• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تسبیح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَسْبیح (به فتح تاء و سکون سین) از واژگان قرآن کریم به معنای تنزيه خدا از هر بدى و نالايقی است.



تَسْبيح به معنای تنزيه خدا از هر بدى و نالايق است. در نهایه گوید «اصل‌ التَّسْبِیحُ‌: التّنزیه و التّقدیس و التّبرئة من النَّقَائِصِ» در مفردات گوید «التَّسْبِیحُ‌ تنزیهُ اللّهِ تَعَالی» جوهری در صحاح‌ گفته «التَّسِّبِیحُ التَّنْزِیهُ»


سُبْحَانَ‌ به قول طبرسی اسم مصدر و به قول راغب مصدر است مثل غفران و معنی آن تسبیح است و نصب آن چنان که گفته‌اند برای مفعول مطلق بودن است. صحاح و قاموس و اقرب گفته است: معنی‌ سُبْحانَ‌ اللَّهِ یعنی خدا را از بدی به طور کامل کنار می‌دانم «اُبَرِّئُ اللّهَ مِنَ السُّوءِ بَرآءَةً»
سُبَحَانَ‌ اللَّهِ و سُبَحَانَکَ‌ به تصریح اهل لغت گاهی برای تعجب آید مثل‌ (قُلْ‌ سُبْحانَ‌ رَبِّی هَلْ کُنْتُ اِلَّا بَشَراً رَسُولًا) (بگو: منزّه است پروردگارم (از اين سخنان بى‌معنا)! مگر من جز انسانى فرستاده از سوى خدا هستم؟!) (سُبْحانَکَ‌ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ‌) (خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است.)


تسبیح در قرآن به نفسه متعدی شده مثل‌ (سَبِّحِ‌ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلَی‌) (منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌ات را!)
و نیز با باء مثل‌ (فَسَبِّحْ‌ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ‌) (حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى (و او را پاک و منزّه بشمار).)
و ایضا با لام نحو (سَبَّحَ‌ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ...) (آنچه در آسمان‌ها و زمین است براى خدا تسبيح مى‌گويند. ...)
چون‌ «سَبِّحِ» در آیه اوّل متعدی به نفسه است می‌دانیم که در آیه دوّم باء برای تعدیه است زیرا با هم فرقی ندارند لذا باید آن را به معنی استعانت و ملابست نگرفت المیزان نیز احتمال تعدیه را داده است.


(سَبِّحِ‌ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلَی‌) (منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌ات را!) (فَسَبِّحْ‌ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ‌) (حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى (و او را پاک و منزّه بشمار).) در این دو آیه همچنین در آیه ۹۶ واقعه و ۵۲ حاقّه امر به تسبیح اسم پروردگار شده بر خلاف آیات دیگر که تسبیح ذات پروردگار است مثل‌ (وَ سَبِّحُوهُ‌ بُکْرَةً وَ اَصِیلًا) صبح و شام او را تسبيح گوييد.) (وَ سَبِّحْهُ‌ لَیْلًا طَوِیلًا) (و مقدارى طولانى از شب، او را تسبيح گوى.) و آیات دیگر.
گفته‌اند: مراد از اسم، مسمّی یعنی ذات حق تعالی است و گفته‌اند: مراد از ذکر اسم، تعظیم مسمّی است و نیز گفته‌اند مراد از اسم، ذکر است و گفته‌اند: تنزیه اسم تنزیه مسمّی است.
ناگفته نماند مراد از تسبیح اسم قطعا تسبیح مسمّی است و در ذکر اسم مسمّی چنان مجسّم است که اصلا توجّهی به اسم نیست آنگاه که یا اللّه و سُبْحَانَ‌ اللّه می‌گوئیم توجّه فقط به ذات پروردگار است و بالف و لام و‌ هاء اللّه ابدا توجّهی نیست و تسبیح اسم جز تسبیح مسمّی چیز دیگر نمی‌شود باشد ولی تعلّق تسبیح بر اسم شاید جهت دیگری داشته باشد و آن اینکه همانطور که در حق تعالی از لحاظ معبودیّت و خالقیّت شریک قائل شده‌اند در اسماء اللّه نیز الحاد کرده‌اند چنانکه فرموده‌ (وَ لِلَّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ‌) (و بهترين نام‌ها براى خداست؛ خدا را به آن نام‌ها بخوانيد. و كسانى كه نام‌هاى او را تحریف مى‌كنند (و بر غير او مى‌نهند)، رها سازيد. آن‌ها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مى‌دادند، مى‌بينند.)
الحاد و لحد به معنی میل است یعنی خدا را با نام‌های نیکش بخوانید و از کسانی که در نام‌های خدا از حق و واقعیت منحرف‌اند کنار شوید.
الحاد در نام خدا آن است که نام خدا را به چیزهای دیگر نسبت دهیم مثلا بگوئیم خالق شرور اهریمن است و نسبت خلقت و اهلاک را به ماده و دهر بدهیم که می‌گفتند (وَ ما یُهْلِکُنا اِلَّا الدَّهْرُ...) (و جز طبيعت روزگار (طبيعت‌) ما را هلاک نمى‌كند.) و یا علم و قدرت و اراده و سایر صفات خدا را مثل علم و قدرت افراد بشر بدانیم.
المیزان ذیل آیه ۱۸۰ سوره اعراف از معانی الاخبار نقل کرده که حضرت صادق (علیه‌السّلام) در حدیثی فرمود: برای خدا شبه و مثل و عدل نیست اسماء حسنی برای خداست دیگری با آنها خوانده نمی‌شود اسماء حسنی آنست که خدا در کتاب خود بیان داشته و فرموده‌ «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمائِهِ‌» الحادشان از روی جهل است ملحد ندانسته کافر می‌شود گمان دارد که کار خوب می‌کند آنست قول خدا «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ‌» آن‌ها در نام‌های خدا الحاد می‌کنند بدون علم و نام‌های خدا را در غیر موضع آن می‌گذارند.
علی هذا مراد از آیات تسبیح اسم آن است همانطور که خدا را منزه می‌دانی اسماء خدا را نیز منزّه بدان و به کسی نسبت مده و یا مانند اوصاف دیگران مدان.


قرآن مجید صراحت دارد در این‌که همه موجودات عالم خدا را تسبیح می‌کند و حمد می‌گوید و نیز در تمام آن‌ها شعور و درک و نوعی علم هست.
(تُسَبِّحُ‌ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ‌ تَسْبِیحَهُمْ‌ اِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً) (آسمان‌هاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آن‌ها هستند، همه تسبيح او مى‌گويند و هيچ موجودى نيست جز آنكه تسبيح و حمد او مى‌گويد؛ ولى شما تسبيح آن‌ها را نمى‌فهميد؛ او داراى حلم و آمرزنده است.)

۵.۱ - در این آیه سه مطلب بیان شده

اول آنکه : آسمان‌ها و زمین و کسانی که در آن‌هاست خدا را تسبیح می‌کنند. ممکن است مراد از (مَنْ فِیهِنَّ) اولو العقل باشد که در این صورت شامل ملائکه و انسان‌ها و جنّ است و شاید مراد از (مَنْ فِیهِنَّ) همه جنبندگان باشد که «من» در غیر اولو العقل نیز به کار رفته است؛ مثل‌ (وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی‌ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی‌ رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی‌ اَرْبَعٍ...) (و خداوند هر جنبنده‌اى را از آبى آفريد؛ گروهى از آن‌ها بر شكم خود راه مى‌روند و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهارپا راه مى‌روند؛ خداوند آنچه را بخواهد مى‌آفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست.) به کلمه «من» رجوع شود.
دوّم آنکه: تسبیح در مرحله دوم تعمیم داده شده که فرموده: هیچ موجودی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح و حمد می‌کند (در این قسمت حمد نیز بر تسبیح اضافه شده است. تسبیح در مقابل پاکی حق و حمد در مقابل نعمت او).
سوم آن‌که فرموده: لیکن شما تسبیح آن‌ها را درک نمی‌کنید. این سخن حاکی از آن است که موجودات نوعی شعور و علم دارند و از روی شعور تسبیح می‌گویند و اگر فقط دلالت معلول بر علّت باشد ما آن را می‌دانیم دیگر نمی‌فرمود: (وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ‌ تَسْبِیحَهُمْ‌)
روشن‌تر از این جمله درباره علم و شعور آن‌ها این آیه است‌: (اَ لَمْ تَرَ اَنَّ اللَّهَ‌ یُسَبِّحُ‌ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ‌ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ‌) (آيا نديدى تمام آنان كه در آسمان‌ها و زمينند براى خدا تسبيح مى‌گويند و هم‌چنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر يک از آن‌ها نماز و تسبيح خود را مى‌داند و خداوند به آنچه انجام مى‌دهند داناست.)
فاعل (عَلِمَ) کلمه (کُلٌّ) است یعنی همه آنکه در آسمان‌ها و زمین هست و همه پرندگان دعا و نیایش و تسبیح خود را دانسته‌اند و اگر بگوییم فاعل «علم» خداست یعنی: خدا صلوة و تسبیح آن‌ها را دانسته است؛ این با جمله‌ (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ) منافی است مگر آن‌که بگوییم‌ (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ) راجع به علم خدا نسبت به اعمال بشر است و فاعل (عَلِمَ) در آیه خداست.
گرچه‌ (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ...) درباره همه موجودات نیست ولی این جمله با جمله‌ (وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ‌ تَسْبِیحَهُمْ‌) روشن می‌کند که تسبیح و تحمید آن‌ها از روی شعور و علم است و لازم نیست علم در تمام موجودات مانند علم انسان باشد بلکه علم و شعور و فهم هر یک نسبت به خودش است. اگر نیلوفر را مثلاً در محلی بکاریم و در کنار آن چوبی نصب کنیم خواهیم دید که نیلوفر به جهتی که چوب نصب شده می‌رود تا خود را به آن بپیچد؛ این هم علم و شعور نیلوفر است با زبان تکلم نمی‌کند ولی با عمل می‌فهماند که من نیز نسبت به خودم شعور و درک دارم.
نظیر این دو آیه است آیات‌ (وَ یُسَبِّحُ‌ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ...) رعد، تسبيح و حمد او مى‌گويد...) که از تسبیح و حمد رعد سخن می‌گوید.
(سَبَّحَ‌ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ‌) (آنچه در آسمان‌ها و زمين است براى خدا تسبيح مى‌گويند.)
(سَبَّحَ‌ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ...) (آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مى‌گويند. ...)
(یُسَبِّحُ‌ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ...) (آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است همواره تسبيح خدا مى‌گويند. ...)
این آیات بعضی از مصادیق آن است که آیه ۴۴ سوره اسراء به طور کلی گفته است.


تسبیح تنزیه کلامی و قولی است کلام و قول آن است که مطلب و ما فی الضمیر را روشن کند اعمّ از آنکه با لفظ و زبان باشد یا طور دیگر.
مثلاً در آیه‌ (قالَتْ نَمْلَةٌ یا اَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ...) (سپس حركت كردند تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچه‌اى گفت: اى مورچگان! به لانه‌هاى خود برويد...) حتما قول مورچه مثل سخن گفتن انسان نیست ولی به آن قول اطلاق شده و در کلام اعضاء بدن که روز قیامت با انسان صحبت می‌کنند آمده که به انسان می‌گویند: (اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ...) یعنی «خدایی که هر چیز را گویا کرده است ما را گویا کرد.»
علی هذا «(وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِهِ‌) (و هيچ موجودى نيست، جز آنكه، تسبيح و حمد او مى‌گويد) و (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ‌) (هر يک از آن‌ها نماز و تسبيح خود را مى‌داند) روشن می‌کند که آن‌ها با زبان خود و از روی فهم و علم خدای خویش را تسبیح می‌کنند. ما انسان‌ها وقتی که از وجود و احتیاج خود و دیگر موجودات می‌فهمیم خداوند از آلودگی‌ها و فقر و احتیاج و از هر نالایق منزّه و مبرّا است می‌گوییم: سُبْحَانَ‌ اللَّهِ رَبِّنَا.
موجودات دیگر حتی ذرّات بدن ما نیز مثل ما به پاکی خداوند پی برده و با زبان خود پروردگار پاک را تسبیح و حمد می‌گویند. این تسبیح مثل سبحان اللّه گفتن نیست تا بگویی.
خدا می‌گوید: (یُسَبِّحُ‌ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ...) (تمام آنان كه در آسمان‌ها و زمينند براى خدا تسبيح مى‌گويند) حال آنکه کفّار مطلقاً سبحان اللّه نمی‌گویند و خدا را نمی‌شناسند؛ بلکه ذرات ابدان وجود آن‌ها مثل وجود مؤمنان خدا را تسبیح می‌کند.
خلاصه تسبیح دو گونه است: تسبیح کلی و عام که شامل تمام موجودات است بدون استثنا و تسبیح خاصّ که از هدایت پیامبران و ایمان ناشی است و آن گفتن سبحان اللّه با زبان است که مخصوص مومنان می‌باشد. اهل ایمان دارای دو نور و دو تسبیح‌اند بر خلاف کفّار که فقط یک تسبیح دارند.
ناگفته نماند: چنان‌که گفته شد تسبیح موجودات مثل دلالت معلول بر علت نیست زیرا که ما آن را می‌فهمیم ولی خدا فرماید: (وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ‌ تَسْبِیحَهُمْ‌) (ولى شما تسبيح آن‌ها را نمى‌فهميد.) بلی آن‌ها از روی علت و معلول خدا را نشان می‌دهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا از قبیل علم و قدرت و غیره را روشن می‌کنند ولی این غیر از تسبیح آن‌هاست.
ایضاَ: روایات از طریق شیعه و اهل سنت در تسبیح موجودات مستفیض است. قسمتی از آن‌ها در تفسیر المیزان ج۱۳ از تفسیر عیاشی و کافی و الدرّ المنثور نقل شده است.
درباره تسبیح کوه‌ها که با داود همراهی می‌کردند: (وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ‌ یُسَبِّحْنَ‌...) (و كوه‌ها را مسخّر داود ساختيم، كه با او تسبيح خدا مى‌گفتند.) ظاهراً مراد تسبیح ظاهر و با صداست و از کوه‌ها صدا می‌آمد.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۲۱۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۹۲.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۶۶.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۹۲.    
۵. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، ج۲، ص۳۳۱.    
۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۹۲.    
۷. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۱، ص۳۷۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۵.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۹۳.    
۱۰. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۱، ص۳۷۲.    
۱۱. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ج۱، ص۲۲۶.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۳.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۱.    
۱۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۶.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۱.    
۱۶. اعلی/سوره۸۷، آیه۱.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۱۸. واقعة/سوره۵۶، آیه۷۴.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۶.    
۲۰. حدید/سوره۵۷، آیه۱.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶.    
۲۳. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۳۶.    
۲۴. اعلی/سوره۸۷، آیه۱.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۲۶. واقعة/سوره۵۶، آیه۷۴.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۶.    
۲۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۶.    
۲۹. حاقه/سوره۶۹، آیه۵۲.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۲.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۳.    
۳۲. انسان/سوره۷۶، آیه۲۶.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۰.    
۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۴.    
۳۶. جاثیة/سوره۴۵، آیه۲۴.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۱.    
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۶.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۶۷.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۷۷.    
۴۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۶.    
۴۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۰۸-۱۱۳.    
۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۴۸-۱۵۵.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۵۴-۲۵۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۴۲-۱۴۳.    
۴۸. نور/سوره۲۴، آیه۴۵.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۶.    
۵۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۷-۱۳۸.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۹۰.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۰.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۵۳.    
۵۴. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۵.    
۵۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۳-۱۳۶.    
۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۸۴-۱۸۸.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۹.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۶۰. رعد/سوره۱۳، آیه۱۳.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۰.    
۶۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۲۳.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۴۲.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۲-۲۳.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۳۳-۳۴.    
۶۶. حدید/سوره۵۷، آیه۱.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.    
۶۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۴۴.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۵۱-۲۵۲.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۲.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۹۶-۱۹۷.    
۷۲. حشر/سوره۵۹، آیه۱.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۵.    
۷۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۰۱.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۴۸-۳۴۹.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۲۷.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۱۲.    
۷۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۱.    
۷۹. تغابن/سوره۶۴، آیه۱.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۳.    
۸۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۶۳.    
۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۴۴.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۶-۷.    
۸۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۸۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱۸.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۵۳.    
۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۰۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۷۰.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۹۱.    
۹۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۱.    
۹۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۷۹-۳۸۰.    
۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۷۶.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۷.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۴۲.    
۹۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۶.    
۹۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۱۱.    
۱۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۵۲-۱۵۳.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۵۵.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۴۲.    
۱۰۳. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۵.    
۱۰۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۵.    
۱۰۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۸۶.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۹.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۱۰۹. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۵.    
۱۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۴.    
۱۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۸۵-۱۸۶.    
۱۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۹.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۵۱.    
۱۱۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۱۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۶.    
۱۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۱۱-۱۱۲.    
۱۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۵۳-۱۵۴.    
۱۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۵۵.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۴۳.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۲۰.    
۱۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۶۴.    
۱۲۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.    
۱۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۸.    
۱۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۲-۳۱۳.    
۱۲۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۱.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۴.    
۱۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تسبیح»، ج۳، ص۲۱۲.    






جعبه ابزار