جغرافیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جغرافیا: مباحث مربوط به جغرافیای طبیعی و انسانی در قرآن می باشد.
جغرافیا (Geography) واژهای عربی شده از اصلی یونانی است.
این دانش به مطالعه سطح
زمین و پدیدهها و ویژگیهای زیستی و طبیعی آن میپردازد. وظیفه
جغرافیدانان در گذشته تنها به
نقشه نگاری و بررسی نام
اماکن محدود میشد که به تدریج گسترش یافته است و اکنون افزون بر
مطالعه و بررسی نحوه توزیع مکانی
پدیدهها و جریانهای طبیعی، به بررسی توزیع اجتماعات انسانی و اثرگذاری متقابل
طبیعت و
انسان میپردازد، از این رو جغرافیا را میتوان به دو بخش عمده
جغرافیای طبیعی و
جغرافیای انسانی قسمت کرد.
در گزارشهای قرآنی از ذکر صریح اطلاعات جغرافیایی پرهیز شده است؛ هرچند اطلاعاتی کلی از بسیاری از آیات استفاده میشود؛ مثلاً آنجا که در
مناجات ابراهیم علیه
السّلام با
خدا به خشک و بی گیاه بودن
مکه اشاره میشود
همچنین با اشاره به
زیارتگاه کعبه با عنوان «
المسجدالحرام »
سخن میگوید و در جایی دیگر آن را «
اُمّ القُری » میخواند و سرانجام در آیه ۲۴
فتح از نام مکّه
و در آیه ۹۶
آل عمران از نام
بکّه برای آن استفاده میکند. اشارات جغرافیایی
قرآن به شهر مکه محدود نیست و به اطلاعات دیگری درباره آبادانی و عمران مناطقی در گذشته یا کارکرد زیارتی برخی شهرها (
مسجدالاقصی )
اشاره شده است؛ لیکن سیاق کلی آیات قرآن به ویژه در دورههای آغازین
وحی ، خودداری از بیان اطلاعات جغرافیایی بوده است. به نظر میرسد این حقیقت ناشی از نگاه متفاوت قرآن به مکانهای اجتماعات است که کمتر به عنوان زمینهای برای تعاملات انسانی به کار گرفته شده است، بلکه بیشتر از نقطه نظر
آخرت شناسی و بیان
قدرت خداوند و پیروزی
توحید بر شرک به آنها توجه شده است، حتی در قرآن تصریح میشود که اگر ساکنان مناطق گوناگون
ایمان بیاورند و
تقوا پیشه کنند،
برکات آسمان و
زمین بر آنها گشوده خواهد شد.
از سوی دیگر شهرهای فراوانی بدون ذکر نام
مثال زده میشوند که شهروندان آنها به سبب
ظلم و شرک، به
بلاهایی مانند
سیل ،
زلزله ،
بادهای سوزان و دیگر عذابهای الهی گرفتار میشوند.
بیانات قرآن در مورد مکانهای جغرافیایی در دوران
مدینه شکل ملموس تری مییابد و از شهرها و مناطق متفاوتی نام برده شده است. (
صفا و
مروه ، مدینه، مکه،
طائف ،
حنین ،
بدر ، مسجدالاقصی،
روم ،
طور سینا و...)
ارائه نقشه تاریخی ـ جغرافیایی مشخصی از تمام
شبه جزیره که محل ظهور
تمدن اسلامی بود، میتواند در فهم بهتر آیات قرآن و زمینههای نزولشان بسیار راهگشا باشد. شبه جزیره
عربستان ، گستره پهناور جغرافیای
نزول قرآن است و به طور دقیق تر،
حجاز به عنوان
سرزمین نزول قرآن تلقی میشود. حجاز، سرزمینی کوهستانی در ناحیه باختری شبه جزیره عربستان است که به سبب فاصله انداختن میان
نجد و
تهامه ، به این نام خوانده میشود.
در نگاهی دقیق تر، میتوان حجاز را از مرزهای عربستان و
اردن در شمال تا ارتفاعات عسیر در جنوب غربی وصف کرد که آن را از
یمن جدا میسازد. زمینهای پست
دریای سرخ که به تهامه شهرت دارند، در
غرب آن قرار گرفتهاند. حجاز از
شرق نیز به
فلات مرتفع و بیابانی نجد که بالای دشت ساحلی
خلیج فارس است، میپیوندد.
میزان بارندگی در حجاز اندک است و رود دائمی در آن وجود ندارد
؛ ولی در وادیهای آن پس از بارندگی سیل جاری میشود و باعث سرسبزی آنها میگردد، از این رو
کشاورزی محدودی در برخی مناطق آن به ویژه اطراف طائف و مدینه شکل گرفته بود.
حجاز را مى توان به سه بخش قسمت كرد:
منطقه کوهستانی که بیشترین باران را دارد
؛ دامنه غربی که دارای شیب تند و بستر تنگ و عمیق است و وادیهای شرقی که طولانی و دارای شیب ملایم هستند.
قسمتهای متفاوتی از دامنههای غربی به وسیله بارشهای نادر ولی پرقدرت فرسایش یافته و خاکی
حاصلخیز ایجاد کرده است؛ اما دامنههای شرقی کمتر
باران میخورند و
آبراههای خشکی (وادی) در آنها وجود دارند که نشانی بر جریانهای رودخانهای در گذشته هستند و همچنان وظیفه انتقال
آب باران به فلاتهای مجاور را دارند. مرغزارهای پراکندهای که از آبهای حاصل از بارشهای بهاری و جریانهای هدایت شده توسط وادیها، پدید آمدهاند، باعث پدید آمدن اجتماعات کشاورزی در منطقه حجاز، از جمله مدینه شدهاند
؛ همچنین میتوان به طائف در جنوب مکه اشاره کرد.
تصویری که از سرسبزی و زنده شدن زمین مرده بر اثر بارش باران در برخی آیات قرآن حکایت دارند، ظاهرا به همین اجتماعات انسانی اشاره میکنند
؛ اما مکه شهری تجاری ـ زیارتی بوده است و قرآن نیز به خشکی آب و هوای مکه و کمبود آب و
گیاه در آن اشاره میکند.
چندین مسیر تجاری از حجاز میگذرند و شهرهای مختلف را به هم مرتبط میسازند.
این امر موجب شهرت
بازرگانی مکه، مدینه، طائف و
جده شده بود.
قرآن نیز به سفرهای تجاری ساکنان مکه در
سوره قریش اشاره کرده است.
دریانوردی به
حبشه که شریک تجاری مکه ما قبل
اسلام بود و در زمان
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم به پناهگاه موقت گروهی از پیروان وی بدل شد، به آسانی از طریق بندرگاههای دریای سرخ، مانند
بندر جده و
الشعیبه (جنوب جده) امکانپذیر بود.
مکه اهمیت خود را مدیون روابط رعیتی خود با قدرتی عظیم نیست، چنان که این امر در مورد
حیره در نزدیکی مرز قلمرو
ساسانیان صادق بود یا مانند طائف و مدینه شهری آباد و زمینی حاصلخیز نبود. مکه سرزمینی خشک و برهوتی است که در درّهای به نام وادی یا
بطن مکه قرار دارد و دامنهها و کوههای صخرهای آن را احاطه کردهاند. همگرایی برخی از درههای کناری به نام
شِعْب در پایینترین قسمت خود،
بطحاء را ایجاد کرده است که استقرار و اسکان در آنجا صورت گرفته و مکانی است که هم اکنون، کعبه در آن واقع شده است.
مرغزار حاصلخیز طائف در همسایگی مکه بوده و به نظر میرسد رابطه تنگاتنگی با مکه داشته است. مفسران براساس روایتی تفسیری، عبارت «القَریَتَینِ» را در آیه ۳۱
زخرف اشاره به این دو شهر دانستهاند.
منابع آب بستگی به میزان آب چشمهها و مخازن آب دارد. میزان بارندگی در مکه کم و نامنظم است و گاهی به طور ناگهانی ممکن است بارندگی تند و شدیدی رخ دهد که موجب سرازیر شدن سیل به درههای مشرف به
حرم گردد. گزارشهای فراوانی از جاری شدن آب در حرم در منابع تاریخی قبل و بعد از
اسلام یافت میشوند،
حتی برای بسیاری از این سیلابها نامهایی انتخاب شدهاند. (مکه)
یثرب ، دیگر شهر مهم حجاز در ۲۷۵ مایلی شمال مکه و در ۱۰۰ مایلی دریای سرخ است.
اهمیت این شهر در جغرافیای نزول قرآن، به سبب نزول حجم وسیعی از آیات قرآن در آن است. تفاوت وضع جغرافیایی یثرب و همچنین تفاوت موقعیت اجتماعی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
وسلّم و
دین اسلام ، باعث تغییر نحوه بیان آیات در این شهر شد تا جایی که آیات قرآن را به
آیات مدنی و
مکی قسمت میکنند. این شهر پس از ورود پیامبر به آن،
مدینه النبی خوانده شده
و در قرآن تنها در آیه ۱۳
احزاب به نام اصلی اش خوانده شده است.
از ۱۴ باری که واژه مدینه در قرآن به کار رفته در ۴ آیه به شهری اشاره شده که عمدتا مسلمانان ساکن آن بودند و به
حوادث صدر اسلام اشاره دارد.
این شهر در قسمت جنوب شرقی و غرب توسط
سرزمین حرّه (جریانات گدازهای) احاطه گردیده است. چندین وادی دارای تعدادی
چاه و
چشمه از جنوب تا شمال این آبادی قرار داشتند. مدینه از مجموعه پراکندهای از خانهها تشکیل شده بود که توسط
نخلستانهای خرما و زمینهای کشاورزی احاطه شده و از حد یک آبادی رشد بیشتری پیدا کرده بود.
مهمترین ویژگی مدینه وجود
دژهای فراوانی بود که در
عصر جاهلی در مدینه ساخته شده بودند و به آطام شهرت داشتند و شهر را به پناهگاهی در زمان خطر تبدیل کرده بودند. ساکنان حجاز، در خانههایی یک یا دو طبقه و بزرگان و اشراف در حصون و آطامی سکونت داشتند که به نام آن بزرگان خوانده میشد.
آطام جمع اُطُم در
زبان عبری به معنای دیوارهای بدون پنجره و در عربی معادل ساختمانهای مرتفع و چهارگوشی است که در حجاز
قصر نامیده میشد
و چنانچه بنای مذکور وسیع و دارای خدم و حشم بود، به آن
حصن میگفتند.
گزارشهای تاریخی حاکی از کثرت
حصون و
آطام در یثرب و سایر مناطق
یهودی نشین حجازند. به گفته مورخان، شمار آطام
یهودیان یثرب تا پیش از
هجرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
وسلّم به این سرزمین، بالغ بر ۵۹ و آطام
اوس و
خزرج ۱۳ بنا بود.
به طور کلی محققان در وصف مساکن یثرب با تاکید بر اینکه یثرب تنها مجموعهای از آطام، حصون، خانهها و کوخهای پراکنده و محصور شده با
باغها و
بستانها بود،
معماری این سرزمین را مشابه معماری حیره دانستهاند.
در زمانهای گذشته، ساکنان اولیه این شهر بعد از
عمالقه ، خاندانهای یهودی بودند و در زمان
مهاجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم و یارانش از مکه به این شهر، هنوز سه خاندان به نامهای
بنی نضیر ،
بنی قینقاع و
بنی قریظه در مدینه حاکم بودند.
سلطه یهودیان اولیه ساکن مدینه با روی کار آمدن دو گروه بزرگ عرب به نامهای اوس و خزرج به پایان رسید. گفته میشود که این دو گروه عرب به علت شکسته شدن
سد مارب ، عربستان جنوبی را ترک کرده، در یثرب سکنا گزیدند.
گرچه در ابتدا آنها تحت حمایت گروههای یهودی بودند، بعدها برتری یافتند.
پیدایش شکاف و اختلال در نظم اجتماعی مدینه، عاملی تعیین کننده در دعوت اعراب مدینه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
وسلّم برای پیوستن به آنها بود. در طی دو مرحله، تعدادی از عربهای تازه یهودی شده مدینه با پیامبر صلیاللهعلیهوآله
وسلّم توافقنامههایی را ترتیب دادند که دومین آنها در سال ۶۲۲ میلادی منعقد شد و به
بیعة الحرب شهرت یافت. در پی این توافقنامه، ۷۰ تن از یاران اهل مکه حضرت، همراه با خویشان خود در گروههای کوچک به مدینه عزیمت کردند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم نیز در تاریخ ۱۲
ربیع الاول به قبا در جنوب یثرب رفتند.
اقتصاد مدینه ، برخلاف
اقتصاد مکه که بر
تجارت تکیه داشت، به کشاورزی وابسته بود و تقریبا در منطقهای سرسبز قرار داشت و به این ترتیب اهلش را از پیمودن راههای دور و تحمّل سفرهای دراز بی نیاز میکرد. آب وادیها و حرّههای (زمینهای
سنگلاخ ) بسیاری در آن میریخت و از آن برای
زراعت استفاده میکردند و همین وادیها، جاهای مناسبی برای
کشت و
زرع بودند؛ همچنین آب آنها موجب میشد تا آب زیرزمینی نزدیک به سطح زمین بالا بیاید و با اندکی کندن بشود به آن رسید، از این رو چاههای فراوانی در این منطقه وجود داشت.
در آیات بسیاری از
قرآن کریم به باغهای
نخل و
انگور و میوه و مزرعههای
حبوبات اشاره شده که اثر گرفته از محیط جغرافیایی مدینهاند.
محصول مهم دیگر در مدینه
جو بود. در کنار این دو محصول مهم، محصولاتی دیگر مانند
گندم ،
مَویز و انواع میوههای دیگر از جمله
انار ،
موز ،
لیمو و
خربزه در مدینه کاشته میشد، چنان که سبزیجاتی چون
لوبیا ،
پیاز و
سیر نیز به عمل میآوردند.
رونق کشاورزی در مدینه، عدم وجود قدرتی مطلق، وجود استحکامات دفاعی فراوان و احساس نیاز به عامل وحدتبخش، همه اینها از مدینه بستری مناسب برای شکل گیری
امت اسلامی میساخت. حضور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم در مکه که محل تجمع و عبادت تمام اعراب شبه جزیره بود، در آغاز ضروری بود تا خبر ظهور
دین جدید به گوش همگان برسد. پس از آن به مرکزی دیگر نیاز بود که از لحاظ خوراکی خودکفا باشد تا در صورت محاصره اعراب، مشکلی برای مسلمانان پدید نیاید. منطقه یثرب برای این کار بسیار مناسب مینمود و از سویی دیگر شهری متکثر به حساب میآمد و مانند مکه، اشرافیتی قدرتمند بر آن حکومت نمیکردند. از همه اینها گذشته امکانات دفاعی مناسب و دعوت مردم مدینه از پیامبر و بیعت با آن حضرت موجب حضور پیامبر در مدینه شد.
استقرار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم در مدینه تغییری در بیان قرآن ایجاد کرد و روند شرعی سازی رفتارهای مسلمانان آغاز شد.
قوانین اسلامی در مدینه شکل منسجم تری گرفتند.
مناسک حج کامل شد،
نماز به صورت نهایی درآمد
و
قبله به سوی
کعبه تغییر یافت
و
زکات وضع شد
و به این ترتیب چارچوبهای مشخصی برای
اسلام پدید آمدند.
«
ارض » شایعترین واژه جغرافیایی قرآن، ۴۶۱ بار تکرار شده است (
زمین ) و در بیشتر موارد در مفهومی مقابل آسمان و به معنای
گیتی به کار رفته است،
هرچند در مواردی خاص، معنای سرزمین یا منطقه جغرافیایی خاصی از آن دانسته میشود.
قرآن اشارهای به تقسیمات قارهای یا شکل ظاهری
کره زمین نکرده است، هرچند برخی رویکردهای علمی تفسیری، گزارش قرآن از پیوستگی آسمان و زمین و مالکیت خداوند بر مشرقها و مغربهای زمین را اشارهای رمزآلود به کروی بودن زمین دانستهاند
؛ همچنین در قرآن اشارهای به تقسیمات سیاسی و نژادی زمین نشده، بلکه تمام زمین را از آن
خدا و
بندگان صالح میخواند
و به صراحت زمین را پروسعت خوانده، به
مسافرت و مطالعه زمین و تاریخ آن و حتی مهاجرت فرامی خواند.
از دیدگاه قرآن زمین، ثروتمند و غنی است و خوراک همه جنبندگان در آن قرار دارد.
دریا نیز منبعی غنی از خوراک و ثروت و بستری مناسب برای
کشتیرانی و تجارت معرفی شده است.
بهره برداری از زمین تا زمانی که به
فساد و
اسراف نینجامد، پسندیده است.
زمین بستر مناسبی برای استقرار و بهره مندی انسان معرفی میشود و به منابع مختلفی تجهیز شده است تا راحتی و آسایش زندگی آدمی را فراهم آورد.
جانبخشی مجدد به زمین مرده و سرسبز شدن آن، نشانهای است از خدا و نعمتی است برای انسانهایی که چشمی بینا و گوشی شنوا دارند.
این گونه وصف کردن بیشتر در آیات مدنی دیده میشود و در آیات مکی، بیشتر بر قدرت مطلق خداوند در زمین تاکید شده است.
به جز وصفهای کلی قرآن در مورد زمین، به پدیدههای جغرافیایی اعم از طبیعی و انسانی نیز اشاره شده است؛ همچنین نام مکانهایی آمده که محل اجتماع انسانی بودهاند یا به مناسبت حضور انسانها در آن مکانها به آنها اشاره شده است.
در قرآن با رویکرد هدایتی به مناسبتهای مختلفی از جمله بیان قدرت خداوند، نعمتهای خدا به
بشر و تشبیه
جهان آخرت ، از
پدیدههای طبیعی یاد شده است
؛ همچنین از
حوادث طبیعی مانند
زلزله و... و نیز تغییرات طبیعی پایان جهان در آستانه قیامت فراوان در قرآن یاد شده است.
واژههای «
جَبَل » و «
جِبال » در مجموع ۳۹ بار در قرآن به کار رفتهاند. قرآن، کوهها را نگهدارندههای زمین
معرفی کرده است
؛ گویا سرسختترین پدیده طبیعی زمین، کوهها هستند که در مَثَلهای قرآنی به شکلهای گوناگون از آنها یاد شده است،
به خصوص در تمثیلهای بیانگر فرا رسیدن
قیامت .
در قرآن از اجتماعات انسانی در کوهها و خانه سازی اقوام پیشین در آنها یاد شده است، با این حال زندگی در کوهها نیز مانع از نزول
عذاب بر اقوام
ستمکار نشده است. (مکانهای متروک) به جز کوه مقدس طور از کوه دیگری در قرآن نام برده نشده است (
عبادتگاهها و مکانهای مقدس) و تنها به تفاوت رنگ کوهها و راههایی که در آنها قرار دارند، اشاره و از نعمتهای خداوند خوانده شدهاند.
«
بَحْر » در قرآن در کنار «
بَرّ » (خشکی) است. بحر به آب فراوان و غالبا شور گفته میشده است و «بَرّ» به طور کلی به معنای خشکی است.
بیشتر کاربردهای این دو واژه، ناظر به نعمتهای فراوان خدا، خشکی و دریا هستند و در مواردی به گستردگی
علم خداوند بر موجودات خشکی و دریا و اینکه تنها خدا نجاتبخش از شداید و سختیهای (سفرهای) دریایی و غیره است اشاره شده است.
تنها یادکرد تاریخی ـ جغرافیایی واژه بحر، محدود به ماجرای عبور
موسی و قومش از دریاست.
در قرآن از دریا با واژه «یمّ» نیز یاد شده است و کارکرد تاریخی ـ جغرافیایی آن محدود به ماجرای
فرمان الهی به مادر موسی مبنی بر افکندن او به دریا
و
عذاب الهی فرعون و همراهانش و غرق شدن آنها در دریاست.
به گفته برخی مراد از «یمّ» در ماجرای اول «
رود نیل » و در ماجرای دوم «
دریای احمر » است.
واژههای «
نَهْر » و «
اَنهار » به جز مواردی معدود، در وصف
بهشت به کار رفته و به معنای محل جریان آب روان بر روی زمین است.
در منطقه نزول وحی هیچ رود دائمی وجود ندارد و تنها سیلابهای فصلی آبراههایی پدید میآورند. برخی معتقدند که «وادی» به معنای مسیل یا
آبراه است که از این روی به درهها و حد فاصل میان کوهها نیز اطلاق شده است.
«عَیْن» و جمع آن «عُیون» به آبهایی اشاره دارند که از دل زمین میجوشند.
سرآغاز شکل گیری شهر مکه، پدید آمدن
چشمه زمزم است.
بیشتر یادکردهای چشمه در قرآن در وصف بهشتاند.
واژههای متفاوتی در قرآن به زمینهای کشت نشده و بیابانی اشاره دارند.
به طور کلی میتوان گفت که واژههای
بَلَد میّت به معنای
زمین بیابانی و
بایر ،
تیه
به معنای بیابانی که در آن راه گم میشود،
قیع به معنای زمین پهناور و همواری که فاقد آبادی و گیاه و زراعت و درخت است،
صَفْصَف به معنای فلات نرم و هموار و بدون گیاه
و
ساهره به معنای زمین بیابانی صاف و خالی از گیاه، به بیابان اشاره دارند.
جُرُز
نیز به زمینی میگویند که بر اثر بی آبی یا چَرای بی رویه، گیاهان خود را از دست داده، گرچه قابلیت رویش گیاه را داراست
؛
همچنین وادی که به نظر بیشتر اهل
لغت و
تفسیر به شکاف میان کوهها و بیشهها که محل عبور سیل است
گفته میشود؛ ولی برخی واژه شناسان معاصر آن را به معنای مطلق هر آن چیزی دانسته که در امتدادی گستردگی دارد. وی تعریف مشهور را از مصادیق آن میشمرد.
از مفهوم
بیابان بیشتر در
تمثیلات قرآنی استفاده شده است. البته از دو
بیابان مقدس نیز یاد شده است: یکی «وادی مقدس طُوی» که محل ملاقات
حضرت موسی علیه
السّلام با خداوند بود
و دیگری سرزمین بی آب و علفی که
حضرت ابراهیم علیه
السّلام به دستور خدا، فرزند و همسرش را در آنجا ساکن کرد.
این سرزمین بعدها جایگاه ساختن کعبه و عبادتگاه مقدس مسلمانان میشود؛ همچنین در جریان فرار قوم موسی از دست فرعون، از بیابانی یاد میشود که یافتن راه در آن دشوار یا غیرممکن بود.
گیاهان نقش مهمی در انتقال تصویری از جهان به عنوان مکانی مطبوع و دلپذیر برای زندگی انسانها دارند. در قرآن دست کم در حدود ۱۱ مورد از توصیف جزئی و دقیق گیاهان دنیایی سخن به میان آمده است.
این توصیفها در سراسر پیکره قرآن ذکر شدهاند. فراوانی و تکرار این وصفها در مقایسه با کمیاب بودن وصفهای صورت گرفته درباره جانداران در قرآن، نشان از تفاوت ارتباط انسان با گیاهان در مقایسه با ارتباط وی با حیوانات دارد. عنصر اصلی این ارتباط در زیبایی دلپذیر گیاهان است که حتی غالبا بدون در نظر گرفتن سودمند بودنشان وصف شدهاند. .
گاهی این وصفها (مانند گوناگونی گیاهان در
طبیعت ) بسیار زیبا و ظریفاند که نمونه آن را در وصفهای مربوط به حیوانات نمیتوان یافت.
در بیشتر موارد ذکر شده، مکان گیاهان،
جنت یا باغهایی است که غالبا به بهشت اشاره دارد؛ لیکن در مورد باغهای زمینی نیز به کار میرود. از گیاهان خاصی که در این باغها میرویند، درختانی نظیر خرما و انگور نام برده شدهاند.
البته «جنت» صرفا باغی زینتی نیست، بلکه باغی است که مردم از آن تناول میکنند.
برخلاف «جنت»؛ «
روضه » فقط برای مساکن بهشتی در قرآن به کار رفته و به باغ و کشتزاری گفته میشود که آبی فراوان در کنار آن وجود داشته یا در آن جمع شده باشد و به واسطه آن، گیاه فراوانی در آن روییده باشد
؛
«
حدیقه » باغی است بهجت آفرین و غالبا پردرخت.
«
حَرْث » نیز در لغت به معنای کاشتن در زمین و نیز به معنای کشت و زرع آمده است
و در قرآن از آن به عنوان خواستهای دلفریب یاد شده است.
با توجه به سختی و مشقت مزرعه داری، حرث هرگز در وصف کردن بهشت ظاهر نمیشود، بنابراین حرث
استعارهای است برای بیان رابطه میان اعمال
دنیا و نتیجه آنها در
آخرت ؛ گویا اعمال نیک بذرهایی هستند که در دنیا کاشته میشوند و نعمتهای بهشتی حاصل این زراعتاند.
جمع
ثمر ) با اشاره به این بعد به روشنی گویای نکته اخیر است.
ثمار انواع میوهها را شامل میشود که خداوند به عنوان وسیلهای برای امرار معاش به انسان عطا کرده است و هر زمان که اراده کند میتواند آن را باز پس گیرد.
«
فاکهه » در معنای خاص تری براساس معنای ضمنی ریشه شناسی آن که به احساس شاد بودن و خوش آمدن اشاره دارد، به میوه مطبوع و لذتبخش گفته میشود
و در بیشتر توصیفهای بهشتی آمده است.
جوانه زدن دانهها بر طبق
مشیت الهی صورت میگیرد.
در اشاره به گیاهان به صورت جداگانه، از همه بیشتر، نام درختان آمده است.
کلمه «شجر» یا «شجره» نیز برای اشاره به بوتهها و درختها استفاده شده است.
بعضی متون قرآنی، به زیستگاه طبیعی اشاره دارند
؛ از چوب درختی که برای آتش افروختن به کار میآید،
به عنوان موهبتی الهی به انسان تعبیر شده است.
درخت به عنوان مکانی که
زنبورها در آن زندگی میکنند نیز در آیه ۶۸
نحل آمده است.
در جایی دیگر ضمن رخدادی تاریخی در زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم از درختی یاد شده که زیر آن با آن حضرت بیعت میشود.
دیگر اشاراتی که به درخت شده، اشاره به زیستگاههای عربی خارج از شبه جزیره عرباند؛ مانند درخت زیتون در طور سینا،
درختچه آتش گرفته در داستان موسی
و بوته کدو در داستان
یونس ؛ همچنین از درختی خاص با عنوان «شَجَرَةٍ مُبـرَکَةٍ زَیتونَةٍ» در آیه ۳۵
نور نام برده شده است.
گرچه یکی از ویژگیهای بهشت، وجود درختان در آن است، درخت مرموز و عجیبی به نام «زَقّوم» نیز در جهنم وجود دارد.
درخت خرما ، مهمترین و حیاتیترین درخت
عربستان است
که در قرآن به صورت «نخله» و «
نخل » آمده است. این تنها درختی است که در قرآن به جزئیاتش پرداخته شده است. با توجه به اهمیت درخت خرما در عربستان، استعاره نخلهای از ریشه کنده شده و فروافتاده تداعی کننده تصویری موحش از مردمانی است که بر اثر عذاب الهی نابود شدهاند.
از
درخت نخل در آیاتی که ناظر به خارج از محدوده زیستگاه اصلی اعراب بوده، نیز یاد شده است که برای مثال میتوان به ماجرای تولد
حضرت عیسی کنار نخلی خشک اشاره کرد.
به میوه خرما با عنوان «
رُطَب » و «ثَمَرات النَخیل» به ندرت اشاره شده است.
از
درختان انگور ۱۱ بار نام برده شده که در بیشتر آنها (۷ بار) درختان انگور همراه با درختان خرما ذکر شدهاند
و شاید به علت شرایط مشترک کشت هر دو گونه باشد. درختان انگور نیز در توصیفهای بهشتی به کار رفتهاند.
افزون بر درختان خرما و انگور،
درخت زیتون نیز ۶ بار ذکر شده است که ۲بار آن مربوط به منطقه طور سیناست.
دیگر گیاهان نامبرده شده در قرآن عبارتاند از
درخت گز ،
پیاز ،
درخت انجیر ،
گیاه خَرْدَل ،
درخت سِدْر ،
زنجبیل ،
درخت انار ،
ریحان ،
عدس ،
سیر
و
کدو .
در مقابل این گیاهان، نامهای کلی دیگری نیز ذکر شدهاند که به دشواری قابل شناسایی هستند؛ مانند «
خَمْط »
به معنای بوتههای تلخ و بی خار
و «
قَضْب »
به معنای
گیاهان علوفهای و «
ضَریع »
به معنای بوتههای خار چسبیده به زمین، یا گیاه سرخ بدبو.
قرآن مدنیت و نظام موجود در شهرها را میستاید و از نابودی اجتماعاتی سخن میگوید که به
عدالت رفتار نکردهاند.
از سویی دیگر به شدت ساکنان
بادیه را نکوهیده، آنان را
منافق ، کم اعتقاد، ،
تنگ نظر و سرسخت در
کفر و
نفاق میخواند. جغرافیای انسانی را میتوان ذیل سه موضوع کلی در قرآن بررسی کرد: شهرنشینی که ستایش شده است؛ اماکن متروک که زمانی محل اجتماع گروههای انسانی بوده و بر اثر ظلم ساکنانشان ویران شدهاند؛ اماکن و زمینهای مقدس.
«
مدینه » در قرآن ناظر به
شهر هستند.
کاربرد واژه «
قریه » و جمع آن «قُری» در قرآن بسیار بیشتر از «مدینه» است. واژه «مدینه» تنها ۱۴ بار در قرآن به کار رفته، در حالی که از «قریه» ۵۶ بار یاد شده است و برخلاف «مدینه» در بسیاری یادکردها ناظر به مکان مشخصی نیست. تفاوت مدینه و قریه در تراکم جمعیت آنها نیست، بلکه در مدینه مفهومی از اداره و نظام نهفته است؛ به عبارتی دیگر، در کلمه مدینه مفهوم نظم و سازماندهی لحاظ شده و در کلمه قریه مفهوم تجمع و انباشتگی؛ چه تجمع ساختمانها و بناها و چه تجمع انسانها مد نظر است،
از همین روی، یثرب پس از ورود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم به آن و سکونت مسلمانان از قبیلههای گوناگون در آن، به مدینه الرسول تغییر نام یافت.
بایسته توجه است که مکه نیز هرچند شهری بزرگ و بنابه گزارش قرآن، ام القری بوده و به لحاظ وجود حرم در آن اهمیت ویژهای داشته، در قرآن، مدینه نامیده نشده است.
پنج مورد یادکرد مدینه در قرآن مربوط به
مصر است
و ۴ مورد نیز به
مدینه النبی اشاره دارد.
۵ مورد دیگر، محل سکونت
اصحاب کهف ،
قوم لوط ،
قوم صالح ،
یکی از شهرهایی که
حضرت موسی و
خضر از آن میگذرند
و محل سکونت
اصحاب القریه اند. گروهی در تایید نظر خویش مبنی بر اختلاف مفهومی قریه و مدینه، شهری را که در آیه ۲۰ یس آمده، غیر از محل سکونت اصحاب القریه دانستهاند.
از آن جهت که قرآن در داستان اصحاب القریه از یک مکان یک بار با عنوان «قریه» و بار دیگر با عنوان «مدینه» یاد میکند، به قرینه سیاق آیات و اتفاق نظر مفسران، مکان اصحاب القریه شهری بوده است.
قرآن هرگاه از ارسال پیامبران سخن میگوید واژه قریه را به کار میبرد،
حتی در مورد اصحاب القریه زمانی که از ارسال پیامبران به آنها سخن به میان میآید، آنها را ساکنان قریه خطاب میکند. در بیشتر یادکردهای قریه در قرآن، یا ساکنان قریه به
ایمان و کارهای نیک دعوت شدهاند تا درهای
رحمت الهی بر آنها گشوده شود یا از عذاب خداوند به سبب ظلم و ستم آنها سخن به میان میآید.
چنین به نظر میرسد که قرآن فارغ از نام مکانها و موقعیت آنها درصدد بیان قدرت خدا در ویران سازی شهرهای کافران است؛ همچنین آبادانی شهرها را در گرو رفتار ساکنان آنها میداند.
ابراهیم پس از آنکه از خدا میخواهد که مکه را سرزمینی امن قرار دهد و خود و فرزندانش را از پرستش بتها دور نگه دارد، میگوید: پروردگارا! من برخی از فرزندانم (
اسماعیل و نسل او) را در سرزمینی بی کشت و زرع در کنار خانه حُرْمت یافته تو ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند، پس دلهای گروهی از مردم را به آنان گرایش ده و آنان را از میوهها و محصولات روزی عطا کن؛ باشد که سپاسگزاری کنند
؛ گو اینکه شهرها نه تنها محل پرستش خداوند هستند، بلکه باعث جلب
رزق و
روزی هم میشوند و این تا زمانی است که از راه راست خارج نشده باشند.
ارتباط میان آبادانی و ایمان شهرنشینان در سرزمینی خشک مانند عربستان که همواره باید چشم به آسمان دوخت تا بارانی ببارد و زمین آن بار دهد، بیشتر معنا مییابد. در آیات فراوانی، نزول باران، رحمتی از سوی پروردگار خوانده شده که موجب سبز و زنده شدن زمین مرده میشود و شایسته سپاسگزاری است.
دیگر واژه به کار رفته در معنای شهر، «مصر» است که ۵ بار در قرآن به کار رفته و حداقل در یک مورد در معنای شهر استفاده شده است.
«
بلد » نیز به گونهای ناظر به محل اجتماع انسانیاند. این دو واژه بر منطقه یا سرزمینی مشخص دلالت میکنند؛ فارغ از اینکه آباد و مسکونی باشد یا نه.
از اوصافی که قرآن برای این واژه به کار برده است، نگاه مثبت به مکان مورد نظر برداشت میشود. واژه بلد به ویژه صورت جمعی آن، گاه درباره شهرها نیز به کار رفته است.
از شهرها و سرزمینهای مختلفی در قرآن نام برده شده است که بیشتر آنها برای مخاطب قرآن آشنا بودهاند. قرآن کافران و منافقان را به
دوزخ وعده میدهد و به آنان خطاب میکند که افراد بی ایمانی مانند شما نیز در گذشته بودهاند. سپس با تعجب میگوید: آیا خبر آنان به گوش شما نرسیده است؟ و از
قوم نوح و
عاد و
ثمود و
ابراهیم و [[|اصحاب مَدْیَن]] و شهرهای زیر و رو شده
قوم لوط نام میبرد.
مخاطبان قرآن در ناآگاهی کامل از داستانهای قرآن و شهرهای یاد شده نبودهاند و حتی بسیاری از شهرها یا اقوام عذاب شدهای که در قرآن از آنها یاد شده است، در
اشعار جاهلی حضور دارند.
یکی از این شهرها، اِرَم است که مفسران آن را نام سرزمین یا قومی دانستهاند.
(ارم) مَدْیَن شهر دیگری است که ۱۰ بار در قرآن از آن یاد شده است و پیامبری به نام شعیب در آن میزیسته و حضرت موسی از ترس یاران فرعون به آنجا میگریزد. (اهل مدین) مصر نام کشور یا شهری است که ۴ بار در قرآن به طور صریح به آن اشاره شده است. آن گونه که از بیان قرآن درباره مصر دانسته میشود، مصر شهری نظام مند و سازمان یافته بوده است.
از شهر بابِل یک بار در قرآن به عنوان شهری یاد شده است که هاروت و ماروت در آن به مردم سحر میآموختند.
البته مفسران ذیل آیات ۴ - ۷ اسراء
نیز از آن سخن گفتهاند.
از شهرهای قوم لوط با عنوان مؤتفکات نام برده میشود که به سبب زیر و رو شدن آن در عذاب الهی به این نام خوانده شدهاند.
(قوم لوط) از اقوام دیگری نیز در قرآن با نامهای اصحاب رَسّ، اَیْکه، حِجْر و رقیم نام برده شده است که برخی اشاره به مکانهایی خاص در گذشته دارند (اصحاب رسّ، اصحاب اَیْکه، اصحاب حِجْر، اصحاب رقیم)
از شهرهای شناخته شده تر برای مخاطب قرآن میتوان به مکه اشاره کرد که با عناوین مختلفی در قرآن به آنها اشاره شده است. (مکّه)
(بکّه)
(ام القری)
از مدینه النبی نیز ۵ بار نام برده شده است: یک بار با عنوان یثرب
و ۴ بار با عنوان المدینه.
به دو نقطه مهم در
تاریخ اسلام نیز اشاره شده است که هر دو در ارتباط با غزوههای پیامبر هستند؛
بدر و
حنین نام دو منطقه نزدیک مدینه و طائف هستند که در آیات ۱۲۳ آل عمران و ۲۵
توبه از آنها یاد شده است.
خداوند مساجد و عبادتگاههای خود را اماکنی پربرکت و پاک و ایمن خوانده است،
البته تا زمانی که در آنها به عبادت خدا بپردازند و در صورتی که کافران بر عبادتگاهها مسلط شوند، خداوند دوباره آنها را به مؤمنان راستین بازمی گرداند.
مسجدالحرام و سازه ساده و بی آلایش کعبه مهمترین عبادتگاهی است که در قرآن یاد شده است. عبارت «المَسجِدالحَرام» ۱۵ بار و «البَیت الحَرام» و «کعبه» هریک دو بار در قرآن ذکر شده است. ورود مشرکان به مسجد، حرام
و قتل و خونریزی در جوار آن ممنوع شده است
و سراسر شهر مکه، مکانی ایمن خوانده شده است
که مردم در آن در امان هستند، در حالی که خارج از آن ربوده میشوند.
ظاهرا مکه همان مکانی است که
بطلمیوس آن را مکربا خوانده است.
حکایات قرآنی منشا پیدایش آن را به ابراهیم و اسماعیل نسبت میدهند.
در حرم که معبد و
پرستشگاه مکه بوده، اشیای مقدس گوناگون و مکانهای متفاوتی وجود داشتهاند. بنابر گزارشها کعبه، جایگاه بتهای فراوانی بوده است که به دست پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
وسلّم از بین میروند.
الحجرالاسود یا سنگ سیاه، در قسمت جنوب شرقی کعبه قرار دارد و در کنار سازه کعبه، چشمه زمزم واقع میشود.
حِجْر اسماعیل ، دیگر بخش مقدس حرم است که در یکی از جهات آن قرار دارد.
بخش دیگر،
مقام ابراهیم است که دو بار در قرآن از آن یاد شده است.
عبادتگاه مکه پیش از
اسلام، مکان پهناوری نبود، و تنها کمی بیشتر از یک مکان مسطحی بود که کعبه در آن قرارداشت و به وسیله دیوارهای خارجی خانههای مردم مکه احاطه شده بود.
مکانهای مقدس دیگری نیز در مکه و پیرامون آن وجود دارند که در ارتباط با فریضه حج از آنها یاد شده است:
صفا و مروه ؛
مشعرالحرام و
عرفات .
اشارات قرآن به اماکن مقدس اعراب محدود نیستند و عبادتگاهها و زمینهای مقدس دیگری را نیز دربرمی گیرند که متعلق به ادیان پیش از خوداند؛
در مکانهای متعددی به کوهی اشاره میشود که محل نزول وحی بر موسی علیه
السّلام است
و از وادی مقدسی سخن میگوید که خداوند در آن با موسی سخن گفت.
ارجاعات مکرر قرآن به اماکن مقدس انجیلی تحت عنوان سرزمین مقدس
و زمینی که خداوند به آن خیر و برکت داده است
اشاره به تاریخ رستگاران و اجداد روحانی و معنوی مسلمانان است، چنان که
اسلام ادامه همان شرایع پیامبران پیشین است. تمام تاریخ قوم بنی اسرائیل، جز بخشهایی که در مصر اتفاق افتاده و سرگردانی آنها در بیابان، در سرزمین مقدس روی داده است.
قرآن به رخدادهای دیگری نیز در
سرزمین مقدس اشاره میکند که از آن جمله بشارت فرزند پسر به حضرت زکریای سالخورده و اقامت حضرت مریم علیهاالسلام در
معبد و تولد
عیسی علیه
السّلام است و در نهایت فاجعه ویرانی
عبادتگاه و
پناهگاه بنی اسرائیل به دست فاتحان خارجی که کیفری برای آنان بود. اشاره به این ماجراها و اماکن در کنار ابعاد آموزشی، بیان تاریخ و جغرافیای دینداری است که در صورت نهایی اش به
اسلام و مکه ختم شده است. ارتباط میان این دو مکان مقدس در
آیه معراج بسیار مشخص تر است.
براساس گزارش قرآنی، پیامبر برای سفر معراج در یک شب از
مسجدالحرام به
مسجدالاقصی و از آنجا به معراج رفت و به این ترتیب مکان مقدس مسلمانان با مکان مقدس ادیان پیشینیانشان پیوند میخورد.
قرآن همواره به اقوامی در گذشته ارجاع میدهد که دیگر حضور ندارند و با عبارت «اُمَمٍ قَد خَلَت» به آنها اشاره میکند.
یا از شهرهای فراوانی نام میبرد که خداوند ساکنان آنها را به عذابی آسمانی،
باران سوء،
زلزله،
حملات خارجی،
بادهای سوزان
و... دچار کرده است. اکثر این شهرها در زمان نزول آیات، متروک بودند و خداوند به بازدید و عبرت گیری از آنها دعوت میکند.
داستان
اصحاب فیل نمونه مشخصی از این خاطرات شفاهی است
یا
سوره قریش به اثر برجای مانده از تجربیات گذشته آنان اشاره دارد، بنابراین گرچه بسیاری از این اماکن به طور مشخص در قرآن نامگذاری نشدهاند،
در خاطرات جمعی اعراب قبل از
اسلام، شهرها و اماکن متروک فراوانی بودند که دلالت برخی آیات بر آنها تا حدی واضح است. یکی از این موارد،
شهر مارب و محل سکونت قوم سباست که با سیلی سخت و ویرانگر نابود میشود.
اعراب جاهلی به خوبی میدانستند که این شهر بر اثر شکسته شدن سد مارب ویران و متروک شد
؛
اما نگاه قرآن به ویرانهها متفاوت است و ناملایمات طبیعی را به تقریری الهی تبیین میکند. قرآن از سرنوشت محتوم انسانها به شکل جزئی و تفصیلی سخن نمیگوید، بلکه با ارائه اطلاعات فراوان درباره اماکن متروک، از وجود یک نظم و قدرت الهی اطمینان میدهد که تقدیر غیر قابل پیش بینی و محدودیتهای طبیعی در آن جایی ندارند.
قرآن هرچند طبیعت را رام و مهارشدنی میداند،
به خشونتها و بلایای طبیعی هم نظر دارد و به نزدیک بودن خطر و همچنین اجتناب ناپذیریِ عذاب الهی حتی بر قدرتمندترین انسانها تاکید میکند، تا جایی که اگر انسانها به کوهها پناه برند و خانهها و شهرهای خود را در آنجا بسازند باز به یکباره دچار عذاب خواهند شد.
مکانهای متروک تنها از این جهت در قرآن اهمیت مییابند که انسان از آنها عبرت بگیرد و اشتباهات پیشینیان را که بارها تاکید شده از مخاطبان قرآن قدرتمندتر بودهاند، تکرار نکنند، از این رو انسان به جست و جو در سرزمینها و عبرت گرفتن از فرجامهای تراژدیک مردمان پیشین دعوت میشود
و رهایی از سرنوشت نه در رفتارهای قهرمانانه که در اطاعت از رسولان معرفی میشود.
آثار
اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ ش؛ اخبار مکه، الفاکهی (م. ۲۷۹ ق.)؛ به کوشش عبدالملک، بیروت، دارخضر، ۱۴۱۴ ق؛ اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ ق.)؛ به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافة، ۱۴۱۵ ق؛ الاخبار الموفقیات، زبیر بن بکار (م. ۲۵۶ ق.)؛ به کوشش سامی العانی، بغداد، احیاء التراث الاسلامی؛ از هجرت تا رحلت، علی اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۸۰ ش؛ البیان فی تفسیر القرآن، الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)؛ انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق؛ تاریخ الصلاة فی
الاسلام، جوادعلی، بغداد، الجمل، ۲۰۰۷ م؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ معالم المدینة المنوره، احمد یاسین الخیاری، الریاض، ۱۴۱۹ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)؛ مؤسسة التاریخ؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جزیره العرب قبل
الاسلام، برهان الدین دلّو، بیروت، دار الفارابی، ۲۰۰۷ م؛ جغرافیة شبه جزیره العرب، عمر رضاکحاله، ترجمه: جعفری، تهران، گیتاشناسی، ۱۳۸۲ ش؛ حجه التفاسیر، البلاغی (م. ۱۳۹۹ ق.)؛ قم، حکمت، ۱۳۴۵ ش؛ الدره الثمینة فی اخبار المدینه، محمد بن محمود النجار (م. ۶۴۳ ق.)؛ به کوشش محمد زینهم، مکتبة الثقافة الدینیة، ۱۴۱۷ ق؛ دیوان امرؤالقیس، امروء القیس (م. ۸۰ ق.)؛ بیروت، دار بیروت، ۱۴۰۶ ق؛ رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد (م ۶۱۴ ق.)؛ بیروت، دار بیروت، ۱۴۰۴ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش علی عبدالباری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)؛ به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ السیره النبویه، ابن هشام (م. ۸ - ۲۱۳ ق.)؛ به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ شبه جزیرة العرب کیاناتها السیاسیه، زاهیة قدورة، بیروت، دار النهضه؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی (قرن ۱۰)؛ الانصاری، قاهره، اسعد درابزونی الحسینی الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ لغات القبائل، ابن
سلاّم الهروی (م. ۲۲۴ ق.)؛ به کوشش سید عبدالحمید، کویت، جامعة الکویت، ۱۴۰۴ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مدینة یثرب قبل
الاسلام، یاسین غضبان، عمان ـ بیروت، دار البشیر، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت باشا (م. ۱۳۵۳ ق.)؛ قم، المطبعة العلمیة، ۱۴۴۴ ق؛ مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ ق.)؛ به کوشش مفید محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ المسالک والممالک، عبیداللّه بن خرداذ به (م. ۳۰۰ ق.)؛ به کوشش المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ معانی القرآن و اعرابه، الزجاج (م. ۳۱۱ ق.)؛ به کوشش عبدالجلیل عبده، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۸ ق؛ معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م؛ معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)؛ قم، انتشارات
اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م. ۴۸۷ ق.)؛ به کوشش مصطفی السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ المنجد فی اللغه، لویس معلوف (م. ۱۹۴۶ م.)؛ بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۶ م؛ من هدی القرآن، سید محمدتقی مدرسی، تهران، دارمحبی الحسین علیه
السلام؛ ۱۴۱۹ ق؛ موسوعة اسماء الاماکن فی المملکة السعودیه، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۲۰۰۳ م؛ الموسوعة الجغرافیة للعالم الاسلامی، وزارة التعلیم العالی ـ السعودیه؛ الموسوعه العربیه، دمشق، هیئة الموسوعة العربیة، ۱۹۹۸ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ وفاءالوفاء، السمهودی (م. ۹۱۱ ق.) محمد محیی الدین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«جغرافیا»