تفاوت های مرد و زن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله درباره تفاوتهای
زن و
مرد و دیدگاههای مختلف در این موضوع مطالبی را مورد بحث قرار میدهد، و اینکه توجه به تفاوتهای زن و مرد مساله مهم و کلیدی در روابط زن و مرد و برنامه ریزیهای اجتماعی است. همچنین به بررسی ادله اثبات تفاوتهای زن و مرد و نیز آثار بی توجهی به تفاوتهای زن و مرد پرداخته و بایستههای این موضوع را مورد توجه قرار میدهیم.
این مقاله درصدد است تا ضمن بررسی جایگاه و نیز ضرورت بحث از تفاوتهای
زن و
مرد، ابتدا به این
سؤال پاسخ دهد که آیا تفاوتهای جسمی و روانی قابل توجه، میان زن و مرد وجود دارد؟ پس از روشن شدن این مطلب، به بررسی این مسأله پرداخته میشود که آیا در برنامهریزیها جعل قوانین، تعیین الگوهای فردی و اجتماعی و ... میبایست به این تفاوتها توجه نمود و آنها را دخیل کرد؟ بدین منظور، تلاش شده است تا به دیدگاههای موجود در خصوص بحث تفاوتها، محدوده تفاوتها در جسم و روان زن و مرد، ادله اثبات تفاوتها،
حکمت جعل تفاوتها و نیز بایستههایی که میبایست بر پایه پذیرش تفاوتها، در سیاست گذاریها، برنامهریزیها و اجرای قوانین لحاظ شود، به صورت اجمالی پرداخته شود.
با نگاهی به
طبیعت و ویژگیهای تکوینی زن و مرد، با اندکی تأمل میتوان به اشتراکات فراوان، در کنار برخی تفاوتهای موجود میان آنان پی برد. چرا که زن و مرد به عنوان دو صنف از یک نوع، به واسطۀ برابری در
انسانیت و
خلقت مشترک، در تمام ویژگیهایی که مقوم انسانیت
انسان است، کاملاً با یکدیگر مساوی و یکسان میباشند. نظر به آموزههای دینی و
احکام تشریعی نیز حاکی از آن است که
احکام شرعی مشترک میان زن و مرد، بسیار بیشتر از
احکام متفاوت آنان میباشد. حتی در اغلب موارد اختلاف در احکام، هر یک از زن و مرد در اصل
حکم با یکدیگر برابرند و تمایز صرفاً در جزئیات مربوط به آن احکام است.
از مجموع ویژگیهای تکوینی و تشریعی زن و مرد میتوان دریافت که آنان در انسانیت همسان بوده و بر اساس یک هدف مشترک آفریده شدهاند و صرفاً در مقومات
جنسیت (یعنی زنانگی و مردانگی) و احکام مربوط به آن، میان این دو صنف، تفاوت میباشد. لذا
تکلیف الهی به هر دو تعلق گرفته و اما نوع تکلیف ممکن است به واسطۀ جنبههای متفاوت آنان، متمایز از یکدیگر باشد.
این نوشتار تلاش میکند تا ضمن بررسی ضرورت شناخت تفاوتهای موجود میان زن و مرد، طبیعی و یا بر ساختۀ اجتماع بودن این تفاوتها را
تنقیح نموده، انواع و محدودۀ تفاوتها را مورد کنکاش قرار دهد. همچنین ضمن بررسی تأثیر تفاوتها در ساختهای گوناگون حیات آدمی، نسبت به آثار بی تفاوتی نسبت به این
تدبیر حکیمانۀ
خالق هستی هشدار دهد و در پایان، بایستههای استفادۀ مناسب از تفاوتها در مسیر
کمال و
قرب الهی را مورد توجه قرار دهد.
این نکته شایان ذکر است که تلاش شده تا رویکرد غالب در بخشهای گوناگون، ارائه مباحث کاربردی و مؤثر در شئون روزمرۀ زندگی باشد و حتی المقدور از
استدلالات نظری و مباحث فاقد کاربرد
علمی پرهیز شود.
آنچنان که در بحث دیدگاههای مربوط به تفاوتها خواهد آمد، کمتر موضوعی همچون بحث از تفاوتها و آثار آن، کانون توجه شاخههای متعدد علمی قرار گرفته و این چنین مورد نقض و ابرام و نیز منشأ تحولات در دهههای اخیر گشته است. پیوند مستحکم موضوع تفاوتها با دو مبحث اساسی «نقشها» و «حقوق»، مستمسکی برای کسانی بود که میخواستند از طریق نفی تفاوتها، به نفی هرگونه تمایز نقش و تفاوت حقوقی میان زن و مرد بپردازند.
بی شک یکی از مبانی مهم و اصلی جریان
تشابه محور و به تعبیر دیگر،
فمینیستها در
ادوار مختلف
تاریخ خصومت این جریان با
طبیعت و آموزههای دینی، مسألۀ تفاوتها بوده است. میزان القائات آنان به حدی بوده است که افکار عمومی حتی در متن جوامع اسلامی، یکسانی کامل زن و مرد در تمام حوزهها را تا حدود زیادی پذیرفتهاند و به جز معدود تفاوتهای جسمی، این دو صنف را کاملاً همسان انگشاتهاند. چنین شده است که تعاریف
زنان از زن بودن (تعریف هر یک از زن و مرد از خویشتن خویش و پاسخی که به پرسش «من کیستم؟» و «من چیستم؟» میدهد تا بوسیله آن از جنس مقابل متمایز شود،
«هویت جنسی» نام دارد. بحث تفاوتهای طبیعی بصورت جدی در هویت جنسی زن و مرد اثر گذار است.
) و
مردان از مرد بودن خویش، دچار تغییر جدی گشته و تفکیک نقش (آنچه که فرد برای شناساندن خود به منزله یک
پسر یا
دختر میگوید یا انجام میدهد، «نقش جنسی» نام دارد.
) و وظایف میان آن دو در
خانه و
اجتماع، تمسخرآمیز جلوه نموده و احکام متفاوت میان زن و مرد، مربوط به
عصر و شرایط خاص دانسته شده و اکنون همۀ آنها قابل تغییر میباشد.
حال چنانچه فراتر از جنبههای شعاری و لقلقههای زبانی، برای خالق عالم هستی حقیقتاً از اعماق جان،
حکمت،
تدبیر و
قدرت قائل باشیم و
نظام حاکم بر
جهان را ناشی از برنامۀ از پیش طرح ریزی شده و و بر اساس نظام احسن بدانیم که همه چیز در آن، حکیمانه و در جایگاه مناسب خویش است، آثار و نتایج نفی و اثبات تفاوتهای طبیعی و تشریعی روشنتر میگردد. اگر تدبیر خلقت، ویژگیهای هر یک از زن و مرد و تناسب آن با سایر سنتها و ویژگیهای حاکم بر
عالم هستی را در قدر و اندازۀ دقیق و مشخص تنظیم کرده باشد و از کنار هم قرار دادن قطعات این پازل، قرار باشد «
انسان کامل» تصویر شود، وضعیت اسفبار کنونی
بشر انسان محور و بریدۀ از
آسمان، به خوبی نمایشگر تفاوت تدبیر او با تدبیر و
تقدیر قادر متعال میشود. اگر انسان غربی، به بهانۀ رفع تفاوتها، تلاش مینمود تفاوتهای میان دو صنف زن و مرد را بردارد، به
گواهی گزارشات خود آنان، آنچه اکنون حاصل شده است، حرکت به سمت برداشته شدن تفاوت در مرزهای انسانی و حیوانی است. (به تعبیر خانم «تونی گرنت»: «زن امروزی مردی بدلی است، با مردان حقیقی در
جنگ است و به همین علت، آشفته و ناآرام است»
«
زنان سعی میکنند تا از
مردان تقلید کنند. بسیاری از آنها در تلاش برای مرد بودن، ناشیانه به تقلید از
زبان و
رفتار مردان طبقات پست دست میزنند...در خلال دهههای شصت و هشتاد، زنان مانند کارگران بار انداز صحبت میکردند، آنها نه تنها مثل مردان کار میکردند بلکه همچون آنها رفتار میکردند...»
«زن امروزی سهل و آسان شده و پیوسته در دسترس است»
) اهمیت این مسأله آنجا دانسته میشود که بدانیم امروزه، اکثریت قریب به اتفاق برنامه ریزیها، الگوها و تحولات در جهان معاصر، بر مبنای نفی تفاوتهای زن و مرد و نیز عدم دخالت تفاوتها در شئون مختلف طرح ریزی شده است. لذا به جرأت میتوان گفت که چنانچه خالق هستی و آموزههای دینی او به گونهای تصویر شده باشد که تفاوتهای زن و مرد، از بازیگران اصلی این سیستم باشند، تنها با تحلیل درست از دیدگاه تفاوت محوری و بررسی آثار و کارکردهای آن، خواهیم توانست از هضم شدن در برنامهای مغایر با
اغراض الهی، جلوگیری نمائیم.
بی شک اختلاف دو دیدگاه «تفاوت محور» و «تشابه محور» (به تفاوت این دو
تفکر در بحث مربوط به دیدگاههای مربوط به تفاوتها، پرداخته خواهد شد.) در تصویر
انسان و
جامعه آرمانی، آن چنان زیاد و جدی است که تعریف و انتظاری که هر فرد از خود و جامعۀ انسانی از افراد آن جامعه در تفکر تشابه محوری دارد، با تعریف و
انتظار دیدگاه تفاوت محور، کاملاً متفاوت است.
در زن و مرد، شاهد دو دسته تفاوت میباشیم. برخی خاستگاهی محیطی داشته و حاصل
تربیت اجتماعی و مربوط به ویژگیهای فرهنگی بوده و لذا در اعصارگوناگون، تفاوت کرده است. (
فمینیستها برای نشان دادن و متمایز ساختن تفاوتهای طبیعی و بیولوژیک از تفاوتهای محیطی و اجتماعی، به ترتیب از دو واژه جنس (sex) و جنسیت (Gender) بهره میگیرند.)
دسته دوم، تفاوتهایی هستند که خاستگاه طبیعی داشته و تفاوتهایی ذاتی و نه عرضی میباشند. بدین جهت، گذشت زمان خللی در آن ایجاد نمیکند. البته این بدان معنا نیست که چنانچه طبیعی بودن یک تفاوت میان زن و مرد اثبات شد، نتوان هیچ مورد استثنایی برای آن پیدا کرد. (بطور نمونه، چنانچه پذیرفتیم که
جمجمه مردان بزرگتر از زنان است، اگر در یک زن یافت شد که جمجمه او بزرگتر از جمجمه مردان است، این مورد استثنایی موجب غیر طبیعی شدن این ویژگی نمیشود. لذا تفاوتهای طبیعی، «غالباً» در صنف مردان و زنان بصورت متفاوت وجود دارد.) ضمن آنکه تفاوتهای تکوینی گرچه ناشی از خاستگاهی طبیعیاند ولی در برخی از آنها، این امکان وجود دارد که عوامل تربیتی و محیطی، آن ویژگیها را تضعیف یا تشدید کنند. (مثلاً در برخی کشورها، زنان برای حضور در پستهای مدیریتی و مناصب سیاسی، با تزریق هورمونهای مردانه تلاش میکنند تا با غلبه بر احساسات خود، بتوانند
صلابت و در برخی مواقع
خشونت لازم برای پیگیری امور را کسب نمایند.)
همانگونه که
شهید مطهری در کتاب «
نظام حقوق زن در اسلام»،
به خوبی تنقیح نمودند، در برخورد با مباحث زنان و تفاوتهای آنان با مردان، دو دیدگاه اساسی وجود دارد.
عدهای خصوصاً در دنیای غرب، تلاش میکنند میان زن و مرد از لحاظ قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع واحد و مشابهی بوجود آورندو تفاوتهای طبیعی و غریزی
زن و
مرد را نادیده بگیرند. از این
تفکر، به دیدگاه «تشابه محوری» تعبیر شده است.
برخی دیگر خصوصاً با عنایت به آموزههای
اسلام، معتقدند که زن و مرد در جهات متعددی با یکدیگر تفاوت دارند و
خلقت و
طبیعت، آنها را یکنواخت نخواسته است و لذا از لحاظ بسیاری از حقوق،
تکالیف و مجازاتها، وضع مشابهی ندارند. این دیدگاه به «تفاوت محوری» نامیده میشود.
اختلافات گوناگون میان
ادیان مختلف، نهضتها و جنبشهای اجتماعی و نظریه پردازان علوم اجتماعی و
فلاسفه، در نگاه به تفاوتها و محدودۀ آن را میتوان در شدت و ضعف اعتقاد نسبت به این دو دیدگاه اساسی تحلیل نمود. بررسی تفصیلی این اختلافات از حوصلۀ این مقال بیرون است ولیکن به اختصار، به برخی از آنها اشاره میگردد:
بطور نمونه، در میان اندیشههای
یهودیت و
مسیحیت، که دیدگاه کم و بیش مشابهی در خصوص خلقت و ویژگیهای زن و مرد دارند، میتوان تفاوتهای آشکاری در ویژگیهای طبیعی،
احکام دینی و جایگاه زن و مرد یافت. (بطور مثال در یهودیت، به تفاوت اساسی میان
قوای جنسی زن و مرد اشاره و بیان شده است که: در روابط جنسی، مرد عضو فعال و خودبین است و همیشه این خطر وجود دارد که شهوتش
طغیان کند، اما زنها نقش درونگرا و منفعل دارند.
شهوت زن مخفی است اما تمایلات جنسی او بیش از مرد است و به همان شدت و حتی بیشتر میتواند بروز کند.
و یا اینکه
پدر موظف است به
فرزند پسرش
تورات بیاموزد اما دختران از خواندن تورات معافند.
و یا در مسیحیت آمده است که
حوا از دنده چپ
آدم آفریده شده و لذا مرد بر زن تسلط دارد.
و زنان اجازه ندارند به مردان
تعلیم دهند یا بر آنها مسلط باشند.
در میان اندیشمندان نامدار غربی نیز، «
بقراط حکیم»، طبیعت زنان را مرطوب، اسفنجی و سرد و مرد را دارای طبعی خشک و گرم میدانست.
افلاطون، وضع مقررات سهل گیرانهتر را برای زنان، با توجه به ضعف نسبی آنان میپذیرد.
ارسطو نیز معتقد است که: طبیعت، استعدادهای مختلفی به زن و مرد ارزانی داشته، نقشها و جایگاههای مختلفی برای آنان رقم زده و حقوق متفاوتی نیز مقرر ساخته است.
فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری موارد مختلفاند، چنانکه یک ویژگی برای مرد فضیلت اخلاقی به شمار میآید، اما برای زن چنین نیست.
همچنین توماس آکویناس، بزرگترین
فیلسوف مسیحی قرون وسطی، زن را در
قیاس با مرد، از نظر
جسم،
عقل و
اراده، موجودی ضعیفتر و ناپایدارتر و از لحاظ میل شهوانی، قویتر میداند.
بطور خلاصه می توان
تاریخ اندیشۀ غرب را چنین تصویر کرد که تا
قرن هفدهم، تقریباً تمامی اندیشمندان غربی، به وجود تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد اذعان داشتند، اما کم کم در قرن هفدهم، این تمایزها مورد
تردید قرار گرفت. این روند تا اواخر قرن هجدهم ادامه یافت و از اوایل قرن نوزدهم، مجدداً این تفاوتها برجسته شد. پس از آن ، با روی کار آمدن موجهای سه گانه فمینیستی (موج اول
فمینیسم از ۱۷۸۰ تا ۱۹۲۰ ادامه داشت و اعتراض به اختصاص ارزشهای مدرنیته به
مردان و تقاضای فرصتهای برابر تحصیلی ، سیاسی و...از شعارهای اصلی آنان برد. موج دوم فمینیسم از ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ به طول انجامید. اعتقاد به ضرورت براندازی نظام مردسالار و جنس برتر بودن
زنان از نکات اصلی موج دوم بود. در موج سوم که از ۱۹۸۰ آغاز شده است، تفاوتهای طبیعی زن و مرد پذیرفته شده و ضرورت استفاده از ویژگیهای منحصر به فرد زنان و رسیدن به جایگاه واقعی، طلب میشود.) تفاوتهایی در نوع نگاه به تفاوتها بوجود آمد.
در قرن نوزدهم، فمینیستهای موج اول، قد علم کردند که بر تفاوتهای زن و مرد صحه میگذاشتند ولی منشأ بسیاری از مشکلات از جمله خشونتها و جنگها را همان روحیات مردانه دانسته و بر ضرورت حضور ویژگیهای زنانه از جمله صلح دوستی و عاطفه ورزی در
اجتماع، تاکید میکردند. فمینیستهای موج دوم که اغلب آنان، مدافع برابری زن و مرد بودند، تلاش میکردند تفاوتهای زن و مرد را صرفاً در برخی تفاوتهای جسمی دانسته و بقیه تفاوتها را بر ساختة اجتماع و نظام مرد سالار بدانند. پس از آنکه یافتههای
علوم تجربی، طبیعی بودن بسیاری از تفاوتها را اثبات کرد و موجب نقض دیدگاه فمینیستهای موج دوم گشت، فمینیستهای موج سوم ظهور کردند که بر تفاوتهای بیشتری مهر تأیید میزدند. (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به حمیرا مشیرزاده، «فمینیسم،از جنبش تا نظریه اجتماعی»؛ نرجس رودگر، «فمینیسم، تاریخچه، نظریات گرایشها و نقدها».)
در علوم مختلف نیز میتوان ردپای بحث تفاوتهای تکوینی زن و مرد را یافت. از جمله شاخههای علوم که این بحث را کانون توجه قرار داده میتوان به زیست شناسی اجتماعی،
روانشناسی،
علوم سیاسی،
فلسفه حقوق،
علوم تربیتی،
علم اخلاق،
جرم شناسی،
جامعه شناسی،
اقتصاد و ... اشاره کرد. بطور نمونه زیست شناسان عوامل زیستی و ژنتیکی، روان شناسان علاوه بر عوامل زیستی، عوامل روان شناختی همچون گرایشها و تمایلات و جامعه شناسان،
فرهنگ و
سنن اجتماعی را مهمترین عامل و منشأ ایجاد تفاوتها میدانند. پس از پذیرش تأثیر این عوامل، هر یک قائل به آثار خاص،
اعتبار و نیز قابلیت تغییر آنها یا عدم تغییر آنها میشوند.
در یافتههای علوم اجتماعی و در میان اندیشمندان و نیز در آموزههای دینی، اختلافات فراوانی در
حدود و ثغور تفاوتها به چشم میخورد. گذشته از بحث تفاوتهای جسمی که اصل تفاوت، غیر قابل انکار میباشد، در مبحث تفاوتهای روحی و روانی، برخی معتقدند که اصلاً تفاوتی وجود ندارد. برخی دیگر از وجود تفاوتهای روحی و روانی
حکایت کرده ولی دامنۀ آنرا خیلی عمیق و تاثیر گذار نمیدانند. برخی دیگر تفاوتها را بسیار عمیق و موثر در شئون مختلف میدانند.
تفاوت در ساختمان بدنی و متوسط قد و وزن و حجم
مغز، تفاوت در خلقیات، خلاقیتهای هنری، میزان تحمل پذیری، آستانۀ تحریک پذیری، نوع خردورزی، جنبههای زیبایی شناختی و ....همگی در دایرۀ تفاوتهای زن و مرد جای میگیرند. لذا صرف نظر از تفاوتهایی که اصولاً خاستگاه اجتماعی دارند، تفاوتهای طبیعی در جسمیت، ذهنیت، احساسات و رفتارها نیز موجب تمایز زن و مرد از یکدیگر میشود. (گر چه زن و مرد در بسیاری از احکام با یکدیگر مشترکند ولیکن در آموزههای دینی تفاوتهایی میان زن و مرد ذکر شده است. بطور نمونه:
زنان بیش از
مردان باید
حجاب خود را رعایت کنند و میبایست موهای سر و گردن و زیبایی
بدن و
زینت خود را از
نامحرم بپوشانند
همچنین
نفقه و
مهریه زن بر عهده
شوهر است و زن در قبال تأمین اقتصادی
خانواده وظیفهای بر عهده ندارد.
مرد بر خلاف زن میتواند با رعایت
عدالت، تا چهار همسر دائمی اختیار کند
و....)
در یک تقسیم بندی، میتوان تفاوتها را به تکوینی و تشریعی تقسیم کرد. از آنجا که تفاوتهای تشریعی، چندان قابلیت نقض و ابرام ندارد و مورد اتفاق علمای دینی است، تلاش میکنیم تا محدودۀ تفاوتهای تکوینی را مورد بررسی قرار دهیم.(برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به حمیرا مشیرزاده، «فمینیسم،از جنبش تا نظریه اجتماعی»؛ نرجس رودگر، «فمینیسم، تاریخچه، نظریات گرایشها و نقدها».)
برخی تفاوتهای تکوینی دایرۀ اثر محدودی داشته و برخی دیگر، چنان تأثیر گذار است که عرصههای مختلف حیات را تحت تأثیر قرار میدهد. تفاوتهای تکوینی را میتوان به تفاوتهای جسمی و روانی تقسیم نمود که در این بخش، تنها فهرستی از این تفاوتها که در علوم اجتماعی
اثبات گردیده، ارائه میشود.
علوم تجربی از جمله زیست شناسی، تفاوتهای جسمی فراوانی میان زن و مرد را به اثبات رساندهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
در دنیای
رحم، اختلاف اساسی زن و مرد آغاز میشود. سلول جنسی
ماده، همواره دارای کروموزوم x است اما سلولهای جنسی
نر، گاه کروموزوم x و گاه کروموزوم y دارند. بطوریکه پس از انعقاد
نطفه تنها از طریق کروموزومها میشود تشخیص داد که جنین
دختر است یا
پسر.
در
مردان، کار اصلی
بیضه، ساخت اسپرم و تولید هورمونهای جنسی مردانه است. در دوران
بلوغ ترشح هورمونهای جنسی از بیضهها افزایش مییابد و سبب
رشد سریع اندامهای مختلف
بدن و تکامل دستگاه تولید مثل مرد و رویش موی صورت، بم شدن
صدا و ... میشود.
در
زنان، دستگاه تناسلی از تخمدانها، لولههای رحم، و مهبل تشکیل شده است و تخمکگذاری حدوداً دو سال پس از نخستین قاعدگی انجام میشود.
وجود قاعدگی، حاملگی، زایمان و
یائسگی از تفاوتهای دستگاه تناسلی زنان با مردان است. همچنین تفاوتهای موجود میان اسپرم (سلولهای جنسی نر) و تخمک (سلول جنسی ماده) از لحاظ شکل، اندازه، تعداد، تحرک و
عمر، از دیگر تفاوتهای میان دستگاه تناسلی زن و مرد است. (بطور مثال، زن در دوران باروری، هر ماه یک تخمک آزاد میسازد و در حدود پنجاه سالگی، تخمک گذاری پایان مییابد. در هر حالی که مرد در هر بار انزال، حدود چهارصد میلیون اسپرم تولید میکند که تا اواخر عمر ادامه دارد.
)
تفاوت در میزان تولید هورمون تستوسترون از تفاوتهای دیگر میان دو جنس است. بطوریکه افزایش تستوسترون و دفع استروژن موجب ایجاد صفات مردانه و کاهش تستوسترون، موجب ایجاد صفات زنانه است.
تولید پروتئین در اثر ترشح تستوسترون، موجب ایجاد ماهیچهها و عضلات قویتر و استحکام
استخوان در مردان است. (توده عضلانی بدن مرد، بطور متوسط، پنجاه درصد بیشتر از زن است. همچنین استخوان جمجمه مرد، بزرگتر و ضخیمتر از جمجمه زن است.
)
بر خلاف استروژن که آرامش بخش است، افزایش تستوسترون، حالات تهاجمی و پرخاشگری را برمیانگیزاند.
( تستوسترون همچنین موجب می شود پس از بلوغ، نیاز به نوازش و در آغوش کشیده شدن در پسران کم شود در حالی که این نیاز در زنان، از کودکی تا پایان
عمر، همچنان فعال و شدید است.
) هورمون استروژن موجب زیبایی اندام و لطافت، نرمی پوست و تنظیم انحناهای خاص اندام زنان و تنظیم تغییرات دورهای رحم میشود.
همچنین عامل کوتاهی قد و انعطاف و نرمی مفاصل زنان نسبت به مردان است. همچنین هورمون پروژسترون که هورمونی زنانه است، در آرامش بخشی و پیدایش احساس
صلح و
آرامش زنان در
زمان بارداری و هورمون پرولاکتین در ترشح
شیر و ایجاد رفتار مادرانه، موثر است.
پسران در فعالیتهایی که نیاز به مهارتهای حرکتی دارد، برتر از دختران هستند. در برابر، رشد جسمی دختران زودتر از پسرهاست و در برابر بیماریها مقاومترند و کمتر از پسران آسیب میبینند.
چشمان مردان بزرگتر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و دور طراحی شده است، اما دایره دید
زنان وسیعتر از
مردان بوده و در یک لحظه میتوانند چیزهای بیشتری را در میدان دید قرار دهند.
حس شنوایی در زنان قویتر است و صدای آنان نازکتر از مردان است.
دختران زودتر از پسران سخن گفتن را شروع میکنند اما پسرها زودتر از دخترها راه میافتند.
گرچه دامنه تفاوتهای روانی زن و مرد بسیار وسیع است، اما از باب نمونه، به برخی از آنها اشاره میشود:
پسران در پردازش اطلاعات فضایی و
ریاضیات ، بویژه در هندسۀ تجسمی موفقتر از دختران هستند و دختران در فراگیری زبانهای خارجی و امور ظریف و هنری، توانمندتر از پسران میباشند.
مردان در دریافت و شناخت مفاهیم انتزاعی و کلمات مجرد برتری دارند.
گسترۀ منطقهای از
مغز که در هنگام درگیری زنان با خاطرات غمانگیز فعال میشود، هشت برابر مردان است و مغز مردان به گونهای طراحی شده که اطلاعات را منظمتر و مرتبتر دستهبندی میکند.
مغز پسران برای واکنش به اشیاء و اشکال و مغز دختران برای حساسیت در برابر انسانها و چهرهها طراحی شده است.
رنج و
عزا در جنس
زن، بیشتر با
گریه و افسردگی ظاهر میشود و برای آنان، موضوعات جزئی به اندازه موضوعات بزرگ، مهم است. عاطفه و هیجان در زن و پرخاشگری و
استقلال طلبی در
مرد بیشتر است.
شکلگیری
هویت دختران، تنها برای استقلال
شخصیت نیست، بلکه برای همکاری و صمیمیت و مراقبت از دیگران نیز هست. در حالی که هویت پسران از اساس برای استقلال و رقابت و فردیت شکل میگیرد.
( زنان در اوصافی مانند ابراز
محبت و همدردی، مشارکت اجتماعی، دگر خواهی،
نجابت و صمیمیت بر مردان برتری دارند. در حالی که مردان بیشتر استقلال طلب، سلطه جو و پرخاشگر هستند و نیز رقابت،
مقاومت و سرکشی فزونتری دارند.
)
گفت و گو و تبادل نظر برای پسران، وسیلهای برای انتقال پیام است اما برای دختران، بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است.
زن دوست دارد شنونده داشته باشد و زمانی که ناراحت،خسته و ناامید است، نیازمند نوازش و احساس دوستی است.
از دورۀ کودکی، خودنمایی در جنس زن بیشتر به چشم میخورد و با آرایش ظاهر و پوشیدن
لباس زیبا به لذتی وصف ناپذیر دست مییابد.
در بازیهای گروهی، دختران کمتر از پسران به وضع قوانین تمایل دارد و بیش از آنان رعایت مقررات را برای همدلی با اعضای گروه نادیده میگیرند.
مادران به طور طبیعی با بچههای خود زیادتر
صحبت میکنند؛ به صدای بچهها حساسترند و با شنیدن صدای نوزادانشان غدد شیری آنان تراوش میکند. آنچه را پدران، در رابطه با فرزندانشان باید بیاموزند، مادران به طور طبیعی دارا هستند.
جنس
مذکر عصبانیت خود را غالباً به صورت خشونتهای فیزیکی اعمال میکند و به رقابت میل بیشتری دارد، اما زنان عصبانیت خود را بیشتر به شکل غیرمستقیم، یعنی مقاومت منفی که گاه به شکل
قهر،
کینه توزی،
سکوت یا شایعه پراکنی است، ظاهر میسازند.
همانگونه که گفته شد، شاخههای مختلفی از علوم اجتماعی بحث از تفاوتهای زن و مرد را از زاویههای مختلف، در کانون توجه خود قرار دادهاند. نتایج تحقیقات و آرای اندیشمندان علوم تجربی چنین بود که تا اوایل قرن هفدهم، وجود تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد، مورد تفاهم و اتفاق بود و کم کم از قرن هفدهم، تمایزهای تکوینی، مورد تردید قرار گرفت.
این اختلافات در قرن هجدهم شدت گرفت.
تا اینکه در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم، فلاسفۀ
مکتب رمانتیسم، به برجسته سازی تفاوتهای زن و مرد پرداختند و آنها را برخاسته از تفاوتهای زیستی دانستند.
در
قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، بررسیهای علمی غالبا تفاوتها را تایید میکرد ولی با استفاده از آزمایشات، تلاش میکردند تا خاستگاه تفاوتهای روانی را در محیط و
اجتماع جستجو کنند. پس از طرح
نظریه داروین، پژوهشهای بیشتری در اثبات تفاوتهای تکوینی انجام شد که همزمان با پیشرفت
علم و رواج تکنولوژیهای دقیق در عکسبرداری از
مغز، شتاب بیشتری گرفت و یافتههای جدید، بطلان نظر کسانی که قائل بودند این تفاوتها، خاستگاهی غیر طبیعی دارد، بیش از پیش روشن نمود. اثبات طبیعی بودن تفاوتها و نقش عوامل زیستی همچون هورمونها در بوجود آمدن آنها، موجب گردید که از آن پس، مخالفین تفاوتهای طبیعی از جمله فمینیستها، از انکار طبیعی بودن آنها ناکام بمانند و تلاش خود را در حوزههای دیگر معطوف نمایند. (اکثر فمینیستهای موج سوم که آخرین موج مهم فمینیسم را تشکیل میدهند، قائل به تفاوت در طبیعت زنانه و مردانه هستند.
) چنانکه هر روزه، آثار متنوعی در خصوص یافتههای جدید علوم اجتماعی پیرامون تفاوتهای طبیعی زن و مرد منتشر میشود.
از آنجا که وجود تفاوت میان زن و مرد در احکام و آموزههای دینی، از ضروریات
شریعت اسلام میباشد و هیچکس در اصل وجود این تفاوتها
تردید ندارد و صرفا در میزان و دامنۀ این تفاوتها بحث است، لذا در این بخش بحث از تفاوتهای تشریعی نشده و بر تفاوتهای تکوینی تکیه میشود. و به اثبات این نکته پرداخته میشود که آیا تفاوتهای تکوینی، واقعیتی خارجی دارد و منشا آن طبیعت است و یا امری موهوم و ساختۀ فرهنگ و تربیت اجتماعی است؟
بدین منظور به بررسی این مطلب از منظر
علوم اجتماعی و منابع دینی، میپردازیم. البته وجود انبوه عقلای معتقد به تفاوتها، میتواند مؤیدی بر
سیرۀ عقلا در پذیرش تفاوتها باشد. (اندیشمندان نامدار بسیاری همچون
بقراط،
ارسطو،
ابن سینا،
توماس اکویناس،
ولتر،
غزالی،
مولوی،
هیوم، روسو، باخ اوفن،
جمال الدین اسد آبادی،
سید قطب،
شهید مطهری،
علامه طباطبایی،
آیتالله مصباح و.... وجود تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد را مورد تاکید قرار دادهاند که بررسی دقیق نظریات آنان، از حوصله این سطور خارج است. البته معدودی از دانشمندان غربی، بر طبل عدم پذیرش تفاوتها و یا غیرطبیعی بودن تفاوتها کوبیدهاند ولی آنان را میبایست در اقلیت دانست. همچنین اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان
مسلمان، گرچه زن و مرد را در
انسانیت برابر دانستهاند ولیکن وجود برخی ویژگیهای طبیعی را در هر یک از دو صنف،
تردید ناپذیر دانستهاند.)
جدای از بحث تفاوتهای تکوینی، وجود تفاوتهای فراوان در
احکام تشریعی میان
زن و
مرد از
ضروریات دین است. چنانکه
آیات و
روایات متعددی به تفاوتهایی همچون تمایز وظایف و تکالیف در
حجاب، پوشش،
مهریه،
نفقه، چند همسری،
طلاق، سلسله مراتب و وظایف در زندگی
زناشویی،
ارث،
شهادت،
حج،
نماز،
روزه،
غسل و... اشاره دارند.(
و....) بدون
شک، وجود این تفاوتهای انکار ناپذیر، ناشی از هدفمندی و طرح ریزی
خالق حکیم هستی است که در
تدبیر خلقت، در متن
تکوین و
طبیعت، ابزار لازم به منظور دست یابی به هدف غایی را در دسترس زن و مرد قرار داده است. از سوی دیگر،
تشریع (یعنی مجموعه معارف و
مقررات الهی) چراغ راهنمایی است که راه به کارگیری استعدادهای طبیعی برای نیل به مقصود را پیش روی
انسان قرار میدهد. چون تکوین بستر و مجرای تشریع است و هر دو در راستای یک هدف بوجود آمدهاند، به ناچار با هم متناسب و هم جهتند؛
لذا تکوین با تشریع، در هماهنگ و تناسب کامل است. در نتیجه، از وجود تفاوتهای تشریعی میتوان به وجود تفاوتهای تکوینی که عامل اختلاف در
احکام و وظایف است پی برد. در واقع از وجود معلول (وجود احکام متفاوت) و ضمیمه کردن مقدماتی همچون هدفمندی خلقت و تناسب تکوین و تشریع، میتوان به وجود علت (تفاوت در ویژگیهای تکوینی) پی برد. ممکن است بتوان برعکس این مطلب را نیز گفت. یعنی
اغراض مختلف
شارع مقدس از خلقت دو جنس موجب شده است که انتظارات مختلفی از آنان داشته باشد و
احکام شرعی متمایزی را برای رسیدن به
کمال مطلوب وضع کند. انجام این احکام نیازمند تجهیز آنان به ویژگیهای تکوینی متفاوت است. در آموزههای دینی فراوانی، به این ویژگیها و تفاوتهای تکوینی اشاره شده است که به اجمال، به آنها اشاره میگردد:
در روایات، با استفاده از الفاظی همچون ضعیفات القوی، گل لطیف، ریحانه و نیز با تحریک به مدارا و واگذار نکردن مسئولیتهای سنگین جسمی به زنان، تفاوتهای جسمی
زن و
مرد، مورد اشاره قرار گرفته است. (بطور نمونه
امام رضا (علیهالسّلام) میفرمایند: «دلیل پذیرفته نشدن شهادت زنان درباره
رؤیت هلال ضعف آنان نسبت به رؤیت است.».
)
(پیش از این در بخش تفاوتهای روانی، به یافتههای علوم تجربی در خصوص تفاوت دید زن و مرد اشاره شد.
حضرت علی (علیهالسّلام) نیز میفرماید: «امور فوق توان زن را به وی وامگذار، به این دلیل که زن چون گلی (لطیف) است نه شخصی که در هر امری
مباشرت کند.
)
اصل گرایش به
زینت، امری فطری است و مورد سفارش
آیات و
روایات متعددی است. («بگو چه کسی زینتهای
الهی را که برای
بندگان خود آفریده،
حرام کرده است؟،
همچنین در آیه ۳۱
اعراف و در
روایت مذکور در وسائل الشیعه،
و نیز
سیره پیامبر اکرم که در
جامع الاحکام القران مورد اشاره قرار گرفته، اصل تمایل و گرایش به زینت مورد سفارش قرار گرفته است؛
البته گر چه زن و مرد در گرایش به زینت با یکدیگر مساوی هستند، اما گرایش و تمایل زنان به زیور و زینت بسیار بیشتر از مردان است. (
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) در ذیل آیه ۱۸ سوره زخرف
او من ینشاء فی الحلیه و هو فی الضحام غیر مبین: آیا کسی را که در زر و زیور پرورش مییابد و به هنگام
مجادله، بیانش غیر روشن است (فرزند خدا میخوانید)؟ میل و گرایش شدید
زنان به زیور و زینت و عدم توانایی در بیان دلیل و
حجت بواسطه احساسات و عواطف سرشار را از ویژگیهای زنان میدانند.
)، (
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز در خطبه ۱۵۳
نهج البلاغه میفرمایند: «ان النساء همهن زینه الحیاه الدنیا» یعنی زنان به زر و زیور گرایش شدید دارند.
)
(پیش از این گفته شد که یافتههای
علوم تجربی نیز بر این مطلب صحه میگذارند. بطور مثال، جینالمبروزو» میگوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن، آن است که در
چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی
صدا، طرز
تکلم و بالاخره با شیوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحریک و روحشان را مجذوب سازد.
)
اسلام نیز ضمن توجه به این تفاوت در میزان تمایل، استفاده از برخی زینتها را برای زنان
جایز و برای مردان
حرام نموده است.
در آموزههای روایی فراوانی، میتوان به تفاوت زن و مرد در «
حیا» و فزونی این ویژگی در
زنان نسبت به
مردان پی برد. در این
روایات بر خاستگاه طبیعی حیا و همراه بودن آن با زن، از بدو
خلقت اشاره شده است.
امام صادق (علیهالسّلام): «حیا ده جزء دارد که نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان نهاده شده است».
در روایات دیگر امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «
حوا گفت: خداوندا از تو میخواهم آنچه به آدم ارزانی داشتی به من ارزانی کنی، خداوند گفت: به تو حیا،
رحمت و
انس .... ارزانی کردم». همچنین کم حیایی امری ناپسند شمرده شده
و از خصوصیات
آخرالزمان، کاهش حیا در زنان دانسته شده است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «
قیامت بر پا نمیشود مگر پس از آنکه حیا از کودکان و زنان رفته باشد».
یکی از بحثهای پردامنه در میان اندیشمندان دینی معاصر، بحث از تفاوت زن و مرد در قوۀ
عقل و
ادراک است. (در
آیات متعدد
قرآن همچون:
و نیز روایات فراوانی میتوان به نظر
وحی پیرامون طبیعی بودن خاستگاه تفاوت در عقل پی برد.) در این خصوص سه دیدگاه قابل تصور است که برای بررسی دقیق آنها، نیاز به فرصت مناسب تری است.
نظریه اول:
زن و مرد از نظر برخورداری از قوای عقلانی و قدرت
تعقل مساویاند اما این مساله معلول اوضاع فرهنگی و اجتماعی است.
نظریه دوم:
زن و مرد در بهرهمندی از قوه عقل یکسانند اما به دلیل غلبه احساسات و عواطف که لازمه زندگی
زناشویی و ایفای نقش مادری و همسری است، جنبه تعقل زن در مقایسه با مرد، کمتر فعال است.
نظریه سوم:
زن و مرد در بهرهمندی از قوای عقلانی با یکدیگر یکسان نیستند و زن از آنجا که در طرح حکیمانه عالم
تکوین برای فعالیتهای ویژهای انتخاب شده است، نیازی به برخورداری از استعداد عقلانی مساوی با مردان نداشته است.
بطلان نظریه اول قابل اثبات است ولیکن از میان دو نظریه دیگر انتخاب دیدگاه مختار دشوار است. البته دیدگاه سوم که از سوی
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) بیان شده به نظر صحیحتر میرسد.
آنچه قطعی است، وجود خاستگاه طبیعی برای تفاوت عقلی میان زن و مرد است. اگر ادراک را به معنای پاسخ گزینشی هر فرد به محرکهای بسیاری که در هر لحظه با آن روبرو است بدانیم، زنان از میان محرکهای مختلف، آنچه را با احساسات و عواطف سرشار آنان تناسب بیشتری دارد را بر میگزینند. (
آیتالله مصباح یزدی معتقدند: اینکه قدرت تعقل در مرد بیشتر است، ناشی از قوت خود مرد نیست. بلکه معلول ضعف دشمنان تعقل در اوست.
لذا قدرت تعقل در هر دو جنس هست ولی شدت و ضعف آن میتواند ناشی از دلایل مختلف، از جمله بیشتر بودن موانع تعقل از جمله احساسات و عواطف در زنان و بیشتر بودن اقتضای تعقل در مردان باشد. .
).
از مشاهده برخی
روایات میتوان، افزون بودن
صبر در
زنان نسبت به
مردان در روابط جنسی را اثبات نمود. وجود این ویژگی در زنان سبب شده است که زنان با داشتن
شهوت بیشتر و نیروی جسمی کمتر، در برابر میل جنسی مقاوم باشند و نبود صبر در مردان، با وجود شهوت کمتر و قدرت جسمی بیشتر، آنان را در برابر شهوت جنسی ضعیفتر گردانیده است.
(
امام صادق (علیهالسّلام): «
خداوند تبارک و تعالی برای زن، صبری معادل صبر ده مرد قرار داده است، و آن گاه که حمل بردارد، قدرت ده مرد دیگر را نیز به وی میدهد».
امام صادق (علیهالسّلام): «به زنان نیروی
مباشرت (ارتباط جنسی) دوازده نفر و صبر دوازده نفر عطا شده است.
تحقیقات روانشناسان ثابت کرده است که زنان در مقابل
غریزه جنسی بسیار مقاوم هستند، به عکس مردان که به
سرعت و شدت در برابر مناظر تحریک آمیز، دچار
طغیان شهوت میشوند و
مقاومت خویش را از دست میدهند.
)
گرچه کانون
خانواده، محلی برای کسب
آرامش برای
زن و
مرد است، ولی بررسی روایات نشان میدهد که سهم زنان در آرامش بخشی، بیش از مردان میباشد.
(امام صادق (علیهالسّلام): «زنان آفریده شدند تا برای مردان، آرامش بخش و سبب انس گردند».
) پرخاشگری جنس نر علاوه بر اینکه در میان
حیوانات قابل مشاهده است، در مقایسه رفتار
کودک پسر با کودک
دختر از همان طفولیت نیز قابل رؤیت است.
در آموزههای دینی بر تفاوت زن و مرد در غیرتورزی تاکید شده و بر مبنای طبیعی آن صحه گذارده شده است. در روایات به اختصاص
غیرت به مردان اشاره شده است.
(امام صادق (علیهالسّلام): «غیرت، ویژه مردان، و از این روست که خداوند تمام مردان، جز همسر را بر زن
حرام گردانید، اما برای مردان چهار همسر را تجویز کرد و خداوند کریمتر از آن است که به زن غیرت دهد، آنگاه به همسرانشان
اجازه دهد که سه همسر دیگر نیز برگزینند.».
امام باقر (علیهالسّلام): «خداوند غیرت را برای زن قرار نداد و فقط برای مرد قرار داد».
)
گرچه نگارنده
آیه و روایتی که به طور صریح از این ویژگیها در زنان سخن گفته باشد، نیافته است ولیکن
علما و اندیشمندان متعددی از مضمون تعدادی از آیات و روایات، این خصوصیات را احصاء و بیان کرد هاند: (نظرات
شهید مطهری در
نظام حقوق زن در اسلام،
آیتالله مصباح یزدی در معارف قرآن،
آیتالله جوادی آملی در
زن در آئینه جلال و جمال،
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان و....)
به تعبیر شهید مطهری، این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای
خلقت است که در غریزه مرد، نیاز و طلب و در غریزه زن، ناز و جلوه گری قرار داده است.
لذا خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و
عشق، و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است.
خواست فطری زن این است که دیگران دوستش بدارند و به او
مهر بورزند؛ در حالی که مرد طبعا میخواهد که دیگران را دوست بدارد و به آنان مهر بورزد... زن در جستجوی محب است و مرد به دنبال محبوب.
این احساسات و عواطف موجب شده که جنس
مونث، تاثیر پذیرتر از جنس
مذکر باشد.
راز تفاوت بین زن و مرد در استعدادها و قوای مختلف، آن است که
انسان موجودی طبیعتا اجتماعی است و نمیتواند امور خود را به تنهایی انجام دهد و نیازمند برقراری ارتباط با دیگران است.
خداوند به واسطۀ این تفاوتها، زمینۀ ایجاد پیوند را برقرار کرده است. لذا در تفکر اسلامی، ارتقای هر یک از اعضای
خانواده و
اجتماع، تا حدود زیادی در گرو ارتقای اعضای دیگر است. از این رو، افراد یک جامعه از جمله
مرد و
زن،
کمال خود را در کمال سایر افراد میدانند.
این حس نیاز متقابل، موجب ایجاد پیوند متقابل در قالب احساس نیاز به مکمل میشود که در گرو رفع نواقص خویش در تعامل با فرد دیگر است.
البته هدف خداوند از
خلقت زن و مرد یک چیز است، ولی برای رسیدن به این هدف، مسیرها، استعدادها و ظرفیتهای متفاوتی را در زن و مرد قرار داده است. در واقع نقشهایی که طبیعت بر عهده مرد و زن گذاشته متفاوت است و الزاما باید ابزار ایفای این نقشها را در
اختیار او گذارد. وجود تفاوتها یاریگر هر یک از دو جنس در انجام وظایف و نقش هاست. به همین جهت در
روایات،
جهاد مردان، بذل
مال و
جان در
راه خدا و جهاد زنان، شوهرداری نیکو و صبر بر بدخلقی همسر میباشد.
(«ناسی لی دموس» در کتاب خود تحت عنوان «دروغهایی که زنان باور میکنند و حقایقی که آنها را آزاد میسازد»، در صفحه ۱۳۳ کتاب خود اشاره به طبیعی بودن منشاء تفاوتها. مینویسد: «رضایت و
سعادت واقعی وقتی حاصل میشود که هدف از خلقت خود را کشف کنیم و آن را با آغوش باز بپذیریم. خداوند زن را به گونهای
خلق کرده است که یاور همسرش باشد و بتواند موجب بقای
نسل گردد.
)
تشریع نیز کاملا متناسب با این تفاوتهای تکوینی است. به گونهای که خداوند بر اساس هدفمندی، به منظور نیل به غایات آفرینش، تفاوتهایی میان زن و مرد قرار داده و استعدادها و تواناییهایی متناسب با مسئولیتها و وظایف به آنها عطا کرده و قوانین خویش را به منظور هموار ساختن راه دستیابی به غایتهای آفرینش تنظیم نموده و در تمام این قوانین، وضع مقررات را با لحاظ تفاوتها طرح ریزی کرده است.
به طور خلاصه میتوان گفت راز تفاوتها، تشکیل نظام خانوادگی و حفظ پیوندهای اجتماعی از طریق احساس نیاز دو جنس به یکدیگر است.
باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات موجود
جامعه بشری، مولود انحطاط
خانواده است و یکی از عوامل مهم تضعیف خانواده، بی توجهی به تفاوتها و کنار گذاشتن نقشهایی است که هر یک از اعضای خانواده میبایست متناسب با ویژگیها و استعدادهای خود انجام دهند. در واقع، اقتضای بی توجهی به استعدادها و تمایزات آن است که طرح ریزی حکیمانۀ خالق هستی برای سعادت بشری مورد بی توجهی قرار گرفته و با از میان رفتن احساس نقص و کمبود در هر یک از دو جنس، جذابیت آنان برای یکدیگر کاهش یابد. («لاراشلسینگر» در کتاب «قدرت زن» مینویسد: زنان و مردان از لحاظ بنیادی با هم متفاوتند. این تفاوتها را ما بوجود نیاوردهایم که خودمان هم بتوانیم آن را از بین ببریم... به جای اینکه زنان ومردان این تفاوتها را
تهدید و توهینی به خود تلقی نمایند و از آن گلایه داشته باشند، بهتر است به این بیاندیشند که همین تفاوتها موجب میشود که زن و مرد، مکمل یکدیگر باشند.» .
)
از دیگر نتایج بی تفاوتی به تمایزات و تلاش در صدد تغییر آنها این است که نظام
آموزش و
پرورش، نسبت به این تفاوتها حساس نبوده و برای هر دو جنس، از محتوا و روش آموزشی یکسان بهره میگیرد. نتیجۀ این عدم حساسیت این است که مردان برای انجام مسئولیتهای خود در سرپرستی خانواده، هیچ آموزش و مهارتی را فرا نمیگیرند و زنان نیز نمیآموزند که چگونه میتوانند نقش مادری و همسری را به درستی ایفا کنند. («برای اولین بار در تاریخ
بشریت، پسران و دختران به این روش بزرگ میشوند که به آنان میآموزیم که هر دو برابرند و از تواناییهای برابر برخوردارند. وقتی بزرگ شدند،
ازدواج میکنند و یک روز از
خواب بلند میشوند و متوجه میشوند که مثل
روز و
شب با هم فرق دارند. تعجبی ندارد که جوانان این قدر در روابط و ازدواجشان مشکل دارند».
) آنها اصولا نمیتوانند هضم کنند که در خانواده، سلسله مراتب طولی برقرار بوده و جایگاه
پدر،
مادر و فرزندان متفاوت و هر یک از آنان، نقش ویژه و متمایزی بر عهده دارد. حاصل آن چیزی جز افزایش خصومتهای خانوادگی،
طلاق و از هم پاشیدگی خانواده نخواهد بود. پدر از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی کرده و مادر، اشتغال تمام وقت خویش را نسبت به
تربیت فرزند در اولویت قرار میدهد.(یکی از تلاشهای جدی فمینیستها در مبارزه با تفاوتهای طبیعی، همین مساله بوده است. «سیمون دوبووار» که یکی از تاثیرگذارترین افراد بر جریان
فمینیسم بوده است میگوید: «به هیچ زنی نباید اجازه داد تا در
خانه بماند و به امر
پرورش کودکانش بپردازد.... اگر به هر زنی حق انتخاب در خانه ماندن و پرورش کودکان خود و یا شاغل بودن در بیرون را بدهند، اغلب زنان ترجیح میدهند تا در خانه بمانند».
) فرزندان نیز حاضر به
اطاعت از پدر و مادر نبوده و به بهانۀ استقلال طلبی، هرگونه نظارت و کنترل پدر و مادر بر رفتار خویش را بر نمیتابند.
از سوی دیگر، زن و مردی که با فلسفه و
حکمت تفاوتها آشنا نباشند، وجود این تفاوتها را نشانۀ تبعیض و ظلم در شریعت اسلام دانسته و از آموزههای دینی ابراز نارضایتی میکنند. چنین میشود که ارزشهای مردانه اصل قرار گرفته و زنان در اعتراض به
شریعت،
مسابقه مردانه شدن را با
سرعت و
اشتیاق برگزار میکنند.(خانم تونی گرنت در صفحه ۱۶ کتاب خود، «زن بودن» مینویسد: زن امروزی مردی بدلی است، با مردان حقیقی در
جنگ است و به همین علت آشفته و نا آرام است.»
وی در صفحات ۲۴ و ۷۹ کتاب خود اضافه میکند: «زنان در
حسرت چیزی میسوزند که نمیدانند دقیقا چیست».«مرد بودن وقتی که شخص در واقع یک زن است، کار خسته کنندهای است».
)
همچنین بی توجهی به
هویت جنسی و تفاوتها، از عوامل فزونی بیماریهای روانی و جنسی در عصر حاضر و کاهش
آرامش و افزایش
خشونت در
خانواده و
جامعه است.
مساله تفاوتهای زن و مرد یکی از مهم ترین مسائل در تنظیم روابط اجتماعی و به ویژه خانواده است که اندیشمندان فراوانی بر ضرورت توجه به این تفاوتها تأکید کردهاند. در بررسی موارد تفاوتهای زن و مرد به تفاوتهای فراوان جسمی، روحی و روانی میان زن و مرد دست مییابیم (که به برخی از آنها اشاره گردید) و همه این موارد میبایست در قانونگذاری و برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد.
حال که پذیرفته شد وجود تفاوتها امری مسجل و حتمی است و آموزههای دینی نیز نسبت به تفاوتها حساس میباشند، توجه به این نکته ضروری است که تفاوتها میبایست در شئون مختلف حیات فردی و اجتماعی مدنظر افراد جامعه و نیز تصمیم گیران و تصمیم سازان اجتماعی قرار گیرد. برای تحقق این امر، ابتدا میبایست فراتر از لقلقههای زبانی، خداوند را در جایگاه بایسته و شایسته خویش قرار داده و به حکیمانه و احسن بودن
نظام خلقت ایمان بیاوریم. سپس تفاوتهای طبیعی زن و مرد را شناخته و به جستجوی انتظارات و
اغراض الهی از قرار دادن این تفاوتها برویم. پس از شناخت اهداف و ارزشهای هر یک از این ویژگیها و استعدادها، وظایف و نقشهایی که
شریعت متناسب با این تمایزات تکوینی، بر عهدۀ هر یک از زن و مرد قرار داده است را از آموزههای دینی استخراج کنیم. در گام بعدی، هر یک از
زن و
مرد، ضمن
احترام به نقشهای جنس مقابل، وجهه
همت خویش را بر روی انجام وظایف و نقشهای خویش گذارده و انجام آنها را در راستای
کمال معنوی و عمل به طرح ریزی حکیمانۀ
الهی برای
سعادت دنیا و
آخرت خویش بداند.
جامعه و
حکومت نیز میبایست در برنامه ریزیها و سیاستگذاریها، خصوصا در نظام آموزشی، توجه به تفاوتها و مهیا کردن هر یک از دو جنس برای انجام نقشها و مسئولیتهای خویش را در سرلوحۀ فعالیتهای خود قرار دهد. اصلاح الگوی مشارکت اجتماعی و اشتغال زنان و اصلاح سیستمها حمایتی نظام از زن و خانواده، از دیگر الزامات و بایستههای حکومت است.
زن و مرد در قرآن.
۱) بورک، رابرت. اچ؛ لیبرالیسم مدرن در سراشیبی به سوی گومورا،
۲) پیس، آلن و باربارا؛ چرا مردان به حرف زنان گوش نمیدهند و چرا زنان زیاد حرف میزنند و بد پارک میکنند، ترجمه محسن جده دوست و آذر محمودی، تهران، فصل سبز، ۱۳۸۲.
۳) جمعی از نویسندگان؛ جستاری در هستی شناسی زن، چاپ ۵، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۵.
۴) جوادی آملی، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، چاپ ۱۰، قم، اسراء، ۱۳۸۴.
۵) جیمز، سوزان؛ «فمینیسم».
۶) حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۶ ق.
۷) خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، قم، مدینه العلم، ۱۴۰۹ ق.
۸) دموس، نانسی لی؛ دروغهایی که زنان باور میکنند و حقایقی که آنها را آزاد میسازد، ترجمه و تلخیص پریسا پور علمداری، چاپ اول، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ۱۳۸۷.
۹) دیلمی، حسن بن ابی الحسن؛ ارشاد القلوب، دارالشریف الرضی للنشر، ۱۴۱۲ ق.
۱۰) زیبایی نژاد، محمدرضا و محمدتقی سبحانی؛ درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، چاپ ۳، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ۱۳۸۵.
۱۱) سروری، حسین؛ روانشناسی اختلافی زن و مرد.
۱۲) شلسینگر، لارا؛ قدرت زن، ترجمه دنیس آژیری، چاپ اول، تهران، نشر ثالث، ۱۳۸۶.
۱۳) صدوق، محمد بن علی بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳.
۱۴) طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ ۵، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۹۸۳.
۱۵) قرطبی؛ جامع الاحکام القرآن، ج۷.
۱۶) کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، چاپ ۴، دارالکتاب الاسلامیه، ۱۳۷۵.
۱۷) گرنت، تونی؛ زن بودن، ترجمه فروزان گنجی زاده، تهران، ورجاوند، ۱۳۸۱.
۱۸) مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، چاپ ۳، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۴.
۱۹) مصباح یزدی، محمدتقی؛ معارف قرآن.
۲۰) مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام، چاپ ۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۵۹.
۲۱) نهج البلاغه.
۲۲) هاشمی رکاوندی، مجتبی؛ روانشناسی زن.
۲۳) هام، گلی و سارا گمبل؛ فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، تهران، توسعه، ۱۳۸۲.
۲۴). ... ، فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ترجمه عباس یزدانی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ۱۳۸۲.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «تفاوت های زن و مرد». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «تفاوت های زن و مرد».