف ابن سعدِ تمیم را که از جانب ابن خازم
حکومت مرو داشت، بر خراسان گماشت، بار دیگر میان ابن خازم و تمیم جنگ پیش آمد و سرانجام در ۷۲ق در نزدیکی مرو به دست یک تمیمی کشته شد و جنازۀ او دستخوش
اهانت تمیمیان گردید.
گفتنی است که بخش دیگری از تمیمیها از مدتی پیش به سرکردگی
بحیر بن ورقاء صریمی سر به شورش برداشته بودند که ابن خازم پیش از مخالفت با عبدالملک، با ایشان در نبرد بود و با پیروزی بکیر بن وشاح، بحیر به زندان افتاد.
در دورۀ حکمرانی
قتیبة بن مسلم، اشتغال قبایل عرب و بهویژه تمیم به فتوحات در نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر، تا حدودی نزاعهای قبیلگی را فرو نشاند، اما با تیره شدن روابط قتیبه با تمیم، بزرگ تمیمیها، وکیع بن حسان بن ابی الاسود، سر به شورش برداشت و در جنگی که درگرفت، قتیبه در ۹۶ق/۷۱۵م کشته شد و ولایت خراسان بهطور موقت به وکیع رسید.
با عزل وکیع به دست سلیمان بن عبدالملک و ولایت یزید بن مهلب که نسب ازدی داشت، بار دیگر روزگار تمیم تیره شد.
از این زمان وضعیت تمیم تا حدود بسیاری به عزل و نصب والیان عراق و خراسان که گاه یمانی و گاه قیسی و در مواردی از قبایل کماهمیت بودند، بستگی داشت. کسانی از تمیم که در این دوره به شهرت رسیدند و فعالیتهایی در منطقۀ خراسان و
ماوراءالنهر کردند، باید از حارث بن سُریج تمیمی یاد کرد که توانست بسیاری از ایرانیان و عربها بهویژه تمیمیها را گرد خویش فراهم آورد.
اگرچه خیزش او پس از سالها جنگ و گریز، در ۱۲۸ق با پیروزی ازد و حُلَفای آن بر تمیم و قبایل مضری در مرو، و با کشته شدن او سرانجام خاموش شد.
(نک : ه د، حارث بن سریج). چنانکه محققان به درستی گفتهاند، استقرار و ثبات
امویان در خراسان و ماوراءالنهر تا حد بسیاری به وضعیت تمیم بستگی داشت، و خیزش
حارث بن سریج، تفرقه و پراکندگی میان تمیمیها را دو چندان کرد و موجبات چیرگی یمانیها را بر خراسان پدید آورد.
در میان نزاعهای قبیلگی، در شبکهای که داعیان دعوت ضد اموی پدید آورده، و به دنبال اهداف دیگری بودند. برای تفصیل، (نک : ه د، بنی عباس)، نام چندین تمیمی دیده میشود.
بهویژه در ناحیۀ مرو که شمار تمیمیان در آنجا بیشتر بود.
و در میان هواداران عرب
ابومسلم، چندین تن تمیمی هم بودند.
با استقرار خلافت عباسی، تعصبات قبیلگی بهویژه در خراسان فروکش کرد و روابط دیگری جای آن را گرفت.
تمیم از جملۀ قبایلی است که افراد آن همچنان در قالب خاندانها و عشایر بزرگ و کوچک در نقاطی از کشورهای اسلامی زندگی میکنند. در عربستان، تیرههایی از تمیم در
نجد به سر میبرند که از میان آنها خاندانهای مهمی مانند خاندان
محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار
وهابیه و
آل ثانی (ه م) برخاستهاند. برای تفصیل،
در عراق معاصر، پراکندگی تمیمیها بسیار گسترده، و با کمرنگ شدن پیوندهای قبیلگی، شناسایی آنها تا حدودی دشوار است؛ اما میدانیم که شاخههایی از ایشان به صورت عشایری، بهویژه در بصره زندگی میکنند. برای تفصیل.
در ناحیۀ تاریخی
شام نیز تمیمیها به صورت فردی یا در مجموعۀ عشایری به سر میبرند؛ گرچه بستگی نسبی ایشان با شاخهها و تیرههای دیگر تمیم در بوتۀ ابهام قرار دارد برای تفصیل.
شاخصترین نمونۀ حضور تمیمیها در شمال
افریقا به حکمرانی
بنیاغلب باز میگردد که نسب ایشان به تمیم میرسید و بیش از یک سده بر بخشهایی از شمال افریقا حکومت کردند برای تفصیل،
نیز (ه د، بنیاغلب) برای انتشار تمیمیها در مصر و شمال افریقا،
در ایران، بنابر نشانههایی از سدههای نخست هجری، شماری از تیرههای تمیم در
خوزستان اقامت داشتهاند مثلاً
برای ذکری از ایشان در دورۀ
نادرشاه افشار.
در حال حاضر نیز بنیتمیم، یکی از قبایل بزرگ ساکن خوزستان است و از آن شاخه و عشیرههای بسیاری منشعب شدهاند برای تفصیل.
گفتنی است که
احادیث و روایاتی در فضایل تمیم نقل شده است. برای مجموعۀ آن،
بنابر بیت شعری، چنین به نظر میرسد که از زمانی بسیار کهن پس از اسلام، کتابـی ظاهراً شامل اخبار و اشعار بنیتمیم وجود داشته است.
از دو کتاب دیگر با عنوانهای کتاب بنینهشل و کتاب بنییربوع نیز نام برده شده است.
همچنین در میان آثار
اخباریان و مورخان سدههای نخست، کتابهایی در باب اخبار و روایات تمیم و تیرههای آن وجود داشته است؛ مانند کتاب اخبار تمیم، و کتاب حلف تمیم بعضها بعضاً از
ابویقظان (ه م)
کتاب حلف کلب و تمیـم و نوافل تمیم بخشـی از کتاب بـزرگ النوافل از
هشام کلبی مثالب تمیم و مثالب بنی امرئ القیـس بن زیـد مناة بـن تمیم و مثالب بنـوسعد بن زیـد منـاة بخشی از المثالب علّان شعوبی.
همچنین، آثاری اختصاصی دربارۀ تمیم نگاشته شده است، مانند قبیلۀ بنوتمیم و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، نوشتۀ مریم سعیدیان جزّی (قم، ۱۳۸۲ش)؛ شعراء تمیم فی الجاهلیة و الاسلام، تألیف عبدالقادر فیاض حرفوش،
؛ الاسر التمیمیة فی حوطة بنی تمیم، اثر ابراهیم بن راشد تمیمی،
و فضائل بنیتمیم فی السنة النبویة، نوشتۀ عبدالعزیز محمد فریح.
با آنکه جغرافیدانان، تاریخنگاران، لغتنامه نویسان و شاعران، به نام بسیاری از رودها، باغها، قلعهها، واحهها، چراگاهها، تپهها و سایر مکانهای خاص بنیتمیم اشاره کردهاند، تعیین قطعی محدوده سرزمینهای این قبیله، به دلیل کماعتناییِ منابع قدیم به ذکر دقیق آنها و نیز به دلیل جابجایی قبایل کوچرو و دست به دست گشتنِ مکانها در پی بروز جنگها، تا اندازه ای دشوار است؛ با این همه، محققان جدید چشمانداز کم وبیش روشنی از محدوده سرزمینهای بنیتمیم ارائه و نقشههایی نیز ترسیم کردهاند. بر این اساس، جمعیت بنیتمیم در بخش اعظم سواحل شرقی جزیرة العرب، یعنی تقریباً سرتاسر نجد و بخشی از بحرین (نَه کشور بحرین کنونی) و یمامه، سکونت داشتند و از جنوب تا دَهناء پراکنده بودند. اینان از شمال با بکر و اسد همسایه بودند اما در عین حال دستههایی از آنها در کنارههای
خلیج فارس، بصره و سواحل
فرات زندگی میکردند.
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) محمد ابن حبیب، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباددکن، ۱۳۶۱ق.
(۳) علی ابن حزم، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲م.
(۴) محمد ابن درید، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م.
(۵) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۶) علی ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ الجاهلیة العرب، به کوشش نصرت عبدالرحمان، عمان، ۱۹۸۲م.
(۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۸) سعید ابوزید انصاری، النوادر فی اللغة، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۹) ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، به کوشش مریم محمد خیرالدرع، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م.
(۱۰) ابوعبیده، معمر، ایام العرب، به کوشش عادل جاسم بیاتی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۱) ابوالفرج حسن اصفهانی، بلادالعرب، الاغانی، قاهره، ۱۹۹۳م.
(۱۲) ماکس اپنهایم، البدو، به کوشش ماجد شبر، لندن، ۲۰۰۴م.
(۱۳) اخبارالدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۱۴) محمدمهدی استرابادی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۵) حسن اصفهانی، بلادالعرب، به کوشش حمد جاسر و صالح علی، فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ریاض، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۱۶) عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
(۱۷) احمد بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۱۸) احمد بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
(۱۹) شارل پلا، الجاحظ فی البصرة و بغداد و سامراء، ترجمۀ ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۸۶م.
(۲۰) ابراهیم راشد تمیمی، الاسر التمیمیة فی حوطة بنی تمیم، بیروت، ۱۴۲۵ق/ ۲۰۰۴م.
(۲۱) هشام جعیط، الکوفة، نشأة المدینة العربیة الاسلامیة، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۲۲) عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة تمیم فی الجاهلیة و الاسلام، دمشق، ۲۰۰۲م.
(۲۳) عبدالرزاق حسنی، العراق قدیماً و حدیثاً، صیدا، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
(۲۴) عبداللهمحمود حسین، قبیلة تمیم عبر العصور، دمشق، ۲۰۰۰م.
(۲۵) فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ریاض، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۲۶) یوسف خلیف، حیاة الشعر فی الکوفة، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۲۷) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
(۲۸) رودلوف زلهایم، امثال کهن عربی، ترجمۀ احمد شفیعیها، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۲۹) الیاس شوفانی، حروب الردة، بیروت، ۱۹۹۵م.
(۳۰) عبدالجلیل طاهر، العشائر العراقیة، بغداد، ۱۹۷۲م.
(۳۱) طبری، تاریخ.
(۳۲) عباس عزاوی، عشائر العراق، بغداد، ۱۳۶۵ق/۱۹۳۷م.
(۳۳) یوسف عزیزی، قبایل و عشایر عرب خوزستان، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۳۴) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد/ بیروت، ۱۹۶۸م.
(۳۵) صالحاحمد علی، التنظیمات الاجتماعیة و الاقتصادیة فی البصرة، بغداد، ۱۹۵۳م.
(۳۶) عبدالعزیز محمد فریح، فضائل تمیم فی السنة النبویة، فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ریاض، ۱۴۲۴ق.
(۳۷) سلیمان کلاعی، تاریخ الردة، به کوشش خورشید احمد فارق، دهلی، ۱۹۷۰م.
(۳۸) هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۳۹) لوئی ماسینیون، خطط الکوفة، ترجمۀ ت مصعبی، صیدا، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
(۴۰) محمد محمدی ملایری، تاریخ و فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۴۱) محمد مفید، الجمل، به کوشش علی میرشریفی، قم، ۱۴۱۳ق.
(۴۲) عبدالرحمان عبدالکریم نجم، البحرین فی صدر الاسلام، بغداد، ۱۹۷۳م.
(۴۳) نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۶۲م.
(۴۴) تئودُر نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۵) یولیوس ولهاوزن، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمۀ یوسف عش، دمشق، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.
(۴۶) یاقوت، بلدان.
(۴۷) Goldziher، I,» Ueber muhammedanische Polemik gegen Ahl-al-kitâb «, ZDMG, ۱۸۷۸, vol.
(۴۸) XXXII; Kister, MJ, Studies in Jāhiliyya and Early Islam, London, ۱۹۸۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تمیم»، شماره۳۸۹۲.