• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماهیت تفسیر موضوعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر موضوعی در سنجش با تفسیر ترتیبی شیوه تفسیری نوظهوری است که در پی کشف نظریه قرآن کریم درباره یک موضوع یا مسئله است.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف
۲ - کلید واژه‌ها
۳ - مقدمه
۴ - مفهوم شناسی تفسیر
       ۴.۱ - انواع تفسیر
              ۴.۱.۱ - تفسیر علمی
              ۴.۱.۲ - تفسیر عملی
۵ - مراد از موضوعی در تفسیر موضوعی
۶ - دسته بندی تعاریف تفسیر موضوعی
       ۶.۱ - تعاریف دسته اول
       ۶.۲ - تعاریف دسته دوم
       ۶.۳ - تعاریف دسته سوم
       ۶.۴ - تعاریف دسته چهارم
       ۶.۵ - تعاریف دسته پنجم
۷ - دو نکته مشترک در اکثر قریب به اتفاق تعریف‌ها
       ۷.۱ - تعریف مورد نظر
۸ - نقش دانش بشری در تفسیر موضوعی
۹ - نسبت تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی
۱۰ - تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی
       ۱۰.۱ - تفاوت در هدف
       ۱۰.۲ - تفاوت در شروع فرایند تفسیر
       ۱۰.۳ - تفاوت در نقش مفسر
       ۱۰.۴ - تفاوت در روش
۱۱ - وابستگی تفسیر موضوعی به تفسیر ترتیبی
       ۱۱.۱ - در مرحله مسئله یابی
       ۱۱.۲ - در مرحله جست وجوی آیات
       ۱۱.۳ - در مرحله به دست آوردن مدلول مجموع آیات
۱۲ - نتیجه گیری
۱۳ - فهرست منابع
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


تفسیر موضوعی عبارت است از: استنباط نظریه قرآن کریم در باب یک موضوع یا مسئله، از طریق جمع آوری و دسته بندی تمام آیات مربوط و استنطاق روش‌مند آنها؛ خواه آن موضوع یا مسئله از بیرون قرآن کریم شناسایی شده یا برخاسته از مراجعه مستقیم به خود قرآن باشد. تفسیر موضوعی در هدف ، شروع، نقش مفسر و روش با تفسیر ترتیبی متفاوت است. ولیدر مسئله یابی، مطالعه اکتشافی آیات و کشف مدلول مجموع آیات وامدار تفسیر ترتیبی است.


تفسیر موضوعی ، ارکان تفسیر موضوعی ، ماهیت تفسیر موضوعی ، تفاوت تفسیر ترتیبی و موضوعی.


روش تفسیر قرآن کریم در یک نگاه کلی، به دو گونه «ترتیبی» و «موضوعی» تقسیم می‌شود. در تفسیر موضوعی برخلاف تفسیر ترتیبی - که در آن فهم معنای آیات به صورت انفرادی مد نظر می‌باشد - هدف مفسر دستیابی به نظریه قرآن کریم درباره یک موضوع یا مسئله است. بازگشت دوباره به قرآن کریم، برای بهره مندی از هدایت آن در ابعاد مختلف زندگی، مطرح شدن پرسش‌های نوظهور فراروی قرآن پژوهان و نیز بروز افکار و گرایش‌های جدید در قرن اخیر سبب رشد و گسترش این شیوه تفسیری شده است. یکی از مباحث نظری مهم درباره این شیوه تفسیری شناخت ماهیت آن است. در مقدمه غالب تفاسیر موضوعی و نیز در نگاشته‌هایی که در خصوص مباحث نظری مربوط به این شیوه تفسیری به منصه ظهور رسیده است، از مفهوم آن سخن گفته شده است.
[۱] جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۱، ص۱۷-۱۹.
[۲] محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱، ص۹.
[۳] ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۱، ص۱۸.
با وجود استقبال شایسته از این روش تفسیری و صورت گرفتن پژوهش‌های ارزنده درباره آن، ماهیت آن به خوبی تنقیح و تبیین نشده است و در نتیجه برخی نگارش‌های نابرخوردار از ویژگی‌های لازم، تفسیر موضوعی نام گرفته (به عنوان نمونه سمیع عاطف در مجلد نخست و دوم «التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم» مفردات قرآن و قسم‌های قرآن را بررسی کرده است.) یا مباحثی مانند اشباه و نظائر قرآن، مجازات قرآن و اعلام قرآن از سنخ تفسیر موضوعی به شمار آمده‌اند. با روشن شدن ماهیت تفسیر موضوعی، این روش تفسیری شناخته می‌شود و با توجه به آن می‌توان تفاسیر موضوعی را از غیر آن بازشناخت. از این رو، مفهوم شناسی دقیق و تبیین ماهیت تفسیر موضوعی ضروری است. این مقاله می‌کوشد، با بررسی مفهوم تفسیر موضوعی، بیان مؤلفه‌های آن و نیز تبیین نسبت آن با تفسیر ترتیبی ماهیت تفسیر موضوعی را شناسایی کند.


دانشوران در باب هریک از ریشه و مفهوم لغوی تفسیر و کاربرد اصطلاحی آن آرای گوناگونی دارند که نیازمند بررسی تفصیلی است؛ ولی از آنجا که مسئله اصلی این نگارش «تفسیر موضوعی» است، مفهوم شناسی تفسیر به اختصار بیان می‌شود، تا بتوان مفهوم تفسیر موضوعی را به تفصیل بررسی کرد.
واژه «تفسیر» مصدر باب تفعیل از «فسر» است. «فسر» در کتاب‌های لغت به معنای بیان،
[۶] خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ماده «فسر».
[۷] اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، ماده «فسر».
[۸] ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر».
توضیح،
[۹] احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده «فسر».
جدا کردن،
[۱۰] عبدالرحیم صفی پور، منتهی الارب فی لغه العرب، ماده «فسر».
پرده برداری،
[۱۱] الفیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل کلمه «فسر».
کشف و آشکار کردن
[۱۲] محمد بن الحسن بن درید ازدی، ترتیب جمهره اللغه، ترتیب و تصحیح عادل عبدالرحمن البدری، ماده «فسر».
معنای معقول،
[۱۳] محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ماده «فسر».
[۱۴] راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر، ص۴۷.
آمده است. برخی بر این باورند که معنای دو واژه «فسر» و « تفسیر » کاملا همسان است؛ (در الصحاح آمده است: «الفسر: البیان ... و التفسیر مثله»)
[۱۵] جوهری، الصحاح، ماده «فسر».
[۱۶] ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده «فسر».
ولی کسانی معتقدند تفسیر مبالغه در فسر است. ( راغب اصفهانی گوید: «التفسیر فی المبالغه کالفسر»)
[۱۷] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده فسر.
با عنایت به آنچه در کتاب‌های لغت آمده، ویژگی باب تفعیل (درباره معنای باب تفعیل آمده است: «وهو للتکثیر غالبا فی الفعل... او فی المفعول.»)
[۱۸] تفتازانی، شرح تصریف در کتاب جامع المقدمات، تحقیق و تصحیح محمدمهدی قاینی، ص۲۰۹.
و طبق قاعده مشهور «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی» می‌توان گفت: معنای لغوی « تفسیر » کاملا آشکار کردن امور معنوی و حقایق علمی است. ( قرآن کریم ماده «ف س ر» را یک بار و در هیئت «تفسیر»، به معنای لغوی آن، یعنی کشف و بیان به کار برده است؛ آنجا که می‌فرماید: «ولا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق واحسن تفسیرا؛ برای تو مثلی نیاوردند، مگر آنکه (ما) حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم». )
[۱۹] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر (لعلوم) القرآن، ج۷، ص۲۶۶.
[۲۱] ابن جریر الطبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۹، ص۹.
[۲۲] نیشابوری، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۲۰.


۴.۱ - انواع تفسیر

« تفسیر » در عرف دانشمندان علوم قرآن و مفسران، به دو گونه تعریف شده است:
[۲۳] حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۱، ص۴۲۷.
[۲۴] محمود رجبی، روش شناسی تفسیر قرآن کریم، ص۱۲- ۲۵.


۴.۱.۱ - تفسیر علمی

به عنوان یک علم، یعنی مجموعه آگاهی‌های لازم برای فهم آیات قرآن کریم. به مثال ابوحیان اندلسی در تعریف تفسیر می‌نویسد:
تفسیر علمی است که در آن از چگونگی قرائت الفاظ قرآن، و مدلول‌های آنها، و احکام افرادی و ترکیبی آنها، و معانی الفاظ در حالت ترکیبی سخن می‌گویند.
به باور زرکشی نیز تفسیر علمی است که به مدد آن، فهم کتاب خداوندی فرودآمده بر حضرت محمد شناخته می‌شود.

۴.۱.۲ - تفسیر عملی

به عنوان کاری که مفسر انجام می‌دهد (عملیه التفسیر)، برای نمونه تعاریفی که امین اسلام طبرسی ، راغب اصفهانی و علامه طباطبایی از تفسیر ارائه کرده‌اند، از این نوع است.
[۲۸] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر (لعلوم) القرآن، ج۱، ص۸۰.

علامه طباطبایی در تعریف تفسیر می‌نویسد: «تفسیر قرآن یعنی بیان معانی آیات قرآن و مقاصد و مدالیل آنها».
گاه تفسیر برحاصل عمل و تلاش مفسران برای کشف و بیان مراد الهی از آیات قرآن اطلاق می‌شود. در این کاربرد، از واژه «تفسیر» معنای حاصل مصدری اراده شده است. کاربرد این واژه درباره سخنان و نوشته‌های تفسیری مفسران مانند کتاب‌ها و مقالات تفسیری از این باب است. (مثلا امین خولی در تعریف واژه تفسیر به معنای مطلق آن آورده است: «التفسیر». .. یطلق علی الشروح التی تکتب علی المؤلفات العلمیه و الفلسفیه.)
[۳۲] امین خولی، ماده «التفسیر» در «دائره المعارف الاسلامیه، تعریب احمد الشنتاوری و دیگران، ج۵، ص۳۴۶.
[۳۳] امین خولی، «التفسیر» در کتب دائره المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۱۷.

مقصود ما از تفسیر در این مقاله، کاربرد دوم آن است. آنچه در تفسیر کشف می‌شود، در مواردی هم مفاد استعمالی آیه و مراد خدا از آن است، ولی در مواردی آیه در مرحله مفاد استعمالی ابهامی ندارد و آنچه مبهم است مراد جدی خداوند است و در نتیجه مفسر باید آن را آشکار کند. توجه به این نکته نیز لازم است که گاه کلام خداوند مربوط به یک واقعه خاص است و مراد او بیان مصداق خاصی است که در چنین مواردی بیان مصداق مورد نظر خدای متعال نیز چون در دایره مراد جدی قرار می‌گیرد، تفسیر محسوب می‌شود. (برای نمونه آیه ولایت به اعطای زکات در حال رکوع توسط امام علی علیه‌السّلام اشاره دارد و عبارت «الذین آمنوا الذین یؤتون الزکاه وهم راکعون» با آنکه عام است عنوان مشیر به این جریان خاص است و اساسا مفهوم عام ندارد. در اینجا تعیین آن واقعه خاص نیز تفسیر محسوب می‌شود. نوع دیگری از تعیین مصداق در تفاسیر آمده که آیات شریفه درصدد تعیین آن نبوده است. این نوع کشف مصداق تفسیر به شمار نمی‌آید؛ چنان که گاه در تفسیر به بیان علت یا کیفیت وقوع یک فعل یا نوع یک صفتی که در آیه ذکر نشده پرداخته می‌شود که می‌توان آن را تبیین یا شرح نامید و این نوع مطالب نیز از مقوله تفسیر نیست.)
[۳۴] محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، ص۱۲۶.



«موضوعی» منسوب به موضوع است و موضوع از ماده «وضع» به معنای قرار دادن چیزی در مکان مشخص است. موضوع بر امر معین
[۳۵] فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده «وضع»، ص۱۳۴.
[۳۶] فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده «وضع»، ص۱۳۵.
و مورد گفت وگو و مطلب اطلاق می‌شود.
[۳۷] محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۴، ص۴۴۴۱.
برای این واژه، در ترکیب «تفسیر موضوعی»، سه معنا بیان شده است:
۱. «موضوعی بودن» به معنای اعتماد به روش علمی و رعایت امانتداری و بی طرفی علمی در مسیر بحث، مقابل شخصی و ذهنی بودن است. یعنی مفسر باید در تلاش برای فهم قرآن کریم از شیوه‌های علمی استفاده کند و از تاثیر خواست و گرایش شخصی و گروهی خود در تفسیر اجتناب ورزد.
۲. «موضوعی بودن» به این معناست که مفسر از موضوعی خارج از قرآن یعنی واقعیت موجود در خارج آغاز می‌کند و به قرآن کریم بازمی گردد تا نظر قرآن را درباره آن به دست آورد.
۳. مراد از «موضوعی بودن» صرف انتساب به موضوع است. مفسر در این روش، موضوع مشخصی را برمی گزیند و تلاش می‌کند، با جمع آوری آیات مربوط به آن موضوع، نظر قرآن کریم را درباره آن به دست آورد.
[۳۸] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۵.
[۳۹] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۶.

با عنایت به اینکه موضوعی بودن به معنای نخست ویژه تفسیر موضوعی نیست و در تفسیر ترتیبی نیز باید روش علمی را پی گرفت و از اثر دادن گرایش‌ها به دور بود؛ تنها دو معنای اخیر می‌تواند در کاربرد تفسیر موضوعی مراد باشد. بنابراین بدین دلیل این شیوه تفسیری را موضوعی گویند که مفسر معمولا کار خود را از یک موضوع مربوط به عالم واقع آغاز می‌کند و به قرآن باز می‌گردد؛ یا از این جهت که در این شیوه تفسیر ، مفسر با گزینش موضوع یا مسئله مشخص، نظر قرآن را درباره آن استخراج می‌کند.
به تبع تعریف تفسیر به مثابه یک منظومه معرفتی (علم) یا عملی که مفسر انجام می‌دهد، تفسیر موضوعی را نیز می‌توان به مثابه علم یا کار مفسر لحاظ کرد.
مراد ما از تفسیر موضوعی در این پژوهش، کاربرد دوم آن، یعنی تلاش و عمل تفسیر موضوعی است.


مفسران و قرآن پژوهان از تفسیر موضوعی به معنای مورد نظر، تعریف‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند که برخی از مهم‌ترین آنها را بررسی می‌کنیم. با این کار افزون بر فراهم آمدن زمینه ارائه یک تعریف جامع و مانع، روشن خواهد شد که مراد بیشتر صاحب نظران نیز از) اصطلاح تفسیر موضوعی، عمل تفسیری است نه علم تفسیر یا حاصل عمل تفسیر موضوعی. این تعریف‌ها در چند دسته جای می‌گیرد:

۶.۱ - تعاریف دسته اول

تعاریفی که بر استخراج تمام آیات مربوط به مسئله‌ای از مسائل موجود در قرآن و استنباط نظریه قرآن کریم درباره آن تاکید دارد. آیت‌الله مکارم شیرازی و همکاران ایشان در بیان مراد خویش از تفسیر موضوعی می‌نویسند:
منظور از تفسیر موضوعی این است که آیات مختلفی که درباره یک موضوع در سراسر قرآن مجید در حوادث و فرصت‌های مختلف آمده است، جمع آوری و جمع بندی گردد، و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود.
[۴۱] ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن، ص۲۱.

قید «در حوادث و فرصت‌های مختلف» در این تعریف اضافی است؛ زیرا قید «در سراسر قرآن» از آن کفایت می‌کند. افزون بر این در مواردی تمام آیات مربوط به یک مسئله یا موضوع یکجا نازل شده است.
یکی از صاحب نظران با افزودن قید «بر اساس روش گفت وگوی عقلایی و ادبیات زبان عربی»
[۴۲] محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش ۴، ص۱۱۳.
به مبنای این نوع تفسیر نیز اشاره کرده است، که نظر به روشمندی آن دارد.
تعاریف استاد مصباح یزدی
[۴۳] محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱، ص۹.
و فهد الرومی نیز در این دسته تعاریف قرار می‌گیرد.

۶.۲ - تعاریف دسته دوم

در این قسم از تعریف‌ها، به استخراج نظریه قرآن کریم در باب مسائل خاص، توجه ویژه می‌شود.
[۴۵] محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۲۰۱ – ۲۰۲.
شهید سیدمحمدباقر صدر این شیوه تفسیر را از یک سو موضوعی می‌نامد؛ چون مفسر در آن، تفسیر خود را از یک موضوع عالم واقع آغاز می‌کند و به قرآن بازگشته، تمام آیات مربوط به آن موضوع را جمع آوری و تفسیر می‌کند.
[۴۶] محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۵۵- ۵۶.
از سوی دیگر آن را توحیدی می‌خواند، چون مفسر در این روش، بین تجربه بشری و قرآن، بدون تحمیل تجربه بشری بر قرآن، وحدت ایجاد می‌نماید و بین مدلولات تفصیلی آیات مربوط به یک مسئله، ساختار نظری واحدی برقرار می‌کند.
[۴۷] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۳.
[۴۸] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۵.
[۴۹] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۶.
وی در تعریف تفسیر موضوعی آورده است:
در تفسیر موضوعی تلاش و کوشش بر این است که موضوعی از موضوعات زندگی انسان در باب اعتقاد، جامعه یا مربوط به دنیای هستی، از دیدگاه قرآن بررسی شود؛ مانند توحید در قرآن ، نبوت در قرآن ، مکتب اقتصادی در قرآن و...
[۵۰] السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۳.

یکی از محققان نیز تفسیر موضوعی را چنین تعریف کرده است:
تفسیر موضوعی کوششی است بشری در فهم روشمند نظر قرآن در سایه گردآوری ـ مبتنی بر تئوری ـ آیات، پیرامون مسائل و موضوعات زنده عملی و نظری برخاسته از معارف بشری و احوال حیات جمعی، که انتظار می‌رود قرآن سخن حقی در آن باره دارد.
[۵۱] سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۴۳.
[۵۲] سیدهدایت جلیلی، تبیین مؤلفه‌های تعریف، ص۱۴۳ – ۱۶۴.

از نکات مثبت این تعریف تاکید بر روشمندی تفسیر موضوعی است؛ ولی برخی قیود آن مانند قید «کوششی است بشری» اضافی است؛ زیرا هر نوع تلاشی برای فهم قرآن تلاش بشری است و هیچ مفسری حتی توهم غیر بشری بودن نمی‌کند و ذکر این امر در تعریف توضیح واضحات است. قید «مبتنی بر تئوری» نیز درخور تامل است؛ زیرا اگر مقصود ابتنای کامل و کلی گردآوری آیات بر تئوری (نظریه) مفسر باشد، چنان که ظاهر قید و توضیح آن می‌فهماند، سخنی مناقشه پذیر است. محقق محترم در اثبات ضرورت این قید می‌نویسد: «تئوری‌ها چون پنجره‌هایی محدوده بینش‌های ما را معین می‌سازد و میدان کاوش را مشخص و روشن می‌کنند... با زبان بی زبانی به ما می‌گویند به دنبال چه بگردیم. تئوری‌ها به مثابه چراغ هایند... مفسر نیز، بی تئوری نمی‌تواند، در میدان گزینش آیات گام نهد»؛
[۵۳] سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۵۷.
[۵۴] سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۵۸.
زیرا اولا ممکن است گردآوری آیات درباره برخی از مسائل مطرح در قرآن کریم، مسبوق به نظریه خاصی نباشد؛ ثانیا، گرچه آگاهی از نظریه‌ها، مفسر را در تعمیق فهم یاری می‌رساند؛ لکن هیچ دلیل و شاهدی بر ابتنای فهم بر آگاهی از تئوری‌ها نیست. ولی اگر مرادشان تاثیر فی الجمله و در موارد خاص باشد امری پذیرفتنی است. قید «برخاسته از معارف بشری و احوال حیات بشری» نیز اشکال آفرین است؛ زیرا مسائل بیان شده در قرآن کریم بسیار گسترده‌تر از این امور است. ممکن است مسائل و موضوعات، برخاسته از آموزه‌های دینی و خارج از قلمرو معارف بشری و احوال حیات انسانی باشد. استخراج نظر قرآن کریم در باب امور خارج از قلمرو حیات بشری نیز تفسیر موضوعی است.
در عبارت «انتظار می‌رود، قرآن سخن حقی در آن باره دارد» قید «حق» اگر توضیحی باشد اضافی است و اگر احترازی باشد غلط؛ زیرا قرآن سخن الهی و تمام احکام و معارف آن حق است. خداوند در مورد سخن خود و وصف قرآن کریم می‌فرماید:
ـ والله یقول الحق وهو یهدی السبیل؛ و لی خدا حقیقت را می‌گوید و اوست که به راه راست هدایت می‌کند.
ـ الذی انزل الیک من ربک هو الحق؛ آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده حق است.
نتیجه اینکه تعریف بیان شده همانند برخی تعاریف دیگر (مانند: «تفسیر موضوعی روشی است برای تبیین یک موضوع با ملاحظه آیات هم موضوع و هم مضمون و نه هماهنگ با ترتیب و تنظیم موجود در قرآن» قیدهای «هم مضمون» و «نه هماهنگ با ترتیب و تنظیم موجود در قرآن» اضافی است.)
[۵۷] بهاء الدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص۶۴.
قیود اضافی و احیانا نادرست دارد و بی دلیل طولانی شده است.

۶.۳ - تعاریف دسته سوم

در این دسته از تعریف‌های تفسیر موضوعی، بر مشخص شدن ترتیب زمانی و مناسبت‌ها و شرایط مخصوص هر آیه نیز، عنایت شده است. این نکته از نکات مثبت تعریف به شمار می‌آید. از باب نمونه امین خولی پس از اشاره به محدودیت‌های تفسیر ترتیبی، در بیان تفسیر موضوعی آورده است:
در تفسیر موضوعی ، تمام آیات مربوط به یک موضوع به طور کامل و فراگیر جمع آوری می‌گردد و ترتیب زمانی و مناسبت‌ها و شرایط مخصوص هر آیه مشخص شده، آنگاه برای دستیابی به تفسیر و فهم، آیات (باهم) ملاحظه می‌شود. (در این تعریف از نظریه قرآن کریم سخنی به میان نیامده است، اگر مقصود این باشد که نظریه ضرورت ندارد، دارای اشکال خواهد بود.)
[۵۸] امین خولی، ماده «التفسیر» در دائره المعارف الاسلامیه، تعریب احمد الشنتاوری و دیگران، ج۵، ص۳۴۶.
[۵۹] امین خولی، «التفسیر» در کتب دائره المعارف الاسلامیه، شماره ۷، ص۸۳.


۶.۴ - تعاریف دسته چهارم

این دسته در بردارنده تعاریفی است که افزون بر جمع آوری و بررسی آیات، بررسی روایات مربوط به آن مسئله را نیز جز ء عمل تفسیر موضوعی می‌داند. مثلا استاد جوادی آملی تفسیر موضوعی را چنین تعریف کرده است:
(مفسر تفسیر موضوعی) آیاتی از قرآن را که حاوی این موضوع است، بعد از جمع آوری، جمع بندی کرده، سپس به جمع آوری و جمع بندی روایات در آن زمینه بپردازد و در مرحله نهایی بین دو جمع بندی به دست آمده از آیات و روایات جمع بندی سومی به عمل آورد، تا بتواند آن را به عنوان نظر اسلام و قرآن و عترت ارائه دهد.
[۶۰] عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۴۹.
[۶۱] عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۵۰.

یکی دیگر از محققان نیز، شرط کمال تفسیر موضوعی را، جمع آوری و بررسی روایات مربوط به موضوع دانسته است.
[۶۲] احمدجمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآن، ص۴۳.

در تعریف بالا، قید «جمع آوری و جمع بندی روایات» خارج از تعریف تفسیر موضوعی است؛ (برخی از صاحب نظران تاکید دارند که باید در تفسیر موضوعی نظر خود قرآن و از درون آن استخراج شود.)
[۶۳] محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱۰.
[۶۴] محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ص۵۲۱.
زیرا با عنایت به اینکه هدف در تفسیر موضوعی، کشف دیدگاه‌های قرآن است؛ تنها بررسی آن بخش از روایات مربوط به مسئله ضروری است که قرینه فهم آیات باشد و روایات تفسیری به شمار می‌آید. بنابر این استخراج تمام روایات در آن باره ضرورتی ندارد. این کار در صورتی ضرورت خواهد داشت که ثابت شود. یگانه منبع معرفتی پیامبر اسلام و ائمه اهل بیت علیه‌السّلام قرآن کریم است و نسبت قلمرو موضوعی روایات و قرآن کریم عموم خصوص مطلق به نفع قرآن است. یعنی هر آنچه در روایات آمده است، جزء قلمرو موضوعی قرآن و برگرفته از آن است.
[۶۵] محمد بن عبدالرحیم النهاوندی، تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، ج۱، ص۲۸.
حال آنکه در کنار روایاتی که منبع معرفتی آن بزرگواران را قرآن می‌داند، (از جمله طبق نقل، امام صادق علیه‌السّلام فرموده‌اند: «همانا من آنچه را در آسمان و زمین و بهشت و جهنم است و آنچه را تا قیامت خواهد بود می‌دانم. من آن را از قرآن می‌دانم.» )
[۶۸] جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۳۶۷.
روایات دیگر بیانگر آن است که پیامبر اسلام و ائمه اهل بیت علیه‌السّلام منبع معرفتی دیگری غیر از قرآن کریم نیز دارند. مثلا پیامبر اکرم در روایتی از بهر ه مندی خود از هدیه الهی دیگری، همانند قرآن، یاد می‌کند: «اوتیت القرآن و مثله معه؛ (این روایت در منابع شیعه به این صورت آمده است: «اوتیت القرآن و مثلیه معه؛ به من قرآن و دو چیزی همسان آن داده شده است.» مرحوم طبرسی احتمال داده که مقصود از «مثلیه» سنن باشد).
[۶۹] احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۱۳۱، حدیث ۱۶۵۴۶.
به من قرآن و همسانی همگام با آن ارزانی شده است».
در روایات افزون بر تعلیم پیامبر اعظم، الهام، خواندن ملائکه بر گوش ائمه و خواندن آن حضرات از روی نوشته از منابع دانش ائمه علیه‌السّلام شمرده شده و بر «محدث» و «ملهم» بودن ایشان تاکید شده است.
[۷۳] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷.
البته اگر ثابت شود دیگر منابع معرفتی ائمه علیه‌السّلام در واقع مجرایی به باطن قرآن است، می‌توان پذیرفت یگانه منبع معرفتی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیه‌السّلام قرآن می‌باشد.
[۷۵] مصطفی کریمی، پژوهشی در قلمرو موضوعی قرآن کریم، فصل ششم.


۶.۵ - تعاریف دسته پنجم

تعاریفی است که افزون بر بررسی مسئله یا یک موضوع در کل قرآن کریم، بررسی آن در یک سوره را نیز تفسیر موضوعی می‌شمارد.
[۷۶] احمد بن عثمان رحمانی، مناهج التفسیر الموضوعی و علاقتها بالتفسیر الشفاهی، ص۱۴.
[۷۷] احمد بن عثمان رحمانی، مناهج التفسیر الموضوعی و علاقتها بالتفسیر الشفاهی، ص۱۷.
[۷۸] محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه نوزده.
مثلا آمده است:
تفسیر موضوعی علمی است که مسائل را به حسب مقاصد قرآن کریم از خلال یک سوره یا بیشتر بررسی می‌کند.
صاحبان این گونه تعریف بر این باورند که هریک از سوره‌های قرآن موضوع و مقصد معین و مشخصی دارد. از این رو بررسی موضوع و مقصد یک سوره را از اقسام تفسیر موضوعی به شمار آورده‌اند. بر این تعریف دو اشکال مهم زیر وارد است:
یکم، اگر بررسی یک مسئله یا موضوع در کل قرآن نباشد، تفسیر موضوعی به شمار نمی‌آید و نمی‌توان حاصل آن را به قرآن کریم نسبت داد؛ زیرا ممکن است قیدها یا مخصص‌هایی در سوره‌های دیگر باشد که توجه به آنها نظریه را تغییر می‌دهد.
[۸۱] عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیر الموضوعی، ص۲۴- ۲۵.

دوم برخی از دانشمندان اسلامی مانند ابوبکر نیشابوری ، فخرالدین رازی ، ابوبکر بن عربی و برهان الدین بقاعی
[۸۲] محمد عبدالله دراز، مدخل الی دراسه القرآن الکریم.
[۸۳] عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، ص۱۲۱.
[۸۴] عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، ص۱۲۲.
بر هدف و موضوع واحد داشتن سوره‌های قرآن کریم تصریح دارند، ولی تمام سوره‌های قرآن کریم وحدت موضوعی ندارد. ( سید قطب معتقد است هر کس با قرآن زندگی کند می‌بیند که هر سوره قرآن شخصیتی متمایز از سوره‌های دیگر دارد؛ شخصیتی که روح بر آن حاکم است و برای هر سوره موضوع یا موضوعاتی است که بر تمام آیات سایه افکنده است. کسانی سید قطب را نخستین مفسری می‌دانند که در تفسیر فی ظلال القرآن وحدت موضوعی سوره‌های قرآن را به شکل عملی و مکتوب نمایانده است. بعضی دیگر النبا العظیم محمد عبدالله دراز را نخستین تفسیر موضوعی سور شمرده‌اند. در این باره کتاب‌های مستقلی نوشته شده است، مانند اهداف کل سوره و مقاصدها به قلم عبدالله محمود شحاته و الوحده الموضوعیه فی القرآن الکریم نگاشته محمد محمود حجازی . سلیمان بن صالح القرعاوی در کتابی با نام دراسات من التفسیر الموضوعی، تفسیر چند سوره را آورده است. دکتر محمد البهی در التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، فقط تفسیر سوره نساء را آورده است. بقاعی حتی برای کل قرآن وحدت هدف و وحدت موضوعی باور دارد. وی در تعلیل بر این مدعا چنین گفته که بین سوره حمد و معوذتین تناسب هست؛ چون استعاذه با همزه آغاز می‌شود که به ابتدای آفرینش اشاره دارد و به میم پایان یافته است که به معاد اشاره می‌کند و کل « بسمله » مربوط به معاد است، چون با (باء) که حرف شفوی است آغاز شده و پایان اولین و آخرین کلمه آن متفاوت است.)
[۸۶] عدنان محمد زر زور، المدخل الی تفسیر القرآن و علومه، ص۲۶۷.
[۸۷] محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه هفده.
[۸۸] ابراهیم بن عمر البقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ص۱۲.

در استدال بر وحدت موضوعی همه سوره‌های قرآن برخی گفته‌اند فرمان پیامبر اکرم به قرار دادن آیات نازل شده در جایگاه خاص سوره‌ها
[۸۹] محمد محمود حجازی، الوحده الموضوعیه، ص۸.
و اختلاف تعداد آیات سوره‌های قرآن کریم، شاهد بر این است که هریک از این سوره‌ها هدفی را دنبال می‌کند. مثلا هدف سوره نساء استقرار امنیت برای دولت است.
[۹۱] محمد محمود حجازی، الوحده الموضوعیه، ص۴۰.
حال آنکه داشتن هدف واحد غیر از وحدت موضوعی است.


در تعریف‌های بیان شده دو نکته مشترک وجود دارد: ۱. تفسیر موضوعی بر عکس تفسیر ترتیبی با عطف توجه به یکی از مسائل یا موضوعات و با استخراج آیات مرتبط، به دسته بندی و استنطاق آنها می‌پردازد؛ ۲. هدف از تفسیر موضوعی به دست دادن دیدگاه قرآن درباره یک مسئله یا یک موضوع است.

۷.۱ - تعریف مورد نظر

در تعریف‌هایی که از تفسیر موضوعی شده است، دو مبنا دیده می‌شود: طبق یک مبنا، مفسر از آغاز باید در پی عناوین و سرفصل‌هایی موجود در متن قرآن باشد و بکوشد آیات مربوط به آن را شناسایی و بررسی نماید.
[۹۳] ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۱، ص۲۰.
[۹۴] محمد بن عبدالرحمن الرومی، بحوث فی اصول التفسیر و مناهجه، ص۶۲.
[۹۵] زاهر بن عواض الالمعی، دراسات فی التفسیر الموضوعی، ص۷.
بر اساس مبنای دیگر، مفسر در تفسیر موضوعی یا مسئله‌ای از مسائل عینی و نیازهای فکری و اجتماعی موجود در خارج از متن قرآن را بر می‌گیرد، آن را به قرآن کریم عرضه می‌کند و پاسخ آن را می‌شنود.
[۹۶] محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۱۷.
به نظر ما می‌توان از مزیت هر دو مبنا بهره برد. با این نگاه تفسیر موضوعی عبارت است از: استنباط نظریه قرآن کریم در باب موضوع خاصی از موضوعات یا مسئله‌ای از مسائل قرآن، (بنابراین تاکید بر استخراج نظر قرآن در تمام جوانب یک موضوع در تفسیر موضوعی درست نیست و تفسیر موضوعی می‌تواند در پی کشف دیدگاه قرآن درباره مسئله‌ای از مسائل موضوع باشد؛ مانند اهداف نماز .)
[۹۸] سید محمد علی ایازی، «تفسیر موضوعی از نگاه شهید صدر»، مجله پیام جاوید، ش ۲، ص۴۴- ۴۵.
از طریق جمع آوری و دسته بندی تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند آنها. موضوع و مسئله می‌تواند از بیرون قرآن کریم و مربوط به زندگی و دستاوردهای بشری باشد یا برخاسته از مراجعه مستقیم به خود قرآن.
این تعریف برای تفسیر موضوعی قیود و مؤلفه‌هایی بیان می‌کند که طبق آن، تفسیر موضوعی تنها یک کاربرد را در بر می‌گیرد و دیگر کاربرد‌ها از زمره تفسیر موضوعی خارج است. تفسیر موضوعی کاربردهای مختلفی در آثار قرآن پژوهان دارد، که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: ۱. تفسیر لفظی ؛ ۲. تفسیر تصنیفی ؛ ۳. تفسیر توصیفی ؛ ۴. تفسیر موضوعی سوره‌ها؛ ۵. تفسیر تحلیلی و تبیینی .
[۹۹] محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش ۴، ص۱۱۳- ۱۱۷.
تعریف مورد نظر، فقط کابرد پنجم را تفسیر موضوعی می‌شمارد و هریک از قیود و مؤلفه‌های بیان شده در آن، یک یا چند کاربرد دیگر را از زمره تفسیر موضوعی خارج می‌کند:
۱. قید «استنباط نظریه» در این تعریف، سه کاربرد نخست را خارج می‌کند؛ چون در هیچ یک از اینها استنباط نظریه پی گیری نمی‌شود. در تفسیر لفظی، واژگان به کار رفته در قرآن کریم، توضیح و تبیین می‌شود؛ مانند بررسی «مفردات قرآن»، (مانند جلد اول کتاب التفسیر الموضوعوعی للقرآن الکریم سمیع عاطف الزین.) « غریب القرآن »، « اعلام قرآن »، « اشباه و نظایر قرآن »، « قسم‌های قرآن » و « مثل‌های قرآن »، (مانند جلد ششم التفسیر الموضوعوعی للقرآن الکریم.) «مجازات قرآن»
[۱۰۲] محمد بسام شوکی، ابحاث فی الفسیر الموضوعی، ص۷- ۹.
و « تفسیر بیانی ».
[۱۰۴] احمدجمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآن، ص۷۲.
[۱۰۵] زیاد خلیل الدغامین، منهجیه البحث فی التفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، ص۵۱- ۵۲.
در کاربرد دوم، یعنی تفسیر تصنیفی، مفسر تنها آیات قرآن را دسته بندی موضوعی می‌کند؛ مانند معاجم موضوعی قرآن کریم .
[۱۰۶] فرهنگ موضوعی قرآن کریم به قلم بهاء الدین خرمشاهی و کامران فانی، مقدمه صفحه یک تا چهار.
[۱۰۷] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن، ج۱، ۱۳- ۱۷.
کاربرد سوم توصیف و تبیین آموزه‌های قرآنی در موضوع خاص با جمع آوری دلالت‌های آیات است، بدون ارائه دیدگاه قرآن. بررسی قصص و جمع آوری و دسته بندی آیات قرآن با توجه به مفاد آنها و نیز برخی معاجم موضوعی قرآن کریم، (مانند سیدکاظم رجایی با همکاری گروه اقتصاد (مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن.) از این سنخ تحقیق موضوعی قرآن کریم به شمار می‌آید.
۲. قید «تمام آیات مربوط» در تعریف مورد نظر، کاربرد چهارم، یعنی تفسیر موضوعی سوره‌ها را از زمره تفسیر موضوعی خارج می‌کند؛ زیرا مفسر در این کاربرد، موضوع یا موضوعات یک سوره
[۱۰۸] صلاح عبدالفتاح خالدی، التفسیر الموضوعی بین النظریه و التطبیق، ص۴۰.
را به ترتیب چینش آیات می‌کاود که از آن به «تفسیر تسلسلی موضوعی» یاد شده است.
[۱۰۹] محمد حسین علی صغیر، المبادی العامه للتفسیر القرآن الکریم، ص۱۵۵- ۲۴۴.
همچنین با این قید بررسی موضوع یا مسئله با جمع آوری بخشی از آیات مربوط، مانند آیات یک یا چند سوره
[۱۱۰] عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۲۶- ۲۸.
[۱۱۱] عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۳۰.
[۱۱۲] عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۳۱.
از زمره تفسیر موضوعی خارج خواهد بود.
یادآور می‌شویم که با آمدن قید «استخراج نظریه قرآن»، هدف تفسیر موضوعی به دست آوردن نظر قرآن کریم خواهد بود و نباید استخراج نظریه اسلام را هدف تفسیر موضوعی دانست.


دستاوردهای دانش بشری مربوط به مسائل و موضوعات قرآنی، بعد از خود قرآن کریم و روایات تفسیری، به مثابه قرینه فهم آیات، نقش اساسی در تفسیر موضوعی دارد. (تاکید به قرینه بودن دستاوردهای دانش بشری در تفسیر موضوعی در اینجا، با آنچه در نقد دسته دوم از تعاریف گذشت منافات ندارد؛ زیرا آنجا انحصار قلمرو موضوعی این روش تفسیر موضوعی به امور مربوط به حیات انسانی نفی شد؛ ولی اینجا بر ضرورت آگاهی مفسر موضوعی به دستاوردهای دانش بشری، به عنوان یکی از منابع تفسیر موضوعی ، تاکید می‌شود.) یافته‌های بشری برای مفسر موضوعی مصالحی ارزنده‌ای را به ارمغان می‌آورد. آگاهی از دستاوردهای بشری به دو شکل در تفسیر موضوعی اثر می‌گذارد: یکی اینکه با نو شدن دستاورد بشری، پرسش‌های و مسائل تازه‌ای پیش روی قرآن کریم و مفسر قرار می‌گیرد و مفسر را به کاوش وا می‌دارد؛ دیگر اینکه مفسر را در ارزیابی پاسخ‌های دریافتی کمک می‌کند. از این رو بر مفسر فرض است که آگاهی خود از تجربه‌ها و اندیشه‌های انسانی را توسعه بخشد و در باب مسائل مورد بحث دانش لازم را به دست آورد، تا بهره بیشتری از قرآن کریم ببرد و افق تفسیرش گسترده تر شود.
[۱۱۵] محمد باقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۹.
[۱۱۶] محمد باقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۳.

بنابراین دانش بشری با ارائه نظریه‌های علمی سهم بسزایی در غنی‌تر ساختن تفسیر موضوعی دارد و امتیاز تفسیر موضوعی در مقایسه با تفسیر ترتیبی در بسیاری از موارد ناشی از همین امر است.
توجه به این نکته ضروری است که نسبت دانش بشر به خود قرآن و روایات در تفسیر موضوعی ، نسبت مقدمه و ذی المقدمه یا خادم و مخدوم است و هیچ گاه خادم در مرتبه مخدوم نمی‌نشیند. در موارد بسیاری در تفسیر موضوعی آگاهی مفسر از دستاوردهای بشری در مورد مسئله و موضوع زمینه ساز استخراج نظریه قرآن است؛ ولی وی تنها پرسش می‌کند و قرآن پاسخ می‌دهد و نباید از بیرون چیزی را بر قرآن تحمیل نماید. رعایت این مسئله از نکات بسیار مهم در فهم قرآن کریم، به ویژه تفسیر موضوعی، به شمار می‌آید.


تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی در عین حال که تفاوت دارد، کاملا با آن بیگانه و از آن بی نیاز نیست؛ بلکه بین آن دو نسبت و قرابتی هست. اینکه این تفاوت و قرابت و نسبت را بررسی می‌کنیم.


گفتیم تفسیر قرآن کریم در یک نگاه کلی، بر دو گونه «ترتیبی» و «موضوعی» است. تفسیر ترتیبی روش‌های متعددی دارد. (روش‌های تفسیر ترتیبی عبارت‌اند از: ۱. روایی محض، که در آن تنها روایات مرتبط با آیات بیان می‌شود؛ ۲. باطنی محض، در آن تنها برای آیات ، معانی باطنی و رمزی بیان می‌شود؛ ۳. اجتهادی، در این روش مفسر برای کشف معانی آیات تلاش علمی مناسبی را انجام می‌دهد. روش تفسیر اجتهادی اقسامی دارد که عبارت است از: الف. اجتهادی روایی ؛ ب. اجتهادی قرآن با قرآن؛ ج. اجتهادی ادبی؛ د. اجتهادی فلسفی؛ هـ. اجتهادی علمی؛ و. اجتهادی نسبتا جامع.)
[۱۱۷] علی اکبر بابایی، مکاتب تفسیری، ص۲۴.
«روش اجتهادی قرآن با قرآن» در میان روش‌های تفسیر ترتیبی، بیشترین شباهت را به تفسیر موضوعی دارد؛ زیرا در آن روش، برای فهم آیات، همانند تفسیر موضوعی، بیش از روش‌های دیگر تفسیر ترتیبی از خود قرآن استفاده می‌شود. از این رو، تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن به قرآن را بررسی می‌کنیم تا فرق آن با تفسیر ترتیبی بیشتر و بهتر روشن شود. آن دو در چند امر زیر با هم متفاوت‌اند:
[۱۱۸] محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۸ – ۳۵.


۱۰.۱ - تفاوت در هدف

هدف در تفسیر موضوعی به دست آوردن نظر قرآن کریم در یک مسئله یا موضوع است؛ ولی در تفسیر ترتیبی، هدف مفسر این است که مفهوم آیه مورد نظر و مراد خداوند از آن را آشکار سازد و به فهم دقیق‌تری از آن برسد و با فهم هر بخش از متن قرآن کریم کار خود را پایان یافته تلقی می‌کند.
[۱۲۰] السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش ۱۷، ص۱۱۸.
از این رو، حاصل تفسیر ترتیبی مجموعه‌ای از مفاهیم و مدلولات آیات قرآن است که ارتباط بین آنها لحاظ نشده و نظریه قرآنی آن به دست نیامده است؛ در حالی که تفسیر موضوعی پا را فراتر گذاشته، افق دورتری را می‌نگرد. در این روش، افزون بر مشخص شدن مفاهیم و معانی تفصیلی آیات و ارتباط بین آنها، تلاش می‌شود یک نظریه قرآنی به دست بیاید که همه آن مفاهیم را زیر چتر خود بگیرد و در چارچوب آن نظریه، هریک از معانی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد.
[۱۲۱] محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۳- ۲۴.
این گونه تفاوت در هدف در کتاب‌های فقهی و شرح احادیث دیده می‌شود. کتاب‌های فقهی شرح روایات‌اند؛ لکن نه شرح بر تک تک روایات به صورت جداگانه، بلکه به روایات بر اساس نیازهای زندگی می‌پردازند. از این رو، مطالب آنها تحت عناوینی مانند نماز ، روزه ، زکات ، حج ، بیع ، نکاح و... سامان می‌یابد. ذیل هریک از این عنوان‌ها روایات مربوط به مسائل آن جمع آوری و با هم بررسی می‌شوند، تا نظریه‌ای به دست آید. اما در کتاب‌های شرح احادیث هدف، روشن سازی مدلول تک تک روایات است، نه رسیدن به نظریه اسلام در باب یک مسئله.
تفسیر آیات در این دو روش با هدف متفاوت صورت می‌گیرد. در تفسیر ترتیبی، به ویژه روش اجتهادی قرآن به قرآن نیز، از آیات دیگر سوره یا سوره‌های دیگر استفاده می‌شود؛ لکن این استمداد و بهره جویی تنها به منظور کشف معنا و مفهوم حاصل از ظاهر و ابهام زدایی از الفاظ و عبارات آیه مورد بحث است، نه بیشتر.
[۱۲۲] محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۱.
اگرچه در این روش نیز ممکن است مفسر در مواردی با کنار هم قراردادن چند آیه متناسب، به یک نظریه قرآنی مربوط به زندگی برسد؛ولی هدف اصلی آن نبوده است.
توجه به دو نمونه از تفسیر قرآن به قرآن که در ادامه می‌آید، به روشن تر شدن این تفاوت کمک می‌کند. علی علیه‌السّلام در تفسیر آیه «لا ینال عهدی الظالمین» با عنایت به آیه شریفه «ان الشرک لظلم عظیم.» که شرک را ظلم بزرگ می‌شمارد، «مصداق «الظالمین» را مشرکان دانسته‌اند.
[۱۲۶] علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۱، حدیث ۳۴۴.
آن حضرت معنای «ظلم» در آیه نخست را با آیه دوم بیان فرموده‌اند. نمونه دیگر این که معنای واژه «ید» در آیه شریفه «والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما...» دست کم سه احتمال دارد: ۱. از سر انگشتان تا مچ؛ ۲. از سر انگشتان تا آرنج ؛ ۳. از سر انگشتان تا کتف . از این رو عبارت «فاقطعوا ایدیهما» مبهم است. امام جواد علیه‌السّلام با بهره گیری از آیه شریفه «وان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» معنای «ید» را روشن ساخته و محل قطع دست دزد را، بن چهار انگشت دانسته‌اند؛
[۱۲۹] محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۴۸.
زیرا آیه دوم قسمت‌هایی از بدن را که در موقع سجده بر زمین می‌آید، از آن خدا می‌شمارد و یکی از آنها کف دست است. بنابر این، در حد دزدی، تنها چهار انگشت دزد بریده می‌شود، تا کف دست برای سجده کردن باقی بماند.
دقت در نمونه‌های مذکور نشان می‌دهد در تفسیر قرآن به قرآن از آیات دیگر برای روشن شدن مراد الهی از آیه مورد بحث استفاده می‌شود، ولی در تفسیر موضوعی بهره گیری از آیات، به منظور کشف نظر قرآن در یک مسئله یا موضوع است.

۱۰.۲ - تفاوت در شروع فرایند تفسیر

در تفسیر ترتیبی، مفسر کار را از تفسیر یک یا چند آیه شروع می‌کند و در خدمت قرآن می‌نشیند و فهم خویش از آن آیات را می‌نویسد؛ لکن در تفسیر موضوعی، جز در مواردی که مسئله صرفا برگرفته از درون قرآن است، تلاش تفسیری، از یک واقع بیرونی و نیاز‌های زندگی انسانی آغاز می‌شود. مفسر تفسیر موضوعی، مسئله‌ای برایش پیش می‌آید، آن را به قرآن کریم عرضه کرده، با جمع آوری آیات مربوط، از مجموع آنها نظر قرآن کریم را استخراج می‌کند.
[۱۳۰] صلاح عبدالفتاح الخالدی، التفسیر الموضوعی بین النظریه و التطبیق، ص۴۲.


۱۰.۳ - تفاوت در نقش مفسر

نقش مفسر در تفسیر موضوعی فعالانه است؛ ولی در تفسیر ترتیبی، نقش مفسر در بیشتر موارد انفعالی است. چنان که گذشت، مفسر در تفسیر موضوعی، کارش را نه از تفسیر متن آیات، بلکه از یک موضوع آغاز می‌کند؛ با عطف توجه به مسئله‌ای از مسائل زندگی اعتقادی و اجتماعی و هستی شناختی مرتبط با تجارب بشری یا مطرح شده در آیات قرآنی، وی مسئله را در خدمت قرآن کریم طرح می‌کند و جواب را از قرآن کریم می‌گیرد. در این روش، مفسر در خدمت قرآن ساکت ننشسته است؛ بلکه به صورت فعال از قرآن کریم پاسخ مسئله را می‌گیرد. شهید صدر معتقد است تفسیر موضوعی یعنی گفت وگو و محاوره با قرآن کریم و پرسشگری از قرآن، آن هم نه فقط پاسخ طلبی انفعالی و ضعیف، بلکه پاسخ خواهی فعال برای کشف حقیقتی از حقایق زندگی. اما مفسر در تفسیر ترتیبی موضع انفعالی دارد و کار خود را از یک متن معین قرآنی مثلا از یک آیه یا از یک بخش آغاز می‌کند، بی آنکه سابقه ذهنی داشته باشد.
[۱۳۱] سیدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۰.
[۱۳۲] سیدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۸- ۳۰.


۱۰.۴ - تفاوت در روش

چنان که در تعریف تفسیر موضوعی گذشت، در این روش تفسیری، برخلاف روش تفسیر ترتیبی، تمام آیات مربوط به یک موضوع یا مسئله، جمع آوری و استنطاق می‌شود. حتی بررسی آیات مربوط به یک مسئله در یک یا چند سوره تفسیر موضوعی به شمار نمی‌آید. بر این اساس، تفسیر آیات متشابه با آیات محکم را از نوع تفسیر موضوعی به حساب آوردن،
[۱۳۳] ناصر مکارم و همکاران، پیام قرآن، ج۱، ص۲۳.
درست نیست. اما اگر مفسری با روش صحیح یک یا چند سوره یا حتی چند آیه از قرآن کریم را با رعایت قواعد لازم، برای فهم مراد الهی از آنها بررسی کند، تفسیر ترتیبی انجام داده است؛ زیرا مراحل روش تفسیر موضوعی در این شیوه تفسیری طی نشده است.
تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی در مراحل روش، همانند تفاوت روش فقه با شرح الحدیث است. فقیه برای اینکه بتواند درباره یک مسئله فتوا دهد تمام احادیث مربوط به آن را جمع آوری و با عنایت به ارتباط میان آنها بررسی می‌کند؛ این همان روش موضوعی در بستر فقهی است. اما شارحان احادیث در شرح الحدیث، سند و دلالت هریک از احادیث را جداگانه بررسی می‌کنند.
گفتنی است این که ممکن است مفسر در خلال تفسیر ترتیبی، به تحقیق موضوعی با شرایط تفسیر موضوعی بپردازد که از آن به تفسیر موضوعی ضمنی یا تفسیر ترتیبی ـ موضوعی یاد می‌شود. به همین جهت به یک لحاظ تفسیر به تفسیر موضوعی مستقل و تفسیر موضوعی ضمنی تقسیم می‌شود. علامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن موارد متعددی از این گونه تحقیق آورده
[۱۳۵] محمد هادی معرفت، ویژگی‌های تفسیر المیزان، در شناخت نامه قرآن کریم به اهتمام محمدجواد صاحبی، ص۴۸۵.
[۱۳۶] محمد هادی معرفت، ویژگی‌های تفسیر المیزان، در شناخت نامه قرآن کریم به اهتمام محمدجواد صاحبی، ص۴۸۷.
[۱۳۷] خضیر جعفر، التفسیر القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبایی، ص۱۰۰ – ۱۲۳.
[۱۳۸] محمدمهدی مسعودی، «بررسی‌های موضوعی و روایی در المیزان»، پژوهشهای قرآنی، ش ۹ و ۱۰، ص۱۲۴- ۱۴۹.
و مسائلی مانند « جهاد »، «بیماری قلب »، « ابلیس »، و «شخصیت زن» را از نظر قرآن بررسی کرده است. وی ضمن مقایسه نظر قرآن درباره شخصیت زن با نگاه اقوام و ملل عرب و غیر عرب دوران مختلف، برتری نگاه قرآن به شخصیت زن را نشان می‌دهد. فخر رازی در مفاتیح الغیب از مسائلی چون «نعمت‌های ویژه بنی اسرائیل»،
[۱۴۳] محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن فخرالدین الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۱- ۳۷.
علامه فضل الله در من وحی القرآن ، از مسائلی مانند «حدود مسئولیت نبی اکرم»
[۱۴۴] السید محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۲، ص۱۹۱- ۱۹۳.
و «ولایت تکوینی»
[۱۴۵] السید محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۶، ص۲۶ - ۳۴.
بحث کرده است. سید قطب نیز در فی ظلال القرآن برخی موضوعات را از نگاه قرآن کریم بررسی کرده است؛ از جمله تحت عنوان «چگونگی تعامل با اهل کتاب» رفتار ناصحیح اهل کتاب با اسلام و مسلمانان و تعامل اسلام با اهل کتاب در مراحل مختلف را شرح داده است. این شکل تفسیر در آن موضوع خاص تفسیر موضوعی به حساب می‌آید؛ ولی کل تفسیر از قسم تفسیر ترتیبی است. این امر نباید موجب شود گمان کنیم مفسر در تفسیر ترتیبی نیز از واقع آغاز می‌کند؛
[۱۴۷] السید محمدباقر حکیم، «التفسیر الموضوعی»، رساله التقریب، ش ۱۲، ص۳۹.
[۱۴۸] السید محمدباقر حکیم، «التفسیر الموضوعی»، رساله التقریب، ش ۱۲، ص۴۰.
زیرا اگر چنین بود، تفسیر آیات بر اساس ترتیب موجود در تفسیر ترتیبی ضرورت نداشت.


بیان وابستگی تفسیر موضوعی به تفسیر ترتیبی بدین علت است که نشان می‌دهد، تفسیر موضوعی با وجود مزیت در کشف دیدگاه‌های قرآن کریم، هرگز ما را از تفسیر ترتیبی بی نیاز نمی‌کند. تفسیر موضوعی در مراحل ذیل به تفسیر ترتیبی نیازمند است:

۱۱.۱ - در مرحله مسئله یابی

مانوس بودن با تفسیر ترتیبی و آگاهی از مفاهیم آیات ، مفسر را در مرحله مسئله یابی بسیار یاری می‌رساند؛ زیرا فهم درست از آیات، مسائل جدید شایان تحقیق را فرا روی محقق می‌نهد. یادکرد یک نمونه می‌تواند به روشنگری مطلب کمک کند. قرآن می‌فرماید: «فمن حآجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین؛ پس هر که با تو، پس از آن دانشی که به تو رسید، درباره او ( عیسی یا آن حق ) ستیزه و جدل کند، بگو: بیایید تا ما و شما پسران خویش و زنان خویش و خودمان را (کسی را که به منزله خودمان است) بخوانیم، آن گاه دعا و زاری کنیم و لعنت خدای را بر دروغگویان بگردانیم». این آیه شریفه از حضرت امام علی علیه‌السّلام به جان پیامبر اکرم یاد می‌کند. بر اساس ساختار آیه و روایات ( حضرت امام حسن علیه‌السّلام درباره ماجرای مباهله فرمرده‌اند: ... فاخرج رسول اللهˆ من الانفس معه ابی، و من البنین انا و اخی، و من النساء فاطمه امی من الناس جمیعا، فنحن اهله و لحمه و دمه و نفسه، و نحن منه و هو منا»)
[۱۵۰] سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۲۹، ح ۱۷۱۸.
مربوط به شرکت کنندگان در جریان مباهله، مراد از «انفسنا» حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام است. اینکه خداوند متعال آن حضرت را به منزله جان پیامبر خود می‌خواند، حاکی از رابطه وثیق بین امامت و نبوت است؛ زیرا این شان حضرت علی علیه‌السّلام جز به جهت داشتن مقام امامت و جانشینی حضرت پیامبر اکرم نیست. برای فرد آگاه به این نکته، مسئله‌ای با عنوان «نسبت امامت و نبوت» آشکار می‌شود.

۱۱.۲ - در مرحله جست وجوی آیات

آگاهی مفسر به مراد الهی از تک تک آیات قرآن کریم در مرحله مطالعات اکتشافی در تفسیر موضوعی نیز بسیار مؤثر است. این آگاهی در سایه تفسیر ترتیبی و بهره گیری از قواعد صحیح آن به دست می‌آید. مثلا از جمله قواعد تفسیر ترتیبی توجه به سبب نزول آیات است؛ مانند آیات شریفه «عبس و تولی ان جاءه الاعمی؛ چهره درهم کشید و روی برتافت،(به سبب) اینکه نابینا به سراغ او آمد». برای این آیات، دو سبب نزول متفاوت بیان شده است. طبق گزارش صحیح، مرد ثروتمندی از بنی امیه نزد حضرت پیامبر اکرم بود. مستمندی نابینا به نام عبدالله بن‌ ام مکتوم وارد شد. حضرت وی را بر مرد ثروتمند مقدم داشتند. او چهره در هم کشید و از نابینا روی برتافت. سپس این آیات در نکوهش وی فرود آمد. طبق این نقل، آیات مورد نظر به مسائل اخلاقی و موضوع نکوهش تفاخر و تحقیر دیگران مرتبط است. اما اگر طبق گمان نادرست برخی، (نادرست بودن این نقل بدین دلیل است که آیه در مقام نکوهش است و با اخلاق پیامبر اکرم نمی‌سازد. خداوند در این باره می‌فرماید: وانک لعلی خلق عظیم»؛ اگر مراد حضرت بود، می‌بایست جمله به صورت مخاطب می‌آمد، نه غایب. از همه مهم تر اینکه ابن‌ام مکتوم نابینا بود و چهره در هم کشیدن و رخ برتافتن حضرت را نمی‌دید. بنابر این، ادعای اجماع مفسران بر صحت این سبب نزول درست نیست.) سبب نزول این آیات را رخ برتافتن حضرت پیامبر اکرم از آن فرد نابینا دانسته شد؛
[۱۶۱] محمد بن جریر الطبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج، ۳۰، ص۲۴.
[۱۶۲] محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۲.
[۱۶۳] علی بن احمد الواحدی نیسابوری، اسباب النزول، ص۲۴۹.
[۱۶۴] جلال الدین عبدالرحمن السیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۳۲۵.
آیات به مسائل « نبوت خاصه » و مسئله «شبهات عصمت حضرت محمد» مربوط خواهد بود.

۱۱.۳ - در مرحله به دست آوردن مدلول مجموع آیات

یکی از مراحل مهم تفسیر که میان تفسیر موضوعی و تفسیر ترتیبی مشترک می‌باشد، فهم تک تک آیات مربوط است؛ زیرا تا مدالیل هریک از آیات مربوط به درستی به دست نیاید، نظر نهایی قرآن از مجموع آیات مرتبط با یکدیگر به دست نخواهد آمد. بنابراین می‌توان گفت تفسیر موضوعی بدون تفسیر ترتیبی به معنای فهم مراد از تک تک آیات گرد آوری شده میسر نیست.
[۱۶۵] عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۰.
[۱۶۶] عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۱.
[۱۶۷] السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش ۱۷، ص۱۱۸.

البته وابستگی تفسیر موضوعی به تفسیر ترتیبی به نحوی که مفسر باید پیش از تفسیر موضوعی تمام قرآن را به صورت ترتیبی تفسیر کرده باشد، پذیرفتنی نیست؛ هرچند برخی بر این ضرورت تصریح کرده‌اند
[۱۶۸] رضاعلی عزیزی، «روش موضوعی در تفسیر قرآن کریم»، مقطع کارشناسی ارشد، راهنما استاد محمدهادی معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۲ ش، ص۵۱ -۵۲.
و از ظاهر کلام برخی از دانشوران نیز این مطلب استفاده می‌شود. (چون آورده است: «زمانی ممکن است انسان موضوع شناس باشد... که اول تفسیر ترتیبی را گذرانده باشد. «تفسیر موضوعی بعد از تفسیر تر تیبی است. انسان ابتدا باید به نحو ترتیب... از اول تا آخر قرآن را به نوبه خود بررسی نموده وحضور ذهنی وعلمی داشته باشد...» )
[۱۶۹] عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۱.
[۱۷۰] عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۴۹.
تفسیر موضوعی در مرحله انتخاب موضوع یا مسئله و مراحل دیگر، هیچ ابتنایی به تفسیر ترتیبی تمام آیات قرآن ندارد. می‌توان در مواردی بدون مراجعه به قرآن کریم مسئله‌ای از مسائل اجتماعی و غیر آن را برای تفسیر موضوعی انتخاب کرد. در تفسیر موضوعی نیز آگاهی مفسر به مراد الهی از هریک آیات مربوط به مسئله، به عنوان یکی از مراحل تفسیر موضوعی، کفایت می‌کند. این امر با جمع آوری آیات مربوط به مسئله و تفسیر ترتیبی آنها به دست می‌آید. البته آگاهی مفسر به تفسیر ترتیبی تمام آیات پیش از وارد شدن به تفسیر موضوعی شرط کمال به شمار می‌آید، نه شرط نصاب.


۱. اندیشوران تفسیر و علوم قرآن از تفسیر موضوعی ـ به معنای تلاش و عمل تفسیر موضوعی ـ تعریف‌های گوناگون ارائه کرده‌اند. برخی از این تعریف‌ها درست نیست؛ مانند تعریف‌هایی که به استخراج نظریه قرآن کریم در باب مسائل خاص تاکید دارند یا بررسی یک مسئله در یک سوره را نیز تفسیر موضوعی می‌شمارند.
۲. تفسیر موضوعی عبارت است از: استنباط نظریه قرآن کریم در باب موضوع یا مسئله‌ای بینشی یا ارزشی، از طریق جمع آوری و دسته بندی تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند آنها. موضوع و مسئله می‌تواند از بیرون قرآن کریم و مربوط به زندگی و دستاوردهای بشری باشد یا برخاسته از مراجعه مستقیم به خود قرآن.
۳. تفسیر موضوعی دو رکن اساسی دارد: یکی رکن درونی که آیات قرآن و روایات است و دیگری رکن بیرونی که دستاوردهای دانش بشری است.
۴. تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی تفاوت دارد. هدف تفسیر موضوعی به دست آوردن نظر قرآن کریم در یک مسئله یا موضوع است؛ ولی در تفسیر ترتیبی، هدف به دست آوردن مفاد فردی آیات است. تفسیر موضوعی غالبا از یک واقع بیرونی و نیاز‌های زندگی انسانی آغاز می‌شود؛ لکن تفسیر ترتیبی از تفسیر یک یا چند آیه . نقش مفسر در تفسیر موضوعی برخلاف تفسیر ترتیبی ایجابی است. در روش موضوعی، برخلاف تفسیر ترتیبی، تمام آیات مربوط به یک موضوع یا مسئله جمع آوری و استنطاق می‌شود.
۵. تفسیر موضوعی به تفسیر ترتیبی نیازمند است؛ زیرا فهم درست از آیات، مسائل جدید شایان تحقیق را فرا روی محقق می‌نهد. آگاهی مفسر به مراد الهی از تک تک آیات در سایه تفسیر ترتیبی، وی را در اکتشاف آیات برای تفسیر موضوعی یاری می‌کند. تنها با به دست آوردن مدالیل هریک از آیات مربوط، نظر نهایی قرآن از مجموع آیات مرتبط با یکدیگر به دست می‌آید.


آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالکتب التجاریه، ۱۴۱۴ ق.
ابطحی، سیدمحمد باقر، المدخل الی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، نجف اشرف، مطبعه الادب، ۱۳۸۹ ق.
ابن حنبل، احمد، مسند، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۱ ق.
ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، تعلیق از ابراهیم رمضان، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ ق.
ابی حیان الاندلسی، محمدبن یوسف، البحرالمیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ ق.
ازدی، محمدبن الحسن بن درید، ترتیب جمهره اللغه، ترتیب و تصحیح: عادل عبدالرحمن البدری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶.
الالمعی، زاهر بن عواض، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ریاض، مطابع الفرزدق، ۱۴۰۵ ق.
الاندلسی، محمدبن یوسف ابی حیان، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ ق.
ایازی، سیدمحمدعلی، «تفسیر موضوعی از نگاه شهید صدر»، مجله پیام جاوید، ش ۲، بهار ۱۳۸۳، ص۴۴- ۴۵.
بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱.
بسام الشوکی، محمد، ابحاث فی الفسیر الموضوعی، دمشق، دارالعصمه، ۱۴۲۲ ق.
بقاعی، ابراهیم بن عمر، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق.
بنت الشاطی، عایشه عبدالرحن، التفسیر البیانی، للقرآن الکریم، الجزء الاول، قاهره، دارالمعارف، بی تا.
البهی، محمد، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، تفسیر سوره النساء، القاهره، مکتبه وهبه، ۱۴۰۰ ق.
تفتازانی، سعدالدین عمر بن مسعود، شرح تصریف در مجموعه «جامع المقدمات»، تحقیق و تصحیح: محمدمهدی قاینی، چ ۶، قم، انتشارات دار الفکر، بی تا.
جعفر، خضیر، التفسیر القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبائی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۱ ق.
جغیم، نعمان، طرق الکشف عن مقاصد الشارع، اردن، دارالنفائس، ۱۴۲۲ق.
جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۴.
الجوهری، اسماعیل بن حماد بن حماد، الصحاح، چ سوم، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۴ ق.
حاجی خلیفه، محمدبن عبدالله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
حجازی، محمدمحمود، الوحده الموضوعیه، مصر، دارالکتب الحدیثه، ۱۳۹۰ ق.
حسینی بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مرکز الطباعه و النشر فی مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ ق.
حکیم، سیدمحمدباقر، «التفسیر الموضوعی»، رساله التقریب، ش ۱۲، ۱۴۱۷ ق، ص۳۰- ۵۲.
خالدی، صلاح عبدالفتاح، التفسیر الموضوعی بین النظریه و التطبیق، چ ۲، اردن، دارالنفائس، ۱۴۲۲ ق.
خرمشاهی، بهاء الدین (به کوشش وی)، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، ۱۳۷۷.
خزاعی نیشابوری، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهور به تفسیر ابوالفتوح رازی، به کوشش و تصحیح: محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، چ ۲، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷.
خولی، امین، التفسیر (شاته، تدرجه و تطوره) در کتب دایره المعارف الاسلامیه، ش ۷، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۹۸۲ م.
ـــــ، مقاله «التفسیر» در «دائره المعارف الاسلامیه»، تعریب احمد الشنتاوری و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
دراز، محمد عبدالله، النبا العظیم، الطبعه الثالثه، کویت، دارالقلم، ۱۳۹۴ ق.
ـــــ، مدخل الی دراسه القرآن الکریم؛ عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، کویت دارالقلم، ۱۴۰۰ ق.
الدغامین، زیاد خلیل، منهجیه البحث فی التفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، عمان، دار عمار للنشر و التوزیع، ۱۴۲۸ ق.
رازی الشافعی، محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن فخرالدین، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۳ ق.
الراغب اصفهانی، ابی القاسم حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفان عدنان داوودی، بیروت، الدار الشامیه، ۱۴۱۶ ق.
ـــــ، مقدمه جامع التفاسیر، حققه و قدم له و علق حواشیه احمد حسن فرحسات، کویت، دارالدعوه، ۱۴۰۵ ق.
رجبی، محمود، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش ۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۸، ص۱۴۷-۱۱۱.
ـــــ، روش تفسیرقرآن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳.
رحمانی، احمدبن عثمان، مناهج التفسیر الموضوعی و علاقتها بالتفسیر الشفاهی، عمان، جدارا للکتب العالمی، ۱۴۲۹ق.
زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار منشورات مکتبه الحیاه، بی تا.
زرزور، عدنان محمد، مدخل الی تفسیر القرآن و علومه، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۹ق.
الزرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ ق.
الزرکشی، محمد، البرهان فی علوم القر آن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
سعید، عبدالستار فتح الله، المدخل الی التفسیر الموضوعی، چ ۲، قاهره، دارالتوزیع و النشر الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق.
السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، لباب النقول فی اسباب النزول، چ ۳، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ ق.
ـــــ، الاتقان فی علوم القرآن، قم، منشورات شریف رضی، بی تا.
ـــــ، معترک الاقران فی اعجاز القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق.
شحاته، عبدالله محمود، اهداف کل سوره و مقاصدها فی القرآن الکریم، چ ۴، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۸ م.
الصدر، سیدمحمدباقر، المدرسه القرآنیه، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید صدر، ۱۴۲۱ ق.
الطباطبایی، السید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ق.
طباطبایی، سیدمحمدرضا، صرف ساده، قم، انتشارات دارالقلم، ۱۳۶۱.
الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبایی، چ ۲، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق.
العمری، احمدجمال، فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآن، قاهره، مکتبه الخانچی، ۱۴۰۶ق.
عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۱ ق.
الفراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، تهران، انتشارات اسوه، ۱۴۱۴ ق.
فضل الله، سیدمحمدحسین، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش ۳، پاییز ۱۳۷۷، ص۱۱۳- ۱۲۳.
فضل الله، محمدحسین، من وحی القرآن، چ ۳، بیروت، دار الملاک، ۱۴۱۹ ق.
فقیه زاده، عبدالهادی، پژوهشی در نظم قرآن، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
فهد بن عبدالرحمن بن سلیمان الرومی، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج۳، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۴ ق.
الفیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، چ ۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ ق.
قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق، ۱۴۰۰ ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، بی تا.
مسعودی، محمدمهدی، «بررسی‌های موضوعی و روایی در المیزان»، پژوهشهای قرآنی، ش ۹ و ۱۰، بهار و تابستان ۱۳۷۶، ص۱۲۳-۱۴۹.
مسلم، مصطفی، مباحث فی التفسیرالموضوعی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۲۱ق.
معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد، الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، ۱۴۱۸ ق.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، قم، مدرسه امیرالمؤمنین، ۱۳۶۷.
النهاوندی، محمدبن عبدالرحیم، تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، بی جا، بی تا.


۱. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۱، ص۱۷-۱۹.
۲. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱، ص۹.
۳. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۱، ص۱۸.
۴. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۵. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۲۳-۲۸.    
۶. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، ماده «فسر».
۷. اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، ماده «فسر».
۸. ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر».
۹. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده «فسر».
۱۰. عبدالرحیم صفی پور، منتهی الارب فی لغه العرب، ماده «فسر».
۱۱. الفیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل کلمه «فسر».
۱۲. محمد بن الحسن بن درید ازدی، ترتیب جمهره اللغه، ترتیب و تصحیح عادل عبدالرحمن البدری، ماده «فسر».
۱۳. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ماده «فسر».
۱۴. راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر، ص۴۷.
۱۵. جوهری، الصحاح، ماده «فسر».
۱۶. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده «فسر».
۱۷. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده فسر.
۱۸. تفتازانی، شرح تصریف در کتاب جامع المقدمات، تحقیق و تصحیح محمدمهدی قاینی، ص۲۰۹.
۱۹. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر (لعلوم) القرآن، ج۷، ص۲۶۶.
۲۰. آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثان، ج۱۰، ص۱۷.    
۲۱. ابن جریر الطبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۹، ص۹.
۲۲. نیشابوری، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۲۰.
۲۳. حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۱، ص۴۲۷.
۲۴. محمود رجبی، روش شناسی تفسیر قرآن کریم، ص۱۲- ۲۵.
۲۵. ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط فی التفسیر، ج۱، ص۲۶.    
۲۶. محمد الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳.    
۲۷. الزرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۲، ص۳.    
۲۸. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر (لعلوم) القرآن، ج۱، ص۸۰.
۲۹. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷.    
۳۰. جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۹۳.    
۳۱. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷.    
۳۲. امین خولی، ماده «التفسیر» در «دائره المعارف الاسلامیه، تعریب احمد الشنتاوری و دیگران، ج۵، ص۳۴۶.
۳۳. امین خولی، «التفسیر» در کتب دائره المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۱۷.
۳۴. محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، ص۱۲۶.
۳۵. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده «وضع»، ص۱۳۴.
۳۶. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده «وضع»، ص۱۳۵.
۳۷. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۴، ص۴۴۴۱.
۳۸. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۵.
۳۹. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۶.
۴۰. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیرالموضوعی، ص۱۵-۱۶.    
۴۱. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن، ص۲۱.
۴۲. محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش ۴، ص۱۱۳.
۴۳. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱، ص۹.
۴۴. فهد بن عبدالرحن الرومی، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج۳، ص۸۶۲.    
۴۵. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۲۰۱ – ۲۰۲.
۴۶. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۵۵- ۵۶.
۴۷. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۳.
۴۸. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۵.
۴۹. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۶.
۵۰. السید محمدباقر الصدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۳.
۵۱. سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۴۳.
۵۲. سیدهدایت جلیلی، تبیین مؤلفه‌های تعریف، ص۱۴۳ – ۱۶۴.
۵۳. سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۵۷.
۵۴. سیدهدایت جلیلی، روش شناس تفاسیر موضوعی، ص۱۵۸.
۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۴.    
۵۶. سبا/سوره۳۴، آیه۶.    
۵۷. بهاء الدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص۶۴.
۵۸. امین خولی، ماده «التفسیر» در دائره المعارف الاسلامیه، تعریب احمد الشنتاوری و دیگران، ج۵، ص۳۴۶.
۵۹. امین خولی، «التفسیر» در کتب دائره المعارف الاسلامیه، شماره ۷، ص۸۳.
۶۰. عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۴۹.
۶۱. عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۵۰.
۶۲. احمدجمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآن، ص۴۳.
۶۳. محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱۰.
۶۴. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ص۵۲۱.
۶۵. محمد بن عبدالرحیم النهاوندی، تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، ج۱، ص۲۸.
۶۶. جلال الدین سیوطی، معترک الاقران فی اعجاز القرآن، ص۱۳.    
۶۷. محمد بن الحسن الصفار قمی، بصائر الدرجات، ص۱۲۷.    
۶۸. جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۳۶۷.
۶۹. احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۱۳۱، حدیث ۱۶۵۴۶.
۷۰. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۱۷.    
۷۱. ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۹۸.    
۷۲. محمد بن یعقوب الکلینی، اصول الکافی، ج۱، کتاب الحجه، باب‌ «الفرق بین الرسول و النبی و المحدث».    
۷۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷.
۷۴. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۸۱.    
۷۵. مصطفی کریمی، پژوهشی در قلمرو موضوعی قرآن کریم، فصل ششم.
۷۶. احمد بن عثمان رحمانی، مناهج التفسیر الموضوعی و علاقتها بالتفسیر الشفاهی، ص۱۴.
۷۷. احمد بن عثمان رحمانی، مناهج التفسیر الموضوعی و علاقتها بالتفسیر الشفاهی، ص۱۷.
۷۸. محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه نوزده.
۷۹. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۱۶.    
۸۰. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۲۸-۲۹.    
۸۱. عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیر الموضوعی، ص۲۴- ۲۵.
۸۲. محمد عبدالله دراز، مدخل الی دراسه القرآن الکریم.
۸۳. عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، ص۱۲۱.
۸۴. عرض تاریخی و تحلیل مقارن، ترجمه: عبدالعظیم علی، ص۱۲۲.
۸۵. سید قطب، فی ظلال القرآن، ص۲۸.    
۸۶. عدنان محمد زر زور، المدخل الی تفسیر القرآن و علومه، ص۲۶۷.
۸۷. محمد غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی، ترجمه علی اصغر محمدی، مقدمه، صفحه هفده.
۸۸. ابراهیم بن عمر البقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ص۱۲.
۸۹. محمد محمود حجازی، الوحده الموضوعیه، ص۸.
۹۰. محمد عبدلله دراز، النبا العظیم، ص۱۴۲- ۱۶۳.    
۹۱. محمد محمود حجازی، الوحده الموضوعیه، ص۴۰.
۹۲. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۲۸-۲۹.    
۹۳. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۱، ص۲۰.
۹۴. محمد بن عبدالرحمن الرومی، بحوث فی اصول التفسیر و مناهجه، ص۶۲.
۹۵. زاهر بن عواض الالمعی، دراسات فی التفسیر الموضوعی، ص۷.
۹۶. محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۱۷.
۹۷. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۲۸-۲۹.    
۹۸. سید محمد علی ایازی، «تفسیر موضوعی از نگاه شهید صدر»، مجله پیام جاوید، ش ۲، ص۴۴- ۴۵.
۹۹. محمود رجبی، «تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح»، قرآن شناخت، ش ۴، ص۱۱۳- ۱۱۷.
۱۰۰. محمدحسین الذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۱۰۱. مصصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۲۳- ۲۸.    
۱۰۲. محمد بسام شوکی، ابحاث فی الفسیر الموضوعی، ص۷- ۹.
۱۰۳. عایشه عبدالرحن بنت الشاطیء، التفسیر البیانی للقرآن الکریم، الجزء الاول، ص۱۷.    
۱۰۴. احمدجمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآن، ص۷۲.
۱۰۵. زیاد خلیل الدغامین، منهجیه البحث فی التفسیرالموضوعی للقرآن الکریم، ص۵۱- ۵۲.
۱۰۶. فرهنگ موضوعی قرآن کریم به قلم بهاء الدین خرمشاهی و کامران فانی، مقدمه صفحه یک تا چهار.
۱۰۷. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن، ج۱، ۱۳- ۱۷.
۱۰۸. صلاح عبدالفتاح خالدی، التفسیر الموضوعی بین النظریه و التطبیق، ص۴۰.
۱۰۹. محمد حسین علی صغیر، المبادی العامه للتفسیر القرآن الکریم، ص۱۵۵- ۲۴۴.
۱۱۰. عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۲۶- ۲۸.
۱۱۱. عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۳۰.
۱۱۲. عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیرالموضوعی، ص۳۱.
۱۱۳. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیرالموضوعی، ص۲۸.    
۱۱۴. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیرالموضوعی، ص۲۹.    
۱۱۵. محمد باقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۹.
۱۱۶. محمد باقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۳۳.
۱۱۷. علی اکبر بابایی، مکاتب تفسیری، ص۲۴.
۱۱۸. محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۸ – ۳۵.
۱۱۹. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، مقدمه، صفحه ۱۱.    
۱۲۰. السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش ۱۷، ص۱۱۸.
۱۲۱. محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۳- ۲۴.
۱۲۲. محمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۱.
۱۲۳. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۷۲.    
۱۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۲۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۳.    
۱۲۶. علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۱، حدیث ۳۴۴.
۱۲۷. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۱۲۸. جن/سوره۷۲، آیه۱۸.    
۱۲۹. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۴۸.
۱۳۰. صلاح عبدالفتاح الخالدی، التفسیر الموضوعی بین النظریه و التطبیق، ص۴۲.
۱۳۱. سیدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۰.
۱۳۲. سیدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنیه، ص۲۸- ۳۰.
۱۳۳. ناصر مکارم و همکاران، پیام قرآن، ج۱، ص۲۳.
۱۳۴. مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۱۸.    
۱۳۵. محمد هادی معرفت، ویژگی‌های تفسیر المیزان، در شناخت نامه قرآن کریم به اهتمام محمدجواد صاحبی، ص۴۸۵.
۱۳۶. محمد هادی معرفت، ویژگی‌های تفسیر المیزان، در شناخت نامه قرآن کریم به اهتمام محمدجواد صاحبی، ص۴۸۷.
۱۳۷. خضیر جعفر، التفسیر القرآن بالقرآن عند العلامه الطباطبایی، ص۱۰۰ – ۱۲۳.
۱۳۸. محمدمهدی مسعودی، «بررسی‌های موضوعی و روایی در المیزان»، پژوهشهای قرآنی، ش ۹ و ۱۰، ص۱۲۴- ۱۴۹.
۱۳۹. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۴ – ۷۰.    
۱۴۰. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷۷ – ۳۷۹.    
۱۴۱. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵ – ۴۴.    
۱۴۲. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۶۱ - ۲۷۷.    
۱۴۳. محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن فخرالدین الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۱- ۳۷.
۱۴۴. السید محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۲، ص۱۹۱- ۱۹۳.
۱۴۵. السید محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۶، ص۲۶ - ۳۴.
۱۴۶. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۶۲۰- ۱۶۵۰.    
۱۴۷. السید محمدباقر حکیم، «التفسیر الموضوعی»، رساله التقریب، ش ۱۲، ص۳۹.
۱۴۸. السید محمدباقر حکیم، «التفسیر الموضوعی»، رساله التقریب، ش ۱۲، ص۴۰.
۱۴۹. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۱۵۰. سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۲۹، ح ۱۷۱۸.
۱۵۱. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۲۸ – ۲۳۲.    
۱۵۲. عبس/سوره۸۰، آیه۱.    
۱۵۳. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تحقیق سیدطیب موسوی جزایری، ج۲، ص۴۰۴.    
۱۵۴. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تحقیق سیدطیب موسوی جزایری، ج۲، ص۴۰۵.    
۱۵۵. محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۶۸.    
۱۵۶. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۸۴.    
۱۵۷. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۰۳- ۲۰۴.    
۱۵۸. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۱۵۹. محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۶۸.    
۱۶۰. محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن فخرالدین الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۲۹.    
۱۶۱. محمد بن جریر الطبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج، ۳۰، ص۲۴.
۱۶۲. محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۲.
۱۶۳. علی بن احمد الواحدی نیسابوری، اسباب النزول، ص۲۴۹.
۱۶۴. جلال الدین عبدالرحمن السیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۳۲۵.
۱۶۵. عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۰.
۱۶۶. عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۱.
۱۶۷. السید محمدحسین فضل الله، گفت وگو، بینات، سال پنجم، ش ۱۷، ص۱۱۸.
۱۶۸. رضاعلی عزیزی، «روش موضوعی در تفسیر قرآن کریم»، مقطع کارشناسی ارشد، راهنما استاد محمدهادی معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۲ ش، ص۵۱ -۵۲.
۱۶۹. عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۵۱.
۱۷۰. عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۴۹.



دانشنامه موضوعی قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ماهیت تفسیر موضوعی».




جعبه ابزار