وسوسه علمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وسوسه علمی یکی از موانع
تهذیب نفوس است،
سالکی که برای تهذیب
روح قدم برمیدارد،
شیطان رای
قوه متخیله سالک را به جای
وحی و
عقل مینشاند و
موهوم و
متخیل را
معقول جلوه میدهد، در آن زمان
باطل را به جای حق و
حق را به جای باطل مینشاند، و در نتیجه دچار وسوسه علمی میشود.
هنگام شروع به
شناخت مبدأ و
معاد و سایر بخشهای
معارف الهی، شیطان ابتدا در اصل فراگیری
علوم الهی رهزنی میکند.
بدین گونه که یا زرق و برق را به
انسان ارایه میکند، یا مشکلات را در نگاه او بزرگ جلوه میدهد و او را به
فقر تهدید میکند: «الشیطان یعدکم الفقر.»
؛تا او را از اصل
فراگیری علوم الهی بازدارد و اگر موفق نشد، آنگاه در
علم او خلل وارد میکند.
وقتی
سالک در اصل فراگیری، از گزند شیطان رهایی یافت، میپندارد راه باز است و خطری در پیش نیست، ولی هنگام شروع به
عمل با
وسوسه دیگر شیطان روبرو میشود؛ وسوسه شیطان این است که رایهای خود سالک را به جای
وحی یا
عقل مینشاند.
شیطان وقتی در جبهه
درک مطلب ناکام ماند و
انسان در مقام درک موفق شد آنگاه میکوشد در مراحل بعدی مانند
تعلیم،
تدریس،
تدوین و... راه یابد تا
عالم را گرفتار
غرور کند و در نتیجه به جای دیدن خدایی که
معلم حقیقی است، خود را ببیند و برای
خودنمایی کار بکند.
در
اسلام به ما گفتهاند: بهترین حالات
نماز گزار،
سجده است و
مستحب است سجده، طولانیتر از
رکوع باشد و نیز گفتهاند: گذاشتن هفت
عضو بر روی
زمین،
واجب و گذاشتن عضو هشتم یعنی
بینی،
مستحب است و این همان «
رغم الانف» یعنی بینی را در مقابل خدا به
خاک مالیدن است.
از
امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: چرا
محل سجده باید یا زمین باشد یا چیزی که از زمین میروید، ولی از
خوردنیها و
پوشیدنیها نیست؟
فرمودند: برای این که
انسان از خوراکی و
پوشاکی که
معبود دنیا زدگان است،
چشم بپوشد.
«عن هشام بن حکم قال: قلت لابی عبدالله (علیه السلام) اخبرنی عما یجوز السجود علیه وعما لا یجوز. قال: السجود لا یجوز الا علی الارض او ما انبتت الارض الا ما اکل او لبس. فقلت له: جعلت فداک ما العلة فی ذلک؟ قال: لان السجود هو الخضوع لله عزوجل فلا ینبغی ان یکون علی ما یؤکل ویلبس لان ابناء الدنیا عبید ما یاکلون ویلبسون والساجد فی سجوده فی عبادة الله تعالی. فلا ینبغی ان یضع جبهته فی سجوده علی معبود ابناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها والسجود علی الارض افضل، لانه ابلغ فی التواضع والخضوع لله عزوجل».
بنابراین، گذاشتن بینی بر
سنگ یا
خاک، برای
خاک مالی کردن منشا
جاه طلبی و
خود خواهی است.
روایات فراوانی وجود دارد که این
شجاعت و
شهامت را در دوران
تحصیل داشته باشید تا اگر چیزی از شما پرسیدند و نمیدانید بگویید: نمیدانم،
و این کار هر کسی نیست.
در این زمینه،
دعا نقش آموزندهای دارد.
امام عصر (سلام الله علیه) در
دعای افتتاح، به پیشگاه
خدا عرض میکند: «فارحم عبدک الجاهل»
و این خیلی
شجاعت میطلبد.
شجاع کسی است که
مقام خواهی را به
خاک بمالد و چیزی را که نمیداند، بگوید نمیدانم.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «و ایاک و خصلتین یهلک فیهما الرجال: ان دین بشیء من رایک و تفتی الناس بغیر علم»؛
خود را از دو
خصلت هلاکتبار
نجات ده: به چیزی که برای تو، نه با
عقل قطعی و نه با
وحی مسلم، ثابت نیست، معتقد نشو و برای دیگران نیز آن را به عنوان مطلبی
علمی یا
دینی نقل نکن.
در این صورت
بدعت و
خودبینی رخت بربسته،
سنت و
خدابینی به جای آن مینشیند.
از این رو درباره
عمار یاسر گفته شده که او از سر تا قدمش غرق در
ایمان است: «ان عمارا
ملیء ایمانا من قرنه الی قدمه واختلط الایمان بلحمه ودمه»؛
شیطان در بخش علمی هرگز
انسان را رها نمیکند جز اینکه در محدوده
علم، جزو
بندگان «
مخلص» باشد؛ یعنی به مقام
عقل مجرد محض بار یابد؛ زیرا در محدوده
عقل محض،
وهم و
خیال را راهی نیست و
تجرد شیطان،
تجرد وهمی است.
انسان
عاقل، از آن جهت که عاقل است، به دام اهریمن وهم نمیافتد.
آن کس نیز که به مرحله عقل محض در بعد
عمل بار یابد، شیطان را به حرم امن وی، راهی نیست؛ زیرا آنجا برتر از
شهوت و
غضب است و شهوت و غضب ابزار تیز و تند شیطان است.
در قرآن کریم آمده است که اگر کسی جزو بندگان مخلص شود، شیطان به او راه ندارد: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین»
استثنای مخلصین از آن روست که در مقابل خداوند
تسلیم است و توان رخنه به آن را ندارد.
همانطور که شیطانها به آسمانهای بلند راه ندارند و هرگاه شیطانی بخواهد به مهبط
وحی و مخزن
علم الهی راه یابد،
شهاب «
رصد» به حیات او خاتمه میدهد.
«فمن یستمع الان یجد له شهابا رصدا»
در
فن مغالطه علمی و شهوت و
غضب عملی، هیچ شیطنتی به مقام منیع عقل نظر و عقل عمل محض که تجرد تام است، راه ندارد و هرگاه وهم یا خیال بخواهد به منطقه عقل راه یابد، با تیر عقل طرد و رجم خواهد شد و آنان جزو اوحدی از انسانها هستند.
البته تا به آنجا رسیدن و نیز
حفظ و نگهداری آن مقام، بسیار سخت است؛ زیرا انسان از آن جهت که دارای
نفس متحرک و
روح سیال است، تنزل او هر لحظه ممکن است مگر اینکه
لطف خدا شامل حال او شود.
اطلاعرسانی حوزه
جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، فصل دوم، وسوسه علمی.