تسبیح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسبیح (
سُبْحَه یا
مِسْبَحه)، به مهرههایی به رشته کشیده شده برای شمارش ذکر و
دعا گفته میشود.
تسبیح به این معنی، میان فارسى زبانان رایج است و در
عربی به آن (
سبحه)
گفته مىشود.
تَسْبیح، یا
سبحه، رشتهای از گره، دانههای گیاهی، مهرههای
سنگی و
سفالی که با آن شمار ذکرها، اوراد و جز آنها را نگاه میدارند.
سُبحه به
نماز مستحب، همچنین به
ذکر، و دانههاى به
نخ كشيده شده جهت
گفتن ذكر
گفته میشود.
نظرات مختلفی دربارۀ واژۀ
تسبیح (در عربی
سُبحه و
مُسْبَحه) وجود دارد: برخی این واژه را تصحیف تسلیخ و تشلیخ (به معنای
سجاده و
جانماز ) و از غلطهای مشهور میدانند.
برخی دیگر با استناد به متون ادب فارسی و اشعار برخی شاعران کهن عرب ــ که واژۀ
تسبیح را عیناً به معنای رشتهای از مهرهها آوردهاند ــ استعمال آن را «صحیح و فصیح» دانستهاند
(برای واژۀ
تسبیح در دیوان شاعران پارسیگو به این منابع رجوع کنید.
علامه قزوینی برای کاربرد واژۀ
تسبیح/
تسابیح در ادبیات عرب به نسخه خطی دیوان
ابونواس استناد کرده است.
لیکن در برخی نسخ چاپ شدۀ این دیوان واژۀ
تسابیح موجود نیست و به جای آن در قطعه شعر مورد نظر قزوینی واژۀ
مسابیح به چشم میخورد.
در
عربی عموماً بدان
مَسْبَحه یا
سُبْحه میگویند.
در
صحاح سته،
سبحه به معنای
نماز نافله و
دعا و
ذکر نیز به کار رفته است .
به نظر برخی، واژه
تسبیح،
تصحیف تسلیخ یا تشلیخ به معنای
سجاده و
جانماز بوده
و به کار بردن آن به معنای
سبحه (
مهرههای ذکر و دعا) نادرست است
ولی بنا برتحقیق محمد قزوینی ،
کلمه
تسبیح در متون فارسی و عربی به معنای
سبحه نیز به کار رفته و کلمه
تسابیح (جمع
تسبیح) به این معنا، در شعر ابونواس (متوفی ۱۹۸) آمده است.
استفاده از
تسبیح برای به خاطر سپردن شمار
اذکار و دعاها ــ که احتمالاً از شمارش دانههای ریگ و گره زدن
نخ شروع شده ــ در میان پیروان بیشتر آیینها و
ادیان از جمله هندوها و
بوداییان ،
یهودیان و
مسیحیان و
مسلمانان متداول بوده است.
خاستگاه
تسبیح را
آسیا دانستهاند، اما به روشنی مشخص نیست که مردم کدام سرزمین آسیایی مبتکر آن بودهاند. در بسیاری از نقوش و حجاریهای برجسته کاخهای سلطنتی آشور نصیرپال دوم (۸۵۹-۸۸۳قم) در
آشور ، و در کاخ پادشاهی سناخریب (۶۸۱-۷۰۴قم) در مالتای، الاهگانی مانند ایشتر (اینانا) و دیگر ربالنوعها،
تسبیح کوچکی از مهره در دست دارند.
ظاهراً قدیمترین اشاره به
تسبیح در ادبیات کهن هندو آمده است، با عنوان گانت تیا یعنی ابزار شمارش ، کانچانیا به معنای درخشش و روشنایی ، ماتا ، مالیکا به معنای تاج گل و سوترا به معنای رشته (نخ) .
پارسایان هندو با این وسیله شمار دعاها و
اوراد روزانه خود را نگه میداشتند.
در شاخههای گوناگون
هندو و
بودایی ،
تسبیحها از نظر تعداد دانه و جنس و رنگ متفاوتاند و این تفاوتها معانی خاصی دارد.
در این آیینها،
تسبیح به عنوان
طلسم و
تعویذ و همچنین برای
تفأل و گاه
تزئین به کار میرود.
تسبیح در مراسم تشرف نیز نقش مهمی دارد؛ مثلاً، برای ورود به آیین
ویشنو (یکی از خدایان در آیین هندو) به
گردن فردی که به شش یا
هفت سالگی میرسد،
تسبیحی ۱۰۸ دانه میآویزند و اذکار خاصی را با آن به او
آموزش میدهند.
تسبیح ظاهراً در بسیاری از تمدنهای کهن به عنوان ابزار ثبت اعداد، روزها و جز آنها، و برقراری ارتباط از راه نظام گرهنویسی (هر گره به معنا و مفهوم خاص) و نشانههای یاد آورنده در برخی از جامعهها کاربرد داشته است.
ادوارد تایلر به سادهترین شکل
تسبیح اشاره میکند که رشتهای نخی از انواع گرهها با رنگهای مختلف بود که هر گره معنایی خاص داشت. همو نظام گرهنویسی را یکی از مشخصات جوامع دوران کهن میداند. مثلاً در
چین باستان مردم رشتههایی نخ با گرههای مختلف به کار میبردند که شمارهها و فاصلهها کار نوشتن را انجام میدادند.
در بسیاری از جامعههای کهن مانند
یونان ،
روم ،
مصر و
هند از
تسبیح برای نگهداشت روزهای
جشن و آیینها، یا از آن همچون
طلسم و
تعویذ و وسیله
تفأل و تزیین، یا نشانه ورود به مرحلهای خاص در آیین تشرف، استفاده میکردند. زنان افریقای مرکزی روزها و ماههای بارداریشان را با زدن گرههایی به رشتهای نخ محاسبه میکردند.
با گذشت زمان و تحول و پیشرفت فرهنگ، کاربریهای ابزاری
تسبیح در جامعهها محدودتر شد و بیشتر جنبه دینی و کاربری مذهبی یافت.
گفتهاند که
سنّت استفاده از
تسبیح از
آسیا به
اروپا رفته و از طریق قدیس دومینیک (۵۶۵ـ ۶۱۸/۱۱۷۰ـ۱۲۲۱) و
راهبان فرقه او در قرن سیزدهم میلادی در
مسیحیت رواج یافته است، اما احتمالاً استفاده از آن در اروپا سابقه بیشتری دارد ، زیرا در روم باستان ثروتمندان رشتهای با ده سنگ گرانبها که هر کدام نماینده یکی از خدایان بود به گردن میآویختند و ظاهراً این گردنبند نوعی تعویذ بوده است ،
تسبیح کلیسای کاتولیک رشتهای بلند با ۱۵۰ مهره است که به سه دسته ۵۰ تایی تقسیم میشودو به انتهای
تسبیح چند مهره و یک
صلیب وصل است ،
تسبیح مسیحیان گاه به شکل حلقه و گاه رشته بلندی از مهره هاست.
استفاده از
تسبیح در میان یهودیان، تحت تأثیر ترکهای مسلمان و یونانیان مسیحی بوده است . امروزه اهمیت و اعتبار
تسبیح در میان آنان تقریباً از بین رفته و فقط در روز
سَبْت (
شنبه) و روزهای مقدس ، عموماً برای
سرگرمی و وقت گذرانی آن را در دست میگیرند.این
تسبیح ۳۲ یا ۹۹ مهره دارد.
کاربرد
تسبیح در تمام ادیان بزرگ جهان کم و بیش مرسوم بوده است. کهنترین سند مکتوب مربوط به کاربرد
تسبیح، متون ادبی هندو ست که به رواج استفاده از
تسبیح میان برهمنها اشاره میکند. در فلسفه
بودا ، هر بودایی با در دست داشتن
تسبیح به مثابه جزئی از کل و مهرهای کنار مهرههای دیگر رشتهای را تشکیل میدهد که نهایتاً به بودا متصلشان میکند.
یهودیان تسبیحی ۳۲ یا ۹۹ مهره را در روزهای
شنبه (سَبْت) مقدس در دست میگیرند. امروزه
مسیحیان کلیسای ارتدکس ایرلند نیز برای شمارش نمازگزاران از «تسبیحهای نذرانه» استفاده میکنند.
بهنظر گلدسیهر
تسبیح از سوی بوداییهای هند به
اسلام راه پیدا کرده است. برخی نیز مسیحیان (نسطوریان شرق) را عامل راهیابی
تسبیح به
جهان اسلام دانستهاند.
شمارش
دعا و
ذکر با
تسبیح میان
مسلمانان ، بجز
وهابیان مرسوم است. وهابیان کاربرد
تسبیح را برای شمارش دفعات ذکر ادعیه،
بدعت در دین میدانند و از انگشتان دست بهجای آن کمک میگیرند.
دربارۀ استفـاده از
تسبیح در میـان
اهل تسنن روایات مختلفی وجود دارد: برخی کتب حدیث
اهل سنت همراه داشتن
تسبیح را بـه مسلمانان توصیـه میکند و به
تسبیح گـرداندن
پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز اشاره دارد.
روایاتی دیگر از قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله کاربرد
تسبیح را در شمارش اذکار و اوراد
نکوهش میکند.
شیعیان معتقدند که
حضرت زهرا علیهالسلام از نخستین کسانی بود که از
تسبیح استفاده میکرد و برای
گفتن تسبیحات پس از نماز (۳۴
تکبیر ، ۳۳
تسبیح ، ۳۳
تحمید ) رشتهای نخ
پشمی که ۳۴ گره داشت، به کار میبرد. همو بعدها از خاک مزار
حمزه عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
تسبیحی گلین ساخت. شیعیان نیز به پیروی از حضرت زهرا علیهاالسلام برای
تبرک ، از
تربت کربلا ، مقتل
حسین بن علی علیهالسلام،
تسبیح میسازند که به «
تسبیح تربت» یا «
تسبیح کربلایی» معروف است
استفاده از
تسبیح در میان بیشتر
مسلمانان رایج است، جز پیروان محمدبن عبدالوهاب تمیمی نجدی (ح ۱۱۱۵ـ۱۲۰۶) که آن را نوعی
بدعت میدانند و برای شمارش اذکار از انگشتان دست استفاده میکنند.
برخی
اعتقاد دارند که
صوفیه استفاده از
تسبیح را از
بوداییان یا هندوها یا راهبان مسیحی کلیسای شرقی آموختهاند و
تسبیح از طریق آنها در میان مسلمانان رایج شده است.
در
رساله قشیریه درباره
جنید (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸) آمده است که وی
تسبیحی در دست داشت و وقتی به او اعتراض کردند،
گفت : «این وسیلهای است که مرا به
خدا رسانیده و از آن جدا نخواهم شد».
بر اساس
کتب حدیث شیعه، استفاده از
تسبیح در
صدر اسلام متداول بوده است ؛ مثلاً
گفته شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام چون از
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنید که پس از هر
نماز،
گفتن ۳۴
تکبیر و ۳۳
تسبیح (
سبحان الله) و ۳۳
تحمید (
الحمد لله)، که به
تسبیحات حضرت زهرا مشهور است ثوابی بزرگ دارد
تسبیحی از نخ پشمی با ۳۴ گره تهیه کرد.
وقتی
حمزه ، عموی پیامبر، در سال سوم هجرت به
شهادت رسید، حضرت فاطمه سلام الله علیها از خاک مزار او
تسبیحی برای خود ساخت.
مردم نیز بعدها از تربت حمزه
تسبیح ساختند و پس از
شهادت امام حسین علیهالسلام،
شیعیان از تربت او
تسبیح ساختند.
همچنین روایت شده است که وقتی
امام سجاد علیهالسلام را به مجلس
یزید میبردند آن حضرت
تسبیحی در دست داشت.
از
امام صادق علیهالسلام روایت میکنند که
تسبیح را برای شیعیان توصیه کردند.
در
کتب اهل سنّت نیز روایتی هست حاکی از اینکه
پیامبر اکرم تسبیحی داشته است.
البته نسبت به برخی از این روایات، تشکیک شده
و حتی در مقابل، روایاتی نقل شده است به این مضمون که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افرادی را که با انداختن ریگ ، اذکار را میشمردند، نهی نموده و توصیه کرده که شماره اذکار را با انگشتان دست ثبت کنند.
گفتهاند که اینگونه روایات متعلق به اوایل هجرت پیامبر است و در هر حال حاکی از نهی استفاده از
تسبیح نیست.
جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (متوفی ۹۱۱) در رساله کوچکی به نام المنحة فی
السبحة روایاتی آورده و بر اساس آنها استنباط کرده است که
تسبیح در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بین
صحابه و بعدها نزد
تابعین و همچنین
صوفیه رایج بوده و استفاده از آن نهی صریح نشده است.
اذکاری که مسلمانان در طول روز، بخصوص پس از
نماز، با
تسبیح ادا میکنند، معمولاً مشتمل است برشهادت به یگانگی خدا (لااله الا الله)، تکبیر، تحمید، منزه دانستن او یا
تسبیح و همچنین فرستادن درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، امامان علیهمالسلام و
اولیا یا
توسل به ایشان .
در بین برخی
فرق صوفیه نیز
تسبیحی که
مشایخ با آن ذکر
گفتهاند، نوعی
تقدس و
تبرک دارد و برای برکت بخشی، به جانشینان آنها به
ارث میرسد.
از
تسبیح برای
استخاره و
دفع چشم زخم نیز استفاده میشود.
تسبیح مسلمانان عموماً صد دانه (مهره) دارد که شاید نماد ۹۹ اسم از
اسماءالحسنی به اضافه اسم جلاله الله و یا برابر اذکار
تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام باشد.
تسبیح صد دانهای با دو مهره کوچکتر یا بزرگتر به نام «عدسک» به سه قسمت ۳۳ دانهای تقسیم میشود و با احتساب مهره بزرگتری به نام «شیخک» یا «امام»، که معمولاً مخروطی است و دو سرِ رشته
تسبیح را به هم وصل میکند، شمار دانهها به صد میرسد.
تسبیحهای ۳۴ دانهای نیز در میان مسلمانان رواج دارد.
برخی فرق صوفیه از
تسبیح هزار دانهای استفاده میکنند که در
ادبیات فارسی نشانه کثرت
زهد و
تقوی است.
این
تسبیح در مراسم خاکسپاری به کار میرود و
ثواب اذکاری که با آن
گفته میشود، به
روح متوفی هدیه میگردد.
رنگ، اندازه و جنس دانههای
تسبیح متنوع است.
تسبیح ازگِل، شیشه، فلز، چوب، صدف، هسته و دانه یا صمغ گیاهان، مرجان و یُسر (درختی با دانه های خوشبو به رنگ سیاه)،
عقیق،
یشم، یاقوت، زمرد، عاج فیل، استخوان شتر و شاخ گوزن و اخیراً با انواع پلاستیک در رنگهای مختلف ساخته میشود.
رشته
تسبیح از جنس پشم، ابریشم یا پلاستیک است و در اغلب
تسبیحها در قسمت انتهایی امام یا شیخک، منگوله ای قرار دارد که گاه زربفت است.
تسبیحهای گران قیمت را با منگولههای
طلا و
نقره و نخهای ابریشمی رنگی زینت میدهند.
تسبیح را از مواد گوناگون میسازند:
تسبیحهای گلی مانند
تسبیحهای ساخته شده از تربتِ قتلگاه امام حسین علیهالسلام و تربت آستانه
امامان دیگر و
بقاع متبرکه ؛
تسبیحهای ساخته شده از سنگهای معدنی گرانبها، مانند
عقیق ،
یشم ،
یاقوت ،
مروارید ،
زمرد ،
فیروزه ،
لاجورد و جز آنها؛ و از
چوب ، میوه و هسته میوۀ برخی درختان مانند
آبنوس ،
شمشاد ، یُسر و
خرما ؛ از
شاخ و
استخوان و
عاج حیواناتی مانند
گوزن ،
شتر و
فیل ؛ و از
بلور و
شیشه و
پلاستیک .
برخی از انواع
تسبیحها عبارتاند از:
۱)
تسبیح تربت که از خاک
مرقد امام حسین علیهالسلام ساخته میشود.
شیعیان عموماً از این
تسبیحها استقبال میکنند، زیرا بنا بر روایات، در دست داشتن آن حتی بدون ذکر توصیه شده است.
۲)
تسبیح شاه مقصود که آن را در
افغانستان میسازند و سنگ آن از معادنی در منطقه
قندهار به دست میآید.
به این
تسبیح ــ که معمولاً به رنگ سبز روشن است ــ
تسبیح پادزهری هم میگویند، زیرا سنگ آن، بنا بر مشهور، خاصیت زهرکِشی دارد.
رنگهای سفید و قرمز این
تسبیح بندرت یافت میشود.
۳)
تسبیح یمانی ساخت یمن که از عقیق است.
۴)
تسبیح عین الهِرّه (چشم گربه) که از نوعی سنگ در
هندوستان ساخته میشود.
۵)
تسبیح کهربایی که آن را از صمغ گیاهان میسازند و چون با گردانیدن در دست و مالش، برق ساکن در خود ذخیره میکند به آن کهربایی میگویند.
این
تسبیح دوگونه است: نوع آتشگیر که به آن بارقه میگویند و نوع دیگر که به آب حیات شهرت دارد.
۶)
تسبیح چشم بلبل که مهرههای آن خالهایی به غیر رنگ خود دارد.
۷)
تسبیح نقره کوب که دانه های آن از یسر است و بر روی آن میخهای کوچک نقره ای برای زینت کوبیده اند.
۸)
تسبیح جوینی و علی مرادی یا شاه علی مرادی که با سنگ قرمزی که از منطقه جوین به دست میآمد، ساخته میشد و امروزه دیگر ساخته نمیشود.
۹)
تسبیحی معروف به کار عبدالله که قبلاً
درویشی بدین نام در
کرمانشاه آن را میساخت و مخلوطی از گِل و براده های طلا و نقره بود.
برخی
تسبیحها به لحاظ جنس، محل ساخت، سازنده و شکل و رنگ آن شهرت یافتهاند، مانند
تسبیح شاه مقصود که از سنگی خاص از معادن
قندهار افغانستان ساخته میشود و نوعی از آن بسیار کمیاب و گرانبها ست؛
تسبیح عقیق از معادن
یمن که به
تسبیح یمانی معروف است؛
تسبیح کار عبدالله، و
تسبیحهای عین الهرّه، کهربایی، نقرهکوب، و چشم بلبل از جمله
تسبیحهای معروف دیگر هستند.
این
تسبیحها معمولاً ۱۰۰ دانه یا مهرهدارند که مسلمانان و شیعیان آن را نشانه ۱۰۰ اسم
خداوند و یا نمادی از
تسبیحات حضرت زهرا علیهالسلام میدانند.
تسبیحهای ۲۵، ۳۳، ۳۴ و ۰۰۰‘۱ دانه یا مهره نیز به کار میرود.
تسبیح ۰۰۰‘۱ دانه به برخی
صوفیان و دراویش اختصاص دارد که برای
گفتن ذکر در مراسم
خاکسپاری بهدست میگیرند و ۳ بار میگردانند و هر بار ۰۰۰‘۱
لااله الاالله میگویند.
تسبیحها را از لحاظ شکل به دوکی (
تسبیحهایی با مهرههای بـه شکل دوکِ تراشیـده)، خرمایـی ـ سنجدی (
تسبیحهایی با مهرههای به شکل هستههای
خرما و
سنجد )،
تسبیحهای کروی (مهرههای آن از طریق ریختهگری و قالبگیری تهیه میشوند)، دستهبندی میکنند.
هر رشته
تسبیح از چند بخش تشکیل میشود. سر
تسبیح دارای یک یا دو منگوله است. منگولههای برخی
تسبیحهای نفیس، زربافت یا نقرهبافت است. مهرهای مخروطی شکل در زیر منگوله به نام شیخک، دسته و یاد، وصل است که بزرگتر از دیگر مهرهها ست. دو سر انتهایی نخ
تسبیح را که معمـولاً از ابریشـم یا نخهـای سبـز رنگ و جـز آنهـا ست، از سوراخ دانه به هم گره میزنند. در برخی مناطق شیخک را «خلیفه
سُبحه» یا صوفی، امام و محراب
سبحه نیز مینامند.
پس از آن مهرههای یک شکل و همجنس
تسبیح را کنار یکدیگر به رشته میکشند. دو مهره شبیه عدس به نام عدسک یا عدسی که کوچکتر از دیگر مهرهها هستند و گاهی از جنس دیگری ساخته میشوند، دانههای
تسبیح را به ۳ قسمت تقسیم میکنند. برخی شیخک و عدسک را یکی دانستهاند و به عنوان مهرههای میانی
تسبیح از آن نام بردهاند.
در
تسبیح ۱۰۰ دانه، دانهها به دو قسمت ۳۳ دانه در دو طرف شیخک، و یک قسمت ۳۴ دانه در میان دو عدسک تقسیم شده است.
در اغلب زیارتگاهها و شهرهایی که برای مسلمانان اهمیت دینی دارند،
تسبیح ــ در کنار مهر ــ از انواع سوغاتها به شمار میآید و ازاینرو خرید و فروش
تسبیح و مشاغلی همچون
تسبیح بندی در آن شهرها رواج دارد.
تسبیح در فرهنگ مردم جامعههای اسلامی و ایرانی جایگاه خاص دارد و مسلمانان آن را به نشانه
ایمان در دست میگیرند و میگردانند و ذکر میگویند. معمولاً زائران برخی اماکن مقدس و بقاع متبرکه مُهر و
تسبیحهای تبرک شده از زیارتگاهها به ارمغان میآورند.
مؤمنان در جانمازشان
تسبیح میگذارند تا در فاصله میان دو نماز یا در پایان
نماز با آن ذکر بگویند.
مهر و
تسبیح و
تربت امام حسین علیهالسلام و
مکه برای شیعیان ارزش معنوی بالایی دارد. شیعیان در دست داشتن
تسبیح تربت را
ثوابی بزرگ میدانند و از آن برای برآوردن حاجاتشان استفاده میکنند.
ساخت
تسبیح در بسیاری از اماکن مقدس و امامزادگان رواج دارد. مثلاً در
خراسان افراد بسیاری در
معادن پازر (سنگی سبز رنگ)، فرومد و عباسآباد مشغول
تسبیحسازی از این سنگ هستند. آنها با تراش سنگ و خوابانیدن آن در روغن کرچک،
تسبیحها و اشیای زینتی میسازند. کسانی نیز به بند و رشته کشیدن مهرههای
تسبیح و فروش آن میپردازند که به آنان «
تسبیح بندکن» میگویند. از دیرباز دکانهای بازار و اطراف
حرم امامان و
امامزادگان یا پیشخوان
مساجد محل عرضه مهر و
تسبیح به زائران بوده است. به گزارش آماری در ۱۳۵۰ش، فقط در شهر
مشهد ۱۰۰ دکان مهر و
تسبیحفروشی وجود داشته است.
زنان نقشهایی را که بر روی
آش ،
حلوا و غذاهای دیگر
نذری میافتد، علامتی از شکل
تسبیح و مهر و پنجه
امالبنین و یا
حضرت فاطمه علیهاسلام میپندارند و آن را به نیت قبولی نذر و نیازشان میانگارند. همچنین زنان با گرداندن
تسبیح تربت کربلا و خواندن و ذکر اوراد و ادعیه سر سفرههای نذری، قبولی نذر را از
خداوند و
امامان میطلبند. به عقیدۀ برخی گسستن یکبارۀ رشتته
تسبیح و پراکنده شـدن مهرهها را علامت روا شدن حاجات، و برخی دیگر نشانه پریشانی و پراکندگی دانستهاند. در برخی نقاط روستایی و عشایری ایران بر روی سنگ مزارها شکل مهر و
تسبیح را که نشانه
زهد و ایمان متوفی است، حک میکنند.
پس از
غسل مردگان، به دست مردگان مرد
تسبیحی ۱۰۰ یا ۳۳ دانه از تربت کربلا میدهند و مردگان زن را با دستبند و
انگشتر و گلوبندی
تسبیح مانند که از خاک کربلا تهیه شده و نام «
پنج تن » بر آن حک شده است، مـیآرایند.
از
تسبیح، به ویژه
تسبیح تربت، برای
تفأل و
استخاره نیز استفاده میکنند (برای شرح استخاره با
تسبیح به این منابع رجوع کنید.
خوجههای
اسماعیلیه هند در برخی اعمال و آداب مذهبیشان، از جمله آداب ذکر برای
شاه غریب میرزا ، و
دعا برای آقاخان،
تسبیح ۱۰۱ دانه تربت کربلا میگردانند.
در
ادبیات فارسی، دانه های
تسبیح را که نشان دهنده زهد و
پارسایی یا
ریا و تظاهر به مسلمانی است، گاه به دانههایی تشبیه کردهاند که با آنها مرغان (جویندگان راه حق) را جلب و شکار میکنند.
گاه نیز آن را با زنّار ــ که نشانه مسیحیت تلقی میشده ــ در تقابل قرار دادهاند.
ازینرو، «
تسبیح گسلیدن» و «زنار بستن»
کنایه از نامسلمانی و
کفر، و در
ادبیات عرفانی کنایه از رها کردن اسلام صوری و ریایی است.
ترکیباتی از کلمه
تسبیح در ادبیات فارسی وجود دارد، مانند «
تسبیح خانه» به معنای
عبادتگاه و «
تسبیح شمار» به معنای زاهد.
در
فرهنگ عامه، اگر شکلی شبیه مهره های
تسبیح، بر آش نذری نقش ببندد، علامت
قبولی نذر است.
همچنین، بر اساس باورهای عامیانه، اگر بند
تسبیح کسی بهطور ناگهانی و بی هیچ علت معلومی پاره شود صاحبش به مراد خود خواهد رسید.
تهیه
تسبیح از
جنس تربت امام حسین علیه السّلام و شمارش
تسبیحات حضرت فاطمه سلام اللّه علیها، بلکه
گفتن هر ذکرى با آن و حتّى گردانیدن آن در دست هرچند بدون
ذکر، مستحب است.
از انواع
استخاره، استخاره با
تسبیح است.
(۱) آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲) ابوداوود سجستانی، سلیمان، السنن، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۳) ابونواس، دیوان، بیروت، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۴) ابونواس، دیوان، به کوشش احمد عبدالمجید غزالی، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۵) اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۶) بلک، جرمی و آنتونی گرین، فرهنگنامه خدایان، دیوان و نمادهای بینالنهرین باستان، ترجمه پیمان متین، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۷) بلوکباشی، علی، «آیین به خاک سپردن مرده و سوگواری آن»، پیام نوین، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۷، شم ۹.
(۸) بهار عجم، لالهتیک چند بهار، لکهنو، ۱۳۳۴ق.
(۹) ترمذی، محمد، السنن، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۰) چهرۀ خراسان، مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۱۱) حافظ، دیوان، به کوشش رشید عیوضی و اکبر بهروز، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۲) خاقانی، بدیل، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۳) خفاجی، احمد، شفاء الغلیل، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق.
(۱۴) دائرة المعارف تشیع، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۵) رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۶) سلمان ساوجی، کلیات، به کوشش عباسعلی وفایی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۷) سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۸) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۹) عطار، محمد، دیوان، به کوشش تقی تفضلی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۰) علایی، علیاکبر، «داستان پیدایش
تسبیح و اقسام آن»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۳ش، شم ۲۸.
(۲۱) قزوینی، محمد، «
تسبیح به معنی
سبحه صحیح و فصیح است»، یادگار، تهران، ۱۳۲۴ش، س ۲، شم ۵.
(۲۲) کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۳) لغتنامه دهخدا.
(۲۴) ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشنضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ش.
(۲۵) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۶) نسایی، احمد، السنن، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۷) نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۳ش.
(۲۸) هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۲۹) هدایت، رضاقلی، انجمن آرای ناصری، تهران، ۱۲۸۸ش.
(۳۰) همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۱) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲ .
(۳۲) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۳۳) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش .
(۳۴) محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱ .
(۳۵) عبدالرحمان بن احمد جامی، غزلیّات مولانا نورالدّین عبدالرّحمن جامی، چاپ بدرالدّین یغمائی، (تهران) ۱۳۶۸ ش .
(۳۶) حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ـ۱۳۵۴ ش .
(۳۷) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش .
(۳۸) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش .
(۳۹) دائرة المعارف الاسلامیة .
(۴۰) دایرة المعارف تشیع، زیرنظر احمد صدرحاج سیدجوادی، کامران فانی، و بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۶۶ ش ـ، ذیل «
تسبیح» (از مهدی حائری و پرویز ورجاوند) .
(۴۱) محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش .
(۴۲) سلمان بن محمد سلمان ساوجی، کلیات سلمان ساوجی، چاپ عباسعلی وفایی، تهران ۱۳۷۶ ش .
(۴۳) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸ .
(۴۴) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۴۵) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیّة و الشّوارد، قم ۱۴۰۳ .
(۴۶) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۴۷) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش .
(۴۸) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش .
(۴۹) رحیم عفیفی، فرهنگنامة شعری، تهران ۱۳۷۲ ش .
(۵۰) علی اکبر علائی، «داستان پیدایش
تسبیح و اقسام آن»، هنر و مردم، ش ۲۸ (بهمن ۱۳۴۳) .
(۵۱) محمد قزوینی، «
تسبیح به معنی
سبحه صحیح و فصیح است»، یادگار، سال ۲، ش ۵ (دی ۱۳۲۴) .
(۵۲) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره ، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش .
(۵۳) مجلسی، بحارالانوار .
(۵۴) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۵۵) الموسوعة العربیّة المیسّرة، زیرنظر محمد شفیق غربال، قاهره ۱۹۶۵ـ۱۹۸۷، چاپ افست بیروت .
(۵۶) احمدبن محمد میدانی، السّامی فی الاسامی، عکس نسخة مکتوب به سال ۶۰۱ هجری قمری محفوظ در کتابخانة ابراهیم پاشا (ترکیه)، تهران ۱۳۴۵ ش .
(۵۷) احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۵۸) الیاس بن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۵۹) رضا قلی بن محمد هادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران.
دائره المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «سبحه»، ج۱۵، شماره۵۹۲۰. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسبیح»، شماره۳۵۳۰. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۳۷۲، برگرفته از مقاله «سبحه». فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۶۹، برگرفته از مقاله «تسبیح».