جاهلیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاهلیت سنتهای غیر الهی پیش از
اسلام در
حجاز بوده است. دیدگاهها و نظرات مختلفی درباره مفهوم جاهلیت مطرح شده که بیان میکند جاهلیت در زمینههای اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی در تقابل با اسلام است؛ اما با توجه به مستندات تاریخی میتوان ادعا کرد که مفهوم حقیقی جاهلیت که از تقابل با اسلام به دست میآید، به سنتهای نهاده شده و غیرالهی پیش از نزول
وحی اطلاق میگردد. از این واژه در
قرآن با تعابیر مختلفی در نکوهش جاهلیت استفاده شده است. در آئین جاهلیت
بتپرستی رواج داشت؛ اما با گسترش تدریجی اسلام، سنتهای غیر الهی و آئین جاهلیت و بتپرستی پایان یافت. عقاید و سنتهای جاهلی مختلفی بین عرب مرسوم بوده از جمله: ثبت نام روزها و ماهها، انجام
نسیء، سنتهای ویژه در موسم
حج، نوحه خواندن بر مرده، طعن زدن در نسب، حلال شمردن مردار، برتری فرزند پسر بر دختر، فرندخواندگی، رواج
زنا،
ظهار، روشهای مختلف ازدواج. در موضوع حج، قبایل عرب چند سنت و آیین متفاوت داشتند. پارهای از این آیینها که در دین ابراهیم (علیهالسّلام) ریشه داشت، به تایید و امضای اسلام رسید؛ اما بسیاری از این سنتها که خاستگاه غیر الهی داشت، در حج آخر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منسوخ شد.
«جاهلیت» از ریشه «ج ـ ه ـ ل» به معنای نادانی، خشونت، و
تکبر همراه عصبیت
در تضاد با
علم یا
حِلم است.
بر این پایه، گفتهاند که مردم عرب پیش از اسلام در ناآگاهی و غرور و خشونت غوطهور بودند. با ظهور اسلام، این وضع دگرگون شد و بردباری و خردمندی و
حکمت جای آن را گرفت.
ساختار قبیلهای شکل یافته بر پایه روابط خونی، تغییر یافت و جای آن را
توحید و برادری ایمانی گرفت.
مدافعان این تحلیل، نشانهای از آن را در برخی اشعار پیش از اسلام یافته و با استناد به آن، کاربردهای قرآنی «الجاهلیه» را تبیین نمودهاند.
دانشنامهها و دائرة المعارفهای معاصر همین دیدگاه را پی گرفته و با استخراج معنای جاهلیت از ریشه جهل، به تفسیر و تحلیل آن پرداختهاند.
دیدگاهها و نظرات مختلفی درباره مفهوم جاهلیت مطرح شده است که در زیر به آنها اشاره میکنیم:
ایزوتسو بیش از دیگران، در دو کتاب
خدا و انسان در قرآن و
مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن کوشیده است تا ساختار اخلاقی جاهلیت را در تقابل با
اخلاق اسلامی نشان دهد.
گلدزیهر نیز بر آن است که عرب جنوب (
یمن) به اخلاقیات و دین گرایش داشتند؛ اما دیگر عربها، در بدویت و جهالت به سر میبردند و وضعیتی «پیش از دینی» داشتند.
در تحلیلی مشابه، جاهلیت را به وضعیت کوچروی در برابر و نابرخورداری از تمدن و پرستش بتها تفسیر کردهاند.
بر این دیدگاه مشهور که جاهلیت را دارای مفهومی اخلاقی میداند، ایرادهایی برشمردهاند:
۱- یکی آنکه با اسناد و روایات همخوانی ندارد؛ زیرا در منابع اسلامی، مفهوم جاهلیت آشکارا بیان نشده است. از این رو، بازگرداندن آن به ریشه لغوی جهل، به شواهد و مدارک نیاز دارد. در دوران معاصر که تطبیق دادن اسلام با علم و عقلانی دانستن معارف اسلامی در نوشتارهای نواندیشان دینی، گسترش یافته، این گرایش که رویارویی اسلام و جاهلیت را به تقابل عقلانیت و جهالت تفسیر نمایند، افزایش یافته است. بنابراین، کاربرد قرآنی این واژه را بدون شواهد نمیتوان به معنای مشهور و رایج امروز بازگرداند.
۲- از سوی دیگر، شاهدی برای تقابل میان جاهلیت و عقلانیت در عصر قرآن، در دست نیست. اشکال دیگر آن است که استناد به اشعار پیش از اسلام در این زمینه سزاوار نیست؛ زیرا افزون بر اینکه بر مقصود دلالت ندارد، در قدمت این شعرها تردید نموده و آنها را سروده سدههای دوم ق و سوم ق دانستهاند.
۳- دیگر آنکه نمیتوان توضیحی سودمند درباره مفاهیم اخلاقی اسلام در برابر اخلاق جاهلی به دست داد و بازگرداندن مفاهیم قرآنی ایمان و کفر و شرک به عقیده و باور، پذیرفتنیتر از آن است که آنها را تنها به جنبه اخلاقی فرو بکاهیم. وانگهی در دوره پیش از اسلام، ارزشهایی همچون سخاوت، مهماننوازی، جوانمردی و شجاعت در رفتار اجتماعی مردم عرب جریان داشته و به آسانی نمیتوان گفت که مشکل اصلی آن دوره، نابسامانیهای اخلاقی بوده و اسلام با هدف دگرگونی آن ظهور کرده است. در قلمرو دانش نیز مردم عرب از آگاهی و دانش تجربی ارزندهای در نجوم و هیئت، پزشکی و درمان، نسب و قیافهشناسی، جانورشناسی، شعر و ادبیات، معاملات و تجارت، و صنعت و کشاورزی برخوردار بودهاند.
محمد قطب، عنوان جاهلیت را برای انسان مدرن و جوامع اروپایی فرو رفته در فردگرایی افراطی و
فساد و
فحشا به کار برد؛ با این توضیح که جاهلیت با تمدن، ترقی، توسعه دانشها، و زمانه خاص ارتباط ندارد، بلکه «حالتی نفسانی» است که هدایت الهی را پس میراند و گمراهی را برمیگزیند.
این بیان اندکی به معنای خاص جاهلیت نزدیک میشود؛ اما با این ایراد مواجه است که آن را به «وضع نفسانی» فرد باز میگرداند.
با تکیه بر شواهد و مدارک میتوان گفت که واژه جاهلیت، اطلاقی خاصتر دارد که از تقابل آن با اصطلاح «اسلام» روشن میگردد.
اسلام به معنای تسلیم شدن است؛ اما در اصطلاح، به
احکام و
شریعت الهی شکل گرفته در قالب دین اشاره دارد. واژه جاهلیت نیز بر سنتهای نهاده شده پیش از نزول وحی اطلاق میگردد. بنابراین، تقابل جاهلیت و اسلام از نوع رویارویی دو سنت و شریعت است که یکی دارای خاستگاه وحیانی است و دیگری در سنت نیاکان ریشه دارد. بر این اساس، میتوان ادعا کرد که مفهوم حقیقی جاهلیت در برابر وحیانیت قرار دارد. شواهد این دیدگاه، افزون بر تقابل جاهلیت و اسلام،
آن است که قریش عنوان «صابی» به معنای خارج شونده از چیزی را به سبب خروج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دین جاهلیت، بر وی اطلاق میکردند.
نیز تعابیر «دین الجاهلیه»،
«ملة الجاهلیه»،
«شریعة الجاهلیه»
و «احکام الجاهلیه»
در برابر دین و احکام اسلام نهاده شدهاند.
منابع، دین جاهلیت را با چنین ویژگیهایی یاد میکنند: پرستش بتها،
شرک و کفر، و داشتن شریعت غیر الهی.
نیز احکام جاهلیت را از این دست میشمارند:
ربا،
سوگند خوردن به بتها و بتخانهها،
قمار و بادهنوشی و زنا، ازدواج همزمان با دو خواهر، ازدواج با همسر پدر، و ارث نبردن کودکان
و زنان.
قرآن در اشاره به باورها و سنتهای جاهلی، تعبیر «
دین» در
سوره کافرون را به کار برده است.
گاه در اشاره به آیین جاهلیت از عنوان «دین قریش» استفاده شده است.
از شواهدی دیگر نیز در این زمینه میتوان یاد کرد؛ از جمله: اسلام احکام و سنن جاهلیت را نسخ کرد
یا از میان برد
؛
مُخَضرم را کسی دانستهاند که از کفر جدا شده و به اسلام پیوسته باشد
؛ کسانی نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میآمدند و میخواستند از جاهلیت خارج شوند و به اسلام وارد گردند.
لقب جاهلی یا عبارت «ادرک الجاهلیة»
برای اشاره به فردی که در نظام آیینی جاهلیت میزیست یا عناوین برخی کتابها همچون
مَا کَانَت الْجَاهِلِیَّة تَفْعَلهُ و َوَافَقَ حکم الْاِسْلَام و
المسائل التی خالف فیها رسول الله اهلَ الجاهلیه نیز نشان میدهند که جاهلیت در مفهوم شریعت و سنن غیرالهی به کار رفته است. آیین جاهلیت بر دو پایه افترا بستن به خدا و پیروی از نیاکان قرار دارد. در بسیاری از آیات قرآن
رفتارهایی همچون ترس از تنگی رزق و روزی، شرک، پرستش بتها، انکار
معاد، و
تفاخر به نیاکان
به
مشرکان و
کافران نسبت داده شده است.
از همین روی، گاه سنتهای جاهلیت را به عنوان بدعتهایی در دین ابراهیم (علیهالسّلام) خواندهاند.
گسترش تدریجی اسلام، نقطه پایان رواج سنتهای غیر الهی در
جزیرة العرب بود. در دوران دعوت مکی، در تمایز نهادن میان اسلام و جاهلیت، سیاست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رعایت اصل «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِین»
بود؛ اما به تدریج با گسترش نفوذ اسلام، در اشعار تبلیغی مسلمانان، به اراده الهی برای پیروزی نهایی اسلام اشاره میشد.
فتح مکه موعد پایان یافتن آیین جاهلیت بود؛ زیرا پیامبر نسخ آیینها و سنتهای جاهلی را اعلام کرد.
جاهلیت به این مفهوم، با دیدگاه نخست که جاهلیت را به معنای جهل میداند، سازگاری دارد و شامل آن است؛ زیرا بخشی از سنتهای جاهلی همان اخلاق ناپسند دوران جاهلیت است که در سنت نیاکان ریشه داشت و اسلام با آن مقابله کرد. واژه جاهلیت یک کاربرد فراگیر دیگر نیز دارد. این کاربرد به پیروی از واژه اسلام، در اشاره به دوره و سلسله زمانی رواجی یافت
که با تعابیر «فی الجاهلیه»،
«زمن الجاهلیه»
و «عصر الجاهلیه»
بیان شده است. تعبیر قرآنی «الجاهلیة الاولی» که به دوره پیش از اسلام تفسیر شده،
در شکل دادن به این مفهوم تاریخی بیتاثیر نبوده است.
از جمله، عبارت «جاهلیت یا اسلام، کدام را بر میگزینی؟» برای سنجش شاعران دو دوره جاهلیت و اسلامی به کار میرفت.
در تعیین آغاز دوره جاهلیت، اختلاف ورزیدهاند. زمانهای مختلف از دوره
آدم (علیهالسّلام) تا
نوح (علیهالسّلام)،
عصر نوح (علیهالسّلام) تا ظهور
موسی (علیهالسّلام)، یا نبوت
عیسی (علیهالسّلام) تا عصر اسلام را دوران جاهلی خواندهاند. معمولاً پایان آن را
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برخی نیز فتح مکه میدانند.
محققانی چون
جواد علی،
هاشم یحیی الملاح و
برهانالدین دلو که درباره دوره پیش از اسلام پژوهش نمودهاند، در عناوین آثارشان کلمه جاهلیت را به کار نبردهاند.
در قرآن تعابیر «ظنَّ الجاهلیة»،
«حُکمَ الجاهلیة»،
«تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الاولَی»
و «حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ»
در نکوهش جاهلیت به کار رفته است.
بر پایه آیه ۱۵۴
سوره آل عمران در
غزوه بدر، کسانی به وعده یاری
خداوند و پیروزی گمان نیک نداشتند و در درون خود نوعی کفر و تکذیب دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
یعنی «گمانورزی جاهلیت» را نهان میکردند.
در پیوند با گزارشهای تاریخی که عرب جاهلی، الله را فقط آفریننده میدانست و او را در زندگی دارای نقش دیگری نمیشمرد،
این آیه معنای «ظن جاهلیت» به عنوان بخشی از دین جاهلی را روشن میکند.
در آیه ۳۳
سوره احزاب از زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواسته شده تا در خانههای خود بمانند و از نشان دادن زیباییهای خویش به دیگران که خودنمایی جاهلیت نخستین است، خودداری کنند. برخی گفتهاند که موضوع این آیه، کیفیت پوشش زنان نیست؛ بلکه درباره زنانی است که زیورهایی را بر خود بسته، در راه رفتن، برای مردان نمایان میکردند.
در گزارشی، جاهلیت نخستین را زمانی میان مسیح (علیهالسّلام) تا بعثت نبوی دانستهاند.
مشابه این مفهوم در متون سیره با تعبیر «زیّ الجاهلیه» کاربرد داشته است.
آیه ۲۶
سوره فتح پافشاری قریش بر حذف «الرحیم» و عنوان «رسول الله» از پیماننامه
صلح حدیبیه را حمیّت جاهلیت خوانده است.
بر اساس گزارشی دیگر، قریش که خود را متولی امور
مکه میدانست، حضور مقتدرانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مراسم حج را نشانه ضعف و ننگ خود میشمرد.
قرآن این باور آنها را که سنتی نیاکانی بود، نکوهش کرد.
در تفسیر آیه ۴۵
سوره مائده گفتهاند که مردم عرب در
قصاص به جای یک نفر، جان دو تن یا به جای یک چشم، دو چشم را میگرفتند.
قرآن این «حکم جاهلیت» را بد شمرده و از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواسته است تا وحی و «حکم الله» را معیار رفتار قرار دهد. شان نزولها نیز به این رویارویی داوری جاهلی و داوری وحیانی اشاره دارند.
استناد به این آیه در بیان تقابل احکام جاهلیت و اسلام، در رخدادهای پس از
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مانند دفاع
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از حق
ارث خود به چشم میخورد.
سواد و نوشتن در میان عرب رواج نداشت
و تنها ابزار انتقال دانش و تجربه، از بر کردن و خطابه و شعر بود
؛ اما نام برخی
سنتها و عقاید مرسوم جاهلی در منابع آمده است.
عرب جاهلی به زمان و فصول توجه ویژه داشت و پیوند مکان و زمان نزد آنها موجب پیدایش سنتهایی شد.
آنها در ثبت نام روزها و ماهها دقت میکردند.
یکی از سنتهای جاهلیت، انجام نسیء و به تاخیر انداختن ماههای حج به سبب وجود کبیسه هر ساله بود.
به گزارش
ابوریحان بیرونی، دگرگونی و ایجاد تناسب میان ماههای حج با کالاهای فصلی، سبب نسیء بوده؛ زیرا میخواستند حج در فصل پرمحصول برگزار شود.
آنها دو سال در ماه
ذیقعده و دو سال پیاپی در ماه
ذیحجه حج میگزاردند.
برخی برآنند که موسم حج در فصلی ثابت برگزار میشد و از نظام سال شمسی پیروی میکرد؛ اما چون مردم عرب تابع گاهشماری قمری بودند، وجود این دو نظام گاهشماری، موجب اختلاف میشد. از این رو، با ایجاد نسیء، نسبت میان ثابت و متغیر را حل میکردند.
موسم حج برای مردم
قریش و دارندگان کالا، فصلی تجاری بود؛ به ویژه که اختلاف دو قرنه
ایران و
روم باعث تعطیلی یا کم رونقی بازرگانی میان
شام و
هند به سوی ایران و
خراسان شده و زمینه رونق بازرگانی را در شبه جزیره عربستان فراهم ساخته بود.
دو کاروان زمستانه و تابستانه که
هاشم بن عبدمناف برنهاده بود، بازرگانی میان شبه جزیره به سوی یمن و شام را رونق بخشیده بود.
چهرههایی سرشناس مانند
ابوسفیان صخر بن حرب نیز در رشد بازرگانی مکیان نقشی بسزا داشتند.
از سوی دیگر، مکه محل تقاطع راه کاروانهای تجاری یمن به سوی
سوریه و
فلسطین و
عراق و
مصر و نیز راه تجاری با شرق
آفریقا بود. موسم حج و رعایت حرمت
ماههای حرام،
سبب برقراری آرامش و امنیت میشد و از این رو، بازارهای معروف
عکاظ و
ذی مجاز رونقی ویژه مییافتند. نیز برای برآوردن نیازمندیهای حاجیان، نهادهای خدماتی مانند
رِفادت و
سقایت را پدید آورده بودند.
در برخی از این بازارها، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حجگزاران را به اسلام دعوت میکرد.
عرب جاهلی در
مالیات رسمی ویژه داشت و به آن پایبند بود.
فعالیت بازارهای محلی و موسمی، زمینه رونق صنایع را در مکه و
مدینه فراهم ساخته بود.
اسلحهسازی، آهنگری، صیقل دادن شمشیر، و ساخت زیورآلات در حجاز رواج و اهمیت داشت.
بازمانده اصطلاحات مربوط به مناصب، نظام اجتماعی، تجارت و معاهدات مانند
اَشناق (دیات)،
رِفادت (پذیرایی از حاجیان)، سقایت،
ندوه،
حُمس،
حِلف المُطَیبین،
حِلف الفُضول، و
اَحابیش، نمایی از سنتهای آن عصر را به ما نشان میدهد.
در موضوع حج، قبایل عرب چند سنت و آیین متفاوت داشتند. آیین حُمس را قریش برنهاده بود و همه قبایل آن را لازم میشمردند. [حله (رسم جاهلی)|آیین حِله]] به رفتار و رسوم مردم بیرون از حرم اطلاق میگردید. اینان ناچار بودند سنت مکیان را در خوراک و پوشاک و مسکن بپذیرند.
عریان طواف کردن، شیوه برخی از همین حلهایها بود که گاه در مکه
لباس احرام مخصوص حُمسی نمییافتند.
اینکه اهل حرم، اهل حل و قبایل بیرون از حرم را به رعایت سنتهای خود وامیداشتند، به سبب مجبور ساختن آنها برای خرید کالای مکیان بود.
بسیاری از قبایل،
تَلبیهای ویژه برای خود برنهاده، آن را در موسم حج اجرا میکردند.
پارهای از این آیینها که در دین ابراهیم (علیهالسّلام)ریشه داشت، به تایید و امضای اسلام رسید.
بسیاری از این سنتها که خاستگاه غیر الهی داشت، در حج آخر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منسوخ شد. در
حجة الوداع، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان داد که هیچکس در حال شرک حج نگزارد و عریان
طواف ننماید. نیز با نسخ نسیء، دَوَرانی بودن ماهها را اعلام کرد.
بر پایه برخی گزارشها، نوحه خواندن بر مرده، طعن زدن در نسب، و
استسقاء به یاری کواکب از سنن جاهلی بوده است.
سنت جاهلی دیگر، طواف پیرامون
مروه و صفا به سبب نصب دو
بت در آنجا بود.
با تخریب این بتها، تنها اصل سعی و طواف پیرامون صفا و مروه در اسلام حفظ شد.
گفته میشود که در روزگار جاهلیت، مردار را
حلال میدانستند
و افزون بر اینکه
ذبح را برای غیر خدا انجام میدادند،
خون حیوان ذبح شده را بر سنگها و انصابی که پیرامون کعبه نهاده بودند، میریختند و خون و گوشت آن را وسیله
تقرب به بتها میشمردند.
نیز
نماز آنها در
مسجدالحرام، سوت زدن و کف زدن بود.
قریش برای پوشاندن
کعبه و ساخت پرده مرغوب و مناسب، از قبایل پیرامون مکه کمک گرفت و هزینه این کار را به شکل نوعی مالیات از همه آنها دریافت نمود تا اینکه
ابوربیعة بن مغیره تعهد کرد یک سال در میان، پرده را آماده سازد و یک سال در میان، خود قریش عهدهدار تهیه پرده شد.
در حوزه خانواده و اجتماع، همواره تبعیض و نابرابری برقرار بود؛ زیرا سنتهای قومی و نیاکانی معیار اصلی روابط به شمار میرفت. مردم روزگار جاهلیت فرزند پسر را بر دختر ترجیح میدادند؛ زیرا دختر را مایه ننگ میدانستند. در منابع متقدم، کسانی را نام بردهاند که چهار تن از دخترانشان را زنده به گور کردند.
سنت فرزندخواندگی نیز در جاهلیت رواج داشت.
پدر بر همه امور خانه سلطه داشت و ارث بردن فقط حق مرد بود و زنان و کودکان از ارث محروم میشدند.
پس از مرگ پدر، فرزندش میتوانست با زن او ازدواج کند.
روشهای گوناگون ازدواج در میان عرب روزگار جاهلیت رواج داشت که در بیشتر آنها نابرابری و ستم و زورگویی حاکم بود.
از گزارشها برمیآید که زنا در میان آنها رواج داشت و البته همواره کسانی با این ناهنجاری اجتماعی مبارزه میکردند.
ظِهار نیز سنتی شناخته شده بود که در حکم
طلاق شمرده میشد.
طلاق حدود مشخص نداشت و تابع دلخواه مرد بود.
اسلام با این سنن جاهلیت مبارزه کرد و برای زنان حقوق مختلف مانند حق ارث را تشریع نمود.
عرب جاهلی تنها به قوم و قبیلهاش که همه چیز خود را از آن کسب میکرد، متعهد بود. بخش عمده ادبیات عرب جاهلی یا «ایام العرب» به حماسهسرایی و خاطرهگویی درباره جنگهای قبیلهای اختصاص دارد.
آنان بسیاری از معاهدات را با روشن کردن آتش و کنار آن میبستند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نظام مؤاخات را جایگزین روابط قبیلهای مبتنی بر خون و نژاد کرد
؛ اما گاه که میان
مهاجران و
انصار کدورتی رخ مینمود، انتقامگیری به سبک جاهلیت اتفاق میافتاد.
بتی که دارای پیکری از چوب و فلز و به شکل انسان یا حیوان بود،
وَثَن خوانده میشد و اگر پیکر نداشت،
صَنَم نامیده میشد.
مردم عرب جاهلی بتهایی معروف را میپرستیدند؛ همچون:
هُبَل،
لات،
عُزّی،
وَدّ،
سُواع،
نَسْر و
یَعوق که همگی مجسمههایی از جنس سنگ بودند.
در این آیات: «اَفَرَاَیْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّی• وَ مَنَاةَ الثَّالِثَةَ الاُخْرَی»
و «... وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُوَاعًا وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْـراً»
نام بیشتر آنها آمده است.
هر یک از قبایل عرب جاهلی به پرستش یکی از اجرام آسمانی گرایش داشت. از جمله،
حِمیر،
کنانه،
لَخم،
طی و
اسد به ترتیب
آفتاب،
ماه،
مشتری،
سهیل و
عطارد را میپرستیدند.
باور به نیروهای غیبی جلوهگر در جانوران، گیاهان و حتی
جمادات نیز رواج داشت.
تقدیس درختان و اهدای هدیه به آنها از دیگر باورهای جاهلی بود.
آنها
جن و ارواح ناشناخته را عامل شرور و بیماریها میشمردند.
در قرآن کریم از بتپرستی
قوم نوح،
قوم عاد،
ثمود که ۷۰ بت داشتند و میان مدینه و شام ساکن بودند،
اصحاب مدین،
اهل سبا،
اصحاب القریه،
و مردم زمان
لوط و
یونس در دوران جاهلیت سخن رفته است.
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) نخستین بار در دوران جاهلیت در جزیرة العرب از خدای یگانه و طرد بتپرستی سخن گفت.
مردم عرب جزیرة العرب به رغم حضور دین ابراهیم (علیهالسّلام) و بنای کعبه، به تدریج به شرک گراییدند و پرستش بتها را وسیله تقرب به خدا شمردند.
گزارش
ابن کلبی (م،
۲۰۴ق) نشان میدهد که کسانی هنگام ترک حرم مکی قطعه سنگی را با خود برده، در زیستگاه جدید مینهادند و گرد آن طواف میکردند.
اما از بیشتر گزارشها بر میآید که نخستین بار
عمرو بن لُحَی خزاعی، سرپرست مکه، در پی بازگشت از سفر شام، سنگهایی بارانزا را همراه خود آورد که به تدریج به بتهایی پیرامون کعبه که مورد تکریم مردم بود، تبدیل شدند.
در گزارش دیگر آمده که عمرو بن لحی به سفارش یکی از جنیان به
جدّه رفت و پنج بت قوم نوح را یافت و به مکه آورد.
همچنین
معبد منات در
قُدَید، میان مکه و مدینه، را به وی نسبت دادهاند.
عرب روزگار جاهلیت، معابدی برای این بتها میساخت.
بیت به معنای معبد، محل پرستش بتها بود و معابدی که برای مقابله با بیت الله الحرام ساخته میشدند،
طاغوت نام داشتند.
کعبات یا ذوالکعبات محل عبادت ربیعه بود که پیرامون آن طواف میکردند. گفتهاند نام کعبه پس از اسلام به بیت الله الحرام اختصاص یافت.
عرب جاهلی برخی فرزندان خود را عبدالکعبه نام مینهادند.
مردم روزگار جاهلیت، در موسم سالانه به زیارت بتها میرفتند و با
قربانی و نذر در برابر آنها کرنش میکردند و فرو فرستادن باران و پیروزی بر دشمنان و اجابت دعاها و شفای بیماران را درخواست مینمودند.
گزارش شده که در فتح مکه، پیامبر ۳۶۰ بت نصب شده در کعبه را نابود کرد.
بتپرستی در جزیرة العرب فراگیر بود. از این رو، کسانی که بتپرستی را وانهاده، یگانهپرستی پیشه میکردند، شهرت مییافتند و نامشان در تاریخ ثبت میشد.
کسانی هم به آیین ابراهیم پایبند بودند و به توحید باور داشتند و با انجام دادن روزه، به شیوه
حنفاء زندگی میکردند.
حنفاء افزون بر اهتمام به مناسک حج، پارهای از سنتهای ابراهیمی را پاس میداشتند.
در میان سرشناسان روزگار جاهلیت،
عبدالمطلب را از کسانی شمردهاند که از
اِستِقسام اَزلام و پرستش بتها دوری کردند و به دین ابراهیم باور داشتند.
درباره امضایی بودن پارهای از سنتهای جاهلی در دین اسلام، گفتهاند که این سنتها دارای خاستگاه وحیانی و پیشینه در دین ابراهیم بودهاند.
(۱) آثار ابن بادیس، عبدالحمید بن بادیس الصنهاجی (م،۱۳۵۹ق)، به کوشش عمار طالبی، مکتبة الشرکة الجزائریه، ۱۳۸۸ق.
(۲) الآثار الباقیه، ابوریحان بیرونی (م،۴۴۰ق)، تهران، میراث مکتوب، ۱۴۲۲ق.
(۳) ابهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، محمد جمیل حمود، بیروت، اعلمی، ۱۴۲۳ق.
(۴) اثارة الترغیب، محمد بن اسحق الخوارزمی (م،۸۲۷ق)، به کوشش الذهبی، مکه، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۸ق.
(۵) احقاق الحق، نورالله الحسینی الشوشتری (م،۱۰۱۹ق)، تعلیق: شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق.
(۶) احکام القرآن، ابن العربی (م،۵۴۳ق).
(۷) احکام القرآن، کیالهراسی (م،۵۰۴ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
(۸) اخبار النساء، عبدالرحمن الجوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش نزار رضا، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ۱۹۸۲م.
(۹) اخبار مکه، الازرقی (م،۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) اخبار مکه، الفاکهی (م،۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
(۱۱) الادارة فی عصر الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، احمد عجاج کرمی، القاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق.
(۱۲) الادب الجاهلی فی آثار الدارسین، عفیف عبدالرحمن، دار الفکر، ۱۹۸۷م.
(۱۳) الازمنة و الامکنه، احمد المرزوقی (م،۴۲۱ق)، به کوشش المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۱۴) الازمنة و تلبیة الجاهلیه، محمد بن المستنیر قطرب (م،۲۰۶ق)، به کوشش حاتم الضامن، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۱۵) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۱۶) الاستغاثه، ابوالقاسم الکوفی (م،۳۵۲ق)، تهران، اعلمی، ۱۳۷۳ش.
(۱۷) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۱۸) اسد الغابه، علی ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۱۹) اصلاح المنطق، ابن السکیت (م،۲۴۴ق)، به کوشش احمد شاکر و عبدالسلام، قاهره، دار المعارف، ۱۹۴۹م.
(۲۰) الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام بن محمد کلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
(۲۱) اضواء البیان، محمد امین الشنقیطی (م،۱۳۹۳ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۲) الاعتصام، الشاطبی (م،۷۹۰ق)، بیروت، دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع، ۱۴۲۹ق.
(۲۳) اعلام النبوه، ابن ابیحاتم (م،۳۲۷ق)، به کوشش صلاح الصاوی و اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۴) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البيت، ۱۴۱۷ق.
(۲۵) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م،۳۵۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، سلیمان بن موسی الحمیری (م،۶۳۴ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۲۷) الامالی، عبدالرحمن الزجاجی (م،۳۳۷ق)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الجیل، ۱۴۰۷ق.
(۲۸) امتاع الاسماع، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۲۹) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۳۰) الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، السبحانی، قم، مؤسسه امام صادق (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ۱۳۸۱ش.
(۳۱) الاوائل، ابوهلال العسکری (م،۳۹۵ق)، طنطا، دار البشیر، ۱۴۰۸ق.
(۳۲) ایسر التفاسیر، جابر الجزائری، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، ۱۴۲۴ق.
(۳۳) الایضاح، الفضل بن شاذان (م،۲۶۰ق)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۴) البحر الزخار (مسند البزار)، احمد البزار (م،۲۹۲ق)، به کوشش زین الله و عادل بن سعد، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، ۲۰۰۹م.
(۳۵) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م،۷۵۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۳۶) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، دار الفكر.
(۳۷) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م،۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۳۸) تاریخ تحقیقی اسلام، محمدهادی یوسفی غروی، ترجمه: حسین علی عربی، قم، مؤسسه امام خمینی۱، ۱۳۸۳ش.
(۳۹) تاریخ العرب القدیم، توفیق برو، دار الفکر، ۱۴۲۲ق.
(۴۰) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۴۱) تاویل الدعائم، النعمان المغربی (م،۳۶۳ق)، قاهره، دار المعارف.
(۴۲) التبیان، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۳) تجارب الامم، ابوعلی مسکویه (م،۴۲۱ق)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
(۴۴) تصحیفات المحدثین، حسن بن عبدالله العسکری (م،۳۸۲ق)، القاهره، المطبعة العربیة الحدیثه، ۱۴۰۲ق.
(۴۵) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م،۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۴۶) تفسیر المراغی، المراغی (م،۱۳۷۱ق)، دار احياء التراث العربی.
(۴۷) تفسیر سورآبادی، عتیق نیشابوری (م،۴۹۴ق)، به کوشش سیرجانی، تهران، نشر نو، ۱۳۸۱ش.
(۴۸) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۴۹) التلخیص فی معرفة الاسماء و الاشیاء، ابوهلال العسکری (م،۳۹۵ق)، به کوشش عزه حسن، دمشق، دار طلاس، ۱۹۹۶م.
(۵۰) التنبیه و الاشراف، المسعودی (م،۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب.
(۵۱) التوضیح الانور، خضر الرازی الجبلرودی (م. قرن۹ق)، به کوشش رجایی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۲۴ق.
(۵۲) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۵۳) جاهلیة القرن العشرین، محمد قطب، مکتبة وهیه، ۱۳۸۴ق.
(۵۴) جزیرة العرب قبل الاسلام، برهان الدین دلو، بیروت، دار الفارابی، ۱۹۸۹م.
(۵۵) جمهرة اللغه، ابن درید (م،۳۲۱ق)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۷م.
(۵۶) خدا و انسان در قرآن، توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه: آرام، تهران، سهامی، ۱۳۶۱ش.
(۵۷) دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش.
(۵۸) دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: شنتاوی و دیگران، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۳۳م.
(۵۹) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۶۰) دائرة المعارف جهان نوین اسلام، جان ال اسپوزیتو، ترجمه و تحقیق: طارمی و دیگران، تهران، نشر کتاب مرجع، ۱۳۸۸ش.
(۶۱) دائرة المعارف قرآن کریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
(۶۲) الدلائل فی غریب الحدیث، قاسم السرقسطی (م،۳۰۲ق)، به کوشش القناس، ریاض، عبیکان، ۱۴۲۲ق.
(۶۳) راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، آذرتاش آذرنوش، توس، ۱۳۸۸ش.
(۶۴) زاد المسیر، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
(۶۵) سبل الهدی، صالحی شامی (م،۹۴۲ق)، به کوشش شيخ عادلاحمد عبدالموجود و شيخ علیمحمد معوض.
(۶۶) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۸-۲۱۳ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۶۷) شرح الشفاء، قاضی عیاض (م،۵۴۴ق) و ملا علی قاری (م. ۱۰۱۴ق)، به کوشش عبدالله خلیلی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۶۸) شرح دیوان حسان بن ثابت الانصاری، عبدالرحمن البرقوقی، بیروت، دار الاندلس، ۱۹۸۰م.
(۶۹) شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید (م،۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۷۰) شیخ محمد بن عبدالوهاب و منهجه فی مباحث العقیده، آمنه محمد نصیر، بیروت، دار الشروق، ۱۴۰۳ق.
(۷۱) الصاحبی فی فقه اللغة العربیه، ابن فارس (م،۳۹۵ق)، محمد علی بیضون، ۱۴۱۸ق.
(۷۲) الصحاح، الجوهری (م،۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
(۷۳) العین، خلیل (م،۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۷۴) فقه النکاح و الفرائض، محمد عبداللطیف قندیل.
(۷۵) الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۷۶) کشف الارتیاب، سید محسن الامین (م،۱۳۷۱ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق.
(۷۷) لسان العرب، ابن منظور (م،۷۱۱ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
(۷۸) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۷۹) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۸۰) المراة العربیة فی جاهلیتها و اسلامها، عبدالله بن عفیفی الباجوری، مدینه، مکتبة الثقافه، ۱۳۵۰ق.
(۸۱) مروج الذهبف المسعودی (م،۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۸۲) المزهر فی علوم اللغهف السیوطی (م،۹۱۱ق)، به کوشش علی منصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۸۳) مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، رجب البرسی (م،۸۱۳ق)، به کوشش عاشوری، بیروت، اعلمی، ۱۴۲۲ق.
(۸۴) المصابیح، ابوالعباس احمد بن ابراهیم (م،۳۵۳ق)، به کوشش عبدالله حوثی، صنعاء، مؤسسة الامام زید بن علی، ۱۴۲۳ق.
(۸۵) المعارف، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۸۶) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م،۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
(۸۷) مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه: بدرهای، تهران، فرزان روز، ۱۳۷۸ش.
(۸۸) المفصل، جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۴ق.
(۸۹) مفید الانام و نور الظلام، عبدالله بن عبدالرحمن النجدی، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۸۹ق.
(۹۰) من احکام الفقه الاسلامی، عبدالله بن جارالله آل جارالله، مدینه، الجامعة الاسلامیه، ۱۴۰۹ق.
(۹۱) الوافی بالوفیاتف الصفدی (م،۷۶۴ق)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۹۲) الهدی الی دین المصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، البلاغی (م،۱۳۵۲ق)، بیروت، الاعلمی، ۱۴۰۵ق.
•
علی احمدی میرآقا، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "جاهلیت"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۵/۰۷.