ابوجهل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالحکم عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل از
قبیله قریش،
تیره بنی مخزوم و از دشمنان سرسخت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
اطلاعات ما از
زمان ولادت و زندگی او پیش از
ظهور اسلام، چندان نیست.
ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از تیره بنی مخزوم بود
و در انتساب به مادرش، ابن الحنظلیه نامیده شده است.
پدرش هشام از مردان سرشناس
و مهمان نواز مکه به شمار میرفت تا آن جا که قریش،
مرگ او را برای خود
تاریخ قرار دادند.
او از بازرگانان
ثروتمند و اشراف مکه بود،
که چون دیگر هم ردیفان خویش، برای دستیابی به
ریاست کعبه و در پی آن، ریاست مکه با
بنی هاشم نزاع داشت
و نبوت را نیز بر همین اساس
تحلیل میکرد. او میگفت: ما
و فرزندان
عبدمناف در
شرف و بزرگی به
تنازع برخاستیم؛
اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما
پیامبری است که بر او
وحی میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا
سوگند! هرگز بدو
ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.
زیرکی، دانایی
و هوشیاری او در آن
عصر سبب شد تا برخلاف
سنت عرب جاهلی که عضویت در
دارالندوه، برای غیر بنی قصی را مشروط به چهل سالگی کرده بود،
در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود،
یا نزدیک سی سالگی،
عضو آن
شورا شود
و در تصمیم گیریهای سران، طرف
مشورت قرار گیرد.
قریش یکی از مشهورترین
و مهمترین
قبایل عرب در
حجاز بود.
مسعودی،
مورخ مشهور
اسلامی، طایفههای قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور
اسلام ۲۵
طایفه به شرح زیر دانسته است:
۱-
بنی هاشم، ۲-
بنی مطلب، ۳-
بنی حارث، ۴-
بنی امیه، ۵-
بنی نوفل، ۶-
بنی حارث بن فهر، ۷-
بنی اسد، ۸-
بنی عبدالدار، ۹-
بنی زهره، ۱۰-
بنی تیم بن مره، ۱۱-
بنی مخزوم، ۱۲-
بنی یقظه، ۱۳-
بنی مره، ۱۴-
بنی عدی بن کعب، ۱۵-
بنی سهم، ۱۶-
بنی جمح، ۱۷-
بنی مالک، ۱۸-
بنی معیط، ۱۹-
بنی نزار، ۲۰-
بنی سامه، ۲۱-
بنی ادرم، ۲۲-
بنی محارب، ۲۳-
بنی حارث بن عبدالله، ۲۴-
بنی خزیمه، ۲۵-
بنی بنانه.
او از
اشراف قریش
و از
مشرکان معروف مکه بود. وی گرچه از قریش است، اما عموی
پیامبر اکرم (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) نیست؛ زیرا پدر گرامی رسول گرامی
اسلام (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)
عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است. بنابراین پیامیر
اسلام (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) از تیره بنی هاشم
و ابوجهل از تیره بنی مخزوم است؛
که دو تیره
و دو ریشه متفاوت هستد
و ابوجهل نمیتواند عموی پیامیر
اسلام (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) باشد.
اصرار بیش از حد
و جاهلانه او بر مخالفت با
پیامبر اسلام و پافشاری بر
پیمان صحیفه حتی موجب
خشم دیگر سران مکه شد؛
و از سوی
پیامبر به ابوجهل ملقب گردید.
در بعضی از منابع از او با عنوان
فرعون قریش یاد شده است. (لكل أمة فرعون،
و فرعون هذه الأمة أبو جهل)
ابوجهل از دشمنان سرسخت
پیامبر و مسلمانان بود.
تلاش
و رفتار خشمگینانه
و کینه توزانه وی با آنان، در
شکنجه تازه مسلمانانی چون
یاسر و سمیه به قتل این
زن و شوهر انجامید.
ابوجهل وقتی شنید که عیاش بن ابی ربیعه (
برادر مادریاش) به
اسلام گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کار گرفت.
سوگند بر کشتن رسول خدا،
تهمت و افترا به مسلمانان، جلوگیری از
استماع قرآن،
کوشش برای انعقاد
پیمان صحیفه مبنی بر یاری نرساندن به
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)
و کوشش بر عدم نقض آن،
طراحی قتل
پیامبر،
به راه انداختن
جنگ بدر و... از جمله اعمال
و افعال ناپسند او در قبال مسلمانان میباشد.
او
پسر و دختری داشت؛ اما نسلش هرگز ادامه نیافت
و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از
فتح مکه مسلمان شد
و پیامبر برای این که
مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از
سب ابوجهل منع فرمود.
بعضی او را هم سن
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
و
سلم)
و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانستهاند؛که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیش تر خواهد بود.
وی، در سال دوم هجری در
جنگ بدر که خود
فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته
و به همراه دیگر کشتگان در
چاه قلیب بدر مدفون شد.
بر اساس
آیات قرآن کریم و تفاسیر بزرگ
اسلامی ابوجهل به اوصافی مانند؛
ائمه کفر،
ابتر، عدم
بصیرت و اشقی توصیف شده است.
مفسران، ابوجهل را یکی از
پیشوایان کفر دانسته که در
آیه ۱۲
سوره توبه، مسلمانان به ستیز با آنان مامور شدهاند:
«فقاتلوا ائمة الکفر انهم لاایمن لهم لعلهم ینتهون؛
و اگر پيمانهاى خود را پس از تعهّدشان شكستند
و در
دین شما
زبان به
طعن و عیب گشودند پس با (اين) پيشوايان كفر بجنگيد، كه آنها را هيچ تعهّدى نيست، باشد كه باز ايستند.»
«
و کان الکافر علی ربه ظهیرا؛
و به جاى
خداوند چيزى را مىپرستند كه نه به آنها سودى مىدهد
و نه زيانى مىرساند،
و کافر همواره بر
ضد پروردگار خود پشتيبان (
شیطان و دشمنان خدا) است.»
مفسران در ذیل آیه ۵۵
سوره فرقان آوردهاند که مقصود از کافر، ابوجهل است که با پشتوانه شیطان، پروردگار خویش را مخالفت میکند.
«ان شانئک هو الابتر؛
همانا (تو
ابتر و بىنسل نيستى)
دشمن توست كه دم بريده
و بىنسل است.»
ابوجهل در ذیل آیه ۳
سوره کوثر از مصادیق ابتر دانسته شده
که خداوند به جهت آزارهایش، او را ابتر خوانده بود؛ گرچه قول مشهور نزول سوره درباره
عاص بن وائل است.
برخی از مفسران ابوجهل را مصداق الاشقی در آیه ۱۵
سوره لیل دانستهاند:
«لایصلها الا الاشقی • الذی کذب
و تولی؛
كه در آن جز كافر شقىتر وارد نمىشود
و نمىسوزد. همان كسى كه (در
دنیا كافر شد
و دعوت پيامبران را)
تکذیب كرد
و روى گردانيد.»
«انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون •
و جعلنا من بین ایدیهم سدا
و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون؛
همانا در گردنهايشان غلهايى قرار دادهايم كه تا چانههاى آنها كشيده شده پس سرهايشان رو به بالا مانده است (از اين رو نمىتوانند به خويشتن بنگرند تا با آيات انفسى متنبّه شوند).
و ما از جلو رويشان سدّى
و از پشت سرشان سدّى قرار دادهايم
و آنها را (از هر سو) پوشاندهايم (يا چشمانشان را كور كردهايم)، از اين رو نمىبينند (نمىتوانند اطراف خود را ببينند تا با آيات آفاقى متنبّه گردند).»
فخر رازی بر آن است که معنای این آیه
و آیه بعدی، بازداشتن ایشان از اهتدا (راه یابی) به وسیله خداوند است.
ابوالفتوح رازی مینویسد: کنایت است
و عبارت به طریق مبالغه از جهل
و عناد
و نفور ایشان از
ایمان تا پنداری که ممنوعند از آن به غل
و قید که به هیچ وجه تن در نمیدهند
و اختیار نمیکنند.
بغوی نیز در ذیل آیه ۱۹
سوره رعد او را در مصداق در «کمن هو اعمی» دانسته است:
«افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولواالالبب؛
پس آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده
حق است همانند كسى است كه (چشم باطنش) نابيناست؟ جز اين نيست كه تنها صاحبان خرد متذكر مىشوند.»
تلاش برای کشتن رسول خدا، جلوگیری از اقامه نماز، جلوگیری از شنیدن قرآن
و تمسخر آیات الهی، تحقیر مؤمنان
و تمسخر رسول خدا
و... از جمله اعمال
و افعال ناپسند او میباشد.
برخی مفسران، نزول آیات ۸
و ۹
سوره یس و ۹ تا ۱۴
سوره علق را درباره
سوگند وی مبنی بر
قتل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،دانستهاند.
«انا جعلنا فی اعنقهم اغللا فهی الی الاذقان فهم مقمحون •
و جعلنا من بین ایدیهم سدا
و من خلفهم سدا فاغشینهم فهم لایبصرون؛
همانا در گردنهايشان غلهايى قرار دادهايم كه تا چانههاى آنها كشيده شده پس سرهايشان رو به بالا مانده است. (از اين رو نمىتوانند به خويشتن بنگرند تا با آيات انفسى متنبّه شوند)
و ما از جلو رويشان سدّى
و از پشت سرشان سدّى قرار دادهايم
و آنها را (از هر سو) پوشاندهايم (يا چشمانشان را كور كردهايم)، از اين رو نمىبينند (نمىتوانند اطراف خود را ببينند تا با آيات آفاقى متنبّه گردند).»
ابوجهل مانند دیگر سران مشرک، هنگام آگاهی از تصمیم
هجرت پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) به
یثرب (
مدینه) برآشفت
و در طرح توطئهای بر
ضد حضرت در دارالندوه، شرکت
و پیشنهاد قتل وی را مطرح کرد.
ابن سعد میگوید: هر کس نظری داد تا به ابوجهل رسید. وی گفت: از هر قبیلهای جوانی برگزینیم تا با
شمشیر برهنه بر محمد هجوم آورند تا بنی عبدمناف، قاتل را نشناخته، توانایی
انتقام نداشته باشند.
و به پذیرش
خون بهایی بسنده کنند. این پیشنهاد پذیرفته شد
و اگر خبر
جبرئیل به
پیامبر و خوابیدن
حضرت علی (علیهالسّلام) بر جای او در
لیلة المبیت نمیبود، تصمیم قریش عملی میشد.
مفسران آیات پیشین را در باب همین
توطئه میدانند که ابوجهل در آن نقشی فعال داشت.
«ا رایت الذی ینهی• عبدا اذا
صلی• ا رایت ان کان علی الهدی • او امر بالتقوی • ا رایت ان کذب
و تولی• ا لم یعلم بان
الله یری؛
به من
خبر ده، آيا آن كسى كه بازمىدارد، بندهاى را وقتى كه
نماز مىخواند (آيا مستحق
عذاب نيست)؟! به من خبر ده، اگر (آن كس كه نماز مىخواند) بر پايه
هدایت باشد، يا (ديگران را) به
تقوی فرمان دهد (آيا بازداشتن او سزاوار است)؟! به من خبر ده، اگر (اين
نهی كننده، حق را)
تکذیب كند
و روى بگرداند (آيا مستحق
عقوبت نيست)؟! آيا ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مىبيند؟!» گفته شده که ابوجهل سوگند یاد کرد اگر
پیامبر را به
نماز ببیند، گردنش را بزند.
یا سرش را بر صخرهای بکوبد،
و درصدد عمل به سوگند خود بود که
اعجاز الهی با نزول آیات پیشین جلوش را گرفت.
ابوجهل آیات قرآن را به سخره میگرفت
و آن را کلام بشری میدانست. او با شنیدن
شجره ملعونه در
قرآن که به گفته مفسران،
درخت زقوم است، به
طعنه میگفت: چگونه ممکن است درختی در
آتش باشد، با این که آتش آن را میسوزاند؟
و نیز میگفت:
رفیق شما (
پیامبر) میگوید: آتش
جهنم سنگ را میسوزاند
و آتش گیره آن را مردم
و سنگ میداند: «وقودها الناس
و الحجارة».
خداوند در آیه ۶۰
سوره اسراء میفرماید: آن را آزمونی برای مردم قرار دادهایم
و در آیات ۶۴
و ۶۵
سوره صافات میفرماید: آن درختی است که از ژرفای
دوزخ برمی آید
و میوه اش گویی سرهای
شیاطین است: «انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم • طلعها کانه رءوس الشیطین»
و در
سوره دخان آنرا، غذای گناه کاران دانسته است: «ان شجرت الزقوم • طعام الاثیم • کالمهل یغلی فی البطون • کغلی الحمیم؛
همانا درخت زقوم، خوراک گناهکاران است که مانند
فلز گداخته در شکمها میجوشد؛ چون جوشیدن
آب گرم».
او هنگامی که اندک ملایمت
ولید بن مغیره را به
پیامبر دریافت، وی را با
حیله بر آن داشت که کلام خداوند را
سحر بخواند.
آیات ۲۴
و ۲۵
سوره مدثر بیانگر این واقعه است.
«ان هذا الا سحر یؤثر • ان هذا الا قول البشر؛
آن گاه گفت: اين نيست جز جادويى كه (از
جادوگران پيشين) باز گفته مىشود، اين جز گفتار
بشر نيست.»
«
و قال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرءان والغوا فیه لعلکم تغلبون؛
و كسانى كه
کفر ورزيدند گفتند: به اين قرآن گوش فرا مدهيد
و (وقت خوانده شدن آن) سخنان
لغو و باطل در آن افكنيد، تا شايد
پیروز شويد.»
روایت شده که ابوجهل میگفت: هرگاه محمد قرآن میخواند،
هیاهو کنید
و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه میگوید
و آیه پیشین نازل شد؛ گرچه ابوجهل خود نمیتوانست از شنیدن قرآن دوری کند.
ابوالفتوح، در ذیل آیه ۲۰
سوره فرقان، از مقاتل نقل کرده که
آیه درباره ابوجهل
و چند تن دیگر که به
تحقیر ابوذر و برخی مؤمنان پرداخته بودند، نازل شده است:
«
و جعلنا بعضکم لبعض فتنة اتصبرون
و کان ربک بصیرا؛
و بعضی از شما را آزمون بعض دیگر ساختهایم. آیا
شکیبایی میورزید؟
و پروردگار تو همواره بینا است.»
همچنین مفسران
آیه ۲۱۲
سوره بقره را درباره ابوجهل
و دیگر بزرگان قریش میداند که از نعمتهای دنیایی بهره مند بودند
و مؤمنان
فقیر را ریشخند میکردند.
«زین للذین کفروا الحیوة الدنیا
و یسخرون من الذین ءامنوا والذین اتقوا فوقهم یوم القیمة والله یرزق من یشاء بغیر حساب؛
زندگانی دنیا برای کافران آراسته شده
و مؤمنان را ریشخند میکنند؛ حال آن که پرهیزکاران در
روز قیامت از آنان بالاترند
و خداوند هر کس را بخواهد، بی شمار روزی میدهد.»
ابوجهل به مسلمانانی که از
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) پیروی میکردند، تهمت زده میگفت: آنان از مرد جادو شدهای پیروی میکنند که آیه ۸
سوره فرقان بدان اشاره دارد.
«او یلقی الیه کنز او تکون له جنة یاکل منها
و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا؛
یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) افکنده نمیشود، یا باغی برای او نمیباشد که از آن مصرف کند؟!
و این ستمکاران (به مردم) گفتند: شما جز مردی جادو شده را پیروی نمیکنید.»
به نقلی، ابوجهل یکی از مسخره کنندگان
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم)
و مسلمانان به شمار آمده که خداوند درباره آنان آیه ۹۵
سوره حجر را نازل فرمود، هر چند در دیگر تفاسیر، ذیل این آیه نامی از او به میان نیامده است.
«انا کفینک المستهزءین؛
حتما ما
شر استهزاکنندگان را از تو دور ساختيم.»
همچنین نقل شده است که چون ابوجهل
و نضر بن حارث، عبادتهای رسول خدا
و جدیت او را دیدند، گفتند: تو خود را به
مشقت میاندازی. در
دین ما، این همه
رنج نیست
و خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد: «طه • ما انزلنا علیک القرءان لتشقی؛
طا، ها. من
پاک و منزه
و هدايتگرم. (اى محمّد) اى
مرد بزرگ پاكدل
و راهنما، هر دو پاى را (هنگام نماز) بر
زمین نه • ما قرآن را بر تو نفرستاديم تا (در راه اجراى آن، يا با
تأسف بر عدم پذيرش آن، يا با انجام عبادتهاى طاقتفرسا) به
زحمت و رنج افتى.»
روزی ابوجهل به
آزار پیامبر پرداخت
و حمزه به حمایت از حضرت، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت. گفته شده که آیه ۱۲۲
سوره انعام در این باره نازل شد:
«او من کان میتا فاحیینه
و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمت لیس بخارج منها کذلک زین للکفرین ما کانوا یعملون».
طبری اقوالی را در
تفسیر آیه برمی شمرد؛ اما در این که مقصود از «کمن مثله فی الظلمات» ابوجهل است، تردید نمیکند.
نام ابوجهل جزو یکی از ۱۷ تن مقتسم آمده که خداوند در
سوره حجر آیه ۹۰ به آنان اشاره دارد:
«کما انزلنا علی المقتسمین؛
همان گونه كه (عذاب را) بر قسمت كنندگان نازل كرديم.» مقتسمین کسانی بودند که در موسم حج راههای
مکه را
تقسیم کرده
و بر ضد
پیامبر تبلیغ میکردند.
«
و اذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل
الله الله اعلم حیث یجعل رسالته؛
و چون آيه
و معجزهاى بر آنها (كفار قريش) بيايد مىگويند: ما هرگز
ایمان نمىآوريم تا به ما نيز آنچه به فرستادگان خدا داده شده (از
نبوت و كتاب
و معجزه) داده شود؛ خداوند داناتر است كه
رسالت خود را در كجا قرار دهد؛ به زودى كسانى را كه
گناه كردهاند
ذلت و خواريى در نزد خدا،
و عذابى سخت به سزاى مكرى كه انجام مىدادند خواهد رسيد.»
در ذیل آیه ۱۲۴
سوره انعام آمده است: ابوجهل گفت: سوگند به خدا! به او
راضی نشده، هرگز از وی پیروی نمیکنیم جز این که بر ما نیز چون او
وحی بیاید که آیه نازل شد.
طبری، از ابن عباس نقل کرده که وقتی
ابوطالب در بستر مریضی بود، ابوجهل با عدهای به بالین او رفته از
پیامبر بدو
شکایت بردند.
که
پسر برادرت را از ما بازدار وگرنه او را خواهیم کشت.
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) که حضور داشت، فرمود: اگر
خورشید را در
دست راست و ماه را در دست چپم بگذارید، دست از رسالت خویش برنمیدارم.
ابوطالب با شنیدن این سخن، حمایت خویش را به طور رسمی از
پیامبر اعلام داشت
و بدین طریق، ابوجهل را درهم شکست.
پافشاری
پیامبر بر باورهای خویش
و ابراز
توحید، آنان را سخت شگفت زده، سرخورده
و نا امید ساخت. آیات ۵ تا ۷
سوره ص در این باره نازل شده است.
«اجعل الالهة الها وحدا ان هذا لشیء عجاب • وانطلق الملا منهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هذا لشیء یراد • ما سمعنا بهذا فی الملة الاخرة ان هذا الا اختلق؛
آیا همه خدایان را خدای یگانه ساخت؟ این امر عجیبی است
و بزرگان ایشان به راه خود رفتند
و گفتند: بروید
و بر
عبادت خدایان خود پایدار باشید که این امر، مطلوب است. ما چنین چیزی در
آیین واپسین نشنیدهایم. این جز از خود بر ساختن نیست.»
«
و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا • او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا او تاتی بالله والملـئکة قبیلا • او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء
و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتبا نقرؤه قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؛
و (مشركان پس از ناتوانى در مقابل
معجزات، از روى
عناد و پيشنهاد غير معقول) گفتند: هرگز به تو
ایمان نياوريم تا آنكه از
زمین (مكه) براى ما چشمهاى جوشان
و پايدار بشكافى
و روان سازى، يا آنكه
آسمان را همانگونه كه
گمان دارى (
و ما را به آن تهديد كردهاى) قطعه قطعه بر سر ما فرو اندازى، يا آنكه خدا
و فرشتگان را دسته دسته رو به روى ما بياورى، يا آنكه تو را خانهاى از
طلا (
و زيورهاى رنگارنگ) باشد يا به سوى آسمان بالا روى
و هرگز به بالا رفتنت ايمان نمىآوريم تا بر ما نوشتهاى كه بتوانيم آن را بخوانيم فرود آورى. بگو: منزه است پروردگار من (از اينكه كسى او را با فرشتگانش احضار كند
و كسى اين امور را بدون
اراده او انجام دهد)، آيا من جز بشرى فرستاده به رسالتم؟»
واحدی از ابن عباس نقل میکند که ابوجهل
و سران قریش بر آن شدند تا با
پیامبر مجادله کنند
و از او خواستند تا از کارهایش دست بردارد. وقتی پافشاری
پیامبر را دیدند، تقاضاهای دیگری را مطرح کردند که این آیات، بیان گر آن است.
در
تفسیر قمی، ذکر شده که آیه ۸
سوره حج در شان ابوجهل نازل شده است.
«
و من الناس من یجدل فی
الله بغیر علم
و لاهدی
و لا کتب منیر؛
و از مردم كس هست كه همواره درباره خداوند، بدون هيچ دليل علمى (
و حجت عقلى)
و هيچ
هدایت (
و عرفان باطنى)
و هيچ كتاب روشن آسمانى، محاجّه
و ستيز مىكند.»
ابوجهل، مشرکان را بر
ضد پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) تحریک کرده، میگفت: محمد در یثرب فرود آمده؛ پیش قراولان خویش را فرستاده
و میخواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این که دنباله رو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیدهام
و هیچ یک از
اصحاب وی را مشاهده نکردهام، جز این که با
شیاطین همراه بود!
او با این سخنان
آتش جنگ بدر را شعله ور ساخت
و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه میفرماید:
«ان الذین کفروا ینفقون امولهم لیصدوا عن سبیل
الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون والذین کفروا الی جهنم یحشرون؛
کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج میکنند. بزودی خرجش خواهند کرد؛ آن گاه مایه
حسرت آنان میشود
و سرانجام، مغلوب میگردند
و کافران را در
جهنم گرد میآورند».
واحدی، از کلبی نقل میکند که
آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود؛ همو که ده
شتر خویش را در آن واقعه
نحر کرد.
ابوجهل، در همین جنگ کشته
و آیه ۵۰
سوره انفال درباره او
و دیگر کشتگان بدر نازل شد:
«ولو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملئکة یضربون وجوههم
و ادبرهم
و ذوقوا عذاب الحریق؛
اگر بدانی آن گاه که
فرشتگان جان کافران را میگیرند
و بر چهرهها
و پشت هایشان میکوبند
و میگویند:
عذاب آتش را بچشید.»
«
و منهم من یستمع الیک
و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه
و فی ءاذانهم وقرا
و ان یروا کل ءایة لایؤمنوا بها حتی اذا جاءوک یجدلونک، یقول الذین کفروا ان هذا الا اسطیرالاولین؛
و از آنان برخى به تو گوش مىسپارند
و ما (به
کیفر كفرشان) بر دلهايشان پوششهايى قرار دادهايم كه نفهمند،
و در گوشهايشان سنگينى قرار دادهايم (تا سخن حق را نشنوند)،
و اگر همه
آیات و نشانهها را ببينند باز هم
ایمان نمىآورند تا آنجا كه وقتى نزد تو آيند با تو
جدال نموده، كسانى كه
کفر ورزيدهاند مىگويند: اين (قرآن) جز افسانههاى پيشينيان نيست.» گفتهاند: این آیه در شان ابوجهل
و دیگر سران مشرک نازل شده که گرد هم آمده تا در باب سخنان
پیامبر گفتگو کنند.
ابوسفیان گفت: من بعضی از گفتههای او را حق میدانم؛ اما ابوجهل از او خواست که هرگز به آن
اقرار نکند
و در روایت دیگری است که گفت:
مرگ برای ما از اقرار به آن آسان تر است
و این آیه نازل شد.
از سدی نقل شده که اخنس بن شریق در خلوت از ابوجهل درباره
پیامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
وسلّم) پرسید
و او گفت: به خدا سوگند! محمد
صادق است
و هرگز
دروغ نگفته؛ اما هنگامی که
بنیقصی پرچم مکه را بدست گرفتند؛
پرده دار کعبه شدند؛
سقایت حاجیان به دستشان افتاد
و سپس
نبوت! دیگر چه چیزی برای تیرههای قریش میماند؟
و این آیه در شان آنان نازل شد: «فانهم لایکذبونک ولکن الظالمین بایت
الله یجحدون»
طبری از ابن کعب نقل کرده که ابوجهل به
پیامبر گفت: ما تو را
تکذیب نکرده؛ بلکه آن چه را آوردهای، تکذیب میکنیم
و خداوند این آیه را فرود آورد.
برخی، آیه «ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهمام لم تنذرهم لایؤمنون»
را در شان ابوجهل
و بعضی نیز آن را درباره او
و خانوادهاش میدانند.
برخی مفسران، آیات نخستین
سوره ماعون را در شان ابوجهل
و کافران قریش دانستهاند:
«ارءیت الذی یکذب بالدین • فذلک الذی یدع الیتیم •
و لایحض علی طعام المسکین؛
آیا کسی را دیدهای که
روز جزا را انکار میکند؟ این همان کسی است که
یتیم را میراند
و بر
اطعام مسکین ترغیب نمیکند.»
«
و ما ادرک ما سقر • لاتبقی
و لاتذر • لواحة للبشر • علیها تسعة عشر؛
دوزخى است كه (چيزى را) نه باقى مىگذارد (كه به او نرسد
و نسوزاند)
و نه رها مىكند (مگر آنكه به اعماقش برسد، يا چون پس از نابودى بازگردانده شود دوباره مىسوزاند). آشكار است (در آن
روز) براى بشرها،
و سوزاننده
و سياهكننده پوستهاى بدن است. بر آن نوزده (نفر يا گروه) گمارده شدهاند.»
او برای
تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیات ۲۸-۳۰
سوره مدثر را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشتههای
آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیش تر است؟
رفیق شما (
پیامبر) خبر میدهد که
جهنم نوزده گماشته دارد.
برخی مفسران آیاتی از قرآن را که بر
وعید و وعده به عذاب اخروی
دلالت میکنند؛ درباره ابوجهل دانستهاند.
«فلا صدق
و لا
صلی • ولکن کذب
و تولی • ثم ذهب الی اهله یتمطی • اولی لک فاولی • ثم اولی لک فاولی؛
مدعی نه
حق را
تصدیق کرد
و نه
نماز گزارد؛ بلکه دروغ انگاشت
و روی گرداند؛ سپس تبختر کنان به سوی خانوادهاش رفت. وای بر تو! باز هم وای بر تو! سپس وای بر تو!
و باز هم وای بر تو!.» گفته شده که این آیات، درباره ابوجهل است.
خداوند، در آیات ۱۵ تا ۱۹
سوره علق ابوجهل را به آتش
دوزخ وعید داده،
پیامبر را از پیروی او برحذر میدارد:
«کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة • ناصیة کاذبة خاطئة • فلیدع نادیه • سندع الزبانیة • کلا لا تطعه
و اسجد
و اقترب؛
هرگز، اگر از آن کار دست برندارد،
موی پیشانی او را به سختی بگیریم. موی پیشانی دروغ زن خطاپیشه را؛ پس مذبوحانه همه انجمنش را به کمک بخواند. ما نیز آتش بانان دوزخ را فراخوانیم. هرگز از او پیروی مکن
و بر خدا سجده بر
و تقرب جوی.»
ابوجهل، هم چنین از مصادیق «افمن یلقی فی النار»
و نیز مصداقی از «ویل لکل لکل افاک؛
واى بر هر دروغپرداز گناه پيشه.»
و از مصادیق «افمن یمشی مکبا علی وجهه؛
آیا کسی که به رو درافتاده، نگون سار میرود...» تلقی شده است.
«افمن وعدنه وعدا حسنا فهو لقیه، کمن متعنه متع الحیوة الدنیا ثم هو یوم القیـمة من المحضرین؛
آیا کسی که به او وعدهای نیکو دادیم
و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که به بهره زندگانی دنیا بهره مندش ساختهایم؛ سپس او در
روز قیامت از حاضرشدگان در صحنه عذاب است؟» با همه اختلافی که در
شان نزول آیه وجود دارد، نام ابوجهل به صورت مصداق «من متعنه»، برجسته تر است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۲۰۱، برگرفته از مقاله «ابوجهل»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.