• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوجهل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوالحکم عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل از قبیله قریش، تیره بنی مخزوم و از دشمنان سرسخت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.

فهرست مندرجات

۱ - زندگینامه
       ۱.۱ - نسب
       ۱.۲ - از اشراف مکه
       ۱.۳ - عضویت در دارالندوه
       ۱.۴ - عدم انتساب به پیامبر
       ۱.۵ - لقب ابوجهل و فرعون
       ۱.۶ - دشمنی با مسلمانان
       ۱.۷ - فرزندان
       ۱.۸ - وفات
۲ - توصیفات قرآن درباره ابوجهل
       ۲.۱ - پیشوای کافران
       ۲.۲ - ابوجهل ابتر
       ۲.۳ - فردی شقی
       ۲.۴ - مردی کور
۳ - افعال ناپسند ابوجهل
       ۳.۱ - تلاش برای کشتن رسول خدا
       ۳.۲ - جلوگیری از اقامه نماز
       ۳.۳ - تمسخر آیات الهی
       ۳.۴ - جلوگیری از شنیدن قرآن
       ۳.۵ - تحقیر مؤمنان
       ۳.۶ - تمسخر رسول خدا
       ۳.۷ - آزار دادن پیامبر
       ۳.۸ - حسادت به رسول خدا
       ۳.۹ - بدگویی از پیامبر
       ۳.۱۰ - مجادله با رسول خدا
       ۳.۱۱ - تحریک مشرکان
       ۳.۱۲ - لجاجت و نیاوردن ایمان
       ۳.۱۳ - انکار روز جزا
۴ - سرانجام ابوجهل در قرآن
       ۴.۱ - ابوجهل در آتش
       ۴.۲ - معذب در آخرت
۵ - پانویس
۶ - منبع


اطلاعات ما از زمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست.

۱.۱ - نسب

ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از تیره بنی مخزوم بود و در انتساب به مادرش، ابن الحنظلیه نامیده شده است. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهمان نواز مکه به شمار می‌رفت تا آن جا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار دادند.

۱.۲ - از اشراف مکه

او از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود، که چون دیگر هم ردیفان خویش، برای دستیابی به ریاست کعبه و در پی آن، ریاست مکه با بنی هاشم نزاع داشت و نبوت را نیز بر همین اساس تحلیل می‌کرد. او می‌گفت: ما و فرزندان عبدمناف در شرف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.

۱.۳ - عضویت در دارالندوه

زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در دارالندوه، برای غیر بنی قصی را مشروط به چهل سالگی کرده بود، در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود، یا نزدیک سی سالگی، عضو آن شورا شود و در تصمیم گیری‌های سران، طرف مشورت قرار گیرد.

۱.۴ - عدم انتساب به پیامبر

قریش یکی از مشهورترین و مهم‌ترین قبایل عرب در حجاز بود. مسعودی، مورخ مشهور اسلامی، طایفه‌های قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور اسلام ۲۵ طایفه به شرح زیر دانسته است:
۱-بنی هاشم، ۲-بنی مطلب، ۳-بنی حارث، ۴-بنی امیه، ۵-بنی نوفل، ۶-بنی حارث بن فهر، ۷-بنی اسد، ۸- بنی عبدالدار، ۹-بنی زهره، ۱۰-بنی تیم بن مره، ۱۱-بنی مخزوم، ۱۲-بنی یقظه، ۱۳-بنی مره، ۱۴-بنی عدی بن کعب، ۱۵-بنی‌ سهم، ۱۶-بنی جمح، ۱۷-بنی مالک، ۱۸-بنی معیط، ۱۹-بنی نزار، ۲۰-بنی سامه، ۲۱-بنی ادرم، ۲۲-بنی محارب، ۲۳-بنی حارث بن عبدالله، ۲۴-بنی خزیمه، ۲۵-بنی بنانه.
[۱۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۷۷.

او از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود. وی گرچه از قریش است، اما عموی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست؛ زیرا پدر گرامی رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است. بنابراین پیامیر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تیره بنی هاشم و ابوجهل از تیره بنی مخزوم است؛ که دو تیره و دو ریشه متفاوت هستد و ابوجهل نمی‌تواند عموی پیامیر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد.

۱.۵ - لقب ابوجهل و فرعون

اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر اسلام و پافشاری بر پیمان صحیفه حتی موجب خشم دیگر سران مکه شد؛ و از سوی پیامبر به ابوجهل ملقب گردید.
در بعضی از منابع از او با عنوان فرعون قریش یاد شده است. (لكل أمة فرعون، و فرعون هذه الأمة أبو جهل)

۱.۶ - دشمنی با مسلمانان

ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانان بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون یاسر و سمیه به قتل این زن و شوهر انجامید. ابوجهل وقتی شنید که عیاش بن ابی ربیعه (برادر مادری‌اش) به اسلام گرویده، هر شیوه‌ای را برای بازگرداندن او به کار گرفت.
سوگند بر کشتن رسول خدا، تهمت و افترا به مسلمانان، جلوگیری از استماع قرآن، کوشش برای انعقاد پیمان صحیفه مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و کوشش بر عدم نقض آن، طراحی قتل پیامبر، به راه انداختن جنگ بدر و... از جمله اعمال و افعال ناپسند او در قبال مسلمانان می‌باشد.

۱.۷ - فرزندان

او پسر و دختری داشت؛ اما نسلش هرگز ادامه نیافت و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکه مسلمان شد و پیامبر برای این که مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سب ابوجهل منع فرمود.

۱.۸ - وفات

بعضی او را هم سن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانسته‌اند؛که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیش تر خواهد بود. وی، در سال دوم هجری در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان در چاه قلیب بدر مدفون شد.


بر اساس آیات قرآن کریم و تفاسیر بزرگ اسلامی ابوجهل به اوصافی مانند؛ ائمه کفر، ابتر، عدم بصیرت و اشقی توصیف شده است.

۲.۱ - پیشوای کافران

مفسران، ابوجهل را یکی از پیشوایان کفر دانسته که در آیه ۱۲ سوره توبه، مسلمانان به ستیز با آنان مامور شده‌اند:
«فقاتلوا ائمة الکفر انهم لاایمن لهم لعلهم ینتهون؛ و اگر پيمان‌هاى خود را پس از تعهّدشان شكستند و در دین شما زبان به طعن و عیب گشودند پس با (اين) پيشوايان كفر بجنگيد، كه آنها را هيچ تعهّدى نيست، باشد كه باز ايستند.»
«و کان الکافر علی ربه ظهیرا؛ و به جاى خداوند چيزى را مى‌پرستند كه نه به آنها سودى مى‌دهد و نه زيانى مى‌رساند، و کافر همواره بر ضد پروردگار خود پشتيبان (شیطان و دشمنان خدا) است.»
مفسران در ذیل آیه ۵۵ سوره فرقان آورده‌اند که مقصود از کافر، ابوجهل است که با پشتوانه شیطان، پروردگار خویش را مخالفت می‌کند.

۲.۲ - ابوجهل ابتر

«ان شانئک هو الابتر؛ همانا (تو ابتر و بى‌نسل نيستى) دشمن توست كه دم بريده و بى‌نسل است.»
ابوجهل در ذیل آیه ۳ سوره کوثر از مصادیق ابتر دانسته شده که خداوند به جهت آزارهایش، او را ابتر خوانده بود؛ گرچه قول مشهور نزول سوره درباره عاص بن وائل است.

۲.۳ - فردی شقی

برخی از مفسران ابوجهل را مصداق الاشقی در آیه ۱۵ سوره لیل دانسته‌اند:
«لایصلها الا الاشقی • الذی کذب و تولی؛ كه در آن جز كافر شقى‌تر وارد نمى‌شود و نمى‌سوزد. همان كسى كه (در دنیا كافر شد و دعوت پيامبران را) تکذیب كرد و روى گردانيد.»

۲.۴ - مردی کور

«انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون • و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون؛ همانا در گردن‌هايشان غل‌هايى قرار داده‌ايم كه تا چانه‌هاى آنها كشيده شده پس سرهايشان رو به بالا مانده است (از اين رو نمى‌توانند به خويشتن بنگرند تا با آيات انفسى متنبّه شوند). و ما از جلو رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى قرار داده‌ايم و آنها را (از هر سو) پوشانده‌ايم (يا چشمانشان را كور كرده‌ايم)، از اين رو نمى‌بينند (نمى‌توانند اطراف خود را ببينند تا با آيات آفاقى متنبّه گردند).»
فخر رازی بر آن است که معنای این آیه و آیه بعدی، بازداشتن ایشان از اهتدا (راه یابی) به وسیله خداوند است. ابوالفتوح رازی می‌نویسد: کنایت است و عبارت به طریق مبالغه از جهل و عناد و نفور ایشان از ایمان تا پنداری که ممنوعند از آن به غل و قید که به هیچ وجه تن در نمی‌دهند و اختیار نمی‌کنند.
بغوی نیز در ذیل آیه ۱۹ سوره رعد او را در مصداق در «کمن هو اعمی» دانسته است:
«افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولواالالبب؛ پس آيا كسى كه مى‌داند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده حق است همانند كسى است كه (چشم باطنش) نابيناست؟ جز اين نيست كه تنها صاحبان خرد متذكر مى‌شوند.»


تلاش برای کشتن رسول خدا، جلوگیری از اقامه نماز، جلوگیری از شنیدن قرآن و تمسخر آیات الهی، تحقیر مؤمنان و تمسخر رسول خدا و... از جمله اعمال و افعال ناپسند او می‌باشد.

۳.۱ - تلاش برای کشتن رسول خدا

برخی مفسران، نزول آیات ۸ و ۹ سوره یس و ۹ تا ۱۴ سوره علق را درباره سوگند وی مبنی بر قتل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،دانسته‌اند.
«انا جعلنا فی اعنقهم اغللا فهی الی الاذقان فهم مقمحون • و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشینهم فهم لایبصرون؛ همانا در گردن‌هايشان غل‌هايى قرار داده‌ايم كه تا چانه‌هاى آنها كشيده شده پس سرهايشان رو به بالا مانده است. (از اين رو نمى‌توانند به خويشتن بنگرند تا با آيات انفسى متنبّه شوند) و ما از جلو رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى قرار داده‌ايم و آنها را (از هر سو) پوشانده‌ايم (يا چشمانشان را كور كرده‌ايم)، از اين رو نمى‌بينند (نمى‌توانند اطراف خود را ببينند تا با آيات آفاقى متنبّه گردند).»
ابوجهل مانند دیگر سران مشرک، هنگام آگاهی از تصمیم هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یثرب (مدینه) برآشفت و در طرح توطئه‌ای بر ضد حضرت در دارالندوه، شرکت و پیشنهاد قتل وی را مطرح کرد.ابن سعد می‌گوید: هر کس نظری داد تا به ابوجهل رسید. وی گفت: از هر قبیله‌ای جوانی برگزینیم تا با شمشیر برهنه بر محمد هجوم آورند تا بنی عبدمناف، قاتل را نشناخته، توانایی انتقام نداشته باشند. و به پذیرش خون بهایی بسنده کنند. این پیشنهاد پذیرفته شد و اگر خبر جبرئیل به پیامبر و خوابیدن حضرت علی (علیهالسّلام) بر جای او در لیلة المبیت نمی‌بود، تصمیم قریش عملی می‌شد. مفسران آیات پیشین را در باب همین توطئه می‌دانند که ابوجهل در آن نقشی فعال داشت.

۳.۲ - جلوگیری از اقامه نماز

«ا رایت الذی ینهی• عبدا اذا صلی• ا رایت ان کان علی الهدی • او امر بالتقوی • ا رایت ان کذب و تولی• ا لم یعلم بان الله یری؛ به من خبر ده، آيا آن كسى كه بازمى‌دارد، بنده‌اى را وقتى كه نماز مى‌خواند (آيا مستحق عذاب نيست)؟! به من خبر ده، اگر (آن كس كه نماز مى‌خواند) بر پايه هدایت باشد، يا (ديگران را) به تقوی فرمان دهد (آيا بازداشتن او سزاوار است)؟! به من خبر ده، اگر (اين نهی كننده، حق را) تکذیب كند و روى بگرداند (آيا مستحق عقوبت نيست)؟! آيا ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مى‌بيند؟!» گفته شده که ابوجهل سوگند یاد کرد اگر پیامبر را به نماز ببیند، گردنش را بزند. یا سرش را بر صخره‌ای بکوبد، و درصدد عمل به سوگند خود بود که اعجاز الهی با نزول آیات پیشین جلوش را گرفت.

۳.۳ - تمسخر آیات الهی

ابوجهل آیات قرآن را به سخره می‌گرفت و آن را کلام بشری می‌دانست. او با شنیدن شجره ملعونه در قرآن که به گفته مفسران، درخت زقوم است، به طعنه می‌گفت: چگونه ممکن است درختی در آتش باشد، با این که آتش آن را می‌سوزاند؟ و نیز می‌گفت: رفیق شما (پیامبر) می‌گوید: آتش جهنم سنگ را می‌سوزاند و آتش گیره آن را مردم و سنگ می‌داند: «وقودها الناس و الحجارة».
خداوند در آیه ۶۰ سوره اسراء می‌فرماید: آن را آزمونی برای مردم قرار داده‌ایم و در آیات ۶۴ و ۶۵ سوره صافات می‌فرماید: آن درختی است که از ژرفای دوزخ برمی آید و میوه اش گویی سرهای شیاطین است: «انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم • طلعها کانه رءوس الشیطین»
و در سوره دخان آنرا، غذای گناه کاران دانسته است: «ان شجرت الزقوم • طعام الاثیم • کالمهل یغلی فی البطون • کغلی الحمیم؛ همانا درخت زقوم، خوراک گناهکاران است که مانند فلز گداخته در شکم‌ها می‌جوشد؛ چون جوشیدن آب گرم».
او هنگامی که اندک ملایمت ولید بن مغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند. آیات ۲۴ و ۲۵ سوره مدثر بیانگر این واقعه است.
«ان هذا الا سحر یؤثر • ان هذا الا قول البشر؛ آن گاه گفت: اين نيست جز جادويى كه (از جادوگران پيشين) باز گفته مى‌شود، اين جز گفتار بشر نيست.»

۳.۴ - جلوگیری از شنیدن قرآن

«و قال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرءان والغوا فیه لعلکم تغلبون؛ و كسانى كه کفر ورزيدند گفتند: به اين قرآن گوش فرا مدهيد و (وقت خوانده شدن آن) سخنان لغو و باطل در آن افكنيد، تا شايد پیروز شويد.»
روایت شده که ابوجهل می‌گفت: هرگاه محمد قرآن می‌خواند، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه می‌گوید و آیه پیشین نازل شد؛ گرچه ابوجهل خود نمی‌توانست از شنیدن قرآن دوری کند.

۳.۵ - تحقیر مؤمنان

ابوالفتوح، در ذیل آیه ۲۰ سوره فرقان، از مقاتل نقل کرده که آیه درباره ابوجهل و چند تن دیگر که به تحقیر ابوذر و برخی مؤمنان پرداخته بودند، نازل شده است:
«و جعلنا بعضکم لبعض فتنة اتصبرون و کان ربک بصیرا؛ و بعضی از شما را آزمون بعض دیگر ساخته‌ایم. آیا شکیبایی می‌ورزید؟ و پروردگار تو همواره بینا است.»
همچنین مفسران آیه ۲۱۲ سوره بقره را درباره ابوجهل و دیگر بزرگان قریش می‌داند که از نعمت‌های دنیایی بهره مند بودند و مؤمنان فقیر را ریشخند می‌کردند.
«زین للذین کفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین ءامنوا والذین اتقوا فوقهم یوم القیمة والله یرزق من یشاء بغیر حساب؛ زندگانی دنیا برای کافران آراسته شده و مؤمنان را ریشخند می‌کنند؛ حال آن که پرهیزکاران در روز قیامت از آنان بالاترند و خداوند هر کس را بخواهد، بی شمار روزی می‌دهد.»
ابوجهل به مسلمانانی که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیروی می‌کردند، تهمت زده می‌گفت: آنان از مرد جادو شده‌ای پیروی می‌کنند که آیه ۸ سوره فرقان بدان اشاره دارد.
«او یلقی الیه کنز او تکون له جنة یاکل منها و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا؛یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) افکنده نمی‌شود، یا باغی برای او نمی‌باشد که از آن مصرف کند؟! و این ستمکاران (به مردم) گفتند: شما جز مردی جادو شده را پیروی نمی‌کنید.»

۳.۶ - تمسخر رسول خدا

به نقلی، ابوجهل یکی از مسخره کنندگان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان به شمار آمده که خداوند درباره آنان آیه ۹۵ سوره حجر را نازل فرمود، هر چند در دیگر تفاسیر، ذیل این آیه نامی از او به میان نیامده است.
«انا کفینک المستهزءین؛ حتما ما شر استهزاکنندگان را از تو دور ساختيم.»
همچنین نقل شده است که چون ابوجهل و نضر بن حارث، عبادت‌های رسول خدا و جدیت او را دیدند، گفتند: تو خود را به مشقت می‌اندازی. در دین ما، این همه رنج نیست و خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد: «طه • ما انزلنا علیک القرءان لتشقی؛ طا، ها. من پاک و منزه و هدايت‌گرم. (اى محمّد) اى مرد بزرگ پاكدل و راهنما، هر دو پاى را (هنگام نماز) بر زمین نه • ما قرآن را بر تو نفرستاديم تا (در راه اجراى آن، يا با تأسف بر عدم پذيرش آن، يا با انجام عبادت‌هاى طاقت‌فرسا) به زحمت و رنج افتى.»

۳.۷ - آزار دادن پیامبر

روزی ابوجهل به آزار پیامبر پرداخت و حمزه به حمایت از حضرت، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت. گفته شده که آیه ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد:
«او من کان میتا فاحیینه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمت لیس بخارج منها کذلک زین للکفرین ما کانوا یعملون». طبری اقوالی را در تفسیر آیه برمی شمرد؛ اما در این که مقصود از «کمن مثله فی الظلمات» ابوجهل است، تردید نمی‌کند.
نام ابوجهل جزو یکی از ۱۷ تن مقتسم آمده که خداوند در سوره حجر آیه ۹۰ به آنان اشاره دارد:
«کما انزلنا علی المقتسمین؛ همان گونه كه (عذاب را) بر قسمت كنندگان نازل كرديم‌.» مقتسمین کسانی بودند که در موسم حج راه‌های مکه را تقسیم کرده و بر ضد پیامبر تبلیغ می‌کردند.

۳.۸ - حسادت به رسول خدا

«و اذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ و چون آيه و معجزه‌اى بر آنها (كفار قريش) بيايد مى‌گويند: ما هرگز ایمان نمى‌آوريم تا به ما نيز آنچه به فرستادگان خدا داده شده (از نبوت و كتاب و معجزه) داده شود؛ خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد؛ به زودى كسانى را كه گناه كرده‌اند ذلت و خواريى در نزد خدا، و عذابى سخت به سزاى مكرى كه انجام مى‌دادند خواهد رسيد.»
در ذیل آیه ۱۲۴ سوره انعام آمده است: ابوجهل گفت: سوگند به خدا! به او راضی نشده، هرگز از وی پیروی نمی‌کنیم جز این که بر ما نیز چون او وحی بیاید که آیه نازل شد.

۳.۹ - بدگویی از پیامبر

طبری، از ابن عباس نقل کرده که وقتی ابوطالب در بستر مریضی بود، ابوجهل با عده‌ای به بالین او رفته از پیامبر بدو شکایت بردند. که پسر برادرت را از ما بازدار وگرنه او را خواهیم کشت.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که حضور داشت، فرمود: اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم بگذارید، دست از رسالت خویش برنمی‌دارم. ابوطالب با شنیدن این سخن، حمایت خویش را به طور رسمی از پیامبر اعلام داشت و بدین طریق، ابوجهل را درهم شکست. پافشاری پیامبر بر باورهای خویش و ابراز توحید، آنان را سخت شگفت زده، سرخورده و نا امید ساخت. آیات ۵ تا ۷ سوره ص در این باره نازل شده است.
«اجعل الالهة الها وحدا ان هذا لشیء عجاب • وانطلق الملا منهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هذا لشیء یراد • ما سمعنا بهذا فی الملة الاخرة ان هذا الا اختلق؛ آیا همه خدایان را خدای یگانه ساخت؟ این امر عجیبی است و بزرگان ایشان به راه خود رفتند و گفتند: بروید و بر عبادت خدایان خود پایدار باشید که این امر، مطلوب است. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیده‌ایم. این جز از خود بر ساختن نیست.»

۳.۱۰ - مجادله با رسول خدا

«و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا • او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا او تاتی بالله والملـئکة قبیلا • او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتبا نقرؤه قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؛ و (مشركان پس از ناتوانى در مقابل معجزات، از روى عناد و پيشنهاد غير معقول) گفتند: هرگز به تو ایمان نياوريم تا آنكه از زمین (مكه) براى ما چشمه‌اى جوشان و پايدار بشكافى و روان سازى، يا آنكه آسمان را همان‌گونه كه گمان دارى (و ما را به آن تهديد كرده‌اى) قطعه قطعه بر سر ما فرو اندازى، يا آنكه خدا و فرشتگان را دسته دسته رو به روى ما بياورى، يا آنكه تو را خانه‌اى از طلا (و زيورهاى رنگارنگ) باشد يا به سوى آسمان بالا روى و هرگز به بالا رفتنت ايمان نمى‌آوريم تا بر ما نوشته‌اى كه بتوانيم آن را بخوانيم فرود آورى. بگو: منزه است پروردگار من (از اينكه كسى او را با فرشتگانش احضار كند و كسى اين امور را بدون اراده او انجام دهد)، آيا من جز بشرى فرستاده به رسالتم؟»
واحدی از ابن عباس نقل می‌کند که ابوجهل و سران قریش بر آن شدند تا با پیامبر مجادله کنند و از او خواستند تا از کارهایش دست بردارد. وقتی پافشاری پیامبر را دیدند، تقاضاهای دیگری را مطرح کردند که این آیات، بیان گر آن است.
در تفسیر قمی، ذکر شده که آیه ۸ سوره حج در شان ابوجهل نازل شده است.
«و من الناس من یجدل فی الله بغیر علم و لاهدی و لا کتب منیر؛ و از مردم كس هست كه همواره درباره خداوند، بدون هيچ دليل علمى (و حجت عقلى) و هيچ هدایت (و عرفان باطنى) و هيچ كتاب روشن آسمانى، محاجّه و ستيز مى‌كند.»

۳.۱۱ - تحریک مشرکان

ابوجهل، مشرکان را بر ضد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تحریک کرده، می‌گفت: محمد در یثرب فرود آمده؛ پیش قراولان خویش را فرستاده و می‌خواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این که دنباله رو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیده‌ام و هیچ یک از اصحاب وی را مشاهده نکرده‌ام، جز این که با شیاطین همراه بود! او با این سخنان آتش جنگ بدر را شعله ور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه می‌فرماید:
«ان الذین کفروا ینفقون امولهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون والذین کفروا الی جهنم یحشرون؛ کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج می‌کنند. بزودی خرجش خواهند کرد؛ آن گاه مایه حسرت آنان می‌شود و سرانجام، مغلوب می‌گردند و کافران را در جهنم گرد می‌آورند».
واحدی، از کلبی نقل می‌کند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود؛ همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد.
ابوجهل، در همین جنگ کشته و آیه ۵۰ سوره انفال درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد:
«ولو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملئکة یضربون وجوههم و ادبرهم و ذوقوا عذاب الحریق؛ اگر بدانی آن گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و بر چهره‌ها و پشت هایشان می‌کوبند و می‌گویند: عذاب آتش را بچشید.»

۳.۱۲ - لجاجت و نیاوردن ایمان

«و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی ءاذانهم وقرا و ان یروا کل ءایة لایؤمنوا بها حتی اذا جاءوک یجدلونک، یقول الذین کفروا ان هذا الا اسطیرالاولین؛ و از آنان برخى به تو گوش مى‌سپارند و ما (به کیفر كفرشان) بر دل‌هايشان پوشش‌هايى قرار داده‌ايم كه نفهمند، و در گوش‌هايشان سنگينى قرار داده‌ايم (تا سخن حق را نشنوند)، و اگر همه آیات و نشانه‌ها را ببينند باز هم ایمان نمى‌آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو آيند با تو جدال نموده، كسانى كه کفر ورزيده‌اند مى‌گويند: اين (قرآن) جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.» گفته‌اند: این آیه در شان ابوجهل و دیگر سران مشرک نازل شده که گرد هم آمده تا در باب سخنان پیامبر گفتگو کنند. ابوسفیان گفت: من بعضی از گفته‌های او را حق می‌دانم؛ اما ابوجهل از او خواست که هرگز به آن اقرار نکند و در روایت دیگری است که گفت: مرگ برای ما از اقرار به آن آسان تر است و این آیه نازل شد.
از سدی نقل شده که اخنس بن شریق در خلوت از ابوجهل درباره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید و او گفت: به خدا سوگند! محمد صادق است و هرگز دروغ نگفته؛ اما هنگامی که بنی‌قصی پرچم مکه را بدست گرفتند؛ پرده دار کعبه شدند؛ سقایت حاجیان به دستشان افتاد و سپس نبوت! دیگر چه چیزی برای تیره‌های قریش می‌ماند؟ و این آیه در شان آنان نازل شد: «فانهم لایکذبونک ولکن الظالمین بایت الله یجحدون» طبری از ابن کعب نقل کرده که ابوجهل به پیامبر گفت: ما تو را تکذیب نکرده؛ بلکه آن چه را آورده‌ای، تکذیب می‌کنیم و خداوند این آیه را فرود آورد.
برخی، آیه «ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم‌ام لم تنذرهم لایؤمنون» را در شان ابوجهل و بعضی نیز آن را درباره او و خانواده‌اش می‌دانند.

۳.۱۳ - انکار روز جزا

برخی مفسران، آیات نخستین سوره ماعون را در شان ابوجهل و کافران قریش دانسته‌اند:
«ارءیت الذی یکذب بالدین • فذلک الذی یدع الیتیم • و لایحض علی طعام المسکین؛ آیا کسی را دیده‌ای که روز جزا را انکار می‌کند؟ این همان کسی است که یتیم را می‌راند و بر اطعام مسکین ترغیب نمی‌کند.»
«و ما ادرک ما سقر • لاتبقی و لاتذر • لواحة للبشر • علیها تسعة عشر؛ دوزخى است كه (چيزى را) نه باقى مى‌گذارد (كه به او نرسد و نسوزاند) و نه رها مى‌كند (مگر آنكه به اعماقش برسد، يا چون پس از نابودى بازگردانده شود دوباره مى‌سوزاند). آشكار است (در آن روز) براى بشرها، و سوزاننده و سياه‌كننده پوست‌هاى بدن است. بر آن نوزده (نفر يا گروه) گمارده شده‌اند.»
او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده می‌کرد. وقتی آیات ۲۸-۳۰ سوره مدثر را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌های آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیش تر است؟ رفیق شما (پیامبر) خبر می‌دهد که جهنم نوزده گماشته دارد.


برخی مفسران آیاتی از قرآن را که بر وعید و وعده به عذاب اخروی دلالت می‌کنند؛ درباره ابوجهل دانسته‌اند.
«فلا صدق و لا صلی • ولکن کذب و تولی • ثم ذهب الی اهله یتمطی • اولی لک فاولی • ثم اولی لک فاولی؛ مدعی نه حق را تصدیق کرد و نه نماز گزارد؛ بلکه دروغ انگاشت و روی گرداند؛ سپس تبختر کنان به سوی خانواده‌اش رفت. وای بر تو! باز هم وای بر تو! سپس وای بر تو! و باز هم وای بر تو!.» گفته شده که این آیات، درباره ابوجهل است.

۴.۱ - ابوجهل در آتش

خداوند، در آیات ۱۵ تا ۱۹ سوره علق ابوجهل را به آتش دوزخ وعید داده، پیامبر را از پیروی او برحذر می‌دارد:
«کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة • ناصیة کاذبة خاطئة • فلیدع نادیه • سندع الزبانیة • کلا لا تطعه و اسجد و اقترب؛ هرگز، اگر از آن کار دست برندارد، موی پیشانی او را به سختی بگیریم. موی پیشانی دروغ زن خطاپیشه را؛ پس مذبوحانه همه انجمنش را به کمک بخواند. ما نیز آتش بانان دوزخ را فراخوانیم. هرگز از او پیروی مکن و بر خدا سجده بر و تقرب جوی.»
ابوجهل، هم چنین از مصادیق «افمن یلقی فی النار» و نیز مصداقی از «ویل لکل لکل افاک؛ واى بر هر دروغ‌پرداز گناه پيشه.»
[۱۷۱] بدرالدین، محمدبن ابراهیم، غرر التبیان، ص۴۷۴.
و از مصادیق «افمن یمشی مکبا علی وجهه؛ آیا کسی که به رو درافتاده، نگون سار می‌رود...» تلقی شده است.

۴.۲ - معذب در آخرت

«افمن وعدنه وعدا حسنا فهو لقیه، کمن متعنه متع الحیوة الدنیا ثم هو یوم القیـمة من المحضرین؛ آیا کسی که به او وعده‌ای نیکو دادیم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که به بهره زندگانی دنیا بهره مندش ساخته‌ایم؛ سپس او در روز قیامت از حاضرشدگان در صحنه عذاب است؟» با همه اختلافی که در شان نزول آیه وجود دارد، نام ابوجهل به صورت مصداق «من متعنه»، برجسته تر است.


۱. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۳۹.    
۲. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۱۴۴.    
۳. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۷۱۰.    
۴. ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۱۴۷.    
۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۳۹.    
۶. محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۱۹.    
۷. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۲۱۰.    
۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۳.    
۹. دینوری، ابن قتیبة، عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.    
۱۰. ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۱۵۵.    
۱۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۷۷.
۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۳.    
۱۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴.    
۱۴. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۱۶۶.    
۱۵. ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۱۴۸.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۳.    
۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۵۲۳.    
۱۹. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۲۱۰.    
۲۰. بغوی، حسین بن مسعود، لباب‌ التأویل فی معالم‌ التنزیل، ج۴، ص۴۲۵.    
۲۱. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۸، ص۳۶۳.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.    
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۷.    
۲۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸.    
۲۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۷.    
۲۶. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۷۵.    
۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری،، ج۴، ص۹۶.    
۲۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۱۵، ص۳۵۶.    
۲۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳.    
۳۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.    
۳۱. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۱۵۶.    
۳۲. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۱۶۵.    
۳۳. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۷۶.    
۳۴. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۵۰.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۶۱.    
۳۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.    
۳۷. اندلسی، ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۲، ص۲۳۶.    
۳۸. بن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.    
۳۹. اعلام القرآن، فرهنگ و معارف قرآن، ج۱، ص۳۷۹.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۳۳.    
۴۱. توبه/سوره۹، آیه۱۲.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۱۵۴.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۱.    
۴۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۵.    
۴۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۸۵.    
۴۶. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    
۴۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۲۰، ص۲۲۳.    
۴۸. لیل/سوره۹۲، آیه۱۵.    
۴۹. لیل/سوره۹۲، آیه۱۶.    
۵۰. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۷۶۴.    
۵۱. یس/سوره۳۶، آیه۸.    
۵۲. یس/سوره۳۶، آیه۹.    
۵۳. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۵.    
۵۴. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۶.    
۵۵. رعد/سوره۱۳، آیه۱۹.    
۵۶. بغوی، حسین بن مسعود، لباب‌ التأویل فی معالم‌ التنزیل، ج۳، ص۱۴.    
۵۷. یس/سوره۳۶، آیه۸.    
۵۸. یس/سوره۳۶، آیه۹.    
۵۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۴۹۵.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۶۱.    
۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۴۹۵.    
۶۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.    
۶۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۴۹۵.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۶۱.    
۶۵. علق/سوره۹۶، آیه۹.    
۶۶. علق/سوره۹۶، آیه۱۰.    
۶۷. علق/سوره۹۶، آیه۱۱.    
۶۸. علق/سوره۹۶، آیه۱۲.    
۶۹. علق/سوره۹۶، آیه۱۳.    
۷۰. علق/سوره۹۶، آیه۱۴.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۵۲۶.    
۷۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۵۲۶.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۵۲۳.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۰۰.    
۷۵. اسرا/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴.    
۷۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۴۸۵.    
۷۸. اسرا/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۷۹. صافات/سوره۳۷، آیه۶۴.    
۸۰. صافات/سوره۳۷، آیه۶۵.    
۸۱. دخان/سوره۴۴، آیه۴۳.    
۸۲. دخان/سوره۴۴، آیه۴۴.    
۸۳. دخان/سوره۴۴، آیه۴۵.    
۸۴. دخان/سوره۴۴، آیه۴۶.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۸۱.    
۸۶. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۴۵۵.    
۸۷. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۴۴۷.    
۸۸. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۷۱.    
۸۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۴.    
۹۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۵.    
۹۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۶.    
۹۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۱۵، ص۳۵۶.    
۹۳. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۱۸۹.    
۹۴. ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، ص۲۰۵.    
۹۵. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱۵.    
۹۶. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱۳.    
۹۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۰.    
۹۸. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۴، ص۲۰۵.    
۹۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۳.    
۱۰۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۸.    
۱۰۲. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    
۱۰۳. طه/سوره۲۰، آیه۱.    
۱۰۴. طه/سوره۲۰، آیه۲.    
۱۰۵. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۳، ص۱۳۰.    
۱۰۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۱۰۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۹۰.    
۱۰۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۸۹.    
۱۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۱۵۲.    
۱۱۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۰.    
۱۱۱. محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۰.    
۱۱۲. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۱۱۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۷، ص۸۰.    
۱۱۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۱، ص۱۵۴.    
۱۱۵. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۴۰۹.    
۱۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۴۲.    
۱۱۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹.    
۱۱۸. ص/سوره۳۸، آیه۵.    
۱۱۹. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۱۲۰. ص/سوره۳۸، آیه۷.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۴۳.    
۱۲۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۰.    
۱۲۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۲.    
۱۲۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۳.    
۱۲۵. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۹۲.    
۱۲۶. حج/سوره۲۲، آیه۸.    
۱۲۷. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۷۹.    
۱۲۸. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۱۱.    
۱۲۹. انفال/سوره۸، آیه۳۶.    
۱۳۰. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۳۶.    
۱۳۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.    
۱۳۲. انفال/سوره۸، آیه۵۰.    
۱۳۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۷.    
۱۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۸۰.    
۱۳۵. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    
۱۳۶. بغوی، حسین بن مسعود، لباب‌ التأویل فی معالم‌ التنزیل، ج۲، ص۹۰.    
۱۳۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۳۳.    
۱۳۸. انعام/سوره۶، آیه۳۳.    
۱۳۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۳۴.    
۱۴۰. بقره/سوره۲، آیه۶.    
۱۴۱. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۱.    
۱۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۹۳.    
۱۴۳. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۱.    
۱۴۴. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۲.    
۱۴۵. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۳.    
۱۴۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۴۴۴.    
۱۴۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۷.    
۱۴۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۸.    
۱۴۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۹.    
۱۵۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۳۰.    
۱۵۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۲۸.    
۱۵۲. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱۳.    
۱۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۸۱.    
۱۵۴. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۱.    
۱۵۵. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۲.    
۱۵۶. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۳.    
۱۵۷. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۴.    
۱۵۸. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۵.    
۱۵۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۴، ص۸۱.    
۱۶۰. علق/سوره۹۶، آیه۱۵.    
۱۶۱. علق/سوره۹۶، آیه۱۶.    
۱۶۲. علق/سوره۹۶، آیه۱۷.    
۱۶۳. علق/سوره۹۶، آیه۱۸.    
۱۶۴. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۰۱.    
۱۶۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۰.    
۱۶۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱.    
۱۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶.    
۱۶۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۷، ص۳۳۰.    
۱۷۰. جاثیه/سوره۴۵، آیه۷.    
۱۷۱. بدرالدین، محمدبن ابراهیم، غرر التبیان، ص۴۷۴.
۱۷۲. ملک/سوره۶۷، آیه۲۲.    
۱۷۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۱۸، ص۲۱۹.    
۱۷۴. قصص/سوره۲۸، آیه۶۱.    
۱۷۵. محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۱۹ و ۱۲۰.    
۱۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۵۱.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۲۰۱، برگرفته از مقاله «ابوجهل»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    






جعبه ابزار