حورالعین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حور (حوری)، تعبیری قرآنی در
وصف دوشیزگان بهشتی است. حورالعین به معنی زنان بهشتى و از نعمتهای بهشتی میباشد.
حور (حوری)، تعبیری قرآنی در
وصف دوشیزگان بهشتی. حور واژهای
عربی و جمع حَوراء است.
در
فارسی این
واژه به تنهایی یا به صورت
مرکب (مثلا
حورعین) و گاه با افزودن یای نسبت، غالباً به معنای
مفرد به کار میرود. نیز با افزودن علامت جمع فارسی در آخر حور و حوری، واژههای حوران و حوریان ساخته میشود. همچنین واژه حور در اشعار و متون فارسی در ترکیب با واژگان دیگر (مثلا
حورپیکر،
حورزاد،
حورسرشت،
حورلقا،
حورنژاد،
حوروش،
حوردیس) برای
وصف زنان زیبارو به کار رفته است.
حور
مشتق از حَوَر است که احتمالاً به معنای
سفید از
آرامی وارد
زبان عربی شده است.
هرچند برخی آن را مأخوذ از
مصدر حَوْر به معنای
رجوع یا از مادّه حیر (به معنای
حیرت و شگفتی) گرفتهاند
که ظاهراً هر دو خطاست. با اینکه
اصمعی از رابطه حَوَر با
چشم اظهار بی اطلاعی کرده است، اما واژهشناسان عرب عموماً آن را به معنای
تضاد شدید میان سپیدی و سیاهی در چشم بهویژه در چشم
آهو و
گاو، دانستهاند.
که حَوَر را نمایان شدن اندک سفیدی در چشم از میان سیاهی دانسته است،
از اینرو برخی معتقدند که این ویژگی در
انسانها وجود ندارد و کاربرد آن درباره زنان صرفاً از باب
تشبیه است.
ابن منظور (ذیل «حور») در بیانی جامع، حوراء را زنی وصف کرده که سفیدی چشمانش
شفاف، سیاهیاش
غلیظ، چشمانش کاملا گرد و پلکهایش نازک و ظریف است. به نظر برخی این واژه علاوه بر وصف چشم بر سپیدی
تن نیز دلالت دارد.
در اشعار عربی نیز
واژه حواریّات برای بیان سپیدی
پوست و رنگ زنان شهرنشین، برخلاف زنانی که در
صحرا زندگی میکنند به کار رفته است
واژه حور در اشعار کهن
عربی نیز کاربرد داشته است. در همگی این اشعار
وصف حور برای
زنان به کار رفته و غالباً ناظر به سپیدی تن ایشان است.
واژه حور چهار بار در
قرآن آمده است که سه بار با
صفت «
عین» همراه است.
عین جمع عَیناء به معنای زن فراخ
چشم است.
بنابراین «
حورعین» ترکیبی از دو صفت است که به صورت اسم به کار رفته و به معنای «دوشیزگان سیم تن چشم درشتی» است که در زندگی پس از
مرگ به همسری مؤمنان در خواهند آمد. آیه چهارم در
سوره الرحمن،
حور با عبارت «مَقصورات فیالخیام» همراه شده است. به گفته
ابن منظور قصر به معنای
حبس بوده و معنای این عبارت «
محبوس در خیمهها» است. به نظر
فراء منظور آن است که حوریان بهشتی وابسته به همسرانشان هستند و جز به آنان نظر ندارند.
مؤید این معنا آیات دیگری است که در آنها از حوریان بدون استفاده از واژه حور و با
وصف «قاصِراتُ الطرفِ» به معنای زنانی که نگاهشان را از همسرانشان برنمیدارند، یاد شده است.
به عبارت دیگر مراد آن است که آنان تنها به همسرانشان
چشم دارند و
دل و دیده به آنان میسپارند و به کسان دیگر هیچ رغبتی ندارند
میبدی
این
تعبیر را حاکی از نوعی
حیا و دلبری در حوریان دانسته است.
همچنین آنان به
مرواریدهای پنهان تشبیه شدهاند (کأمثالِ اللؤلؤِ المَکنونِ)
که بیانگر پاکی و صفای حوریان است که همچون مروارید نهفته در
صدف هیچ دستی به آنان نمیرسد.
چنانکه گفته شده پیش از همسرانشان در
بهشت، هیچ انسان یا جنی آنها را
لمس نکرده است (لم یَطمِثهُنَّ أنسٌ قَبلَهم و لا جانٌ).
باکره بودن حوریان در آیه ۳۶ سوره واقعه نیز تأکید شده است.
برخی مفسران از آیات ۵۶ و ۷۴ سوره رحمن چنین نتیجهگیری کردهاند که حوریان به دو نوع انسان و جن تقسیم میشوند.
همچنین از حوریان با اوصاف «همسال» (أتراب)، «شوهردوست» (عُرُب) و «نارپستان» (کَواعِب) یاد شده است.
مفسران حوریان بهشتی را همسال با شوهرانشان، نه پیر و نه جوان، دانستهاند.
حوریان با
وصف «أزواجٌ مُطَهَّره» (همسرانی
پاک) نیز
ستوده شدهاند
به عقیده مفسران این
طهارت مطلق است و پاکی از هرگونه پلیدی و آلودگی، چه ظاهری و جسمی و چه باطنی و روانی نظیر کژخلقی، زشتخویی، دودلی و بدگمانی را شامل میشود.
همچنین حوریان به «بیضٌ مَکنونٌ»
مانند شدهاند.
طبری دیدگاههای گوناگون را در بیان مقصود از این تشبیه آورده است: برخی آن را بیان پوشیده بودن حوریان میدانند همچون پرندگان که
تخم خود را زیر
بال و پرشان میپوشانند تا از
گرد و
غبار و
باد در
امان باشند؛ یا ممکن است مراد از آن پرده نازک و سپیدرنگی باشد که درون تخم مرغان قرار دارد و از دسترس دیگران به دور است؛ بعضی نیز منظور آن را رنگ سفید متمایل به زرد حوریان دانستهاند.
ابن عباس این تعبیر را هم معنای «اللؤلؤ المَکنون»
دانسته است
چنانکه در جای دیگر حوریان به
یاقوت و
مرجان مانند شدهاند.
در اینکه حوریان همان زنان
شایسته کردار
دنیا هستند یا از نوعی دیگر
خلق میشوند،
اختلاف هست. از سویی در آیاتی از
قرآن تأکید شده است که زندگی در بهشت شبیه زندگی در
زمین خواهد بود و اعضای خانوادههای
مؤمن از جمله همسران با یکدیگر خواهند بود.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که زنان یا حوریان بهشتی احتمالا همان همسران مردان در
دنیا خواهند بود. از اینرو گروهی از مفسران بر این عقیدهاند که حوریان همان زنان زمینیاند که با خلقتی نو به زنانی
باکره و همسال با شوهران بهشتیشان بدل میشوند.
اما ظاهر آیات
سوره واقعه آن است که زنان بهشتی دو دستهاند: نخست
حورعین که
پاداش سابقون و مؤمنان پیشتاز است و دوم همسرانی که از نو
خلق میشوند که برای
اصحابالیمین در نظر گرفته شدهاند. البته این
تفکیک در آیات دیگر
قرآن وجود ندارد و تنها
تأکید شده است که این دست از نعمتهای بهشتی برای
متقیان،
کسانی که از بازخواست شدن نزد خدا هراس دارند
و بندههای
خالص خدا آماده شده است. برخی نیز معتقدند به جز زنان زمینی که با خلقتی جدید به زنان
باکره تبدیل میشوند، حوریانی دیگر از نوعی متفاوت نیز در
بهشت خلق میشوند.
البته
تأکید شده است که زنان زمینی از نظر
مقام و منزلت بسیار بالاتر از حوریان بهشتی قرار دارند.
در
متون حدیثی اهلسنّت و
شیعه، گاه تعبیراتی مبالغهآمیز در وصف حوریان بهشتی
روایت شده است، از جمله اینکه: حوریان بهشتی از قطرههای
باران ابری در
آسمان عرش یا از
تسبیح فرشتگان
یا در پارهای روایات از زعفران
آفریده شدهاند.
در روایتی مادّه
خلقت حوریان
زعفران،
مشک،
عنبر و
کافور است به گونهای که از نوک انگشتان پاها تا
رانها از زعفران، از
رانها تا سینهها از مشک، سینهها تا
گردن از عنبر و از گردن تا سر از کافور
سپید و خوشبو
خلق شده است
بدن حوریان بیاندازه سفید و
براق است و ظرافت اندامشان به اندازهای است که حتی
عصب ساقهای
سیمین آنان از پس هفتاد
جامه ابریشمین هویداست
ابروانشان خطی سیاه بر بالای
نور، پیشانیشان
هلال ماه، و چهرههای درخشانشان منعکس کننده
نور الهی است
آنان مزیّن به
جواهرات و
سنگهای قیمتی فراواناند به طوری که اگر یک حوری دستبندش را نمایان سازد تمام
دنیا نورانی میشود
اگر زنی بهشتی بر اهل دنیا ظاهر شود،
نور و بوی او
آسمان و
زمین را فراخواهد گرفت و حتی روسری او از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است
و اگر قطرهای از
آب دهان او در
دریا بریزد، آب آن
شیرین میشود.
در آیات قرآنی سخنی از تعداد حوریان بهشتی نیست، اما بنابر روایات به هر
مؤمن دو،
هفتاد و دو
و حتی صدها و هزاران حوری
وعده داده شده است. حوریان در
بهشت بهطور دستهجمعی
آواز میخوانند و احساسات خود را درباره همسرانشان بیان میکنند..
در روایات، حورعین
پاداش پارهای از اعمال یاد شده است، از جمله: فروخوردن
خشم،
جهاد در راه
خدا، رها کردن
مال حرام،
چشمندوختن به
زن نامحرم،
و قرائت برخی از سورههای قرآن.
در پژوهشهای خاورشناسان در پژوهشهای متعدد خود جملگی معتقدند که حور،
وام واژهای غیر
عربی است، هر چند درباره خاستگاه
واژه و
مفهوم حور اختلاف دارند. با اینکه در
تورات (
صحیفه اشعیاء نبی، ۱۹:۲۶؛
صحیفه حزقیال نبی، ۱:۳۷ـ۱۴؛
صحیفه دانیال نبی، ۱:۱۲ـ۳) اشاراتی به زندگی اخروی انسانها شده و توضیحات مبسوط و کاملتری در اینباره در
متون ربّانی و
تلمودی آمده است،
با این حال در شمار
نعمتهای بهشتی مفهومی نظیر حوری آنگونه که در تلقی اسلامی وجود دارد، دیده نمیشود. از اینرو خاورشناسان برمبنای پیشفرضهای خود درباره
پیامبر اسلام و
قرآن، برای خاستگاه و مفهوم این واژه گمانهزنیهایی کردهاند. بهگمان کارا دو وو، آنچه که در قرآن در وصف دختران و پسران خوبروی بهشتی آمده ناشی از آن است که تصویر فرشتگان در نگاره (مینیاتور)ها و کاشیکاریهای کلیساهای مسیحی، که
بهشت را به تصویر کشیده بودند، خوبرویان بهشتی پنداشته شده است.
به گمان تور آندرآ مفهوم
دوشیزگان بهشتی از متنی مسیحی ـ
سریانی از
قرن چهارم میلادی
الهام گرفته شده است؛ زیرا اوصاف و نعمتهایی که در این کتاب برای بهشت ذکر شده با بهشت قرآنی متناظر است و فقط بهجای زنان سپیدروی درشت
چشم از نعمت
انگور سفید یاد شده است.
بنابر این دیدگاه، الفاظ کتاب (
سرودهایی درباره بهشت) اثر
افرام سوری در
توصیف انگورهای بهشتی منشأ
تکوین مفهوم حورعین در
قرآن بوده است . اخیراً در کتابی با عنوان (قرائت آرامی ـ
سریانی قرآن) (برلین ۲۰۰۰) با استناد به فقدان این مفهوم در سنّت
یهودی ـ
مسیحی و با بهرهگیری از متون سریانی و
واژه شناسی تطبیقی،
تفسیر تعبیر «
حورعین» به دوشیزگان بهشتی را ناشی از بدفهمی
مفسران مسلمان و بدخوانی متن
قرآن دانسته و ریشهای سریانی برای این تعبیر به معنای «
انگور سفید» پیشنهاد شده است. به عبارت دیگر، واژه حورعین از
زبان و متون سریانی وارد قرآن شده و در زمان
نزول قرآن نیز به معنای انگور سفید بوده است، اما بعدها در
تاریخ تفسیر و
حدیث بر اثر
قرائت و
فهم نادرست از قرآن، مفهومی جدید بر آن
تحمیل شده است
از سوی دیگر، برخی
خاورشناسان خاستگاه مفهوم حوری را
ایرانی دانستهاند. نخستینبار، سیل چنین نظریهای را طرح کرد، هر چند او به متنی ارجاع میداد که بسیار
متأخر بود. به گفته برتلس ویژگیهای
حوران بهشتی قرآن کاملا با
تعالیم زردشتی در باب
دئنا مطابق است، اما وی ایرانی بودن اصل
واژه را نمیپذیرد. در مقابل، برخی احتمال دادهاند که حور مأخوذ از واژه
پهلوی هوروست به معنای «خوبرسته، رشدیافته و تمامبالیده» باشد
(کتاب مینویخرد، ۲۱:۲۷). در متون پهلوی ارداویرافنامه (۱۸:۴ـ ۱۹) و هادُخت نسک (۲۳:۲) از دوشیزهای زیبا و خوشاندام سخن رفته است که بازوانی سپید و چهرهای تابان و سینههایی برجسته دارد. در این متن سخن از انسانی پارسا و نیکآیین است که اعمال خیرش پس از
مرگ چنین بر او نمودار میشود (کتاب مینوی خرد، ۱۲۳:۲ـ۱۵۷)
البته برخلاف تلقی اسلامی از حوری، در این متون به زیبایی
چشم اشارهای نشده است. بیلی نیز این واژه را (عینآ با تلفظ هوری) در یک
داستان و چند
غزل به
زبان سکایی ختن به معنای
غلام جوان یافته است. جفری خاستگاهی دوگانه برای واژه حور در نظر گرفته است که اصل واژه در معنای سپیدی و کاربردش برای دوشیزگان سپیدتن در میان اعراب عربستان شمالی و به عاریت از جوامع مسیحی تداول یافته و سپس تحت تأثیر مفهوم ایرانی پیش گفته درباره حوریان بهشتی به کار رفته است.
از آن به مناسبت در باب
صلات سخن رفته است. در
قرآن کریم و
روایات، حورالعین از جمله نعمتهاى بهشتى براى
مؤمنان شمرده شده است.
درخواست بهشت، حورالعین و پناه بردن به
خداوند از
جهنم در تعقیب
نماز،
مستحب و ترک آن
مکروه است.
قبل از درخواست حورالعین از
خداوند، گفتن صد بار
تکبیر،
تحمید،
تسبیح،
تهلیل و
صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السّلام، مستحب و
مهر آنان دانسته شده است.
(۱) قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق.
(۲) ابن بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۳) ابن فارس، مقاییس اللغه.
(۴) ابن قیّم جوزیه، حادی الارواح الی بلادالافراح، چاپ سیدجمیلی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۵) ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت).
(۶) ابن منظور، لسان العرب.
(۷) ابونعیم اصفهانی، صفه الجنة، چاپ علیرضا عبدالله، دمشق ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶ـ۱۹۸۷.
(۸) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۵، چاپ عبداهلد درویش، قاهره.
(۹) اوستا، یسنا، گزارش پورداود، ج ۱، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۰) اوستا یشتها هادخت نسک، بررسی هادخت نسک، (از) مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۱۱) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۱۲) احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۳۰ش.
(۱۳) احمد بن حسین بیهقی، کتاب البعث و النشور، چاپ محمدسعید ابیانی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۴) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۳ و ۴، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۵) احمد تفضلی، واژهنامه مینویخرد، تهران ۱۳۴۸ش.
(۱۶) احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۱۷) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۸) حسین بن حسن حلیمی، کتاب المنهاج فی شعب الایمان، چاپ حلمی محمد فوده، (بیروت) ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۹) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۰) دهخدا.
(۲۱) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۲۲) زمخشری، الکشاف.
(۲۳) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ـ ۱۴۰.
(۲۴) طبرسی،مجمع البیان؛
(۲۵) طبری، جامع.
(۲۶) طوسی، التبیان؛
(۲۷) محمود بن احمد عینی، عمد هالقاری: شرح صحیح البخاری، چاپ عبداللّه محمود محمدعمر، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۲۸) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، چاپ عماد زکی بارودی، قاهره ۲۰۰۳.
(۲۹) یحیی بن زیاد فرّاء، معانی القرآن، ج ۳، چاپ عبدالفتاح اسماعیل شلبی، (قاهره ۱۹۷۲)، چاپ افست تهران.
(۳۰) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
(۳۱) محمد بن احمد قرطبی، التذکر ه فی احوال الموتی و امور الآخرة، چاپ فواز احمد زمرلی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۳۲) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۳) مرتضی کریمینیا، «مسئله تأثیر زبانهای آرامی و سریانی در زبان قرآن»، نشر دانش، سال۲۰، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۲).
(۳۴) آبراهام کوهن، گنجینهای از تلمود، ترجمه از متن انگلیسی از امیر فریدون گرگانی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۳۵) ماهر جرّار، «'مصارعالعشاق، : دراسة فی احادیث الجهاد و 'الحور العین،»، الابحاث، سال ۴۱ (۱۹۹۳).
(۳۶) مجلسی، بحار الانوار.
(۳۷) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر.
(۳۸) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱ و ۲، تهران ۱۴۱۶.
(۳۹) محمدعبدالرووف بن تاجالعارفین مُناوی، فیض القدیر: شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر، چاپ احمد عبدالسلام، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۴۰) احمد بن محمد میبدی، کشفالاسرار و عد هالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حور»، شماره۶۶۲۶. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۳۸۶.