بتپرستی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بت جثّه و
هیکلی (
بت) از جنس
نقره،
مس یا
چوب است که
بتپرستان جهت
تقرب به خدا، آنها را وسیله
عبادت قرار میدادند. و
بتپرست به کسی گفته میشود که
بت را وسیله تقرب به خدا قرار داده است و آن را پرستش میکند.
بت، تندیسی است که
بتپرستان به اشکال گوناگون مانند
انسان ،
حیوان و ترکیبی از آن دو
از موادی مانند زر، سیم، سنگ،
چوب ، عاج و غیر آن
میساختند و به عنوان نمادی از معبود و ملجأ
غایب و جانشین
خداوند و مساوی با او در همه شئون
یا در عرض
او آن را میپرستیدند و از او حاجت میخواستند.
مراد از "
بت" در این مقاله،
بت
های ظاهری و مادی است که در
قرآن با دو واژه "
صَنم" و "
وَثن" یاد شده است. "صنم" (مفرد
أصنام)،
جثّه و هیکلی (
بت) از جنس نقره، مس یا چوب است که
بتپرستان جهت تقرب به خدا، آنها را وسیله عبادت قرار میدادند؛
و "وثن" (مفرد
أوثان)، بتی از سنگ، چوب یا غیر آن است که عبادت میشد.
بتها، متناسب با جنس و نوع ساخت، اسامی خاصی داشتهاند؛ مثلاً به سنگ
های صاف و بیشکل، "
انصاب"، به سنگ
های تراشیده و منقوش، "
اوثان" و به
بت
های ریخته شده از
زر و
سیم یا تراشیده شده از چوب، "
اصنام" میگفتند.
بتپرستی ظاهری و مادی، نه
بتپرستی به معنای عام که طبق بیان
قرآن، شامل پیروی از
هوای نفسنیز میشود، از زمان
حضرت نوح(ع) رواج یافته است.
در میان قوم حضرت نوح(ع) مردان صالحی (به نامهای "
وَدّ"، "
سُواع"، "
یَغوث"، "
یَعوق" و "
نَسر")
بودند که مردم به آنها اظهار علاقه میکردند،
شیطان از علاقه مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن
مجسمه آن بزرگان و گرامی داشت آن مجسمهها کرد.
مدتی نگذشت که نسل
های بعد، رابطه تاریخی این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمهها موجوداتی محترم هستند که باید مورد
پرستش قرار گیرند، به این ترتیب به پرستش
بتها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند
بتپرستی کشیدند.
یکی دیگر از ریشه
های بتپرستی، اعتقاد
مشرکان به وجود و
خالقیت خدای متعال
و
ملائکه است که آنها را دارای صورتهای پوشیده از انسان میدانند؛ لذا برای هر کدام صورتی از
طلا،
نقره و
جواهرات تراشیده و آنها را عبادت میکردند. عدهای دیگر
ستارگان را در عالم مؤثر دانسته و چون اغلب ستارگان پنهان هستند، صورتهایی برای آنها ساخته و به جای ستارگان، آن صورتهای بتی را عبادت مینمودند.
منشأ دیگر دوگانهپرستی یا چند گانهپرستی در بین اقوام، تنوع
موجودات عالم است؛ به دلیل اینکه افراد کوتهفکر باور نمیکردند که همه موجودات گوناگون و متنوّعی که در
آسمان و
زمین است، مخلوق خدای واحد است، برای هر نوعی از انواع موجودات، خدایی قائل بودند که از آن تعبیر به "
ربالنوع" میکردند؛ مانند: ربالنوع
صحرا،
باران،
آفتاب،
جنگ و
صلح و...؛ لذا در اعتقاد آنها، این خدایان خیالی که گاه از آنها به عنوان
فرشته نیز یاد مینمودند، فرمانروایان این جهان بوده و چون موجودات غیر محسوس بودند، تمثالهایی برای آنها ساخته و
عبادت میکردند. این
عقاید خرافی از
یونان به مناطق دیگر و سرانجام به
حجاز منتقل شد؛ ولی
اعراب به خاطر
توحید ابراهیمی که در میان آنها به یادگار مانده بود، نمیتوانستند وجود «
اللَّه»
را منکر شوند، در نتیجه این عقائد را به هم آمیختند؛ یعنی در عین حالیکه به وجود
خدا عقیده داشتند، اعتقاد به فرشتگانی پیدا کردند که رابطه آنها با خدا، رابطه دختر و پدر بود، و
بت
های سنگی و چوبی را مظهر و تمثالهایی از آن میدانستند.
خدای متعال در سوره مبارکه
نوح نام بزرگترین
بت
های زمان
حضرت نوح را ذکر کرده است:
«وَ قالُوا لاتَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاتَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً»
«و گفتند: دست از خدایان و
بت
های خود بر ندارید، (بخصوص) بتهای "
ود" و "
سُواع" و "
یَغوث" و "
یَعوق" و "
نَسر" را رها نکنید!»
این پنج
بت، از جمله
بتهایی است که نام آنها در طول تاریخ حفظ شد تا اینکه به
عربها منتقل شد؛ یعنی
بت "ودّ" که به صورت
مرد بود، برای
قبیله کلب، "سُواع" که به صورت
زن بود، برای
قبیله هَمدان، "یغوث" که به صورت
شیر بود، برای
قبیله مَذحَج، "یعوق" که به صورت
اسب بود، برای
قبیله مُراد و "نسر" که به صورت
عقاب بود، برای
قبیله حمیر به ارث رسید؛ به همین دلیل بعضی
اعراب،
عبد ودّ و
عبد یغوث نامیده شدهاند.
قرآن بت معروف قوم
حضرت الیاس(ع) را "
بَعل" معرفی کرده است.
گفته شده: این
بت بزرگ، از جنس طلا بوده که چهار صورت داشته و دارای چند خدمتکار و شهر "
بعلبک"
لبنان نیز منسوب به آن است.
اما سه
بت مشهور
عرب به نامهای "
لات" متعلّق به
قبیله ثقیف، "
عزّی" متعلق به قبایل
بنیسلیم،
غطفان،
جَشم،
نضر و
سعدبن بکر و
بت "
منات" برای
قبیله قدید بود؛ البته
بت
های دیگری نیز بودند، مانند: "
اساف"، "
نائله" و "
هُبَل" که مورد پرستش اهل
مکّه قرار گرفتند.
اعراب بت "اساف" را در کنار
حجرالاسود،
بت "نائله" را در نزدیکی
رکن یمانی و
بت "هبل" را که هجده ذراع طول داشت و بزرگترین
بت عرب بود، در بالای کعبه نصب کرده بودند.
قرآن کریم در مورد سه
بت مشهور
اعراب جاهلی میفرماید:
«أَفَرَأَیتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری»
«به من خبر دهید آیا بتهای "لات" و "عزی" و "منات" که سومین آنها است، (دختران خدا هستند)؟!»
بتپرستان، این سه
بت را تمثالهایی از
فرشتگان میدانستند و ادعا میکردند که فرشتگان به طور کلی از جنس
دختران هستند؛ البته برخی از این
بتپرستان، بعضی از
بتها را تمثالی از انسانها باور داشتند؛ و همچنین
ملائکه را که از نظر آنها ارباب
بتها بودند، نیز در دختر بودن (انوثیت) و
شفاعت، مستقل میدانستند؛
درحالیکه
قرآن کریم از ملائکه با عنوان "
عبادالرحمن" یاد نموده، نه
مونث و نه
مذکر، که در
مجردات(موجودات غیر مادی)، سخن گفتن از مذکر و مؤنث معقول نیست.
نتیجه اینکه
بتپرستان و
مشرکان، اشیاء و موجوداتی مانند
خورشید،
ماه،
ستارگان،
مجسمه
های سنگی و چوبی ساخته دست خود،
و حتی
مسیحیت که
حضرت عیسی(ع) را به عنوان خدای دیگر خود میدانند،
مورد پرستش قرار میدادند که در این مقاله به تعداد زیادی از این
بتها اشاره شد.
گمان بتپرستان بر این بود که بتها، برای آنها منافعی دارند که برخی از این پندارها را بر اساس آیات
قرآن به اختصار بیان میکنیم:
تصور
بتپرستان این بود که
بتها نزد خدا
تقرّب دارند و در امور دنیوی، آنها را
شفاعت میکنند:
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّه»
«میگویند: اینان(
بتها) شفیعان ما، نزد خدا هستند.»
یعنی
بتها از خدای تعالی درخواست مینمایند تا کارهای مهم ما را به سامان رسانند، یا اگر فرضا
بعث و
حشری در کار باشد، چنانچه اعتقاد
مؤمنان است، از خدای تعالی برای ما درخواست نجات از
عذاب آخرت را میکنند.
بتپرستان به غیر خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده بودند؛ به این گمان که
بتها سبب
عزّت آنها شده و با این وسیله نزد حق تعالی ارجمند شده و مقام والایی به دست میآورند.
در حقیقت پندارشان این بود که اگر با یک خدا عزّت مییابند، با
خدایان بیشتر، عزّت بیشتر پیدا میکنند،
که
قرآن میفرماید:
«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیکُونُوا لَهُمْ عِزًّا»
«آنها غیر از خدا معبودانی برای خود انتخاب کردهاند، تا مایه عزتشان باشد.»
عبادت
بتها از ناحیه
بتپرستان بر این امید بود که آنها را یاری کنند؛ زیرا بر این باور غلط بودند که تدبیر امورشان به این خدایان واگذار شده و خیر و شرّشان هر چه هست، در دست آنهاست؛ به همین جهت، خدایان ناتوان (بتها) را عبادت میکردند تا با این عبادت، آنها را از خود راضی کرده و بر آنان خشم نگیرند و نعمت را از ایشان قطع نکرده و
بلا و
مصیبتی بر آنان نازل نکنند:
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ»
«آنها غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که از سوی آنها یاری شوند (و مورد حمایت بتان قرار گیرند).»
در اصطلاح
قرآن به پرستش هر موجود مادی یا غیر مادی
و حقیقی یا اعتباری که انسانها معتقد
به تفویض شأنی از شئون یا نوعی از انواع هستی به آن باشند و برای تقرب به خداوند متعالی یا به جای او به جهت عدم
امکان پرستش خدای نامحدود
، آن را بپرستند
بتپرستی گفته میشود که شامل پرستش انواع
بتها نظیر مجسمه، تصویر و نماد
خورشید ،
ماه ،
ستاره ،
فرشته ،
جن ، انسان، حیوان، گیاهان و سایر موجودات طبیعی
میشود؛ همچنین به پرستش هرچه غیر خداست که انسان را از توجه به خدا باز میدارد
بتپرستی
اطلاق شده است.
باید توجه داشت
حقیقت پرستش بدون اعتقاد به استقلال معبود در برابر خدا گرچه اندکی از استقلال، محقق نمیشود.
در بیش از ۳۰ آیه از
آیات قرآن درباره نامها
عام و خاص و اوصاف
بتها سخن گفته شدهاست.
قرآن کریم در مقام مبارزه با
شرک و
بتپرستی، اول ادعا و اتهام آنها را نسبت به ساحت مقدس
قرآن و
پیامبر اسلام بیپایه خوانده، سپس با منطقی روشن و قاطع مشرکان را به محاکمه کشانده است:
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لایَخْلُقُونَ شَیئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لایمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً وَ لایمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لاحَیاةً وَ لانُشُوراً»
«آنان غیر از
خداوند معبودانی برای خود برگزیدند، معبودانی که چیزی را نمیآفرینند؛ بلکه خودشان مخلوقند، و مالک
زیان و
سود خویش نیستند و نه مالک
مرگ و
حیات و
رستاخیز خویشند.»
یعنی مشرکان خدایان خشک،
ناتوان، توخالی و دور از تمام شئونات الوهیت را که از جمله آن صفت
خالقیت است، میپرستند؛ و
قرآن در نفی خالقیت
بتها به خلقت
مگس مثالی زده و میفرماید: اگر دست به دست هم بدهند، نه اینکه مگسی را نمیتوانند بیافرینند، حتی اگر مگس چیزی را از آنها برباید، قدرت پس گرفتن آن را ندارند؛ و در این زمینه هم مشرکان عاجزند و هم
بتها که معبودان آنهاست.
دلیل نفی خالقیت از بتها، مخلوق بودن آنهاست؛ چون خداوند در آیه قبل وجود
فرزند را از خودش نفی کرده و اگر فرزندی برای خداوند بود، به ناچار باید از او متولد میشد و دیگر نمیتوانست مخلوق باشد؛ در حالیکه خالقیت در خداوند منحصر شده و غیر خدا باید
مخلوق باشند نه
خالق. نکته بعدی اینست که
بتها مالک نفع و ضرر خودشان نیستند، و لازمهاش اینست که به طریق اولی قادر به نفع و ضرر عبادت کنندگان نیستند؛ پس مالک تصرف به احوال دیگران نیز نمیتوانند باشند.
البته ضعفهای دیگری نیز در
قرآن بیان شده، از جمله: نفی شفاعت بتها،
نفی مالکیت
رزق و
روزی،
و غیره که به برخی از آنها در همین مقاله اشاره شد؛ ما تفصیلشان در این مقاله نمیگنجد.
و...
قرآن برای هدایت
بتپرستان بهترین و اصلیترین راهکارها را ارائه کرده است که اشاره میشود:
خدای متعال نه تنها به
بتپرستان منحرف، بلکه به تمام مخلوقات تأکید میکند که غیر از
خدای واحد، خالقی نیست و روزی آسمانها و زمین دست اوست؛ پس تنها معبود نیز خدای یکتاست که عبادت مطلقا باید متوجه او باشد.
«هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیرُاللَّهِ یرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ»
«آیا خالقی غیر از خدا وجود دارد که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست، با این حال چگونه به سوی باطل منحرف میشوید.»
و در آیات بعد در
نهی از
پرستش مخلوق و توجه دادن به پروردگار یگانه، مثل و مانند قرار دادن را برای خداوند نفی کرده و با این بیان،
فطرت انسانها را بیدار کرده که تنها،
آفریدگار یگانه و
قادر شایسته الوهیت و پرستش است، و هرگز نظیر و شریکی نداشته و نخواهد داشت:
«...فَلاتَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
«برای خدا شریکهایی قرار ندهید، درحالیکه میدانید (هیچ یک از این شرکاء و
بتها نه شما را آفریدهاند و نه شما را روزی میدهند).»
خدا به مسیحیان که قائل به
الوهیت حضرت عیسی(ع) بودند، گوشزد میکند که شما میدانید،
مسیح(ع) خود با تمام وجود دارای
نیازهای بشری است و مالک سود و زیان خویش هم نیست، تا چه رسد به اینکه مالک سود و زیان دیگران باشد:
«قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً...»
«بگو آیا جز خدا چیزی را میپرستید که نه مالک زیان شماست و نه سود شما...»
چون در میان مسیحیان رواج دارد که در برابر مجسمه
حضرت مسیح، تا سرحد پرستش،
خضوع میکنند؛ درحالیکه ایمان به الوهیت مسیح در حقیقت، یک نوع
بتپرستی است، نه
خداپرستی؛ یعنی اگر کسی حضرت مسیح را با تمام عظمتی که دارد و جزو
پیامبران اولوالعزم الهی است، خدای خود بداند و قائل به الوهیت او شود، جهل و اشتباه بزرگی مرتکب شده، چه رسد به اینکه مجسمه
های دست ساخته خود را دارای مقام
الوهیت بدانند.
خدای تبارک خطاب به پیامبر اسلام میفرماید:
«وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ»
«از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس، آیا غیر از خداوند رحمان، معبودهایی برای پرستش آنها قرار دادیم؟!»
یعنی اگر از آنان این سؤال را بپرسی، در جواب خواهند گفت: ما چنین دستوری (
بتپرستی) به آنان ندادهایم، و آنان را به پرستش چنین خدایانی وادار نساختهایم.
چون اولین دعوت تمام پیامبران الهی، دعوت به
توحید بوده و غرض اصلی از ارسال رسولان همان توحید است و بقیه دستورات، متفرّع بر همین توحید است.
واژههایی که در
قرآن بر
بتها اطلاق شده عبارت است از:
«صَنَم» و آن مجسمهای است که از
نقره یا
مس ریخته یا از چوب تراشیده شده باشد
و برای تقرب به خدا پرستش شود و در ظاهر یاعنوانْ بزرگ به نظر آید.
بعضی از حکیمانگفتهاند:به هر چیزی که
انسان را از توجه به خدا باز دارد و به خود مشغول سازد صنم گفته میشود.
برخی گفتهاند:صنم عبارت است از آنچه غیر خدا پرستش شود
، با
عبادت ظاهری یا باطنی، با توجه قلب به سوی آن شیء و
تواضع و فروتنی در برابر آن و اعتقاد به تأثیر آن در دنیا و آخرت.
این واژه پنج بار به صورت جمع (اصنام) در
قرآن آمده است.
«وَثَن» و آن به معنای سنگی است که آن را میتراشیدند و پرستش میکردند
و بر
بت
های کوچک و پست
و نیز به عکس و تصاویر و شکل
های ترسیم شده اطلاق شده
و در
قرآن سه بار به صورت جمع آمدهاست.
«نُصُب» که به قطعه سنگ
های زیبا، بیشکل و بینامی که در اطراف
کعبه یا جاهای دیگر نصب میکردند و در نزد آن تقرب میجستند و گاهی بر گرد آن
طواف و روی آن قربانی کرده، خون بر آن میمالیدند، گفته شده است.
«بعل»؛ برخی آن را نام بتی خاص دانستهاند؛ ولی راغب میگوید:بعل هر موجودی است که دست برتر و
قدرت بالاتری داشته باشد، به همین جهت به
شوهر بعل گفته میشود و
عرب بر
بت، از آن رو که اعتقاد داشتند قدرت برتر است بعل اطلاق میکردند.
«وَدّ»، «سُواع»، «یَغوث»، «نَسْر» و «یَعوق» که نام پنج مرد صالح یا نام
های پنج فرزند
آدم (علیهالسلام) است که مجسمه آنها ساخته شده، یا نام
بتهایی که در عصر خود
نوح ساخته شده و مورد پرستش بوده است و بعد
عربها نیز به پرستش آنها روی آوردند.
«لات»، «عُزّی» و «مَنات»؛ اینها
بت
های سهگانه
عرب و در نظرشان از جایگاه ویژهای برخوردار بودند.
لات به صورت انسان
و عُزّی به صورت گیاه بود
و هر دو
بت در
مسجدالحرام قرار داشت.
منات که از کهنترین
بت
های عرب به شمار میآمده بزرگترین
بت بوده و بیشترین پرستشکنندگان را داشته است.
برخی «جبت» و «طاغوت» را نیز بتانی شمردهاند
که نام آنها در
قرآن آمده؛ اما با توجه به
اطلاق و عمومیت معنای این دو واژه، که درباره هر معبودی غیر خدا به کار رفته
بر مطلق
بت و معبود دروغین
و بر هر متکبر متظاهر بیحقیقت
اطلاق میشود.
همچنین از واژههایی چون آلهه، تماثیل (جمع تمثال به معنای تصویر و مجسمه که عکس
های روی پرده را نیز شامل میشود) اولیاء، انداد، ماتنحتون (آنچه میتراشید)، شرکاء، شفعاء، شهداء و ارباب که به اوصاف بتها اعم از واقعی و ادعایی اشاره دارند نیز معنای
بت اراده شده است.
گفتنی است که
آیات مربوط به شرک که بیشتر درباره
بتپرستان ساکن شبهجزیره
عربستان است
نیز به بحث ارتباط مییابند.
بتپرستان، عاقبتی دردناک در پیش دارند و آن
جهنم سوزان است.
بتپرستان
امید داشتند که
بتها نزد خدا برایشان شفاعت کنند، اما بر خلاف تصور آنها، خداوند
بتپرستان را با
بتهایشان در
آتش جهنم قرین ساخته، به گونهای که در آخرت، چیزی نزد
بتپرستان مبغوضتر از این معبودهای باطلشان نخواهد بود:
«إِنَّکُمْ وَ ماتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِاللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون»
«شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید، هیزم جهنم خواهید بود و همگى در آن وارد مىشوید.»
دانشنامه موضوعی قرآن. دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بتپرستی».