باطلالسحر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باطِلِ سِحْر، یا باطلالسّحر، هر آنچه در بی اثر کردن
سحر و
جادو و رماندن
دیوان زیانکار به کار میرود.
باطل سحرها از جمله تَمائم (جمع
تمیمه ،
تعویذ و اشیاء آویختنی، به ویژه اشیاء سنگی) و نَفِرات یا رمانندههایی هستند که مردم آنها را دارای نیرویی ماورای طبیعی و خاصیت جادویی و شرزُدایی میپندارند و در گریزاندن
دیو و
جن و ارواح پلید از
انسان ،
دام و
حیوان خانگی، خانه،
مزرعه ،
باغ و...
مؤثر میانگارند.
در جامعههای باستانی و ابتدایی برای این رمانندهها نیرویی به نام «مانا» (واژهای پولینزیایی؛ احتمالاً شبیه «فَرّ» یا «فَرّه» یا «خرّه» نزد ایرانیان،)
قائل بودند که شخص یا شیئی با برخورداری از آن نیرویی ایزدی و جادویی تأثیرگذار مییافت.
مانا میتوانست در اشیاء مختلفی نهفته باشد.
کاربرد
سحر و باطل سحر از کهنترین زمان در جامعههای باستانی
آریایی و
سامی ، و مردم
افریقا و
استرالیا و سرزمینهای دیگر رایج بوده است
(تأثیرگذاری از طریق چیزی شبیه چیزی یا کسی، مانند
تندیس یا پیکره آن چیز یا کس) و روش «جادوی ساری» (تأثیرگذاری از طریق اجزاء و اشیائی که زمانی در مجاورت و تماس نزدیک با چیزی یا کسی بودهاند، مانند
مو و
ناخن و یا پارههایی از جامه کسی) استفاده میکردند.
ابن خلدون سحرهایی را که بیواسطه بر عالم تأثیر میگذارند، «ساحری»، و آنهایی را که با واسطه اثر میگذارند، «
طلسمات » خوانده است.
در طول تاریخ بشر، اعتقاد به باطل سحرها و شیوه کاربرد آنها دستخوش تحولاتی شده است.
بنابر نظر جیمز فریزر زمانی که بشر به تأثیر طلسم و سحر بر نیروهای طبیعی و دیوان و ارواح زیانکار اعتقاد داشت، برای مطیع کردن و رماندن آنها، از باطل سحرها و رمانندههای جادویی با اعمال و مناسک خاص استفاده میکرد؛ سپس به اعتقادات دینی و موجودات روحانی روی آورد و برای دفع
جن و شیاطین و ارواح آزار دهنده، رُقْیهها و افسونهای حاوی کلمات مقدس و ادعیه و تعاویذ مذهبی را به طلسمات و باطل سحرهای جادویی پیشین افزود و به این اعمال جنبه مذهبی داد.
افسونی با این عبارات: «بسمالله الرحمن الرحیم.
اسفندارمذ ماه، اسفندارمذ روز، بستم دم و رفت و زیر و زبر از همه، جز ستوران.
به نام یزدان و به نام جم و افریدون.
بسم الله بآدم و حوّا حَسبیِ اللهُ وحدهُ و کفی» که در زمان حیات ابوریحان بیرونی (سدههای ۴ و ۵ ق) برای رماندن گزندگان به کار میرفت، آمیختگی باورهای جادویی - مذهبی را در دو فرهنگ
مزدیسنایی و
اسلامی در
ایران نشان میدهد.
این افسون یا رقیه را در فاصله میان دو
طلوع
فجر و
شمس
روز ۵ اسفند (روز اسفندارمذ) بر روی ۳ کاغذ چهارگوش مینوشتند و بر دیوارهای ۳ سوی خانه میچسباندند و دیوار
صدرخانه را خالی میگذاشتند تا گزندگان و حشرات بتوانند از آن بیرون روند.
سحر و
جادو و اعمال جادوزدایی هنوز میان مردم بسیاری از جامعههای ابتدایی و سنتی و نیمه متمدن کاربرد دارد و در نظام فرهنگی - آرمانی این مردم نقش مهمی ایفا میکند.
در این جامعهها کاربرد
طلسمات و باطل سحرها به مردم کمک میکند تا به هنگام درماندگی و پریشان حالی
بیم و اضطراب ناشی از نیروهای زیانکار را از خود دور سازند.
قدما باطل سحرها را به دو گونه تقسیم میکردند:
تعویذها و افسونهایی که نام
خدا در آنها به کار رفته، و تعویذها و افسونهایی که نام خدا در آنها به کار نرفته بود.
طلسمات گونه دوم نیز به دو دسته مفهوم و نامفهوم (
اغلوطات ) تقسیم میشدند.
به رغم برخی تفاوتهای ناشی از تنوع محلی مواد و هنرهای بومیِ بهکار رفته در ساخت طلسمات، آنها را بر حسب شباهتهای کلی و عام در نوع و کاربرد، به چند طبقه تقسیم کردهاند:
نخست: طبقهبندی عمومی بر اساس طبیعی یا مصنوعی بودن طلسمات، شامل برخی از
احجار کریمه و سنگها؛ اجزائی از رستنیها و گیاهان؛ اندامهایی از
انسان و حیوان؛ ابزار و اشیاء و لوحهای فلزی؛ زیورها و گوهرها؛ تندیس و پیکره ساخته شده از
موم و
خمیر ؛ رقیه و افسون به صورت
حرز و
تعویذ نوشته شده بر
پوست و
کاغذ و
پارچه و یا کنده شده بر روی
فلز ؛ دستوارهها و چشموارههای فلزی و سفالی و شیشهای؛ چیزهای ناپاک و آلوده و فضولات برخی حیوانات.
دوم : طبقهبندی برحسب مقاصدی که طلسمات را به کار میبرند، مانند طلسمات مخصوص پیشگیری و درمان بیماریها؛ حفظ و امنیت کلی و عمومی از خطرات و آسیبها؛ به دست آوردن قدرت جسمانی؛ تحصیل خوشبختی و ثروت و جز آن.
این دو شیء از طلسمات باطل سحر رایج میان بیشتر اقوام جهان بوده است.
اعراب دوره جاهلی انواع سنگها و استخوانهای جمعآوری شده در گورستان، و احجار کریمه را که برای هر یک تأثیر سحرزدایی خاصی قائل بودند، همراه افسونهای مخصوص هر یک، به خود میآویختند.
مثلاً، همراه داشتن «خصمه» - که به
عقیق میمانست - و خواندن رقیه ویژه آن را برای تضعیف دشمن و پیروزی بر او در نبرد مؤثر میپنداشتند.
از سنگهای ضد سحر انواع
سنگ
یشم است.
عربها برای باطل کردن جادو و دور ساختن
چشم بد از کودک و
زایمان بیدردِ زن آبستن، پارهای سنگ یشم، «حجرالبَشَف» (سنگ سخت)، را به مچ دست راست کودک و ران
زن میبستند.
برای مصون ماندن مرد از
زخم و
جراحت
جنگ نیز طرح مردی را در فروغ
شب قدر روی
حجرالبشف میکشیدند و آن را بر سر میگذاردند.
«بهرام یشت» به کاربرد
استخوان و پر مرغِ وارِغَن (مرغی شکاری از گونه
شاهین ) همچون طلسم ایمنی و باطل کننده سحر دشمن اشاره شده است:
زرتشت از
اهورامزدا به هنگام افسونزدگیِ ناشی از ساحری مردان بدخواه چارهجویی کرد.
اهورامزدا برای باطل کردن ساحری دشمن، او را به مالیدن پر این
مرغ به تن سفارش کرد
زنان عرب برای سحرزدایی و دور کردن هر گونه گزند، از استخوانهای سر مردگان و حیوانات همچون طلسمِ باطل سحر استفاده میکردند و انواعی از آن را در
سفر و
حضر با خود همراه داشتند
).
مُهره: کاربرد خرزات یا مهرههای باطل سحر از دیرباز در میان ایرانیان و اعراب رایج بوده است.
در کتاب روایات پهلوی درباره خواص جادویی مهرهها برحسب رنگ آنها، در جذب
خیر و مهر و
محبت یا دفع نوعی
شر سخن گفته شده است.
آقاجمال خوانساری از مهرههای کبود خوش رنگ، مهره سفید و مهره باباغوری (سنگی مدور سیاه و سفید) در شمار باطل سحرها نام برده است.
در جامعههای اولیه گوهرها و زیورهای آرایشی مانند گردنبند، گوشواره، دستبند، بینیآویز، حلقه لب و
خلخال (پای برنجن) و آویزههای آنها را دارای خاصیت جادویی و سحرزدایی میدانستند و به بدن
انسان یا
حیوان یا ابزارهای کار و اسباب
خانه و جز آنها میآویختند، و یا پای درختان
میوه و کنار محصول سبز و رویا مینهادند
بابلیها حتی مردگان خود را در برابر حمله دیوان و ارواح خبیث با چنین زیورهایی
طلسم پوش میکردند.
گاهی چهره مردگان را نقاشی میکردند که احتمالاً همچون طلسمی به کار میرفت بعدها، انواع طلسم نقشدار فلزی، پوستی و کاغذی که با شکلها و نشانهای رمزی و اعداد و اوراد آراسته بود، جای زیورهای طلسمگونه را گرفت.
برخی از اقوام جهان
مو و
ناخن را در شمار اندامهای زنده، و برخی دیگر در شمار اندامهای مرده میپنداشتند و آنها را همچون طلسم در جادو کردن اشخاص و دستیابی یا زیان رساندن به آنها به کار میبردند.
در بسیاری از فرهنگهای جوامع امروزی، از جمله فرهنگ عامه ایران، مو و ناخن را دارای نیروی جادویی میپندارند و آنها را همچون طلسم و رزم افزاری اهریمنی میشمارند.
مردم عامه موی و ناخن گرفته شده را روی زمین نمیاندازند، بلکه در جایهایی مانند شکافهای دیوار پنهان میکنند تا از دسترس جادوگران و دشمنان دور بمانند
ساختن عروسک و تندیس مومی و کاربرد آن در اعمال جادویی و مقاصد تخاصمی در بیشتر فرهنگهای قدیم و جدید، از جمله
ایران ،
بابل ،
هند ،
مصر ، افریقا و اروپا عمومیت داشته است.
مثلاً جادو پزشکان بابلی برای بیرون راندن ارواح و دیوان از تن
بیمار ،
تندیس او را میساختند و با خواندن و دمیدن افسونهای مخصوص دیوان زیانکار را از تن بیمار به تندیس او میراندند.
کاهنان عبرانی نیز دیو ناخوشی را با طلسم و افسون از تن بیمار به درون تندیسهای مومی یا بزغالههای کشته شده میکردند.
در مصر باستان و در عهد عتیق و میانه برای آسیب رساندن یا نابود کردن دشمن، تمثال و اشیاء مربوط به او را با خار و سنجاق سوراخ میکردند.
همچنین تندیسی شبیه دشمن از موم میساختند و آن را در آتش میانداختند.
اعتقاد به
چشم زخم و نظر
زدن، میان اقوام جهان رواج داشته، و در بیشتر فرهنگها برای دفع آن انواع باطل سحر به کار میرفته است.
در ادبیات ودایی، زند اوستا، ادبیات کهن یونانی، رومانیایی و اسکاندیناویایی درباره باور عامه به
چشم بد سخن رفته است.
از عمومیترین طلسمهای دفع
چشم زخم در میان مردم مشرق زمین طلسم فلزی پنجه باز دست بوده است.
این نوع طلسم و طلسمهایی به شکل
چشم
انسان ، یا حتی
چشم خشک شده
هدهد ،
جغد و
گربه نیز برای دور کردن اثر
چشم بد از انسان و
حیوان و مزرعه در میان بیشتر اقوام عمومیت داشته است در کاوشهای شوش یک طلسم
چشم زخم مصری به دست آمده که از چینی و لعاب آبی ساخته شده است.
در جامعههای اسلامی آیات قرآنی، دعاها و تعویذهایی برای حفظ سلامت و دور کردن
بلا و
آفت و
چشم زخم به کار میرود.
سورههای
مُعَوَّذتان (
سوره فلق و
ناس )،
حمد و
توحید ،
آیه «وَ اِنْ یکادُ...»
جمله «ماشاءالله لاحول و لا قوة الاّ بالله العلی العظیم»،
تعویذ مخصوص «اللهمّ ربّ مَطَر½ حابِس...» و تعویذهای دیگر
از جمله مشهورترین آنها به شمار میروند.
همچنین در ایران و سرزمینهای دیگر شرق، از جمله هند، برای دفع
چشم بد از چشموارههای کبود یا آبی، نقش دست و پنجه و
چشم بر روی کاغذ و فلز همراه افسون و ادعیه و اوراد استفاده میکنند.
مُدی به یک
تعویذ ضد
چشم زخم در میان زرتشتیان که روی آن اورادی به زبان اوستایی، پازند و پهلوی نوشته بودند و بر دستچپمیبستند، و همچنین از یکطلسم سنگی ضد
چشم زخم که روی آن چیزی شبیه
چشم کنده بودند، یاد میکند
برای کاربرد انواع طلسم به شکل یا با نقش دست و پنجهدر فرهنگهای گوناگون، وسترمارک، در زمره زیورهای طلسمگونه به نشانی، معروف به «دست فاطمه» اشاره میکند که در میان
شیعیان به صورت پنجه دست و نمادی از
پنج تن آل عبا به کار میرود.
بلاغی
از «چشمارو» (سبویی سفالین که روی آن چهره آدمی را با
چشم و رویی زیبا نقش میکردند و در آن
سکه میانداختند و در
شب
چهارشنبه سوری برای دفع
بلا و
چشم زخم آن را از بام خانه به زیر میافکندند و میشکاندند؛،
«
چشم پَنام» (تعویذی که برای دفع
چشم زخم مینویسند) و «
چشم زد» (مهرههایی از شیشه سیاه و سفید و کبود) به عنوان باطل سحرهای
چشم زخم در ایران نام میبرد.
اسپونر طلسمها و تعویذهای مخصوص دفع
جن و موجودات زیانکار را از جمله طلسمهای مشترک دفع
چشم زخم میان مسلمانان
ایران و جهان میداند.
در فرهنگهای ابتدایی، از جمله فرهنگهای سامی و ایرانی، برخی چیزهای نجس و پلید دارای نیروی جادویی، و از این رو «تابو» (
ممنوع و حرام) شناخته میشدهاند و همچون باطل سحرهایی قوی و مؤثر به کار میرفتهاند.
خون حیض در شمار این چیزهای پلید و نجس بوده است.
اعراب این نوع طلسمها را «تَنْجیس» یا «مُنَجَّسه» مینامیدند.
مثلاً
بتپرستان دوره جاهلی تنجیسهایی مانند
استخوان مردگان و کهنه
قاعدگی زنان را همراه کودکان میکردند، تا آنها را از گزند جن و ارواح شریر و
چشم بد دور و مصون نگه دارند.
باور به تأثیر جادویی
گره ، و
جادو کردن با «گرهزنی» و راههای «گرهگشایی» یا جادوزُدایی با گشودن گره در حوزه عمل
ساحری ، به ویژه به هنگام
ازدواج و زایش، در بیشتر فرهنگها جایگاه ویژهای داشته است.
در روایات پهلوی، طلسم ضد
تب و بند آمدن
خون ، ریسمانی بود که آن را میریسیدند و سه لا میکردند و بنا به مورد گرههایی بر آن میزدند و بر بازو میبستند.
قرآن کریم در آیه «وَ مِنْ شَرَّ النَّفّاثاتِ فی الْعُقَد»
به شر و زیانِ زنانِ دمنده افسون در گرهها اشاره دارد و
پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- را به
حیله و
تزویر آنان هشدار میدهد.
سورههای
مُعوّذتان قرآن کریم همچون تعویذی برای ابطال
عزایم و اثرات
سحر بر پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نازل شد
با بستن گره و بند، مرد را بر زن میبستند (افسون و سحر میکردند) و از مردی و توانایی میانداختند و تا گرهها و بندها را نمیگشودند، مرد از آن افسون نمیرست و مردی خود را باز نمییافت.
فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین به افسون کردن و بستن شاه موبد بر ویس، با بستن دو طلسم با
آهن به یکدیگر و نهان کردن آن در زیر خاک و چگونگی رهایی مرد با شکستن بند طلسمها اشاره کرده است.
برخی به نقش جادویی گره و گره بستن همراه خواندن دعا و افسون نزد آسوریان قدیم و بابلیان، از دو افسون عبرانی متأخر در کتابی که در
موصل به دست آمده است، سخن گفتهاند.
سوریان بسته بودن بند و تکمههای جامه دامادی را موجب بستهشدن مرد و ناتوانی او در
شب زفاف میپنداشتند، از اینرو، به هنگام جامه پوشاندن بر تن داماد، بندها و تکمههای جامه او را باز میگذاشتند.
مردم خیاو یا مشکینشهر در استان اردبیل ناتوانی
داماد را به علت بستن کمر او با
سحر و جادو میدانند و برای گشودن بند
طلسم و باطل کردن سحر، برای داماد
دعا میگرفتند، یا او را از زیر بوتههای وحشی «بوغورتیکانی» (تمشک وحشی) رد میکردند؛
.
تهرانیها بندها و گرههای جامه
عروس را به هنگام عقدکنان باز میگذاشتند تا بختش بسته نشود و گره در کارش نیفتد.
جامی است که سورههای قرآنی
کافرون ،
اخلاص ،
فلق و
ناس (اصطلاحاً
چهار قل )،
آیةالکرسی و آیات دیگر
تعویذ و باطل سحر، مانند «...
قالَ موسی ما جِئْتُم بِهِ السَّحْرُ اِنَّ اللّهَ سَیبْطِلُهُ...»،
آیه «اِنَّ رَبَّکمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ...»
و «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»
و جز اینها بر روی آن کندهاند.
در
شاهرود بر آبی که از
آسیاب بیرون میآمد، دعای مخصوص باطل سحر میخواندند و بر آن میدمیدند
و آن را معمولاً با جام باطل سحر به هنگام سحرزدایی از کسی یا چیزی بر سر شخص میریختند، یا در خانه میپاشیدند.
یکی از طلسمات باطل سحر رایج در میان مردم جامعههای سنتی ایران «قلعه یاسین» بود.
این طلسم، پردهای
کتانی بود با یک شکاف حلقهای در میان آن که تمام
سوره یس را با
مشک و
زعفران روی آن نوشته بودند.
به هنگام جادوزدایی و دور کردن درد و
بلا از کسی، قلعه یاسین را از محل حلقه در سر او میکردند و از پایش در میآوردند.
برای باطل کردن اثر
سحر و
جادو در میان جامعه زنان
ایران ، این آداب نیز معمول بوده است: بختگشایی، یا راههای گشودن بخت دختران
شوهر نرفته در خانه مانده، و زنان «بخت بسته» و «سیاه بخت» (مورد بیمهری شوهر قرار گرفته و از
چشم او افتاده) و مردان «کار بسته» (بیکار و مشکلدار و ناموفق)؛ آلزدایی و دفع اثرات آل زدگی؛ «چلّه بُری» (آداب زدودن اثرات جادویی و نازایی) از
زائو و زنان
نازا و ریختن
آب «جامِ چهل کلید» بر سر
زائو و زنانی که به آنها «چله افتاده» (افسون شده) است
پاشیدن آبی که ۷ دختر
نابالغ در شب
چهارشنبهسوری در آن قلیا سودهاند
ریختن قلیاب سرکهای که دختری
باکره آن را در زیر ناودان رو به قبله تهیه کرده است،
و
آب کوزه قلیانی که ۷ روز آن را عوض نکردهاند
در ۴ گوشه یا پیشگاه خانه؛ سوزاندن و
دود کردن گیاهان و دانههای گیاهی گَندزدا، مانند اسپند و کندر و وِشا
آویختن
دعا ،
رقه معوذتان ، «و انْیکاد»، پوست
تخممرغ و پارچه کبود حاوی حَرمل (نوعی اسپند) در
خانه و
باغ و
مزرعه
و گذاشتن سینی عاطل باطل در
سفره عقد .
(۱) محمد آقا جمال خوانساری، عقاید النساء و مرآت البلها، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲) ابن خلدون، مقدمه، به کوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۳) محمد اسدیان خرمآبادی، و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴) اوستا، ترجمه جلیل دوستخواه، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵) محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۶) عبدالحجتبلاغی، تاریخ نائین، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۷) علی بلوکباشی، «درمان بیماریها و ناخوشیها در پزشکی عامیانه»، کتاب هفته، ۱۳۴۲ش، شم ۱۰۲.
(۸) علی بلوکباشی، «دیدگاهها و نگرشها در مردمشناسی»، کتاب جمعه، ۱۳۵۹ش، س ۱، شم ۳۴.
(۹) مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۰) ابوریحانبیرونی، الا¸ثار الباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۱۱) ابوریحانبیرونی، التفهیم، به کوشش همایی، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۱۲) عبداللهبیضاوی، انوار التنزیل، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۱۳) احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۴) احمدعلی رجایی، «چشمارو چیست؟»، مجله دانشکده ادبیات مشهد، ۱۳۴۴ش، س ۱، شم ۴.
(۱۵) غلامحسینساعدی، خیاو یا مشکینشهر، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۶) علیاصغر شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) ابراهیمشکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) جعفر شهری، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۹) فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۲۰) قرآن مجید.
(۲۱) عباس قمی، مفاتیح الجنان، تهران، ۱۳۹۱ق.
(۲۲) محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۳) علی کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۴) محمد کلینی، الاصول من الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۵) لغتنامه دهخدا.
(۲۶) سعید نفیسی، «چهارشنبه سوری»، سالنامه کشور ایران، ۱۳۳۳ش، س ۹.
(۲۷) نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۲۸) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۲۹) صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۰) یشتها، ترجمه ابراهیم پورداود، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۳۱) یواقیتالعلوم و دراری النجوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش؛ یادداشت مؤلف؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «باطل سحر»، ج۱۱، ص۴۳۶۱.