• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نگاه به تصویر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از آن‌جا که در روزگار ما، تصویر و رسانه های تصویری ( تلویزیون ، ویدئو و سینما ) گستردگی و بینندگان بسیار یافته‌اند، بحث از احکام نگاه به تصویر از بایستگی بیش‌تری برخوردار است. بویژه این که، گاه، در پاره‌ای از گفتارها و نوشتارها و در پاره‌ای از انجمن‌های هنری، سخن از برداشتن حد و مرزها و بازدارنده‌های شرعی نگاه به تصویر و فرق آن با خود شخص در خارج، به میان آمده است. این امر، نگارنده را بر آن داشت که به شرح ، درباره یکسانی و نایکسانی احکام نگاه به تصویر و خود شخص به بررسی بپردازد.



در بخشی از این نوشتار، تلاش شده است که با پرداختن به نقش (نگاه) در پیوندها و بستگیهای اجتماعی و اثرگذاری و نقش آفرینی آن، بحث از نظر اعتقادی، جایگاه خود را بیابد.
در بخشهای دیگر، دو مقوله فقهی در کانون بررسی نهاده شده است.
۱. آیا احکام نگاه به تصویر، با احکام نگاه به خود شخص، یکسان است، یا نایکسان؟
۲. از آن‌جا که تصویر در سنجش با خود شخص، ویژگیهایی دارد، پاره‌ای از احکام نگاه، با در نظر گرفتن ویژگیهای تصویر، مورد بررسی قرار می‌گیرد.
پیش از پرداختن به بحث، بایسته است که موضوع بحث: تصویر، دقیق شناسانده شود:


تصویر آن بخش از نشانه‌های دیداری است که بر متنی مادی، چون فیلم ، کاغذ ، چوب ، سنگ ، کرباس ، خطوط، شیارهای الکترونیک یا لیزری و… ثبت شده باشد.
[۱] بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، ص ۱۷ ـ ۱۸، چاپ دوم، نشر مركز، ۱۳۷۵.
نویسنده در این اثر بر این عقیده است که می‌توان هنرهای زنده نمایشی، مانند: تأتر، اپرا، رقص و پانتونیم را نیز جزو نشانه‌های تصویری شمرد؛ چرا که اگر چه بر متن مادی ثبت نمی‌شود و به این اعتبار، نشانه‌های تصویری نیستند؛ امّا در (جهان متن) حضور دارند و به این اعتبار؛ نشانه‌های تصویری بشمارند.
دلالت تصویر بر معنی، بر نظامی از نشانه‌ها و قراردادها استوار است. بر این اساس، تصویر در سه هنر نقاشی، عکاسی و فیلم به حقیقت می‌پیوندد.
بنابراین، تصویری که قطعه‌ای شعر در ذهن شنونده نقش می‌کند، تصویر نیست، از مقوله (انگاره) است.
همچنین تصویرگری خداوند برای آفریدگان مادی از این تعریف خارج است. صورت‌گری و مصوّر بودن خداوند که در آیاتی از قرآن کریم به آن اشاره شده، در عالم تکوین و در آفریدگانی است که در خارج وجود دارند، در وجود و هستی آفریده‌هاست:
(صورت‌گری خداوند در موجودات، نمایاندن ویژگیهای ظاهری و شکل ظاهری جسم و هیأت آنهاست).
[۲] حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص ۲۹۹، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.

در حالی که تصویر، در معنای مورد نظر این نوشته تقلیدی از آفریده‌های است که وجود خارجی دارند. به عبارت دقیق‌تر، آن جا که به واقعیت خارجی می‌پردازد، نسخه‌ای (دقیق یا آزاد ) از عالم خارج است:
(تصویر به این اعتبار، به معنای چیزی ساخته انسان است؛ نظامی از نشانه‌هاست و همواره بیانگر غیاب موضوع).
[۳] بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، ص ۱۹، چاپ دوم، نشر مركز، ۱۳۷۵.

گونه‌های تصویر، بر اساس ترتیب پیدایش تاریخی، عبارتند از: نقاشی، عکس و فیلم.
نقاشی سطح اعم از شیشه ، چوب، سنگ، کاغذ، پارچه و… است که بر آن لایه‌هایی از رنگ وجود دارد. در تصویر نقاشی، شکلها و رنگها، در کنار هم، سامان‌دهی شده‌اند.
عکس ، حلقه میانی بین نقاشی و فیلم شمرده شده است؛ همچنان که از نظر پیدایش تاریخی نیز چنین است؛ چرا که عکس از سویی مانند نقاشی تصویر ثابت است و از سوی دیگر، مانند فیلم از دوربین بهره می‌برد. و به این دلیل می‌تواند از موضوع به گونه واقع نمایانه حکایت کند.
فیلم، با عکس در دستگاه دوربین یکسان است و وجه جداشدگی آن دو، در حرکت کنندگی فیلم است. از نظر ما هوی، فیلم، عکس متحرّک شمرده می‌شود. حرکت در فیلم، واقعی نیست. پدیده فای روشن می‌کند که انسان چگونه هنگام نمایش، فیلم را حرکت کننده درک می‌کند. در واقع انسان در رودر رویی با عکسهایی (قابهایی) که به سرعت ۲۴ قاب در ثانیه نمایش داده می‌شود، خیال حرکت می‌کند.

۲.۱ - یکسانی و نایکسانی در حکم

احکام پنجگانه تکلیفی: واجب ، مستحب ، مباح ، مکروه و حرام ، هنگامی که به امور تعلق می‌گیرند، مسأله فقهی را می‌سازند. در مسأله فقهی ما با سه عنوان رو به رو هستیم: حکم ، متعلق حکم و موضوع. حکم، همانا عبارت است از یکی از احکام پنج ‌ ‌گانه بالا و متعلق حکم، آن عملی است که حکم به آن تعلق گرفته است و موضوع آن، چیزی است که حکم و متعلق بر آن بار می‌شود. به عنوان مثال، یکی از مسأله‌های مورد بحث این است که: نگاه به بدن زن مسلمان حرام است، در این جمله، حرام بودن، حکم و نگاه کردن، متعلق حکم و بدن زن مسلمان، موضوع حکم است. احکام دائر مدار گزاره‌ها و موضوع‌هایند و در صورت دگرگونی موضوع، حکم پیشین، درباره موضوع جدید صدق نخواهد کرد. به دیگر بیان، دلیلهایی که در مثل، حرام بودن نگاه به بدن زن مسلمان را ثابت می‌کنند، تنها درباره موضوع مورد نظر، یعنی زن مسلمان دلالت دارند و موضوع دیگر، مانند بدن مرد مسلمان را در بر نمی‌گیرد. بازنمود و نمایاندن دایره موضوع و بیان حد و مرز آن در پاره‌ای از جاها و موردها، از سوی شارع و در بسیاری از موردها به عرف واگذار شده است.
آنچه که در بحث یکسانی و نایکسانی احکام نگاه به تصویر، با نگاه به شخص اهمیت دارد، اختلاف موضوع است؛ چرا که در نگاه به تصویر، موضوع حکم، تصویر و در نگاه به شخص، موضوع، وجود خارجی است. گرچه نگاه به تصویر و نگاه به انسان، هر دو، از مقوله تصور حسی‌اند و متعلق حکم در آنها (نگاه) است، لیکن موضوع آن دو، جداست.

۲.۲ - جدایی و ناسانی دو موضوع

(تصویر) و (موجود خارجی) از دیدگاه عرف خاص و با دقت عقلی، به دلیل فرق و جدایی چیستی آن دوست. در نگاه به موجود خارجی، آنچه که نگاه به آن صورت گرفته، موجود خارجی واقعی است که بارزترین ویژگی آن حجم داشتن است. موضوع هم، واقعی است. به خلاف نگاه به تصویر که متعلق نگاه، متنی مادی است که بارزترین ویژگی آن، همواری و همسان بودن آن است. گرچه با دقت فلسفی، دو بعدی بودن امری انتزاعی و ذهنی است و در عالم خارج، جز حجم و جسم سه بعدی وجود ندارد و به همین دلیل، تصویر نیز، خود، دارای حجم است، اما موضوعی که به تصویر در آمده، با حجم خود، در آن حضور ندارد و از این روی، تصویر دو بعدی شمرده می‌شود. یعنی تصویر از بعد سوم و بعد حجم ساز موضوع، در خود بی‌بهره است، به خلاف پیکره یا نقش برجسته. ممکن است انسان با چشم ، یا با کمک ابزاری، تصویر را سه بعدی ادراک کند. ادراک سه بعدی تصویر، دو بعدی بودن آن را در عالم خارج، نفی نمی‌کند. عکسهای گرافیک سه بعدی که پس از مدتی خیره شدن، حجم می‌یابند و همچنین فیلمهای سه بعدی که با ابزارهای ویژه، مانند عینک‌های مخصوص، در خور دیدن هستند، از این نمونه‌اند. متن تصویری می‌تواند‌ به‌طور کامل، تقلیدی از موضوع واقعی باشد و می‌تواند از خیال آفریننده تصویر سرچشمه گرفته باشد.
در هنرهای زنده نمایشی، مانند اپرا و تئاتر، ناسانی و فرق بنیادین هموار و همسان بودن وجود ندارد و تنها خیالی بودن جهان متن و فرق آن با جهان خارجی، وجه جداشدگی نگاه به هنرهای زنده نمایشی از نگاه به عالم واقع است. لیکن همچنان که گذشت، تصویر مورد نظر این نوشته، در برگیرنده هنرهای زنده نمایشی نمی‌شود و تنها در سه قلمرو: نقاشی، عکاسی و فیلم نمود می‌یابد.
بنابراین، از دیدگاه فلسفی و از نگاه عرف خاص، دو موضوع موجود خارجی و تصویر، از نظر چیستی و ماهوی، با هم فرق دارند.
در عرف عام و نزد توده مردم نیز، دو موضوع جدای از هم شمرده می‌شوند. از باب مثال: بین تصویر شخص و خود او، فرق گذاشته می‌شود. از این روی، نه در عرف خاص و نه در عرف عام، دو موضوع یکسان شمرده نمی‌شوند.
اما در دیدگاه شارع نیز، به یکسانی و یگانگی تصریح یا اشاره‌ای نشده است. در تمامی آیات و روایاتی که درباره احکام نگاه وارد شده است، موضوع، وجود خارجی و انسان در خور دید در عالم خارج است. و به تصویر اشاره‌ای نشده است. بویژه این‌که دو گونه از تصویر؛ یعنی فیلم و عکس در زمان پیامبر و ائمه وجود نداشته و گویا نقاشی از انسان نیز رواج نداشته است. برای همین جهت، احکام نگاه به تصویر را می‌توان از مسائل نوپیدا و جدید دانست.
البته دلیلهایی درباره نکوهش تصویرگری و نقاشی از جانداران: (انسان یا حیوان ) وجود دارد که این دلیلها بر مکروه بودن وجود تصویر، در برابر نمازگزار حمل شده است. در این دلیلها، اشاره‌ای به فروع مورد بحث در احکام نگاه، نشده است؛ بلکه حکم نقاشی، به طور کلی، بیان گردیده است. از این روی، پس از حکم به جایز بودن تصویرگری، احکام نگاه به تصویر مطرح خواهد بود.


از دلیلهایی که می‌توان برای سریان احکام نگاه به وجود خارجی، به نگاه به تصویر بدان استدلال کرد، فرازهایی از آیات حجاب است. در فرازی از آیه ۳۱ سوره نور خطاب به زنان مؤمن آمده است:
(وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها).
و به زنان باایمان بگو: چشمهای خود را از (نگاه هوس آلود) فرو گیرند و فرجهای خود را حفظ کنند (و عفاف پیشه کنند) زینتهای خود را جز آنچه از آن آشکار است، آشکار نسازند.
در این آیه زنان با ایمان از آشکار کردن (ابداء) زینتهای خود، جز آنچه که به ناچار آشکار می‌شود، بازداشته شده‌اند.
ابداء، در لغت از ریشه (بُدوّ)، آشکار شدن بدون قصد و اختیار را گویند.
و ابداء، به معنای نمایان و آشکار ساختن است، در برابر پنهان داشتن؛ همان گونه که در دو آیه شریفه زیر نمود یافته است:
(واعلم ما تبدون وما کنتم تکتمون).
می‌دانم آنچه شما می‌نمایید و پیدا می‌دارید و آنچه را که نهان می‌دارید.
(وان تبدو ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به اللّه).
و اگر نمایان سازید آنچه در دل دارید، یا پنهان سازید، خداوند شمار آن را داند.
و زینت همچنان که در تهذیب اللغه و مفردات راغب آمده به معنای هر آن چیزی است که به وسیله آن زیبایی پدیدار می‌شود.
در مصباح اللغه آمده است:
(زان الشیء صاحبه زیناً من باب سار، وأزانه أزانة: مثله، والاسم الزینة).
از این عبارت چنین بر می‌آید که زینت اسم مصدر و به معنای (زیبایی) است.
همچنین نویسنده کتاب: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همین معنای اسم مصدری، را برگزیده است، آن جا که می‌نویسد:
(فظهر انّ حقیقة الزّینة عبارة عن حُسن فی ظاهر شیء سواء کان بالعرض او بالذات).
از آیات قرآن، آن جا که واژه زینت به کار برده شده، چنین برمی‌آید که زینت، به معنای اول (ما یتزیّن به) است.
در قرآن کریم، زینت گاه در امر واقعی (مادی محسوس یا معنوی) و گاه در امری غیرواقعی و خیالی به کار برده شده است. همچنین گاه به عنوان امری عرضی و گاه به عنوان امری ذاتی و از اجزای شیء به کار برده شده است.
اما زینت واقعی مادی در آیه :
(انّا زیّنا السّماء الدّنیا بزینة الکواکب).
ما، آسمانها را به آرایش ستارگان بیاراستیم.
و زینت واقعی معنوی در آیه:
(ولکنّ اللّه حبّب الیکم الایمان وزیّنه فی قلوبکم).
ولکن خداوند ایمان را در نزد شما دوست داشتنی کرد و در دلهاتان نیکو بیاراست.
و زینت خیالی و غیر واقعی در آیه:
(وزیّن لهم الشیطان ما کانوا یعملون).
و شیطان کارهایشان را به نظر خوب جلوه داد.
اما زینت عرضی در آیه:
(خذوا زینتکم عند کلّ مسجدٍ).
هنگام نماز ، جامه پوشید و آرایش گیرید.
و زینت ذاتی، مانند آراستن آسمان به ستارگان که ستارگان، جزئی از آسمان هستند.
[۱۰] حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۴، ماده زین، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.

در آیه مورد بحث، زینت، هر دو معنای زینت: عرضی و ذاتی مورد نظر شارع بوده است. همچنان که در پاره‌ای از روایات ائمه (علیه‌السلام) زینت به بدن زن تفسیر شده است. و آنچه که در آیه از پوشاندن استثنا شده، به مچ دست به پایین و گردی صورت و در پاره‌ای از روایات، مچ پا به پایین تفسیر شده است. از جمله این روایات، روایتی است که ثقة الاسلام کلینی با سند خود از فضیل نقل می‌کند که او درباره ساعد زن از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: آیا آن از زمره زینتی است که خداوند فرموده که:
(لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ).
زنان، جز برای شوهران‌شان زینتهای خود را ننمایانند.
حضرت فرمود:
(نعم ما دون الخمار من الزینة و مادون السّوارین).
[۱۱] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۵، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

بله، زیر مقنعه و از دست بند به بالا، از جمله زینتهاست. (که زنان نباید جز برای شوهرانشان آشکار کنند.)
در روایت دیگری که در کتاب قرب الاسناد ، نگاشته عبدالله بن جعفر، از مسعدة بن زیاد نقل شده است که گفت: من از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) شنیدم که در پاسخ پرسش درباره آنچه که از زینت زن ظاهر می‌شود (ما ظهر منها) فرمود:
(الوجه و الکفیّن).
[۱۲] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۶، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۵، داراحياء التراث العربى، بيروت.
صورت و کف دستان.
سند دو روایت یاد شده، صحیح است. همچنان که ظهور دارند، بدن زن، زینت شمرده می‌شود. و در پاره‌ای از روایات نیز، زینت، به زیور تفسیر شده است و آنچه که از حکم واجب بودن حجاب در آیه جدا شده، انگشتر ، دست‌بند و سرمه است. از جمله کلینی با سند صحیح خود از زراره از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که امام درباره این بخش از آیه شریفه: (الاّ ما ظهر منها) فرمود:
(الزینة الظاهرة الکحل و الخاتم).
[۱۳] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۶، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۳، داراحياء التراث العربى، بيروت.

زینتی که (بناچار) ظاهر می‌شود، سرمه و انگشتر است.
به گونه سربسته و برابر این روایات، زینت در آیه قرآن به معنای زینت ذاتی: بدن زن و زینت عرضی: زیورهایی که زنان، به کار می‌برند: گلوبند ، انگشتر، دستبند و… است.
درباره مفاد این دو دسته روایات، و اندازه‌ای که زنان می‌توانند از زینت خود را برای نامحرمان و محرمان، آشکار سازند، بحثهایی وجود دارد که از مجال بحث ما خارج است.
به هر حال، در آیه شریفه: (ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها).
زنان با ایمان از آشکار کردن بدن خود برای نامحرمان بازداشته شده‌اند.
و نمایش تصویر بدن زن، از نمونه‌های آشکار کردن است و با تصویر، بدن به گونه تصویری آشکار می‌شود و زیباییهای پنهان آن دیگر پوشیده و پنهان نخواهند ماند. و همچنان که در امر (اکرم العالم) می‌توان برای اکرام برخه‌های گوناگون در نظر گرفت و اکرام را به گونه‌های گوناگون انگاشت، برای ابداء بازداشته شده در آیه نیز، دو برخه می‌توان در نظر گرفت: آشکار ساختن خود بدن و آشکار کردن تصویر بدن. براین اساس، تمامی احکام (نگاه) در نگاه به تصویر نیز جاری خواهد بود.
در این استدلال، می‌توان خدشه کرد و آن این که: با نظر دقیق، موضوع بازداشتن از ابداء، زینت (بدن و زیورها) ست، چه زینت به معنای اسم مصدری (زیبایی) باشد و چه به معنای آنچه که بدن را به آن می‌آرایند. به خلاف (اکرم العالم) که موضوع در برخه‌ها و بخشه‌های گوناگون اکرام ، عالم است و فرقی در موضوع وجود ندارد. بر این اساس، فراتر رفتن از موضوع (وجود خارجی) به تصویر آن، نیاز به دلیل دیگری دارد، تا با آن بتوان ثابت کرد که خواست شارع، آشکار نشدن زینتهای زن، حتی به شکل تصویری است. دلیلی مانند حکمت جعل پوشش، درباره تصویر نیز صدق می‌کند، در صفحه‌های بعد در این باره سخن خواهیم گفت.
از جمله دلیلهایی که می‌توان برای گسترش موضوعی بدان استدلال کرد، نتیجه‌گیری عنوانی فراگیر از پاره‌ای از روایات است، تا تصویر را نیز در بر بگیرد. با این بیان: تصویر، (حاکی) از موضوع به تصویر در آمده است. زیرا همچنان که گفته شد، تصویر جانشین موضوع است و در نبود موضوع، از آن حکایت می‌کند. و همان‌گونه که کشف و برداشتن پوشش از بدن جایز نیست، برداشتن پوشش در تصویر نیز جایز نیست و نگاه کردن به آن نیز حرام است. زیرا موضوع واجب بودن پوشش، در پاره‌ای از دلیلها، عبارت است از: (آنچه که توصیف‌گر زینتهای زن است).


اما دلیلهایی که می‌توان این عنوان ذهنی: یعنی (آنچه که توصیف گر زینتهای زن است) را از آن نتیجه‌گیری کرد، به شرح زیر است:
۱. کلینی با سند خود از حفص بن بختری از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که حضرت فرمود:
(لاینبغی للمرأة ان تنکشف بین یدی الیهودیة والنصرانیّة فانهنّ یصفن ذلک لازواجهنّ).
[۱۴] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۳۳، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

سزاوار نیست که زن (مسلمان) در حضور زن یهودی و زن مسیحی حجاب خود را بردارد؛ زیرا آنان این را برای همسران خود توصیف می‌کنند.
سند حدیث صحیح است و کلینی آن را به دو طریق از ابن ابی عمیر و او از حفص بن بختری و حفص از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است که هر دو طریق صحیح هستند. افزون بر وی، صدوق در من لایحضره الفقیه ، این روایت را از حفص بن بختری نقل کرده است.
براساس این روایت، زن مسلمان باید از برداشتن حجاب خودداری کند؛ زیرا زنان اهل کتاب که درباره حجاب پروایی ندارند، از زیباییهای بدن او نزد شوهران خود سخن می‌گویند و این توصیف کلامی، همان حکایت‌گری است که از مقوله کلامی به شمار می‌رود. به عبارت دیگر، با توصیف کلامی، تصویری ذهنی از زن و ویژگیهای او در ذهن شنونده پدید می‌آید و زن مسلمان، نباید خود را در عرضه گاه تصویرگری کلامی قرار دهد.
روشن است که اهل کتاب بودن حکایت‌گر و حکایت شونده، ویژگی در حکم ندارد و در هر جا که زن مسلمان گمان برد در عرضه گاه بیان زیباییهای خود برای نامحرمان قرار می‌گیرد، حکم صادق است. همان طور که اگر زن مسلمان به این نتیجه برسد که زن اهل کتاب، به این کار نخواهد پرداخت، حکم پیش گفته بار نخواهد شد.
به دیگر سخن، جمله (فانهنّ یصفن ذلک لازواجهن) به منزله علت حکم است و هر جا که علت به وجود نیاید، حکم شامل آن نمی‌شود و هر جا که علت به وجود آید، حکم ثابت است، حتی اگر وصف کننده زیباییهای زن مسلمان، زنِ اهل کتاب نباشد؛ یعنی علت، حکم را می‌گستراند و یا ویژه می‌سازد.
اگر توصیف کلامی جنبه حکایت‌گری از زیباییهای زن دارد، بی‌گمان و‌ به‌طور قطع، حکایت‌گری تصویر، بارزتر و آشکارتر است و اولویت قطعی عرفی دارد.
در دلالت این روایت بر مطلب اشکالی وجود دارد و آن این که: واژه (لاینبغی) بر حرام بودن دلالت ندارد و بنا بر قول مشهور، بیش از مکروه بودن را نمی‌رساند. شماری از فقیهان نیز، بر این باورند که دلالت بر حرام بودن دارد. حتی اگر به اجمال باور داشته باشیم، دو احتمال مکروه و حرام کنار می‌روند و فرومی‌افتند و مقتضای اصل، براءت و روایی برداشتن حجاب در نزد زنان غیر مسلمان خواهد بود. بر این اساس، حرام بودن برداشتن حجاب را با این روایت، نمی‌توان ثابت کرد.
۲. در روایت دیگری، شیخ صدوق با سند خود از جابر بن یزید جعفی از امام باقر (علیه‌السلام) در شمار احکام ویژه زنان نقل می‌کند که حضرت فرمود:
(لایجوز للمرأة ان تنکشف بین یدی الیهودیة والنصرانیه، فانّهنّ یصفن ذلک لازواجهنّ).
[۱۵] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۶۳، باب ۱۲۳ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

مراد و معنای این روایت، همان مراد و معنای روایت صحیحه حفص بن بختری است، جز این‌که در آن واژه (لایجوز) آمده است که دلالت بر حرام بودن دارد و اشکالی که بر دلالت روایت حفص بر حرام بودن وارد بود، در آن وجود ندارد. لیکن سند روایت صحیح نیست. درباره احمد بن حسن قطان توثیق یا مدحی وجود ندارد و اگر مبنای ثقه بودن تمامی‌مشایخ شیخ صدوق را بپذیریم، با این وجود جعفر بن محمد بن عمّاره و پدرش، هر دو، ناشناخته‌اند. بنابراین، روایت اشکال سندی دارد و درخور اسناد نیست و تنها در صورت وجود دلیل معتبر دیگری، می‌تواند به عنوان تأیید کننده باشد.
۳. از جمله دلیلهایی که می‌توان برای استنباط عنوان فراگیر: (آنچه که نمایان نگر زیباییهای زن است) بدان استدلال کرد، فراز پایانی آیه ۳۱ سوره نور است:
(وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ او آباء بعولتهنّ او ابنائهنّ او ابناء بعولتهنّ او اخوانهنّ او بنی اخوانهنّ او بنی اخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملکت ایمانهنّ او التّابعین غیر اولی الاربة من الرّجال او الطّفل الّذین لم یظهروا علی عورات النّساء ولایضربن بارجلهنّ لیعلم مایخفین من زینتهنّ وتوبوا الی اللّه جمیعا ایّه المؤمنون لعلّکم تفلحون).
در فراز پایانی این آیه، از زنان با ایمان خواسته شده است: پاهای خود را بر زمین نزنند، تا آنچه از زیورهاشان پنهان داشته‌اند، دانسته شود. در زمان نزول آیه، زنان پاهای خود را با خلخال و… می‌آراسته‌اند که با کوبیدن پا بر زمین ، از آن صدا بر می‌خاسته است. در آیه، زنان مؤمن از این کار بازداشته شده‌اند و همچنان که درصدر آیه، از آشکارکردن زینت بازداشته شده‌اند، از نمایاندن و بیان آن و آگاه کردن بر آن نیز بازداشته شده‌اند. این مطلب همچنان که درباره زیورها صدق می‌کند، درباره بدن به گونه رساتری صادق است.
محقق اردبیلی در تفسیر این آیه در کتاب (زبدة البیان) می‌نویسد:
(و هنگامی که زنان از آشکار کردن صدای زیورهایی که خود را به آن‌ها آراسته‌اند بازداشته شده‌اند، پس از آن‌که از آشکار کردن (خود) آنها بازداشته شده بودند، دانسته می‌شود که بازداشتن از نمایاندن جای زیورها (بدن) رساتر صورت گرفته است).
[۱۶] محقق اردبيلى، زبدة البيان فى احكام القرآن، ص۵۴۸، تحقيق محمد باقر بهبودى، مكتبة الرضويه.

چرا که آشکار کردن صدای زیورها، توجه شنونده را به جای زیور و بدنی که آراسته به زیورهاست، جلب می‌کند و در واقع، از نشان دادن ابزار زینتی بازداشته شده است که بر روی بدن و به همراه آن باشد، وگرنه نگاه به ابزار زینتی، به خودی خود و بدون بدن، حرمتی ندارد. از این روی در این فراز از آیه به گونه‌ای رسا، از آشکار شدن بدن نیز بازداشته شده است. و برخاستن صدا، گونه‌ای حکایت‌گری و اعلام کنندگی از زینت و جای آن، یعنی بدن دارد که از مقوله صوت است و در اثر آن تصویری علمانی و ذهنی از بدن آراسته شده به زینت، در ذهن شنونده پدیدار می‌شود. اما اعلام‌گری در تصویر با دقت فلسفی و عقلی و با نظر مسامحی عرفی بارزتر و شدیدتر و روشن‌تر است و تصویر مصداق آشکارتر حکایت‌گری است.
بر این اساس، شارع خواسته است هر آنچه که به گونه‌ای حکایت از بدن زن می‌کند و به وسیله آن زینت او، اعلام می‌شود، مانند صدای خلخال نیز پوشیده بماند، گرچه بدن به همراه وسیله زینتی، به چشم دیده نشود. و بازداشتن در (لایضربن) بازداشتن تحریمی است و به دنبال بازداشتنهای تحریمی‌دیگر که در ابتدای آیه وارد شده، آمده است و از آن‌جا که دلالت نهی بر حرمت بالوضع است، وحدت سیاق اقتضای تحریمی بودن نهی اخیر را دارد. بر این اساس، شنیدن چنین صدایی نیز جایز نیست. با توجه به این نکته که استماع و (گوش دادن) با سماع و (به گوش خوردن) فرق دارد، (استماع) گوش سپردن و به اصطلاح دل دادن به صدا، امری اختیاری است و جایز نیست؛ اما (سماع) تنها به گوش خوردن صدا، امری غیر اختیاری است که در این صورت بی‌اشکال است.
با این بیان، دایره واجب بودن پوشش ، گسترده‌تر شده است و افزون بر بدن، شامل هر آنچه که به گونه‌ای اعلام کننده بدن و زیورهاست نیز می‌شود. این عنوان، تصویر اصطلاحی و همچنین تصویر افتاده و بازتاب یافته در آب، آینه، شیشه و… را در بر می‌گیرد. با قرارگرفتن این عنوان در حکم واجب بودن پوشش، تمام احکام نگاه که بر وجود خارجی بار است، بر آن نیز بار خواهد بود.
افزون بر توسعه موضوعی، برای یکسانی حکم نگاه به تصویر، با حکم نگاه به شخص، همچنین می‌توان به حکمت تشریع احکام نگاه، یا به دیگر سخن، توسعه حکمی توسعه حکمی به این معناست که موضوع جدید (در مثل تصویر در بحث ما) موضوع مورد بحث در دلیلهاست. توسعه حکمی، با استناد به علت حکم، که گاه باعث توسعه موضوع حکم می‌شود، صورت می‌گیرد.
در روایتی که شیخ صدوق در دو کتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا با سندهای بسیار از محمد بن سنان از امام رضا (علیه‌السلام) نقل کرده است، حکمت تشریع احکام نگاه بیان شده است که این حکمت، در مورد تصویر نیز صدق می‌کند. این روایت، پاسخ نوشتاری امام (علیه‌السلام) به پرسشهای محمد بن سنان است که بخشی از آن درباره احکام نگاه است، به شرح زیر:
(وحرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج والی غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال ومایدعو الیه التهییج من الفساد والدخول فیما لایحلّ ومالایجمل، و کذلک ما اشبه الشعور. الاّ الذی قال اللّه تعالی (والقواعد من النّساء اللاّتی لایرجون نکاحا فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینة). ای غیر الجلباب فلابأس بالنظر الی شعور مثلهنّ…).
[۱۸] محمد بن على بن حسين بن بابويه، عيون اخبار الرضا (علیه‌السلام) ، تصحيح مهدى حسينى لاجوردى، باب ۳۳، ح۱، جهان.
[۱۹] محمد بن على بن حسين بن بابويه، علل الشرايع، باب ۳۶۴، ح۱، مكتبة الداورى.

و نگاه به موی زنانی که ازدواج کرده‌اند و (نیز) زنان دیگر، حرام شده است؛ زیرا که این امر، سبب برانگیخته شدن مردان می‌شود. و (نیز سبب) آنچه که برانگیخته شدن ( شهوت ) انسان را به آن وا می‌دارد، مانند فساد و چیزی را انجام دادن که حلال و نیکو نیست. و همچنین نگاه به آنچه که از زاویه برانگیزانندگی، مانند موست (حرام است) مگر (نگاه) به آن زنانی که خداوند تعالی فرموده است: (و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، در حالی که در برابر مردان، خود آرایی نکنند) یعنی با غیر از مقنعه خودنمایی نکنند. پس نگاه به موهای مانند آنان اشکالی ندارد…).
شیخ صدوق این روایت را با سه سند از محمد بن سنان نقل می‌کند. بهترین سند، روایت سه تن: علی بن احمد بن عبدالله برقی و علی بن عیسی و ابوجعفر محمد بن موسی برقی از محمد بن علی ماجیلویه، از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش (محمد بن خالد)، از محمد بن سنان است. این سند تا محمد بن سنان صحیح است. به خلاف دو سند دیگر که در یکی محمد بن علی کوفی است که ناشناخته است و در دیگری علی بن عباس است که ضعیف و غالی بوده است.
اما درباره محمد بن سنان در میان رجال شناسان و فقیهان، اختلاف نظر وجود دارد. شماری از جمله شیخ مفید، ابن قولویه، علی بن ابراهیم، علامه حلی، ابن شعبه و ابن طاووس او را موثق دانسته‌اند و شماری که همگی از پیشینیان صاحب نگارش در رجال هستند، از جمله نجاشی ، کشی و شیخ طوسی او را ضعیف و غالی دانسته‌اند
[۲۰] ابوالقاسم موسوى خوئى، معجم الرجال الحديث، ج۱۶، ذيل محمد بن سنان ابوجعفر الزاهرى، مركز نشر آثار الشيعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۰هـ.

از امام جواد (علیه‌السلام) در آخر عمر آن حضرت در مدح و تأیید محمد بن سنان روایت صحیحی نقل شده است
[۲۱] ابوالقاسم موسوى خوئى، معجم الرجال الحديث، ج۱۶، ذيل محمد بن سنان ابوجعفر الزاهرى، مركز نشر آثار الشيعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۰هـ.
و این برای رد بسیار دروغ‌گو بودن او کافی است. از همین روی، بسیاری از بزرگان از اصحاب ائمه (علیهم‌السلام) از او روایت نقل می‌کرده‌اند. شاید منشأ ضعیف دانستن او در نقل حدیث، دو نقلی است که از او وجود دارد: روایاتی که نقل کرده، از کتابهایی گرفته که از بازار خریده است. یعنی روایاتی که به واسطه از امام نقل کرده، خود از راوی نشنیده، یا راوی برای او روایت نکرده است. اما روایت مورد بحث، پاسخ نوشتاری امام به پرسشهای اوست و از این اشکال به دور است.
نجاشی، پرسشهای او را از امام رضا (علیه‌السلام) معروف معرّفی می‌کند.
[۲۲] احمد بن علی بن احمد نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق موسی شبیری زنجانی، شماره ۸۸۸، محمد بن سنان، مؤسسة النشر الاسلامی.

گفته شد: امام جواد (علیه‌السلام) او را مدح گفته و وی را تأیید کرده است. بنابراین، نقلهای از روی دو دلی و دورویی او در زمان امامت امام رضا (علیه‌السلام) یا صحیح نیستند، یا این‌که او دوباره آگاه شده، به گونه‌ای که امام جواد (علیه‌السلام) با آن عبارات از وی تمجید کرده است. افزون بر این، گفته شماری از علمای رجال از جمله نجاشی: (به روایتی که محمد بن سنان، به تنهایی نقل می‌کند و از سوی شخص دیگر نقل نشده، نباید اعتماد کرد). درباره این فراز از حدیث صدق نمی‌کند؛ زیرا مضمون آن را روایات دیگری تأیید می‌کنند. همچنین گفته شماری درباره غالی بودن او نیز، در روایت مورد بحث، گسستی وارد نمی‌کند، زیرا روایت یاد شده درباره شأن ائمه (علیهم‌السلام) نیست، تا شبهه غلو در آن خدشه پدید آورد. بنابراین، حتی اگر به ثقه بودن راوی اعتقاد نداشته باشیم، روایت وثاقت دارد و در خور اعتماد و استناد است.

۴.۱ - دلالت حدیث

شکی نیست که نگاه به تصویر نیز، مانند نگاه به وجود خارجی، سبب برانگیختگی شهوانی می‌شود و همان گونه که نگاه به بدن، می‌تواند انگیزاننده غریزه جنسی باشد و انسان به این گونه و در حدّ نگاه خود را ارضا کند، نگاه به تصویر نیز انگیزاننده است وگونه‌ای از ارضا را به دنبال دارد. بنابر این، حکمت یاد شده درباره تصویر نیز، صادق است و احکام نگاه، بی هیچ فرقی درباره تصویر نیز جاری خواهد بود.
اما این شبهه که نگاه به تصویری که اندکی از موی جلوی سر را در مَثَل می‌نمایاند، چگونه می‌تواند انگیزاننده شهوت باشد، با توجه به این مطلب، از میان خواهد رفت؛ زیرا:
نخست آن که: این شبهه به تمامی‌درباره وجود خارجی نیز صدق می‌کند و باید در احکام پوشش و احکام نگاه به وجود خارجی مورد بحث قرار گیرد و تصویر، پیروی از بحث یاد شده خواهد بود.
دو دیگر: در وجود خارجی و به پیروی آن در تصویر، خواست شارع، آشکار نکردن زینت است، حتی آشکار کردن اندک آن، پذیرفته نیست مگر آن زینتی که آشکار می‌شود (دست و گردی صورت). استثنای این جاها نیز، به دلیل برداشتن عسروحرج بوده است وگرنه در صورت امکان و برابر موردها و شرایط، پوشش آن‌ها نیز امری خوشایند و پذیرفته است، گرچه واجب نیست؛ همان گونه که از سیره قولی و فعلی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چنین مطلبی به روشنی به دست می‌آید. از آن حضرت نقلی به این معنی وجود دارد: برای زن، حتی بهتر است که مردی او را نبیند. با این‌که بانویی با چنین دیدگاه، در مسجد پیامبر برای دفاع از ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) حضور می‌یابد و سخنرانی می‌کند و یا در برخورد با سلمان، همو که بالاترین درجه ایمان را دارد و لقب (از اهل بیت بودن) را یافته است، گردی صورت خود را نمی‌پوشاند، به گونه‌ای که روایاتی از سلمان درباره زردی رخ زهرا (سلام‌الله‌علیها) از گرسنگی شدید نقل شده است.
در تشریع اسلامی، این امر، یعنی از میان برداشتن و از بین بردن امر ناخوشایند و ناشایسته، از اساس، نمونه‌هایی دارد. همچنان که در حرام بودن شراب، قطره‌ای از شراب نیز حرام است، با آن‌که در این اندازه، از بین برنده عقل و فسادآفرین، که در روایات به آن‌ها اشاره شده، نیست. سرّ این مطلب شاید همان کندن ریشه فساد از بن و اساس و برداشتن آن از میان مسلمانان است. امر درباره پوشش زن و به پیروی آن در تصویر نیز چنین است.
به هر حال، از روایات بسیار حکمت تشریع پوشش و احکام نگاه، به دست می‌آید که همان جلوگیری از انگیختگی شهوت و جلوگیری از ارضای نامشروع جنسی (در حد نگاه) و پیامدهای آن است.
از جمله این روایات است:
۱. کلینی با سند خود از ابی جمیله، از امام باقر و امام صادق (علیها‌السلام) نقل کرده است که آن دو بزرگوار فرمودند:
(ما من أحد الاّ وهو یصیب حظّاً من الزّنا. فزنا العینین النّظر وزنا الفمّ القبله و زنا الیدین اللمس، صدق الفرج ذلک او کذب).
[۲۳] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۱۳۸، باب ۱۰۴ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، ح۲، داراحياء التراث العربى، بيروت.

کسی نیست جز این‌که بهره‌ای از زنا برده است؛ چرا که زنای دیدگان نگاه کردن است، و زنای دهان بوسیدن است، و زنای دستان لمس کردن؛ فرج آن را تصدیق کند یا تکذیب نماید. (به زنای فرج بینجامد، یا نینجامد).
سند روایت به ابی جمیله، صحیح است و مفاد آن این است: هر یک از اعضای نامبرده به گونه‌ای ارضای جنسی دارند که این ارضای جنسی، گاه از غیر راه طبیعی و مشروع است که در لغت عرب و نیز در اصطلاح آیات و روایات، به آن زنا گفته می‌شود؛ چرا که زنا از ریشه (زَنَیَ) با ریشه (زَنَأ) هم ریشه بوده و از آن بر گرفته شده است و معنای مشترک این دو ریشه ، خارج شدن از مسیر طبیعت و حق است. و زنا نیز، خارج شدن از راه حق و مشروع و دست یازی به آبرو و جایگاه فرد است. (
[۲۴] التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۳، ذیل کلمه زنی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.

۲. شیخ صدوق از ابن ابی عمیر، از کاهلی، از امام صادق (علیه‌السلام)، نقل می‌کند که آن حضرت فرمود:
(النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشهوة، وکفی بها لصاحبها فتنة).
[۲۵] محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۷۰، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.

نگاه (دوباره) بعد از نگاه (قبل) شهوت را در قلب کشت می‌کند و برای به فتنه انداختن نگاه کننده کافی است.
سند صدوق، به کاهلی صحیح است و مفاد صحیحه کاهلی، این است که: حکمت پرهیز از نگاه کردن جلوگیری از به شهوت انگیخته شدن و به فتنه افتادن فرد نگاه کننده است.
۳. شیخ صدوق از هشام بن سالم، از عقبه، از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کند که حضرت فرمود:
(النّظرة سهم من سهام ابلیس مسموم من ترکها للّه عزّوجلّ لا لغیره، اعقبه اللّه ایماناً یجد طعمه).
[۲۶] محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۶۹، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.

نگاه تیری از تیرهای مسموم شیطان است. کسی که آن را برای خداوند عزیز و بلندمرتبه و نه برای دیگری، ترک کند، خداوند به دنبال آن ایمانی به وی خواهد داد که طعم آن را خواهد یافت.
سند روایت صحیح است و مفاد آن این است که: شیطان انسان را وسوسه می‌کند و بر می‌انگیزاند تا نگاه حرام انجام دهد و نگاه حرام، به منزله تیری مسموم است که بر قلب انسان می‌نشیند و اگر این تیر بر قلب ننشیند و انسان گناه انجام ندهد، طعم یک نوع ایمان را خواهد چشید. در غیر این صورت، نفس در اثر وسوسه شیطان به شهوت گرفتار می‌شود.
۴. در روایت دیگری از شیخ صدوق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) همین معنی نقل شده که آن حضرت فرمود:
(یا ایّها النّاس انّما النّظرة من الشیطان، فمن وجد من ذلک شیئاً فلیأت أهله).
[۲۷] محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۷۵، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.

ای مردم! همانا نگاه از شیطان است. پس کسی که در اثر آن در خود چیزی یافت (انگیزش جنسی شد)، با همسر خود نزدیکی کند.
در این روایت، بر برانگیخته شدن شهوت در اثر نگاه اشاره شده است. گرچه این نگاه، به ورای حجاب زن و دست و صورت او افکنده شده باشد؛ اما نگاه شهوت آلود باشد.
این روایت در (الفقیه) به صورت مرسل آمده و ضعف ارسال دارد و در کافی نیز سند آن ضعیف است؛
[۲۸] محمد بن يعقوب كلينى، كافى، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۵، باب ان النسّاء اشباه، ح۱، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم ۱۳۶۷ش.
از این روی، به عنوان تأیید کننده است. با این‌که این روایات از نظر درونمایه و مفهوم، متضافرند و نیاز به بررسی سندی ندارند.


از روایت جابر بن یزید جعفی و نیز از آیه شریفه:
(لایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ).
چنین بر می‌آید که تصویر‌گری کلامی‌در روایت و اعلام زینت از راه صدا، در صورت شناخته بودن زن نزد مرد است و زن ناشناس و ناشناخته را در بر نمی‌گیرد. چه در روایت جابر، وصف کلامی زن غیر ناشناس مورد نظر نیست، بلکه مفاد روایت این است که زن مسلمان که در پوشش زینتهای خود کوشش می‌ورزد، به وسیله وصف کلامی و بیان زیباییهای او، پوشش او، مخدوش می‌شود و گویا که پوشش او برداشته شده است. روشن است که این امر، درباره زنی که نزد فرد نامحرم شناخته شده است صدق می‌کند و زن ناشناس را در بر نمی‌گیرد. همچنین در آیه برخاستن صدای زینت از زن شناخته شده، به گونه‌ای که حکایت از زینت پنهان او کند، بازداشته شده است.
به دیگر سخن، صاحب عکس در روایت و آن‌که زیباییهای او حکایت می‌شود در آیه شناخته شده باشد و تصویر با شخص در نزد نامحرم، درخور برابرسازی باشد. این، با شناخته بودن زن صورت پذیر است. از این روی، در تصویر نیز، آن که تصویر از اوست، باید نزد بیننده شناخته شده باشد و سریان حکم به زن ناشناس بی‌دلیل است؛ مگر آن‌جا که تصویر، شهوت انگیز باشد و نگاه به آن نگاه شهوانی و از روی لذّت باشد که در هر صورت، به حقیقت پیوستن این امر، تصویرگری و نگاه به تصویر جایز نخواهد بود.
عموم تعلیل، در روایت محمد بن سنان نیز در آن فرضی است که زن خود در ظرف خارج حضور عینی دارد و منظور الیه قرار گرفته است. اگر این ادعا در وجود خارجی تمام باشد، در تصویر نیز، تنها در صورتی که برابرسازی بین تصویر و صاحب تصویر، نزد بیننده انجام بگیرد، تمام خواهد بود. یعنی بیننده بداند که این تصویر، بسته به این زنی است که در ظرف خارج با پوشش است و به این گونه به زینتهای پنهان او پی ببرد. در غیر این صورت، تصویرگری و نگاه به تصویر تا زمانی که برانگیخته شدن شهوت را در پی نداشته باشد، بدون اشکال خواهد بود.


درباره به خاطر آوردن بدن زن شناخته شده در ذهن نیز، دو دلیل: آیه حجاب در سوره نور و روایت جابر بن یزید جعفی، بر جایز نبودن آن دلالت دارند.
زیرا مفاد آیه حجاب: (ولایضربن بارجلهنّ لیعلم مایخفین من زینتهن) گرچه درک و فهم حسی زینت از راه صدای خلخال و زینت است و انگاشتن در مرحله حسی از مقوله (انفعال) و اثرپذیری صرف است؛ اما درک کردن بدن به همراه وسیله زینتی، یعنی ساق پایی که بر آن خلخال است، از مقوله اختراع و خلق ذهنی منتسب به حس است و انگاشتن در مرحله خیالی؛ یعنی به خاطر آوردن آنچه که در حافظه (خیال) انسان است، آن جا که از روی اراده و خواست باشد، از مقوله کشف است و شخص از بَر کرده‌های خود را در خزانه به یاد سپرده شده‌های ذهن (خیال) کشف می‌کند. بر این اساس آفرینندگی و پدیدآوری صورت ذهنی که در آیه به آن اشاره شده، نیاز به تلاش ذهنی بیش‌تری دارد. به دیگر سخن، در به یادآوردن، رسیدن به تصویر ذهنی آسان‌تر و روشن‌تر است و از این روی، مصداق بارزتر مورد نهی شده در آیه حجاب است.
روایت جابر بن یزید جعفی، به عنوان یاری کننده می‌تواند باشد، زیرا جایز نبودن برداشتن حجاب زن مسلمان نزد زنان اهل کتاب، به دلیل وصف کلامی زینتهای او، از سوی آنان نزد دیگران است. و این بیان زیباییها، تصویری ذهنی در شنونده پدید می‌آورد که تشکیل آن نیاز به آفرینندگی و تلاش ذهنی بیش‌تری نسبت به یاد آوردن شخص در ذهن دارد؛ چرا که همچنان که گفته شد، به یادآوردن از مقوله کشف است و حکایت‌گری آن از موضوع خارجی آسان‌تر و روشن‌تر است.
ضمن این‌که اگر به خاطر آوردن شخص شناخته شده به قصد لذّت بردن باشد، ادله حکمت تشریع حرام بودن نگاه به زن، شامل آن شده و همچنان که گذشت، عموم تعلیل این مورد را نیز در بر خواهد گرفت.


احکام نگاه در دیدگاهی کلی خود بخشی از احکام سامان‌دهی پیوندهای زن و مرد به عنوان دو جنس در جامعه است که نگاه به سامان‌دهی نظام خانواده نیز دارد. این احکام برخاسته از نظام اجتماعی دین است ونظام اجتماعی نیز، با نظام تربیتی دینی در پیوند است. (نگاه به عنوان آغازگر پیوندها و بستگیهای زن و مرد، (نظامی اجتماعی) و نظام تربیتی اسلام؛ یعنی دیدگاه عام نسبت به انسان و آرمان و هدف او در هستی، در یک کل به هم پیوسته درهم پیچیده‌اند و در دیدگاهی مجموعی و پیوسته جای می‌گیرند.
نگاه نامشروع ، حتی اگر به زنا و پیامدهای تباهی آفرین آن نینجامد، خود در خانواده و در جامعه‌ به‌طور کلی دارای اثرهایی است. وجود پوشش مناسب اسلامی و نبود نگاه نامشروع جاذبه‌های همسران را برای یکدیگر در خانواده، نگه می‌دارد و بنیان آن را استوار می‌سازد و جاذبه‌های بیش‌تری پدید می‌آورد. در ضمن، جامعه را نیز از گرفتار شدن و درگیر گردیدن تلاشها و تکاپوهای سالم اجتماعی با پدیده‌ها و تلاشهای تخریبی و ناسالم می‌رهاند؛ چرا که نگاه نامشروع جامعه را ناسالم و ناامن می‌کند و در تلاشهای سالم اجتماعی، گسست پدید می‌آورد.
افزون بر این در روی آوردن جوانان به تشکیل خانواده و ارضای سالم و مشروع جنسی، گسست پدید می‌آورد.

۷.۱ - بیانات شهید مطهری

(تفاوت آن جامعه که روابط جنسی (چه نگاه، چه لمس و…) را به محیط خانواده محدود می‌کند، با اجتماعی که در آن روابط آزاد مجاز است، این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت است و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت).
[۲۹] شهید مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص ۷۵، صدرا.

نگاه نامشروع، افزون بر این‌که فی نفسه دارای اثر وضعی در انسان و جامعه است، همان‌گونه که در روایت محمد بن سنان آمده، زمینه انجام دیگر کارهای نامشروع نیز هست. کارهایی مانند زنا، قتل ، برهم خوردن نظام خانواده، گسست در تربیت درست فرزندان و… در روایتی از مسیح (علیه‌السلام) نقل شده که:
(هر زنی که به خود عطر بزند و بیرون رود تا دیگران عطر او را ببویند، در حکم زناکار است).
[۳۰] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۲۴۲، ذيل زنا، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

بوی خوش، صدای خوش آهنگ و دل فریب و حضور جلب کننده، آغاز پیوندی ناسالم و نامشروع و نگاه نامشروع، پاسخ رویارو به آن است.
در روایت دیگری از مسیح (علیه‌السلام) نقل شده است:
(لاتکوننّ حدید النّظر الی ما لیس لک، فانه لن یزنی فرجک ماحفظت عینک).
[۳۱] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۲۴۲، ذيل زنا، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

هیچ گاه با نگاه برّان و تیز به آنچه که برای تو نیست (و بر تو حلال نیست) نگاه نکن؛ چرا که فرج تو تا زمانی که چشمت را حفظ کنی، هرگز زنا نخواهد کرد.
بنابراین، هر آنچه که به گونه‌ای دعوت به ارضای نامشروع برای هر عضوی دارد، نکوهش شده و غیر جایز است. این حدود و احکام اجتماعی، ریشه در نظام تربیتی اسلام؛ یعنی نگرش به دنیا و انسان و نقش انسان در هستی دارد. دنیا مقصد نیست؛ جای ماندن و قرار گرفتن نیست. دنیا در بینش وحی، جاده است، جای گذر است و همه وظیفه دارند در این راه غباری به پا نکنند، ناز نفروشند و جلوه‌گری نکنند و دیگران را به خود فرا نخوانند.
تبرُّج زن، همین جلوه کردن خود و خود را در چشم جنس مخالف نشاندن است. تبرّج و جلوه‌گری بازداشتن دیگران از پیمودن راه و نگاه، بازماندن و به هرز رفتن و هلاکت است.
شاید انسان در محاسبه بازتاب رفتار خود دایره محله و شهر و قلمرو نسل، بستگان و فرزندان خود را در نظر بگیرد. شاید به کسانی که به حرام آلوده‌اند برخورده باشید که هنگام ازدواج، از چند محله آن سو تر، از غیر صنف خود، یا حتی از شهر دیگری همسر بر می‌گزینند و شرطهای سخت می‌گذارند و وسواس زیادی به خرج می‌دهند. به این خیال که فسادی که به پا کرده‌اند، در محله یا در محیط محدود آن‌ها می‌ماند، در حالی که با نگاه واقع بینانه، انسانها با یکدیگر در پیوندند و فساد در محل و سرزمینی نمی‌ماند و اگر بنا شد که فساد وجود داشته باشد، به سرزمینهای دیگر سریان می‌یابد و پس از گذشت یک یا چند نسل، همه‌گیر خواهد شد، تا جایی که دریا و خشکی از آن در امان نخواهد نماند:
(ظهر الفساد فی البرّ والبحر بما کسبت ایدی النّاس).
با توجه به این نکته است که در روایتی آمده است: خداوند به موسی (علیه‌السلام) وحی کرد:
(لاتزنوا فتزنی نساؤکم و من وطئ فرش امرء مسلم، وطئ فراشه. کما تدین تدان).
[۳۳] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

زنا نکنید، تا موجب زنا کردن با زنانتان شود و هر که بر بستر مردی که تسلیم حق شده گام نهد، بر بستر او گام نهاده خواهد شد. که همان‌گونه که رفتار کنی، با تو رفتار خواهد شد.
و با این نگرش است که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
(عفوّا عن نساء الناس، تعفّ نساءکم).
[۳۴] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

درباره زنان مردم عفت بورزید، تا زنان شما نیز عفت بورزند.
که در جامعه آنچه که ارزش‌زاست و ارزش را استوار می‌سازد، عمل انسان است و عمل او شعاع دارد و دیگران را در پرتو خود می‌گیرد.
همان گونه که فساد در جامعه گسترش عرضی دارد، گسترش طولی در نسلهای بعدی نیز دارد. و چه بسا در نسلهای بعد، بازتاب مهلک و فراگیر خود را نشان بدهد. این نکته‌ای است که در قانون‌گذاری و تشریع، در نظر گرفته شده است. برشهای سریع زمانی و نگاه به پیامدهای امور، گاه تا چند نسل بعد، در پاره‌ای از روایات حکایت از این دید همه جانبه و محیط بر اجتماع و بر تمامی نسلها دارد. در روایتی از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
(حرّم الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس و ذهاب الانساب و ترک تربیة الاطفال و فساد المواریث و ما شبه ذلک من وجوه الفساد).
[۳۵] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

زنا حرام گردیده است؛ زیرا در آن فسادهایی مانند قتل و از بین رفتن نسبها و ترک تربیت کودکان و از بین رفتن ارث و مواریث و امور فاسدی همانند اینها وجود دارد.
با این دید است که در روایتی از علی (علیه‌السلام) نقل شده است:
(فرض الله…ترک الزنا تحصیناً للنسب و ترک اللواط تکثیراً للنسل).
[۳۶] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۰، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.

خداوند ترک کردن زنا را به خاطر حفظ نسبها و ترک کردن لواط را به خاطر تکثیر نسل واجب فرمود.
توجه به گسترش طولی و عرضی فساد در نسلها و جامعه‌ها، دقتها و سخت گیریها را توضیح می‌دهد که اگر درباره فسادی فتح باب شد و اگر چیزی، گرچه به گونه ٌ جزئی و محدود جایز شمرده شد، در سطح جامعه و در حال حاضر به دلیل پیوندها و بستگیهای گسترده و سریع در سطح جامعه‌ها گسترش خواهد یافت و در چند نسل به فسادها و تباهیهای فراگیر و وحشت‌زا دگر خواهد شد. امری که اکنون جامعه‌های غربی دچار آن هستند. افزون بر این، توجه به مقامها و گستردگی روحی افراد نیز می‌تواند شرح دهنده احکام نگاه باشد؛ چرا که برای راه رفته‌ها، هر توجهی به غیر حق و هر بی‌توجهی به امر حق و گرچه اندک و ناچیز، خسارت و هلاکت است. به قول بزرگی سفر کرده، برای ما که مانند لاکپشت حرکت می‌کنیم، سنگ‌های بزرگ راه، بازدارنده‌های خطرناکی نیستند که از آن‌ها می‌گذریم؛ اما برای آنان که با شتاب به پیش می‌روند، مانند اتومبیل، از سرعت زیاد برخوردارند، سنگ کوچکی کافی است تا سبب انحراف از مسیر و نابودی را فراهم کند. آنان که نه تنها به بررسی رفتارها، که به بررسی خطرها و حالتها می‌پردازند، به دقتها و ظرافتهایی می‌رسند. در نظر آنان، هر حالت و خطری خود‌ به‌طور کامل گویاست و حکایت از کژراهه روی وجودی دارد، حتی اگر به عملی نینجامد. یا هر عمل کوچکی جلوه دارد و حکایت از نارساییهای در درون دارد، حتی اگر به رفتارهای بزرگ‌تر که جلوه و نمودی تام دارد، نینجامد. برای همین، وسوسه‌ها در حدی دیگر و در گستره دقیق‌تری برای آنان معنی دارد. دستورهایی مانند: ابتدا نکردن در سلام به زن جوان، نشستن در جایی که گرمای نشستن زن را هنوز در خود دارد و… ناظر به این نکته است.


یادآور شدیم که نگاه به تصویر، دارای احکام یکسان با نگاه به شخص است. در یک تقسیم کلی می‌توان آنچه را که نگاه به آن تعلق می‌گیرد (جاهای بدن) از نظر حکم نگاه بدان به دو نوع تقسیم کرد:
۱. جاهایی که نگاه به آن، یا تصویر آن، به طور مطلق حرام است، مانند نگاه به شرمگاه زن و مرد.
۲. جاهایی که نگاه به آن، یا تصویر آن، به طور مشروط حرام است که خود به دو بخش درخور تقسیم است:
الف. نگاه به جاهایی از بدن زن که پوشاندن آن بر زن مسلمان واجب است، به شرطی که زن خود حرمت نگه دارد و نسبت به حجاب و پوشش دقت و توجه داشته باشد.
ب. در تمامی اعضای بدن (به جز شرمگاه) چه مرد باشد، چه زن و در صورت زن بودن، چه زن برای خود حرمت نگه دارد و چه حرمت نگه ندارد، جایز بودن نگاه کردن، بستگی به لذّت بردن و ریبه نداشتن است و در صورت قصد لذّت و ریبه ، جایز نیست.
آنچه که در بحث نگاه به تصویر نیاز به بحث اضافه‌ای دارد دو بحث است:
۱. حرمت نگه داشتن زن برای خود.
۲. نگاه از روی لذّت و ریبه.


از پاره‌ای از روایات به دست می‌آید که در اثر نبود حرمت و حریم برای زن، نگاه به بدن او جایز است. این حریم نداشتن، گاه از باب عدم و ملکه است؛ یعنی زن، شأن حریم داشتن را دارد؛ اما خود حریم نگه نمی‌دارد و بنابراین حرمت و حریمی ندارد، مانند زن مسلمانی که به حجاب بی‌توجه است و گاه از باب تناقض است؛ یعنی زن شأنیت حریم داشتن را ندارد، مانند زنان اهل ذمه . بنابراین می‌توان گفت: جامع این دو نوع، حرمت نداشتن و حریم داشتن است.
درباره زنانی که خود حریم خود را نگه نمی‌دارند و نسبت به پوشش خود بی‌توجه هستند، روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:
(لابأس بالنظر الی روؤس اهل تهامه والاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لاینتهون.
قال: والمجنونة و المغلوبة علی عقلها لابأس بالنظر الی شعرها وجسدها ما لم یتعمّد ذلک).
[۳۷] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۳، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

نگاه کردن به سر زنان اهل تهامه و بادیه نشینان، اهل سواد و کفار اشکالی ندارد؛ زیرا زمانی که از این کار (نپوشاندن سر) بازداشته شوند، نمی‌پذیرند.
و فرمود: نگاه کردن به موی سر و بدن زن دیوانه و آن‌که عقل خود را از دست داده است، اشکالی ندارد؛ تا زمانی که قصد لذّت بردن از آن نباشد).
سند روایت صحیح است و مفاد آن این است که: به طور کلی، زنانی که اگر آنان را به داشتن حجاب امر کنند، به این دستور پای‌بندی نشان نمی‌دهند و پوشش موی سر را نمی‌پذیرند. اینان، چه مسلمان باشند، چه کافر، حرمتی ندارند و می‌توان به عنوان مثال به موی سر آنان نگاه کرد. همچنین زن دیوانه حرمت و حریمی از این نظر ندارد؛ زیرا او نیز حریمی برای خود قائل نیست. و نگاه به موی سر و بدن او، به شرط آن‌که قصد لذّت بردن نباشد، اشکالی ندارد. در سند شیخ صدوق به حسن بن محبوب در علل الشرایع، به جای لفظ (علوج) (کفار) اهل ذمه ذکر شده است. لیکن با توجه به دو روایتی که درباره اهل ذمه وارد شده است، زنان اهل ذمه از اصل حرمت و حریمی ندارند. نقل کافی دقیق‌تر است و نقل شخص شیخ صدوق (علیه‌السلام) در (الفقیه) صحیح است. به هر تقدیر، علت حکم، نپذیرفتن نهی و حریم نگرفتن برای خود است و موارد ذکر شده ویژگی ندارند و به عنوان ذکر نمونه‌اند.
بنابر روایات دیگری، همچنین نگاه به زنان اهل ذمه، یعنی زنانی که معتقد به دیگر ادیان الهی هستند و در قلمرو حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، جایز است. از جمله در کتاب قرب الاسناد، با سند خود از امام صادق (علیه‌السلام) از پدرانش از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده است که:
(لابأس بالنظر الی روؤس نساء اهل الذمه.
و قال: ینزل المسلمون علی اهل الذمة فی اسفارهم و حاجاتهم و لا ینزل المسلم علی المسلم الاّ باذنه).
[۳۸] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۲، ح۲، داراحياء التراث العربى، بيروت.

نگاه کردن به (موی) سر زنان اهل ذمه اشکالی ندارد.
و فرمود: مسلمانان می‌توانند در سفرها و هنگام حاجاتشان (بدون اجازه) بر اهل ذمه وارد شوند و حال آن‌که مسلمان جز با اذن مسلمان بر (خانه و محل بیتوته) او وارد نمی‌شود.
مفاد صحیحه ابی البختری این است: زنان اهل ذمه حرمت و حریم زن مسلمان را در مورد پوشش ندارند و نگاه کردن به جاهایی از بدن، غیر از صورت و کف دستهای او جایز است.
در صحیحه سکونی نیز، این مطلب به روشنی بیان شده است. سکونی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود:
(لاحرمة لنساء اهل الذمة ان ینظر الی شعورهنّ و ایدیهنّ).
[۳۹] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۲، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

زنان اهل ذمه، از این نظر که به موی سر و دست آنان نگاه شود، حرمت و حریمی ندارند.
بر اساس این دو روایت ، این حکم از احکام ویژه به ذمی بودن زنان اهل کتاب و محروم کردن آنان از این حق و حریم است. همچنان که اهل ذمه در موردهای دیگری نیز از پاره‌ای حقوق فرد مسلمان، بی‌بهره‌اند.
همان طور که از مفاد این روایات بر می‌آید، افزون بر جاهایی که حکم حجاب و پوشش آن‌ها را در بر نمی‌گیرد، جاهایی از سر و دست، یعنی اعضایی که زنان یاد شده، خود‌ به‌طور معمول به پوشاندن آن‌ها نمی‌پردازند، نگاه بدانها جایز است، بویژه جاهایی که‌ به‌طور معمول نگاه به آن‌ها سبب برانگیختن شهوت می‌شود. این حکم برای برداشتن عسر و حرج از مسلمانان در پیوند خود با زنان در جاها و محفلهای گوناگون است و گرنه خواست شارع وجود ستر و پوشش است و برای برداشتن عسر و حرج، همین اندازه بسنده می‌کند و فراتر از آن جایز نیست.
نکته دیگر، توجه به علت ذکر شده در روایت اول است که (اگر آنان از نگه نداشتن پوشش اسلامی بازداشته شوند، نمی‌پذیرند). که هنر از آن‌جا که فرهنگ‌ساز است و فیلم‌ به‌طور خاص، رسانه است نباید خود به عاملی برای دعوت به منکر تبدیل شود و در عرف عوامل تولید این بی‌توجهی دایره گسترده‌تری پیدا کند. بر این اساس، تعهد فیلمساز و دقت او بر جریان تولید و نیز نهادهای نظارت بر پخش و نمایش فیلم، می‌توانند به عنوان عاملی برای واداشتن زنان به نگهداشت موازین و پوشش عمل کنند و به سالم‌سازی محیط هنری و فراورده‌های هنری کمک برسانند.


نگاه از روی تلذّد و تعمّد و ریبه در هر فرضی حرام است؛ به چهره و کف دستهای زن باشد، یا به دیگر اعضای او؛ زن خود حریم نگه دارد یا حریم نگه ندارد. پیش از پرداختن به دلیلهای بحث، شرح سه مفهوم (تلذّد)، (تعمّد) و (ریبه) لازم است.
تلذّد، یعنی طلب لذّت کردن، چرا که از معانی باب تفعّل (طلب کردن) است و تلذّد به معنای طلب لذّت کردن. چیزی که هست در موضوع مورد بحث ما، مراد طلب لذّت جنسی است.
بنابراین مقصود از نگاه تلذّدی، نگاهی است که برای لذّت جنسی بردن انجام می‌گیرد.
اما تعمّد، همچنان که در کتابهای لغت از جمله اقرب الموارد، مجمع البحرین، لسان العرب، ذکر شده به معنای قصد کردن است: تعمّد الشیء: ای قصده، و مراد از نگاه تعمّدی در مطلب مورد بحث ما، نگاهی است که به قصد لذّت جنسی بردن صورت می‌گیرد و شامل هر نگاه تعمّدی و از روی قصد نمی‌شود.
و ریبه همچنان که در کتابهای لغت آمده، به معنای آشفتگی و نگرانی نفس است و نگاه ریبه نگاهی است که در اثر آن نفس انسان از نظر جنسی دچار آشفتگی، پریشانی و نگرانی می‌شود و از حالت امن و آرامش (از نظر جنسی) خارج می‌شود. سید محمد کاظم یزدی در عروة الوثقی
[۴۰] سيد محمد كاظم يزدى طباطبايى، عروة الوثقى، ج۲، ص ۸۰۲.

امام خمینی در تحریرالوسیله
[۴۱] روح اللّه الموسوى الخمينى، تحرير الوسيله، ج۲، ص۲۴۴، مؤسسه مطبوعاتى دارالعلم.
ریبه را به خوف از واقع شدن در حرام و در کشف اللثام
[۴۲] فاضل هندى، كشف اللثام، ج۲، ص۸، چاپ سنگى.
به ترس از به فتنه افتادن تفسیر کرده‌اند. بر اساس این تفسیرها، را مرحله‌ای قبل از افتادن در حرام و نگاه از روی تلذّد است و شامل ترس از نگاه کردن از روی تلذّد می‌شود و از همین روست که بسیاری از فقیهان، بین تلذّد و ریبه فرق گذاشته‌اند. از جمله در نهایه،
[۴۳] جوامع الفقهيه، ص۳۵۵، انتشارات كتابخانه آقاى مرعشى نجفى، ۱۴۰۴هـ.
تحریر الاحکام،
[۴۴] تحرير الاحكام، كتاب النكاح، ص ۴.
قواعد الاحکام، الروضة البهیه، اصباح الشیعه،
[۴۵] سلسلة ينابيع الفقهيّه، به كوشش على اصغر مرواريد، ج ۱۸، ص ۳۹۸، مؤسسه فقه الشيعه و الدار الاسلاميه.
مفاتیح الشریعه،
[۴۶] مفتاح الشريعه، ج۲، ص ۳۷۴.
کشف اللثام
[۴۷] فاضل هندى، كشف اللثام، ج۲، ص۸، چاپ سنگى.
و تحریر الوسیله.
[۴۸] روح اللّه الموسوى الخمينى، تحرير الوسيله، ج۲، ص۲۴۴، مؤسسه مطبوعاتى دارالعلم.

نگاه از روی عمد، لذّت و ریبه، شرح دهنده روایاتی است که نگاه را تیری از تیرهای شیطان شمرده‌اند. این نگاه، نگاهی است که برای لذّت جنسی بردن صورت می‌گیرد؛ چه نگاه اول باشد، در موردهایی که انسان می‌داند زن مورد نظر، در چه حالتی است و نگاه او تنها برای لذّت بردن است و چه نگاه دوم باشد که این در جاهایی است که انسان با نگاه نخست، متوجه جاذبه جنسی زن می‌شود. در این هنگام، نگاه دوم نگاه از روی لذّت است، یا احتمال عقلایی وجود دارد و ترس آن هست که سبب به فتنه افتادن نگاه کننده شود. صحیحه کاهلی، که پیش از این ذکر شد، همین نکته را بیان می‌کند که نگاه پس از نگاه اول شهوت را در قلب کشت می‌کند و برای به فتنه افتادن نگاه کننده کافی است. در این صورت که انسان احتمال می‌دهد که با نگاه دوم به فتنه خواهد افتاد، باید از آن پرهیز کند. روایت مسیح (علیه‌السلام) که پیش از این ذکر شد، که (با نگاه تیز و برّان به زنان دیگر نگاه نکن) اشاره به همین نکته دارد که ادامه نگاه و دقت نظر برای لذّت بردن و از روی قصد لذّت جنسی بردن است و باید از آن پرهیز کرد. و نیز تعبیر (پر کردن چشم از حرام) که در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) از پدرانش، از آن بازداشته شده است، اشاره به همین معنی دارد.
روایت چنین است: شیخ صدوق، با سند خود از حسین بن زید از امام جعفر بن محمد‌صادق (علیه‌السلام) از پدرانش نقل کرده است که:
(ومن ملأ عینیه من حرام ملأ الله عینیه یوم القیامة من النار الاّ ان یتوب و یرجع).
[۴۹] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۱۴۲، باب ۱۰۵از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.

کسی که چشمان خود را از حرام پر کند، خداوند چشمان او را در روز قیامت از آتش پر خواهد کرد، مگر این‌که توبه کند و برگردد.
بر اساس این روایت، ادامه نگاه و پرکردن چشم از نگاه برای لذّت جنسی حرام، سبب عذاب در روز قیامت است.
در پیوند و بستگی بین زن و مرد (محرم با نامحرم و محرم با محرم) تعبیرهای نگاه برای لذّت بردن و نگاه از روی عمد، در روایات وجود دارد؛ لیکن تا اندازه‌ای که نگارنده جست و جو کرده، تعبیر ریبه وجود ندارد. تنها در پاره‌ای از روایات، از جمله صحیحه کاهلی تعبیر (به فتنه افتادن) وجود دارد که آن نیز حکایت از افتادن در فعل حرام دارد؛ اما اگر ریبه به آشفتگی و پریشانی که نفس در اثر نگاه از روی لذّت پیدا می‌کند و از حالت آرامش و امن خارج می‌شود، تفسیر شود، به دو مفهوم تلذّد و تعمّد نزدیک می‌شود. در این صورت، گرچه سه تعبیر: تلذّد و تعمّد و ریبه از نظر مفهومی با یکدیگر فرقها و ناسانیهایی دارند، لیکن از نظر مصداقی مشترک هستند و به یک نگاه، به اعتبارهای گوناگون، عنوانهای تلذّد و تعمّد و ریبه صدق می‌کند و دلیلهای یاد شده، شامل نگاه ریبه نیز خواهد بود.
نگاه از روی لذّت، عمد و ریبه، بدون هیچ استثنایی جایز نیست و این حکم، نگاه به تمامی زنان و تمامی اعضای بدن آنان را، به جز شرمگاه، که نگاه به آن در هر صورت (از روی لذّت و بدون آن) جایز نیست، در بر می‌گیرد. دلیلهای این سخن، در لابه‌لای بحثهای پیشین، بیان شد، مانند: صحیحه عبّاد بن صهیب و روایاتی که از نگاه‌ به‌طور کلی یا از نگاه دوم، بازداشته‌اند.
و نیز آیه شریفه:
(قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهن).

به مؤمنان بگو که دیده‌هایشان را فرو گیرند و (خیره نگاه نکنند).
که دلالت بر خیره نشدن و پر نکردن نگاه است که قدر متیقّن آن نگاه از روی لذّت و شهوانی نکردن است.
اما درباره نگاه ریبه، به صورت و کف دستها که از حکم پوشش معاف شده‌اند، آیه شریفه می‌فرماید:
(به مؤمنان بگو دیده‌هایشان را فرو گیرند).
و نیز روایاتی که زنای چشم را نگاه دانسته‌اند، دلالت بر جایز نبودن آن دارد. دلیلهایی که دلالت بر واجب نبودن پوشش چهره و دستان (از مچ به پایین) برای زنان و دلالت بر واجب نبودن پوشش بدن مردان می‌کنند، بیان‌گر جایز بودن نگاه بدون لذّت هستند و شامل نگاه از روی لذّت نمی‌شوند. در روایتی از امام کاظم (علیه‌السلام) نیز، این مطلب به روشنی بیان شده است. کلینی با سند خود از علی بن سوید نقل می‌کند: به امام کاظم (علیه‌السلام) گفتم:
(من به نگاه کردن به زن زیبا گرفتار هستم، در حالی که نگاه کردن به او من را به شگفتی وا می‌دارد).
حضرت فرمود:
(یا علّی! لا بأس اذا عرف اللّه من نیّتک الصّدق و ایّاک و الزنا فانّه یمحق البرکة و یهلک الدین).
[۵۱] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۲۳۱، باب ۱، از ابواب النكاح المحرم و ما يناسبه، ح۳، داراحياء التراث العربى، بيروت.

ای علی! وقتی خدا نیّت صدق و راستی تو را در (این امر) بشناسد، اشکالی ندارد. و بپرهیز از زنا (به وسیله چشم) که همانا زنا برکت را از بین می‌برد و دین را نابود می‌کند.
سند روایت صحیح است و بر اساس آن، حضرت به علی بن سوید، که از بزرگان اصحاب است، می‌گوید: نگاه او به زنانی که بناچار با آنان معاشرت و برخورد دارد، اگر به قصد ارضای جنسی نامشروع؛ یعنی زنای با چشم نباشد و در نگاه خود نیّت صدق و درستی داشته باشد، اشکالی ندارد، گرچه نگاه، او را به شگفتی درباره زیبایی زن وا دارد!
بنابراین، نگاه برای لذّت جنسی بردن، جایز نیست. این امر در تصویر، بویژه در فیلم، دارای نکته‌هایی است.
نگاه به قصد لذّت، در وهله اول، در نگاه فیلم به موضوع مطرح است. زاویه دوربین، حرکت، یا ایستادن دوربین، تدوین، گفت‌و‌گوی فیلم و‌ به‌طور کلی تمامی پدیده‌های شنیداری و دیداری که در نگاه لذّت‌جویانه به موضوع نقش دارند، می‌توانند نگاه دوربین را به موضوع، نگاه از روی لذّت عمد و ریبه کنند. همچنان که گذشت در موردهایی می‌توان به زنان بدون پوشش اسلامی نگاه کرد. اما در این موردها نگاه دوربین نباید از روی لذّت باشد. همچنان که گذشت، پاره‌ای جاهای بدن، بیش‌تر و نزد عامه مردم، شهوت برانگیز است، نگاه به آن جاها، نگاه از روی لذّت خواهد بود، حتی اگر دوربین، نگاه شهوت‌انگیزانه نداشته باشد. نگاه دوربین می‌تواند حتی به زنی که به ظاهر پوشش اسلامی ‌دارد نیز شهوت‌انگیزانه باشد. آنچه که گذشت در مرحله تولید تصویر و تولید فیلم‌ به‌طور خاص است. اگر نکته‌های یاد شده در یک نقاشی، یا عکس و یا فیلمی نگهداشته نشده باشد، نمایش آن برای مردم جایز نیست.
نکته‌ای که باید در این جا به آن توجه داشت، این است که: در این باره نظر عرف عام ملاک است. یعنی ممکن است تصویری از نظر هنرمند، یا هنرمندان تولید کننده آن، یا منتقد و کارشناس هنری، سبب برانگیختن شهوت نباشد و نگاه به آن نیز از روی لذّت و شهوت نباشد، اما از آن‌جا که نمایش تصویر، بویژه فیلم، جنبه عمومی‌دارد، ملاک عرف عام و عموم مردم است.
به دیگر سخن، شهوت‌انگیز بودن تصویر، امری است که از سوی بیننده درک می‌شود، گرچه در اثر نبود سواد بصری کافی، از چگونگی عمل نکردن عناصری که در این امر نقش دارند، آگاهی نداشته باشد. که از دیدگاه تحلیل‌گرایانه هنری نیز، چگونگی رسوب تصویر در بیننده، به گونه عام، معیار تعیین کننده نگاه شهوانی تصویر از نگاه غیر شهوانی آن به موضوع است. از این روی، در این باره باید به عرف سلیم، به دور از زیاده‌روی و کوتاهی، بازگشت. افزون بر این‌که بعید به نظر می‌رسد که در عرف خاص هنرمندان و کارشناسان و منتقدان هنری نیز، این امر حقیقت داشته باشد و زیباییها، جاذبه‌ها و جلوه‌های خود را از دست بدهند. بنابراین، اختلاف نظر احتمالی بین عرف خاص و عرف عام ، وجود ندارد. و چه‌بسا عرف خاص، شگردهای نگاه شهوانی، در مَثَلْ دوربین را در فیلم بهتر و روشن‌تر باز بشناسد. بله ممکن است تصویری برای یک هنرمند، یا کارشناس و منتقد هنری، به دلیلهای گوناگون، جنبه شهوانی خود را از دست بدهد، که این از فرض مورد بحث ما، یعنی نمایش برای همگان خارج است.
پس از بی‌اشکال بودن تصویرگری و نمایش آن برای دیگران که ناشی از نگاه غیرشهوانی به موضوع بود، در مرحله بعد ممکن است نگاه بیننده خاص، از روی لذّت باشد که این مسأله‌ای فردی است و فرد باید مانند نگاه به شخص از آن پرهیز کند و حدود معیارهای نگاه را نگهدارد.


در جاها و موردهایی درباره شهوانی بودن نگاه شک وجود دارد، چه نگاه هنرمند به موضوع و چه نگاه بیننده خاص به تصویر، و معلوم نیست که آیا نگاه هنرمند به موضوع شهوانی است یا بیننده‌ای خود نمی‌داند که نگاه او به تصویر شهوانی است، یا نه، در این گونه موردها، برابر (اصالة الحلّ) نگاه مباح و جایز است. بر اساس اصالة الحلّ، که درباره شک در موضوع جاری است، تا زمانی که حرام بودن چیزی به دست نیامده باشد، حلال است و در فرض مورد بحث نیز، پس از روشن شدن اصل حکم نگاه شهوانی به تصویر، در مصداق و فردی از آن شک وجود دارد که مجرای اصالت حلیّت است.
البته در این موردها، احتیاط امری پسندیده است؛ چرا که احتیاط و انجام ندادن، انسان را از ضرر و هلاکت احتمالی می‌رهاند. به تعبیر پاره‌ای از روایات ائمه (علیه‌السلام) شبهه‌ها و موردهای مشکوک، به منزله مرزهای بین حلال و حرام است و کسی که بر روی مرز گام می‌زند و بر روی مرز راه می‌رود، از این‌که در محدوده حرام واقع شود، ایمن نیست.


(۱) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
(۲) بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، چاپ دوم، نشر مركز، ۱۳۷۵.
(۳) حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.
(۴) التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.
(۵) محقق اردبيلى، زبدة البيان فى احكام القرآن، تحقيق محمد باقر بهبودى، مكتبة الرضويه.
(۶) محمد بن على بن حسين بن بابويه، عيون اخبار الرضا (علیه‌السلام) ، تصحيح مهدى حسينى لاجوردى، جهان.
(۷) محمد بن على بن حسين بن بابويه، علل الشرايع، مكتبة الداورى.
(۸) ابوالقاسم موسوى خوئى، معجم الرجال الحديث، مركز نشر آثار الشيعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۰هـ.
(۹) احمد بن علی بن احمد نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق موسی شبیری زنجانی، مؤسسة النشر الاسلامی.
(۱۰) محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.
(۱۱) محمد بن يعقوب كلينى، كافى، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم ۱۳۶۷ش.
(۱۲) شهید مرتضی مطهری، مسأله حجاب، صدرا.
(۱۳) محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
(۱۴) سيد محمد كاظم يزدى طباطبايى، عروة الوثقى.
(۱۵) روح اللّه الموسوى الخمينى، تحرير الوسيله، مؤسسه مطبوعاتى دارالعلم.
(۱۶) فاضل هندى، كشف اللثام، چاپ سنگى.
(۱۷) جوامع الفقهيه، انتشارات كتابخانه آقاى مرعشى نجفى، ۱۴۰۴هـ.
(۱۸) سلسلة ينابيع الفقهيّه، به كوشش على اصغر مرواريد، مؤسسه فقه الشيعه و الدار الاسلاميه.


۱. بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، ص ۱۷ ـ ۱۸، چاپ دوم، نشر مركز، ۱۳۷۵.
۲. حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص ۲۹۹، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.
۳. بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، ص ۱۹، چاپ دوم، نشر مركز، ۱۳۷۵.
۴. بقره/سوره۲، آیه۳۳.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.    
۶. صافات/سوره۳۷، آیه۶.    
۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۷.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۴۳.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۱۰. حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۴، ماده زین، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.
۱۱. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۵، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۱۲. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۶، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۵، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۱۳. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۶، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۳، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۱۴. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۳۳، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۱۵. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۶۳، باب ۱۲۳ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۰۹، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۱۶. محقق اردبيلى، زبدة البيان فى احكام القرآن، ص۵۴۸، تحقيق محمد باقر بهبودى، مكتبة الرضويه.
۱۷. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۱۸. محمد بن على بن حسين بن بابويه، عيون اخبار الرضا (علیه‌السلام) ، تصحيح مهدى حسينى لاجوردى، باب ۳۳، ح۱، جهان.
۱۹. محمد بن على بن حسين بن بابويه، علل الشرايع، باب ۳۶۴، ح۱، مكتبة الداورى.
۲۰. ابوالقاسم موسوى خوئى، معجم الرجال الحديث، ج۱۶، ذيل محمد بن سنان ابوجعفر الزاهرى، مركز نشر آثار الشيعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۰هـ.
۲۱. ابوالقاسم موسوى خوئى، معجم الرجال الحديث، ج۱۶، ذيل محمد بن سنان ابوجعفر الزاهرى، مركز نشر آثار الشيعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۰هـ.
۲۲. احمد بن علی بن احمد نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق موسی شبیری زنجانی، شماره ۸۸۸، محمد بن سنان، مؤسسة النشر الاسلامی.
۲۳. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۱۳۸، باب ۱۰۴ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، ح۲، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۲۴. التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۳، ذیل کلمه زنی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۶هـ.
۲۵. محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۷۰، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.
۲۶. محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۶۹، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.
۲۷. محمد بن على بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۴، ح۴۹۷۵، مكتبة الصدوق ،۱۳۹۳هـ.
۲۸. محمد بن يعقوب كلينى، كافى، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، ج۵، باب ان النسّاء اشباه، ح۱، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم ۱۳۶۷ش.
۲۹. شهید مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص ۷۵، صدرا.
۳۰. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۲۴۲، ذيل زنا، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۱. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۲۴۲، ذيل زنا، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۲. روم/سوره ۳۰، آیه ۴۱.    
۳۳. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۴. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۵. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۶، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۶. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۲۴۰، مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
۳۷. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۳، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۳۸. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۲، ح۲، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۳۹. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۱۴، ص ۱۴۹، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب ۱۱۲، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۴۰. سيد محمد كاظم يزدى طباطبايى، عروة الوثقى، ج۲، ص ۸۰۲.
۴۱. روح اللّه الموسوى الخمينى، تحرير الوسيله، ج۲، ص۲۴۴، مؤسسه مطبوعاتى دارالعلم.
۴۲. فاضل هندى، كشف اللثام، ج۲، ص۸، چاپ سنگى.
۴۳. جوامع الفقهيه، ص۳۵۵، انتشارات كتابخانه آقاى مرعشى نجفى، ۱۴۰۴هـ.
۴۴. تحرير الاحكام، كتاب النكاح، ص ۴.
۴۵. سلسلة ينابيع الفقهيّه، به كوشش على اصغر مرواريد، ج ۱۸، ص ۳۹۸، مؤسسه فقه الشيعه و الدار الاسلاميه.
۴۶. مفتاح الشريعه، ج۲، ص ۳۷۴.
۴۷. فاضل هندى، كشف اللثام، ج۲، ص۸، چاپ سنگى.
۴۸. روح اللّه الموسوى الخمينى، تحرير الوسيله، ج۲، ص۲۴۴، مؤسسه مطبوعاتى دارالعلم.
۴۹. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۱۴۲، باب ۱۰۵از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، ح۱، داراحياء التراث العربى، بيروت.
۵۰. نور/سوره ۲۴، آیه ۳۱.    
۵۱. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲۰، ص ۲۳۱، باب ۱، از ابواب النكاح المحرم و ما يناسبه، ح۳، داراحياء التراث العربى، بيروت.



برگرفته از مقاله نگاه به تصویر - مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره ۳۱    




جعبه ابزار