طلسم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طلسم، آمیزهای از ترکیب قوای فعال آسمانی با قوای
منفعل زمینی جهت تأثیرگذاری شگفت آور بر پدیدهها را گویند.
۱. ترکیب یافته از «طلّ» و «
اسم » به معنای اثر اسم.
۲. لفظی
یونانی به معنای
گره ناگشودنی.
۳. برگردانده «مُسلّط». بنابراین، طلسم همان
مسلط است و علت نامگذاری طلسم به این نام، چیرگی طلسم بر فرد طلسم شده است.
از دانشهای
مکتوم و
پنهان «
هیمیا » است که از ترکیب قوای آسمانی با
عناصر زمینی با هدف دستیابی به آثار
شگرف بحث میکند. طلسمات بر پایه همین دانش است.
دارندگان این
دانش بر این باورند که اوضاع آسمانی و سیارات با رویدادهای زمینی مرتبطند؛ چنان که عناصر زمینی و مرکبات و کیفیات
طبیعی آنها با
حوادث زمینی ارتباط دارند. بنابراین، اگر صورت آسمانی همسو و مناسب با یکی از رخدادها، همچون
مرگ کسی یا بقای او با صورت زمینی مناسب آن ترکیب شود، آن
حادثه پدید میآید؛ زیرا قوای آسمانی،
فاعل و تأثیرگذار و قوای زمینی،
قابل و اثرپذیرند و با اجتماع فاعل و قابل، پیدایی اثر،
قهری است.
از
احکام عنوان یاد شده در باب
تجارت سخن گفتهاند.
برخی، طلسم را از اقسام
سحر بر شمرده و احکام آن را بر طلسم جاری کردهاند.
برخی نیز طلسم را در حکم به سحر ملحق کردهاند؛ هر چند عنوان سحر بر آن صادق نباشد.
برخی دیگر آن را خارج از سحر دانسته و عمل آن را
حرام ندانستهاند، مگر آنکه امر حرامی را در پی داشته باشد، مانند
زیان رساندن به
مسلمانان یا
فریب دادن و مشتبه کردن واقع بر آنان یا اینکه طلسم توأم با
هتک حرمت مقدسات ، همچون
قرآن باشد که در هر دو صورت حرام خواهد بود؛ اما اگر طلسم با اغراض
مباح از قبیل
حضور غائب ، پایداری ساختمان و
پیروزی مسلمانان انجام گیرد، در صورتی که مشتمل بر کلمات
کفر نباشد،
جایز است.
برخی بهکار گرفتن طلسم در زیان رساندن به دیگران را سحر دانسته و احکام سحر، همچون کشتن
ساحر مسلمان را بر آن جاری دانستهاند.
نظرات فقهی امام خمینی درباره یاد گرفتن و یاد دادن سحر و به کار بستن آن در کتابهای فقهی ایشان مانند تحریرالوسیله و استفتائات بیان شده است.
امام خمینی در
تحریرالوسیله درباره تعریف سحر مینویسد: «المراد به ما یعمل من کتابة او تکلّم او دخنة او تصویر او نفث او عقد ونحو ذلک یؤثّر فی بدن المسحور او قلبه او عقله، فیؤثّر فی احضاره او انامته او اغمائه او تحبیبه او تبغیضه ونحو ذلک.»
منظور از
جادوگری آن است که با نوشتن یا سخنگفتن یا دود نمودن یا با تصویر یا دمیدن یا گرهزدن و مانند اینها انجام میگیرد که در
بدن شخص سحر شده یا
قلب او یا
عقل او اثر میکند، پس در احضار او یا خواب کردن یا بیهوش کردن یا به دوستی و یا دشمنی واداشتن او و مانند اینها تاثیر مینماید.
امام خمینی در تحریرالوسیله مینویسد: «عمل السحر وتعلیمه وتعلّمه و التکسّب به حرام.»
جادو کردن و یاددادن و یادگرفتن و کسب کردن با آن، حرام میباشد. البته «رجوع به ساحر برای
ابطال سحر مانع ندارد، ولی تنها احتمال، موجب جواز
رجوع به ساحر نیست.»
او «گر
حفظ نفس یا واجب دیگری بر آن موقوف باشد با ملاحظه اهمیت واجب دیگر مانع ندارد.»
بنابراین انسان در امور زندگی و حل مشکلات «به سحر و
جادو نمیتواند متوسل شود.»
و اگر سحر را به جهت باطل نمودن
مدعی نبوت یاد بگیرد اشکالی ندارد، بلکه چهبسا
واجب باشد.
به خدمت گرفتن
فرشتگان و حاضر کردن جن و
تسخیر آنها و احضار ارواح و تسخیرشان و امثال اینها به جادوگری ملحق است. بلکه «
شعبده» به آن ملحق میشود یا قسمی از آن است؛ و آن عبارت است از اینکه به سبب حرکت سریع، غیرواقع را واقع نشان دهد.
و همچنین است «
کهانت»؛ و آن عبارت است از اینکه خبر بدهد از آنچه در آینده واقع میشود، به اعتقاد اینکه بعضی از جنها خبر آن را به او القاء میکنند، یا بهزعم اینکه امور را با مقدمات و اسبابی که با آن بر زمان وقوع آنها استدلال میکند میداند.
و همچنین است «
قیافهشناسی»؛ و آن عبارت است از اینکه با نشانههای خاصی استناد کند در اینکه بعضی از مردم را به بعضی دیگر ملحق نماید و بعضی را از بعضی دیگر سلب کند؛ بر خلاف آنچه که شارع مقدس آن را میزان ملحق شدن و نشدن قرار داده است که عبارت از بودن و نبودن فراش است.
و همچنین است «
تنجیم»؛ و آن عبارت است از خبردادن یقینی و جزمی از حوادث جهان هستی، از ارزانی و گرانی و کمحاصلی و پرحاصلی و زیادی باران و کمی آن و غیر اینها از خیر و شر و نفع و ضرر به استناد
حرکات فلکی و نظرات
ستارهشناسی و اتصالات کوکبی و معتقد باشد که این امور فلکی در این عالم به طور مستقل یا با شرکت با خداوند - که بالاتر است از آنچه ظالمین میگویند - مؤثر میباشند، نه (اعتقاد به) هر تاثیری - ولو (اعتقاد) به اینکه خدای متعال آن اثر را به آنها عطا کرده باشد - درصورتیکه (این اعتقاد) از روی دلیل قطعی باشد (که در این صورت اشکال ندارد). و خبردادن به گرفتن خورشید و ماه و به اول هر ماه و به نزدیکی کواکب و جداشدن آنها، درصورتیکه از روی اصول و قواعد درستی ناشی باشد، جزء
تنجیم حرام نیست. و اشتباهی که احیاناً از آنها واقع میشود، مانند سایر علوم، از خطای در حساب و بهکارگیری قواعد، سرچشمه میگیرد.
کسی که عمل به سحر نماید اگر
مسلمان باشد کشته میشود؛ و اگر
کافر باشد،
تادیب میشود.
سحر با
اقرار ثابت میشود و احوط (وجوبی) آن است که دو مرتبه اقرار نماید و با
بیّنه هم ثابت میشود.
اگر او را سحر کند پس کشته شود و سببیّت سحر او برای
قتل معلوم باشد این
عمد است درصورتیکه با این کار،
قصد قتل او را کرده باشد وگرنه عمد نیست، بلکه
شبهعمد میباشد؛ و بین قول به اینکه سحر واقعیّت دارد یا نه فرقی نیست. و اگر مثل اینگونه سحر
نوعاً کشنده است عمد میباشد ولو اینکه
قصد قتل را با آن نداشته باشد.
در آن (زوال عقل)
دیه کامل میباشد. و در
نقصان آن
ارش است. و در زایل شدن و نقصان آن،
قصاص نیست.
در زایل شدن یا نقصان عقل، بین اینکه سبب در آنها، زدن بر سر او باشد یا بر غیر آن و بین غیر آن از اسباب، فرقی نیست. پس اگر او را در
وحشت بیندازد تا عقلش زایل شود بر او دیه کامل است. و همچنین است اگر او را سحر نماید.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۵، ص۲۰۵، برگرفته از مقاله «طلسم». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی