هنر عصر طاهریان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برخورد
اعراب با یک قوم فرهیخته و دارای پیشرفتهای هنری و فرهنگ باستانی تاثیرات زیادی بر آنها گذاشت و در هر جایی که امکان داشت
میراث فرهنگی هنر
ایران با
حیات جدید اجتماعی آمیخت و آدابی که کاملا با
ماهیت اسلام در
تناقض بود شکل جدیدی به خود گرفت.
هنگامی که
عباسیان پایتخت خود را به
بغداد منتقل کردند پایتخت امپراتوری و
آداب و سنن درباری در دست نخبگانی از
فرهنگ ایرانی قرار داشت. ماموران دیوانها و نیز خود خلفا که زیردستان شان همیشه از ایرانیان بودند با آمادگی تمام شیوههای محلی را
اقتباس و در قلمرو
هنر از طریق
معماری و نیز ترکیب و تلفیق
نقاشی و شیوههای صنایع دستی
ایران صورت گرفت. تسامح دربار خلفا در مقابل
میراث کهن ایرانی سیاستی که در دربار سلسههای نسبتا مستقل هم پیش برده شد (نظیر
طاهریان،
سامانیان،
بویهیان و غیره) احیای آگاهانه سنن ایرانی را در
ادبیات و هنر به دنبال داشت و آنها را جاودانه کرد.
با وجود تسلط سریع عربها در
ایران تغییرات اجتماعی و هنری به تدریج صورت گرفت و پس از گذشت تسلط عربها در ایران استادان و هنرمندان به همان روش
ساسانیان به ساختن ابنیه و اشیا مشغول بودند. از آن جا که عرب بدوی دارای
صنعت و هنری نبود تا آن را بر ایران تحمیل کند یا بر آن تاثیر گذار باشد آن را
اقتباس کرد و به این ترتیب میتوان گفت که پایه و اساس هنر و صنعت اسلامی متعلق به ایران میباشد؛ اما
مذهب اسلام تحولاتی را در هنر ایرانی به وجود آورد.
گچ بریهای دوره اسلامی از گچ بریهای عصر ساسانی مایه گرفته است.
در دوره اموی کتابت بر روی
پوست رواج داشت. در دوره عباسی صنعت کاغذ سازی در ممالک اسلامی مورد استفاده قرار گرفت به دستور و اشاره
فضل بن یحیی برمکی کاغذ را به جای پوست در دواوین حکومتی
استعمال کردند.
صنعت کاغذ سازی در سالهای اول قبل از میلاد در
چین رواج داشت از آنجا به
سمرقند آورده شد.
چون در عصر عباسیان پوست نازک برای نوشتن مراسلات و مجلات دفاتر رسمی کمیاب شد، فضل بن یحیی برمکی این صنعت را با کارخانههای ایشان به بغداد و
شام منتقل کرد و کارخانههای
کاغذ سازی تا قرن چهارم (ه. ق) در
خراسان وجود داشته است.
در این دوران صنایع دیگری چون
قالی بافی،
گلیم بافی و پارچههای عالی و ممتاز نیز وجود داشت.
فرش و
پرده و دیوان پوش و رومیزی خراسان و
ارمنستان نیز معروف بود.
قدیمیترین کتیبههایی که از ایران به دست آمده گفتههای نویسندگانی را تایید میکند که صنعت
نساجی مناطقی از ایران را ستودهاند، این پارچهها قطعاتی از
کتان هستند که مراکز تولید آنها را
مرو و نیشابور است، ذکر کردهاند.
شهر
بخارا به بافت یک قسم
قالیچه مخصوص
جانمازی مشهور بود.
در این زمان
قالی بزرگترین رقم صادرات ایلات
طبرستان هم بوده است. در کتاب
حدود العالم اشاره شده که فرش
سیستان هم دارای معروفیت خاصی بوده
و در آن روزگار قالیهای خراسان و بخارا به علت دارا بودن نقوش زیبا زیاد خریداری میشد.
از منسوجاتی که منسوب به قرن دوم و سوم در ایران است یک نوع پارچههای ابریشمی است که اشکال و تصاویر حیوانی با خطوط منکسر دارد و یک کاوشکر انگلیسی در
ترکستان چین پارچههایی شبیه این نوع به دست آورده و معتقد است از کارهای ترکستان غربی خصوصا سمرقند و بخارا است.
چنان چه
یعقوبی نوشته: «در استوار کاری صنعتها چنانند که گویی خراسان بهرهای است از چین. و خراسانیان خود، خداوندان
تجارت و
حکمت و
فقه و دانشند.»
هم چنین بعقوبی آورده است: «جندی شاپوریان را، مهارت در بافتن جامههای
ابریشم و
دیبا .... بود.
.. و نیشابوریان راست جامههای ملحم و طاهری و تاخته و راخته.
طاهریان از هنر پروان و پشتیبانان جدی و با نفوذ
موسیقی و برخی از آنها موسیقدان و هنرمندان ماهری بودند. طاهر بزرگ موسس طاهریان و پسرش
عبدالله بن طاهر نه تنها پشتیبان هنر موسیقی دانان توانایی بودند که در برابر خلیفه
مامون آوازهای ساخته خودش را میخواندند دو پسرش محمد و عبدالله از دوست دارن و مشتاقان آن هنر بودند.
عبدالله بن طاهر که شرح زندگی او در کتاب
الاغانی آمده است
و در این کتاب او به عنوان نخستین فرد در فلسفه
غنا شناخته میشود، باید توجه داشت که در آن زمان
اعراب ریاضیات و موسیقی و
طب و
علوم طبیعی و
منطق را نیز داخل در
فلسفه میدانستند، کتاب او کتاب
فی النعم و علل الاغانی الموسیقی کتاب نتها و آوازهای موسیقی نام داشت و از بهترین متون درجه اول در میدان عمل،
علم و مبانی نظری موسیقی در این دوره شناخته شده است.
قرن سوم و چهارم شاهد گسترش عظیم
خوشنویسی بود، این والایی اسرارآمیز هماهنگ با هنر خوشنویسی که به تنهایی میتوانست احادیث مقدس
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را ثبت کند به کوتاهترین عبارات، ارزشی زیادی میبخشید این علاقه عمیق پیش از این
الهام بخش خوشنویسان در نوآوریهایی بود. بازتاب تمام اینها در هنر
سفال بود که با خط کوفی روی آن نوشته شده است که زمانی
آیات قرآنی را بر روی پوست
آهو مینوشتند و مقدار زیادی سفال با چنین تزیینی کوفی در
شرق ایران ساخته میشده است.
اطلاعات هنری مخصوصا سفالگری در این دوره بسیار کم است و
اطلاع از سفال گری در این دوره از تحقیقات
باستان شناسی در دورههای اخیر است که آن هم اطلاعات جامعی در
اختیار ما قرار نداده است. اشیا هنری که از این دوران در موزهها به جای مانده، بسیار کم است؛ اما به نظر میرسد بعضی از شیوهای سفال گری را به بعضی جاها نسبت داد. میتوان سفالهای عراقی و
مغرب ایران را از سفالهای شرق آن و
آسیای میانه جدا کرد. اما باز به سبب فراوانی سفال شکسته گوناگون مقایسه و طبقه بندی و بررسی آنها کاری است دشوار؛ مثلا ظرفهای لعابی تقلیدی ساخت شرق قرن سوم و چهارم هجری در
مغرب ایران پیدا نشده است. دو جای عمده یا سرچسمههای
سفال گری عبارت بودند از:
نیشابور و
سمرقند. خط و جانوران و به ویژه مرغان و طرحهای
گل و
بته و سرانجام نمودار ساختن آدمیان بر
اسب و نشسته و در حالات دیگر از مشخصات برجسته سفالهای شرقی مورد بحث میباشد. مقدار فراوان سفال شکسته نمودار آن است که ظرفهای سفالین را تنها برای بزرگان بومی نمیساختند، بلکه جامعه بزرگتری نیز بوده که شامل بازرگانان و طبقه میانه شهری میشد.
ظرفهای نیشابور با شکلهای گیاهی و پرندگان و حیوانات و عناصر انسانی و کتیبههای به
خط کوفی زینت یافته این تزینات یا یک رنگ و یا به رنگهای گوناگون نقاشی شده است. رنگها در سفالهای نبشابور تند و سیر در یک
رنگ به کار برده میشد و عناصر تزئینی تقریبا تمام سطوح
ظرف را میپوشاند.
بعضی از نقاشیهای سده سوم نیشابور هم خوانیهای مشترک و چشمگیری با تذهیبهای قرآنی معاصر خود دارد. ترکیب قاب بندیهای مربع و مستطیل سرلوح
قرآن در تزیینات منقوش ظاهر شده است. البته در این نقاشیها تزیینات لوزی وار به کار رفته است. گروه دیگری از نقاشیهای قرن سوم با ماهیتی کاملا متفاوت و طرحهای پیکرهای و با رنگهای روشن موجود است که اغلب زنان و گاهی
دیوان تا حدودی مردان را تمام قد بازنمایی کرده است.
در این نقاشیها یک ویژگی برای نخستین بار در
هنر اسلامی چهره نمایی میکند،
هاله دوره سرها؛ این هالهها بر اهمیت صاحب سر تاکید میکند که امروزه در
موزه ایران باستان محفوظ است.
طاهریان توجه خاصی به آبادانی داشتند خود طاهر زمانی که به
حکومت خراسان رسید در بهبود قنوات کوشش بسیار کرد و هنوز هم در این زمان آثار کاریزهای طاهری به بهترین نحو در خراسان موجود است و از بناهای آنها به میتوان به موارد زیر اشاره کرد
۱. طاهر آباد در حدود پوشنگ خراسان
۲. دیگر شهری که در
معجم البلدان به طاهر بن حسین نسبت داده، شهر طاهریه در
خوارزم است.
۳. محله خندق طاهر در بغداد
۴. محله حریم طاهری در شمال غربی بغداد و کنار
دجله که خاندان طاهر به هنگام
اقامت در بغداد در آنجا سکنی میگزیند و هر کس بدانجا میرفت، در زنهار بود.
۵. سوق یحیی در شرق بغداد
۶. کوشکهایی در حدود
نیشابور بود.
و اما کاخ "
شادیاخ"
(
شادیاخ: بکسره دال محلت مشهور نشاپور که در ان
قصر و باغ عبدالله بن طاهر بود) از اوائل دوره اسلامی در تواریخ قدیم همه جا با نام شهر نیشابور و حوادثی که در این شهر واقع شده آمیخته است.
شادیاخ در ابتدا
مزرعه و باغی بوده است که در قسمت سفلی شهر نیشابور و در جنوب غربی آن قرار داشته است. موقعی که عبدالله بن طاهر موسس خاندان طاهریان امیر خراسان شد و نیشابور را مرکز و مقر حکمرانی خود قرار داد برای این که سپاهیانش در داخل شهر متعرض
خانه و مسکن مردم نشوند دستور داد که در بیرون شهر در محلی که
شادیاخ نامیده میشد برای آنها
خانه بسازد.
پس از آن چند قصر در آن جا ساختند
که احتمالا بنای این قصر از
سنگ بوده و به سبک قصرهای ساسانیان ساخته شده بود. ابودلف که در سال ۳۴۱ (ه. ق) به نیشابور آمده است، مینویسد در نیشابور آثاری از ایرانیان و اعراب وجود ندارد فقط ساختمانهایی شبیه به بناهای قدیمی دیده میشود که یکی از سلاطین
آل طاهر بنا نموده است.
قصر شادیاخ در طول مدت فرمانروایی طاهریان؛ یعنی مدتی نزدیک به شصت سال مقر حکمرانی و محل سکونت و خوش گذرانی خاندان طاهریان بوده است.
شادیاخ تا ایام "
الب ارسلان" سلجوقی شهر معتبر و مهمی بود. الب ارسلان دستور داد
شادیاخ را از نو بسازند؛ اما در زمان سنجر به دست
غزان خراب شد.
در شهر نیشابور از حیث تعداد مدارس و مساجد و
کتابخانه در بین ممالک اسلامی معروف بوده است. این شهر در طی مدت ۶ قرن دارالعلم خراسان بوده و علاوه بر کسانی که در آن شهر سکونت داشته و به تحصیل علم
اشتغال داشتند. طالبان
علم برای فرا گرفتن علوم از شهرهای مختلف به این شهر میآمدند. تعداد زیاد مدارس و مساجد در شهر نیشابور اهمیت موقعیت علمی آن را به خوبی نمودار میسازد، زیرا در زمان سابق مساجد نیز مانند مدارس محل تحصیل علم بوده است در مورد مساجدی که منابع از آن یاد کرده،
مسجد جامع بزرگ که
ابومسلم خراسانی آن را ساخته است، میباشد.
و در آن آبهای روان و حوضها و ستونهای
مرمر و
گچ بریها و
تذهیب بوده است. در تاریخ نیشابور آمده است: «این مسجد به مساحت ۳۰ جریب و هزار ستون بوده است و نیز مینویسد که این مسجد منبری بسیار عالی داشت که به همین واسطه مسجد را به نام
مسجد المنبر مینامیدند. این مسجد دو
منار داشت که نسبت به سایر بنا حقیر مینمود منصور بن طلحه بن طاهر برادر زاده عبدالله طاهر آن منارها را خزاب کرد و
مناره یی بلند ساخت؛ ولی بعد از چندی این منار به طرفی متمایل شد
یعقوب لیث آن را خراب کرد و منار رفیع تر برای آن ساخت».
در البلدان ذکر آثار دیگر طاهریان هم آمده است: «و سپس اینها همه، مردم مغرب و
مصر و شهرهای
جبل و خراسان را چیزهای شگفتی است که در دیگر جایها نیست چونان: مناره اسکندریه و ستون عین شمس و هرمین (اهرام) و پل آذنه و پل سنجه و کلیسای رها و ابلق فرد...».
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «هنر عصر طاهریان»، تاریخ بازایابی۹۵/۲/۲۷.