جماعت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جماعت، مفهومی حدیثی ناظر به حفظ همبستگی
مسلمانان؛ همچنین به باهم خواندن
نماز در اصطلاح فقهی،
نماز جماعت گفته میشود.
واژه جماعت به معنای گروه مردم،
هم معنا با واژههای مَجمع و مجموع، از ریشه ج م ع است.
از این واژه به مناسبت در بابهاى
صلات،
خمس،
حج،
احیاء موات،
حدود و
قصاص به کار رفته است.
واژه جماعت در
قرآن کریم به کار نرفته (برای مشتقات اسمی و فعلی ریشه جمع در
قرآن به این منبع رجوع کنید
)؛ اما، در برخی
آیات قرآن کریم بر مفهوم مورد نظر آن در
احادیث (تشویق
مسلمانان به
همبستگی و پراکنده نشدن، بر محور تعالیم
کتاب و
سنّت) تأکید شده است (برای نمونه به این
آیات رجوع کنید
).
در
آیه ۱۰۳
سوره آل عمران، مسلمانان به وضوح مأمور شدهاند که به
ریسمان الاهی (
حَبلِ اللّه) چنگ بزنند و پراکنده نشوند.
در این آیه، برای تأکید بیشتر بر ارزش همبستگی، وضع پیش از
اسلامِ مردم
عرب به آنان یادآوری شده است.
مفسران در تفسیر حبلِ اللّه اقوال گوناگونی ذکر کردهاند، که از مجموع آنها بر میآید مراد از چنگ زدن به حبل اللّه در این آیه، امر به گرد هم جمع شدن (جماعت) و ائتلاف است، چنانکه
طبری پارهای از
روایاتِ راجع به این موضوع را آورده است (برای آگاهی بیشتر به این منابع رجوع کنید
).
در احادیث نیز مسلمانان با تعابیر گوناگون، از جمله لزوم جماعت، تشویق به همبستگی اجتماعی تحت
لوای اسلام شدهاند.
در حدیثی از
پیامبر اکرم جامعه مؤمنان به
بنایی تشبیه شده است که تک تک مؤمنان در شکلگیری و استحکامِ آن نقش دارند و در حدیثی دیگر
به پیکرهای واحد مانند شده است که اگر عضوی از اعضای آن دچار آسیب شود، اثر آن در دیگر اعضا نیز نمودار میشود.
مجلسی بر آن است که رابطه
اخوت میان مؤمنان در این
حدیث، به
اتحاد و یگانگی آنان ارتقا یافته است.
در برخی احادیث هم، مسلمانان و مؤمنان برای حفظ همبستگی، مأمور شدهاند که به یکدیگر
مهر بورزند
و
حقوق یکدیگر را رعایت کنند.
به نظر میرسد بسیاری از تعالیم
اخلاق اجتماعی اسلام نیز ناظر به حفظ همبستگی
افراد جامعه باشد.
در بخش عمدهای از احادیثِ راجع به این موضوع، برای همبستگی از واژه جماعت استفاده شده و در این زمینه احادیث منقول از پیامبر اکرم فراوان است.
در حدیثی از حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، حفظ جماعت و ملازمت با آن جزو پنج امری است که
خداوند به وی
فرمان داده است آنها را انجام دهد.
در حدیثی دیگر از ایشان، جماعت به معنای
الفت، در ردیف ده
رکن اسلام قرار گرفته است.
پیامبر اکرم ملازمت با جماعت مسلمانان را در زمره سه چیزی وصف کرده است که
کینه هیچ
مسلمانی را بر نمیانگیزد.
در مقابل، پیامبر
تفرقه انداختن در میان مسلمانان را، در کنار ترک سنّت و
فسخ بیعت، در ردیف
گناهان شمرده است.
در
حدیث افتراق نیز وقتی از
رسول خدا سؤال شد که کدام
فرقه اهل نجات است، حضرت سه بار گفت: جماعت.
از آنجا که پیامبر اکرم، برای وحدت بخشیدن به جامعه از هم گسیخته
عرب جاهلی در پرتو
دین اسلام و
توحید، زحمت فوقالعادهای متحمل شده بود، به هیچ وجه راضی نبود این همبستگی با وانهادن پیوند دینی خدشهدار شود، تا جایی که حتی بنا بر یک حدیث ریختن
خون کسی را که جماعت مسلمانان را ترک کند، مجاز شمرده
و در حدیث دیگری توصیه فرموده است که اگر شخصی بخواهد اجتماع مسلمانان را بر هم زند و زمام امور ایشان را
غصب کند و بدون
رایزنی، متولی امور گردد، وی را بکشند که خداوند هم
قتل چنین کسی را
جایز دانسته است
در برابر، با لحنی تشویق آمیز، تأکید کرده است که
پاداش کسی که ملازمت با جماعت را اختیار کند، رفتن به
بهشت است.
حفظ جماعت و ملازمت با آن برای
پیامبر اسلام چندان اهمیت داشت که ترک جماعت را معادل کنار نهادن سنّت میدانست.
همچنین
نظر و
عقیده جماعت مسلمانان به اندازهای مهم و از نظر الاهی با ارزش تلقی شده است که اگر صد تن از آنان بر
جنازه فردی نماز بگزارند، وی آمرزیده خواهد شد، چنانکه اگر چهل مؤمن درباره مؤمنی
شفاعت کنند، خداوند شفاعت آنان را خواهد پذیرفت.
از همین روست که
دست خدا با جماعت، یعنی حافظ آن، دانسته شده است
و بر هم زننده جامعه،
محارب است.
آنچه را که درباره حفظ همبستگی و لزوم جماعت از قول پیامبر اکرم نقل شده است، به طور خلاصه، در این سخن ایشان میتوان ملاحظه کرد: «
برکت با جماعت است» (البرکة مع الجماعة).
در
احادیث شیعی نیز بر همبستگی مؤمنان و مسلمانان تأکید شده است.
حضرت علی علیهالسلام، با قرار دادن «
فتنه» در مقابل جماعت، مردم را دعوت کرده است که به ریسمان جماعت چنگ زنند.
امام سجاد علیهالسلام نیز بر این معنا تأکید کرده است.
امام صادق علیهالسلام خروج از جماعت مسلمانان را برابر با رها کردن اسلام (
رِبْقَهَ الاسلام) دانسته است.
بر اساس حدیثی دیگر از ایشان، اهمیت جماعت چندان است که در تلاقی یک شخص با یک گروه، آن شخص موظف است به گروه
سلام کند و در برخورد دو گروه با یکدیگر، گروهی که
افراد کمتری دارد باید به گروه پرجمعیتتر سلام کند.
همچنین برای جذب
جمعیت بیشتر به
نماز جماعت، میتوان برخی فقرات
اذان را تکرار کرد،
حتی حفظ جماعت گاه بر نماز برتری یافته و گفته شده است
نماز کسی که نماز جماعت را، برای اعراض از جماعت مؤمنان، ترک گوید
صحیح نیست.
بر اساس حدیثی از پیامبر،
غیبت کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد جایز است، چنین کسی دیگر
عادل نیست و باید از او دوری شود و
امام مسلمانان باید به وی هشدار دهد که اگر به جماعت مسلمین بپیوندد در
امان است.
همچنین دلیل
تشریع مراسمی چون
عید فطر و
قربان، اجتماع مسلمانان دانسته شده
و برای
تشویق مردم به
جمعگرایی و همبستگی، به آنان توصیه شده است که هر چه دستهای بیشتری بر سر
سفرهشان باشد بهتر است.
با وجود تکرار واژه جماعت در احادیث شیعه و
سنّی ملاحظه میشود بیان
امامان شیعه و
احادیث اهل سنّت درباره مراد از این واژه متفاوت است.
بر اساس حدیثی که امام صادق علیهالسلام از قول پیامبر اکرم نقل کرده، جماعت به معنای
اهل حق است، هر چند تعداد آنان کم باشد
اما، در تلقی اهل سنّت، مراد از جماعت،
عالمان و
مجتهدان اهل سنّت
و مراد از تارکان جماعت، مخالفان اجماع اهلسنّتاند.
همچنین سال ۴۰ یا ۴۱، به مناسبت
صلح میان
معاویه و
امام حسن علیهالسلام و
وحدت کلمه بر سر یک
خلیفه،
عام الجماعة نام گرفته است.
گفتنی است که در مجموعههای روایی، احادیثی با مضمون دعوت
مؤمنان به
عزلت وجود دارد (برای نمونه به این منابع رجوع کنید
)، اما از جمعبندی مجموع
احادیث و
آیات دعوت کننده به جمعیت و
جمعیتگرایی در قیاس با آنچه به عزلت دعوت میکند میتوان نتیجه گرفت که
اسلام مردم را به همبستگی و دوری از عزلت فرا میخواند، و فقط در زمان و شرایط خاص است که به عزلت توصیه میشود.
خواندن
نمازهای واجب با جماعت
مستحب است .
امام خمینی در این باره میفرماید: نماز جماعت از
مستحبات مؤکّد در تمام نمازهای واجب، مخصوصاً در نمازهای یومیه است و در نماز
صبح و
مغرب و
عشا تاکید بیشتری شده است. و نماز جماعت دارای ثواب عظیمی است، ولی اصالتاً واجب نیست نه به وجوب شرعی (که واجب مستقل باشد) و نه وجوب شرطی (که بهعنوان شرط چیز دیگری واجب شود)، مگر در
نماز جمعه با وجود شرایطی که در محل آن ذکر شده است.
البته گرچه به جماعت خواندن نماز مورد تاکید است؛ ولی جماعت «در هیچ یک از
نافلههای اصلی - جز نماز استسقاء - مشروع نیست، اگرچه که این نافلهها بهواسطه نذر و مانند آن واجب شود و قبلاً گذشت که احتیاط آن است که نماز دو عید (فطر و قربان)
فرادا خوانده شود و جماعت در آنها
رجاءً بدون اشکال است.»
و هرچند که «شرکت در نماز جماعت بسیار فضیلت دارد؛ ولی کسی حق ندارد کسی را مجبور به شرکت نماید.»
اگر کسی در جایی که نماز جماعت برپا است نمازش را
فرادا بخواند پس «اگر عمل او بهقصد
هتک جماعت و
امام باشد و یا آنکه موجب هتک جماعت یا امام گردد
حرام است.»
و «اگر چند نفر برای امام جماعت شدن بخواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، احتیاط بهتر آن است که به هیچ یک از آنها اقتدا نشود. البته اگر در اینکه هرکدام بخواهد غیر خودش را برای نماز جماعت مقدم کند، جرّ و بحث کنند، مثل اینکه هرکدام از اینان به دیگری بگوید: فلانی جلو بیفت، هرکدام را که مامومین ترجیح بدهند، باید به او اقتدا شود و درصورتیکه بین مامومین اختلاف بیفتد، یا کسی را جلو نیندازند، باید کسی که
فقیه جامع الشرائط است، برای امامت مقدم شود و اگر چنین فقیهی نباشد یا متعدد باشند، کسی که قرائتش بهتر است مقدم میشود و اگر او نبود، کسی که در احکام نماز
افقه است و اگر او نبود، از همه مسنتر. و البته
امام راتب (همیشگی) مسجد برای امامت اولویّت دارد، اگرچه غیر او افضل باشد، لکن بهتر آن است که او افضل را مقدم کند و صاحب منزل نسبت به غیر- درصورتیکه در نمازخواندن در آنجا ماذون باشد- برای امامت اولویّت دارد و بهتر است که او افضل را مقدم کند و ساداتهاشمی از غیر خودشان درصورتیکه در صفات مساوی با آنها باشند، برای امامت اولویّت دارند و مرجّحاتی که ذکر شد، افضلیّت و
استحباب، را میرسانند نه آنکه واجب و لازم باشند، حتی اولویّت امامت برای امام راتب، لزوم ندارد، بنابراین غیر امام راتب اگر بخواهد امام راتب را کنار بزند و خودش امامت نماید، اگرچه از جمیع جهات نسبت به امام راتب پایینتر باشد، حرام نیست، لکن مزاحمت و کنار زدن امام راتب زشت است، بلکه مخالف
مروّت است، اگرچه شخص مزاحم ازهرجهت افضل از امام راتب باشد.»
از شرایط نماز جمعه گزاردن آن با جماعت است .
چنانچه گروهى به صورت مشترک،
معدن یا
گنجی را
استخراج کنند، در صورتى که
سهم هر یک به
حد نصاب برسد، پرداخت
خمس بر او
واجب است؛ لیکن اگر مجموع سهام به حد نصاب برسد، آیا اخراج خمس آن بر سهامداران واجب است یا نه؟ مسئله اختلافى است.
اگر جمعى که مُحرمند به صورت مشترک
حیوانی را
صید کنند
یا گروهى که
محرم نیستند، حیوانى را در
حرم صید کنند، بر عهده هر کدام یک
کفاره ثابت است.
برخى، در فرض دوم، در ثبوت کفّاره مستقل براى هر نفر،
تردید کردهاند.
گروهى که به طور مشترک و به
قصد مالکیت، کانالى مىکنند تا
آب در آن جریان یابد، نسبت به آن
حق اولویت پیدا مىکنند و اگر آن را به دهانه آب متصل کنند، به گونهاى که آب بتواند در آن جارى شود، به طور
مشاع مالک آن مىشوند.
چنانچه
فردى، گروهى را یک به یک
قذف کند، در ازاى قذف هر
فردى،
حد قذف بر او ثابت مىشود، و اگر همه را - به صورت گروهى - با یک لفظ قذف نماید، در صورتى که همه باهم از او
شکایت کنند، یک
حدّ بر او جارى مىشود؛ اما اگر یکایک مطالبه حدّ کنند، در ازاى مطالبه هر
فرد، یک حدّ بر قذف کننده جارى مىشود.
گروهى که
وارث حدّ قذف هستند، با
عفو بعض آنان، حدّ از قذف کننده ساقط نمىشود و
افراد باقى مانده- حتى اگر یک نفر باشد- حقّ
مطالبه آن را دارند.
گروهى که به اشتراک
فردى را کشتهاند، اولیاى
مقتول مىتوانند همه آنان را
قصاص کنند؛ لیکن باید مازاد بر
دیه مقتول را به آنان بازگردانند.
بنا بر این، اگر
قاتلان سه نفر باشند،
ولی دم مىتواند هر سه نفر را قصاص کند و بکشد؛ لیکن بر عهده او است که به هر یک از آنان دو سوم دیه را بپردازد.
حکم یاد شده در
قصاص اعضا نیز جارى است.
(۲) ابن بابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپافست قم (بیتا).
(۳) ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴ الف.
(۴) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش.
(۵) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴ ب.
(۶) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
(۷) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیحالبخاری، بیروت: دارالمعرفه، (بیتا).
(۸) ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۹) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۱۰) ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۱) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴)، چاپ افست بیروت، (بیتا).
(۱۲) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۱۳) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴) احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش).
(۱۵) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبدللطیف، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۶) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۱۷) عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال، (بیتا).
(۱۸) زمخشری، الکشاف.
(۱۹) محمد پادشاه بن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۰) طباطبائی، المیزان فی تفسیر
القرآن.
(۲۱) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر
القرآن.
(۲۲) طبری، جامع البیان.
(۲۳) محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
(۲۴) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر
القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بیتا).
(۲۵) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ
القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
(۲۶) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم (بیتا).
(۲۶) علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمد جواد حسینی جلالی، قم ۱۳۸۰ ش.
(۲۷) محمد بن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۲۸) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره (بیتا)، چاپ افست تهران (بیتا).
(۲۹) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام
القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۰) کلینی، اصول کافی.
(۳۱) محمد صالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۲) مجلسی، بحارالانوار.
(۳۳) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بیتا).
(۳۴) مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۳۵) محمد بن محمد مفید، الافصاح فی الامامة، قم ۱۴۱۳.
(۳۶) احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح جلالالدین سیوطی و حاشیة نورالدین بن عبدالهادی سندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۷) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جماعت»، شماره۴۸۱۰. •
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد۳، صفحه۱۰۱-۱۰۲. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی